پیامبر اسلام(ص)، میراث

موضوع: پيامبر اسلام(ص)، ميراث
تاريخ پخش: 74/05/05

بسم الله الرحمن الرحيم

«الهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي»

در يکي از مساجد جنوب شهر تهران هستيم. در منطقه‌اي هستيم که مردم آن مستضعف هستند ولي بسيار با نشاط هستند. بايد گفت: كه اين مسجد از مسجدهاي زنده و جوان است. قبل از بحث يك دعا مي‌کنم و بحث را شروع مي‌کنم. خدايا مسجدهاي ما را روز به روز زنده‌تر کن.
اين بحث زماني پخش مي‌شود كه ايام رحلت پيغمبر اسلام حضرت محمدبن عبدالله(ص) و شهادت امام حسن مجتبي و امام رضا(ع) است. يعني اين بحث در آخر ماه صفر پخش مي‌شود. چيزي را که يادداشت کردم، خدمت بيننده‌هاي عزيز بگويم.
1- قرآن، معجزه‌ي و ميراث پيامبر
موضوع بحث ما درباره‌ي پيامبر است. ميراث پيامبر اسلام چه بود؟ پيامبر، که از دنيا رفت، براي ما چه گذاشت؟ پيامبر، قرآن و اهل بيت را براي ما گذاشت. گرچه من گاهي به مناسبت ماه رمضان بحث قرآن را کردم. اما شايد در تابستان بحث قرآن شنيدني‌تر باشد. چون بحث قرآن در ماه رمضان در شرايطي است كه مدرسه‌ها و دانشگاه‌ها باز شده و گرسنگي به انسان فشار مي‌آورد. من مي‌خواهم مقداري راجع به قرآن صحبت کنم. قرآن با همه‌ي معجزه‌ها فرق مي‌کند. همه‌ي قرآن معجزه است. حضرت موسي(ع) معجزه‌اش يك چيز بود، بيانش چيز ديگر بود. عصا را مي‌ا نداخت، اژدها مي‌شد. بعد که معجزه‌اش تمام مي‌شد، مي‌ايستاد و سخنراني مي‌کرد. مي‌گفت: اين کار را بکنيد و اين کار را نکنيد. يعني معجزه يك چيز بود و احکام چيز ديگري بود. قرآن هم معجزه است. هم احکام و هم اخلاق و برهان است.
قرآن لقب‌هاي زيادي دارد. آيات به معني نشانه‌ي حق است. «أَحْسَنَ الْحَديثِ»(زمر/23) اين لقب‌ها، لقب‌هايي است که در قرآن آمده است. يعني قرآن خودش به خودش اين همه لقب داده است. قرآن القاب زيادي دارد: ‌ام الکتاب، برهان، بشري، بصائر، بينه، دليل روشن، تذکره، تذکر، حکم، حکمت، حق، حکيم، ذکر، مبارک، کريم، مجيد، رحمت، شفاء، صحف، صدق، عربي، عروه الوثقي، عزيز، علي، قرآن عظيم، قرآن کريم، قرآن حکيم، قرآن مبين، قرآن مجيد، قيم، کتاب الله، مطهره، مفصل، مهيمن، از القاب قرآن است.
قرآن دريايي است که عمق ندارد. قرآني که ما آن را مي‌بوسيم، پوست است. قرآن دريايي است که عمق ندارد. ما به پوست قرآن چسبيديم. داخل کيف عروس بگذاريم. بالاي سر مسافر بگذاريم. شب بيست و يکم «بک يا الله» بگوييم و قسم بخوريم. با قرآن استخاره كنيم. وقتي خانه‌ي جديد مي‌خريم اول قرآن و آينه را در آن ببريم. با آيات قرآن محراب را کاشي کاري كنيم. اين استفاده‌هايي که ما از قرآن مي‌کنيم، استفاده‌هاي دکوري است. ما هنوز دستمان به روح قرآن نرسيده است. «فَاسْتَنْطِقُوهُ» (نهج‌البلاغه/ خطبه 158) يعني وقتي قرآن مي‌خوانيد، هرآيه‌اي مثل گنج است. صبر كنيد و از اين گنج چيزي استخراج کنيد. از قرآن ساده نگذريد. مي‌گويند: در ژاپن در يک سطل آب، بوته‌ي گوجه کاشته‌اند كه پنجاه کيلو گوجه در آن پرورش يافته است. اين ما هستيم که آب را رها مي‌کنيم و از آن استفاده نمي‌کنيم. چون کمبود خاک دارند، در آب کشت مي‌کنند. در يک سطل آب، از يك بوته پنجاه کيلو گوجه در مي‌آورند. مي‌گويند: در يک ليوان آب آنقدر قدرت هست که مي‌شود، برق يك شهر را تامين كرد. علم مي‌خواهد تا اين قدرت را از درون آب بيرون بياورد. هيچ مي‌دانيد كه دنيا هنوز انسان را نفهميده است. بعضي از کشورها مي‌گويند: انسان با يک وسيله توليد مساوي است. کشور داريم که اگر کسي گاوي را بکشد، جريمه‌اش بيش از اين است که آدمي را بکشد. يعني ارزش گاو از انسان بيشتر است. بسياري از کشورها هستند كه مي‌گويند: ارزش ماشين توليد از انسان بيشتر است. انسان خودش را نشناخته است. اصلاً اگر انسان خودش را بشناسد حاضر نيست اينقدر خودش را ارزان بفروشد. آدم وقتي بفهمد اين حلب است، رايگان مي‌دهد. اما اگر بفهمد كه طلا است، حواسش را جمع مي‌کند. ما نفهميديم كه انسان چيست؟ قرآن به ما مي‌گويد: انسان قدر خودت را داشته باش. تو خليفه‌ي خدا هستي. شکم نيستي. تمام استعدادها در تو وجود دارد. تو ساده نيستي. «وَ عَلَّمَ آدَمَ الْأَسْماءَ كُلَّها» (بقره/31) انسان ظرفيت دارد كه تمام علوم را ياد بگيرد. امام صادق(ع) فرمود: «إِنَّ الْعَزِيزَ الْجَبَّارَ أَنْزَلَ عَلَيْكُمْ كِتَابَهُ وَ هُوَ الصَّادِقُ الْبَارُّ فِيهِ خَبَرُكُمْ وَ خَبَرُ مَنْ قَبْلَكُمْ وَ خَبَرُ مَنْ بَعْدَكُمْ وَ خَبَرُ السَّمَاءِ وَ الْأَرْضِ وَ لَوْ أَتَاكُمْ مَنْ يُخْبِرُكُمْ عَنْ ذَلِكَ لَتَعَجَّبْتُمْ» (كافي/ ج‌2/ ص‌599) تاريخ قرآن با تاريخ‌هاي ديگر فرق مي‌کند. در قرآن صد و چهارده سوره است. يکي از سوره‌ها سوره‌ي کهف است. کهف به معني غار است. ماجرا به اين صورت بوده است كه يک حکومت باطلي مشرک بودند. همه‌ي مردم آن شهر منحرف بودند. چند نفر خداپرست جوانمرد گفتند: ما نمي‌توانيم در اين شهر زندگي کنيم. اگر اينجا باشيم فشار و خفقان ما را نابود مي‌كند. بياييد ما از اين شهر برويم و خودمان را آزاد کنيم. به غاري رفتند. خداوند بر اينها خواب را مسلط کرد. اين ماجرا قصه‌اي دارد. مي‌گويد: ‌اي انسان هيچ وقت نگو كه محيط فاسد است. در محيط فاسد هم مي‌شود خوب بود. ممکن است كه همه‌ي هم‌شاگردي‌ها و دوستان و فاميل بد باشند، اما مي‌شود خود را نگه داشت و خوب بود.
2- پندآموزي از قصه‌ي اصحاب كهف
اصحاب کهف به ما مي‌گويد: كه مي‌شود در محيط فاسد خوب بود. اصحاب کهف مي‌گويد: حتي اگر کم هستيد از کم بودن خود نترسيد. اصحاب کهف مي‌گويد: زندگي در غار که گناه نباشد، بهتر از زندگي در شهر است که در آن گناه باشد. اصحاب کهف مي‌گويد: جامعه انسان را نمي‌سازد. انسان جامعه را مي‌سازد. اصحاب كهف پير بودند. اما قرآن به آنها جوانمرد مي‌گويد. يعني پيري که فکر جوان داشته باشد، جوان است و جوان وارسته پير است. پير سرزنده و زنده دل، جوان است و جوان وارسته پير است. اينكه اسم حاكم شهر چه بود، مهم نيست. تعداد اصحاب کهف مهم نيست. اينكه غار چند متر بود، مهم نيست. امروزه درس تاريخ تغيير كرده است. در مدارس و دانشگاه‌ها يك سري چرنديات تحويل بچه‌ها مي‌دهند. در حوزه هم يك سري علومي هست که واجب نيست خوانده شود. نه واجب است. نه مستحب و نه نياز جامعه است. تاريخ آن تاريخي است که وقتي آن را خواندم، چشمم روشن شود. اينكه شما در كتاب‌ها بخواني بوعلي سينا چند کيلو بود، فايده‌اي ندارد. بسياري از اطلاعات در تاريخ و جغرافي هست كه دانستن و ندانستن آن مشکلي را حل نمي‌کند. ندانستن آن خطر بوجود نمي‌آورد. گاهي وقت‌ها دانستن يك سري از مسائل مهم است. مثلاً اينكه بداني چراغ والر را نبايد در حين روشن بودن نفت در آن ريخت، مهم است. اما دانستن اينكه ارسطو در چه تاريخي متولد شد، فايده ندارد. بياييم از قرآن ياد بگيريم. قرآن قصه اصحاب کهف را مي‌گويد. اما حرفي از تعداد اصحاب، محل غار، وسعت غار، اسم پادشاه، سن اصحاب نمي‌زند. يعني دانستن اين مسائل مهم نيست. بايد يك انقلابي ايجاد شود. دانستن هرعلمي مشکلي را حل نمي‌کند و ندانستنش خطري را بوجود نمي‌آورد. به اميد روزي که يك چنين حرکتي ايجاد شود. قرآن تاريخ زنده را مي‌گويد. «فِيهِ خَبَرُكُمْ» به تو مي‌گويد: بشر ماشين اقتصادي نيستي. شهوت نيستي. شکم نيستي. تو انسان هستي. البته انسان شهوت هم دارد. شکم هم دارد. اما نبايد خداي شکم و شهوت باشد. تو خليفه‌ي خدا هستي.
معرفي انسان در قرآن است. معرفي تاريخ صحيح در قرآن است. قصه‌هاي قرآن راست است. اکثر قصه‌ها دروغ است. قصه‌هاي قرآن مايه دارد و مفيد است. در قصه‌هاي قرآن احکام وجود دارد. در قصه‌هاي قرآن اخلاق وجود دارد. در قصه‌هاي قرآن تجربه وجود دارد. در قصه‌هاي قرآن تاريخ وجود دارد. قصه‌هاي قرآن با همه‌ي قصه‌ها فرق مي‌کند. قرآن 268 قصه دارد. اينها مفيد است. ما مواظب باشيم كه وقتي به سمت قرآن مي‌رويم کاري بکنيم كه بار داشته باشد. مثلاً همخواني چيز خوبي است. اما تواشيح سخت است. تواشيح عربي براي نوجواناني که زبان عربي نمي‌دانند سخت است. البته همخواني خوبست. همخواني يك هنر است که مي‌توانند با هم بخوانند. اما چه بهتر است كه اشعار فارسي را همخواني كنيم. با اين كار متوجه مي‌شويم كه چه مي‌خوانيم. بعضي از بچه‌ها قرآن را حفظ مي‌كنند. اين خيلي خوب است. ولي اينكه بيايند شماره‌ي صفحه و شماره‌ي آيه را حفظ كنند، سخت است. بسياري از بچه‌ها را براي حفظ قرآن در مسجد جمع مي‌كنند. اما چيزهايي مي‌گويند كه باعث فرار كردن بچه‌ها از مسجد مي‌شوند. بياييم بيشتر بر روي داستان‌هاي قرآن دقت كنيم. ببينيم نظر قرآن راجع به شعر چيست؟ نظر قرآن راجع به ازدواج چيست؟ همسر خوب چگونه همسري است؟ قرآن مقدار مهريه را چه مقدار تعيين كرده است؟ قرآن در مورد دوست چه مي‌گويد؟ در مورد آيين همسرداري چه مي‌گويد؟ بياييم قدري بر روي چيزهاي مهم كار كنيم. من از مسئول فرهنگي روابط بين الملل پرسيدم: در ايران چه کتابي چاپ شده است که به بيشترين زبان در کره زمين ترجمه شده است؟ گفتند: کتاب آيين همسرداري و آيين تربيت آيت الله اميني تا به حال به بسياري از زبانهاي دنيا ترجمه شده است. پس پيداست كه دنيا هم در آيين تربيت و آيين همسرداري مشكل دارد. غرب و شرق هم براي اين دردها نسخه ندارند. ببينيد آيين همسرداري در قرآن ما آمده است. در قرآن آيين جنگ و صلح هم آمده است. بياييد روي اين محتواها کار بکنيم. متأسفانه بچه‌ها را جمع مي‌کنند و مي‌گويند: ببينيد كه فلان كلمه چند بار در قرآن آمده است. آيا اين مهم است كه بچه بداند كه پيامبرچند عمو داشت؟ مغز بچه‌ها را از حرف‌هايي که نه واجب است، نه مستحب است و نه گره‌ي جامعه با آن باز مي‌شود، پرمي‌کنيم.
3- آشنايي با آيات
در هر كلمه‌ي قرآن گنجي وجود دارد. برخلاف کتاب‌هاي حوزه و دانشگاه و دبيرستان که گاهي وقت‌ها در ده صفحه‌اش هيچ حرفي وجود ندارد. قرآن مي‌گويد: «وَ امْسَحُوا بِرُؤُسِكُمْ» (مائده/6) يعني وضو که مي‌گيريد، رأس سر خود را مسح کنيد. مي‌گويند: چرا يك گوشه از سر را مسح مي‌کنيم؟ چرا همه‌ي سر را مسح نمي‌کنيم؟ امام باقر(ع) مي‌فرمايد: «لِمَكَانِ الْبَاءِ» (كافي/ ج‌3/ ص‌30) کلمه‌ي «باء» به معني بعضي است. يعني همه جا نه، قسمتي از آن! يك آيه در سوره‌ي زمر داريم كه مي‌گويد: اهل جهنم «فُتِحَتْ» (زمر/71) يك جا مي‌گويد: «وَ فُتِحَتْ» (زمر/73) مي‌گويد: جهنمي‌ها را به جهنم مي‌برند و بهشتي‌ها را به بهشت مي‌برند. کلي نکته در اين هست که چرا يک آيه «واو» دارد و يک آيه «واو» ندارد. در قرآن هر کلمه يك نکته دارد. آن جايي که مي‌گويد: «عَليمٌ خَبيرٌ» (لقمان/34) يك معنا دارد. آنجا که مي‌گويد: «عَزيزٌ حَكيمٌ» (بقره/209) معناي ديگر دارد. کدام يك فرق مي‌کند؟ قرآن به پولدارها مي‌گويد: «وَ أَقيمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّكاةَ» (بقره/43) يعني نماز را در کنار زکات قرار مي‌دهد. اما به بچه‌هايي که پول ندارند، مي‌گويد: «يا بُنَيَّ أَقِمِ الصَّلاةَ وَ أْمُرْ بِالْمَعْرُوفِ» (لقمان/17) تو که پول نداري، امر به معروف کن. يك جا مي‌گويد: «يا أَيُّهَا الرَّسُولُ» (مائده/41) يك جا مي‌گويد: «يا أَيُّهَا النَّبِيُّ» (انفال/64) يك جا مي‌گويد: «يا أَيُّهَا النَّاس» (بقره/21) يك جا مي‌گويد: «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا» (بقره/104) من امام جمعه‌هاي عزيزي را از خواب بيدار کردم. گفتم: آقا زود بگو که دير مي‌شود. نمي‌دانم كه خدا از سر تقصيرات من مي‌گذرد يا نه؟ برادرهايي که گندم و جو را درو مي‌کنيد و به سيلوها مي‌فروشيد يا به خونه مي‌بريد. گندم و جو زکات دارد و زکات واجب است. اهميت زکات از خمس بيشتر است. خمس در قرآن يک آيه دارد. اما درباره‌ي زكات 30 آيه در قرآن آمده است. در قرآن آمده است اگر كسي زکات ندهد، نمازش باطل است. خوردن مالي که زکات آن داده نشده باشد، اشكال دارد. چند استاندار به مناطقي که گندم کاري مي‌كردند، رفتند. به کشاورزها گفتند: گندم شما زياد شده است. اگر زکات بدهيد ما زکات را از اينجا بيرون نمي‌بريم. هرچه پول زکات جمع کنيد، همان مقدار هم ما روي آن مي‌گذاريم. اگر شما سه ميليون زکات جمع کرديد، سه ميليون هم ما روي آن مي‌گذاريم. هر مشكلي داريد با همين پول حل کنيد. اگر درمانگاه نداريد، درمانگاه بسازيد. اگر مدرسه نداريد، مدرسه بسازيد. اگر جاده نداريد، جاده بسازيد. چون زکات يك قانون دارد كه غير از خمس است. خمس بايد در يكجا جمع شود. اما زكات اينطور نيست. تا در منطقه‌اي فقير هست، حق نداريد زکات را از اين منطقه به جاي ديگري ببريد. بنابراين روستاييان عزيز! کساني که گوسفند و گاو دارند و پول علف نمي‌دهند، بايد زكات بدهند. اما آنها كه پول علف مي‌دهند، زكات ندهند. پارسال در ايلام مردم جمع شدند و زکات دادند و امسال توليدشان دو برابر شد.
امام صادق(ع) فرمود: هرحادثه‌اي براي روستاها مي‌‌آيد، براي اين است كه زكات نمي‌دهند. امام صادق(ع) فرمود: مالي تلف نمي‌شود جز اينکه مردم زکات مال خود را ندهند. حواس خود را جمع کنيد. زکات واجب است. تابستان است و تعطيل هستيد. جوان‌ها گروه، گروه شويد و با روح قرآن آشنا شويد.
الحمدلله تفسير نمونه هست. تفسير نمونه تفسيري آسان است. زياد مطالعه كنيد. مطالعه به پول کار ندارد. امام مي‌خواست الغدير مطالعه کند. اما پول نداشت. الغدير را گرفت و مطالعه کرد و پس داد. خدا حاج احمد آقا را رحمت کند. مي‌گفت: هيچ وقت تعداد کتاب‌هاي امام از دويست عدد بيشتر نشد. بسياري از ما کتاب داريم اما حال مطالعه نداريم. اگر آدم اهل مطالعه باشد، بدون کتاب هم مي‌تواند مطالعه كند. الان که وزارت ارشاد بسيج شده است، در هر شهر و روستايي چند کتابخانه ايجاد کند. امسال به دستور مقام معظم رهبري به سازمان تبليغات و دفتر تبليغات از حوزه‌هاي علميه پخش شدند و براي كلاس‌گذاري راه افتادند. آقايان بچه‌هاي خود را در اين کلاس‌ها بگذاريد. هركس بچه‌ي خوش استعدادي دارد در اين كلاس‌ها بگذارد تا طلبه شود. ما به روحاني نياز داريم. پنجاه و يك کشور هست كه نياز به روحاني دارد. چين سيصد نفر را تربيت کرده است که فارسي حرف بزنند. اما ما يک روحاني نداريم که به زبان چيني حرف بزند. کتاب مسيحي‌ها به دو هزار زبان ترجمه شده است. اما قرآن ما به حدود چهل زبان ترجمه شده است. ما در تبليغات خيلي عقب هستيم. به اميد روزي که اين کارها انجام شود.
4- سيره و روش معصومان در زندگي
شخصي ميوه مي‌خورد. ميوه را نيمه دور انداخت. امام رضا چنان عصباني شد و فرمود: آقا شما که ميوه را نيمه خور مي‌کني، بدان كه خيلي‌ها نمي‌توانند اين ميوه را بخورند. مقام معظم رهبري امسال فرمود: انضباط اقتصادي و صرفه‌جويي را پيش گيريد.
راجع به صرفه جويي چند نکته هست که من خدمت شما مي‌گويم. ما هرسال حدوداً بيست ميليارد تومان پول کاغذ مي‌دهيم که اگر هر بچه‌اي در طول سال كتاب‌هاي خود را مرتب نگه دارد، ديگر اين مقدار پول هزينه نمي‌شود. جمهوري اسلامي از پنج کشور کاغذ مي‌خرد. يکي از اين کشورها آلمان است. خود آلمان که کاغذ توليد مي‌کند، هر کتاب درسي را نه بار مي‌خواند. ولي ما مي‌گوييم: نمي‌شود يك کتاب را دوبار خواند. آن كشوري كه خودش كاغذ توليد مي‌كند، يك كتاب را دوبار مي‌خواند. اما ما که دلار مي‌دهيم و با زحمت يك كتاب را تهيه مي‌كنيم، يك كتاب را دو بار مي‌خوانيم. ما بچه‌هاي خود را درست تربيت نکرديم که از يك کتاب چند بار استفاده كنند. اگر بچه‌ها يك سال صرفه جويي کنند، ما ديگر در جمهوري اسلامي مدرسه‌ي دو شيفته نخواهيم داشت. اگر هر دانشجويي ده روز عملگي کند و بگويد: من مي‌خواهم كمك كنم تا ديگر هيچ دانشجويي مشكل خوابگاه نداشته باشد، ديگر ما مشكل كمبود خوابگاه نداريم. الان تابستان است و ده‌ها هزار طلبه بي‌کار هستند. يعني حوزه تعطيل است كه طلبه‌ها مطالعه کنند. هر طلبه‌اي مي‌تواند فاميل خود را جمع کند تا مسائل ديني را با هم ياد بگيرند. با اين كار تمام نسل نو در مقابل تهاجم فرهنگي بيمه مي‌شوند. علت اينكه تا به حال اين كارها را نكرديم اين است كه در خط نبوديم. اين كارها بايد همه گير شود. اندونزي صد برابر نياز خودش کاغذ توليد مي‌کند. جمعيت اندونزي صد و شصت ميليون است. اندونزي کشوري مسلمان است. بزرگترين کشور اسلامي است كه حدود صد و شصت و پنج ميليون نفر جمعيت دارد. حدود سه برابر ما جمعيت دارد و صد برابر نيازش کاغذ توليد مي‌کند اما يك بار کتاب‌هايش را نمي‌خواند. بلكه هر كتاب را دو بار مي‌خواند. يعني اين همه کاغذ دارند اما مصرف نمي‌کنند. ما کاغذ نداريم اما زياد هم مصرف مي‌کنيم. بايد يك مقدار صرفه جويي کنيم. الآن در اکثر اداره‌ها وقتي مي‌خواهند چيزي را تايپ كنند، فقط در يك طرف صفحه تايپ مي‌كنند و در طرف ديگر چيزي را تايپ نمي‌كنند. گاهي اوقات يك متن پنج سطري را در يك کاغذ بزرگ تايپ مي‌كنند. سعي كنيد كه مقداري صرفه جويي كنيد. ما امروز الگوي مصرف نداريم. مدير كل‌ها و مسئولين اداره‌ها بايد اين الگوهاي مصرف را در خدمت كارمندان خود بگذارند. خوب است كه مردم ما نه تنها در مصرف كاغذ بلكه در مصرف سوخت هم صرفه جويي كنند. بهتر است كه مردم راه‌هاي حدود دو، سه کيلومتر را با دوچرخه بروند و فرهنگ دوچرخه سواري را زنده کنند. با اين كار صد مشکل در يك روز حل مي‌شود. محيط زيست و هواي تهران سالم مي‌شود اگر فرهنگ دوچرخه در كشور ما رسم بشود، قيمت ماشين يكباره پايين مي‌آيد. هوا سالم مي‌شود. ديگر دنبال ورزش نمي‌رويم. چون خود دوچرخه سواري ورزش است. ما در خط دوچرخه سواري نرفته‌ايم. در خط اين نيستيم كه سالي دو روز عملگي كنيم تا مشكل كمبود خوابگاه ما حل شود. در خط اين نيستيم كه کتاب را تميز جلد کنيم و آن را نگه داريم. اگر اين كار را بكنيم، با آن پولي كه قرار است براي خريد كتاب هزينه شود، براي معلم‌هايي كه خانه ندارند، خانه‌اي تهيه مي‌شود. اگر بچه‌ها يک سال کتاب‌هاي خود را تميز نگه دارند، ديگر مدرسه‌ها دو شيفته نمي‌شوند.
امام رضا فرمود: صرفه جويي کن. تو بنا هستي. چقدر اسراف مي‌كني. بعضي از آدم‌ها مرض خودنمايي دارند. مثلاً همه برايش پپسي مي‌آورند. مي‌گويد: ببخشيد براي من کانادا بياوريد. تا همه کانادا مي‌خورند مي‌گويد: ببخشيد براي من کوکا بياوريد. به خدا قسم كه نمي‌داند پپسي و كوكا چيست. فقط مي‌خواهد يك کاري را انجام دهد که حرکتش با همه فرق داشته باشد. مرضي دارد که دلش مي‌خواهد آن را نشان دهد. در بنًايي هم بعضي افراد چنين مرضي دارند. مي‌گويد: من مي‌خواهم خانه‌ام، خانه‌اي باشد که نمونه باشد. اين يك مريضي است. مي‌خواهد خانه‌اي داشته باشد كه با ديدن آن همه در تعجب فرو روند.
امام فرمود: هرکس خانه‌اي بسازد که دل‌هاي مردم را به آن خانه جذب کند، آن خانه غل و زنجير مي‌شود و قيامت گردنش مي‌افتد. چه خبر است؟ چه اشكالي دارد كه خانه‌مان، خانه‌اي طبيعي باشد؟ رانندگي‌ات طبيعي باشد. آدم بايد در لباس پوشيدن خود فكر كند. شلواري مي‌پوشد كه ران پاي آن تنگ است و ساق پا آزاد. فقط به خاطر اينكه مد است، چنين لباسي مي‌پوشد. اين شستشوي مغزي است.
رسول خدا به طائف آمد. مشرکين او را سنگباران کردند. پيغمبر از طائف بيرون رفت. پيغمبر تنها شد. خسته شد. به يک ديوار باغي تکيه داد. يك نفر از باغ بيرون آمد. حضرت فرمود: بيا! آمد. گفت: اين باغي که من به آن تکيه دادم، باغ چه كسي است؟ گفتند: باغ فلان يهودي يا مشرک است. گفت: مسلمان به ديوار يهودي تکيه نمي‌دهد. خواست بلند شود. اما ديگر رمق نداشت. خيلي خسته بود. اين درس استقلال است. صرفه جويي شيوه‌ي امام رضا است. از امام رضا ياد بگيريم. محبت بچه را از پيغمبر ياد بگيريم.
يك روز يك دختر بچه‌ي دو سه ساله در مدينه راه مي‌رفت. پيغمبر را ديد. گفت: دستت را به من بده. حضرت هم دست خود را به او داد. دختر گفت: برويم. اين دختر پيغمبر را راه برد و بعد گفت: حالا به خانه‌ات برو. يک نفر گفت: يا رسول الله! شما وجود شريف خودت را در اختيار يك بچه‌ي دو ساله مي‌گذاري؟ فرمود: مي‌خواستم دل اين را بدست بياورم.
امام حسن مجتبي سوار اسب بود. يك نفر دائم نگاه مي‌کرد. امام فرمود: خيلي به من نگاه مي‌کني. چه شده است؟ فرمود: چه اسب خوبي داري؟ حضرت پياده شد. گفت: اين اسب را بگير. اين کمال امام حسن است. ثواب زيارت امام رضا از ثواب زيارت امام حسين بيشتر است. چهارصدسال پيش امام رضا هزار نفر زوار داشت. زوارهايش با قاطر و الاغ و شتر مي‌رفتند. براي هزار نفر زوار قدم به قدم کاروان سراي شاه عباسي ساخته بودند. ما در جمهوري اسلامي اتوبان داريم. پرواز داريم. قطارداريم. اما كاروان سرا نداريم. اگر هم داريم خيلي كم هستند. امام رضا ماهي چند ميليون زوار دارد. شهرهايي كه در مسير مشهد است، كاروان سرا ندارند. ساختن كاروان سرا براي زوار امام رضا كار سختي نيست. همه با هم جمع شويد و يك مكاني را به عنوان كاروان سرا و محل استراحت زوار درست كنيد تا زوار امام رضا در خيابان نمانند. بعضي‌ها مي‌گويند: من را مي‌بيني. من ماهي يك بار با هواپيما به مشهد مي‌روم و برمي‌گردم. هنر نکردي كه پول خود را خرج خودت مي‌كني. اگر فكر مي‌كنيد كه خيلي مرد هستيد، چهار نفر بي‌بضاعت را جمع كنيد و با خود به مشهد ببريد. قديم تهراني‌ها يک زائرسرا درکربلا، کنار فلکه امام حسين ساخته بودند. تا هر ايراني به اين مسافرخانه برود و استراحت كند. خدا لعنت کند رژيم بعث را كه نگذاشتند. تجار تهران مي‌توانند يك زائرسرا بسازند. بد است كه زوار امام رضا در پشه و مگس و محرم و نامحرم باشند. طبقه‌ي مستضعف با ماشين مي‌روند. طبقه‌ي مرفه با هواپيما مي‌روند. افرادي هم هستند که با ميني بوس به مشهد مي‌روند. در نهضت سوادآموزي يك نفر هفت ميليون تومان داد و يك خانه در مشهد خريد. گفت: هركس در نهضت سواد آموزي هست به آنجا برود. هرهفته دو، سه ميني بوس با هزار تومان به مشهد مي‌روند و برمي‌گردند. ميليون‌ها آدم داريم که هنوز امام رضا را زيارت نکرده است. بازار تهران يك زائرسرا بسازد، تا زوار به راحتي به مشهد بروند. بازار اصفهان هم همين كار را بكند. آقاي هاشمي رفسنجاني هفته‌ي گذشته يك حرکت عمومي انجام دادند. ايشان دستور دادند كنار هر پمپ بنزيني يک اتاق 20متري براي نماز خواندن ساخته شود. چون در اكثر پمپ بنزين‌ها همه چيز هست اما نماز خانه نيست. در جمهوري اسلامي بايد اين کار انجام شود. ما خيلي کار انجام نشده داريم. ما به چين و اتريش و آلمان روحاني مي‌فرستيم که شتر و گوسفند و گاوي که مي‌خريم، اسلامي ذبح كند. قصاب از ايران مي‌بريم و گوشت چين و اتريش را حلال مي‌کنيم. در حالي كه گندم خودمان حلال نيست. بايد زكات گندم را داد. زکات واجب است. فصل درو، زکات واجب است. صرفه‌جويي در کتاب‌هاي درسي واجب است. دانش‌آموزان از كتاب‌هايشان درست استفاده كنند كه اينقدر هزينه نشود. با اين كار هم مشكل مسكن معلمين حل مي‌شود و هم فضاي آموزشي براي دانش آموزان تأمين مي‌شود.
امام رضا(ع) فرمود: ميوه را نيمه خور نکنيد. از مهمان کار نکشيد. امام رضا مهمان داشت. فتيله‌ي چراغ خراب شد. مهمان دستش را دراز کرد تا فتيله را درست کند. امام رضا فوراً دست او را گرفت و گفت: بگذار خودم درست کنم. گفت: آقا زحمتي نيست. فرمود: کسي که از مهمان کار بکشد نامرد است و چون تو مهمان من هستي، نمي‌خواستم دستت را دراز کني. مراعات محرومين را بکنيم. امام رضا زهر خورده بود و از شدت درد به خود مي‌پيچيد. يكباره ديد كه برده‌ها سر سفره آمدند و سفره را باز کردند. غلامان غذا خوردند و رفتند. امام رضا دوباره به زمين افتاد. گفتند: آقا چه شده است؟ گفت: دو سه ساعت است كه من اينطور هستم. گفتند: الآن آرام بوديد. فرمودند: من مي‌سوختم. ولي ديدم كه اگر بگويم غذا به دل شما نمي‌نشيند. رسول ما دستش را در دست دختر سه ساله مي‌گذارد تا دل بچه را شاد کند. امام رضاي ما مي‌سوزد تا دل برده را شاد کند. بياييم قدري بيشتر به مکتب برسيم.
خدايا به آبروي رسول الله و به آبروي امام حسن مجتبي و به آبروي امام رضا مشکلات مملکت ما را يکي پس از ديگري حل و کشور ما را کشور نمونه قرار بده. هرچه بر عمر ما مي‌افزايي بر ايمان و علم و عمل و اخلاص و عمق کار ما بيفزا. رهبر ما، امت ما، نسل و ناموس ما، دين و دنياي ما، مرز و بوم ما را حفظ بفرما. کساني را که به مملكت ما خدمت مي‌کنند، ياري بفرما و دستي را که به ما خيانت مي‌کند، قطع کن. ما را از خادمين قرار بده. ما را شرمنده‌ي شهدا قرارنده.

«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»

لینک کوتاه مطلب : https://gharaati.ir/?p=2239

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.