تفسیر سوره یوسف (ع) – 8
موضوع: تفسیر سوره یوسف8- آیه 20 تا 23
تاریخ پخش: 79/09/16
بسم الله الرحمن الرحیم
الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی
تفسیر سوره یوسف را دنبال میکنیم، ضمن اینکه روز دانشجو افتخار دانشجویان ما است تبریک میگوئیم.
داستان یوسف (ع) رسید به آنجا که خودی ها او را در چاه انداخته و غریبهها او را بیرون آوردند، و درس آن هم این بود که دل به خودیها خوش نکن. گاهی آنها بی اعتنا میشوند، از آن راههایی که فکر میکنیم عزت در آن است قطع و از راههای که فکر نمیکنیم عزت میآید. و او را پائین کردند برای آب یوسف (ع) به آن چسبیده بیرون آمد، گفتند «بُشْرى هذا غُلام» (یوسف/19) این غلامی است او را فروخته و پول بدست میآوریم.
1- جوانی را مفت نفروشید
انسانی که معرفتش کم است او را مفت میفروشد رسیدیم به یوسف و انسان فروشی «و شَرَوْهُ بِثَمَنٍ بَخْسٍ دَراهِمَ مَعْدُودَهٍ وَ کانُوا فیهِ مِنَ الزَّاهِدینَ» (یوسف/20) «شَرَوْهُ» از «اشتری» و «ثمن» قیمت، «بَخْسٍ» کم. او را به قیمت کمی فروختند. یعنی مردم را کم نگذارید، جوان پیامبر، یوسف را به قیمت کم فروخته چون به او رغبتی نداشتند.
نکتهها و درسها:
1-جوانها خودتان را مفت نفروشید.
به عدهای از فوتبالیستها که به خارج میرفتند سفارش کردم که شما غافل نشوید، شماها بالاتر از این عنوان هستید و این عنوان شاید چند سال بیشتر نباشد و بعد از آن یا پیر شده و یا تازه نفستری میآید.
مثل: خود من چند سال دیگر در تلویزیون دیگری با ابتکار جدیدتر و نو آوری میآید. همه جلوهها مثل ظرف یک بار مصرف است، آنچه ابدی است جوهر انسانی است، تلاشهایی ظاهری باید باشد ولی نباید از آن جوهر نیز غافل شد. هر چه انسان آسان به دست آورد، آسان هم از دست میدهد. چرا یوسف را کم و مفت فروختند چون مفت به دست آورده بودند. ضرب المثل: پدری به پسرش گفت: اگر خواستی این خانه را بفروشی یکی از سردرهای آن را خراب کرده دوباره بساز، تا بدانی که من با چه زجرهایی این خانه را ساختهام. چون ارث راحت به دست میآید.
2-درهم و دینار سابقه تاریخ دارد. چون حضرت یوسف (ع) قبل از موسی و عیسی (ع) بوده.
3-عرضه و تقاضا در نرخ اثر دارد و این یکی از اصول اقتصادی است. چون اینها در مورد یوسف (ع) «وَ کانُوا فیهِ مِنَ الزَّاهِدینَ» بی رغبت بودند. زاهد: یعنی به دنیا بی رغبت است، و چون بی رغبت بودند، نرخ هم پایین بود.
ترسیم تجارت. ما سرمایهای بس عظیم داریم. مثال: قدیم که قنات میکشیدند از دامنه کوه با فاصلهای منظم چاه میکندند. و هر چه جلوتر میآمدند ته چاه کمتر میشد ته چاهها را به هم وصل کرده، آبها به هم متصل که میشد میگفتند قنات. آبها در یکجا و سطح زمین جمع میشده و کشاورز او را به مزرعه برای آبیاری میبرد. البته کشاورز در مسیر باید مواظب باشد که در مسیر آب به این طرف و آن طرف منحرف و هرز نرود، که در این صورت چیزی از آن به مزرعه نمییرسد. انسان هم این چنین است با امکانات و نعمتهایی از قبیل سلامتی، جوانی، فراغت، استاد، کتابخانه، والدین آزمایشگاه، کامپیوترباید به هم وصل شده تا به مزرعه و بودن یک انسان مفید در جامعه است برسد. البته باید مواظب بود که با دیدن فیلمهای غیر مفید، و بازی و حرفها و دوستها و کارهای بی فایده هرز ندهیم.
2- دو مشتری برای یوسفهای زمان
الف: مردم
ب: خدا
مردم انسان را به چند میخرند مخصوصاً الان که شغلهای دولتی هم بسته شده با قرض استخدام و 30 سال کار و 20 سال بازنشستگی میشود 50 سال و هر سال دوازده ماه، جمعاً ششصد ماه، ششصد تا ده هزار تومان پس انداز که البته این خبرها هم نیست همه میشود 6 میلیون تا بیست میلیون پس انداز قیمت یک خانه هرکجا 500 سال عمر دادیم یک خانه گرفتیم باید بگوئیم «وَ الْعَصْر» (عصر/1) «إِنَّ الْإِنْسانَ لَفی خُسْرٍ» (عصر/2) یوسف خود را به قیمت پائین «بِثَمَنٍ بَخْسٍ» فروختیم، انسان دادیم جماد(خانه) گرفتیم. 24 دروغ گفتیم تا موکت قالی شد و سر صد مشتری کلاه گذاشته تا پیکان، پژو شد، شرف و دین داده چه گرفتیم. خداوند: ولی قیمتهای خدا گران است آن هم به بهشت: «إِنَّ اللَّهَ اشْتَرى مِنَ الْمُؤْمِنینَ أَنْفُسَهُمْ وَ أَمْوالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّه» (توبه/111) بدرستیکه خداوند از مومنین جانها و مالهایشان را در مقابل به بهشت میخرد. مردم سوت کشیده یا کف میزنند و یا صلوات ولی خداوند:
الف: گران میخرد
ب: جنسهای معیوب را هم میخرد.
حدیث داریم امام(ع) بعد از نماز به خداوند عرض میکند: «إِنْ کَانَ فِیهَا خَلَلٌ أَوْ نَقْصٌ مِنْ رُکُوعِهَا أَوْ سُجُودِهَا» (بحارالأنوار،ج83، ص38) اگر در رکوع و سجود نمازم نقص بود,خدایا شتر دیدی ندیدی، درهم بخر. این مشتری خوب است.
ج- خداوند جنس کم را هم میخرد: «فَمَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّهٍ خَیْراً یَرَهُ» (زلزله/7) ولی خلق کم را قبول نمیکند: اگر خانم بگوید چند کیلو فلان میوه شما چند سیر بخری قبول نمیکند. ماه رمضانهایی از دست میرود چقدر میتوانستیم آیات الهی را تلاوت کرده، علاوه بر لیسانس میتوانستیم هفتهای یکی از کتابهای مطهری را مطالعه کنیم، مگر نه اینهمه سال 52 هفته و کتابهای مطهری هم 52 کتاب است چرا نخواندیم، و شبهای طولانی جمع شده استاد به ما قرآن بیاموزد. علاوه بر دیپلم قرآن را هم بدانیم و به جای رفیق هرز، دوست خوب بگیریم، چرا گوش دادن فلان نوار، یک نوار پانصد تومانی را حاضریم صدای گربه ضبط کنیم؟ چرا نوار مغز با این نوار، فلان بازی گیرم حلال مگر همه حلالها را ما باید انجام بدهیم، فرصتی نیست که بخشی از عمر را به بطالت بگذرانیم.
3- اگر به مردم خیر برسانیم مردم هم به ما خیر خواهند رساند
«فَموَ قالَ الَّذِی اشْتَراهُ مِنْ مِصْرَ لاِمْرَأَتِهِ أَکْرِمی مَثْواهُ عَسى أَنْ یَنْفَعَنا أَوْ نَتَّخِذَهُ وَلَداً وَ کَذلِکَ مَکَّنَّا لِیُوسُفَ فِی الْأَرْضِ وَ لِنُعَلِّمَهُ مِنْ تَأْویلِ الْأَحادیثِ وَ اللَّهُ غالِبٌ عَلى أَمْرِهِ وَ لکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لا یَعْلَمُونَ» (یوسف/21)
و آن کس که یوسف را خرید بود به خانواده و خانمش گفت او را گرامی بدار، شاید در آینده ما را کمک کرده و یا حال که ما فرزند نداریم او را به فرزندی قبول میکنیم، ما اینچنین امکانات را در اختیار او گذاشته، و ما به او تعبیر خواب یاد دادیم، خداوند بر طرحهای خود پیروز است ولی خیلی از مردم نمیدانند. اینکه گفت او را گرامی بدار شاید متوجه شده که او انسان عادی نیست. اگر ما به مردم خیر رساندیم مردم هم به ما خیر خواهند رسانید.
من حدود سی سال قبل فکر کردیم که پزشک اطفال داریم ولی آخوند اطفال نداریم، گفتم خود میشوم آخوند اطفال، بچهها را جمع کرده به مدت چهار سال کلاس داشتیم که همه آنها الان بزرگ شده و مسئولیتهای مختلف گرفته و بعضی هم از خودم بهتر شده و مرا هم کمک میکنند. یعنی الان ستاد نماز را با بچههای آن جلسه داریم و ستاد زکات و تفسیر و امر به معروف و بنیاد برای امام زمان علیه السلام، همکاران از همان بچههای بیست سال قبل هستند از آن کلاس.
خیر برسان نان میگیری برای همسایه برفهای پشت بام شما را پائین میکند و مشکل شما را هم حل میکند طراحیهای خداوند عجیب است، دختر سه ساله اتوماتیک وار عروسک قنداق میکند، چون بیست سال دیگر زمانی که زائید بتواند بچه قنداق کند، پسر سه ساله هیچ زمانی عروسک قنداق نمیکند.
خداوند در یک شرائطی افرادی را مثل یوسف (ع) میسازد برای شرائط دیگر، تا در آینده کارآزموده باشد، با تعبیر خواب، آینده باید خواب شاه را تعبیر، بعد حکومت را به دست گرفته و مملکت را نجات بدهد.
طرحهای خدا پیروز است «وَ اللَّهُ غالِبٌ عَلى أَمْرِهِ» (یوسف/21) قرآن میفرماید: «إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْراً» (شرح/6) با سختی آسانی است چاه «عسر» و کاخ «یسر» بود. قرآن میفرماید: «إِنَّا کَفَیْناکَ الْمُسْتَهْزِئینَ» (حجر/95) اگر امروز تو را تستهزاء میکنند مردم مکه فردا میگویند: «و اشهد ان محمداً رسول الله» قرآن میفرماید: «وَ رَفَعْنا لَکَ ذِکْرَکَ» (شرح/4) اگر امروز تو را از مکه بیرون کردند فردا با فتح و پیروزی به مکه برمی گردی و نام تو را گرامی میداریم.
قرآن میفرماید: «لِسانَ صِدْقٍ فِی الْآخِرینَ» (شعراء/84) امروز بگو بیایند به سرزمین داغ مکه فردا سال پول به بانک سپرده میکنند برای آمدن به مکه. میگویند: پایان شب سیه سفید است. چاه بود، جاه شد، تنها بود، یار پیدا کرد. یوسف تنها در چاه گریه نکرد ولی برادرها ده تایی بیرون چاه گریه کردند و این اراده خداوند است «وَ اللَّهُ غالِبٌ عَلى أَمْرِهِ»
4- تمام پستهای خدا دادی بر اثر مردانگی و گذشت است
«وَ لَمَّا بَلَغَ أَشُدَّهُ آتَیْناهُ حُکْماً وَ عِلْماً وَ کَذلِکَ نَجْزِی الْمُحْسِنینَ» (یوسف/22) و چون(یوسف) بالغ و محکم و استوار شد ما به او حکمت و علم دادیم و هرکس نیکوکار باشد اینچنین پاداش میدهیم «شد» گره و محکم و رسیدن به توان فکری و جسمی «کَذلِکَ» یعنی خداوند با یوسف تنها قرار ندارد هر کس نیکوکار شود، اینچنین پاداش میگیرد این کلمه دلیل بر این است که هرکس به همین راه رفت پاداش میگیرد.
آیا شده صحنهای از شهوت و غضب و رسیدن به مال دنیا ومورد تهمتی باشد و شما گذشته و بخشش کرده باشی؟ تمام پستهای خدادادی براثر مردانگی و گذشت انسان است.
الف: یوسف از شهوت گذشت: به او مقام دادیم.
ب: از رختخواب برای نماز شب میگذرد «تَتَجافى جُنُوبُهُمْ عَنِ الْمَضاجِعِ» (سجده/16) «فَلا تَعْلَمُ نَفْسٌ ما أُخْفِی» (سجده/17) نمیداند چه میدهیم.
ج: ابراهیم از فرزندش اسماعیل در راه خدا میگذرد، نمیخواستم خون او ریخته شود میخواستم ببینم دل از او در راه من میکند.
د: گذشت از زن و بچه: «إِنِّی أَسْکَنْتُ مِنْ ذُرِّیَّتی بِوادٍ غَیْرِ ذی زَرْع» (ابراهیم/37) سرزمین داغ برای تو زن و بچهام را رها کردم.
گذشت از مال: چرا یک میلیون داده دویست تومان خمس نمیدهیم. مثال: اگر کسی یک باغ انگور میدهد، بعد هم میگوید سالی دو جعبه آن را به خود ما بدهید، خیر نمیدهیم. خوش انصاف، خاک و آب و باران و باغ و کشت همه از اوست، دو صندوق خمس، نمیدهم.
چرا خمس و زکات نمیدهیم؟ بازهم گرفتار خشکسالی، آیا میدانیم چقدر دولت خشکسالی میدهد. امام صادق (ع) را قبول نداریم و دهها حدیث از امامان دیگر (علیهم السلام) که:
هر کجا مالی از بین میرود به خاطر زکات ندادن است: «وَ مَا تَلِفَ مَالٌ فِی بَرٍّ وَ لَا بَحْرٍ إِلَّا بِمَنْعِ الزَّکَاهِ» (وسائلالشیعه، ج9،ص24) در قرآن 32 کلمه زکات داریم و 27 آیه نماز و زکات با هم است که «یُقیمُونَ الصَّلاهَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکاهَ» (مائده/55) زکات جزء دین و فراموش شده، کشاورزها زکات نمیدهند، خشکسالی میشود.
سوال: پس کشورهای کفر که باران میآید زکات میدهند؟ جواب: آنها حساب دیگری دارند، خداوند دو قانون دارد(بار دیگر هم گفته ام.
مثال: دکتر دو رقم دستور آزاد بودن خوردن را اعلام میکند، یک بار میگوید هر چه میخواهد بخورد یعنی الحمدلله. سالم است و یک بار یعنی رفتنی و مردنی است. دادن و اجازه دادن به معانی دوست داشتن نیست این به خاطر این است که کارش از کار گذشته.
مثال: معلم گوش شاگرد خوب را گرفته میگوید از تو انتظار نداشتم ولی شاگرد رذل را محل نگذاشته تا آخر سال صفری به او بدهد به اندازه درب قوری. شاگرد خوب را گوشمالی و مومن را خشکسالی داده ولی کافر را کاری ندارد.
مثال: لباس سفید مثل عمامه من اگر سیاه شد میشویم ولی لباس که همهاش سیاه است شستن نمیخواهد گاهی خداوند بعضی از جوانان خوب را که کار بدی کردهاند آنها را گوشمالی میدهد تا متنبه شود.
گویند: جوانی به دنبال دختری راه افتاده و عاشق شد گفت آدرس خانهاش را پیدا کرده ما در را به خواستگاری بفرستیم در همان حال که به او نگاه میکرد به دیواری خورده و کلوخی و خون آمد، گفت ما شانس نداریم، برگشت امام صادق (ع) او را دید داستان را پرسید و او تعریف کرد حضرت (ع) فرمود: خداوند خیلی تو را دوست داشته که حالت را گرفته اگر دوست نمیداشت تو را رها میکرد بروی تا به گناه آلوده شوی. عدهای را خداوند رها کرده.
اگر ما هم چون یوسف از گناه بگذریم خداوند پاداش میدهد. اگر میخواهی بعد از «أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ» اسم تو را بیاورند باید در مکه سنگ باران شوی.
پس یوسف آمد در خانه یا کمک خوبی باشد و یا فرزند، از اینجا عاشقی زلیخا شروع میشود آیه 23 عاشقی است:
5- گناه از نرمش آغاز میشود
«وَ راوَدَتْهُ الَّتی هُوَ فی بَیْتِها عَنْ نَفْسِهِ وَ غَلَّقَتِ الْأَبْوابَ وَ قالَتْ هَیْتَ لَکَ قالَ مَعاذَ اللَّهِ إِنَّهُ رَبِّی أَحْسَنَ مَثْوایَ إِنَّهُ لا یُفْلِحُ الظَّالِمُونَ» (یوسف/23)
«راوَدَتْهُ» نرمش، گناه از نرمش شروع میشود، زن در خانه شروع کرد به رفت و آمدهای نرمش، خانمی که یوسف در خانهاش بود.
درس: پرده دری نکرده و نمیگوید چه کسی، میگوید او. حدیث: پیامبر گاهی در مسجد میدید انسانی نشسته میگفت بیا تو مجرم هستی و تو کلاه برداری. میگفت: چرا بعضیها کم فروشی میکنند، با اینکه میدانست که او نشسته ولی اسم او را نمیبرد.
اسم نبرید، که فلانی غیبت و آبروریزی میشود.
بعد از مراوده آن خانم زلیخا روزی عشقش شعله کشید، «غَلَّقَتِ الْأَبْواب» همه درها را بست «غَلَّقَتِ» بست «غلق» محکم بست، «الْأَبْواب» همه درها را بست نه یکی را؛ و خود بست که خاطر جمع باشد.
«الله اکبر» زلیخا خود بست، همه درها را، محکم بست که هیچ کس نفهمد، ولی چون خدا خداست همه دنیا فهمیدند، این معنای «وَ اللَّهُ غالِبٌ عَلى أَمْرِه» است. زمانی که خدا بخواهد هر چه محکم کاری شود با صددرصد محرمانه هم همه میفهمند، و آن هم از شبکه اینترنت، این معنای واگذاری امور به خداست، و با خدا نباید کشتی گرفت. بعد از اینکه درها را بست گفت: «هَیْتَ لَکَ» که این معنای سکس دارد که بگذریم)، گفت من آماده هستم یوسف گفت: «مَعاذَ اللَّه» پناه برخدا.
نکتهها و درسها
1- خطرات پسران جوان در منزل با نامحرم.
منزلهایی که پسر و دختر جوان است خلوت کردن بستر گناه است.
2- گناهان با نرمش شروع میشود.
3- سعی کنیم نام خلافکار را نبریم.
4- پاک بودن مرد تنها کافی نیست.
میگوید بچه من پاک است ممکن است دختر ناپاک باشد و به عکس، فلانجا درس میخواند بچه پاک ولی جامعه چی؟
5- زنا همیشه بد بوده. چون گفتیم یوسف (ع) قبل از موسی و عیسی (ع) است، آن زمان هم دربها را بست. یعنی کاربدی است به خصوص زن شوهردار
6- شهوت شاه و گدا نمیشناسد. گاهی زن شاه هم اسیر شهوت میشود.
7- همه دربها را به روی یوسف بست، ولی درب پناه به خدا باز است. یوسف گفت: «مَعاذَ اللَّه» (یوسف/23) به خدا پناه میبرم، یکجا پناهندگی را خواست.
مثال1- یک وقت میگویم: اینجانب به شما هشدار میدهم و یکوقت میگوید: هشدار، هشدار، اینجانب ندارد.
مثال2- یک وقت میگویم: یا حسین، یا حسین، و یکوقت حسین، حسین
یعنی اگر همه درها هم بسته باشد خود را در دل خدا بیاندازی خدا تو را میگیرد و حفظ میکند فعلاً رسیدیم به درب بسته، حالا او میدوید و من میدویدم یوسف دوید به سمت درب بسته.
8-یعنی اگر همه دربها هم بسته بود باز نباید بنشینیم. باز هم باید بدویم که اگر خدا بخواهد دربهای بسته بروی انسان باز میشود ادامه جلسه بعد
خدایا به حق محمد و ال محمد دختر و پسرها را حفظ بفرما.
خدایا ایمانی بده که به هنگام هجوم خطرات با پناهندگی به تو محفوظ بمانیم.
«والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته»