شادیهای بجا و نابجا

موضوع: شادی های بجا و نابجا 
تاریخ پخش: 74/01/17
بسم الله الرحمن الرحیم
1- شادی‌های بجا و نابجا
عید فطر و عید نوروز بر شما مبارک باشد. این دو عید با هم مقارن شده‌اند. موضوع بحث ما شادی‌های بجا و نابجا است. بعضی از افراد بیخود خوش هستند. یک زنجیر 40 سانتی می‌خرد. از یک طرف که چرخاند، از طرف دیگر می‌چرخاند.
بعضی‌ها از جبهه فرار می‌کنند. «فَرِحَ الْمُخَلَّفُونَ بِمَقْعَدِهِمْ خِلافَ رَسُولِ اللَّهِ»(توبه/81) و خیلی خوشحال هستند.
 بعضی‌ها به خاطر مال شاد هستند. قرآن می‌فرماید: «إِنَّ قارُونَ کانَ مِنْ قَوْمِ مُوسى‌ فَبَغى‌ عَلَیْهِمْ وَ آتَیْناهُ مِنَ الْکُنُوزِ ما إِنَّ مَفاتِحَهُ لَتَنُوأُ بِالْعُصْبَهِ أُولِی الْقُوَّهِ إِذْ قالَ لَهُ قَوْمُهُ لا تَفْرَحْ إِنَّ اللَّهَ لا یُحِبُّ الْفَرِحینَ»(قصص/76) اینقدر به او گنج و پول دادیم که یک گروه قوی باید کلیدهای آن را جا به جا کند. دسته کلید بعضی‌ها یک کیلویی است. قرآن در عین حال می‌فرماید: «إِنَّ اللَّهَ لا یُحِبُّ الْفَرِحینَ» اینهایی که با پول دلشان خوش است، نباید دلشان خوش باشد. مال دنیا مثل خورشید است. آدم باید خوب از خورشید استفاده کند اما اگر به خود خورشید نگاه کنی، کور می‌شوی.
خوب است آدم کشتی‌اش را روی دریا بیندازد اما اگر آب دریا داخل کشتی برود، کشتی غرق می‌شود. باید از پول استفاده کند.
در این 14 سال، این دومین جلسه‌ای است که برای پرسنل بانک‌ها صحبت می‌کنیم. پیرمردی پول داشت. دیگر دنبال پول نرفت. حضرت فرمود: چرا دنبال کار نمی‌روی؟ گفت: آقا مقداری پول دارم. دیگر آخر‌های عمر من است. کم کم می‌خورم تا تمام شود. فرمود: داری کم عقل می‌شوی. باید تا آخر عمرت کار کنی. اینکه می‌گویی: آخر عمرمان است از این پول‌ها می‌خوریم تا تمام شود، درست نیست. این فکری است که پیغمبر(ص) قبول نکرد.
 زمین نباید معطل کاشت بماند. در غیر این صورت حکومت اسلامی باید آن را بگیرد. تا سه سال بیشتر حق نداری آن را معطل بگذاری. نمی‌توانی بگویی: سند زمین برای من است. البته این موضوع برای هر زمینی نیست. ممکن است آدم در زمین بیابان خانه‌ای بسازد و ده سال هم داخل آن نرود. امیرالمومنین(ع) داشت، کفش‌هایش را وصله می‌کرد و «سُبْحَانَ اللَّهِ» می‌گفت. گفتند: یا علی چه می‌کنی؟ فرمود: با دست هایم وصله می‌زنم. چرا زبانم بیکار باشد. بالاخره باید از زبانم یک چیزی تولید کنم. ما که داریم راه می‌رویم ذکر «الله اکبر» را بگوییم. می‌ترسید ریا بشود «لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ» بگو. چون «لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ» تنها ذکری است که هرچه آدم بگوید، لب هایش تکان نمی‌خورد.
بعضی از افراد به خاطر هدیه شاد می‌شوند. حضرت سلیمان(ع) از خانم بالقیس که پادشاه بود، دعوت کرد. بالقیس یک کادو برای او فرستاد. فرمود: کادو برای من می‌فرستی. به من حق السکوت می‌دهی. «بَلْ أَنْتُمْ بِهَدِیَّتِکُمْ تَفْرَحُونَ» (نمل/36) بعضی‌ها دلشان به مدرک خوش است. «فَرِحُوا بِما عِنْدَهُمْ مِنَ الْعِلْمِ» (غافر/83) دلش به همین دو کلمه‌ای که خوانده است، خوش است. می‌گوید: فارغ التحصیل شدم. نمی‌داند که آدم با دیپلم و لیسانس فارغ نمی‌شود.
 بعضی‌ها دلشان به لهو و لعب خوش است. «تَفْرَحُونَ فِی الْأَرْضِ بِغَیْرِ الْحَقِّ» (غافر/75) بیخود، شاد هستی. داریم اگر کسی گناه بکند و بخندد به جهنم می‌رود. پیامبر(ص) فرمود: «مَنْ أَذْنَبَ ذَنْباً وَ هُوَ ضَاحِکٌ دَخَلَ النَّارَ وَ هُوَ بَاکٍ» (ثواب‌الأعمال/ ج‌223) کسی را دست انداخته‌اند. مسخره‌اش می‌کنند. سر به سرش می‌گذارند و می‌خندند. این خنده و شادی هست. اما چه ارزشی دارد؟
امیرالمومنین علی(ع) فرمودند: «فَلْیَکُنْ سُرُورُکَ بِمَا نِلْتَ مِنْ آخِرَتِکَ» (نهج‌البلاغه/ نامه 22) این هم برای شادی بجا است. یعنی اگر می‌خواهی شادی کنی، نگاه کن ببین چقدر آخرت پیدا کرده‌ای. به چند نفر وام دادی؟ به چند بچه لباس دادی؟ به چند نفر دفتر و قلم دادی؟ ماه رمضان امسال چند نفر را با سواد کردی؟ در آفریقا بودم. شخصی آمد و ما را در یک خانه برد. گفت: این اتاق را ببین. این اتاق تاریک و کوچک و سیاه است. اما من در این اتاق کوچک به هزار جوان شیعه اصول عقاید یاد داده‌ام. اینقدر خانه‌های خشتی هستند که ماه رمضان در آن افطاری خورده می‌شود. به خانه نگاه نکنید. ببینید که در آن خانه چقدر کار انجام شده است.
به شخصی گفتند: خدا به تو طول عمر بدهد. گفت: خدا به تو عرض عمر بدهد. فکر کردیم که او شوخی می‌کند. گفت: طول عمر مهم نیست. مهم این است که چقدر از این عمر استفاده کنیم.
خوشحالی انسان باید انسانی باشد. امیرالمومنین(ع) می‌فرماید: در عمرم از خدا نخواستم که به من پسر زیبا یا دختر زیبا بدهد. ولی از خدا خواسته‌ام که بچه‌ای به من بدهد که آن بنده صالح خدا باشد که وقتی نگاهش می‌کنم چشمانم نورانی بشود.
امام علی(ع) می‌فرماید: «مَا بَالُکُمْ تَفْرَحُونَ بِالْیَسِیرِ مِنَ الدُّنْیَا تُدْرِکُونَهُ وَ لَا یَحْزُنُکُمُ الْکَثِیرُ مِنَ الْآخِرَهِ تُحْرَمُونَهُ» (نهج‌البلاغه/ خطبه 113) «مَا بَالُکُمْ» چرا چنین شدید؟ «تَفْرَحُونَ بِالْیَسِیرِ مِنَ الدُّنْیَا تُدْرِکُونَهُ»، اگر یک شانه‌ی تخم مرغ بدست بیاوری، خوشی می‌کنی. «وَ لَا یَحْزُنُکُمُ الْکَثِیرُ مِنَ الْآخِرَهِ تُحْرَمُونَهُ»، ماه رمضان آمد و رفت اما یک قطره اشک نریختی. چطور آخرت را از دست می‌دهی اما از دنیا به خاطر کم بودنش لذت می‌بری.
«غُلِبَتِ الرُّومُ فی‌ أَدْنَى الْأَرْضِ وَ هُمْ مِنْ بَعْدِ غَلَبِهِمْ سَیَغْلِبُونَ» (روم/3-2). بعد می‌فرماید: «وَ یَوْمَئِذٍ یَفْرَحُ الْمُؤْمِنُونَ» (روم/4) امروز باید خوشی کنید. چه موقع خوشی کنیم؟ «سَیَغْلِبُونَ» روزی که پیروز می‌شوید.
از پدرم پرسیدم: خانه‌ی ما گران‌تر است یا خانه فلانی؟ فرمود: در هر خانه‌ای که عبادت بیشتر باشد، بیشتر ارزش دارد.
بهترین درخت درختی نیست که میوه‌ی بیشتری بدهد. بهترین درخت درختی است که دیگران از میوه‌اش استفاده کنند. اصلاً معنای برکت همین است. این که ما روز عید می‌گوییم: مبارک باشد، یعنی برکت داشته باشد. معنایش این است که آدم از مال خود استفاده کند. ماشین مبارک ماشینی نیست که تنهایی در آن ژست بگیری. ماشینی است که دو نفر را هم در راه سوار کنی.
2- از محروم شدن دیگران شاد نباشیم
«قُلْ بِفَضْلِ اللَّهِ وَ بِرَحْمَتِهِ فَبِذلِکَ فَلْیَفْرَحُوا هُوَ خَیْرٌ مِمَّا یَجْمَعُونَ» (یونس/58). خدا به شما لطف بسیاری کرده است. آدم باید به لطف خدا بگوید: الحمدالله که خدا به من هوش داده است. ولی این الحمدالله به شرطی خوب است که وقتی به دیگران نیش زدند، ما شادی نکنیم. مثلا می‌گوید: الحمدالله قبول شدم. همه‌ی نمره‌هایم خوب است. اما نمره‌های پسرخاله و دخترخاله پایین است. اگر از نمره‌ی بالای خودت خوشحال شدی، قرآن می‌گوید: «قُلْ» به مردم بگو «بِفَضْلِ اللَّهِ وَ بِرَحْمَتِهِ فَبِذلِکَ فَلْیَفْرَحُوا» به فضل و رحمت خدا شاد باشید. خوب است. بعد می‌فرماید: «هُوَ خَیْرٌ مِمَّا یَجْمَعُونَ» فضل خدا از درآمد بهتر است. زمانی که حقوق معلم‌ها کم بود، می‌گفتم: آقای فرهنگی شما حساب کنید که خدا به شما چه داده است و به مردم چه داده است؟ خدا به مردم پول داده است. قالی ابریشم داده است. اما به شما معلم‌ها مغز بچه‌ها را داده است. معلمی که سر کلاس می‌رود، مغز بچه‌ها دستش است. بنابراین «هُوَ خَیْرٌ مِمَّا یَجْمَعُونَ» فضل خدا از درآمد بهتر است.
می گوید: ما بدبخت‌ها که کار اداری می‌کنیم. هفته‌ای چهل ساعت کار می‌کنیم. ولی شما روزی پنج ساعت به مدرسه می‌روید. تابستان‌ها تعطیل هستید. عید نوروز تعطیل هستید. می‌گوید: هرکس کارگر است، بدبخت است. وقتی می‌خواهند بگویند که کارگر هستند، آه می‌کشند. برای اینکه کار کردن رمز بدبختی است. گاهی وقت‌ها لذت می‌برد که کار نمی‌کند و این خوشی نابجا است.
قرآن می‌فرماید: «اثَّاقَلْتُمْ إِلَى الْأَرْضِ أَ رَضیتُمْ بِالْحَیاهِ الدُّنْیا» (توبه/38) به زمین چسبیدی و لبت را دوختند. من یک چیزی در تلویزیون گفتم و خیلی از من تشکر کردند. گفتم: ما دو نوع دوختن داریم.
یک نوع دوختن آن است که به جیب آدم می‌زند. یعنی در جیب را می‌دوزد. می‌گوید: ‌ای مردم! از شما پول نمی‌گیرم. پولتان را نمی‌خواهم. اگر جیبت را بدوزی، دهانت باز می‌شود. اما اگر در جیبت را باز کنی، دهانت دوخته می‌شود. پس اگر جیبتان را بدوزید، زبانتان باز می‌شود و به هرکس هرچه را می‌خواهید می‌گویید. اما اگر در جیبتان را باز بگذارید دیگر مجبور هستید که ساکت باشید.
3- خوشحال کردن دیگران
یکی از کارهایی که ما باید نزدیک عید انجام دهیم، ادخال سرور است. راجع به ادخال سرور چند حدیث برایتان بخوانم. امیرالمومنین علی(ع) می‌فرماید: «الْمُؤْمِنُ بِشْرُهُ فِی وَجْهِهِ وَ حُزْنُهُ فِی قَلْبِهِ» (نهج‌البلاغه/ حکمت 333) علامت مؤمن این است که لبخند داشته باشد. این یکی از کمالات مؤمن است. روایت زیادی هم برای خوشحال کردن داریم. انس می‌گوید: «کانت الولیده من ولائد المدینه تأخذ بید رسول الله(ص) و لا ینزع منها یده حتى تذهب به حیث شاءت» (بحارالأنوار/ ج‌70/ ص‌206) یک دختر بچه‌ای در مدینه بود. به پیغمبر(ص) گفت: دستت را به من بده. این دختر تازه راه افتاده بود. دست پیغمبر(ص) را گرفت و در خیابان برد و به پیامبر گفت: حالا به خانه برو. شخصی گفت: یا رسول الله! خودت را معطل این دختر بچه کرده‌ای؟ فرمود: من می‌خواستم دل این بچه شاد بشود.
روایتی داریم «کان رسول الله(ص) فی بعض الأوقات یمشی مع الأصحاب فیأمرهم بالتقدم و یمشی فی غمارهم» (بحارالأنوار/ ج‌70/ ص‌206) بعضی از خانم‌ها و آقایان که سنی از آنها گذشته است، می‌گویند: وظیفه‌اش است که به دیدن من بیاید. چرا من برای دیدن او بروم؟ می‌خواهم حدیثی را برای این افراد که چنین حرفی را می‌زنند بگویم. پیغمبر(ص) گاهی که با مردم راه می‌رفت، می‌فرمود: «فیأمرهم بالتقدم و یمشی فی غمارهم» دلم می‌خواهد شما جلو بروید. می‌گفتند: آقا زشت است. یا رسول الله! شما بفرمایید! می‌فرمود: من دوست دارم که شما جلوی من بروید. پیغمبر(ص) گاهی مردم را جلو می‌انداخت و خودش به دنبال مردم می‌رفت. مگر شما امت پیغمبر(ص) نیستید. شما بلند شو و به خانه‌ی آنها برو. می‌گوید: دو بار سلام کردم، جواب سلام مرا نداد. آدم که نباید خودش را خوار بکند. مگر پیغمبر(ص) به بچه‌ها سلام نمی‌کرد. چون به بچه‌ها سلام می‌کرد خدا هم به او سلام می‌کرد.
اتفاقاً بار این بچه‌ها خیلی بیشتر است. من یکجا برای افطاری رفته بودم. دیدم بچه‌های کوچک هم برای افطار آمدند. گفتند: آقای قرائتی ما هر وقت افطاری می‌دهیم، بچه‌های کوچک هم می‌آیند. گفتم: اتفاقاً آنچه برای قیامت شما می‌ماند، همین است که این بچه‌ها می‌آیند. اگر به بزرگترها سلام کردی، مهم نیست. مرد آن است که به کوچکتر‌ها هم سلام کند.
روایت داریم: «دخل رجل على رسول الله(ص) و علیه جدری قد یقشر و عنده أصحابه یأکلون فما جلس عند أحد إلا قام من جنبه فأجلسه النبی ص بجنبه» (بحارالأنوار/ ج‌70/ ص‌206) شخصی وارد مجلسی شد. صورت این فرد مقداری پوست می‌انداخت. چون رنگ پوست صورت این بنده‌ی خدا بد بود، هر کجا که می‌نشست کنار دستی او بلند می‌شد. پیغمبر فرمود: بیا کنار خودم بنشین.
 به یک نفر گفتند: آیا شما پیش نماز بچه‌های مدرسه می‌شوی؟ گفت: حالا ما با این ریش سفید برویم پیش نماز بچه‌های مدرسه بشویم. آخر این هم کار است که به من می‌گویی.
به مقام معظم رهبری گفتم: آقا بعضی‌ها فکر می‌کنند که پیش نمازی دبیرستان‌ها و مدارس راهنمایی کار زشتی است. اما اگر مسجد باشد و منار داشته باشد و یک عده پیر مرد هم پای منبر او بنشینند، عزت است. یعنی خیال می‌کند که بیست نفر پیرمرد بهتر از پانصد نفر بچه‌ی تازه نفس است. فرمود: اگر این طور است، من خودم می‌روم و در یک مدرسه پیش نماز می‌شوم.
بچه‌ها را شاد کنید. با دادن عیدی بچه‌ها را شاد کنید. با بوسیدن بچه‌ها، فامیل را شاد کنید. امام کاظم(ع) فرمود: اگر مسلمانی را شاد کنید رسول الله(ص) را شاد کردید. خیلی‌ها می‌گویند: آقای قرائتی ما نمی‌توانیم به مکه برویم. گفتم: روایت‌هایی داریم که وقتی مشکل کسی را برطرف کنی و گره‌ای را از کار کسی باز کنی انگار که در سعی و صفا و مروه قدم برمی داری. بنابراین این طور نیست که هرکس به مکه می‌رود ثواب می‌برد.
شخصی را به مکه آورند. گفتند: کنار کفش‌های ما بایست. ما می‌رویم طواف می‌کنیم. شروع به طواف کردند. امام فرمود: ثواب شما که کنار کفش‌ها نشسته‌ای، از آن کسی که طواف می‌کند کمتر نیست. این روایت را برای کسانی خواندم که می‌گویند: ما از شغلمان خوشمان نمی‌آید. ایام عید و عزا در خانه نیستیم. خواستم به شما بگویم: که ثواب شما از آن کسی که در خانه عزاداری می‌کند کمتر نیست. حدیث داریم عده‌ای به مدینه آمدند. یکی از آنها مریض شد و یک نفر از او پرستاری کرد. بقیه‌ی افراد بر سر قبر پیغمبر(ص) رفتند. حضرت فرمود: آن کسی که پرستاری می‌کند، ثوابش کمتر از ثواب رسول الله نیست.
آخرین کلام من این دعا است «یا من سوی التوفیق بین الضعیف و القوی» اصل این است که حرکت کنیم. شما یک نیم دایره را فرض کنید. کجای نیم دایره باشیم، تیمسار می‌شویم. کجا بایستیم که یک تاجر موفق باشیم. اینها مهم نیست. هر کجا می‌خواهی باش! اگر شما مستقیم حرکت کنید و تقوا داشته باشید، زوایه قائمه است. «کِتَابِ اللَّهِ وَ عِتْرَتِهِ» (بحارالانوار/ج25/ص216) مرگ را از یاد نبرید. ببن حرف خدا و پیغمبر(ص) اشتباه نکنید. مستقیم حرکت کنید و تقوا داشته باشید.
خدایا دل مردم ما را با شفای مریض‌ها، آزادی باقی اسرا، نجات معتادها، پرداخت بدهی طلبکارها، اتحاد بین مسلمان‌ها خشنود بفرما.
قلب حضرت مهدی(عج) را از رفتار و کردار و افکار ما برای همیشه خشود بفرما.
خدایا ایران شریف ترین مردم را دارد. شهیدان ما در هشت سال دفاع مقدس جنگیدند. خدایا به آبروی همه‌ی شهدا قسمت می‌دهیم که روز به روز وضع ما را در تمام مراحل بهتر بفرما.
«والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته»
لینک کوتاه مطلب : https://gharaati.ir/?p=2224

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.