روزه در روایات
موضوع: روزه در روایات
تاریخ پخش: 76/10/11
بسم الله الرحمن الرحیم
«الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی»
آیه ای را که مربوط به ماه مبارک رمضان بود تفسیر میکردیم. رسیدیم به این آیه:
«شَهْرُ رَمَضانَ الَّذی أُنْزِلَ فیهِ الْقُرْآنُ هُدىً لِلنَّاسِ وَ بَیِّناتٍ مِنَ الْهُدى وَ الْفُرْقانِ» (بقره/185) در آیه قبل فرمود: روزه بر شما واجب شد همانطور که بر امتهای قبل از شما واجب شده بود. فلسفه روزه هم این بود: «لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ» (بقره/183) که در این جلسه آثار و برکات و فلسفه آن را خواهیم گفت. من در این جلسه راجع به «شَهْرُ رَمَضانَ» مطالبی را برای شما میگویم.
1- رمضان ماه مهمانی خدا
ماه رمضان ماه گناه سوزی است. «رَمَضَ» یعنی سوزاند. راجع به ماه مبارک رمضان، پیغمبر اکرم(ص) خطبهای دارند. که من این خطبه را برایتان میخوانم. فرمود: «قَدْ أَقْبَلَ إِلَیْکُمْ شَهْرُ اللَّهِ بِالْبَرَکَهِ وَ الرَّحْمَهِ وَ الْمَغْفِرَهِ شَهْرٌ هُوَ عِنْدَ اللَّهِ أَفْضَلُ الشُّهُورِ وَ أَیَّامُهُ أَفْضَلُ الْأَیَّامِ وَ لَیَالِیهِ أَفْضَلُ اللَّیَالِی وَ سَاعَاتُهُ أَفْضَلُ السَّاعَاتِ هُوَ شَهْرٌ دُعِیتُمْ فِیهِ إِلَى ضِیَافَهِ اللَّهِ وَ جُعِلْتُمْ فِیهِ مِنْ أَهْلِ کَرَامَهِ اللَّهِ أَنْفَاسُکُمْ فِیهِ تَسْبِیحٌ وَ نَوْمُکُمْ فِیهِ عِبَادَهٌ وَ عَمَلُکُمْ فِیهِ مَقْبُولٌ وَ دُعَاؤُکُمْ فِیهِ مُسْتَجَابٌ» (بحارالأنوار/ج93/ص356) ماه رمضان میآید ای مردم و با خودش برکت و رحمت و مغفرت میآورد. بهترین ماه هاست. ایامش بهترین ایام است. شبهایش بهترین شبهاست. ساعاتش بهترین ساعات است. ماهی است که در این ماه به میهمانی خدا دعوت شده اید. «دُعِیتُمْ فِیهِ إِلَى ضِیَافَهِ اللَّهِ».
راجع به میهمانی خدا نکاتی را خدمتتان عرض میکنم: میزبان کیست؟ خدا. خودش شخصا دعوت کرده است. گاهی اوقات آدم به پسرش میگوید: برو به فلانی بگو بیاید. به خانمی میگوید: به فلانی خبر بده. در این میهمانی خدا میزبان است و شخصا هم دعوت کرده است از میهمانها. ما که دعوت میکنیم چند حالت دارد: یا مجرمیم، چون خورده ایم باید پس بدهیم. یا محتاجیم و دعوت میکنیم تا فردا یک امضا از او بگیریم. یا اینکه مشکلی داریم، یا رقابت است، یا چشم و همچشمی است، گاهی هم میهمانی میکنیم تا به دیگران افتخار کنیم: میدانی! دیشب فلانی خانه ما بود! شخص مشهوری را دعوت میکنیم تا پز بدهیم. خدا نه به ما پز میدهد و نه… ما که چیزی نیستیم که به ما فخر بفروشد. خدا خودش دعوت نموده است. اساس دعوت نه افتخار است، نه احتیاج است و نه چشم و همچشمی؛
وسیله پذیرایی چیست؟ شب قدر، قرآن، فرشته «تَنَزَّلُ الْمَلائِکَهُ وَ الرُّوحُ فیها بِإِذْنِ رَبِّهِمْ مِنْ کُلِّ أَمْرٍ» (قدر/4)، «إِنَّا أَنْزَلْناهُ فی لَیْلَهِ الْقَدْرِ» (قدر/1) چی به ما میدهید تا بخوریم؟! نه تنها غذای یک روز بلکه غذای یک سال را به ما میدهد. در میهمانیهای ما همانجا باید خورد. فوقش هم در ساک دو تا پرتقال یا سیب میشود گذاشت. (به اندازه یکی دو ساعت خوراک) اما شب قدر خوراک یک سال را میدهند. بعد هم همه را یک جور دعوت کرده. میهمانی های ما سلسله مراتب دارند. خداوند بدون نیاز دعوت کرده است. به معنویت دعوت کرده است.
2- ادای حقوق مالی و آداب پذیری و افطاری
خب غذای این ماه چی است؟ گرسنگی و تشنگی. چون انسان با گرسنگی و تشنگی روحش لطیف میشود. افراد زیادی به من مراجعه کردهاند که ما نمیتوانیم گریه کنیم! چشمه اشکمان خشک شده است!
یکی در مکه به من رسید و گفت: همه گریه میکنند اما من مثل آجر به آنها نگاه میکنم! گفتم: بگویم مشکلت چه است؟! گفت: بگو. گفتم: یا زیاد گوشت میخوری، یا پرخوری میکنی، یا از همه اینها مهمتر خمس نمیدهی! راستش را بگو خمس میدهی؟ گفت: نه. گفتم: چرا نمی دهی؟! اگر کسی هب من یا شما یک باغ انگور بدهد همراه سندش و بگوید: همه اینها مال تو، فقط موقع چیدن انگور دو جعبه به من بده. اگر ما باغ را بگیریم و موقع چیدن انگورها آن دو جعبه را ندهیم در و دیوار میگویند: ای نامرد! خدا یکجا یک میلیون به تو میدهد و میگوید: 200 هزار تومانش را به فقرا بده. میگویی: نه خیر نمیدهم! خیلی نامرد هستند اینهایی که خمس نمیدهند. همه چیز ما از اوست. خدا ما را آفریده. عمر ما در دست اوست. میتوانست ما را ناقص بیافریند. میتوانست ما را بیمار کند. میتوانست ما را کودن کند و… ولذا قرآن میفرماید: لحظه مردن آنهایی که زکات نمی دهند میگویند: «رَبِّ ارْجِعُونِ» (مومنون/99) خدایا ما را برگردان تا زکات بدهیم. و جواب میرسد که دیگر نمی شود برگردید قصه جدی است. خیلی خوشحال نباشید که مصرف گوشت بالاست. همه زورها هم در گوشت نیست. یک لیوان شیر زورش بیش از کباب است. آثار و برکات سبزی بیش از گوشت است. از غذای طبیعی استفاده کنیم. اصلاً ماه رمضان به خاطر این است که ما یک مقدار گرسنگی را بچشیم. ما موقع سحر به قدری میخوریم که دیگر گرسنه نشویم. بعد هم کلی افطاری میخوریم. اصلاً فلسفه روزه این است که مزه گرسنگی را بچشیم. خیلی خوشم آمد از افطاریهای حجاز. ما بعضی چیزها را باید یاد بگیریم. آرزویم این است که این نوع افطاریها سنت گردد. افطاریهایشان را درست میکنند و در زنبیل به مسجد میآورند. خیلی ساده درست میکنند. مثل شیربرنج. یا لبنیات یا شیر یا خرما. با یک سفره نایلونی میآورند داخل مسجد الحرام. هرکسی هم آنجاسست به او میگویند: تفضل. تا اذان گفتند افطار میکنند و بعد نماز میخوانند. من دیدم عجب! او با یک زنبیل به ده نفر افطاری داد در خانه خدا روبروی کعبه! ما وقتی افطاری میدهیم مثل این است که شهرداری میخواهد یک پروژه سازد. از یک ماه قبل برنامه ریزی میکنیم. اینقدر میهمانی را مشکل گرفتهایم که واقعاً جر پولدارها نمی توانند افطاری بدهند. افطاری را ساده بگیریم. پلو و عدس بدهیم. تعداد دعوت شدهها را بیشتر کنیم و غذای ساده تری بدهیم. میهمانها را هم گزینش نکنیم. برای خدا دعوت کنیم. اما یک گرسنه گمنام در این افطاریها سیر نمی شوند؛ در این ماه ما به میهمانی خدا دعوت شده ایم.
3- آداب و شرایط میهمان
میهمان هم باید مطابق میل میزبان رفتار کند. دیدید وقتی بعضی از میهمانهای خارجی ما که مسلمان هم نیستند وقتی وارد ایران میشوند روسری سر میکنند. ما هم وقتی میرویم همینطور است. من هم وقتی خواستم وارد بتکده شوم گفتند: کشفهایت را بکن. کفشم را کندم. رفت و برگشت گفت: خدا خواب است! به او گفتم: تا کی میخوابد؟ ساعتش را نگاه کرد و گفت: تا 6 بعدازظهر. مترجم خواست بخندد، گفتم: نخند آبروی ما را میریزد. گفتم: میشود خدای خواب شما را ببینم؟ گفت: چیزی نگوها! گفتم: باشد. و رفتیم. مرا برد بالای سر یک مجسمه. گفت: این خداست و الآن خوابیده واقعاً در اینجا آدم میفهمد که پیغمبر اسلام(ص) چقدر به گردن ما حق دارد. همین الآن صدها میلیون بت پرست وجود دارد. من در دانشگاه یکی از کشورها دیدم که اساتید دانشگاه آنجا میآمدند در مقابل بت احترام میگذاشتند و میرفتند! خدا را شکر که ما را هدایت کرد.
ما در این میهمانی باید خودمان را تطبیق دهیم. «أَنْفَاسُکُمْ فِیهِ تَسْبِیحٌ»: در این ماه نفس که میکشید مثل این است که سبحان الله میگویید. «وَ نَوْمُکُمْ فِیهِ عِبَادَهٌ» خوابتان در این ماه عبادت است. وقتی خوابتان عبادت است پس بیداری خیلی ارزش دارد. «وَ عَمَلُکُمْ فِیهِ مَقْبُولٌ» اعمالتان مقبول میشود. کارهای ما اوقات دیگر کل دارد. مثلا نماز قبول نمیشود مگر آنکه حضور قلب داشته باشیم.
سه تا کلید برای قبول نماز وجود دارد: یکی اینکه سر نماز حواست جمع باشد. اگر حواست پرت است لااقل نافله بخوانی. اگر هم حواست پرت است و هم نافله نمیخوانی لااقل مهرت مهر کربلا باشد. اوقات دیگر مقبولی رمز دارد اما در ماه رمضان خدا در هم میخرد. میگویند: مشتری خوب کسی است که در هم میخرد.
4- آنچه رنگ الهی دارد مقدس است
ماه رمضان مقدس است. روز نحس هم داریم؟ بله «فی یَوْمِ نَحْسٍ» (قمر/19)، «فی أَیَّامٍ نَحِساتٍ» (فصلت/16) پس زمان هم مقدس است هم نامقدس.
یکی از این غیرآخوندها رفته بود برای دانشجویان سخنرانی کند. گفته بود؟ « که میگوید هرچه آخوندها میگویند مقدس است؟! این آخوندها فهم خودش را میگوید. میگوید: من از اسلام این را میفهمم. از کجا تو درست فهمیدهای؟! شاید اسلام چیز دیگری میگوید. تو فهم خودت را میگویی، نه اسلام واقعی را! بنابراین فکر علماء مقدس نیست. «دانشجوها هم گوش میدادند. چون از خودش بیسوادتر است. جواب او این است:
ما میگوییم چیزی که رنگ الهی داشته باشد مقدس است. چه به هدف برسد و چه به هدف نرسد. شما دلت میسوزد خیال میکنی فقیر است و به او پول میدهی، اگر هم او واقعا فقیر نباشد و فقط لباس فقرا را به تن کرده باشد تو چون به خاطر خدا کمک کرده ای اجرت را میبری گرچه او فقیر نباشد. این چه حرفی است؟! به چه دلیل؟ به دلیل این آیه قرآن؛ در مقابل حرف کسانی که میخواهند ولایت فقیه را بکوبند. میخواهند بگویند: ولایت فقیه با مردم عادی یک جور است! منتهی فقیه میگوید: خدا این را گفته. ما هم به او میگوییم: از کجا این را گفته؟! تو اینطور خیال میکنی! این فهم تو است.
ما هم میخواهیم بگوییم: فقیه چون مراجعه کرده به قرآن، چه واقع را بفهمد و چه اشتباه کند، چون گامی که برداشته مقدس است کارش مقدس است. آقاجان، هرکس در دنیا مریض میشود میرود پیش دکتر، همه مردم دنیا میدانند که دکترها گاهی نسخه اشتباه میدهند. اما چون گاهی دکتر نسخهاش نابجاست نمی گویند: دکتر با عمه من یکی است. دکتر هم مثل بقیه مردم است. این حرف از بی توجهی است. بابا این شخص تحصیل کرده است، زحمت کشیده، آزمایش کرده، معاینه کرده و نسخه داده است. فرق میکند با آدمهای دیگر. اگر هم در صد نسخه پنج نفر را اشتباه داد باز هم رجوع به دکتر لازم است.
5- نقش و جایگاه ولایت فقیه
اما قرآن چه میفرماید: زیاد دقت کنید. میخواهم بگویم فکر فقیه مقدس است. قرآن میفرماید: «وَ مَنْ یَخْرُجْ مِنْ بَیْتِهِ مُهاجِراً إِلَى اللَّهِ وَ رَسُولِهِ ثُمَّ یُدْرِکْهُ الْمَوْتُ فَقَدْ وَقَعَ أَجْرُهُ عَلَى اللَّهِ» (نساء/100) کسی که خارج میشود از خانهاش و نیتش این باشد که هجرت کند به سوی اهداف الهی و اهداف رسول الله، اما وسط راه بمیرد، اگر کسی برای کار خوبی حرکت کرد و وسط راه جان داد، نباید گفت: او که به مقصد نرسیده است. میفرماید: شک نکن که اجرش با خدا است. این آیه میگوید: فقیهی که برای خدا دارد فکر میکند گرچه وسط درس بمیرد، (اگر یک دانشجو در زمان دانشجویی بمیرد ثواب شهید به او میدهند چون میخواست تخصص پیدا کند و به مردم خدمت کند ولو موفق نشد.) اجرش با خداست یعنی کار مقدس است، گرچه به هدف نرسد. این از نظر قرآن، اگر دین دارد. بعضی میگویند: ما دین نداریم. اگر هم دین ندارید عقل که دارید: تمام عقلای دنیا به پزشک مراجعه میکنند با اینکه میدانند گاهی نسخه دکتر درست نیست.
ما قداست داریم، فکر مقدس داریم، آدم مقدس هم داریم، روز مقدس هم داریم: « شهر رمضان» نفس کشیدن در این ماه مقدس است. خوابیدن در این ماه مقدس است. تمام دانشجوها خودشان را بیمه کنند با این آیه.
همه میدانند که نخ خالی چیزی نمی دوزد، باید بند به سوزن باشد. و این را هم ولایت فقیه میدوزد. مرجعیت چیزی نمی دوزد. ما بزرگترین مرجعیت را در ایران دیدیم، مرجعیت حضرت آیت الله العظمی بروجردی. بزرگترین مرجعیت را هم در نجف دیدیم: مرجعیت حضرت آیت الله العظمی خویی. نه آقای بروجردی ایران را نجات داد و نه آقای خویی عراق را نجات داد. ولی امام (ره) به دلیل طرح مسئله فقهی مملکت را نجات داد. وگرنه حالا تیمم و غسل و غساله و… اینها از زمان ناصرالدین شاه هم بود. آب کر 5/3 وجب در 5/3 وجب است. ولایت فقیه است که میتواند سران کشورهای اسلامی را جمع کند و گفتنیها را به آنها بگوید. ولایت فقیه است که میتواند شاه را بیرون کند. آب کر 5/3 وجب در 5/3 وجب که نمی تواند شاه را از مملکت بیرون کند. مرجعیت با قدرت کارساز است به اضافهی حمایت امت. سوزن با نخ میدوزد. امت و امام باید با هم باشند تا کاری انجام شود.
6- گستره تقدس و امور مقدس در اسلام
زمان مقدس است. لیله القدر مقدس است. سحر مقدس است. خداوند به سحر سه بار قسم خورده است. تمام ساعات را یکی یک بار قسم خورده است. ولی چون سحر مقدس است سه بار به آن قسم خورده است.
و از برکات رمضان سحرخیزی است. به فجر یکبار قسم خورده: «وَ الْفَجْرِ» (فجر/1)، به صبح یکبار قسم خورده: «وَ الصُّبْحِ» (مدثر/34)، «وَ الضُّحى» (ضحى/1) یکبار قسم خورده قسم به چاشت. «وَ النَّهارِ» (شمس/3) یکبار قسم خورده، «وَ اللَّیْلِ» (مدثر/33) یکبار قسم خورده، اما به سحر سه بار قسم خورده است: «وَ اللَّیْلِ إِذا یَسْرِ» (فجر/4) قسم به شب وقتی که دارد آخرش میشود. «وَ اللَّیْلِ إِذا عَسْعَسَ» (تکویر/17) قسم به شب وقتی که آخرش میشود. «وَ اللَّیْلِ إِذْ أَدْبَرَ» (مدثر/33) قسم به شب وقتی آخرش میشود. «وَ بِالْأَسْحارِ هُمْ یَسْتَغْفِرُونَ» (ذاریات/18)، «وَ الْمُسْتَغْفِرینَ بِالْأَسْحارِ» (آلعمران/17) سحر مهم است.
مکان مقدس است: «إِنِّی أَنَا رَبُّکَ فَاخْلَعْ نَعْلَیْکَ إِنَّکَ بِالْوادِ الْمُقَدَّسِ طُوىً» (طه/12) ای موسی کفشهایت را در بیاور اینجا کوه طور است. پس مکان هم مقدس است. پس فکر فقیه هم مقدس است. فکر پزشک هم مقدس است. هر کاری که برای خدا انجام دهی مقدس است چه به هدف برسد و چه نرسد.
«والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته»