اصلاح و آشتی دادن میان مؤمنان(2)
1- مشکلات اخلاقی در عصر تکنولوژی
2- پاداش شب قدر برای اصلاح میان مؤمنان
3- جواز دروغ و نجوا برای رفع کدورتها
4- دوری از ناسزاگویی، حتی به دشمنان
5- جلب رضای الهی، عامل جذب محبوبیت مردم
6- قهر و غضب الهی برای فتنهانگیزی در جامعه
7- وظیفهی مسلمانان در برابر افراد یاغی و فتنه جو
8- برنامهریزی برای آموزش فراگیر قرآن در ماه رمضان
موضوع: اصلاح و آشتی دادن میان مؤمنان(2)
تاریخ پخش: 24/05/87
بسم الله الرحمن الرحیم
«الحمدلله رب العالمین و صلیالله علی سیدنا و نبینا محمد و علی اهل بیته، الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی»
دو جلسه راجع به اصلاح صحبت کردیم، و در مقابل اصلاح افساد است. و در ذهنم هم هست که در این بحث، حرفهای خوب دیگری هم هست که نزدیم در آن دو جلسه قبل، و بینندهها بحث را در آستانه مصلح واقعی، مصلح عمومی، حضرت مهدی(علیهالسلام) در آستانه نیمه شعبان، (صلوات حضار) این بحث را باز مطالب نگفته را بگوییم که بشود تقریباً جلسهی سوم! خوب. از چیزهایی که نگفتم، این است که …
اهمیت اصلاح!
«مَنْ مَشَى فِی صُلْحٍ بَیْنَ اثْنَیْنِ صَلَّى عَلَیْهِ مَلَائِکَهُ اللَّهِ حَتَّى یَرْجِعَ وَ أُعْطِیَ ثَوَابَ لَیْلَهِ الْقَدْرِ» (وسائلالشیعه/ج18/ص441) هر کس حرکت کند، که دو نفر را با هم آشتی دهد …
1- مشکلات اخلاقی در عصر تکنولوژی
متأسفانه این تکنولوژی و وسائل برقی و رفاهیات و امکانات اینها زندگی را بهتر کرده است، اما آدمها گیر و گورهای قدیم را دارند. مثلاً قدیم فحش میداد، غیبت میکرد، تهمت میزد، آبروریزی میکرد، تحقیر میکرد، قهر میکرد، یعنی آن گیرهای اخلاقی، در دنیا بهتر نشده است. یعنی ما الان جرأت نمیکنیم در تلویزیون این کلمه را بگوییم هر کشوری دانشگاهش بیشتر است، اخلاقش هم برتر است. نمیتوانیم این را بگوییم. باسوادش بیشتر است، متخصصش بیشتر است، اما گاهی بین متخصصین باز میبینیم اختلاف است. در حوزه مثلاً میگوییم اگر آدمها، طلبهها باسوادتر شدند، حتماً بهتر میشوند، نه! گاهی طلبههای جوان با هم رفیق هستند، باسوادتر که شدند، میبینید که با هم یک حساب و خردههایی هم پیدا میکنند. البته به ندرت! هم دانشگاهش به ندرت است و هم حوزهاش به ندرت است. اما توقع این است که آدم هر چه باسوادتر میشود، مشکلات اخلاقیاش، کمتر بشود. مثلاً حالا اینهایی که لیسانس دارند و ازدواج میکنند، زندگیشان شیرینتر از آنهایی است که دیپلم گرفتهاند؟ مثلاً دیپلمهها احترامشان به پدر و مادر بیش از راهنماییهاست؟ الان در آموزش و پرورش نماز جماعت که هست، بچههای راهنمایی بیشتر شرکت میکنند در نماز یا دبیرستانی؟ آدم توقعش این است که هر چه باسوادتر میشود، تعبدش نسبت به خدا، تواضعش نسبت به پدر و مادر، به استاد، به جامعه، به خواهر و برادر… آدم توقعش این است که هر چه باسوادتر میشود، طرف بهتر شود. بعضی هست اما بعضی هم نیست.
حالا! بنابراین بحث قهر و کینه و گله و شکایت هست. این یک مسئله و یک بلای اجتماعی است. بعد هم وقتی فتنه شد آدم خوبیها را نمیبیند. یعنی وقتی من نسبت به شما کینه و سوء ظن داشتم، با هم بد بودیم، خوبیهای شما را هم دیگر نمیبینم. مثل اینکه هوا مه میشود و راننده دیگر جاده را نمیبیند، اتاق دود میشود و آدم طرف را نمیبیند. یعنی وقتی آدم عینک قرمز گذاشت، همه چیز را سرخ میبیند. دیگر خوبیها را هم نمیبیند. این خیلی بد است که در جامعه افرادی کار میکنند. مثلاً ما بگوییم شهردارها، آخوندها، پیشنمازها، اداریها، کشاورزها، بازاریها، خیابانیها، دهاتیها، شهریها … همینطور بعضی از ما کیلویی و فلهای به همدیگر هر چه میخواهیم میگوییم. نباید اینطور باشد. من یک خورده راجع به آشتیکنان صحبت میکنم. دو جلسه صحبت کردم و حرفهای نگفتهام را میخواهم بگویم.
2- پاداش شب قدر برای اصلاح میان مؤمنان
حدیث داریم رسول اکرم فرمود: کسی که بلند شود و بین دو نفر را آشتی بدهد، ملائکه خدا بر او صلوات میفرستند تا این کارش را انجام بدهد و برگردد و خداوند ثواب شب قدر به او میدهد. شب قدری که «خَیْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ» (قدر/3) «أَلْفِ شَهْرٍ» هزار ماه است. یعنی هشتاد و چند سال. عبادت شب قدر مساوی است با هشتاد و چند سال عبادت. کسی اگر بلند شود و دو نفر که با هم قهر هستند، آشتی بدهد، فرشتهها بر او درود میفرستند و ثواب شب قدر را دارد. بسم الله! در فامیل شما چه کسانی قهر هستند؟ بلند شو! شنیدی بلند شو! همین الان کنار دستت تلفن است، یک جلسهای بگیر و اینها را آشتیشان بده. خوب! در آشتی دادن آدم دروغ هم اگر بگوید طوری نیست. مثلاً حالا اگر یک کسی گفت فلانی خیلی آدم فلانِ فلانِ فلانی است. یک حرفهایی پشت سر شما زد. بروم و بگویم آقا فلانی یک چنین حرفهایی پشت سرت میزند. لازم نیست بگویی! حتی برعکسش را بگو! بگو فلانی سلام رساند. فلانی دعایت کرد. «الْمُصْلِحُ لَیْسَ بِکَذَّاب» (الکافی/ج2/ص210) حدیثش در کافی است، امام صادق(علیهالسلام) فرمود. کسی که میخواهد آشتی بدهد، دروغ هم گفت طوری نیست.
خوب! مسئلهی دیگر «مَنْ اِسْتَصْلَحَ الأَضْدَاد بَلَغَ الْمُراد» (غررالحکم/ح9436) آدم کامیاب چه کسی است؟ میگوید اگر کسی میخواهد ببیند موفق است یا نه … آخر میگویند فلانی موفق است، میگوییم چطور؟ میگویم به خاطر اینکه فلان زمین را خرید و گران شد، فلان نمیدانم فرش را خرید، نمیدانم فلان … از این کارهای اقتصادی را میگویند موفق است. ولی حدیث میگوید موفق این است. کسی «بَلَغَ الْمُراد» که چه؟ «مَنْ اِسْتَصْلَحَ الأَضْدَاد» افرادی که با هم ضد هستند، اگر بیاید و بینشان آشتی برقرار کند، یعنی افرادی که با هم گیر و گور دارند این عامل وحدت بشود، این کامیاب است. کامیاب کسی است که با یک سعهی صدر با یک اخلاق، با یک بیان، با یک برنامهریزی همه را جمع کند در بین اضداد. افطاری میدهد از همه دعوت کند. نگوید نه! این جزء جناح ما نیست. این … ما به کاندیدای «الف» رأی دادیم، آنها به کاندیدای «ب» رأی دادند. حالا که افطاری میدهیم همه طرفدارهای خودمان باشند. بابا مسلمان که هستند. روزه هم که هستند، حالا با یک خرما میخواهد افطارش را باز کند. حالا در این خرما … حالا سیاست باید در این خرما هم برود؟ چه کسی به مرادش میرسد؟ یعنی چه کسی کامیاب است؟ کسی که «اِسْتَصْلَحَ الأَضْدَاد»
3- جواز دروغ و نجوا برای رفع کدورتها
خوب! تنگ گوشی صحبت کردن، ممنوع است. قرآن میفرماید در یک جلسه که نشستی دو نفر تنگ گوشی حرف نزنند. چون آن کسی که آنجا نشسته است میگوید آنها من را نامحرم میدانند. به او بر میخورد. میگوید حالا ما نامحرم هستیم که شما تنگ گوشی میگویی؟ «إِنَّمَا النَّجْوى مِنَ الشَّیْطان» (مجادله/10) آیه قرآن است. نجوا یعنی تنگ گوشی! تنگ گوشی کار شیطان است. چرا؟ به خاطر اینکه آن طرفی که آن کنار به حسابش نیاوردید، به او بر میخورد. میگوید من نامحرم هستم. شد؟ اما اگر برای آشتی کردن باشد، نجوا اشکالی ندارد. چون علناً نمیشود حرفهایی را زد. یک کسی بگوید بیا و آدم ببردش پشت پرده و بگوید آقا! کوتاه بیا، چیزی نیست، دنیا میگذرد، آخر شما انسان هستید. پول جماد است. طلا جماد است. قالی و زمین جماد است. آن وقت شما دو تا انسان به خاطر دو متر زمین فلان! بگوید و کوتاهش کند و بعد یواشکی به او بگوید. یعنی اینکه تنگ گوشی صحبت کنید، برای آشتی دادن طوری نیست. تا حالا دو مورد را اجازه داده است. یکی دروغ جایز است. یکی نجوا جایز است. نجوا ممنوع! اما برای اصلاح جایز است. دروغ ممنوع! اما برای اصلاح جایز است. این هم یک مسئله.
4- دوری از ناسزاگویی، حتی به دشمنان
خوب! درباره فحش حتی به دشمن هم فحش ندهید. قرآن یک آیه دارد که میفرماید به بتپرستها فحش ندهید. «لا تَسُبُّوا» «سبّ» با سین یعنی فحش دادن. «وَ لا تَسُبُّوا الَّذینَ یَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّه» (انعام/108) آنهایی که غیر خدا را … بتپرستها را فحششان ندهید، برای اینکه آنها هم عصبانی میشوند و به خدای شما فحش میدهند. یعنی مقدسات افراد را … افراد را تحریک نکنید. حالا! در جنگ صفین امیرالمؤمنین شنید که یک عده از اصحاب امیرالمؤمنین به مردم شام فحش میدهند. فرمود چرا فحش میدهید؟ به جای دشنام میگفتید: «اللَّهُمَّ احْقِنْ دِمَاءَنَا وَ دِمَاءَهُمْ وَ أَصْلِحْ ذَاتَ بَیْنِنَا وَ بَیْنِهِمْ» (نهجالبلاغه/خطبه206) خدایا بین ما و بین آنها اصلاح برقرار کن. چرا فحش میدهید؟ حتی قاضی وقتی میخواهد قضاوت کند، قبل از قضاوتش بگوید خدایا من قاضی هستم. باید ببینم قانون چه میگوید. طبق قانون قضاوت کنم. اما خدایا تو خودت دلها را به هم نزدیک کن. دعا کند. حالا! عرض کنم که گاهی وقتها آدم نمیداند که چه کند. هر کاری میکند آن خوشش میآید و آن بدش میآید. آن خوشش میآید و آن بدش میآید. یعنی طرفی که میخواهد اصلاح کند، مانده است که چه کند. یعنی هر سمتی را میگیرد آن سمت دیگر ناراحت میشود. اینجا اسلام میگوید وقتی سردرگم هستی یک کار کن! هر دوی رفقا را کنار بگذار، نه این و نه آن! الان خدا چه میخواهد؟ تو بین خودت و خدا قصه را حل کن، آن وقت خدا مشکل را حل میکند.
5- جلب رضای الهی، عامل جذب محبوبیت مردم
روایت داریم: «مَنْ أَصْلَحَ فِیمَا بَیْنَهُ وَ بَیْنَ اللَّهِ أَصْلَحَ اللَّهُ فِیمَا بَیْنَهُ وَ بَیْنَ النَّاس» (الفقیه/ج4/ص396) اگر نمیتوانی رضایت مردم را جلب کنی، هر کسی یک توقعی دارد و هر کسی یک چیزی میگوید، و نمیدانی چه کنی که همه راضی باشند، مردم را بگذار کنار. ببین رضای خدا چیست؟ شما رضای خدا را بگیر، آن وقت خدا آن کسی هم که ناراحت شد، دلش را به سمت شما هُل میدهد. این هم قولی است که خدا داده است. که اگر تو وقتی گیر میکنی بین رضایت این شخص و رضایت آن شخص، این قبیله و آن قبیله و این حزب و آن حزب، شما هر دو حزب و قبیله و شهر را کنار بگذار. ببین خدا چه میخواهد. دستور خدا را انجام بده، آن وقت دستور خدا را که انجام میدهی، ممکن است، یکی خوشش بیاید و یکی بدش بیاید. آن کسی هم که بدش آمده خدا قول داده است آن کسی هم که بدش آمد، من کاری میکنم که به سمت شما گرایش پیدا کند. این هم یک قولی است که خدا داده است. «مَنْ أَصْلَحَ فِیمَا بَیْنَهُ وَ بَیْنَ اللَّهِ أَصْلَحَ اللَّهُ فِیمَا بَیْنَهُ وَ بَیْنَ النَّاس» خوب این هم یک مسئله! حالا!
یک وقتی من روزنامهها را میخواندم. بولتنهای محرمانه را میخواندم. چون از نظر جایگاه تشکیلاتی من رئیس نهضت سوادآموزی هستم، جزء معاونین وزیر آموزش و پرورش بودهام از اول انقلاب. خوب برای معاونین وزیر یک خبرهای محرمانه هم میآید. من می خواندم قاطی میکردم. داغ میشدم و آن وقت اینها در حرفهایم منعکس میشد. چون هر روزی چند سخنرانی این طرف و آن طرف داریم و اینها … وقتی آدم یک چیزی را خواند، ناخودآگاه آن حرفها در ذهنش … میگفت که از کوزه همان تراود که در اوست. وقتی در کوزه آب است، به بیرونش هم ترشح میشود. من وقتی اخبار را میشنیدم، در حرفهایم … در حرفهایم که بود، آن وقت گله پیدا میشد. میگفت که آقای قرائتی تو هم در تلویزیون به ما زدی. تو هم به ما گوشه زدی. ما میدیدیم عجب ما غرضی نداشتیم. ولی بالاخره این اطلاعات … ما گفتیم آقا این اخباری که واجب نیست بدانیم، نمیدانیم. واجب نیست که من بدانم. من نه وزیر اطلاعات هستم و نه نمیدانم که بازرسی هستم، نه قاضی هستم، نه رهبر هستم، نه رئیس جمهور هستم، آنها خوب یک حساب دیگری دارند، اما خوب من یک طلبه هستم، چه دلیلی دارد که من ذهنم را پر کنم از یک سری چیزهایی که آن وقت ناخواسته … الان که حرف میزنم، گاهی وقتها میگویند حاج آقا تو به ما زدی ها! به ما بودی؟ به هیئت ما بودی؟ به حزب ما بودی؟ میگویم آقا! اصلاً من نمیدانم حزب شما چی هست. من اطلاع ندارم. من همینطور … من قرآن را گفتم. حالا اگر به جایی و به شما خورده به من کسی خط نداده است. آن وقت همان کسی هم که نارحت شده بود و زنگ میزد و گله میکرد، میگوید خوب پس ببخشید، اگر شما غرضی نداشتید که هیچ! چون انسان … مثلاً بنده یک چیزی را میخواهم مثل بزنم، بطور طبیعی که مثل زدم، اگر این مثلم به کسی بر خورد، خلاصه به دل نمیگیرد. این هم یک مسئله!
خوب! یک روایت داشتیم، که هر کس بلند شود … امتحان هوش! بلند شود و راه بیفتد و دو نفر را آشتی بدهد، ثواب … بگویید … ثواب شب قدر را دارد. حالا برعکسش!
6- قهر و غضب الهی برای فتنهانگیزی در جامعه
«مَنْ مَشَى فِی قَطِیعَهٍ بَیْنَ اثْنَیْن» کسی بلند شود و یک کلمهای بگوید که بین دو نفر و دو قبیله و دو محله و دو حزب را فتنه بیاندازد، یک حرکتی کند که در آن فتنه بوجود بیاورد، این چیست؟ «کَانَ عَلَیْهِ مِنَ الْوِزْرِ بِقَدْرِ مَا لِمَنْ أَصْلَحَ بَیْنَ اثْنَیْنِ مِنَ الْأَجْرِ مَکْتُوبٌ عَلَیْهِ لَعْنَهُ اللَّهِ حَتَّى یَدْخُلَ جَهَنَّمَ فَیُضَاعَفَ لَهُ الْعَذَاب» (وسائلالشیعه/ج18/ص441 ) لعنت خدا بر اوست، و به خاطر همین فتنه گری اهل جهنم است. مواظب باشیم که سخن چینی نکنیم. حرف این را برای آن نقل نکنیم. با کمال تأسف هستند … یک جلسهای که پیش میآید و چهار نفر حرف میزنند، بعد پنج دقیقهاش تلفن میکند، بله! نبودی، چه کسی چنین گفت!!! چه کسی چنین گفت!!! چه کسی چنین گفت!!! سیر تا پیاز حرفهایی را که شنیده است، برای یک نفر نقل میکند. اصلاً بعضیها کودتاچی هستند. بعضیها واقعاً کودتاچی هستند. بعضی از همین کودتاچیها، با لباس مذهبی هستند. یعنی ممکن است ریش هم داشته باشد و چادرش هم مشکی باشد. اما با این تلفنهایش کودتا میکند. نگویید آقا! نگویید. بعد هم که میخواهد درستش کند، بدتر میشود. از اول حرفی را نقل نکنید.
7- وظیفهی مسلمانان در برابر افراد یاغی و فتنه جو
خوب! عرض کنم به حضور شما که این برای اصلاح تن به تن بود. اما اصلاح کشور به کشور! اگر یک کشوری حمله کرد به یک کشوری، قرآن میگوید که تمام کشورهای اسلامی بسیج شوند، به آن که حمله کرده است و حالش را بگیرند. این آیهای بود که تمام رؤسای جمهور زمان صدام باید به آن عمل میکردند و عمل نکردند. اگر از من بپرسند آقا! کشورهای اسلامی به کدام آیه قطعاً عمل نکردهاند، میگویم به این آیه عمل نکردهاند. آیهاش این است: «وَ إِنْ طائِفَتانِ مِنَ الْمُؤْمِنینَ اقْتَتَلُوا» – سوره حجرات – اگر دو طایفه از مؤمنین با هم درگیر شدند. «فَقاتِلُوا الَّتی تَبْغی» «تَبْغی» با غین! یعنی حمله کنید به آن کسی که تجاوز را شروع کرده است. ظلم و زور میگوید. «حَتَّى تَفیءَ إِلى أَمْرِ اللَّهِ» (حجرات/9) تا برگردد و به امر خدا سر جایش بنشیند. صدام به ما حمله کرد. اگر کشورهای اسلامی میخواستند به اسلام عمل کنند، باید تمام کشورهای اسلامی علیه صدام بسیج میشدند و هیچ کدامشان علیه صدام بسیج نشدند. یا کمک صدام کردند و یا یکی دو تا از آنها بیتفاوت و بیطرف بودند. اینکه میگویند قرآن مهجور است، این است. بله ممکن است مثلاً در کشورها قاریهایشان مرتب بگویند «إِذَا الشَّمْسُ کُوِّرَتْ» (تکویر/1) «هَیْتَ لَک» (یوسف/23) «هِیْتَ لَک» بله! بَه بَه و چَه چَه بگویند. اما اینها قرآن نزدشان مهجور است. متن قرآن است. اگر دو گروه از مسلمانها درگیر شدند، همهی کشورهای اسلامی باید علیه متجاوز بسیج شوند و بشورند و صدام به ما حمله کرد و هیچ کدام از کشورهای اسلامی علیه صدام قیام نکردند. اسمشان هم کشور اسلامی است. متأسفانه! و لذا یک کسی کتاب نوشته و اسم کتابش را این گذاشته بود: «الاسلام شیء و المسلمون شیء آخر» یعنی قرآن یک چیزی میگوید و مسلمانها چیز دیگری میگویند. ما خودمان هم در اسلام همین هستیم. قرآن میگوید: «قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ» (مؤمنون/1) مؤمن کیست؟ «الَّذِینَ هُمْ فىِ صَلَاتهِِمْ خَاشِعُونَ» (مؤمنون/2) مؤمن کسی است که در نماز حضور قلب داشته باشد. ما در عمرمان دو رکعت نماز خواندهایم که حضور قلب داشته باشیم؟ دولا و راست میشویم، لب و کمر تکان میخورد اما «فىِ صَلَاتهِِمْ خَاشِعُونَ» خشوع هم داریم. یعنی ما با قرآن فاصلهمان زیاد است. در عمل به قرآن همه فاصله داریم. در ظاهر قرآن هم مقداری فاصله داریم. حالا انشاءالله من یکی دو بحث راجع به قرآن خواهم کرد. چون حالا بینندهها ماه رمضان را در پیش دارند، این بحثها هم ماه شعبان پخش میشود. که یک کاری بکنیم که در کشور جمهوری اسلامی نداشته باشیم لیسانسی که نتواند قرآن بخواند. دیپلمی که نتواند قرآن بخواند. یک جوان دختر و پسری که نتواند … یعنی نباید داشته باشیم. سی سال از انقلاب رفته است، تو یک صفحه قرآن نمیتوانی بخوانی؟ این خیلی بد است. حالا مقصر آخوند است. اوقاف است. آموزش و پرورش است. دانشگاه است. تربیت معلم است. صدا و سیما است. من نمیدانم مقصر کیست. خود جوانها مقصر هستند. نمیدانم. پدر و مادرها مقصر هستند. باید بنشینیم و ببینیم مقصر کیست. البته نمیخواهد بنشینیم … مقصر هر کسی میخواهد باشد. اما این زشت است که سی سال از انقلاب بگذرد، این آقا در جمهوری اسلامی دیپلم و لیسانس گرفته است، دو سطر قرآن را نمیتواند بیغلط بخواند.
8- برنامهریزی برای آموزش فراگیر قرآن در ماه رمضان
قرآن مهجور است. گاهی در تلاوت مهجور است، گاهی در عمل مهجور است. آنهایی هم که حافظ قرآن هستند … من به یکی از این کشورها رفتم. میگفت ما 500 هزار حافظ قرآن داریم. گفتم خوب اگر 500 هزار حافظ قرآن دارید، صدام به ما حمله کرد، خاصیت شما چه بود؟ میگویند نه! عمل نمیکنیم. فقط «وَ إِنْ طائِفَتانِ مِنَ الْمُؤْمِنینَ اقْتَتَلُوا … فَقاتِلُوا الَّتی تَبْغی حَتَّى تَفیءَ إِلى أَمْرِ اللَّه» مثل ضبط صوت لبش میجنبد. مثل انگور پلاستیکیها هست که شوفرهای تاکسی آویزان میکنند. انگور است ولی آب ندارد. عدهای قرآن نمیتوانند بخوانند، تأسف! عدهای میخوانند ولی نمیفهمند. تأسف! عدهای میفهمند و عمل نمیکنند. تأسف! تأسف! تأسف! حالا! کار آسانی هم هست. یعنی همین ماه رمضان بسیج شویم و در مسجدها کلاس قرآن بگذاریم. آنهایی که قرائت بلد هستند، بیایند و یک گوشه بنشینند و بخوانند. آنهایی هم که در قرائت ضعف دارند، یک استادی … الان خیلی داریم آدمهایی که جوانها، اساتید دانشگاهها، آموزش و پرورشیها، مردم! خیلیها هستند که قرآن را بیغلط میخوانند. آن معلم شود و آن ضعیفها شاگرد شوند و این مسجدها را تفکیکش کنیم. یک گوشه مسجد قرائت بخوانند، آن چند نفری که قرآن بلد هستند بخوانند، آن گروههایی هم که بلد نیستند این طرف مسجد و یا یک جای دیگر کلاس بگذارند. میشود از این ماه رمضان استفاده کرد. بخصوص که ماه رمضان امسال مدرسهها هم تعطیل است. و آخر ماه رمضان به مهر میرسد. بنابراین هم ماه رمضان است، هم ماه قرآن است، هم مدرسه تعطیل است، هوا هم ماه شهریور است و داغ نیست. حالا گاهی ماه رمضان در مرداد میافتد که بچهها و اینها کلافه هستند، ولی کلافه که نیستند و شهریور نسبتاً زهر هوا شکسته میشود و داغیاش تمام میشود. هوا نسبتاً معتدل میشود. یک! درس مدرسه هم ندارید. دو! ماه قرآن هم هست. سه! به هر حال فرصت خوبی است. یک برنامهریزی میخواهد. این کارهای فرهنگی را ببینید همه میگویند کار فرهنگی میکنیم. اینقدر کار فرهنگی در مملکت میشود که بعضیهایش هم خیلی مهم نیست. بیاییم و همه بسیج شویم و این قصهی قرآن را حل کنیم. منتظر دولت هم نباشیم. دولت یک نهضت قرآن آموزی میخواست راه بیاندازد که نمیدانم به کجا کشیده شد. این نهضت راه افتادنی نیست. آدم از … چاه باید خودش آب داشته باشد. افراد خیری هستند پول افطاریشان را … مثلاً میخواهد افطاری بدهد بگوید من پول افطاریام را میدهم برای اینکه بخواهم شکمها را سیر کنم که بعد از دو سه ساعت تمام شود، بیایم و این پول را خرج آموزش قرآن کنم. به جای اینکه به سی تاجر و یا سی فامیل افطاری بدهم، این پول را برای آموزش قرآن میگذارم. از حالا افطاری را تعطیل کنید و به جای شکم برویم به دنبال مغز! همه بسیج شویم. همه بسیج شویم که ماه رمضان را ماه قرآنش کنیم. البته ماه قرآن هست. اصلاً پز رمضان به قرآن است. «شَهْرُ رَمَضانَ الَّذی أُنْزِلَ فیهِ الْقُرْآن» (بقره/185) نمیگوید: «شَهْرُ رَمَضانَ الَّذی کُتِبَ عَلَیْکُمُ الصِّیام» یعنی پز رمضان به روزه نیست. پز رمضان به قرآن است. قرآن کاری هم ندارد. یعنی واقعاً یک آدم تحصیلکرده، ده تا نیم ساعت، بیست تا نیم ساعت، میتواند. یعنی ماه رمضان میشود این مسئله را حل کرد. منتظر دولت نباشیم. البته خوب دولت کمک میکند. سازمان تبلیغات، دفتر تبلیغات، طلبهها، کلاسها … به هر حال هر کس کار میکند، دستش درد نکند. اما به آنها تکیه ندهیم. از آنها استفاده بکنیم و اما به آنها تکیه نکنیم که حالا اگر او کلاس نگذاشت … مگر بیل به کمرمان خورده است؟ در کدام محل است که قاری نداریم؟ در کدام محل است که آدم خیر نداریم؟ در کدام محل است که تحصیلکرده نداریم؟ در کدام محل است که مسلمان نداریم؟ در کدام محل است که … همه ما دور هم جمع شویم و ماه رمضان را استفاده کنیم. یک برنامهریزی قبل از ماه رمضان، قبل از ماه رمضان حالا روحانی مسجد بسم الله! اوقاف منطقه، سازمان تبلیغات، دفتر تبلیغات، روحانی مستقر، روحانی مهاجر، امور تربیتی و همه اینها که دلشان برای دین بیشتر میسوزد، و خیلیها هم دلشان میسوزد و شناخته شده نیستند. اینها بیایند و بسم الله الرحمن الرحیم، در این کوچه 47 جوان است، 47 نفر هم نوجوان است، میشود حدوداً 100 نفر. ما اسم نویسی کنیم و بگوییم بچهها بیایید اینجا، قبل از ماه رمضان، کدام یک از شما حاضر هستید شبی نیم ساعت در کلاس قرآن بیایید؟ یک افطاری هم اگر بدهیم چه بهتر! یک جایزه هم اگر بدهیم چه بهتر! یک حرکتی کنید و تمامش کنید.
یک کسی میگفت من قم طلبه شدم، هر وقت میآمدم که از کنار سوهان فروشها بروم، این سوهان فروشها سوهان میپختند، این دهنم پر آب میشد. میگفت اینکه نشد من تا آخر عمر دهنم پر آب شود. یک بار در کنار خیابان نیم کیلو گرفتم و یک ضرب خوردم. تمام شد. تمام شد. گاهی آدم میخواهد برود در یک مثلاً آب سردی هی ذره ذره بدنش مور مور میشود نسبت به آب گرم. گفتم آقا تمامش کن دیگر! این قصهی قرآن را بعد از 30 سال … «أَ لَمْ یَأْن» یک آیه داریم در قرآن که «أَ لَمْ یَأْن» یعنی وقتش نشده است که دیگر حالا مثلاً توبه کنی؟ دزده داشت میرفت دزدی کند، دید صاحب خانه در خانه میگوید: «أَ لَمْ یَأْنِ لِلَّذینَ آمَنُوا أَنْ تَخْشَعَ قُلُوبُهُم» (حدید/16) وقتش نشده است که دیگر دلت تکان بخورد؟ وسط نردبان که میرفت بالا، برگشت و گفت چرا وقتش شده است. خدا پیام داد و گفت بست است دیگر! گفت بست است دیگر! آیا بعد از این 30 سال تقریباً وقتش نشده است که دیگر ما در مملکتمان نداشته باشیم. اینها کارهای قشنگی است. بعد هم حفظ قرآن هم اگر کسی تیزهوش است، خوب است. حفظ قرآن یک نعمت الهی است، برای تیزهوشها! اما آدمهایی که ذهنشان عادی است، فشار نیاورند که قرآن را حفظ کنند. چون با زحمت قرآن را حفظ میکند، بعد هم چون تیزهوش نیست، از ذهنش میپرد. مثل عطری که میزند و بعد باد به آن میخورد و میپرد. آن وقت روایاتی داریم که اگر کسی قرآن را حفظ کند و بعد فراموش کند، خدا مثلاً گوشمالیاش میدهد. حالا ما چرا یک کاری را بکنیم که نتوانیم نگهداریم. ما راجع به قرآن پنج دستور داریم. «فَاقْرَؤُا» (مزمل/20) قرائت! بعد از قرائت «رَتِّل» (مزمل/4) ترتیل! بعد از رَتِّل تدبّر، بفهمیم معنایش را! بعد که معنایش را فهمیدیم، عمل کنیم. بعد از عمل هم به دیگران ابلاغ کنیم. این پنج دستور برای ما آمده است. «فَاقْرَؤُا» آیه قرآن است. «رَتِّل» آیه قرآن است. «أَ فَلا یَتَدَبَّرُون» (نساء/82) تدبر کن، معنایش را بفهم آیه قرآن است. عمل به قرآن آیه قرآن است. تبلیغ قرآن هم آیه قرآن است. که جنیان آمدند بروند، قرآن را شنیدند، فوراً همان که شنیدند، ایمان آوردند و تبلیغ کردند. به قومشان گفتند «یا قَوْمَنا أَجیبُوا» (احقاف/31) شما هم بیایید و ببینید ما چه چیزی را شنیدیم«قُرْآناً عَجَباً» (جن/1) ما شنیدیم و ایمان آوردیم، شما هم بیایید و ایمان بیاورید. یعنی همان چهار آیهای را که شنیدند، تبلیغ کردند. آدم در هر مرحلهای که هست باید تبلیغ کند.
یکی از این برادرهایی که از بحث من فیلمبرداری میکند، امروز صبح برای من میگفت. میگفت وقتی دارم بحثهای تو را تدوین میکنم، یک قسمتهای نابش را قیچی میکنم. این را در کامپیوتر خودم، بعد یک کسی که شبهه دارد همان تکه را برای آن میگذارم. یعنی اگر کسی خواسته باشد که کار بکند، کسی خواسته باشد که کار بکند، کار میکند. همهی ما تصمیم بگیریم، این بودجههایی که اسمش را فرهنگی گذاشتیم، این بودجههای فرهنگی را متمرکز کنیم، نیروهایمان را … همه هم متحد شویم. نخواسته باشیم که بگوییم این کار را مثلاً سازمان فلان کرد، یا دفتر فلان کرد، یا نمیدانم هیأت فلان کرد، یا حزب فلان کرد، یا کدخدا کرد، یا امام جمعه، یا پیشنماز، بابا این حرفها را ولش کنید. ول کنید این حرفها را! خدا که میداند کیست. شما یک همتی بکنید، ما الان خیلی نیرو داریم. یک- بسیج دانشجویی داریم. اوووه … چند هزار دانشجوی جوانِ انرژی دار حزب اللهی، چند هزار طلبهی مهاجر داریم. طلبههای باسواد در سراسر ایران، بالای هزار طلبهی روحانی مستقر داریم. چند هزار طلبه برای ماه رمضان پخش میشوند. این برای دنیای آخوندی است. امور تربیتی داریم. اساتید دلسوز داریم. تجّار دلسوز داریم. آموزش و پرورش دلسوز داریم. اینها همهی نیروهایمان را جمع کنیم، بگوییم آقا هر کس هم میخواهد رئیس بشود. فقط گیر ما این است که گاهی وقتها میگوییم به اسم من یا به اسم تو، به آرم من یا به آرم تو، این اسمها که میآید، خدا میرود و توفیق را برمیدارد. میگوید حالا که به دنبال اسم میگیردی من دیگر کمکت نمیکنم. «وَ الَّذینَ جاهَدُوا فینا» (عنکبوت/69) «فینا» یعنی اگر در راه ما بود «لَنَهْدِیَنَّهُم» کمکت میکنم. چون بحث را ماه شعبان … پرت شدم و میدانم پرت شدم. توجه دارم که پرت شدم. من چیز دیگری میخواستم بگویم ولی حالا خدا من را به اینجا کشاند. چون شب اول ماه رمضان بگویم دیر شده است. تا بروند و برنامهریزی کنند ماه رمضان تمام شده است. بینندهها دو سه هفته مانده به ماه رمضان بحث را میبینند. این دو سه هفته همت کنید و عرضهی خودتان را نشان بدهید. اگر شما توانستید در یک کوچه یک نهضت قران آموزی … منتها جلسهها بیش از سی دقیقه طول نکشد. به هر صورت طول نکشد. وقت خشن دم افطار نباشد که بچهها را ضعف بگیردشان. وقت خشن نباشد. صوت قرآن هم در آن باشد، چون صوت هم جاذبه دارد. معلم یک آدمی دوست داشتنی باشد. آدمی نیاورند که حالا عرض کنم به حضور شما … آخر گاهی وقتها معلم یک گیر و گوری دارد. معلم … یعنی اگر نیت خالص باشد، صدا خوب باشد. جا، محلی در وسط شهر باشد. «مَکاناً سُوىً» (طه/58) وقتی میخواستند موسی و ساحران قرار بگذارند، گفتند وسط شهر باشد. «مَکاناً سُوىً» چاشتی باشد. «وَ أَنْ یُحْشَرَ النَّاسُ ضُحًى» (طه/59) بعد از نماز صبح نباشد که مردم سحری خورده و خواب هستند. «ضحی» چاشتی باشد. مکان، زمان، استاد، دقیقهها، صوت، دستهجمعی، کار بسیجی، دستهجمعی یک شرکتی و منتظر اقدام دولت هم نباشید. اگر دولت و یا سازمانهای فرهنگی کمک کردند «الحمد لله رب العالمین» اگر هم نکردند، برای خودمان یک کسی هستیم. برای خودمان یک کسی هستیم و روی پای خودمان بایستیم. امیدوارم که این جلسه، جلسه مبارکی باشد، ارشاد میخواهد چه کند؟ اگر واقعاً ارشاد … بهترین ارشاد، ارشاد به راه خداست از راه قرآن! منبرهایی که ما میرویم بیشترین کار و بارمان بر روی قرآن باشد. قصه میخواهیم بگوییم، قصههای قرآن را بگوییم. استدلالهایمان استدلالهای قرآنی باشد و روایات! هر جا که میگویم قرآن، یعنی قرآن و اهل بیت. امیدوارم که خداوند به ما توفیق بدهد امیدوارم که خداوند به ما توفیق بدهد دل امام زمان را شاد کنیم. همین بحث مهدویت یک صلواتی بفرستید.
همین بحث امام زمان(علیهالسلام)! یک جوان ما، پنج شش تا آیه، لااقل آیاتی را که راجع به حضرت مهدی هست، زیاد است. پنج شش تا آیاتش را حفظ کند. کاری ندارد. آیاتی که قرآن صراحت داده است که آخر کرهی زمین، آخر زمان دست افراد باتقواست. «وَ الْعاقِبَهُ لِلْمُتَّقینَ» (اعراف/128) «وَ الْعاقِبَهُ لِلتَّقْوى» (طه/132) «لَیَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِی الْأَرْض» (نور/55) حکومت و خلافت برای مردم مؤمن است. «یَرِثُها عِبادِیَ الصَّالِحُونَ» (انبیاء/105) وارث زمین بندگان صالح هستند. 5 آیه هست راجع به حضرت مهدی، البته آیه زیاد است و صدها آیه هست. اما پنج آیهی کوچکش را حفظ کنیم. راجع به غیبت، «وَ لا یَغْتَبْ بَعْضُکُمْ بَعْضا» (حجرات/12)
در مکه بودیم، دو هتل روبروی هم بود. یک هتل نمیدانم پنج ستاره بود، یک هتل نمیدانم دو ستاره، سه ستاره بود. آن هتل پنج ستاره ماشین داشت که مسافرها را میبرد در حرم. آن هتل که یک خورده متوسط بود، ماشین نداشت. چون این دو تا هتل روبروی هم بودند، بعضی حاجیهای هتل ضعیفه، میآمدند آنطرف خیابان و سوار اتوبوسِ … بگویید … هتل قویه میشدند. رانندهاش یک سیاه پوست بود. آمد و دید که اینها مسافرهای خودش نیستند و مسافرهای آن هتل آمدهاند و اینطرف سوار ماشین مفت شدهاند. بلند شد و گفت: «بسم الله الرحمن الرحیم»، «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تَدْخُلُوا بُیُوتاً غَیْرَ بُیُوتِکُمْ» (نور/27) ای شما کسانی که دیندارید و آمدهاید مکه! این ماشین برای شما نیست. از آنطرف خیابان چرا آمدهاید اینطرف خیابان؟ من خیلی غصه خوردم. البته من جزء آنها نبودم که دروغی سوار شوم. بله! من حالا نمیدانم که جزء هتل قویه بودم و یا آمده بودم که در هتل قویه سخنرانی کنم. نمیدانم. حالا یادم نیست. ولی خیلی نگاه کردم و گفتم عجب! یک سیاه پوست آفریقایی… حالا در ایران چند تا آدم داریم که اگر یک کسی سوار یک ماشین دیگر شد، بلند شود و رانندهاش بگوید: «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تَدْخُلُوا بُیُوتاً غَیْرَ بُیُوتِکُمْ» ما بچههایمان را میتوانیم … قرآن شش هزار آیه دارد و آیات بزرگش را بگذاریم کنار و آیات کوچکش را می توانیم حفظ کنیم. به هر حال یک نهضتی برای تفسیر، یک نهضتی برای آموزش داشته باشیم، که قرآن خیلی بار دارد. ما الانی که خدمت شما نشستهایم، صدها قانون راجع به مدیریت کشف شده است، که خود بنده در دانشکده مدیریت برای اساتید دانشگاهیمان، یعنی دکترای مدیریت که مدیریت شرق و غرب را خواندهاند و سالهاست که در دانشگاه مدیریت درس میدهند، آنها میآیند آیاتش را از من میگیرند. میگویند عجب! ما نمیدانستیم قرآن راجع به مدیریت این حرفها را دارد. ما مزهی قرآن را نچشیدهایم. آیات حقوقش، آیات اقتصادش، آیات سیاسیاش، ما مزهی قرآن را نچشیدهایم. هنوز قرآن از نظر ما … خیلی ضعیف هستیم نسبت به قرآن! امیدواریم که تا این دو هفتهای که بینندهها بحث را گوش میدهند، و به ماه رمضان وقت دارند، همه شما تصمیم بگیرید، نگذارید … به حرف که سی سال است ما در تلویزیون حرف میزنیم. فایدهاش چیست؟ حرفی خوب است که تصمیم بگیریم. در این محله چند خانم هستند که خوب میتوانند قرآن درس بدهند؟ چند خانم هستند که قرآن را بیغلط میخوانند، چند خانم هستند که قرآنشان ضعیف است؟ همه جمع شویم در یک جلسهی قرآن، بدون خرج و بدون تجملات، بدون تشریفات، با قصد قربت و بدون اینکه بعداً هم خواسته باشیم که شورای شهر شویم و کاندیدا شویم، یعنی غرض و مرض سیاسی هم در کار نباشد. برای رضای خدا و برای مهجوریت زدایی یک قدمی برداریم.
خدایا ما را با قرآن آشناتر بفرما! همتای قرآن دل حضرت مهدی را از ما راضی بفرما!