ازدواج آسان
موضوع: ازدواج آسان
تاریخ پخش: 75/01/09
بسم الله الرحمن الرحیم
«الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی»
در استان فارس و شیراز چهارمین اجلاس نماز بود. ما به این اجلاس آمدیم. شاید بشود گفت: ارزانترین اجلاس و پرمحتواترین اجلاس همین اجلاس بود. میخواستیم همه چیزمان نمونه باشد. سمینارمان هم نمونه بود. این سمینار، سمیناری بود که مهمانهایمان همه رده بالا بودند. سمینار پرباری بود و ما مهمان شیرازیها بودیم. از بس که این سمینار پرمحتوا و کم خرج بود، چند تا از استانها برای سال دیگر نوبت گرفتند. ضمن تشکر از همه دست اندرکاران استان و دست اندرکارانِ این اجلاس، بحث را شروع میکنیم.
1- باید رسالت خدا را گفت
ما برای جشن ازدواج دانشجویی به اتفاق یک سری از روحانیون و طلاب به دانشگاه رفتیم. من در این مراسم گفتم: من میخواستم برای ازدواج آسان صحبت کنم. اما میترسم که این بحث را بگویم. چون بعضی از افراد ظرفیتشان کم است و ممکن است که شیشه تلویزیون را بشکنند. من برای اینکه به شما و شیشه تلویزیون رحم بکنم، این بحث را نمیگویم. اما یک مقدار دربارهی ازدواجهای نیمه آسان صحبت میکنم. حالا من میترسم که دربارهی این موضوع صحبت نکنم و روز قیامت به من بگویند: از چه ترسیدی؟ اصلاً اگر میترسی، حق نداری مبلغ باشی. باید عمامهات را برداری. چون قرآن میگوید: «الَّذینَ یُبَلِّغُونَ رِسالاتِ اللَّهِ» (احزاب/39) باید رسالت خدا را گفت و از احدی نترسید. این که میگویی: مردم شیشه را میشکنند، درست نیست.
مگر مردم ایران را نشناختی؟ مردم ایران مردمی هستند که جوان هایشان پرپر شدند. اما تحمل کردند و چیزی نگفتند. چرا وقتی امکان ازدواج آسان وجود دارد، مردم سراغ صیغه و ازدواج موقت بروند. یعنی اگر به هر قانون خوبی، بد عمل کنی، بد میشود. شما اگر روز چهارشنبه پول گم کنی، میگویی: چهارشنبه روز نحسی است. چهارشنبه روز نحسی نیست. شما پولت را گم کردی. به روز ربطی ندارد.
2- ازدواج موقت
من دو سه دقیقه راجع به ازدواج موقت صحبت میکنم. برای اینکه میترسم که روز قیامت به من بگویند: چرا حکم خدا را نگفتی؟ در قرآن یک آیه داریم که برای ازدواج موقت است. اکثر شما زن هستید. من خواهش میکنم که مردها صحبت نکنند. من سؤال میکنم، خانمها جواب بدهند. در جامعه اگر جنگی پیش بیاید، یا تصادفی بشود، مردها دخیل هستند. بالاخره تلفات، امراض و برق گرفتگی و غرق شدن در بین مردها بیشتر از زنها است. پس زنان بیوه بیشتر هستند.
در سالن ما چهارصد خانم از استان فارس حضور دارند. چند صندلی اینجا هست؟ چهارصد صندلی اینجا هست. پس پنجاه تا شصت نفر هم آقایان هستند. پس گفتیم که تعداد زنان بیوه بیشتر است. زنان بیوه چهاردسته میشوند. 1- پیر 2- جوان. ممکن است زنی پیر باشد و بگوید: آقا من بیوه هستم. ولی مایل به ازدواج نیستم. جوانها چهاردسته هستند. 1- یک دسته جوانهایی که در حد اعلی هستند. ازنظر تقوا به قدری دین دارند که زن جوان است و تا آخر عمرش میتواند ازدواج نکند. گناه هم نکند. 2- یک دسته از جوانان در حد متوسط هستند. 3- یک دسته از جوانان ضعیف هستند. 4- یک دسته هم هستند که قلباً مایل نیستند.
زنهای پیر ازدواج نکنند. اگر میتوانند تا آخر عمر بیوه بمانند و ازدواج نکنند. زنان جوانی که دینشان معمولی است یا دینشان ضعیف است، چهار راه دارند. 1- بسوزند و بسازند 2- بیایند و بگویند تا پسرها اینها را بگیرند. 3- بیایند بگویند ازدواج موقت کنیم. دانشجویی که میخواهد درس بخواند، ازدواج موقت کند. کسی که مسافر است. کسی که همسرش برای مدت طولانی مریض است، ازدواج موقت کند. ازدواج موقت برای حوادث و شرایط خاص است. اسلام میگوید: صیغه و ازدواج موقت برای زنانی است که بیوه هستند و بعضی از آنها جوان هم هستند و دینشان ضعیف و متوسط است. گفتیم که یکی از چهار راه سوختن و ساختن است. ممکن است که زن شوهردار به یک زن بیوه بگوید: به درک که شوهرت مرده است. بسوز و بساز. زن بیوه ناراحت میشود و میگوید: خدا انشاءالله این بلا را به سر خودت بیاورد. این انسانی نیست.
مثلاً شما عروس و داماد هستید و در جاده میروید. میبینید که در کنار جاده یک اتوبوس با تعداد زیادی سرنشین واژگون شده است. اگر شما بگویید: دو ساعت است که ما در ماشین نشستهایم و هیچ تکانی نمیخوریم. خوب آنها هم کنار خیابان بمیرند. این نامردی است که ما از کنار دیگران بگذریم و به آنها کمک نکنیم. ممکن است در اتوبوس یک عده هم زنده باشند. چه اشکالی دارد که شما به دو نفر مصدوم کمک کنید. اسلام میگوید: پسرها بیایند با زنان بیوه ازدواج کنند. چه کسی حاضر است که با یک زن بیوه ازدواج کند. این کار هم عملاً نمیشود.
پس بهترین راه همین است که بگوییم: زنان بیوه که جوان هستند و از نظر دینی ضعیف و متوسط هستند، در یک شرایط خاصی ازدواج کنند. این راه درستی است. اگر راهی دیگر بود، اسلام قبول میکرد. اسلام ما را بیشتر از خودمان دوست دارد. ما خودمان را دوست نداریم. اگر دوست داشتیم، سیگار نمیکشیدیم. اسلام میگوید: به خودت ضرر نزن. ما خودمان را دوست نداریم و گرنه عرق نمیخوردیم. اسلام میگوید: عرق برای بدنت ضرردارد. بسیاری از دستوراتی که اسلام دارد برای سلامتی ما است.
به هرحال ازدواج آسان سفارش شده است. بعضی از افراد از صیغه سوء استفاده میکنند. مردان عیاش، هوسباز و متجاوزی هستند که از صیغه سو استفاده میکنند. چون بد اجرا شده است، ظاهر بدی پیدا کرده است. درست مثل اینکه شما از یک شهری به شهر دیگر بروی و مغازه داران آنجا سر شما کلاه بگذارند. رانندهاش کلاه سرت بگذارد. شما میگویی: مردم فلان شهر خیلی بد هستند. نه مردم بد نیستند. شما آن روزی که به آن شهر رفتی با چهار نفر آدم بد برخورد کردی. چون آنها بد بودند، چهره شهر نزد شما بد شد.
به هرحال این یک واقعیتی است که باید گفت. به امید روزی که این شرایط از نظر مجلس شورای اسلامی و دفتر ازدواج طوری باشد که زنان بیوه که دینشان متوسط و ضعیف هست بتوانند در یک شرایط عادلانه ازدواج کنند.
3- ازدواج نیمه آسان
اما ازدواج نیمه آسان را بگوییم. اعتقاد من این است که ممکن است ازدواج برای یک افرادی در یک شرایطی حرام باشد. مثلاً ممکن است که ازدواج صیغهای روحانی با زن شهید حرام باشد. البته حلال است. اما چون او آخوند است و او هم زن شهید است، ممکن است که صورت زشتی داشته باشد. مثلاً شکستن تخمه کدو مباح است. اما اگر یک آخوند در شب بیست و یکم ماه رمضان تخمه بشکند، حرام میشود. یعنی شرایط یک شرایطی باشد که خیلی زشت باشد. من کاری به شرایط حاد ندارم. خندیدن حلال است. اما اگر من در وسط مجلس ختم بخندم، حرام است. خندیدن شرعاً حرام نیست. اما در تشیع جنازه که همه گریه میکنند، حرام است. پس ممکن است به دلیل شرایط زمانی و مکانی یک چیزی که مکروه است، برای بعضی حرام باشد. شرایط فرق میکند.
4- دلایل مقدس بودن ازدواج
حالا ازدواج نیمه آسان را میگوییم. ازدواج مقدس است. البته ازدواج مقدس چند دلیل دارد. 1- آرام بخش است. «لِتَسْکُنُوا إِلَیْها» (روم/21) قرآن میگوید: همسر بگیرید تا با همسر آرامش بگیرید. «تسکنوا» از «سکینه» به معنی سکونت است. ازدواج آرام بخش است. مسئلهی شهوت هم نیست. گاهی پیرمرد و پیرزن هم وقتی با هم زندگی میکنند، دلشان به هم خوش است. دلخوشی چیز مهمی است. قرآن میگوید «لِتَسْکُنُوا إِلَیْها» ازدواج آرام بخش است.
2- ازدواج مقدس است برای اینکه روحیه جمعی پیدا کردن را در ما ارتقاء میدهد. ازدواج باعث میشود که انسان روحیهی جمعی پیدا کند. آدمی که زن ندارد دائم فکر ظاهر خودش است. مثلاً میگوید: من شلوار میخواهم. من کفش میخواهم. اما به محض اینکه زن میگیرد، میگوید: پدر همسرم! مادر همسرم! یعنی ازدواج آدم را از انحصار خود بودن، بیرون میآورد. ازدواج برای پیشرفت اقتصاد، پیشرفت فعالیت خوب است. آدمی که همسر ندارد نیازش کم است. و لذا کمتر فعالیت میکند. وقتی بچه دار میشود و خرجش بیشتر میشود، مجبور میشود که بیشتر فعالیت کند.
آدمهایی که همسر ندارند میگویند: صدتومان دارم. با بیست تومانش یک فالوده شیراز میخورم. با پنجاه تومانش هم یک ساندویچ میخرم. با سی تومانش هم به سینما میروم. تا فردا هم خدا بزرگ است. ولی آدمی که همسر دارد، مجبور است که فعالیت کند. چون قسط آب و برق و کرایه خانه دارد. ازدواج برای تقوا خوب است. ازدواج مقدس است. چون ازدواج انسان را از گناه باز میدارد. ازدواج برای اشتغال و تربیت نسل نو خوب است. با ازدواج انسان به بهترین کارها مثل تربیت بچه مشغول میشود. ایام فراغتش با تربیت بچه پر میشود. به یک کار مقدسی دست میگذارد. ازدواج چقدر پاداش دارد؟ دو رکعت نماز کسی که همسردارد با هفتاد رکعت نماز کسی که همسرندارد مساوی است. بیشتر اهل جهنم آدمهایی هستند که همسرندارند. ازدواج خوب است. اما بعضیها از ازدواج میترسند.
5- آدم صلاح خودش را نمیداند
من زمانی که میخواستم ازدواج کنم، طلبه بودم. حدود سی سال پیش طلبگی مساوی با فقر بود. حالا درست نیست که اینها را بگویم. اما میگویم تا اگر کسی زن کسی نشد، غصه نخورد. من پنجاه بار به خواستگاری رفتم. هیچ کس حاضر به ازدواج با من نشد. تا متوجه میشدند که داماد طلبه است، میگفتند: برو دنبال کارت! چه کسی حاضر است که به تو زن بدهد؟ هیچ اتفاقی نیفتاد. بنابراین اگر یک جوانی به خواستگاری رفت و کسی به او دختر نداد، ناراحت نشود. اگر ده جا شکست خوردید، مایوس نشوید.
یک نفر در مکه به من گفت: آقای قرائتی من گم شدهام. گفتم: خوشا به حالت! گفت: چرا؟ گفتم: تو تنهایی گم شدهای. من با کاروان، همه با هم گم شدهایم. خندید. آدم نمیداند که صلاحش در چیست؟ اینقدر ازدواجها میخواهد بشود و نمیشود. داماد غصه میخورد. عروس غصه میخورد. بعد میگوید: چه خوب شد که نشد. اینقدر آدم دعا میکند و مستجاب نمیشود. بعد میگوید: خدایا شکر که مستجاب نشد. اینطور نیست که هرچه شما صلاح میدانید خوب باشد. «عَسى أَنْ تَکْرَهُوا شَیْئاً وَ هُوَ خَیْرٌ لَکُمْ» (بقره/216) قرآن میگوید: خیلی از چیزهایی را که تو بد میدانی، خیر تو است. خیلی از چیزها را هم که خوب میدانی، به ضرر تو است. ما نمیدانیم که صلاح ما در چیست؟
بعضیها که میخواهند ازدواج کنند، میگویند: ممکن است که دخترشان را به من ندهند. شما به خواستگاری بروید. داد، داد. نداد، نداد! دامادی نزد پدرزن آمد. داماد چهار خصوصیت داشت. 1- کوتاه بود. 2- سیاه بود. 3- زشت بود. 4- فقیر بود. این جوان با این خصوصیات عاشق یک دختر پولدار شده بود. نزد پدرزن خود رفت و گفت: آقا این خصوصیات من است. آیا حاضر هستی که دخترت را به من بدهی. «ان تزوجونا» اگر دخترت را دادی، الحمد لله! «و ان تمنعونا» و اگر ممانعت کردی و دخترت را ندادی، الله اکبر! خدا بزرگ است. به جای دیگر میروم. خیلی غصه نخورید. در ماشین بودم و حرص میخوردم. یک ماشین بزرگ جلوی ما پیچید. دیدم که پشت آن نوشته است: شد شد. نشد نشد! خیلی خندیدم و گفتم: مثل اینکه این ماشین جلوی من پیچید تا بگوید: اینقدر حرص نخور. ما نمیدانیم که صلاح ما در چیست. گاهی انسان شکست میخورد و بعد میگوید: چه خوب شد که من شکست خوردم. من زمانی برای تبلیغات به یک روستا رفتم. مردم روستا نامه نوشتند که ما تو را نمیخواهیم. من که الان در ایران گل کردم، قرائتی هستم که زمانی من را از روستا بیرون کردند. چون نمیتوانستم روضه بخوانم، من را بیرون کردند. چه خوب شد که من نتوانستم روضه بخوانم. من دیدم که نمیتوانم به منبر بروم. برای همین تخته سیاه را انتخاب کردم و موفق شدم. یعنی گاهی آدم یک جا ضربه میخورد ولی سر از یک جای بهتری در میآورد. آدم نمیداند که صلاحش در چیست.
6- ازدواج از نظر قرآن و احادیث
به هرحال بعضیها از ازدواج میترسند. قرآن میگوید: برای چه میترسید؟ «إِنْ یَکُونُوا فُقَراءَ یُغْنِهِمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِه» (نور/32) بگذارید چیزی را برایتان بگویم. تا الآن بنده هنوز زن و شوهری را پیدا نکردم که بگویند: ما زمانی که ازدواج نکرده بودیم، وضع مالیمان بهتر بود. تمام آنهایی که ما سراغ داریم، بعد از ازدواج و بچه دار شدن وضعشان خوب شده است. قرآن میگوید: چرا بچهات را از ترس خرجی میکشی؟ «وَ لا تَقْتُلُوا أَوْلادَکُمْ خَشْیَهَ إِمْلاقٍ نَحْنُ نَرْزُقُهُمْ وَ إِیَّاکُمْ إِنَّ قَتْلَهُمْ کانَ خِطْأً کَبیراً» (اسراء/31)، «کُمْ» یعنی من اول خرجی بچه را میدهم. از صدقه سر بچه به تو روزی میدهم. آدم وقتی میخواهد آب را به مزرعه برساند، جوهای کنار زمین هم که آب را رد میکنند، از صدقه سر مزرعه جوها هم آب میخورند. قرآن میگوید: پدر و مادر شما جو هستید و بچهها مزرعه هستند. اگر به پدر و مادر رزق میدهم از صدقه سر بچه هاست. «نَحْنُ نَرْزُقُهُمْ» بعد میگوید: «وَ إِیَّاکُمْ» اول به بچهها میدهم و بعد به پدر و مادر میدهم. پیامبر(ص) فرمود: «فَمَنْ رَغِبَ عَنْ سُنَّتِی فَلَیْسَ مِنِّی» (کافی/ج5/ص496) اگر کسی ازدواج نکند، من او را به عنوان مسلمان قبول ندارم. مسلمان واقعی کسی است که ازدواج را آسان بگیرد و زود ازدواج کند.
حدیث داریم زندگی در کنار همسر ثواب کسی را دارد که به مدینه برود و در مسجد پیغمبر در کنار قبر پیغمبر شب تا صبح عبادت کند. کنار همسر بودن پاداشِ عبادت در کنار مسجد پیغمبر را دارد. حدیث داریم مرد باسعادت این است که همسر داشته باشد. آدمی که همسر ندارد مثل یتیم است. چطور هرکس به بچه یتیم میرسد یک دستی روی سرش میکشد. کسی هم که همسر ندارد مثل یتیم است. ازدواج مقدس است.
حالا برای ازدواج مسائلی است. گرفتاری ما سر این است که ما اسلام را در جمع نگاه نمیکنیم. اسلام یک مجموعه است. وقتی جک ماشین را میگذاری، باید وزن ماشین با لاستیک ماشین و تعداد مسافرها یکسان باشد. زندگی براساس حکمتی است. شما به ساختمان بدن نگاه کن. تا حالا فکر کردهای که چرا وقتی غذا میخوری چانه تکان میخورد؟ اگر چانه ثابت بود، وقتی غذا میخوردی، سر تکان میخورد. سر که سنگین است، ثابت است. اگر چانه ثابت بود و سر تکان میخورد مصیبت بود. یعنی برای خوردن یک لقمه نان پدرمان در میآمد. باید به مجموعه نگاه کرد. اگر آب دهان ما زیاد تولید میشد، بر زمین میریخت و هرکس باید یک سطل زیر چانهاش میگرفت. ساختمان بدن توازن دارد. ما اکسیژن میگیریم و کربن میدهیم. درختان کربن میگیرند و اکسیژن میدهند. همهی اینها باید هماهنگی داشته باشد.
ببینید اساس آفرینش براساس حکمت است. دین ما دین حکیمانهای است. اگر یک طرف را بگیریم و طرف دیگر را نگیریم، گیج میشویم. من در چین یک خانمی را دیدیم که استاد دانشگاه بود. این خانم پیرزنی بود که چهل و هشت سال استاد دانشگاه بود و با شوهرش در یک خانهی پنجاه متری زندگی میکرد.
7- خداوند پیوند دهنده دلهاست
در مورد مسئلهی مسکن کوتاه بیایید. جهیزیه را سبک بگیرید. مهریه را سبک بگیرید. بعضیها به مکه نمیروند. میگویند: آقا من به شما صدتومان، دویست تومان سود میدهم برای ما از مکه سوغاتی بیاور. نشست و برخاستهای بعد از مکه مهم است. خیلی از افراد هستند که از مرگ حرفی ندارند. میگویند: تشیع جنازه مهم است. مردم تا چهل روز میآیند و میخورند. چه خاکی بر سرمان کنیم. یعنی میگویند: داغ ما را ذیت نمیکند. خرج مردن بیشتر فشار میآورد. این چیزی است که فرهنگ شده است و باید بارها گفت تا از بین برود. با یک بار، دوبار نمیشود. یک کشوری که دوهزار و پانصد سال شاهنشاهی بوده است، با یک بار مرگ برشاه گفتن، شاه بیرون نمیرود. باید همهی مردم مرتب مرگ بر شاه بگویند تا شاه فرار کند.
حدیث داریم به خانهی کسی که از دنیا میرود برای غذا خوردن نروید. غذا بپزید و برای او ببرید. بسیاری از مردم در فشار فلج میشوند. میگوید: من بعد از آمدن از مکه با خرج مهمانها و سوغاتیها چه کنم؟ یعنی به خاطر سوغاتی از مکه صرف نظر میکند. به خاطر جهازیه دخترش را در خانه نگه میدارد. جهازیه را حداقل بگیرید. مهریه را حداقل بگیرید. لذت زندگی را فدای میز و کمد و تشریفات نکنید. میشود ساده زندگی کرد. میشود شیرین زندگی کرد. فکر نکنید که با پول زندگی خوشمزه میشود.
«وَ أَلَّفَ بَیْنَ قُلُوبِهِمْ لَوْ أَنْفَقْتَ ما فِی الْأَرْضِ جَمیعاً ما أَلَّفْتَ بَیْنَ قُلُوبِهِمْ وَ لکِنَّ اللَّهَ أَلَّفَ بَیْنَهُمْ إِنَّهُ عَزیزٌ حَکیمٌ» (انفال/63) قرآن میگوید: با اسکناس دلها گره نمیخورد. «لَوْ أَنْفَقْتَ ما فِی الْأَرْضِ جَمیعاً» اگر انفاق کنی و همه پولهای کره زمین را خرج کنی «ما أَلَّفْتَ بَیْنَ قُلُوبِهِمْ» دل اینها به هم گره نمیخورد. یعنی گره خوردن دل دست خداست. گاهی خدا دل یک عروس و داماد فقیر را به هم گره میزند. اما دل یک عروس و داماد پولدار را به هم گره نمیزند. و لذا قرآن میگوید: «أَلَّفَ بَیْنَ قُلُوبِهِمْ» یعنی تألیف دل دست خداست. «فَاجْعَلْ أَفْئِدَهً مِنَ النَّاسِ تَهْوی إِلَیْهِمْ» (ابراهیم/37) دل دست خداست.
اشتباه میکنند و میگویند: ما با پول میتوانیم عروس را راضی کنیم. شما یک جفت جوراب ارزان بخر و نزد عروس خانم برو. بعد هم به خدا بگو: خدایا میدانی که من داماد بی پولی هستم. دامادهای پولدار برای عروس چیزهای گران میبرند. من یک جفت جوراب خریدهام. از تو میخواهم که مزهی محبتی را که پولدارها با پول سنگین گیرشان میآید، با همین جوراب قسمت من هم بکنی.
حضرت امیر نان خالی میخورد. اما اگر به سی نفر از کسانی که جوجه کباب میخوردند، سیلی میزد، سی نفر را به زمین میانداخت. یعنی آن ویتامینی را که خدا در نان خالی حضرت قرار میداد، در جوجه کباب پولدارها قرار نداده بود. الان روستاییها همین طور هستند. روستاییها غذای ساده میخورند. اگر روستایی یک سیلی بزند، بیست نفر شهری را بر روی زمین میاندازد. اینطور نیست که زور در این ویتامینها باشد.
8- ازدواج را باید آسان گرفت
ازدواج را آسان بگیریم. مشکل ما چیست که میگوییم: ایشان به درد ما نمیخورد. حدیث داریم که مسلمان به مسلمان میخورد. فقط اصل فکر است. «وَ لَأَمَهٌ مُؤْمِنَهٌ خَیْرٌ مِنْ مُشْرِکَهٍ» (بقره/221) فکر عروس و داماد باید به هم بخورد. و گرنه پولدار و فقیر بودن مهم نیست. حضرت موسی هیچ چیز نداشت. اما شعیب کلی چیز داشت. پیغمبر ما هیچ چیز نداشت. اما حضرت خدیجه کلی چیز داشت. هیچ میدانید که دامادی حضرت امیر چه طور بود؟ وقتی حضرت رسول به حضرت امیر گفت: یا علی برای دامادی چه داری؟ حضرت امیر فکر کرد و گفت: چیز دیگری ندارم. فرمود: زرهات را بفروش. زره اش را فروخت و یک چیزهای ساده گرفت.
بیایید ازدواج را آسان بگیرید. نصف گناهان کم میشود. داروی شبیه خون فرهنگی ازدواج است. پیامبر(ص) فرمود: «مَنْ تَزَوَّجَ فَقَدْ أَحْرَزَ نِصْفَ دِینِهِ فَلْیَتَّقِ اللَّهَ فِی النِّصْفِ الْبَاقِی» (أمالی طوسی/ص518) امام صادق(ع) فرمود: ازدواج کنید. پنجاه درصد گناهان کم میشود.
9- پرهیز از چشم و هم چشمی
چشم و هم چشمی کار خطرناکی است. یکی از قبیلهها شتری را کشت و آبگوشت درست کرد و به مردم داد. یک مقدار هم برای رییس قبیلهای فرستاد. رییس قبیله گفت: شتر میکشد و برای من آبگوشت میفرستد. یک لگد زد و ظرف غذا را بر زمین ریخت. گفت: حالا که رییس آن قبیله یک شتر کشته است. شما دو شتر نحر کنید. همینطور این دو قبیله چشم و هم چشمی کردند و هر روز تعدادی شتر را کشتند. قصه به آنجا رسید که از روی چشم و هم چشمی پنجاه شتر نحر شد. امیرالمؤمنین فرمود: احدی از این آبگوشتها نخورد. آبگوشتی که از روی چشم و هم چشمی است، خوردن ندارد. گفتند: پس با این دیگها چه کنیم؟ فرمود: دور بریزید تا شغالها آنها را بخورند. من باید این فکر چشم و هم چشمی را کور کنم. گفتند: اسراف است. فرمود: بله اسراف است که گوشت شتر را شغال بخورد. اما برای اینکه این فکر از بین برود، باید این کار را کرد.
حضرت موسی میگوید: من سامری را که با طلا گوساله ساخته است و شما را به گوساله پرستی دعوت کرده است، آتش میزنم و خاکسترش را به دریا میفرستم. «لَنُحَرِّقَنَّهُ ثُمَّ لَنَنْسِفَنَّهُ فِی الْیَمِّ نَسْفاً» (طه/97) گفتد: موسی! اینکه شما طلا را آتش میزنید، اسراف نیست. فرمود: نه! اینکه برای محو بت پرستی طلا هم از بین برود، اشکال ندارد. به امام گفتند: آقا میشود که قبر رضاشاه موزه باشد. چرا قبر رضا شاه را خراب میکنید؟ فرمود: محو شاهنشاهی به هر قیمتی که باشد، ارزش دارد. حضرت ابراهیم بتها را شکست. پس بت شکنی، طلا سوزی، خراب کردن قبر رضاشاه، دور ریختن گوشت پنجاه شتر برای یک سری از مسائل اشکال ندارد.
10- ازدواج معامله نیست
گاهی انسان برای این که یک مسئلهای را جا بیاندازد، اگر شیشه را هم بشکند، اشکال ندارد. از بین بردن یک فرهنگ غلط ارزش این را دارد که انسان یک برخوردهای خشنی هم داشته باشد. ازدواج کنید و معامله نکنید. پدر دختر میگوید: من باید صدها هزارتومان پول جهازیه بدهم. شما هم اینقدر مهریه بده. انگار میخواهد معامله کند. مثل بعضی از افرادی که متوجه نیستند و دو شاخهی تلفن را به برق میزنند. این افراد هم فکر میکنند که ازدواج معامله است. انسان با انسان ازدواج میکند برای اینکه نسل تربیت کند. تربیت نسل مهم است. انسان تقوا را با داد و ستد اشتباه گرفته است. افرادی هستند که همه چیز را پولی حساب میکنند.
بعضی از مرده شویها همین که میبینند یک مرده چاق است، کیلویی میشویند. همین که ببینند قد بلندی دارد، متری میشویند. همین که ببینند کوچک است عددی میشویند. یعنی کار ندارد که این مرده است. حساب میکند گه چه طور بیشتر سود دارد. یک خواستگار میآ ید و مهریه را بالا میگوید. یک خواستگار هم میآ ید و مهریه را پایین میگوید. دخترش را به کسی که مهریه را بالاتر میگوید، میفروشد. پدرانی که دختران خود را به پول میفروشند، خیانت خیلی بزرگی میکنند. بزرگترین خیانت به دخترها این است که انسان دخترش را به پول بفروشد.
اگر داماد اهل نماز است. اخلاق خوبی دارد. از نظر فکری سالم است. با تقوا است. دخترت را به او بده. پول ارزش ندارد. به چنین مردانی با افتخار دختر بدهید. داماد منحرف، عقدهای، وسواسی، سیگاری و معتاد، منزوی ارزش ندارد. دخترفروشی کار زمان جاهلیت است.
قرآن در سوره صاد میگوید: «وَ ما أَنَا مِنَ الْمُتَکَلِّفینَ» (ص/86) من اهل تکلف نیستم. اصولاً تکلف چیز بدی است. بعضیها در حرف زدن تکلف میکنند. طوری یک حرفی را میزنند که کسی متوجه نمیشود. از پیغمبر سؤال میکردند. میفرمود: «لااعلم» نمیدانم. اگر چیزی را نمیدانید، بگویید: نمیدانم.
من را به شهرستانی دعوت کرده بودند. همینطور که داشتیم میرفتیم. در مغازهای یک چیزهای سفید و گردی را دیدم. متوجه نشدم که اینها چه بود؟ شک کردم و گفتم: آقا این ترب است یا شلغم است؟ میزبانی که از من دعوت کرده بود، بر سر خود زد و گفت: خاک بر سر من! کسی را دعوت کردهام که فرق بین ترب و شلغم را نمیداند. گفتم: من میدانم که ترب و شلغم چه شکلی است. اما یک لحظه در ذهنم این دو را اشتباه گرفتم.
به جایی رفته بودم. گفتم: من را برای نماز صبح صدا کنید. گفت: به به! تو چه نمایندهی امامی هستی که برای نماز صبح باید صدایت کرد؟ گفتم: خودم نماینده امام هستم. خوابم که نمایندهی امام نیست. راحت با مردم زندگی کنید. بگویید: من برای ازدواج پول ندارم. جواب این سوالی را که پرسیدی، نمیدانم.
افرادی هستند که وقتی میخواهند به عروسی بروند از دیگران لباس قرض میکنند. طلا قرض میکنند. یک آدمی که از سر تا پا قرض است، میخواهد چه کار کند. با این شخصیت قرضی چه کار میخواهد بکند؟ درست مثل افرادی که مو ندارند و از موی مصنوعی استفاده میکنند. چه اشکالی دارد که با یک پیراهن ساده به عروسی بروی؟ بگذار که دیگران از شما یاد بگیرند. من بارها این را گفتهام. چرا دیگران امام ما باشند؟ چرا ما امام دیگران نباشیم؟ من این غذا را میدهم تا دیگران از من یاد بگیرند.
یک نفر گفت: انگشترت را به من بده. گفت: برای چه میخواهی؟ گفت: میخواهم که هروقت به آن نگاه میکنم به یاد تو بیفتم. گفت: من این انگشتر را به تو نمیدهم. تا هروقت دیدی نیست، یاد من بیفتی.
11- زندگی ساده لذتبخش است
حضرت شعیب به موسی گفت: «وَ ما أُریدُ أَنْ أَشُقَّ عَلَیْکَ» (قصص/27) من دخترم را به تو میدهم به شرطی که هشت سال برای من کار کنی. هشت سال، نود و شش ماه میشود. موسی نودو شش ماه کار کرد. در صورتی که خودش میتوانست کار کند. ممکن است یک جوانی بگوید: آقا من ندارم. قرآن میگوید: «وَ مَتِّعُوهُنَّ عَلَى الْمُوسِعِ قَدَرُهُ وَ عَلَى الْمُقْتِرِ قَدَرُهُ» (بقره/236) اگر دارد، خرج کند. اگر هم ندارد، خرج نکند. به هرحال زندگی ساده خیلی لذت بخش است. در حرف زدن تکلف نداشته باشید. در لباس تکلف نداشته باشید. ارزش به پول نیست.
حضرت امام بنیان گذار جمهوری اسلامی میخواست الغدیر مطالعه کند. اما پول نداشت که این کتاب را تهیه کند. ایشان این کتاب را از آیت الله زنجانی که در مدرسهی فیضیه نماز ظهر را میخواند، قرض کرد و مطالعه کرد. آن زمان کتاب الغدیر صد و ده تومان بود. یعنی یک موقع ممکن است که امام هم این مقدار پول را نداشته باشد. آیت الله عظمی اراکی مرجع تقلید ما است. چند سال پیش ایشان خرج زندگی روزانهی خود را نداشتند. این زشت نیست. تکلف داشتن زشت است.
اینکه شما بدون گردن بند به عروسی بروی، زشت نیست. اینکه گردن بند شما عاریهای باشد، زشت است. باید بتهایی را که برای خودمان ساختهایم، بشکنیم. قرآن میگوید: «أَتَعْبُدُونَ ما تَنْحِتُونَ» (صافات/95) یعنی آیا بتی را که خودت ساختهای، عبادت میکنی؟ ما یک چیزی را به نام بت ساختهایم و اسم آن را عادت گذاشتهایم. خوب این عادت را بشکن. مثلاً بنده به متکا عادت پیدا کردهام. اگر یک شب متکا نباشد، نمیتوانم بخوابم. انسان باید عادتهای بدش را از بین ببرد.
12- کمک به ازدواج جوانان
ما باید جوانان را به ازدواج آسان تشویق کنیم. تلویزیون باید فیلمهایی بسازد که در آن جوانان را به ازدواج آسان تشویق کند. وام ازدواج خیلی خوب است. مقام معظم رهبری زمان جنگ میفرمود: رزمندههایی که ازدواج نکردهاند و الآن در جبهه هستند و به حقوقشان نیازی ندارند. حقوق خود را بدهند و کمک کنند تا یک جوانی داماد شود. دختر و پسر ما در آتش میسوزند. قدری به این جوانان کمک کنید.
بسیاری از افراد هستند که در ایام محرم پول خود را به علامت میزنند. خوب این کار فایدهای ندارد. آن پول را به آقایی که زیر علامت است بده و او را داماد کن. ثواب این کار بیشر از این است که پول خود را برای کاشی کاری محراب مسجد بدهی. من با کاشی کاری محراب شدیداً مخالف هستم. در نهج البلاغه داریم که پیغمبر خواست نماز بخواند. دید که یک پردهی گل دار در مقابلش آویزان است. فرمود: زهرا جان این پرده را بردار. حواس من را پرت میکند. آنوقت ما محراب مسجدهای خود را کاشی کاری میکنیم. خوب این در نماز خیلی تاثیر گذار است. با پولی که برای کاشی کاری محراب خرج میشود، میتوان بیست جوان را داماد کرد. وقتی جوان ببیند که من دو میلیون خرج محراب کردم، دیگر به مسجد نمیآ ید. میگوید: خوب این پولی را که خرج محراب مسجد میکنید به ما بدهید تا ما ازدواج کنیم.
اگر ما به ازدواج جوانها کمک کنیم، مسجدها پر از جوان میشود. دادن وام ازدواج از طرف دولت خیلی مهم است. یک فرد پولداری که میلیونها تومان خرج دامادی پسرش میکند، بیاید مقداری هم به جوانانی که مشکل مالی دارند و نمیتوانند ازدواج کنند، کمک کند. با این کار محبوبیت هم پیدا میکند.
دقیقههای آخر بحثمان است. قرآن میفرماید: حقوق زن باید حفظ باشد. اگر کسی مهریه خانمش را داد، حق نداره پس بگیرد. حتی قرآن میگوید: «وَ آتَیْتُمْ إِحْداهُنَّ قِنْطاراً فَلا تَأْخُذُوا مِنْهُ شَیْئاً» (نساء/20) اگر مبلغ کلانی هم مهر خانمت کردی، نامردی است که بخواهی مهر را پس بگیری. نامرد کیست؟ نامرد کسی است که مهری را که داده است، پس بگیرد. مهریه حق خانم است.
«وَ عاشِرُوهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ» (نساء/19). همسرداریتان عادی باشد. «لا تَعْضُلُوهُنَّ لِتَذْهَبُوا بِبَعْضِ ما آتَیْتُمُوهُنَّ إِلاَّ أَنْ یَأْتینَ بِفاحِشَهٍ مُبَیِّنَهٍ» (نساء/19) حرکتی نکنید که خانم مجبور شود که بخشی از مهر خود را ببخشد. «وَ آتُوا النِّساءَ صَدُقاتِهِنَّ نِحْلَهً» (نساء/4) مهریه هدیهای است که از طرف مرد داده میشود. مهریه را به عنوان صدقه و پول تلقی نکنید. زن و مرد روحشان یکی است. «خَلَقَکُمْ مِنْ نَفْسٍ واحِدَهٍ» (نساء/1) عدهای میگفتند: خدا زن و مرد را از دو نژاد متفاوت آفریده است. اما قرآن میگوید: نژاد زن و مرد یکی است. «خَلَقَکُمْ مِنْ نَفْسٍ واحِدَهٍ»
13- ثواب دلالی ازدواج
دلالی کردن برای ازدواج خیلی مهم است. «مَنْ یَشْفَعْ شَفاعَهً حَسَنَهً یَکُنْ لَهُ نَصیبٌ مِنْها» (نساء/85) اگر کسی برای ازدواج دلالی کند، تمام ثوابهایی که عروس و داماد دارند، به شما هم میرسد. بر این کار بسیار سفارش شده است. شخصی خدمت پیامبر آمد و گفت: من قسم خوردهام و نذرکردهام که بین عروس و دامادی که اختلاف میشود، دخالت نکنم. آیه نازل شد. پیامبر فرمود: اصلاً نذر تو غلط است. مثلاً میگویند: آقا یک عروس و داماد قهرکردهاند. شما بیا و اینها را آشتی بده. میگوید: من توبه کردم و پشت دستم را آتش زدم که دیگر این کار را نکنم. این تصمیم اشتباه است. دلالی کردن کار بسیار خوبی است.
14- خلاصه مطالب
ممکن است کسانی دیر تلویزیون را روشن کرده باشند و از موضوع برنامهی ما بی خبر باشند. موضوع جلسهی ما تشویق به ازدواج آسان است. گفتیم ازدواج آسان صیغه هست. اما به صیغه بد عمل کردند و چهرهی بدی پیدا کرده است. گفتیم: تعداد زنهای بیوه از مردهای بیوه بیشتر است. دین داری این زنان بیوه در حد عالی نیست و پسرها هم حاضر نیستند که با یک زن بیوه ازدواج کنند. گفتیم: اگر زن جوانی بیوه هست و دینش هم در حد عالی نیست و میل به ازدواج هم دارد، راهی جز ازدواج موقت ندارد. چون پسرها حاضر نیستند که با این خانمها ازدواج کنند. اما ازدواج موقت باید یک فرمول و کد بندی داشته باشد که کسی از این ازدواج موقت، الهی و فطری سوء استفاده نکند.
بعد گفتیم: ازدواج امر مقدسی است. ازدواج آرام بخش است. «لِتَسْکُنُوا» (روم/21) ازدواج مقدس است برای اینکه باعث میشود که روح انسان توسعه پیدا کند. آدمی که ازدواج میکند، چون خرجش زیاد میشود، فعالیتش هم بیشتر میشود. چون ازدواج باعث میشود که انسان از نظر جنسی و غریزی اطفاء شود، تقوایش هم بیشتر میشود. ازدواج ایام فراغت انسان را پر میکند. گفتیم: مشکلی که ما داریم به خاطر چشم و هم چشمی است. داستان چشم و هم چشمی و ذبح شترها را گفتم. حضرت علی فرمود: گوشت این شترها را جلوی شغالها بریزید تا دیگران بفهمند که چشم و هم چشمی باید نابود شود.
گفتیم: شخصیت انسان در درونش است و در بیرون نیست. ارزش خانم در خودش است و در زینتش نیست. اگر آدم داشت خرج میکند. نداشت هم خرج نمیکند. معنای ازدواج آسان این نیست که نان و ماست بخورند. یک دامادی نزد من آمد و گفت: من در شب عروسیام به همهی بستگان نان و ماست دادم. به او گفتم: خیلی آدم بدی هستی. آن داماد آمده بود که من از او تعریف کنم. اما من گفتم: وقتی خانم شما به دنیا آمد اسلام گفت: به افتخار او عقیقه کنید و گوسفندی را ذبح کنید. چطور آن زمان که نوزاد بود، برایش گوسفند دادند. اما حالا که عروس شده است. باسواد شده است. با کمال شده است و به خانهی داماد آمده است، تو به مردم نان و ماست دادی. خیلی آدم بخیلی هستی. اسلام میگوید: سور بدهید. یعنی چه؟ یعنی یک گوسفندی را بکشید. آبگوشت درست کنید و به مردم بدهید. در اسلام ولیمه داریم. اما بریز و بپاشهای بی خود درست نیست.
الان ازدواج خیلی مشکل شده است. یعنی خودمان سخت میگیریم. ازدواج در اسلام خیلی آسان است. اما اگر به اسلام برنگردیم مشکلات روز به روز بیشتر خواهد شد. حضرت فرمود: بهترین دختر، دختری است که زیبا باشد و مهریهاش کم باشد. ارزش شما به کمال درونی شما است و به پول نیست. ارزش شما به طلا نیست. بیایید ازدواج را آسان کنید. پولدارها بیایند چند دختر وپسر را عروس کنند. روحانیون مسجد مردم را جمع کنند و جوانهای منطقه را شناسایی کنند و به آنها وام دراز مدت ازدواج بدهند. ما روحانیونی داریم که صدها جوان بی پول را داماد کردهاند. ما روحانی داریم که صدها جوان فقیر را داماد کرده است و به مریدش گفته است: به جای اینکه به پولدارها افطاری بدهی. چند پسر را داماد کن. ثواب این کار خیلی بیشتر از افطاری دادن است.
الحمدالله کشور ایران مشکل جنگ را حل کرد. مشکل رژیم شاهنشاهی را حل کرد. مشکل منافقین را حل کرد. مشکل جاسوسهای خارجی را حل کرد. اما یکی از مشکلاتی که باید حل شود، مشکل ازدواج است. خدایا ازدواج در ایران را از آسان ترین ازدواجها قرار بده. خدایا کاری کن که در دنیا بگویند: در ایران ازدواج آسان است و طلاق گرفتن مشکل است. هرچه میتوانید چوب لای چرخ بگذارید که نشود طلاق گرفت. خدایا به همهی بی همسرها یک همسر خوب مرحمت بفرما. قید و بندهایی که با عادات و رسوم و چشم و هم چشمی برما بارشده است، نابود کن. شهامت سدشکنی، بت شکنی، خط شکنی، تقلید نکردن از دیگران را به ما مرحمت بفرما. خدایا کاری کن که دیگران از ما تقلید کنند. شهامت امام شدن، الگوشدن، ساده زندگی کردن، شیرین زندگی کردن با پول کم را به ما عطا کن. من از کسانی که دیگران را تشویق میکنند که آسان ازدواج کنند تشکر میکنم.
«والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته»