ازدواج آسان

موضوع: ازدواج آسان
تاريخ پخش: 75/01/09

بسم الله الرحمن الرحيم

«الهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي»

در استان فارس و شيراز چهارمين اجلاس نماز بود. ما به اين اجلاس آمديم. شايد بشود گفت: ارزانترين اجلاس و پرمحتواترين اجلاس همين اجلاس بود. مي‌خواستيم همه چيزمان نمونه باشد. سمينارمان هم نمونه بود. اين سمينار، سميناري بود كه مهمان‌هايمان همه رده بالا بودند. سمينار پرباري بود و ما مهمان شيرازي‌ها بوديم. از بس كه اين سمينار پرمحتوا و کم خرج بود، چند تا از استان‌ها براي سال ديگر نوبت گرفتند. ضمن تشکر از همه دست اندرکاران استان و دست اندرکارانِ اين اجلاس، بحث را شروع مي‌كنيم.
1- بايد رسالت خدا را گفت
ما براي جشن ازدواج دانشجويي به اتفاق يك سري از روحانيون و طلاب به دانشگاه رفتيم. من در اين مراسم گفتم: من مي‌خواستم براي ازدواج آسان صحبت کنم. اما مي‌ترسم كه اين بحث را بگويم. چون بعضي از افراد ظرفيتشان کم است و ممكن است كه شيشه تلويزيون را بشكنند. من براي اينکه به شما و شيشه تلويزيون رحم بکنم، اين بحث را نمي‌گويم. اما يك مقدار درباره‌ي ازدواج‌هاي نيمه آسان صحبت مي‌كنم. حالا من مي‌ترسم كه درباره‌ي اين موضوع صحبت نكنم و روز قيامت به من بگويند: از چه ترسيدي؟ اصلاً اگر مي‌ترسي، حق نداري مبلغ باشي. بايد عمامه‌ات را برداري. چون قرآن مي‌گويد: «الَّذينَ يُبَلِّغُونَ رِسالاتِ اللَّهِ» (احزاب/39) بايد رسالت خدا را گفت و از احدي نترسيد. اين که مي‌گويي: مردم شيشه را مي‌شکنند، درست نيست.
مگر مردم ايران را نشناختي؟ مردم ايران مردمي هستند که جوان هايشان پرپر شدند. اما تحمل كردند و چيزي نگفتند. چرا وقتي امكان ازدواج آسان وجود دارد، مردم سراغ صيغه و ازدواج موقت بروند. يعني اگر به هر قانون خوبي، بد عمل کني، بد مي‌شود. شما اگر روز چهارشنبه پول گم کني، مي‌گويي: چهارشنبه روز نحسي است. چهارشنبه روز نحسي نيست. شما پولت را گم کردي. به روز ربطي ندارد.
2- ازدواج موقت
من دو سه دقيقه راجع به ازدواج موقت صحبت مي‌كنم. براي اينکه مي‌ترسم كه روز قيامت به من بگويند: چرا حکم خدا را نگفتي؟ در قرآن يک آيه داريم كه براي ازدواج موقت است. اکثر شما زن هستيد. من خواهش مي‌کنم كه مردها صحبت نکنند. من سؤال مي‌کنم، خانم‌ها جواب بدهند. در جامعه اگر جنگي پيش بيايد، يا تصادفي بشود، مردها دخيل هستند. بالاخره تلفات، امراض و برق گرفتگي و غرق شدن در بين مردها بيشتر از زن‌ها است. پس زنان بيوه بيشتر هستند.
در سالن ما چهارصد خانم از استان فارس حضور دارند. چند صندلي اينجا هست؟ چهارصد صندلي اينجا هست. پس پنجاه تا شصت نفر هم آقايان هستند. پس گفتيم كه تعداد زنان بيوه بيشتر است. زنان بيوه چهاردسته مي‌شوند. 1- پير 2- جوان. ممکن است زني پير باشد و بگويد: آقا من بيوه هستم. ولي مايل به ازدواج نيستم. جوان‌ها چهاردسته هستند. 1- يك دسته جوان‌هايي كه در حد اعلي هستند. ازنظر تقوا به قدري دين دارند که زن جوان است و تا آخر عمرش مي‌تواند ازدواج نکند. گناه هم نکند. 2- يك دسته از جوانان در حد متوسط هستند. 3- يك دسته از جوانان ضعيف هستند. 4- يك دسته هم هستند كه قلباً مايل نيستند.
زن‌هاي پير ازدواج نکنند. اگر مي‌توانند تا آخر عمر بيوه بمانند و ازدواج نكنند. زنان جواني که دينشان معمولي است يا دينشان ضعيف است، چهار راه دارند. 1- بسوزند و بسازند 2- بيايند و بگويند تا پسرها اين‌ها را بگيرند. 3- بيايند بگويند ازدواج موقت كنيم. دانشجويي که مي‌خواهد درس بخواند، ازدواج موقت كند. کسي که مسافر است. کسي که همسرش براي مدت طولاني مريض است، ازدواج موقت كند. ازدواج موقت براي حوادث و شرايط خاص است. اسلام مي‌گويد: صيغه و ازدواج موقت براي زناني است كه بيوه هستند و بعضي از آنها جوان هم هستند و دينشان ضعيف و متوسط است. گفتيم كه يكي از چهار راه سوختن و ساختن است. ممكن است كه زن شوهردار به يك زن بيوه بگويد: به درك كه شوهرت مرده است. بسوز و بساز. زن بيوه ناراحت مي‌شود و مي‌گويد: خدا انشاءالله اين بلا را به سر خودت بياورد. اين انساني نيست.
مثلاً شما عروس و داماد هستيد و در جاده مي‌رويد. مي‌بينيد كه در كنار جاده يك اتوبوس با تعداد زيادي سرنشين واژگون شده است. اگر شما بگوييد: دو ساعت است كه ما در ماشين نشسته‌ايم و هيچ تكاني نمي‌خوريم. خوب آنها هم كنار خيابان بميرند. اين نامردي است که ما از كنار ديگران بگذريم و به آنها كمك نكنيم. ممكن است در اتوبوس يك عده هم زنده باشند. چه اشكالي دارد كه شما به دو نفر مصدوم كمك كنيد. اسلام مي‌گويد: پسرها بيايند با زنان بيوه ازدواج كنند. چه كسي حاضر است که با يك زن بيوه ازدواج كند. اين كار هم عملاً نمي‌شود.
پس بهترين راه همين است كه بگوييم: زنان بيوه كه جوان هستند و از نظر ديني ضعيف و متوسط هستند، در يك شرايط خاصي ازدواج كنند. اين راه درستي است. اگر راهي ديگر بود، اسلام قبول مي‌کرد. اسلام ما را بيشتر از خودمان دوست دارد. ما خودمان را دوست نداريم. اگر دوست داشتيم، سيگار نمي‌کشيديم. اسلام مي‌گويد: به خودت ضرر نزن. ما خودمان را دوست نداريم و گرنه عرق نمي‌خورديم. اسلام مي‌گويد: عرق براي بدنت ضرردارد. بسياري از دستوراتي که اسلام دارد براي سلامتي ما است.
به هرحال ازدواج آسان سفارش شده است. بعضي از افراد از صيغه سوء استفاده مي‌کنند. مردان عياش، هوسباز و متجاوزي هستند كه از صيغه سو استفاده مي‌كنند. چون بد اجرا شده است، ظاهر بدي پيدا كرده است. درست مثل اينکه شما از يک شهري به شهر ديگر بروي و مغازه داران آنجا سر شما كلاه بگذارند. راننده‌اش کلاه سرت بگذارد. شما مي‌گويي: مردم فلان شهر خيلي بد هستند. نه مردم بد نيستند. شما آن روزي که به آن شهر رفتي با چهار نفر آدم بد برخورد کردي. چون آنها بد بودند، چهره شهر نزد شما بد شد.
به هرحال اين يك واقعيتي است که بايد گفت. به اميد روزي که اين شرايط از نظر مجلس شوراي اسلامي و دفتر ازدواج طوري باشد که زنان بيوه که دينشان متوسط و ضعيف هست بتوانند در يك شرايط عادلانه ازدواج کنند.
3- ازدواج نيمه آسان
اما ازدواج نيمه آسان را بگوييم. اعتقاد من اين است که ممکن است ازدواج براي يك افرادي در يك شرايطي حرام باشد. مثلاً ممکن است كه ازدواج صيغه‌اي روحاني با زن شهيد حرام باشد. البته حلال است. اما چون او آخوند است و او هم زن شهيد است، ممکن است كه صورت زشتي داشته باشد. مثلاً شكستن تخمه کدو مباح است. اما اگر يك آخوند در شب بيست و يكم ماه رمضان تخمه بشكند، حرام مي‌شود. يعني شرايط يك شرايطي باشد که خيلي زشت باشد. من کاري به شرايط حاد ندارم. خنديدن حلال است. اما اگر من در وسط مجلس ختم بخندم، حرام است. خنديدن شرعاً حرام نيست. اما در تشيع جنازه که همه گريه مي‌کنند، حرام است. پس ممکن است به دليل شرايط زماني و مکاني يك چيزي كه مكروه است، براي بعضي حرام باشد. شرايط فرق مي‌کند.
4- دلايل مقدس بودن ازدواج
حالا ازدواج نيمه آسان را مي‌گوييم. ازدواج مقدس است. البته ازدواج مقدس چند دليل دارد. 1- آرام بخش است. «لِتَسْكُنُوا إِلَيْها» (روم/21) قرآن مي‌گويد: همسر بگيريد تا با همسر آرامش بگيريد. «تسکنوا» از «سکينه» به معني سکونت است. ازدواج آرام بخش است. مسئله‌ي شهوت هم نيست. گاهي پيرمرد و پيرزن هم وقتي با هم زندگي مي‌کنند، دلشان به هم خوش است. دلخوشي چيز مهمي است. قرآن مي‌گويد «لِتَسْكُنُوا إِلَيْها» ازدواج آرام بخش است.
2- ازدواج مقدس است براي اينكه روحيه جمعي پيدا کردن را در ما ارتقاء مي‌دهد. ازدواج باعث مي‌شود كه انسان روحيه‌ي جمعي پيدا کند. آدمي که زن ندارد دائم فكر ظاهر خودش است. مثلاً مي‌گويد: من شلوار مي‌خواهم. من كفش مي‌خواهم. اما به محض اينكه زن مي‌گيرد، مي‌گويد: پدر همسرم! مادر همسرم! يعني ازدواج آدم را از انحصار خود بودن، بيرون مي‌آورد. ازدواج براي پيشرفت اقتصاد، پيشرفت فعاليت خوب است. آدمي که همسر ندارد نيازش کم است. و لذا كمتر فعاليت مي‌كند. وقتي بچه دار مي‌شود و خرجش بيشتر مي‌شود، مجبور مي‌شود كه بيشتر فعاليت كند.
آدم‌هايي كه همسر ندارند مي‌گويند: صدتومان دارم. با بيست تومانش يك فالوده شيراز مي‌خورم. با پنجاه تومانش هم يك ساندويچ مي‌خرم. با سي تومانش هم به سينما مي‌روم. تا فردا هم خدا بزرگ است. ولي آدمي که همسر دارد، مجبور است كه فعاليت كند. چون قسط آب و برق و كرايه خانه دارد. ازدواج براي تقوا خوب است. ازدواج مقدس است. چون ازدواج انسان را از گناه باز مي‌دارد. ازدواج براي اشتغال و تربيت نسل نو خوب است. با ازدواج انسان به بهترين کارها مثل تربيت بچه مشغول مي‌شود. ايام فراغتش با تربيت بچه پر مي‌شود. به يك کار مقدسي دست مي‌گذارد. ازدواج چقدر پاداش دارد؟ دو رکعت نماز کسي که همسردارد با هفتاد رکعت نماز كسي که همسرندارد مساوي است. بيشتر اهل جهنم آدم‌هايي هستند که همسرندارند. ازدواج خوب است. اما بعضي‌ها از ازدواج مي‌ترسند.
5- آدم صلاح خودش را نمي‌داند
من زماني كه مي‌خواستم ازدواج کنم، طلبه بودم. حدود سي سال پيش طلبگي مساوي با فقر بود. حالا درست نيست كه اينها را بگويم. اما مي‌گويم تا اگر کسي زن کسي نشد، غصه نخورد. من پنجاه بار به خواستگاري رفتم. هيچ کس حاضر به ازدواج با من نشد. تا متوجه مي‌شدند كه داماد طلبه است، مي‌گفتند: برو دنبال کارت! چه كسي حاضر است كه به تو زن بدهد؟ هيچ اتفاقي نيفتاد. بنابراين اگر يك جواني به خواستگاري رفت و کسي به او دختر نداد، ناراحت نشود. اگر ده جا شکست خورديد، مايوس نشويد.
يك نفر در مكه به من گفت: آقاي قرائتي من گم شده‌ام. گفتم: خوشا به حالت! گفت: چرا؟ گفتم: تو تنهايي گم شده‌اي. من با کاروان، همه با هم گم شده‌ايم. خنديد. آدم نمي‌داند كه صلاحش در چيست؟ اينقدر ازدواج‌ها مي‌خواهد بشود و نمي‌شود. داماد غصه مي‌خورد. عروس غصه مي‌خورد. بعد مي‌گويد: چه خوب شد که نشد. اينقدر آدم دعا مي‌کند و مستجاب نمي‌شود. بعد مي‌گويد: خدايا شکر که مستجاب نشد. اينطور نيست که هرچه شما صلاح مي‌دانيد خوب باشد. «عَسى‌ أَنْ تَكْرَهُوا شَيْئاً وَ هُوَ خَيْرٌ لَكُمْ» (بقره/216) قرآن مي‌گويد: خيلي از چيزهايي را كه تو بد مي‌داني، خير تو است. خيلي از چيزها را هم كه خوب مي‌داني، به ضرر تو است. ما نمي‌دانيم كه صلاح ما در چيست؟
بعضي‌ها كه مي‌خواهند ازدواج كنند، مي‌گويند: ممكن است كه دخترشان را به من ندهند. شما به خواستگاري برويد. داد، داد. نداد، نداد! دامادي نزد پدرزن آمد. داماد چهار خصوصيت داشت. 1- کوتاه بود. 2- سياه بود. 3- زشت بود. 4- فقير بود. اين جوان با اين خصوصيات عاشق يك دختر پولدار شده بود. نزد پدرزن خود رفت و گفت: آقا اين خصوصيات من است. آيا حاضر هستي كه دخترت را به من بدهي. «ان تزوجونا» اگر دخترت را دادي، الحمد لله! «و ان تمنعونا» و اگر ممانعت کردي و دخترت را ندادي، الله اکبر! خدا بزرگ است. به جاي ديگر مي‌روم. خيلي غصه نخوريد. در ماشين بودم و حرص مي‌خوردم. يک ماشين بزرگ جلوي ما پيچيد. ديدم كه پشت آن نوشته است: شد شد. نشد نشد! خيلي خنديدم و گفتم: مثل اينکه اين ماشين جلوي من پيچيد تا بگويد: اينقدر حرص نخور. ما نمي‌دانيم كه صلاح ما در چيست. گاهي انسان شکست مي‌خورد و بعد مي‌گويد: چه خوب شد که من شکست خوردم. من زماني براي تبليغات به يک روستا رفتم. مردم روستا نامه نوشتند که ما تو را نمي‌خواهيم. من که الان در ايران گل کردم، قرائتي هستم که زماني من را از روستا بيرون کردند. چون نمي‌توانستم روضه بخوانم، من را بيرون كردند. چه خوب شد که من نتوانستم روضه بخوانم. من ديدم که نمي‌توانم به منبر بروم. براي همين تخته سياه را انتخاب كردم و موفق شدم. يعني گاهي آدم يك جا ضربه مي‌خورد ولي سر از يك جاي بهتري در مي‌آورد. آدم نمي‌داند كه صلاحش در چيست.
6- ازدواج از نظر قرآن و احاديث
به هرحال بعضي‌ها از ازدواج مي‌ترسند. قرآن مي‌گويد: براي چه مي‌ترسيد؟ «إِنْ يَكُونُوا فُقَراءَ يُغْنِهِمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِه» (نور/32) بگذاريد چيزي را برايتان بگويم. تا الآن بنده هنوز زن و شوهري را پيدا نکردم که بگويند: ما زماني که ازدواج نکرده بوديم، وضع مالي‌مان بهتر بود. تمام آنهايي که ما سراغ داريم، بعد از ازدواج و بچه دار شدن وضعشان خوب شده است. قرآن مي‌گويد: چرا بچه‌ات را از ترس خرجي مي‌کشي؟ «وَ لا تَقْتُلُوا أَوْلادَكُمْ خَشْيَةَ إِمْلاقٍ نَحْنُ نَرْزُقُهُمْ وَ إِيَّاكُمْ إِنَّ قَتْلَهُمْ كانَ خِطْأً كَبيراً» (اسراء/31)، «كُمْ» يعني من اول خرجي بچه را مي‌دهم. از صدقه سر بچه به تو روزي مي‌دهم. آدم وقتي مي‌خواهد آب را به مزرعه برساند، جوهاي کنار زمين هم که آب را رد مي‌کنند، از صدقه سر مزرعه جوها هم آب مي‌خورند. قرآن مي‌گويد: پدر و مادر شما جو هستيد و بچه‌ها مزرعه هستند. اگر به پدر و مادر رزق مي‌دهم از صدقه سر بچه هاست. «نَحْنُ نَرْزُقُهُمْ» بعد مي‌گويد: «وَ إِيَّاكُمْ» اول به بچه‌ها مي‌دهم و بعد به پدر و مادر مي‌دهم. پيامبر(ص) فرمود: «فَمَنْ رَغِبَ عَنْ سُنَّتِي فَلَيْسَ مِنِّي» (كافي/ج‌5/ص‌496) اگر کسي ازدواج نکند، من او را به عنوان مسلمان قبول ندارم. مسلمان واقعي کسي است که ازدواج را آسان بگيرد و زود ازدواج کند.
حديث داريم زندگي در کنار همسر ثواب کسي را دارد که به مدينه برود و در مسجد پيغمبر در کنار قبر پيغمبر شب تا صبح عبادت کند. کنار همسر بودن پاداشِ عبادت در کنار مسجد پيغمبر را دارد. حديث داريم مرد باسعادت اين است که همسر داشته باشد. آدمي که همسر ندارد مثل يتيم است. چطور هركس به بچه يتيم مي‌رسد يك دستي روي سرش مي‌کشد. كسي هم که همسر ندارد مثل يتيم است. ازدواج مقدس است.
حالا براي ازدواج مسائلي است. گرفتاري ما سر اين است که ما اسلام را در جمع نگاه نمي‌کنيم. اسلام يك مجموعه است. وقتي جک ماشين را مي‌گذاري، بايد وزن ماشين با لاستيک ماشين و تعداد مسافرها يكسان باشد. زندگي براساس حکمتي است. شما به ساختمان بدن نگاه کن. تا حالا فكر كرده‌اي كه چرا وقتي غذا مي‌خوري چانه تکان مي‌خورد؟ اگر چانه ثابت بود، وقتي غذا مي‌خوردي، سر تکان مي‌خورد. سر كه سنگين است، ثابت است. اگر چانه ثابت بود و سر تكان مي‌خورد مصيبت بود. يعني براي خوردن يك لقمه نان پدرمان در مي‌آمد. بايد به مجموعه نگاه کرد. اگر آب دهان ما زياد توليد مي‌شد، بر زمين مي‌ريخت و هركس بايد يك سطل زير چانه‌اش مي‌گرفت. ساختمان بدن توازن دارد. ما اکسيژن مي‌گيريم و کربن مي‌دهيم. درختان کربن مي‌گيرند و اکسيژن مي‌دهند. همه‌ي اين‌ها بايد هماهنگي داشته باشد.
ببينيد اساس آفرينش براساس حکمت است. دين ما دين حکيمانه‌اي است. اگر يك طرف را بگيريم و طرف ديگر را نگيريم، گيج مي‌شويم. من در چين يک خانمي را ديديم كه استاد دانشگاه بود. اين خانم پيرزني بود كه چهل و هشت سال استاد دانشگاه بود و با شوهرش در يك خانه‌ي پنجاه متري زندگي مي‌كرد.
7- خداوند پيوند دهنده دلهاست
در مورد مسئله‌ي مسکن کوتاه بياييد. جهيزيه را سبک بگيريد. مهريه را سبک بگيريد. بعضي‌ها به مکه نمي‌روند. مي‌گويند: آقا من به شما صدتومان، دويست تومان سود مي‌دهم براي ما از مکه سوغاتي بياور. نشست و برخاست‌هاي بعد از مكه مهم است. خيلي از افراد هستند كه از مرگ حرفي ندارند. مي‌گويند: تشيع جنازه مهم است. مردم تا چهل روز مي‌آيند و مي‌خورند. چه خاکي بر سرمان کنيم. يعني مي‌گويند: داغ ما را ذيت نمي‌كند. خرج مردن بيشتر فشار مي‌آورد. اين چيزي است که فرهنگ شده است و بايد بارها گفت تا از بين برود. با يك بار، دوبار نمي‌شود. يك کشوري که دوهزار و پانصد سال شاهنشاهي بوده است، با يك بار مرگ برشاه گفتن، شاه بيرون نمي‌رود. بايد همه‌ي مردم مرتب مرگ بر شاه بگويند تا شاه فرار كند.
حديث داريم به خانه‌ي كسي كه از دنيا مي‌رود براي غذا خوردن نرويد. غذا بپزيد و براي او ببريد. بسياري از مردم در فشار فلج مي‌شوند. مي‌گويد: من بعد از آمدن از مكه با خرج مهمان‌ها و سوغاتي‌ها چه كنم؟ يعني به خاطر سوغاتي از مکه صرف نظر مي‌کند. به خاطر جهازيه دخترش را در خانه نگه مي‌دارد. جهازيه را حداقل بگيريد. مهريه را حداقل بگيريد. لذت زندگي را فداي ميز و کمد و تشريفات نکنيد. مي‌شود ساده زندگي کرد. مي‌شود شيرين زندگي کرد. فكر نكنيد كه با پول زندگي خوشمزه مي‌شود.
«وَ أَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِهِمْ لَوْ أَنْفَقْتَ ما فِي الْأَرْضِ جَميعاً ما أَلَّفْتَ بَيْنَ قُلُوبِهِمْ وَ لكِنَّ اللَّهَ أَلَّفَ بَيْنَهُمْ إِنَّهُ عَزيزٌ حَكيمٌ» (انفال/63) قرآن مي‌گويد: با اسکناس دلها گره نمي‌خورد. «لَوْ أَنْفَقْتَ ما فِي الْأَرْضِ جَميعاً» اگر انفاق کني و همه پول‌هاي کره زمين را خرج کني «ما أَلَّفْتَ بَيْنَ قُلُوبِهِمْ» دل اينها به هم گره نمي‌خورد. يعني گره خوردن دل دست خداست. گاهي خدا دل يك عروس و داماد فقير را به هم گره مي‌زند. اما دل يك عروس و داماد پولدار را به هم گره نمي‌زند. و لذا قرآن مي‌گويد: «أَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِهِمْ» يعني تأليف دل دست خداست. «فَاجْعَلْ أَفْئِدَةً مِنَ النَّاسِ تَهْوي إِلَيْهِمْ» (ابراهيم/37) دل دست خداست.
اشتباه مي‌کنند و مي‌گويند: ما با پول مي‌توانيم عروس را راضي کنيم. شما يك جفت جوراب ارزان بخر و نزد عروس خانم برو. بعد هم به خدا بگو: خدايا مي‌داني که من داماد بي پولي هستم. دامادهاي پولدار براي عروس چيزهاي گران مي‌برند. من يك جفت جوراب خريده‌ام. از تو مي‌خواهم كه مزه‌ي محبتي را كه پولدارها با پول سنگين گيرشان مي‌آيد، با همين جوراب قسمت من هم بكني.
حضرت امير نان خالي مي‌خورد. اما اگر به سي نفر از كساني كه جوجه كباب مي‌خوردند، سيلي مي‌زد، سي نفر را به زمين مي‌انداخت. يعني آن ويتاميني را که خدا در نان خالي حضرت قرار مي‌داد، در جوجه كباب پولدارها قرار نداده بود. الان روستايي‌ها همين طور هستند. روستايي‌ها غذاي ساده مي‌خورند. اگر روستايي يك سيلي بزند، بيست نفر شهري را بر روي زمين مي‌اندازد. اينطور نيست که زور در اين ويتامين‌ها باشد.
8- ازدواج را بايد آسان گرفت
ازدواج را آسان بگيريم. مشكل ما چيست كه مي‌گوييم: ايشان به درد ما نمي‌خورد. حديث داريم كه مسلمان به مسلمان مي‌خورد. فقط اصل فکر است. «وَ لَأَمَةٌ مُؤْمِنَةٌ خَيْرٌ مِنْ مُشْرِكَةٍ» (بقره/221) فکر عروس و داماد بايد به هم بخورد. و گرنه پولدار و فقير بودن مهم نيست. حضرت موسي هيچ چيز نداشت. اما شعيب کلي چيز داشت. پيغمبر ما هيچ چيز نداشت. اما حضرت خديجه کلي چيز داشت. هيچ مي‌دانيد كه دامادي حضرت امير چه طور بود؟ وقتي حضرت رسول به حضرت امير گفت: يا علي براي دامادي چه داري؟ حضرت امير فکر کرد و گفت: چيز ديگري ندارم. فرمود: زره‌ات را بفروش. زره ‌اش را فروخت و يك چيزهاي ساده گرفت.
بياييد ازدواج را آسان بگيريد. نصف گناهان کم مي‌شود. داروي شبيه خون فرهنگي ازدواج است. پيامبر(ص) فرمود: «مَنْ تَزَوَّجَ فَقَدْ أَحْرَزَ نِصْفَ دِينِهِ فَلْيَتَّقِ اللَّهَ فِي النِّصْفِ الْبَاقِي» (أمالي طوسي/ص‌518) امام صادق(ع) فرمود: ازدواج کنيد. پنجاه درصد گناهان کم مي‌شود.
9- پرهيز از چشم‌ و هم چشمي
چشم و هم چشمي کار خطرناکي است. يکي از قبيله‌ها شتري را کشت و آبگوشت درست کرد و به مردم داد. يك مقدار هم براي رييس قبيله‌اي فرستاد. رييس قبيله گفت: شتر مي‌كشد و براي من آبگوشت مي‌فرستد. يک لگد زد و ظرف غذا را بر زمين ريخت. گفت: حالا که رييس آن قبيله يك شتر کشته است. شما دو شتر نحر کنيد. همينطور اين دو قبيله چشم و هم چشمي كردند و هر روز تعدادي شتر را كشتند. قصه به آنجا رسيد که از روي چشم و هم چشمي پنجاه شتر نحر شد. اميرالمؤمنين فرمود: احدي از اين آبگوشت‌ها نخورد. آبگوشتي که از روي چشم و هم چشمي است، خوردن ندارد. گفتند: پس با اين ديگ‌ها چه کنيم؟ فرمود: دور بريزيد تا شغال‌ها آنها را بخورند. من بايد اين فکر چشم و هم چشمي را کور کنم. گفتند: اسراف است. فرمود: بله اسراف است كه گوشت شتر را شغال بخورد. اما براي اينکه اين فکر از بين برود، بايد اين كار را كرد.
حضرت موسي مي‌گويد: من سامري را که با طلا گوساله ساخته است و شما را به گوساله پرستي دعوت کرده است، آتش مي‌زنم و خاکسترش را به دريا مي‌فرستم. «لَنُحَرِّقَنَّهُ ثُمَّ لَنَنْسِفَنَّهُ فِي الْيَمِّ نَسْفاً» (طه/97) گفتد: موسي! اينكه شما طلا را آتش مي‌زنيد، اسراف نيست. فرمود: نه! اينكه براي محو بت پرستي طلا هم از بين برود، اشکال ندارد. به امام گفتند: آقا مي‌شود كه قبر رضاشاه موزه باشد. چرا قبر رضا شاه را خراب مي‌کنيد؟ فرمود: محو شاهنشاهي به هر قيمتي كه باشد، ارزش دارد. حضرت ابراهيم بت‌ها را شکست. پس بت شکني، طلا سوزي، خراب كردن قبر رضاشاه، دور ريختن گوشت پنجاه شتر براي يك سري از مسائل اشكال ندارد.
10- ازدواج معامله نيست
گاهي انسان براي اين که يك مسئله‌اي را جا بياندازد، اگر شيشه را هم بشکند، اشکال ندارد. از بين بردن يك فرهنگ غلط ارزش اين را دارد كه انسان يك برخوردهاي خشني هم داشته باشد. ازدواج کنيد و معامله نكنيد. پدر دختر مي‌گويد: من بايد صدها هزارتومان پول جهازيه بدهم. شما هم اينقدر مهريه بده. انگار مي‌خواهد معامله کند. مثل بعضي از افرادي كه متوجه نيستند و دو شاخه‌ي تلفن را به برق مي‌زنند. اين افراد هم فكر مي‌كنند كه ازدواج معامله است. انسان با انسان ازدواج مي‌کند براي اينکه نسل تربيت کند. تربيت نسل مهم است. انسان تقوا را با داد و ستد اشتباه گرفته است. افرادي هستند كه همه چيز را پولي حساب مي‌کنند.
بعضي از مرده شوي‌ها همين که مي‌بينند يك مرده چاق است، کيلويي مي‌شويند. همين که ببينند قد بلندي دارد، متري مي‌شويند. همين که ببينند كوچك است عددي مي‌شويند. يعني کار ندارد که اين مرده است. حساب مي‌کند گه چه طور بيشتر سود دارد. يك خواستگار مي‌آ يد و مهريه را بالا مي‌گويد. يك خواستگار هم مي‌آ يد و مهريه را پايين مي‌گويد. دخترش را به كسي كه مهريه را بالاتر مي‌گويد، مي‌فروشد. پدراني که دختران خود را به پول مي‌فروشند، خيانت خيلي بزرگي مي‌كنند. بزرگترين خيانت به دختر‌ها اين است که انسان دخترش را به پول بفروشد.
اگر داماد اهل نماز است. اخلاق خوبي دارد. از نظر فكري سالم است. با تقوا است. دخترت را به او بده. پول ارزش ندارد. به چنين مرداني با افتخار دختر بدهيد. داماد منحرف، عقده‌اي، وسواسي، سيگاري و معتاد، منزوي ارزش ندارد. دخترفروشي کار زمان جاهليت است.
قرآن در سوره صاد مي‌گويد: «وَ ما أَنَا مِنَ الْمُتَكَلِّفينَ» (ص/86) من اهل تکلف نيستم. اصولاً تکلف چيز بدي است. بعضي‌ها در حرف زدن تکلف مي‌كنند. طوري يك حرفي را مي‌زنند كه كسي متوجه نمي‌شود. از پيغمبر سؤال مي‌کردند. مي‌فرمود: «لااعلم» نمي‌دانم. اگر چيزي را نمي‌دانيد، بگوييد: نمي‌دانم.
من را به شهرستاني دعوت کرده بودند. همينطور كه داشتيم مي‌رفتيم. در مغازه‌اي يك چيزهاي سفيد و گردي را ديدم. متوجه نشدم كه اينها چه بود؟ شک کردم و گفتم: آقا اين ترب است يا شلغم است؟ ميزباني که از من دعوت کرده بود، بر سر خود زد و گفت: خاک بر سر من! كسي را دعوت كرده‌ام كه فرق بين ترب و شلغم را نمي‌داند. گفتم: من مي‌دانم كه ترب و شلغم چه شكلي است. اما يك لحظه در ذهنم اين دو را اشتباه گرفتم.
به جايي رفته بودم. گفتم: من را براي نماز صبح صدا كنيد. گفت: به به! تو چه نماينده‌ي امامي هستي که براي نماز صبح بايد صدايت كرد؟ گفتم: خودم نماينده امام هستم. خوابم که نماينده‌ي امام نيست. راحت با مردم زندگي کنيد. بگوييد: من براي ازدواج پول ندارم. جواب اين سوالي را که پرسيدي، نمي‌دانم.
افرادي هستند كه وقتي مي‌خواهند به عروسي بروند از ديگران لباس قرض مي‌كنند. طلا قرض مي‌کنند. يک آدمي كه از سر تا پا قرض است، مي‌خواهد چه كار کند. با اين شخصيت قرضي چه كار مي‌خواهد بكند؟ درست مثل افرادي كه مو ندارند و از موي مصنوعي استفاده مي‌كنند. چه اشكالي دارد كه با يك پيراهن ساده به عروسي بروي؟ بگذار كه ديگران از شما ياد بگيرند. من بارها اين را گفته‌ام. چرا ديگران امام ما باشند؟ چرا ما امام ديگران نباشيم؟ من اين غذا را مي‌دهم تا ديگران از من ياد بگيرند.
يك نفر گفت: انگشترت را به من بده. گفت: براي چه مي‌خواهي؟ گفت: مي‌خواهم كه هروقت به آن نگاه مي‌كنم به ياد تو بيفتم. گفت: من اين انگشتر را به تو نمي‌دهم. تا هروقت ديدي نيست، ياد من بيفتي.
11- زندگي ساده لذت‌بخش است
حضرت شعيب به موسي گفت: «وَ ما أُريدُ أَنْ أَشُقَّ عَلَيْكَ» (قصص/27) من دخترم را به تو مي‌دهم به شرطي که هشت سال براي من کار کني. هشت سال، نود و شش ماه مي‌شود. موسي نودو شش ماه كار كرد. در صورتي كه خودش مي‌توانست كار كند. ممکن است يك جواني بگويد: آقا من ندارم. قرآن مي‌گويد: «وَ مَتِّعُوهُنَّ عَلَى الْمُوسِعِ قَدَرُهُ وَ عَلَى الْمُقْتِرِ قَدَرُهُ» (بقره/236) اگر دارد، خرج کند. اگر هم ندارد، خرج نکند. به هرحال زندگي ساده خيلي لذت بخش است. در حرف زدن تکلف نداشته باشيد. در لباس تکلف نداشته باشيد. ارزش به پول نيست.
حضرت امام بنيان گذار جمهوري اسلامي مي‌خواست الغدير مطالعه کند. اما پول نداشت كه اين كتاب را تهيه كند. ايشان اين كتاب را از آيت الله زنجاني که در مدرسه‌ي فيضيه نماز ظهر را مي‌خواند، قرض کرد و مطالعه کرد. آن زمان كتاب الغدير صد و ده تومان بود. يعني يك موقع ممكن است كه امام هم اين مقدار پول را نداشته باشد. آيت الله عظمي اراکي مرجع تقليد ما است. چند سال پيش ايشان خرج زندگي روزانه‌ي خود را نداشتند. اين زشت نيست. تکلف داشتن زشت است.
اينكه شما بدون گردن بند به عروسي بروي، زشت نيست. اينکه گردن بند شما عاريه‌اي باشد، زشت است. بايد بت‌هايي را كه براي خودمان ساخته‌ايم، بشکنيم. قرآن مي‌گويد: «أَتَعْبُدُونَ ما تَنْحِتُونَ» (صافات/95) يعني آيا بتي را که خودت ساخته‌اي، عبادت مي‌کني؟ ما يك چيزي را به نام بت ساخته‌ايم و اسم آن را عادت گذاشته‌ايم. خوب اين عادت را بشکن. مثلاً بنده به متكا عادت پيدا كرده‌ام. اگر يك شب متكا نباشد، نمي‌توانم بخوابم. انسان بايد عادت‌هاي بدش را از بين ببرد.
12- كمك به ازدواج جوانان
ما بايد جوانان را به ازدواج آسان تشويق کنيم. تلويزيون بايد فيلم‌هايي بسازد كه در آن جوانان را به ازدواج آسان تشويق كند. وام ازدواج خيلي خوب است. مقام معظم رهبري زمان جنگ مي‌فرمود: رزمنده‌هايي كه ازدواج نكرده‌اند و الآن در جبهه هستند و به حقوقشان نيازي ندارند. حقوق خود را بدهند و كمك كنند تا يك جواني داماد شود. دختر و پسر ما در آتش مي‌سوزند. قدري به اين جوانان كمك كنيد.
بسياري از افراد هستند كه در ايام محرم پول خود را به علامت مي‌زنند. خوب اين كار فايده‌اي ندارد. آن پول را به آقايي كه زير علامت است بده و او را داماد كن. ثواب اين كار بيشر از اين است كه پول خود را براي كاشي كاري محراب مسجد بدهي. من با كاشي كاري محراب شديداً مخالف هستم. در نهج البلاغه داريم كه پيغمبر خواست نماز بخواند. ديد كه يك پرده‌ي گل دار در مقابلش آويزان است. فرمود: زهرا جان اين پرده را بردار. حواس من را پرت مي‌کند. آنوقت ما محراب مسجدهاي خود را كاشي كاري مي‌كنيم. خوب اين در نماز خيلي تاثير گذار است. با پولي كه براي كاشي كاري محراب خرج مي‌شود، مي‌توان بيست جوان را داماد كرد. وقتي جوان ببيند كه من دو ميليون خرج محراب کردم، ديگر به مسجد نمي‌آ يد. مي‌گويد: خوب اين پولي را كه خرج محراب مسجد مي‌كنيد به ما بدهيد تا ما ازدواج كنيم.
اگر ما به ازدواج جوان‌ها كمك كنيم، مسجد‌ها پر از جوان مي‌شود. دادن وام ازدواج از طرف دولت خيلي مهم است. يک فرد پولداري که ميليون‌ها تومان خرج دامادي پسرش مي‌كند، بيايد مقداري هم به جواناني كه مشكل مالي دارند و نمي‌توانند ازدواج كنند، كمك كند. با اين كار محبوبيت هم پيدا مي‌كند.
دقيقه‌هاي آخر بحثمان است. قرآن مي‌فرمايد: حقوق زن بايد حفظ باشد. اگر کسي مهريه خانمش را داد، حق نداره پس بگيرد. حتي قرآن مي‌گويد: «وَ آتَيْتُمْ إِحْداهُنَّ قِنْطاراً فَلا تَأْخُذُوا مِنْهُ شَيْئاً» (نساء/20) اگر مبلغ کلاني هم مهر خانمت کردي، نامردي است كه بخواهي مهر را پس بگيري. نامرد کيست؟ نامرد کسي است که مهري را که داده است، پس بگيرد. مهريه حق خانم است.
«وَ عاشِرُوهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ» (نساء/19). همسرداري‌تان عادي باشد. «لا تَعْضُلُوهُنَّ لِتَذْهَبُوا بِبَعْضِ ما آتَيْتُمُوهُنَّ إِلاَّ أَنْ يَأْتينَ بِفاحِشَةٍ مُبَيِّنَةٍ» (نساء/19) حرکتي نکنيد كه خانم مجبور شود كه بخشي از مهر خود را ببخشد. «وَ آتُوا النِّساءَ صَدُقاتِهِنَّ نِحْلَةً» (نساء/4) مهريه هديه‌اي است که از طرف مرد داده مي‌شود. مهريه را به عنوان صدقه و پول تلقي نکنيد. زن و مرد روحشان يکي است. «خَلَقَكُمْ مِنْ نَفْسٍ واحِدَةٍ» (نساء/1) عده‌اي مي‌گفتند: خدا زن و مرد را از دو نژاد متفاوت آفريده است. اما قرآن مي‌گويد: نژاد زن و مرد يکي است. «خَلَقَكُمْ مِنْ نَفْسٍ واحِدَةٍ»
13- ثواب دلالي ازدواج
دلالي کردن براي ازدواج خيلي مهم است. «مَنْ يَشْفَعْ شَفاعَةً حَسَنَةً يَكُنْ لَهُ نَصيبٌ مِنْها» (نساء/85) اگر كسي براي ازدواج دلالي كند، تمام ثواب‌هايي که عروس و داماد دارند، به شما هم مي‌رسد. بر اين کار بسيار سفارش شده است. شخصي خدمت پيامبر آمد و گفت: من قسم خورده‌ام و نذرکرده‌ام که بين عروس و دامادي که اختلاف مي‌شود، دخالت نکنم. آيه نازل شد. پيامبر فرمود: اصلاً نذر تو غلط است. مثلاً مي‌گويند: آقا يك عروس و داماد قهرکرده‌اند. شما بيا و اينها را آشتي بده. مي‌گويد: من توبه کردم و پشت دستم را آتش زدم که ديگر اين کار را نکنم. اين تصميم اشتباه است. دلالي کردن كار بسيار خوبي است.
14- خلاصه مطالب
ممكن است كساني دير تلويزيون را روشن كرده باشند و از موضوع برنامه‌ي ما بي خبر باشند. موضوع جلسه‌ي ما تشويق به ازدواج آسان است. گفتيم ازدواج آسان صيغه هست. اما به صيغه بد عمل کردند و چهره‌ي بدي پيدا کرده است. گفتيم: تعداد زن‌هاي بيوه از مردهاي بيوه بيشتر است. دين داري اين زنان بيوه در حد عالي نيست و پسر‌ها هم حاضر نيستند كه با يك زن بيوه ازدواج كنند. گفتيم: اگر زن جواني بيوه هست و دينش هم در حد عالي نيست و ميل به ازدواج هم دارد، راهي جز ازدواج موقت ندارد. چون پسرها حاضر نيستند كه با اين خانم‌ها ازدواج كنند. اما ازدواج موقت بايد يك فرمول و کد بندي داشته باشد که کسي از اين ازدواج موقت، الهي و فطري سوء استفاده نکند.
بعد گفتيم: ازدواج امر مقدسي است. ازدواج آرام بخش است. «لِتَسْكُنُوا» (روم/21) ازدواج مقدس است براي اينکه باعث مي‌شود كه روح انسان توسعه پيدا كند. آدمي که ازدواج مي‌کند، چون خرجش زياد مي‌شود، فعاليتش هم بيشتر مي‌شود. چون ازدواج باعث مي‌شود كه انسان از نظر جنسي و غريزي اطفاء شود، تقوايش هم بيشتر مي‌شود. ازدواج ايام فراغت انسان را پر مي‌كند. گفتيم: مشکلي که ما داريم به خاطر چشم و هم چشمي است. داستان چشم و هم چشمي و ذبح شترها را گفتم. حضرت علي فرمود: گوشت اين شترها را جلوي شغال‌ها بريزيد تا ديگران بفهمند كه چشم و هم چشمي بايد نابود شود.
گفتيم: شخصيت انسان در درونش است و در بيرون نيست. ارزش خانم در خودش است و در زينتش نيست. اگر آدم داشت خرج مي‌کند. نداشت هم خرج نمي‌کند. معناي ازدواج آسان اين نيست که نان و ماست بخورند. يك دامادي نزد من آمد و گفت: من در شب عروسي‌ام به همه‌ي بستگان نان و ماست دادم. به او گفتم: خيلي آدم بدي هستي. آن داماد آمده بود كه من از او تعريف كنم. اما من گفتم: وقتي خانم شما به دنيا آمد اسلام گفت: به افتخار او عقيقه كنيد و گوسفندي را ذبح کنيد. چطور آن زمان كه نوزاد بود، برايش گوسفند دادند. اما حالا كه عروس شده است. باسواد شده است. با کمال شده است و به خانه‌ي داماد آمده است، تو به مردم نان و ماست دادي. خيلي آدم بخيلي هستي. اسلام مي‌گويد: سور بدهيد. يعني چه؟ يعني يك گوسفندي را بكشيد. آبگوشت درست کنيد و به مردم بدهيد. در اسلام وليمه داريم. اما بريز و بپاش‌هاي بي خود درست نيست.
الان ازدواج خيلي مشكل شده است. يعني خودمان سخت مي‌گيريم. ازدواج در اسلام خيلي آسان است. اما اگر به اسلام برنگرديم مشکلات روز به روز بيشتر خواهد شد. حضرت فرمود: بهترين دختر، دختري است که زيبا باشد و مهريه‌اش كم باشد. ارزش شما به کمال دروني شما است و به پول نيست. ارزش شما به طلا نيست. بياييد ازدواج را آسان کنيد. پولدارها بيايند چند دختر وپسر را عروس كنند. روحانيون مسجد مردم را جمع کنند و جوان‌هاي منطقه را شناسايي کنند و به آنها وام دراز مدت ازدواج بدهند. ما روحانيوني داريم که صدها جوان بي پول را داماد کرده‌اند. ما روحاني داريم که صدها جوان فقير را داماد کرده است و به مريدش گفته است: به جاي اينكه به پولدارها افطاري بدهي. چند پسر را داماد كن. ثواب اين كار خيلي بيشتر از افطاري دادن است.
الحمدالله کشور ايران مشکل جنگ را حل کرد. مشکل رژيم شاهنشاهي را حل کرد. مشکل منافقين را حل کرد. مشکل جاسوس‌هاي خارجي را حل کرد. اما يکي از مشکلاتي که بايد حل شود، مشكل ازدواج است. خدايا ازدواج در ايران را از آسان ترين ازدواج‌ها قرار بده. خدايا كاري كن كه در دنيا بگويند: در ايران ازدواج آسان است و طلاق گرفتن مشکل است. هرچه مي‌توانيد چوب لاي چرخ بگذاريد که نشود طلاق گرفت. خدايا به همه‌ي بي همسرها يك همسر خوب مرحمت بفرما. قيد و بندهايي که با عادات و رسوم و چشم و هم چشمي برما بارشده است، نابود كن. شهامت سدشکني، بت شکني، خط شکني، تقليد نكردن از ديگران را به ما مرحمت بفرما. خدايا كاري كن كه ديگران از ما تقليد كنند. شهامت امام شدن، الگوشدن، ساده زندگي کردن، شيرين زندگي کردن با پول کم را به ما عطا كن. من از کساني که ديگران را تشويق مي‌کنند كه آسان ازدواج كنند تشکر مي‌کنم.

«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»

لینک کوتاه مطلب : https://gharaati.ir/?p=2296

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.