دشمن شناسی و استكبار ستیزی (2)

1- عاشورا، انتظار و مرجعيت، عوامل حفظ تشيع
2- سوء استفاده دشمن از القاب دروغين
3- ايجاد ترس و دلهره در ميان مؤمنان
4- جمعيت زياد، نعمت الهي
5- طعنه و تمسخر احكام مذهبي توسط دشمنان
6- سخنان زيبا و فريبنده و عذرخواهي‌هاي ظاهري
7- تحريك احساسات و مظلوم نمايي دشمنان
8- جلوگيري دشمنان از شنيدن صداي حق

موضوع: دشمن شناسي و استكبار ستيزي (2)

تاريخ پخش: 20/08/89

بسم الله الرحمن الرحيم

«الهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي»

بحثي را به مناسبت 13 آبان شروع كرديم. آشنايي با طرح‌هاي دشمن، ولي چون وقت حدود نيم ساعت است، تمام نشد و خيلي از حرف‌ها ماند. آن مقداري كه مانده است، اين را مي‌گوييم. ما دشمن داريم. دشمن ما هم بيكار نيست. دشمنِ پوست و گوشت ما هم نيست. دشمن مغز ما است. يعني اگر ما فكرمان را كنار بگذاريم آنها با ما هيچ مشكلي ندارند. مشكل اين است كه فكر ما را قبول ندارند.

در اسرائيل يك جلسه‌اي بود كه چه كنيم با ايران و شيعه، هرچه مخ بود دعوت كرده بودند. چند شبانه‌روز فكر كردند. گفتند: ما حريف ايران نمي‌شويم چون در اين ساختمان ايران سه تا ميله آهني قوي است، ما نمي‌توانيم اين را منفجر كنيم. 1- ايران يك عاشورا دارد. رهبرش امام حسين است. امام حسين تكه تكه شد اما زير بار زور نرفت. الگوي ايراني‌ها عاشورا است. 2- ايران يك انتظار دارد، كه مي‌گويد: من هيچ حكومتي را جز حكومت حضرت مهدي به رسميت نمي‌شناسم. اگر يك حكومتي رنگ حكومت مهدوي داشت، به همان مقدار كه رنگ دارد قبولش دارم.

اصل براي من حكومت اولياي خداست و حضرت مهدي. دنيا بايد پر از عدالت شود. اين انتظار يعني چه؟ يعني هيچ كدام از شما را قبول ندارم. اگر يك كسي نگاهش به در است منتظر كسي است ولي هركس مي‌آيد مي‌رود نگاهش مي‌كند رويش را برمي‌گرداند، پيداست ما منتظر اينها نيستيم. نگاه ما به كس ديگري است.

1- عاشورا، انتظار و مرجعيت، عوامل حفظ تشيع

يك انتظار دارند. يك عاشورا دارند. يكي هم مرجعيت دارند.خوب كه تبليغ كرديم يك مرتبه فتواي يك مرجع مي‌گويد: تنباكو حرام! ميرزاي شيرازي. وقتي مي‌گويد: حرام، ديگر از كنار ناصرالدين شاه هم قليان را برمي‌دارند. مي‌گويد: چرا برمي‌داريد؟ مي‌گويد: آقا گفته: تنباكو حرام است. اين مرجع است. مرجع تقليد هم دولتي نيست. وابسته به كسي نيست. اينطور هم نيست كه پولش بدهيم، رشوه بدهيم، از او امضاء بگيريم. مرجع تقليد اينها بايد اعلم باشد. يعني باسوادترين مجتهد، و عادل‌ترين و بي‌هوس‌ ترين. ايراني‌ها دستشان را در دست مرجع گذاشتند. تا مرجعيت و انتظار و عاشورا دارند، اين سه تا قدرت، كار ما را مشكل مي‌كند. جاي ديگر را پول مي‌دهي از او امضاء مي‌گيري. يك جايي را بمباران مي‌كنيم، او را مي‌ترسانيم و از او امضاء مي‌گيريم. همه با يك تشر ماست‌ها را كيسه مي‌كنند. ولي اينها را چه كنيم؟

شما يادتان نمي‌آيد، من يادم هست. امام فرمود: اگر خميني… اين عبارت امام را حفظ هستم. اگر خميني تنها هم بماند، زير بار آمريكا نمي‌رود. اين را چه كنيم؟ با اين چه كنيم؟

طرح‌هايي كه دشمن دارد، ده، پانزده مورد را آن جلسه گفتم. ده، پانزده موردش را هم در اين جلسه مي‌گويم.

طرح‌هاي تبليغاتي؛ تهمت مي‌زند. بد نيست از قرآن بخوانم. كلمات قرآن را كه مي‌خوانم دقت كنيد. خيلي كلمات قرآن با كلمات فارسي شبيه هم است. مثلاً «يُخْرِجَكُمْ» مي‌دانيد يعني چه؟ شما را خارج مي‌كنيم. «مِنْ أَرْضِكُم‏» (اعراف/110) فرعون مي‌گفت: اين موسي و هارون كه آمده، مي‌خواهد زمين‌هاي شما را بگيرد. من چه كار به زمين دارم؟ چون فرعون مي‌گفت: «أَنَا رَبُّكُمُ الْأَعْلى»‏ (نازعات/24) من ربّ شما هستم. موسي گفت:تو رب هستي؟! اصلاً آدمي كه از ترس پشه در پشه‌بند مي‌رود، اين خدا مي‌شود؟ «رب‌العالمين» اين است؟ آنوقت فرعون وقتي جا خورد، گفت: اين موسي و هارون مي‌گويد، اين عربي‌هايي كه مي‌خوانم قرآن است. «يُخْرِجَكُمْ مِنْ أَرْضِكُم‏» مي‌خواهد زمين‌هاي شما را بگيرد. جاي ديگر مي‌گفتند: «يُريدُ أَنْ يَتَفَضَّلَ عَلَيْكُم‏» (مؤمنون/24) مي‌خواهد برتري بر شما داشته باشد. جاي ديگر قرآن مي‌گويد: «يُبَدِّلَ دينَكُم‏» (غافر/26) اين موسي و هارون آمده دين شما را تبديل كند.

پس اين را بنويسم. باز ممكن است افرادي باشند دوست داشته باشند پاي تلويزيون بنويسند. طرح‌هاي دشمن، موضوع: دشمن شناسي، طرح‌ها:

1- تهمت؛

2- سوء استفاده دشمن از القاب دروغين

2- القاب؛ گاهي با يك القاب، دموكراسي، دموكراسي همان چيزي است كه مي‌گوييم: «وَ أَمْرُهُمْ شُورى‏ بَيْنَهُم‏» (شوري/38) با كلمه‌ي دموكراسي، با كلمه‌ي «إِنَّما نَحْنُ مُصْلِحُون‏» (بقره/11) ما مي‌خواهيم اصلاح كنيم. گاهي وقت‌ها كلمه حق است. در مقابل اميرالمؤمنين در اين مختارنامه هم شب‌ها نشان مي‌دهد. يك مرتبه شعار دادند، گفتند كه: «لا حكم الا لله»! «لا حكم الا لله» يعني نه علي، نه معاويه، فقط خدا! حضرت فرمود: بله، «كَلِمَةُ حَقٍ»! حرف درستي است اما «يراد به الباطل» گاهي وقت‌ها آدم يك كلمه‌ي حقي را مي‌گويد: اما هدفش باطل است. مثل اينكه من دارم سخنراني مي‌كنم، شما مي‌گويي: «اللهم صل علي محمد و آل محمد» خوب صلوات مي‌فرستي اما مي‌خواهي منبر مرا خراب كني. گاهي ممكن است آدم الله اكبر بگويد. سبحان الله بگويد. قرآن بخواند.

امام زين‌العابدين در مسجد شام چنان سخنراني كرد كه يزيد هم نشسته بود اِ… رفته روي منبر رژيم بني اميه را دارد هوا مي‌كند. چه كند؟ از منبر پايين بكشد؟ بدتر مي‌شود. گفت: مؤذن بلند شو اذان بگو. او بلند شد گفت: الله اكبر! مي‌خواست با الله اكبر جلوي سخنراني امام سجاد را بگيرد. مذهب عليه مذهب، چشمانتان را باز كنيد. معاويه قرآن سر نيزه كرد كه مردم بگويند: نه ديگر قرآن سر نيزه كرده معلوم مي‌شود اينها مسلمان هستند، ما بايد گوش بدهيم.

منافقين در مدينه مسجد‌ ضرار ساختند. پيغمبر فرمود: مسجدشان را خراب كن. اينها يك مسجد ساختند تا بروند در قالب مسجد حرف‌هايشان را بزنند. اين خانه تيمي است. اين جاسوس‌خانه است. اسمش را مسجد مي‌گذارند.

حتي به اسم ورزش. برادران يوسف وقتي مي‌خواستند يوسف را از بابا بگيرند گفتند: چه كنيم كه يوسف را بابا به ما تحويل بدهد؟ گفتند: به او بگوييم: يك نوجوان است. نوجوان مي‌خواهد ورزش كند. آيه‌ي ورزش «أَرْسِلْه‏» آيه‌ي قرآن است. «أَرْسِلْهُ مَعَنا» (يوسف/12) «مَعَنا» را مي‌دانيد يعني چه؟ او را بفرست با ما برويم. «يَرْتَع‏» مراتع برويم. برويم بچريم. «وَ يَلْعَب‏» يك خرده بازي كند. لهو ولعب! اين آيه‌ي قرآن است. يوسف را بفرست با ما بيرون برويم، «يَرْتَعْ وَ يَلْعَب‏» هم برويم تاب بخوريم، هم ورزش كنيم. يعني نگفتند: بابا يوسف را به ما بده او را در چاه بياندازيم. خوب نمي‌دهد. بايد با يك القاب، لقب چه؟ لقب نياز به قدم زدن هست. نياز به ورزش هست. «أَرْسِلْهُ مَعَنا» ما باشيم. گفتند: «إِنَّا لَهُ…» اينهايي كه مي‌خوانم آيه‌ي قرآن است. «إِنَّا لَهُ لَناصِحُون‏‏» (يوسف/11) ما ناصح، نصيحت، ما خيرخواه او هستيم. «إِنَّا لَهُ لَحافِظُونَ» (يوسف/12) ما يوسف را حفظ مي‌كنيم. ببينيد نصيحت يعني خيرخواهي، ما خيرخواه او هستيم. ما محافظ او هستيم. ما باشيم. نوجوان است. نوجوان نياز به قدم‌ زدن دارد. نوجوان نياز به ورزش دارد. با القاب خوب، با القاب خوب.

چقدر براي شيرهاي خشك تبليغ كردند؟ مادرها دائم شير خشك به بچه‌ها دادند. حالا چند سال است در ايران كنگره مي‌گيرند، حالا هم كنگره بين‌المللي شده است. چند تا از اين كنگره‌ها را هم من رفتم و سخنراني كردم كه فهميدند شير خشك چه ضررهايي دارد و ما متوجه نبوديم. آنچه اسلام مي‌گويد، خدا مرا ساخته است. او كه مرا ساخته است مي‌داند بهترين غذا براي من چيست؟ بهترين غذاي مرا در سينه‌ي مادر قرار داده است. آنوقت ما شير مادر را حذف مي‌كنيم، شير خشك مي‌دهيم. بعد از ده‌ها سال حالا دكترها جمع مي‌شوند، اي واي به ما! كلاه سرمان رفت. القاب!

كلمات چند پهلو؛ گاهي وقت‌ها يك كساني كلمات چند پهلو مي‌گويند. قرآن مي‌فرمايد كه: «فَيَتَّبِعُونَ ما تَشابَه‏» (آل‌عمران/7) كلمات متشابه مي‌گويند.

زمان شاه سرباز كه مي‌گرفتند، بعضي‌ها كه بچه‌دار مي‌شدند، مي‌ترسيدند. فكر بيست سال ديگر را مي‌كردند، مي‌گفتند: بيست سال ديگر اين را خواهند گرفت. مي‌خواستند از سربازي فرار كنند. اسمش را عزت مي‌گذاشتند. پليس كه مي‌آمد مي‌گفت: بابا عزت اسم دختر است. يعني يك كلماتي مي‌گفتند كه هم به پسر بخورد، هم به دختر بخورد. عزت، عصمت، كلمات چند پهلو براي اينكه بتوانند فرار كنند. اينكه به منافق مي‌گويند: منافق، «نفقا» يك موشي است، روي زمين دو سوراخ مي‌گذارد. يك سوراخ اين طرف، يك سوراخ آن طرف. كه هركس بخواهد برود، از هر كدام بخواهد برود، فرار كند. كلمات چند پهلو.

مذهب عليه مذهب، براي مذهب عليه مذهب سه تا مثال زدم. گرفتيد يا نه؟ مسجد ضرار. يادتان رفت؟ منافقين در كدام شهر؟ در مدينه مسجد ساختند كه كارهايشان را در مسجد انجام بدهند. اسمش را هم مسجد گذاشتند. مسجد عليه مسجد، قرآن عليه قرآن، معاويه قرآن سر نِي كرد. قرآن عليه اميرالمؤمنين، مسجد عليه مسجد، اذان عليه سخنراني امام سجاد.

كلمات چند پهلو؛

3- ايجاد ترس و دلهره در ميان مؤمنان

آمار يأس آور؛ يك آيه داريم «إِنَّ النَّاسَ» ترجمه‌ي اين را بلد هستيد. «إِنَّ النَّاسَ» مردم «قَدْ جَمَعُوا لَكُم‏» (آل‌عمران/173) جمع شدند. جمعيت آنها زياد است. شما حريف آنها نمي‌شويد. «جَمَعُوا لَكُم‏» عليه شما جمع شدند. شما حريف آنها نمي‌شويد. آنها خيلي هستند. مي‌داني چقدر موشك دارند؟ مي‌داني چقدر تانك و توپ دارند؟ مي‌داني چند تا هواپيما دارند؟ مي‌داني چند تا لشكر، چند تا گردان، چند تا تيپ دارند؟ آمار وحشت دهنده. حالا در مقابل اينها قرآن يك آيه دارد من دلم مي‌خواهد امروز اين آيه را شما حفظ كنيد. تا حالا نگفتم چيزي را حفظ كنيد. ولي اين آيه را حفظ كنيد. قرآن مي‌گويد كه: در يكي از جبهه‌ها كه جمعيت مؤمنين كم بودند شعارشان اين بود. گفتند كه: «كَمْ مِنْ فِئَةٍ قَليلَةٍ» قليل را كه ترجمه‌‌اش را مي‌دانيد. «فئة» يعني گروه. «كَمْ مِنْ فِئَةٍ قَليلَةٍ غَلَبَتْ» (بقره/249) «غلبت» را هم ترجمه‌اش را مي‌دانيد. «فِئَةً كَثيرَةً» آيه‌ي قرآن است. يعني گاهي گروه كم بر گروه زياد غالب مي‌شوند.

يك چيزي به شما بگويم، شايد هم نو باشد. در قرآن يك آيه داريم مي‌گويد: بيست بر دويست پيروز است. بيست بر دويست پيروز است. منتها اگر بيست تا مؤمن باشند. بيست عربي‌اش چه مي‌شود؟ «عشرون». «عِشْرُونَ صابِرُونَ» يعني بيست آدم پايدار، مقاوم، «عِشْرُونَ صابِرُونَ يَغْلِبُوا مِائَتَيْنِ» (انفال/65) صد «مِاَء» مي‌شود. «مِائَتَيْنِ» يعني دويست. «عِشْرُونَ صابِرُونَ يَغْلِبُوا مِائَتَيْنِ» آيه‌ي قرآن است. يعني بيست بر دويست پيروز است.

4- جمعيت زياد، نعمت الهي

تبليغات كردند اولاد كمتر زندگي بهتر. گفتند: ايران اينقدر گندم بيشتر ندارد. اينقدر آب دارد. اينقدر خاك دارد. و لذا بچه‌دار نشويد. يك بچه، دو بچه، كافي است. اولاد كمتر، زندگي بهتر. قرآن چه مي‌گويد؟ من يك آيه مي‌خوانم ببينيد مي‌توانيد ترجمه كنيد؟ عرض كردم يك خرده دقت كنيد ترجمه مي‌كنيد. چون كلمات عربي و فارسي خيلي با هم نزديك است. قرآن مي‌گويد: «وَ اذْكُرُوا إِذْ كُنْتُمْ قَليلا فَكَثَّرَكُمْ» (اعراف/86) شما را كثير كرد. يادتان نرود، كم بوديد آمارتان را زياد كرد. يعني چه؟ يعني آمار زياد مسلمان‌ها يك افتخاري است. حالا نگو: آقا چيزي از كجا بياوريم بخوريم؟

معاون وزير خارجه يك وقتي به من مي‌گفت: در ژاپن در سطل آب گوجه كاشتند، 50 كيلو گوجه برداشتند. حالا اگر ما خواسته باشيم 50 كيلو گوجه برداريم بايد از چند متر زمين برداريم. ما هنوز… تازه انرژي هسته‌اي كشف شده است. ما هنوز از آب‌مان استفاده نمي‌كنيم. در يك ليوان آب بقدري انرژي هست، كه مي‌شود يك شهر را برق داد. اينطور نيست كه اگر جمعيت ما زياد شود نان و آب نداشته باشيم. بايد شيوه‌ي استفاده را كنيم. چگونه استفاده كنيم؟ يك مقدار بايد قناعت كنيم. يك سري از پول‌ها را خرج نكنيم. اينقدر ولخرجي مي‌شود. الآن شما مي‌گوييد: در پاكستان بيست ميليون آدم آواره داريم. حضرت عباسي، من كه در خانه‌ي شما نيامدم. حضرت عباسي، هر خانه‌اي يك ساك لباس زيادي ندارد. حضرت عباسي دارد. بعضي خانه‌ها چند تا چمدان لباس اضافي دارد. اگر هر خانه‌اي يك ساك لباس زياد خود را بدهد، شايد دو سه هزار قطار لباس زياد داشته باشيم. يك چيزي به شما بگويم.

معاون وزير آموزش و پرورش مي‌گفت: بعضي كشورها كه كاغذ صادر مي‌كنند و كاغذشان را مي‌فروشندكتاب‌هاي درسي‌شان را بچه مدرسه‌اي‌ها و دبيرستاني‌ها نه بار مي‌خوانند. يعني اين مي‌خواند كتاب را سالم نگه مي‌دارد، به بعد مي‌دهد او مي‌خواند. نه تا دانش‌آموز از يك كتاب استفاده مي‌كنند. يعني كتابشان را تميز نگه مي‌دارند، نه بار مي‌خوانند. ما اگر كتاب‌هايمان را تميز نگه داريم، سه سال، دو سال كتاب چاپ نشود چند هزار تا معلم مي‌تواند وام مسكن بگيرد. ما تصميم نگرفتيم قناعت كنيم.

5- طعنه و تمسخر احكام مذهبي توسط دشمنان

طعنه؛ نيش به تو مي‌زند. شما تا پريروز بالغ نبودي. خانه‌ي عمه و خاله مي‌رفتي، دختر عمه‌ها و دختر خاله‌ها رو نمي‌گرفتند. الآن احساس مي‌كني به تكليف رسيدي. شما مي‌گويي: يا الله! بيا تو! ديگر خيال مي‌كند مرد است! بيا تو! (خنده حضار)

ببينيد من تو را بزرگ كردم. تو از بچگي پيش ما بزرگ شدي. حالا ادعاي مردي مي‌كند براي ما يا الله مي‌گويد. قرآن آيه دارد. مي‌گويد: «طَعَنُوا» طعنه مي‌زنند. «في‏ دينِكُم‏» (توبه/12) تو مي‌خواهي بگويي من دين دارم. به تو نيش مي‌زند. خانم تو بهتر، قيافه‌ات بهتر بود. حالا خوب با حجاب شده‌اي. شيخ شدي؟ اُمّل شدي؟ دو تا متلك به دختر مي‌گويند، از حجاب و عفافش دست بردارد. دو تا متلك به شما مي‌گويند، كه شما مثلاً وارد خانه مي‌شوي يا الله نگويي. دو تا متلك به آدم مي‌گويد، مواظب باشيد. در قرآن يك آيه داريم. چقدر امروز آيه‌هاي آسان به ذهن من مي‌آيد. مثل اينكه خدا مي‌داند شما نوجوان هستيد آسان گرفته است. اين آيه را ترجمه كنيد. «لا يَخافُون‏» خوفي ندارند. «لَوْمَةَ لائِم‏» (مائده/54) «لوم» يعني ملامت. يعني از ملامت‌ها خوفي ندارند. هرچه مي‌خواهي متلك بگو.

يك قصه برايت بگويم. كسي سوار اسب بود. از قاهره اسبي اجاره كرد روي اسب نشست مثلاً عباسيه منطقه‌ي فلان چند كيلومتري برود. اين آقا هم اسبش را اجاره داد. مسافر سوار شد. پول را گرفت در جيبش گذاشت و افسار را دارد مي‌برد، منتها همينطور كه اين صاحب شتر، مسافركشي مي‌كند همينطور يك چرت و پرت هم به اين مسافر مي‌گويد. هي گفت و گفت. يك نفر رسيد ديد عجب! خيلي دارد صاحب اسب، صاحب شتر خيلي دارد به اين مسافر متلك مي‌گويد. گفت: آقاي مسافر! مي‌فهمي به تو چه مي‌گويد؟ گفت: بله! گفت: به تو چه مي‌گويد؟ گفت: دارد مرا فحش مي‌دهد. گفت: خوب بگو: ننه‌ات است. بابات است. جد و آبادت است. بيا از مشرق، مغرب، شمال، جنوب، بالاخره او را بزن. (خنده حضار) آخر همينطور مثل بت نشستي. هرچه مي‌خواهد به تو مي‌گويد. گفت: آقا بيا. شما كه مي‌گويي: پايين بيايم از شتر و او را بزنم. به من بگو: اين جاده چه جاده‌اي است؟ گفت: جاده، جاده‌ي عباسيه! گفت: من هم مي‌خواهم عباسيه بروم. اگر ايشان مرا به مقصد مي‌رساند، بگذار هرچه مي‌خواهد بگويد، بگويد.

ممكن است شب امتحاني مسخره‌ات كنند. شما بگو: عروسي خاله، دختر خاله، عمه، فلان، فاميل، بگو: آقا عروسي هست اما من فردا امتحان دارم. خواهند گفت: كجاست؟ بگويند: كجاست! چرا نيامده؟ بگويند: چرا نيامده؟ من امتحان دارم. كسي كه امتحان دارد كه نمي‌تواند سرنوشتش را بند به يك عروسي كند. من بنده‌ي خدا هستم، خدا از من نماز خواسته است. حالا همه نشستند، همه بنشينند. اصلاً اگر تنها بودي ارزش داري. خط‌شكني. پيغمبر ما سه سالش بود. مربي يك چيزي اينجا آويزان كرد. گفت: اين چيست آويزان كردي؟ گفت: اين را آويزان كردم كه حفظت كنم. فوري كند و دور انداخت. گفت: حافظ من خداست. چون گفت: حافظ من خداست، اين پيداست چهل سالگي هم بت‌ها را مي‌شكند. چون كسي كه چهل سالگي مي‌خواهد بت بشكند، در سه سالگي هم آثار كار در او هست. الآن اگر شما جرأت نمي‌كني يك الله اكبر بگويي، خوب فردا هم نمي‌تواني در جامعه داد بزني. بايد اين عرضه‌ها را داشته باشيم.

6- سخنان زيبا و فريبنده و عذرخواهي‌هاي ظاهري

سخنان زيبا؛ «زُخْرُفَ الْقَوْل‏» (انعام/112) قرآن «زُخْرُفَ» يعني طلا، در قرآن سوره‌اي به نام «زخرف» داريم. «زُخْرُفَ الْقَوْل‏» يعني حرف‌ها طلايي است. يعني خيلي قشنگ حرف مي‌زند. اما مايه ندارد.

عذرخواهي ظاهري؛ دخترها و پسرها گاهي وقت‌ها يك كسي عذرخواهي مي‌كند، مي‌گويد: آقا عذرخواهي كرد ولي فايده ندارد. در قرآن يك آيه داريم مي‌گويد: «يَعْتَذِرُونَ إِلَيْكُمْ» (توبه/94) اينها عذرخواهي مي‌كنند، اما عذرخواهي‌شان واقعي نيست. قلباً پشيمان نشدند. به زبان مي‌گويند: اشتباه كرديم كه شما با آنها كنار بياييد. اينها تاكتيك‌ها است. عذرخواهي ظاهري…

به رخ كشيدن؛ گاهي يك چيزي را به رخ مي‌كشند. فرعون مي‌گفت: «أَ لَيْسَ لي‏ مُلْكُ مِصْر» (زخرف/51) آيا ملك مصر براي من نيست. نگاه نمي‌كنيد كاخي! «وَ هذِهِ الْأَنْهار»، «اَنهار» يعني نهرها، «تَجْري» جاري است. «مِنْ تَحْتي» نمي‌بينيد نهرها در كاخ من دارد مي‌رود. نهرها را نمي‌بينيد. ‏«أَ لَيْسَ لي‏ مُلْكُ» حكومت را نمي‌بينيد. گاهي وقت‌ها مي‌خواهد… به رخ كشيدن. «نَحْنُ أَكْثَرُ» (سباء/35) آيه‌ي قرآن است. عربي‌هايي كه مي‌خوانم در قرآن است. «نَحْنُ أَكْثَرُ» ما جمعيتمان بيشتر است. «أَ لَيْسَ لي‏ مُلْكُ مِصْر» گاهي به رخ مي‌كشد. به رخ مي‌كشد. ما بايد مواظب باشيم زرق و برق‌ها ما را گول نزند.

يك زندگي‌هاي نكبتي… من در كتاب مطهري خوانده بودم، كه آمريكا طلاق گرفتن مثل تاكسي گرفتن در ايران است. يعني اينقدر به راحتي زن و شوهر از هم… اين را در كتاب مطهري خواندم. خودم آمريكا رفتم، ديدم بله به من گفتند: اين خانم‌هايي كه اين طرف نشستند با اين مردها، اينها همه از هم طلاق گرفتند. يعني نه همه، بسياري از آنها زن‌هاي مطلقه هستند. چرا؟ براي اينكه آنجا مي‌گويند: تا زن تلفن مي‌كند به تشكيلاتشان كه آقا اين شوهر با من توافق ندارد. من او را نمي‌خواهم. اين چيست، يا مثلاً جسارت كرده است. با مختصر بهانه‌اي پليس مي‌آيد، زن و شوهر طلاق مي‌گيرند. بعد هم اموال شوهر را نصفش را مي‌گيرند به خانم مي‌دهند. خانم مي‌گويد: خوب شد، از شوهر جدا شديم، پول هم آزاديم. دو شب سينما مي‌رود. دو شب پارك مي‌رود. دو شب، بعد مي‌بيند بچه مي‌خواهد. شوهر مي‌خواهد. همينطور مي‌ماند. زندگي‌شان را به خاطر يك رفاه زودگذري متلاشي مي‌كنند.

7- تحريك احساسات و مظلوم نمايي دشمنان

تحريك احساسات؛ مظلوم‌نمايي، گاهي افراد مظلوم‌نمايي مي‌كنند. برادرهاي يوسف كه يوسف را در چاه انداختند و آمدند و قحطي شد و رفتند گندم بگيرند، يوسف يكي از برادرها را… يوسف گفت: دفعه‌ي بعد مي‌آييد آن برادرهايتان را هم بياوريد. آمدند نزد پدر كه «مُنِعَ مِنَّا الْكَيْل» (يوسف/63) ‏اين مظلوم نمايي است. يعني ديگر به ما گفتند: اگر دفعه‌ي دوم بياييد اگر برادرتان را نياوريد، ما گندم به شما نمي‌دهيم. يعني ما الان گرسنه هستيم. يا اين برادر را هم با ما بفرست بيايد، يا ديگر ما بايد از گرسنگي بميريم. «مُنِعَ مِنَّا الْكَيْل‏» كيل يعني پيمانه‌ي گندم، ديگر ممنوع شده است. مگر اينكه ما برادرمان را ببريم.

تحليل ناروا؛ مي‌نشينند يك چيزهايي مي‌گويند كه پايش به جايي بند نيست. يك شاعري شعر گفت: معنايش اين بود. «بي تو مزرعه آب نخورد *** بي تو شيشه مي نخورد» گفتند: غرضش چيست؟ «بي تو مزرعه آب نخورد *** بي تو شيشه مي نخورد» گفتند: فارسي كنيد. به عرفا دادند، گفتند: والله اين غرض عشق است. يعني بدون عشق هيچ كاري پيش نمي‌رود. به فيلسوف‌ها دادند، گفتند: غرض استدلال و برهان و منطق عقلي است، بدون منطق و استدلال كسي نمي‌تواند حرفش را به كرسي بنشاند. دادند به اداره‌اي‌ها، گفتند: رشوه است تا رشوه نباشد كار پيش نمي‌رود. دادند به بازاري‌ها گفتند: تا پول نباشد كار پيش نمي‌رود. دادند به آخوندها، آخوندها گفتند: اين غرض توحيد افعالي است. يعني بدون اراده‌ي خدا هيچ كاري پيش نمي‌رود. هركس يك چيزي گفت. نزد خود شاعر رفتند گفتند: آقا ببخشيد! اين شعر كه گفتي غرض شما چه بود؟ «بي تو مزرعه آب نخورد» گفت: غرض من بيل بود. بدون بيل نمي‌شود آبياري كرد. «بي تو شيشه مي نخورد» گفت: غرض من قيف بود. چون اگر قيف نباشد، نمي‌شود چيزي را در شيشه كرد. اينقدر يك چيزهايي مي‌گويند، تحليل‌هايي كه پاي آن به هيچ‌جا بند نيست. پاي آن به هيچ‌جا بند نيست. چنين مي‌شود، بعد چنين مي‌شود. اين كه ديديد چنين شد. غرضش اينطور بود. عينك سرخ مي‌گذارد، همه‌ي شلغم‌ها را لبو مي‌بيند. عينك سبز مي‌گذارد، همه‌ي كاه‌ها را علف مي‌بيند. با يك كسي خوب است، همه بدي‌هايش را هم خوب مي‌بيند. با يك كسي بد است، همه‌ي خوبي‌هايش را هم بد مي‌داند. تحليل‌ها!

مي‌گفت: مي‌داني چرا قد زن‌ها كوتاه‌تر از مردها است؟ چون زن چادر سر مي‌كند، دائم اينچنين مي‌كند، كوتاه مي‌شود. (خنده حضار) يعني واقعاً به خاطر چادر قد زن كوتاه شده است؟ خوب مرغ هم از خروس كوچكتر است. مرغ كه چادر ندارد. (خنده حضار) تحليل‌هاي غلط!

لهو الحديث؛ قرآن مي‌گويد: «وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يَشْتَري لَهْوَ الْحَديث‏» (لقمان/6) آهنگ‌ها و موسيقي‌هاي حرام؛ بنده اگر موسيقي هم حلال باشد گوش نمي‌دهم. چرا؟ مخ من حيف است. اين يك خواننده است، من مي‌توانم يك دانشمند شوم. كسي كه مي‌تواند يك مخترع شود، يك دانشمند شود، چرا آهنگ گوش بدهيم؟ آقا وزارت ارشاد اجازه داده. اجازه بدهد مگر من نوكر وزارت ارشاد هستم. من يك عمري دارم اين عمرم را بايد در اختيار يك خواننده بگذارم. حيف است. حيف است. مخ من حيف است. حلال هم باشد، مگر هر حلالي را آدم بايد انجام بدهد؟ شما… خودت ورزش كن. من اين را بارها در تلويزيون گفتم ولي شايد صد بار ديگر هم بگويم. اشكال اين است كه خودتان ورزش نمي‌كنيد. نشستيد يك كشوري به كشور ديگر گل بزند. همينطور نگاه مي‌كند. خودت بلند شو بازي كن. آخر نگاه به بازي براي تو چيزي ندارد. مثل اينكه آدم چهارپايه بگذارد، پول‌هاي بانك را ببيند. خوب به تو كه نمي‌دهند. ورزش براي بدن لازم است. اما تماشاي ورزش ديگران براي تو چه سود؟ يك مقدار وقتمان را تلف مي‌كنيم.

8- جلوگيري دشمنان از شنيدن صداي حق

تحريم‌ها؛ مي‌گويند: «لا تَسْمَعُوا لِهذَا الْقُرْآن‏» (فصلت/26) به حرف قرآن گوش ندهيد.

من يكوقت زندان رفتم. يك چند تا دختر منافق بود. گفتم: شما مرا مي‌شناسيد؟ گفتند: نه! گفتم: بابا من چند سال است در تلويزيون هستم. گفتند: سازمان به ما گفته كه: بحث‌هاي تلويزيون نگاه نكنيد. ببينيد… بابا نگاه كن بگو: حرفت را رد مي‌كنم. مي‌گويد: نه از اول نگاه نمي‌كنم براي اينكه يك موقع حرف تو در من اثر نكند. مي‌گفتند: «لا تَسْمَعُوا لِهذَا الْقُرْآن‏» گوش به قرآن ندهيد. اصلاً پنبه مي‌زدند دم شهر مدينه، مكه. اينها كه وارد مكه مي‌شدند، مي‌گفتند: پنبه در گوشت بگذار. يك كسي به نام محمد است كه آياتي مي‌خواند ممكن است تو تحت تأثير قرار بگيري. حاجي‌ها را در گوششان پنبه مي‌گذاشتند، چرا تحريم مي‌كني؟ من مي‌خواهم بشنوم. بشنويم اگر پسنديديم قبول مي‌كنيم.

خيال گرايي؛ گاهي وقت‌ها روي خيال مثلاً اين صليب مسيحي‌ها خيال است. كه يك بعلاوه است. فكر مي‌كنند حضرت عيسي را به اين چوب اعدام كردند، كشتند. قرآن مي‌گويد: «ما قَتَلُوه‏» (نساء/157) خيال مي‌كنيد. عيسي زنده است. «وَ ما صَلَبُوهُ» به دار هم نكشيدند. كس ديگري بود شكل عيسي بود. «وَ لكِن…» عربي‌هايي كه مي‌خوانم قرآن است. «وَ لكِنْ شُبِّهَ لَهُمْ» (نساء/157) براي اينها شبهه شد. كس ديگري را جاي كس ديگر گرفتند…

دو تا برادر بودند هم شكل بودند. يكي بيرون مي‌آمد شيطاني مي‌كرد، فرار مي‌كرد و در خانه مي‌رفت. برادر ديگر خبر نداشت، تا بيرون مي‌آمد، او را مي‌گرفتند مي‌زدند. اين متن قرآن است. مي‌گويد: عيسي زنده است. عيسي را نكشتند. به دار نكشيدند. «شُبِّهَ لَهُمْ» يك خيال‌هايي است.

خانم برايش خواستگار مي‌آيد. در دنياي خيال است. نه من صبر كنم ليسانس شوم، در عوض يك خواستگار فوق ليسانس مي‌آيد. ليسانس مي‌گيرد، مي‌گويد: بخوانيم فوق ليسانس شويم، در عوض يك خواستگار دكتر مي‌آيد. بعد مي‌بيني فوق ليسانس شد، ديگر خواستگار نيامد. (خنده حضار) در دنياي خيال. ما بايد دخترهايمان طوري باشند اولين مورد اگر سالم است قبول كنيم. مورد سالم، فكر سالم، بدن سالم، اخلاق سالم، در دنياي خيال است. اين جوان مي‌گوييم: كار بكن. مي‌گويد: من، كار بكنم!

امام جمعه‌ي مركز يكي از استان‌ها، خوب گوش بدهيد. امام جمعه‌ي مركز يكي از استان‌ها مي‌گفت: يك جواني آمد گفت: آقا من ليسانس دارم كار ندارم. به او گفتم: يك چنين كاري هست. گفت: من! اين كار؟! مگر افغاني هستم؟ ببين. مخ چقدر خراب شده است. يعني فكر مي‌كند كار كردن براي افغاني‌ها است. يعني فكر مي‌كند اگر صد تا كتاب خواند و ليسانس شد، ديگر نبايد كار كند. خوب ببينيد ما گير خودمان هستيم. افرادي هستند گير شرق نيستند، گير غرب هم نيستند. نه شرقي، نه غربي! گير خودش است. گير خودش است. او بايد ديدن من بيايد. او بايد به من سلام كند. مي‌گويند: وقت تمام شد.

به هرحال آقازاده‌ها و دختر خانم‌ها، بحث ما تمام. ما دشمن داريم. دشمن از راه تهمت، از راه القاب، از راه مذهب عليه مذهب، كلمات چند پهلو، آمار يأس آور، عرض كنم مظلوم‌نمايي، تحريك احساسات، تحريم‌ها، خيال‌گرايي‌ها، وعده‌هاي پوچ، طعنه و مسخره، سخنان زيبا، عذرخواهي ظاهري، اينها راه‌هايي است كه سر ما كلاه برود. دعا مي‌كنم آمين بگوييد.

خدايا همه‌ي طرح‌هاي دشمن را طرح بر آب قرار بده. به ما يك عقل قوي، يك علم قوي، يك بصيرت، يك ايمان، يك تقوايي كه در مقابل همه‌ي ترفندها بتوانيم فكر و دين و اخلاق و كشورمان را حفظ كنيم مرحمت بفرما.

«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»


 «سؤالات مسابقه»

1- چه عاملی در حفظ تشیع نقش مهمی داشته است؟
1) پیروی از مرجعیت دینی
2 ) الگو گرفتن از عاشورا و كربلا
3) هر دو مورد
2- یزید برای مقابله با سخنان امام سجاد(علیه‌السلام) چه دستوری داد؟
1) پایین آوردن امام از منبر
2) اذان گفتن در مسجد
3) دشنام دادن به اهل بیت
3- بر اساس قرآن، چه تعداد مؤمن مقاوم برای پیروزی بر دویست نفر دشمن كافی است؟
1) ده نفر
2) بیست نفر
3) پنجاه نفر
4- آیه 12 سوره توبه به كدام شیوه دشمن اشاره دارد؟
1) طعن و تمسخر دین
2) تحقیر و تمسخر مؤمنان
3) تضعیف رهبران
5- بر اساس آیه 26 سوره‌ی فصلّت، برخورد دشمنان با قرآن چگونه است؟
1) سوزاندن قرآن
2) تحریف قرآن
 3) تحریم شنیدن قرآن

لینک کوتاه مطلب : https://gharaati.ir/?p=3328

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.