دشمن شناسی و استکبار ستیزی (2)
2- سوء استفاده دشمن از القاب دروغین
3- ایجاد ترس و دلهره در میان مؤمنان
4- جمعیت زیاد، نعمت الهی
5- طعنه و تمسخر احکام مذهبی توسط دشمنان
6- سخنان زیبا و فریبنده و عذرخواهیهای ظاهری
7- تحریک احساسات و مظلوم نمایی دشمنان
8- جلوگیری دشمنان از شنیدن صدای حق
موضوع: دشمن شناسی و استکبار ستیزی (2)
تاریخ پخش: 20/08/89
بسم الله الرحمن الرحیم
«الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی»
بحثی را به مناسبت 13 آبان شروع کردیم. آشنایی با طرحهای دشمن، ولی چون وقت حدود نیم ساعت است، تمام نشد و خیلی از حرفها ماند. آن مقداری که مانده است، این را میگوییم. ما دشمن داریم. دشمن ما هم بیکار نیست. دشمنِ پوست و گوشت ما هم نیست. دشمن مغز ما است. یعنی اگر ما فکرمان را کنار بگذاریم آنها با ما هیچ مشکلی ندارند. مشکل این است که فکر ما را قبول ندارند.
در اسرائیل یک جلسهای بود که چه کنیم با ایران و شیعه، هرچه مخ بود دعوت کرده بودند. چند شبانهروز فکر کردند. گفتند: ما حریف ایران نمیشویم چون در این ساختمان ایران سه تا میله آهنی قوی است، ما نمیتوانیم این را منفجر کنیم. 1- ایران یک عاشورا دارد. رهبرش امام حسین است. امام حسین تکه تکه شد اما زیر بار زور نرفت. الگوی ایرانیها عاشورا است. 2- ایران یک انتظار دارد، که میگوید: من هیچ حکومتی را جز حکومت حضرت مهدی به رسمیت نمیشناسم. اگر یک حکومتی رنگ حکومت مهدوی داشت، به همان مقدار که رنگ دارد قبولش دارم.
اصل برای من حکومت اولیای خداست و حضرت مهدی. دنیا باید پر از عدالت شود. این انتظار یعنی چه؟ یعنی هیچ کدام از شما را قبول ندارم. اگر یک کسی نگاهش به در است منتظر کسی است ولی هرکس میآید میرود نگاهش میکند رویش را برمیگرداند، پیداست ما منتظر اینها نیستیم. نگاه ما به کس دیگری است.
1- عاشورا، انتظار و مرجعیت، عوامل حفظ تشیع
یک انتظار دارند. یک عاشورا دارند. یکی هم مرجعیت دارند.خوب که تبلیغ کردیم یک مرتبه فتوای یک مرجع میگوید: تنباکو حرام! میرزای شیرازی. وقتی میگوید: حرام، دیگر از کنار ناصرالدین شاه هم قلیان را برمیدارند. میگوید: چرا برمیدارید؟ میگوید: آقا گفته: تنباکو حرام است. این مرجع است. مرجع تقلید هم دولتی نیست. وابسته به کسی نیست. اینطور هم نیست که پولش بدهیم، رشوه بدهیم، از او امضاء بگیریم. مرجع تقلید اینها باید اعلم باشد. یعنی باسوادترین مجتهد، و عادلترین و بیهوس ترین. ایرانیها دستشان را در دست مرجع گذاشتند. تا مرجعیت و انتظار و عاشورا دارند، این سه تا قدرت، کار ما را مشکل میکند. جای دیگر را پول میدهی از او امضاء میگیری. یک جایی را بمباران میکنیم، او را میترسانیم و از او امضاء میگیریم. همه با یک تشر ماستها را کیسه میکنند. ولی اینها را چه کنیم؟
شما یادتان نمیآید، من یادم هست. امام فرمود: اگر خمینی… این عبارت امام را حفظ هستم. اگر خمینی تنها هم بماند، زیر بار آمریکا نمیرود. این را چه کنیم؟ با این چه کنیم؟
طرحهایی که دشمن دارد، ده، پانزده مورد را آن جلسه گفتم. ده، پانزده موردش را هم در این جلسه میگویم.
طرحهای تبلیغاتی؛ تهمت میزند. بد نیست از قرآن بخوانم. کلمات قرآن را که میخوانم دقت کنید. خیلی کلمات قرآن با کلمات فارسی شبیه هم است. مثلاً «یُخْرِجَکُمْ» میدانید یعنی چه؟ شما را خارج میکنیم. «مِنْ أَرْضِکُم» (اعراف/110) فرعون میگفت: این موسی و هارون که آمده، میخواهد زمینهای شما را بگیرد. من چه کار به زمین دارم؟ چون فرعون میگفت: «أَنَا رَبُّکُمُ الْأَعْلى» (نازعات/24) من ربّ شما هستم. موسی گفت:تو رب هستی؟! اصلاً آدمی که از ترس پشه در پشهبند میرود، این خدا میشود؟ «ربالعالمین» این است؟ آنوقت فرعون وقتی جا خورد، گفت: این موسی و هارون میگوید، این عربیهایی که میخوانم قرآن است. «یُخْرِجَکُمْ مِنْ أَرْضِکُم» میخواهد زمینهای شما را بگیرد. جای دیگر میگفتند: «یُریدُ أَنْ یَتَفَضَّلَ عَلَیْکُم» (مؤمنون/24) میخواهد برتری بر شما داشته باشد. جای دیگر قرآن میگوید: «یُبَدِّلَ دینَکُم» (غافر/26) این موسی و هارون آمده دین شما را تبدیل کند.
پس این را بنویسم. باز ممکن است افرادی باشند دوست داشته باشند پای تلویزیون بنویسند. طرحهای دشمن، موضوع: دشمن شناسی، طرحها:
1- تهمت؛
2- سوء استفاده دشمن از القاب دروغین
2- القاب؛ گاهی با یک القاب، دموکراسی، دموکراسی همان چیزی است که میگوییم: «وَ أَمْرُهُمْ شُورى بَیْنَهُم» (شوری/38) با کلمهی دموکراسی، با کلمهی «إِنَّما نَحْنُ مُصْلِحُون» (بقره/11) ما میخواهیم اصلاح کنیم. گاهی وقتها کلمه حق است. در مقابل امیرالمؤمنین در این مختارنامه هم شبها نشان میدهد. یک مرتبه شعار دادند، گفتند که: «لا حکم الا لله»! «لا حکم الا لله» یعنی نه علی، نه معاویه، فقط خدا! حضرت فرمود: بله، «کَلِمَهُ حَقٍ»! حرف درستی است اما «یراد به الباطل» گاهی وقتها آدم یک کلمهی حقی را میگوید: اما هدفش باطل است. مثل اینکه من دارم سخنرانی میکنم، شما میگویی: «اللهم صل علی محمد و آل محمد» خوب صلوات میفرستی اما میخواهی منبر مرا خراب کنی. گاهی ممکن است آدم الله اکبر بگوید. سبحان الله بگوید. قرآن بخواند.
امام زینالعابدین در مسجد شام چنان سخنرانی کرد که یزید هم نشسته بود اِ… رفته روی منبر رژیم بنی امیه را دارد هوا میکند. چه کند؟ از منبر پایین بکشد؟ بدتر میشود. گفت: مؤذن بلند شو اذان بگو. او بلند شد گفت: الله اکبر! میخواست با الله اکبر جلوی سخنرانی امام سجاد را بگیرد. مذهب علیه مذهب، چشمانتان را باز کنید. معاویه قرآن سر نیزه کرد که مردم بگویند: نه دیگر قرآن سر نیزه کرده معلوم میشود اینها مسلمان هستند، ما باید گوش بدهیم.
منافقین در مدینه مسجد ضرار ساختند. پیغمبر فرمود: مسجدشان را خراب کن. اینها یک مسجد ساختند تا بروند در قالب مسجد حرفهایشان را بزنند. این خانه تیمی است. این جاسوسخانه است. اسمش را مسجد میگذارند.
حتی به اسم ورزش. برادران یوسف وقتی میخواستند یوسف را از بابا بگیرند گفتند: چه کنیم که یوسف را بابا به ما تحویل بدهد؟ گفتند: به او بگوییم: یک نوجوان است. نوجوان میخواهد ورزش کند. آیهی ورزش «أَرْسِلْه» آیهی قرآن است. «أَرْسِلْهُ مَعَنا» (یوسف/12) «مَعَنا» را میدانید یعنی چه؟ او را بفرست با ما برویم. «یَرْتَع» مراتع برویم. برویم بچریم. «وَ یَلْعَب» یک خرده بازی کند. لهو ولعب! این آیهی قرآن است. یوسف را بفرست با ما بیرون برویم، «یَرْتَعْ وَ یَلْعَب» هم برویم تاب بخوریم، هم ورزش کنیم. یعنی نگفتند: بابا یوسف را به ما بده او را در چاه بیاندازیم. خوب نمیدهد. باید با یک القاب، لقب چه؟ لقب نیاز به قدم زدن هست. نیاز به ورزش هست. «أَرْسِلْهُ مَعَنا» ما باشیم. گفتند: «إِنَّا لَهُ…» اینهایی که میخوانم آیهی قرآن است. «إِنَّا لَهُ لَناصِحُون» (یوسف/11) ما ناصح، نصیحت، ما خیرخواه او هستیم. «إِنَّا لَهُ لَحافِظُونَ» (یوسف/12) ما یوسف را حفظ میکنیم. ببینید نصیحت یعنی خیرخواهی، ما خیرخواه او هستیم. ما محافظ او هستیم. ما باشیم. نوجوان است. نوجوان نیاز به قدم زدن دارد. نوجوان نیاز به ورزش دارد. با القاب خوب، با القاب خوب.
چقدر برای شیرهای خشک تبلیغ کردند؟ مادرها دائم شیر خشک به بچهها دادند. حالا چند سال است در ایران کنگره میگیرند، حالا هم کنگره بینالمللی شده است. چند تا از این کنگرهها را هم من رفتم و سخنرانی کردم که فهمیدند شیر خشک چه ضررهایی دارد و ما متوجه نبودیم. آنچه اسلام میگوید، خدا مرا ساخته است. او که مرا ساخته است میداند بهترین غذا برای من چیست؟ بهترین غذای مرا در سینهی مادر قرار داده است. آنوقت ما شیر مادر را حذف میکنیم، شیر خشک میدهیم. بعد از دهها سال حالا دکترها جمع میشوند، ای وای به ما! کلاه سرمان رفت. القاب!
کلمات چند پهلو؛ گاهی وقتها یک کسانی کلمات چند پهلو میگویند. قرآن میفرماید که: «فَیَتَّبِعُونَ ما تَشابَه» (آلعمران/7) کلمات متشابه میگویند.
زمان شاه سرباز که میگرفتند، بعضیها که بچهدار میشدند، میترسیدند. فکر بیست سال دیگر را میکردند، میگفتند: بیست سال دیگر این را خواهند گرفت. میخواستند از سربازی فرار کنند. اسمش را عزت میگذاشتند. پلیس که میآمد میگفت: بابا عزت اسم دختر است. یعنی یک کلماتی میگفتند که هم به پسر بخورد، هم به دختر بخورد. عزت، عصمت، کلمات چند پهلو برای اینکه بتوانند فرار کنند. اینکه به منافق میگویند: منافق، «نفقا» یک موشی است، روی زمین دو سوراخ میگذارد. یک سوراخ این طرف، یک سوراخ آن طرف. که هرکس بخواهد برود، از هر کدام بخواهد برود، فرار کند. کلمات چند پهلو.
مذهب علیه مذهب، برای مذهب علیه مذهب سه تا مثال زدم. گرفتید یا نه؟ مسجد ضرار. یادتان رفت؟ منافقین در کدام شهر؟ در مدینه مسجد ساختند که کارهایشان را در مسجد انجام بدهند. اسمش را هم مسجد گذاشتند. مسجد علیه مسجد، قرآن علیه قرآن، معاویه قرآن سر نِی کرد. قرآن علیه امیرالمؤمنین، مسجد علیه مسجد، اذان علیه سخنرانی امام سجاد.
کلمات چند پهلو؛
3- ایجاد ترس و دلهره در میان مؤمنان
آمار یأس آور؛ یک آیه داریم «إِنَّ النَّاسَ» ترجمهی این را بلد هستید. «إِنَّ النَّاسَ» مردم «قَدْ جَمَعُوا لَکُم» (آلعمران/173) جمع شدند. جمعیت آنها زیاد است. شما حریف آنها نمیشوید. «جَمَعُوا لَکُم» علیه شما جمع شدند. شما حریف آنها نمیشوید. آنها خیلی هستند. میدانی چقدر موشک دارند؟ میدانی چقدر تانک و توپ دارند؟ میدانی چند تا هواپیما دارند؟ میدانی چند تا لشکر، چند تا گردان، چند تا تیپ دارند؟ آمار وحشت دهنده. حالا در مقابل اینها قرآن یک آیه دارد من دلم میخواهد امروز این آیه را شما حفظ کنید. تا حالا نگفتم چیزی را حفظ کنید. ولی این آیه را حفظ کنید. قرآن میگوید که: در یکی از جبههها که جمعیت مؤمنین کم بودند شعارشان این بود. گفتند که: «کَمْ مِنْ فِئَهٍ قَلیلَهٍ» قلیل را که ترجمهاش را میدانید. «فئه» یعنی گروه. «کَمْ مِنْ فِئَهٍ قَلیلَهٍ غَلَبَتْ» (بقره/249) «غلبت» را هم ترجمهاش را میدانید. «فِئَهً کَثیرَهً» آیهی قرآن است. یعنی گاهی گروه کم بر گروه زیاد غالب میشوند.
یک چیزی به شما بگویم، شاید هم نو باشد. در قرآن یک آیه داریم میگوید: بیست بر دویست پیروز است. بیست بر دویست پیروز است. منتها اگر بیست تا مؤمن باشند. بیست عربیاش چه میشود؟ «عشرون». «عِشْرُونَ صابِرُونَ» یعنی بیست آدم پایدار، مقاوم، «عِشْرُونَ صابِرُونَ یَغْلِبُوا مِائَتَیْنِ» (انفال/65) صد «مِاَء» میشود. «مِائَتَیْنِ» یعنی دویست. «عِشْرُونَ صابِرُونَ یَغْلِبُوا مِائَتَیْنِ» آیهی قرآن است. یعنی بیست بر دویست پیروز است.
4- جمعیت زیاد، نعمت الهی
تبلیغات کردند اولاد کمتر زندگی بهتر. گفتند: ایران اینقدر گندم بیشتر ندارد. اینقدر آب دارد. اینقدر خاک دارد. و لذا بچهدار نشوید. یک بچه، دو بچه، کافی است. اولاد کمتر، زندگی بهتر. قرآن چه میگوید؟ من یک آیه میخوانم ببینید میتوانید ترجمه کنید؟ عرض کردم یک خرده دقت کنید ترجمه میکنید. چون کلمات عربی و فارسی خیلی با هم نزدیک است. قرآن میگوید: «وَ اذْکُرُوا إِذْ کُنْتُمْ قَلیلا فَکَثَّرَکُمْ» (اعراف/86) شما را کثیر کرد. یادتان نرود، کم بودید آمارتان را زیاد کرد. یعنی چه؟ یعنی آمار زیاد مسلمانها یک افتخاری است. حالا نگو: آقا چیزی از کجا بیاوریم بخوریم؟
معاون وزیر خارجه یک وقتی به من میگفت: در ژاپن در سطل آب گوجه کاشتند، 50 کیلو گوجه برداشتند. حالا اگر ما خواسته باشیم 50 کیلو گوجه برداریم باید از چند متر زمین برداریم. ما هنوز… تازه انرژی هستهای کشف شده است. ما هنوز از آبمان استفاده نمیکنیم. در یک لیوان آب بقدری انرژی هست، که میشود یک شهر را برق داد. اینطور نیست که اگر جمعیت ما زیاد شود نان و آب نداشته باشیم. باید شیوهی استفاده را کنیم. چگونه استفاده کنیم؟ یک مقدار باید قناعت کنیم. یک سری از پولها را خرج نکنیم. اینقدر ولخرجی میشود. الآن شما میگویید: در پاکستان بیست میلیون آدم آواره داریم. حضرت عباسی، من که در خانهی شما نیامدم. حضرت عباسی، هر خانهای یک ساک لباس زیادی ندارد. حضرت عباسی دارد. بعضی خانهها چند تا چمدان لباس اضافی دارد. اگر هر خانهای یک ساک لباس زیاد خود را بدهد، شاید دو سه هزار قطار لباس زیاد داشته باشیم. یک چیزی به شما بگویم.
معاون وزیر آموزش و پرورش میگفت: بعضی کشورها که کاغذ صادر میکنند و کاغذشان را میفروشندکتابهای درسیشان را بچه مدرسهایها و دبیرستانیها نه بار میخوانند. یعنی این میخواند کتاب را سالم نگه میدارد، به بعد میدهد او میخواند. نه تا دانشآموز از یک کتاب استفاده میکنند. یعنی کتابشان را تمیز نگه میدارند، نه بار میخوانند. ما اگر کتابهایمان را تمیز نگه داریم، سه سال، دو سال کتاب چاپ نشود چند هزار تا معلم میتواند وام مسکن بگیرد. ما تصمیم نگرفتیم قناعت کنیم.
5- طعنه و تمسخر احکام مذهبی توسط دشمنان
طعنه؛ نیش به تو میزند. شما تا پریروز بالغ نبودی. خانهی عمه و خاله میرفتی، دختر عمهها و دختر خالهها رو نمیگرفتند. الآن احساس میکنی به تکلیف رسیدی. شما میگویی: یا الله! بیا تو! دیگر خیال میکند مرد است! بیا تو! (خنده حضار)
ببینید من تو را بزرگ کردم. تو از بچگی پیش ما بزرگ شدی. حالا ادعای مردی میکند برای ما یا الله میگوید. قرآن آیه دارد. میگوید: «طَعَنُوا» طعنه میزنند. «فی دینِکُم» (توبه/12) تو میخواهی بگویی من دین دارم. به تو نیش میزند. خانم تو بهتر، قیافهات بهتر بود. حالا خوب با حجاب شدهای. شیخ شدی؟ اُمّل شدی؟ دو تا متلک به دختر میگویند، از حجاب و عفافش دست بردارد. دو تا متلک به شما میگویند، که شما مثلاً وارد خانه میشوی یا الله نگویی. دو تا متلک به آدم میگوید، مواظب باشید. در قرآن یک آیه داریم. چقدر امروز آیههای آسان به ذهن من میآید. مثل اینکه خدا میداند شما نوجوان هستید آسان گرفته است. این آیه را ترجمه کنید. «لا یَخافُون» خوفی ندارند. «لَوْمَهَ لائِم» (مائده/54) «لوم» یعنی ملامت. یعنی از ملامتها خوفی ندارند. هرچه میخواهی متلک بگو.
یک قصه برایت بگویم. کسی سوار اسب بود. از قاهره اسبی اجاره کرد روی اسب نشست مثلاً عباسیه منطقهی فلان چند کیلومتری برود. این آقا هم اسبش را اجاره داد. مسافر سوار شد. پول را گرفت در جیبش گذاشت و افسار را دارد میبرد، منتها همینطور که این صاحب شتر، مسافرکشی میکند همینطور یک چرت و پرت هم به این مسافر میگوید. هی گفت و گفت. یک نفر رسید دید عجب! خیلی دارد صاحب اسب، صاحب شتر خیلی دارد به این مسافر متلک میگوید. گفت: آقای مسافر! میفهمی به تو چه میگوید؟ گفت: بله! گفت: به تو چه میگوید؟ گفت: دارد مرا فحش میدهد. گفت: خوب بگو: ننهات است. بابات است. جد و آبادت است. بیا از مشرق، مغرب، شمال، جنوب، بالاخره او را بزن. (خنده حضار) آخر همینطور مثل بت نشستی. هرچه میخواهد به تو میگوید. گفت: آقا بیا. شما که میگویی: پایین بیایم از شتر و او را بزنم. به من بگو: این جاده چه جادهای است؟ گفت: جاده، جادهی عباسیه! گفت: من هم میخواهم عباسیه بروم. اگر ایشان مرا به مقصد میرساند، بگذار هرچه میخواهد بگوید، بگوید.
ممکن است شب امتحانی مسخرهات کنند. شما بگو: عروسی خاله، دختر خاله، عمه، فلان، فامیل، بگو: آقا عروسی هست اما من فردا امتحان دارم. خواهند گفت: کجاست؟ بگویند: کجاست! چرا نیامده؟ بگویند: چرا نیامده؟ من امتحان دارم. کسی که امتحان دارد که نمیتواند سرنوشتش را بند به یک عروسی کند. من بندهی خدا هستم، خدا از من نماز خواسته است. حالا همه نشستند، همه بنشینند. اصلاً اگر تنها بودی ارزش داری. خطشکنی. پیغمبر ما سه سالش بود. مربی یک چیزی اینجا آویزان کرد. گفت: این چیست آویزان کردی؟ گفت: این را آویزان کردم که حفظت کنم. فوری کند و دور انداخت. گفت: حافظ من خداست. چون گفت: حافظ من خداست، این پیداست چهل سالگی هم بتها را میشکند. چون کسی که چهل سالگی میخواهد بت بشکند، در سه سالگی هم آثار کار در او هست. الآن اگر شما جرأت نمیکنی یک الله اکبر بگویی، خوب فردا هم نمیتوانی در جامعه داد بزنی. باید این عرضهها را داشته باشیم.
6- سخنان زیبا و فریبنده و عذرخواهیهای ظاهری
سخنان زیبا؛ «زُخْرُفَ الْقَوْل» (انعام/112) قرآن «زُخْرُفَ» یعنی طلا، در قرآن سورهای به نام «زخرف» داریم. «زُخْرُفَ الْقَوْل» یعنی حرفها طلایی است. یعنی خیلی قشنگ حرف میزند. اما مایه ندارد.
عذرخواهی ظاهری؛ دخترها و پسرها گاهی وقتها یک کسی عذرخواهی میکند، میگوید: آقا عذرخواهی کرد ولی فایده ندارد. در قرآن یک آیه داریم میگوید: «یَعْتَذِرُونَ إِلَیْکُمْ» (توبه/94) اینها عذرخواهی میکنند، اما عذرخواهیشان واقعی نیست. قلباً پشیمان نشدند. به زبان میگویند: اشتباه کردیم که شما با آنها کنار بیایید. اینها تاکتیکها است. عذرخواهی ظاهری…
به رخ کشیدن؛ گاهی یک چیزی را به رخ میکشند. فرعون میگفت: «أَ لَیْسَ لی مُلْکُ مِصْر» (زخرف/51) آیا ملک مصر برای من نیست. نگاه نمیکنید کاخی! «وَ هذِهِ الْأَنْهار»، «اَنهار» یعنی نهرها، «تَجْری» جاری است. «مِنْ تَحْتی» نمیبینید نهرها در کاخ من دارد میرود. نهرها را نمیبینید. «أَ لَیْسَ لی مُلْکُ» حکومت را نمیبینید. گاهی وقتها میخواهد… به رخ کشیدن. «نَحْنُ أَکْثَرُ» (سباء/35) آیهی قرآن است. عربیهایی که میخوانم در قرآن است. «نَحْنُ أَکْثَرُ» ما جمعیتمان بیشتر است. «أَ لَیْسَ لی مُلْکُ مِصْر» گاهی به رخ میکشد. به رخ میکشد. ما باید مواظب باشیم زرق و برقها ما را گول نزند.
یک زندگیهای نکبتی… من در کتاب مطهری خوانده بودم، که آمریکا طلاق گرفتن مثل تاکسی گرفتن در ایران است. یعنی اینقدر به راحتی زن و شوهر از هم… این را در کتاب مطهری خواندم. خودم آمریکا رفتم، دیدم بله به من گفتند: این خانمهایی که این طرف نشستند با این مردها، اینها همه از هم طلاق گرفتند. یعنی نه همه، بسیاری از آنها زنهای مطلقه هستند. چرا؟ برای اینکه آنجا میگویند: تا زن تلفن میکند به تشکیلاتشان که آقا این شوهر با من توافق ندارد. من او را نمیخواهم. این چیست، یا مثلاً جسارت کرده است. با مختصر بهانهای پلیس میآید، زن و شوهر طلاق میگیرند. بعد هم اموال شوهر را نصفش را میگیرند به خانم میدهند. خانم میگوید: خوب شد، از شوهر جدا شدیم، پول هم آزادیم. دو شب سینما میرود. دو شب پارک میرود. دو شب، بعد میبیند بچه میخواهد. شوهر میخواهد. همینطور میماند. زندگیشان را به خاطر یک رفاه زودگذری متلاشی میکنند.
7- تحریک احساسات و مظلوم نمایی دشمنان
تحریک احساسات؛ مظلومنمایی، گاهی افراد مظلومنمایی میکنند. برادرهای یوسف که یوسف را در چاه انداختند و آمدند و قحطی شد و رفتند گندم بگیرند، یوسف یکی از برادرها را… یوسف گفت: دفعهی بعد میآیید آن برادرهایتان را هم بیاورید. آمدند نزد پدر که «مُنِعَ مِنَّا الْکَیْل» (یوسف/63) این مظلوم نمایی است. یعنی دیگر به ما گفتند: اگر دفعهی دوم بیایید اگر برادرتان را نیاورید، ما گندم به شما نمیدهیم. یعنی ما الان گرسنه هستیم. یا این برادر را هم با ما بفرست بیاید، یا دیگر ما باید از گرسنگی بمیریم. «مُنِعَ مِنَّا الْکَیْل» کیل یعنی پیمانهی گندم، دیگر ممنوع شده است. مگر اینکه ما برادرمان را ببریم.
تحلیل ناروا؛ مینشینند یک چیزهایی میگویند که پایش به جایی بند نیست. یک شاعری شعر گفت: معنایش این بود. «بی تو مزرعه آب نخورد *** بی تو شیشه می نخورد» گفتند: غرضش چیست؟ «بی تو مزرعه آب نخورد *** بی تو شیشه می نخورد» گفتند: فارسی کنید. به عرفا دادند، گفتند: والله این غرض عشق است. یعنی بدون عشق هیچ کاری پیش نمیرود. به فیلسوفها دادند، گفتند: غرض استدلال و برهان و منطق عقلی است، بدون منطق و استدلال کسی نمیتواند حرفش را به کرسی بنشاند. دادند به ادارهایها، گفتند: رشوه است تا رشوه نباشد کار پیش نمیرود. دادند به بازاریها گفتند: تا پول نباشد کار پیش نمیرود. دادند به آخوندها، آخوندها گفتند: این غرض توحید افعالی است. یعنی بدون ارادهی خدا هیچ کاری پیش نمیرود. هرکس یک چیزی گفت. نزد خود شاعر رفتند گفتند: آقا ببخشید! این شعر که گفتی غرض شما چه بود؟ «بی تو مزرعه آب نخورد» گفت: غرض من بیل بود. بدون بیل نمیشود آبیاری کرد. «بی تو شیشه می نخورد» گفت: غرض من قیف بود. چون اگر قیف نباشد، نمیشود چیزی را در شیشه کرد. اینقدر یک چیزهایی میگویند، تحلیلهایی که پای آن به هیچجا بند نیست. پای آن به هیچجا بند نیست. چنین میشود، بعد چنین میشود. این که دیدید چنین شد. غرضش اینطور بود. عینک سرخ میگذارد، همهی شلغمها را لبو میبیند. عینک سبز میگذارد، همهی کاهها را علف میبیند. با یک کسی خوب است، همه بدیهایش را هم خوب میبیند. با یک کسی بد است، همهی خوبیهایش را هم بد میداند. تحلیلها!
میگفت: میدانی چرا قد زنها کوتاهتر از مردها است؟ چون زن چادر سر میکند، دائم اینچنین میکند، کوتاه میشود. (خنده حضار) یعنی واقعاً به خاطر چادر قد زن کوتاه شده است؟ خوب مرغ هم از خروس کوچکتر است. مرغ که چادر ندارد. (خنده حضار) تحلیلهای غلط!
لهو الحدیث؛ قرآن میگوید: «وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَشْتَری لَهْوَ الْحَدیث» (لقمان/6) آهنگها و موسیقیهای حرام؛ بنده اگر موسیقی هم حلال باشد گوش نمیدهم. چرا؟ مخ من حیف است. این یک خواننده است، من میتوانم یک دانشمند شوم. کسی که میتواند یک مخترع شود، یک دانشمند شود، چرا آهنگ گوش بدهیم؟ آقا وزارت ارشاد اجازه داده. اجازه بدهد مگر من نوکر وزارت ارشاد هستم. من یک عمری دارم این عمرم را باید در اختیار یک خواننده بگذارم. حیف است. حیف است. مخ من حیف است. حلال هم باشد، مگر هر حلالی را آدم باید انجام بدهد؟ شما… خودت ورزش کن. من این را بارها در تلویزیون گفتم ولی شاید صد بار دیگر هم بگویم. اشکال این است که خودتان ورزش نمیکنید. نشستید یک کشوری به کشور دیگر گل بزند. همینطور نگاه میکند. خودت بلند شو بازی کن. آخر نگاه به بازی برای تو چیزی ندارد. مثل اینکه آدم چهارپایه بگذارد، پولهای بانک را ببیند. خوب به تو که نمیدهند. ورزش برای بدن لازم است. اما تماشای ورزش دیگران برای تو چه سود؟ یک مقدار وقتمان را تلف میکنیم.
8- جلوگیری دشمنان از شنیدن صدای حق
تحریمها؛ میگویند: «لا تَسْمَعُوا لِهذَا الْقُرْآن» (فصلت/26) به حرف قرآن گوش ندهید.
من یکوقت زندان رفتم. یک چند تا دختر منافق بود. گفتم: شما مرا میشناسید؟ گفتند: نه! گفتم: بابا من چند سال است در تلویزیون هستم. گفتند: سازمان به ما گفته که: بحثهای تلویزیون نگاه نکنید. ببینید… بابا نگاه کن بگو: حرفت را رد میکنم. میگوید: نه از اول نگاه نمیکنم برای اینکه یک موقع حرف تو در من اثر نکند. میگفتند: «لا تَسْمَعُوا لِهذَا الْقُرْآن» گوش به قرآن ندهید. اصلاً پنبه میزدند دم شهر مدینه، مکه. اینها که وارد مکه میشدند، میگفتند: پنبه در گوشت بگذار. یک کسی به نام محمد است که آیاتی میخواند ممکن است تو تحت تأثیر قرار بگیری. حاجیها را در گوششان پنبه میگذاشتند، چرا تحریم میکنی؟ من میخواهم بشنوم. بشنویم اگر پسندیدیم قبول میکنیم.
خیال گرایی؛ گاهی وقتها روی خیال مثلاً این صلیب مسیحیها خیال است. که یک بعلاوه است. فکر میکنند حضرت عیسی را به این چوب اعدام کردند، کشتند. قرآن میگوید: «ما قَتَلُوه» (نساء/157) خیال میکنید. عیسی زنده است. «وَ ما صَلَبُوهُ» به دار هم نکشیدند. کس دیگری بود شکل عیسی بود. «وَ لکِن…» عربیهایی که میخوانم قرآن است. «وَ لکِنْ شُبِّهَ لَهُمْ» (نساء/157) برای اینها شبهه شد. کس دیگری را جای کس دیگر گرفتند…
دو تا برادر بودند هم شکل بودند. یکی بیرون میآمد شیطانی میکرد، فرار میکرد و در خانه میرفت. برادر دیگر خبر نداشت، تا بیرون میآمد، او را میگرفتند میزدند. این متن قرآن است. میگوید: عیسی زنده است. عیسی را نکشتند. به دار نکشیدند. «شُبِّهَ لَهُمْ» یک خیالهایی است.
خانم برایش خواستگار میآید. در دنیای خیال است. نه من صبر کنم لیسانس شوم، در عوض یک خواستگار فوق لیسانس میآید. لیسانس میگیرد، میگوید: بخوانیم فوق لیسانس شویم، در عوض یک خواستگار دکتر میآید. بعد میبینی فوق لیسانس شد، دیگر خواستگار نیامد. (خنده حضار) در دنیای خیال. ما باید دخترهایمان طوری باشند اولین مورد اگر سالم است قبول کنیم. مورد سالم، فکر سالم، بدن سالم، اخلاق سالم، در دنیای خیال است. این جوان میگوییم: کار بکن. میگوید: من، کار بکنم!
امام جمعهی مرکز یکی از استانها، خوب گوش بدهید. امام جمعهی مرکز یکی از استانها میگفت: یک جوانی آمد گفت: آقا من لیسانس دارم کار ندارم. به او گفتم: یک چنین کاری هست. گفت: من! این کار؟! مگر افغانی هستم؟ ببین. مخ چقدر خراب شده است. یعنی فکر میکند کار کردن برای افغانیها است. یعنی فکر میکند اگر صد تا کتاب خواند و لیسانس شد، دیگر نباید کار کند. خوب ببینید ما گیر خودمان هستیم. افرادی هستند گیر شرق نیستند، گیر غرب هم نیستند. نه شرقی، نه غربی! گیر خودش است. گیر خودش است. او باید دیدن من بیاید. او باید به من سلام کند. میگویند: وقت تمام شد.
به هرحال آقازادهها و دختر خانمها، بحث ما تمام. ما دشمن داریم. دشمن از راه تهمت، از راه القاب، از راه مذهب علیه مذهب، کلمات چند پهلو، آمار یأس آور، عرض کنم مظلومنمایی، تحریک احساسات، تحریمها، خیالگراییها، وعدههای پوچ، طعنه و مسخره، سخنان زیبا، عذرخواهی ظاهری، اینها راههایی است که سر ما کلاه برود. دعا میکنم آمین بگویید.
خدایا همهی طرحهای دشمن را طرح بر آب قرار بده. به ما یک عقل قوی، یک علم قوی، یک بصیرت، یک ایمان، یک تقوایی که در مقابل همهی ترفندها بتوانیم فکر و دین و اخلاق و کشورمان را حفظ کنیم مرحمت بفرما.
1- چه عاملی در حفظ تشیع نقش مهمی داشته است؟
1) پیروی از مرجعیت دینی
2 ) الگو گرفتن از عاشورا و کربلا
3) هر دو مورد
2- یزید برای مقابله با سخنان امام سجاد(علیهالسلام) چه دستوری داد؟
1) پایین آوردن امام از منبر
2) اذان گفتن در مسجد
3) دشنام دادن به اهل بیت
3- بر اساس قرآن، چه تعداد مؤمن مقاوم برای پیروزی بر دویست نفر دشمن کافی است؟
1) ده نفر
2) بیست نفر
3) پنجاه نفر
4- آیه 12 سوره توبه به کدام شیوه دشمن اشاره دارد؟
1) طعن و تمسخر دین
2) تحقیر و تمسخر مؤمنان
3) تضعیف رهبران
5- بر اساس آیه 26 سورهی فصلّت، برخورد دشمنان با قرآن چگونه است؟
1) سوزاندن قرآن
2) تحریف قرآن
3) تحریم شنیدن قرآن