هوشیاری در برابر فریبها
1- ورزش و تفریح، از نیازهای جدی جوانان
2- سوء استفاده از نام بازی و ورزش
3- برنامههای دشمنان برای نفوذ در میان مسلمانان
4- بهرهگیری از آیات قرآن در اداره زندگی امروز
5- حفظ قرآن از هر گونه تحریف لفظی و معنوی
6- خطر گریههای دروغین در امور خانوادگی
7- رعایت وحدت در مساجد و نماز جماعتها
8- خطر بیبند و باری و ترویج گناه به اسم آزادی
موضوع: هوشیاری در برابر فریبها
تاریخ پخش: 23/08/87
بسم الله الرحمن الرحیم
«الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی»
امسال یک مسابقهی سورهی یوسفی در ایران گذاشته شد، و فیلم حضرت یوسف هم پخش میشود. دیشب من فکر کردم یکی از آیاتش را من اینجا تفسیر کنم و آن آیهی ورزش است. اگر بپرسند قرآن راجع به ورزش چه آیهای دارد، یکی از آیات ورزش این است. من این آیهی ورزش را تحلیل میکنم و تفسیر و مصادیقش را.
موضوع: نیاز به ورزش!
1- ورزش و تفریح، از نیازهای جدی جوانان
قرآن میفرماید: «أَرْسِلْهُ مَعَنا غَداً یَرْتَعْ وَ یَلْعَبْ» (یوسف/12) «أَرْسِلْ» رسول یعنی فرستادهی خدا، «أَرْسِلْهُ» یعنی بفرستش! بچههای یعقوب، برادران یوسف یزد بابا آمدند، گفتند: «أَرْسِلْهُ مَعَنا» این یوسف را هم با ما بفرست تا با هم به صحرا برویم، «یَرْتَعْ» مراتع، آنجا چراگاههایی است که تاب بخورد، «وَ یَلْعَبْ» یعنی بازی کند. ما فردا میرویم ورزش، «أَرْسِلْهُ مَعَنا غَداً» به نظرم «غَداً» هم هست. «أَرْسِلْهُ مَعَنا غَداً» یعنی فردا! «یَرْتَعْ وَ یَلْعَبْ» حالا این خودش معلوم میشود که یک: ورزش بچه باید زیر نظر پدر باشد. این یک درس است. محل ورزش نباید در کوچه و پس کوچهها باشد. برویم و بیرون بازی کنیم، چون ورزش هیجان و سر و صدا دارد، هر جا زمین ورزش است، اطرافش آرامشی ندارند. برویم محل غیر مسکونی! بچه را بزرگها باید باشد. حالا نیاز به ورزش! مثلاً حضرت یعقوب نگفت که این حرفها را نزنید، بچه نیاز به ورزش ندارد، یعنی فکر کردند که قویترین منطقی که میتوانند یوسف را از چنگ پدر بگیرند و او را ببرند، این است که به او گفتند: بابا جان! این نوجوان است و نوجوان هم نیاز به بازی دارد. و حضرت یعقوب… یعنی پدر هم دیگر تمکین میکند. تسلیم میشود و میگوید بله اگر میخواهید ورزش کنید، بسم الله! یعنی نیاز به ورزش به قدری مهم است که حضرت یعقوب، تسلیم شد و بچههای یعقوب هم فهمیدند، که اگر من نیاز به ورزش را مطرح کنم، یعقوب ساکت میشود. هم بچهها فهمیدند که یعقوب ساکت میشود و هم یعقوب ساکت شد. منتها خوب من اینجا یک سیچهل مورد نوشتهام که با چه اسمهایی، چه کارهایی تا حالا شده است. چقدر تا به حال کلاه سرمان رفته است. ببخشید نمیتوانم بگویم کلاه سرمان رفته است، کلاه سرمان که هیچی، تا سینه و شکم و … اصلاً خیلی کلاه سرمان رفته است. نمونههایی را برای شما عرض کنم.
2- سوء استفاده از نام بازی و ورزش
به اسم بازی یوسف را بردند. خوب اینکه میگوید به اسم بازی یوسف را بردند، وقتی دقت کنید… ببینید قرآن وقتی یک آیه را میگوید، میفرماید که شما نمونهاش را برای خودت بردار. مثلاً میفرماید: «فَلاَ اقْتَحَمَ الْعَقَبَهَ» (بلد/11) «وَ مَا أَدْرَئکَ مَا الْعَقَبَهُ» (بلد/12) «فَکُّ رَقَبَهٍ» (بلد/13) از گردنه بالا بروید، بعد میگوییم چه؟ یک بردهای را آزاد کن، حالا الان که برده نیست، از گردنهی کمال میخواهی بروی بالا، یکی از اینهایی که بدهکار هستند، بدهیاش را بده و از زندان آزادش کن! یک دختری که به خاطر جهازیه در خانه مانده است، یا پسری که به خاطر فقر نتوانسته است داماد شود، این را آزادش کن! این «فَکُّ رَقَبَهٍ» یک نمونه است، مشابهش هم هست. اگر در یک زمانی گفتیم ببریدشان بازار و عدسی به او بدهید، حالا اگر عدسی فروش نبود، بگو آقا من رفتم و عدسی نبود، خوب عدسی نبود، ساندویچ به او میدادی، پیتزا به او بده، کباب به او بده، دیزی به او بده و هر چی! یعنی کلماتی که در قرآن و روایات آمده است، اینها مصادیقش تعبدی نیست! اصل آیه را نباید تکان داد، مثل اینکه میگوییم آقا، برو ایشان را بپوشان، اما حالا زمستان است یک لباس است، تابستان است یک لباس است، رنگ لباس و آنهایش دیگر به اختیار خودت! یعنی یک کلیاتی در قرآن گفته است، مصداقش را باید خودمان تعیین کنیم، مثلاً در نهجالبلاغه داریم: «و نَظمِ اَمرِکُم» کارهایتان را منظم کنید، حالا مصداقش این است که یک دقیقه این طرف بایستند، چراغ قرمز! آن چراغ سبزها بروند، بعدش این طرف بایستد و این طرفیها بیایند و بروند. این چراغ قرمز و چراغ سبز در قرآن نیست و در نهجالبلاغه هم نیست، اما وقتی میگوید: «نَظمِ اَمرِکُم» مصداق نظم در هر زمانی یک چیزی است. میخواهم بگویم مصادیقش را ما پیدا کنیم. این آیه یک چیز است که به اسم بازی یوسف را قاپیدند، حالا ببینیم ما را کجا قاپیدند. بسم الله! یک سی چهل موردش را من امروز برایتان بگویم.
3- برنامههای دشمنان برای نفوذ در میان مسلمانان
– به اسم دیپلمات جاسوس فرستادند. سفارت آمریکا لانهی جاسوسی بود، به حق! به حق، لانهی جاسوسی بود. به اسم دیپلمات جاسوس میفرستند.
– به اسم مستشار نظامی، اسرار نظامی را میگیرند و به جای دیگر اطلاع میدهند، اسمش را هم میگذارند مستشار! به اسم مستشار! اینها کارهایی است که در زمان ما میشود. به اسم مستشار نظامی!
– به اسم حقوق بشر، حمایت از مزدور میکنند. منافقین بالاترین جنایت را اینجا کردند، بهشتیها، مطهریها و اینها را اینجا ترور کردند و آنجا رفتند و حالا مثلاً دفاع از حقوق بشر دفاع از… به اسم حقوق بشر دفاع از… جای دیگر نمیخواهد بروید، من این را نمیدانم گفتهام یا نگفتهام؟ ممکن است… در ذهنم است که گفتهام، حالا چون من هر روزی هم اینطرف و آن طرف سخنرانی میکنم، گاهی قاطی میکنم که این را در تلویزیون گفتهام، یا در یک جلسه گفتهام؟ واقعاً کسی به اندازه اسلام حقوق بشر را رعایت نکرده است. اسلام میگوید که از شب جمعه شما پیاز نخور! میگوییم چرا؟ میگوید برای اینکه فردا، ممکن است نماز جمعه بروی و بقیهی پوی پیاز از دهان شما بیاید و آن کسی که بغل تو نشستهاست، ناراحت بشود. این حقوق بشر است. این حقوق بشر است. نه تنها حقوق بشر که حقوق حیوان! اسلام میگوید که اگر چند شتر را به جایی میبری، یک جور سوار شو! اگر ده شتر است و پنج ساعت در جاده هستی، هر شتری را نیم ساعت سوار شو! اینطور نباشد که یک شتر را دو ساعت سوار شوی، یک شتر را هیچی! «وَ لْیَعْدِلْ» یعنی مراعات عدالت را بکن! «بَیْنَ صَوَاحِبَاتِهَا» (وسائلالشیعه/ج9/ص133) «صَوَاحِبَ» جمع صاحبه یعنی حیوانی که سوارش میشوی! «وَ لْیَعْدِلْ بَیْنَ صَوَاحِبَاتِهَا» در نهجالبلاغه در نامه 25 داریم حضرت امیر به مسئول زکات، می گوید شترهای زکاتی را که میآوری، یک جور سوار شو! مراعات عدالت را بکن! اگر دو جاده است که یک جاده سبزی و یک جاده کویر است، حضرت میگوید که از جاده سبزی برو که اگر این حیوان گرسنه شد، یک پوزی به علفها بزند. اگر شیر میدوشی، مقداری شیر در پستان گاو برای گوساله بگذار! اگر زکات میگیری شتر را به عنوان زکات نگیر، بچه شتر بیمادر شود و ور و ور کند. یعنی «لا تُفرِّق بَینَ النّاقه و فصیلتها» بین ناقه یعنی شتر و بچه شتر… نکند به اسم زکات شتر را بگیری، آخر شتر زکات دارد، مثلاً هر چند تا شتر یک شتر زکات است، نکند این شتر زکاتی را بگیریم و این مادر را از بچهاش جدا کنیم، آدم حضرت عباسی در آیات و روایات چیزهایی میبیند که همینطور خودش را میبازد، یعنی حقوق بشر را اینها میگویند یا اینها؟ آمریکا حقوق بشرش چیست؟ اصلاً نمیدانم… حیا هم خوب چیزی است. نمیدانم چه آمپولی اینها زدهاند و چه غذایی اینها خوردهاند که دیگر حیا هم نمیکنند. که مثلاً حالا همه دنیا میفهمند، اسرائیل را میشناسند، حمله به افغانستان، حمله به لبنان، حمله نمیدانم، اخیراً به سوریه حمله کرده است، حمله به پاکستان، حمله به عراق، اصلاً به کجا حمله نکردند، که دستشان میرسیده است؟ آن وقت باز هم به اسم حقوق بشر!
– به اسم کارشناس اقتصادی!
– به اسم سمپاشی! در تمام خانههای قدیمی کاشان، من بچه بودم، در همه زیر زمینها و خانهها و لانهها به اسم سمپاشی میآمدند، متر متر و وجب به وجب زندگیهای درون خانههای ما را میدانستند. بله اسمش را میگذاشتند که سمپاشی میخواهیم بکنیم. چه مزارعی را به اسم سمپاشی اینها نابود نکردند. منتها نمیتوانند بگویند: آقا بیا! من آمدهام سوراخهای خانهات را ببینم کجاست. من آمدهام مزرعهات را ببینم. بالاخره باید یک اسم خوبی باشد. اینطور نیست که اگر قرآن میگوید به اسم بازی یوسف را بردند، نگو آقای قرائتی حالا به اسم بازی یوسف را بردند، به ما چه؟ قصه برای ما میگویی! نه آقا میخواهد بگوید همین الان هم با یک اسمهایی شما را میبرند. فکر را میبرند، مغز را میبرند، نوابغ را میبرند. طرحها را میدزدند. به اسم…
4- بهرهگیری از آیات قرآن در اداره زندگی امروز
مثلاً شما میخوانی «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم» «لِایلَافِ قُرَیْشٍ» (قریش/1) «إِلَافِهِمْ رِحْلَهَ الشِّتَاءِ وَ الصَّیْفِ» (قریش/2) ترجمهاش را هم میخوانی، قوم قریش تابستان، «شِّتَاءِ» یعنی زمستان، «صیْفِ» هم یعنی تابستان! قوم قریش زمستان تابستان مسافرت داشتند. میگوید خوب به من چه؟ شما که میگویی این معجزهی ابدی است، این شفای دردهاست، این نور است، این برهان است، این حکمت است، این کجایش حکمت و نور است؟ 1400 سال پیش یک قومی به نام قریش بودند، زمستان و تابستان کوچ میکردند، خوب به من چه؟ پیش پدرشان که کوچ میکردند. این آیه چه خاصیتی دارد؟ میدانی چه خاصیتی دارد؟ همین آیه «لِایلَافِ قُرَیْشٍ» را اگر امروز عمل کنیم، حوزه و دانشگاه مشکلش حل میشود، چرا؟ حوزهی قم تعطیل است، چون هوای قم داغ است، تفرش و آشتیان خنک است. لااقل آنهایی که عائلهشان سبک است، میتوانند بلند شوند و بروند یک ساعتی! کاشان گرم است؟ خوب قمصرش خنک است، بندرعباس گرم است؟ تویسرکان و ملایر… اگر این «رِحْلَهَ الشِّتَاءِ وَ الصَّیْفِ» راه بیافتد، این همه ساعتهای جوانها چه دانشجو و چه طلبه تابستان یک جا سه ماه تعطیل … این «رِحْلَهَ الشِّتَاءِ وَ الصَّیْفِ» درس است. ما باید برای دانشگاه پیام بگیریم. وگرنه همینطور که بخوانیم، تاریخ است. یک قومی 1400 سال پیش بودند، اسمش قوم قریش بود، اینها تابستانها و زمستانها مسافرت میکردند. خوب به من چه؟ این به من چهاش را باید حساب کنیم. این را باید حساب کنیم. ببینید گاهی وقتها ما چون مزهی قرآن را نمیفهمیم، نمیتوانیم… مثلاً قرآن میفرماید که «وَ لَکُمْ فِیهَا جَمَالٌ حِینَ تُرِیحُونَ وَ حِینَ تَسْرَحُونَ» (نحل/6) یعنی چه؟ جمال یعنی زیبایی! میگویند فلانی جمال دارد. «لَکُمْ» یعنی برای شما! در گلهی میش و بز زیبایی است، آن وقتی که برمیگردند به آغل، برگشت به آغل! «تَسْرَحُونَ» یعنی رفتن به صحراء! وقتی گلهی میش میرود صحرا و به آغل برمیگردد، قشنگ است. خوب وقتی این را میخوانی، میگویی: یعنی چه؟ ترجمهاش را هم میخوانی، برای شما وقتی میشها میروند صحرا و وقتی میروند در طویله قشنگ است. میگویی مگر من چوپان هستم؟ در زمان انرژی هستهای و هواپیمای اف16 و تسخیر فضا، در دنیای اتم و مترو و نمیدانم و … این چه میگوید؟ مگر ما چوپان هستیم؟ این آیه برای چوپانهاست. برای عربهای چوپان بوده است. جوان ما هم مزهاش را نمیفهمد.
اما نگاه کنید این گلهی میش چه خصوصیاتی دارد؟ بشمرید: 1- روی پای خودش است. کسی بغلش نمیکند. 2- در حال حرکت است. میرود و برمیگردد، نمیگوید در طویله، میگوید «تُرِیحُونَ» در حال رفت و آمد است. 3- حرکتش تنهایی نیست و دسته جمعی میروند و دسته جمعی میآیند. 4- حرکتش هدفدار است، مثل جوانهای ما نیست که بعضیها سر چهارراه میایستند و یک زنجیر 40 سانتی را همچین میکنند و تمام که شد همچین میکنند. خوب این هم حرکت است، ولی حرکت بیهدف است. حرکتش هدفدار است، میرود صحرا برای یک هدفی، به هدفش هم میرسد. میرود و خودش را سیر میکند. نه اینکه خودش را سیر میکند، امروز آقای رئیس جمهور میگفت زودبازده! منافع زودبازده هم دارد. یعنی صبح که میرود، غروب شیر میآورد. هیچ مخترعی نمیتواند به این زودی، بازده داشته باشد. زودبازده و همان غروب شیر میآورد. دیربازده هم دارد، پشم و پوستش هم برای دیربازده است. هم زودبازده دارد و هم دیربازده! منت هم سر کسی نمیگذارد. شیر و کرک و پشم میدهد و منت هم سر کسی نمیگذارد. دیگر چه؟ سالم میرود و سالم برمیگردد، گرفتار گرگ هم نشده است. حرکتش هم همراه با طبیعت است. با طلوع میرود و با غروب برمیگردد. خوب واقعاً زیبا نیست؟ حالا جمهوری اسلامی زشت است یا زیبا؟ اگر جمهوری اسلامی روی پای خودش بود، قشنگ است. اگر جمهوری اسلامی سیر بود و دیگر گندم نخرید، قشنگ است. اگر جمهوری اسلامی پویا بود، «تُرِیحُونَ … تَسْرَحُونَ» و در حال حرکت بود، اگر جمهوری اسلامی حرکتش مطابق با قوانین فطرت بود، با طلوع رفت و با غروب برگشت… اگر جمهوری اسلامی به اهدافش رسید، اگر جمهوری اسلامی غیر از اینکه خودش سیر بود، گرسنههای کشورهای دیگر هم سیر کرد، اگر جمهوری اسلامی گرفتار گرگهای بین المللی مثل آمریکا نشد، این قشنگ است. «وَ لَکُمْ فِیهَا جَمَالٌ حِینَ تُرِیحُونَ وَ …» ببین وقتی نگاه میکنی، بله گلهی میش که میرود صحرا قشنگ است، میرود در آغل قشنگ است، میگویی یعنی چه؟ این را باید فکر کنیم و ببینیم این آیه برای زندگی امروز ما چه میگوید. «وَ لَکُمْ فِیهَا جَمَالٌ حِینَ تُرِیحُونَ وَ …» قرآن میخوانیم، بله گفتند یوسف را بفرستش برویم و ورزش کنیم، حالا یک قصهی تاریخی است، مگر خدا در کتاب میخواهد تاریخ بگوید؟ قرآن میگوید تدبر کن، یعنی دقت کن از تاریخ برای زندگی خودت درس بگیر! درس این چیست؟ درسش این است که به اسم بازی او را بردند و الان هم جوانها را به اسم بازی میبرند.
– به اسم اسلام شناس! اصلاً افرادی را میفرستند کشورهای اسلامی، برمیگردند به اسم اسلام شناس و یک اسلامی را معرفی میکنند، تا آن زهرمار خودشان را در آن لابلای حرفها بگویند. اصلاً دائره المعارف مینویسند که خلیج فارس را آنجا بگویند خلیج عربی! اصلاً کل این است. مثل یک کسی که با کسی رفیق میشود برای اینکه مثلاً یک مرتبه کلاهبرداری کند. مستشرقین و اسلام شناسهایشان، اسلامشناسهای دستوری،
5- حفظ قرآن از هر گونه تحریف لفظی و معنوی
و لذا به ما میگویند آقا نمیشود ما به جای قرآن ترجمهی قرآن را بخوانیم؟ ما میگوییم: نه خیر! ابدا! میخواهی ترجمهی قرآن بخوان ولی باید متن قرآن باشد. چون اگر متن قرآن نباشد، هر چه خواسته باشند آب در آن کنند، آدم نمیفهمد. یعنی باید خط کش باشد، شما دنبال خطکش قلمت را ببر، اما اگر خواسته باشی خط کش را برداری، ما نمیفهمیم این خودکار کجا میرود. نمیشود نماز را فارسی بخوانیم؟ ابدا! باید متن باشد تا ببنیم کجا دزدی کردهای! چه کسی دزدی کرد؟ این از کجای آیه در میآید! از کجا در میآید! اگر بدن باشد، لباس روی بدن میچسبد، و لذا اگر یک کسی یک قرآن برداشت و گذاشت اینجا، آدم میفهمد که طبیعی نیست. اما اگر بدن نباشد، هر جوری لباس باشد، آدم فکر میکند لباس همین است. باید اصل بدن باشد که لباس و ترجمه روی بدن باشد بعد ببینیم اگر یک جایی کج رفت بتوانیم مچ بگیریم. دین ما از تحریف حفظ باشد. «یُحَرِّفُونَ الْکَلِمَ» (نساء/46) علت اینکه تورات تحریف شد، همین بود. وقتی آدم در تورات میخواند که خدا از آسمان آمد پایین… در تورات نوشته است. خدا از آسمان آمده است پایین، با یعقوب کشتی گرفته است، تازه یعقوب خدا را بر زمین زده است. شصت پایش را گاز گرفته است، گفته است اگر برکت ندهی، آزادت نمیکنم. خوب مثلاً خدای کشتیگیر، خدای زمینخور، خوب وقتی در تحریف باز شد، هر کس هر سلیقهای را میخواهد… شما این هیأتها را نگاه کنید، 34 رقم ابالفضل ما داریم، برای اینکه هر طراحی آمده است و یک ابالفضلی کشیده است. یک ابالفضل را نگاه میکنی، 34 ساله است. آن یکی 53 ساله است. یک ابالفضل را میبینی صورتش باریک است… چرا؟ به خاطر اینکه ما دینمان را دادهایم دست یک طراح! این طراح هم ما را عقب مخش میبرد. از کارهای خوبی که ارشاد امسال کرد و پارسال هم کرد، گفت که بابا چرا عکس ابالفضل را میکشید، ما که ابالفضل را ندیدهایم، این عکس ابالفضل نیست و خیال طراح است، من را عقب خیال طراح، نبرید. لااقل قبر ابالفضل را در یک بنر باشد. قبرش جدی است. گنبد و بارگاهش جدی است. ولی ابالفضل را که ما ندیدیم. چرا هر کسی… 34 رقم ابالفضل ما میخواهیم چه کار کنیم؟ این عکسهای ابالفضل باید برداشته شود. این علامتها! علمها چیست؟ شما آهن… اولاً با چیز درست کنیم، چه کسی گفت آهن؟ حالا ما از چه چیزی است که الان سبک است؟ آلومینیوم درست کنیم. بعد هم عوض اینکه اردک درست کنیم، قبر امام حسین را روی آن بگذاریم. سبک هم هست و دیگر کسی هم زیر آن هن و هن نمیکند. بعد هم کلمات امام حسین را روی این آهنها بنویسیم. «هیهات منا الذلّه» زیر بار ذلت… سخنان امام حسین باشد که وقتی یک کسی که علم کش است و دارد میرود، آنهایی که کنار خیابان تماشا میکنند، بیشترین جمعیت ما در کرهی زمین روز عاشورا است. حتی دانمارک که کاریکاتور برای پیغمبر کشیدند، روز عاشورا حدود سی چهل هزار شیعه جمع میشوند و در خیابان … عاشورا خیلی بازارش داغ است. مردم اروپا و آمریکا به این عزادارها تماشا میکنند، یک متنی آدم بنویسد که امام حسین چه کرد و هدفش چه بود، گفت زیر سم اسب میروم، زیر بار زور نمیروم. ما بگوییم که یک چنین امامی داشتیم. من وقتی به قدری معتقد به کارم هستم که زن و بچهام را هم فدای فکرم میکنم، مردم کشورها را فدای هوسشان میکنند، ولی امام ما زن و بچهاش را فدای مکتبش کرده است. ما بگوییم که ما که هستیم، ما اگر بدانیم، تماشاچیها هم میآیند و سینه میزنند. بنابراین معرفی… به اسم اسلام شناس یک چیزهایی را آب در آن میکنند.
6- خطر آیههای دروغین در امور خانوادگی
– در قالب گریه دروغ میگویند. زار زار گریه کردند. «وَ جاؤُ أَباهُمْ عِشاءً یَبْکُونَ» (یوسف/16) آمدند گریه کردند که یوسف را گرگ خورده است. یعنی گاهی وقتها با گریه گول میزنند. بعضی مادرها گریه میکنند، که این پسرش را علیه عروس تحریک کند. بعضی از مادرشوهرها! گریه میکند که این را علیه عروس داغش کند. یا عروس گریه میکند که این پسر را علیه مادرش تحریک کند. گریه قلابی! اوه تا دلتان بخواهد. در قرآن میگوید که گریه قلابی هم داریم. «وَ جاؤُ أَباهُمْ عِشاءً یَبْکُونَ» «یَبْکُونَ» یعنی بکاء! یعنی با گریه این دروغ میگوید. اصلاً بعضیها که خیلی گریه میکنند، یک چیزشان است. این یک چیزیاش است. این اینقدر گریه ندارد.
یک کسی یک ریشی گذاشته بود، خیلی بلند! جوان هم بود. گفتم: بیا! مسلمان هستی؟ گفت: بله! شیعه هستی؟ بله! مقلد مراجع هستی؟ بله! تمام مراجع نوشتهاند که لباس شهرت حرام است. گفت: بله! گفتم اگر لباس شهرت حرام است، ریش شهرت هم حرام است. یعنی هر کاری، موتورسواری، سوت کشیدن، آمین گفتن، عطسه کردن، هر کاری که بکنی که با بقیه فرق بکند، که بگویند: این چه کسی بود؟ این چه چیزی بود؟ همین که مردم را متوجه خودت کنی، این کار غلط است، این کار غلط است. حالا افرادی هستند در مهمانی که همه پپسی میخورند، این میگوید که برای من کانادا بیاورید. همه کانادا میخورند، میگوید که برای من کوکا بیاورید. تا چایی میخورند، میگوید برای من آبجوش بیاورید. اصلاً مریض است. یعنی همیشه میخواهد یک کاری بکند که با بقیه فرق بکند. اینها مریض هستند. امام کاظم فرمود مریض هستند. امام کاظم فرمود اینهایی که دست به یک عملهای ناهنجاری میزنند، اینها پیداست که عقده دارند، یعنی میخواهد که مردم نگاهش کند، از آن طرف هم کمال ندارد، این ور میدارد و مثلاً یک رقم خودش را آرایش میکند که بگویند این چه کسی بود؟ یک لباسی میپوشد که … بوق ماشینش را صدای گاو میکند. آخر مریضی؟ مثل بقیه بوق بزن! از رانندگی، فوکل، ریش، انگشتر… دانههای تسبیحش با بقیه تسبیحها فرق میکند. این اینقدر… تسبیح نیم متری میخواهی چه کنی؟ هر کس یک رقم کاری میکند… ببینید قرآن مرتب میگوید: «معروف» یعنی عرفی! کسانی که کارهایی میکنند که عرفی نیست، اینها یک چیزشان میشود حتی در قالب مذهب!
ما اول انقلاب به عروسی دعوت شدیم، نان و پنیر و هندوانه دادند. گفتیم کدام آدم عاقل شبی که عروس میآورد، نان و پنیر و هندوانه میدهد؟ تو میخواهی خودت را مطرح کنی، میخواهی بگویی من زاهد هستم، میخواهی بگویی من پارسا هستم، میخواهی بگویی من عارف هستم، این دکانها را جمع کن! این عروس وقتی که متولد شد، یک دختر کوچک بود اسلام گفت یک گوسفند عقیقه کنید. به احترام قدوم این نوزاد یک عقیقه… حالا به احترام این عروس تو یک گوسفند نمیکشی؟ یک چلو کباب نمیدهی؟ بعد هم تو میخواهی با این نان و پنیر پز بدهی! بگویی من! کسی هستم که در شب عروسی به مهمانهایم نان و پنیر دادم. که بگویی: من! فرق نمیکند تو هم طاغوتی هستی! آن کسی که خیلی ولخرجی میکند، برای این است که بگوید من! آن کسی هم که نان خالی میخورد برای این است که بگوید: من! هر کسی که بگوید من! طاغوت است. حالا چه از راه سی رقم غذا، چه از راه… گاهی آدم میرود بالا مینشیند که بگوید من مهم هستم، گاهی هم پایین در مینشیند که بگوید من متواضع هستم. در هر دو من وجود دارد. شیطان از یک راه که وارد نمیشود. هر کسی را از یک راهی وارد میشود.
7- رعایت وحدت در مساجد و نماز جماعتها
– به اسم مسجد مردم را جدا جدا میکنند. قرآن میگوید عدهای مسجد ساختند، مسجد ضرار! «وَ تَفْریقاً بَیْنَ الْمُؤْمِنین» (توبه/107) برای اینکه شکاف بیاندازند، جمعیت را دوتا دوتا کنند. ما هر جا میتوانیم باید جمعیتمان یکی باشد. مسجدهایی که چند تا پیشنماز دارد. مثل مسجد گوهرشاد! مثل مسجد امام قم! بعضی از شهرها در یک مسجد چندتا پیشنماز است. اینها یک وقت اتصال برقرار نیست، خوب هر شبستانی یک آقاست. اما وقتی همهی شبستانها میشود که متصل بشوند، خوب یک نماز دههزار نفری که ثوابش بیش از چهار نماز 2500 نفری است. ما چرا بیاییم مثل باقلواهای… باقلوا را اول میگذارند درون سینی و بعد با چاقو آن را برش میزنند. چرا مردم را برش بزنیم؟ بله یک وقت اتصال نیست این شبستان با آن شبستان دیواری است، پایهای است. ولی وقتی همه با هم نماز میخوانند جماعت باشکوه میشود. صبح این آقا بخواند، عصر آن آقا بخواند، شنبه این آقا بخواند، یکشنبه این آقا بخواند، گاهی خود مسجدها وسیلهی تفرقه هستند. هیأت حسینی دارند، میگوید انصارالحسین درست میکنیم. اینها طبل مثلاً یک متری میخرند، میگوید به کوری چشمشان طبل دومتری میخریم. علامت آنها هشت تیغه دارد، میگوید یک علامت بیست و دوتا تیغه داشته باشد. فکر هم میکند که امام حسین روز قیامت میآید و تیغهها را میشمارد. هر چه تیغه درازتر باشد، ثوابش بیشتر است. به اسم عزاداری، به اسم مسجد…
– به اسم پژوهش و تحقیق! اینقدر پژوهشها و تحقیقهای بیخاصیتی است، پژوهش باید یک نتیجهای داشته باشد، تحقیق باید یک نتیجهای داشته باشد، ما بیاییم و سر یک کلماتی و سر یک مسائلی تحقیق کنیم که… سفرنامه باید یک اثری داشته باشد، بعضیها سفرنامه مینویسند و حرفهای چرند و پرند در آن مینویسند. به اسم روشنفکری و علم، میگوید بابا بحث قرآن نکن! ما بحثمان علمی است. بیا! تو اصلاً میفهمی که قرآن یعنی چه؟ اصلاً تو میفهمی که قرآن چیست؟ آنهایی که میگویند حرف قرآن نزن ما مباحث علمی داریم، اصلاً این خل است. یعنی خل است که نمیفهمد قرآن چیست! یعنی خالق هستی را میگوید: بیسواد! چهار کلمه که خوانده است را میگوید: علمی! آخر خیلی بیحیایی است که یک کسی به خالقش بگوید: بیسواد! به پیغمبرش بگوید نه ما بحثهایمان بحث علمی است و کاری به وحی نداریم. در مورد وحی هزارها حدیث داریم که صد سال دیگر خواهیم فهمید. ما همین طور ساده رد میشویم. بله قرآن گفته است: «وَ التِّینِ وَ الزَّیْتُونِ» (تین/1) قسم به انجیر و زیتون! الکی گفته است؟ رابطهی بین انجیر و زیتون چیست؟ این یک تحقیق است، یک دکتر غذاشناس ممکن است صد سال دیگر حقیقت این را بفهمد که چرا خدا نگفته است، «وَ التِّینِ وَ التّمبر» چرا گفته است: «وَ التِّینِ وَ الزَّیْتُونِ» رابطهی انجیر و زیتون چیست؟ باید بگوید قسم به انجیر و انار! انجیر و خرما! رابطهی این دو میوه چیست؟ هزارها کلمه در قرآن است که پژوهش و تحقیقات اساتید دانشگاه است در سالهای بعد! حالا این آقا دو کلمه درس خوانده است میگوید: آقا ما بحثمان علمی است و کاری به وحی نداریم. به لطف خدا، به لطف خدا، به لطف خدا، انشاءالله در آینده کتابی را خواهیم داد بیرون انشاءالله که صدها نکتهی حقوقی که هیچ دکتر حقوقی در شرق و در غرب این نکات به مغزش تا حالا خطور نکرده است، به لطف خدا این را عرضه خواهیم کرد تا تمام اساتید و دکترای حقوق دستانشان را بالا کنند و بگویند: «اشهَدُ ان لا اِلهَ الا الله» میگویند مسلمان هستند، اما باورشان بیاید. به اسم اینکه ما مباحث علمی داریم، کاری به وحی نداریم، به اسم روشنفکری، بیاعتنایی به مذهب!…
– به اسم دلسوزی، استحمار میکنند. فرعون میگفت: «إِنِّی أَخافُ أَنْ یُبَدِّلَ دینَکُم» (غافر/26) من میترسم موسی دین شما را بگیرد! یعنی ببین دیگر حالا کار به کجا رسیده است که فرعون به مردم میگوید نگرانم موسی دین شما را بگیرد.
8- خطر بیبند و باری و ترویج گناه به اسم آزادی
– به اسم آزادی ترویج گناه و بیاعتنایی! خوب آزادی یعنی چه؟ یعنی کسی با لباس شنا میتواند سر کلاس فیزیک بیاید؟ کجای کرهی زمین با لباس شنا سر کلاس فیزیک میآیند؟ میگوید: آزادی است. آخر آزادی معنایش این است؟ معنای آزادی یعنی چه؟ تو با این رقم که در دانشگاه میآیی، آن جوانی که بغل دست تو است، دیگر درس را میفهمد؟ یا نگاهش به کتاب است و دلش به تو است. تو ضربهی فکری و علمی به این دانشجو نمیزنی؟ اینجا دانشگاه است، با این قیافه میآیی! خوشکل هستی و می خواهی ازدواج کنی… در ازدواج! این دانشجو آمده است درس بخواند، چرا حواسش را پرت میکنی؟ به اسم آزادی، بیبند و باری، بیاعتنایی به مقدسات.
– به اسم آینده نگری! میگوید آقا پیری داری، کوری داری، نمیخواهد بخشش کنی، «الشَّیْطانُ یَعِدُکُمُ» (بقره/268) قرآن میگوید که شیطان هی میگوید: پیری داری، کوری داری، یک مشت بچه داری، ذخیره کن برای آیندهات. آیندهنگری، مرتب آینده نگری، آینده نگری، خمس نمیدهد، زکات نمیدهد. به فقرا نمیدهد، مرتب آینده نگری!
– به اسم تحصیل و مدرک ازدواج را عقب میاندازد. حالا بچهام لیسانس بگیرد. آقا این آقا تشنه است، آبش بده! تشنهات است؟ انشاءالله بعد از لیسانس آبت میدهم. اِه… ازدواج را چرا عقب میاندازید؟ ازدواج را نباید به خاطر اینکه دخترم لیسانس بگیرد، عقب بیاندازیم!
– به اسم ادب سکوت میکند. آقا میبینی خلاف است، داد بزن! میگوید: نه! آدم باید حیا کند. این حیا درست نیست. حدیث داریم که بعضی از حیاها از احمقی است. خلاف دیدی داد بزن! فوقش خواهند گفت: بیادب است! جسور است! بله! افتخار میکنم به بیادبی! معنای ادب این نیست که هر کس هر کاری کرد، من ساکت باشم!
– به اسم زرنگی کلاهبرداری! به اسم ابتکار سنتهای صحیح را میشکند. به اسم زهد گوشهگیری میکند. به اسم هدیه رشوه میگیرد. به اسم تخصص و ریش سفید و انقلابی بودن، همه چیز را در اختیار خودش میگیرد. بعضیها میگویند آقا ما ریشسفیدها هستیم، پدر شهید هستیم، انقلابی هستیم، هیأت امنا ما هستیم. یک مثلاً پنج شش نفر از پنجاه سال و شصت سال به بالا! قرآن میگوید هیأت امنا هم پیر باید در آن باشد و هم بچه! ابراهیم صد سالش بود، اسماعیل سیزده سالش بود. فرمود هر دوی شما جزء هیأت امناء باشید. «طَهِّرا بَیْتِی» (بقره/125) هر دوی شما در مسجدالحرام مسئولیت دارید. یعنی چه که شما حالا ریش سفید هستی، بچهها را راه نمیدهی؟ به اسم اینکه ما ریش سفید هستیم، بانی مسجد هستیم، اصلاً راه به بچهها نمیدهند.
– به اسم انتقاد تخریب! به اسم حزب اللهی بودن، بینظمی و ژولیدگی! خیلی است و حالا من دیگر… قرآن یک آیه گفته است و میگوید به اسم بازی یوسف را بردند، فکر کن! به چه اسمهایی تا به حال شما را بردهاند. با چه اسمهایی تا به حال فکرمان و اخلاقمان و جوانیمان را آتش زدهاند؟ به اسم هنر تا به حال چقدر کلاه سر ما گذاشتهاند؟ میخواهد بنویسد: علی! این علی را مینویسد و «ی» علی را همچین و همچین میکند. میگوییم: این چیست؟ میگوید این هنری است. میگوییم بگذار هر کس… پس من هم الان هنرمند هستم. نگاه به قیافهی من بکنید. خوب همین طور میشود من کاری بکنم که قرائتی را نفهمند کیست. آخر ما گاهی وقتها یک کسی را گیج میکنیم، اسم گیج کردن را گذاشتهایم هنر! خواهش میکنم، خواهش میکنم، یک بار دیگر در ادبیات خودمان تجدید نظر کنیم. دیگر ما مثل یوسف نباشیم و کلاه سرمان نرود. یعنی یوسف که کلاه سرش نرفت. برادرهای یوسف اگر خواستند ما یوسف باشیم، ما هواسمان جمع باشد.
خدایا به ما بصیرت، عقل، علم، کمال مرحمت کن و نسل ما و ناموس ما وخود ما و دین ما مملکت ما، رهبر ما، دولت ما، امت ما، مرز ما، آبروی ما، انقلاب ما، هر چه که به ما دادهای در پناه حضرت مهدی حفظ بفرما! در لحظههای خطر، همهی ما را به راه مستقیم هدایت بفرما!
1- آیه 12 سوره یوسف بیانگر چه امری است؟
1) نیاز نوجوان به تحصیل علم
2 ) نیاز نوجوان به تفریح و ورزش
3) مقدم بودن تحصیل بر تفریح
2- حضرت علی(علیهالسلام) در نامه 25 نهج البلاغه به چه امری سفارش میکند؟
1) رعایت حقوق انسانها
2) رعایت حقوق حیوانات
3) حفظ محیط زیست
3- قرآن در آیه 6 سوره نحل، چه امری را زیبا میشمرد؟
1) نزول باران در جنگلها و کشتزارها
2) شکفتن گیاهان به هنگام بهار
3) چریدن گوسفندان در مراتع
4- برادران یوسف برای فریب پدر از چه ابزاری استفاده کردند؟
1) گریه دروغین
2) هدیه با ارزش
3) شادی و خنده دروغین
5- قرآن در آیه 107 سوره توبه به کدام خطر اشاره میکند؟
1) کافر شدن مسلمانان
2) تفرقه میان مسلمانان
3) سست شدن مسلمانان