نعمتهای الهی در سوره الرحمن -9

بسم الله الرّحمن الرّحیم
 الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی

 سوره‌ی الرحمن را در ده جلسه «الرحمن علّم القران خلق الانسان علّمه البیان» در این جلسه هم ادامه‌ی «علّمه البیان» را می‌خواهیم صحبت کنیم بعد هم برویم سراغ «الشمس و القمر بحسبان» راجع به «علّمه البیان» چند دقیقه‌ی دیگری حرف داریم خدا بیان را یاد داد کسانی که چند تا زبان بلد هستند باید بیشتر شکر کنیم هر کس بیانش بیشتر است مسئولیتش بیشتر است.
1- نقش زبان در حفظ دو پیامبر الهی
 گاهی یک بیان یک جامعه را نجات می‌دهد من این را بمناسبت امر به معروف و نهی از منکر می‌گویم دو نهی از منکر شد یکی از مرد یکی از زن یکبار یکی از برادران یوسف(علیه السلام) نهی از منکر کرد گفت «لا تقتلوا» یوسف(علیه السلام) را نکشید او را توی چاه قرار بدهید رأی برادراها را زد برادرها را منصرف کرد بعد یوسف(علیه السلام) جامعه‌ی قحطی زده را از مرگ نجات داد یعنی یک برادر یک نفر را نجات داد آن یک نفر که نجات پیدا کرد که شد حضرت یوسف(علیه السلام) جامعه را نجات داد یک خانم هم یک همچین کاری کرد همسر فرعون وقتی دید فرعون بچه‌ای را که از دریا گرفته می‌خواهد او را بکشد گفت « لا تقتلوه عسى أن ینفعنا أو نتخذه ولدا» او را نکش این زن هم رأی شوهرش را زد فرعون را منصرف کرد موسی(علیه السلام) کشته نشد بعد موسی(علیه السلام) بنی اسرائیل را از فرعون. . . دو تا نهی از منکر یکی از مرد یکی از زن هر دو یک پیغمبر را نجات دادند این پیغمبر هر کدام یک امت را نجات دادند «علّمه البیان» اینرا می‌گویند بیان با برکت، علامه حلّی نیم ساعت بحث کرد بعد از نیم ساعت ثابت کرد که شیعه حرف و حسابش چیه شاه و دربار که آن زمان شیعه نبودند شیعه شدند اجازه دادند شیعه در ایران تبلیغ بشود یک کشور در ایران شیعه شد بخاطر نیم ساعت مباحثه‌ی علامه حلّی «علّمه البیان».
اما حالا بیان ما چیه؟ می‌خواهیم بگوئیم گوشت نخود خوردیم در دو ثانیه، والله فکر کردیم چی بخوریم هی گفتیم این غذا آن غذا بالاخره سیب زمینی نخود کفشهایم را پا کردیم رفتیم آنطرف خیابان نیم کیلو نخود گرفتیم آمدیم نشستیم پاک کردیم خلاصه این گوشت نخود را 45 دقیقه می‌گوید این هم یک «علّمه البیان» است ضایع می‌شود.
2- رعایت اختصار در گفتار و نوشتار
 «ما یلفظ من قول» اگر بدانیم حرفهایی که می‌زنیم ضبط می‌شود لب‌مان را که تکان می‌دهیم حرفها را مختصر می‌زنیم اگر بدانیم چقدر ول نویسی و ول گویی اینقدر گیر دارد اینقدر کتابها را کت و کلفت نمی‌نویسیم خدا می‌داند من گاهی وقتها یک جاهایی می‌روم حرفهایی را می‌شنوم می‌بینم 30 دقیقه حرف می‌زند و این 30 دقیقه را می‌توانست 7 دقیقه. . . حرف نزن آقا لامپ را روشن کن ولله می‌خواهی این لامپ را روشن کن آن لامپ را روشن کن حالا اختیار با خودت است بابا لامپ را روشن کن، کم بگوئیم.
 خلاصه نویسی، خلاصه گویی، در ایران چند تا نهضت باید باشد یکی از نهضت‌هایی که باید بشود نهضت تلخیص، خود علمای قدیم این کار را می‌کردند وقتی کتاب مطول می‌نوشته خودش قیام می‌کرده مطول را می‌کرده مختصر فیض کاشانی وقتی صافی را می‌نویسد بعد قیام می‌کند می‌نویسد اصفی مجمع البیان وقتی 10 جلد تفسیر می‌نویسد خودش قیام می‌کند 10 جلد را یک جلدش می‌کند محمد جواد مغنیه وقتی 7 جلد تفسیر کاشف می‌نویسد خودش 7 جلد را یک جلدش می‌کند تفسیر نمونه بعد از 27 جلد برمی دارد تلخیص می‌شود تابستان 5، 6، طلبه بیائیم کتابهای طولانی را مختصر کنیم و گرنه به جایی نمی‌رسیم «علّمه البیان».
3- کتمان حق، بزرگترین گناه در قرآن
اگر از من بپرسند آقای قرائتی بدترین گناه چه گناهی است ممکن است من یک چیزی بگویم که توی ذهن شما نباشد شما می‌گوئید بدترین گناه این است که آبروی کسی را بریزی مال کسی را بدزدی حق الناس باشد تارک الصلوه باشد هر چه بگویی من یک چیز دیگری می‌گویم می‌گویم بدترین گناه گناهی است که قرآن می‌گوید یک جایی باید حرف حقی را بگویی و نگویی قرآن راجع به کسانی که می‌شناختند این پیغمبر است و حرف درست است ولی کتمان کردند «یکتمون» کسانی که از بیان خداوند آنجایی که باید استفاده می‌کردند استفاده نکردند و حق را کتمان کردند قرآن می‌فرماید «یلعنهم الله و یلعنهم اللاعنون» خداوند همیشه لعنت می‌کند فعل مضارع یلعن مال همیشه است «اللاعنون» هم یعنی جن و انس و فرشته و هر ذی شعوری که توان لعنت دارد تمام ذی شعوران در طول تاریخ برای همیشه لعنت می‌کنند به کسی که از بیانش در جای خودش استفاده نکند.
راجع به زنا و لواط راجع به سرقت و قتل همچین تعبیری نداریم چون گاهی وقتها یک آره چه می‌کند گاهی وقتها یک نه چه می‌کند زهرا(علیها السلام) می‌آمدیم در خانه‌ی اصحاب را می‌زد می‌گفت شما در غدیر خم نبودید که گفت علی(علیه السلام) نگفتند بودیم حق با تو است می‌گفتند توی را ه بودیم صدا را نشنیدیم گاهی یک سکوت یک خونی را هدر می‌دهد داریم اگر کسی را دارند با ناحق اعدام می‌کند یا بایست نعره بکش جلویش را بگیر یا برو نایست و ساکت باش ناظر ساکت. . . حدیث داریم کسی که باید یک جایی داد بزند ساکت باشد انگار دشمن ما است نگو آقای من بیطرف بودم گاهی بی طرفی جرم است.
4- آفات زبان بیش از اعضای دیگر است
این بیان آفاتی دارد در جلسه‌ی قبل گفتم تنها عضوی که هیچوقت درد نمی‌گیرد زبان است اما هیچ عضوی هم باندازه‌ی زبان گناه نمی‌کند دست چند تا گناه می‌کند ظلم و سرقت و. . . چشم یک رقم گناه می‌کند، ده رقم گناه می‌کند زبان حدود 30 تا گناه می‌کند فیض کاشانی در آفات لسان در محجه البیضاء بحثی دارد آفات زبان بعد گناهان زبان کتاب شده یکوقت من یادم هست چند سال پیش در تلویزیون یک بحثی داشتم بیش از 30 تا گناه از زبان سر می‌زند قاتل کسی نیست که سر امام حسین(علیه السلام) را ببرد و لذا در روایات داریم خدا لعنت کند کسانی که کشتند شما را(و الایدی) یعنی با دست خنجر کشید(بالسن) با زبانش تو را کشت گاهی ممکن است «علّمه البیان» در مسیر خودش قرار نگیرد.
زبان مثل کلید است از یک طرف قفل می‌شود از یک طرف باز می‌شود زبان می‌تواند انسان را بهترین موجودات کره‌ی زمین قرار بدهد بدلیل این آیه «ومن أحسن قولا ممن دعا إلى الله» کسی که مردم را بسوی خدا دعوت کند کی از این بهتر شما اگر یک اذان بگوئی حی علی الصلوه دعوت به خداست دعوت به نماز است یک اذان با اخلاص با حال، یک دعوت به خدا انسان را بهترین آدمها می‌کند و زبان انسان را بدترین آدمها می‌کند «ومن أظلم ممن افترى علی الله» کی ظالم‌تر از کسی که. . . با زبان می‌شود «دعا الی الله» با زبان می‌شود «افتری علی الله» با هم بخوانیم «بسم الله الرحمن الرحیم الرحمن علّم القرآن خلق الانسان علّمه البیان» «علّمه البیان» چیه؟ زینب(علیها السلام) کبری گفت شام از کربلا بدتر بود گفت برای اینکه کربلا شمشیر بود شام نیش زبان بود «ولا تنابزوا بالالقاب» با زبان مرد؟ باید کتک بخورد اگر کسی نسبتی را داد به کسی شلاق دارد حدود باید جاری بشود حتی به بت پرست هم شما حق نداری فحش بدهی البته یک جاهایی داریم امیر المؤمنین(علیه السلام) در نهج البلاغه حدود 17، 18، بار مردم را به رگبار می‌بندد(قبحاً لکم) صورتتان قبیح باد(تباً لکم) مرگ بر شما(یا اشباح بلا ارواح) لاشه‌های بی روح(یا اشباح الرجال و لا رجال) مرد نماهای نامرد(ویل لکم) یک جاهایی هم توبیخ‌های تندی هم داریم «کمثل الحمار» «اولئک کالانعام» «مثله کمثل الکلب» «قلوبهم کالحجاره» توبیخ داریم توبیخ‌های تندی هم داریم اما اصل در زبان این است که درست باشد خوب برویم سراغ آیه‌ی بعد.
5- خورشید و ماه براساس حساب و میزان دقیق
«الشمس و القمر بحسبان» این چه می‌گوید؟ سوره الرحمن که همه‌اش دارد رحمت‌های الهی را می‌گوید بعد همه‌اش می‌گوید«فبای الا ربکما تکذبان» بارها تکرار شده یک بحثی هم دارم برای تکرار، تکرار تقریباً 30 تا فایده دارد انشاالله خواهم گفت.
خورشید و ماه حساب دارند نه تنها حساب دارند بلکه خودشان معیار حساب هستند چون «حسبان» مصدر حساب است یعنی وسیله‌ی سنجش است خورشید و ماه هم خودش حساب دارد هم وسیله‌ی سنجش دیگران است می‌گفت انار هم خودش غذاست هم اشتها را باز می‌کند برای غذای بعدی. چی چی خورشید حساب دارد وزنش؟ بله وزنش حساب دارد حجمش؟ بله حجمش هم حساب دارد حرکتش حساب دارد مدارش حساب دارد مقدار حرکتش حساب دارد هدفش حساب دارد مقداری که از نورش منشعب می‌شود، مقدار نور فشانی‌اش، نور افشانی‌اش حساب دارد همه‌اش حساب دارد.
6- محاسبه اعمال انسان در قیامت
 نه تنها خورشید و ماه حساب دارد عمل ما هم حساب دارد این سوره‌ی الرحمن بعد از سوره‌ی قمر است سوره‌ی قمر می‌فرماید که «وکل شیء فعلوه فی الزبر» هر کاری که این مردم انجام می‌دهند همه‌اش ضبط می‌شود «زبر» زبور، کتاب، همه کارها ثبت می‌شود «و کل صغیر و کبیر مستطر» «فعلوا» فعل یعنی کاری که انجام دادی بعد ممکن است بگوئی آقا ما کاری انجام ندادیم می‌گوید کاری انجام ندادی ولی بالاخره نیت تو چی بود، (چشمک تو چی بود، بلند نشدی ولی اشاره که کردی داریم که اگر کسی توی خیابان دارد می‌رود دختری را ببیند به رفیقش بگوید‌ها! آنطرف است همین که بگوید تو هم ببین این دومی که نگاه می‌کند اگر نگاهش نگاه کذایی باشد یک گناه پای خودش می‌نویسند یک گناه هم به دلالی می‌دهند «کل شئ فعلوه» اگر کاری را انجام دادی. . . بعد می‌گوید لازم نیست انجام بدهی «وکل صغیر و کبیر مستطر» یعنی حساب شده است ردیف دارد هر صغیر و کبیری ردیف دارد گاهی ممکن است «زبر» ثبت باشد ولی ردیف نداشته باشد خیلی وقتها آدم چیزی را توی یادداشتهایش نوشته اما نمی‌داند کجا نوشته شده اما «مستطر» یعنی هم نوشته شده هم جای نوشته معلوم است اول می‌گوید ضبط شده بعد می‌گوید فکر نکن یادداشتها بهم ریخته است ثبت شده «مستطر» یعنی ردیف هم دارد اول هم می‌گوید صغیر بعد می‌گوید کبیر چون همیشه ثبت صغیر از ثبت کبیر مشکل‌تر است یعنی آن ریزها را هم حساب می‌کنیم درشتها را هم ثبت می‌کنیم لازم نیست «فعلوه» انجام بدهی انجام هم ندهی ثبت می‌کنیم.)
7- ثبت اعمال و آثار آن در کتاب الهی
 یک آیه داریم می‌گوید «نکتب ما قدموا و آثارهم» می‌گوید نه تنها ثبت می‌کنیم بلکه آثارش را هم ثبت می‌کنیم شهرداری یا سازمان برق می‌تواند بنویسد توی این خیابان 30 تا لامپ است اما دیگر نمی‌تواند بنویسد چند نفر از زیر این 30 تا لامپ رد شدند پول برق با کامپیوتر روی ورق می‌اید که چقدر برق مصرف کرده‌ای اما کامپیوتر دیگر نشان نمی‌دهد که چند نفر زیر این لامپ نفس کشیده‌اند چند سطر زیر این لامپ. . . خیلی مهم است ممکن است بگوئی «نکتب ما قدموا» امروز هم کامپیوتر نشان می‌داد که چقدر برق مصرف شد عقربکها نشان می‌داد که چند لیتر آب مصرف شد اما «وآثارهم» این آب کجا مصرف شد روی چه هدفی حتی ممکن است راست بگوید هر کسی راست بگوید که ارزش ندارد «لیسأل الصادقین عن صدقهم» می‌گوید می‌فهمم راست می‌گوئی اما دلیل راست گفتنت چی بود؟ الله اکبر ممکن است راست گفتی که بگویند فلانی آدم خوبی است هدفت خدا نبود مثل آدمی که باقلا می‌خورد می‌بیند اگر باقلا بخورد دیگر نمی‌تواند یک بشقاب پلو بخورد این زاهد نیست یعنی می‌بیند اگر شیرینی بخورد اشتهایش کور می‌شود اگر کسی شیرینی نخورد برای اینکه بعد بتواند یک بشقاب پلو بخورد. . . گاهی بنده می‌گویم دنیا که ارزش ندارد تا شما دور بیندازی من بردارم این حقه بازی است وقتی می‌گویم دنیا ارزش ندارد که «یسئل الصادقین عن صدقهم» یعنی حتی آنجایی که راست گفتی باید بدانیم که ریشه‌ی راست گفتنت چی است؟ راست گفتی برای خدا یا ترسیدی اگر دروغ بگویی لو برود یا فهمیدی دارند امتحانت می‌کنند راستش را گفتی یعنی هر صداقتی هم ارزش ندارد صداقتهایی که برای خداست ارزش دارد.
یکوقت من می‌گویم مردم با شرافت، چون به من رأی داده‌اید تا ببینم که رأی ندادید می‌گویم والله مردم که عوامند بله اگر به تو رأی دادند همه بصیرت دارند اما اگر به تو رأی ندادند عوامند ببینید این صداقت ندارد این پیداست آن وقتی هم که مردم را تعریف می‌کرد در ستایشش از مردم صداقت نداشت مردم اگر خوب هستند خوب هستند بد هم هستند بد هستند اینکه اگر به من رأی دادند خوب هستند اگر به من رای ندادند عوام هستند دو سه نفر در انتخابات سالهای اول انقلاب کاندیدا بودند جزو گرو منافقین و اینها بودند همه‌اش توی سخنرانیها می‌گفتند ملت قهرمان تا رأی‌ها را شمردند رادیو اعلام کرد که رأی نیاورده‌اند گفتند این توده‌ی ناآگاه یعنی صبح ساعت یازده و نیم مردم قهرمان بودند دو بعد از ظهر شدند توده‌ی ناآگاه.
(جنس خوب می‌آوری برای چه؟ مردم را دوست داری آفرین مشتریها زیاد بشود. . . گاهی ممکن است کسی جنس خوب بیاورد به نرخ ارزان هم بفروشد اما هدفش این نیست که مردم به خیر برسند هدفش این است که خودش را مطرح کند آثارش مهم است من این مثال را هم یکبار دیگر زدم یکوقت توی عروسی لامپ را روشن می‌کنند فرار می‌کنند طرف را می‌گیرند یک سیلی، سیلی کافی نیست باید نگه‌اش داریم تا لامپها روشن شود ببینید توی تاریکی چند نفر از پله افتادند چند نفر ترسیدند چند بشقاب شکست چقدر صاحبخانه دقدقه و دلهره پیدا کرد همه‌ی حرفها را باید بنویسند گناهش را به گردن آن آقاییی بندازند که لامپ را خاموش کرد «و آثارهم».)
(این حرفها خیلی عجیب است چند وقت پیش داشتم راجع به زقوم مطالعه می‌کردم دیدم عجب توی دنیا ما با همین غذای بد 5 تا کار می‌کنیم 1- نمی‌خوریم 2- کم می‌خوریم 3- قورتش می‌دهیم که دردش را کمتر حس کنیم 4- یکجا می‌خوریم که همین قورت بشود 5- جبرانی می‌خوریم مثلاً روی آن آدامسی یا. . . روی آن می‌خوریم که آن بی مزگی‌اش یا تلخی‌اش از بین برود تحمل می‌کنیم بعد از چند لحظه خوب می‌شود تمام تلخی غذا مال توی دهان است دیگر وقتی از گلو رفت پائین چه شلغم چه گلابی.)
(قرآن می‌گوید این حرفها شعر است توی دنیا نمی‌توانی بگوئی نمی‌ورم توی قیامت «لاکلون» لام «لاکلون» یعنی حتماً «لاکلون من شجره من زقوم» نمی‌توانی بگوئی نمی‌خورم نمی‌خورم نیست می‌خورم است نمی‌توانی بگوئی کم می‌خورم «فمالئون منها البطون» پر می‌کنی شکمت را این کم می‌خورم نیست پر می‌خورم نمی‌توانی بگوئی قورتش می‌دهم «فشاربون شرب الهیم» با عشق هم بخورید آخر یکوقت یک سر زخمی کچل را می‌گویند ببوس آدم با زور می‌بوسد یکوقت می‌گویند بمک این دیگر خیلی آدم اذیت می‌شود «شرب الهیم» یعنی زقوم را باید با عشق بخوری این خیلی سخت است بعد می‌گوید خیلی خوب جبرانی می‌خورم می‌گوید نخیر جبرانی هم نداریم پشت سرش باید آب جوش بخوری بعد می‌گوید خیلی خوب توی معده برود دیگر ولم می‌کند می‌گویم نه، «یغلی فی البطون» توی شکم هم تکه تکه می‌کند الله اکبر یک کلمه است حضرت علی(علیه السلام) قرآن که می‌خواند نعره می‌کشید قرآن که می‌خواند داد می‌زد امامان ما قرآن که می‌خواندند فریاد می‌کشیدند) یک مقداری قرآن خواندن ما. . . شبی با قرآن به به و چه چه شده قرآنی خوب است که وقتی بخوانند اشک جای بشود الان قبرستانهای ما مثل سیزده بدر شده قلیان و پیک نیک و فلاکس چای و. . . می‌رویم، می‌رویم سر قبر پدرمان انگار رفته‌ایم سیزده بدر اصلاً همه چیزی هویتش عوض شده نه قرآنمان قرآن است نه مزارمان مزار است مشهدمان با کنار دریا قاطی است با تفریح قاطی است حالا نمی‌خواهم بگویم تفریح بد است می‌خواهم بگویم آن آثار تربیتی از بین رفته است پوست است مغز نیست همه‌مان هم با هم الان. . . تلویزیون انجز انجز انجز وعده نصر نصر نصر این چی چی می‌گوید این نصر عبده چی چی است؟ اصلاً همینطور شوخی گرفته‌ایم الهی امین نمی‌دانیم یعنی چه؟ همه با هم مسائل را جدی نمی‌گیریم توی مجالس قرآن می‌خوانیم می‌دانی چرا قرآن می‌خوانیم می‌گوئیم والله هنوز جمعیت نیامده خیلی خوب بفرستش یک خورده قرآن بخواند تا مردم جمع شوند یعنی قرآن را تق تق می‌کنیم دیده‌اید رادیو پنج دقیقه دارد تا اذان چیزی هم ندارد بخواند تق تق تق تق این تق تق می‌کند تا اخبار برسد قرآن تق تق جلسات است «خذ الکتاب بقوه» نیست به قرآن می‌گوئیم درس جنبی حتی در حوزه‌های علمیه‌ی ما، البته راه افتاده ولی هنوز حوزه‌ای سراغ دارم که متاسفانه از مدیرش غصه می‌خورم که مدیرش می‌گفت بابا اگر تفسیر بگذاریم از لمعه عقب می‌افتند دیگر این فکر را باید داد بایگانی، لمعه روی چشم ما قرآن هم روی چشم ما ما نباید یک چیزی را فدای چیز دیگری بکنیم.
توجه به روزنامه بسیار بیشتر از توجه به نهج البلاغه است قرآن غریب است نهج البلاغه غریب است آیات قرآن غریب است خدا می‌داند گاهی وقتها که آیات قرآن را نگاه می‌کنم من هم یک طلبه ایی هستم اما گاهی وقتها می‌گویم عجب! قرآن اینقدر نکته دارد چند وقت پیش سوره‌ی طلاق را می‌نوشتیم آیه‌ی اول سوره‌ی طلاق 35 تا نکته گیرم آمد تازه ما نه بوعلی هستیم نه علامه حلّی هستیم یک طلبه هستیم. . . رد شویم.
«الشمس و القمر بحسبان» خورشید و ماه حساب و کتاب دارد همه‌اش حساب و کتاب دارد یک دعا داریم آن زمانی که امام می‌گفت نمی‌فهمیدند اخیراً فهمیدند در صحیفه‌ی سجادیه داریم‌ای خدایی که وزن نور را می‌دانی یعنی اگر این قرآن را چراغ قوه روی آن بیندازیم وزنش چقدر می‌شود مثلاً از بیست متری یک چراغ قوه بیندازی قرآن را وزن کنی هیچ ترازویی فعلا نداریم که اگر قرآن توی تاریکی وزن بشود یا از بیرون یک چراغ روی آن بیندازیم آیا این چراغ وزن قرآن را اضافه می‌کند؟ امام سجاد(علیه السلام) می‌گوید نور این همه ظریف و لطیف هم باز وزن دارد فکر نکنید اینها تصادفی است حساب شده است «تقدیر العزیز العلیم» اگر به عقل می‌نگریم اگر عقلی هستیم نظام حساب شده حسابگر می‌خواهد هر جا حساب شده هست حسابگری دارد حسابگر که دارد پس ما باید معتقد خدا باشیم تسلیم خدا باشیم اگر هم به هستی نگاه می‌کنیم آیه‌ی بعد می‌گوید «النجم والشجر یسجدان» اگر به هستی نگاه می‌کنی هستی کلاً «له قانتون» هستی سجده می‌کند تو چرا سجده نمی‌کنی؟ می‌خواهی همرنگ جماعت بشوی هستی «لله یسجد ما» هستی سجده می‌کند وقتی می‌گویند در فلان ثانیه سال تحویل می‌شود یعنی چه؟ یعنی در فلان دقیقه و ثانیه حرکت زمین به دور خورشید تمام می‌شود یعنی به قدری حساب دارد که می‌گویند در چه دقیقه‌ای ماه می‌گیرد در چه دقیقه‌ای خورشید می‌گیرد یعنی حساب و کتابش اینقدر ظریف است همه‌ی اینها حساب دارند «کل فی فلک یسبحون» همه دارند جریان. . . دارند راه می‌افتند «و الشمس تجری» قدیم می‌گفتند خورشید ثابت است خورشید و ستاره‌ها دورش می‌چرخند ولی قرآن می‌گفت نه «و الشمس تجری» خورشید هم در حال جریان است بعد گفتند این خورشید با منظومه‌ی شمسی به سمت ستاره وگاه می‌رود به هر حال خداوند می‌فرماید خورشید هم جریان دارد زمان هم دارد؟ بله «الی اجل» مدت دارد آخرش چی می‌شود «اذا الشمس کورت» خورشید و ماه چی می‌شود «وجمع الشمس والقمر» الله اکبر آفرینشش حساب دارد پایانش کنده می‌شود نورش کم. . . «و انا لموسعون» گسترش پیدا می‌کند مثل بادکنکی که بادش می‌کنند قرآن می‌گوید «و السماء بنیناها باید» آسمان را با قدرت آفریدیم «و انا لموسعون» و داریم هی توسعه‌اش می‌دهیم یعنی فکر نکن بنا ساخت و رفت سالنی که ساختیم و رفتیم سالن دیگر توسعه پیدا نمی‌کند خدا اینطور نیست که خورشید و ماه را آفرید تمام شد و رفت «کل یوم هو فی شأن» یعنی هر لحظه داریم کار نو می‌کنیم(حرکت طوری است که(مرعاً واحدا) با یک نگاه آدم می‌فهمد که شب دوم است یا چندم ماه است تاریخ طبیعی تاریخ مجانی تاریخ بی اشتباه تاریخ عمومی همین تغییر قبله خدا رحمت کند آیت الله سید محمد روحانی. . . «الشمس و القمر بحسبان») شما فرض کنید این قرآن کعبه است این هم فرض کنید خورشید است در سال دو بار چنان خورشید روی کعبه قرار می‌گیرد که کعبه هیچ سایه ندارد چون اگر خورشید اینطرف باشد سایه می‌رود آنطرف چنان خورشید روی کعبه هست که هیچ سایه‌ای ندارد و آن روز اگر مردم روبه خورشید نماز بخوانند رو به کعبه‌ی واقعی نماز خوانده‌اند در سال دو روز در دو دقیقه چنان حرکت منظم است که خورشید رو بروی کعبه قرار می‌گیرد ذره‌ای اینطرف و آنطرف نیست «الشمس و القمر بحسبان».
خدایا ما که حرفهایمان بی حساب و کتاب بود خوراکمان بی حساب و کتاب بود خوابمان بی حساب و کتاب بود خیلی کارهایمان بی حساب و کتاب بود هستی حساب دارد فقط ما بی حساب بودیم خدایا بی حسابی‌ها و ندانم کاریها و لغو‌ها و لغزشها تقصیر و قصورهای ما را ببخش و بیامرز(الهی امین).
خدایا روز قیامت که می‌خواهی از ما حساب بکشی(یا من فی الحساب هیبته) در جوشن کبیر داریم خدا وقتی می‌خواهد حساب بکشد هیبت حساب خدا آدم را می‌بازد خدایا جوری به ما توفیق بده عمل کنیم که در آن روز، روز قیامت روز سر افرازی ما باشد(الهی امین).
ما را حسابگر، و حدیث داریم اگر خودتان از خودتان حساب بکشید خدا دیگر روز قیامت از شما حساب نمی‌کشد می‌گوید چون این در دنیا خودش را شب به شب خودش را محاکمه می‌کرد خوبیهایش را می‌گفت الحمدلله بدیهایش را می‌گفت استغفر الله امام کاظم(علیه السلام) فرمود کسی اگر از خودش حساب نکشد شیعه‌ی واقعی نیست و اگر می‌خواهید شیعه‌ی واقعی باشید هر شب ببینید چه کرده‌اید و اگر کسی خودش را محاکمه کند خدا روز قیامت دیگر از او حساب نمی‌کشد «الشمس و القمر بحسبان»
والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته

لینک کوتاه مطلب : https://gharaati.ir/?p=2872

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.