ایجاد مصونیت در برابر خطرات و انحرافات (6)

1- رفيق بد، عامل لغزش و انحراف انسان
2- نقش همسر در زندگي انسان
3- نمونه‌هاي همسران خوب و بد در قرآن
4- نقش كتاب در افكار و رفتار انسان
5- حرمت مطالعه كتب ضالّه در اسلام
6- لزوم شناخت حق و باطل در مسير آزادي انديشه
7- نقش محيط در انحراف و گمراهي مردم

موضوع: ايجاد مصونيت در برابر خطرات و انحرافات (6)

تاريخ پخش: 24/06/88

بسم الله الرحمن الرحيم

«الهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي»

بحثمان درباره‌ي اين است كه دنيا توانسته در مقابل حوادث ايجاد مقاومت كند. در مقابل سرما، وسيله‌ي گرمكن و در برابر گرما وسيله‌ي سردكن. در هواي داغ توليد يخ، در مقابل گلوله ضد گلوله، در برابر ضربه، ضد ضربه. در مقابل بعضي حمله‌ها پدافند. در مقابل طغيان آب سد. در مقابل زلزله ضد زلزله. به هر حال توانسته با تكنولوژي و علم و تجربه، يك خرده جلوي خطر حوادث را بگيرد. اين كار را بشر كرده است. اين كاري كه بشر در آن مانده است،اين است: چه كنيم آدم‌ها پوك نشوند؟ حالا خانه ضد  زلزله شد، آدمي كه در خانه است چه؟ ممكن است يك زلزله‌اي بيايد، زلزله آدم را… يعني يك حوادث تلخ… ممكن است يك حادثه‌ي تلخ بيايد اين آدم بپوكد. خانه سر جايش است، خانه هم خراب نمي‌شود. اما اين آدم خراب مي‌شود. يعني اين آدم از درون فرو مي‌ريزد. فروپاشي دروني، چه كنيم در مقابل فروپاشي دروني، مقاوم سازي انسان‌ها. اين قصه‌اش چيست؟ چند جلسه روي اين زمينه بحث كرديم، شايد اين جلسه هم جلسه‌ي آخرش باشد.

بسم الله الرحمن الرحيم، موضوع مقاوم سازي دروني انسان‌ها. اسامي كه دارد مختلف است. مي‌شود اسمش را تقوا گذاشت. مي‌شود اسمش را حفاظت گذاشت. چگونه مردم را به تقوا، حفاظت خودشان را حفظ كنند، فرو نپاشند؟ جلوگيري، جلوگيري از فروپاشي. فروپاشي شخصيتي، كه امروزي‌ها بي‌هويّتي مي‌گويند. نظامي‌ها پدافند غير عامل مي‌گويند. مصونيّت، اينها همه يك معنا دارد. چه كنيم جامعه مصون باشد؟ محفوظ باشد؟حوادث تلخ آدم‌ها را نپكاند. بي‌هويّت نكند. خودش را نبازد. جلسات مختلف حرف‌هايي زديم.

1- رفيق بد، عامل لغزش و انحراف انسان

در اين جلسه مي‌خواهيم بگوييم كه عوامل فروپاشي چيست؟عواملي كه در فروپاشي مؤثر هستند، چيست؟ آنوقت جواب‌هاي اين عوامل جلسه‌هاي قبل است. ارتباط با خدا، «بِذِكرِ الله تَطمَئِن» همسر كه «لِتَسْكُنُوا إِلَيْها» (روم/21) آرامش بخش است. دوست خوب، استمداد و دعا از خدا، پناهندگي به خدا، توكل به خدا، علم مفيد، ايجاد اشتغال، يك سري كارها… توجه به شأن انسان، اينها يك سري چيزهايي بوده كه گفتيم. حالا مي‌خواهيم عوامل منفي را بگوييم. عوامل فروپاشي، عوامل فروپاشي را… بي‌هويتي، عوامل بيروني داريم. عوامل دروني هم داريم.

اما عوامل بيروني؛ يكي از عوامل بيروني رفيق نااهل است. آدم وقتي ناراحت مي‌شود، گاهي پشت دستش مي‌زند. گاهي در صورتش مي‌زند. گاهي انگشتش را گاز مي‌گيرد. گاهي همه‌ي دستش را گاز مي‌گيرد. ولي روز قيامت قرآن مي‌گويد: دو تا دست‌هايش را روي هم مي‌گذارد، دو تا دستش را گاز مي‌گيرد. يعني بدترين حسرت، و اين قيافه براي كساني است كه در دنيا رفيق بد داشتند. قرآن بخوانم «وَ يَوْمَ يَعَضُّ الظَّالِمُ» (فرقان/27) ظالم «يعض» با «ع و ضاد» ظالم گاز مي‌گيرد. «عَلى‏ يَدَيْه‏»، «يَدَيْه‏» نمي‌گويد: «يَدِه»، «يَدَيْه‏» يعني دو تا دستش را با هم گاز مي‌گيرد، نه يعني نوك انگشتش را، نه يعني دو تا، نه يعني يك دست، دو تا دستش را با هم گاز مي‌گيرد، مي‌گويد: «يا وَيْلَتى‏ لَيْتَني‏ لَمْ أَتَّخِذْ فُلاناً خَليلاً» (فرقان/28) كاش با فلاني رفيق نمي‌شدم. او مرا سيگاري كرد. او مرا معتاد كرد. او اين سي‌دي‌ها را به من داد. او به من گفت: ببين آن طرف خيابان چه خبر است؟ او گفت: بيا برويم. او به من تلفن كرد. او مرا به خانه‌اش راه داد. او به من وام داد، بعد در سايه‌ي وام… او به من گل داد. او به من تبريك گفت. او مرا آنجا برد. او اين حرف را زد. رفيق بد يكي از عواملي است كه طرف را… البته انسان، انسان از انس است. انس يعني انسان رفيق مي‌خواهد. منتهي اگر رفيق خوب نداشته باشيم، خوب گرفتار رفيق بد مي‌شويم. به همين خاطر گفتند: پدر و مادرها با بچه‌هايشان بازي كنند. چون بچه مي‌خواهد بازي كند. اگر پدر و مادر با بچه بازي نكند، اين بچه مي‌رود با كس ديگري بازي مي‌كند. خوب آن كس ديگر، آن علاقه‌اي كه پدر و مادر به اين دارد، آن كس كه ندارد. آنوقت ممكن است عوامل انحراف براي بعضي پيدا شود. «من كان له صبي فليتصبّي» حديث داريم. هركس «صَبي» يعني بچه، با صاد، «من كان له صبي فليتصبّي» هركس صبي دارد، بچه دارد، خودش هم بچه شود. بچه شويد، با بچه‌ها بچگي بازي كنيد. كه نياز به ورزش بچه‌ي شما تأمين شود. يكي از آفات ازدواج دير، كه دختر سي سالش مي‌شود، پسر هم سي‌ و پنج سالش مي‌شود. گير چه؟ الكي! پسر مي‌گويد: مي خواهم خانه‌ام تمام شود. دختر مي‌گويد: مي‌خواهم جهازيه‌ام، ليسانسم را بگيرم. ازدواج عقب مي‌افتد، آنوقت بزرگسال هستند، بچه‌ي كوچولو است.مثل يك لوله‌ي 6، كه مي‌خواهد به لوله‌ي 2 وصل شود. اين مشكل است. از بركات ازدواج زود، اين است كه بچه‌ها از پدر و مادرشان كام مي‌گيرند. چون پدر و مادر جوان هستند. پدر و مادر بزرگسال بچه‌ها و نسل هم از بخشي از محبت‌ها محروم هستند. يعني محبتشان پايين مي‌آيد. حوصله‌شان نمي‌رسد. يعني انسان تا يك سني، حوصله‌ي انسان به سن انسان، بستگي دارد. رفيق بد، رفيق نااهل، در رفيق مواظب باشيد. با آدم‌هاي خوب رفيق شويد. بالاخره رفيق‌هاي مسجدي بهتر از رفيق‌هاي پاركي هستند. رفيق‌هاي كتابخانه‌اي بهتر از رفيق‌هاي كاباره‌اي هستند.

2- نقش همسر در زندگي انسان

مسئله‌ي دوم همسر بد است. خيلي‌ها خلاف مي‌كنند به خاطر اينكه مي‌خواهند رضاي همسرشان را جور كنند. رضاي همسر را جور كنند. همسر بد، بخشي از توفيقاتي كه مردم دارند به خاطر همكاري همسرشان است. يعني اميرالمومنين بخشي از موفقيتش براي اين است كه همسرش زهرا بود. پيغمبر بخشي از موفقيتش به خاطر همسرش خديجه بود. همسر در همه‌ي توفيقات همسر نقش دارد. ما چهار رقم در قرآن زن و شوهر داريم. زن و شوهري كه هر دو خوب هستند. زن و شوهري كه هر دو بد هستند. خانواده‌اي كه مرد خوب است و زن بد است. خانواده اي كه مرد بد است، زن خوب است. چهار رقم!

3- نمونه‌هاي همسران خوب و بد در قرآن

هر چهار تا هم در قرآن هست.آنجا كه هر دو خوب هستند، مثل «وَ يُطْعِمُونَ الطَّعامَ عَلى‏ حُبِّهِ مِسْكيناً وَ يَتيماً وَ أَسيراً» (انسان/8) فاطمه و علي، اميرالمومنين (ع) هر دو نذر كردند براي شفاي كوچولوها امام حسن و امام حسين كه مريض شدند، روزه بگيرند، و هر شب كه روزه گرفتند، تا رفتند افطار كنند، در خانه را زدند، يتيم، مسكين، اسير، غذاي خودشان را افطاري‌شان را به او دادند، خودشان با آب افطار كردند. يعني همكار هستند. زن و شوهري كه ظلم نكنند، با صفا باشند، «بَرْزَخٌ لا يَبْغِيان‏» (الرحمن/20) قرآن مي‌گويد كه: «مَرَجَ الْبَحْرَيْنِ» تا مي‌گويد:«لا يَبْغِيان‏»، «لا يبغي»، «بغي» با غين، يعني ظلم نمي‌كنند، زن و شوهر دو تا دريايي هستند،اگر اين تجاوز در آن نباشد، آنوقت «يخَْرُجُ مِنهُْمَا اللُّؤْلُؤُ وَ الْمَرْجَانُ» (الرحمن/22) اگر حسن و حسين لؤلؤ و مرجان درمي‌آيد، براي اينكه «الْبَحْرَيْنِ»، «لَّا يَبْغِيَانِ» اگر«الْبَحْرَيْنِ لَّا يَبْغِيَانِ» شد، «يَخرُجَ» زن و شوهر خوب بچه‌شان خوب مي‌شود. و لذا مواظب باشيم اگر احياناً خداي نكرده در يك خانواده‌اي مردي از  زنش، زني از مردش مشكلي دارد، رو به روي بچه‌ها نگويد. چون اگر خانم به شوهرش جسارت كند، دخترش هم ياد مي‌گيرد.دختر كه بزرگ است، حتي نوزاد در قنداق باشد، در گهواره باشد، نگاهش اثر دارد. ولذا حديث داريم اگر زن و شوهري با هم آميزش جنسي كنند، بچه در قنداق، بچه‌ي دو ماهه نگاه كند، در قنداق است نگاه كند، اين بچه اگر دختر باشد، زناكار، پسر باشد زنا كننده بار مي‌آيد. يعني نگاه بچه‌ي دو ماهه و سه ماهه اثر دارد. نگاه اثر دارد. خودمان هم همينطور هستيم. گاهي وقت‌ها داريم در خيابان مي‌رويم، دو نفر با هم دعوا مي‌كنند. يكي مي‌گويد كه: مگر به تو نگفتم؟ چند بار بگويم؟ مگر كور هستي؟ مگر نمي‌فهمي؟ همينطور دائم قيافه‌اش را چنين مي‌كند، من هم آنطرف خيابان قيافه‌ام چنين مي‌شود. يك مرتبه هم طرف مي‌گويد: والله اشتباه شد. معذرت مي‌خواهم. تكرار نمي‌شود. تا چنين مي‌شود من هم قيافه‌ام چنين مي‌شود. يعني از آن طرف خيابان حالت او در ما اثر دارد. يك تحقيق علمي كردند كه اگر آدم گرسنه باشد غذا بخورد، يك آدمي گرسنه باشد غذا بخورد، آن كسي كه نگاهش مي‌كند او هم گرسنه مي‌شود. ولي اگر يك آدمي سير باشد، با اينكه سير است دارد غذا مي‌خورد، اگر سير غذا بخورد، غذا خوردن سير در ديگران اثر نمي‌كند. يعني ببين حالت‌ها اثر دارد. يك كسي راست بگويد: دوستت دارم. تا يك كسي دروغ بگويد، آقا! مشتاق ديدار. خدا مي‌داند دلتنگت شدم، اي دروغگو! يعني حالات دروني، دل به دل راه دارد. اين دل به دل راه دارد حديث است. كه حرفي كه از دل بلند شود به دل مي‌نشيند. حرفي كه از دل بلند نشود، به دل نمي‌نشيند. دل به دل راه دارد. دل به دل راه دارد، مضمون روايات است. اگر «الْبَحْرَيْنِ»، «لَّا يَبْغِيَانِ» اگر دو تا دريا بغي و تجاوزي درونش نبود، «يخَْرُجُ مِنهُْمَا اللُّؤْلُؤُ وَ الْمَرْجَانُ»

همسري كه هر دو بد هستند. «تَبَّتْ يَدا… و أمرأته»، «و أمرأةُ» ابولهب عموي پيغمبر بد جنس بود. زنش هم بدجنس بود.

مرد خوب است،زن بد است. زن حضرت لوط، زن حضرت نوح. دو تا پيغمبر. مرد پيغمبر بود، زنش نا اهل بود.

مرد نا اهل است، زنش خوب است. او هم شما بگوييد. آفرين! آسيه زن فرعون. مرد فرعون است ولي زن او زن خوبي بود. از اين چه مي‌فهميم؟ از اين مي‌فهميم كه اصل اراده‌ي انسان است. يعني انسان در هر محيطي مي‌تواند خودش باشد. نمي‌شود بگويي: آقا دور تا دور مرا گرفتند، همه اين رقمي بودند، من هم مجبور بودم اين رقمي بودم. نخير! همه آن رقمي بودند، تو مجبور نيستي آن رقمي باشي. انسان آزاد است. اينطور نيست كه حالا چون همه در عروسي هستند، من نتوانستم نماز بخوانم. تو تنهايي بلند شو نماز بخوان. از چيزهايي كه اثر دارد، عوامل بيروني، رفيق نا اهل بود. يك مورد، همسر نا اهل بود، يكي هم كتاب ناجور.

4- نقش كتاب در افكار و رفتار انسان

بعضي وقت‌ها يك كتاب‌هايي است واقعاً عمر آدم به خاطر خواندن اين تلف مي‌شود. كتاب‌هاي رُماني كه يك كسي بلند مي‌شود در دنياي خيال، يك چيزي مي‌بافد. بافته هاي فكري‌اش را چاپ مي‌كند. عمر شما صرف بافته‌هاي بي‌حقيقت، يعني خيال بافي. در دنياي خيال اين يك قصه‌اي مي‌نويسد، آنوقت من و شما را پاي خيال خودش مي‌نشاند. خوب روز قيامت از چند چيز سؤال مي‌كنند يكي مي‌گويند: عمرت را چه كردي؟ نمي‌تواني بگويي: من… حتي سؤال مي‌كنند جواني‌ات را چه كردي؟ والله من جواني‌ام را يك كتاب‌هايي خواندم كه خيال پردازاني من را پاي خيال خودشان، پاي بافته‌هاي فكري خودشان نشاندند. مگر نمي‌خواهي قصّه «نَحْنُ نَقُص‏» خدا مي‌گويد: من برايت قصه بگويم. بيش از دويست قصه در قرآن است. قصه‌هايي كه مثل قصه‌ي يوسف، قصه‌هاي حقيقي «نَحْنُ نَقُص‏ بِالْحَق‏» (كهف/13) عربي‌هايي كه مي‌خوانم قرآن است. قصه‌هاي حقيقي به قول مرحوم مطهري، داستان راستان. يعني داستان راست است. موهومات نيست. حقيقت دارد. داستان راستان، قصه‌هايي حقيقي است. ما كم نداريم. اينقدر خاطراتي در زندگي‌هاي خانواده‌ها هست كه خاطرات حقيقي…

5- حرمت مطالعه كتب ضالّه در اسلام

آقا اسلام با آزادي علم موافق است؟ بله! پس چرا گفتند: بعضي از كتاب‌ها را نخوانيد. حرام است. وزارت ارشاد مثلاً جلوي آن را مي‌گيرد اگر بفهمد و اگر بخواهد. شما بعضي از كتاب‌ها را كتب ممنوعه مي‌گوييد. اسمش را كتب ضالّه مي‌گذاريد. يعني كتاب‌هايي كه مردم را منحرف مي‌كند. شما كه مي‌گويي: اين كتاب چاپ نشود. خوب پس اسلام با آزادي علم، جمهوري اسلامي با آزادي علم…

معناي آزادي چيست؟ اگر كسي اهل تشخيص است آزاد است. «فَبَشِّرْ عِبَادِ» (زمر/17) «فَبَشِّرْ» يعني بشارت بده. آيه‌ي قرآن است. مي‌گويد: «فَبَشِّرْ عِبَادِ» به بندگان من بشارت بده. «الَّذِينَ» عباد چه كساني هستند؟ «الَّذِينَ» كساني هستند كه «يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ» حرف را گوش مي‌دهند، «فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ‏»(زمر/18) از بهترين حرف پيروي مي‌كنند. اين آيه‌ي قرآن است. بشارت بده به بندگان، عباد، عبد، بنده، به بندگان من بشارت بده. بندگان من كساني هستند كه قول را گوش مي‌دهند، احسن و بهترينش را تبعيت مي‌كنند. اين آيه يك چند تا نكته دارد. اول مي‌گويد: «فَبَشِّرْ عِبَادِ» عباد يعني بايد بنده‌ي خدا باشند. كسي كه بنده‌ي هوسش است، اين هرچه خوشش مي‌آيد مي‌خواند. مثل بچه، بچه هرچه خوشش مي‌آيد مي‌خورد. كار ندارد كه اين غذا برايش خوب است يا خوب نيست. او مي‌گويد: من اين را دوست دارم. مادرش مي‌گويد: اين دوست نيست. تو الآن شير خوردي، اين غذا با شير نبايد بخوري. پس انسان اول بايد بنده باشد. بعد هم بايد، «فَبَشِّرْ»«فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ‏» بايد قدرت تشخيص احسن را داشته باشي. احسن چه كسي است؟ اينكه مي‌گويند: دختر وقتي مي‌خواهد ازدواج كند، عقدش زير نظر پدرش باشد، چون دختر ممكن است، همينطور تيپ اين پسر را مي‌بيند، خوشش مي‌آيد. از تيپش، كيلويي خوشش مي‌آيد. پسر دختر را مي‌بيند كيلويي خوشش مي‌آيد. توجه ندارد كه امام فرمود:دختر زيبا كه خانواده‌اش اصيل نباشند، مثل گل قشنگي است، كه ريشه‌ي اين گل در كود، پِهن باشد. گل قشنگ است. اما ريشه‌اش در پِهِن است. ريشه‌اش! اين بايد قدرت…

6- لزوم شناخت حق و باطل در مسير آزادي انديشه

پس هم بايد بنده‌ي خدا باشي، همه بايد از نظر علمي به جايي برسي كه قدرت تشخيص احسن داشته باشي. ممكن است يك خانه خيلي لوكس است، براي خانه خريدن مي‌روند. زن مي‌گويد: به به! اين را بخريم. مرد مي‌رود يك مهندس مي‌آورد، مي‌گويد: آقا اين اصول محاسباتش درست نيست. اين ساختمان روي اين آهن ضعيف است. اين چنين است. يعني روي محاسبات مي‌گويد: اين خانه پايدار نيست. خانه سطحي ساخته شده است. ولي رنگ و روغن آن به قدري است كه تا خانه را مي‌بيني دهانت پر از آب مي‌شود. قدرت تشخيص احسن داشته باشيم. هر كتابي را… كسي حق دارد هر كتابي را بخواند، كه اول دستش در دست خدا باشد، بنده‌ي خدا باشد، نه بنده‌ي نفس. دوم از نظر علمي قدرت تشخيص احسن داشته باشد. يك آدمي كه چهار كلاس، صد تا كتاب، دويست تا كتاب خوانده است، حالا يا ديپلم شده، يا ليسانس، يا طلبه‌ي ضعيفي است. يا طلبه‌ي متوسطي است. اين حق ندارد هر كتابي را بخواند. ممكن است شما اين كتاب را بخواني، جذب شوي، و خودت قدرت جواب نداشته باشي. الآن هستند بخشي از وهابي‌ها در ايران، كنار و گوشه‌ها، تبليغاتي مي‌كنند. ولي مثلاً وقتي آيت الله العظمي مكارم، چند بار به اينها پيام داده است. كه گفتگوي تلويزيوني رو در رو پخش مستقيم بياييد. باسوادترين، با سوادترين، با سواد ترين دانشمندان وهابي بيايند با يكي از مراجع ما، بيايند با يكي از فضلاي ما بحث مستقيم پخش تلويزيوني بكنند. همه غيب مي‌شوند. اما مي‌روند يك آدمي پيدا مي‌كنند يك چيزي مي‌گويند. يك قصه من سالهاي قبل در تلويزيون گفتم، شايد چند سال پيش. بگذاريد تكرار كنم. ديگر حالا سي سال در تلويزيون، ممكن است اين نسل با آن نسل فرق كند.

يك خانمي را به يك شوهر كوري دادند. اين خانم هر شب كنار شوهر مي‌نشست مي‌گفت: حيف تو شوهر كه نابينا هستي. اگر بداني من چقدر زيبا هستم. يك شب مي‌گفت: چقدر صورتم خوب است. يك شب مي‌گفت: سينه‌ام خوب است. يك شب مي‌گفت: بازويم خوب است. يك شب مي‌گفت: نمي‌دانم… هر شبي از قيافه‌ي خودش تعريف مي‌كرد. اين شوهر هم يك هفته، دو هفته، سه هفته، يك ماه، دو ماه، همينطور چشم‌هايش بسته بود، به سخنراني خانم گوش مي‌داد. خسته شد. يكبار سرش را بلند كرد، گفت: خانم! من چشم ندارم، تو را ببينم. تو دو سه ماه است مرتّب هر شب از زيبايي‌هاي خودت مي‌گويي. من چشم ندارم زيبايي‌هاي تو را ببينم. اما تو اگر اينقدر خوشگل بودي، چشم‌دارها تو را برده بودند. (خنده حضار) همينكه تو را براي من گذاشتند، اين پيداست خوشگل نيستي. حالا به اين آقاياني كه يك دُمي تكان مي‌دهند، بايد گفت: آقاجان ببين! من كه جواب ندارم، اما چرا آيت الله مكارم، آيت الله سبحاني، چرا بزرگان ما هرچه مي‌گويند: بياييد گفتگوي مستقيم تلويزيوني از طريق ماهواره كه همه‌ي دنيا بفهمند وهابيّت چيست؟چرا جيم مي‌شويد؟ چرا جيم مي‌شويد؟ ولي يك دانشجو كه مكه مي‌رود، به او جزوه مي‌دهند. در يك روستايي مي‌روند، حالا اينطرف و آنطرف يكجايي مي‌روند، در يك شهري، سر يك كلاسي… تو اگر خوشگل هستي لامپ را روشن كن. ببينيم رقص تو چطور است؟ در تاريكي مي‌رقصي بعد مي‌گويي: من رقّاص هستم. اگر رقّاص هستي لامپ را روشن كن، ببينيم. تمام اينهايي كه پنهاني كار مي‌كنند پيداست كه چيزي مي‌شود. حالا خودمان هم همينطور هستيم. تمام پولهايي كه خرج مي‌كنيم، كارهايي كه مي‌كنيم، بايد يك طوري باشد در نماز جمعه بگوييد. هر مدير كلي، هر وزيري و وكيلي و سفيري، هركس هر پولي خرج مي‌كند،

امام رضا فرمود: طوري از بيت المال پول خرج كنيد، يا حتي از خودتان كه بتوانيد در نماز جمعه بگوييد و خيس عرق نشويد. اگر خيس عرق مي‌شويد پيداست اسراف مي‌كنيد، ولخرجي مي‌كنيد، و از گفتن خودتان شرمنده مي‌شويد. بايد خانه‌ي بنده طوري باشد كه اگر تلويزيون درون خانه‌ي مرا نشان مردم داد، نگويند: اين آقاي قرائتي است. سي سال براي ما حديث خواند، به به! اين آقاي قرائتي است؟ بايد زندگي من طوري باشد كه اگر عكس خانه ي مرا نشان دادند، خيس عرق نشوم. يا ساده باشد، يا حداقل معمولي باشد. مشابه مثلاً نجّارها، نانواها، قصاب‌ها، قالي فروش‌ها، نمي‌دانم كفش فروش‌ها، آينه فروش‌ها. يا زندگي ساده باشد، زاهدانه مثل آيت الله بهجت، آيت الله اراكي، يا اگر زندگي‌اش مرفّه است، بيش از معمول نباشد. يعني سوت نكشند. خمس هم همينطور است. كسي بايد خمس بدهد كه زندگي‌اش را تأمين كند. بعضي‌ها براي اينكه خمس ندهند، فوري خانه‌شان را عوض مي‌كنند، مي‌گويند: دو سه سال ديگر، دو ماه ديگر اول سال ما است بايد خمس بدهيم. يا الله! يا الله! يك چيزي بخريم كه بگوييم: اينها جز خرجي ما است، خمس ندهيم. آنكه مي‌گويند: اگر خرج كردي، خمس نده. در حد شأن. شأن چيست؟ شأن را من در تلويزيون مي‌گويم: سوت كشيدن! يعني شما به قدري مي‌تواني در خانه‌ات قالي بخري و خمس ندارد، كه اگر مهمان آمد سوت نكشد. اگر يك مهمان آمد قالي‌ها را ديد، عجب چه قالي‌هايي! يكدست، يكرنگ، قيمتي، هو هو… تا سوت كشيد پيداست اين قالي‌ها خمس دارد. سوت مردم دليل بر اين است كه قالي‌ها خمس دارد. در حد يك لامپ… حالا يك لوستر ساده، اما اگر من يك لوستري در خانه‌ام زدم، كه هركس آمد يك ماشيني سوار شدم كه سوت كشيدند، همينكه سوت كشيدند پيداست ماشين هم خمس دارد. اينكه در رساله نوشتند به مقدار زندگي‌ات خمس نداري. يعني زندگي در شأن شما. در شأن من انگشتر  تا پنج تومان، تا ده تومان،تا بيست تومان، بگو: تا سي تومان، بگو: تا چهل تومان، لي اگر يك انگشتر يك ميليوني دست كنم، اصلاً خود مردم پاي تلويزيون بفهمند انگشتر من يك ميليون است. تلويزيون را خاموش مي‌كنند. يعني پيداست اين انگشتر هم خمس دارد. بايد مواظب باشيم سوء استفاده نكنيم. آخر فهم دين هم مهم است.

يكوقت يك نانوا به يك كسي گفت كه: آقا خمير تمام شده است. كسي ديگر بعد از ايشان نايستد. به آخرين، نفر آخري كه در صف بودند، گفت: آقا جان! كسي ديگر بعد از شما نايستد. گفت: باشد. هركس مي‌خواست نان بخرد، مي‌گفت: جلوي من برو. چون نانوا گفته: بعد از من كسي نايستد. بابا جان! آخر اين فهم تو… اينكه مي‌گويد: كسي عقب تو نايستد يعني خمير نيست. نه يعني جلو بيايند خمير هست. وقتي مي‌گويند: خمس… وقتي مي‌گويند: خمس در شأن تو! يعني خمسي كه سوت نكشند. ما خيلي كارها مي‌كنيم كه سوت مي كشند. حالا…

من يكي از كشورها رفته بودم، نماز عيد فطر. سفير ما را در خانه‌اش برد و ديدم چه استخري دارد! هواي آن كشوري كه رفتم چهل درجه زير صفر، زمستان‌هايش مي‌شد. تابستانش خيلي از همدان ما سردتر، تابستانش! گفت: بيا استخر برويم. خوب رفتيم. سال بعد هم باز ما رفتيم، باز عيد فطر رفتيم آنجا سخنراني كنيم، باز… من وقتي رفتم گفتم: از پارسال تا به حال چه كسي از ايران در اين استخر آمده است؟ گفت: مدير كل روابط عمومي شاه عبدالعظيم! گفتم: در اين هوا يك استخر آب گرم را نگه مي‌داري، براي چه كسي؟ حاضر هستي بيايي در تلويزيون بگويي؟ البته من رفتم در وزارت امور خارجه گفتم. در سايت‌ها هم آمد. يك استخر گرم درست مي‌كني… بله يكوقت استخر گرم هم براي محله، براي ايرانيان مقيم آنجا، براي دانشجوهاي آنجا خوب… اين استفاده مثل يك فيلمي كه چند ميليارد خرج آن مي‌شود، اما هفتاد ميليون هم مي‌بينند. تقسيم بر خيلي مي‌شود. بعضي چيزها گرانش هم ارزان است.

يك وقت يك كسي يك واعظ درجه يكي را كاشان آورده بود، شبي هزار تومان مي داد. آخر هزار توماني 50 سال پيش خيلي پول بود. يك منبري ديگر رسيد، گفت: شما كاشاني‌ها غريب پرست هستيد. والله به حضرت عباس اين واعظي كه هزار تومان به او مي‌دهيد اين حرف‌هايي كه زد، به خدا قسم من صد بار اين حرف‌ها را به شما زده ام. آنوقت به من بيست تومان مي‌دهيد. به او هزار تومان مي‌دهيد. يك بازاري گفت: آ شيخ بيا! گفت: به تو بيست تومان مي‌دهيم، بيست نفر پاي منبر تو مي‌آيند. نفري يك تومان تمام مي‌شود. به او هزار تومان مي‌دهيم، بيست هزار نفر پاي سخنراني مي‌آيند. نفري ده شاهي تمام مي‌شود. يعني او با هزار تومان باز هم رزان‌تر تمام مي‌شود. گاهي وقت‌ها يك چيزي را خوب فيلم‌برداري مي‌كنند، اما اين فيلم مي‌ماند. گاهي وقت ها با دوربين ناقص فيلم‌برداري مي‌كنند، بعد از مدتي رنگش مي‌پرد. پرش دارد، فلان… گاهي وقت‌ها بايد خوب خرج كرد. گاهي وقت‌ها بايد خوب خرج كرد. چون اين مي‌ماند. مثلاً فرش دستي، فرش دستي هرچه بخري مي‌ماند. چون بعد از چهل سال تازه پول اولي‌اش را به تو مي‌دهند. اين معناي… بايد بفهميم صرفه‌جويي يعني چه؟ يعني هركسي هم سوار ماشين قراضه شود اين صرفه جويي نكرده است.

امام وقتي از نجف مي‌خواست به كربلا برود، مي‌گفت: ماشين خوب تهيّه كنيد. مرتّب ماشين خوب مي‌گفت. يك نفر از علما گفت: آقا چطور شما هيچ وقت نمي‌گويي: گوشت خوب بخر! نان خوب، پارچه‌ي خوب، فرش خوب، به ماشين كه مي‌رسي، مي‌گويي: ماشين خوب! ما در اين مانده‌ايم. امام فرمود: لباس ساده آدم را نمي كشد. فرش ساده آدم را نمي‌كشد. ولي ماشين قراضه آدم را مي‌كشد. (خنده حضار) من حاضر نيستم جانم را فداي ماشين قراضه كنم. جانم را براي دين مي‌دهم. اما براي ماشين قراضه نمي‌دهم. بنابراين بايد بفهميم وقتي نانوا مي‌گويد: كسي پشت سرت نايستد، يعني چه؟ وقتي مي‌گويند: هرچه خرج كني خمس ندارد، يعني چه؟وقتي مي‌گويند: اسراف نكن، يعني چه؟ معناي اسراف را هم بايد كلاس گذاشت.

حالا، كتاب بد، اسلام آزادي علم را دارد براي كساني كه قدرت انتخاب احسن داشته باشند. كسي كه قدرت تشخيص ندارد، و كتابي را مي‌خواند، نمي‌تواند پاسخ اين را بدهد، حق خواندن آن كتاب را… مثل آدمي كه برق‌كش نيست، حق ندارد دست به هر سيمي بگذارد. بله اگر برق كش هستي، با وسيله‌اي كه در دستت است مي‌تواني، تشخيص بدهي كدام سيم برق دارد، شما مي‌تواني. مگر هركسي حق دارد شكم پاره كند؟ جراح شكم پاره مي‌كند پول هم مي‌دهند. چون اين بلد است چه كند. تصاوير بد، حضرت موسي جمعيتي را آورد، از رودخانه رد كرد. «وَ جاوَزْنا بِبَني‏ إِسْرائيلَ الْبَحْر» (اعراف/138) بني سرائيل را از رودخانه رد كرد. فرعون هم عقب اينها آمد غرق شد. تا از رودخانه گذشتند.

7- نقش محيط در انحراف و گمراهي مردم

«فَأَتَوْا عَلى‏ قَوْمٍ يَعْكُفُون‏» ديد يك قومي اعتكاف كردند. يعني متوقف شدند «عَلى‏ أَصْنام‏» يك عده پاي بت نشستند، و دارند بت پرستي مي‌كنند. «قالُوا يا مُوسَى‏» گفتند: اي موسي! «اجْعَلْ لَنا إِلهاً كَما لَهُم‏» ببين اينها چه بت‌هايي دارند؟ تو هم براي ما بت درست كن. يعني يك صحنه 180 درجه اينها… آدم هست يك فيلم مي‌بيند همه چيزش عوض مي‌شود. يك ملاقات، يك تلفن، 180 درجه عوض مي‌شود.

بنابراين كساني مي‌توانند هر صحنه‌اي را ببينند، كساني حق دارند هر كتابي را بخوانند، كه عوض نشوند. بيمه شده باشند. اگر لباس شنا پوشيدي،… بچه‌هاي كوچك را كه مي‌خواهند در استخر بروند، اول يك چيزي به گردنش آويزان مي‌كنند كه زير آب نرود، او را در آب مي‌اندازند. اگر لباس ضد گلوله پوشيدي در مقابل دشمن برو. زره پوشيدي جبهه برو. منطقه مهم است. منطقه در آدم اثر دارد. شهر در آدم اثر دارد. جلسه‌ي بد در انسان اثر دارد. خبر فاسق اثر دارد. دو تا خبرنگار در قرآن است. يكي حيوان، يكي انسان! هدهد خبري براي سليمان آورد، رفت و برگشت يك كشور مسلمان شدند. اين خبرنگار موفق، اما «وليد» يك خبري براي پيغمبر آورد، پيغمبر فرمود: آيه نازل شد اين وليد فاسق است. «إِنْ جاءَكُمْ فاسِقٌ» (حجرات/6) اين خبر فاسق را اگر گوش بدهيد، خواسته باشيد به حرف‌ها و خبرگزاري‌هاي ايشان ترتيب اثر بدهيد، يك منطقه به آشوب، فتنه كشيده مي‌شود. يعني ممكن است خبر انساني فتنه‌آور باشد، خبر يك هدهد يك منطقه‌اي را اصلاح كند. خبرها! هر خبري را شنيديد گوش ندهيد. گاهي يك خبري را آدم مي‌شنود، عقيده‌اش برمي‌گردد. بله! راست مي‌گويي پس ديگر ولش كن. بابا تحقيق كن ممكن است دروغ باشد. خيلي چيزها دروغ است. از دنده‌ي چپ بلند شده. دروغ است! آدم صبح چه از دنده‌ي چپ بلند شود، چه از دنده‌ي راست، يك طور است. زن يك دنده از مرد كمتر دارد. دروغ است! خوب يكبار شما عمه‌ات را بخوابان دنده‌هايش را بشمار. دروغ است! دنده‌ي زن كمتر از مرد نيست. گاهي وقت‌ها يك خبرها كه پايش… سيزده نحس است. چه كسي گفت: سيزده نحس است؟حضرت علي 13 رجب به دنيا آمد. كجا نحس است؟ گاهي وقت‌ها يك شايعاتي دروغ است، پاي آن به جايي بند نيست. ولي اينها در فكر آدم اثر دارد. اينها چيزهايي است كه اثر گذار است.

خدايا تو را به حق محمد و آل محمد به ما ايماني بده خودمان را كشف كنيم، هويّت خودمان را، هويّت ديني خودمان را، هويّت ملي خودمان را، هويّت انساني خودمان را، وجدان خودمان را با تبليغات، با كتاب‌ها، با فيلم‌ها، با دوست‌ها، خدايا ما را عزيز، نفوذناپذير، و ما را مقاوم قرار بده. جوان هاي ما را در مقابل همه‌ي فتنه‌ها مقاوم و مؤمن قرار بده. مؤمنين ما را در پناه حضرت مهدي (ع) از همه‌ي حوادث دروني و بيروني حفظ بفرما.

«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»
لینک کوتاه مطلب : https://gharaati.ir/?p=3246

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.