دعوت جوانان به حوزههای علمیه
1- آینده جهان، در اختیار پرهیزکاران
2- نمونههای پیروزی مستضعفان بر مستکبران
3- فعالیت دشمنان علیه اسلام
4- وجود قانون الهی و رهبر آسمانی، زمینه پیروزی جهانی
5- آمادگی قبلی برای دفاع از عقیده و مکتب
6- توطئه یهودیان مدینه برای تضعیف مسلمانان
7- دعوت از اسلام شناسان برای پاسخ گویی به شبهات
8- خاطرهای از مرحوم شهید رجایی
موضوع: دعوت جوانان به حوزههای علمیه
تاریخ پخش: 09/08/87
بسم الله الرحمن الرحیم
«الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی»
بینندگان عزیز شب جمعهای بحث را میبینند که در تولد بانوی کریمه، کریمهی اهل بیت حضرت معصومه هستیم. به مناسبت حضرت معصومه و قم و حوزه و بزرگترین حوزهی علمیهی شیعه در کرهی زمین، بیش از 10 هزار طلبه از حدود 100 کشور قم هستند. تکرار میکنم. بیش از 10 هزار طلبه از حدود 100 کشور در قم هستند. و طلبههایی که صدها نفر از اینها استاد دانشگاه هستند و به هر حال قم مرکز سنگینی است. من میخواهم اصولاً راجع به طلبگی صحبت کنم. دانشجوها هم نگویند: به ما ربطی ندارد. پس تلویزیون را خاموش کنند. یا دبیرستانیها، یا زنهای خانهدار. این بحث را همه گوش بدهید شاید در همین حرفها یک چیزهایی هم مربوط به شخص شما شد. چون وقتی آدم میگوید: میخواهم برای حوزه صحبت کنم. آدم میگوید: خوب قرائتی هم میخواهد برای شیخها صحبت کند. بلند شویم دنبال کارمان برویم. نه! میخواهم اصلاً فلسفهی وجودی حوزهی علمیه را بگویم. چون یک شعارهایی یک وقتی یک کسی میگفت و مرد. هنوز هم با یک القابی دیگر بعضی همان شعارها را میدهند.
من به شما بگویم. از خودم هم نیست. حدیث هم نیست که بگویید: سندش ضعیف است یا قوی است. حدیث معتبر است یا معتبر نیست. تحلیل سیاسی هم نیست که بگویید: خوب این برداشت شما است. متنِ متنِ متنِ قرآن است. یکبار و دوبار هم در قرآن نیست. این آیه چند بار با همین عبارت تکرار شده است.
1- آینده جهان، در اختیار پرهیزکاران
بسم الله الرحمن الرحیم. آینده جهان از کیست؟ این فکر اینکه آینده جهان از کیست، تک قطبی شدن جهان، طوری است که مثلاً رئیس جمهور آمریکا هم تقریباً یک چنین حال و هوایی او را گرفته است. مثلاً بوش میگوید که: به من الهام شده است که به عراق و افغانستان حمله کنم. دیگر حالا آنها هم خودشان را بازوی خدا میدانند. آیندهی جهان از کیست؟ نه من حرف بزنم. نه شما، نه دیگری! آن کسی که من را خلق کرد میگوید: آیندهی جهان برای اینها است. «بسم الله الرحمن الرحیم»
1- «وَ الْعاقِبَهُ لِلْمُتَّقین» یک آیه، این آیههای دو کلمهای را حفظ کنید. دیگر حالا اینها که زحمت ندارد دو تا کلمه است. معنایش را هم میفهمید. «وَ الْعاقِبَهُ لِلْمُتَّقین»
2- «وَ الْعاقِبَهُ لِلتَّقْوى» (طه/132)
3- «لِیُظْهِرَهُ» این سه بار تکرار شده است. «لِیُظْهِرَهُ عَلَى الدِّینِ کُلِّه» یعنی مکتب اسلام بر تمام ادیان غالب خواهد شد. یعنی مسیحیت، یهودیت، بودایی، تمام مکتبها رنگش پاک خواهد شد، این کلمهی «لِیُظْهِرَهُ» سه بار در قرآن تکرار شده است.
4- «وَعَدَ اللَّهُ الَّذین»، «وَعَدَ اللَّهُ» خدا وعده داده «وَعَدَ اللَّهُ الَّذینَ آمَنُوا»، «وَعَدَ اللَّهُ الَّذینَ آمَنُوا مِنْکُمْ»، بعد میگوید: «وَ عَمِلُوا الصَّالِحات» (نور/55) خدا وعده داده به افرادی که اهل ایمان و عمل هستند، که چه؟ «لَیَسْتَخْلِفَنَّهُمْ» «لَیَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِی الْأَرْض» (نور/55) که اینها را در زمین خلیفه کند.
خوب، پس ببینید قرآن میگوید: آیندهی جهان برای مومنین است. میشود؟ بسمه تعالی بله! اگر کسی در یک حوض شنا کرد، میگوییم: پس در یک استخر هم میشود. اگر کسی در استخر شنا کرد، میگوییم: پس در دریاچه هم میشود. اگر کسی در دریاچه شنا کرد، بقیهاش را هم شما بگویید. میگویید: در دریا هم میشود. اگر کسی در دریا شنا کرد، میگوییم: در اقیانوس هم میشود. اگر کسی یک پیراهن دوخت، بعد میتواند مغازه باز کند بگوید: پیراهن دوزی در سطح کلان! آنکه یکی دوخت، صد تا هم…
2- نمونههای پیروزی مستضعفان بر مستکبران
اگر امام خمینی آمد شاه را برداشت. پس امام زمان هم میآید طاغوتها را برمیدارد. مشت نمونهی خروار است. نمونه! اگر شهید رجایی یک معلم با شرف و با فضیلت آمد رئیس جمهور شد، پس میشود مستضعفین حکومت را بدست بگیرند. اگر طاغوتها ترسیدند پس میشود طاغوتهای جهان بترسند. اگر یک سید حسن نصر الله که نسیمی از نفس امام به او خورد، اینها همه نسیم هست. من خودم از امام این را در حسینیهی جماران شنیدم. فرمود: نسیمی از اسلام به ما خورده است. نسیم! ما که مسلمان قرآنی و نهج البلاغهای تا بشویم فاصله داریم. ما نه شرقی هستیم. نه غربی هستیم. در راه اسلام هستیم. نسیمی از اسلام، نسیمی از خون حسین و روح حسین، نسیمی از کربلا به امام خمینی خورد. نسیمی از امام خمینی به سید حسن نصر الله خورد. در مقابل اسرائیل ایستاد. پس این نمونهها پیداست میشود. مگر میشود اتحاد جماهیر شوروی بِپُکد؟ بسمه تعالی پُکید. مگر میشود اقتصاد آمریکا بپُکد؟ بسمه تعالی بله میشود. این چیزها دیگر اینقدر دیدیدم که مگر میشود مثلاً شاه گریه کند؟ خوب ما دیدیدم گریه کرد. مگر میشود مثلاً بنی صدر و منافقین و اینها فرار کنند؟ بله میشود. مگر میشود صدام نابود شود؟ بله میشود. اینقدر این چیزها شده و شده و شده که دیگر ما اینکه میگوییم: آیندهی جهان با ما است. این را شعار نمیدهیم. خالق ما در قرآن بارها و بارها با بیانهای مختلف فرموده: آینده برای شما است. خوب بسم الله، حالا که آینده برای شما است، ما باید آمادگی داشته باشیم. چند چیز برای غلبه میخواهد. پیروزی شرایط دارد. شرایط پیروزی.
شرایط پیروزی جهانی: 1- خستگی مردم از مکتبها، هرکسی دو سه روز میآید یک ایدئولوک میشود. یک ایدئولوژی ارائه میدهد. خودش قهرمان میشود یک مکتبی هم ارائه میدهد. بعد یک عدهای را هم دنبال خودش میکشد، امروز میگویند: نظام سرمایهداری،بعد میبینند نشد! جوانها من سیاُمین سال است که در تلویزیون هستم. بعضی از شما هنوز متولد نشده بودید. فقط نشدههای من را بشمارید. اول انقلاب مفتحها و مطهریها، حزب جمهوری، با این انفجارها میخواستند که جمهوری اسلامی نباشد. نشد! نشد! طالبان چوب در آستین ما کردند، نشد. جنگ تحمیلی نشد. منافقین نشد. لیبرالها نشد. خلق کُرد و خلق عرب و خلق عجم و خلق چه و خلق چه، خلق، خلق راه انداختند که اینها را تکه تکه کنند نشد! حرم امام رضا را منفجر کردند، از آنطرف هم مسجد اهل سنت را منفجر کردند. تا به سنیها بگویند: شیعهها منفجر کردند. به شیعهها هم بگویند: سنیها! میخواستند تفرقه بیاندازند، نشد. به لطف خدا، به لطف خدا، به لطف خدا در این سی سال هر توطئهای به کار زدند، نشد. توطئهها هم آسان نبوده است. خیلی در توطئه زحمت میکشند. از ورزشگاه تختی تا لانهی جاسوسی زیرش را سوراخ کردند. راهرو بوده است. که اگر هلی کوپتر آمریکا از طبس بلند شد، بیاید در ورزشگاه تختی بنشیند، از آن زیر سوراخ لانهی جاسوسی بروند، آمریکاییها را بردارند با هلیکوپتر بردارند و ببرند. چند میلیون و میلیارد خرج شد؟ چند هزار ساعت طراحی؟ چه طراحهایی؟ قوی ترین مغزهای سیاسی، قویترین مغزهای نظامی، قویترین مغزهای نمیدانم، همه کارهایشان را کردند نشد. شن طبس آمد گفت: نمیشود! بنابراین وحشت نکنید، مگر میشود؟ بله! میشود. خود شما یک چیزهایی دیدید که در زندگی خودمان، ما یک دست غیبی پشت سرمان است. ما امام زمان داریم. من نمیدانم این خاطره را برایتان… یک صلواتی بفرستید. امام زمان میگوید: من ناظر کار شما هستم. به هر حال، پس ببینید آیندهی جهان از ما است.
3- فعالیت دشمنان علیه اسلام
ولذا دنیا الآن خیلی دست و پا میزند. اینکه کاریکاتور پیغمبر را درست میکنند، یک خبر خوش هم برایتان بگویم. من دههی آخر ماه رمضان امسال دانمارک بودم. همانجایی که برای پیغمبر کاریکاتور کشیدند، جسارت کردند. آنجا یک نماز جمعه ای هست، که آخوندش دانمارکی است. یعنی بچهی دانمارک است. ما با مترجم آنجا رفتیم. گفتم: کاریکاتور وضعش چطور است؟ گفت: ما سالی 5، 6 نفر بیشتر در دانمارک مسلمان نمیشدند، بعد از کاریکاتور سالی 80، 90 نفر مسلمان میشوند. اینطور نیست که اگر دانمارک به حمایت آمریکا کاریکاتور بکشد، پیغمبر ما تحقیر شود. خدا قول داده است. آیه آخر را ببینید. «وعد الله»، «وَ إِنَّ جُنْدَنا لَهُمُ الْغالِبُون» (صافات/173) «إِنَّهُمْ لَهُمُ الْمَنْصُورُونَ» (صافات/172) دیگر ترجمهاش را، عربیهایی که میخوانم قرآن است. «إِنَّهُمْ لَهُمُ الْمَنْصُورُونَ» یعنی مورد نصرت و پیروزی هستند. «لَهُمُ الْغالِبُون» حزب الله لَهُمُ الْغالِبُون! غالبون، منصورون، «إِنَّا لَنَنْصُرُ رُسُلَنا وَ الَّذینَ آمَنُوا فِی الْحَیاهِ الدُّنْیا» (غافر/51) خدا وعده داده است. مگر میشود همهی تروریستها مکه جمع شدند، پیغمبر را بکشند، یک تار عنکبوت کنار غار آمد، همهی طرحها را خنثی کرد. خدا تاریخ را با تار عنکبوت به هم میزند. آمریکا را با شن طبس به هم میزند. وحشت نکنید آینده برای ما است. این را قطعی بدانید.
حالا باید چه کنیم؟ حالا که باید چه کنیم، اول باید امام زمان را بشناسیم. سه تا چیز میخواهد. یکی مردم باید از مکتبها خسته شوند. هر دو، سه روزی دنبال یک کسی بروند، ببینند این هم دروغ است. حرف می زنیم، موقع عمل چیز دیگر در میآید. خسته شوند.
4- وجود قانون الهی و رهبر آسمانی، زمینه پیروزی جهانی
2- آمادگی جهانی، آمادگی جهانی. آمادگی جهانی به سه چیز است. 1- یک رهبر میخواهیم که توان ادارهی کرهی زمین را داشته باشد. یک قانون میخواهیم که قابلیت ادارهی کرهی زمین را داشته باشد. یک آمادگی مردمی میخواهیم. امت! رهبرش را خدا ذخیره کرده است. حضرت مهدی (ع)، قانونش هم یک قانون دست نخورده داریم. قانون تحریف نشده به نام قرآن. آمادگی مردمی، آمادگی مردمی به همین حوزهها است. اسلام شناس! ما صدها هزار طلبه کم داریم.
به چین رفته بودم. خدا رحمت کند دکتر جعفر شهیدی هم بود. آنجا حدود 300 نفر تربیت کرده بودند که فارسی حرف میزدند. یعنی چین برای ایران ما که هفتاد میلیون است، 300 نفر تربیت کرده است. ما ایران برای یک میلیارد و چند صد میلیون آنها چند آدم داریم که چینی حرف بزند؟ مشکل ما این است که حوزههای علمیه باید تقویت شود.
برادرها و خواهرها! بیایید طلبه شوید. طلبه نه یعنی اینکه عمامه سر بگیرید. خواستید معمّم شوید الحمدالله! نخواستید با همان کت و شلوار طلبه شوید. ما الان به لطف خدا دانشگاهمان این کار را کرده است. دانشجوهایی هستند که ضمن اینکه دانشگاه هستند، پنج شنبهها صبح دو ساعت درس طلبگی میخوانند. هفتهی چند ساعتی درس طلبگی میخوانند. با قرآن آشنا شویم. با نهج البلاغه آشنا شویم. یک مقدار ادبیات را بخوانیم آشنا شویم. لازم است؟ بله! چون واقعیتش طلبگی هم آدم فکر میکند آسان است. یک طلبهی خوب، حالا بگویم چه کارهایی باید بکند. یک صلوات بفرستید. (صلوات حضار)
ما خواسته باشیم استفاده کنیم، اول اینکه طلبگی خیلی معدل چند و اینها نمیخواهد. یک ظرفیت خاصی دارد. آخر ما متأسفانه وقتی میخواهیم طلبه گزینش کنیم، البته چون شلوغ میشود مجبوریم بگوییم: معدل 18 به بالا، معدل 17 به بالا. نمیدانم دیپلم کجا! اما شرط طلبگی دیپلم نیست. سیکل هم باشد کافی است. دیپلم بهتر است. معدلش 18 باشد. نه لازم نیست 18 باشد. ممکن است معدلش 20 باشد ولی آدم کمرویی باشد. آدم کمرو به درد طلبگی نمیخورد. این میخواهد بگوید: آقا میخواهی طلبه شوی، بیا ببینم بنده مسئول گزینش هستم. آقا اینجا یک اذان بگو ببینم. حاج آقا ببخشید من خجالت میکشم. اِ من میخواهم تو در خیابان داد بزنی. تو از الله اکبر پهلوی عمهات خجالت میکشی. یعنی باید بیان داشته باشد. جرئت و جسارت داشته باشد. یک نوع ابتکار داشته باشد. افراد… بعد میشود شبهات جدید است. هر روز یک حرف جدیدی میزنند. پس ما باید جوابش را داشته باشیم. اصلاً ما باید،
5- آمادگی قبلی برای دفاع از عقیده و مکتب
قرآن یک آیه دارد میگوید: ننشینید اشکال کردند بروید جوابش را پیدا کنید. از این پیدا است که بی عرضه هستید. اگر به ما اشکال کردند نشستیم ببینیم جوابش چیست، این پیداست بیعرضه هستیم. ما باید امام زمان باشیم. پس چرا به حضرت مهدی می گویند: امام زمان!؟ امام زمان یعنی از زمان جلوتر است. ما باید جلوی زمان باشیم نه عقب زمان. ما همیشه عقب هستیم. یعنی میگوییم: اِ…! یک چنین اشکالی شده؟ خوب جوابش چیست؟ یعنی همیشه از زمان عقب هستیم. قرآن میگوید: امام باش! آیهی امام این است. «سَیَقُولُ السُّفَهاءُ» (بقره/142) در آینده آدمهای بیخرد اشکال خواهند کرد. از حالا خود تو آماده باش. بنا شد زمان پیغمبر یک تهاجم فرهنگی بشود. تهاجم فرهنگی شیرین است. گوش بدهید. زیادی… زیادی گوش بدهید. تهاجم فرهنگی.
یک عده از دانه درشتهای یهودیها گفتند: صبح میرویم به پیغمبر اسلام ایمان میآوریم. عصری برمیگردیم. میگوییم: بابا ما از صبح تا عصری نشستیم، حرفهای تو مایه نداشت، علمی نبود. عمیق نبود، به درد عربها میخورد. روشنفکرها را نمیتواند اشباع کند، برمیگردیم. این دو تا خاصیت دارد. یکی مسلمانهایی که دور پیغمبر هستند، دلشان خالی میشود. میگویند: معلوم میشود دین ما ضعیف است، رجال یهود که آمدند، بلند شدند، رفتند. آخر اگر یک عده از پای منبر بلند شوند بروند، آنهایی هم که نشستند در شک میافتند. میگویند: آقا چه گفت که اینها رفتند؟ مثلاً من خودم پای یک منبر بنشینم. وسط منبر آقا بلند شوم بروم، همه میگویند: نکند این حدیث که خواند درست نبود، قرائتی قهر کرد؟! یکی اینکه اینها که نشستند، دل مسلمانها خالی میشود. یکی هم یهودیها دیگر هوس مسلمان شدن نمیکنند. میگویند: برو بابا! علمای ما هم که صبح رفتند، عصری برگشتند. مثل اینهایی که از تهران به شهر خودشان برمیگردند. دیگر همسایه میگوید: ببین بابا، فلانی هم که تهران رفت، دید خبری نیست. تهران هرکس 80 سال زندگی کند، 10 سالش در ماشین خط است. یعنی 80 سالههای تهران 70 سال عمر دارند. میانگین، حالا یک عده کمتر، یک عده بیشتر. میانگین روزی سه ساعت آدم در ماشین است. بعضیها بیشتر هستند، بعضیها کمتر. میانگین سه ساعت. سه ساعت یک هشتم 24 ساعت است. پس یک هشتم عمرمان را در ماشین هستیم. هرکس تهران هشتاد سال زندگی کند، پس عمرش 70 سال است. ده سال برای چه از شهر خودم بلند شوم اینجا بیایم؟ بله یک موقع ضرورت است بیایی. مثلاً برای یک کارهای ساده میآید. میگوید: آخر اینجا درآمدش بیشتر است. خوب، جنسش هم گرانتر است. اینجا هزار تومان گیرت میآید، در شهرت 500 تومان! عوضش اینجا انگور کیلویی 1000 تومان است، در شهرت کیلویی 500 تومان است. هیچ! برای پول انگور جمع میکنی. چیزی ته آن نمیماند. ضرورت است تشریف بیاورید. و الا خبری نیست.
6- توطئه یهودیان مدینه برای تضعیف مسلمانان
ما صبح میرویم ایمان میآوریم، غروب برمیگردیم. دو تا فایده دارد. 1- در دل مسلمانها خالی میشود. 2- یهودی ها هوس مسلمان شدن ندارند. این را میگویند: تهاجم فرهنگی!
فوری خدا به پیغمبر گفت: امروز صبح یک عده ایمان خواهند آورد، عصر هم برخواهند گشت. به مسلمانها بگو: اگر در مجلس آمدند خوشی نکنید. پیغمبر ما به جایی رسیده است که یهودیها هم پای منبرش میآیند. اگر هم بلند شدند رفتند، مثل اینکه من می گویم: آقایان بنده سخنرانی می کنم. وسط سخنرانی من یک عده خواهند آمد. وسط سخنرانی هم خواهند رفت. نه از آمدنشان خوشحال شوید. نه از رفتنشان! این طراحی است. طراحی است! حالا، پاتک!
قرآن میگوید که: «آمَنُوا» ایمان بیاورید «وَجْهَ النَّهارِ» (آلعمران/72) یعنی طرف صبح. «وَ اکْفُرُوا» کافر شوید، «آخِرَهُ» آیهی قرآن است. خوب ببینید قبل از آنکه یهودیها طرحهایی را اجرا کنند، پیغمبر طرح را به مسلمان ها گفت، و مسلمانها و لذا وقتی آمدند نشستند، آمدند ایمان آوردند، باید میگفتند: خیلی خوش آمدید، تبریک میگویم. ما از اینکه شما به مکتب ما آمدید خوشحال هستیم. هیچ تبریکی مسلمانها به یهودیها نگفتند. وقتی هم رفتند انگار یک مگس از روی دماغشان بلند شد رفت. نه از رفتنشان تکان خوردند، نه از آمدنشان تبریک گفتند. این پیداست که خدا، قبلاً پیغمبر را آگاه کرده بود، پیغمبر هم… ما باید قبل از شبهه به جوانها بگوییم: میروی آنجا یک چنین چیزی خواهند گفت. یک چنین چیزی خواهد شد. یک چنین چیزی… ما باید قبلاً بگوییم. حالا حوزه باید… شبهاتی در اینترنت است. در ماهواره، در کتابها، الغای شبهه میکنند. اول یک چیزی به شما بگویم. اگر یک کسی به شما… آقایان، جوانها گوش بدهید. هرکس جوان است پای سخنرانی من نشسته است، گوش بدهد، هرکسی هم جوان نیست به پسر و دختر جوانش بگوید.
7- دعوت از اسلام شناسان برای پاسخ گویی به شبهات
کسانی که به اسلام حمله میکنند، به او بگو: 1- آیا میخواهی تحقیق بکنی یا بهانه؟ به آن کسی که به اسلام اشکالی دارد. اشکال به مسلمانها میخواهی بکنی، بکنی. من ضامن مسلمانها نیستم. ما ضامن اسلام هستیم. به ما گفتند: حجه الاسلام. نگفتند: حجه المسلمین. ما از اسلام دفاع میکنیم. حالا مسلمان رشوه گرفت. او دروغ گفت. او غیبت کرد. من… او گرانفروشی کرد. او کلاهبرداری کرد. ما ضامن عمل مسلمانها نیستیم. ما میگوییم: ماشین سالم است. حالا این مسافر تخمه ریخت. این مسافر سیگار کشید. ان مسافر نمیدانم چه کرد. ما ضامن مسافرها نیستیم. در یک اتوبوس میگوییم: اتوبوس سالم است، رانندهاش هم سالم است. مسافرها، هرکسی دسته گلی آب داده به ما ربطی ندارد. ضامن اسلام هستیم و امامت و رهبری! ضامن ولایت فقیه هستیم. ضامن قانون هستیم. قانون اسلام را نقد داری ببینیم چیست؟ به هرکس اشکالی داری، به او بگو: آقا! بهانه میگیری یا تحقیق میکنی؟ قهراً چه خواهد گفت؟ آن کسی که اشکال میکند، اگر بگویی: آقا بهانه میگیری یا تحقیق میکنی؟ به خودش چه میگوید؟ میگوید: بهانهگیر هستم یا محقق؟میگوید: محقق. هیچ کس حاضر نیست که بگوید: بسمه تعالی من بهانه گیر هستم. خوب اگر بهانه گیر است که یک چیزی در آن است. میگوید: نخیر! بگو: اگر میخواهی تحقیق کنی اینجا جایش نیست. اجازه بده من یک اسلام شناس را دعوت کنم، حالا نمیدانم این قصه را از من شنیدید یا نه؟ حالا اگر هم شنیدید دو بار بشنوید.
یک زنی را به یک شوهر نابینا دادند. هرشب این خانم از زیبایی خودش نقل میکرد. این شوهر هم چشمش بسته بود، و دائم سرش را تکان میداد. یک شب، دو شب، سه شب، یک ماه، دو ماه که گذشت شوهر خسته شد. گفت: خانم ما دو سه ماه است با تو ازدواج کردیم، هرشب از زیباییهای خودت میگویی. من هم که کور هستم نمیتوانم ببینم. اما یک چیزی را عقل من میرسد. تو اگر خوشگل بودی، چشم دارها تو را برده بودند. (خنده حضار)
شما آن کسی که اشکال میکند به او بگو: بهانه میگیری یا محقق؟ هیچ وقت نمیگوید: بهانه! میگوید: محقق. بگو: اگر تو محقق بودی پهلوی من نمیآمدی. اینکه چراغ را خاموش میکنی، میرقصی پیداست، رقاص نیستی. اگر مردی چراغ را روشن کن ببینیم چطوری می رقصی! در تاریکی که همه خوش رقص هستند. شما اجازه بده یک اسلام شناس را دعوت کنیم، 5 دقیقه حرف بزن، او هم 5 دقیقه جواب بده. من هم دو تا 5 دقیقه گوش گردد، بعد ببینیم چه گردد. کدام را انتخاب کرده است؟ بنابراین ما باید نیازهای جامعه را بشناسیم. بعد هم قرآن میگوید: «لِیَتَفَقَّهُوا» میدانی فرق فقه و علم چیست؟ عالم کیست و فقیه کیست؟ عالم یعنی میداند. فقیه یعنی عمیق میداند. ببین میگوییم: در نفت چیست، در بخاری… میگوییم: نفت است. خوب همه میفهمند نفت است. اما یک کسی که عمیق میداند، میداند از این نفت چه چیزهایی استخراج میشود. در دنیای پتروشیمی، فقیه یعنی عمیق میداند. قران میگوید: از هر طایفهای یکی بیاید طلبه شود. باید قرآن شناس باشیم. نهج البلاغه شناس باشیم. یک ادبیاتی بخوانیم، با قرآن و اسلام آشنا شویم. دیگر میتوانیم جواب بدهیم.
8- خاطرهای از مرحوم شهید رجایی
مرحوم رجایی فقیه نبود. یک رئیس جمهور بود. یک معلم با فضیلتی بود، ولی این معلم با فضیلت با اسلام آشنا بود. با اسلام آشنا بود، گلیم خودش را از آب کشید و جامعه را هم نجات داد. آشنا شویم و خدا رحمت کند. یکبار رجایی به من گفت که: قرائتی! تو قرائتی با همزه هستی یا قرائتی با «عین»؟ گفتم: قرائت با همزه، قرائت قرآن، یعنی خواندن قرآن. با حمزه! قرائت با «عین» که نداریم. گفت: چرا نداریم؟ «الْقارِعَه»، «مَا الْقارِعَه»، «وَ ما أَدْراکَ مَا الْقارِعَه» (قارعه/1تا3) قارعه آیهی قرآن است. سورهی قارعه! با «عین» است. گفتم: حق با شماست. من توجه نداشتم. قرائت با همزه یعنی خواندن. قرائت با «عین» یعنی کوبیدن. زمان جنگ هواپیما پایین میآمد، دیوار صوتی را میشکست، شیشهها میشکست. یعنی نظام هستی با یک قارعه، قارعه یعنی کوبنده. با یک صدای کوبنده همهی هستی متلاشی میشود. «الْقارِعَه» کوبنده! «مَا الْقارِعَه» نمیدانی چه کوبنده! «وَ ما أَدْراکَ مَا الْقارِعَه» پیغمبر تو هم نمیدانی چه کوبنده! صدایی که جهان متلاشی می شود. پس «قرع» یعنی کوبیدن. بعد رجایی یک جمله خواند. جملهاش این است. گفت: الهی! خدایا! من چرا میگویم؟ میخواهم بگویم: دیپلمههای ما کمی با قرآن و حدیث آشنا شوند، رجایی میشوند. «الهی قَرَعتُ» «قرع» با عین یعنی کوبیدم. «قارعه» «الهی قرعت باب» باب هم میدانید یعنی چه. یعنی چه؟ دَر، «فَضْل» هم میدانید یعنی چه؟ بخشش! «قَرَعتُ بَابَ فَضْلِکَ» (بحارالانوار/ج82/ص228) «فَضْلِکَ» «یَد» یعنی چه؟ دست. «بید» به دست «رجایی» رجایی هم اسم خودش بود. «رجا» یعنی امید من. خوف و رجا، یعنی خدایا در خانهی فضل تو را میکویم، با دست امیدم. رجایی یعنی امید. یعنی خدایا با دست امیدم در خانهی لطف تو را میکویم. من یک خرده به شهید رجایی نگاه کردم. گفتم: آقای رجایی! سوادت چقدر است؟ کجا درس خواندی؟ آخوند بودی؟ گفت: نه من دانشگاه و دبیرستان! گفتم: آخر این «قرع» با عین را معنی کردی. بعد یک مناجات گفتی که هم «قرع» در آن بود و هم رجایی در آن بود. آخر این چنان جفت به هم، دوقلوهایش را چسباندی، مناجات درآوردی. مناجات هم در روایات هست. گفت: من دیپلم که بودم، و یا دانشجو که بودم، با یک دوچرخه قراضه مسجد میرفتم و یک کمی با ادبیات آشنا میشدم. همان مقدار کمی که با قران و حدیث آشنا شدم، الآن قرآن را که میخوانم بسیاری از جملاتش را میفهمم. «الهی قَرَعَتْ بَابَ فَضْلِکَ» در مملکت ما چند میلیون جوان هستند که همه میتوانند ضمن اینکه دکتر و مهندس هستند، رجایی و چمران هم باشند. بیایید طلبه شوید. اگر توفیقتان بیشتر شد، و طلبهها هم به شما بگویم. هیچ جای دیگر روز به روز هرچه، هرچه هوا داغتر شود، ارزش آب بیشتر میشود. دنیا به سمت اسلام است.
من یکی از کشورهای اروپایی بودم، گفتند: چند سال پیش روز عاشورا، دویست نفر میگفتند: یا حسین! شیعهها از اطراف جمع میشدند، دویست نفر! پارسال در این پایتخت، 40 هزار نفر روز عاشورا یا حسین گفتند. دویست نفر، 40 هزار نفر. در چند سال! «یَدْخُلُونَ فی دینِ اللَّهِ أَفْواجا» (نصر/2) فوج فوج وارد میشوند. بیش از هزار مسجد الان در آمریکا هست. آمریکاییها وحشت کردند که اسلام دارد گسترش پیدا میکند.
یکی از علمای سعودی میگفت: خانهای کم پیدا میکنید که یکی از جوانهای آنجا توجهی به مکتب اهل بیت پیدا… ولوله شده آقا! نمیدانید چه خبر شده است؟ دین ما دارد پیش میرود. منتهی گیر ما این است که یک مرتبه به ما بگویند: بسم الله! دیروز رئیس بسیج دانشجویی ستاد اقامه نماز آمد. گفت: 140 دانشگاه داریم. شما 140 مفسر به ما بده. گفتم: والله 140، ما مفسر خیلی داریم ولی حالا مفسر آماده باش، باید ببینم. باید آمار بگیرم. به من مهلت بدهید. دست و پایم را گم کردم. اگر یک روز بازار تهران تصمیم بگیرد، نماز بخواند آبروی بازار تهران ریخته است. چون مسجدهای بازار تهران برای زمان مظفرالدین شاه است، که در بازار بیست هزار نفر آدم بودند. امروز در بازار تهران 500 هزار نفر هستند. یک روز اگر تصمیم بگیرند نماز بخوانند مسجد کم میآوریم. ما باید دعا کنیم مردم نماز نخوانند. یعنی جماعت، اگر خواسته باشند نماز بخوانند آبروریزی است. درآینده روز به روز اسلام پیش میرود.
فیلم مارمولک را که نشان دادند، من گفتم: فیلم خوبی است. در سمینار حج، روحانیون حج به من حمله کردند که چرا گفتی خوب است؟ این فیلم مارمولک آبروی روحانیت را برد. گفتم: روحانی؟! مگر میشود آبرویش برود؟ روحانی مثل توپ میماند. هرچه سفتتر به زمین بزنی، بلندتر میشود. مگر شما قرآن را قبول ندارید؟ قرآن میگوید: مارمولک که حیوان کوچولو است. نهنگ بزرگ یک آخوند را خورد، مجبور شد پس داد. حضرت یونس! (خنده حضار) نهنگ با آن کلفتیاش، نهنگ یک آخوند را خورد مجبور شد، پس داد. آخوند مگر میشود از بین برود؟ اگر بنا بود از بین برود، آتاتورک ترکیه را حل کرده بود. بعد از 50 سال تازه اسلام گرایی در ترکیه شعله کشیده است. اگر بنا بود اسلام از بین برود که رضاشاه اسلام را از بین برده بود. اصلاً علت اینکه کربلا را 17 بار به آب بستند. که قبر… آخر شهید را که کسی زیر سم اسب نمیکند. خوب او را میکشند و میروند دیگر. گفتند: نه! امام حسین را زیر سم اسب بگذاریم، که اثری نماند. مگر میشود با خدا درافتاد؟ زلیخا در فیلم یوسف دیدید. زلیخا درها را بست هیچ کس نفهمد. همه فهمیدند. (خنده حضار) مگر میشود با خدا کشتی گرفت؟ محمدرضا شاه گفته بود: احدی عکس امام را چاپ نکند. هیچ مرجع تقلیدی در طول تاریخ به اندازه امام عکسش چاپ نشد. اینطور نیست که آتاتورک چه میگوید؟ رضاشاه چه میگوید؟ آمریکا چه میگوید؟ نمیدانم، اینطور نیست. نیست. نیست، نیست. خدا قول داده کرهی زمین در اختیار اسلام است. قانونش را ذخیره کرده است. رهبرش را ذخیره کرده است. آمادگیاش هم به این است که به سمت طلبگی بسیج شویم. حالا هرکس طلبهی رسمی میشود الحمدلله رب العالمین! هرکس هم که نمیشود باز هم الحمدلله رب العالمین! منتهی آخوند… یک دقیقه آخر وقت دارم، من این را برای طلبه ها، این یک دقیقه میخواهم مخصوص طلبهها باشم. اول که ما حوزه هایمان، من یک نامه خدمت مقام معظم رهبری نوشتم. که ما 20 هزار طلبه کت و شلواری داریم. دیپلمش را گرفته، لمعه و رساله مکاسب میخواند. یعنی سالهاست طلبه است ولی دیپلم دارد. سالهاست طلبه کت و شلواری است. این عمامه ندارد که برود امام جمعه شود یا منبر. از این 20 هزار تا میشود استفاده کرد. ایشان هم نوشت من موافق هستم، با دفتر تبلیغات صحبت کنید که… کارش شده است. از سیصد تا شروع شده، ما باید از این بیست هزار تا شروع کنیم. هر طلبهی کت و شلواری میتواند، پسرخالهها، پسر عمه هایش را دور هم جمع کند، قرآن268 قصه دارد. قصههای قرآن را بگوید. یک مسئله، یک قصه، یک خاطره، یک ربع بس است. سخنرانیهای یک ربعی، سخنرانیهای 5 دقیقهای. سخنرانیهای کوتاه. اصلاً میشود نیم دقیقه تفسیر گفت. نیم دقیقه میشود تفسیر گفت. شما الآن ساعت بگذارید. 30 ثانیه، یک، دو، سه! «بسم الله الرحمن الرحیم». در قران چند بار گفته: «کُلُوا» یعنی بخورید. هرجا میگوید: بخورید، کنارش یک مسئولیتی است. یک جا میگوید: «کُلُواوَ اشْکُرُوا» خوردی شکر خدا. رابطهی شکم با خدا. «کُلُوا و أَنْفِقُوا» خوردی به فقرا هم انفاق کن. شکم با فقرا. «کُلُوا وَ اعْمَلُوا صالِحا» خوردی از انرژی ان یک کار خوب بکن. «کُلُوا وَ لا تَطْغَوْا» خوردی طغیان و بد مستی نکن. «کلوا وَ لا تُسْرِفُوا» فشار به معدهات نیاور.پس هرجا میگوید: «کُلُوا» یک مسئولیتی هست. در دین ما بخور، بخور نیست. هرجا میگوید: بخور، کنارش یک مسئولیتی هست. والسلام علیکم و رحمه الله. این چقدر شد؟ 30 ثانیه! پس 30 ثانیه هم میشود سخنرانی کرد. ما از بس که معطل میکنیم مردم خسته میشوند. بعضیها حرف که میزنند معطل میکنند. مثل تریاکیه! یک تریاکی به یک تریاکی گفت: مواد داری؟ گفت: بیا! گفت: بله! گفت: این خیابان 24 متری است، میروی. دویست متر میروی. گفت: خوب! گفت: سمت راستت یک خیابان 8 متری است، میروی. بعد یک کوچه 4 متری است، میروی. بله! بعد گفت: آنجا چند خانه است. یک در طوسی است. در را میزنی طبقهی سوم، میروی اتاق یک، دو، در اتاق دو یک کمد است. در کمد یک کتاب است. روی کتاب یک قرآن است. مرتب گفت، آخر گفت: به آن قرآن قسم تریاک ندارم. (خنده حضار) یعنی جان آدم درمیآید تا حرف بزند. ما اگر حرفهایمان به قول تریاکیها، البته من سیگاری هم نیستم. تریاکیها میگویند: کم و تیز و چسبان! قدیمیها میگفتند: مفت و مفید و مختصر! همان آقای دانشجو شب بیست دقیقه در همان مسجد محله عربی بخوان. در هر مسجدی یک گروهی بشوند. یک استاد دانشگاه، یک طلبه پیدا کنند، شبی یک ربع، شبی بیست دقیقه، ما باید برای امام زمان بازو داشته باشیم. خدا قول داده است. اسلام کرهی زمین را خواهد گرفت، پس آماده شوید. افرادی هم بیایند مدرسه بسازند. افرادی هم بیایند…
یک تاجر آمد به یک طلبه گفت: آقا! تو طلبهی خوبی هستی. خرجت با من. ایشان یکی از مراجع تقلید شد. حالا نمیدانم اسمش را ببرم یا نبرم. یک مرجع تقلیدی شد که صدها هزار مقلد دارد. از مراجع درجه یک! خدا رحمتش کند از دنیا رفت. ولی یک تاجر گفت: من خرجت را میدهم. هم تاجرها، هم خواهرها، هم برادرها، با حوزه آشنا شویم. این حرف به خاطر این بود که اسم قم و تولد حضرت معصومه و حوزهی علمیه و به این مناسبت این بحث را مطرح کردم.
خدایا! به همهی ما توفیق آشنایی با اسلام، عمل به اسلام، نشر اسلام مرحمت بفرما.