بركات و ابتكارات انقلاب اسلامی

1- روز 22 بهمن، يوم الله
2- حكومت عالمان دين بر پايه‌ كتاب آسماني
3- نقش ولايت فقيه در مرزباني از كشورهاي اسلامي
4- خودباوري و خودكفايي در سايه انقلاب اسلامي
5- جدايي ناپذيري دين از سياست
6- شكست و تحقير آمريكا در ايران
7- احياء اسلام ناب و اصيل در دنيا
8- گفتار و رفتار ناشايست برخي مسئولان، عامل دلسردي مردم

موضوع: بركات و ابتكارات انقلاب اسلامي

تاريخ پخش:  22/11/88

بسم الله الرحمن الرحيم

«الهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي»

عزيزان پاي تلويزيون زماني بحث را گوش مي‌دهند كه روز 22 بهمن است. پنجشنبه‌اي كه 22 بهمن است. شب بحث ما است. بهمن 1388. اينجا هم شكنجه‌گاه شاه بوده كه روز 22 بهمن تا دو بعد از ظهر دست شاه و عواملش بوده است، 4 بعد از ظهر دست امت افتاده است. جمعي از عزيزان دبيرستاني هم بازديد آمدند، جز آن روزي كه پانصد نفر مي‌آيند، گذر ما به شما افتاده است.

1- روز 22 بهمن، يوم الله

خوب مردم ايران اين 22 بهمن را ايام الله مي‌گويند. كلمه‌ي ايام الله، در قرآن است. يك اصطلاحاتي در سايه‌ي انقلاب در دهان‌ها افتاد كه قبلاً نبود. حالا چون 22 بهمن است، البته من نيّتم 22 تا نبوده است. اما نگاه كردم تصادفاً تصادف خوبي شده است. 22 تا نكته به مناسبت 22 بهمن بگويم. كارهايي كه نبود و در انقلاب شد. اين موضوع بحث ما است: گوشه‌اي از ابتكارات كه در انقلاب واقع شد.

اينكه مي‌گويند: ايام الله! اين كلمه‌ي ايام الله در قرآن است. مسئولش هم حضرت موسي است. آيه‌اش اين است. مي‌گويد: «وَ ذَكِّرْهُمْ» يعني تذكر بده، «ذَكِّرْهُمْ»، «هُم» يعني مردم. «وَ ذَكِّرْهُمْ بِأَيَّامِ اللَّه» (ابراهيم/5) الآن حالا شك كردم «بِأَيَّامِ اللَّه» است يا «أَيَّامِ اللَّه» است. «بِأَيَّامِ اللَّه» است؟ مي‌دانيد؟ «وَ ذَكِّرْهُمْ بِأَيَّامِ اللَّه» تشكر! آخوند خوب آخوندي است كه حافظ قرآن باشد. و من چون حافظ قرآن نيستم، كم مي‌آورم. يعني آخوند خوب‌تر نه اينكه حالا كسي حافظ قرآن نباشد بشود گفت: بد! حالا ايام الله چه روزي است؟ هر روزي كه خدا حقي را بالا ببرد. يا هر روزي كه خدا باطلي را خفه كند، روز جلوه‌ي حق و روز خفه شدن باطل را «ايام الله» مي‌گويند. و 22 بهمن هردو با هم شد. هم اسلام پيروز شد، هم رژيم شاه سقوط كرد.

يك كسي رفت براي قليانش ذغال بخرد. گفت: ذغال كيلويي چند؟ گفت: ذغال يك نفره داريم گران است. مثلاً كيلويي فرض كنيد هزار تومان! ذغال دو نفري داريم كيلويي 500 تومان! حالا نرخ ذغال دست من نيست. يكوقت ذغال فروش‌ها گران نكنند. ترياكي‌ها ما را فحش بدهند. چون گاهي يك چيزي مي‌گوييم: مي گويند نرخ دستش نيست پرت و پلا حرف مي‌زند. حالا فرض كنيد. گفت: ذغال يك نفري گران است. ذغال دو نفري ارزان است. اين مشتري گفت: والله نمي‌فهمم كه ذغال يك نفره يعني چه؟ ذغال دو نفره يعني چه؟ گفت: ذغال يك نفري كه گران است وقتي روشن شد، روي قليان گذاشتي، اين تا آخر خودش مي‌سوزد. اين گران است. يعني خاموش نمي‌شود. ذغال دو نفري كه ارزان است يكي بايد قليان بكشد و يكي هم بايد تند تند بادش بزند. يعني يك لحظه باد نزني خاموش مي‌شود. اين ارزان است. حالا مردم ما هم در ايران بعضي‌هايشان دو نفري هستند. يعني بايد هي باد زد. يعني يك لحظه به او نگويي، يادش مي‌رود. ما يادمان نرود جلسه‌ي امروز ما براي اين است كه يادمان نرود چه بوده است؟ يك ابتكاراتي شده است.

ما وقتي مي‌توانيم بفهميم چه شده است، يعني آنهايي كه در اين ساختمان شكنجه شدند، ده‌ها هزار نفر در فاصله‌ي 5 سال در اين ساختمان شكنجه شدند. آنها مي‌دانند يعني چه؟ ببين شما وقتي در جاده‌ي خاكي رفتي، تا به آسفالت مي‌رسي، مي‌گويي: آخ خدا پدر آسفالت را بيامرزد! چون يك دو سه كيلومتر در خاكي، تا آدم در خاكي نرود، قدر آسفالت را نمي‌داند. شما وقتي الحمدلله مي‌گويي… وقتي خدا نعمت‌ها را گرفت آدم مي‌فهمد چه بوده است؟ وگرنه اگر نعمت‌ها را نگيرد ما يادمان مي‌رود. ابتكارات را بگويم.

2- حكومت عالمان دين بر پايه‌ كتاب آسماني

1- احياي ولايت فقيه. ولايت فقيه نبود. آخوند بود. مرجع بود. عالم بود. از او مسئله‌ي احكام را مي‌پرسيدند. اما ولايت، يعني حكومت بر اساس قرآن و حديث. سوره‌ي مائده آيه‌ي 44 را بخوانيد. يك صلواتي بفرستيد. (صلوات حضار)

آيه‌ي 44 سوره‌ي مائده اين است. من تقاضا مي‌كنم كه آقاياني كه دبير هستند. استاد دانشگاه هستند. طلبه هستند. هركس شش كلاس هم درس خوانده اين آيه را مي‌فهمد. ببينيم يعني چه؟ «إِنَّا» را مي‌دانيد يعني چه؟ يعني چه؟ ما. «أَنْزَلْنَا» مي‌دانيد يعني چه؟ خوب پس اين هم كه لازم نيست همه ايراني‌ها مي‌فهمند. «التَّوْراة» هم مي‌دانيد يعني چه؟ «إِنَّا أَنْزَلْنَا التَّوْراة» ما كتاب تورات را نازل كرديم. «فيها» يعني چه؟ در اين تورات، «هُدى» هدايت است. «هُدى‏وَ نُور» ما تورات كتاب آسماني را به موسي نازل كرديم. در اين كتاب آسماني هم هدايت است و هم نور است. «يَحْكُمُ» حكم مي‌كند، يا قضاوت مي‌كند. حكومت يا حكميّت، «يَحْكُمُ بِهَا» با همين تورات حكومت مي‌كند، چه كسي؟ «النَّبِيُّون‏» يعني پيامبران، بعد از اينكه مي‌گويد «النَّبِيُّون‏» چه كساني هستند، بعد مي گويد: «وَ الرَّبَّانِيُّون‏»، «الرَّبَّانِيُّونَ وَ الْأَحْبار»، «الرَّبَّانِيُّونَ وَ الْأَحْبار» يعني عُلما! آيه‌ي 44 سوره‌ي مائده.

اين آيه را نوشتم براي كساني كه مي‌گويند: ولايت فقيه چه چيزي بوده است؟ امام خميني آورده است. ما مي‌خواهيم بگوييم: نه! پيغمبر آورده است. ببخشيد، قبل از پيغمبر اسلامف حضرت عيسي، ببخشيد! قبل از عيسي، موسي. ولايت فقيه در كتاب موسي هم هست. آيه‌اش هم اين است. 44 مائده! در همه‌ي خانه‌ها هم قرآن هست. ترجمه‌اش هم كلماتش پيچيده نيست. «أَنْزَلْنَا» نازل كرديم. تورات را، در كتاب تورات هم هدايت است و هم نور است. به همين تورات حكومت مي‌كند. چه كسي حكومت مي‌كند؟ پيغمبران و علما! يعني حكومت علما طبق قانون كتاب آسماني است. ولايت فقيه هم اين است. ولايت فقيه يعني حكومت مرجع تقليد براساس قرآن و حديث. پس اين ولايت فقيه چيز تازه‌اي نيست. كه مثلاً بگوييم: نائيني گفته است يا امام گفته است. اين ريشه دارد. «إِنَّا أَنْزَلْنَا التَّوْراة» يكي از ابتكارات انقلاب يعني از چيزهايي كه احيا شد، ابتكار به اين معنا كه احيا شد مسئله‌ي ولايت فقيه.

3- نقش ولايت فقيه در مرزباني از كشورهاي اسلامي

هركس هم مي‌خواهد راجع به ولايت فقيه حرف بزند، ما يك كلمه مي‌گوييم. از روزي كه ما تاريخ را بلديم. هروقت به ايران حمله شد، يك تكه از ايران را قيچي كردند و بردند. تنها زماني كه يك سانتي‌متر، يك وجب از خاك ايران را ايراني تحويل نداد، زماني بود كه دستش در دست ولايت فقيه بود. از زماني كه مردم دستشان را در دست امام خميني گذاشتند، يك وجب ندادند. آن زماني كه دستشان در دست ولايت فقيه نبود، هروقت به ايران حمله كردند، يك تكه از ايران را گرفتند. حالا من نمي‌خواهم اسم ببرم. چون مي‌ترسم اسم ببرم فردا بعضي از كشورها بگويند: قرائتي گفته كه: فلان كشور براي ما بود. فلان جا براي ما بود. نمي‌خواهم بگويم: كجاهاي دنيا براي ما بوده است. اينها جزء حكومت ايران بوده است. هروقت حمله كردند ايران را گرفتند، جز زماني كه دست ما در دست ولايت فقيه است. هميشه ايران از آمريكا ترسيد. از شرق و غرب ترسيد، جز وقتي كه دستش در دست ولايت فقيه بود. اين ولايت فقيه!

4- خودباوري و خودكفايي در سايه انقلاب اسلامي

2-خودباوري و خودكفايي، من يك خاطره خودم دارم، برايتان بگويم. اول انقلاب بود. ما عربستان رفتيم. مكه! به اين قرآن قسم با همين دو تا گوش شنيدم. مي‌خواستيم فيلم‌برداري كنيم از مراكز مثل مسجد قُبا و مدينه و فلان… خوب آنجا فيلم‌برداشتن اجازه‌ي حكومت را مي‌خواهد. از ساواك سعودي يك تيمي همراه ما آمدند كه مواظب باشند ما از كجا فيلم برداري مي‌كنيم. مي‌گفتند: «مسلم مُخ ما في» يعني مسلمان مُخ ندارد. اين چيزي بود كه با اين دو تا گوش شنيدم. يعني به عرب‌ها حالي كردند كه مسلمان مُخش كار نمي‌كند. مگر مي‌شود ما بفهميم؟

الآن خودباوري شما حساب كن كه در بحث سلول‌هاي بنيادين، در بحث انرژي هسته‌اي، در بحث، در بحث، در بحث… پيشرفت‌هاي علمي، كارهايي كه ثبت شده است. در مسابقات مختلف المپياد، در مسابقات مختلف ورزشي، قرآني، علمي، هنري، خيلي ما درخشيديم. فيلم يوسف يك جرّقه‌اي بود.

ايراني استعدادش خيلي بالا است. منتهي تحقير شديم. كلاه نَمَد اَه! چنين به ايراني‌ها گفتند: اَه… كه همه‌ي كشاورزها هم كلاه نمد را كنار گذاشتند. بعد گفتند: شاپو! كلاه شاپو همان نمد است، يك دوري هم دارد. منتهي بنا بود هرچه خودمان داريم تحقير شود، بعد هرچه خودشان دارند به ما تزريق كنند. شيريني يزد، شيريني دانماركي! باز مي‌كنيم مي‌بينيم يك خرده خمير است، يك خرده هم مثل روغن وازلين شكر لاي آن است. واقعاً فرق بين شيريني دانماركي و شيريني يزدي را كسي نتواند بفهمد، اين مشكل مُخي دارد. (خنده حضار) شيريني ما ربطي به شيريني‌ها ندارد. آبگوشت سنتّي ما ربطي به پيتزاي ديگران ندارد.

حالا خوشبختانه خوبي اش اين است كه وقتي سراغ آنها مي‌رويم. وقتي سرمان به سنگ خورد، بحمدلله برمي‌گرديم. طبيعتي كه داريم. استعدادي كه داريم. معادني كه داريم. بعضي كشورها نفت ندارند. بعضي كشورها نفت دارند، جنگل ندارند. بعضي‌ها نفت و جنگل دارند، معادن ندارند. بعضي‌ها نفت و چنگل و معادن دارند، دريا ندارند. راه به دريا ندارند. بعضي‌ها نفت و دريا و معدن و جنگل دارند، استعدادشان تحقير شد. من با گوش خودم چه حرف‌هايي شنيدم؟ قبل از تولد شما! البته نه بزرگ‌هايي كه آنجا نشستند. مي‌گفتند: آدم مستأجرش را نمي‌تواند از خانه بيرون كند. شما مي‌خواهيد شاه را از مملكت بيرون كنيد؟ يعني اينقدر خودمان را باخته بوديم كه مي‌گفتند: نمي‌شود شاه بيرون برود. ديديم كه شاه رفت. رفت كه رفت! گريه‌كنان رفت. گريه‌كنان رفت.

حالا قرآن چه مي‌گويد؟ ولايت فقيه، حالا آيه اش را بنويسم. چون عنوان بحث من درس‌هايي از قرآن است. خواهند گفت: آقاي قرائتي تو سياسي شدي؟ خوب هركس قرآني باشد نمي‌تواند سياسي نباشد. چون حدود 500 تا از آيه‌هاي قرآن سياسي است. هركس مي‌گويد: دين از سياست جداست. يعني بايد500 آيه‌ي قرآن را تقريباً از قرآن حذف كنيم. ولايت فقيه آيه‌ي 44 چه بود؟ سوره‌ي مائده كه گفتم.

خودباوري و خودكفايي، خداوند خيلي در قرآن گفته است كه بشر تو خيلي مهم هستي. تو خليفه‌ي خدا هستي. خودت را باور كن. «نَفَخْتُ فيهِ مِنْ رُوحي‏» (حجر/29) روح خدا در تو است. روح خدا در تو هست. ببينيد اين فلاش كامپيوتر اندازه‌ي يك تخمه‌ي كدو است. در كامپيوتر مي‌زنند، بعد از چند دقيقه 40 هزار تا كتاب به اين منتقل مي‌شود. شد؟ پس اين بشر اين را ساخته است. ما مي‌گوييم: امام عسگري كه از دنيا رفت، علمش به بچه‌ي كوچولو حضرت مهدي منتقل شد. نگوييد: آخر بچه‌ي سه ساله، چطور مي‌تواند علم امام را بگيرد؟ اگر يك تخمه‌ي كدو توانست 40 هزار تا كتاب را بگيرد، پس بچه هم مي‌گيرد. (خنده حضار) اين فلاش كافي است براي اينكه ما بگوييم كه…

خودمان را باور كنيم. خودمان را باور كنيم. اگر به شما بگويند: چقدر مي‌دوي؟ مي‌گويي: دو كيلومتر، يك كيلومتر! يك گرگ دنبالت كند سي كيلومتر مي‌دوي. (خنده حضار) يعني گرگ باعث مي‌شود كه باور كني اِ… من اينقدر انرژي داشتم! خودباوري و خودكفايي.

3- تشكيل بسيج، كه يك زماني براي حفظ كشور و جنگ و الآن هم سازندگي. آيه‌ي تشكيل بسيج اين است. مي‌گويد: «انْفِرُوا جَميعاً» (نسا/71) حالا يك چيزي به شما بگويم. قرآن خيلي از كارها را مي‌گويد: بسيجي عمل كنيد. مثلاً راجع به ازدواج مي‌گويد: بسيج شويد جوان‌ها را، دختر و پسر را، بسيج شويد ازدواج را راه بياندازيد. «وَ أَنْكِحُوا الْأَيامى‏» (نور/32)، «أَنْكِحُوا» يعني به نكاح دربياوريد. «الْأَيامى‏» يعني اينهايي را كه همسر ندارند. به چه كسي مي‌گويد: به پدر و مادر نمي‌گويد. وگرنه مي‌گفت: «اَنكَحا» به پسر و دختر هم نمي‌گويد: عروس و داماد شو. گفته: «أَنْكِحُوا»، «أَنْكِحُوا» يعني به امت مي‌گويد. همه بايد دست به دست بدهند، ازدواج را آسان كنند. دولت و ملت و بانك و آموزش و پرورش و دانشگاه و آن كه خوابگاه مي‌سازد. يعني همه كمك كنند. يعني در ازدواج بسيج شويم. در جنگ بسيج شويم. در سازندگي بسيج شويم. خوب سوره‌ي نساء آيه‌ي71.

5- جدايي ناپذيري دين از سياست

4- مراسم برائت، اين هم نبود. ابتكارات! مسئله‌ي برائت، اصلاً يك سوره در قرآن داريم به نام سوره‌ي برائت. برائت يعني مرگ بر… اين مرگ بر، برائت است. چون انسان هم بايد بگويد: زنده باد! هم بايد بگويد: مرده باد! آدمي كه مي‌گويد: نه زنده باد نه مرده باد! اين سيب‌زميني است. (خنده حضار) بي‌رگ بي رگ! حديث داريم كساني كه به خوبي‌ها امر نمي‌كنند. از بدي‌ها نهي نمي‌كنند، اين مرده است. عربي‌اش را بنويسم. «ميتٌ بين الاحيا» مرده هستند منتهي بين زنده‌ها! يعني مرده‌ي عمودي است. باقي مرده‌ها افقي هستند، اين سيخكي است. اين مرده‌ي سيخكي است (خنده حضار) چون نه امر مي‌كند، نه نهي مي‌كند. مي‌گويد: به ما چه؟ بي‌خيال! مسئله‌ي برائت احيا شد. آيه‌ي مسئله‌ي برائت هم سوره‌ي برائت است. تند تند بخوانم.

5- توجه به دين و سياست، هر دو. عيد قربان حاجي‌ها هفت تا سنگ به يك پايه مي‌زنند. به ياد حضرت ابراهيم كه سنگ برداشت به شيطان پرت كرد. آنوقت آنجا مي‌گويد: سنگ را كه زدي بگو: خدايا حج من را قبول كن. معلوم مي‌شود تمام حج با رمي شيطان است. توجه كرديد چه مي‌گويم؟ يكبار ديگر بگويم. حاجي‌ها بايد هجده كار انجام بدهند. لباس احرام، لبيك، طواف دور خانه‌ي خدا، نماز طواف، سعي صفا و مروه، عرفات، منا، هجده تا كار حالا كار نداريم. در هيچ كدام از هجده تا كار نمي‌گويد: خدايا حج مرا قبول كن. ولي وقتي سنگ را به آن پايه مي‌اندازد، دعايش اين است كه خدايا حج مرا قبول كن. يعني چه؟

ولذا حديث داريم «تمامُ الحجِّ لِقاءُ الامامِ» (كافي/ج4/ص549) حج كسي تمام است كه آنجا با امام گره بخورد. قرآن مي‌گويد كه: «أَذِّنْ فِي النَّاسِ» (حج/27) «اذّن» يعني اذان بگو، اعلام كن. «فِي النَّاسِ بِالْحَجِّ» اي ابراهيم تو در مردم فرياد حج بزن. بايد بگويد: « يَأْتُوهُ» مي‌گويد: «يَأْتُوك‏» اي ابراهيم تو مردم را به حج فراخوان. مردم سراغ تو مي‌آيند. بايد بگويد: تو مردم را به حج دعوت كن، مردم حج مي‌آيند. مي‌گويد: تو مردم  را به حج دعوت كن، مردم سراغ تو مي‌آيند. عوض «يَأْتُوه» مي‌گويد: «يَأْتُوك‏» يعني چه؟ يعني اصلاً روح حج ملاقات با امام است. روح حج ملاقات امام است. نقش امام نقش نخ است در اسكناس! اگر اسكناس نخ نداشته باشد، ارزشي ندارد. نقش امام نقش لامپ است، نقش برق است در لامپ!

6- شعار نه شرقي نه غربي!

اين نه شرقي، نه غربي، فقط سياست ايران بود. نه شرقي، نه غربي. آيه‌اش اين است. «فَاسْتَوى‏ عَلى‏ سُوقِه‏» (فتح/29) قرآن يك آيه دارد. مي‌گويد: مؤمنين بايد «فَاسْتَوى» يعني بايستند، سوق يعني پايه. روي پايه‌ي خودش بايستد. مسلمان بايد روي پاي خودش بايستد. به اين و آن تكيه نكند.

نامه به گورباچف، پيغمبر ما اين كارها را انجام مي‌داده. نامه‌هايي به سران كشورها مي‌نوشته است. خدا آيت‌الله احمدي ميانجي را رحمت كند. ايشان يك كتاب دارد، به نام «مكاتيب الرسول» يعني نامه‌هايي كه پيغمبر به سران كشورها نوشته است. كسي ديگر نامه‌هاي ساير ائمه را چاپ كرده است. و اين كتاب در عرب ها هم گل كرد. در مصر به يك كتاب فروش گفتند: بهترين كتابي كه در عمرت آوردي و فروختي چه بود؟ در مصرِ اهل سنت! گفت: كتاب مكاتيب الرسول! خيلي ابتكاري بود. نامه‌ي امام خميني به گورباچف. نامه‌هاي امام حسين به اطراف وقتي مي‌خواست كربلا برود. مهم است. قرآن مي‌گويد: نامه‌رساني… «إِنَّهُ مِنْ سُلَيْمانَ وَ إِنَّهُ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ» (نمل/30) حضرت سليمان نامه نوشت به خانمي كه پادشاه بود، بلقيس و او را به راه انبيا دعوت كرد.

6- شكست و تحقير آمريكا در ايران

7- تسخير لانه‌ي جاسوسي.

براي تسخير لانه‌ي جاسوسي، يك آيه‌اي هست در سوره‌ي حشر، يك صلوات بفرستيد. (صلوات حضار) ببينيد خواهرها و برادرها كه پاي تلويزيون نشستيد، اين آيه چقدر با تسخير لانه‌ي جاسوسي تطبيق مي‌كند. «هُوَ الَّذي‏» را مي‌توانيد معنا كنيد؟ او كسي است كه. «أَخْرَج‏» يعني خارج كرد. « هُوَ الَّذي أَخْرَجَ الَّذينَ كَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْكِتابِ مِنْ دِيارِهِم‏» (حشر/2) قدرت خدا بود كه كفار را از خانه‌شان بيرون كرد. «لِأَوَّلِ الْحَشْرِ» يعني در آغاز حشر اينها فرار كردند. «ما ظَنَنْتُمْ أَنْ يَخْرُجُوا» شما فكر نمي‌كرديد اينها بروند. خدا اينها را بيرون كرد. شما فكر نمي كرديد اينها فرار كنند. «وَ ظَنُّوا أَنَّهُمْ مانِعَتُهُمْ حُصُونُهُم‏» خودشان هم باورشان آمده بود كه حالا كه اينجا لانه‌ي سفارت است، چون سفارت هر كشوري ملك آن كشور است. «ظَنُّوا» خودشان هم خيال مي‌كردند كه «حُصُونُ» اين حصن، اين قلعه، اين دژ، اين سفارتخانه، «مانِعَتُهُمْ حُصُونُهُم‏» «فَأَتاهُمُ اللَّهُ مِنْ حَيْثُ لَمْ يَحْتَسِبُوا» از راهي كه حساب نمي‌كردند، دانشجوهاي پيرو خط امام آنجا ريختند. «فَأَتاهُمُ اللَّهُ» دست خدا، قدرت خدا واردشد از راهي كه… «وَ قَذَفَ في‏ قُلُوبِهِمُ الرُّعْب‏» وحشت و رعب اينها را گرفت. باور نمي‌كردند.

خوب اين ساختمان را ساختند براي اينكه مخالفين شاه را شكنجه كنند. يك مرتبه خودشان هم فرار كردند. باور نمي‌كردند از ساختماني كه اين رقم است و از شكنجه‌‌گاه خودشان پا به فرار گذاشتند. «يُخْرِبُونَ بُيُوتَهُمْ بِأَيْديهِم‏» با دست خودشان خراب كردند. يعني وقتي لانه‌ي جاسوسي را گرفتند، خيلي از اسناد را در اين ماشين‌هاي خُرد كن ريختند. يعني خودشان با دست خودشان اسناد را خراب كردند. مي‌گويد: «فَاعْتَبِرُوا يا أُولِي الْأَبْصار» (حشر/2) اي صاحبان بصيرت ببينيد چه شد؟ «فَاعْتَبِرُوا» اينجا موزه‌ي عبرت است. اعتبار! باور مي‌كردند كه از اينجا بيرون بروند؟ در حد مرز! شكنجه‌گر به آن كسي كه شكنجه شده بود گفته بود: ما حتي اگر شما را بكشيم مسئوليت نداريم. چون كساني كه اينجا مي‌آيند ما حق زدن داريم… عراق هم همينطور! خدا ابوترابي را رحمت كند. ميخ در كله اش گذاشتند و كوبيدند. ابوترابي مي‌گفت: بعضي از اسرا را چنان به اين طرف و آن طرف چشمش زدند كه چشمش روي موزاييك افتاد. مثل كله پاچه هست كه چنين مي‌كني، مغزش بيرون مي‌ريزد. مي‌گفت: چنان زدند كه چشم روي موزاييك افتاد. اصلاً باور مي‌كردند صدام بيرون برود؟ باور مي‌كردند آمريكايي‌ها بيرون بروند؟ فرياد امام از اين بود، كه اگر يك ايراني به سگ آمريكايي چپ نگاه كند، او را بگيرند. ولي اگر آمريكايي به شاه ايران تُف بياندازد، كسي حق نداشته باشد… من يك چيزهايي را نمي‌دانم بگويم يا نه، بگذاريد بگويم.

وقتي آمريكايي ها فرار كردند، اين را چه كسي به من گفت؟ كسي به من مي‌گفت كه يك زماني در همين جمهوري اسلامي وزير بود. وزير كشور، وزير اطلاعات و… يكوقت اول انقلاب دادستان اهواز بود. گفت: آقاي قرائتي يك خاطره برايت بگويم. چون دادستان بود و آخوند بود و من هم روي او شناخت عميق داشتم، قبول كردم. وگرنه باور نمي‌كردم. مي‌گفت: وقتي آمريكايي‌ها يكي يكي مي‌رفتند. بزرگترين مهره‌ي آمريكا كه در خوزستان بود بنا بود برود. به استاندار خوزستان زمان شاه گفته شده بود، كه ايشان چون مهره‌ي بزرگ آمريكايي است، بدرقه‌ي رسمي بكنيد. خوب يك چيزهايي تهيه كردند. حالا قالي ابريشمي، بهترين هدايا، صنايع دستي ايران، فرودگاه براي بدرقه رفتند. وقتي اين هدايا را به اين آمريكايي دادند كه برو ما ايران را سركوب مي‌كنيم، انشاءالله به سلامتي شما آمريكايي‌ها برمي‌گرديد. او هم يك جعبه داد و گفت: اين را به اعلي حضرت بدهيد. آمدند از اهواز به تهران اطلاع دادند كه ما بدرقه كرديم. صنايع دستي را به ايشان داديم. و ايشان هم يك جعبه‌اي به ما داده است. گفته: براي اعلي حضرت است. گفت: برويد باز كنيد ببينيد چيست؟ عرض كردم. حالا باور نكنيد. لازم نيست باور كنيد. گفتند: ما بدرقه‌ي رسمي كرديم. صنايع دستي را داديم، او هم يك جعبه داد. گفتند: باز كنيد. باز كردند. حالا بگويم، مي‌خواهيد باور كنيد، مي‌خواهيد باور نكنيد. من يك جواني يك سؤالي كرد، جواب دادم. گفت: من قانع نشدم. گفتم: اختيار با خودت است. مي‌خواهي قانع شو. مي‌خواهي قانع نشو. مثل يك دكتري كه نسخه مي‌دهد، مريض مي‌گويد: من اين دوا را دوست ندارم. مي‌گويد: اختيار با خودت است. مي‌خواهي بخور، مي‌خواهي نخور. دواي تو اين است. حالا خواستي بخور خواستي نخور.  وقتي جعبه را باز كردند ديدند مقداري دستمال كاغذي است. چه دستمال كاغذي است؟ دستمال كاغذي كه ايشان در مستراح به خودش كشيده است. يعني 40 سال آمريكايي‌ها، 50 سال چاپيدند، دزديدند، همه‌ جناياتي كردند، لحظه‌ي خروج قالي ابريشمي از اعلي حضرت گرفتند. و دستمال كاغذي نجس به اعلي حضرت دادند. اين ايران ذليل زمان شاه بود.

و الآن هم آمريكايي‌ها اينكه من مي گويم من از يكي از مسئولين رده بالاي مملكتي مي‌گويم. الآن هم كه آمريكايي‌ها در عراق هستند، يكي از مهره‌هاي درجه يك عراق، از سران عراق مي‌خواهد خانه‌اش برود، نزديك محل آمريكايي‌ها بود. گفتند: شما بايد بايستيد. گفت: چرا؟ گفت: بايد بازديد كنيم. گفت: خوب من خانه‌ام اينجاست. گفت: بله شما را مي‌شناسيم. از مهره‌هاي سياسي عراق هستيد. بچه‌ي عراق هستي. شما را مي‌شناسيم. ولي بايد بازديد كنيم. گفت: خيلي خوب بازرسي كنيد، من جلسه‌ي كار مهمي دارم. اينجا جلسه‌اي تشكيل شده است. گفتند كه: بايد سگ ما بيايد بازديد كند. مي‌گفت: از ذلت خيلي خوار شدم كه آمريكا در عراق بيايد، مسئول عراقي مي خواهد در جلسه‌ي عراق برود. مي‌گويند: سگ آمريكايي بايد… ولي چون جلسه مهم بود گفتم: بگو سگت بيايد بازديد كند، رفت و برگشت گفت: سگم خواب است. معناي استكبار اين است. بفهميم انقلاب با ما چه كرده است؟ نمي‌فهميم.

7- احياء اسلام ناب و اصيل در دنيا

8- تفاوت اسلام ناب و اسلام آمريكايي، اسلام ناب چيست؟ اسلام ناب قرآن گفته است: «يَكْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَ يُؤْمِنْ بِاللَّه‏» (بقره/256) اين اسلام ناب است. يعني به طاغوت كفر، به خدا ايمان. الآن كشورهاو آدم‌هايي داريم كه يُؤْمِنْ بِاللَّه و يؤمن بآمريكا‏! مي‌گويد: هم مسلمان هستيم. هم آمريكايي هستيم. هم شرقي هستيم. هم غربي هستيم. يعني يك نماز مي‌خواند، ولي مثل فتيله چراغ هركس مي‌خواهد بالايش مي‌برد، هركس مي‌خواهد پايين مي‌آورد.  مثل دُم سگ! دُم سگ در اختيار سگ است. هرطور بخواهد تكانش مي‌دهد. اسلام ناب يعني اسلامي كه يك پايش كفر به طاغوت باشد و يك پايش ايمان به خدا. «يَكْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَ يُؤْمِنْ بِاللَّه‏».

9- توجه دنيا به ايران. اين خيلي مهم است.

تشكيل حلقه‌هاي مقاومت. تمام دنيا، تشكيل حلقه‌ي مقاومت و همين حزب الله نگاهش به ايران خورد، ياد گرفت. بسياري از كشورها، حركت‌هايشان را از ما ياد مي‌گيرند. يعني شده امام، «وَ اجْعَلْنا لِلْمُتَّقينَ إِماماً» (فرقان/74)

10- مسئله‌ي شوراي نگهبان نبود. مسئله‌ي مجمع تشخيص مصلحت نبود. كميته‌ي امداد نبود. جهاد سازندگي نبود. نماز جمعه نبود. توسعه‌ي حوزه و دانشگاه، برايتان بگويم؟ ما از نود و پنج كشور در ايران طلبه داريم. بيش از ده هزار طلبه… نبود. توسعه ي دانشگاه‌ها، دانشگاه در شهرهاي بزرگ بود. در شهرهاي كوچك نبود. براي پولدارها بود. توسعه‌ي دانشگاه، توسعه‌ي حوزه، توسعه‌ي كتابخانه، پيشرفت‌هاي علمي، قواي نظامي، اينها همه…

11- عدالت و توجه به مناطق محروم، توجه به مناطق محروم، شما نگاه كنيد. مناطق محروم درزمان شاه با مناطق محروم الآن. خدماتي كه دولت‌هاي مختلف، رؤساي جمهور و دولت‌هاي مختلف رساندند.

اعتكاف اصلاً نبود. توسعه‌ي مراكز ديني. من طلبه‌ي جوان بودم وقتي جمكران مي‌رفتم. گاهي در مسجد بسته بود. خودم در را مي زدم. خادم مي‌آمد در را باز مي‌كرد. پنج، شش نفر طلبه بوديم مي‌رفتيم. پنج تا تك آدم بوديم. الآن جمكران صد هزار تا، سيصد هزار تا، چهارصد هزار تا، پنجاه هزار تا … سال تحويل تمام صحن‌هاي امام رضا و حضرت معصومه و امامزاده‌ها پر مي‌شود. مصلي‌هايي كه ساخته شده است. توسعه‌ي مراكز مذهبي

8- گفتار و رفتار ناشايست برخي مسئولان، عامل دلسردي مردم

آنچه كه عوامل دلسرد كننده است اين است. رفتار بعضي از مسئولين مردم را دلسرد مي‌كند. اخلاص نيست. دلسرد مي كند. سياست هجو، يكي كه رييس مي‌شود همه‌ي قبلي‌ها را درو مي‌كند. دلسرد مي‌كنند. مردم يك خرده توقع بالا دارند. يعني فكر مي‌كنند مثلاً هيچ مشكلي نبايد داشته باشند، از روز اول… ازدواج‌ها آسان شده به خاطر توقع عروس و داماد. عروس و داماد با هم صحبت كنند، بگويند: شما دانشجو هستي و من هم دانشجو هستم. پول نداريم. يك موكت، يك قالي ماشيني، دو تا پتو مي‌گيريم، با يك ظرف ساده زندگي مي‌كنيم. بعداً كه وضع ما خوب شد، زندگي را… نه! از ساعت اول بايد سي و سه چشمه زندگي… توقع بالا! شايعات دشمن، فراموش كردن جبهه‌ها و ايثارها، فراموش كردن همين ساختمان شكنجه‌گاه. تجمل‌گرايي، اشكال دارد اتاق رييس ساده باشد؟ نه اتاق رييس بايد حتماً چند متر در چند متر! حتماً بايد با كفش روي قالي بيايم. يكي از آقايان را ديدم با كفش روي قالي نيامد. گفتم: اينجا همه با كفش مي‌روند. گفت: اينهايي كه با كفش روي قالي مي‌روند، قالي‌باف نبودند. چون من جواني‌ام يك خرده قالي بافته‌ام، مي‌دانم اين قالي را يك ذره يك ذره بافته‌اند دلم نمي‌آيد روي اين پا بگذارم. مي‌دانم چه زجري كشيدند؟ در خانه‌ي خودش كفش‌هايش را مي‌كند. ولي در اداره با كفش روي قالي مي‌رود! در خانه‌ي خودش برق را خاموش مي‌كند. در اداره همه‌ي برق‌ها را روشن مي‌كند. تجمل‌گرايي، اسراف، سوء مديريت.

خيلي خوب منازعات، آقا مي‌خواهي رييس جمهور شوي. بگو: من اگر رييس جمهور شوم، برنامه‌ام اين است. او هم بگويد: من اگر رييس جمهور شوم برنامه‌ام اين است. اين مچ او را مي‌گيرد. او مچ اين را مي‌گيرد. مچ‌گيري! مچ ‌گيري! به يكي از آيات قرآن عمل نشد ما هشت ماه پاي آن سوختيم. تا الآن هشت ماه شده شايد بعد بيشترهم شود. خدا فرمود: «لا تَنازَعُوا» (انفال/46) اين جمله‌ي آخر را به كانديداهاي رييس جمهوري مي‌گويم. نزاع نكنيد. بگو: مي‌خواهي رييس جمهور شوي چه كار كني. كارت را بگو. مي‌گويد: نه! نزاع مي‌كنيم «فَتَفْشَلُوا» (انفال/46) وقتي نزاع كرديد، فشل مي‌شويد. فشل كه شديد، قرآن مي‌گويد: «وَ تَذْهَبَ ريحُكُم‏» (انفال/46) يعني باد و عزتي كه داشتيد، بادي كه به پرچم شما مي‌خورد، مي‌ايستد. بادي كه كشتي شما را مي‌برد، مي‌ايستد. يعني عزت شما كم مي‌شود. نزاع نكنيد. در درون شل مي شويد. شل كه شديد عزت بين‌المللي شما از بين مي‌رود. به همين يك كلمه عمل نكرديد. هشت ماه است دود به چشم ما مي‌رود. عوامل دلسردي اين است. حالا هم هركس خواست عزيز شود بايد سراغ قرآن برود. همان دين ناب ناب ناب!

خدايا به آبروي همه‌ي آبرومندان درگاهت، خودت انقلاب، رهبرش، دولتش، امتش، جوان‌هايش، نسلش، ناموسش، آبرويش را، پيشرفت‌هاي علمي‌اش، امنيّتش، خدايا هرچه كه در سايه‌ي انقلاب و 22 بهمن و خون شهداي قبل از 22 بهمن و بعد از 22 بهمن هرچه كه در سايه‌ي انقلاب به ما داده‌اي به آبروي حضرت مهدي در پناه حضرت مهدي همه را حفظ بفرما. ما را از نزاع، «لا تَنازَعُوا» از سست شدن، «فَتَفْشَلُوا» از اينكه عزت اجتماعي ما كم شود «وَ تَذْهَبَ ريحُكُم‏» ما را از عواقب بد آگاه و ما را از همه‌ي خطرها دور بدار. روح امام از ما راضي، روح شهدا از ما راضي، روح شهداي تاريخ، روح شهداي اسلام از ما راضي، روح پدران و مادران و كساني كه در همين ساختمان‌ها شكنجه شدند، رفتند، هستند، روحشان را از ما راضي و ما را پاسدار خون‌ها و خدماتشان قرار بده.

حرف من خيلي بود ولي چون وقت كم بود، بلغور شد.

«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»

 «سؤالات مسابقه»

1- قرآن، واژه‌ی ایام الله را برای چه روزهایی به كار برده است؟
1) روزهای پیروزی حق بر باطل
2 ) اعیاد فطر و قربان
3) روزهای بعثت و هجرت پیامبر اسلام
2- آیه‌ی 44 سوره‌ی مائده بر چه امری تأكید می‌ورزد؟
1) حكومت بر پایه‌ی خواست مردم
2) حكومت بر اساس كتاب آسمانی
3) دوری از حكومت و دیگر امور دنیوی
3-مهم‌ترین بركت انقلاب برای جامعه علمی و جوانان چه بوده است؟
1) توسعه مراكز علمی و دانشگاهی
2) روحیه‌ی خودباوری و خودكفایی
3) هر دو مورد
4- سوره‌ی توبه یا برائت با چه امری آغاز می‌شود؟
1) اعلام برائت از دشمنان
2) اعلام برائت از منافقان
3) توبه از گناهان و ترك برائت
5- تفاوت اسلام ناب و اسلام آمریكایی در چیست؟
1) در ایمان به خدا و قیامت
2) در كفر به طاغوت‌ها
3) در انجام تكالیف دینی

لینک کوتاه مطلب : https://gharaati.ir/?p=3270

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.