تفسیر سوره حجرات – 5
موضوع: تفسیر سوره حجرات (5)
تاریخ پخش: 03/03/80
بسم الله الرّحمن الرّحیم
«الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی»
1- تفسیر سوره حجرات آیه دو
سرِ سفره وحی بودیم الحمدالله رب العالمین و سر سفره قرآن آن هم سوره حجرات آیه دوم، جلسه اول تفسیرش را گفتیم حرفهایمان ماند، گذاشتیم حرفهایی که مانده اینجا بگوییم، حالا اول آیه را بنویسیم.
موضوع: تفسیر سوره حجرات آیه دوم آیهاش این بود شما حفظ کنید.
»یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تَرْفَعُوا أَصْواتَکُمْ فَوْقَ صَوْتِ النَّبِیِّ وَ لا تَجْهَرُوا لَهُ بِالْقَوْلِ کَجَهْرِ بَعْضِکُمْ لِبَعْضٍ أَنْ تَحْبَطَ أَعْمالُکُمْ وَ أَنْتُمْ لا تَشْعُرُونَ« (حجرات/2)
2- مقدسات در اسلام
بلندتر از پیامبر صحبت نکنید یعنی ادب را مراعات کنید به مناسبت ادب و احترام مقدسات ما در جلسه قبل بحثی کردیم، احترام خداوند متعال، احترام پیامبر، قرآن، مسجد، یکسری گفتیم حالا دنبال آن را میخواهیم بگوییم هر چیزی که به خدا نسبت داده میشود مقدس است: اگر کسی را دوست داری کفش او را هم جفت میکنی، حال من چیزی را قبلا گفتهام اجازه بدهید تکرار کنم.
ما ضریح پیامبر را میبوسیم یک عده آدمهای منحرف میگویند این شرک است. این ضریح آهن است. گفتیم خوب درب خانه خودمان هم آهن است. خیلی درب خانهها آهن است ولی ما هر آهن را نمیبوسیم آهن چون کنار قبر پیغمبر است میبوسیم خوب این را نمیفهمند. حدود شصت سال پیش در حجاز یک مهمانی شد پادشاه آن زمان از همه علما دعوت کرد و یکی از علمای شیعه صاحب کتاب «المراجعات» علاّمه سید شرف الدین جبل عاملی که رحمت خدا بر او، وقتی رفت به مهمانی یک قرآن هدیه داد به شاه، پادشاه هم قرآن را بوسید. ایشان هم به او گفت شما مشرک هستید، گفت چرا؟ گفت: برای اینکه شما پوست گاو را بوسیدید چون جلد قرآن چرم است و از پوست گاو، گفت: من کفشهایم هم چرم است ولی هر چرمی را نمیبوسم، این چرم را که میبوسم چون جلد قرآن است. گفت: ما هم آهن را نمیبوسیم، آهنی را میبوسیم که ضریح پیامبر است. پس چرا شما به ما میگویید مشرک؟!
احترام به مقدسات:
زمان مقدس، مکان مقدس، زمین مقدس، سنگ مقدس، خاک مقدس، آب مقدس، گیاه مقدس، پارچه مقدس، چوب مقدس٬ سفر مقدس، همه اینها هم در قرآن است. ضمناً اشاره میکنم به افکاری که میگویند ما چیزی به نام مقدس ندارم. منتها نمیخواهم بگویم چه کسی گفته و در چه روزنامه و چه سخنرانی در کجا چاپ شده؟ یک تفکری است که میخواهند قداستها را بشکند و بگویند همه مثل هم هستیم، مگر کسی بگوید من مسلمان نیستم. اگر کسی مسلمان نباشد راحت است، اما اگر کسی اسلام را به عنوان اشرف ادیان پذیرفت و قرآن را هم پذیرفت که آن هم ادعا میکند که من اسلام و قرآن را قبول دارم من آیاتش را مینویسم آیاتش هم آیاتی نیست که کسی گیج شود همه میشناسند، مثلاً راجع به زمان مقدس قرآن میفرماید:
«لَیْلَهٍ مُبارَکَه» (دخان/3) آیه اول سوره دخان. شما هم حفظ هستید «إِنَّا أَنْزَلْناهُ فی لَیْلَهِ الْقَدْرِ« (قدر/1) »لَیْلَهُ الْقَدْرِ خَیْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ« (قدر/3) «اَلفِ» یعنی هزار نمیشود گفت همه زمانها مهمتر است. اگر تو که میگویی من مسلمان هستم و قرآن را قبول دارم. قرآن میگوید: شب قدر به اندازه هزار ماه است. هزار ماه تقسیم بر دوازده میشود هشتاد و سه سال یک شبی است به اندازه یک عمر طولانی، نمیشود گفت همه زمانها مهمتر است.
ساعت بد داریم و عکس آن را هم داریم قرآن میگوید: «فی یَوْمِ نَحْسٍ« (قمر/19) یک روز هم نحس است. آیه دیگر میفرماید: «فی أَیَّامٍ نَحِساتٍ« (فصلت/16) بعضی از روزها نحس هستند.
در دعای سمات داریم: «وَ سَاعَهِ سَوْء» یعنی به خدا پناه میبرم از ساعت بد «وَ یَوْمِ سَوْءٍ» روز بد و «وَ سُلْطَانِ سَوْءٍ» و «وَ قَرِینِ سَوْءٍ» رفیق بد، ما بد و خوب داریم. اینطور نیست که همه مثل هم هستند. لب که تکان میخورد حرف خوب از آن صادر میشود و حرف بد صادر میشود، پس زمان مقدس داریم.
3- مکان مقدس
مکان مقدس به قدری است که خداوند به پیغمبرش میگوید: موسی «فَاخْلَعْ نَعْلَیْکَ« (طه/12) نعل، کفش٬ کفشت را بیاور بیرون، «إِنَّکَ بِالْوادِ الْمُقَدَّسِ طُوىً« (طه/12) تو آمدی در یک سرزمین مقدس «طُویً» یعنی قداستش در هم پیچیده شده یعنی مالامال از قداست است نه اینکه حالا یک ذره زعفران روی برنج ریختهاند، کل آن زعفران است «طُویً» از قدس در هم پیچیده شده.
پس زمان مقدس و مکان مقدس داریم. یک چیز عادی است یعنی مثلا ً اگر شعور عادی، الآن لباس عروسی لباس یادگاری است خیلی از زنها با اینکه ده و بیست و سی سال پیش عروسی شده، هنوز لباس عروسی را به عنوان یادگار، هیچ کس حاضر نیست با لباس عروسی شیشه پاک کند، آقا پارچه، پارچه است شما میخواستی با پارچه شیشه پاک کنی این را با قیچی تکه کنیم برای بلند کردن دیگ.
گاهی وقتها یک حرفهایی میزنند خیلی آدم تعجب میکند که ایشان چرا این حرف را زد، مگر میشود که آدم این حرف را قبول کند.
4- زمین مقدس
شما حساب کنید زمین عرفات «فَاذْکُرُوا اللَّهَ عِنْدَ الْمَشْعَرِ الْحَرامِ« (بقره/198) «فَإِذا أَفَضْتُمْ مِنْ عَرَفات» (بقره/198) حاجیها شبِ عید قربان پشتِ یک فرسخی مکه مینشینند.
5- سنگ مقدس
«حجر الاسود» اخیراً دیدهاید این سی دیها را که کلّی کتاب را در آن جاسازی میکنند این الآن باور شده، تمام انسانهایی که تا حالا خلق شدهاند و بعداً خلق خواهند شد همه اینها به خداوند یک بله گفتند یعنی خداوند از آنها پرسید: «أَ لَسْتُ بِرَبِّکُمْ» (اعراف/172) آیا من پروردگار شما نیستم؟ «قالُوا بَلى» (اعراف/172) گفتند: چرا.
خداوند به فرشتهای گفت: فرشته شاهد باش که همه گفتند که تو خدایی، فرشته به صورت جماد شد، مگر میشود؟ بله، مگر نه این است که قرآن میگوید: موسی عصایش را انداخت و اژدها شد. همان خدایی که چوب را حیوان میکند، میشود فرشته به صورت جماد در بیاید. همین جماد الآن «حجر الاسود» است، بعد به حاجی میگویند: مکه که میروید به اینجا میرسید بگویید «أَمَانَتِی أَدَّیْتُهَا» ای سنگی که، فرشتهای که سنگ شدی و من گفتم بله تو خدایی. «أَمَانَتِی أَدَّیْتُهَا» یعنی امانتم را ادا میکنم.
حدیث داریم حجرالاسود این دست خداست در زمین، و خیلی هم دست و پا میزنند که حجر الاسود را ببوسند. میگویند: به این حجری که بوسیدی، این به خاطر این است که دست خداست در زمین. این سنگ مقدس است.
انگشتر عقیق قداست دارد فیروزه قداست دارد. این سنگها اگر انگشتر شود، روایتش را وارسی کنم تحقیق نکردهام، بعضی از انگشترها ثواب نماز را چند برابر میکند.
6- خاک مقدس
خاک کربلا، کسی میخواهد نمازش قبول شود سه تا شماره دارد. 1- یا باید حضور قلب داشته باشد، سرِ نماز حواسش جمع باشد. 2- نافله و نماز مستحبی بخواند. 3- و اگر مثل ما هست که هم حواسش پرت است و هم حال ندارد نماز مستحبی بخواند حداقل خاک کربلا، سجده به خاک کربلا نماز قبول میشود. خاک است ولی خاک مقدس است، خاکی که امام حسین(ع) پول آن را داده و خریده، چون امام حسین(ع) دوم محرم که آمد گفت: زمینها از چه کسی است؟ صاحبانش را خواست و زمین را خرید و گفت: آنجا که میخواهد خونِ من ریخته شود، میخواهم خونِ من در زمین مردم ریخته نشود، زمینها را خرید.
و جالب این است که ظهر عاشورا قبل از اینکه میخواست برود جبهه به این هفتاد و دو نفر گفت: هر کس به مردم بدهکار است برود بدهیاش را بدهد نمیخواهم شهید بشود.
کسی که در راه خدا شهید میشود نباید مالِ مردم در جیبش باشد، مالِ مردم را بدهد ثوابش از شهادت بیشتر است، بروید مالِ مردم را بدهید. خیلی مالِ مردم مهم است.
حدیث داریم: شهید را خداوند همه گناهانش را میبخشد اما اگر شهید به مردم بدهکار است «دین» را خداوند نمیبخشد، و این مسأله مهمی است.
7- آب مقدس
«آب زمزم»
حضرت وقتی در مدینه بود از مکه برایش آب زمزم میآوردند قبول میکرد. آب زمزم شفاست که در کنار کعبه توی مسجد الحرام میجوشد، آب است که به اراده خدا جوشید، حفر چاه و چاه عمیق و نیمه عمیق نبوده، خدا اراده کرد آب زمزم بوجود آمد.
8- گیاه مقدس
قرآن میگوید: «شجره مبارکه» شجره مبارکه داریم.
حیوان مقدس: حیوان مقدس میشود؟ بله، قرآن میفرماید: «هذِهِ ناقَهُ اللَّهِ« (هود/64) این شتر با اراده خدا خلق شده، غیر شترهای معمولی است: «وَ لا تَمَسُّوها بِسُوءٍ» (هود/64) مواظب باشید تماس نگیرد با این شتر به سوء، یعنی قصد بد به این شتر نکنید «فَیَأْخُذَکُمْ عَذابٌ قَریبٌ« (هود/64)
9- پارچه مقدس
روایتی داریم که خداوند فلانی را نمیبخشد گرچه چنگ زده باشد به استار کعبه. ستر یعنی پرده کعبه، کلمه اَستار کعبه در روایتها هست. یعنی پرده کعبه مقدس است.
حتی لباس اهلبیت(ع)، امام صادق(ع) مهماندار شد، به مهمانهایش گفت: میخواهید آن پیراهنی که امیرالمؤمنین پوشید و رفت مسجد و ابن ملجم به مغزش ضربت زد، خون مغز علی ریخته روی پیراهن، میخواهی آن پیراهن را برایت بیاورم؟ یعنی امام صادق(ع)… بله امیرالمؤمنین، امام حسن، امام حسین، امام سجاد، امام باقر، امام صادق(ع) بعد از چهار امام این پیراهن را نگه داشته بود، چون به عنوان پیراهنِ مقدس نشان مهمانهایش میداد.
حتی زمان منصور دوانقی یک حصیر بود دست به دست. دور میگردانیده و میگفتند: این حصیری است که مثلاً پیامبر رویش نماز خوانده. الآن در کنار مدینه دهی هست اسمش آبار علی است، آبار جمع «بئر» است یعنی چاه یعنی چاههایی که امیرالمؤمنین(ع) اطراف مدینه کنده و وقف کرده. و جالب این است که هنوز هم آبهایش شیرین است، و هنوز هم آبهایش را در لیوان میکنند و مهری هم بهش میزنند مهرش «آبار علی» است. وقتی خدا بنا دارد اسم علی زنده بماند، هر تشنهای آنجا باید یاد علی بن ابیطالب بیفتد.
10- چوب مقدس
به فرعون گفتند امسال یک زن پسر میزاید آن پسری که امسال متولد شود و زاییده شود کاخ تو را واژگون میکند. فرعون هم گفته بود هر زنی پسر زایید او را بکشند، مادر موسی پسر زایید ترسید او را بکشند، خدا به مادر موسی الهام کرد شیرش بده او را در صندوق بگذار بیندازش توی رودخانه، فرعون نشسته بود کنار رودخانه تماشا میکرد صندوق را دید گفت او را بیاورید صندوق را آوردند، دید پسر بچهای در آن هست، خواستند او را بکشند زن فرعون نگذاشت، گفت ما که بچه دار نمیشویم این بچه خودمان، این را آب آورده و غیر آنهایی است که میکشیم. خلاصه دایه آوردند سینه دایهها را به دهان نگرفت، تا خواهر موسی که دنبال رودخانه میآمد و مأمور بود از طرف مادرش که دنبال رودخانه بیاید و ببیند سرنوشت جعبه چی میشود، دختر آمد گفت حالا که این توی سینه دایه نمیرود که شیر بخورد من یک خانواده سراغ دارم بروم به او بگویم، و نگفت من چه کسی هستم، گفتند برو بگو٬ رفت به مادرش گفت و آمد و رفت توی سینه مادرش، مادر را نگه داشتند دشمن فرعون توی کاخ فرعون و با خرج فرعون بزرگ شد. این صندوقی که موسی را توی آن گذاشتند پهلوی یهودیها مقدس بود چون سبب حفظ جان موسی شده بود، این صندوق، صندوق مقدس بود، خیلی دنبالش بودند، یک کسی صندوق را دزدیده بود. حال یهودیها گرفته شده بود، سی، چهل سال بعد قرآن در یک ماجرایی گفت: آن صندوق پیدا میشود حالا راجع به صندوق قرآن اینطور میگوید:
«أَنْ یَأْتِیَکُمُ التَّابُوتُ» (بقره/248) تابوت یعنی همان صندوق، در تابوت «سَکینَهٌ مِنْ رَبِّکُمْ« آن تابوت «سکینه» یعنی چه «آرامش» «من ربکم» یعنی از طرف خدا، آن «سکینه» برای شما آرام بخش است، چرا؟ برای اینکه یادگارهای موسی و هارون در آن است.
«وَ بَقِیَّهٌ مِمَّا تَرَکَ آلُ مُوسى وَ آلُ هارُونَ» (بقره/248) قرآن به صندوقی که یادگار موسی در آن است و به صندوقی که حافظ جان موسی بوده به این چوبها میگوید چوب مقدس، چوب مقدس است.
تعجب است بعضیها میگویند فتوی قداست ندارد، یعنی فتوای کسی که پنجاه سال درس خوانده و پنجاه سال نماز شب خوانده و پنجاه سال درس فکر کرده به درجه اجتهاد رسیده، هیچ کس یک گناه از او سراغ ندارد چون اگر از او سراغ داشته باشیم که نمیتواند مرجع تقلید باشد، مرجع تقلید باید عادل باشد یعنی هیچ کس از او گناهی سراغ نداشته باشد، پنجاه سال درس خوانده پنجاه سال نماز شب خوانده و پنجاه سال فکر کرده پنجاه سال تقوا داشته و گناه از او سراغ نداریم، بعد بگوییم فتوای ایشان مثل بقیه صوتهایی است که در هستی است قداست ندارد؟!
11- سفر مقدس
« سُبْحانَ الَّذی أَسْرى» (اسراء/1) وقت تمام شد، حرفم چی شد ما در قرآن و روایات بعضی چیزها داریم که مقدس است چه انسان و چه جماد و چه سنگ، وچه آب، وچه خاک، چه درخت.
خدایا، تو را به حق محمد و آل محمد اگر تا حالا حریمی را شکستهایم و یک چیزی که پهلوی تو عزیز بوده ما او را ذلیل کردهایم و چیزی که پهلوی تو ذلیل بوده ما عزیزش کردهایم، کجیهای بیانی، قلمی، گفتاری، ما را ببخش و از این به بعد همه ما را حفظ بفرما.
«والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته»