نماز، مانع بروز خرافات در عبادت

1- یاد خداوند در هنگام نماز و غیر نماز
2- شکل نماز، بر اساس حکمت الهی
3- نماز، عامل نظم در انجام عبادات
4- نماز، هدیه‌ای به محبوب
5- نماز و عبادت، داروی غفلت
6- شکر، رشد، انس و قرب در نماز
7- تأثیر نماز بر زندگی فردی و اجتماعی انسان
8- نگاه باز در دعا برای خود و جامعه

موضوع: نماز، مانع بروز خرافات در عبادت

تاریخ پخش:  26/05/90

بسم الله الرحمن الرحیم

«الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی»

بعضی‌ از بچه‌ها، جوان‌ها، گاهی می‌پرسند، از معلم تعلیمات دینی، امور تربیتی، از پدر و مادر، از طلبه‌ها و روحانیونی که می‌بینند، که چه اشکال داشت شکل عبادت را به اختیار خودمان می‌گذاشتند، خوب بالاخره ما خودمان با خدا رفیق هستیم، خدا را می‌شناسیم، دوستش داریم، مخلص خدا هستیم. ولی حالا شما هی گیر می‌دهید نماز بخوان، نماز درست بخوان. اینطور بخوان، آنطور بخوان، ما را رها کنید. ما خدا را قبول داریم، با خدا هم یک طوری کنار می‌آییم. چرا هی گیر می‌دهید. چنین، چنین، چنین، چنین این فرم عبادت، مهندسی عبادت برای چیست؟ ما در این جلسه می‌خواهیم «إِنْ شاءَ اللَّه‏» همه را کمک کنیم که بتوانیم یک جواب‌هایی که عقل می‌پسندد بگوییم. موضوع بحث در رمضان نود، مهندسی نماز. چرایی‌های نماز…

اول یک ساعت دقیق بگذارید، من یک رکعت نماز بخوانم.

«اللَّهُ أَکْبَر»، «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ، الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبّ‏ِ الْعَالَمِینَ، الرَّحْماَنِ الرَّحِیمِ، مَالِکِ یَوْمِ الدِّینِ، إِیَّاکَ نَعْبُدُ وَ إِیَّاکَ نَسْتَعِینُ، اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِیمَ، صِرَاطَ الَّذِینَ أَنْعَمْتَ عَلَیْهِمْ غَیرِْ الْمَغْضُوبِ عَلَیْهِمْ وَ لَا الضَّالِّینَ» (فاحه/1-7) «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ‏، قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ، اللَّهُ الصَّمَدُ، لَمْ یَلِدْ وَ لَمْ یُولَدْ، وَ لَمْ یَکُن لَّهُ کُفُوًا أَحَدُ» (اخلاص/1-4) رکوعش هم «سُبْحَانَ اللَّه‏»، «سُبْحَانَ اللَّه‏»، «سُبْحَانَ اللَّه‏» بلند می‌شویم. سجده، «سُبْحَانَ رَبِّیَ الْأَعْلَى وَ بِحَمْدِهِ» می‌نشینیم. دوباره «سُبْحَانَ رَبِّیَ الْأَعْلَى وَ بِحَمْدِهِ» می‌نشینیم. چقدر شد؟ 50 ثانیه، حالا بگو یک دقیقه. هفده رکعت، هفده دقیقه، بگو بیست دقیقه.

1- یاد خداوند در هنگام نماز و غیر نماز

به ما گفتند هفده دقیقه آنطور که خدا می‌گوید حرف بزن. باقی‌اش را آزادی هرطوری می‌خواهی ذکر خدا بکن. یعنی سهم خدا حالا هفده دقیقه را بگو نیم ساعت، یک خرده حالا با تعقیبش، شبانه روز 24 ساعت است، 24 ساعت چند تا نیم ساعت است؟ 48 تا نیم ساعت است. خدا می‌گوید: 48 تا نیم ساعت، یک چهل و هشتمش را گوش به حرف من بده. چهل و هفت، چهل و هشتم را هر طور دلت می‌خواهد. آیا خدا یک در چهل و هشت سهم ندارد؟ یعنی آدم اینقدر، رویش می‌شود بگوید: خدایا 24 ساعت، 48 تا نیم ساعت است. تمامش را می‌خواهم برای من باشد. هرطور من می‌خواهم عبادت کنم. این انصاف است.

خدا می‌گوید: یکی از این نیم ساعت‌ها را آنطور که من می‌گویم نماز بخوان، 47 تا نیم ساعت اختیار با خودت، با هر لهجه‌ای، با هر شکلی، با هر لباسی، خوابیده، نشسته، ملق بزن، کشتی بگیر، در استخر، در کوهنوردی، در فوتبال، 47 تا نیم ساعتش را آزاد آزاد آزاد، یک نیم ساعتش را در اختیار ما آنطور که خدا می‌گوید، این انصاف نیست. آنوقت تازه همه چیز ما با او است. بگذار یک مثال بزنم. بابا قطعه زمین را به پسرش می‌دهد. می‌گوید: زمین برای من. آهن و آجر، سیمان، در و پنجره، فرش، همه‌ی زندگی‌اش، این هم پولش. تمام امکانات را پدر به پسر می‌دهد، می‌گوید: برای خودت خانه بساز. پول بنایی و کارگری‌اش را هم من می‌دهم. فقط می‌گوید: یک صندلی بگذار این گوشه، من پیر شدم گاهی روی این صندلی بنشینم.هرجای خانه را هرطور می‌خواهی بسازی، بساز. خانه دویست متر است، صد متر است، یک متر در یک مترش را یک صندلی بگذار که من خسته شدم بنشینم.

اگر این پسر جای صندلی به پدرش ندهد، عقل، وجدان، عاطفه، به این پسر چه لقبی می‌دهد؟ خیلی بی‌انصاف است. همه‌ی امکانات از پدرش بود جای صندلی‌ به پدرش ندارد… خیلی می‌گویند بی‌انصاف است. خداوند گفته از این 48 نیم ساعت یک نیم ساعتش را آنطور که من می‌گویم، فلسفه‌اش چیست؟ چرا؟

می‌گوییم: بابا 47 تا نیم ساعتش را هرطور می‌خواهی با خدا گفتگو کن. یک نیم ساعتش نماز است. این یک مورد. من به کشاورزها می‌گفتم ببین! این گندمی که تو داری، یک پانزدهم‌اش هم برای خدا نیست؟ درست است زمینش را تو کاشتی، شخم زدی، سم پاشی کردی، آبیاری کردی، درو کردی، آیا خورشید در این گندم سهم نداشت؟ آیا باران سهم نداشت؟ خدا هیچ سهم ندارد. خدا می‌گوید: بابا حالا که گندم را برداشتی از بیست کیلو، یک کیلو را به فقیرهای محلتان بده. یعنی در بیست کیلو یک کیلو سهم خدا نمی‌شود. این اول که چرا ما باید بچه‌هایمان اینقدر جَری باشند، چه لقمه‌ای بچه‌‌های ما خوردند که نسبت به… بعد مثلاً سه ساعت پای تلویزیون می‌نشیند، چه مشکلی داری؟ می‌گوید: مثلاً فلان کشور با فلان کشور فوتبال است می‌خواهم ببینم چه کسی گل زد؟ چهل دقیقه که چه؟ چهل ساعت! بازی‌های بین المللی، دهها ساعت می‌نشیند ببیند توپ فلان کشور کجا رفت، آنوقت سه دقیقه می‌خواهد با خدا حرف بزند، گردن کلفتی می‌کند. می‌گوید: می‌خواهم به اختیار خودم باشم.

2- شکل نماز، بر اساس حکمت الهی

و در ثانی کارهایی که تا حالا در اختیار خودت بوده پشیمان نشدی. چقدر تا حالا کار با دست خودت کردی پشیمان شدی؟ من این را حساب کنم:

1- یک سهم  از … باقی‌اش را شما بگویید… از 48 سهم. این یک مورد.

2- انسان صدها بار پشیمان می‌شود. چرا آدمی که صدها بار پشیمان می‌شود، باز هم به خدا می‌گوید: خدایا اختیار من دست خودم، مثل بچه‌ای که صدبار زمین می‌افتد، به پدرش می‌گوید: می‌خواهم خودم راه بروم. می‌گوید: آقاجان! عزیز من، صد بار افتادی. بگذار من دستت را بگیرم، می‌گوید: نمی‌خواهم. آدمی که صدها بار اشتباه کرده، باز هم عبادت را دست خودش بدهد. ما نمی‌دانیم چیه؟ خدا می‌گوید: من تو را ساختم. این معده‌ای که من ساختم، شراب در آن نرود. چه مشکلی داری؟ میوه‌ی شیرین می‌خواهی خرما و توت. میوه ترش می‌خواهی، لیمو ترش! ترش و شیرین می‌خواهی پرتقال، می‌گویم: نه! نه ترش می‌خواهم، نه شیرین می‌خواهم، نه ترش و شیرین. شراب می‌خواهم!

می‌گوید: آقاجان من تو را ساختم، این معده به شراب نمی‌خورد. برای چشمت، برای اعصابت، برای همه… چقدر تصادفات به خاطر مستی بوده، چقدر خطرها و امراض به خاطر مستی بوده. بابا صد رقم میوه است بخور، می‌گویم: نه، صد تا را نمی‌خورم، فقط شراب می‌خورم. این انسان لجباز چیزی هم نیست، انسان ضعیف است. ما چیزی نیستیم. پوک هستیم. فکر می‌کنیم کسی هستیم. آقای قرائتی با شهرت 32 ساله‌اش بند یک پشه است. همین الآن پشه بیاید دماغ من را بگزد، دماغ من باد کند، خودم با دماغ کلفت جلوی دوربین نمی‌روم. یعنی درسهایی از قرآن با سابقه‌ی 32 سال توسط یک پشه از بین می‌رود.

ما کسی نیستیم که اینقدر… چه سابقه‌ای ما داریم، چه سابقه‌ی خوبی داریم که بگوییم خدایا ببین اینجا درست کردم باقی‌اش را هم به خودم بده. یکوقت انسان یک کار شیرینی کرده، می‌گوید: خدایا! دیدی که من… پس اجازه بده خودم. چرا از 48 سهم یک سهم به خدا ندهیم. با این سابقه‌ی پشیمانی که داریم اینقدر اختیار از خدا طلب نکنیم.

3- نماز، عامل نظم در انجام عبادات

مسأله‌ی سوم نظم بهتر است یا بی‌نظمی؟ اصلاً روی کره‌ی زمین کسی هست بگوید: بی‌‌نظمی! نماز به شما نظم می‌دهد. اول نماز نظم دارد. «اللَّهُ أَکْبَر»! آخرش هم «السلام علیکم» یعنی سر و ته نماز مشخص است، می‌دانیم چیست؟ آقا که روی منبر می‌رود نمی‌دانیم چقدر صحبت خواهد کرد؟ این کتاب را نمی‌دانیم هر صفحه‌اش چند تا مطلب به درد بخورد دارد. ولی نماز می‌دانم. چند دقیقه، یک رکعتش یک دقیقه، هفده رکعت هفده دقیقه، می‌دانیم نظم دارد. کلماتش، تا هرکسی یک کلمه‌ای نگوید، در یک سرودی که می‌خواهند بخوانند، تا و نیم تا باشد درست نیست. نظم داشته باشد.

نماز به ما نظم می‌دهد. به ما جهت می‌دهد. می‌گوید: همه یک سمت بایستید، رو به کعبه! این هم فلسفه دارد. چون اگر این طرف بایستی، قبله‌ی یهودی‌هاست. این طرف بایستی، قبله مسیحی‌ها است. این دو طرف نباید باشید. قبله‌ی یهود و نصارا است. یا این طرف یا این طرف، امتیازاتی دارد. جهت یکی، قبله یکی است. آغاز یکی است. «اللَّهُ أَکْبَر»! پایان یکی، «السلام علیکم و رحمه الله» هرکدام یک آدابی دارد. آدابش مشخص است.

4- نماز، هدیه‌ای به محبوب

اگر  نماز در اختیار ما باشد، هرکسی به یک شکلی، شما یک هدیه می‌خواهی برای عروس ببری، برای خانه‌ی نو، می‌پرسی. فلانی چه برد؟ ساعت برد؟ پس من دیگر ساعت نبرم. دو تا کراوات که روی هم نمی‌زنند. یک کاری می‌کنی که چه ببری که صاحبخانه دوست داشته باشد؟ چه ببری که صاحبخانه نداشته باشد؟ اگر خواستید از کسی پذیرایی کنید بهترین پذیرایی این است که آشپز چه انتخاب می‌کند، یا بهترین پذیرایی این است که مهمان چه دوست دارد؟ شما بگویید…مهمان چه دوست دارد؟ خدا می‌گوید: اگر می‌خواهی از من تشکر کنی، این رقمی تشکر کن. و در ثانی عبادتی بهتر از نماز سراغ دارید؟ شما ببینید ارزانترین، پر محتواترین، همراه با ریتم، همراه با نظم، همراه با نشاط، می‌گوید: وقت نماز وضو بگیر. از امام رضا می‌پرسند چرا وضو بگیریم؟ می‌گوید: هم برای اینکه نشاط پیدا کنی، هم برای اینکه قرب به خدا پیدا کنی. کسالت تو از بین برود. با آب سرد وضو بگیر. حتی زمستان که لوله‌ها آب داغ دارد، با آب سرد وضو بگیر. خشک نکن ثوابش سی برابر است. چون هرچه آب سرد روی پوست بدنت باشد، نشاطش بیشتر است.

هدف چیست؟ رضای خدا است. جهت چیست؟ قبله. هدف یکی، رضای خدا، جهت یکی، قبله، آغاز یکی، «اللَّهُ أَکْبَر»! پایان یکی، «السلام علیکم و رحمه الله» کلمات همه ریتم دارد. «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم‏» من این دعای جوشن کبیر را که شب قدر می‌خوانند در ماشین دارم، بارها گوش می‌دهم. هروقت بیکار باشم، آن را گوش می‌دهم. یک مرتبه آخر همه قاف است. «یا رفیق، یا شفیق» همه قاف، قاف، قاف، این ریتم دارد. هر یک بندش یک آهنگی دارد. چه کسی می‌تواند اینطور بگوید. شما اگر می‌خواهی ببینی دعای جوشن کبیر چیست؟ یک سطر، اینکه می‌گویم یک سطر، به اساتید دانشگاه می‌گویم، این هم اساتید دانشگاه رشته‌ی ادبیات. و به روحانیون می‌گویم. شما دعای جوشن کبیر می‌خوانی. شما یک سطر بنویس که ده تا کلمه در آن باشد، ده تا کلمه آهنگش یکی باشد، این ده تا کلمه هم بامحتوا باشد. خوب من خودم یک عمری آخوند هستم. آقای قرائتی اختیار با خودت، دعای جوشن را که وارد شده نمی‌فهمم. من می‌خواهم خودم بخوانم. مثل جوانهایی که می‌گویند، می‌خواهم خودم از خدا تشکر کنم. خیلی خوب، آقا خودت یک دعا بنویس، یک سطر بنویس، یک سطر بنویس که قافیه‌اش به هم بخورد، محتوایش به هم بخورد، ریتم داشته باشد. «سَبِّحِ اسْمَ رَبِّکَ الْأَعْلَى، الَّذِى خَلَقَ فَسَوَّى، وَ الَّذِى قَدَّرَ فَهَدَى‏، وَ الَّذِى أَخْرَجَ المَْرْعَى، فَجَعَلَهُ غُثَاءً أَحْوَى‏» (اعلی/1-5) «قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ، اللَّهُ الصَّمَدُ، لَمْ یَلِدْ وَ لَمْ یُولَدْ، وَ لَمْ یَکُن لَّهُ کُفُوًا أَحَدُ» (اخلاص/1-4) «رَبّ‏ِ الْعَلَمِینَ، نَسْتَعِینُ، الْمُسْتَقِیمَ، وَ لَا الضَّالِّینَ» ریتم دارد.

شما دعای جوشن را کنار بگذار، خودت اگر توانستی یک سطر بنویسی اساتید دانشگاه ما و علمای حوزه‌ی ما دو ساعت بنویسند که ریتم داشته باشد و محتوایش به هم بخورد. ما دست خودمان باشد به چرت و پرت می‌افتیم. این نمی‌خواهد نماز بخواند، می‌گوید: بابا ول کن، من خدا را قبول دارم، خودم هم تشکر می‌کنم. آنوقت جالب این است که این آقایی که بندگی خدا را قبول نمی‌کند، تمام فرمولهای شرق و غرب را قبول می‌کند. مثلاً می‌گوید در فلان بازی باید داور چنین کند، گل چنین برود. نمی‌دانم چنین چنین، یعنی تمام فرمولهای فوتبال را مخلصم، چشم، روی چشم، تمام فرمولهای انواع بازی‌ها روی چشم! تا می‌گویند: با خالق حرف بزن، می‌خواهم خودم باشم. آخر کجای این مملکت، کجای این دنیا پذیرفتند که در همه چیز شما این رقم تسلیم باش. در مقابل خدا شاخ و شانه می‌کشید. ما باور نکردیم ضعیف هستیم. باور نکردیم محتاج هستیم، باور نکردیم، عقل ما کم است. اگر عقل ما کامل بود، پشیمان نمی‌شدیم.

5- نماز و عبادت، داروی غفلت

عبادت داروی غفلت است. خدا به نماز ما نیاز ندارد. چقدر تا حالا این مسأله را من تکرار کردم. اوه! خسته شدم. از بس که تکرار کردم.اگر گفتند خانه‌ات را رو به خورشید بساز، معنایش این نیست که خورشید به خانه‌‌ی شما نیاز دارد. همه‌ی ما خانه‌مان را رو به خورشید بسازیم. چیزی گیر خورشید نمی‌آید. همه‌ی ما خانه‌مان را پشت به خورشید بسازیم. چیزی از خورشید کم نمی‌شود. شما اگر نماز می‌خوانی خداوند اینقدر فرشته دارد که دائماً نماز می‌خوانند. عبادت می‌کند، «یسبح له…» عبادت تلقین کلمات خداست.

فلسفه‌ی عبادت چیست؟ عبادت فلسفه دارد، فلسفه دارد. من فلسفه‌اش را الان به شما می‌گویم. 4 رقم عبادت داریم. یک صلوات بفرستید. (صلوات حضار)

6- شکر، رشد، انس و قرب در نماز

چهار رقم نماز داریم. 1- نماز تشکر، نماز شکر، 2- نماز رشد 3- نماز انس، 4- نماز قرب

نماز شکر برای کلاس اول است. کلاس اولی‌ها نمازشان شکر است. نماز رشد برای کلاس دوم است. نماز انس برای کلاس سوم است. نماز قرب نماز پایانی است. ببینید گاهی به یک بچه می‌گویی: برو بالا بنشین. می‌گوید: چرا بالا بروم؟ می‌گوید: پرتقال‌هایش بزرگ است. بابا را دوست دارم، برای من بستنی خرید. این پسر خوب پسری است. خانه دارد، ماشین دارد، خوش تیپ است. فامیلش پولدار است. بعضی‌ها که عقلشان در چشمشان است، پرتقالش بزرگ است، خانه‌اش قشنگ است، مهمانی‌اش چنین است. این نماز تشکر است.

خدا به افرادی گفته که «وَ اعْبُدُوا» می‌گوید چرا؟ می‌گوید: تشکر کن، «خَلَقَکُمْ»، «اعْبُدُوا رَبَّکُمُ الَّذی خَلَقَکُم‏» (بقره/21) تو را خلق کرد. «فَلْیَعْبُدُواْ» (قریش/3) می‌گوییم: برای چه؟ «أَطْعَمَهُم مِّن جُوعٍ وَ ءَامَنَهُم مِّنْ خَوْفِ» (قریش/4) خدا به تو نعمت داد. چون خدا به تو نعمت داده، تشکر کن. این نماز کلاس اول.

کلاس دوم، می‌گوید: نماز بخوان. می‌گوییم: برای چه؟ می‌گوید: «إِنَّ الصَّلاهَ تَنْهى‏ عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْکَر» (عنکبوت/45) نماز که بخوانی مجبوری خانه دزدی نباشد. آبش حلال باشد. لباسش حلال باشد. در جلسه‌ی قبل گفتم. خود نماز شما را روی فرم می‌آورد.

نماز انس کلاس سوم است. خدا به موسی می‌گوید: موسی! «أَقِمِ الصَّلاهَ» نماز بخوان. چرا؟ نمی‌گوید برای اینکه نانت دادم، آبت دادم. «أَطْعَمَهُمْ مِنْ جُوعٍ وَ آمَنَهُمْ مِنْ خَوْفٍ» زشت است که خدا به موسی بگوید، نانت دادم، آبت دادم.الآن یک کسی به من بگوید: آقای قرائتی من نانت دادم، من آبت دادم. به من برمی‌خورد. به موسی می‌گوید: «وَ أَقِمِ الصَّلاهَ لِذِکْری» (طه/14) نماز یاد خداست. خوب یاد خدا چه فایده‌ای دارد؟ شما بخوانید. «أَلا بِذِکْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ» (رعد/28) یاد خدا آرام‌بخش است. آرامش چه فایده‌ای دارد؟ «یَأَیَّتهَُا النَّفْسُ الْمُطْمَئنَّهُ، ارْجِعِى» (فجر/27 و 28) یعنی سه تا پله، «وَ أَقِمِ الصَّلاهَ لِذِکْری»، «أَلا بِذِکْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ»، به اطمینان «ارْجِعِى».

نماز قرب را نمی‌توانم آیه‌اش را بخوانم. چون اگر بخوانم همه باید سجده واجب کنید. چهار تا سوره قرآن سجده واجب دارد. که در نماز هم به جای «قُل هُوَ اللَّهُ» نمی‌شود خواند. آن را نمی‌توانم بخوانم. سوره‌ی «اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّکَ الَّذی خَلَقَ» (علق/1) آیه‌ی آخرش این است. آیه‌اش را نمی‌خوانم. می‌گوید: ای پیغمبر اسلام، اگر می‌خواهی به خدا قرب پیدا کنی، راه قرب سجده است. پس چهار تا نماز داریم. نماز برای تشکر، نماز برای خودسازی، نماز برای انس با خدا، نماز برای قرب با خدا، چهار رقم نماز داریم.

بحث چیست؟ آقا پسر می‌پرسد من خدا را قبول دارم. اما می‌خواهم خودم با خدا گفتگو می‌کنم، ما می‌گوییم: اگر خواسته باشی خودت با خدا گفتگو کنی، انواع خرافات و خیالها هم داخل می‌شود. ببین عزاداری‌های ما، عزاداری‌های ما از فرم بیرون رفته است. چند رقم آهنگ روی این عزاداری‌ها است.  هرکسی یک چیزی می‌گوید، یک چیزی می‌خواند، یک چیزهایی می‌خواند که اصلاً اینها کجا بوده؟ از کجا این حرفها را می‌آورد. چون عزاداری‌ها فرم نداشته، دست هرکسی افتاده، هر هیئتی، هر مداحی، هر منبری، هر بانی هرچه دلش می‌خواهد می‌گوید.

انواع بدعت‌ها، خرافات، خیال‌ها در عبادت وارد می‌شود. آنوقت می‌خواهی با خدا حرف بزنی. باید با طهارت باشی. وضو، غسل، باید با طهارت باشی، باید با ادب باشی. با هر لباسی نمی‌شود، با هر بیانی نمی‌شود، خلاصه عبادت نیاز خدا نیست، می‌خواهد تو را روی فرم بیاورد. گفته: هر حرفی نه! این کلمه «إِیَّاکَ نَعْبُدُ وَ إِیَّاکَ نَسْتَعینُ» (فاتحه/5) هر سمتی نه، این سمت. نماز نیاز خدا نیست. خدا می‌خواهد در قالب نماز به ما فرم بدهد.

زمان شاه رییس نیروی انتظامی، رییس شهربانی قدیم قم، همه تاکسی‌دارها را دعوت کرد، گفت: همه‌ی شما باید کراوات بزنید. خوب قم هم شهر کراوات نیست. منتهی خوب رییس نیروی انتظامی رییس شهربانی گفته بود و بعضی قمی‌ها هم کراوات بلد نبودند، انگار خودشان را می‌خواهند خفه کنند، یک چیزی گره‌‌ی کور… من در یک تاکسی نشستم، گفتم: آقا این کراوات چیست؟ گفت: والله خدا جزایشان بده. به ما تحمیل کردند. گفتم: آخر دلیلش؟ گفت: گفتند شوفرها گاهی یک چیزهایی می‌‌گویند. ما گفتیم: چطوری این شوفرها را روی فرم بیاوریم؟ گفتیم: همه کراوات بزنید. وقتی کراوات زد دیگر هر حرفی نمی‌زند.

مثل عمامه! عمامه که سر گرفتم دیگر سوار موتور گازی نمی‌شوم، چرخ جلویش را هم بالا نمی‌گیرم. بابا تو آخوند هستی. این عمامه وادار می‌کند که در خیابان ملق نزنی، ندوی. چون این رییس نیروی انتظامی می‌خواسته شوفرها را فرم بدهد، فکر کرده راه فرم دادن کراوات است. گفته اگر کراوات زدی لابد کت و شلوارت را هم اتو می‌کنی. لابد عوض متشکرم می‌گویی: مرسی! لابد نمی‌دانم از این… خوب این خیال رییس شهربانی بود. حالا او با کراوات غربی می‌خواهد، به ما فرم بدهد.

7- تأثیر نماز بر زندگی فردی و اجتماعی انسان

خدا خالق شماست می‌خواهد  به شما فرم بدهد. چه وقت از خواب بیدار شو. در فاصله‌ی دو سه دقیقه، خودت را به مسجد برسان. تا اذان می‌گویند: مسجد برو. چطوری در صف بایست. می‌خواهد به شما فرم بدهد. اگر می‌خواهی نمازت قبول باشد باید زکات هم بدهی. اگر می‌خواهی نمازت قبول باشد باید این را بگویی. می‌خواهد ما را از هدر رفتن، از نامیزانی، از ناهماهنگی از اینکه هرکسی هرچه می‌خواهد بگوید، همراه با خرافه، همراه با بدعت، همراه با خیال، می‌خواهد ما را از اینها جدا کند، یک فرم صحیح بدهد که همه متحد باشیم.

با تمام اعضا، شما وقتی از خدا تشکر می‌کنی، با کدام عضوت تشکر می‌کنی؟ فوقش می‌گویی: خدایا شکر! اما نماز از سر تا پاست، مسح سر، پیشانی را روی خاک می‌گذاری، نوک دماغ هم مستحب است وقت سجده روی خاک باشد. با چانه حرف می زنی. دست‌ها، سر زانو، سر شصت، یعنی عبادتی است که از مخ تا شصت پا را به کار می‌گیرد. نماز به شما فرم می‌دهد که تو باید هماهنگ جامعه باشی. می‌خواهی نماز جمعه بروی، از شب جمعه پیاز نخور، برای اینکه ممکن است بوی پیاز در دهانت باشد، فردا کسی که کنار تو ایستاده نماز بخواند، اذیت شود. یعنی از بیست ساعت قبل از نماز جمعه باید به فکر بغل دستی‌ات هم باشی.

یک رفیق داشتیم هرجا مهمانی می‌رفت، اول یک دستمال کاغذی برمی‌داشت تا می‌کرد، در جیبش می‌گذاشت، به او گفتند: چرا چنین می‌کنی؟ گفت: این دستمال کاغذی را در جیبم می‌گذارم، برای اینکه فردا صبح کفشهایم را با آن پاک کنم. یعنی ‌اینقدر… اسلام می‌گوید اگر فردا می‌خواهی نماز جمعه بروی، از شب جمعه پیاز نخور. ممکن است کنار دستی تو اذیت شود. چه چیزی پیدا می‌کنید بهتر از نماز. بهتر از نماز پیدا کنید، ما هم مخلص شما هستیم. ما مناجات‌های دیگر، عبارت‌هایی که خودمان به همدیگر می‌گوییم. مثلاً شما می‌گویی: مرسی! ما می‌گوییم: متشکرم! فرق بین مرسی و تشکر را می‌دانیم چیست؟ همینطور تقلید می‌کنیم می‌گوییم: مرسی. کلماتی که خدا گفته، جایگزین دارد. مثل آفرینش، با پی می‌بینیم. خوب چشمت را ببند، هان! تمام شد، رابطه شما با هستی قطع می‌شود. با چه؟ با پی. باز می‌کنی با دنیا رابطه، با پی می‌بینیم. با گوش، زبان حرف می‌زنیم. با استخوان می‌شنویم. خدا در آفرینش طوری خلق کرده، با پی رابطه پیدا می‌کنیم، با کل هستی، با گوش با اصوات، با مغز، آن خدایی که این رقم حکیم است، گودی کف پای شما گودی است که ساختمان بدن را نگه دارد. «لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ فی‏ أَحْسَنِ تَقْویمٍ» (تین/4) تمام موجودات دمر هستند. حیوانهای دریایی، صحرایی، زمین، همه افقی هستند. یک موجود عمودی داریم، انسان است. «لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ فی‏ أَحْسَنِ تَقْویمٍ» انسان را سیخکی آفریدی. همه‌ی موجودات دمر هستند جز انسان. آن کسی که با مژه، با پی، با گوش، با زبان، شنوایی، بینایی را حس می‌کند، او گفته اگر با من رابطه پیدا کنی، اینطور است. خدای حکیم عبادتش هم حکیمانه است.

خیلی وقت ها پیشنماز جوان است. من ریش سفید پشت سرش می‌گویم: «اللَّهُ أَکْبَر»!

کنترل وقت، کم هزینه، در اجتماعات هیچ اجتماعی مثل نماز ارزان نمی‌شود، ارزان ترین اجتماعات کره‌ی زمین در همه‌ی ادیان، اجتماعات نماز است. مبارک‌ترینش نماز است. انسان وقتی نماز واجب خواند، یک دعای مستجاب دارد. البته حالا چون ماه رمضان قرآن هم می‌خوانند، این را هم بگویم. هرکس از اول قرآن تا آخر قرآن بخواند، یک دعایش مستجاب می‌شود. حالا فکر می‌کنید من چه دعایی می‌کنم؟ وقتی این حدیث را دیدم، وقتی قرآن می‌خواهد تمام شود، کلمه‌ی آخر را نمی‌خوانم. «قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ النَّاسِ» (ناس/1) را نمی‌خوانم. که ختم قرآن من تمام نشده باشد. قبل از اینکه «قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ النَّاسِ» را بخوانم، می‌گویم: اگر دو دقیقه دیگر بخوانم قرآن من تمام شده و یک دعای مستجاب دارم. خوب من این «قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ النَّاسِ» را نمی‌خوانم. می‌گویم: خدایا، دعای من این است. هرچه به ذهن من می‌آید دعا می‌کنم. دعایم را که کردم، بعد شروع می‌کنم سوره‌ی «قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ النَّاسِ» را می‌خوانم. می‌گویم: حالا قرآن من تمام شد. یک دعای مستجاب دارم. دعای مستجاب من این است که همه‌ی دعاهایی که قبل از «قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ النَّاسِ» گفتم، مستجاب کند. خوب است؟

یک بار، شب اول ماه ذی الحجه مکه بودیم، گفتند: ده نفر از ایران در کعبه می‌روند. خوب ما هم آرزو داشتیم، یک کارت به ما دادند. گفتیم: چه خوب شد. روایات را وارسی کردیم، دیدیم هرکس در کعبه برود، هرچه دعا کند مستجاب می‌شود. گفتیم: خوب اگر دعا کنیم که چند دقیقه در کعبه هستیم. گفتند: فوقش ده دقیقه! گفتیم: ده دقیقه می‌خواهیم نماز بخوانیم. ده دقیقه می‌خواهیم نماز بخوانیم. آخرش به فکر این رسیدم که دعاهایم را بنویسم. رفتم در کعبه، در کعبه هم از چهار طرف می‌شود نماز خواند. چون همه در کعبه هست. نمازم را خواندم، به خدا گفتم، خدایا دعاهای من، من دیگر اینجا مهمان ویژه هستم، دعای من در این است. (خنده حضار) چون دیدم دعا کنم به نماز نمی‌رسم. برای اینکه از نماز نمانم، نماز خواندم گفتم: دعای من این است. خدا هم قبول می‌کند. شما وقتی صدقه می‌دهی نگو برای سلامتی خودم، بگو برای سلامتی کل کره‌ی زمین. زنده و مرده! نیتت را بزرگ کن، خدا نیتت را به تو می‌دهد.

8- نگاه باز در دعا برای خود و جامعه

در دعای عید فطر می‌گوید: «و اسئلک ما سئلک منک عبادک الصالحون»، «عبادک المخلصون» می‌دانید یعنی چه؟ یعنی هرچه همه خواستند. شما در آستانه‌ی شب قدر این بحث را گوش می‌دهید. شب قدر که دعا می‌کنید، این رقمی دعا کنید. بگویید خدایا هرچه، حالا من هم این را می‌گویم شما آمین بگویید. خدایا هرچه برای خوبان تاریخ مقدّر می‌کنی، همه را برای همه‌ی ما مقدر بفرما. چرا می‌گویی: بچه‌ام؟ بگو: همه! «اللهم ادخل علی اهل القبور السرور»، «اللهم اغن کل فقیر»، «کل، کل، کل» دعا که می‌کنی، به همه دعا کن.

مثلاً نماز شب می‌خواهی بخوانی، نگو: «اللهم اغفر لفلان» بگو: «اللهم اغفر لفلان، و من احبه» هرکس ایشان را دوست دارد. «اللهم اغفر لسید حسن نصر الله و من احبه» تا گفتی «من احبه» دهها میلیون اضافه می‌شود. در نماز نمی‌گویی: «سمع الله لحمدی» می‌گویی: «سَمِعَ اللَّهُ لِمَنْ حَمِدَهُ» یعنی هرکس تشکر کند. فکرتان باز، اینکه می‌گویند: ازدواج خوب است، یکی برای این است که مثلاً مسائل جنسی و غریزی است. یکی از خوبی‌های ازدواج این است که انسان را باز می‌کند. آدمی که همسر ندارد می‌گوید: خودم! کُتم، شلوارم، کیفم، کفشم، تا زن گرفت، می‌گوید: خودم، زنم، مادرزنم، پدر زنم، بچه‌هایم، یعنی خودمش باز می‌شود.

یکی از برکات ازدواج این است که انسان را باز می‌کند. در دعا باز شوید. همه را به یک چشم ببینند. گوسفند قربانی می‌کنی، نیم کیلو نیم کیلو، کمتر بیشتر، در نایلون بگذار بیا در کوچه هرکس می‌آید به او بده. این را به فلانی بدهیم. این را به فلانی بدهیم. این را هم برای خودمان بگذار. کله پاچه‌اش فردا صبح، سیرابی‌اش عصری، این هم شوهرخواهرمان، خوب ببینم بیا، کجایش قربانی شد؟ اینکه همه قربانی شکمت شد. قربان فامیل‌هایت شد. یک نیم کیلویش را به یک مسلمان ناشناس ندادی. همه‌ی خرده حساب‌های خودت را تصفیه کردی. این کجایش قربان شد؟ قربانی یعنی برای خدا بدهم. نه اینکه هرکس را دوست دارم بدهم. حالا هرکس را دوست هم داری بده، اما چهار تا هم  به آدمی بده…

نگاه می‌کنیم به افطاری‌ها، بعضی افطاری‌ها که جُناحی است. یک شب ما را افطاری یک جایی دعوت کردند. اوه اوه اوه! همه یک جُناح هستند. گفتیم در آن جناح، یک مسلمان نبود که روزه بگیرد و او هم بیاید؟ یعنی این خرمایی هم که می‌خواهیم افطار کنیم، «اللهم لک صمت» این خرما هم باید سیاسی باشد؟ بابا یک کم از این جناحی‌ها… بابا مسلمان که هست. روزه هم که هست. حالا خط سیاسی‌اش به تو نمی‌خورد. متأسفانه این مسائل خیلی بد شده است. پشت سر پیشنمازی نماز می‌خوانیم که خط فکری‌اش به من بخورد. بابا گناه کبیره که نکرده، برو نمازت را بخوان. او هم خط سیاسی‌اش به تو نمی‌خورد. مسلمان هست، افطار دعوتش کن بیاید با این افطاری‌ها رفاقت‌ها را تشدید کنیم نه اینکه ما به آنها راه ندهیم، آنها هم به ما راه ندهند.

خدایا به ما یاد بده چه کنیم، توفیق بده عمل کنیم. یاد ما بده چه نکنیم، توفیق بده دوری کنیم. ما را در تصمیمات سردرگم، و ما را به خودمان واگذار نکن. آنچه شب قدر برای خوبانت مقدّر می‌کنی، همه را برای همه‌ی ما مقدّر بفرما.

‏«والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته»

لینک کوتاه مطلب : https://gharaati.ir/?p=3377

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.