تفسیر سوره نحل – 12، علم -1

موضوع: تفسير سوره نحل (12)، علم (1)
تاريخ پخش: 78/07/08
بسم الله الرحمن الرحيم
«الهي انطقي بالهدي والهمني التقوي»
در ادامه‌ي تفسير آيات سوره‌ي نحل بحث درباره‌ي اين آيه بود كه: «وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِكَ إِلاَّ رِجالاً نُوحي‌ إِلَيْهِمْ فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ» (نحل/43).
بيننده‌ها بحث را در آستانه‌ي تولد حضرت زهرا(س) مي‌بينند، و تولد حضرت امام خميني (ره) در همان ايام است و سال هم سال امام خميني (ره) و اينجا هم دانشگاه است.
بايد بحث به همه اين مناسبتها اشاره داشته باشد. اشاره كرديم به مسأله تقليد و اينكه عالم چه عالمي بايد باشد و ولايت فقيه.
چند نكته:
1- آفرينش براي علم است 
ابر و باد و مه و خورشيد براي اينكه شما ياد بگيريد. مي‌فرمايد: «اللَّهُ الَّذي خَلَقَ سَبْعَ سَماواتٍ وَ مِنَ الْأَرْضِ مِثْلَهُنَّ يَتَنَزَّلُ الْأَمْرُ بَيْنَهُنَّ لِتَعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ عَلى‌ كُلِّ شَيْ‌ءٍ قَديرٌ وَ أَنَّ اللَّهَ قَدْ أَحاطَ بِكُلِّ شَيْ‌ءٍ عِلْماً» (طلاق/12).
برگ درختان سبز در نظر هوشيار *** هر ورقش دفتري است معرفت كردگار
يك جمله هم براي شما كه در نيروي دريايي تخصص‌هايي مي‌بينيد: «يَا مَنْ فِي الْبِحَارِ عَجَائِبُهُ» (المصباح‌كفعمي/ص‌254) (اي كسي كه عجائب تو در درياها هم هست) يكي از جملات دعاي جوشن كبير عجائبي در درياهاست. فيلمهايي پر بيننده است كه از حيوانات و موجودات دريايي و قوانيني را كه بر آنها حاكم است نشان مي‌دهند.
26 مرتبه كلمه «اعْلَمُوا» در قرآن كريم آمده يعني: بدانيد، شما كه پرواز مي‌كنيد از ابرها بالاتر مي‌رويد غافل نباشيد. قرآن گله مي‌كند: «وَ كَأَيِّنْ مِنْ آيَةٍ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ يَمُرُّونَ عَلَيْها وَ هُمْ عَنْها مُعْرِضُونَ» (يوسف/105). چه نشانه‌ها و آياتي در آسمانهاست كه بشر بر آن مرور و عبور مي‌كند ولي غافل است.
«يَمُرُّونَ» اشاره به هواپيما است قديم كه هواپيما نبود مي‌گفتند بشر مرور مي‌كند به آسمان اين كه نمي‌شود چون وسائل پرواز نبود، و چون معناي آن را نمي‌فهميدند مي‌گفتند «يَمُرُّونَ» يعني «يَنْظُرُونَ» يعني نظر مي‌كند به آنها، مثل اينكه كتاب را مرور كردم يعني نگاه كردم.
بعد كه هواپيما آمد معلوم شد كه «يَمُرُّونَ» معناي خودش را مي‌دهد يعني بشر مرور مي‌كند بر آيات در آسمانها (تكرار مطلب) و شايد انسان بتواند در كرات آينده عبور و مرور كند و غافل باشد. خلاصه آفرينش براي علم است و بعثت انبياء براي علم.
سؤال: چرا پيامبر(ص) به معراج رفت؟
جواب: «لِنُرِيَهُ مِنْ آياتِنا» (اسراء/1) براي اينكه آيات و نشانه‌ها را به او نشان بدهيم.
يعني يك سفر علمي و آموزشي بود، علم و تحصيل انتها ندارد، از كلماتي كه به غلط در جامعه ما معروف شده كلمه «فارغ التحصيل» است هيچ وقت انسان از تحصيل فارغ نمي‌شود.
ليسانس مثل دندان است، وقتي دندان پيدا كرد حالا وقت خوردن است مي‌گويد بنده دندان دارم بايد غذا بخورم و حالا كه ليسانس داري وقت مطالعه است.
خود را فارغ التحصيل ندانيد. خداوند به پيامبر(ص) هم مي‌فرمايد: «قُلْ رَبِّ زِدْني‌ عِلْماً» (طه/114) (اگر يوسف به مقام حكومت رسيد به خاطر عملش بود مي‌فرمايد: «يُعَلِّمُكَ مِنْ تَأْويلِ الْأَحاديثِ» (يوسف/6) وقتي توانست با عملش خوابي را خوب تفسير كند خداوند او را به آن مقام رساند.
حضرت سليمان گفت خداي را شكر براي دو چيز: «عُلِّمْنا مَنْطِقَ الطَّيْرِ وَ أُوتينا مِنْ كُلِّ شَيْ‌ءٍ» (نمل/16).
الف: «عُلِّمْنا مَنْطِقَ الطَّيْرِ»
ب: «وَ أُوتينا مِنْ كُلِّ شَيْ‌ءٍ»
زبان پرنده‌ها را مي‌فهمم و حكومت بدست من است، اول شكر بر علم كرد و بعد بر حكومتش.
قرآن از يكي از اطرافيان حضرت سليمان(ع) نقل مي‌كند:
كه من تاج و تخت فلان پادشاه (بلقيس) را مي‌آورم «قالَ الَّذي عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْكِتابِ أَنَا آتيكَ بِهِ قَبْلَ أَنْ يَرْتَدَّ إِلَيْكَ طَرْفُكَ» (نمل/40) قبل از آنكه چشم به هم بزني البته گفت «قالَ الَّذي عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْكِتابِ» من علمي از كتاب دارم كه مي‌توانم اين كار را بكنم.
سؤال: «طيُّ الارض» به قول قديمي‌ها در اسلام داريم؟
جواب: بله اين آيه فوق دليل بر وجود طي الارض است.
2- مرتبه علمي حضرت زهرا(س)
مواردي درباره‌ي علم مطرح مي‌شود
الف: موانع علم؟
ب: آفات علم؟
ج: شيوه‌هاي علم؟
د: استاد چه كسي باشد؟
اين خود يك بحثي است كه چون به شب تولد حضرت زهرا(س) رسيده‌ايم بحث را رد مي‌كنيم گرچه حضرت زهرا(س) هم ازنظر علمي بالابودند من در جلسه‌ي قبل گفتم كه از امام صادق(ع) سؤال مي‌كردند مي‌فرمود بروم به مصحف حضرت فاطمه(س) نگاه كنم كتابي از آن حضرت نزد امامان ما(ع) بود و الآن هم دست حضرت مهدي(ع) است كه امامان ما(ع) نسبت به سؤالات علمي هر زمان گير مي‌كردند به آن كتاب مراجعه مي‌كردند يعني حضرت زهرا(س) را چنين حساب نكنيم كه يك دختر 18 بود سيلي خورد و شهيد شد ما گاهي درباره شخصيتها يك صفت را مي‌گيريم و بقيه صفاتش از بين مي‌رود مثلاً امام حسين(ع) او كه در كربلا شهيد شد بله شهادت او آنقدر اوج گرفت كه رواياتش تحت الشعاع قرار گرفت.
3- اهميت وحي و تفسير در كنار قرآن
مي فرمايد: «فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ بِالْبَيِّناتِ وَ الزُّبُرِ» (نحل/44-43). يعني هدايت انبياء با دلائل عقلي و روشن بود، «زبر»، زبور، كتب آسماني.
«وَ أَنْزَلْنا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ ما نُزِّلَ إِلَيْهِمْ وَ لَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ» (نحل/44). دو وحي بر پيامبر(ص) مي‌شد 1- قرآن 2- تفسير قرآن
اينكه مراد از اين آيه چيست؟ به حضرت الهام مي‌شد، يعني تبصره قانون هم از طرف خداست.
«وَ ما يَنْطِقُ عَنِ الْهَوى‌ إِنْ هُوَ إِلاَّ وَحْيٌ يُوحى‌» (نجم/4-3) هر چه از لب پيامبر صادر مي‌شود وحي است.
چون دو وحي داريم يكي در قالب قرآن و ديگري تفسير قرآن: «لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ ما نُزِّلَ إِلَيْهِمْ»: ما وحيي براي تو مي‌فرستيم تا قرآن را تفسير كني. پس معلوم مي‌شود كه قرآن نياز به بيان دارد، اينكه امام خميني (ره) فرمود: كشور بي آخوند مثل دانشگاه پزشكي بدون پزشك است. نسخه تنها كافي نيست بايد طبيب هم باشد و داروي با بيان پزشك باشد و به همين خاطر اگر نباشد تفسير به رأي پيدا مي‌شود و اين خطرناك است.
افرادي هستند كه در گوشه و كنار به تفسير گفتن شروع كرده‌اند، و تفسيرهايي كه بعضي از آنها به سر هيچ بيلي بند نمي‌شود، اواخر زمان شاه هم تفسيرهايي شروع شد كه بعد گروه فرقان از آن پيدا شد.
رهبر اين گروه كه الحمدالله اعدام شد يك روز مرا ديد من زمان شاه هم جلسه و كلاس داشتم گفت من خيلي مي‌خواستم شما را ببينم رفتيم در يك خانه گفت معناي اين آيه و آن آيه اين است گفت برداشت من اين است گفتم قرآن سليقه‌اي نيست، يك چيزي كه به دلمان مي‌چسبد مي‌گوييم لابد اين است.
به يك نفر گفتند بيمارستان نيروي دريايي كجاست؟ كمي فكر كرد و گفت لابد كنار درياست. پيش خود فكر مي‌كند غذاي كنار دريا لابد ماهي است اينطور نيست، دين ما با قياس نيست. مثل آن شاعر: درخت گردكان با آن بزرگي درخت خربزه الله اكبر! اينها را نمي‌شود قياس كرد.
مثل اينكه بگوييم كد تهران چند است 021 اگر رفتيم كرج 031 اگر قزوين 041 اينطور نيست و لذا هم خود دين از وحي و هم تفسير آن از وحي است.
خلاصه تفسير قرآن بايد توسط كارشناسي باشد: هزاران جلسه‌ي قرآن داريم كه در آنها بعضي افراد تفسير مي‌گويند. تفسير بايد زير نظر كارشناس باشد.
ديده‌ايد نوشته‌اند تزريقات زير نظر دكتر اگر تزريقات زير نظر پزشك است تفسيرات هم بايد زير نظر يك اسلام شناس باشد.
 (بنده 15 سالگي طلبه شده‌ام الآن 55 ساله هستم 40 سال است طلبه هستم استعدادم هم بد نيست از 40 سال حدود 30 سال در تفسير كار كرده‌ام، در عين حال وقتي مي‌خواهم چيزي چاپ كنم به نزد چند كارشناس مي‌خوانم من از خودم خجالت مي‌كشم كه نشان مي‌دهم بعد چاپ و باز هم بي عيب نيست ولي بعضي دو سه سال درس خوانده شروع مي‌كنند چيزهايي مي‌گويند، اسلام شناسي، اسلام شناسي. ياد آن ديوانه به خير، ديوانه‌اي پرچمي دوش گرفت آوازخوان به طرف كربلا رفت. ديوانه ديگري به او رسيد گفت كجا؟ گفت كربلا گفت كي ديوانه شده‌اي گفت امروز صبح گفت من 30 سال است ديوانه شده‌ام هنوز امامزاده شهر نرفته‌ام تو امروز ديوانه شدي مي‌خواهي بروي كربلا.
«أَ فَأَمِنَ الَّذينَ مَكَرُوا السَّيِّئاتِ أَنْ يَخْسِفَ اللَّهُ بِهِمُ الْأَرْضَ أَوْ يَأْتِيَهُمُ الْعَذابُ مِنْ حَيْثُ لا يَشْعُرُونَ» (نحل/45). آيا با اينهمه بينات و پيامبر و معجزه و قرآن و تفسير آن توسط وحي: آيا كساني كه هرگونه بدي را طراحي مي‌كنند از قهر خدا مي‌ترسند. يعني با اينهمه استدلال وحي ديگر لجبازي نكنيد.
آيا در مقابل وحي توطئه مي‌كنند، آيا فكر مي‌كنند ايمن هستند و شعور اين را ندارند كه قهر خداوند از مسيري كه فكر آنرا هم نمي‌كردند بيايد.
يعني در مقابل انبياء و امامان و جانشين امام ايستادگي نكنيد.
بله آنها كه دنبال هوا و هوس هستند خداوند قول نداده آنها را كمك كند ولي: «وَ الَّذينَ جاهَدُوا فينا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنا» (عنكبوت/69) آنها كه در راه ما (خدا) جهاد كردند راه ها را به آنها نشان داده كمك مي‌كنيم در طول تاريخ چه كساني كه در مقابل حق ايستادگي كردند موفق شدند؟ معاويه يا يزيد يا بني عباس؟ شاه يا امام خميني(ره)؟ موسي يا فرعون؟
يك جو عقل هم خوب است، يك نمونه بگوييد كه فلاني با انبياء در افتاد و موفق شد من هم مي‌خواهم نفر دوم باشم، در تاريخ احدي با انبياء در نيافتاده مگر اينكه نابوده شده، با جانشينان انبيا در نيافتيد قداستها را نشكنيد.
«أَ فَأَمِنَ الَّذينَ مَكَرُوا السَّيِّئاتِ أَنْ يَخْسِفَ»
تدبير و انديشه‌ي بد مي‌كنيد، حالا اينرا در اين روزنامه بنويسيم، اين مقاله، اين كاريكاتور، اين تشكيك اين ترديد. آيا خيال شما راحت است از اين رقم توطئه‌ها در مقابل اينكه ما بينات و زبر داريم با فرستادن وحي و پيامبر و بينات باز هم داري كلك مي‌زني؟
4- اقسام مختلف عذاب الهي
زمين شماها را مي‌بلعد و عذاب الهي از مسيري مي‌آيد كه شما باور نداريد.
عذاب چند رقم است:
1- زميني: «أَنْ يَخْسِفَ اللَّهُ بِهِمُ الْأَرْضَ»
2- آسماني: «أَوْ يَأْتِيَهُمُ الْعَذابُ»
3- ناگهاني: «أَوْ يَأْخُذَهُمْ في‌ تَقَلُّبِهِمْ» (نحل/46).
پس اينها احساس آرامش نكنند، آيا احتمال نمي‌دهند كه قهر خداوند آنها را بگيرد يا دلهره‌هايي كه بر آنها القا مي‌شود: «أَوْ يَأْخُذَهُمْ عَلى‌ تَخَوُّفٍ» (نحل/47).
گاهي فشار روحي باعث مي‌شود كه طرف سكته كند، صبح بلند مي‌شويم فلان جا سيل و يا زلزله آمده، هرچه مي‌دانيم از حافظه محو مي‌شود، فكر نكنيد حال كه قلم و بيان داريد مي‌توانيد هر كاري مي‌خواهيد بكنيد، با مقدسات در نيافتيد.
5- نگرش به آفريدگان خداوند و عدم غفلت از آن
«أَ وَ لَمْ يَرَوْا إِلى‌ ما خَلَقَ اللَّهُ مِنْ شَيْ‌ءٍ يَتَفَيَّؤُا ظِلالُهُ عَنِ الْيَمينِ وَ الشَّمائِلِ سُجَّداً لِلَّهِ وَ هُمْ داخِرُونَ» (نحل/48).
به آفريده‌هاي خداوند نگاه نمي‌كنند، اين مرغابي بال او چرب است آب را پس مي‌زند و الا او به آب فرو مي‌رفت، وزن آب و پرنده، وقتي آن پرنده مي‌خواهد شكار خود را در دريا بگيرد، يك درصد احتمال خلاف آن نيست
 (در ته دريا نهنگها دندانهايشان جرم مي‌گيرد چوب مسواك و خلال مي‌خواهند چكار كنند؟ مي‌آيد روي آب دهانشان را باز مي‌كنند و پرنده در هوا گرسنه است پرنده‌هايي كه مثل كلنگ دو سره دو نوك دارد جرمهاي لاي دندانهاي نهنگ را مي‌خورد هم شكم او سير شده و هم دندانهاي او پاك مي‌شود.
خدايي كه روزي يك پرنده در هوا را لاي دندان يك نهنگ قرار داده، هيچ مي‌دانيد همين نفس كه ما مي‌كشيم بخاطر همين نهنگهاست اگر حيواناتي كه در دريا مي‌ميرند نهنگها آنها را نخورند آب دريا بد بو مي‌شود، اگر نهنگها يك روز اعتصاب كنند و بگويند گوشت مرده نمي‌خوريم شايد تنفس براي ما مشكل شود و هر نفس كه ما مي‌كشيم براي هر برگي است كه براي ما اكسيژن مي‌سازد و هر نهنگي كه فضاي دريا را پاكسازي مي‌كند.
غافل نگذريم:
به دريا بنگرم، دريا تو بينم، به صحرا بنگرم…
موحد كسي است كه از اينها استفاده لطيف بكند، خليفه‌ي دوم گفت حمام جاي بدي است، (انسان بدن همديگر را مي‌بيند) اميرالمؤمنين(ع) فرمود: حمام جاي خوبي است، انسان بياد مردن و قبر و قيامت مي‌افتد كه او را لخت كرده، غسل مي‌دهند.
بله مي‌توان از حمام استفاده‌ي معاد كرد كسي هم ممكن است استفاده سوء بكند، مثل كليد از يك طرف باز و از طرف ديگر مي‌بندد. تا به چه شكل حركت بدهيم.
6- تسبيح طبيعت و سجده‌ي آن بر خدا
طبيعت دفتر خداشناسي است: «أَ وَ لَمْ يَرَوْا» قرآن زياد اين جمله را مي‌فرمايد كه غافل نگذريد آيا به پديده‌ها نمي‌نگريد؟ كه هر چيز سايه‌اي دارد و از راست و چپ حركت دارد و خاضعانه براي او (خدا) سجده مي‌كنند، سايه به خاطر گردشي كه دارد حالت به خاك افتادگي را دارد. به هستي نگاه كنيد، هستي در حال سجده است. از نظر قرآن و فرهنگ قرآني همه هستي سجده مي‌كند.
آيه در اين زمينه زياد داريم مثلاً مي‌فرمايد: «يُسَبِّحُ لِلَّهِ ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي الْأَرْضِ الْمَلِكِ الْقُدُّوسِ الْعَزيزِ الْحَكيمِ» (جمعه/1) (تسبيح خدا مي‌گويد آنچه در آسمان و زمين است) و يا داريم «سَبَّحَ لِلَّهِ ما فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ هُوَ الْعَزيزُ الْحَكيمُ» (حديد/1) و يا «كُلٌّ لَهُ قانِتُونَ» (بقره/116) همه هستي در حال قنوت است و يا در حال سجده است هر كس و هر چيز به هر مرحله از شعور كه برسد سجده مي‌كند، نه خودشان كه سايه آنها تسليم قوانين الهي هستند.
«وَ لِلَّهِ يَسْجُدُ ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي الْأَرْضِ مِنْ دابَّةٍ وَ الْمَلائِكَةُ وَ هُمْ لا يَسْتَكْبِرُونَ» (نحل/49). هر جنبنده‌اي و آنچه در زمين و آسمانها است و فرشته‌ها او را سجده كرده و تكبر نمي‌كنند. انسان است كه تكبر مي‌كند و از همه محتاجتر (مي‌گويند هر ميموني زشتر است) انسان از همه موجودات و از همه موجودات هم در برابر خدا گردن كلفت‌تر است. پرنده‌ها تسبيح مي‌گويند: «مَنْطِقَ الطَّيْر» (نمل/16).
قرآن مي‌فرمايد: سليمان با لشگرش آمدند رد شوند يكي از مورچه ها به بقيه گفت: «يا أَيُّهَا النَّمْلُ ادْخُلُوا مَساكِنَكُمْ لا يَحْطِمَنَّكُمْ سُلَيْمانُ وَ جُنُودُهُ وَ هُمْ لا يَشْعُرُونَ» (نمل/18).
اي مورچه‌ها داخل لانه شويد اين سليمان و لشگرش هست كه دارند مي‌آيند شما را لگدمال مي‌كنند و متوجه هم نيستند پس مورچه هم مي‌فهمد كه اين سليمان لشگرش است بعد نهي از منكر مي‌كند كه برويد در لانه‌ها تا پايمال نشويد، و هم دلسوزي مي‌كند و بعد هم نسبت «لا يَشْعُرُونَ» مي‌دهد كه اينها متوجه نيستند مورچه به سليمان چنين مي‌گويد.
هستي در حال سجده و تسبيح است گوش شنوا مي‌خواهد، و سجده تنها براي اوست «وَ لِلَّهِ يَسْجُدُ» و هستي شعور دارد كه سجده مي‌كند.
من اين را نمي‌دانم، اجازه بدهيد بگويم، ايام جبهه بود خانواده‌هاي شهيد مجله‌اي درب خانه‌شان بود ما هم با ماشين در كوچه‌هاي تهران داشتيم مي‌رفتيم رسيديم مقابل يك خانه‌اي كه عكس شهيد زده‌اند گفتيم فاتحه‌اي بخوانيم وقتي وارد شديم و فهميدند كه ما كي هستيم پدر و مادر شهيد آمد و بعد گفتند اين شهيد ما داستاني دارد و آن اينكه او داخل قفس كبوتري داشت روزي آمد و او را آزاد كرد و گفت خداوند به تو بال داده كه بپري وقتي كبوتر پريد بعد او به خود گفت من خودم را هم بايد از اين قفس تن آزاد كنم تصميم به جبهه رفتن گرفت چند مرتبه براي ديدن آمد و رفت تا در يكي از سفرها دير كرد چشم به راه او شديم تا يك روز درب اطاق باز بود و عكس اين شهيد در طاقچه، ديديم كه اين كبوتري كه آزاد شده بود و ما او را با قيافه مي‌شناختيم وارد منزل و وارد اطاق و بعد رفت و خودش را به عكس اين شهيد كشيد ما فهميديم كه حتماً اتفاقي افتاده و بعد از مدت كوتاهي خبر شهادت او از جبهه رسيد.
قرآن مي‌فرمايد: «هدهد به نزد سليمان آمد. گفت من از منطقه‌اي عبور كردم كه آنها خدا را نمي‌پرستيدند، بت پرست بودند و پادشاه آنها خانمي بود و تختي داشت».
يعني هدهد در آسمان هم مي‌فهمد كه شما خداپرست يا خورشيد پرست هستيد. اين زن است يا مرد شاه يا غيرشاه، و اينكه روي آن نشسته تخت سلطنتي است مي‌گويد: «وَ لَها عَرْشٌ عَظيمٌ» (نمل/23). از ايمان و شرك ما خبر دارند، فكر نكنيم با شعور فقط ما هستيم، چقدر بد است كه هستي در حال سجده و قنوت باشد: «كُلٌّ لَهُ قانِتُونَ» (بقره/116) ولي ما وصله‌ي همرنگ هستي نباشيم ولي ما اهل سجده و قنوت نباشيم.
پرنده‌اي صدا كرد امام صادق(ع) فرمود منظور از اين صدا چيست؟ و چه مي‌خواهد بگويد. مثنوي گفته:
ما سمعيم و بصيريم و هوشيم *** با شما نامحرمان ما خامشيم
حضرت امام خميني نامه‌اي دارد به عروسش فاطي مي‌گويد دخترم تمام هستي در حال سجده است اين ما هستيم. حالا اين براي ما زشت است بيشتر از همه براي من بگذار بگويم مي‌فرمايد: پرنده كه نماز مي‌خواند مي‌فهمد «كُلٌّ قَدْ عَلِمَ صَلاتَهُ وَ تَسْبيحَهُ» (نور/41) يعني او وقتي تسبيح و نماز مي‌خواند مي‌فهمد.
بنده‌ي قرائتي وقتي نماز مي‌خوانم كه نمي‌فهمم گنجشك از من بهتر است چون او مي‌فهمد چه مي‌گويد و من نمي‌فهمم،
اينها جزء معارف ناب قرآن است، ممكن است كه ما خط كش روحمان كوتاه باشد.
سؤال: فرق «خطبه» و «خطابه» چيست؟
«خطبه» يعني صحبت و سخنراني كن و يك چيزي بگو كه مردم بفهمند ولي «خطابه» يعني حق را بگو اگر هم امروز نفهميدند بعدها خواهند فهميد و لذا مي‌گويند «خطبه‌هاي نهج البلاغه» نه خطابه‌ها افرادي هستند كه هر چه به آنها مي‌گويي به علامت انكار و تكبر كتفهايش را بالا مي‌اندازد «ثانِيَ عِطْفِهِ» (حج/9) بعد كه مي‌رود و به بن بست مي‌رسد و به مشكل برخورد مي‌كند مي‌گويد كار، كار خداست، اول حاضر نبود اقرار كند.
 (مثل بچه‌هايي كه هر چه مي‌گويي گوش نمي‌دهد ولي بعد مي‌گويند: حق با بابايم بود، استادم درست گفت) قرآن مي‌گويد: هستي حتي سنگ شعور دارد.
براي ما سنگين است ولي بايد قبول كنيم (وحي است) كه مي‌فرمايد: «وَ إِنَّ مِنْها لَما يَهْبِطُ مِنْ خَشْيَةِ اللَّهِ» (بقره/74).
ديگر وقت نوشتن هم ندارم چون دقيقه‌هاي آخر است، مي‌فرمايد: «إِنَّما يَخْشَى اللَّهَ مِنْ عِبادِهِ الْعُلَماءُ» (فاطر/28) فقط علماء خشيت دارند. بعد مي‌فرمايد: بعضي از سنگها هم از خشيت خدا از كوه سرازير شده و مي‌افتد. پس هستي شعور دارد، انسان مي‌خواهد نماز بخواند.
7- عبادت حضرت زهرا(س)
به زهرا(س) مي‌گويند «زهرا» تولد حضرت در پيش است، چون وقتي انسان مي‌خواهد نماز بخواند مي‌گويد، همه هستي «سبحان الله» مي‌گويد من چرا نگويم،
گاهي انسان مغرور مي‌شود كه من رفته‌ام مسجد جمكران، نماز، توسل، نماز شب خوانده‌ام، كاري نشده چون همه هستي تسبيح مي‌گويد انسان متوجه مي‌شود كه كاري نكرده، غرور انسان را نگيرد.
چون عبادت حضرت زهرا(س) نور داشت مي‌گويند «زهرا» عبادت مزه دارد، من در تولد حضرت امام خميني(ره) نمي‌دانم چه بگويم، ثمره‌ي علم عبوديت است.
برادرها اين درسها همه فراموش مي‌شود، هر چه بخوانيم يادمان مي‌رود و اگر الآن در پيري فراموش مي‌كنيم.
قرآن مي‌گويد: – الآن آيه‌اش را يادم رفته كه بعضي‌ها وقتي پير مي‌شوند آنچه در جواني ياد گرفته‌اند فراموش مي‌كنند.
به تحصيلات ننازيد، فراموش مي‌شود، نام ما فراموش مي‌شود، من كه اينجا نشسته‌ام قبر پدر و جدم را مي‌دانم بقيه را نمي‌دانم، در آينده نسل ما سراغ قبر ما را هم نخواهند گرفت، يك نسل را مادر هستي مي‌دانند فراموش مي‌شويم آنچه براي ما مي‌ماند چيزي است كه چقدر ما با هستي گره خورده‌ايم مدها، رنگها، خوشگيلها، زنده و مرده بادها همه تمام مي‌شود.
زهرا(س) امام خميني(ره) و امام حسين(ع) ماند و كاخها خراب شد و خيلي كاخها الآن كلاغ در آن است همه چيز محو مي‌شود.
8- ماندگاري رنگ‌هاي خدايي و فناپذيري غير آن
قرآن مي‌فرمايد: «ما عِنْدَكُمْ يَنْفَدُ وَ ما عِنْدَ اللَّهِ باقٍ» (نحل/96).
هر چه رنگ شماها هست مي‌پرد و هر چه رنگ خدايي دارد مي‌ماند، خوشا بحال كسي كه درس خواندنش براي خدا باشد، عشق به چه كسي، اوليا خدا، به چه آرزويي، خدمت به خلق خدا، هدفها همه مقدس‌اند، و ما مي‌توانيم، همه كارهايمان الهي باشد، آبي كه به صورت مي‌ريزيم قصد وضو و شنا به قصد غسل، پولي كه صدقه مي‌دهيم اول براي جان امام زمان (عج) كه هستي به انگشت او مي‌چرخد، بعد براي مسلمانهاي كره‌ي زمين، همه انسانها بعد هم خودت، نيت عمومي باشد. درس مي‌خواند، ليسانس مي‌گيرد. به خانه و ماشين و… مي‌رسد. آخرش چيست؟ اينها كه همه جماد هستند و تو انسان، و انسان نبايد فداي جماد شود، بلكه بالعكس.
جمله‌اي است از يك طرف درست و از يك طرف غلط است، دنيا براي شما درست و شما براي دنيا غلط، نخ عقب سوزن درست ولي سوزن عقب نخ نبايد برود.
تولد حضرت زهرا(س) را تبريك مي‌گوييم، خوشا به حال ما كه زهرا(س) داريم، دختر نبوت، همسر ولايت، مادر امامت، چه لقبهايي، در همه خانه‌ها اسم دخترها را زهرا و فاطمه بگذاريد،
من غصه مي‌خورم مي‌گوييم چرا زهرا و فاطمه نداري؟ مي‌گويد خواهرم فاطمه بود بگو چون خواهر يخچال دارد ديگر يخچال نمي‌خواهيم، و چون زن داداشم تلفن دارد ما ديگه نمي‌خواهيم چطور در كارهاي مادي چشم و هم چشمي هست ولي در كارهاي معنوي نيست.
حديث داريم: كساني كه به عشق ما اسم فرزندانشان را علي و فاطمه و حسن و حسين و تقي و …. بگذارند فرداي قيامت به نفع آنها خواهد بود، حال كه اسم فلان را گذاشته‌اي فرداي قيامت چه نفعي خواهد داشت؟ حديث: از حقوقي كه فرزند به پدر و مادر دارد نام نيكو مي‌باشد.
9- اهميت و احترام دختر بعد از اسلام
«وَ إِذا بُشِّرَ أَحَدُهُمْ بِالْأُنْثى‌ ظَلَّ وَجْهُهُ مُسْوَدًّا وَ هُوَ كَظيمٌ يَتَوارى‌ مِنَ الْقَوْمِ مِنْ سُوءِ ما بُشِّرَبِهِ أَ يُمْسِكُهُ عَلى‌ هُونٍ‌ام يَدُسُّهُ فِي التُّرابِ أَلا ساءَ ما يَحْكُمُونَ» (نحل/59-58)
همينكه خبر مي‌دادند خانمش دختر زاييد صورتش از غصه سياه مي‌شد از خبر تلخي كه شنيده از قومش و محله و شهر متواري و فراري شود و يا با ننگ و خقت او را نگه دارد و يا او را به خاك مخفي كند اين وضع دختر بود ولي خداوند در اين زمان مي‌فرمايد: «إِنَّا أَعْطَيْناكَ الْكَوْثَرَ» (كوثر/1).
سوره‌ي كوثر بنام زهرا(س) است و «فاطمه» يعني: زن استثنايي و از عيبها جدا فاطمه، فاطمه است يعني اين زن جداست و حسابش از همه فرق مي‌كند.
و لذا سوره‌ي «كوثر» حسابش از همه جداست، و تمام كلمات اين سوره از «اعطينا» و «كوثر» و «فَصَلِّ لِرَبِّكَ» (كوثر/2) و «وَ انْحَرَْ» (كوثر/2) و «شانِئَكَ‌» (كوثر/3) و «هُوَ الْأَبْتَرَ» (كوثر/3) هيچ جاي قرآن نيست و منحصر به فرد و مربوط به اين سوره است، آلياژ اين سوره استثنايي است.
خود زهرا(س) استثنايي است وقتي خداوند مي‌خواهد او را به پيامبر(ص) و خديجه بدهد مي‌فرمايد 40 روز بايد از هم جدا باشيد مي‌خواهد فاطمه(س) را به آنها بدهد
خدايرا شكر كه فاطمه(س) را دوست داريم و اهل بيت(ع) ما معصوم هستند و امام خميني(ره) يكي از فرزندان اوست، كسي كه در دنيا نمونه نداشت. تولد حضرت زهرا(س) را تبريك گفته و همچنين تولد حضرت امام خميني(ره) را كه اينها سوختند تا مكتب را به ما رساندند چون در تولد حضرت زهرا(س) خدا چيزهايي به انسان مي‌دهد من چند دعا مي‌كنم.
10- آداب و اصول دعا
يك نفر آمد خدمت امام(ع) عرض كرد من دعا مي‌كنم مستجاب نمي‌شود حضرت فرمود چگونه دعا مي‌كني گفت مي‌گويم خدايا بده حضرت فرمود دعا آدابي دارد كه:
1- از خدا تجليل كنيد.
2- الحمدالله بگوييد.
3- نعمتهايش را بشماريد.
4- صلوات
5- لغزشهاي خود را به ياد و زبان بياور.
6- عذرخواهي
7- دعا كن
ما دو سه دقيقه‌اي كه وقت داريم بيننده‌هايي كه در آستانه‌ي تولد حضرت زهرا(س) پاي تلويزيون هستند ما دعاي دسته جمعي كرده و آنها هم آمين بگويند.
حديث داريم اگر در زمان دعا كردن دستها را مقابل صورت آورديد خداوند مي‌فرمايد دستي كه بالا آمده من خالي بر نمي‌گردانم.
سؤال: مگر خدا بالاست كه دست را رو به بالا مي‌گيريم؟
جواب: اينكه دست را رو به بالا مي‌گيريم يعني من گدا هستم نه اينكه خدا بالاست. (علامت سؤال است، نه علامت مكان)
حديث داريم: اگر ده مرتبه يا الله بگوييد خداوند مي‌گويد لبيك من مي‌دهم.
خدايا ما نمي‌توانيم از تو تجليل كنيم تو عزيزي، رحيمي، رئوفي، رحماني، خالقي، هستي و ما را آفريدي به ماعقل و شعور و انبياء و عزت دادي و توطئه‌ها را خنثي كردي در همه‌ي دنيا طاغوت حكومت مي‌كند و از آمريكا مي‌ترسد جز ايران براي هر نعمتي شكر و «الحمدالله رب العالمين» هستي شعور دارد و ما غافل، براي هر لغزشي «استغفرالله ربي و اتوب اليه».
خدايا تو را به حق محمد و ال محمد اموات و خود ما را بيامرز.
هرچه به عمر ما اضافه مي‌كني به ايمان و عقل و علم و عمل و بركت كار ما بيفزا.
دين و رهبر و عقائد و افكار و مرز و بوم ما حفظ بفرما.
توطئه‌ها خنثي توطئه گران نابود بفرما.
خدايا روز به روز بر عزت و قدرت و حدت و مصونيت نظام ما بيفزا.
ما را دشمن شاد قرار مده.
انواع بركات را بر ما نازل فرما.
به بي مسكنها مسكن خوب، به بي همسرها همسر خوب به بي فرزندها فرزند خوب، به بي كارها شغل حلال عنايت فرما. باران رحمتت را نازل دلها با صفا مرضي، شفا و اموات مورد مغفرت قرار بده.
جان و روح هستي آقا امام زمان حضرت مهدي (عج) است. قلب مطهرش را از ما براي هميشه راضي و ما را از بهترين ياران و زمينه سازان حكومت قرار بده.
«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»
لینک کوتاه مطلب : https://gharaati.ir/?p=2540

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.