هدف آفرینش انسان -1
الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی
رمضان هشتاد و پنج بعد از آنکه جلساتی راجع به اهمیت قرآن صحبت کردیم راجع به انسان می خواهیم صحبت کنیم. شاید هم تا آخر ماه رمضان همین بحث را دنبال کنیم و بشنویم.
راجع به انسان خیلی حرف است. چون گل سر سبد موجودات، انسان است. ابر و باد و مه و خورشید و … اینها مال ما هستند. یعنی در آفرینش اینها، انسان مطرح بوده است. حالا بحث امروزمان در این جلسه، در این بیست و چند دقیقه، بحثمان این است که خدا چرا آفرید. تعریف خلقت چیست؟
موضوع بحث: موضوع کلی: انسان
موضوع جزئی: هدف از آفرینش
خب. هر چه طرف حکیمتر باشد کارش اهمیت بیشتری دارد. یعنی مثلا بچه یک هدفی دارد، سرگرمی. ولی جوان هدفش یک خرده عمیقتر می شود بزرگتر می شود، هدفش بالاتر می شود. کلاس اولی یک هدفی دارد استاد دانشگاه هدف والاتری دارد. هرچه عقل و حکمت در انسان بیشتر شود، هر چه علم بیشتر شود هدف هم باید بالاتر باشد. این یک. پس چند تا مقدمه دارد.
به چند مقدمه توجه شود:
مقدمه اول اینکه هرچه حکمت و علم بیشتر، هدف عالیتر.
1- رابطه علم و حکمت با هدف و عمل
خب. یک قطعه زمین را نشان افراد می دهی یک افرادی می گویند اینجا برای این خوب است که ورزش کنی، یک عده می گویند اینجا برای این خوب است که کارخانه درست کنیم. یک عده می گویند برای این خوب است که دانشگاهش کنیم. یک عده هدفشان این است که پاساژش کنیم، سود اقتصادی دارد، مغازه هایش سرقفلی دارد و سنگین است. یعنی هر کسی با هر دیدی، با هر مقداری که. . پس بنا براین هر چه حکمت و علم بیشتر باشد هدف بالاتر است. این یک.
مقدمه دوم: هر چه کار ظریفتر، دقیقتر، هدف عالیتر.
یک وقتی شما، یک گونی می اندازی. این برای اینکه خاکی نشوی. یک وقت موکت می اندازید. یک وقت قالی می اندازی ماشینی. یک وقت قالی دست باف، یک وقت قالی ابریشمی. یک وقت روی قالی ابریشم هم گل می چینید. یک وقت کنار اینجا را کاه گل می کنید، یک وقت سیمان سفید می کنید، یک وقت سفید را رنگ می کنید، یک وقت گچبری می کنید، یک وقت لوستر می زنید. هر چه کار دقیقتر و ظریفتر باشد، پیداست مهمانی که وارد می شود عزیزتر است. آدم برای یک نفر سیب زمینی درست می کند، کیلوئی، شلغم می اندازد کیلوئی، یک وقت برای مهمانی که می آید آن ترب را که مهمان می خواهد بجود، مثل گل بازش می کند و. . یعنی هر چه کار ظریفتر باشد معلوم می شود هدف والاتر است. این هم مقدمه دوم.
2- نشانه های لطف الهی در خلقت
خدا چه کرده؟ یک ظریف کاری هائی کرده مثلا از آن مژه لب چشم غفلت نشده، چون چشم زود آسیب می بیند، از همه اعضای ما ظریفتر است و لذا از درون، با اشک شور حفظش کرده، بالای پشت بام ابرو گذاشته که ابروی مشکی، لب در مژه گذاشته، کشو گذاشته، یک خرده پوست اضافه اینجا گذاشته، پشت دست، که یک وقت خواستی دست را خم کنی، کم نیاوری، یک مقدار پوست اضافه روی زانو گذاشته که وقتی خواست خم شود کم نیاوریم. چین و چروک های گوش را قشنگ درست کرده که به امواج بخورد. لب را نرم درست کرده که غذا وقتی می خوریم بیرون نریزد. وقتی غدا می خوریم، چانهمان تکان می خورد، حالا اگر چانه تکان نمی خورد عوضش کله تکان می خورد چقدر اذیت می شدیم…. . یعنی تمام حرکات را. کف پا را گودی قرار داده که وزن را تحمل کند. سلول استخوان غیر از سلول چشم است. دندان آسیا را چاله چوله قرار داده که وقتی غذا می خوریم زود هضم شود. دندان جویدن اگر مثل سنگ مرمر بود، دو ساعت سنگ مرمر را بگذار روی سنگ مرمر غذا هضم نمی شود، اما اگر نان را بگذاری روی سنگ پا، دو سه بار چنین کنید خرد می شود چون چاله چوله است. دندان های آخر را چاله چوله قرار داده، یک ظرافت کاریهائی در این هستی می بینیم. در پرندهها، در چرندهها، در حیوانات دریائی، حیوانات صحرائی، یک ریزه کاریهائی می بینیم که می بینیم از هیچ چیزی غفلت نشده. فضای دور زمین به قدری ضخیم است که این سنگ های آسمانی که نزدیک می شود، این سنگها را مشتعل کند، فاصله خورشید باما، ما اکسیژن می گیریم کربن میدهیم، درختان کربن می گیرند اکسیژن می دهند. یک هماهنگی بین. . بده و بستانهائی در این هستی هست. ریشه مواد غذائی را می گیرد می دهد به شاخه، شاخه نور را از خورشید می گیرد می دهد به ریشه، این بده و بستانها. . ما برای فرشتهها درود می فرستیم، فرشتهها هم برای ما استغفار می کنند. به مقداری علاقه برای بچه هست که تمام زحمت های کودک و نوزاد را پدر و مادر با جان قبول می کنند، یک خرده مهر مادر کم بشود، بچهاش را زورش می آید بهش برسد، می گوید برو دنبال کارت زورم نمی رسد. یعنی حالا که این بچه ضعیف است و نیاز به همه چیز دارد، به مقدار ضعفش خدا مهرش را در دل پدر و مادر. . یعنی اندازه گیری مهر مادر به ضعف بچه. اندازه گیری فضای دور زمین با سنگ های آسمانی. اندازه گیری اینکه ما اکسیژن می گیریم کربن پس میدهیم، با اندازه گیری اینکه آنها کربن می گیرند اکسیژن پس می دهند. یک دقتهائی در این هستی هست که باید دید هدف چیست؟
پس مقدمه اول: هر چه طرف حکیمتر، هدف عالیتر. هر چه کار ظریفتر دقیقتر، هدف عالیتر.
اینها، مقداری که عقل می فهمد این است. غیر از اینکه با عقل می فهمیم قرآن هم می فرماید که در هستی باطل نیست. حالا.
3- هدفمندی همه اجزای دستگاه آفرینش
هیچ آفریده ای به تنهائی لغو و باطل نیست. یعنی وقتی دانه دانه ارزیابی کنیم می بینیم همهاش لغو است. خب اگر اینطور است وقتی هر پیچ و مهره ای روی هدفی است، پس کل ماشین هم باید یک هدفی داشته باشد. نمی شود یک مهندس، آشپزخانه، حمام، هال، راهرو، زیر زمین، طبقه بالا، نمی شود یک مهندس برای هر عضوی فکر کند، هر عضوی از این خانه یک هدفی داشته باشد، اما کل خانه هدف نداشته باشد. نمی شود خانه به خانه هدف داشته باشد اما کل شهر هدف نداشته باشد. نمی شود. اگر برای هر جزئی هدف است، پس برای کلش هم هدف است. اگر برای مسائل ساده هدف است، پس برای مسائل عمیقتر، هدف عمیقتری است. گل سر سبد ما هستیم. ما باید ببینیم برای چه هستیم. نگو آقای قرائتی ببخشید هان. این بحث چه فایده ای دارد؟ بسیاری از گناهانی که ما میکنیم، خلافهائی که ما میکنیم، اصلا نفهمیده ایم برای چه خلق شده ایم. ولذا خودمان را مفت می فروشیم. اگر یک کسی بداند که شرایط حساس ا ست، امروز چه روزی است، عمرش چقدر خرجش است. ببینید یک وقتی یک کسی می فهمد این طلاست و طلا الان نایاب است، قیمت چنین است، این را دو دستی نگه می دارد. اما اگر نداند، فکر کند حلبی است، با یک آدامس ازش می خرند. یعنی اگر دختر نرخ خودش را بداند، این دختر خلیفه خداست. این دختر می تواند از فرشته برتر باشد. ظرفیت یک دختر خیلی بالاست. یعنی اگر یک دختر با یک چشمک و یک پسر با یک بستنی پاک، با یک لبخند، با یک تلفن خودش را نمی فروشد. یک جوان اگر بفهمد چقدر ارزش دارد، الکی دقیقه های عمرش را تلف نمی کند. این که ما هی آب را هدر می دهیم هان! نرخ آب را نمی دانیم چقدر است. اگر بدانیم آب چه نرخی دارد، در قطراتش هم دقت می کنیم. ولذا شما برق های خانهتان را سعی می کنید خاموش باشد، چون می دانی چقدر پول باید بدهی، اما خورشید می تابد، برق به این بزرگی، می گوئیم ول کن بابا! چون آن را پولش را نمی دهیم، از نور خورشید استفاده لازم را نمی کنیم، خیلی وقتها، خیلی افراد. اما از نور برق، یک لامپ اضافی باشد، گاهی وقتها در خانه داد می زنیم که لامپ اضافه است، پول برق زیاد شد. چقدر تلفن می کنیم، چون این تلفن را باید پولش را ما بدهیم، داد می زنیم که چقدر تلفن طول کشید، اما بیرون تلفن خودمان چرت و پرت می گوئیم، گناه هم می کنیم، برای خودمان جهنم ذخیره می کنیم، اما کسی سرمان داد نمی زند، خودمان هم سر خودمان داد نمی زنیم. چون به آن پول تلفن توجه داریم و به این توجه نداریم. یک بچه اگر یک استکان بشکند، می گوئیم مگر کوری؟ چشم هایت را باز کن. داد می زنیم که استکان را شکستی. همین بچه اگر روبروی مهمان دیس پلو بیفتد بشکند، می گوئیم طوری نیست، بچه است دیگر، شکستنی مال شکستن است. چرا؟ برای اینکه حالا اگر داد بزنیم مهمان خواهدگفت عجب صاحبخانه بی شخصیتی است. چون آنجا توجه داریم که با شخصیت هستیم، بشقاب بزرگ هم می شکند، هیچ نمی گوئیم اما وقتی مهمان نیست، چون توجهی به شخصیتمان نداریم، . . . خود بنده ده تا سرفه بکنم از هیچ کسی عذر خواهی نمی کنم اما اگر پشت دوربین تلویزیون یک سرفه بکنم، معذرت می خواهم. چرا؟ برای اینکه توجه دارم، پشت دوربین دارم با مردم حرف می زنم چون برای مردم احترام قائلم، سرفه کردنم را عیب میدانم و عذر خواهی میکنم. اگر بدانیم که پشت دوربینیم، اگر بدانیم «إِنَّ رَبَّکَ لَبِالْمِرْصَادِ» الفجر/14، اگر بدانیم یک قطره آب مسئولیت دارد، اگر بدانیم زمین مسئولیت دارد، اگر بدانیم ما مسئول طبیعتیم، مسئول خودمانیم، مسئول فقرائیم، مسئول خون شهدائیم، توجه به این اهداف و مسئولیتها، این ولنگ و واریها را حذف می کند. بنابراین، بحث بحث علمی و نظری نیست که حالا هدف از خلقت چیست، یک بحثی است که در زندگی ما اثر دارد.
راجع به هدف آفرینش، ما که یک کاری می کنیم، یا می خواهیم منفعتی را جذب کنیم یا می خواهیم بلائی را دفع کنیم. هدفها فرق می کنند.
4- جلب سود یا دفع ضرر
مقدمه چهارم: هدفهای انسانی یا جلب سود است یا دفع ضرر.
معمولا ما که می خواهیم کاری کنیم، یا می خواهیم سودی را جلب کنیم یا می خواهیم یک بلائی را دفع کنیم. یا می خواهیم شری را رفع کنیم یا. . . معمولا هدفهای ما اینهاست. خداوند نه سود می خواهد نه ضرر به خدا می رسد. پس هدف خدا چیزی جز لطف نیست. هدف الهی تنها لطف است. یک شعر از قدیم یاد ما دادهاند: من نکردم خلق تا سودی کنم بلکه بر بندگان جودی کنم.
خدا که آفریده، برای سود نیست. خدا کمبودی ندارد. او قدرت بی نهایت است، حکمت بی نهایت است بنابراین. . . خب حالا که اینطور شد بهتر نیست که از خود خدا بپرسی که هدفت چیست؟ چون اگر یک کسی چیزی را درست می کند، بهتر این است که از او بپرسیم آقا ببخشید، شما که این را درست می کنید، هدفتان چیست؟ از خود خدا بپرسیم خدایا برای چه انسانها را آفریده ای؟
مقدمه ششم: بهترین پاسخگو سازنده است.
این را برای چه ساختهاند، بهتر از همه این است که به خود سازندهاش بگوئیم که آقا این را برای چه ساخته ای؟ خالق ما که ما را ساخته، او بهتر میداند که ما را برای چه ساخته. حالا برویم سراغ خداوند. بعد از این شش مقدمه برویم سراغ خداوند.
در قرآن برای هدف آفرینش چند تا تعبیر هست، این تعبیرها را می گوئیم.
تعبیرات اول: قرآن می فرماید که «أَنشَأَکُمْ» هود/61 یعنی انشاء. می گویند انشاء نوشته ای یعنی این مقاله را ایجاد کردی، خلق کردی. « أَنشَأَکُمْ » یعنی خدا خلق کرد شما را. « أَنشَأَکُمْ مِنْ الْأَرْضِ » شما را از زمین آفرید، بعد می فرماید« وَاسْتَعْمَرَکُمْ فِیهَا » شما را از زمین آفرید و استعمار. استعمار از عمران، آبادی است. «اسْتَعْمَر» یعنی خواست که شما آباد کنید. این هم که به استعمار می گویند استعمار، چون او اول می گوید من می خواهم آباد کنم منتهی به اسم آبادی می آیدکلاهبرداری می کند. وگرنه خود استعمار در لغت بد نیست. مثل(زخرف) کلمه زخرف یعنی طلا. منتهی بعضیها حرف های چرت و پرت را با آب طلا عرضه می کنند، آدم می گوید حرف مزخرف. مزخرف یعنی کلمات باطلی که با زخرف نمایه گذاری کرده، درونش پوک است، حرف حسابی نیست. خشت است رویش را طلا کرده. مزخرف یعنی کلمات یاوه ای که طلا کاری می کنیم. یعنی کلمات زیبائی که محتوایش خوب نیست. سطل زباله است، منتهی در کادو می بندد. کاغذ رنگی دورش می پیچد آدم فکر می کند یک هدیه است ولی درونش زباله است. می گویند مزخرف، و الا خود زخرف طلاست. خود استعمار هم لغتش، در لغت استعمار یعنی آباد کردن. منتهی از بس که به اسم آبادی آمدند، مثل آمریکا که آمده عراق. می گوید آمدهام مردم را از شر صدام نجات بدهم، خودش ده تای صدام جنایت می کند. استعماری که در قرآن آمده، یعنی خدا خواست از شما که زمین را آباد کنید. پس هدف آبادانی زمین است.
5- آباد کردن زمین، تکلیف خدا بر انسان
هدف اول: زمین را آباد کنید.
زمین را که می خواهیم آباد کنیم، پنج تا کار می شود. اول برویم قسمت معادن. اول معدن را کشف می کنیم. کشف کنید. یعنی انرژی هسته ای. . . اول باید قدرت را در این طبیعت کشف کرد. بعد از کشف استخراج کرد، بعد از استخراج ذوب است، بعد از ذوب قطعه سازی است، بعضی از قطعه سازیها را با هم مونتاژ می کنیم، ترکیب می کنیم، مونتاژ می کنیم. این پنج تا که شد، نتیجه می دهد.
خدا از ما خواست کشف کنیم، استخراج کنیم، ذوب کنیم، قطعه سازی، ترکیب. این مال جماد است. انسان مهمتر است یا جماد؟ انسان. اگر بناست آهن را کشف کنی، پس خودت را هم کشف کن. تو خلیفه خدا هستی. اگر بناست آهن را استخراج کنیم، پس خودت را هم استخراج کن. «یُخْرِجُهُمْ مِنْ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ» البقره/257. اگر بناست آهن ذوب شود، پس باید خودمان را هم ذوب کنیم تا در ذوب نا خالصیها از ما جدا شوند. اگر بناست آهن راقطعه سازی کنیم، پس خودت را هم خود سازی کن. اگر بناست قطعات آهن را با هم ترکیب کنیم، پس خودمان هم با باقی متحد شویم. یعنی آن کارهائی که روی جماد می کنیم، اگر جماد ارزش دارد که رویش کار کنیم، انسان به مراتب ارزشش بیشتر است. و گیر دنیا این است. دنیا طبیعت را کشف کرد، استخراج کرد ذوب کرد، قطعه ساخت، ترکیب کرد و مونتاژ کرد، اما دنیا انسان را کشف نکرد، انسان را استخراج نکرد، انسان ذوب نشده، انسان ساخته نشده، انسانها هنوز با هم متحد نشدهاند. آن کارهائی که ما روی جماد کرده ایم، روی انسان نکرده ایم.
چرا خدا ما را آفرید؟ خدا ما را آفرید که «اسْتَعْمَرَکُمْ» از ما خواست آبادی. شتری صد هزار هسته خرما بارش بود، پرسیدند یا علی این چیست؟ نفرمود صد هزار هسته خرما، فرمود صد هزار درخت خرما. یعنی چه؟ یعنی من امیرالمومنین باید از هر هسته ای یک درخت به پا کنم. یعنی با دید تولیدی به چیزها نگاه کنیم.
6- اهداف متعدد در آفرینش انسان
بعد از این آیه می فرماید که یک هدف دیگر هم هست. این «اسْتَعْمَرَکُمْ» یک هدف است، هدف دوم شناخت است. قرآن می فرماید که «خَلَقَ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ وَمِنْ الْأَرْضِ مِثْلَهُنَّ» الطلاق/12 خداوند هفت آسمان آفرید، زمین هم مثل آسمان آفرید، تدبیر و مدیریت را بین زمین و آسمان مستقر کرد بعد می فرماید «لِتَعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ» الطلاق/12. زمین و آسمان را آفرید « لِتَعْلَمُوا » برای اینکه شما بدانید. پس هدف علم انسان است. هدف آباد کردن انسان است. حالا وقتی می خواهید عمل کنید، یک آیه دیگر می فرماید «لِیَبْلُوَکُمْ» هود/7 خدا می خواهد شما را امتحان کند« أَیُّکُمْ » که کدامیک از شما « أَحْسَنُ عَمَلًا » عملتان بهتر است. « أَحْسَنُ عَمَل» هم یک هدف است. آیه دیگر می فرماید «وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنسَ إِلَّا لِیَعْبُدُونِ» الذاریات/56 خلق نکردم جن و انس را مگر برای اینکه عبادت کنند. عبادت هم یک هدف است. آخرش هم قرآن می فرماید «إِلَّا مَنْ رَحِمَ رَبُّکَ وَلِذَلِکَ خَلَقَهُمْ» هود/119 مگر این که کسی را خدا رحمش کند. . . .
«بِاِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَانِ الرَّحِیمِ»، حرف را تکرار کنیم. چرا خدا ما را آفرید؟ بهتر است که از خودش بپرسیم. خداوند در قرآن، تا آنجا که ما بلدیم، پنج آیه فرموده که هدف خلقت چیست. «لِتَعْلَمُوا» المائده/97 زمین و آسمان را آفریدم با مدیریت درونش « لِتَعْلَمُوا» برای این که شماها عالم شوید. حالا عالم شدیم، بعد آفریدم برای اینکه شما زمین را آباد کنید. می خواهید آباد کنید به نحو درجه یک آباد کنید. درجه یک چیست؟ درجه یک این است که رنگ الهی داشته باشد. عبادت یعنی قصد قربت. یعنی حالا که می خواهی کار کنی، برای خوشایند این و آن و کف و سوت و صلوات و زنده باد مرده باد و هورا نباشد، هدفتان رضای خدا باشد. خب حالا اگر عبادت انجان دادیم چه؟ می گوید اگر به عبادت رسیدید، رحمت خدا را دریافت می کنید. «رَحِمَ رَبُّکَ وَلِذَلِکَ خَلَقَهُمْ» هود/119 یعنی بخاطر همین دریافت رحمت، « خَلَقَهُمْ » خلق کرد شما را برای چه؟ برای رحمت است.
پس نتیجه می شود علم، برو بالا، آبادی، بالاتر، انتخاب بهتریا بهترین انتخاب، رنگ الهی، دریافت رحمت. این آفرینش ما این است. چرا ما را آفرید؟ آنوقت هر یک از اینها یک نکته ای هم دارد.
7- چرا خداوند جهان را آفرید؟
جاهای دیگر قرآن هم یک همچو عباراتی دارد. مثلا یک آیه قرآن می فرماید « اعْبُدُوا » البقره/21 عبادت کنید. چرا؟ «لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ» البقره/21 عبادت کنید تا تقوا در شما شکوفا شود. تقوا داشته باشید «لَعَلَّکُمْ تُرْحَمُونَ» آل عمران/132 تقوا داشته باشید تا رحمت دریافت کنید. یعنی خلاصهاش دریافت رحمت خداست. چرا خدا ما را آفرید؟ برای این که وجود از عدم بهتر است، ما را آفرید، امکانات هم به ما داد تا از این امکانات رشد کنیم. حدود سی و پنج سال پیش طلبه جوانی بودم در آبادان در مدرسه مرحوم آیت الله قائمی ایستاده بودم. یک جوانی ظاهرا آبادانی بود یا مسافر یادم نیست. آمد گفت حاج آقا چرا خدا ما را آفرید؟ من همچین کردم. م م م م ممممم. گفت حاج آقا ببخشید سوال می کنم. چرا خدا ما را آفرید؟ باز هم اینجور کردم مممممممم. دو مرتبه گفت حاج آقا چرا خدا ما را آفرید؟ مممممم. دیدم دارد نا راحت می شود. گفتم نا راحت شدی؟ گفت دارم ناراحت می شوم. گفتم چرا؟ گفت خب شما طلبه هستید، جواب بده. گفتم آهان. شما می گوئی تو که آخوندی، تو که جوابش را می دانی چرا جواب نمی دهی بخل می کنی، خدا هم می تواند از خاک خلق کند، چرا خلق نکند؟ خدا می تواند از مواد غذائی خاک گندم و برنج درست کند، چرا درست نکند؟ خدا می تواند از گندم و برنج اسپرم درست کند و نطفه، چرا درست نکند؟ خدا می تواند از یک دانه تک سلول و اسپرم یک انسان درست کند. اگر کسی بتواند کاری را بکند نکند، بخل است. اگر خدا خلق نمی کرد می گفتیم چرا خدا خلق نکرده، نه که حالا که خلق کرده بگوئیم چرا. . . یعنی آنطرفش اشکال است. اگر کسی در خانهاش رفت خوابید که نمی گوئیم آقا بسم الله، بیا! شما چرا می روی در خانهات می خوابی؟ خب در خانهام باید بخوابم. اگر کسی خانه دارد و در کوچه می خوابد ازش می پرسند تو که خانه داری، چرا در کوچه می خوابی؟ اگر کسی عقلش نمی کشد که توبیخش نمی کنند. اگر کسی عقل و هوش دارد و درس نمی خواند توبیخش می کنند. کشاورزی که آب ندارد، خاک ندارد که توبیخ ندارد. اگر کسی آب دارد خاک هم دارد کار نمی کند، می گویند تو چرا بی عاری؟ بنابراین نباید گفت چرا خدا خلق کرد؟ اگر خلق نمی کرد می توانستیم بگوئیم چرا خدا خلق نکرد. حالا چه بگوئیم چه نگوئیم. ممکن است بگوئیم که ما نبودیم که اشکال کنیم. اشکال وارد است چه باشیم چه نباشیم.
آیه دیگری می فرماید که « لِیَبْلُوَکُمْ» من شما را برای آزمایش امتحان کردم. حالا آزمایش هم «لِیَمِیزَ اللَّهُ الْخَبِیثَ مِنْ الطَّیِّبِ» الأنفال/37 آزمایش کنم تا خوب و بدها از هم جدا شوید. خوب و بدها هم که از هم جدا شدید، «وَلِتُجْزَى کُلُّ نَفْسٍ بِمَا کَسَبَتْ» الجاثیه/22 هر کسی پاداشش را بگیرد. این هم بد نیست بگویم. ما در قرآن مکرر، شاید حدود بیست بار در قرآن فرموده ما شما را امتحان می کنیم. خب امتحان مال کسی است که نمی داند. مثلا ما نمیدانیم این غذا چه جور است این آدم چه جور است این پارچه چه جور است. امتحان می کنیم. خدا که می داند کی چکاره است. او دیگر چرا می گوید « لِیَبْلُوَکُمْ » «وَلَنَبْلُوَنَّکُمْ» البقره/155 «وَنَبْلُوکُمْ» الأنبیاء/35 چرا او می گوید امتحان می کنیم. مگر خدا نمی داند؟ خدا می داند، اما بنا نیست خدا روی دانستنش مزد بدهد. مگر شما نمی دانید این آقا لحافدوز است؟ پولش می دهی؟ سلام علیکم. من می دانم شما لحاف دوزید. پول را بگیر. هرگز این کار را نمی کنیم. می دانم لحافدوز است اما تا ندوزد پولش را نمی دهم. می دانیم بنا است، تا نسازد پول بهش نمی دهیم. خدا هم میداند چه کسی چکاره است. همینطور که شما بر اساس دانستنت پول به لحافدوز نمی دهی، خدا هم بر اساس دانستنش مزد به کسی نمی دهد. در نهج البلاغه داریم که امیر المومنین(علیه السلام) می گوید خدا می داند، میداند، می دا ند، اما اجر بر اساس دانستن نیست. بر اساس عمل است. شما می دانید که این چاقو کش است اما تا چاقو نکشد که زندانش نمی کنید.
خدا ما را آفرید برای آزمایش، آزمایش اینکه از ما عملی سر بزند و در اثر آن عمل مزد بگیریم. آخرین هدف رحمت است. حالا. حرف ما در این چند دقیقه، مقداریش کافی است. بحث ادامه دارد. یک جلسه دیگر شاید در این زمینه باید صحبت کنیم. در این جلسه چه گرفتیم؟
بسم الله الرحمن الرحیم. سوال. این مساله ای که چرا خدا ما را آفرید حرف بزرگی است هان! آنهائی که خودکشی می کنند، اینها اصلا هدف را گم کردهاند. این فکر می کند که این فشار بن بست است. می گوید خودم را راحت کنم. اینطور نیست که راحت بشود. این حالا اول کارش است. دنیا نسبت به آخرت مثل رحم مادر است نسبت به دنیا. در رحم مادر، جای رشد است. اصل زندگی بیرون رحم است. در دنیا جای آزمایش است. اصل زندگی. . . قرآن می فرماید که روز قیامت می گویند که «یَا لَیْتَنِی قَدَّمْتُ لِحَیَاتِی» الفجر/24 کاش برای زندگیم یک کاری کرده بودم. پیداست حالا آنجا چشمشان باز می شود که زندگی واقعی آنجاست. « قَدَّمْتُ لِحَیَاتِی » کاش یک چیزی را پیش می فرستادم برای حیاتم. پیداست آنجا یک سر حمامی بود برای اینکه لباسمان را عوض کنیم. اصل لیف و صابون توی حمام است. این یک سر حمام است. دنیا سر حمامی است. دنیا یک میدان، ورزشکارها یک کارهای مقدماتی می کنند، یک دستی نرم می کنند، یک خرده می دوند که پایشان نرم بشود. این یک تمرینات آزمایشی است. اصل زندگی آنجاست. « قَدَّمْتُ لِحَیَاتِی ». «إِنَّ الدَّارَ الْآخِرَهَ لَهِیَ الْحَیَوَانُ» العنکبوت/64 قرآن است. می گوید زندگی واقعی آنطرف است. دنیا که چیزی نیست که. . چهل سال، پنجاه سال، شصت سال، هفتاد سال، بالاخره. . . ما باید جوری سرمایه گذاری کنیم که ببینیم تا کجا می خواهیم برویم. هر چه حکمت بیشتر، هدف عالیتر. هر چه کار ظریفتر، هدف عالیتر. خدا که علم و حکمت بی نهایت دارد و در همه کارها ظریف کاری کرده پس باید هدف عالی هم داشته باشد. برای هدف بهتر است که از خود سازنده پرسید. خود سازنده. در قرآن پنج تا آیه داریم. « لِتَعْلَمُوا » بدانید، «اسْتَعْمَرَکُمْ» زمین را آباد کنید، در آباد کردن به نحو احسن آباد کنید، آباد کردنتان رنگ الهی داشته باشد، کار عبادی برای دریافت رحمت است. این خط تا این جلسه. جلسه بعد هم ان شاء الله در این زمینه صحبت خواهیم کرد.
خدایا هر چه تا حالا هدف را گم کرده ایم، کار هایمان هدفمند نبوده، از این هدفهائی که تو داری ما دور شده ایم، گذشته ما را ببخش و بیامرز، از این به بعد ما را از هر گونه فکر لغو، حرف لغو، کار لغو، از هر گونه بیکاری ما را دور بدار.
ما یک چیزی را نمی دانیم ولی چیزها هدف دارند. نقل می کنند حضرت موسی داشت می رفت، یک حیوانی را دید خیلی ریزریز، انگار نوک سوزن. حضرت موسی یک خرده به این حیوانه نگاه کرد و گفت خدایا این را برای چه خلق کرده ای؟ مثلا این نبود چه می شد؟ خطاب آمد این دفعه اول که سوال کردی. این حیوانه تا حالا ده بار از من سوال کرده خدایا این موسی را برای چه خلق کرده ای؟ حالا موسی نبود چه می شد؟ اگر یک چیزی را ما هدفش را نفهمیدیم، معنایش این نیست که در هستی هدف نیست. شما فکر می کنید که جنگلها بیخودی سبز است؟ شما فکر می کنید آپاندیس روده کور لغو است. شما می گویید مثلا مرد دیگر پستان می خواهد چه کند؟ شما فکر می کنید نمی دانم خیلی از چیزها را فکر می کنید لغو است، اما در هستی هیچ چیزی لغو نیست.
والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته