تفسیر سوره مطففین – 2
موضوع: تفسیر سوره مطففین (2)
تاریخ پخش: 76/05/30
بسم الله الرحمن الرحیم
«الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی»
1- سیمای مجرمان
«إِنَّ الَّذینَ أَجْرَمُوا کانُوا مِنَ الَّذینَ آمَنُوا یَضْحَکُونَ» (مطففین/29) بدرستی که آنهایی که مجرم هستند (آدمهای مجرم، تبهکار، خلافکار) خلافکارها یک برنامه ای دارند. «کانُوا» یعنی برنامه خلافکار این است که به کسانی که ایمان دارند میخندند. بدها به خوبها میخندند. در یک خانواده کسی که بلند میشود نماز اول وقت میخواند به او میخندد. در یک مجلس عروسی کسی که میخواهد نماز بخواند به او پوزخند میزنند. البته در جامعه فاسد اینطور است. در امت حزب الله اینگونه نیست. تشویق هم میکنند: «وَ تَواصَوْا بِالْحَقِّ وَ تَواصَوْا بِالصَّبْرِ» (عصر/3) قرآن میفرماید: این متلکها را باید تحمل کنید چیزی نیستند. «ضحک» یعنی خنده ای مردم! به شما خواهند خندید. اگر خواسته باشید دیندار باشید، در یک جلسه که غیبت میکنند اگر شما بخواهید بروید بیرون، به شما میخندند. بگذارید بخندند. ما نمیتوانیم به خاطر خنده مردم از مکتبمان دست برداریم.
«وَ إِذا مَرُّوا بِهِمْ یَتَغامَزُونَ» (مطففین/30)، «إِذا» یعنی زمانی که. زمانی که مجرمین میخواهند از کنار مؤمنین عبور کنند به ایشان غمزه میآیند. چشمک میزنند. ابرو بالا و پایین میاندازند. میگویند: ببین! مجرمین میخواهند روحیه شما را تضعیف کنند. مؤمن نشکن است. «وَ لِلَّهِ الْعِزَّهُ وَ لِرَسُولِهِ» (منافقون/8) عزت یعنی نشکن بودن. یعنی نفوذ ناپذیر بود. غیرمؤمن بشکن است. تا دید اینجا چهار نفر نگاهش میکنند، رنگ عوض میکند.
«أَجْرَمُوا» به «آمَنُوا»ها میخندند. نکند که اینقدر ایمان شما سست باشد که به خاطر غمزه این و آن وبه خاطر حرف مردم دست از کار بکشید؟! مردم خواهند گفت! خب بگویند. ما خیلی وقتها خیلی از کارهای حق را انجام نمیدهیم به خاطر اینکه میگوییم: مردم چنان خواهند گفت!! به دختره میگویم: چرا ازدواج نمیکنی؟ میگوید: هنوز هیچکدام از همکلاسیهای من ازدواج نکردهاند؟! خب نکرده باشند. دخترها فلان خواهند گفت. خب بگویند. ازدواج کار مقدسی است. وقتی یک دانشجو در سالهای اول دانشگاه بخواهد ازدواج کند به او خواهند خندید، خب بخندند. من حدود سی سال پیش طلبه نجف بودم. از نجف هم میشد با ماشین به مکه رفت. با 800 تومان من با ماشین رفتم به مکه و برگشتم. وقتی برگشتم یک حاجی جوان بودم. یکی به من گفت: تو را به حضرت عباس(ع) تو هم شدی حاجی؟! حاجی باید یک تنگی نفسی، ریش سفیدی، کمر قوزی، عصا و… داشته باشد! من ناراحت هستم که به تو حاجی میگویم! گفتم: خب نگو. نگو تا بزرگ شوم. گاهی اوقات پیش میآید که دختر مهرش را گرفته و به اندازه ای است که میتواند به مکه برود یا اصلاً مهریهاش مکه است. میگوید: من اگر مکه بروم همه خواهند گفت: تو هم شدی حاجیه!؟ خلاصه گیریم. خود بنده هم گیرم. بنده مثلا در جایی دارم راه میروم. یکمرتبه یادم میآید که ای وای نماز نخواندهام. الآن هم نزدیک غروب است. باید چه کنم؟ باید همانجا کنار پیاده رو (اگر شد در یک مغازه یا مسجد) اگر نشد کنار پیاده رو یک روزنامه اگر نبود روی خاک نماز بخوانم!! میگوید: مؤمن باید جوری باشد که با خندهها و غمزهها دینش را از دست ندهد.
2- برخورد مجرمان و سرنوشت اخروی آنان
«وَ إِذَا انْقَلَبُوا إِلى أَهْلِهِمُ انْقَلَبُوا فَکِهینَ» (مطففین/31) وقتی مجرمین پیش اهل و باند خودشان بر میگردند (وقتی میروند تو قهوه خانه و کاباره ای که با هم هستند) پشت مؤمنین فکاهی میگویند. میگویند: دیدی! تو عروسی یک خانم بلند شد و نماز خواند!؟ (و با هم میخندند) که چی؟ ما باید به شما بخندیم. البته خواهم گفت در کجا.
«وَ إِذا رَأَوْهُمْ قالُوا إِنَّ هؤُلاءِ لَضالُّونَ» (مطففین/32) زمانی که مجرمین، مؤمنین را از دور میبینند با انگشت نشانشان میدهند که: ای میبینی گمراه هستند. خودش گمراه است و مؤمنین را گمراه میداند.
پس مجرمین به مؤمنین چهار جور متلک میگویند: 1- به ما میخندند. 2- نسبت گمراهی به ما میدهند. 3- غمزه میآیند. 4- فکاهی میگویند.
«وَ ما أُرْسِلُوا عَلَیْهِمْ حافِظینَ» (مطففین/33) شما که محافظ مؤمنین نیستید. مسؤولیتی ندارید. اصلا به شما چه؟ «فَالْیَوْمَ الَّذینَ آمَنُوا مِنَ الْکُفَّارِ یَضْحَکُونَ» (مطففین/34) روز قیامت مؤمنین به کفار خواهند خندید. امروز شما به ما میخندید فردا ما به شما خواهیم خندید. مقابل به مثل: یادت میآید به من میخندیدی؟! حالا من به تو میخندم. بعد: او در کجا خندید؟ در عروسی و میدان ورزش و خیابان و «عَلَى الْأَرائِکِ یَنْظُرُونَ» (مطففین/35) من در بهشت روی تختها تکیه میدهم و به شما میخندم. «هَلْ ثُوِّبَ الْکُفَّارُ ما کانُوا یَفْعَلُونَ» (مطففین/36) آیا کفار کیفر عملکرد خود را گرفتند؟! این خنده جواب آن خنده. این جزا جواب آن اذیت. خلاصه این چهار تا آیه میخواهد بگوید: مؤمن باید محکم باشد. خیال نکنید که همه دوستتان دارند. انبیاء را هم مسخره کردند. اصولا همیشه افرادی که حرف نو دارند مورد تهاجم قرار میگیرند. امیرالمؤمنین علی(ع) میفرمایند: یک کاری که حق است انجام بده. اگر امروز طرفدار ندارید در آینده طرفدارانی پیدا خواهید کرد.
بروید سراغ سوره مبارکه انشقاق.
3- تفسیر سورهی انشقاق و آستانه قیامت
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ»، «إِذَا السَّماءُ انْشَقَّتْ» (انشقاق/1) زمانی که آسمان شکافته شود. هیچ چیزی محکم نیست. همین آسمانهایی که قرآن درباره آنها میفرماید: «سَبْعاً شِداداً» (نبأ/12) محکم است، همین محکمها روزی فرو میریزند. خیلی به هوش خودتان اطمینان نکنید. همین تیزهوشان و خوش استعدادان روزی را میبینند که اسمشان را هم فراموش کردهاند. یک مدتی است. ای پولدارها! یک زمان بود که چیزی نداشتی، فردا هم نخواهی داشت. سواد نداشتی، فردا هم نخواهی داشت. قدرت نداشتی، فردا هم نخواهی داشت. هر چیزی که در دست انسان است روزی پوچ میشود: «ما عِنْدَکُمْ یَنْفَدُ وَ ما عِنْدَ اللَّهِ باقٍ» (نحل/96) قرآن میفرماید: هرچه نزد شماست پوچ میشود و از بین میرود. «وَ أَذِنَتْ لِرَبِّها وَ حُقَّتْ» (انشقاق/2) آسمان گوش به فرمان خداست. هستی گوش به فرمان خداست. از این آیه معلوم میشود که هستی شعور دارد. ما آیات زیادی در قرآن داریم که میفرمایند: خیال نکن که شعور مال انسانهاست. زمین هم شعور دارد. «حُقَّتْ» یعنی: این سزار است. اصولاً فقط تسلیم در برابر خدا است. به چه دلیل من بله قربان گوی شما باشم یا بالعکس؟! ما را مادرهایمان آزاد به دنیا آوردهاند. فرعون به موسی(ع) گفت: تو در خانه من بزرگ شدهای «قالَ أَ لَمْ نُرَبِّکَ فینا وَلیداً وَ لَبِثْتَ فینا مِنْ عُمُرِکَ سِنینَ» (شعراء/18) تو بچه بودی من بزرگت کردم. موسی(ع) فرمود: «وَ تِلْکَ نِعْمَهٌ تَمُنُّها عَلَیَّ أَنْ عَبَّدْتَ بَنی إِسْرائیلَ» (شعراء/22) این نعمت است که منت میگذاری که مرا بزرگ کردهای؟! من باید خانه پدرم بزرگ میشدم. همینی که خانه تو بزرگ شدهام پیداست که تو پدرم را استعمار کردهای.
شاگردی آمد به اتاق مدیر و میخواست بگوید: چرا مرا رفوزه کردی؟ چرا مرا رد کردی؟ عوض اینکه بگوید: به چه مُجوّزی، گفت: به چه مَجوزی! گفت: به چه مَجوزی مرا رد کردی؟ مدیر هم گفت: به همین مَجوز که تو مُجوّز را مَجوز میگویی.
«وَ إِذَا الْأَرْضُ مُدَّتْ» (انشقاق/3) زمانی که زمین گسترش پیدا میکند. زمین کش پیدا میکند. هم آسمان و هم زمین قابل گسترش هستند. اینها حوادث قیامت هستند.
«وَ أَلْقَتْ ما فیها وَ تَخَلَّتْ» (انشقاق/4) زمین هرچه دارد بیرون پرتاب میکند. مرده، گنج،… و خودش را (تخلی) خالی میکند.
«وَ أَذِنَتْ لِرَبِّها وَ حُقَّتْ» (انشقاق/5) زمین هم تسلیم خداست.
4- قیامت و سرنوشت حسابرسی خوبان
«یا أَیُّهَا الْإِنْسانُ إِنَّکَ کادِحٌ إِلى رَبِّکَ کَدْحاً فَمُلاقیهِ» (انشقاق/6) «کدح» یعنی تلاش و کوشش همراه با رنج و تعب. ای بشر تو داری با زحمت به سمت خدا میروی، او را ملاقات خواهی کرد. یعنی شما دارید به سمت خدا میروید. یادت نرود که: «إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ» (بقره/156) ما داریم به سمت خدا میرویم. حالا که داریم به سمت خدا میرویم باید کارهایمان را تنظیم کنیم با اهداف الهی. چون خط سیر آنجاست پس کارهایت را با آن مطابقت بده. چون بالاخره باید جواب بدهید. پس از حالا خودتان را آماده کنید. اگر ما بدانیم که گمرکی وجود دارد و ما را میگردند از حالا چیز قاچاق حمل نمیکنیم.
«فَأَمَّا مَنْ أُوتِیَ کِتابَهُ بِیَمینِهِ» (انشقاق/7) روز قیامت، نامه عمل مؤمنین را به دست راستشان میدهند. و نامه عمل انسانها مجرم را به دست چپشان میدهند. اما کسی که نامه عملش را به دست راستش بدهند. «فَسَوْفَ یُحاسَبُ حِساباً یَسیراً» (انشقاق/8) حساب او را به آسانی میکشند. مؤمن حسابش آسان است. در قرآن چهار نوع حساب داریم: «حِساباً شَدیدا» (جن/8) داریم، «حِساباً یَسیراً» داریم، بعضیها بی حساب به بهشت میروند، بعضیها بیحساب به جهنم میروند. در این مورد یک حدیث میخوانم: شخصی از شخص دیگری طلب داشت. خیلی دقت میکرد که او تا یک قران آخرش هم بدهد. هرچه میگفت: آقا 2 روز صبر کن. کمی کوتاه بیا، میگفت: الا و بالله و لابد همین است که گفتم! و خیلی سختگیری میکرد. بدهکار از طلبکار پیش امام(ع) شکایت کرد. امام(ع) طلبکار را به حضور خواستند. فرمود: به او چه کردی؟ گفت: من با او کاری نکردهام. از او طلب دارم و میخواهم طلبم را بگیرم. حق را باید گرفت. من قدرت دارم و حقم را از او میگیرم! امام(ع) فرمود: درست است که حقت است و میخواهی بگیری و باید بگیری، اما سختگیری نکن. گفت: نه من حقم را میگیرم. امام(ع) فرمود: قرآن میخوانی؟ گفت: بله. فرمود: این آیه را خوانده ای: «وَ یَخافُونَ سُوءَ الْحِسابِ» (رعد/21) یعنی: بعضیها حسابشان بد است. یعنی روز قیامت خدا به آنها سختگیری میکند. «حِساباً شَدیداً» (طلاق/8). گفت: بله. فرمود: میدانی این آیه شامل حال چه کسانی است؟ کسانی که مثل تو سخت میگیرند خدا هم روز قیامت به اینها سخت خواهد گرفت. کسانی که با مردم مدارا کنند خدا هم با آنها در روز قیامت مدارا خواهد کرد؛ به مردم سخت نگیرید.
البته بعضی جاها هم باید سخت گرفت. در بیت المال باید سخت گرفت. قاضی باید سخت بگیرد. اگر من یک «تیرآهن» دزدیدم و رفتم یک خانه ده طبقه ساختم. و تیر آهن دزدی را در طبقه اول کار گذاشتم. اگر صاحب تیرآهن گفت: آقا تیرآهن خودم را میخواهم، بگویم: آقا من تیرآهن را برداشتهام، یک تیرآهن میخرم و به تو میدهم. چون آن را دزدیدی صاحب آن حق دارد بگوید: باید نه طبقه را خراب کنی و تیرآهن خودم را بدهی. اگرچه حق دارد ولی بهتر است این کار را نکند. «وَ یَنْقَلِبُ إِلى أَهْلِهِ مَسْرُوراً» (انشقاق/9) کسی که حسابش آسان است خیلی شادمان به سوی خانواده و همفکرانش باز میگردد.
5- قیامت و حسابرسی و سرنوشت بدان
«وَ أَمَّا مَنْ أُوتِیَ کِتابَهُ وَراءَ ظَهْرِه ِفَسَوْفَ یَدْعُوا ثُبُوراً » (انشقاق/11-10) اما کسی که مجرم است نامهاش را از پشت سر به او میدهند. اما کسی که نامه عمل را از پشت سر به او بدهند داد میزند، به خودش نفرین میکند.
«وَ یَصْلى سَعیراً» (انشقاق/12) جایگاهش جهنم است. چرا؟ «إِنَّهُ کانَ فی أَهْلِهِ مَسْرُوراً» (انشقاق/13) چون در دنیا بد مستی میکرد. خوش بود. کاری به این نداشت که الآن من خوش هستم کسی گرسنه هست یا نیست؟ الآن من این همه لباس دارم بیلباسی وجود دارد یا نه؟!! الآن من سالم هستم مریضی هست یا نه؟!! بی خیال و بی مسؤولیت بود. وقتی هم با او صحبت میکردی خیلی خوشحال بود. «إِنَّهُ ظَنَّ أَنْ لَنْ یَحُورَ بَلى إِنَّ رَبَّهُ کانَ بِهِ بَصیراً» (انشقاق/15-14) او خیال میکرد که دنیا همین است. بازگشتی و حسابی نیست. میگفت: حالا کی رفت از قیامت خبر آورد! فعلا خوش باشیم! «بَلی» چرا. بازگشت دارد.
«والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته»