راه‌های نفوذ شیطان(1)

1- زیبا جلوه دادن زشتی‌ها توسط شیطان
2- ایستادگی در برابر انحرافات
3- وعده‌های دروغ و امید بستن به رحمت خدا
4- مقایسه‌های نابجا در انجام گناهان
5- آبروریزی به اسم اطلاع رسانی
6- غیبت به اسم دلسوزی برای مردم
7- خطر شیاطین انسان نما و دوستان بد

موضوع: راه‌های نفوذ شیطان(1)

تاریخ پخش:  15/05/90

بسم الله الرحمن الرحیم

«الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی»

جلسه قبل بحثمان پاسخ به سؤالات بود. یکی گفتیم که خدا چرا شیطان را آفرید؟ جوابش این بود که خدا موجود خوبی را آفرید، شیطان خودش، خودش را خراب کرد. مثل پیراهن سفیدی که به شما می‌پوشانند، خود شما لجنی می‌کنی. سالها عبادت کرد ولی بعد لجبازی کرد. بعد خودش انتخاب کرد راه بد را، و به جای اینکه عذرخواهی کند پرروگری کرد. آهن را به شما می‌دهند شما چاقو می‌سازی. خوب از این چاقو می‌شود استفاده‌ی خوب کرد، می‌شود استفاده بد کرد… موجودی بود با اختیار، با اراده، خلاف کرد به جای عذرخواهی پرروگری کرد.

بعد گفتیم: آیا شیطان ما را مجبور می‌کند؟ گفتیم: نه. شیطان ما را مجبور به خلاف نمی‌کند. دعوت به خلاف می‌کند. یعنی می‌شود انسان وسوسه شیطان را گوش بدهد، می‌تواند گوش ندهد. اینطور نیست که چون شیطان است من حریف نمی‌شوم. مثل سرما، سرما زمینه‌ی سرماخوردگی است، ولی شما می‌توانی با پوشیدن یک بولیز جلوی سرما مقاومت کنی. سرما آدم را مجبور نمی‌کند که حتماً حالا که سرما هست، من هم سرما بخورم. سرما است، شما با لباس زمستانی جلوی سرما می‌ایستی. سرازیری است ولی خود را کنترل می‌کنی. اینطور نیست حالا که سرازیری است همه باید بیفتند. خیلی‌ها در سرازیری راه می‌روند و نمی‌افتند. گفتیم شیطان حزب دارد. چون در قرآن کلمه‌ی «حِزْبُ الشَّیْطان‏» (مجادله/19) یعنی تشکیلات دارد. قبیله دارد. «هُوَ وَ قَبیلُه‏» (اعراف/27) داریم. «أَوْلِیاءَ الشَّیْطان‏» (نساء/76)

بعد هم گفتیم اگر شیطان نباشد آدم نمی‌تواند انتخاب کند. باید هم انبیا دعوت به خیر کنند هم شیطان دعوت به شر کند، ما بین خیر و شر یکی را انتخاب کنیم. وگرنه اگر یک راه باشد خوب فقط باید راه خوب برویم. آنوقت معلوم نمی‌شود ما آدم خوبی هستیم یا نه. زمانی معلوم می‌شود شما آدم خوبی هستی یا نه، که بین چند راه راه خوب را انتخاب کنی. اگر یک راه باشد، یک راه است دیگر چاره نیست همین راه است.

1- زیبا جلوه دادن زشتی‌ها توسط شیطان

دنباله‌ی بحث گذشته این بود که شیطان چطور ما را گول می‌زند، گفتیم زشت‌ها را زیبا جلوه می‌دهد. موضوع بحث: راه‌های نفوذ شیطان. چند راه دارد. 1- زیباسازی بدی‌ها؛ بدی‌ها را زیبا جلوه می‌دهد. حالا نمونه‌اش چیست؟ مثلاً فکر می‌کند که اگر خانم این رقمی حجاب داشته باشد، یک دختر پیشرفته‌ای است. فکر می‌کند که مثلاً این تمدن است. فکر می‌کند مثلاً روشن‌فکر است. خودش را حراج می‌کند. دختر خانم تو گران هستی. هرکس می‌خواهد به تو نگاه کند باید خرج تو را هم بدهد. خانه، ماشین، مسکن، گاز، برق، آب، تلفن… اگر خرج تو را داد حق دارد تو را نگاه کند. تو اینطور خودت را آرایش می‌کنی و مفت نشان جوان‌ها می‌دهی، مگر حراج کردی؟ منتهی فکر می‌کند که این پیشرفت است و تمدن دارد و روشن‌فکر است و این راه شیطان این است، یکی این است.

یکی این است که گاهی می‌گوید که ولو این پسر، پسر بدی است، اما چون من دوستش دارم با او ازدواج می‌کنم، «إِنْ شاءَ اللَّه‏» هدایتش می‌کنم. یا پسر دختر را دیده، می‌گوید: خوب این دختر دختر بدی است ولی من اگر با این ازدواج کنم این را هدایت می‌کنم. به اسم هدایت! هدایتش که نمی‌کند خودش هم گول می‌خورد مثل بچه‌ای که دارد غرق می‌شود می‌روند نجاتش دهند، خودشان هم غرق می‌شوند.

گاهی می‌گوید: دیگران هم اینطورند. حالا تو یکی می‌خواهی خوب شوی. همه نشستند تو دیگر نمی‌خواهد نماز بخوانی. نشستند دیگر حالا جلسه را به هم نزن. خوب دیگران بکنند. مگر هر کاری دیگران کردند درست است؟

یک نفر از خانه‌اش بیرون آمد، دید یک کسی یک زغال دست گرفته به دیوار خانه‌اش چیزی می نویسد. شعار می‌نویسد. گفت: آقا این دیوار خانه‌ی من است. من راضی نیستم! با این خط بدت و این زغال سیاه آمدی دیوار به این خوبی ما را خراب می‌کنی. گفت: راضی نیستی پس چرا دیگران شعار نوشتند؟ گفت: دیگران گور پدرشان خندیدند. گفت: خوب من هم به گور پدرم می‌خندم! (خنده حضار)

2- ایستادگی در برابر انحرافات

اینکه چون دیگران این راه را رفتند پس ما هم برویم، نه. ما سه رقم جوان داریم. ببینیم شما از کدام یک هستید. یک جوان داریم که مثل آب است. شل است. آب چون شل است در هر ظرفی شکل همان ظرف درمی‌آید. می‌گوید: خواهی نشوی رسوا همرنگ جماعت شو. قرآن هم می‌گوید: «وَ کُنَّا نَخُوضُ مَعَ الْخائِضینَ» (مدثر/45) هرطور زدند ما هم همانطور رقصیدیم. این جوان مثلاً در این جلسه شرکت می‌کند خوب پسرعمو است، پسر خاله، همسایه، همشاگردی است، برو بریم! او این آهنگ را گوش می‌دهد ما هم گوش می‌دهیم. او این حرف را می‌زند ما هم این حرف را می‌زنیم. افرادی هستند از خودشان اراده ندارند. موج اینها را می‌برد. مثل آبی که از خودش شکل ندارد، در هر ظرفی شکل همان ظرف درمی‌آید. این یک دسته جوان.

یک دسته جوان هستند، خودشان دارای فکر هستند. دارای هویت هستند. مستقل هستند. اگر همه هم این را گوش بدهند، می‌گوید: آقا این راه غلط است. من این راه را نمی‌روم. حالا همه‌ی شما هم سیگار بکشید، من نمی‌کشم. همه‌ی شما هم این فیلم را ببینید من نمی‌بینم. من فکر دارم، برای خودم یک آدم مستقلی هستم. این هم یک دسته…

یک سری جوان‌ها داریم که غیر از اینکه راه خلاف را نمی‌رود، سعی می‌کند خلافکارها را هم به راه خودش بیاورد. پس اگر بردنت آب هستی، هوا هستی، شل هستی! اگر مقاوم بودی طلا هستی. طلا در لجن هم بیفتد طلا است. اگر دیگران را شما به راه حق بردی، امام هستی. امام یعنی کسی که راه حقی را برود، و افراد دیگر را هم به راه حق دعوت کند.

در خانه اگر افرادی راجع به نماز کاهل هستند، شما هم کاهل شدی، شل هستی. اگر آنها کاهل هستند، شما محکم پای نماز ایستادی، پای درست ایستادی میزان هستی. طلا هستی. اگر سعی کردی دیگران را به نماز و مطالعه دعوت کنی امام هستی. دیگران اینطور بودند. خوب دیگران باشند. پدران ما اینطور بودند. مگر هرکاری پدران ما کردند درست است؟ پدران ما خیلی از کارهایشان غلط بوده است. به بت پرست‌ها می‌گفتند: چرا بت می‌پرستید؟ می‌گفتند: «إِنَّا وَجَدْنا آباءَنا» (زخرف/22) نیاکان ما بت می‌پرستیدند. قرآن هم می‌گوید: «أَنْتُمْ وَ آباؤُکُم‏» (یوسف/40) هم خودتان، هم نیاکانتان منحرف هستید. پدران ما راههای خوبی هم داشتند. راههای بدی هم داشتند. خوب‌هایش را باید بگیریم، بدهایش را باید ترک کنیم.

گاهی وقتها شیطان آدم را به آرزوها می‌کشاند. حالا این پسر که آمده، تو لیسانس هستی، این پسر دیپلم است. بگو: نه! تو که لیسانس هستی باید خواستگار فوق لیسانس سراغ تو بیاید. به آرزوی خواستگار فوق لیسانس می‌نشیند، سن دختر بالا می‌رود، دیگر نه لیسانس می‌آید نه فوق لیسانس! اصلاً دیگر خواستگار نمی‌آید. من نامه دارم. نامه دارم از یک دختر فوق لیسانس نوشته: من در زمان پیش دانشگاهی و سال اول و دوم دانشگاه، خواستگارهای خوبی داشتم. پدر و مادرم دائم گفتند: باشد لیسانست را بگیری، باشد لیسانست را بگیری، لیسانسم را گرفتم گفتند: برو فوق لیسانست را هم بگیر. الان فوق لیسانس گرفتم و دیگر خواستگار نمی‌آید. خدا پدر و مادرم را لعنت کند. چند بار من این را در تلویزیون بگویم. ازدواج ضرورت است. سومین نیاز بشر همسر است. نیاز اول بشر اکسیژن است. نیاز دوم بشر آب و غذا است. آب و نان است. نیاز سوم بشر لباس است. قرآن می‌گوید: خانم و آقا برای همدیگر لباس هستند. «هُنَّ لِباسٌ لَکُمْ وَ أَنْتُمْ لِباسٌ لَهُن‏» (بقره/187) لباس یعنی سومین نیاز. آقا یک کسی تشنه است، شما تشنه‌تان است؟ «إِنْ شاءَ اللَّه‏» بعد از لیسانس آبت می‌دهم. بابا تشنه‌اش است. نه «إِنْ شاءَ اللَّه‏» فوق لیسانست را بگیر آب بخور.

گاهی به آرزوی اینکه داماد که باشد. به آرزوی اینکه، به آرزوی اینکه، گاهی آرزوها کارها را عقب می‌اندازد. بگذارید بنویسم:

1- زیباسازی، به نام تمدن، روشنفکری، پیشرفت.

2- گاهی به نام هدایتش می‌کنم، من با او رفیق می‌شوم. آقا بچه‌ی بدی است. دختر بدی است. چرا با این رفیق شدی؟ خوب حالا من با او رفیق می‌شوم «إِنْ شاءَ اللَّه‏» هدایتش می‌کنم. خوب خودت هم منحرف می‌شوی.

3- گاهی به نام اینکه دیگران اینگونه هستند. خوب دیگران اینگونه باشند. مگر شما آب هستی که در هر ظرفی شکل همان شوی؟

4- گاهی به نام اینکه نیاکان ما خوب، نیاکان ما کار خوب داشتند، کار بد هم داشتند.

5- گاهی به نام آرزوها، صبر کن «إِنْ شاءَ اللَّه‏» خواستگار فلان برایت می‌آید.

3- وعده‌های دروغ و امید بستن به رحمت خدا

6- گاهی به نام وعده‌های دوغی، اینها قلاب‌های شیطان است که شیطان هر کسی را با این قلاب‌ها سمت خودش می‌کشد. وعده‌های دروغ… به خصوص در گفتگوهای عروس و داماد. عروس یک چیزهایی می‌گوید داماد را کلاه سرش بگذارد. داماد هم یک چیزهایی می‌گوید سر عروس را کلاه بگذارد. البته بیشتر پسرها سر دخترها کلاه می‌گذارند. گول خورده در دخترها بیش از پسرها است. چون دختر لطیف است، ظریف است، موجود ظریف آسیب پذیرتر است. کلک در پسرها بیشتر است. وعده‌های دروغ می‌دهد. بله چنین می‌شود، چنین می‌شود، چنین می‌شود. دختر را به هوای وعده گول می‌زند.

7- گاهی وقت‌ها می‌گوید: بابا اینطور هم که شیخ‌ها می‌گویند نیست. هی می‌گویند: جهنم! جهنم! خدا ارحم الراحمین است. حالا بگذار خوش باشیم خدا ارحم‌الراحمین است. خدا ارحم‌الراحمین است. یعنی مغرور می‌شود به اینکه خدا ارحم‌‌الراحمین است. این وادارش می‌کند به خلافکاری.

8- گاهی می‌گوید: حالا دیر نمی‌شود. حالا مگر پیر شدی که می‌خواهی توبه کنی؟ حالا جوانی، حالا یک دسته گلی هم آب دادی… حالا بگذار کارهایمان را بکنیم، پیر شویم عذرخواهی می‌کنیم. حالا دیر نمی‌شود.

9- گاهی وقت‌ها یک چیزی را جابه جا می‌کنیم. نماز نمی‌خوانیم. ایشان نماز نمی‌خواند ولی انصافاً به فقرا کمک می‌کند. مثل اینکه بگوییم: ایشان چشم ندارد ولی انصافاً هشت تا گوش بزرگ دارد. اگر کسی چشم نداشته باشد صد تا گوش هم داشته باشد، گوش کار چشم را نمی‌کند. پا ندارد ولی انصافاً چه زبانی دارد. زبان ندارد ولی انصافاً چه چشمی دارد! هر عضوی باید کار خودش را بکند. شما کره‌ی زمین را هم مالک باشی به فقرا بدهی، کار یک رکعت نماز را نمی‌کند. نماز بی‌زکات هم قبول نیست. نه نماز می‌شود خواند به فقرا رسیدگی نکرد، نه می‌شود به جای نماز به فقرا رسیدگی کرد. هرچیزی جای خودش! به جای حج، چرا پولمان را به این عرب‌ها بدهیم؟ در فامیل کلی فقیر داریم. در شهر ما کلی نیاز است. در روستای ما چقدر نیاز است.

4- مقایسه‌های نابجا در انجام گناهان

10- گاهی وقت‌ها شیطان گول می‌زند از راه مقایسه، می‌گوید: حالا این دو تا مو چیزی نیست. بعضی از خانم‌ها خیلی بدحجاب هستند. حالا ما یک خرده مچمان پیدا شد! دیدی بعضی دخترها آستین را تا کجا بالا می‌کنند. برو به او بگو. حالا ما دو سانت پیدا بود. بابا دو سانت و دو متر فرقی نمی‌کند. شراب حرام است. یک قاشق چایخوری‌اش حرام است. قاشق مرباخوری‌اش حرام است. قاشق غذاخوری‌اش حرام است. ملاقه‌اش حرام است. لیترش حرام است. بشکه‌اش هم حرام است، حرام حرام است.

به ما گفتند: دروغ نگو چه شوخی، چه جدی… گاهی وقت‌ها می‌گویند: حالا شوخی کردیم. یا شوخی کردی، یا جدی، گناه کردی! مثل اینکه من یک طلا دارم، سرش را تیز می‌کنم و در چشم شما می‌زنم. کور می‌شوی و خون می‌آید و می‌گویم: طلا بود. حالا یا طلا بود یا میخ بود. ما کور شدیم. یا طلا بود، یا میخ بود. ما کور شدیم. نمی‌شود حالا به هوای اینکه شوخی کردیم، شوخی کردیم. چه شوخی، چه جدی، آبروی مردم را ریختی. چه شوخی چه جدی این حرف را نباید بزنی.

مقایسه می‌کنیم. دیگران از ما بدتر هستند. آقا این دوچرخه را برداشتی گناه است. با حوله‌ی فلانی خودت را خشک کردی، گناه است. تصرف در مال مردم است. اگر یک حوضی، استخری آجرهایش دزدی باشد، سر آن حوض هم وضو بگیری، اگر تصرف در مال مردم حساب شود گناه است و وضویت هم باطل است. برو بابا! حالا کشتی آهن را در دریا می‌دزدند حالا سر یک مرغ و یک دوچرخه به ما گیر می‌دهی.

11- گاهی وقت‌ها شیطان می‌گوید: آینده‌نگر باش. حالا نمی‌خواهد خمس بدهی. پیری داری، کوری داری، دخترت را هنوز شوهر ندادی. پسرت را هنوز داماد نکردی. هزار و یک مشکل داری. آدم باید آینده‌نگر باشد. برای بچه‌هایت یک چیزی ذخیره کن. همینطور با این اسم‌ها می‌آید باعث می‌شود که مثلاً خمس ندهد، زکات ندهد، به فقرا کمک نکند. برای اینکه پیری دارد، کوری دارد!

من سالهای قبل هم این حدیث را خواندم ولی اجازه بدهید یکبار دیگر هم بخوانم. سه حدیث می‌خوانم هر حدیثی بیست ثانیه! یعنی سه تا حدیث را در یک دقیقه می‌خوانم. خواهش می‌کنم همه‌ی مردم گوش بدهید.

حدیث اول: امام جواد، امام نهم(ع) فرمود: به شیعیان من بگویید، من امام جواد ضامن هستم اگر خمس بدهید از مال شما کم نشود. این بیست ثانیه اول.

بیست ثانیه دوم: امام کاظم فرمود: به شیعیان ما بگویید اگر پول حقی را ندهید، خدا طوری زندگیتان را تاب می‌دهد، که دو برابرش را در راه باطل بدهید. یعنی دو میلیون حق نمی‌دهی، یک خرج چهار میلیونی خدا در سفره‌ات می‌گذارد.

بیست ثانیه سوم: امام رضا(ع) که شما سمنانی‌ها افتخارتان این است که 550 کیلومتر مسافرهای امام رضا از داخل استان شما رد می‌شوند. که حالا این را هم ما یک صحبتی کردیم با استاندار و بعضی از مسئولین دیگر، که 550 کیلومتر را خیلی می‌شود کار کرد. شما می‌توانید یک سی‌دی درست کنید اول شناخت امام رضا، عظمت امام رضا، اهمیت زیارت، یک دو تا شعر، نماز مسافر، دو تا طنز، چون حدیث داریم در مسافرت شوخی هم بکنید. یک طنز حلال، یک خنده‌ی حلال، یک سی‌دی درست کنید هر ماشینی می‌آید از استان شما برود یک سی‌دی به او بدهید. حساب کردیم سی‌دی 110 تومان است  تخم‌مرغ 150 تومان. یعنی به اندازه یک تخم مرغ، استان سمنان به این ماشین بدهد. به جایی نمی‌رسد. آخرش می‌شود یک کشتی تخم مرغ! ما کار فرهنگی می خواهیم بکنیم باید این کار را بکنیم. چون میلیون‌ها آدم از استان شما نزد امام رضا می‌روند. شما می‌توانید با یک سی‌دی، منتها سی‌دی باید هنرمندانه باشد. یعنی همه‌ی اقشار را با همه‌ی سلیقه‌ها جذب کند. خیلی می‌توانیم کار بکنیم. خیلی می‌توانیم کار بکنیم. اگر به ما بگویند: چقدر می‌دوی؟ می‌گوییم: دو کیلومتر! یک گرگ دنبالمان کند سی کیلومتر می‌دویم. یعنی پیداست 28 کیلومتر دیگر توان دویدن در ما هست. منتهی خودمان نمی‌دانیم که اینقدر زور داریم.

5- آبروریزی به اسم اطلاع رسانی

12- گاهی وقت‌ها آبروریزی می‌کنیم. می‌گوییم: بابا آبرویش رفت. می‌گوید: نه! ما باید شفاف سازی کنیم. ما باید اطلاع رسانی کنیم. ببین این تزیین است. یعنی آبروی مردم را می‌ریزد، افشاگری می‌کند، بعد هم اسم افشاگری‌اش را چه می‌گذارد، می‌گوید: اطلاع‌رسانی، شفاف‌سازی، به اسم اینها آبروی مردم را می‌ریزیم. حالا می‌فهمیم این قرآن چه می‌گوید. قرآن راجع به شیطان می‌گوید: «زَیَّنَ لَهُمُ الشَّیْطان‏» یعنی شیطان زینت می‌دهد، «زَیَّنَ لَهُمُ الشَّیْطانُ أَعْمالَهُمْ» (انفال/48) شیطان برای مردم عملشان را زینت می‌دهد. یعنی کار غلطشان را مثل یک پتوی کثیفی که در ملحفه سفید می‌پیچد. خوب دیگر چه می‌کند؟

13- به اسم دین، خرافه می‌آورد مثلاً می‌بیند مردم علاقه‌مند به امام زمان هستند، مثلاً علاقه‌مند به مقام معظم رهبری هستند، برمی‌دارند یک سی‌دی درست می‌کنند، سی‌دی ظهور نزدیک است. چهار تا هم غلط در این سی‌دی می‌چپانند. هرچه حق بود قلابی‌اش را هم درست می‌کنند. مثلاً طلا حق است، یک طلای قلابی… طلای بدلی… هر چیزی که حق است مشابه‌اش را هم درست می‌کنند. به اسم دین!

14- به اسم ازدواج، دوستی‌های قبل از ازدواج، حالا ما می‌خواهیم در آینده «إِنْ شاءَ اللَّه‏» با هم ازدواج کنیم. دوستی پسر و دختر، «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم‏» حرام است. چون یا از دقیقه‌ی اول حرام است، یا بعد از چند ساعت به حرام کشیده می‌شود. بی‌خود هم چانه نزنید. دوستی پسر و دختر حرام است. یا لحظه‌ی اول حرام است، یا به مرور به حرام کشیده می‌شود. به اسم دوستی قبل از ازدواج.

6- غیبت به اسم دلسوزی برای مردم

15- به اسم دلسوزی، غیبت می‌کند. دلم به حالش می‌سوزد. بنده خدا رفت کاسبی کند ورشکست. ازدواجش شکست خورد. همینطور تمام عیب‌های او را می‌گوید، هی هم یک آه می‌کشد، دلم به حالش می‌سوزد. دوباره یک دو تا غیبت می‌کند. گاهی قیافه قیافه‌ی دلسوزی است، ولی مثل رگبار غیبت می‌کند.

گاهی قیافه، قیافه‌ی ذکر است. شما پهلوی من می‌آیی می‌گویی: فلانی چنین کرد. عجب! «لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ»! یعنی باقی‌اش را بده بیاید. این یک چنین عیبی هم دارد؟ سبحان الله! یعنی باقی‌اش را بگو بیاید. یعنی قیافه، قیافه‌ای است که آقا دارد ذکر می‌گوید، اما «زَیَّنَ لَهُمُ الشَّیْطانُ أَعْمالَهُمْ»

16- به خیال مردم‌داری، مریدبازی می‌کند. سکوت می‌کند. مریدها دورش جمع شدند، می‌گوییم: این آقا حلقه‌ی طلا دستش بود. حلقه‌ی طلا بر مرد حرام است. حالا که آمده دست شما را می‌بوسد، کنار شما می‌آید می‌بینی حلقه‌ی طلا دستش است، بگو: حلقه‌ی طلا حرام است. نماز با آن باطل است، نماز هم نخوانی دائم در حال حرام است. چرا؟ گفت: ببین آقای قرائتی ما نباید مردم را از خودمان برانیم. باید مردم را نگه داریم. به اسم مردم‌داری حرام هم می‌بیند حرف نمی‌زند…. نباید ما به خاطر مردمداری جلوی حق را بگیریم. اینها را در این جلسه گفتم، در جلسه‌ی قبل هم گفتم به اسم آبروداری اسراف می‌کنند. به اسم شعائر مذهبی مردم‌آزاری می‌کنند. به اسم ابتکار، به اسم حق مرد بیش از این حرف‌هاست. به اسم اینکه شأن من این است. به اسم هنر، به اسم ورزش، به اسم عبادت، شیطان وقتی می‌خواهد گول بزند، نمی‌گوید: بیا برویم فلان گناه را بکنیم. معمولاً برای آدم‌هایی که تازه می‌خواهد اینها را گول بزند، می‌گوید: بیا برویم صفا کنیم. بیا برویم ورزش، خوش باشیم. انسان نیاز به تفریح دارد. خوب نیاز به تفریح یعنی چه تفریحی؟ این کار اسمش تفریح بود. «زَیَّنَ لَهُمُ الشَّیْطانُ أَعْمالَهُمْ»

7- خطر شیاطین انسان نما و دوستان بد

یک چیزی را من می‌دانستم اما به آن برنخورده بودم. دیشب متوجه شدم. شما می‌دانید که اسم آخرین سوره‌ی قرآن چیست؟ سوره‌ی آخر قرآن چیست؟ ناس! می‌دانید آخرین کلمه‌ی قرآن چیست؟ «مِنَ الْجِنَّهِ وَ النَّاسِ» (ناس/6)  آخرین سوره ناس، آخرین کلمه هم ناس است و آن مردم خطرناک هستند. هم شیاطین است، جن والانس! هم جنی داریم، هم انس! خیلی مهم است من تا دیشب به این توجه نداشتم. آخرین سوره‌ی قرآن ناس است، و آخرین کلمه هم «مِنَ الْجِنَّهِ وَ النَّاسِ» البته ناس‌هایی که شیطانی می‌کنند. یک صلواتی بفرستید. (صلوات حضار)

یک طناب خدا پایین کرده و تمام شرور را، تمام شرها به همین طناب قلاب است، می‌گوید: بکش بالا! «قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَقِ» (فلق/1) طنابش طناب فلق است. «قُلْ أَعُوذُ بِرَبّ‏ِ الْفَلَقِ، مِن شَرِّ مَا خَلَقَ» (فلق/1و2) یعنی تمام شرها با همین قلاب بیرون می‌آید. اما وسوسه‌های آدم‌های خطرناک! آدم‌های خلاف را می‌گوید: یک طناب این را پایین نمی‌کشد سه طناب برای این پایین کرده است. «قُلْ أَعُوذُ بِرَبّ‏ِ النَّاسِ، مَلِکِ النَّاسِ إِلَهِ النَّاسِ» (ناس/1-3) سه تا طناب فرستاده، این سه طناب را به هم گره زده، بعد می‌گوید: «مِن شَرِّ الْوَسْوَاسِ الخَْنَّاسِ» (ناس/4) «الَّذِى یُوَسْوِسُ فىِ صُدُورِ النَّاسِ» (ناس/5) بعد می‌گوید: «مِنَ الْجِنَّهِ وَ النَّاسِ» (ناس/6) سه تا طناب پایین کرده است. «رَبّ‏ِ النَّاسِ» بعد می گوید: «إِلَهِ النَّاسِ»، «مَلِکِ النَّاسِ» یعنی خدا را از ربوبیتش، از الوهیتش، از مالکیتش استفاده می‌کنیم.

یعنی وسوسه به قدری سنگین است، که با یک طناب نمی‌شود، وسواس، آنوقت این وسوسه کجاست؟ در سینه وسوسه می‌کند. یعنی در روح! چه کسانی هستند؟ هم جنی، هم ناس. یعنی رفیق بد. رفیق بد به قدری خطرناک است، که می‌گوییم: خدایا، «رَبّ‏ِ النَّاسِ»، «إِلَهِ النَّاسِ»، «مَلِکِ النَّاسِ» من را از آدم‌های بد نجات بده. دختر بد، پسر بد. فیلم‌ساز بد، هنرمند بد. پدر بد، مادر بد، پسرعمو بد، پسردایی بد، یعنی خیلی مهم هستند. یکبار دیگر تکرار می‌کنم. آخرین سوره ناس، آخرین کلمه ناس، خدا می‌گوید: «بِرَبّ‏ِ النَّاسِ»، «إِلَهِ النَّاسِ»، «مَلِکِ النَّاسِ» سه طناب پایین کرده، گفته: از شر شیطان، شیطان چیه؟ «مِنَ الْجِنَّهِ» چه شیطان‌های جنی، «وَ النَّاس»‏ این ناس، ناس! کلمه‌ی ناس آخر است. خیلی رفیق بد است.

از رییس جمهور گول می‌خورد تا عالم، تا وکیل، وزیر، آقای یک خلافی کردی. عذرخواهی کن تمام می‌شود. نه، مقاومت کن! تو قهرمان می‌شوی. می‌آیند رفیق‌ها به او می‌گویند: مقاومت کن، قهرمان می‌شوی حالا به روزگار بد گرفتار می‌شود. در شأن تو نیست. او باید بیاید چنین کند. او باید… ناس، ناس…

بنده دیشب تا حالا به این اعتقاد رسیدم، که مهمترین خطرها رفیق بد است. از قرآن هم یک آیه داشتیم. که آدمی که کار بد می‌کند، یک نوک انگشتش را گاز می‌گیرد. اگر بدی‌اش خلاف بیشتر بود، دو تا دستش را… اگر خیلی کار بدی کرده، ولی قرآن می‌گوید: آدمی که رفیق بد دارد، دو تا دست‌هایش را روی هم می‌گذارد، دو تا را با هم گاز می‌گیرد. «یَعَضُّ الظَّالِمُ عَلى‏ یَدَیْهِ» (فرقان/27) نمی‌گوید: «یده»، «یَدَیهِ» یعنی دو تا دست. یعنی رفیق بد کار را به جایی می‌رساند که در قیامت انسان دو دستش را گاز می‌گیرد. کسی ما را دوست ندارد. همین رفیقی که می‌گوید: بیا برویم این را ببینیم، این کار را بکنیم، این حرف را بزنیم، همان رفیق اگر خبر مرگ من به او برسد، تشییع جنازه هم نمی‌آید. ما را کسی دوست ندارد. اگر کسی ما را دوست دارد خالق ما را دوست دارد. پیغمبر، امام ما را دوست دارد. کسانی ما را دوست دارند که رشد فکری به ما می‌دهند. آمریکا ما را دوست ندارد. خودت را بکشی که فرمول هواپیما اف 16 را یاد دانشجو بدهد، کار ندارد روی ماهواره بگذارد. اطلاعات علمی را آمریکا با ماهواره و اینترنت به ما انتقال بدهد ابدا! سکس هرچه می‌خواهی به تو می‌دهم. عکس زن لخت هرچه می‌خواهی به تو می‌دهم. دختر لخت! عکس فساد هرچه می‌خواهی برای تو می‌فرستم. اما فرمول هواپیماسازی را یاد تو نمی‌دهم. از این نمی‌فهمیم که آمریکا دشمن ما است؟ این آقا که این سی‌دی را به من داد، گفت: این را ببین چه می‌خواهد… فکر من بالا رفت؟ من را عیاش کرد یا جدی؟ ضربه‌ی علمی به من نزد، این فیلم، این رفاقت، ناس، ناس، ناس، رفیق بد، رفیق بد، رفیق بد. تمام شرها، «مِن شَرِّ مَا خَلَقَ» تمام شرها به «قُلْ أَعُوذُ بِرَبّ‏ِ الْفَلَقِ» ولی شر وسواسی این هم وسوسه‌‌ی رفیق‌های بد که ناس است، «إِلَهِ النَّاسِ»، «مَلِکِ النَّاسِ»،«رَبّ‏ِ النَّاسِ»

خدایا ما هم همینطور می‌گوییم. یا «إِلَهِ النَّاسِ»، یا «مَلِکِ النَّاسِ»«إِلَهِ النَّاسِ»، یا «رَبّ‏ِ النَّاسِ» یا «رَبّ‏ِ النَّاسِ»، یا «إِلَهِ النَّاسِ»، یا «مَلِکِ النَّاسِ» خودت از تمام وسوسه‌های انس و جن همه‌ی ما را حفظ بفرما. تا الآن که رفیق‌ها با انواع مختلف، با نام‌های مختلف، با تاکتیک‌های مختلف، بستر فساد برای ما باز می‌کنند، اگر گول خوردیم، لغزش‌های گذشته‌ی ما را ببخش و بیامرز. ایمانی به ما بده که مثل آب در هر ظرفی شکل آن درنیاییم. مثل طلا باشیم که در هر فسادی خودمان را حفظ کنیم. ایمان کامل، علم مفید، تن سالم، تقوا، رزق حلال، عزت دنیا و آخرت، علم مفید، نیت خالص، به همه‌ی ما مرحمت بفرما.

«والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته»

لینک کوتاه مطلب : https://gharaati.ir/?p=3367

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.