نعمتهای الهی در سوره الرحمن -15
الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی
در تفسیر سورهی الرحمن در این جلسه رسیدیم به این آیه «والسماء رفعها و وضع المیزان ألا تطغوا فی المیزان وأقیموا الوزن بالقسط ولا تخسروا المیزان» ترجمه: خداوند آسمان را برافراشت. خود این نکته دارد بلند بودن آسمان تصادفی نیست، اینطور نیست که دریی به تخته خورده کاهی به کوهی خورده، این آسمان آنجا واقع شده، مثل اینکه سنگ میآید یک مشت سنگ را میآورد، آبها ته مینشیند هر سنگی سر جای خودش وسط رودخانه میماند، سنگهای وسط رودخانه برنامه ریزی نشده سیلی میآید سنگ را میآورد آب مینشیند پائین ته نشین میشود سنگها هر سنگی یک جایی میماند اینطور نیست که ولی نه «والسماء رفعها».
توازن کهکشانها و آسمانها با همه گستردگی و عظمت
بعد میفرماید «و وضع المیزان» در آسمانها در کهکشانها میزان توازن است پشت سرش میگوید «الاّ تطغوا فی المیزان» تو هم در ترازویت مواظب میزان باش. حالا ممکن است یک عده پای تلویزیون نشسته باشند بگویند آقا این بحث مال بازاریها است که ترازو دارند استاد دانشگاه ترازویش چیه؟ روحانی چیه؟ کارمند چیه؟ قوای مسلح چیه؟ همهی ما باید یک میزانی داشته باشیم.
امروز بحث من راجع به میزان است خداوند در قرآن چند تا «اقیموا» فرموده یک اقیموی کلی دو تا اقیموی زیر آن قرآن میفرماید «اقیموا الدین» دین را به پا دارید، به پا داشتن دین دو شاخه دارد رابطهی با خدا میفرماید «اقیموا الصلاه» رابطهی با خلق خدا آیهی دیگر میفرماید «اقیموا الوزن».
اگر کسی بگوید دین بر دو چیز استوار است: رابطهی با خدا رابطهی با خلق خدا یعنی در رابطهی با مردم باید میزان باشیم، نه تند نه کند، نه تملق که زیاد ستایش کنی چاپلوس باشی، نه کم بگذاری که پیداست حسود هستی، خوبیهایش را قابل تحمل دیدنش را. . . چون آدم حسود تحمل نمیکند خوبی مردم را به زبان نمیآورد اگر در ستایش کم گذاشتی معلوم میشود حسود هستی عاجز هستی اگر زیاد تملق ستایش کردی پیداست که چاپلوسی این اقامهی وزن عدالت اجتماعی حالا میزان به قدری مهم است که میزان عطاری چسپیده به. . . (صلواتی بفرستید).
میزان بقدری مهم است که خدا میزان در مغازه را در کنار میزان در کهکشان گذاشته و این مهندسی آیات خیلی قشنگ است، در کهکشانها توازن هست تو هم باید در کارهایت توازن باشد.
رعایت میزان در روابط اقتصادی جامعه
(امیرالمؤمنین(علیه السلام) در نهج البلاغه میفرماید آنچه فیل دارد پشه هم دارد علاوه بر اینکه پشه دو تا بال دارد که فیل ندارد آنچه کلهی اسب دارد کلهی ملخ هم دارد یعنی کلهی ملخ شکل کلهی اسب است اگر فیل خرطوم دارد پشه هم خرطوم دارد آنچه ساعت کوچولو دارد ساعت بزرگ هم دارد ساعت کوچک عقربک دارد ساعتهای بزرگ هم عقربک دارد در کهکشان توازن هست تو هم باید در کارهایت توازن باشد) «و السماء» با هم بخوانیم یک، دو، سه، «و السماء رفعها و وضع المیزان الا تطغوا فی المیزان و أقیموا الوزن بالقسط و لا تخسروا المیزان» در هستی. . . این چیه که سه دفعه پشت سر هم گفته سه تا آیه پشت سر هم میزان توی آن هست این میزان چیه که خدا سه بار پشت سر هم تکرار کرده پیداست که نامیزانی زیاد است.
اگر توی یک جاده هی گفتند خطر خطر خطر خطر، پیداست که این جاده خیلی خطرناک است و گرنه یک تابلو بس است، تکرار کلمهی میزان پشت سر هم چیه؟ قصه چیه؟ قصه که در هر نمازی ما باید بگوئیم «اهدنا الصراط المستقیم» که ماه رمضان پارسال گفتم یک ماه، پیداست انسان هر لحظه از راه مستقیم در معرض پرت شدن است یا این طرف میافتد یا آن طرف هی گفته «اهدنا الصراط المستقیم» در عقیده در عمل در گفتن در خوردن در عمل در گریه در همسر داری در بچه داری و در هر چیزی راه مستقیم توازن. . .
سورهای در قرآن در مورد کم فروش ها
در قرآن راجع به کم فروشی مطالبی دارد اصلاً یک سورهای داریم سورهی کم فروشها «ویل للمطففین» وای به کم فروشها، آنوقت میگوید کم فروش میدانید به کجا میرسد؟ اول میگوید کم فروش لقمهی حرام میخورد لقمهی حرام که خورد فاجر میشود یعنی آدم بدی میشود آدم بد که شد کافر میشود اول کم فروش لقمهی حرام میخورد مثل کسی که سیگاری میشود تریاکی میشود هروئینی میشود اول میگوید «ویل للمطففین» وای بر کم فروشها بعد از مطففین میفرماید «ان کتاب الفجار» یعنی کم فروشی شما را فاجر میکند فاجر یعنی فاسق بعد از کتاب فجار میگوید «ویل یومئذ للمکذبین» وای به اینهایی که اصلاً قیامت را قبول ندارند یعنی لقمهی حرام آدم را فاسق میکند فاسق آدم را کافر میکند لقمهی حرام را ساده نگیرید.
لقمهی حرام انسان را امام کُش میکند. امام حسین(علیه السلام) روز عاشورا گفت: دلیل اینکه حرفهای من در شما اثر نمیکند شکمتان از لقمهی حرام پر شده، هر که هر پولی میگیرد حساب کند به اندازهی پولش کار میکند یا نه شما نمیتوانی بگویی برو بابا فلانی کمتر از من کار میکند حقوقش بیشتر است اگر کسی دیگر لقمهی حرام میخورد این مجوز لقمهی حرام ما نمیشود. میگوئیم بابا این کار را چرا کردی یک لامپ بیخود روشن استای بابا فلان اداره همهی لامپ هایش روشن است، خوب اگر روز قیامت از تو بپرسند اسراف کردی لامپ اضافه را خاموش نکردی شما نمیتوانی بگویی جای دیگر لامپ هایش بیشتر روشن بود مثل اینکه میگویم آقا چرا یک سکه دزدیدی، برو بابا فلانی بیست تا سکه دزدید، اگر فلانی بیست تا سکه بیشتر دزدید این جواب دزدی شما نیست. اشکال ما توی بازارها و ادارهها و کارخانهها این است که وقتی میگوئیم اینجا کم گذاشتهای میگوید فلانی بیش از من کم گذاشت این هیچ جوابی نیست این نه جواب عقلی است نه جواب قرآنی نه جواب قیامتی.
علم و عدالت در کنار یکدیگر
خیلی ما باید مواظب لقمهها باشیم و من میخواهم چند جمله برایتان بگویم. خوب امروز جامعه دو تا بال میخواهد یک بال دارد یک بال ندارد جامعه نیاز به علم و عدالت دارد. علمش هست عدالتش نیست، در دنیا امروز علم هست ولی برای بمباران کردن نجف، تکنولوژی هست ولی برای بمباران کردن لبنان و فلسطین، حمایت هست برای طاغوت، الان مشکل دنیا این است که هنوز یعنی همین الان، الان نیاز ما به انبیاء و به وحی به مراتب از زمان جاهلیت بیشتر است فکر نکنید مردم باسواد شدهاند این سوادها دنیا را از آتش نجات نداد، هیچکس تا حالا جرأت نکرده بیاید توی تلویزیون بگوید هر کجا باسوادهایش بیشترند آمار فساد کمتر است، همچین چیزی جرات نکردهاند بگویند اینطور نیست که توی خانوادههای باسواد فساد کمتر باشد، نوع فسادها و خلافها فرق میکند اما ما آماری نداریم برای کم شدن، دین خیلی مهم است.
آثار لقمه حرام در دنیا و آخرت
«و السماء رفعها و وضع المیزان» من نکاتی را راجع به میزان نکاتی را یادداشت کردهام که خدمتتان بگویم. با ذکر یک صلوات. راجع به کم فروشی روایات زیاد داریم مقداریش را برایتان بخوانم اما کم فروشی همینکه خداوند میفرماید «ویل» این وای اعلام جنگ است وای بحالت یعنی دارم میآیم با من طرف هستی کلمهی «ویل» به معنی شر بمعنای غم و اندوه به معنای هلاکت و عذاب بازی سختی در جهنم. به همهی این نامها آمده، خداوند «ویل» را برای کفار بکار برده «فویل للذین کفروا» اینجا میگوید «ویل للمطففین» همان لقبی را که به کفار داده همان لقب را به کم فروش داده.
(کم کاری در مسائل سیاسی نمایندهی مجلس باید هشت ساعت کار بکند باید برای مردم کار بکند کم فروشی در قوه قضائیه کم فروشی خود قاضی ما یک زمانی گفتیم قاضی غیر از اینکه. . . به رئیس قوه قضائیه عرض کردم گفتم این جناب قاضی ظهر که میشود برود دبیرستان پشت دادگستری یک نماز بخواند گفت میترسیم برود نماز بخواند ظهر هم برود خانه گفتم به! ! ! هر چه بگندد نمکش میزنند وای به روزی که بگندد نمک اگر قاضی به او بگوئیم برو نماز بخوان برگردد جیم بشود خاک توی سر ما کنید این حرفها چیه؟ ! ما نباید صبر کنیم که بچههای دبیرستان یا دانشگاه سوالهای ذهنیشان بماند و کسی پاسخ ندهد بعد این بخاطر فکر بد یا سوالی که دارد و به او نرسیدهاند این خدایی نکرده منحرف شود فاسد شود بعد قاضی شلاقش بزند قانونش هست قوه قضائیه قانونی دارد برای پیشگیری و بنده هم توی چند جلسه هم برای بالا گفتهام و هم به رئیس قوه قضائیه فعلی هم به رئیس قبلی، رفتهام توی جلساتشان نعره کشیدهام هنوز کسی گوش نداده اگر خواستیم مردم جلوی فحشاء و منکر را بگیرند باید به مسئلهی نماز برسیم و به مسئلهی ازدواج عامل آسیب دو چیز است غفلت، شهوت، داروی غفلت نماز است «اقم الصلاه لذکری» داروی شهوت ازدواج است هر چه هم بودجه برای فرهنگی میگذاریم برای تهاجم فرهنگی بیشترش باید خرج این دو تا بشود ما برمی داریم چمن درست میکنیم استخر آب گرم درست میکنیم این جوان شیرجه میرود تازه بدنش حال میآید حالا این میآید بیرون حالا باید با این حاله چه کرد! پول استخر را وام ازدواج میدادیم. . . امام صادق(علیه السلام) فرمود ازدواج را آسان کنید پنجاه درصد گناهان کم میشود کم فروشی کم کاری یک منبری چقدر پول میگیرد باید چقدر حرف بزند اگر بازی با الفاظ کند کم چیزی یاد مردم بدهد یا بی مطالعه منبر برود بندهی منبری هم مطفف است دبیر هم مطفف است استاد دانشگاه هم میتواند دبیر هم میتواند واعظ هم میتواند یعنی «ویل للمطففین» شامل همه چیز میشود.)
حضرت شعیب(علیه السلام) بعد از توحید اولین دستورش کم فروشی بود فرمود «أوفوا الکیل ولا تکونوا من المخسرین» پیداست زمان شعیب، پدر زن موسی(علیه السلام) گناه کم فروشی بالاترین گناه بوده. در هستی عدالت است بخوانید «والسماء رفعها و وضع المیزان الا تخسروا فی المیزان» کافیه، توی آسمان تعادل است اگر در هستی تعادل است چرا شما در کشیدن و چانه کردن تعادل ندارید.
حضرت علی(علیه السلام) توی بازار کوفه حرکت میکرد یک شلاق هم روی دوشش بود میفرمود(قدموا الاستخاره) از خدا خیر بخواهید(تبرک بسهوله) آسان بگیرید کارتان آسان برمی دارد به خریداران نزدیک شوید(تزینوا بالحلم) جوش نیاورید(تناهی عن الیمین)توی دادوستد قسم نخورید(جانب الکذب) از دروغ اجتناب کنید(تجافوا عن الظلم) به مشتری ظلم نکنید(وانصفوا المظلومین) به مظلومین انصاف بدهید(لا تقربوا الربا) دنبال ربا نروید(و اوفوا الکیل و المیزان. . . . . . . . . مبتدین) سخنرانی دو سه دقیقهای توی بازار شخص اول مملکت با دستش هم شلاق.
برخورد حضرت علی با صاحبان پول قلابی
دیشب یک حدیثی را یاد گرفتیم حدیث این است که دینار طلاست درهم نقره دینارهایی را که روی آن دادوستد میکردند یکی دو تا دادند به حضرت علی، حضرت این دینار را شکست دید که عجب این ناخالصی دارد فرمود که(فاذا دنانیر) یک دینارهایی بود که حقه بازی توی آن بود فرمود که(فاخذه بیده ثم قطع) گرفت و قطعه کرد دو نیم کرد(بنصفین) «ثم قال. . . . فی بالوعه» گفت اینرا توی چاه مستراح بیندازید(حتی لا یباع شی فیه غش) سوال: یک خورده آن که طلا بوده چرا باقیاش را انداختند توی چاه فاضلاب، گاهی باید طلا آتش بگیرد که مردم آدم شوند. حضرت امیر(علیه السلام) که اینقدر دقیق بود برای این بود که به مردم سیلی بزند که چیزی که وسیلهی دادوستد مردم است نباید جعلی باشد. سامری هنرمند مجسمه ساز از طلاهای زنها گوسالهای درست کرد. حضرت موسی(علیه السلام) فرمود این گوساله را آتش میزنم خاکسترش را به باد میدهم به دریا میدهم «لنحرقنه ثم لننسفنه فی الیم نسفا» سوال: آیا حضرت موسی طلاها را آتش بزند اسراف نیست؟ باسمهی تعالی نه برای محو گوساله طلا هم آتش بگیرد طوری نیست، برای محو رضا شاه مرقد رضا شاه هم خراب بشود اسراف نیست برای محو شاه مجسمهی شاه هم بشکند اسراف نیست، گاهی وقتها میگوئیم بابا این سالن است قبر رضا شاه را موزه میکردید کتابخانه میکردید آقا این بتها کلی پول خرج آن شده است گاهی باید قلع و قمع کرد و لو چیز قیمتی را باید به مردم حالی کرد خط فکریتان کج است، طلایی که بخشی از آن دینار بود حضرت علی که رئیس زاهدها بود فرمود. . . نفرمود توی چاه هم بیندازید فرمود توی بالوعه، بالوعه چاهی است که هرز آب توی آن میرود یعنی توی چاههای آلوده بیندازید که به فکر در آوردن آن نیفتد.
روایاتی داریم(من غش مسلما) «و السماء رفعها و وضع المیزان» در کهکشان توازن است این توازن اگر بهم بخورد همه چیزی بهم میخورد یعنی یک خورده فاصلهی خورشید به ما بیشتر بشود یا کمتر بشود اصلاً همهی هستی حساب و کتاب دارد سلولهای مغز ما یک خورده جابجا بشود خیلی محاسبات به هم میریزد هستی خیلی حساب دارد «الشمس و القمر بحسبان» خورشید و ماه حساب دارد «والسماء رفعها و وضع المیزان» کهکشان حساب دارد خورشید حساب دارد ماه هم حساب دارد فقط این وسط آدم بی حساب ما هستیم ما حساب و کتاب نداریم راحت آبروی همدیگر را میبریم برویم. . . به هر حال هستی حساب و کتاب دارد «والسماء رفهعا و وضع المیزان»
کم کاری نکنیم خیلی بد است پیغمبر بگوید من تو را قبول ندارم کسی که کلک بزند پیغمبر فرمود مسلمان نیست با کمال تاسف در فرهنگ بعضی از افراد که فکر میکنند اگر کسی کلک بزند از زرنگیاش است رزق همهی افراد از حلال معین شده است هر چه تیز بازی کنیم و بیشتر به حرام بیفتیم خدا از حلال کم میگذارد چون(یا مقلب القلوب) قلبها دست خداست من مشتری سومی که آمد کلاهبرداری کردم یک مبلغی از او اضافه گرفتم مشتری چهارم را خدا به دلش میزند که از من چیزی نگیرد میگوید نه برو از آنجا بخر اما اگر کلک نمیزدم خدا هم به آن مشتری بعدی میگفت از این بخر آنهایی که سود بیشتر میبرند به چه قیمت؟
(بگذارید من یک کلمه بگویم حالا یک خورده هم بوی اقتصاد دارد عیبی ندارد سود کم نتیجه ش چی میشود؟ نتیجهاش این است که فروش زیاد، فروش زیاد نتیجهاش چی میشود سود زیاد یعنی اگر این سود کم بگیرد مشتریش زیاد است مشتری ک زیاد شد سودش زیاد میشود یک خورده. . . مثل اینهایی که دو پرس میخورند بعد دو روز درد دل میکند با آنکه نیم خورد یک جور است اگر یک پرس میخورد سر وقت هضم میشد گرسنهاش میشد صبحانه هم میخورد ناهار هم میخورد به هوای زرنگی دو تا باقلا بخورد قندش بالا میرود دیگر خانهی خودش هم نباید قند بخورد برای اینکه آنجا تیز بازی کرد حضرت آمد برود در کنار یک فروشندهی طعامی دید بد نیست دست کرد زیرش دیدتر است گفت چراتر است؟ گفت آقا باران آمده گفت اگر باران آمده چرا رو نکردهای گذاشتی آن باران باشد خوب بود که باد به آن بخورد خشک بشود.)
بیان عیب جنس در خرید و فروش
حضرت با یکی از اصحاب قرارداد بست گفت تو تجارت کن به شرطی که عیب جنسات را کاملاً بگویی مردم به او گفتند آقا این چه کاری است خوب میگویی این جنس من این عیب را دارد کسی از تو نمیخرد گفت من چون با پیغمبر قرارداد بستهام من میخواهم به قرارم عمل کنم رزق من دست خداست.
خانمی بود بنام زینب عطر فروش بود حضرت فرمود اگر عطر میفروشی کلک به مردم نزنی اگر به مردم کلک بزنی(فانه اتقی و آبقی المال) کلک نزنی مالت میماند کلک بزنی مال جمع میشود مال حرام، حرام صرف میشود.
کسی آمد گفت آقا من کلاه درست میکنم کلاه نمدی بود مثلاً من کلاه درست میکنم یک خورده پنبهی نو را با پنبهی کهنه مخلوط میکنم. حضرت فرمود به آن کسی که آمده کلاه را بخرد بهش بگو که این صد گرم کلاه بیست گرم پنبهی آن کهنه بوده بیست گرم آن پنبهی نو بوده هر چی هست چه بگو بعد پیغمبر سه مرتبه فرمود(من غشنا فلیس منا) کلک بزنی از ما نیستی.
(البته اینکه میگویند نسبت به خودیها است نسبت به بیگانه ما داریم که کلک بزن حضرت توی جبهه بود اشپز دیگ بار گذاشت فرمود ده تا دیگ بار بگذار گفت سربازها کم هستند یک دیگ بس است فرمود یک دیگ غذا باشد نه تا هم آب خالی بریز زیرش را روشن کن چون دیدبان دشمن که دید میزند اگر بگویند یک دیگ است میگویند جمعیت مسلمانها کم است شما ده تا بگذار یکی آبگوشت نه تا هم آب جوش یعنی آرایش نظامی ما باید جوری باشد که دشمن جرأت حمله نکند حضرت فرمود در جبهه ریش هایتان را رنگ بزنید که دشمن نگوید ارتش اسلام ریش هایش سفید است اینها نسل پیر هستند منقرضند یک جایی باید در مقابل آن. . . کسی که قاتل جانمان است آنرا نمیشود با صفا و صمیمیت با آن برخورد کرد خوب. . . صلواتی بفرستید.)
(ویل لصناع امتی من الیوم وغدا) امروز و فردا نکنید آقا فردا جنس را تحویل میدهم گاهی بعضی از نجارها بناها کولر سازها شیشه برها میآیند خانه را زخمی میکنند میروند ده روز دیگر میآیند باز یک خورده دیگر کار میکنند همینطور چک چک. . . فرمود وای به کارگرهای امت من که لفتش میدهند بد قولی میکنند اگر کسی پاک دادوستد کند «والسماء رفعها و وضع المیزان الا تطغوا فی المیزان) اگر کسی در میزانش طغیان نداشته باشد(الجالب الی سوقنا کالمجاهد فی سبیل الله) تاجر درست، کاسب درست انگار در جبهه. . . اما(والمحتکر فی سوقنا) اگر کسی جنسی که مورد نیاز جامعه است را احتکار کند(کالملحد فی کتاب الله) خوب. . . (فان تاجر الصدوق) کسی که تجارت کند و کم فروشی نکند صداقت داشته باشد عیب جنسش را بگوید به وعده هایش عمل کند(مع سفره الکرام البرره یوم القیامه) با اولیاء خدا روز قیامت محشور میشود. بعضی میآیند انگشتی میزنند کمی میخورند ولی نمیخرند. حضرت فرمود اگر بنای خرید نداری از جنس مردم نخور نچش(لا یذوقن ما لا تشتری) اگر بنای خرید نداری چیزی را نچش. اگر چیزی را ندیدهای معامله نکن. سعی کنید چیزی را که ندیدهاید نخرید(کره الشراه ما لم تره) چیزی را که ندیدهای معامله نکن بغیر از پیمانهای رسمی با پیمانهای دیگر وزن نکن، کیلو و وزن باید یک وزنی باشد که مردم بفهمند شما نگو آقا من با این متر میکنم من چشم بسته چانه هایم نیم کیلو است یک خورده حساب و کتاب باید داشته باشیم. کنار جاده چیزی را بفروشید که جاده را بند بیاورید مشکل است به امام صادق(علیه السلام) گفتند(الطریق الواسع) جاده بزرگ است پهن است(هل یوخذ بشئ) من یک تکه جاده را میگیرم جنس هایم را میگذارم جنس هایم را میفروشم کاری هم به عابرین ندارم جاده تنگ نمیشود من میخواهم جنسم را کنار جاده بگذارم اجازه نداد فرمود(فلا) حق نداری یعنی کنار جاده نباید چیزی فروخت. از امام پرسید کنار خانهام یک میدانی است یک قطعه زمینی است صاحبش را نمیدانم دیوارم را برمی دارم یک خورده آنطرفتر میزنم زمین را میاورم توی خانهی خودم الان خیلی از قبرستانها ملک خانههای افراد شده من خودم سراغ دارم قبرستانهایی را که ذره ذره دیوارش را عقبتر بردند آمد گفت آقا من پشت خانهام یک زمینی است که من دیوار خانهام را یک خورده عقبتر ببرم زمین را میاورم توی خانهی خودم امام فرمود(من اخذ شبراً من الارض بغیر الحق) یک وجب زمین را به ناحق جزو خانهی خودت کند روز قیامت همین قطعهی زمین به گردنت بند میشود لقمهی حرام پدر در میآورد.
به یکی از بزرگان گفتند پسرت داشت میرفت دید یک سقایی مشک آبی را دارد میبرد یک سوزن زد توی مشک این سقا مادرش شروع کرد منقلب شدن گفت باید این کار را بکند گفت چطور؟ گفت من وقتی این بچه را حامله بودم آمدم بروم از کنار درخت اناری دهانم پر آب شد یک سوزن زدم توی انار لبم را گذاشتم همینطور که انار روی درخت بود آب انار را هوش کشیدم من سوزن زدم توی انار بچهام سوزن زد توی مشک.
آثار لقمه حرام در تربیت فرزند
داریم اگر کلک بزنی مردم به مال تو کلک میزنند و اگر مردم به مال تو کلک نزند به ناموس تو کلک میزنند الله اکبر حدیث است اینکه گفتم حدیث است حدیث داریم هر کس به کسی کلک بزند دیگری به او کلک خواهد زد و اگر به مال او کلک نزند به ناموس او کلک خواهد زد خدا که به سگهای ولگرد روزی میدهد چرا ما اینقدر حرص میزنیم خدا که به سوسکها روزی میدهد چرا اینقدر ما دست و پا میزنیم مگر نمیشود صاف حرکت کرد مگر اینهایی که دروغ نمیگویند میمیرند از گرسنگی، مگر هر کس دروغ گفت به جایی رسید. چقدر آدمهایی داریم با دروغ ورشکست میشوند نابود میشوند پودر میشوند دود میشوند همه رقم هم کلک میزنند و چقدر هم آدمهایی هم داریم که هیچ کلک نمیزند و تا اخر عمرش هم باعزت زندگی میکند. گیرم این نفهمید ولی روز قیامت «تبلی السرائر» را چه میکنیم؟ پردهها کنار میرود معلوم است که تو به این کلک زدهای در مناجات امام سجاد(علیه السلام) میگوید(و مناید الخصماء غدا من یخلصنی) من روز قیامت که، روز قیامت که بدهکارها… طلبکارها بیایند دور من را بگیرند کی میخواهد روز قیامت به من کمک کند آن بیاید بگوید به من کم فروشی کردی آن بگوید. . .
(گفتم چهار راه، کجا پیادهام کرد گفت آقا همین دو قدمی است هی رفتیم رفتیم و نرسیدیم بابا تاکسی جان نگو این حرف را چرا میگویی دو قدمی است خوب پیر زن برای تو دو قدم است یا مثلاً میخواهد پول را ندهد میگوید آقا پول خورد ندارم حلال کن کلک نزنیم خدا قول داده همهی رزقها از حلال اندازه گیری میشود ممکن است یک روز کم رنگ یک روز پررنگ آن هم که رزقش پررنگ است اگر بناست از گلویش پائین نرود، پائین نمیرود یعنی حرام جمع میکند اما حادثهای برایش پیش میآید که این از این پول حرام کامیاب نشود.)
به یکی از علما گفتند برو منبر صلوات ختم کن گفت امروز مطالعه نکردهام گفتند صلوات دوم را بلندتر گفت بابا من مطالعه نکردهام بی مطالعه سخنرانی حرام است عمر مردم را تلف میکنید گفتند صلوات سوم را بلندترای عجب گیری افتادیم رفت روی منبر گفت بی مطالعه سخنرانی کردن خیانت به عمر مردم است والسلام علیکم آمد پائین نمیشود با فکر مردم بازی کرد.
خدایا تو را به حق محمد و آل محمد اگر تا حالا خلافی کردهایم از گذشتهی ما… گذشتهی ما را ببخش و توفیق جبران مرحمت بفرما(الهی آمین).
از این به بعد ایمان و تقوایی به ما بده که ما «الاّ تطغوا فی المیزان و لا تخسروا فی المیزان» ما در برخورد با مردم … ضمناً مال مومنین هم نیست به کافر هم جنس میدهید باید عدالت… نمیشود گفت بابا این فلان است اگر به دیوانه هم آمد چیزی از تو بخرد خل است نمیشود گفت بابا آن خل است هیچی حالیش نیست هر چه به او دادی، دادی پول خوب بدهیم جنس نامرغوب بدهیم این حالیش نیست چه حالیش باشد چه حالیش نباشد. خدایا شکمهای ما را از لقمهی حرام و شبهه ناک چشمهای ما را از خیانت گوشهای ما را از هرزه شنوی زبان ما را از هرزه گویی معدهی ما را از هرزه خوری حفظ بفرما(الهی امین).
والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته