Deprecated: Implicit conversion from float 79.9 to int loses precision in /home/gharaati/public_html/wp-includes/class-wp-hook.php on line 85

Deprecated: Implicit conversion from float 79.9 to int loses precision in /home/gharaati/public_html/wp-includes/class-wp-hook.php on line 87
محاسبه و بازنگری – درسهایی از قرآن
Warning: Undefined array key "beoreo" in /home/gharaati/public_html/wp-content/themes/publisher-child/functions.php on line 185

Deprecated: md5(): Passing null to parameter #1 ($string) of type string is deprecated in /home/gharaati/public_html/wp-content/themes/publisher-child/functions.php on line 185

محاسبه و بازنگری

موضوع: محاسبه و بازنگری
تاریخ پخش: 76/12/28

بسم الله الرحمن الرحیم

«الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی»

به مناسبت اینکه بحث در زمانی پخش می‌شود که روزهای آخر سال هفتاد و شش هست و سالگرد برادر بزرگوار و عزیز حجت الاسلام و المسلمین حاج احمد آقا هست در حسینه جماران آمدیم تا جای پای امام را ببینیم. جای حاج احمد آقا را ببینیم. در خدمت عزیزانی هستیم که در زمان حیات از محافظین امام بودند. بعضی از آنها از همسایگان امام بودند. عزیزانی که در بیت به نحوی کار می‌کردند یا الآن در مرقد به نحوی مسئولیت دارند. برای اینکه روح امام و حاج احمد آقا و حاج مصطفی و همه شهیدان را شاد کنیم، بخصوص شب جمعه آخر سال هم هست. هیچ اشکالی ندارد که ما نیم دقیقه‌ای سوره حمد را با هم بخوانیم و به شهدا هدیه کنیم. چون سوره حمد به اندازه همه قرآن ارزش دارد.
1- اهمیت سوره حمد
همه قرآن در یک کفه است. سوره حمد هم در یک کفه است. «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ، الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبّ‌ الْعَلَمِینَ، الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ، مَلِکِ یَوْمِ الدِّینِ، إِیَّاکَ نَعْبُدُ وَ إِیَّاکَ نَسْتَعِینُ» (حمد/1-5) خداوندا همه کسانی که به گردن ما حق دارند خودشان را از ما راضی بگردان. الآن که اینجا نشستم دیدم که پارچه‌ای است که مردم جماران آمدند و حسینه را سفید کنند. گچ کاری کنند. امام فرمود: تا من زنده هستم این جا را گچ کاری نکنید. جز دیدنی‌های تاریخ باید باشد. این حسینیه که از گچ و خاک است سلمان رشدی را در اروپا به لرزه انداخت. وقتی معنویت هست همینطور است. یک وقتی من این را مثال زدم. یک نخی در اسکناس است. نخ باریکی است. اما همان نخ اسکناس به اسکناس ارزش می‌دهد. اگر آن نخ را نداشته باشد ارزش ندارد. بلال سیاه وقتی اذان می‌گوید دنیا تکان می‌خورد. وقتی آن نخ نبود. آن اخلاص نبود هزار تا کاخ هم جایی را به لرزه نمی‌اندازد. از کاخ سفید دستور می‌گیرند. صدها هواپیمای جنگی کنار خلیج فارس می‌گذارند و رهبر عزیز انقلاب ما کنار این هواپیماها می‌رود. و می‌گوید: آمریکا هیچ غلطی نمی‌کند. چه باعث شده که اینقدر عزیز شدیم؟ این نخ عزت ما گم نشود. خدایا این کشور را، مسئولینش را، امتش را روز به روز بر عزتشان بیفزا.
چون روزهای آخر سال یک تغییر و تحولی همه جا ایجاد می‌شود. آن‌هایی که انبار دارند انبار گردانی می‌کنند. بانکها حساب‌ها را جابجا می‌کنند. بازاری‌ها وضع خودشان را بررسی می‌کنند. زنها درخانه آشپزخانه و خانه را تمیز می‌کنند. خانه تکانی می‌کنند. علی‌ای حال نگاهی به اموال، پولها، کمبودها، درآمد‌ها، ورشکستگی‌ها می‌کنند و کارهایشان را محاسبه می‌کنند.
بحث ما هم درباره‌ی محاسبه است. البته بحث محاسبه را باید خود امام بگوید. این از زبان من زیادی است. هر حرفی به درد یک زبان می‌خورد. من اول بگویم: که این حرف حرف من نیست. من یک نواری هستم که قابل نیستم این بحث را بکنم. بحث ما بحث بسیار اخلاقی و عرفانی و بالایی است و امیدوارم روح امام کمک کند و این بحث مفید باشد. خدا شهید مطهری را رحمت کند. ایشان به شیراز رفته بود. می‌گفت: من خیلی لذت می‌برم که در شیراز نفس می‌کشم. گفتند: چرا؟ گفت: چون در اینجا ملاصدرا نفس کشیده است. ما الآن جایی نفس می‌کشیم که امام نفس کشیده است. نایب امام زمان نفس کشیده است. بحثمان زمانی است که حاجی‌ها می‌خواهند به مکه بروند. هفتاد، هشتاد هزار نفر تقریبا می‌خواهند پرواز کنند. آنها هم می‌خواهند جایی بروند که ابراهیم نفس کشیده است. آنجایی که صدها پیغمبر نفس کشیده‌اند، نفس می‌کشند. این بحث هم به درد حاجی‌ها می‌خورد. هم به درد همه می‌خورد. انشاء الله خدا یک برکتی در حرفها قرار بدهد.
2- اهمیت محاسبه عمر
موضوع ما حسابرسی و محاسبه است. معمولاً وقتی می‌گویند: محاسبه، انسان مالش را می‌بیند. من می‌خواهم محاسبه عمر را بگویم. کسی که به قیامت یقین دارد از خودش محاسبه می‌کشد. می‌گوید: من این کار را باید می‌کردم یا نباید می‌کردم؟ اگر باید می‌کردم الحمدالله که این کار را کردم. اگر نباید می‌کردم عذر خواهی می‌کنم.
خدا آقای ربانی املشی را رحمت کند. می‌گفت: یک روز دفتر امام ما را احضار کرد. گفتند: آقا امام با شما کار دارد. من خدمت امام آمدم. در همین جماران امام فرمود: یک ماجرایی بود. ایشان دادستان بود. یک حادثه رخ داده بود. امام یک تشری به افرادی زدند. یعد امام آمد محاسبه کرد. مثلا این مقدار باید باشد، شک کرده بود. تشرش لازم بود. مثلاً باید سیزده درجه باشد شک کرده بود که از سیزده درجه بیشتر باشد. مثلاً سیزده و نیم درجه باشد. بعد به ربانی املشی گفت: من آن جمله‌ای که گفتم و آن پرخاشی که کردم، اگر ذره‌ای بیشتر بود شما من را حلال کن. این محاسبه است.
امام در وصیت نامه‌اش می‌فرماید: اگر در مسئولیتی که داشتم تقصیری یا قصوری انجام دادم از امت ایران عذرخواهی می‌کنم. یعنی کسی که یقین دارد قیامت حساب می‌کشد از خودش محاسبه کنیم که چه کردیم.
3- انسان ببیند که برای فردایش چه ذخیره کرده است
قرآن می‌گوید: فردای قیامت هر نفسی باید نظر کند. یعنی انسان باید نظر کند که برای فردا چه ذخیره کرده است؟ جنسش چیست؟ یک راننده اگر بداند پلیس سر راهش است هر مسافری را سوار نمی‌کند و هر چمدانی را بار نمی‌زند. می‌گوید: جنابعالی در چمدانتان چیست؟ نکند تریاک داشته باشی که پلیس من را بگیرد؟ یعنی اگر راننده بداند حساب و کتابی در کار است هر مسافری را سوار نمی‌کند.
در خطبه 222 نهج البلاغه امیرالمؤمنین این آیه را می‌خواند. پول و داد و ستد و… مردان خدا را از یاد خدا غافل نمی‌کند. بعد حضرت می‌فرماید: مراد کسانی هستند که با اینکه پول دارند، زندگی دارند و داد ستد دارند، مواظب خودشان هم هستند. آیا این تجارتخانه من را از نماز باز نداشت؟ چون یک وقت‌هایی انسان وضع مالیش خوب می‌شود. وضع معنویش بد می‌شود.
حضرت آمد جایی برود. دید یکی از اصحابش یک ساختمانی ساخته است. ساختمان بلندی ساخته است. فرمود: «رَفَعَ الطِّینَ»، «طین» به معنی گل است. «رَفَعَ الطِّینَ وَ وَضَعَ الدِّین‌» (مستدرک‌الوسایل/ج3/ص467) گل را بالا برده است. ولی دینش پایین آمده است. یعنی گل را بالا برد و اتاق هایش را زیاد کرد. ولی دینش را پایین آورد. چون ربا گرفت. دروغ گفت. دزدی و کم فروشی و گران فروشی و احتکار کرد. دین فروشی کرد تا طبقه‌های خانه‌اش را بالا برد. «رَفَعَ الطِّینَ وَ وَضَعَ الدِّین‌» این مسأله محاسبه است.
4- قبل از اینکه محاسبه شوید، خودتان را محاسبه کنید
قرآن انتقاد می‌کند. می‌گوید: افرادی که پول دار هستند برای عیاشی روی هر بلندی یک برجک می‌سازند. یکی شمال می‌سازند. یکی جنوب می‌سازند. «أَ تَبْنُونَ بِکُلِّ ریعٍ» (شعرا/128) «ریعٍ» به معنی بلندی است. «بِکُلِّ ریعٍ» یعنی آیا روی هر بلندی برج می‌سازی؟ «تَعْبَثُون‌» برای عبس کاری و عیاشی برج می‌سازی؟ به فکر باشیم که محاسبه کنیم کجا هستیم. بالاخره قرآن آیات زیادی دارد که اگر شما غافل باشید ما حساب شما را می‌کشیم. بهتر است که قبل از اینکه ما حساب شما را بکشیم خودتان حساب خودتان را داشته باشید. چقدر خوب است که بازاری یا هرکس دیگر قبل از اینکه بخواهد چک بکشد تلفن بزند و موجودی بانکش را ببیند. اگر پول در حسابش ندارد، چک دست مردم ندهد. «ما یَلْفِظُ مِنْ قَوْلٍ إِلاَّ لَدَیْه‌» هر لبی که تکان می‌دهی ما ثبت می‌کنیم. هرچه می‌خواهی نگو. از پارسال تا حالا چند تا فحش دادیم؟ چند تا غیبت کردیم؟ آخر سال است. چرا خانه تکنونی می‌کنیم؟ بیاییم گناه تکانی هم بکنیم. یک محاسبه کنیم و ببینیم از پارسال تا حالا چه کردیم؟ «وَ نَکْتُبُ ما قَدَّمُوا وَ آثارَهُم‌» (یس/12) محاسبه کنیم.
بنده که در تلویزیون سخنرانی می‌کنم اگر خواسته باشم به حرف خودم عمل کنم باید نوار خودم را قبل از اینکه برای مردم پخش شود خودم گوش کنم که چه می‌گویم؟ آیا خیانت به افکار امت نکردم؟ حرف اشتباه نزدم؟ ممکن است خودم از حرف خودم نقطه ضعف بگیرم. کاش این را نگفته بودم. کاش این رقمی نگفته بودم. کاش این زمان نگفته بودم. دیر سر کلاس آمدم و چند دقیقه وقت شاگردها رفت. جنسی که داشتم گفتم: ندارم. جنسی را که ارزان خریدم گران فروختم. حتی به خانمم دروغ گفتم. گفت: این چادر را چند خریدی؟ گفتم: اینقدر خریدم. خلافها را ببین. چقدر به بچه‌ام گفتم: بیسکویت می‌خرم، نخریدم. به هر قولی که دادی باید عمل کنی. به بچه هم اگر قول بدهی و عمل نکنی گناه کردی. مثل آبکش است. آبکش را پر از آب می‌کنی چون سوراخ دارد چیزی در آن نمی‌ماند. یک وقت می‌بینی بعد از هشتاد سال هیچ نداری. من این همه زحمت کشیدم. ولی چون روحت سوراخ بود چیزی برایت نماند.
5- خودمان را سد سازی کنیم
و لذا در دعا داریم خدایا مرا سد سازی کن. چون اگر انسان سد سازی نکند یعنی سوراخ استخر روحش نگیرد، هرچه هم عبادت کند از بین می‌رود. مثل کسی که یک عمر بهداشت را رعایت می‌کند. اما یکدفعه یک قاشق سم می‌خورد. همان یک قاشق سم همه را از بین می‌برد. کارهای ما یک آثاری هم دارد. یک وقت فکر نکنی که یک گناه یک گناه است. یک وقت یک گناه، گناه مادر است. من که چراغ را خاموش می‌کنم یک گناه نکردم. چون وقتی تاریک شد و سه نفر دزدی کردند. پنج نفر ازپله‌ها افتادند. چند نفر کفش‌هایشان گم شد، من مقصر هستم. چون من باعث این کارها شدم. باید حساب کنیم که چقدر است؟ حالا بنده از ماشین پیاده شوم و زنگ در را بزنم. اما از داخل ماشین بوق می‌زنم. من به خاطر تنبلی خودم حاضر هستم ده تا خانواده را بیدار کنم. این چه نامردی است؟ روز قیامت خوب محاسبه کردی. چقدر بوق بی خود به خاطر تن پروری خودت زدی؟ پیاده نشدی و بوق زدی. به خاطر تن پروری، زباله‌ها را در کیسه نکردی. خانه‌مان را تمیز کردیم. اما آشغال‌هایمان را در جوی آب ریختیم. پس بهداشت عمومی محیط زیست چه می‌شود؟ سیگار کشیدیم و هوا را آلوده کردیم. هوا برای همه است. چقدر خلاف کردیم؟ خودمان را تغییر بدهیم. فقط آدم که نباید لباسش را اتو کند. آدم که نباید فقط لباسش را بشوید. خودمان را هم بشوییم. خودمان که مهمتر از لباس پشمی و نخی هستیم. شما پشم را می‌شویی. نخ را می‌شویی. خودت را نمی‌شویی؟ آدم موزاییک را می‌شوید اما خودش را نمی‌شوید. روحش را نمی‌شوید. انسان از موزاییک مهمتر است.
قرآن می‌گوید: «وَ إِذَا الصُّحُفُ نُشِرَتْ» (تکویر/10) روز قیامت پرونده‌ها باز می‌شود. انسان نگاه می‌کند و می‌گوید: عجب کتابی! ریز و درشت را نوشتند. «إِنَّا کُنَّا نَسْتَنْسِخ‌» (جاثیه/29) هرچه عربی می‌خوانم در قرآن است. ما تمام کارها را استنساخ می‌کنیم. « وَ إِنَّ عَلَیْکُمْ لَحافِظینَ» (انفطار/10) آیات زیادی داریم که تکان می‌خورید. مژه هایتان تکان می‌خورد. خطوری که به چشمتان می‌آید، «یَعْلَمُ خائِنَهَ الْأَعْیُن‌» (غافر/19) شما نگاه کردی. می‌گویییم: چرا به دختر خاله اینقدر نگاه کردی؟ می‌گوید: نگاه فامیلی است. می‌گوییم: پس چرا به دختر خاله بیشتر از خاله نگاه کردی؟ اگر فامیلی ملاک است خاله از دختر خاله فامیل‌تر است. چطور به خاله یک نگاه کردی اما به دختر خاله هفت بار نگاه می‌کنی؟ گاهی در مستحبات ما مثل صله‌ی رحم چقدر گناه می‌شود. اسلام گفته لباس خوب بپوش. اما این لباسی که پوشیدی دل چند نفر را به در آورد. مگر نشنیدی که حدیث داریم اگر چیزی می‌خری برای بچه‌ی همسایه‌ات هم بگیر. اگر بچه‌ی همسایه‌ات ندارد روبروی او نخور. قرآن می‌گوید: کسانی را که می‌خواهیم کتک بزنیم، مثلی هست که می‌گویند: چوب خدا صدا ندارد. خدا می‌گوید اگر من بخواهم به تو چوب بزنم این رقمی می‌زنم. چون تو خدا را فراموش کردی یک کاری می‌کنم که خودت را فراموش کنی. انسان خودش را فراموش می‌کند. الآن دنیا اتم را کشف کرده است. مواد پتروشیمی ایجاد کرده است. روز به روز به کشفیات اضافه می‌شود. در کهکشان‌ها ستاره‌های جدیدی کشف می‌شود. انسان عمق زمین را کشف کرد. عمق آسمان را کشف کرد. ریز و درشت را کشف کرد. قرآن می‌گوید: انسان هنوز خودش را کشف نکرده است. یک کاری کردم که خودت را گم کنی. من چه هستم؟ من برای چه بودم؟ من برای عیاشی بودم. من برای خوراک و پوشاک و مسکن بودم. «فَأَنْساهُمْ أَنْفُسَهُم‌» (حشر/19) اگر کسی با خودش محاسبه نداشته باشد، مصداق این آیه هست. «إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَهٌ بِالسُّوء» (یوسف/53) یعنی نفست می‌گوید: این کار را بکن. اگر هم گوش ندهی دوباره برمی گردد. به همین خاطر گفتند: «مِنْ شَرِّ الْوَسْواسِ الْخَنَّاس‌» (ناس/4) «خناس» یعنی اگر گوش ندهی دوباره می‌آید و تو را وسوسه می‌کند. لذا داریم که اگر فکر گناه به سر تو افتاد بلند شو و زود حرکت کن. چون فکر گناه مثل دود است. اگر دود در اتاق آمد پنجره‌ها را باز نکنی، همه‌ی دود اتاق را برمی دارد. فکر گناه که آمد زود حرکت کن. خودت را مشغول کن تا فکر بیرون برود. کسی که به حساب خودش نرسد، بگوید: من کارهایم درست است،
ما معمولاً وقتی می‌گوییم: گناه، دو گناه می‌کنیم. معمولاً گناهانی که در ذهن ما است چهارتا است. می‌گوییم: فلانی از دیوار کسی بالا نرفته است. آدم هم که نکشته است. یعنی گناه در ذهن ما همین دو مورد است. آدم نکشته و از دیوار کسی هم بالا نرفته است. دامادت چطوری است؟ می‌گوید: الحمدلله! نه چاقوکش است نه عرق خور است. همین دو تا کافی است برای اینکه داماد چطور آدمی است؟ پس باید خیلی هرزه باشد که چاقو در جیبش است. کسی دیگر در دنیای کامپیوتر چاقو نمی‌کشد. دقت‌های زیادی باید بکنیم.
یکی از بستگان امام خواب ایشان را دیدند. پرسیدند قیامت چه خبر است؟ بعد امام دستش را تکان داد، فرمود: همین مقدار که در دنیا چنین می‌کنید قیامت می‌گویند: چرا چنین کردی؟ حساب و کتاب دارد.
می‌گوید: جای تو خالی بود. چنان در گوشش زدم. جگرم حال آمد. حسابی یک کسی را دست می‌اندازیم. اصلاً گاهی وقت‌ها تلویزیون هم آدم را دست می‌اندازد. گاهی عروسک‌هایی را درست می‌کنند و به بازی می‌گیرند. این حلال است؟ اینکه با عروسک مشابه من را می‌سازند من باید راضی باشم.
یکی از وزرا را عروسک کرده بودند، من به وزیر گفتم: راضی هستی؟ گفت: نه! گفتم: مردم ایران به تو می‌خندند. گفت: جوابش را باید تلویزیون بدهد. همینطور راحت یک چیزی را دست می‌اندازیم. مگر می‌شود کسی را دست انداخت؟
6- از کارهایتان مطمئن نباشید
اینکه آدم به خودش اطمینان کند و بگوید: کارهای من درست است، از بهترین فرصت‌های شیطان این است که می‌گوید: تو کارت درست است. قرآن می‌گوید: کسانی که محاسبه نمی‌کنند، همینطور هر کاری بخواهند می‌کنند، دنبال هوا و هوس خودش است. گوشش به هیچ ندایی بدهکار نیست. «وَ لا تُطِعْ مَنْ أَغْفَلْنا قَلْبَهُ عَنْ ذِکْرِنا» (کهف/28) آن سردار و تیمساری که برمی دارد در پادگانی که محله‌ی خودش است یک مسجد چند میلیونی شیک می‌سازد، بعد هم ما را می‌برد و می‌گوید: آقای قرائتی چه مسجدی! بعد در پادگان نگاه می‌کنیم حتی یک سوره ‌ای که سربازها نماز بخوانند نیست. این آقای سردار و تیمسار از عبادتش باید توبه کند. به چه دلیل شما اینجا را سنگ مرمر کردی و در یک پادگانی سوله نیست؟ هر پنجاه نفری از سربازها اگر یک دوش بخواهند در این پادگان چند دوش می‌خواهد؟ بنشینیم محاسبه کنیم و بگوییم: خدایا به خاطر مسجدهایی که ساختیم ما را ببخش. چقدر مسجد بی خودی ساختیم. ظهر عاشورا نماز را رها کردی و سینه زدی، نماز از سینه زدن مهم‌تر است.
به هر حال سال نو را با عبادت آغاز کنیم. سال نو را با گناه آغاز نکنیم. خودمان را محاسبه کنیم. قرآن می‌گوید: آن کسی که از یاد ما غافل است از او پیروی نکن. آن کسی که نمی‌نشیند ببیند چه کرده است، از او پیروی نکن. گاهی وقت‌ها انسان مقاله که می‌نویسد وقتی می‌خواهد چاپ کند می‌خواند.
خیلی وقت‌ها من یک جاهایی سخنرانی می‌کنم. به من تلفن می‌کنند آقای قرائتی ما می‌خواهیم فلان سخنرانی شما را چاپ کنیم. من می‌گویم: بدهید که ببینم چه گفتم؟ لباس که می‌پوشی جلوی آینه می‌ایستی، که چه دوختی؟ یک نگاهی بکنیم که آخر سال چه کردیم؟ ما این خانه را یازده میلیون خریدیم. الآن 14 میلیون شده است. خانه‌ات گران شده است. خودت چقدر بالا رفته‌ای؟
مرد عیاشی یک لنگ قیمتی بست و به حمام رفت. در حمام یک پیرمرد حکیمی بود. این مرد خواست پز بدهد. گفت: پیرمرد نرخ من چقدر است؟ ایشان هم یک دستی به لنگ او زد و گفت: 700 تومان! در قدیم 700 تومان خیلی پول بود. گفت: نامرد 700 تومان پول لنگ من است. گفت: من هم قیمت لنگ تو را گفتم. خودت ارزش نداری.
عید نوروز یعنی زمین با شما صحبت می‌کند. انشاء‌الله خدا همه این سفرها را بی خطر کند. ما از همه‌ی استاندارها تقاضا کردیم که در شهرهایی که مسافرت زیاد است، در جاده‌ها یک خیمه‌هایی را به نام خیمه‌ی نماز بزنند. جهاد سازندگی هم یک تانکر آب بگذارد، این مسافران عزیز همانطور که دارند مسافرت می‌روند و میلیون‌ها آدم جابه جا می‌شوند از نماز غافل نشوند. سفرهای ما با غفلت همراه نباشد.
در سفرها مراعات دیگران را بکنیم. «وَ لا تُطِعْ مَنْ أَغْفَلْنا قَلْبَهُ عَنْ ذِکْرِنا» قرآن می‌گوید: به حرف کسی که غافل است گوش ندهید. به درد رهبری نمی‌خورد. از کسی باید اطاعت کرد که «أَطیعُوا اللَّهَ وَ أَطیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکُم‌» (نساء/59) اطاعت از خدا و رسول و جانشین رسول باید کرد. از چه کسی اطاعت نکن؟ «وَ لا تُطِعْ مَنْ أَغْفَلْنا قَلْبَهُ عَنْ ذِکْرِنا» کسی که از ذکر ما غافل است. این به درد رهبری نمی‌خورد. «اتَّبَعُوا أَهْواءَهُمْ» دنبال هوا و هوس است. خدا به ما نعمت بزرگی داد. به ما امام داد. به امام گفتند: این همسایه‌ی شما در قم روضه می‌خواند. هرشب به شما می‌گوید: بفرمایید. شما می‌گویید: موفق باشید. یک شب هم شما به روضه‌ی ایشان بروید. امام فرمود: من می‌خواهم به روضه بروم اما شک دارم که برای خداست. یا اینکه او به من نگاه می‌کند می‌روم. می‌ترسم بروم برای خدا نباشد. این محاسبه است. حساب می‌کند که این کار برای خداست یا برای خدا نیست.
امیرالمؤمنین مهمان بود. به خانه آمد و شام خورد و رفت. فاطمه‌ی زهرا گفت: شما مهمان هستی. فرمود: گرسنه هستم. می‌ترسم هدفم از مهمانی این باشد که بروم و شام بخورم. می‌خواهم برای شاد کردن دل مؤمن به مهمانی بروم. نه برای پر کردن شکم خودم! این محاسبه است. ملت عراق بنشینند و فکر کنند که صدام چه خدمتی به اینها کرده است؟ جوان‌هایشان را کشتند. شهرشان هم ویران شد. دلش می‌خواهد سردار قادسیه باشد. دلش می‌خواهد کویت هم یکی از استان هایش باشد. دنبال دلش است. برای دلش به ایران حمله می‌کند. به کویت حمله می‌کند. به هرکس که رسید حمله می‌کند. یک کشور خرابه و قحطی زده و بدبخت درست کرده است. شما الآن صد دلار که در عراق می‌دهی یک گونی اسکناس عراقی به شما می‌دهند. یعنی ارزش پولشان اینقدر پایین آمده است. صدام چه خدمتی به مردم عراق کرد؟ دنبال هوس رفت. عاقبت هوس و تقوا این است. امام به خاطر تقوا به ایران عزت داد. صدام به خاطر هوس عراق را نابود کرد.
7- کسی که تقوا دارد برنده است
حالا آدم می‌فهمد این آیه یعنی چه؟ قرآن می‌گوید: «وَ الْعاقِبَهُ لِلْمُتَّقینَ» (اعراف/128) تو تقوا داشته باش برنده می‌شوی. حالا هرچه رادیو می‌خواهد از صدام تجلیل کند و به امام توهین کند. صبر کن «وَ الْعاقِبَهُ لِلْمُتَّقینَ» آیه‌ی دیگر می‌گوید: «وَ الْعاقِبَهُ لِلتَّقْوى‌» (طه/132) «أَرْسَلْنا رُسُلَنا» ما به کسانی که با انبیا هستند کمک می‌کنیم. آیه‌ی دیگر می‌فرماید: «وَ الَّذینَ جاهَدُوا فینا لَنَهْدِیَنَّهُمْ سُبُلَنا» (عنکبوت/69) به آنها می‌گوییم: چه کار کنند. «إِنْ تَنْصُرُوا اللَّهَ یَنْصُرْکُم‌» (محمد/7) «إِنَّ اللَّهَ مَعَ الَّذینَ اتَّقَوْا» (نحل/128) خیلی آیه داریم که می‌گوید: چون تو بنده‌ی خدا شدی من به تو عزت می‌دهم. الآن در دنیا معاویه عزیز است یا علی؟ بالاخره یزید عزیز است یا امام حسین؟ اینها برای ما درس است. بالاخره در دلها کاخ سفید جا دارد یا حسینیه‌ی جماران؟ مردان خدا نه تنها خودشان بلکه ساختمانشان برای آدم عبرت است. ساختمان‌ها عبرت است.
8- برکات حساب نفس
برکات محاسبه‌ی نفس چیست؟ محاسبه یک برکاتی دارد. امیرالمؤمنین فرمود: «مَنْ حَاسَبَ نَفْسَه‌» (نهج‌البلاغه/ص506) کسی که خودش را محاسبه کند، امام کاظم فرمود: هرکس شب به شب خودش را محاسبه نکند، این مؤمن واقعی نیست. بازاری‌ها اگر یک دویست تومانی گم کنند همان شب پیدا می‌کنندو بعد مغازه را می‌بندند. برای فردا نمی‌گذارند. چون اگر همینطور دویست تومان گم کند و پیدا نکند ورشکست می‌شود. کسی که خودش را محاسبه کند.
من یک موقع یکی از نوارهای خودم را گوش دادم. دیدم یک کلماتی درون حرف‌هایم هست که نباید گفته می‌شده و یا این چنین نباید بیان می‌شده است. خیلی ناراحت شدم. بعد گفتم: اگر این کلمات نزد جبرئیل باشد ده تا هم او غلط می‌گیرد. تا به خدا برسد دیگر چیزی نمی‌ماند.
یک کسی یک بار شیشه روی الاغ گذاشته بود. یک نفر با عصا ب به یک سمت این الاغ زد و گفت: پیرمرد این چیست؟ گفت: اگر یکی دیگر بزنی هیچ چیزی نیست. دقت کنیم که گاهی وجوب محیط چیست؟ کلمه‌ی «هیچی» وقتی می‌نویسی هیچ چیزی نیست. وقتی هم پاک می‌کنی هیچی نیست. یعنی بودن و نبودنش فرقی نمی‌کند. کارهای ما هم همینطور است. ما کارهای خوبمان هیچی است. اما برای بعضی‌ها در هیچی همه چیز هست.
امام وقتی در هواپیما نشست تا به ایران بیاید. با او مصاحبه کردند چه احساسی دارید؟ فرمود: هیچ احساسی ندارم. اما این هیچی همه چیزی هست. در این هیچی توکل است. ایمان است. امید است. اخلاص است. شجاعت است. عرفان است. پس گاهی در هیچی همه چیز هست. یعنی گاهی در نیست ‌ها همه چیز هست. گاهی هم در هست‌ها چیزی نیست. کسی که خودش را محاسبه کند عیب‌های خودش را می‌فهمد. به گناهانش احاطه پیدا می‌کند. کسی که خودش را محاسبه کند می‌فهمد که از صبح چقدر خلاف کرده است. حدیث داریم کسی که از خودش حساب بکشد این سود دارد. حدیث داریم افرادی که در دنیا از خودشان حساب بکشند خدا دیگر از اینها حساب نمی‌کشد. روز قیامت خدا می‌گوید: این بشر غروب به غروب و شب به شب عیب‌های خودش را حساب می‌کرد و عذرخواهی می‌کرد. چون خودش از خودش حساب کشیده است، ما دیگر اینجا حساب نمی‌کنیم. مثل اینکه از کسی پول می‌گیریم. می‌گوییم: آقا شمردی؟ می‌گوید: بله! می‌گوییم: پس من دیگر نمی‌شمارم. من به تو اطمینان دارم. «حَاسِبْ نَفْسَکَ قَبْلَ أَنْ تُحَاسَب‌» (بحارالانوار/ج74/ص84) قبل از آنکه قیامت بیاید، از خودت حسابرسی کن. «فَهُوَ أَهْوَنُ لِحِسَابِک‌» (بحارالانوار/ج74/ص84) این کار شما به درد حساب قیامتت می‌خورد.
معمولاً ما می‌گوییم: فلانی زرنگ بود. دو روز رفت تجارت کرد و یک چیزی گیرش آمد. فلانی زرنگ است. این را خرید و این را فروخت. سود کرد. طلایش را زمین کرد. زمینش را طلا کرد. ما به اینها زرنگ می‌گوییم. ولی حدیث داریم از همه زرنگتر کسی است که خودش را محاسبه کند. اگر کسی از درون به خودش بیاید. بگوید: تو که دیپلم هستی حیف نیست نمازت غلط است؟ ریش هایت درآمده هنوز غسل بلد نیستی؟ زشت نیست که تو لیسانس داری نمی‌توانی قرآن بخوانی؟ همت کن و ده، بیست ساعت شاگردی کن. کاری ندارد. یک خرده ببینیم کمبودها چیست جبران کن. اگر کسی خودش را موعظه نکند، موعظه‌ی بیرون فایده ندارد. مثل چاهی که آب ندارد و شما با سطل در آن آب بریزی. این چاه آب دار نمی‌شود. کسی که خودش به خودش تشر نزند هرچه هم به او بگویند: اینطور باشد فایده ندارد.
حدیث داریم پیغمبر(ص) فرمود: وقتی از خودتان حساب می‌کشید مثل اینکه شریک مچ شریک را می‌گیرد دقیق حساب خودتان را برسید. یک نفر زیلوهای مسجد را در حسینیه برد. روی آن سینه می‌زدند. یک نفر به رئیس هیئت گفت: این زیلوها وقف مسجد است. چیزی که وقف مسجد است، نباید در حسینیه برد. حساب حسینیه با حساب مسجد فرق می‌کند. اگر من گفتم: این شکر برای دعای کمیل است. نمی‌شود روز جمعه با آن دعای ندبه خواند. اگر گفتم: این شله زرد تاسوعا است. اگر عاشورا شله زرد بدهی باطل است. آن آقا به آن مرد گفت: برو! ابالفضل دو دستش را برای خدا داد. حالا خدا دو تا زیلو به ابالفضل نمی‌دهد؟ اینها یک محاسبات دیمی است. ابالفضل دست‌هایش را داد تا شما به حکم خدا عمل کنید. دست‌هایش را نداد که هرج و مرج شود. قانون، قانون است. می‌گوید: من فعلاً از بیت المال استفاده می‌کنم. عوض آن یک چیزی می‌دهم. یک خرده دقت کنیم. چگونه حساب کنیم؟ از امیرالمؤمنین پرسیدند: «وَ کَیْفَ یُحَاسِبُ الرَّجُلُ نَفْسَه‌» (بحارالانوار/ج67/ص69) یا نفس! به خودت بگو: ‌ای نفس، یک روزت رفت. حالا ما می‌گوییم: یکسال رفت. «لَا یَعُودُ إِلَیْکِ أَبَدا» (بحارالانوار/ج67/ص69) این سال دیگر برنمی‌گردد. «وَ اللَّهِ سَائِلُکِ» خدا از تو سوال می‌کند که در این روز و در این سال چه کردی؟ یاد خدا بودی یا غافل بودی؟ آیا به حق برادران دینی‌ات عمل کردی؟ همسایه داری تو خوب بود؟ رفیق داری‌ات خوب بود؟ «أَ نَفَّسْتِ عَنْهُ کُرْبَتَه‌» (بحارالانوار/ج67/ص69) گره‌ی کار مسلمان‌ها را باز کردی؟ دردی را از دل یک مسلمان برداشتی؟ آبروی مسلمانی را حفظ کردی یا ریختی؟ وقتی آبروی فلانی را می‌ریختند دفاع کردی؟ یا اینکه نشستی گوش دادی و خنده کردی؟ «أَ أَعَنْتِ مُسْلِما» (بحارالانوار/ج67/ص69) آیا به مسلمانی کمک رسانی کردی؟ در سایه‌ی انقلاب کارهای خوبی می‌شود.
ما اخیراً چند هیئت کشف کردیم که گروهی به مناطق محروم می‌روند. از بازاری‌ها، دبیرستانی‌ها و دانشگاه‌ها هستند. تعطیلات عید را در یک منطقه می‌روند و به بچه‌ها یک کمک‌هایی می‌کنند. کمک‌های فکری و اخلاقی می‌کنند. یک گروه‌هایی پیدا شده است اما هنوز فرهنگ نشده است. تو که شاگرد اول هستی و تیزهوش هستی به آن کسانی که ضعیف هستند کمک کردی؟ یا اینکه فقط پزدادی؟ نمره‌ی من بیست است! به آن کسی که نمره‌اش 14 است کمک کردی؟ 20 گرفتن تو هنر نیست. هنر این است که هم بیست بگیری و هم به کسی کمک کنی. می‌گوید: الحمدالله ماشین ما خوب است. در جاده اصلاً اذیت نکرد. می‌گوییم: خوب است اما به آن سه نفر که در جاده بودند، کمک کردی؟ معنای محاسبه این است.
9- داشتن وصیت‌نامه یک محاسبه است
یکی از محاسبات داشتن وصیت است. در جامعه‌ی ما وقتی می‌گویند: وصیت، می‌گوید: آقای قرائتی تو را به خدا شب عیدی حال ما را نگیر. مرگ خبر نمی‌کند. همه باید برویم. اگر به هر ایرانی یک ورقه می‌دادند و می‌گفتند: لطفاً بنویس به نظر شما چه از دنیا می‌رود؟ احدی از این جمعیت نمی‌نوشت حاج احمد آقا از دنیا می‌رود. هیچ کس به ذهنش هم نمی‌رسد که ایشان از دنیا برود. شاید سال دیگر من و شما نباشیم. یک خرده از غفلت بیرون بیاییم. وصیت چیز خوبی است. حدیث داریم که هرکس وصیت بنویسد، عمرش طولانی می‌شود. وصیت رفتنی نیست. ماندنی است. ما وقتی وصیت می‌کنیم مادی است. می‌گوییم: خانه برای فلانی، قالی برای فلانی، امام در وصیت نامه‌اش نوشته است. یک وصیت نامه که به چند زبان در دنیا ترجمه شده است. امام ننوشته که مرا کجا دفن کنید، ما همه وصیت می‌کنیم کنار قبر عمه مرا دفن کن. قیمه بدهید. اینها که وصیت نیست. قرآن می‌گوید: «إِذْ حَضَرَ یَعْقُوبَ الْمَوْتُ» (بقره/133) وقتی مرگ برای حضرت یعقوب آمد «إِذْ قالَ لِبَنیهِ ما تَعْبُدُونَ مِنْ بَعْدی» به فکر مکتب هستند. وصیت نامه‌ی امام همه مکتب بود. وصیت جبران مافات است.
10- وصیت باید ایجاد برادری کند و از تبعیض به دور باشد
وصیت باید معروف باشد. در وصیت تبعیض نباشد. حدیث داریم اگر کسی وصیت کند به فلانی صد تومان بدهید و به فلانی 50 تومان بدهید، اگر بدون جهت این کار را کند این از گناهان کبیره است. یعنی در وصیت هم باید ایجاد برادری باشد. نه اینکه فتنه ایجاد کند. بله حالا یک موقع یک بچه‌ی فقیر است آدم می‌گوید: به او بیشتر بدهید. این دو نفر مثل هم هستند. اما من او را دوست ندارم. افرادی را کشف کردیم که می‌خواستند همه‌ی اموالشان را وقف کنند. یک نفر پیش من آمد. گفت: من می‌خواهم اموالم را وقف کنم. بعد فهمیدیم ایشان با زن و بچه‌اش دعوا کرده و می‌خواهد چیزی به بچه‌هایش نرسد. از بغض زن و بچه می‌خواهد این کار را بکند. این که ارزش ندارد. در وقف آدم باید قصد غربت کند که برای خدا وقف کند. مثل اینکه ما به بچه می‌گوییم: بخور! می‌گوید: نمی‌خورم. می‌گوییم: اگر نخوری می‌دهم او بخورد. دهانش را باز می‌کند و می‌خورد. یعنی از ترس او می‌خورد. اینکه غذا خوردن نشد. غذا باید با میل باشد. برادرها و خواهرها سال دارد تمام می‌شود. در کنارش عمر ما هم تمام می‌شود. مواظب باشیم که خودمان را یک بازنگری بکنیم. جلساتمان با غفلت نگذرد. در مسافرت اگر صدای اذان را شنیدیم ماشین را کنار بگذاریم و نماز بخوانیم. الحمدلله الآن در جاده‌ها آمار مساجدی که ساخته شد، از لطف خدا از صد گذشته است. یعنی صد مسجد لوکس در بیابان‌ها ساخته شده است. امسال هم قرار شده که استاندارها و فرماندارها با کمک مردم عزیز دو سه خیمه‌ی نماز بزنند. مراعات رانندگی را بکنید. همه‌ی آنهایی که پشت فرمان نشستند پایه‌ی یک ندارند و با جاده آشنا نیستند. یک مقداری محبت، دقت لازم است. دید و بازدیدها مملو از گناه نشود. اینطور نباشد که عید نوروز همه‌ی فامیل را دیدیم اما به چه قیمتی؟ مسافرت رفتیم اما با چه قیمتی؟
خدایا تو را به حق محمد و آل محمد عید را بر همه‌ی امت اسلامی مبارک بدار. خداوندا هرسالی که بر عمر نظام ما می‌گذرد بر قدرت نظام ما، بیفزا. خدایا همینطور که زنها و مردها خانه تکانی می‌کنند، در دل ما کینه‌ی هیچ مسلمانی را قرار نده. خدایا ما را از غافلین قرار نده. باران رحمتت را بر ما ببار. اموات ما بیامرز. روح اما عزیز و شهدا و یادگارانش را از ما راضی بفرما. ما را پاسدار خون‌ها و خدمات آنها قرار بده. شما که محافظ جان امام بودید، تمام خدمات و برکاتی که از امام صادر می‌شد، شما هم در کارش شریک هستید. کارتان را ساده نگیرید. اگر یک کسی مریض شد، بهشتی مریض شد. مطهری مریض شد. و یک نفر آمد آمپول زد و این سالم شد بعد از اینکه مطهری راه افتاد هرکسی سخنرانی بکند آن آمپول زن هم شریک است. نگویید: امسال سال نحسی است. ما سال تحویل کنار مرز بودیم. ما سال تحویل کشیک بیمارستان بودیم. کشیک پلیس بودیم. این مملکتی که به خاطر بیداری تو سلامت و امنیت دارد، هرکاری که بشود تو هم در ثواب آن شریک هستی. بنابراین هیچ کس نباخته است. کسانی هم که به مکه می‌روند به کسانی که موفق نیستند دعا کنند. خدایا همه‌ی آرزومندان را نصیب بفرما.

«والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته»

لینک کوتاه مطلب : https://gharaati.ir/?p=2440

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.


Deprecated: stripos(): Passing null to parameter #1 ($haystack) of type string is deprecated in /home/gharaati/public_html/wp-includes/functions.wp-scripts.php on line 133