چه کسانی علم غیب می‌دانند؟

موضوع: چه کسانی علم غیب می‌دانند؟

تاریخ پخش: 17/07/86

بسم الله الرحمن الرحیم

«الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی»

یکی از مباحثی که در نبوت و امامت مطرح است این است که علم غیب مخصوص چه کسی است. در قرآن آیاتی داریم که «…الْغَیْبِ لا یَعْلَمُها إِلاَّ هُو» (انعام/59) ، «لایعلم الغیب الا هو» آیا غیر از خداوند دیگری علم غیب می‌داند؟ «عَالِمُ الْغَیْبِ» (جن/26) یعنی خدا علم غیب دارد «فَلَا یُظْهِرُ عَلَى غَیْبِهِ أَحَدًا» (جن/26) یعنی احدی را بر غیب آگاه نمی‌کند، «الا»، این آیه قرآن است سوره جن آیه‌ی بیست و شش ترجمه آن هم واضح است «عَالِمُ الْغَیْبِ» (جن/26) یعنی خدا علم غیب دارد، عالم غیب خدا است «فَلَا یُظْهِرُ» یعنی برای هیچ کس این علم را اظهار نمی‌کند، علم غیب از آن خودش است به کسی نمی‌دهد مگر «إِلَّا»، مگر «لِمَنْ ارْتَضَى» (انبیاء/28) کسی که از او راضی است، از چه کسی راضی است؟ «من رسول» از قبیل رسول. ممکن است کسی بگویید بسیار خوب رسول علم غیب می‌داند اما امام از کجا می‌داند؟

1- علم غیب اختصاصی به پیامبران ندارد.

 می‌گوییم اگر فقط پیغمبر بود می‌فرمود: «عالم الغیب فلا یظهر علی غیبه احدا الا الانبیا» اگر فقط انبیاء بود می‌گفتند «الا الانبیا» مخصوص انبیاء نیست فرموده است کسی را که از آن راضی هستم بنابراین ملاک اینکه خدا باید علم غیب به کسی بدهداین است که از آن شخص راضی باشد. ملاک شخص نبی نیست ملاک این است که از او راضی باشد سپس هم آمده است «من رسول» یعنی از قبیل رسول، یعنی رسول به عنوان نمونه است. اگر شخص پیغمبر بود می‌گفت «عَالِمُ الْغَیْبِ فَلَا یُظْهِرُ عَلَى غَیْبِهِ أَحَدًا» (جن/26) مگر انبیاء، نیامده است الا الانبیاء گفته ملاک شخص پیغمبر نیست کسانی که خدا از آنها راضی است شخص اولش هم رسول است در این آیه مشخص می‌شود خداوند علم غیبش را به افراد می‌دهد اما آن افراد هر کسی نیستند ممکن است افرادی در جامعه پیدا شوند بگویند ایشان علم غیب میداند پس دکان است زمانی شخصی بود که همه می‌گفتند علم غیب دارد گاهی اوقات مسائلی هم بیان می‌کرد بعضی اشخاص هم باور می‌کرند نقل شد که او را خدمت امام بردند، امام گفت: شما علم غیب دارید؟ اگر علم غیب دارید من دفتر شعری دارم چهل سال پیش گم شده است بگو کجاست؟ او نتوانست بگوید امام فرمود پس تشریف ببرید. هر کسی هم که علم غیب دارد فال بین و کف بین و رمل و استرلاب و این قبیل اشخاصی که می‌گویند از غیب خبر دارند، چنین نیست «مَنْ ارْتَضَى» (جن/27) خدا از چه کسانی راضی است؟ علم غیب تحفه‌ای است که خدا به افراد نادری می‌دهد و به هر کسی نمی‌دهد. در مورد علم غیب شش بحث کوچک دارم که در ده الی پانزده دقیقه برایتان می‌گویم. در قرآن آیاتی داریم بعضی آیات را انسان می‌بیند که با یکدیگر همخوانی ندارند این است که باید به کارشناس بدهیم.

2- علم غیب از آن خداوند است

 آیاتی داریم از قبیل اینکه «لا یعلم الغیب الا هو»، «لا یعلم الغیب» یعنی علم غیب را نمی‌داند، «الا هو» فقط خدا علم غیب می‌داند پس بعضی آیات مثل این می‌گوید علم غیب مخصوص خدا است بعضی آیات مثل این می‌گوید علم غیب مال خدا است اما به بعضی اشخاص که از آنها راضی باشد می‌دهد. کجا می‌دهد؟ چگونه؟ شیوه هایش را می‌گویم من اینجا پنج الی شش عدد شیوه یادداشت کردم یکی اینکه آنجا که می‌گوید علم غیب را کسی دیگر نمی‌داند یعنی علم غیب ذاتاً مخصوص خدا است و زمانی به عنوان مثال می‌گوییم یزد یا سمنان نفت دارد گاهی هم می‌گوییم نفت ندارد کدام درست است هر دو درست است آنجایی که می‌گوییم نفت ندارد یعنی زمین آن نفت ندارد آنجایی که می‌گوییم نفت دارد یعنی با ماشین و لوله و کامیون و قطار نفت به آنجا می‌رسانند پس یزد نفت دارد یا نه؟ سمنان نفت دارد یا نه؟ اگر بگوییم دارد یا ندارد هر دو درست است، ندارد یعنی ذاتاً زمین آنجا نفت ندارد اما اگر بگوییم دارد یعنی از طریق لوله می‌شود نفت به آنجا آورد. آنجایی که می‌گوید علم غیب را احدی نمی‌داند یعنی ذاتاً علم غیب مخصوص خدا است آنجایی که می‌گوید امام و پیغمبر یعنی از طریق رابطه با خدا می‌دانند

2- علم غیب دو قسم است نامه‌های اداری طبقه بندی شده‌اند نوشته شده صد در صد محرمانه، نیمه محرمانه، علم غیب هم طبقه بندی است بخشی از علم غیب مخصوص خدا است مثلاً قیامت چه زمانی است از پیغمبر پرسیدند قیامت چه زمانی بر پا می‌شود؟ «قُل»، به آنها بگو: نمی‌دانم. علم غیب مخصوص است، در بعضی موارد علم غیب مخصوص خدا است به احدی نمی‌دهد در دعا داریم که «و بحق علمک الذی استاثرت به لنفسک» خدایا به حق آن علمی که مخصوص خودت است یعنی به انبیاء هم نمی‌دهی، پس دو مورد علم غیب داریم علم غیب ویژه از آن خدا است، علم غیبی که ویژه نیست به اولیا خود نیز می‌دهد.

3- خطر غلوّ در مورد امامان به واسطه علم غیب

3- گاهی وقت‌ها امامان ما می‌فرمودند علم غیب نداریم گاهی وقت‌ها می‌گفتند داریم این مورد مربوط به مخاطبین آنها می‌باشد گاهی افراد کم ظرفیتی می‌آمدند اگر امام علم غیب می‌گفت آن شخص علی اللهی می‌شد و می‌گفت او(امام) خدا است. زمانی که می‌دید اگر علم غیبش را بگوید آن شخص غلو می‌کند یعنی امام را از امام هم بالاتر می‌داند می‌فرمود: «أَنَا بَشَرٌ مِثْلُکُمْ» (کهف/110) من هم مثل شما هستم علم غیب ندارم. مثل این است که شما زمانی پول داری شخصی می‌گوید: شما این همه پول داری مقداری از آن را به ما بده، می‌گویی برای من نیست بدهی هایم، امانت و برای مردم است اینکه می‌گویی برای مردم است دلیل آن این است که می‌بینی این شخص توقعی دارد، بگیرد. می‌گویم برای من نیست. من پول دارم شخصی می‌گوید بده می‌گویم برای من نیست بیت المال و پول نهضت سواد آموزی است من مگر می‌توانم پول نهضت سواد آموزی را به تو بدهم؟ زمانی می‌بینم آن شخص غلو می‌کند آنجا از یک جهت حرف می‌زنم اما زمانی می‌گوید که واقعاً گدا تر از تو هم است؟ از تو فقیر تر هم داریم؟ از تو بخیل تر هم داریم؟ این قدر پول در دستت داری. می‌گویم من پول دستم است؟ کجا است؟ یعنی در مقابل کسی که به من می‌گوید گدا، فقیر، پول می‌ریزم در مقابل کسی که می‌گوید پول‌ها را بده می‌گویم برای من نیست یعنی مراعات می‌کنیم به کسی که ماست خورده است می‌گوییم خرما بخور، خرما خورده گرمش شده است به او می‌گوییم: ماست بخور. یعنی باید به مقتضای حال صحبت کرد.

 حضرت موسی یک بار عصا را انداخت مار کوچکی شد و رفت. یک عصا بود. می‌فرماید اولین بار مار کوچکی شد و فرار کرد. آیه اش این است «جَانٌّ وَلَّى مُدْبِرًا» (نمل/10) یعنی اولین بار که موسی عصا را انداخت یک مار کوچک شد و فرار کرد. چون اولین بار موسی باور نمی‌کرد. می‌گفت: عصا را بیندازم مار می‌شود! خدا فرمود: عصا را بینداز زمانی که عصا را انداخت مار شد، یک مار کوچک و فرار کرد دومین بار دیگر موسی خبر داشت چه خواهد شد زمانی که موسی عصا را انداخت، قرآن می‌فرماید: «حَیَّهٌ تَسْعَى» (طه/20) مار کوچک نشد مار معمولی شد و تاب خورد. یعنی چه؟ مار عادی در حرکت، یک مار عادی شد، مار کوچک نشد و نرفت. همچنان حرکت می‌کرد. در کاخ فرعون تا عصا را انداخت «ثُعْبَانٌ مُبِینٌ» (اعراف/107) اژدها شد و جلو آمد، «ثُعْبَانٌ مُبِینٌ» (اعراف/107) یعنی هم اژدها شد هم جلو آمد یک عصا و یک موسی است اما سه حالت دارد اولین بار که موسی آب دیده نشده بود مار کوچکی شد و رفت چون اگر اژدها می‌شد حضرت موسی سکته می‌کرد با اینکه مار کوچک شد، خدا اینجا فرمود «لَا تَخَفْ» (هود/70) نترس، یعنی از مار کوچک ترسید با اینکه مار رفت و رو به موسی نیامد «وَلَّى» یعنی برگشت و رفت با اینکه مار کوچک شد و رفت موسی ترسید برای اینکه اولین بار بود، دومین بار چون موسی(ع) آب دیده شده بود مار عادی شد و نترسید در مقابل فرعون که شخص زورگویی بود و می‌گفت من خدا هستم یک اژدها شد و جلو آمد که فرعون ترسید بنابراین مخاطب‌ها فرق می‌کند.

4- بیان علم غیب برای اثبات مقام امامت

 مثلاً امام می‌آمد می‌دید شخصی می‌گفت: تو با ما هیچ فرقی نمی‌کنی، امام به او نگاه می‌کرد و می‌گفت من با تو هیچ فرقی نمی‌کنم؟ می‌خواهی بگویم در منزلت چه مقدار پول داری؟ می‌خواهی بگویم در جیب راستت چه پولی است؟ می‌خواهی بگوم شب پیش در منزل چه چیزی خوردی؟ می‌خواهی بگویم؟ در قرآن آمده است حضرت عیسی می‌فرماید: می‌خواهی بگویم «تَدَّخِرُونَ فِی بُیُوتِکُمْ» (آل‌عمران/49) در خانه چند کیلو لپه داری؟ اینجا در مقابل کسی که معرفت ندارد امام از علم غیبش می‌گوید تا معرفت او را بالا ببرد اما شخصی که معرفت دارد و زیاده روی می‌کند، آقا ایشان کسی است که، ایشان کسی است که، می‌گوید: نه این طور هم نیست پس هر جا فتیله پایین می‌رود امام بالا می‌آرود هر جا فتیله بالا می‌رود امام پایین می‌آورد یعنی برای اینکه تعادل برقرار کند. پس در مقابل افراد کم ظرفیت که می‌گفتند: او امام نیست او خدا است مثلاً آقای محمد حسین طباطبایی که بزرگ شده است زمانی که تقریباً شش سال داشت به مکه آمده بود هر چه می‌گفتند، او معادل قرآنی آن را می‌خواند شخصی از یمن آمده بود، دید هر چه می‌گوید او قرآن می‌خواند گفت: «هذا مهدی؟ » گفت: این حضرت مهدی است؟ گفتند: نه این محمد حسین طباطبایی است یعنی اگر یک کسی کم ظرفیت است باید گفت: نه این نوجوان تیزهوش است حضرت مهدی نیست. این هم یک مسئله،

5- بیان امور غیبی در مصحف حضرت زهرا(س)

یکی از موارد دیگر اینکه آنجایی که می‌گوییم، نمی‌دانیم یعنی بالفعل نمی‌دانیم یعنی فعلاً حضور ذهن نداریم اما آنجایی که می‌گوییم، می‌دانیم یعنی با واسطه می‌دانیم. مثلاً شما شماره تلفن فلان شخص را داری؟ هم می‌توانی بگویی می‌دانم هم می‌توانی بگویی نمی‌دانم زمانی که می‌گویی نمی‌دانم، یعنی الآن در ذهنم نیست زمانی که می‌گویی شماره او را دارم یعنی با مراجعه به دفتر تلفن می‌توانم، پیدا کنم. روایاتی داریم از اولیاء خدا، پیغمبر و ائمه، این که می‌خوانم حدیث است، «ان لنا» بدرستی که، «عَمُوداً مِنْ نُور» ما یک عمود نوری داریم، یک ستون نوری است با مراجعه به آن ستون نوری می‌توانیم اطلاعات زیادی را بگیریم حضرت زهرا(س) کتابی به نام مصحف داشت علوم آینده در آن بود امام رضوان الله تعالی علیه در وصیت نامه اش نوشته است که «ما مفتخریم که مصحف حضرت فاطمه از ما است» یعنی ما فاطمه زهرا داریم که فاطمه مصحف دارد. مصحف چه است؟ این کتاب چه است؟ یکی از منابع علمی امامان ما این کتاب مادرشان بود از امام صادق پرسیدند در آینده چه می‌شود امام صادق فرمود باید بروم کتاب مصحف را مطالعه کنم بیایم، اگر آیاتی، روایاتی می‌گویند علم غیب نداریم یعنی حضور ذهن نداریم آنجایی که می‌گویند علم غیب داریم یعنی با مراجعه داریم.

6- استفاده شخصی از علم غیب ممنوع

یک مورد دیگر. اینها شهادت خودشان را می‌دانستند یا نمی‌دانستند اینها شهادت خودشان را می‌دانستند حضرت علی می‌دانست او را در مسجد می‌کشند امام حسین می‌دانست شهید می‌شود. شهادت امام حسین را وقت تولد خبر دادند. علامه امینی صاحب الغدیر کتابی دارد در کتابش روایاتی را از شیعه و سنی نقل می‌کند که پیغمبر به‌ام سلمه گفت: حسین من که کوچک است در آینده شهید خواهد شد خبر شهادتش را از قبل داده بودند پیغمبر ما سی سال قبل از شهادت امیر المومنین یک روز سخنرانی می‌کرد که ماه رمضان چه ماه خوبی است چنین است، چنان است امیرالمومنین برخاست سئوال کرد در این ماه رمضان که به این اندازه خوب است بهترین کاری که باید انجام دهیم چه چیزی است؟ فرمود: بهترین کار ورع و تقوی است بعد حضرت گریه کرد گفتند: چرا گریه می‌کنی فرمود همین ماه رمضان که اینقدر خوب است در همین ماه رمضان تو را می‌کشند. سی سال قبل پیغمبر خبر داد و گریه کرد یعنی پیغمبر برای شهادت حضرت علی سی سال قبل گریه کرد. ولی ممکن است بگویید اگر می‌دانستند پس چرا مسجد رفتند. اینها حق ندارند از علمشان استفاده کنند مثل استانداری، فرمانداری، که سی الی چهل، صد تا کمتر و بیشتر ماشین دارد اما کنار ماشین نوشته شده است استفاده اختصاصی ممنوع. یعنی اگر خربزه خریدی باید تاکسی بار بزنی پانصد عدد ماشین داری مثل رئیس بانک که کلید صندوق بانک را دارد اما وقتی پول می‌خواهد از همکارش قرض می‌کند حق ندارد کلید به صندوق بیندازد. پلیس باتوم، کلت و اسلحه دارد اما اگر در خانه با همسرش بحث کند حق ندارد کلت بزند با همسرت جر و بحث کنی، داد و بیداد کنی حق نداری از باتوم استفاده کنی باتوم را من به تو دادم زمانی که گفتم بزن، بزن. تیراندازی، زمانی که گفتم تیر اندازی، تیراندازی کن. بنابراین امامان ما حق ندارند از علمشان استفاده کنند دعایشان هم همینطور است حق ندارند از دعایشان استفاده کنند سئوال، امام حسین نمی‌توانست روز عاشورا دعا کند آب از زمین بجوشد که تشنگی نکشد؟ چرا، امام حسین می‌توانست دعا کند اما اگر امام حسین دعا می‌کرد مشکل عطش را حل می‌نمود، آنوقت می‌توانست به شما بگوید به جبهه برو و تشنگی را تحمل کن؟ باید خودش هم تشنگی بکشد تا به شما بگوید برو و تشنگی بکش. یعنی تا امامان ما زجر نکشند برای ما الگوی عملی نیستند. اگر امامان ما مشکلات خودشان را حل کنند مثلاً امام جواد هوس انار دارد بگوید خدایا من امام جواد هستم الان هم فصل انار نیست من دعا می‌کنم این درخت خشک الان انار دهد‌ای خدا این درخت سبز شده، الان یک انار بخوریم امام جواد برای میل خودش انار درست کند انوقت به شما بگوید صبر کن «وَبَشِّرْ الصَّابِرِینَ» (بقره/155) می‌گوییم خودت چرا صبر نکردی؟ خودت باید صبر کنی. تمام سختی‌های بشر را باید امامان ما بکشند تا برای ما الگوی عملی باشند

ما حضرت زهرا را برای همین دلیل می‌خواهیم حضرت زهرا هیچ وقت مستقل نبود تازمانی که پیغمبر بود تابع او بود بعد از رحلت پیغمبر تابع شوهرش بود مستقل نبود اما یک زهرا می‌خواهیم در چهارده معصوم اگر این چهارده امام همه مرد بودند خانم‌ها می‌گفتند: این چهارده تا همه شان مرد بودند اصلاً خبر از دل ما زن‌ها نداشتند فقط می‌گفتند بچه داری، شوهر داری، خانه داری اگر یکی از اینها زن بود خبر از دل ما می‌داشت کار ما به این اندازه سخت نمی‌شد باید یک نمونه باشد که زمانی که می‌گوید شوهر داری می‌گوید این شوهر. زمانی هم که می‌گویند بچه داری بگوید این حسین است این هم زینب. در مورد خانه داری، این کار خانه اش است. یعنی باید برای الگوی عملی یک زهرا در چهارده معصوم باشد اگر همه چهارده تا مرد بودند زنها الگوی عملی نداشتند، نمی‌شود امام حسین به من بگوید به جبهه برو و تشنگی را تحمل کن خودش با دعا مشکلش را حل کند اصلاً نفرین کند بگوید: خدایا این یزیدیها را خاکستر کن با نفرین نابودشان کند اگر با نفرین نابودشان کند آنوقت من بروم در جنگ مقابل صدام بایستم؟ حسین تو چطور خودت نایستادی من بروم تکه تکه شوم؟ خودت با نفرین مشکلت را حل کردی پس ببینید مثل پلیس که کلت و اسلحه دارد اما استفاده اختصاصی نمی‌کند. امامان ما هم دعایشان مستجاب می‌شود معجزه هم دارند علم غیب هم دارند اما استفاده اختصاصی نمی‌کنند استفاده اختصاصی ممنوع. چرا استفاده اختصاصی ممنوع؟ جواب آن را نیز گفتم اگر اینها برای زندگی شخصی شان استفاده اختصاصی کنند مشکلاتشان را با دعا و معجزه حل کنند دیگر برای ما الگوی عملی نیستند و ما الگوی عملی می‌خواهیم.

7- علم غیب امامان به خواست و اراده خداوند

مورد دیگر هم این است که اینها گاهی علم غیب دارند گاهی ندارند حدیث داریم «یُبْسَطُ لَنَا الْعِلْمُ فَنَعْلَم‏» گاهی پرده کنار می‌رود می‌بینیم «یُقْبَضُ عَنَّا فَلَا نَعْلَم‏» (الکافی/ج1/ص256) گاهی هم بسته می‌شود نمی‌بینیم این حدیث است «یُبْسَطُ» گاهی بسط داده می‌شود می‌بینیم «یُبْسَطُ لَنَا» گاهی برای ما باز می‌شود می‌بینیم «یُقْبَضُ» بسته می‌شود، نمی‌بینیم یعنی امام علم غیب دارد اما به اراده خودش نیست اگر خدا بخواهد. مثل این تلفن‌های همراه گاهی می‌گوید در دسترس نیست گاهی می‌گوید خاموش است.

یک مورد دیگر اینکه گاهی وقت‌ها علم غیب داشتنش کمال است. حد کمال را دارند اما بعضی وقت‌ها علم غیب کمال نیست پس خوب است که آدم نداند همه جا علم غیب کمال نیست مثلی که از قبل می‌زدم این بود حضرت علی (ع) جای پیغمبر خوابید پیغمبر شبانه هجرت کرد، بالای سر علی ابن ابیطالب برویم، یا امیرالمؤمنین می‌دانستی تو را خواهند کشت یا نه؟ اگر بگوید من علم غیب داشتم می‌دانستم که جای پیغمبر بخوابم کسی مرا نخواهد کشت اگر امیرالمؤمنین از آینده خبر داشت آیا شما جای پیغمبر نمی‌خوابیدی من هم می‌خوابیدم اینجا هنر علی این است که جای پیغمبر بخوابد و نداند که سرنوشتش چه خواهد شد اگر بدانیم که بخوابیم کسی ما را نخواهد کشت همه‌ی ما علی می‌شدیم هنر امیرالمؤمنین این است که بخوابد و نداند که سرنوشتش چه می‌شود هنر ندانستن است. همه جا دانستن هنر نیست ما هم گاهی وقت‌ها چیزی ندانیم بهتر است من بارها در عمرم گفتم‌ای کاش سواد نمی‌داشتم البته سوادی هم ندارم اما پیش آمده که گفتم‌ای کاش این دو کلمه را نیز نمی‌دانستم خدا می‌داند یک خاطره تلخی به شما بگویم که مناسب تحصیل کرده‌ها است به دلیل این که دو حدیث داریم ضد هم است کدام درست است «العلم نور»، «العلم حجاب» هر دو درست است علم می‌تواند نور باشد یعنی آدم بداند همچنین علم می‌تواند حجاب باشد یعنی آدم نداند یک مثال شما اگر شب لامپ حیاط خانه را روشن کنید در حیاط اگر یک لامپ قوی باشد شما ستاره‌ها را نمی‌بینید بخاطر این لامپ ستاره‌ها را نمی‌بینی شخصی بخاطر مدرک دیپلم و لیسانسی که گرفته بخاطر حجت الاسلام دیگر کسی را نمی‌شناسد دو کلمه درس خوانده است اما اگر این لامپ را خاموش کنی ستاره‌ها را می‌بینی یعنی گاهی وقت‌ها علم نور است یعنی چراغ نور است اما همین نور کم باعث می‌شود که انسان از خیلی، مثل باقلوا است خیلی افراد باقلوا که می‌خورند اشتهایشان برای خوردن غذا کم می‌شود یعنی غذایی خورده که این غذا مانع خوردن غذای دیگر می‌شود این لامپ مانع دیدن ستاره‌ها می‌شود اما اگر این لامپ را خاموش کنید می‌گویید آسمان چقدر پر ستاره است چه خوب شد که این لامپ خاموش شد خیلی وقت‌ها انسان بخاطر دو کلمه‌ای که می‌داند مسائل زیادی را نمی‌داند.

به هر حال در این جلسه صحبت هایم را دسته بندی می‌کنم.

1- هر چه می‌گویم نیمی از آن را من، نیمی دیگر را شما بگویید آیاتی داریم که علم غیب خدا اختصاصی است «لایعلم الغیب الا هو» فقط علم غیب مال خدا است آیاتی هم داریم که «مِنْ أنْبَاءِ الْغَیْبِ نُوحِیهِ إِلَیْکَ» (آل‌عمران/44) علم غیب را به اولیاء می‌دهیم. هم آمده است علم غیب به اولیاء داده می‌شود هم علم غیب مخصوص خدا است کدام از این دو درست است؟ می‌گوییم هر دو درست است آنجایی که می‌گوید علم غیب مخصوص خداست یعنی ذاتاً علم غیب مخصوص خدااست آنجایی که می‌گوید به دیگران می‌دهیم یعنی از طریق لوله کشی و مثلاً می‌گوییم این منطقه نفت دارد یا ندارد آنجایی که می‌گوییم نفت ندارد یعنی ذاتاً زمین نفت ندارد آنجایی که میگوییم نفت دارد یعنی از طریق قطار و لوله نفت به آن می‌رسانیم ذات علم غیب مخصوص خدا است اما به اولیا خود می‌دهد. 2- دو قسم علم غیب داریم علم غیب ویژه مخصوص خدا است علم غیب باز مخصوص خدا نیست به اولیا خود می‌دهد. 3- گاهی علم غیب کمال است اولیاء دارند گاهی ندانستن کمال است آنجایی که ندانستن کمال است علم غیب را اولیاء ندارند. 4- علم غیب را نداریم یعنی حضور ذهن نداریم علم غیب را داریم یعنی با مراجعه به آن عمود و به آن دفتر تلفن داریم. 5- اگر شخصی غلو می‌کرد به او می‌گفتند ما علم غیب نداریم آنجایی که کسی می‌گفت تو یکی من هم یکی (من و امام هیچ فرقی نداریم) آنجا امام از علم غیبش استفاده می‌کرد. 6-امامان ما علم غیب دارند؟ بلی، علی ابن ابیطالب می‌دانست شهید خواهد شد بلی، امام حسین می‌دانست کشته می‌شود بلی می‌دانست. پس چرا از علم غیب استفاده نکردند می‌گوییم اگر اینها می‌خواستند از علم غیب یا معجزه و دعا استفاده کنند مشکلات خودشان را با دعا و معجزه و علم غیب حل کنند دیگر نمی‌توانستند به ما بگویند به استقبال مشکلات برویم. بخاطر اینکه خودشان به استقبال مشکلات نرفتند در مقابل برخورد با مشکل با دعا و معجزه حل کردند آنوقت به من می‌گویند در مقابل مشکلات بایست. امامان نباید از علم غیب استفاده کنند باید همه سختی‌های مردم را تحمل کنند تا برای من الگوی عملی باشند البته علم غیب بود.

اما قرآن یک خبر خوبی هم دارد می‌فرماید آنهایی که امام و پیغمبر نیستند اگر تقوا داشته باشند گاهی نوری برای آنها باز می‌کنیم ندیدنی‌ها را ببینند «یَجْعَلْ اللَّهُ لَهُ نُورًا» (نور/40) برای متقین است اگر به گناه رسیدی خودت را نگه داشتی نوری به تو می‌دهیم که خط را گم نکنی شعار‌ها و موجها تو را با خود نبرند «یَجْعَلْ لَکُمْ فُرْقَانًا» (انفال/29) یعنی یک دیدی به تو بدهیم، که بفهمی حق با چه کسی است «یَجْعَلْ اللَّهُ لَهُ نُورًا، یَجْعَلْ لَکُمْ فُرْقَانًا» این مورد مخصوص انبیاء نیست برای کسی که تقوا داشته باشد خدا چشم او را باز می‌کند اما تقوی هم عمل به رساله مراجع است نه سیر سلوک‌ها و چله نشینی‌ها و خانقاه و عرفان‌های کاذب. تقوی هم همان عمل به دستور حضرت مهدی(ع) است که امام زمان فرمود: در زمان غیبت من فقیه عادلی که هوا و هواس ندارد مجتهد باشد عادل هم باشد طبق آن رساله عمل کنید عمل به فتوای مراجع به شما نوری می‌دهد که خط را گم نمی‌کنید.

«والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته»
لینک کوتاه مطلب : https://gharaati.ir/?p=3108

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.