امام سجاد (علیه السلام)، دوران زندگی

موضوع: امام سجاد(عليه السلام)، دوران زندگي
تاريخ پخش: 72/10/23

بسم الله الرحمن الرحيم

بيننده‌ها بحث ما را در آستانه‌ي ماه شعبان مي‌بينند. ماه شعبان و ماه رجب ماه‌هاي مهمي است اما ماه رمضان مهم‌تر است. اوايل ماه شعبان تولد امام حسين و روز پاسدار است و بعد تولد حضرت ابوالفضل است كه روز جانباز است و بعد هم تولد امام سجاد(ع) است.
1- سومين كتاب مهم ديني صحيفه سجاديه است
مي‌خواهم شما را با كتاب امام زين العابدين آشنا كنم. ما كتابي به نام قرآن داريم. بعد از قرآن مهمترين كتاب براي ما نهج البلاغه است و بعد از آن، سومين كتاب و مهمترين كتاب ما صحيفه سجاديه است كه از كتاب‌هاي امام زين العابدين(ع) است.
از امام صادق(ع) حديث است كه وقتي آن حضرت كتاب صحيفه سجاديه را مي‌گرفت مي‌بوسيد و بر روي چشم هايش مي‌گذاشت و مي‌گفت: اين كتابي است كه سيد سجاد گفته است و پدرم امام باقر نوشته است. كتاب صحيفه سجاديه موجود در دست مردم پنجاه و چهار دعا دارد ولي علماي ديگر صحيفه‌ي ديگري نوشته‌اند و يك مقدار ديگر از امام سجاد پيدا كردند كه در كتاب اول نيست. باز عالم ديگري آمده و مطلب‌هاي ديگري پيدا كرده و به آن افزوده است. به خاطر همين تعداد نسخه‌هاي زيادي از اين كتاب وجود دارد.
يعني هر عالمي كه آمده است چند دعا پيدا كرده و آنها را به صورت كتاب درآورده است. عالمي ديگر به دعاهايي رسيده كه عالم اول به آن دعاها نرسيده بود. درست مثل يك مهندس كه معدني را كشف مي‌كند و استخراج مي‌كند و مهندس ديگر مي‌آيد، چند تا معدن ديگر كشف مي‌كند و هم چنان اين كشف معادن ادامه دارد. كلمات بزرگان هم همين طور است. لذا علامه طباطبايي مي‌فرمود: تفسير قرآن بايد هر دو سال به دوسال عوض شود. چون در هر سال ممكن است مردم از يك آيه يك چيز را بفهمند. هر مهندسي كه خانه مي‌سازد، خانه چهاردهم او با خانه شانزدهم او فرق دارد. هر چند سال نقشه‌ها و سرويس‌ها عوض مي‌شود. آجر و سيمان فرق نمي‌كند ولي نقشه‌ها فرق مي‌كند. پس تا الآن كه من اين جا نشسته‌ام هنوز همه دعاهاي امام زين العابدين كشف نشده است. صاحب وسايل شيعه، حاج محدث نوري يك صحيفه نوشته است. سيد محسن يك صحيفه نوشته است. اخيراً يكي از علماي قم در مدرسه المهدي صحيفه كاملي نوشته است.
صحيفه سجاديه را آيت الله العظمي مرعشي نجفي كه از علماي قم هستند نزد يكي از علماي بزرگ قم به نام علامه تنتاري فرستادند. (البته دقيقا اسم ايشان را نمي‌دانم. شايد تنتاوي درست باشد) علامه تنتاري يك تفسير بسيار بزرگي دارد. ايشان وقتي كه صحيفه سجاديه را ديد يك جمله‌اي گفت: «وَ مِن الشَّقَاءِ» از چيزهايي كه باعث غصه براي ما است اين است كه ما تا كنون با اين كتاب آشنا نشده‌ايم.
امام خميني فرمود: علما بايد اين دعا را شرح كنند. تا الآن كه من مي‌دانم هفتاد تفسير و ترجمه براي صحيفه سجاديه نوشته شده است. از تعريف صحيفه سجاديه بيرون بياييم و ببينيم كه دعا چيست؟ دعا چه ارتباطي با هفته جانباز دارد؟
2- دعا و مناجات مايه آرامش انسان است
از چيزهايي كه آدم را تسكين مي‌دهد حرف زدن با خداست. مناجات به آدم آرامش مي‌دهد. امام سجاد مي‌گويد: خدايا هر وقت دلم خيلي مضطرب است با مناجات دل خود را آرام مي‌كنم. يك بيمار كه مريض است و مي‌فهمد كه ديگر خوب شدني نيست، اگر ايمان به خدا داشته باشد، شفا مي‌يابد. داريم كه مومن وقتي مي‌خواهد از دنيا برود انگار كه دارد گلي را مي‌بويد. چون مي‌گويد: الآن پهلوي سلمان فارسي مي‌روم. الآن پهلوي ابوذر غفاري مي‌روم. الآن پهلوي خدا مي‌روم و اجر زحماتي كه كشيدم را دريافت مي‌كنم. مثل كارمندي كه به بانك مي‌رود تا مزد حقوقش را دريافت كند. چون يك ماه كار كرده است، مي‌گويد: الآن مي‌روم تا اجرم را تحويل بگيرم. «إِنَّ رَبَّكَ لَبِالْمِرْصادِ»(فجر/14) خدا در كمين است. پاداش غصه‌هايي كه خوردم را مي‌دهد. «فَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ خَيْراً يَرَهُ»(زلزال/7) مزد كارهاي خوبي را كه كرده‌ام مي‌گيرم.
آدمي كه ايمان دارد، دلهره ندارد. ولي آدمي كه ايمان ندارد وقتي به او مي‌گويند: عمرت تمام شد، انگار مي‌خواهند او را از بلندي پرت كنند. به ابوذر گفتند: چرا از مرگ مي‌ترسيم فرمود: شما همه‌ي كارها را براي دنيا كرديد و چيزي براي قيامت ذخيره نكرديد. چون براي آخرت خود چيزي را ذخيره نكرديد، وقتي در كيسه دست مي‌كنيد، چيزي جز شرمندگي در آن نيست.
دعا آرام بخش است. يك پرفسور از فرانسه به ايران مي‌آمد. شيعه شناس بود. با علامه طباطبايي بحث مي‌كرد. يك روز علامه طباطبايي به او گفت: ما شيعه‌ها مناجات داريم. گريه و دعا داريم. وقتي تلخي به ما فشار مي‌آورد يك مقدار با خدا حرف مي‌زنيم و آرام مي‌شويم. شما كه پرفسور هستي وقتي گرفتار مي‌شوي در فرانسه چه مي‌كني؟ گفت: بنده هم گريه مي‌كنم. ايشان چون دانشمند بود گفت: من خودم كتاب صحيفه سجاديه را دارم و هر وقت كه ناراحت مي‌شوم آن را به همراه ترجمه‌اش مي‌خوانم. من هم گريه مي‌كنم. مناجات آرام بخش است.
يكي از دعاهاي امام سجاد را برايتان معنا مي‌كنم. امام زين العابدين در يكي از دعاها چهل خطر را مي‌گويد. صحيفه به معني نامه است. در نامه‌هاي امام سجاد معمولاً دعاها و مناجات‌ها هم هست اما اين طور نيست كه مناجات‌ها فقط دعا باشد، معارف هم است.
3- دعاي امام سجاد درباره جنس و ذات و عمل انسان
ببينيد مردم سه دسته هستند: يكدسته بد ذات و بد جنس هستند. يك دسته خوش جنس هستند و آدم‌هاي خوبي هستند، اما كارشان خراب است. بعضي‌ها هم هستند كه هم ذات و هم عملشان خوب است. امام سجاد مي‌گويد: خدايا اگر جنس من خراب است، آن را خوب كن. خدايا اگر ذات من خراب است، آن را اصلاح كن. خدايا اگر ذات من خوب است ولي عيبي در من هست، آن عيب را خوب كن. خدايا اگر هم ذات من و هم عمل من خوب است، از تو مي‌خواهم كه آن را بيشتر كني. «وَ سَنَزيدُ الْمُحْسِنينَ»(بقره/58) قرآن مي‌گويد: گنه كارها را مي‌بخشيم و ثواب كارها را اضافه به آن‌ها مي‌دهيم.
4- خطراتي كه در كارهاي خوب است در دعاي امام سجاد
گاهي امام سجاد در دعاها يك هشدارهايي را مي‌دهد و مي‌گويد: خيال نكنيد هر چيزي خوب است. خيلي از چيزهايي كه خوب است، آفت هم دارد. مثلاً مي‌گويند: عزت چيز خوبي است امام مي‌گويد: نه! مي‌گويند: عبادت چيز خوبي است. امام مي‌فرمايد: نه! عبادت هم خطر دارد. همه مي‌گويند كمك به مردم و اخلاق عالي خوب است ولي امام مي‌گويد: هردو خطر دارد. مي‌گويد: اگر يك چيزي را از خدا خواستيد، مواظب خطراتش باشيد. «وَ أَعِزَّنِي وَ لَا تَبْتَلِيَنِّي بِالْكِبْرِ»(صحيفه سجاديه/ دعاى 20) خدا به من عزت بدهد، اما عزت خطر دارد. خدايا مرا گرفتار تكبر نكن، من عزت مي‌خواهم اما به شرطي كه عزت مرا به تكبر نكشاند. «وَ عَبِّدْنِي لَكَ وَ لَا تُفْسِدْ عِبَادَتِي بِالْعُجْبِ»(صحيفه سجاديه/ دعاى 20) يعني خدايا! به من توفيق عبادت بده. عبادت خطر دارد. يك وقت با عبادت عجب و غرور مرا نگيرد. نگويم: من عبادت كردم و آدم خوبي هستم. كمك به مردم خوب است اما خطر دارد. خطرش اين است كه آدم منت مي‌گذارد. من بودم كه لباسهايت را شستم. من بودم كه به تو وام دادم و دائم منت مي‌گذارد.
«وَ أَجْرِ لِلنَّاسِ عَلَى يَدِيَ الْخَيْرَ وَ لَا تَمْحَقْهُ بِالْمَنِ‌»(صحيفه سجاديه/ دعاى20) خدايا من دوست دارم كه به مردم كمك كنم ولي خطر دارد و خطرش منت است. لذا مي‌گويد: «وَ لَا تَمْحَقْهُ بِالْمَنِ‌» خدايا مرا با منت خراب نكن. اخلاق عالي خوب است، اما خطر دارد. «وَ هَبْ لِي مَعَالِيَ الْأَخْلَاقِ»(صحيفه سجاديه/ دعاى 20) اخلاق عالي خيلي خوب است اما كمك كن كه دچار غرور نشوم. معمولاً ما ساده نگاه مي‌كنيم. بعضي‌ها جلوي پايشان را نگاه مي‌كنند. بعضي‌ها آينده را مي‌بينند. الآن اگر از اين جمعيت بپرسيم كه عزت خوب است يا نه؟ بعضي مي‌گويند: عزت خوب است. اما بعضي‌ها كه پشت پرده را مي‌بينند مي‌گويند: عزت خوب است به شرطي كه آدم‌هاي عزيز را دچار تكبر نكند.
علم خوب است به شرطي كه دانشمند باد نكند. خوشگلي خوب است به شرطي كه با خوشگلي‌اش پز ندهد. جانباز يادگار جنگ است اما به شرطي كه اين جانباز خودش، خودش را بالا نداند. مردم مي‌گفتند: «روح مني خميني بت شكني خميني» اما يك بار در حسينيه نيامد بگويد: من رهبر شما هستم. من از شما با سوادتر هستم. مي‌گفت: به من رهبر نگوييد، من خدمتگزار شما هستم. يعني بايد خودتان را كوچك بشماريد تا مردم شما را بزرگ بشمارند. اميرالمومنين روي خاك مي‌نشست اما حالا مردم گنبدش را طلا مي‌كنند.
5- بايد كارهاي نيك انسان را متوقع نسازد
يك نفر به خانه‌ي كسي رفته بود و در آنجا نشسته بود. همه آمدند و او را بلند كردند. در خيابان جلوي من را گرفت و گفت: آقا من حزب اللهي هستم. به جبهه رفتم. مرا از خانه بيرون كردند. گفتم: خانه‌ي چه كسي رفته بودي؟ گفت: خانه‌ي دربار بود. گفتم: خوب حالا چرا در خانه شاه نشستي؟ حالا صرف اين كه به جبهه رفته است اما دلش مي‌خواهد كه در يك خانه‌ي صد و پنجاه ميليوني بنشيند و كسي هم نگويد كه بالاي چشمت ابرو است.
احترام آيت الله سرجاي خود است و حدي دارد. احترام جانباز سرجاي خود است و حدي دارد. نبايد به احدي ظلم بشود. گاهي وقت‌ها به افرادي ظلم مي‌شود و نمي‌توانند حق‌شان را بگيرند. خوب بايد داد بزند و بگويد: كه حق ما را نمي‌دهند. اما گاهي وقت‌ها يك كسي مي‌گويد: همه اين‌ها حق من است و او هم بايد بگويد: آقا شما درست نمي‌گويي. شما ارزش بسياري داري اما همه حرف هايت هم درست نيست.
حالا صرف اين كه بنده چند سال است كه در تلويزيون سخنراني مي‌كنم، بيايم بگويم: قصاب‌ها بايد به من گوشت ارزان بدهند. نه آقا تو هم مثل باقي مردم هستي. درست است كه من معلم قرآن هستم اما توقع اين كه به من تخم مرغ را شانه‌اي ده تومان بدهند، درست نيست. جانباز جبهه رفته و حزب اللهي‌ها بايد مواظب باشند.
امام مي‌گويد: خدايا به من عزت بده. مواظب باش كه من لوس نشوم و تكبر نكنم. خدايا به من توفيق بده كه عبادت بكنم اما مواظب باش كه من لوس نشوم. خدايا به من كمك كن كه به مردم خدمت كنم اما خودم را لوس نكنم. هنر امام سجاد اين است كه درون را مي‌بيند اما ما پوست را مي‌بينيم.
6- خاطره‌اي از سفر كانادا
يك سفري پيش آمد و ما به كانادا رفتيم. آنجا يك سخنراني كرديم. در آن جا يك پرفسوري هم آمده بود و سخنراني ما را از طريق ترجمه گر گوش مي‌داد. ايشان به سفير ما در كانادا گفت: من مي‌خواهم اين شيخ را ببينم. آمد و گفت: بسيار خوب سخنراني كرديد. مي‌خواستم ببينم كه از كجاي حرف من خوشش آمده است. گفتم: رشته‌ي شما چيست؟ گفت: من پروفسور ارتباطات هستم؟ چرا مي‌گويند: زين العابدين؟ يعني او براي كساني كه عبادت مي‌كردند، افتخار بود. مي‌گفتند: عبادت درست اين است. او زينت عبادت كنندگان است.
من از همين تلويزيون تقاضا مي‌كنم كه خواهرها و برادرها سالي دو سه بار مسجد تكاني كنند. همين طور كه خانه تكاني مي‌كنند، سالي يك مرتبه كل مسجد را زير و رو كنند. مسجد ساده باشد. مسجد لوستر نمي‌خواهد. ساده‌ي ساده باشد اما بسيار تميز باشد.
7- خطراتي كه امام سجاد در صحيفه مطرح مي‌كند
امام زين العابدين از چهل خطر براي ما گفته است. مي‌گويد: خدايا پناه به تو مي‌برم… «اللَّهُمَّ إِنيِّ أَعُوذُ بِكَ مِنْ هَيَجَانِ الْحِرْصِ، وَ سَوْرَةِ الْغَضَبِ، وَ غَلَبَةِ الْحَسَدِ، وَ ضَعْفِ الصَّبْرِ، وَ قِلَّةِ الْقَنَاعَةِ، وَ شَكَاسَةِ الْخُلُقِ، وَ إِلْحَاحِ الشَّهْوَةِ، وَ مَلَكَةِ الْحَمِيَّةِ»(صحيفه سجاديه/ دعاى 8) من نگاهي به چهل خطر در اين دعا كردم و مقداري از آن را گفتم.
داريم كه آدم وقتي پير مي‌شود در چند چيز جوان مي‌شود. سنش پير مي‌شود ولي حرصش جوان مي‌شود. يك جمله‌اي را مي‌گويم. از زمان پيغمبر تا زمان هارون الرشيد صد و هشتاد سال فاصله بود. هارون الرشيد گفت: من مي‌خواهم يك پيرمردي بيايد كه صد و هشتاد سال سن داشته باشد و يك حديثي از پيامبر را شنيده باشد. اگر شد كه يك چنين پيرمردي را در كشور من پيدا كنيد، جايزه‌ي بسيار خوبي را براي آن مي‌گيريد. كشور هارون الرشيد بسيار بزرگ بود به قدري كه به ابرها مي‌گفت: ‌اي ابرها بي خود تكان نخوريد، هر كجا برويد و بباريد باز در كشور من خواهيد باريد.
رفتند و يك پيرمردي را پيدا كردند كه صد و هشتاد سال سن داشت. او نمي‌توانست تكان بخورد. او را در سبدي گذاشتند و پهلوي هارون الرشيد آوردند. هارون گفت: تو پيغمبر را ديده‌اي؟ گفت: بله. گفت: پيغمبر چه گفت؟ گفت: پيغمبر فرمود آدم وقتي پير مي‌شود حرصش زياد مي‌شود. گفت: خودت اين را شنيدي؟ گفت: بله خودم شنيدم. گفت: خيلي خوب يك جايزه‌اي به تو مي‌دهيم. او را در سبد گذاشتند تا ببرند. وقتي كه او را مي‌بردند گفت: مرا برگردانيد تا يك سوالي بپرسم. اين پيرمرد پرسيد: ‌اي هارون الرشيد! اين پولي كه به من دادي مال امسال است يا هر سال مي‌خواهي بدهي؟ هارون الرشيد گفت: پيغمبر راست مي‌گفت. اين صد و هشتاد سالش است و تازه دارد براي آينده‌اش فكر مي‌كند.
شما كه ديگر پسرت داماد شد و دخترت هم عروس شد. اين قدر هم داري كه بخوري. شصت، هفتاد سال هم سن داري، بيا و يك درمانگاه بساز. بيا و يك خوابگاه بساز. بيا و چهار خانه براي بي خانه‌ها بساز. بيا دو كاميون پتو بخر و به اين‌ها كه سرما مي‌خورند، بده. پناه مي‌برم به خدا از حرص «وَ سَوْرَةِ الْغَضَبِ» پناه مي‌برم به خدا از اينكه دچار غضب شوم. «وَ غَلَبَةِ الْحَسَدِ» پناه مي‌برم از غلبه حسد برمن، آدم حسود اين است كه كمالات ديگران را از بين مي‌برد. «وَ ضَعْفِ الصَّبْرِ» پناه مي‌برم از اين كه صبر من ضعيف باشد. اين‌ها خطرات انسان است. «وَ قِلَّةِ الْقَنَاعَةِ» پناه مي‌برم از اين كه قناعتم كم باشد و قانع نباشم. داماد خانه ندارد. دو اتاق در منطقه دور محله فقرا اجاره كرده است. در اين خانه تنگ، تختخواب ضرورتي ندارد. در كاشان يك مثلي هست كه مي‌گويند: دندان ندارد بخورد، ترب مي‌خورد كه اشتها پيدا كند. «وَ شَكَاسَةِ الْخُلُقِ» پناه مي‌برم از اين كه خلق من بد باشد.
يكي از اصحاب از دنيا رفت. پيغمبر پا برهنه براي تشيع جنازه آمد. پيغمبر فرمود: اين به قدري مؤمن بود كه فرشته‌ها از آسمان براي تشيع جنازه پايين آمده‌اند. وقتي مرد مادرش گفت: خوشا به حال تو كه پيغمبر و فرشته‌ها براي تشيع جنازه تو آمدند. تو اهل بهشت هستي. پيغبمر فرمود: ما براي تشيع جنازه آمديم ولي به خاطر اين كه در خانه با خانمش بداخلاقي مي‌كرد، فشار قبرش سخت است. بداخلاقي در خانه فشار قبر را سخت مي‌كند.
حديث داريم كه اگر كسي ايستاده ادرار كند، فشار قبر دارد. حالا چه ربطي به فشار قبر دارد؟ چون دنيا و آخرت به هم وصل است. از گلابي نماز شب بيرون مي‌آيد و از نماز شب گلابي بيرون مي‌آيد. مي‌گويد: «كُلُوا مِنَ الطَّيِّباتِ وَ اعْمَلُوا صالِحاً»(مومنون/51) اگر غذا مي‌خوري بايد كار خوب بكني. مي‌گويد: اگر كار خوب بكني، در بهشت به تو ميوه مي‌دهم. اگر مي‌خواهي ميوه خوب در دنيا بخوري، بايد كار خوب بكني. اين‌ها همه به هم وصل است.
يك كسي مي‌خواست يك كسي را خراب كند. در معرفي ايشان گفت: بسيار آدم خوبي است. شروع كرد از او تعريف كرد اما آخر سر گفت: اين را كه گفتم بهايي بوده است و همه چيز خراب شد. از بداخلاقي پناه به تو مي‌برم. «وَ إِلْحَاحِ الشَّهْوَةِ» پناه مي‌برم به تو از اين كه در شهوتراني مصّر باشم و اصرار كنم. انسان شهوت دارد اما بايد در مسير طبيعي كنترل شود. يك بار من براي شما كپسول گاز را مثال زدم. گفتم كه اگر گاز از طريق شلنگ درست هدايت شود، غذا را مي‌پزد اما اگر درست هدايت نشود باعث انفجار مي‌شود. «الحاح» يعني كه سيم پاره بشود و از اعتدال بگذرد. پناه مي‌برم به خدا از اينكه براي شهوت اصرار كنم. «وَ مَلَكَةِ الْحَمِيَّةِ» پناه مي‌برم از اين كه تعصب داشته باشم.
يك عالم سيدي بود. مي‌گفت كه همسر او مي‌گويد: اگر يك موقع به خانه آمدي و ديدي كه يك بمب در خانه افتاده است و من شهيد شدم، بچه‌ها را در پرورشگاه مي‌گذاري و خودت هم به جبهه مي‌روي تا شهيد شوي ولي زن نمي‌گيري. پناه مي‌برم به خدا از اين تعصب‌هاي بيجا، اين زن داخل گور هم حاضر نيست كه شوهرش يك زن ديگر بگيرد. از چهل خطر هشت مورد را گفتم.
خدايا ما را از تمام آن خطرها حفظ كن. خدايا به جانبازان عزيز ما شفا و به همسرانشان صبر عطا كن.

«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»

لینک کوتاه مطلب : https://gharaati.ir/?p=2121

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.