ویژگیهای قرآن در روایات
الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی
رمضان هشتاد و پنج خدمت دانشجویان عزیز از استان کرمان و شهرستان سیرجان. بحث هائی داشتیم راجع به قرآن، چون ماه رمضان ماه قرآن است. گفتیم ویژگی های قرآن را می شمردیم. که قرآن چه ویژگی هائی دارد. آن مقداری که ماند بگوئیم و بعد هم نکات دیگری را خدمتتان بگوئیم.
موضوع بحث: ویژگی های قرآن
1- قرآن، میزان است
اینهائی که اختصاص قرآن است می گوئیم. (القرآن میزان) قرآن میزان است. یک روایت داریم که اگر همه مردم منطقه گفتند فلانی آدم خوبی است، گول نخور. اگر همه مردم منطقه هم گفتند فلانی آدم بدی است، باز هم قهر نکن. (اعرض نفسک علی کتاب الله). یعنی خودت را باآیات قرآن متر کن. به آیات قرآن می خوری یا به قرآن نمی خوری؟ مثلا من وارد می شوم می گویم: صل علی محمد، یار امام خوش آمد. خیلی خوب. حالا این حرف مردم است. من باید این را بفهمم بینی و بین الله در عمرم یک رکعت، دو رکعت، ده رکعت نماز با حال و با توجه خواندم یا نه؟ دانشمند محترم. حضرت عباسی هفته ای دو تا کتاب مطالعه می کنم یا نه؟ با کلمه دانشمند و نماینده امام و دکتر و مهندس و فوق لیسانس و. . . . این القاب را ولش کن. چقدر مایه داری؟ خانه ما چند میلیون می ارزد، چند میلیون خریدیم، حالا چند میلیون شده. . خیلی خوب. به ما بگو از پارسال تا حالا که خانه شما مثلا این مقدار بوده اینقدر شده چند تا گرسنه درش سیر شدهاند؟ چند تا فقیر درش سیر شدهاند؟ ماشین ما مدل چی بوده. خیلی خوب با این ماشینی که مدلش و قیمتش چنین و چنان شده، چند جا رفته ای صله رحم، چند تا سفر خوب کردی؟ یعنی خیلی. . . . (اعرض نفسک علی کتاب الله)یعنی عرضه کن خودت را(علی کتاب الله). کار به مردم نداشته باش.
مساله عرضه کار قشنگی است. حضرت عید العظیم حسنی، همین شاه عبد العظیم که ما میگوئیم، کنار تهران، . حضرت عید العظیم حسنی اصول عقایدش را به امام زمان خودش عرضه کرد. گفت ببین من می خواهم بهت بگویم، عقیده من این است، این است. . . درست است یا نه؟ امام زمان فرمود بله. درست است و تعریفش هم کرد. یک جوان اگر یک عقیده دارد، می گوید آقا من عقیدهام این است. آخر تو بر چه مبنائی. . . یک آدمی که دانشمند باشد یک، در سطح بالا، تقوا هم داشته باشد دو، در سطح بالا، تجربه هم داشته باشد سه. یک مثلث بین علم، تقوا، تجربه. یک همچین کسی را پیدا کن، شمای دانشجو برو پیشش بگو آقا من یک همچو فکری دارم درست است یا نه؟ این که انسان عرضه کند خودش را به یک افراد دانشمند متقی که دارای تجربه هستند. خودتان را عرضه کنید به قرآن. امتحان هوش: حضرت عبد العظیم عقایدش را عرضه کرد به امام. . ؟ نگفتم؟ یا گفتم شما یادتان رفت؟ امام دهم. امام هادی. این یک. عرض کنم به حضور شما که داریم که(ان الله تجلی لعباده فی کلامه).
2- تجلّی خداوند در قرآن
بدرستی که خدا تجلی کرد. . . . کجا؟ (فی کلامه)
راجع به این(ان الله تجلی لعباده فی کلامه) یک نکته من دیشب یاد گرفتم. یکی از دوستان گفت؛ که خیلی قشنگ است گفتم برای شما بگویم. حضرت موسی افرادی را برد در کوه طور، مشغول مناجات، وقتی رفتند آنجا، گفتند که. . صدائی را شنیدند، حضرت موسی گفت این صدای خداست. گفتند که از کجا میدانی صدای خداست؟ «أَرِنَا» النساء/153. « أَرِنَا اللَّهَ جَهْرَهً ». یعنی خدا را علنی نشان ما بده. گفت خدا جسم نیست که نشانتان بدهم. چون اگر خدا جسم باشد نیازی به مکان دارد، مکان هم باید قبل از جسم باشد، پس باید مخلوق قبل از خالق باشد، خدا جسم نیست. جسم قابل دو تا و چهار تا و شش تا شدن است. روح جسم نیست. بدن را می شود برش زد. پنیر را می شود برش زد، باقلوا را می شود برش زد اما روح را نمی شود برش زد. جسم آثاری دارد، خصوصیاتی دارد. گفتند نه. هیکل خدا را می خواهیم ببینیم. قرآن می فرماید که «فَلَمَّا تَجَلَّى رَبُّهُ لِلْجَبَلِ» الأعراف/143 خداوند تجلی کرد « لِلْجَبَلِ »برای کوه، « جَعَلَهُ دَکًّا » او را قطعه قطعه کرد. « وَخَرَّ مُوسَى صَعِقًا » موسی افتاد غش کرد. خداوند در کوه تجلی کرد، کوه تکه تکه شد. این مال موسی که خود خدا تجلی کرد، نه تجلی کرد یعنی جسم شد، یعنی جلوه ای از عظمت خودش را القا کرد. کوه تکه تکه شد. آنوقت یک آیه هم داریم که شما هم حفظید. قرآن می فرماید «لَوْ أَنْزَلْنَا هَذَا الْقُرْآنَ عَلَى جَبَلٍ لَرَأَیْتَهُ خَاشِعًا مُتَصَدِّعًا مِنْ خَشْیَهِ اللَّهِ» الحشر/21 اگر این قرآن را نازل کنیم بر کوه، خواهی دید که تکه تکه شده. . . یک « جَبَلٍ » زمان موسی بوده یک « جَبَلٍ » هم زمان پیغمبر. می گوید خداوند تجلی کرد برای کوه، زمان موسی، کوه تکه تکه شد. این قرآن هم اگر نازل بشود بر کوه، تکه تکه می شود. آنجا خدا تجلی کرد اینجا « هَذَا الْقُرْآنَ ». پس اینکه می گوید خدا تجلی کرد(ان الله تجلی فی کلامه) یعنی قرآن جلوه خداست. جلوه خدا زمان موسی کوه را تکه تکه کرد، کلام خدا زمان پیغمبر، کوه را تکه تکه می کند. توانستم بگویم یانه؟ یکبار دیگر بگویم: حضرت موسی گروهی را برد کوه طور صدای خدا را شنیدند، گفتند می خواهیم خودش را ببینیم. موسی فرمود خدا جسم نیست، دیدنی نیست. اینها هم چموشی کردند، جلوه ای از خدا القا شد کوه تکه تکه شد. پس این جلوه خدا بر کوهی زمان موسی. بعد در این قرآن هم می خوانیم که اگر قرآن بر کوه نازل شود کوه تکه تکه می شود. آنجا جلوه خدا کوه را تکه تکه کرد، اینجا کلام خدا کوه را تکه تکه می کند. پس پیداست کلام خدا جلوه خداست. خدا جلوه کرد زمان موسی، کوه تکه تکه شد. کلام خدا در زمان ما کوه را تکه تکه می کند. « لَوْ أَنْزَلْنَا هَذَا الْقُرْآنَ عَلَى جَبَلٍ لَرَأَیْتَهُ»
ویژگیهای قرآن: قرآن میزان است. جلوه خداوند است. اگر خداوند بی نهایت است، قرآن هم بی نهایت است. اگر جلوه خدا کوه را می ترکاند.
3- قرآن، کتاب تعقّل و تفکّر
ازویژگی های قرآن: از ویژگیهای دیگر قرآن این است که هم کتاب عقل و فکر است. . چقدر در قرآن داریم می گوید: «لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ» البقره/73. من اصلا این آیه را فرستادم برای اینکه تو فکر کنی. « أُوْلِی الْأَلْبَابِ» البقره/179 این قرآن را فرستادم برای اینکه فکر کنی. هم کتاب تعقل است هم کتاب عاطفه است. آیاتی که مربوط به محبت و رحمت و عطوفت است. هم کتاب برهان است، استدلال است. حتی به کفار می گوید شما برهان بیاورید. « قُلْ هَاتُوا بُرْهَانَکُمْ» البقره/111 به کفار می گوید دلیل بیاورید. ما تابع دلیل هستیم. هم کتاب فرد است هم کتاب جامعه است. هم کتاب اخلاق است هم کتاب عرفان است. هم جملاتش معنا دارد هم کلماتش معنا دارد هم حروفش معنا دارد. آخر بعضی چیزها، مثلا قرص که آدم می رود از داروخانه بخرد، مثلا ده تا قرص را می تواند بگوید پنج تا قرص بدهد. از این ده تا قرص دو تایش را بدهد اما نمی شود گفت از این شربت دارو یک پنجمش را بده. یعنی قابل تقسیم نیست. پارچه را می شود گفت عوض دو متر، یک متر. ولی نمی شود به بشقاب فروش گفت آقا نصف این بشقاب را به من بفروش، نصف استکان را بفروش. قرآن کتابی است که کلش یک معنا دارد. این کلمه کنار آن کلمه یک معنا دارد. این کلمه با این عبارت یک معنا دارد، تک تک کلماتش هم یک معنا دارد، حروفش هم یک معنای دیگر دارد. یعنی مثل دانه انگوری که حالا نمیدانم زشت است یا قشنگ، از خدا معذرت می خواهم اگر زشت است، دانه انگور هر دانهاش مزه دارد، خوشهاش هم مزه دارد، صندوقش هم مزه دارد، یعنی جمع و جزئش، کل و جزئش، همهاش بار دارد. اینطور نیست که اگر یک کلمه ای را. . . آخر ببینید بعضی کلمات مثل ورامین است. ورامین همهاش بشود ورامین، اسم یک شهر است. حالا واوش هم رفت می شود چه؟ رامین. اسم یک دانشمند است. ر هم رفت می شود امین. می گویند فلانی آدم امینی است. هوای من را دارد. الفش را هم برداریم می شود مین. مین هم وسیله جنگی است. میمش هم رفت می شود ین. ین واحد پول است. ی هم رفت می شود نان. همان نانی که می خوریم. یعنی هیچیاش حرام نمی شود. بعضی کلمهها مثل کاشان. شانش برود می شود کا. کا چیه؟ یعنی ول معطل است. قرآن، کلماتش یک معنا دارد، دو تا جملهاش یک معنای دیگر دارد، سه تا جملهاش یک معنای دیگر دارد، با هم یک معنا دارد، اینجا یک معنا دارد، جای دیگر باشد یک معنای دیگر دارد. اینها ویژگیهای قرآن است.
4- ویژگی های قرآن در کلام امام علی(ع)
خب. جمله ای هست که امیر المومنین می فرماید که(نورا لا تطفاء مصابیحه) نوری است که خاموش نمی شود چراغش. نور های دیگر خاموشی دارد قرآن خاموشی ندارد. (بحرا لا یدرک قعره)دریائی است که قعرش. . . . شروع کرده. قرآن دارو است. فرقش با داروهای دیگر چیست؟ داروهای دیگر ممکن است دردی را شفا بدهد اما یک مشکل دیگر را به وجود بیاورد. ممکن است برای چشم خوب باشد ولی موهای سر بریزد. جلوی ریزش موی سر را می گیرد اما در چشم اثر دارد. داروهای دیگر ممکن است جائی را نجات بدهد جائی دیگر را. . . ولی امیر المومنین می فرماید قرآن داروئی است که هم مشکل را حل می کند و هیچ عارضه ای ندارد. گاهی آدم، بچهاش برای اینکه عقده ای نشود، بهش محبت می کند، بعد می بیند لوس شد. گاهی می خواهد توبیخش کند، میبینی عقده ای شد. این که یک کنترلی باشد که. . . یک دکتر اگر همه چیز را هماهنگ نباشد، می بینی وقتی بیهوشش کردند برای عمل، اصلا مرد که مرد که مرد. برای همیشه بیهوش شد. یعنی اینکه این دارو مشکل را حل کند و آفاتی هم نداشته باشد. خب حالا ما راجع به قرآن، چون می خواهم بحثمان را امروز جمع کنیم، وظیفه ای داریم. اول که باید ایمان به قرآن داشته باشیم. مرحله دوم قرائت داشته باشیم، خواندن قرآن. بهترین وقت قرآن، شب هاست. « آنَاءَ اللَّیْلِ» آل عمران/113 در قرآن داریم. «إِنَّ قُرْآنَ الْفَجْرِ» الإسراء/78 قرآن بین طلوعین. زمان خوبی است. هرچه حال داریم «فَاقْرَءُوا مَا تَیَسَّرَ» المزمل/20. این عربی هائی که می خوانم قرآن است. « آنَاءَ اللَّیْلِ » قرآن است « إِنَّ قُرْآنَ الْفَجْرِ » قرآن است « فَاقْرَءُوا مَا تَیَسَّرَ » قرآن است. یعنی آن مقدار که روانت است. یعنی قرآن را به خودت تحمیل نکن. آن مقداری که برایت روان است بخوان. روایت داریم روزی پنجاه تا آیه قرآن بخوانید. ما به طور اتوماتیک روزی صدوبیست تا آیه می خوانیم. غیر از آن صدوبیست تا می گویند پنجاه تا. چون ما هفده رکعت نماز که می خوانیم ده رکعتش «حمد» و «قُلْ هُوَ اللَّهُ» الإخلاص/1 است. ده تا حمد می خوانیم، ده هفت تا هفتاد تا، ده تا هم « قُلْ هُوَ اللَّهُ »، که پنج آیه دارد. ده پنج تا پنجاه تا، و هفتاد تا می شود صدوبیست تا. یعنی ما چه قرآن بخوانیم چه قرآن نخوانیم، اتوماتیک روزی صد و بیست تا آیه قرآن می خوانیم. و روایتی دیدم که قرآن، خداوند نماز را واجب کرد تا قرآن از مهجوریت بیاید بیرون. تا مردم انس با قرآن داشته باشند. قرآن هم خودش مهم است، هم مقدمه نماز است.
5- تلاوت قرآن در نیمه های شب
عایشه می گوید پیغمبر، سحرها قبل از نماز شبش می آمد به اطراف آسمان نگاه می کرد و این آیه را می خواند «إِنَّ فِی خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ» البقره/164 آیات آخر سوره آل عمران. در آفرینش زمین و ستارهها و آسمانها آیاتی است « لأُوْلِی الْأَلْبَابِ». «الَّذِینَ»، «یَتَفَکَّرُونَ» آل عمران/191. « أُوْلِی الْأَلْبَابِ » کسانی هستند که در عالم هستی فکر می کنند. بعد که فکر کردند، بر اساس این فکر می گویند «رَبَّنَا مَا خَلَقْتَ هَذَا بَاطِلًا» آل عمران/191 خدایا این هستی باطل نیست. بعد شروع می کنند « أُوْلِی الْأَلْبَابِ » چه حرفهائی می زنند، چه حرفهائی می زنند، آخرش هم قرآن می گوید که بعد از « رَبَّنَا »« رَبَّنَا » که « أُوْلِی الْأَلْبَابِ » می گویند، خدا می گوید ای « أُوْلِی الْأَلْبَابِ »، ای صاحب فکری که نصف شب به اطراف آسمان نگاه می کنی و فکر می کنی و ایمان می آوری، «فَاسْتَجَابَ لَهُمْ» آل عمران/195. خداوند این « رَبَّنَا » « رَبَّنَا » های تو را استجابت کرد. دعای تو را مستجاب کردیم. « أَنِّی لَا أُضِیعُ عَمَلَ عَامِلٍ مِنْکُمْ مِنْ ذَکَرٍ أَوْ أُنْثَى» آل عمران/195 چه مرد چه زن. اولش چه بود؟ « إِنَّ فِی خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ» «لَآیات لأُوْلِی الْأَلْبَابِ » در آفرینش هستی آیاتی است برای صاحبان عقل، صاحبان عقل، چنین و چنین و چنان فکر می کنند، حرف می زنند، دعا می کنند، بعد خداوند بعد از اینکه « أُوْلِی الْأَلْبَابِ » فکر کردند، اقرار کردند، دعا کردند، خدا جواب می دهد. می گوید من عمل شما را ضایع نمی کنم چه مرد چه زن. معلوم می شود زن هم جزو « أُوْلِی الْأَلْبَابِ » هست. گرفتید چه می گویم؟ آخر در جامعه ما می گویند زنها عقلشان چی؟ ناقص است. قرآن در آخر سوره آل عمران میگوید که. . . . یک صلوات بفرستید. « إِنَّ فِی خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ» نشانه هائی است برای « أُوْلِی الْأَلْبَابِ » کسانی هستند که ایستاده و نشسته و خوابیده از خدا غافل نیستند. « وَیَتَفَکَّرُونَ فِی خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ» آل عمران/191 در خلقت آسمانها و زمین فکر می کنند. بر اساس فکر می گویند« رَبَّنَا مَا خَلَقْتَ هَذَا بَاطِلًا سُبْحَانَکَ فَقِنَا عَذَابَ النَّارِ» آل
عمران/191. بعد دو مرتبه آیه بعد می گویند « رَبَّنَا ». آیه بعد « رَبَّنَا ». یعنی سه تا « رَبَّنَا » دعا میکنند. بعد از دعا، خدا می گوید «فَاسْتَجَابَ» آل عمران/195. این « رَبَّنَا » « رَبَّنَا » های « أُوْلِی الْأَلْبَابِ » و صاحبان عقود را مستجاب می کند. می گوید من ضایع نمی کنم عمل شما را. «من ذکر او انثی» چه مرد چه زن. بحث « أُوْلِی الْأَلْبَابِ » است، می گوید من زحمت « أُوْلِی الْأَلْبَابِ » را ضایع نمی کنم چه مرد چه زن. از این آیه معلوم می شود زن جزء « أُوْلِی الْأَلْبَابِ » است. خب پس اگر زن جزء « أُوْلِی الْأَلْبَابِ » است، ما شنیده ایم حضرت امیر گفته که زن ناقص العقل است. ناقص. . ببینید، حضرت علی حرفهایش ضد قرآن نیست. اگر دیدید یک جائی اینطور حرفها هست، باید جمع کنید بین اینها. چطوری؟ قرآن می گوید زن « أُوْلِی الْأَلْبَابِ » است. حالا نه این آیه. اصلا ما ناقص در هستی نداریم. «أَحْسَنَ کُلَّ شَیْءٍ خَلَقَهُ» السجده/7 یعنی هرچه خدا آفریده، بیست آفریده. یعنی خداوند در هستی نمره نوزده و نیم خلق نکرده. همه نمرهاش بیست است. منتهی اگر یک جائی یک اصطکاکی کرد باید بررسی کرد. مثلا شما می گوئید انگشت شصت کوتاه است. منتهی خوبیش به همین کوتاهی است. این کوتاه اگر نبود و اگر بلند بود، شما با پنج تا بلند، نمی توانید دکمه یقهات را هم ببندی. اصلا این کوتاه اگر نبود خیلی کارها را نمی توانستی بکنی. آمپول نمی شود بزنی، قلم نمی توانی بگیری. شما با این چهار تا، قلم دستت بگیر. بیل، پیچ گشتی. اصلا فلج فلجی. گاهی یک عضوی کوتاه است ولی کمالش در همین کوتاهی است. زهر مار در بدن مار نمرهاش بیست است، بله بیاید در بدن من، من را می کشد. آب دهان هر کسی در دهان خودش نمرهاش بیست است، بله تف بشود به دیگری، نمرهاش بد می شود. ما هر چیزی را باید در جای. . . زن در جای خودش بیست، مرد در جای خودش بیست. « أَحْسَنَ کُلَّ شَیْءٍ » در هستی نمره نوزده و نیم آفریده نشده. زن هم « أُوْلِی الْأَلْبَابِ » است. آنجا که می گوید نواقص، معنی نواقص یعنی تفاوت. نقص یعنی تفاوت. حالا.
6- وظیفه ما در برابر قرآن
ما و قرآن وظیفهمان چیست؟ در قرآن می گوید وظیفه ما تلاوت است. تلاوت چیست؟ تلاوت از(تلو) است. تلاوت یک خواندنی است همراه با قداست. (تلو) یعنی پی در پی. می گویند فلانی تلو فلانی است، یعنی پی اوست. یعنی قرآن را پی در پی بخوان. یعنی اینطور نباشد که فقط ماه رمضانها بخوانی. یعنی پشت سر هم آیات را بخوانی، چون آیه یک برنامه است. نمی شود آدم مثلا یک بار برود سر کلاس، یکبار مثلا نرود سر کلاس. نه باید درس را مستمر خواند. یا(تلو) به معنای استمرار است یا دائم خواندن است، یا پی در پی خواندن است. یا(تلو)یعنی پیگیری، دنباله. یعنی وقتی خواندی فکر کن، دنبال این باش که باید چه کنیم.
امام صادق در ذیل آیه « یَتْلُونَهُ حَقَّ تِلَاوَتِهِ» البقره/121 یک آیه داریم که. . .
تلاوت هم چند جور است. یک بحثی بکنم اینجا: نرخ بالا، نرخ عالی.
خداوند اول گفته بیائید آن نرخ بالا را انتخاب کنید، یعنی بهترین باشید. چطور؟ گفته «یَتْلُونَهُ حَقَّ تِلَاوَتِهِ » قرآن می خوانید، حق تلاوت را انجام دهید. جهاد می کنید، آیه دیگر می فرماید « حَقَّ جِهَادِهِ» الحج/78، تقوا دارید، « حَقَّ تُقَاتِهِ» آل عمران/102. یعنی تلاوت درجه بیست. جهاد درجه بیست، تقوا درجه بیست. حالا می گویند ما که نمی توانیم. خب اگر نمی توانی، یک خرده پائینتر. نمی توانی« فَاقْرَءُوا مَا تَیَسَّرَ » حالا هر چه می توانی. « حَقَّ جِهَادِهِ » است؟ «وَأَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ» الأنفال/60 هر چه استطاعت داری. باز می گوید «فَاتَّقُوا اللَّهَ مَا اسْتَطَعْتُمْ» التغابن/16 هر چه استطاعت داری. یعنی خداوند اول گفته آقا جان، مثل اینکه شما به بچهات می گوئی می خواهم نمرهات بیست باشد، بعد می گوئید حالا اگر بیست نشد، نمره پانزده، نمره ده. در قرآن، اینها آیه قرآن است، اینها هم آیه قرآن است. اول می گوید حق تلاوت، حق جهاد، حق تقوا، بعد می گوید حالا اگر حق تقوا نبود، لااقل آن مقداری که می شود، آن مقداری که استطاعت داری.
7- تدبّر در کنار ترتیل
امام صادق فرمود چطوری قرآن بخوانیم. یک: فرمود که(یرتلون)یعنی آیات را با ترتیل، آرام آرام بخوانید. (یتفقهون) فکر کنید. (یعملون باحکامه) عمل کنید.(یرجون وعده) اگر آیه ای به بهشت رسیدی بگو خدایا قسمت کن. شهید مطهری ظاهرا در فیضیه بود، این را یکی از شاگردانش می گفت. داشت درس نهج البلاغه می داد. قصه مال شاید چهل پنجاه سال پیش است. می گفت رسیدیم به این جمله که امیر المومنین در نهج البلاغه می گوید که: بهشت یک دری دارد مخصوص شهدا. شاگردش می گفت نهج البلاغه را گذاشت زمین گفت شاگردان، من معلم شما هستم برایتان نهج البلاغه می گویم. من یک دعا می کنم شما شاگردان من آمین بگوئید. می گفت مطهری گفت خدایا در بهشت دری است مخصوص شهدا، خدایا مرا از آن در وارد بهشت کن. من می خواهم شهید در راه تو بشوم. می گفت بیست و پنج شش سال قبل از شهادت، مطهری برای شهادت خودش دعا کرد. این را من از شاگرد آقا مطهری شنیدم. به آیات بهشت رسیدیم، خدایا قسمت کن. به آیات جهنم رسیدیم، خدایا ما را دور کن. بعد امام قرمود، حالا یک چیز تندی می خواهم بگویم، یک خرده حواستان را جمع کنید، یک خرده تلخ است بگویم؟ امام صادق فرمود(ما هو والله حفظ آیاته). والله قسم خورده است که می گوید« وَرَتِّلْ الْقُرْآنَ تَرْتِیلًا» المزمل/4 امام صادق گفته والله غرض خدا حفظ قرآن نیست. گرچه حفظ قرآن هم کمال است. اما این که آدم نداند قرآن چه می گوید فقط قرآن را حفظ کند، . . . اصلا قرآن می گوید وقتی مست است کسی، وقتی عرق خورده و مست است، نماز نخواند «لَا تَقْرَبُوا الصَّلَاهَ وَأَنْتُمْ سُکَارَى» النساء/43. « سُکَارَى » یعنی مست. وقتی مستاند، کسی نماز نخواند. چرا؟ « حَتَّى تَعْلَمُوا مَا تَقُولُونَ» النساء/43. بدانید چه می گوئید. ما باید بعد از آن که مقداری در روخوانی قوی شدیم، بدانیم خدا چه گفته. ترجمهها هست، تفسیرها هست. (و درس حروفه و تلاوت سوره). این که درس بدهیم روخوانی قرآن را، اینها همه پوست کار است، اینها همه لوله کشی است. بدان آب درونش چیست. بعد فرمود افرادی هستند(حفظوا حروفه) حروف را حفظ می کنند(و اضاعوا حدوده) ولی حدود را ضایع می کنند. یعنی لوله کشی می کنند اما در آن آب نیست.
یک چیز هم می خواهم بگویم برای طلبهها. و غیر طلبهها ولی مخاطب اصلیش. . . چون سوال یک خرده فنی است، من یک دقیقه صحبت می کنم.
در قرآن چند علم را گفته چرا سراغش نمی روید؟ یکی تفقه است و یکی تدبر. تفقه در دین. در تفقه دین خدا می گوید « لَوْلَا نَفَرَ» التوبه/122 چرا گروهی نمی روند « لِیَتَفَقَّهُوا» التوبه/122 برای اینکه فقیه شوند. آخر چرا نمی روید فقیه شوید؟ راجع به تدبر هم می گوید «أَفَلَا یَتَدَبَّرُونَ» النساء/82 چرا در قرآن تدبر نمی کنند؟ بعد می گوید «ام عَلَى قُلُوبٍ أَقْفَالُهَا» محمد/24 مگر بر قلوب اینان قفل خورده؟ تفقه یک توبیخ می شود: چرا نمی روند؟ اما تدبر قرآن دو تا توبیخ در آن است « أَفَلَا یَتَدَبَّرُونَ » آیا تدبر نمی کنند؟ دو مرتبه یک توبیخ دیگر«ام عَلَى قُلُوبٍ أَقْفَالُهَا » مگر قلب اینان قفل شده؟ تفقه یک توبیخ دارد، تدبر دو تا توبیخ دارد. پس اگر یک طلبه می خواهد فقیه شود، اگر پنجاه درصدش را برای مجتهد گذاشتهاند، آن پنجاه درصدش را باید سراغ تفسیر برود. تدبر در قرآن.
ما در هر شهری یک جلسه تفسیر. . . خدایا من معذرت می خواهم این حرف را می زنم، باید استغفار کرد، خدایا معذرت میخواهم. لااقل در هر شهری یک جلسه تفسیر باشد. اگر در هر شهری چند تا زیارت عاشوراست، از زیارت عاشورا کم نکنید، السلام علیک یا ابا عبد الله باید باشد ولی به تعداد زیارت عاشورا باید جلسه تفسیر هم باشد. چون پیغمبر فرمود قرآن و اهل بیت از هم جدا نمی شوند. نکند امام حسین بازارش داغتر است. گاهی وقتها آدم می بیند. ما آدم هائی را داریم روز عاشورا، قشنگ سینه می زنند، محکم. نماز نمی خوانند. یعنی بازار امام حسین از بازار خدا داغتر است. عزاداری خوب می کند، عاشق امام حسین است، راست هم میگوید، عشقش هم دروغی نیست هان. واقعا مخلص امام حسین است منتهی می گویم تو که مخلص امام حسین هستی، خب امام حسین نماز هم خواند. نمازت هم عنایت کن. نماز هم می خواند منتهی. . مثلا به عزاداری اهمیت بیشتری می دهد. مثلا برای عاشورا چند میلیون خرج می دهد. اما خمس نمی دهد. بابا عاشورا. . . دستت درد نکند. ان شاءالله با امام حسین محشور شوی، دست شما درد نکند. اما تو که عاشق حسین هستی، آخر سهم امام هم یعنی سهم امام حسین دیگر. سهم امامش را نمی دهد اما برای عاشورا میدهد. این نباید اینطور باشد. یا مثلا در حوزه طلبه، صد در صد درسش را سراغ فقه و اصول می رود ولی برای تفسیر سهمی نمی گذارد. این خدای ناکرده به اینجا کشیده نشود. البته الحمد لله در حوزهها تفسیر راه افتاده، ولی هنوز هم در شهرها و دانشگاهها تفسیر کمرنگ است. بسیار کمرنگ است. خیلی هم منتظر بزرگان نباشید. یک کلمه بهتان می گویم، حرف آخر است. دانشجویان منتظر اساتید دانشگاه نباشند. منتظر امام جمعه و فرماندار نباشید. التماس کنیم خودمان تفسیر راه بیندازیم. متهی ازا همان طریق آنها. اگر دیدیم این آقا تفسیر نمی گوید، خودمان جمع شویم حداقل دور هم جمع شویم یک تفسیر فارسی که سالم است، از رویش بخوانیم باقی گوش دهند. نمی توانیم ما، خدا توبیخ کرده « أَفَلَا یَتَدَبَّرُونَ » مال خواص هم نیست هان! به همه گفته فکر کنید این آیه چه می خواهد بگوید. فکر کنید این آیه چه می خواهد بگوید. بعد می گوید اگر فکرنکنید معلوم می شود قلبتان قفل شده است. یعنی در قلب را بسته ای. وقتی خدا توبیخ می کند و از ما می خواهد که تدبر کنیم، که ما نمی توانیم مثلا بگوئیم که آقا ما تقاضا کردیم گوش ندادند. اول تقاضا می کنیم اگر گوش ندادند دور هم جمع می شویم، مثل بعضی حیوانها که در دریا هستند، از نور خورشید استفاده می کنند. چون نور خورشید تا مقداری در آب دریا اثر می گذارد. آن حیوانها که در قعر اقیانوس هستند، چون می دانند نور به خودشان نمی رسد، از خودشان تولید نور می کنند. نور قرمز، نور سبز، نور زرد. یعنی قعر اقیانوسها مثل شهر چراغانی است.
8- تلاش برای تشکیل جلسات قرآن
اگر دیدیم در دانشگاهی، در شهری تفسیر نیست، اول التماس می کنیم به مسئولان فرهنگی، اوقاف، ارشاد، امام جمعه، روحانیون، عزیز، واعظ، پیش نماز، خواهش میکنیم نه تفسیر یک ساعت، پنج دقیقه ده دقیقه، یک آیه را برای ما تفسیر کن ببینیم خدا به ما چه گفته. خدا به ما گفته تدبر نکنی قلبت قفل است. من می خواهم در قرآن تدبر کنم، بابا شما «اللَّهُ الصَّمَدُ» الإخلاص/2 را برای ما تعبیر کن. « غَیْرِ الْمَغْضُوبِ » این مغضوبین چه کسانی هستند که من در نمازم می گویم خدایا من جزو مغضوبین نیستم. آخر این «مَغْضُوبِین» را یکی برای من معنا کند. « وَلَا الضَّالِّینَ». آقا ببخشید امشب برای ما «ضَّالِّینَ» را معنا کن. «ضَّالِّینَ»چه کسانی هستند؟ « مَغْضُوبِین» چه کسانیاند؟ «صَّمَدُ» یعنی چه که می گوئیم « اللَّهُ الصَّمَدُ ». «أَمَّنْ یُجِیبُ الْمُضطَرَّ» النمل/62 یعنی چه؟ (انجز وعده نصر عبده)یعنی چه؟ آخر بیست و هفت سال است که رادیو می گوید(انجز انجز انجز وعده نصر نصر نصرعبده). خیلی خب. این(انجز وعده نصر عبده) یعنی چه؟ (الهی آمین). (آمین) یعنی چه؟ یک مقداری باید ببینیم درونش چیست؟ آخر شما اگر هی بالای سرت لوله کشی دیدید یکبار نمی پرسید آقا توی این لولهها چیست؟ ما یک عمر است نماز می خوانیم ولی نمی دانیم این کلمه یعنی چه. بهرحال باید تدبر کنیم و قرآن را باید اقامه کرد. یک خاطره بگویم و جمع شود. دوست ما، جناب آقای بهشتی کاشانی، خیلی سال است که باهم رفیقیم، می گفت که من رفتم در یکی از آتشکده های منطقه ای، رئیس آتشکده گفت نهصد و هفتاد سال است ما این آتشکده را نگذاشته ایم خاموش شود. نهصدو هفتاد سال، یک دقیقه نگذاشتیم خاموش شود. گفتیم چطوری؟ گفت یک گروهی داریم که چوب را از جنگل می آورند در انبار. انبار اصلی. اصلا مسئولیتشان چوب رسانی است. گروهی دیگر چوبها را قطعه قطعه می کنند و چوبها را می آورند انبار میانه ای. یعنی انباری که در راه است. یک افراد دیگری هستند شیفتی، دوتا دوتا این چوبها را باید بیاورند به آتشکده برسانند. چون اگر یکیشان وسط راه سکته کند، اگر یکی یکی چوب بیاورند، ممکن است آن یکی سکته کندو برای یک دقیقه آتش خاموش شود، یعنی نهصد و هفتاد سال است ما این آتشکده را نگذاشته ایم حتی یک ثانیه خاموش شود. این را می گویند مشعل داری. قرآن گفته قرآن را اقامه کنید. «أَقِیمُوا» البقره/43، نه اینکه فقط ماه رمضان بخوانید بعد بگذارید روی طاقچه. « أَقِیمُوا » یعنی چه؟ یعنی آن به آن، یعنی هر روز قرآن اکسیژن ما است. تابوت ما نیست که وقتی مردیم برویم در آن بخوابیم. الان قرآن تابوت شده. اگر مرد، قرآن می خوانیم. سر قبر مردهها قرآن می خوانیم. ماه رمضان قرآن می خوانیم. قرآن تابوت نیست. قرآن اکسیژن است. قرآن باید بیاید در بورس. به طلبه می گویند چه می خوانی، می گوید تفسیر، لمعه. تفسیر، مکاتب. دانشجو چه می کند؟ من تفسیر دارم رشته ریاضی هم هستم. ترم چهارمم، تفسیر هم دارم. ترم پنجمام، تفسیر هم دارم. یعنی باید آیه به آیه، کلمه به کلمه. . . خیلی اسرار دارد. کلمات ساده قرآن پر از نکته است. منتهی اصلا نچشیده ایم. تقصیر هم نداریم. به ما هم نچشاندند. قرآن می گوید دین را اقامه کنید. چند تا « أَقِیمُوا »داریم. « أَقِیمُوا الدِّینَ» الشورى/13«أَقِیمُوا الصَّلَاهَ» البقره/43 « أَقِیمُوا » « أَقَامُوا التَّوْرَاهَ وَالْإِنجِیلَ وَمَا أُنزِلَ» المائده/66 این « وَمَا أُنزِلَ » قرآن است. یعنی کتاب آسمانی را باید به پا داشت. چطور به پا داریم؟ همانطور که او، مشعل را به پا داشته. یعنی باید بسیجی. . . اقامه پنج تا حرف دارد. در اقامه باید همبستگی باشد، . . . مثلا شما می خواهید اقامه عزاداری کنید. معلوم است کی نخل روبراه کند، کی علمها را، کی دیگ، کی سبزی پاک کند، کی چراغانی کند، کی روضه بخواند، کی مداحی کند، کی مسئول بلندگو، کی مسئول چای. این را می گویند همبستگی. وگرنه عزاداری اقامه نمی شود. « أَقِیمُوا »، اقامه قرآن همبستگی می خواهد، سرمایه گذاری می خواهد، بیداری می خواهد، قدرت می خواهد، برنامه میخواهد، تشویق میخواهد، توبیخ می خواهد، جدیت می خواهد. در قرآن هم باید یک همچین حرکتی بشود.
خدایا به مسئولان فرهنگی ما، همتی، غیرتی، وحدتی، سوزی، شوری بده که این مقداری که پولهائی که خرج فرهنگی می کنیم، خرج تدبر در قرآن کنیم.
متاسفم از اینکه یک استانی، پولی خرج کرد و به جوانها گفت بروید ببینید کدام آیه یازده تا قاف دارد بشمارید. جوانها تابستان رفتند آیه های قرآن را قافهایش را شمردند کدام آیه یازده تا قاف دارد. یعنی حالا هم که می خواهیم کار فرهنگی کنیم می رویم قاف شماری. چقدر آدم خل است! یعنی قرآن نازل شد که ما برویم قاف هایش را بشمریم؟ حالا هم که می خواهیم کار فرهنگی کنیم، کج می رویم و با یک قرآن شناس مشورت نمی کنیم. بسیاری از مملکت ما، بسیاری از جاهائی که کار فرهنگی می کنند، کار فرهنگیشان غلط است. یکبار دیگر می گویم: بسیاری از افرادی که کار فرهنگی می کنند، کار فرهنگیشان اولویت ندارد. بعضی غلط است، بعضی منحرفند، بعضی درست است، غلط نیست اما اولویت ندارد. باید برویم سراغ کارهای واجب و اولویت دار. هرچه میخوانید، شما دانشجو هستید بگذارید این کلمه را بهتان بگویم. جوانید. هر چه می خوانید چهار تا شرط داشته باشد وگرنه نخوانید. یا باید واجب باشد، یا باید مستحب باشد، یا باید نیاز فردی را حل کند، یا نیاز جامعه را حل کند. اگر درسهائی که می خوانید، نه واجب است نه مستحب است نه نیاز شخص شما را حل می کند نه نیاز جامعه را. این درس از آن درسهائی است که پیغمبر فرمود پناه می برم از علم بی خاصیت. یا واجب یا مستحب، یا نیاز فرد یا نیاز جامعه.
خدایا ما را از تحقیقات و پژوهشها و کارهای فرهنگی. . . مثلا یک آیت الکرسی به برنج می نویسند. حالا مثلا نوشتن یک آیه الکرسی به برنج واجب است یا مستحب، نیاز فرد است یا نیاز جامعه؟ هیچی. یک نفر در هندوستان پیدا شده یک آیه الکرسی روی برنج نوشته. ما هم می آئیم این را به هم نشان می دهیم. بدو! یک آیه الکرسی روی برنج است. خب خیلی خلی! به ما نگفتهاند آیه الکرسی روی برنج بنویس، گفتهاند روی آیه الکرسی فکر کن نکته ازش در بیاور درس زندگیت باشد. یک کسی دیگر قرآن درست می کند، ورقهایش همه آهنیاند. با جرثقیل ورق می زنی. یا روی برنج کوچک یا روی جرثقیل. گفت ایران ما یا چهل ستون دارد یا بیستون. هر دو هم دروغ است. هم بیستون بی ستون نیست هم چهلستون چهل ستون نیست. افراط و تفریط است.
خدایا با قرآن دستمان را بگیر، مزه قرآن را بچشیم و بچشانیم.
والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته