خطرها و سپرها (2)
1- شرک، بزرگترین خطر فکری و اعتقادی
2- توکل بر خداوند قادر و مالک مطلق
3- اخلاص و قصد قربت در کارها
4- شناخت ویژگیهای افراد منافق
5- شناخت نعمتها و امدادهای الهی
6- نگرانی و ناامیدی، مایه اضطراب و افسردگی
7- توبه، زمینه ساز آمرزش الهی
8- رعایت حقوق مردم و حلال و حرام الهی
موضوع: خطرها و سپرها (2)
تاریخ پخش: 23/06/87
بسم الله الرحمن الرحیم
«الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی»
بینندگان عزیز، وارد دههی دوم ماه رمضان شدند. زمانی پای تلویزیون بحث را میبینند، که دههی دوم ماه رمضان است. موضوع بحثمان امروز این جلسه است که خطرهاو سپرها، چه خطراتی جلوی ما است. قرآن کجا تابلو زده که خطر است؟ در جادهها که میرویم یک جاهایی میگویند: خطر! هرچه تابلو خطر بیشتر باشد پیداست خطر جدیتر است. گاهی وقتها مثلاً یک تابلو نوشته خطر!گاهی نه، اینجا نوشته خطر! سی متری باز نوشته خطر! دو تا تابلو است. گاهی میبینی از یک کیلومتری نوشته خطر، خطر، خطر، خطر، خطر، خطر، این چه خطری است؟ بیشترین تابلو خطر در قرآن این تابلو است. که معلوم میشود خیلی خطر جدی است.
1- شرک، بزرگترین خطر فکری و اعتقادی
بسم الله الرحمن الرحیم، موضوع بحث خطرها و سپرها. اینکه میگویم: سپر، چون حدیث داریم «الصَّوْمُ جُنَّه» (کافی/ج2/ص18) یعنی روزه سپر است. بیشترین تابلویی که در جادهی زده شده، همهاش تابلو زده. حدود 150 تابلو است و همه نوشته «دُونِهِ» «دُونِ اللَّهِ» «دُونِهِ» «دُونِ اللَّهِ» یعنی غیر خدا. یعنی مواظب باش سراغ غیر خدا نروی. یعنی بیشترین خطر این است که انسان خدا را رها کند سراغ غیر خدا رود. حالا غیر خدا را یا خودم خوشم میآید. ولو خودم میدانم خدا چه میگوید. اما فعلاً من خودم این را دوست دارم. به خاطر میل خودش خدا را رها میکند. یا میگوید: همسرم میخواست. چرا گناه کردی؟ آخر همسرم گفت. چرا گناه کردی؟ بچهام گفت. چرا گناه کردی؟ رئیسم گفت. چرا گناه کردی؟ مدیرم گفت. چرا گناه کردی؟ آخر همسایهها توقعشان است. چرا گناه کردی؟ یعنی بسیاری از وقتهایی که ما کج میرویم به خاطر این است که مرتب میبینیم غیر خدا جلویمان سبز میشود میرویم او را راضی کنیم خدا را رها میکنیم. اگر از من بپرسند، بیشترین خطری که در قرآن تابلو زده چیست؟ میگویم: کلمهی «دُونِهِ» «دُونِ اللَّهِ» یعنی زود آدم، آخر مردم میگویند چه؟ مردم چه میگویند؟ بابا… خواستگار برای دختر میآید دختر هم میتواند شوهرداری کند، به هر حال آمادگی ازدواج دارد. میگوید: آخر دختر عموها، دختر خالهها، دختر داییها، همشاگردیهایم، هیچکس در مدرسه، دبیرستان ما ازدواج نکرده است، حالا من ازدواج کنم؟ خوب، چه خواهند گفت؟ بابا ازدواج راه خداست. میگوییم: نه! آخر همشاگردیها چه خواهند گفت؟ به خاطر همشاگردیها ازدواج را عقب میاندازد. یا مثلاً میگوییم: حالا در خانه جشن میگیریم. حالا لازم نیست تالار بگیریم. آخر همه تالار میروند. حالا ما تالار نرویم؟ آنوقت پول قرض میکنیم. گاهی هم ربا میگیریم. پول ربایی می رویم تالار کرایه میکنیم برای اینکه مردم خواهند گفت. یعنی به خاطر مردم گرفتار گناه میشویم. ما خیلی جلویمان غیر خدا سبز میشود و ما سراغ غیر خدا میرویم. این خطر است. قرآن خیلی آیه دارد. دهها آیه دارد. اگر هم نگویم صدها، ولی من 5، 6 تا از این آیهها را دیدم. اینکه میگوید: آقا غیر خدا خبری نیست. چند تا آیه بنویسم. این «دُونِ اللَّهِ» این خطر است. این خطر «دُونِ اللَّهِ» است. خطرها این است. سپرها چیست؟
2- توکل بر خداوند قادر و مالک مطلق
میگوید: 1- «لا یَمْلِکُون» اینها مالک چیزی نیستند. دومرتبه گفته: «لا یَمْلِکُون» مالک چیزی نیستند. باز گفته: «لا یَمْلِکُون» مالک چیزی نیستند. یک جا میگوید: «لا یَمْلِکُونَ لَکُمْ رِزْقاً» (عنکبوت/17) نان و آب شما دست آنها نیست. رزق شما دست… ولشان کن. رزق شما دست اینها نیست. یک جا میگوید که:«لا یَمْلِکُونَ لَکُمْ» «لا یَمْلِکُونَ … وَ لا نَفْعاً» بابا نفعی نمیتوانند به شما برسانند. یک جا میفرماید که: «ضَرًّا وَ لا نَفْعا» نه نفعی دارند نه ضرری. بیخاصیت هستند. ولشان کن. یکجا میگوید: «وَ لا یَمْلِکُونَ مَوْتا» «وَ لا یَمْلِکُونَ مَوْتاً وَ لا حَیاه» اینها نه مردن شما دست اینها است، نه زنده بودن شما. «وَ لا نُشُورا» (فرقان/3) نه قیامت شما دست اینها است، برای چه سراغ غیر خدا میروی؟ غیر خدا نه رزق شما دست آن است. نه نفع شما دست آن است. نه ضرر شما دست آن است. نه مرگ شما دست آن است. نه حیات شما دست آن است. نه قیامت شما دست آن است. ولشان کن. «لا یَمْلِکُونَ» «لا یَمْلِکُونَ» «لا یَمْلِکُونَ» اینها مالک چیزی نیستند.خوب این یکی.
در آیات دیگر میفرماید که… با لحن دیگر، «أَ فَرَأَیْتُم» «أَ فَرَأَیْتُم» «أَ فَرَأَیْتُم» چهار تا «أَ فَرَأَیْتُم» پشت سر هم است. اینجا همه «لا یَمْلِکُونَ» بود. این میگوید: «افرایتم» نگاه کن، «افرایتم» دو مرتبه آیه بعد. «افرایتم» دومرتبه آیه بعد.«افرایتم» دو مرتبه آیهی بعد. «أَ فَرَأَیْتُم» یعنی آیا می بینی، «أَ فَرَأَیْتُمُ النَّارَ الَّتی تُورُونَ» (واقعه/71) نار یعنی چه؟ «أَ فَرَأَیْتُمُ النَّارَ الَّتی تُورُونَ» «تُورُونَ» یعنی نشان داده میشود. دو تا سنگ چخماق را وقتی به هم میزنی آتش در دل مخفی بود جلوه پیدا میکند. آیا آتش را دیدی؟ شما آتش را ایجاد کردید؟ «أَ فَرَأَیْتُمْ ما تَحْرُثُونَ» (واقعه/63) شما فقط یک دانه زیر خاک می کنید. یک دانه پخش میکنید. گندمی که میآید مردم درآوردند یا تو؟ تو یک دانه انداختی، اینکه دانه رفت خوشه آمد، دست مردم است؟ «أَ فَرَأَیْتُمْ ما تُمْنُونَ» (واقعه/58) آیا نطفه، آیا منی را میبینید. «تُمْنُونَ» منی، نطفه این اسپرم را نگاه کن، یک اسپرم وارد رحم میشود، یک انسان بیرون میآید. تو این اسپرم را به انسان تبدیل کردی؟ مردم کردند؟ رئیس جمهور انجام داد؟ مجلس انجام داد؟ شورای شهر انجام داد؟ شهرداری و فرمانداری و امام جمعه انجام داد. حوزه و دانشگاه انجام داد؟ یک تک سلول در رحم مادر تبدیل به یک انسان می شود. بابا آتش از مردم است؟ کشاورزی از مردم است؟ خودت از مردم هستی؟ «أَ فَرَأَیْتُمُ الْماءَ الَّذی تَشْرَبُونَ» (واقعه/68) «ماء» یعنی «الْماءَ الَّذی تَشْرَبُونَ» آبی که میخوری نگاه کن. این آب را چه کسی فرستاد؟ «لا یَمْلِکُونَ»، «لا یَمْلِکُونَ»، «لا یَمْلِکُونَ»، «أَ فَرَأَیْتُمْ» «أَ فَرَأَیْتُمْ» «أَ فَرَأَیْتُمْ» این آیات پی در پی، برای این است که این تابلوها را پاک کند. همهی «دُونِ اللَّهِ» ها را پاک کند، بگوید: بیا سراغ خدا برو. «فی سَبیلِ اللَّه» «فی سَبیلِ اللَّه» «فی سَبیلِ اللَّه» «فی سَبیلِ اللَّه» میخواهد تابلوی «دُونِ اللَّهِ» را پاک کند،به جای «دُونِ اللَّهِ» بگذارد، «فی سَبیلِ اللَّه»
3- اخلاص و قصد قربت در کارها
برای خدا درس بخوان. آنوقت آدمی که برای خدا درس خواند عقدهای نمیشود. من برای خدا درس خواندم. از کسی توقعی ندارم. آدمی که غرضش خدا باشد، من برای خدا خودم را کاندیدا کردم. حالا رأی دادند الحمدلله! رأی هم ندادند الحمدلله! اما اگر خواسته باشد پست بگیرد، به او رأی ندادند عصبانی است. اگر درس بخواند برای اینکه استخدام رسمی شود، همینکه دولت او را استخدام نمیکند از دولت عصبانی است. بنده اگر برای پول سخنرانی کنم، اگر به من پاکت پول ندهید، از همهی شما عصبانی میشوم. اما اگر کار به پول نداشتم، من برای خدا حدیث میخوانم. دیگر هیچوقت عقدهای نمیشوم. ببینید مردم همه روز عاشورا میگویند: حسین! حسین! حسین! حسین!حسین! حسین! حسین! حسین! آیا یک مرتبه امام حسن، عصبانی میشود میگوید: ای بیانصافها! یکی هم بگویید: حسن! حسن! خوب ما هم که امام هستیم. ما هم که برادر بزرگتر هستیم. اگر همهی مردم حسین، حسین، بکنند امام حسن عصبانی نمی شود. اما اگر من و یک نفر اینجا بنشینیم، شما به او چای بدهی به من ندهی من عصبانی میشوم. یعنی ما با یک چای عصبانی میشویم. ولی اگر کرهی زمین حسین، حسین، بگویند امام حسن عصبانی نمیشود. این فایدهی خداست. «الا بذکر الله تطمئن القلوب» آدم وقتی برای خدا کرد… من برای خدا انجام دادم. حالا مردم به او رأی بدهند، پشت سر او نماز بخوانند. مهم نیست. من به وظیفهام عمل کردم.
آدم مخلص آرامش دارد. مثل آدمی که در دستش طلا است. اگر در دستش طلا است همه مردم بگویند: سفال است. سفال است. سفال است. همهی دنیا هم بگویند: سفال است. طرف نگاه میکند. دلش آرام است. خودش میداند طلا است. اگر هم در دستش سفال است. همه بگویند: طلا است. طلا است. طلا است. خوب خودش که میداند سفال است. آدمی که خدا دارد آرامش دارد. سراغ غیر خدا نروید. غیر خدا پاک میشود. «لا یَمْلِکُونَ»، «لا یَمْلِکُونَ»، «لا یَمْلِکُونَ» آنها که خودشان را به شاه چسباندند، شاه کجاست؟ نخست وزیر کجاست؟ خودتان را به کسی نچسبانید. اگر کاری میکنیم، درسی میخوانیم. خدمتی میکنیم. کشاورزی، کارگری، مدیریت، هر کاری میکنیم از خدا بخواهیم به خصوص بینندگان عزیز، پای تلویزیون ماه رمضان است. از همه چیزی بخواهید اخلاص خدا به شما بدهد. یک چیزی اسمش را شنیدهاید. میگویند: کیمیا! کیمیا را میگویند اگر به مس بزنید چه میشود؟ با هم بگویید… طلا میشود. آن کیمیا اخلاص است. اخلاص را به هرچه بزنی ابدی میشود. اگر یک لیوان آب برای خدا دست یک تشنهای بدهی این تا ابد میماند. روز قیامت هم میگویند: تشنهای را آب دادی. حتی حدیث داریم درخت تشنهای را آب بدهی انگار یک مومن تشنه را آب دادی. یعنی آب به درخت تشنه بدهی روز قیامت میماند. اگر خدا باشد. اما اگر فقط برای میوه باشد. غصه میخوری. پول آب دادیم. کشاورزی هم کردیم. ولی میوه گیرمان نیامد. غصه میخوریم. اما اگر بگوییم: آقا این درخت تشنهاش است من آبش میدهم. خدا دیگر حالا هرچه میخواهد خدا داده است. اختیار با خودش است. برای خدا که شد آدم… آدمی که برای خدا کار بکند آرامش دارد.
4- شناخت ویژگیهای افراد منافق
یک وقتی اول انقلاب، منافقین هم خودشان را کاندیدا کردند. این شهر و آن شهر سخنرانی میکردند و به ایرانیها میگفتند: ملت قهرمان ایران! رأی ها را شمردند. رادیو گفت: رأی نیاوردند. گفتند: این تودهی ناآگاه! یعنی قبل از ظهر همهی ملت قهرمان بودند، بعد از ظهر تودهی ناآگاه شدند! بعد هم فرار کردند و به خارج رفتند. ببینید، آدم وقتی برای پست کار میکند، به او دادند، میگوید: خوب است. به او ندادند، … قرآن میگوید: «وَ مِنَ النَّاسَ {وَ مِنْهُمْ} مَنْ یَلْمِزُکَ فِی الصَّدَقات» (توبه/58) «یَلْمِز» «وَیْلٌ لِکُلِّ هُمَزَهٍ لُمَزَهٍ»! «لُمَزَهٍ» یعنی نیش. «وَ مِنْهُمْ مَنْ یَلْمِزُکَ فِی الصَّدَقات» «یَلْمِزُکَ» از همان «لُمَزَهٍ» است. نیش میزنند «فِی الصَّدَقات» میگویند: پیغمبر مالیاتها چه شد؟ زکاتها را به چه کسی دادی؟میآمدند به پیغمبر میگفتند: این پولهای خمس و زکات کجا رفت؟ قرآن میگوید: اینها مریض هستند. «فَإِنْ أُعْطُوا» «ان» یعنی اگر،«أُعْطُوا» یعنی عطا شدند. «فَإِنْ أُعْطُوا مِنْها» اگر یک سکهای کف مشتش میگذاری «رَضُوا» راضی هستند، «وَ إِنْ لَمْ یُعْطَوْا» اگر به آنها ندهی «إِذا هُمْ یَسْخَطُون» اگر به آنها ندهی «یَسْخَطُون» (توبه/58) «سخط» عصبانی هستند. یعنی اینها انتقادشان، انتقاد مادی است. پستش بدهی میگوید: خوبی! پستش را بگیری، میگوید: بد هستی. آدم وقتی برای خدا نیست، با یک سکه، با یک خرما، داغ میشود. با یک قاشق ماست سرد میشود. اما اگر برای خدا باشد.
امام حسین یک زمانی روی دوش پیغمر بود می گفت: «رضاً برضاک» یک زمانی هم زیر سم اسب بود، باز گفت: «رضاً برضاک» یعنی روش دوش پیغمبر باشم یا زیر سم اسب، با خدا رابطهام به هم نمیخورد. ما الآن سر یک تخم مرغ رابطهمان با خدا نمیشود. یک شانه تخم مرغ، کافی است. ای خدا! سر شانه تخم مرغ با خدا دعوا میکنیم. انسان باید از خدا بخواهد. دنیا خطرناک است. بنده که اینجا حرف میزنم، سر تا پایم خطر است. اصلاً در خطر هستیم. اینکه در شب قدر میگویند: «الغوث، الغوث» چه…؟ «خلّصنا» «خلّصنا» یعنی چه؟ «خلّص» خلاصم کن. یعنی داخلش هستم. نمیگوید:«لا تَدخُلُنا فِی النَّار» نمیگوید: وارد جهنم نشوم. یعنی الآن در جهنم هستم. همین الان نجاتم بده. «اَجِرنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیر» یعنی الآن داخلش هستم. به کسی میگویند: خلاصش کن که داخلش است. ما الآن غرق در خطر هستیم. بنده الآن… شما فکر میکنی من حجه الاسلام هستم؟ اجازه بدهید سه تا تلفن به من شود، بعد معلوم میشود. الو! بفرمایید. آقای قرائتی! بفرمایید. شما از این هفته شب جمعه بحثهایتان تعطیل شد. الو! بفرمایید. شما مثلاً… اجازه بدهید که تلفن به من شود، جابه جا شوم، بعد اگر داغ نکردم معلوم میشود ایمان دارم. اما اگر «أُعْطُوا» عطا شد. به من دادند «رَضُوا» راضی هستم. اگر ندادند، «یَسْخَطُون» «سخط» عصبانی هستم.
«دُونِ اللَّهِ» جلوی آدم را میگیرد. انسان خودش هم خودش را نمیشناسد. خودش هم فکر نکنید آدم خودش را میشناسد. گاهی یک صحنهها،مثلاً هرکس میخواهد ببیند چطور آدمی است، ببیند چه خوابی میبیند. خیلی آدمهایی که روز میببینی آقا التماس دعا داریم، خیلی آدم خوبی است. همین آدمی که چقدر میبینی «سبوح القدوس» چقدر آدم خوبی است، اوه! در خواب چه خوابهایی دید، چه کارهایی کرد؟ چون این در خواب دستش باز بوده. در بیداری میبیند رودروایسی است، میگوید: سلام علیکم! «صبّحکم الله بالخیر» «مسّاکم الله بالخیر» هرکس میخواهد ببیند چه نژادی است ببیند در خواب چه خوابی میبیند؟ یک صحنههایی پیش میآید، من… خیلی انسان واقعاً خطرناک است. یک گوسفند شما به بنده بده. یک بزغاله، بگو: آقای قرائتی این گوشتها را تقسیم کن. اگر ببینم کسی نیست، گوشتهای کبابیاش را برای خودم برمیدارم. پس پیداست من حجه الاسلام نیستم. من در تقسیم گوسفند دینم را باختم. یک بزغاله کافی است که من را لو بده که تو دین نداری. در تقسیم بزغاله عادل نیستی.
5- شناخت نعمتها و امدادهای الهی
خطر چیست؟ غیر خدا جلوی ما سبز میشود. سپرش چیست؟ به این قرآن توجه کنیم. «لا یَمْلِکُونَ»، «لا یَمْلِکُونَ»، «لا یَمْلِکُونَ» آتش برای تو است. کشاورزی برای تو است. خودت از خودت هستی. آبی که میخوری از تو است. «إِنْ أَصْبَحَ ماؤُکُمْ غَوْراً» (ملک/30) اگر صبح کندید، کندید، دائم کندید به آب نرسیدید،«فَمَنْ یَأْتیکُمْ بِماءٍ مَعینٍ» (ملک/30) چه کسی است که برای شما آب بریزد؟ فردا صبح هرچه کندیم، دیدیم چاه آب ندارد. به چه کسی تلگراف میکنی؟ به چه کسی تلگراف میکنی؟ «لَوْ نَشاءُ جَعَلْناهُ أُجاجا» (واقعه/70) بخواهیم این درختهای سبز را خشک میکنیم. به چه کسی تلگراف میکنی سبزش کن؟ «لَوْ نَشاءُ لَجَعَلْناهُ حُطاماً…» (واقعه/65) ببخشید، «أُجاجا» را غلط معنا کردم. «لَوْ نَشاءُ جَعَلْناهُ أُجاجا» اگربخواهیم آب را تلخ میکنیم. به چه کسی تلگراف میکنی آب را شیرین کن؟ «لَوْ نَشاءُ لَجَعَلْناهُ حُطاماً» «اُجاج» یعنی آب تلخ. «حُطام» یعنی هیزم. اگر بخواهیم درختها را مثل چوب خشک هیزم میکنیم. هیچ سبز نمیشود. به چه کسی تلگراف میکنی سبزش کن؟ قرآن مرتب این آیهها را به ما گفته، که بگوید: بابا! دل از غیر خدا بکن. دل از غیر خدا بکن. اگر برایت خواستگار آمد، نگو: چون پولدار است، خانه دارد، ماشین دارد، برویم زن این بشویم. بابا نماز نمیخواند. این رابطهاش با خدا قطع است. تو برای چه زن این میشوی؟ تو هرچه به او لطف کنی، بیش از خدا که لطف نکردی. این لطف خدا را نادیده میگیرد. در برابر خدا تشکر نمیکند. آنوقت تو هم هرچه به او خدمت میکنی آن کسی که لطف خدا راتشکر نمیکنداز کجا اطمینان داری لطف تو را تشکر کند؟ آن کسی که به پدر و مادرش بیاحترامی میکند، برای چه به عنوان همسر انتخاب کنی؟ زحمات پدر و مادر را نادیده میگیرد، آنوقت زحمات شما را هم نادیده خواهد گرفت. آن کسی که رفقای قبلیاش را بیوفایی کرده، از کجا نسبت به تو وفادار باشد؟ مهم است.
خوب خطر چیست؟ «أیبتغون عِنْدَهُمُ الْعِزَّه» عزتت را از این میخواهی؟ «فَإِنَّ الْعِزَّهَ لِلَّهِ جَمیعاً» (نساء/139) «أَنَّ الْقُوَّهَ لِلَّهِ جَمیعاً» (بقره/165) تمام قدرت برای خداست. تمام عزت برای خداست. عزت را از «الهی بیدک» در مناجات شعبانیه داریم، «الهی بیدک لا بید غیرک» خدایا فقط دست توست. فقط دست توست. «زیادتی و نقصی» من زیاد باشم یا کم باشم، عزیز یا ذلیل، آینده ام خوب باشد ولی فقط دست توست. با برنامه های ما نیست. خیلی برنامههای ما کشک است. در قرآن کلمهی «کلا» زیاد است. «کلا» یعنی نخیر اینطور نیست. جاهایی که ما یک محاسباتی میکنیم خدا میگوید: «کلا» محاسبهی تو کشک است. بیخود است. «یَحْسَبُونَ» خیال میکنی، اینطور نیست. «أَ فَحَسِبْتُم» خیال میکنی. اینطور نیست. «لا یَحْسَبَن» «لا یَحْسَبَن» «أَ فَحَسِبْتُم» تمام آیات «حسب»، «یحسب» یعنی کشک است. تمام آیات «کلا» یعنی حرفهای تو کشک است. خیلی چیزها را ما طوری محاسبه میکنیم، یک طور دیگر درمیآید. آمریکا با همهی کارشناسها و تکنولوژی وقدرت و تبلیغات و بوقهایی که دارد، از اول انقلاب هر محاسبهای روی ایران کرده، پوچ درآمده.در این سی ساله روز به روز ایران بالا رفته، روز به روز آمریکا چهرهاش پایین آمده. آمریکا چهرهای بود. الآن خیلی در دنیا آمریکا منفور است. فقط این پادشاهها و رئیس جمهورها از آن میترسند. مردم، با آمریکا خوب نیستند. بدنهی مردم. الآن مسئولین کشور ما، با مسئولین آمریکا در هر کشوری باید مردم را آزاد بگذارند. پلیس نباشد. ببینیم مردم از کدام، یک خیابان بگویند: این مسئول از کشور ایران رفت. این مسئول هم مسئول آمریکا. ببینیم استقبال از کدام بیشتر است؟ مسئله خداست.
اینطور نیست که حالا اگر یزید بیاید امام حسین را بکشد و زیر سم اسبش کند تمام شود. بعد از هزار و چهار صد سال، سال به سال عاشورا داغتر میشود. دیگ های برنجش و عزاداریهایش و خرجهایی که میکنند. حماسههایی که به وجود میآورند. به هر حال خطر این است که ما مرتب سراغ غیر خدا میرویم. برای خدا درس میخوانیم. انتخاب همسر برای خدا. انتخاب شغل برای خدا. این شغل، شغل خوبی است. حالا درآمدش با خداست. یک وقت میگوییم: ببین شغل خوبی است. اما پول در آن نیست. برویم سراغ آن کار. ولو آن کار شغل است. آن داروسازی است. آن هروئین سازی. بله داروسازی ماهی اینقدر دارد. آن هروئینی میدانی یک مرتبه آدم ماهی چقدر گیرش میآید؟ اگر به سراغ پول رفتیم، «دُونِ اللَّهِ» است. اگر به سراغ عزت رفتیم، «دُونِ اللَّهِ» است. آنوقت گاهی وقتها برای غیر خدا سراغ عزت میرویم، اگر واقعاً کسی خواسته باشد کاندیدای مجلس شود که در چهره بگویند: نماینده فلان شهر! عزیز شود در منطقه. رأی نمیآورد ذلیل میشود. یا دور دوم مردم به او رأی میدهند، یا ذلیل میشود. چون عزتت را از مردم میخواستی همه مردمی که گفتند: زنده باد! همه ی مردم دور بعد میگویند: مردهباد! «اَیَبْتَغُونَ عِنْدَهُمُ الْعِزَّه» تو عزتت را از مردم میخواستی. مردم اگر آدم را رنگی کنند، من بارها این مثل را در تلویزیون گفتم. مردم اگر آدم را رنگی کنند، پاک می شود. شما تخم مرغی که خودت رنگی کردی، با یک خرده آب دهان پاک میشود. اما دم طاووسی را که خدا رنگی کرده همهی شیلنگها را هم به آن بگیری، پاک نمیشود. چون دم طاووس را خدا رنگ کرد. تخم مرغ را تو رنگ کردی. رنگ ما پاک می شود. دختر چه کسی هستم؟ پسر چه کسی هستم؟ عروس چه کسی هستم؟ داماد چه کسی هستم؟ پستم چیست؟ چیست؟ چیست؟ چیست؟ یک وظیفهی شرعیتان را تشخیص بدهید که خدا چه میخواهد؟ بندهی خدا بشوید. بعد هم بگو: خدایا تو میدانی که من برای رضای تو آمدم. مشکلات را حل کن. خوب صلواتی بفرستید سراغ یک خطر دیگر برویم. (صلوات حضار)
6- نگرانی و ناامیدی، مایه اضطراب و افسردگی
عرض کنم که یکی از خطرات این است که آدم از آیندهاش نگران است.آینده چه میشود؟ این غصههایی که میخورد، مرتب میگوید: آینده، آینده! ما در اسلام توکل داریم. گاهی وقت هایک کسی آمده بود ازدواج کند گفت: آقا من یک دامادی میخواهم صد در صد مطمئن باشم. گفتم: خوب، اگر صد در صد داماد مطمئن بود، یا عروس مطمئن بود. توکل جایش کجا میشود؟ مثل دو دو تا چهار تا. دیگر دو دو تا، چهار تا توکل نمیخواهد. یک مقداری شما باید تحقیق کنی، آینده علم غیب که ما نداریم. ممکن است همینکه صد در صد خوب است، فردا بد شود. ممکن است آن کسی که متوسط است فردا خوب شود. این ممکن است با دوچرخه فردا آینده ماشین دار شود، آن ماشین سوپردولوکسش هم در دره بیفتد، فَشَل بشود. شما زندان بروید، ببینید فقرا زندان هستند یا اغنیا؟در زندان هم فقرا هستند هم اغنیا. تاجر مهم است. چکش برگشته نتوانسته بدهد. چکش را برگشت زدند، زندانش کردند. ورشکست شده است. آمار طلاق در فقرا است یا اغنیا؟ در هردو. ما باید به مقداری که میتوانیم تحقیق کنیم ولی باقیاش توکل. از آینده نترسید.
امیرالمومنین میفرماید: «اذا خِفتَ» اگر از چیزی میترسی در آن بپر. از هرچه ترسیدی در آن بپر.چون همینطور میایستی نکند، نکند، آدمهایی که از آب میترسند هیچ وقت شنا یاد نمیگیرند. در آن بپر. حالا دو تا هم غوطه خوردی، خوردی. ولی بالاخره شنا یاد میگیری. حدیث داریم تاجرهای ترسوهیچ وقت به جایی نمی رسند. حدیث داریم. امیرالمومنین(ع) فرمود: از هرچه ترسیدی در آن بپر. یک مقداری باید دل را به دریا زد. «تَوَکَّلْت» «تَوَکَّلْت» نباید بیگدار به آب زد. اما نمیشود هم گفت: چون یقین ندارم دست نگه داشتم. خوب من یقین دارم این هواپیما که سوارش میشوم سالم میرسد. این قطار، ماشین سالم میرسد. چه میدانم؟ بالاخره فعلاً ماشین سالم است. راننده خوب است. سوار شویم برویم دیگر. حالا دیگر. آدم ترسو به جایی نمیرسد. نه تاجر ترسو… حدیث داریم برای تاجرش حدیث داریم.
آقا گناه کردم. بعضیها خودشان را باختند آقا میدانی من دیگر به درد نمیخورم. خیلی، نه از کجا. از کجا؟ انسان قابل تغییر است. از کجا میگویی؟
من کسی را سراغ دارم، که جزء فرقهی ضالهی بهاییها بود. ایشان بدست یکی از علما، که آن عالم هم شهید شد، هدایت شد. مسلمان شد. بعد طلبه شد. بعد نجف رفت، من در نجف طلبهی جوانی بودم با ایشان رفیق بودم. بعد ایران آمد در انقلاب جبهه رفت، شهید شد. ببین چند درجه پشت رد هم! منحرف بود، گمراه بود. هدایت شد. در هدایت شدهها حوزه آمد. در حوزهها، حوزهی علمیهی نجف رفت. آنجا دانشمند شد. در انقلاب برگشت ایران، در جبهه شهید شد. یعنی این طور انسان عوض میشود. هیچ کس مأیوس نباشد. همهی منحرفین قابل هدایت هستند. دستم را دست چه کسی بگذارم؟ آدم خندهاش میگیرد که بعضیها میگویند: دین… اصلاً یک گروهک انگلیسی استعماری، اصلاً بعضی رهبرها خل هستند. رهبرهای ادیان، خل هستند. ادیان ساختگیها، نه ادیان آسمانی. یهودی و مسیحیت را نمیگویم. بعضی از این گروهکها اصلاً خل هستند. کتابشان را می خوانی میبینی، هر صفحهاش یک طوری حرف میزند. اصلاً پیداست پرت است. اصلاً روانی هستند. حالا یک دست استعماری اینها را میگرداند و حرکت میدهد. انسان زود قابل تغییر است. مثل این بت پرستها. قرآن میگوید: راست بت گریه میکنی؟ «أَ تَعْبُدُونَ ما تَنْحِتُون» (صافات/95) با دست خودت تراشیدی گریه میکنی؟ حالا باز هم رحمت به گور بت پرستها. بت پرستها بت را با دست خودشان تراشیده بودند.حالا ما می آییم انگلیسی برای ما یک رهبر درست میکند، یک فرقهی ضاله درست میکند، یک عدهی کذایی هم عقبش میروند. دستمان را در دست چه کسی می گذاریم؟ به چه مبنایی؟ به چه مبنایی؟
7- توبه، زمینه ساز آمرزش الهی
حالا، نگرانی از آینده داریم. گناهها را خدا میبخشد. ماه رمضان میبخشد. صداقت، صادقانه بگوییم :خدایا بد کردم، میبخشد. لازم هم نیست گناهانمان را به کسی بگوییم. یکی از راههای عفو، چون ماه رمضان بینندهها بحث را گوش میدهند، این است که شما مردم را ببخشید. قرآن میگوید. قرآن میگوید: «وَ لْیَعْفُوا» عفو کنید همدیگر را. حالا یک فحشی، غیبتی، اس ام اسی، طنزی، جکی، ببخشش دیگر. آقا تحقیرم کرده است. سبکم کرده است. خوارم کرده است. به من حرف بد زده است. تهمت زده است. بابا او را ببخش. «وَ لْیَعْفُوا» قرآن میگوید: قاتل هم اخی است. برادر تو است. الله اکبر! الله اکبر! الله اکبر! اگر کسی خواسته باشد ببیند، کتابهای حقوق دنیا دائم میگویند: ماده ی فلان، تبصره فلان. مادهی فلان. اصلاً یک سر سوزن عاطفه در کل قوانین حقوقی شرق و غرب نیست. اما قرآن، بحث حقوق که میکند، میگوید: اگر کسی، کسی را کشت، شما می توانی او را قصاص کنی، بکشی. بعد میگوید: «فَمَنْ عُفِیَ لَهُ» «فَمَنْ» یعنی اگر کسی«عُفِیَ» عفو شد. «فَمَنْ عُفِیَ لَهُ مِنْ أَخیهِ» (بقره/178) از طرف برادرش مورد عفو شد. به چه کسی میگوید: برادر! به قاتل. میگوید: این قاتل تو است. اما اگر خواستی عفوش کنی، باز هم برادرت است. الله اکبر! این کتاب حقوق است. قرآن حقوق است. یعنی در حینی که حقوق را میگوید که حق خون را باید حفظ کرد، و کسی که قاتل است میشود در مقابل خون، خونش را گرفت. «وَ السِّنَّ بِالسِّن» دندان را شکست، دندانش را بشکن. «وَ الْأُذُنَ بِالْأُذُن» گوش برید، عربیهایی که میخوانم قرآن است. گوش برید گوشش را ببر. «وَ الْأَنْفَ بِالْأَنْف» (مائده/45) بینی ات را برید بینیاش را ببر. «وَ الْحُرُماتُ قِصاصٌ» (بقره/194) هرچیز محترمی قابل قصاص است. در عین اینکه می گوید: عدالت باید عمل بشود. در عین حال می گوید: ولو قاتل است. میتوانی بکشی اما در عین حال باز هم برادرت است. اینطور نیست که اگر یک کسی به کسی فحش داد، غیبت کرد، از میدان ایمان برادری بیرون برود. باز هم برادرت است. باز هم خواهرت است. او را ببخش. «وَ لْیَعْفُوا» «وَ لْیَعْفُوا» از نظر ادبیات عرب امر است. یعنی باید عفو کنند. باید بگذرند. «أَ لا تُحِبُّونَ أَنْ یَغْفِرَ اللَّهُ» (نور/22) مگر نمیخواهی خدا تو را ببخشد. اگر میخواهی خدا تو را ببخشد، تو هم مردم را ببخش. ببخش تا ببخشند.
خدا سیئات را تبدیل به حسنه میکند. یک مثال بزنم چطور بدی، خوبی میشود؟ آب لجن میرود در زمین، تبدیل به گل میشود. همان خدایی که در باغچه آب لجن را تبدیل به گل میکند، در سجاده میتواند چون این سجاده از باغچه که کمتر نیست. بنده هم هرچه آلودگی داشته باشم انگار آب لجن است. یک آدم در یک سجادهای میایستد، سرش را روی خاک میگذارد می گوید: خدایا! تو می دانی بد کردم. ببخشید!همان طور که در باغچه آب لجن، تبدیل به گل میشود در محراب و سجاده و توبه و دعا هم انسان بد خوب میشود. سیئات! از همه گذشته، قرآن وعده داده «إِنَّ اللَّهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمیعا» (زمر/53)
8- رعایت حقوق مردم و حلال و حرام الهی
خدا همه ی گناهها را میبخشد. البته مسئلهی حق الناس مهم است. حق الناس بالاخره باید خود مردم راضی باشند. مال مردم را خوردیم حالا رویت هم نمیشود، آخر گاهی وقتها آدم رویش نمیشود. الو! سلام علیکم! ما بچه بودیم خلاصه یک پولی از جیبت برداشتیم. خودنویست را کش رفتیم. آدم رویش نمیشود بگوید. اگر رویش نمیشود این خودنویس را برایش بفرست. به حسابش در بانک بریز. یک طوری پول… یعنی مال مردم را به مردم رد کن ولی لازم نیست خودت را هم معرفی کنی. نگو: بسم الله الرحمن الرحیم، اینجانب محسن قرائتی دزدی کردم. نگو: دزدی کردم. چون آبروی خودت را میریزی. اما اگر یک پولی از جیبش برداشتی به یک نحوی پول را در کیفش بگذار. در تاریخ داریم که این پول را در کیسه بگذار و در خانه اش بیانداز. پول مردم را به مردم برگردانید چون اگر خدای نکرده این لقمهی حرام در زندگی ما باشد مثل گربهی مرده ای است که در استخر است. اگر یک گربه مرده در استخر باشد هرچه هم آب به آن بکنی، آب بد بو می شود. لقمهی حرام حتی در نسل ما اثر دارد. «مال{کَسْبُ} الْحَرَامِ یَبِینُ فِی الذُّرِّیَّهِ» (کافی/ج5/ص124) حدیث داریم لقمهی حرام در نسل هم اثر دارد. هرچه به بچهات میگویی گوش نمیدهد برای اینکه لقمهی حرام در شکمش است. امام حسین روز عاشورا فرمود: علت اینکه هرچه من میگویم حرف من اثر نمیکند، چون لقمهی حرام در شکمتان است. لقمهی حرام در تاریخ اثر دارد. در نسل اثر دارد. میشود انسان نماز نخوانده تصمیم بگیرد نماز بخواند. مال مردم را خورده بده. راحت میشود عوض شد. «یا سریع الرضا» خدا زود راضی می شود. گاهی افراد مأیوس میشوند که ما از آینده نگران هستیم. امید به وعدههای الهی، امید به عفو الهی، توکل به خدا، اینکه خدا همهی گناهها را می بخشد. اینکه خدا سیئات را تبدیل به حسنه میکند. امید به شفاعت. بالاخره اهل بیت ما را شفاعت می کنند. امید به شفاعت. اینها هم از نگرانی آینده. اشاره میکنند وقت تمام شد.
بحث ما امروز چه بود؟ «بسم الله الرحمن الرحیم». موضوع بحث چه بود؟ یک خطرهایی جلو است، باید برای خودمان آرامش به وجود بیاوریم. یکی از خطرها این است که دنبال این میرویم با این عکس می گیریم. دنبال آن میرویم میخواهیم او همسرمان شود. او بچهی ما شود. با این شرکت داشته باشیم. آنجا استخدام شویم. این خوشش می آید. عمو است. عمه است. خاله، مردم، توقع، دائم خدا را رها کردیم میخواهیم این و آن را راضی کنیم. خدا یکی است «قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَد» زود راضی میشود. «یا سریع الرضا» مردم هم خیلی هستند، هم همه راضی نمی شوند. هر کاری بکنی یک کسی ناراضی میشود. هر کاری بکنی یک کسی ناراضی میشود. بنابراین این خدا هم یکی است «قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَد» هم زود راضی میشود. «یا سریع الرضا» مردم هم خیلی هستند هم این را راضی میکنی او ناراحت میشود. او نارحت میشود. او ناراحت می شود. «قُلِ اللَّهُ ثُمَّ ذَرْهُمْ» (انعام/91) بگو: خدا و باقی را کنار بگذار. «دُونِ اللَّهِ» توجه به غیر خدا زیاد است. مرتب سراغ غیر خدا می رویم. «لا یَمْلِکُون»، «لا یَمْلِکُون»، «لا یَمْلِکُون» نه رزق شما دست آنهاست. نه نفع شما، نه ضرر شما، نه مرگ شما، نه حیات شما، نه آتش شما، نه کشاورزی شما، نه خود شما، نه آبی که میخورید. نه گیاهی که میروید. هیچ کس هیچ کاره نیست. قرآن میگوید: همهی مردم جمع شوند یک مگس نمیتوانند خلق کنند. «لم یخلقوا ذبابا» اگر هم یک مگس یک چیزی را برداشت فرار کند، همهی رئیس جمهورها عقب مگس بدوند نمیتوانند از مگس پس بگیرند. وقتی اینطور است خودمان را با خدا معامله کنیم.
همهی اینها که پای تلویزیون هستند یک آمین بگویند. آمین عربی است. فارسیاش یعنی خدایا این دعا را مستجاب کن. خدایا! ایمانی به ما بده که جز به تو توکل نکنیم. ایمانی به ما بده که عزت و ذلت و رزق و حیات و قدرت و هرچه میخواهیم فقط از تو بخواهیم. خدایا! دل ما را از غیر تو، از غیر خودت بکن و به خودت وصل کن. ما را از موحدین و مومنین واقعی قرار بده. تا حالا هرچه به خاطر رضای دیگران، خلاف رضای تو انجام دادیم گذشتهی ما را ببخش و بیامرز.