نعمتهای الهی در سوره الرحمن -8
الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی
سوره الرحمن را داشتیم تفسیر میکردیم نه جلسهای از تفسیر این سوره میگذرد در این جلسه میخواهیم «علّمه البیان» را تفسیر کنیم در یکی از جلسهها مطلبی را گفتم که. . . چون شما مفتخر شدهاید به اینکه قرآن را حفظ هستید بینند گان عزیز در میان گروهی هستیم که در شهر کاشان حدود شصت نفر نسل نو ما کل قرآن را حفظ هستند و انشاالله تا چند وقت دیگر میشوند دویست نفر و این از افتخارات ما است حالا اینرا چون من قبلا گفتهام تکرار میکنم برای اینکه نکتهای توی آن هست فرق بین علم قرآن و باقی علوم چیه؟ اگر علم، علم قرآن شد از آفرینش انسان مقدم است قرآن میگوید «الرحمن علّم القرآن» بعد از «علّم القرآن» میگوید «خلق الانسان» اگر علم قرآن شد از آفرینش انسان رتبهاش جلوتر است اما اگر باقی علوم شد نه، اول انسان بعد باقی علوم «اقرا بسم ربک الذی خلق خلق الانسان من علق» بعد میگوید «علّم بالقلم» یعنی اگر باقی علوم شد که «علم بالقلم» است انسان مقدم است اما اگر علم قرآن شد علم قرآن بر انسان مقدم است.
1- بیان آفرینش انسان میان دو آموزش
موضوع بحثمان: «علّمه البیان» نکاتی که اینجا یادداشت کردهام اینست که آفرینش انسان بین دو تا علّم هست اول میگوید که «علّم القرآن» بعد میگوید «علّمه البیان» آفرینش انسان بین دو تا علّم است از این چه میفهمیم؟ آیا این به ما گرا نمیدهد که بشر مساوی است با علم ارزش انسان به مقدار علمش است دینی به اندازهی اسلام سفارش کرده که بدنبال علم بروید؟ توی آسمانها(و لو بالثریا) داریم توی زمین(و لو بالصین) داریم توی دریا(حتی لجج) داریم اگر به کهکشان میروید سراغ علم بروید اگر در شرق و غرب میروید سراغ علم بروید یک علّم ورودی است یک علّم خروجی علّم اول ورودی است «علّم القرآن» آدم وارد میشود «علّمه البیان» خروجی است یعنی انسان باید هم ورودی داشته باشد هم خروجی اگر ورودی نداشته باشد خرف است یعنی چیزی وارد مخ نمیشود اگر وارد بشود خروجی نداشته باشد کتمان است بلد است نمیگوید در ورودی و خروجی، اول ورودی یا اول خروجی؟ اول ورودی و لذا اول گفته «علّم القرآن» اول وارد شود قرآن در روح ما بعد که وارد شد «علّمه البیان» یعنی کسی حق دارد که سخنرانی کند که اول با قرآن آشنا باشد.
2- بیان و قلم براساس قرآن و وحی
مرحوم مطهری میگفت دو تا کتاب نویس داریم بعضیها علم به قلمشان فشار میآورد مینویسند اینها کتابهایشان پرمایه است چون علم از تو فشار میآورد به قلم بیرون این کتاب مایه دارد بعضی نویسندهها قلم دست میگیرند بعد میگویند حالا چی بنویسیم دنبال این هستند که یک چیزی گدایی کنند قرض و قوله کنند یک مقالهای بنویسند اگر قلم دست گرفتی دنبال مطلب گشتی پوکی اگر پر شدی فشار علم به قلم تو فشار آورد. . . گاهی نویسنده مینویسد که نان در بیاورد این ارزشی ندارد گاهی نه، نمینویسد که نان در بیاورد هدفش نان نیست منتهی نان میخورد که جان داشته باشد بنویسد اگر نان خوردیم که بنویسیم ارزش است اگر نوشتیم که نان در بیاوریم ارزش نیست بعضی حرفها یک خورده بالا و پائیناش فرق میکند یک کلمه است سه حرفی است از یک طرف بخوانیم درست است از یک طرف بخوانیم غلط است دنیا برای ما، دنیا برای بشر درست است اما از اینطرف غلط است بشر برای دنیا نیست ما برای خدا هستیم دنیا مال ما هست اما ما برای دنیا نیستیم قالی عقب ما بیاید طوری نیست اما ما نباید هدفمان این باشد که پول جمع کنیم قالی بخریم چون ما انسان هستیم قالی پشم است پشم عقب انسان بیاید طوری نیست انسان نباید عقب پشم برود.
فشار مخ به قلم درست است قلم دست گرفته دنبال مخ میگردد مشکل دارد در جلسهی قبل در رابطه با «خلق الانسان» ده پانزده تا ویژگی برای انسان گفتیم «ان الله خالق کل شی» خدا خالق همه چیزی است میگوید نه خالق کل شی هستم اما «خلق الانسان» در باقی مخلوقات «احسن الخالقین» به خودش نگفت در انسان گفت «فتبارک الله احسن الخالقین» حالا که انسان را گفت پشت سر انسان میگوید «علّمه البیان» شرف انسان به بیانش است به حیوانات میگویند بهیمه، بهیمه الانعام یعنی بی زبان اول میگوید «علّم القرآن» بعد میگوید «علّمه البیان» یعنی بیان شما باید قرآنی باشد(می گویند از در خانه چه چیز ماشین بیرون میرود؟ ماشینی که از خانه بیرون میرود میگویند اول چیزی که از خانه بیرون میرود اگر شب است باید نورش بیرون برود اول نور ماشین بیرون برود بعد ماشین بیرون برود چون اگر بی نور بیرون برود میزند به کسی، اگر روز است نور فایدهای ندارد اول چیزی که از خانه بیرون میرود باید بوقش باشد خدا اول میگوید «علّم القرآن» بعد از این میگوید «علّمه البیان» یعنی بیانها باید بدنهاش قرآنی باشد.)
3- سخنرانیهای دینی براساس قرآن
اگر شعری میخوانیم در راستای قرآن «و ما ینطق عن الهوی ان هو الا وحی یوحی» یعنی آنچه میگوید وحی است پیغمبر از هر جهت بیمه است پیغمبر معصوم است چشم پیغمبر معصوم است «ما زاغ البصر» قلب پیغمبر معصوم است «ما کذب الفؤاد» علّم القرآن سراغ قرآن برو حرفها باید قرآنی باشد با قرآن حرف بزنیم استدلالهایمان قرآنی باشد مگر نمیخواهی تاریخ بگویی، از قرآن بگو مگر نمیخواهی ضرب المثل بگویی ضرب المثلهای قرآنی بگو مگر نمیخواهی استدلال کنی استدلالهای قرآن را بگو احتجاج قرآن بگو هر چه میخواهی بگویی از قرآن بگو بسیاری از ضرب المثلهای فقهی ما ریشهی قرآنی دارد یک ضرب المثل هست خیلی مردم بلد هستند میگویند پیش نماز باید مراعات اضعف مؤمنین را بکند یعنی پیش نماز باید حواسش باشد ممکن است پشت سرش یک زن دو قلو حامله، دو قلو حامله چقدر میتواند رکوع بایستد؟ یعنی باید مراعات اضعف مردم را بکند قرآن هم این را میگوید «لان خفف الله عنکم و علم ان فیکم ضعفا» خدا میداند که شما ضعیف هستید تخفیف داد این مراعات پیش نماز بکنید این میتواند بند به قرآن بشود.
4- پایان نامههای دانشگاهی و آیات قرآنی
دانشکدهی پزشکی میخواهد رسالهی دکترا بنویسد چی چی بنویسیم؟ لای قرآن را باز کنیم سوژهای از قرآن را برداریم تحقیق کنیم چرا قرآن میگوید «شجره من یقطین» برگ کدو برای بدن یونس(علیه السلام) رویاندیم یونسی که از شکم ماهی بیرون آمده چه مشکلی دارد که دوای او برگ کدو است نقش برگ کدو در سوختگی کوفتگی دلهرگی این را ببرید تحقیق کنید چرا قرآن به ایوب(علیه السلام) میگوید «ارکض برجلک هذا مغتسل بارد و شراب» پایت را به زمین بزن با آب سرد آبتنی کن آبتنی با آب سرد چه خصوصیاتی دارد این تحقیقاتی باشد و رسالهی دکترا باشد چرا قرآن میگوید «والتین و الزیتون» گیاهان قرآن چه خصوصیاتی دارد چرا اسم یازده تا درخت توی قرآن آمده تحقیقی بشود رسالهی دکترا بشود اگر میخواهی یک کاری بکنیم تمام جرقهها و چشمکها را از قرآن بگیریم ببینیم قرآن چه چشمکی میزند میخواهیم انتخاب همسر کنیم بسم الله، دختر کی را بگیریم؟ کارخانه دار یا پولدار؟ کارمند یا کارگر؟ کشاورز یا هنرمند؟ قرآن میگوید «ولامه مؤمنه خیر من» اصل در انتخاب همسر دین او است باقی چیزها فرع است آقا شکل خشگلی چطور است؟ میگوید(و لو اعجبتک حسنهنّ) ممکن است برقش تو را بگیرد اما آنکه میخواهی تصمیم بگیری روی فکرش تصمیم بگیر، البته شکل خوب هم بی اثر نیست سه چیز غصه را برطرف میکند آب، سبزی، زیبایی، ولی اصل تفکر است «علّمه البیان».
5- احترام نام خدا در سخن گفتن
(لا تجعلن ضرب لسانک علی من انفقک و بلاغک قولک علی من سددک) یعنی تیزی زبانت را برای خدا نینداز افرادی تیزی زبانشان را سمت خدا میبرند با خدا با ادب حرف نمیزنند دارد والیبال بازی میکند حالا یا توپ آنطرف افتاد یا اینطرف میگوید نه، به خدا اینطرف به خدا آنطرف به قرآن به ابوالفضل… بابا تمام صد و بیست و چهار هزار پیغمبر را به کار میبری که حالا توپ اینطرف خط افتاد یا آنطرف خط.
همینطور که میگوید سبحان الله خدا منزه است «سبح اسم ربک الاعلی» اسم خدا هم منزه است شما دست بی وضو به اسم خدا هم نباید بگذاری حالا که خدا بیان داده بیشترین بیان به سمت خدا باشد برای خدا حرف بزنید فرقی هم نمیکند برای خدا حرف بزنید یا برای خدا حرف نزنید رزق ما میرسد اینطور نیست که برای خدا حرف بزنیم درآمدمان کم بشود برای غیر خدا حرف بزنیم درآمدمان زیاد بشود اینطور نیست.
بیان پنج تا حکم دارد، بیان واجب مثل نماز و امر به معروف، بیان حرام غیبت و تهمت و… بیان مستحب ذکر خدا، بیان مکروه چیزهای غفلت آور بیان مباح چرت و پرتهایی که ما میگوئیم بیان دارای احکام پنجگانه است.
6- بهره گیری از گویندگان خوش بیان در مراسم دینی
بیان درجه دارد همه مردم یک جور نیستند خداوند متعال وقتی به موسی(علیه السلام) میگوید برو پهلوی فرعون میگوید به هارون بگوئید «هو افصح منی» کسی که بیانش بهتر است بگذار او حرف بزند اگر «هو افصح منی» مطرح بشود مسجدهای ما شلوغ میشود مسجدی است پیش نمازش سابقه دار بزرگوار محترم عزیز عادل هزار تا کمال دارد اما به چند دلیل نمیتواند با نسل نو تماس بگیرد سن او بالاست اصطلاحات روز را در جریان نیست نبود حوصله نبود نشاط خوب این آقای روحانی بالاخره یک پسری دارد طلبه برادر خانمش طلبه است گاهی شاگردش طلبه است گاهی توی محلهشان طلبه جوانی هست بالاخره این پیرمرد برود دعوت کند بگوید آقا من بیست سال است که اینجا پیش نماز هستم دیگر تقریباً دارد تاریخ مصرفم تمام میشود بیا نماز مسجد را من میخوانم جوانهای مسجد را تو جمع کن تو بیانت از من بهتر است اگر «هو افصح منی» عمل بشود اه! من، خوب بله شما موسی(علیه السلام) پیغمبر بود اولوالعزم بود هارون پیغمبر اولوالعزم نبود ولی موسی(علیه السلام) که پیغمبر اولوالعزم بود گفت هارون با من بیاید هارون بیانش از من بهتر است اگر هر پیرمرد روحانی یک جوان خوش سلیقه و باتقوا. . . ما الان طلبههای زیادی داریم اینقدر طلبه داریم لیسانس و فوق لیسانس دکتر بعضیها هم فوق لیسانس و دکتر نیستند بنده شش کلاس بیشتر نخوانده اما توی دانشگاه صحبت کنم میتوانم دانشجو را قانع کنم کسی که میتواند … البته من هم دارم ما حق به آن… من هم از آنهایی هستم که فردا باید بروم کنار عرض کنم به حضور شما که وسط دعوا نرخ تعیین نکنیم اجمالاً اگر همین آیهی «هو افصح منی» عمل بشود بسیاری از طلبههای جوان ما که شاغل نیستند شاغل میشوند بسیاری از جوانهای محروم از محرومیت بیرون میآیند همه رقم آخوندی دارد یک رفیق طلبه هم داشته باشد بسیاری از شبهات جواب داده میشود مسجدها پر میشود همین «هو افصح منی» سه تا کلمه است این سه تا کلمه مشکل مسجدها را حل میکند اینکه میگویند قرآن شفاست معنایش این اینست که گوشت درد میکند بسم الله الرّحمن الرّحیم الحمدلله رب العالمین… بله آن شفا را قبول دارم اما اصل شفا اینست که مشکلات جامعه را شفا بدهد یکی از مشکلات ما اینست.
7- اختلاف زبانها و لهجهها، از نشانههای الهی
بیان مهم است «علّمه البیان» یزد و ترک و لر و فارس و عرب و عجم و انگلیسی و چینی و اسپانیایی و از اینها دیگر مهم نیست و لذا کسی بخاطر بیان سر به سر کسی نگذارد ما دلیلی نداریم که زنده باد کاشان تا بگوئیم اه! یزدی را… بله شاید یزد زنده باد شاید اصفهان زنده باد شاید ترکها زنده باد «و من ایاته اختلاف السنتکم» اصلاً لطف خدا به این است که هر کس یک لهجهای دارد و یک زبانی دارد لهجهها نشانهی قدرت نمایی خداست اگر نقشهی اتاق یک جور باشد میگویند برو بابا کلیشهای است دستور کلیشهای که فایده ندارد هر دستوری باید روی فرم خودش باشد.
ما نگاه میکنیم دعوت نامه که برای ما میآید اگر امضاهایش چاپی بود میگوئیم خوب چند تا چاپ کردهاند یکی را برای ما فرستادهاند اما اگر ببینیم نه، با دستش امضاء کرده میفهمیم که این با توجه امضاء کرده لطف خدا به این است که هر کسی یک لهجهای داشته باشد کسی حق ندارد کسی را بخاطر لهجهاش مورد مسخره قرار بدهد هر چه به پیغمبر(صلی الله علیه و اله) گفتند شما از خیر اذان بلال بگذر این نمیتواند شین بگوید عوض اینکه بگوید اشهد ان لا اله الا الله میگوید اسهد ان لا اله الا الله فرمود این سینش ویتامین شین دارد سین اون شین است این به ما میگوید اگر دختری هزار تا کمال دارد یک میلیمتر شصت پایش کوتاه است بابا این دختری که هزار تا کمال دارد برو خواستگاریش حالا است یک مسئلهی جزئی داشته باشد اما مسائل جزئی باعث آن کمالات نشود.
(«علّمه البیان» چه بیانی است؟ مهم نیست اگر ارادهی خدا نباشد آموزشهای دیگران… «علّمه» یعنی خدا بیان به تو داد یک بار نگویی مادرم به من داد پدرم یادم داد استادم یادم داد یک بار نگو چون معده پائین است کشمش میرود پائین اگر سر انسان را زمین کنند پایش را هوا کنند کشمش را روی زمین به او بدهند کشمش بالا میرود اینکه کشمش میرود توی معده نه بخاطر اینکه سرازیری است سرا بالایی هم باشد میرود بالا این «علّمه البیان» فکر نکنی که مال استادت است بله استاد مثل عینک است وسیله هست اما دید مال خود انسان است.)
«علّمه» یعنی خدا یادت داد نگو خودم حدیث داریم اگر کسی این کلمه را بگوید توحیدش لنگ است ولی اگر آب نبود ما بدبخت بودیم اگر قالی نبود بدبخت بودیم اگر فلانی تلفن نمیکرد اگر کسی فلانی نبود لو لا فلان لهلکت اگر فلانی نبود من هلاک میشدم این مشترک است باید بگوئیم خدا این کار را کرد خدا بوسیله فلانی کار من را راه انداخت یعنی از خدا غافل نشویم «علمه» خدا یاد داد بیان وسیله ارتباط علوم و تجربهها ارزانترین چیز.
اولین عضوی که از اول تاریخ تا الان درد نگرفته زبان است در دردها هیچ مریضی به دکتر مراجعه نکرده که بگوید زبانم درد گرفت همه عضوها قابل درد است جز زبان هنر خداست که با یک تکه گوشت اندازهی زبان جوری است که یکبار زیر دندانمان نمیرود اگر هر وقت که میخواستیم که میخواستیم حرف بزنیم زبانمان زیر دندانمان میرفت چه میکردیم اگر دیر دیر یاد میگرفتیم. لهجه مهم نیست «علّمه البیان» وسیلهها شما را از یاد خدا غافل نمیکند «علّمه البیان» خداوند راجع به بیان دستوراتی داده گفته این رقمی حرف بزنید «قولاً سدیدا» «قولاً معروفا» «قولاً لینا» «قولاً بلیغا» «قولاً کریما» با ادب حرف زدن، محکم حرف بزنید یعنی استدلالتان آبکی نباشد سدید از سد سازی میگویند فلانی از سد سازی است یعنی محکم ساخته «قولاً سدیدا» یعنی حرفهایتان مثل سد بتون آرمه باشد. یک جوری حرف نزنید که با یک استدلال جزئی از بین برود اگر آدرس دادی بگو تا پمپ بنزین تا منبع آب نگو تا آن تیرهایی که یک گنجشک روی آن هست خوب گنجشک بلند میشود استدلالهایتان آبکی نباشد بعضی حرفها محکم هست ولی معروف نیست اخیراً ترجمهی قرآنی به من نشان دادند میخواستند چاپ کنند گفتند به نظر تو چه جور است گفتم «قولاً سدیدا» هست اما «قولاً معروفا» نیست گاهی وقتها حرف حرف درستی است اما آدم نمیفهمد باید معروف باشد یعنی چیزی باشد که… «قولاً لینا» نرم بلیغ رسا این آداب حرف زدن است.
بعد میگوید «و قولوا للناس حسنا» با مؤمنین خوب حرف بزنیم؟ میگوید نه حرف زدن باید با همه خوب باشد نگفته(قولو للمؤمنین حسنا) با همه مردم خوب حرف بزنید اگر دو تا حرف بود یکی حسن یکی احسن را بگو «یقول التی هی احسن» آنکه بهتر است بگو میخواهی بحث کنی «و جادلهم بالتی هی احسن» بیان را در راه خودش مصرف کن تو که حرف میزنی یک خورده با خود خدا حرف بزن خیلی ناشکری است «علّمه البیان» خدا به انسان بیان داد و این بیان را برای چراغ قوه پیچ گوشتی برای طلا نخود لپه بیانش را برای هر چیزی بکار میبرد یک مرتبه یک «الله الصمد» نمیگوید بابا بیانش از خداست مثل کسی که کیسهی برنج را میگیرد میپزد به همه برنج میدهد به آن کسی که گونی برنج را فرستاده یک بشقاب برنج نمیدهد این خیلی نامردی است که خدا به ما بیان بدهد و این بیان را برای هر مسالهای بکار ببریم اما این بیان را برای گفتگو با خودش. . . بزرگترین ناشکری است.
«وامر بالمعروف» بیان داده امر به معروف کنیم نهی از منکر کنیم عملی ستایش شده که بیان شود و لذا گفته «علّم القرآن علّمه البیان» اگر پشت سر آموزش نباشد این علم قابل ستایش نیست «الرحمن خلق الانسان علّمه البیان» ادامهی آیات در جلسهی بعد.
خدایا آنچه در بیان ما تا حالا خلاف بوده گذشتهی ما را ببخش و بیامرز.
از الان تا ابد بیان ما را در مسیر قرآن و رضای خودت قرار بده.
والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته