حق الناس

موضوع بحث: حق الناس
تاريخ پخش: 25/04/66

بسم اللّه الرّحمن الرّحيم

در آستانه حج مي‌خواستم بحثي درباره حج مطرح كنم، اما فكر كردم كه اگر بحث حج را مطرح كنم، آن عده¬اي كه نمي‌خواهند مكه بروند، مي‌گويند: «اين حرف به درد ما نمي‌خورد» از طرفي هم هر كارواني، مسائل حج را مي‌گويد و هركسي هم كه اهل مطالعه است كتابهاي زيادي در مورد حج است، مطالعه مي‌كند. كتابي است بنام «حج برنامه تكامل» كتاب خوبي است، هر كس مي‌خواهد برود مكه، مي‌گيرد و مطالعه مي‌كند. كتابهاي مختلفي براي حج است.
به هر ترتيب خواستم يك مقدار در مورد حق الناس صحبت كنم كه حاجي‌ها بيشتر حواسشان را جمع كنند. غير حاجي¬ها هم در جريان باشند كه اصولاً در مورد حق الناس يك خرده بيشتر و بهتر بدانند.
1- قرآن و اهتمام به حق‌الناس
قرآن در مورد حق الناس خيلي صحبت كرده است، مثلاً مي‌فرمايد كه: «وَ لا تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْياءَهُمْ»(اعراف/85) كم نگذاريد، آنچه را كه بايد بدهيد كم فروشي نكيند. در قرآن يك سوره داريم كه براي كم فروشهاست. «وَيْلٌ لِلْمُطَفِّفينَ»(مطففين/1) واي به حال آنهايي كه كم فروشي مي‌كنند و حق الناس در مال آنها است. «مطفف» يعني كم فروش «وَيْلٌ لِلْمُطَفِّفينَ» يعني واي به آنهايي كه كم فروشي مي‌كنند. يك كيلو را كمتر مي‌دهند، يك تن را كمتر مي‌دهند. بايد 8 ساعت كار كنند، كمتر كار مي‌كنند. قرآن مي‌فرمايد: «وَ لا تَأْكُلُوا أَمْوالَهُمْ إِلى‏ أَمْوالِكُمْ»(نساء/2) مال مردم را با مال خودتان مخلوط نكنيد. حساب نكنيد كه فرق نمي‌كند. خودكار اين اداره را نمي‌شود اداره ديگر برد. مهر اين مسجد را نمي‌شود به حسينيه برد. حتي نمي‌شود در يك مسجد وضو بگيري و بروي مسجد ديگر نماز بخواني. اگر بودجه‌اي، پولي، مالي، ماشيني براي جايي است، نمي‌شود آنرا در جاي ديگر مصرف كرد. آنوقت كساني كه مي¬خواهند مكه بروند، ممكن است خداي نكرده از اين چيزهاي ريز و درشت در كارهايشان باشد. قبل از آنكه حاجيه خانم‌ها و حاج آقاها مكه بروند، بايد مواظب باشند كه حق الناس را ادا كنند، چون زماني كه انسان در مكه اولين كلمه كه «لبيك» است را مي‌گويد، بايد لباسهايش را در آورد و دو تكه پارچه سفيد، يكي را مثل لنگ دور كمرش ببندد و ديگري را مثل حوله روي دوشش بياندازد و سپس بگويد: «خدايا! آمدم». آن وقت حديث داريم كسي كه حق الناس را نداده باشد و مالش با حق الناس مخلوط باشد، يعني حق و نا حق كرده باشد و يا با دروغ و رشوه و كلك و هديه و حق حساب و كم فروشي و ربا و در مجموع كسي كه با درآمد حرام به مكه رفته باشد، تا بگويد: «خدايا آمدم» خداوند به فرشته‌ها مي‌گويد: «به آنها بگوييد، نمي‌خواهم بياييد، بيخود آمديد».
خواهران و برادراني كه حاجي هستند، زياد دقت كنند و آنهايي كه هنوز حاجي نشده‌اند، سعي كنند. چون انسان وقتي با مال حرام انس گرفت، ديگر جدا كردنش مشكل است. اين طور نيست كه آدم بگويد: «خيلي خوب، حالا بگذار بريزند تا ما خانه را بسازيم»
يك كسي يك خانه ساخته بود، به گچ‌هاي خانه‌اش دعا مي‌كرد. به او گفتند: چرا به گچ‌هايش دعا مي‌كني؟ گفت: براي اينكه هر آجرش مال كسي است، من فقط اين‌ها را جمع كرده‌ام، خدا پدر اين گچ‌ها را بيامرزد كه آجرها را به هم چسبانده‌اند. اگر اين گچ‌ها نباشد و خواسته باشند اين خانه را تسويه حساب كنند، هر آجري بايد پهلوي صاحبش برود. پس خدا سايه اين گچ¬ها را از سر من كم نكند.
2- پرهيز از تأثيرپذيري وسوسه ‌ها و باورهاي غلط
اين طور نباشد كه حالا اول زندگي است، بايد يك خرده ترقي كنيم بعداً جبران مي‌كنيم. بعضي از مسائل را آدم طفره مي‌رود و روايت داريم كه «طفره رفتن» خطر است. در دل خيلي از آدم‌ها اين است كه حالا بگذار صفا كنيم، پير كه شديم يك كاري خواهيم كرد. در ذهنشان هم خط مستقيم مشخص است و مي‌دانيم خط مستقيم كدام است. ولي حالا كه جوان هستيم، اگر يك خورده كج رفتيم شما چيزي نگوييد، بگذاريد حالا كمي كج بشويم، وضعمان كه خوب شد، در آخر عمرمان كه پير شديم، توبه مي‌كنيم و دوباره مي‌رويم در «خط مستقيم». يك همچين مثلثي در ذهنشان است كه خط مستقيم مي‌دانيم اين است ولي حالا بگذار كج بشويم بعد وقتي به جايي رسيديم و وضعمان خوب شد، يك سر و ساماني گرفتيم، خانه كه خريديم، دختر شوهر داديم، پسر داماد كرديم، بالاخره به يك جايي رسيديم، پير مي‌شويم و توبه مي‌كنيم و در خط مي‌آييم.
اين مثلث دو سه اشكال هندسي دارد، يكي اينكه اگر مسيرتان كج شد، ديگر بالا نمي‌رويد و سقوط مي‌كنيد. يعني پائين مي‌آييد. آدمي كه منحرف است ترقي نمي‌كند. فرض كنيد كه وقتي سقوط كرديد در آخر عمر توفيق توبه را پيدا كرديد، در اين شرايط تازه مي‌آييد سر خانه اول كه «يوم الولدة» است. در حديث داريم كسي كه توبه مي‌كند، تازه مثل روز اول مي‌شود. آن كسي كه در راه مستقيم رفته به جايي رسيده و شما كه كج رفته و توبه كرده‌ايد، تازه به اول راه برمي گرديد، يعني هيچ! اولش هيچ و بعدش هم هيچ مي‌شود. دقيقاً مثل خود كلمه «هيچ» وقتي كه مي‌نويسيد «هيچ» هيچ است، وقتي هم آنرا پاك مي‌كنيد باز هم «هيچ» مي‌شود. يعني اگر باشد «هيچ» است و اگر نباشد «هيچ» است. شما هم كه 50 سال را كج رفته‌ايد، بايد به اول راه كه «هيچ» است برگرديد.
انسان نمي‌شود بدون حساب مكه برود، يك وقت آنجا مي‌گويند: «براي چه آمدي؟ » مواظب باشيد! «وَ لا تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْياءَهُمْ»(اعراف/85) براي مردم كم نگذاريد. اگر پول گرفتي در اين ساعت تعليم رانندگي بدهي، بازي نكن كه اين 30 ساعتت 40 ساعت شود. نگو خوب 10ساعت لفت مي‌دهيم كه بيشتر بگيريم. حديث داريم، «وَ أَمَّا الظُّلْمُ الَّذِي لَا يُتْرَكُ فَظُلْمُ الْعِبَادِ بَعْضِهِمْ بَعْضاً»(نهج‏‌البلاغه، خطبه 176).
اميرالمؤمنين مي‌فرمايد: يك سري از گناه‌ها را خدا نمي‌بخشد و آن «حق الناس» است. خدا حق خودش را مي‌بخشد، ولي حق مردم را نمي‌بخشد. ما چند رقم گناه داريم: يك سري گناه‌ها است كه «لايغفر» است، يعني خدا نمي‌بخشد. آن گناهاني كه خدا نمي‌بخشد، «حق الناس» است. كساني كه در آستانه سفر حج هستند، مواظب خودشان باشند. نكند خداي ناكرده با مال مردم مكه بروند. آن عمل و عبادت با مال حرام درست نيست.
حتماً شنيده‌ايد كه كسي دو انار و دو نان دزديد و به فقير داد، گفتند: «چه مي‌كني؟ » گفت: «دو انار دزديدم، دو گناه مي‌شود و دو نان دزديدم دو گناه ديگر مي‌شود. اين چهار تا را به فقير دادم. قرآن هم مي‌گويد كه هر ثوابي ده برابر مي‌شود. يعني 4 ثواب ضربدر 10، مي‌شود 40 ثواب. چهار تا گناه داشتم كه از 40 كم مي‌شود، يعني 36 ثواب برايم مي‌ماند. » امام فرمود: اينرا شنيده¬اي كه خداوند يك ثواب را 10 ثواب مي‌¬دهد اما اين براي كسي است كه از مال حلال ثواب كرده باشد، از راه دزدي كه نمي‌شود ثواب كرد.
3- آفات و ضررهاي مراعات نكردن حق‌الناس
البته حاجي‌ها آدم‌هاي خوبي هستند، ولي بايد همه مواظب باشيم. شما هم كه حاجي نيستيد شما بچه مدرسه‌اي، شما دختر خانم، كاسب، كارگر، كشاورز، همه بايد مواظب حق الناس باشيم. حديث داريم رزق حلال هر كس دسته بندي و بسته بندي شده است. هر كس كه عجله كند و به سراغ مردم برود، خدا از حلال به او كمتر مي¬دهد. اين طور نيست كه ما امروز يك دروغ گفتيم 300 تومان برايمان داشت، قطعاً اگر دروغ نگفته بودي، خدا 300 تومان از يك جاي ديگر برايت مي‌رساند. يك روايت داريم، كساني كه بنا است، پول حقي را بدهند و از آن دل نمي‌كنند و پول نمي‌دهند، خدا يك مسئله‌اي را برايشان پيش مي‌آورد كه دو برابرش را در راه باطل بدهند. مثلاً اگر 200 تومان بناست در راه حلال بدهيد، اما فكر مي‌كنيد كه بدهيم يا نه و در نهايت از اين 200 تومان دل نمي‌¬كنيد، خدا يك جرياني برايتان جور مي‌كند كه مجبور باشيد 400 تومان در راه باطل بدهيد. بايد دل بكنيد.
و اصولاً راحت دل كندن نشانه ايمان است. قرآن مي‌فرمايد: وقتي مي‌خواهيم شما را امتحان كنيم، به طريقي امتحان مي‌كنيم كه دهنتان پر آب بشود و در عين حال دل بكنيد. اگر دل كنديد ارزش دارد. به حاجي¬ها مي¬گويد: «تَنالُهُ أَيْديكُمْ وَ رِماحُكُمْ»(مائده/94) حاجي‌ها در مكه چندين كار برايشان حرام مي‌شود. يكي از اين كارهايي كه براي حاجي¬ها حرام است، شكاركردن است. در همين حال شكار هم مي‌آيد. در حقيقت دائم دهنش پر آب مي‌شود. قرآن مي‌گويد: مي‌خواهم امتحانتان كنم تا ببينم كه دل مي‌كنيد يا نه! خدا شما را با شكار امتحان مي‌كند. حالا هر چند مي‌گويند كه در مكه شكار نيست ولي سوغاتي‌هاي مكه همانند شكار است يا رد كردن ارز از گمرك خودش يك شكار است. اگر آنجا آدم يك دروغ بگويد كه من پول ندارم و يك خرده آبروي جمهوري اسلامي را بريزد، اين خودش يك شكار است مي‌شود.
اصلاًخود تقسيم سوغاتي يك شكار است. سوغاتي كه آورده برمي‌دارد و كنار مي‌گذارد، بعد مي‌گويد: هيچ نياوردم! امسال كه ارز نبود و مشكلات زياد بود. يا مي‌‌‌گويد پولم گم شده بود. در گمرك از او مي‌‌‌پرسند كه بار شما چند كيلو است؟ اگر مثلاً 20 كيلو است، مي‌گويد: 10 كيلو است. در مجموع همه كارهاي ما، براي ما شكار است.
بعضي چيزها كه يك سودي در آن است، بايد از اين سود دل بكنيم. فقط كسي كه زرنگ است، به جايي مي‌رسد. تعداد زيادي روايت داريم كه خداوند بعضي را كه زرنگ نيستند، خودش زندگيشان را هدايت و ميزان مي‌كند كه به آنها كه از زرنگي زمين و آسمان را به هم مي‌دوزند، ثابت كند كه همه چيز به زرنگي نيست. ما در عالم آخوندها، آخوندهايي داشتيم كه خيلي صاف مي‌رفتند، در مقابل آخوندهايي هم داشتيم كه خيلي زرنگ بودند، ولي در آخر خط ديديم كه هر دو با هم رسيدند. يعني كساني كه به اصطلاح زرنگ بودند، بيخود دست و پا مي‌زدند. اين طور نيست كه هر كس زرنگ باشد، به جايي مي‌رسد.
قرآن مي‌گويد: «وَ مَكَرُوا وَ مَكَرَ اللَّهُ وَ اللَّهُ خَيْرُ الْماكِرينَ»(آل عمران/54) بعضي‌ها فريب مي‌¬دهند، اما خدا، خود اينها را فريب مي‌¬دهد. بعد مي‌گويد: «وَ اللَّهُ خَيْرُ الْماكِرينَ». كلك خدا بهتر است.
مثلاً فرض كنيد بعضي وقتها دور كسي را مي‌گيريد و با تعارف و من بميرم، دخترحاجي، پسر حاجي، حاج خانم، حاج آقا، پهلوان، قهرمان، رئيس، مرئوس و. . . دورش را مي‌‌گيريم و با 4 تملق گفتن، يك سودي از او مي‌گيريم. بعد هم پشت سر او مي‌گوييم: اين آدمي است كه مي‌شود با 4 تملق از او سود گرفت و از او يك پولي در آورد. بعد نوبت خودمان كه مي‌شود مي‌گوييم: مريض هستيم و در مي‌رويم. ما بچه مدرسه‌اي كه بوديم، دو سه نفرمي شديم و مي‌رفتيم بستني بخوريم و بعضي بچه¬ها كه زرنگ بودند، در مي‌رفتند تا پول بستني گردن ما بيفتد.
4- بركات و اهميت پرداخت حقوق ديگران
كساني كه در يك سري جاها از حقي كه مي‌خواهند پرداخت كنند، فرار مي‌كنند. مثلاً بايد يك پولي بدهند، فرار مي‌كنند و به حساب زرنگي مي‌گذارند. حديث داريم: كساني كه با بخل از يك سري خرج كردن‌ها در مي‌روند، فكر نكنند مثلاً 20 تومان گيرشان آمده ‌است، بيش از اين20 تومان، خصلت بخل خود را تقويت كرده و روح سخاوت را در خودشان كور كرده‌اند. اگر مي‌پرداختيد، سخي بوديد و حالا كه فرار كرديد، بخيل هستيد. زنده كردن بخل و سخاوت در وجود انسان خيلي بيش از مقداري است كه فكر مي‌كنيم گيرمان آمده‌است.
حق الناس بر حق الله مقدم است. اصولاً گاهي وقت‌ها خدا حقوقي را بر حق خودش مقدم داشته است. گاهي وقتها خدا، پدر ومادر را بر خودش مقدم مي‌دارد. مثلاً خداوند نماز اول وقت را دوست دارد ولي اگر پدر و مادر گفت: الآن نماز نخوان، نبايد نماز اول وقت بخواني. اينكه انسان گوش به حرف پدر و مادر بدهد و نماز را آخر وقت بخواند، بهتر از آن است كه گوش به حرف پدر و مادر ندهد و نماز را اول وقت بخواند. در اينجا خداوند پدر و مادر را بر خودش مقدم داشته است.
گاهي آدم مي‌خواهد جايي(حتي جاي مذهبي) برود ولي پدر و مادر مي‌گويد: نرو! اگر نرود ثوابش بيشتر از كساني است كه بدون اجازه پدر و مادر رفته‌اند و رضايت پدر و مادر در بعضي جاها بر رضايت خدا مقدم است. بله زماني ممكن است درخط طاغوت و شرك و انحرافي و. . . باشد، كه قرآن سفارش كرده كه: «وَ إِنْ جاهَداكَ لِتُشْرِكَ بي‏ ما لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ فَلا تُطِعْهُما»(عنكبوت/8) اگر پدر و مادر خواستند كه تو را از خط خدا و راه مستقيم منحرفت كنند و گوش بفرمان طاغوت شمار را بار بياورند در آنجا «فَلا تُطِعْهُما» ديگر اطاعت نكن.
امام صادق(ع) فرمود: كسي كه حق الناس در مالش است روز قيامت آنقدر معطلش مي‌كنند كه: «حتي يسيل عرقه او دمه»(كافي ج2/ ص 367) دائماً بدنش عرق مي‌كند و آنجا بخاطر اينكه حق الناس داشته است، مي‌سوزد. خيلي بايد مواظب باشيم.
شما هيچ مي‌دانيد كه اگر كش شلوار و حتي دكمه لباس، حق الناس باشد، يا مالي باشد كه خمس نداده باشيم، نماز و حجمان چه صورتي دارد؟ خصوصاً برادرها و خواهرهايي كه مكه مي‌خواهند بروند بايد توجه داشته باشند.
5- پرداخت ماليات‌هاي اسلامي و خمس
مسئله ديگر در ميان مردم، مالياتهاي اسلامي است، كه يكي از آنها خمس است و دادن خمس واجب است. حتي يك آيه عجيبي براي خمس داريم كه مي‌فرمايد اگر افرادي جبهه رفتند و غنايم جنگي بدست آوردند «وَ اعْلَمُوا أَنَّما غَنِمْتُمْ مِنْ شَيْ‏ءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِي الْقُرْبى‏ وَ الْيَتامى‏ وَ الْمَساكينِ وَ ابْنِ السَّبيلِ إِنْ كُنْتُمْ آمَنْتُمْ بِاللَّهِ»(انفال/41) بايد خمسش را بدهند و بعد مي‌فرمايد: «إِنْ كُنْتُمْ آمَنْتُمْ بِاللَّهِ» اگر ايمان داشته باشند. پيداست اگر رزمنده در جبهه بجنگد و خمس ندهد، باز هم ايمان ندارد.
اين آيه خيلي اهميت دارد. قرآن مي‌فرمايد: كساني كه به غنايم رسيدند، بايد خمس غنائم را بدهند، اگر دين دارند. البته مورد اين آيه خمس در مورد غنائم جنگي است ولي هر درآمدي كه انسان بدست مي‌آورد، خمس دارد. حتي اگر شما خانه‌ات را فروختي و خواستي خانه بهتري بخري، بايد خمسش را بدهي. نمي‌شود گفت: آقا خانه‌ام كلنگي بود، خواستم آجري بخرم و يا خانه‌ام 50 متر بود، خواستم 70 متري بخرم. همين كه خانه‌ات را فروختي بايد خمسش را بدهي. بعضي‌ها چقدر برنامه ريزي مي‌كنند و دست و پا مي‌زنند كه خمس ندهند.
قرآن مي‌فرمايد كه نشانه دين اين است كه انسان حتي اگر رزمنده باشد، جبهه برود و بجنگد، به مالي رسيد كه خمس دارد، خمس را بپردازد و اگر لغزيد، در دينش هم مي‌لغزد. چون قرآن مي¬فرمايد: خمس بدهيد، اگر دين داريد. به چه كساني مي‌گويد؟ «به رزمنده‌ها» اين مطلب نشان مي‌دهد كه انسان گاهي وقت‌ها جان مي‌دهد، ولي پول نمي‌دهد.
دادن خمس يك امتيازهايي دارد؛
فرق خمس با باقي ماليات‌ها چيست؟ در خمس يك نوري است كه در باقي ماليات‌ها نيست. البته امام بزرگوار فرمود: كساني كه خيال مي‌كنند در حال حاضر با خمس مي‌شود حكومت را اداره كرد، اشتباه مي‌كنند. ولي در آينده ممكن است بشود. اين حرف‌هايي كه مي‌زنم كسي به من نگفته كه بگويم. و خودم از روي شناختي كه دارم، مي‌گويم. گاهي وقت‌ها افرادي خمس يا ماليات مي‌خواهند بدهند، يك تحليل‌هايي دارد. البته من اين گفتارها را حتي در قوم و خويش خودمان، در همسايه‌ها، در خود روحانيون، در خواص يا عوام، از دوست و دشمن، از بيگانه و خودي و غريبه مي‌شنوم. مي‌گويند: آقا ما يك باغ داريم، يا يك تكه زمين داريم، هركدام از بچه‌هايمان 200 متر ساخته‌اند. مي‌آيند و مي‌گويند: عوارض نوسازي، ماليات، چه و چه بدهيد، آخر اين چه ديني است؟ اين چه جمهوري اسلامي است؟ پدر حق ندارد يك تكه زمين به بچه‌اش بدهد تا يك اتاق بسازد؟
من در جواب اين افراد يك جمله مي‌گويم و آن اين است كه: زماني كه شما اينجا اين خانه بزرگ يا مزرعه را داشتي، تنها بوده و لي حالا شهرك شده است. 1 باغ بوده حالا 10 تا خانه شده است. آن زمان كه باغ بود، حفاظت نمي¬خواست. شما اين مزرعه را برداشته‌ايد و صد تا خانه و شهرك درست كرده‌ايد. بطور متوسط و ميانگين صد تا زن و شوهر در آن هستند. صد تا بچه در آن هستند و يكوقت مريض مي‌شوند و درمانگاه مي‌خواهند، يك كلانتري مي‌خواهند و. . . مزرعه و باغ كارمند و كارگر شهرداري نمي‌خواست. الآن چند نفر كارمند شهرداري مي‌خواهد تا زباله‌ها را جمع كند. ماشين مي‌خواهد، باغ آسفالت نمي‌خواست، وقتي شهرك ساخته شد، كوچه، ماشين، آسفالت، آب، برق، كلانتري، زايشگاه، آتش نشاني و. . . مي‌خواهد. يعني وقتي يك تكه بيابان تبديل به شهرك شد، كلي خرج بوجود مي‌آورد و از طرفي هم زماني كه باغ بود قيمت آن چقدر بود؟ و حالا كه شهرك شده قيمتش چقدر است؟ شما چرا حساب نمي‌كني كه يك ميليون زمين شما، صد ميليون شده است؟ وقتي هم كه مي‌گويند: «سه ميليونش را بدهيد! » مي‌گويد: من خانه‌ام را به بچه‌ام داده‌ام، به من مي‌گويند: «پول بده! اين پول مفت است» آقا! اين پول مفت نيست، پول زايشگاه و كلانتري و آتش نشاني و برق و آب وتلفن و. . . مي¬شود. و يا كسي بخشي از خانه‌اش را برداشته و مغازه كرده، به او مي¬گويند: «ماليات بده» مي‌گويد: « من از خانه‌ام، يك در به كوچه باز كردم، نبايد ماليات بدهم» درست است كه به كوچه در باز كردي، اما اگر خانه بود چه قيمتي داشت و حالا كه در باز شد، سرقفلي آن چقدر مي‌شود؟ چرا يك ميليون، پول سرقفلي را مي‌گيري؟ ولي وقتي هزار تومان مي‌خواهي بپردازي. . . با جمهوري اسلامي كه يك عده خونشان را در راه آن مي‌دهند، اينگونه برخورد نكنيد و يك مقدار ديدتان به جمهوري اسلامي فرق كند.
اين ماليات بود، خمس از ماليات خيلي مقدس‌تر است. براي اينكه خمس چند امتياز دارد.
اول اينكه در خمس به مردم اطمينان مي‌شود، اطمينان دادن به مردم يك اصل است. نوسازي را مي‌گويند كه چقدر بوده و چقدر بايد پرداخت كرد ولي در خمس مي‌گويند خودت حساب مالت را بكن. يعني اگر بروي و 100 تومان يا 100 هزار تومان خمس بدهي، آقا بازرس در خانه‌ات نمي‌فرستد. اين يك امتياز است. به اميد روزي كه همه ما به جايي برسيم كه آنچنان ايمان مذهبي ما قوي باشد كه بگويند: «آقا! ماليات را خودت حساب كن» اين طور نباشد كه بگويند درآمد و ماليات اين قدر است و وقتي بروند گمرك و پرونده‌اش را بياورند، مي‌بينند چه برابراست.
6- عناوين و شهرت و حق‌الناس
گاهي وقتها ما به عنوان خانواده شهيد دروغ مي‌گوييم. من از يكي از معمارهاي قم بسيار خوشم آمد و واقعاً مريدش شدم. ايشان براي من خانه نساخته، ولي من به ايشان ارادت دارم. ايشان را بردند خانه يك شهيد را قيمت كند. وقتي مي‌خواستند سر متر را بگيرند، شخصي كه اين معمار را آورده بود، گفت: اين خانواده شهيد است، يك خرده چرب‌تر قيمت كن. ايشان در جواب گفت: چرب قيمت كنم كه به خانواده شهيد و به بچه‌هاي شهيد لقمه حرام بدهم؟ من حق را مي‌گويم، حالا او مي‌تواند بفروشد و يا نفروشد. حالا شما كه مي‌گويي يك خرده قيمت را بالا بگو و متر را بيشتر بگير به خاطر اينكه خانواده شهيد است، يعني مي‌خواهي كه به خاطر خانواده شهيد دروغ بگويم.
ما گاهي وقت‌ها در بنياد شهيد فكر مي‌كنيم كه چون خانواده شهيد هستيم بايد دروغ بگوييم. خوب اين براي خانواده شهيد لقمه حرام است. هرگز روح شهيد راضي نيست كه بچه‌اش حرام خور باشد. مواظب باشيد كه عواطف شما را حرام خور و حرام خواران به ديگران نكند.
7- امتيازات خمس بر ماليات‌هاي حكومتي
پس خمس چند امتياز دارد:
1 – در خمس بايد به مردم اطمينان كرد. يعني خودت برو حساب بكن و بپرداز. اين يك امتياز است، به مردم اطمينان كردن يك ارزش است.
2 – كسي كه خمس مي‌دهد، خمس را به كسي مي‌دهد كه دوستش دارد. اگر در ميان آقايان يك آقايي را بيشتر دوست داشته باشد خمس را به او مي¬دهد. پس اين هم يك اصل است.
3- به قصد غربت و براي رضاي خدا مي‌دهد. اجباري نيست كه اگر حالا خمس ندهم الآن مي‌آيند و در دكانم را مي‌بندند، يا اخراجم مي‌كنند، يا درجه‌ام را بالا نمي‌برند. خمس فقط به قصد غربت است.
4- خمس از كساني گرفته مي‌شود كه تقريباً از نظر درآمد يك خورده بهتر هستند. چون آخر بعضي‌ها ندارند. همين امروز من به يك آدم بسيار محترمي برخورد كردم كه رفت صحبت كند، به گريه افتاد و گفت: تا به حال هيچ ميوه‌اي براي بچه‌ام نخريده‌ام، و يا جواني ليسانس آمد دفتر نهضت يك جمله گفت و نتوانست خودش را نگه دارد و از دفتر بيرون رفت. ايشان گفت: شش ماه است كه گوشت نخورده¬ام و زن و بچه هم دارم، اين را بايد كساني جواب بدهند كه حيف و ميل مي‌كنند و زماني كه يخچال و فريزر را باز مي¬كنند، مملو از ميوه است و ميوه در يخچال آن‌ها مي ترشد. آن زنها و مردهايي كه در خانه، كه تشخّص را در اين مي‌بينند كه روي خربزه را بخورند و ته آن را دور بريزند. خوب ته خربزه را تا آنجايي كه مي‌شود، بايد بخورد. ما فكر مي‌كنيم كه اگر به پوست خربزه دندان بزنيم، به وقار ما لطمه مي‌خورد. نه آقا شما اگر واقعاً وقار داشته باشي، تا ته خربزه را هم دندان بزني باز وقار داري. بريز و بپاش ما شخصيت نيست. اسراف نكنيد.
بعضي از ميوه فروش‌ها حاضرند ميوه بترشد و در جوي آب بريزند، اما قيمت آنرا پايين نياورند. و در ميدان ميوه خدا مي‌داند كه چقدر اسراف مي‌شود.
امتيازات خمس را مي¬گفتيم كه:
1 – به مردم مي‌گويند كه حساب خودت را بكن و كسي بازرس نيست.
2 – مي‌گويند خمس خود را به آدمي كه بيشتر دوستش داريد، بدهيد.
3 – مي‌گويند براي رضاي خدا بدهيد.
4 – مي‌گويند آنهايي كه وضعشان بهتر است، بدهند.
5 – آن كسي كه پول مي‌گيرد، براي پول جمع كردن نمي‌گيرد. چون مصرف معلوم است. يعني شما مي‌دانيد كه وقتي پول را مي‌دهيد به آقا يا كتابخانه و يا مسجد مي‌شود يا مدرسه و يا تبليغ و تأليف مي‌شود. يعني زماني كه انسان مي‌داند، پول او كجا خرج مي‌شود، كمي با نشاط پول مي‌دهد. از همه گذشته آن كسي كه خمس مي‌گيرد، حقير نمي‌شود. يعني احساس حقارت نمي‌كند. وقتي من مي‌خواهم به يك فقير خمس بدهم، اين فقير تا مرا ببيند، مي‌گويد: «سلام عليكم. خدا سايه شما را از سر ما كم نكند» چون من كه خمس مي‌دهم به فقير، اين فقير را بله قربان گوي خودم بار مي‌آورم. اما اگر من خمس را به مرجع تقليد يا به رهبر انقلاب و به دفتر امام دادم، و آن فقير هم از او گرفت، مرا نمي‌شناسد.
ما طلبه‌ها، ماه به ماه مي‌رويم قم و پول مي‌گيريم، ولي وقتي شهريه مي‌گيريم اصلاً تاجرها، بازاريها، كارگرها، كشاورزها و كساني كه خمس و زكات داده‌اند را نمي‌شناسيم. يعني ما حقوق از شهريه قم مي‌گيريم، اما بله قربان گوي كسي هم نيستيم. يكي از خوبي‌هايش اين است كه گيرنده تأمين مي‌شود ولي بله قربان گوي كسي هم بار نمي‌آيد.
آقاياني كه مي‌خواهيد مكه برويد، يك دكمه، يك نخ، يك كش، اگر حق الناس داريد، مالتان را دقيق حساب كنيد و اگر نمي‌توانيد به عنوان ردّ مظالم حتماً با افرادي كه محبوب شما هستند و عالم و متقي هستند حسابتان را روي هم كنيد و كساني هم كه نمي‌خواهيد برويد مكه مواظب باشيد كه طرف لقمه حرام نياييد. باز هم مي‌گويم كه زندگي همه حلال مقرر شده، كساني كه عجله كنند، و به سمت حرام بروند، خدا از حلالشان كم مي¬گذارد. حديث است: اگر كسي حلالي را كه بايد بدهد، ندهد دو برابرش را در راه باطل خواهد داد.
خدايا به همه ما توفيق بده رزقمان حلال باشد و به قول قرآن كه مي‌فرمايد: «فَلْيَنْظُرْ أَيُّها أَزْكى‏ طَعاماً»(كهف/19) اصحاب كهف گفتند: برويد يك غذايي بياوريد ولي «أَزْكى‏ طَعاماً» باشد.
خدايا طعام ما را «ازكي» و ذريه ما را «طيبه»، نيت ما را خالص، هدف ما را مقدس رزمندگان ما را پيروز، به بي مسكن‌ها، مسكن، به بي همسرها، همسر، به بي فرزندان، فرزند، به بدهكاران توفيق پرداخت بدهي، نثار اموات آمرزش، اسراي ما را آزاد، ظهور حضرت مهدي را تعجيل بفرما(الهي امين)
نماز جمعه را فراموش نكنيد.
خدايا خدايا تا انقلاب مهدي خميني را نگه دار.

«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»

لینک کوتاه مطلب : https://gharaati.ir/?p=3396

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.