دینداری – 3
موضوع: دینداری-3
تاریخ پخش 73/02/15
بسم الله الرحمن الرحیم
1- برکات دینداری
در دو جلسه قبل بحث دین بود در این جلسه برکات دین را صحبت میکنیم و چند تا مسئله دیگر، دنباله بحث قبل، قسمت سوم از بحث دین، نکاتی که در این بحث میخواهیم بگوئیم یک آثار و برکات دین، برکات کسی که دین دارد، یک مقایسه باید بکنیم بین کسی که لا ابالی است. اصولاً همیشه زنده باد مذهبیها، کلاه سر بی دینها میرود. گاهی آدم غصه بی دینها را میخورد یعنی دیندار و بی دین هر دو شیرجه میروند و هر دو هم کیف میکنند منتهی دیندار زیر آب قصد غسل جمعه هم میکند تا میآید بیرون یک غسل هم گیرش آمده است بی دین میآید بیرون چیزی گیرش نیامده، یعنی هر دو کیف میکنند یکی کیفش اونوری هم چیزی برایش هست یکی آن طرف چیزی برایش نیست.
من بعضی جاها که میخواهد تشویق بکنند و میخواهند کف بزنند میگویم: آقا کف هم خوب است، صلوات هم خوب است. اما کف که زدید، من را تشویق میکنید، امّا اگر بخاطر تشویق من تکبیر میگفتی، هم من تشویق میشوم با تکبیر، هم یک ذکر خدا برای شما میماند. کف، تشویقی است، یکبار مصرف مثل ظرفهای بستنی. دیدی ظرفهای بستنی، بستنی که خوردی ظرفش را میاندازی دور، کف زدن یکبار مصرف است امّا صلوات فرستادن و برای تشویق فلانی تکبیر گفتن هم این فعلاً در اینجا تشویق میشود. هم یک ذکر خدا و شادی پیغمبر، برای قیامت شما میماند. پس اگر میخواهی من را تشویق کنی، چرا کف میزنی، من را با صلوات تشویق کن که من تشویق شوم، حالا که نه من کاری نکردم بابا مثل میگویم. اگر خواستی من را تشویق کنی با چیزی تشویق کن در ضمن اینکه من تشویق میشوم یک قیامت هم برای شما چیزی بماند.
2- از برکات دین ما امانتداری است
حالا آثار و برکات دین، حالا یک مقدار را در جلسه قبل گفتم این، امیرالمؤمنین(ع) میفرماید: «ثمره الدین الأمانه»(غررالحکم، ص86) اگر واقعاً دین باشد مردم همه امین هستند. چرا آدم وقتی پول دارد هی میگوید: پهلوی کی بگذارم. اصلاً چرا خانه خالی هست، مردم نمیدهند. میگوید: به این مستأجر بدهم خانه را خراب میکند. ماهی ده، پانزده تومان، از بین دو تومان تا بیست تومان، کمتر و بیشتر، خورده اجاره به من میدهد، منتهی اینقدر خانه را خراب میکند وقتی بلند شد آن مقداری که اجاره گرفتهام باید خرجش کنم. یعنی چون امانت داری نمیکند بسیاری از افراد خانه دارند و حاضر نیستند اجاره بدهند برای اینکه امانت کمرنگ شده است. اینقدر جوان هست که اگر صد تومان، دویست تومان، سیصد تومان بهش بدهی حالا یک چرخ خیاطی، ژاکت بافی نمیدانم یک وسیله تولیدی، ولی میگوید من اگر بهش بدهم دیگه پس نمیدهد. امانت کمرنگ شده. امانت کمرنگ میشود. آن وقتی هم که امانت کمرنگ شد دودش به چشم خودمان میرود. پولش توی بانک خوابیده است. این هم کار نمیخواهد بکند. اتاقش خالی است این هم بی خانه است خیلی ما از بی دینی ضرر میزنیم و اگر دین داشته باشیم شما مطمئن باشی که اگر به من چیزی بدهی، پس بهت میدهم و ما شما را مثل مال خودم حفظ میکنم.
لذا کسی آمد خدمت حضرت گفت آقا مردم همه حزب اللهی درجه یک. فرمود: رسیدهاید به آنجایی که دست کنید توی جیب همدیگر پول بردارید و نگوید چپ دست. کجایی بده ببینم. رسیدهاید به آنجایی که پول همدیگر را بردارید خرج کنید، چیزیتان نشود. فرمود: نه بابا. فرمود هنوز حزب اللهی آنطور که باید بشوید نشدهاید. آیت الله مشکینی میگفت چند تا طلبه بودیم، درس میخواندیم یک اتاقی داشتیم. اگر پول هر کس گیر میآورد میآورد زیر فرش میگذاشت. نمیشمارد که این پول چند است و برای چه کسی است. بعد هم توی این سه چهار تا که توی یک اتاق و خوابگاه بودیم هر کس میخواست پول خرج کند از زیر فرش بر میداشت میبرد خرج میکرد. پول میگذاشتیم، خرج میکردیم نمیفهمیدیم از چه کسی بود و چقدر بود. یعنی این مال من بود یا برای شما بود این نمونه دین است. «ثمره الدین الأمانه»(غررالحکم، ص86)
3- از برکات دین آرامش است
«الدین یعصم»(غررالحکم، ص86) حدیث داریم دین آدم را حفظ میکند «الدین یحفظ» میگویند فلانی معصوم است، یعنی محفوظ است. یعنی فلانی گناه نمیکند. خوب دین چه نقشی دارد. دین، آرامش دارد، «و رضی بما أعطى»(أمالی مفید، ص52) هر چه به آن دادند، راضی است. بله، تلاشش را کرده است بله بعضی افراد کار نمیکنند فقیر هستند. آخر ما دو رقم فقیر داریم. فقر دو رقم است. فقر مقدر، الهی، فقر از کسالت و بیحالی، فقر اجباری. بعضیها نظام اقتصادی یک نظامی است که یکی پولدار میشود و یکی هم بالاجبار فقیر میشود یعنی استثمار میکند این غلط است. بعضیها هم فقیر هستند چون حال کار ندارند. اما بعضیها فقرشان مقدر الهی است.
من و شما میرویم کنار دریا، اینجا که دیگر کنار دریا است. مازندران است دیگر آمدهایم کنار دریا، برنامه تبلیغی بعد هم میگوئیم برویم ماهی بگیریم. حالا ما که آمدهایم اینجا سخنرانی کنیم، برویم یک ماهی هم بگیریم، ببینیم شانسمان چیست من و شما تور میاندازیم دو تا تور میکشیم بالا، یک تور سی تا ماهی توش است، یک تور دو تا ماهی در آن است. من میشوم پولدار، شما میشوی بی پول. کسی هم کسی را استثمار نکرده. این دیگر میشود. . . ، مقدر الهی است. پس گاهی بی پول، بر اساس اینکه خدا اینطور خواسته است، البته خدا خواسته است روی امتحان، یکبار میدهد یکبار میگیرد. مثل جست و خیزهایی است که توی پادگان میگویند سینه خیز برو، بدو، ورجه. اینها جست و خیزهاست برای اینکه طرف رشد کند. خدا برای اینکه ما را رشد دهد، هی زیر پایمان را داغ میکند، سرد میکند، این ور و آن ور میاندازد، تا رشد کنیم حوادث گاهی فقر، مقدارت الهی است. گاهی فقر روی کسالت است یعنی دست خودمان است. گاهی رو نظام است. فقری که از فشار نظام باشد، بد است. فقری که از عوامل درونی باشد بد است. «ورضی» آدمی که دیندار است، راضی است.
4- از برکات دین حسد زدایی است
«و اطرح الحسد»(أمالی مفید، ص52) آدمی که دیندار است حسد ندارد. خوب شما داری من ندارم چه عیبی دارد، هیچی آرام است. خدا به آن داده است الحمد الله. خدا به آن داده، نوش جانش. خدایا به ما هم بده، با خدا درگیر نمیشود. میگوید لابد یک صلاحی است، خدا به او داده، به این نداده و در ثانی آدمهای حسود نباید بگویند چرا خدا به او داده است به تو نداد. یک چیزی هم به تو داده است که به او نداده است.
همیشه اگر خواستید از خدا راضی شوید، به چیزهایی که داده فکر کنید. گیر ما این است که هر چیزی که داریم میگوئیم برای خودمان است. همه چیزهای دیگران هم میخواهیم برای ما باشد. نه آقا، یک کسی صدایش خوب است، خطش بد است. یک کسی خطش خوب است، صدایش بد است. یکی خط و صداش خوب است، شکلش خوب نیست، یکی خط و صدا و شکلش خوب است. بچههایش خوب نیستند. یکی چهار تا خوب است زنش خوب نیست، یکی همه خوب هستند، شریکش خوب نیست. یکی همه خوبند برادرش خوب نیست. یکی همش خوب است مریض است. بالاخره هیچ لذت مطلق در دنیا وجود ندارد.
چقدر میگفتند: زنده باد شاه. تمام جاوید شاهها را وقتی قاطی کنی با مرگ بر شاهها، میبینی تازه میشود یک آدم عادی، ولی شاه را الان یک بلندگو بگذاری، توی قبرش بگوئی: آقا یک مصاحبه. میگوید: ای کاش جاوید شاه نمیگفتند. مرگ بر شاه هم نمیگفتند. یک آدم عادی بودیم. یعنی شیرینیها را خدا به قدری ترشی قاطیش میکند که به حلقوم هیچ کس شیرین نباشد. «قَرَنَ بِسَعَتِهَا عَقَابِیلَ فَاقَتِهَا»(نهجالبلاغه، خطبه 91) در نهج البلاغه داریم خدا همچین برنامه ریزی کرده است. کنار گشایشها تلخیهاست. حالا احساس مسئولیت از برکات دومش است. «کُلُّ امْرِئٍ بِما کَسَبَ رَهینٌ» (طور/21) هر کس در گرو عمل خودش است.
آدم متدین میداند که «فمَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّهٍ خَیْراً یَرَهُ» (زلزال/7) تمام ذرات تمام کارهایش روی حساب است. روز قیامت است، مبعوث میشود. ریز و درشت کارهایش حساب دارند. دین دارند.
5- حکایت شیخ عباس قمی درباره حق الناس
شیخ عباس قمی، شیخ عباس قمی، همین است که مفاتیح را نوشته و کتابهای زیادی نوشته است. بسیار عمر بابرکتی داشت. شما حساب کنید این کتاب مفاتیح چه کتاب با برکتی است. هر کس میخواهد، دو تا کلمه با خدا حرف بزند، مفاتیح در دست میگیرد. یعنی رابط بین خلق و خالق کتاب مفاتیح است. کتاب¬های زیادی نوشته است ایشان آمد به خواب آقازادهاش، آقا زادهاش هم از علما بود گفت: آقا، من در قیامت در برزخ گیر هستم. آقا جون چرا گیر هستی؟ شما یکی از علما هستی. گفت یک کتاب گرفتهام از کسی یادم رفته است به آن بدهم و این الان حق مردم در مال من است. کتاب هم رنگش این است، جلدش این است. فلان اتاق، فلان تاقچه، فلان شماره، زود برو بهش بده. من اینجا گیر مال مردم هستم. آقازادهاش میگفت: از خواب بیدار شدم و رفتم دیدم بله کتاب هست. حالا چه رابطهای است بین دنیای برزخ و دنیای ما. آدم که میمیرد استخوانهایش خاک میشود، روحش زنده است و روحش تماس میگیرد به همین خاطر میگویند شب جمعه اگر بروی سرقبر یا هر وقت هدیه بفرستی طرف میفهمد.
مردهها وقتی بالای سرشان میرویم بقدری شاد میشوند، انگار زنده هستند فراموش نکنند، کسانی که، کسانشان از دنیا رفته، فراموششان نکنند خوشحال میشوند بیش از زندهها خوشحال میشوند یکی از اوتاد به خواب یک کسی آمد گفت میدانی وقتی هدیه برای ما میفرستی ما چقدر خوشحال میشویم. گفت: نه. گفت: هرگز رفتهای توی حمام که حمام بخارش زیاد باشد نفس تو برود بایستد یک دفعه در حمام باز میشود یک هوای خنکی میآید ما این رقمی خوشحال میشویم. گفت آقا زود برو بده. پسر آقا شیخ عباس گفت من رفتم کتاب را بدهم به صاحبش. لب در خانه پام سر خورد کتاب از دستم افتاد. کتاب که میافتد زمین بالاخره شل میشود زخمی میشود. میگفت کتاب را برداشتیم، پاک کردیم به آن دادیم دو مرتبه پدرم آمد به خوابم که کتاب مردم را انداختی به آن نگفتی کتاب را انداختم این امانتداری بود به آن میگفتی آقا کتابت زخمی شده است معذرت میخواهم حالا یک پولی بگیر من را ببخش. یا بی پول حلال کن، یا پول بگیر حلال کن، اگر کسی دین داشته باشد مال مردم را حفظ میکند. مال بیت المال را حفظ میکند توب بستن توی بیت المال اینها نشانه بی دینی است. مگر میشود حضرت عباسی ماشین خودت هم بود اینطور رانندگی میکردی، حالا ماشین دولت است
کسانی یعنی رانندههایی که ماشین دولت را به اندازه ماشین خودشان حساب نمیکنند یعنی خانهشان این آقا که میرود تمام برقها را خاموش میکنند و برای اینکه پول برق باید بدهد. اما توی اداره الکی برق روشن است کسانی که بین برق اداره و برق خانهشان فرق میگذارند بین ماشین اداره و ماشین خانهشان فرق میگذارند. توی خانهشان روی موکتم که هست کفش را در میآورد. موکت است میدانی متری چند صد تومان. اما در اداره با کفش گلی میرود روی قالی، خوش انصاف، خانه خودت هم بود با کفش میرفتی، راستش را بگو، کسانی که بین ملک شخصی خودشان و ملک مسلمانها فرق میگذارند، اینها در امانت خیانت میکنند.
ای کاش آدم, دزد یک نفر باشد. دزد یک نفر باشی، از یک نفر دزدیدهای. اما اگر یک کسی از بیت المال بدون حساب و کتاب خرج کند مال همه امت است ثمره دین امانت است. امانت هم فقط برای مردم نیست. آدم خودش هم دست خودش امانت است. چشم شما امانت است میتوانی با آب جوی وضو بگیری، آب آلوده به چشمتان نریزید و اگر نه خیانت کردهاید به امانت، این چشمها امانت است. با شکم پر، مطالعه ضرر به چشم است خیانت میکنی نور که کم است برای چشم مضر است، خیانت میکنی. بچههای ما دست ما امانت هستند میشد شما بچهات را ول کنی یا فیلم ویدئو به آن بدهی. حالا بگذار مشغول باشد. چی چی بگذار مشغول باشد مشغول دیدن چه فیلمی، این بچه امانت است. بچهها امانت هستند. مال امانت است. نظام جمهوری اسلامی امانت است. همه آنچه که داریم امانت است، دست من امانت است. من اگر وسواس دارم، حق دارم توی زمستان که آب یخ است هی آب بریزم دیدی بعضی از وسواسیها را، آنقدر آب میریزند که این دستشان از سرما سرخ میشود چرا خیانت میکنی خوب این امانت است میخواهیم نماز بخوانیم پتو میآوریم میاندازیم روش نماز میخوانیم اگر این پتو را میشود روی خاک انداخت نماز خواند خانه خودت باشد این پتو را میاندازی روی خاک یا نه اول یک گونی میاندازی، این پتو را میاندازی روی گونی که این پتو کثیف نشود. خانه خودت چکار میکردی. هر کاری خانه خودت میکردی.
6- از برکات دین برابری و برادری است
قرآن یک آیه داریم میگوید: هر کاری برای خودت میکنی، با مردم هم آن رقمی برخورد کن، «وَ لَسْتُمْ بِآخِذیهِ إِلاَّ أَنْ تُغْمِضُوا فیهِ» (بقره/267) آیه قرآن است یعنی چیزی که میدهید به فقیر یک چیزی بده که اگر خودت هم فقیر بودی و بهت میدادند خودت نمیگرفتی این را یعنی اگر خودت بودی این را تحویل نمیگرفتی. خوب اگر خودت فقیر بودی یک همچین جنسی را به تو میدادند، پس تو هم به فقیر چیزی تحویل بده که اگر خودت فقیر بودی، تحویل میگرفتی.
یکی رفته بود خیلی توی هوای داغ، خیلی اذیت شد آدم شوخی بود اعمال حجش که تمام شد گفت خدایا ما که آمدیم، امّا راستش را بگو خودت بودی میآمدی. خیلی خیلی داغی مکه اذیتش کرده بود گفته بود خدایا ما که آمدیم اما خودت بودی میآمدی. حالا راستش را بگو، خودت بودی و بهمین خاطر میگوید: امام باید انسان باشد تا هر دستوری میدهد، خودش هم عمل کند، یعنی امام حسین(ع) اول علی اکبر را میفرستد جبهه بعد به جوانهای بنی هاشم میگوید: بروید جبهه تا مردم ببینند که این راست میگوید: اگر امام و پیغمبر فرشته باشد و غرایز ما را نداشته باشد اصلش برای ما امام نیست چون نمیدانیم حرفی که میزند خودش میبود چه میکرد. «وَ لَسْتُمْ بِآخِذیهِ» یعنی خودتان اخذ نمیکردید این صدقه را، «إِلاَّ أَنْ تُغْمِضُوا فیهِ» غیر از اینکه حالا اغماز کنید.
خوب برکات ایمان دیگه حالا، تند تند بگویم چون حرفهای زیادی دارم برکات اجتماعی دارد. برکات اجتماعیش، یک برادری، نصفش من میخوانم، نصفش را شما بگوئید: «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَهٌ» (حجرات/10) مسلمانها با هم برادر هستند. اگر به همین آیه عمل شود آن وقت کسی به کسی متلک میگوید، برو دهاتی، برو سیاه، زن که حرف نمیزند، برو بچه بابا. «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَهٌ» بچه و بزرگ ندارد. زن و مرد ندارد. شهر و دهاتی ندارد. سفید و سیاه ندارد. شرقی و غربی ندارد. «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَهٌ» و برای اینکه این «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَهٌ» در ما، یعنی ما برای اینکه خوب پخته شویم آخر میدانی فرق بین تعلیم و تربیت چیست؟ تعلیم اینکه آدم یک دفعه بگوید طرف یاد بگیرد. میگوید: خوب تعلیم و تربیت یعنی آنقدر باید تذکر، تکرار، تکرار، تا روحش با این خو بگیرد. تعلیم یعنی یاد بگیرد. تربیت یعنی خو بگیرد. فرق است بین یاد گرفتن و خو گرفتن، یاد گرفتن تعلیم است، خو گرفتن تربیت است. اول تعلیم میکند میگوید: «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَهٌ» برای اینکه خو بگیرم هی میگوید در روزی پنج مرتبه بگو: «السلام علینا و علی عباد الله الصالحین» نمیگوید: « السلام علینا و علی ترکها. . السلام علینا و علی عربها و اعجمها، لرها، فارسها، »، «عباد الله الصالحین» یعنی هر روز پنج مرتبه میگوید این را بگویئم تا بلکه «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَهٌ» که تعلیم بود.
بعد از اینکه تعلیم گرفتیم کم کم خو بگیریم. مردمداری «وَ قُولُوا لِلنَّاسِ حُسْناً» (بقره/83) با مردم خوب حرف بزنید. کسی اگر در اسلام به کسی حرف زشتی بزند، از نظر حکومت اسلامی، تعزیرات حکومتی دارد. یعنی باید خواباند و شلاقش زد. یک کسی به یک کسی حرف زشت بزند، هر حرف زشتی، شلاق دارد. اگر نسبت بد داد. گفت زنا کار. . . کار، اگر از آن حرفها زد، شلاق دارد، شلاقش هم معین شده است است.
7- برکات اجتماعی دینداری
برکات اجتماعی «وَ أَصْلِحُوا ذاتَ بَیْنِکُمْ» (انفال/1) اگر دو نفر با هم قهر هستند دو نفر آمدند اینها را آشتی داد، از همه نمازهای مستحبی ثوابش بیشتر است. عدالت «لا تَظْلِمُونَ وَ لا تُظْلَمُونَ» (بقره/279) نه به کسی ظلم کن، نه زیر بار ظلم برو و لذا حدیث داریم، ظالم و مظلوم هر دو میروند جهنم به ظالم میگویند: چرا ظلم کردی، به مظلوم میگویند: چرا ظلم کشیدی. «لا تَظْلِمُونَ» یعنی نباید ظلم کنید. «وَ لا تُظْلَمُونَ» یعنی نباید ظلم بکشید، عدالت، وحدت «وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمیعاً وَ لا تَفَرَّقُوا» (آل عمران/103) اینها از آثار ایمان، اجتماعی است.
تعاون «تَعاوَنُوا عَلَى الْبِرِّ وَ التَّقْوى» (مائده/2) حدیث داریم پیغمبر در رابطه با مشروبات الکلی و آب جو به ده نفر، نفرین کرد. خدا لعنت کند کشاورزی را که گندم را به قصد شراب کاشت. خدا لعنت کند آن کسی را که انگور را فشرده آبش را گرفت. خدا لعنت کند آن کسی را که شراب ساخت. خدا لعنت کند آن کسی را که شراب را در ظرف کرد. خدا لعنت کند آن کسی را که شراب را فروخت. خدا لعنت کند آن کسی را که شراب را خرید. خدا لعنت کند آن کسی را که دلالی کرد. اینها حدیث است و خدا لعنت کند آن کامیون و وانتی که شیشهها را حمل کرد. خدا لعنت کند آن کسی را که آن ظرف شراب را در لیوان کند و خدا لعنت کند آن کسی را که آن جام را گرفت و سر کشید. حدیث داریم پیغمبر(ص) به ده نفر نفرین کرد راجع به شراب. کمک به ظلم، یعنی آن کسی که انگور را میفروشد. شما خانهات را به کسی اجاره میدهی که میدانی که این آقا توی این خانه شما میخواهد گناه کند، کرایه دادنش هم اشکال دارد.
امام کاظم(ع) به آن یارش گفت که شنیدهام شترها را به هارون الرشید اجاره میدهی، هارون الرشید طاغوت و ظالم بود. گفت: بابا اجاره دادهام، برای مکه. فرمود: دوست داری که هارون زنده بماند تا کرایه شما را بدهد. گفت بله. خوب زنده بماند کرایه من را بدهد. آن وقت خواست بمیرد، بمیرد. فرمود: همین مقدار که تو دوست داری ظالم زنده بماند مسئول هستی. هیچ دینی به اندازه دین اسلامی اینقدر ظلم ستیز نیست. ضد ظلم هم داریم.
لبخند به ظالم گناه است. حتی داریم اگر شما دیدی یک کسی یک کسی را میزند شما نگاهش کنید مسئول هستید. اگر کسی کسی را میکشد و شما داری نگاه میکنی، شما هم جریمه داری، کسی قمار میکند شما نشستهای نگاهش میکنی، تماشا هم گناه است. کف میزنی و تشویق میکنی، گناهکار را، گناه است. دوات ظالم را جوهر بریزی، گناه است. ولو اگر ظالم مسجد میسازد، در مسجدسازی ظالم کمکش کنی، باز هم گناه است.
چه دینی داریم، خدا بیامرزد بعضی آدمهای قدیمی را، یک آقایی بود در کاشان خدا رحمتش کند انشاء الله، بازاری بود، بسیار آدم خوبی بود، یعنی وقتی میایستاد، همه بازاریهای کاشان حاضر بودند که پشتش اقتداء کنند. پیشنماز هم بود. اینقدر ایشان عادل بود که همه کاشان حاضر بود که پشت سرش نماز بخواند. ایشان سراج بود. سراج یعنی باچرم، تسمه و کمربند و اینها. . . ایشان شلاق درست نمیکرد میگفت میترسم شلاق را بخرند یک وقت بیخودی یکی از آن را بزنند به الاغ و من هم که این شلاق را بافتم در گناهش شریک باشم. چه دینی داشت.
سفارش به حق «وَ تَواصَوْا بِالْحَقِّ» (عصر/3) کمک رسانی «مَنْ ذَا الَّذی یُقْرِضُ اللَّهَ قَرْضاً حَسَناً فَیُضاعِفَهُ لَهُ أَضْعافاً کَثیرَهً» (بقره/245) اصلاً یک سوره داریم بنام سوره کسی که دیگ به کسی نمیدهد، سماور به کسی نمیدهد، یک سوره در قرآن است بنام سوره ماعون. میگوید: «وَ یَمْنَعُونَ الْماعُونَ» ماعون میدانید یعنی چه؟ ماعون یک چیزی است که توی بعضی خانهها هست توی بعضی از خانهها نیست. مثل طناب بزرگ، زنجیر، نرده بان، جرثقیل، تابوت، دیگ، فرش از این چیزها را میگویند ماعون. یک کسی دارد، یکی هم ندارد میگوید: بابا، همسایهات دیگ میخواست، بهش ندادی، ای خدا لعنت کند «وَ یَمْنَعُونَ الْماعُونَ» (ماعون/7) ماعون یعنی آدم حاضر نیست حتی یک چیزی که، خوب بهش بده دیگه. تو که میروی حالا این کار را هم برای ایشان بکن. بعضیها واقعاً به یک کسی گفتند میروی فلان جا، سلامش را برسان. گفت: به من اینکار را نگو. گفتم: بابا کار نیست. خوب اگر دیدیش. گفت من حوصلهام نمیرسد، الله اکبر. خدا چه نژادهایی خلق میکند. یکی جانش را برای دیگران میدهد یعنی اینقدر. . . .
حالا برکات اجتماعی, دین چه برکاتی دارد. بعضیها میگفتند: دین افیون تودههاست. الحمدالله این انقلاب اصلاً خیلی آِیهها را تفسیر کرد برای ما، سابق با سخنرانی باید جان بکنیم تا بگوئیم: این آیه معنایش این است, دیگر حالا جان نمیکنیم, دین مردم را خواب میکند. این انقلاب ما باعث شد همه دنیا نه فقط ایران کل دنیا فهمیدند که دین مردم را خواب نمیکند دین مردم را بیدار میکند، اصلاً بعد از انقلاب ایران، تمام کسانی که احساس میکردند خون امام در بدن آنهاست، آنها را کشتند، فکر کردند در عراق آیت الله صدر هم یک چیزی است مثل امام، آن هم یک امام است، امام سی سال پیش است گفتند: این هم اگر کاریش نداشته باشیم این هم سال دیگر رژیم عراق را. . آیت الله صدر در عراق فکر کردند گفتند: که لبنان سید عباس هم قطراتی از خون امام، در بدن آن هم هست، کشته شد. در پاکستان، سید عارف حسینی، گفتند از خون امام چند قطره هم در بدن ایشان است بزنند بکشند یعنی هر کس را مثلاً در لبنان باز سید موسی صدر یعنی هر کس را احساس کنند که روح امام، مطهری، بهشتی اصلاً کسی را احساس میکردند بوی امام از آن میآید و میشود اینهایی هم که الان هستند, رهبر عزیز انقلاب ما دستش فلج است. رئیس جمهور ما جای گلوله در بدنش است. یعنی اینهایی هم که هستند اینها مجروح انقلاب هستند, وقتی دیدند دین مردم را از خواب بیدار میکند، پس گفتند: تمام کسانی را که میشود امام شوند میشود مشابه امام شوند، میشود شاگرد امام شوند، میشود فتوکپی امام شوند، میشود یک وقت روح امام، نفس امام، کلام امام، از اینها بالاخره هر کجا باشد، چه لبنان، چه میدانم سوریه، چه پاکستان، هرکجا هست، باید اصلش ریشه را. . . ، دین افیون تودههاست, دیدن نه خیر این حرف ماست بود, غلط بود
داریم وظیفه ما نسبت به دین چیست؟
8- مسؤولیت اجتماعی ما در برابر دین
یک – تفقه: بحث ما در رابطه با دین است. برکات دین و مسئولیت ما نسبت به دین، وظیفه ما نسبت به دین، ما چند تا وظیفه داریم مسئولیت ما نسبت به دین: یک – یک مسئولیت اجتماعی داریم که واقعاً آن کسانی را دوست داشته باشیم که دین دارند، اگر کسی، اصلاً قرآن میفرماید: «لا تَجِدُ قَوْماً» (مجادله/22) میگوید اگر کسی دین ندارد و دوستش داری تو هم دین نداری «وَ مَنْ یَتَوَلَّهُمْ مِنْکُمْ فَإِنَّهُ مِنْهُمْ» (مائده/51) هرکس بی دین را دوست دارد، خودش هم بی دین است یکی باید حب و بغض ما محور است. محور حب و بغض ما دین باشد. هر چی قانون گفته است. حالا چه کسی سنش چقدر است، چه کسی سوادش چقدر است. ببینیم حق چه میگوید.
حضرت آب خورد، یک بچه بغلش نشسته بود گفت آقا: مقداری که آب توی لیوان مانده است به من بده من میخواهم برای تبرک باقیمانده آبی که در لیوان است بخورم. گفت باشد تا حضرت رفت آب را بدهد یک چند تا پیرمرد دیگر هم گفتند: آقا به ما بده خوب حالا یک بچه یک طرف گفت یک چند تا پیرمرد هم یک طرف. حضرت فرمود که ولله نوبت با ایشان است. از ایشان اجازه میگیرم اگر اجازه داد میدهم به شما. گفت آقازاده شما اجازه میدهی، این که فرمودی آب را بدهم به این پیرمردها. فرمود: نه، گفت: خوب نه که نه. این دین است حالا حب و بغضمان اینطور باشد. اینطور نباشد که حالا یک گمنامی توی مسجد نشسته است یک آدم مشهوری وارد شد گمنام را بلندش کرد، پا شو، پاشو برو آنطرف برو آنجا بشین، چه خبر است هر که اینجا نشست، هیچ کس حق ندارد بلندش کند.
9- وظیفه ما در قبال دین
مسئله دیگر: دین شناسی، شناخت عمیق دین. برادرها یا خواهرها هر کدام که دیپلمتان را گرفتید و یا خواهید گرفت ما صدهزار تا طلبه میخواهیم. صدهزار تا با سواد میخواهیم. قرآن سه مرتبه فرموده است «لِیُظْهِرَهُ عَلَى الدِّینِ کُلِّهِ» (توبه/33) اسلام دنیا را میگیرد، اسلام دنیا را بگیرد، یک قانون جهانی میخواهیم، قرآن رهبر جهانی حضرت مهدی(عج)، آمادگی جهانی، آمادگی جهانی به این است که ما، طلبههای باسواد زیاد داشته باشیم، «لِیَتَفَقَّهُوا فِی الدِّینِ» (توبه/122) اقامه دین «أَقیمُوا الدِّینَ» (شورى/13) این «لِیَتَفَقَّهُوا فِی الدِّینِ» یعنی عدهای در دین باید فقیه شوند. فقیه هم یعنی شناخت عمیق چون یک وقت آدم یک کتاب میخواند شناختش ساده است. به هر کس نمیگویند فقیه، فقیه به کسی میگویند که شناختش عمیق باشد «لِیَتَفَقَّهُوا فِی الدِّینِ» آیه قرآن است. «أَقیمُوا الدِّینَ» یعنی باید دین را به پا داشت. به پا داشتن دین چیست؟ نباید ما تو جادهها که میرویم چلوکبابیها همه قشنگ، نمازخانهاش آن پشته «أَقیمُوا الدِّینَ» یعنی مسجدها باید بهتر باشد. یعنی ساختمانها خوب باید مسجد شود، جاهای خوب باید مسجد شود. کنار دریا هست، نماز جماعت هم بخوانند، تو پارک هم هست، رفتند استراحت کنند، نمازشان را هم بخوانند، دین را به پا داشته باشید. کسی که نمازش را آن پشت میخواند، این «أَقیمُوا الدِّینَ» نیست. اقامه دین یعنی تظاهر کن به دین. بازاری چطور کفش و طلا و واکس و نمیدانم چینی و اینها را میگذارد پشت ویترین، تا ظهر شد، یک سجاده بیندازد در مغازهاش الله اکبر آقا توی دکان بله مردم میبینند، خوب ببینند، مردم که جنسهای من را میبینند خودم را هم ببینند. مردم که من را در حال راست گفتن و دروغ گفتن میبینند، من در موقع نماز «أَقیمُوا الدِّینَ» اقامه دین، هر کجا هستیم خجالت نکشیم.
اقامه دین حفظ دین از تحریف، نگذاریم در دین تحریف شود. میدانی چرا بعضیهای بی دین هستند. مثل اینکه میگویند میدانی چرا بعضیها آب نمیخورند، همه مردم تشنهشان هست، آنکه آب نمیخورد دلیلش این است که لیوان آب به آن میدهند، میبیند توی این آب سوسک است، مگس مرده است، نمیخورد، یعنی گاهی تشنهاش است، آب هم دوست دارد، امام چون یک چیزهایی از بیرون افتاده توی آب، بعضیها دوست دارند دین داشته باشند، منتهی میبینند توی این خرافات هم هست، آقا چه کسی است که چایی نخواسته باشد، امّا این آقا میآید مسجد و میآِید روضه، لب در، نگاه به سماور میکند، میبیند آقای قهوه چی یک ظرف آب گذاشته، یک خورده، چند لیتری هم آب در آن کرده است، تمام استکانهایی را که از روی قالی و زیلو برداشته است توی همین میشورد؛ نگاه میکند میبیند یک آبی مثل ارده از بس که استکان توش شسته است میبیند همه استکانها به همه فرشها مالیده میشود این هم همه استکانها را جمع میکند توی سینی میآورد توی همین یک کاسه، این آقا نگاه میکند همچین میکند. بعد میگوئید: آقا چایی بیاورم. میگوید: نه خیر، لطفاً نیاورید. خوب چه کسی است که چایی نخواسته باشد. این چایی که این رقمی استکان شسته میشود. ما نمیدانیم چه بگوئیم، واقعاً آدم خجالت میکشد، گاهی وقتها باید به حزب اللهیها، استکان شستن را گفت، یعنی بلد نیست، استکان بشورد.
چند روز دیگر محرم است، میدانی چه میکنند، سفره میاندازند چند نفر هم وسط سفره راه میروند با جورابهای عرقی نان میگیره، غذا رو میگیره، نان را میاندازد روی سفره. همان جایی که جوراب عرقیاش است، نانها هم، جای همان جوراب عرقی میافتد، بعد هم آن نانی که افتاد جای جوراب عرقی بنده میخورم وگرنه کی با امام حسین(ع) مخالف است، قربانش بروم، منتهی بد سفره میدهند. اگر دین آن طوری که هست معرفی شود.
امام رضا(ع) فرموده است: اگر دین را مردم بفهمند همه متدین میشوند، جزء آدمهای لجوج، منتهی دین بد معرفی شد. گاهی دین دست آدم زشت است. حالا اقامه دین، غلو در دین نکنیم، بلند پروازی، دین را از خرافات پاک کنیم و اما دین چیست؟ واقعش این است که ما دین را نشناختهایم.
10- معجزات عددی قرآن
من قبلاً یک کتابی را دیده بودم راجع به معجزات عدد قرآن، یک سفری نویسنده کتاب را پیدا کردم سالها در بعضی از کشورهای اسلامی غیر از ایران، استاد دانشگاه بود، در مصر بوده در بعضی از کشورهای دیگر هم بوده، ما در این سفر با ایشان آشنا شدیم، کتابی به من داد دیدم عجب کتابی است. نکات لطیفی است. حالا من میخواهم بگویم زیادی گوش بدهید از اینجا که ما هنوز دین را نشناختهایم، تحت عنوان معجزات عدد قرآن، یک نکات خیلی قشنگی مهم است. از اینجاش را زیادی گوش دهید و قابل نوشتن هم هست. واقعاً مهم است این یعنی برای من، همچنین گیج گیج شدم. این چهار پنج دقیقه آخر بحثمان چون اینجا مازندران است و شما هم دانشجو هستید و آمدهایم کنار دریا فیلم برداریم آب دریا و اقیانوس چند برابر زمین است. سه برابر زمین، یک چیزی بگویم که آن را نمیدانید این که شما میگوئید همه میدانیم که آب سه برابر خشکی است، اما اینی که میخواهم بگویم نمیدانی، کلمه بحر یعنی دریا، سه برابر کلمه بر است. تو قرآن آنچه کلمه بحر است، چهل و دو بار است کلمه بر یک سومش است. از معجزات است. اخیراً یک چیزهای نویی گیرم آمده است. اینهائی که میگویم همهاش دست اول است، زیادی گوش دهید. سال 365 روز است، در قرآن 365 تا کلمه یوم در قرآن است. میدانید چقدر مهم است.
هیچ پروفسوری، روی کره زمین، حتی حرفهای یک ماه آن را نمیشود، داد به کامپیوتر حساب شده باشد. بگویم آقای پروفسور تشریف بیاورید شما پروفسور هستی توی این ماه چند دفعه گفتی خواهش میکنم، چند دفعه گفتی مرسی. چند دفعه گفتی سیاه، چند دفعه گفتی سفید. میگوید نمیدانم چند دفعه گفتم. آن وقت پیغمبر درس نخواند، چهل سالگی به پیغمبری میرسد، شصت و سه سالگی از دنیا میرود. بیست و سه سال حرفهایش را کد بندی کردند، تحویل کامپیوتر دادند. حالا میبینند همه حرفهایش کد دارد.
اوه چیز تازه سال چند ماه است؟ دوازده ماه، دوازده کلمه «شهر» در قرآن است. چون کلمه «شهر» یعنی ماه، سال دوازده ماه است. کلمه ماه هم 12 بار. کلمه «سبع» یعنی هفت، خود کلمه «سبع» هم در قرآن هفت تاست. یعنی هفت مرتبه کلمه «سبع» در قرآن است. یک روز چند ساعت است. 24 ساعت، 24 تا کلمه ساعت در قرآن است. خیلی مهم است این، خیلی مهم است این، آدم گیج گیج میشود. انسان در روز 17 رکعت نماز میخواند، هر رکعت هم دو تا سجده دارد، دو تا هفده تا، سی و چهار تا، سی و چهار تا کلمه «سجد» در قرآن است. به عدد سجدههای انسان نماز پنج تا داریم، کلمه صلاه هم پنج تا در قرآن است. خیلی مهم است. از چهل سالگی آدم حرف بزند تا شصت و سه سالگی، بعد حرفهایش را بدهند کامپیوتر ببینند تمام حرفهایش کد دارد. خیلی مهم است در وضو سه تا شستن داریم صورت را میشوئیم، دست راست را میشوئیم، دست چپ را میشوئیم، سه تا شستن داریم، سه تا کلمه «غسل» هم در قرآن داریم، یعنی شستن، سه تا «مس» داریم، مس پای راست، مس پای چپ، مس سر. سه تا هم کلمه «مس» داریم یعنی شستن، یعنی غسل، شستن سه بار در قرآن است. منتهی یکی از آن یک جا، یکی هم یک جا، اینها را وقتی کنار هم گذاشتند، اینقدر مهم میشود. کلماتی دیگر کلمه «رجل»، بیست و چهار تا در قرآن است. کلمه «إمراه» هم بیست و چهار تا، خیلی مهم است. یک نفر نیست که بگوید من در یک هفته حرفهایی که زدم، مثلاً سه بار کلمه مرد در حرفهایم بوده، سه بار کلمه، . . . . ، بیست و سه سال کلمه رجل را بیست و چهار مرتبه گفته، بیست و چهار تا کلمه امرأه. مهم است برای ما کلمه «بر» یعنی خشکی، 12 مرتبه، کلمه «بحر» سفر و تصفیهاش، چهل و یکبار، کلمه رسول، «رسل و رسل» پانصد و سیزده بار، کلمه انبیاء هم پانصد و سیزده بار، خیلی مهم است، این از معجزات قرآن است، «رسل، ارسل، رسول» کلماتی که مایه رسالت دارد، پانصد و سیزده بار، کلماتی هم که نام انبیاء در آن برده شده است، پانصد و سیزده تا، چند بار نوح، چند بار موسی، چند بار عیسی، کلمه سعید، دو بار در قرآن است، کلمه «نحس» هم دو بار در قرآن است. کلمه «صبی» یعنی بچه، دو بار در قرآن است. کلمه «کهل» یعنی پیر، دو بار در قرآن است. کلمه کسالت دو بار در قرآن است، کلمه نشاط هم دو بار در قرآن است. کلمه رعد دو بار در قرآن است کلمه «غدق» یعنی باران هم دو بار در قرآن است. کلمه «عمو» دو بار در قرآن است، کلمه دائی دو بار در قرآن است.
این خیلی مهم است، که بیست و سه سال آدم حرف بزند این هم نه حرفهای که همچین حساب شده در یک حالت، یک آیه در جنگ نازل شد، یک آیه در گرسنگی نازل شده، یک آیه توی صلح نازل شد، یعنی در شرایط مختلف کلمه لبخند سه بار در قرآن است «نَضْرَهً وَ سُرُوراً» (دهر/11) کلمه «عَبَسَ وَ تَوَلَّى» (عبس/1) عبوس، یعنی لبخند سه بار در قرآن است، عبوس هم سه بار در قرآن است. کلمه «اُجاج» یعنی شور سه بار در قرآن است. کلمه گوارا هم «فرات» سه بار در قرآن است. کلمه «تبرج» یعنی ولنگاری، یعنی زنی که لباسهایش را پس میکند. کلمه «تبرج» سه بار در قرآن است. کلمه پوشش هم سه بار در قرآن است. کلمه «عاقر» نازا، سه بار در قرآن است، کلمه «زائو» هم سه بار در قرآن است،
آقا گیج، گیج شدی، البته من این کتاب را همهاش را مطالعه نکردم، یک صد صفحهاش را مطالعه کردم، یعنی این سه دقیقه، خلاصه صد صفحه کتاب بود.
حالا این برای قرآن، غیر قرآن هم همینطور است. امام حسین(ع) روز دهم محرم شهید شد، عاشورا، عاشورا یعنی ده، ده تا کلمه مصیبت در قرآن است. ده تا کلمه قتل در قرآن است. ده تا کلمه خون در قرآن است. کلمه عاشورا ده تا در قرآن است یعنی «عشر»، گیج هستیم.
بسم الله الرحمن الرحیم معلوم میشود، ما هنوز چیزی سر در نیاوردیم. حالا میفهمیم امام چی میگفت. امام در دعایش میگفت: خدایا نسیمی، نسیمی از اسلام به ما نصیب بفرما، ما خیال میکنیم، اسلام را شناختهایم. امام دنبال نسیمش میگشت و این جمهوری اسلامی، مقداری که خوب است نسیمی از اسلام است، بخشی از اسلام است، اگر دین معرفی بشود درست معرفی بشود، خرافات معرفی نشود. آدمهای صالح معرفی کنند و خرافات را جدا کنند و آن طوری که هست معرفی کنند، بی دینها هم متدین میشوند.
خدایا! به ما توفیق فهم دین، عمل به دین، نشر دین، مرحمت بفرما.
«والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته»