نماز، سوره حمد – 1
موضوع بحث: نماز، سوره حمد – 1
تاریخ پخش: 73/11/26
بسم الله الرحمن الرحیم
«الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی»
1- نکاتی درباره سوره حمد
ما امسال در آستانهی ماه رمضان، مقدماتی از نماز را گفتیم. در این جلسه هم میخواهیم سوره حمد را بگوییم. اسم سوره حمد فاتحه الکتاب است. فاتحه الکتاب به معنی دروازه قرآن است. از کلمهی فاتحه الکتاب پیداست که تمام قرآن در زمان پیامبر به صورت یک کتاب در آمده است. اما دربارهی کتاب تورات و انجیل باید بگویم که بعد از انبیا شاگردان آنها این کتابها را جمع کردند و به صورت کتاب درآوردند. از کلمهی فاتحه الکتاب آدم میتواند بفهمد که سورهی حمد هفت آیه دارد. در عدد هفت رمزی است. چون برای آسمان هم عدد هفت را داریم. سوره حمد هم هفت آیه دارد. ایام هفته هم هفت روز است. طواف دوره کعبه هم هفت بار است. سعی بین صفا و مروه هم هفت بار است. سنگ زدن به خانهی شیطان در مکه برای حاجیها هفت بار است. در هفت یک چیزی وجود دارد. دربارهی سورهی حمد روایاتی داریم که اگر کسی از دنیا برود و سوره حمد را برای او بخوانند و او زنده شود، تعجب نکنید. پیامبر(ص) میفرمایند: «لَا صَلَاهَ إِلَّا بِفَاتِحَهِ الْکِتَابِ»(عوالیاللآلی، ج3، ص82) نمازی نیست که در آن سورهی حمد نباشد. به جای قل هوالله میشود سوره دیگری خواند، اما به جای حمد نمیشود سورهی دیگری خواند. «لَا صَلَاهَ إِلَّا بِفَاتِحَهِ الْکِتَابِ»، «بسم الله» هم جزء سوره است. ما روایات زیادی داریم که «بسم الله» جزء سوره است. تعداد زیادی از سنیها هم در تفاسیر آوردهاند که «بسم الله» جزء سوره است. گاهی هم که نگاه میکنید و میبینید «بسم الله» را نمیگویند، برای این است که «بسم الله» را آهسته میگویند.
2- بسم الله قبل از اسلام هم بوده است
میگویند: یک روز معاویه نماز میخواند «بسم الله» نگفت. گفت: الله اکبر و سورهی حمد را خواند. «الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ»(فاتحه/2)، مردم در نماز گفتند: «اسرقت» یعنی، سرقت کردی و بسم الله آن را دزدیدی. بسم الله را فراموش کردی. یعنی مسئلهی بسم الله حساب شده است و به ما گفتند: بسم الله را علنی بگویید. ما امروز در این جلسه دربارهی سوره حمد صحبت میکنیم. «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ». «بسم الله» برای مسلمانها است. قبل از پیغمبر ما حضرت عیسی بوده است. قبل از حضرت عیسی حضرت موسی بوده است. قبل از حضرت موسی حضرت ابراهیم بوده است. قبل از حضرت ابراهیم حضرت نوح بوده است. وقتی حضرت نوح سوار کشتی شد، گفت: «وَ قالَ ارْکَبُوا فیها بِسْمِ اللَّهِ مَجْراها وَ مُرْساها»(هود/41). حضرت نوح گفت: سوار کشتی شوید. این کشتی با نام خدا حرکت میکند و با نام خدا میایستد. کلمهی «بسم الله» در سخنان نوح هم بوده است. حضرت سلیمان به پادشاهی که زن بود، نامه نوشت که او را به اسلام دعوت کند. در نامه نوشت «إِنَّهُ مِنْ سُلَیْمانَ وَ إِنَّهُ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ»(نمل/30) بنابراین تاریخ «بسم الله» فقط برای اسلام نیست.
حالا ما باید کجا بسم الله بگوییم؟ بسم الله مثل پرچم است. پرچم باید روی کشتی باشد. پرچم باید روی میز اداره باشد. پرچم باید در خانه باشد. پرچم باید در جبهه باشد. یعنی هرجا که اهل کشور هستند باید پرچم هم آنجا باشد. همه جا باید پرچم ایران باشد. «بسم الله» رنگ خدایی است. بسم الله نکاتی دارد. میگویند: وقتی میخواهید شعر بگویید و یا جملهای بنویسید «بِسْمِ اللَّه» بگویید. حتی وقتی که میخواهیم خودمان را معرفی کنیم بگوییم: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ» من محسن قرائتی هستم. تاریخ بسم الله طولانی است. حتی گوشتی هم که میخوریم باید به نام خدا ذبح بشود. «وَ ما أُهِلَّ بِهِ لِغَیْرِ اللَّهِ»(بقره/173)، یعنی اگر اسم خدا برده نشود، آن حیوان خوردنی نیست. فقط نماز مسلمان «بسم الله» ندارد، بلکه شکم او هم «بسم الله» دارد. حتی در آمیزش جنسی هم زن و شوهر باید «بسم الله» بگویند. وقتی میخواهید سوار ماشین بشوید «بسم الله» بگویید. وقتی میخواهید، بخوابید «بسم الله» بگویید. برای خوردن هرچیزی «بسم الله» بگویید. حتی داریم اگر دو چیز را با فاصلهی کمی از همدیگر میخورید، باز هم «بسم الله» بگویید. در دنیا همیشه کارها را با نام خدا شروع میکنند. در زمان شاه میگفتند: به نام نامی شاهنشاه آریا مهر!
3- بسم الله یعنی کسی که بخشنده است
«بسم الله» یعنی چه؟ «بسم الله» یعنی به نام کسی که رحمان است. بخشنده و رحیم است. کسی که بسیار مهربان و مهر ورز است. بعضیها بخشنده نیستند. بعضیها بخشنده هستند اما بخشندهی حقه باز هستند. فندق میدهد تا گردو برگردد. بخشنده هستند اما بخشندهی مهربان نیستند. بعضیها بخشنده هستند، اما فقط نسبت به اطرافیان خودشان بخشنده هستند. مثل جنگلهایی که شاه تقسیم میکرد، اما فقط به شاهپورها میداد.
4- بسم الله عشق است
خدا بخشنده است و به همه، همیشه میدهد. «بسم الله» رمز است. (ب) «بسم الله» به معنی کمک است. از خدا کمک میخواهم. بی نهایت کوچک از بی نهایت بزگتر کمک میخواهد. پس در(ب) بسم الله توکل است. استمداد است. «بسم الله» رمز توحید است. «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ» رمز عشق است. کسی که عاشق یک نفر است، خیلی از او یاد میکند. آنهایی که عاشق هستند از معشوق بسیار یاد میکنند. هرچه آدم بیشتر «بسم الله» بگوید، معنی آن این است که خدایا من تو را فراموش نکردهام. «بسم الله» رمز قداست است. من کارهایم را به نام نامی تو مقدس و تبرک میکنم. من مقدس نیستم اما وقتی که به تو متصل شدم، مقدس میشوم. بسم الله رمز این است که من مستکبر نیستم. «بسم الله» یعنی اینکه من تو را از یاد نمیبرم. با «بسم الله» کارهای خود را مقدس کنیم. اگر شما بخواهید یک کتابخانه را تأسیس کنید، میترسید که کتابخانه از بین برود. میگویید: این کتابخانه وابسته به کتابخانهی آستان قدس رضوی است. چون میدانی که این کتابخانه به یک جایی قوی متصل است.
5- بسم الله ماندگاری است
زمان شاه بعضی از کارخانهدارها که میخواستند کارخانهی خود را محکم کنند، میگفتند: بیایید با خاندان سلطنتی شریک شویم، چون میدانستند که آنها قوی هستند. «بسم الله» یعنی اینکه من کار فانی را به باقی وصل میکنم.
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ» به نام خدایی که همه کمالات را دارد. کلمه الله غیر از کلمات دیگر است. در رحمان رحم است. در غفار بخشش است. در صمد بی نیازی است. در حی زنده بودن است. هر صفات خدا یک چیز دارد اما کلمهی «الله» جامع همهی کمالات است. بلا تشبیه میگویم. وقتی شما میگویید: نفت، غیر از بنزین است. بنزین غیر از شیر است. شیر غیر از شیره است. شیره غیر از شربت است. شربت غیر از مربا است. اما وقتی میگوییم: مایع، شامل همهی اینها میشود. فلز شامل طلا، نقره، آهن میشود. فلز کلمهی جامعی است. هر صفتی یک معنا دارد. کلمهی «الله» همه معانی را شامل میشود. «الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ»(فاتحه/2). ستایش برای خداست، چرا؟ چون رب العالمین است. نمیگوید: «الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّی» اگر میگفت: «رَبِّی»، یعنی خدایا تو مربی من هستی. تو من را تربیت کردی اما میگوید: تو «رَبُّ الْعالَمینَ» هستی. هستی را تربیت میکنی. در جایی دیگر داریم که میگوید: «قالَ رَبُّ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ ما بَیْنَهُمَا إِنْ کُنْتُمْ مُوقِنینَ»(شعراء/24). خداوند فقط انسان را تربیت نمیکند. خداوند «رَبُّ السَّماواتِ» است. یعنی آسمانها را هم تربیت میکند. «وَ الْأَرْضِ» یعنی زمین را هم رشد میدهد. «وَ ما بَیْنَهُمَا» یعنی دارد کل هستی را رشد میدهد. هستی را رشد میدهد. «رَبُّ کُلِّ شَیْءٍ»(انعام/164) «الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ»، ستایش خدایی را که پروردگار هستی است. مربی با شاگرد و آن کسی که تربیت میکند، رابطهی تنگاتنگ دارد. خدایا تو «رَبُّ الْعالَمینَ» هستی. یعنی رابطه تو با هستی رابطه تنگاتنگ است. مربی باید با شاگرد خود رابطهی تنگاتنگ داشته باشد. اگر مربی از راه دور پیام بدهد، مربی نیست. «رَبُّ الْعالَمینَ» یعنی رابطه خدا با هستی رابطهی تنگاتنگ است. در «رَبُّ الْعالَمینَ» یک نکته است. معلوم میشود که تمام هستی قابل تربیت است. فقط حیوانها و انسانها قابل تربیت نیستند، بلکه همه هستی قابل تربیت است. بنده میتوانم بگویم: من مربی این بچه هستم اما نمیتوانم بگویم: من مربی این گچ هستم. گچ قابل تربیت نیست یعنی من نمیتوانم گچ را تربیت کنم. من میتوانم مربی بچه باشم اما نمیتوانم مربی گچ باشم. خدا مربی هستی است یعنی خدا میتواند تمام هستی را تربیت کند. ما نمیتوانیم هستی را تربیت کنیم. ما فقط میتوانیم بچههای خود را تربیت کنیم. ما عاجز هستیم. خداوند همه هستی را تربیت میکند، یعنی همه هستی نزد خدا قابل تربیت است. «الرَّحْمنِ الرَّحیمِ»(فاتحه/3)، «رَبُّ الْعالَمینَ» بین دو تا «الرَّحْمنِ الرَّحیمِ» است. «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ» «الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ» بعد میگوییم «الرَّحْمنِ الرَّحیمِ» از این نکته میشود فهمید کسی که میخواهد تربیت کند، نیاز به رحمت دارد. در هر دو طرف «رَبِّ الْعالَمینَ» رحمت وجود دارد. از این نکته میتوان فهمید که کسی میتواند مربی باشد و خوب تربیت کند که مملو از رحمت باشد. خداوند میگوید «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ» بعد از رحمت خدا «رَبِّ الْعالَمینَ» است. او دارد هستی را تربیت میکند. خداوند رحمت دائمی دارد. رحمت خدا ابدی است. خدا در این دنیا به همه رحمت میکند. در آخرت هم همینطور است. «وَ کانَ بِالْمُؤْمِنینَ رَحیماً»(احزاب/43)، «الرَّحْمنِ الرَّحیمِ»، «مالِکِ یَوْمِ الدِّینِ»(فاتحه/4)، خداوند مالک روز دین است. «مالِکِ یَوْمِ الدِّینِ» چه روزی است؟ «مالِکِ یَوْمِ الدِّینِ» یعنی خدا مالک روز قیامت است. «یَوْمِ الدِّینِ» در سوره انفطار معنا شده است. میفرماید: «وَ ما أَدْراکَ ما یَوْمُ الدِّینِ»(انفطار/17)، میگوید: تو نمیدانی «یَوْمِ الدِّینِ» چه روزی است. «ثُمَّ ما أَدْراکَ ما یَوْمُ الدِّینِ»(انفطار/18) میگوید: رسول الله! تو نمیدانی که روز دین چه روزی است؟ میگوید: «یَوْمَ لا تَمْلِکُ نَفْسٌ لِنَفْسٍ شَیْئاً وَ الْأَمْرُ یَوْمَئِذٍ لِلَّه»(انفطار/19) روز دین روز قیامت است. «لا تَمْلِکُ نَفْسٌ لِنَفْسٍ شَیْئاً»، روز قیامتی که احدی به فکر احدی نیست. میگوید: «یَوْمِ الدِّینِ» چیست؟ برای چه در سوره حمد میگوییم: «مالک یوم الدین»؟ پیامبر میگوید: روز قیامت روزی است که نفسی نمیتواند برای نفسی کاری انجام بدهد. کسی به درد کسی نمیخورد. «مالِکِ یَوْمِ الدِّینِ» یعنی مالک آن روز هستی. میگوید: «إِیَّاکَ نَعْبُدُ وَ إِیَّاکَ نَسْتَعینُ»(فاتحه/5)، اگر تنها نماز میخوانید حق ندارید بگویید: «إِیَّاکَ اَعْبُدُه» یک نفری هم که نماز میخوانی، نمایندهی همه مسلمانها هستی. «إِیَّاکَ نعبد» یعنی ما ملت مسلمان فقط بنده تو هستیم. بندهی شرق و غرب نیستیم. «وَ إِیَّاکَ نَسْتَعینُ» و فقط از تو کمک میخواهیم. اگر هم از کس دیگر کمک بخواهیم در صورت رضای تو است. باید بدانیم اگر کسی قدرت دارد، قدرت خود را از خدا گرفته است.
ما در نماز میگوییم: خدایا ما فقط بندهی تو هستیم. یعنی هرگز نباید پیش هرکس و ناکسی سر خم کنیم. مثلا وقتی ما کسی را میبینیم، میگوییم: سلام! مخلص هستم. خدا سایهی تو را از سر ما کم نکند. این برای چیست؟ برای این است که «إِیَّاکَ نَعْبُدُ» را دروغ میگوییم. کسی که «إِیَّاکَ نَعْبُدُ» را واقعی بگوید، با هیچ پول و زوری بندگی غیر خدا را نمیکند. فقط بنده تو هستم و فقط از تو کمک میخواهم. «اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقیمَ»(فاتحه/6)، نمیگوییم: «اهْدِنی» یعنی من را هدایت کن. «اهْدِنَا» ما را هدایت کن. نمیگوییم: «السَّلَامُ عَلَیَّ وَ عَلَى عِبَادِ اللَّهِ الصَّالِحِینَ» میگوییم: «السَّلَامُ عَلَیْنَا وَ عَلَى عِبَادِ اللَّهِ الصَّالِحِینَ». من در نماز معنی ندارد. باید بگوییم: همهی ما را به راه مستقیم هدایت کن. راه مستقیم چه راهی است؟ راه هوسها، راه طاغوتها، راه مردم راه مستقیم نیست. راه مستقیم راه خداست. «إِنَّ رَبِّی عَلى صِراطٍ مُسْتَقیمٍ»(هود/56) راه مستقیم راه پیغمبران است. «إِنَّکَ لَمِنَ الْمُرْسَلینَ عَلى صِراطٍ مُسْتَقیمٍ»(یس/4-3) راه مستقیم راه بندگی خداست. «وَ أَنِ اعْبُدُونی هذا صِراطٌ مُسْتَقیمٌ»(یس/61) راه مستقیم راه توکل به خداست. «وَ مَنْ یَعْتَصِمْ بِاللَّهِ فَقَدْ هُدِیَ إِلى صِراطٍ مُسْتَقیمٍ»(آل عمران/101)، بندگی خدا مهم است. کمک از خدا مهم است. اینکه انسان همیشه در راه مستقیم بماند خیلی مهم است. به علی ابن ابیطالب گفتند: خیلی «اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقیمَ» میگویی. تو علی هستی و راه تو مستقیم است. گفت: الان راه من مستقیم است و من از ده دقیقهی دیگر خبر ندارم. حضرت علی با این ذکر میگفت: خدایا راه مستقیم را برای من تداوم ببخش.
6- راه مستقیم یعنی اعتدال
اینطور نیست که بگوییم: چون من آخوند هستم، حتما راه من مستقیم است. خدایا به من کمک کن که خوب حرف بزنم. کمک کن که در وقت مناسب حرف بزنم. خدایا من را هدایت کن. یعنی اگر من راه مستقیم که همان راه خدا است را انتخاب کرده باشم، باید کاری کنم که حرفهای من هم مستقیم باشد و اثر داشته باشد. اما در انتخاب مکان، زمان و شرایط ما لحظه به لحظه نیاز داریم که خدا به ما کمک کند. راه مستقیم چه راهی است؟ راه مستقیمم راهی است که در آن افراط و تفریط نباشد. نه اینقدر خوبی مردم را بگو که او را بالا ببری و مبالغه کنی و نه اینقدر حسود باشی که خوبیهای او را فراموش کنی. هرگز از خدا و خلق خدا غافل نشوید. بعضیها از خدا غافل میشوند و بریز و بپاش آنها خیلی زیاد است. به خیلیها کمک میکند، اما فقط نماز نمیخواند. بعضیها همیشه نماز میخوانند و به دیگران اهمیت نمیدهند. مثلا فامیلشان دارد از گرسنگی میمیرد اما به او محل نمیگذارد. بعضیها از خدا غافل هستند و بعضیها از خلق خدا غافل هستند. صراط مستقیم یعنی اینکه از خدا و خلق خدا غافل نشو. بعضیها از حرام استفاده میکنند و به هرچه از حرام برسند، میخورند. بعضیها از آنچه که خدا حلال کرده است هم استفاده نمیکنند. هردو انحراف است. یکی به عقاید میچسبد و خدا را به صد دلیل عقلی قبول میکند و دست و پا تکان نمیدهد. بعضیها هم صبح تا شب دست و پا تکان میدهند و از نظر عقیده کمبود دارند. برای بعضیها اصل عقیده است. برای بعضیها اصل عمل است. عمل و عقیده هردو باید اصل باشند. بعضیها با کسی دوست میشوند، قربان دوستشان میروند. هر کاری میخواهند بکنند با دوستشان میکنند. بعضیها هم، چنان با دوست خود قطع رابطه میکنند، که سالها میگذرد و یک نامه هم برای همدیگر نمینویسند. راه مستقیم راه دقیقی است. میگویند: پل صراط از مو باریکتر است. راه مستقیم هم مثل پل صراط است و از مو باریکتر است. راه مستقیم در تحصیل مهم است. گاهی وقتها در دبیرستان یک چیزهایی میخوانند که اصلا به درد نمیخورد. فقط دلش میخواهد که دیپلم داشته باشد. لیسانس داشته باشد. افرادی هستند که نماز میخوانند اما در عزاداری شرکت نمیکنند. افرادی هم هستند که در مراسمهای عزاداری به طور واقعی عزاداری میکنند اما یک سال است که پای خود را در نماز جمعه نگذاشتهاند. اگر اشک راه مستقیم است، شعور هم باید باشد. شعور و اشک باید با هم باشد. ناله و نعره باید با هم باشد. فرد و جامعه باید با هم باشد. بعضی از مردم فقط به فقرا میرسند و اصلاً کار ندارند که انتخابات چه میشود. بعضیها هم فقط یک گوشه از اسلام را میگیرند. مثل کسی که هرچه پول دارد ظرف میخرد. لحاف ندارد، پتو ندارد، کفش ندارد اما میگوید: من همهی پول خود را میدهم و ظرف میخرم. آدم باید عاقل باشد. انتخاب راه مستقیم خیلی مشکل است.
خدایا تو را به حق کسانی که در نمازشان «اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقیمَ» میگفتند، ما و نسل ما را در همه حال، در صراط مستقیم قرار بده.
«والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته»