نعمتهای خدا -15، یاد نعمت
موضوع بحث: نعمتهای خدا -15، یاد نعمت
تاریخ پخش: 71/12/25
بسم الله الرحمن الرحیم
ماه رمضان 71 قبل از افطار داریم نعمتهای خدا را میشماریم که خدا چه نعمتهایی به ما داده. نعمتهای پیدا و ناپیدا، دیدنی و ندیدنی، مادی و معنوی، ظاهری و باطنی، این جهانی و آن جهانی، نعمتهایی که گذشته داده است، گیج میشویم از نعتمها.
1- تفاوت از نعمتهای خدا
غذای اول انسان سرخ است از طریق ناف در رحم مادر تغذیه میشود، غذای دوم انسان سفید است، غذای سوم رنگارنگ، «أَ لَمْتر أَنَّ اللَّهَ أَنْزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً فَأَخْرَجْنا بِهِ ثَمَراتٍ مُخْتَلِفاً أَلْوانُها وَ مِنَ الْجِبالِ جُدَدٌ بیضٌ وَ حُمْرٌ مُخْتَلِفٌ أَلْوانُها وَ غَرابیبُ سُودٌ» (فاطر/27) خدا رحمت کند علامه طباطبایی وقتی میخواست سیب میل کند این سیب را بر میداشت یک مقدار زیادی به این سیب نگاه میکرد، «مُخْتَلِفاً أَلْوانُهُ»، قرآن میگوید: هیچ فکر سنگها کردهاید؟ «وَ غَرابیبُ سُودٌ»، رنگارنگ است زمین. «وَ مِنَ الْجِبالِ جُدَدٌ بیضٌ وَ حُمْرٌ مُخْتَلِفٌ أَلْوانُها وَ غَرابیبُ سُودٌ». سنگها رنگارنگش را میدانید، در یکی از موزههای غربی رفتم یک گروهی بودیم ساعتها در این موزه گشتیم و سریع سنگها را شمردیم در موزه سنگها، بیست هزاررقم ما سنگ شمردیم و بعد مسئول آنجا گفت: مقداری سنگهای دیگر هم کشف شده که هنوز در ویترینها نگذاشتهایم. رنگارنگ است انسان. راستی اگر انسانها یک شکل بودند چه میشد، اگر انسانها یک رنگ بودند، اگر صداها همه یک جور بود چی میشد؟ برای شناسایی چه میکردیم؟ اگر همه شکلها یک جور بود اگر همه صداها یک جور بود، اگر همه استعدادها یک جور بود، اگر همه طبع شعر داشتند، اگر همه یک عقیده و یک خصلت داشتند، قرآن میگوید: یکی از نعمتهای خدا همین تفاوتها است. هر کسی را یک ذوقی دادیم که چرخ جامعه بگذرد، وگرنه اگر همه یک ذوق داشتند مثل ماشینی که همهاش موتور تهیه کنی خوب این ماشین نمیشود، ماشین، پیچ گوشتی میخواهد، فرمان میخواهد. دنده میخواهد، پیچ مهره میخواهد. اصلاً اگر تفاوت نباشد، ماشین معلوم نمیشود.
زندگی بشر اجتماعی است و در جامعه کارها باید با آدمهای مختلف باشد. با کارهای مختلف، سلیقههای مختلف، تا چرخ زندگی بچرخد وگرنه فلج میشویم. دراین تفاوتها چه نعمتی است؟ آنرا هم که میگوییم نعمت نیست، ما نعمت نمیدانیم، مثلا مار، مار چه نعمتی است؟ بگو ببینیم چه کسی باید تشخیص دهد که نعمت چیست؟ آخر ما را مار گزید، مگر هر که جنابعالی را گزید بد است. اگر مار روی کره زمین راه میرفت بد بود؟ منتها چون تو هستی او مزاحم توست تو خیال میکنی آن بد است ممکن است هزار تا فایده داشته باشد.
خدا رحمت کند همه اموات را، اولین دعا، دعای به اموات هست در ماه رمضان، «اللَّهُمَّ أَدْخِلْ عَلَى أَهْلِ الْقُبُورِ السُّرُورَ»(البلدالأمین، ص222)، خدایا! سرور و شادی به اهل برزخ نازل کن.
2- علم بشر درباره نعمتهای خدا ناچیز است
بابایم گفت: یک روز حضرت موسی (ع) آمد برود دید یک کرم کوچولو در خاک تکان میخورد، یک خرده نگاه کرد گفت: این چه خاصیتی دارد؟ گفت: خدایا این را برای چه خلق کردی؟ مثلا اگر این نبود چه میشد تا این را گفت، خطاب آمد: ای موسی! این اولین بار است که این سوال را پرسیدی که این کرم را برای چه خلق کردی؟ این کرم تا حالا 70 بار از من پرسیده خدایا! موسی (ع) را برای چه خلق کردی؟ آن چیزی را هم که ما خیال میکنیم بیخود است پیش چشم ما بیخود است برو جلو تحقیق کن. مثل کسی که میزند و کسی دیگر میگوید چرا میزنی؟ خوب برو جلو بپرس چه کار کرده که او میزدنش. شاید یک ظلمی کرده که باید تنبیه شود ما نمیدانیم ما نمیدانیم، لوزهها برای چیست؟ روده کور آپاندیس برای چیست؟ مرد پستان میخواهد چه کند؟ درختهای جنگل برای چیست؟ کوهها برای چیست؟ این برای چیست؟ مگر ما میتوانیم تشخیص بدهیم مگر علم بشر چقدر است؟ انیشتین میگوید: آنچه بشر میداند پهلوی آنچه نمیداند یک قطرهای است پهلوی اقیانوس. ما نمیتوانیم تصور کنیم نعمتهای مادی را که میبینیم نمیتوانیم تصور کنیم. نعمتهای معنوی که دیگر هیچ. داریم نعمتهای خدا را ذره ذره صحبت میکنیم چون قرآن گفته: «وَ أَمَّا بِنِعْمَهِ رَبِّکَ فَحَدِّثْ» (ضحى/11) نعمتهایی که به تو دادهام به زبان بیاور. یکی از راههای شکر نعمت این است که بگوید خدایا این را به من دادی. این را به من دادی، قرآن گاهی میگوید: «أَ لَمْ نَجْعَلْ لَهُ عَیْنَیْنِ وَ لِساناً وَ شَفَتَیْنِ» (بلد/9-8) یک جفت چشم به تو ندادیم. . . . . ، خیلی نعمتها هست. خیلی نعمت است.
3- چشم و گوش و زبان از نعمتهای مادی خدا
داریم نعمتهای معنوی را میگوییم. چشم ما که نعمت مادی است هیچ میدانید جایگاه چشم چیست؟ اصلاً ساختمان چشم، جایگاه چشم، چنان در کاسه. . . مغز ما زیر استخوان است چشم ما در قاب است. بعد رویش درش است. چون چشم از پی هست، پی زود خراب میشود با آب و نمک باید قاطی باشد اشک هم شور است. الان در ساختمانها وقتی میخواهند پروژکتور بیندازند پروژکتور و دوربین را بالا کار میگذارند، چون دوربین باید از راه دور همه را ببیند چشم ما کجای بدن بود مشکل نداشت که هم حفاظتی باشد الان در منطقه حفاظتی است چند رقم حفاظتی دارد. حفاظت خود چشم با اشک(آب شور)، حفاظت جایگاه چشم در کاسه سر. حفاظت چشم با پلک، حفاظت چشم با مژه، دیدبان است، دیدبان، باید آن بالا باشد. در تمام نیروهای انتظامی، ارتش، دیده بان آن بالاست. چشم باید بالا باشد. حفاظت چشم با ابرو. اگر ابروی ما مشکی نبود نور خورشید اذیت میکرد چشم را، این ابرو که مشکی است یک خرده جلوی فشار نور را میگیرد. وقتی نور میخواهد بتابد ابروی سیاه جلوی فشار نور را میگیرد. حفاظت با آب شور، جند رقم حفاظت، حفاظت با چینهای پیشانی، اگر پیشانی چین نمیخورد وقتی آدم عرق میکند اگر چین روی پیشانی نبود عرق میریخت در چشمها، ولی چین خورده و جویهایش از این طرف نیست از آن طرف است.
گوش چین و چروک دارد اگر چین و چروکهای گوش نبود صدا را میفهمیدیم اما نمیفهمیدیم از کدام طرف است. حدیث داریم:
این چین و چروکهای گوش برای این است که صدا را بشکاند و لوله کند بفرستد داخل. در جای صاف که نمیشود آبشار زد وقتی آدم در بازی والیبال میخواهد آبشار کند باید این توپ را صاف کند تا بشود آبشار زد، نمیشود صدا صاف برود باید این صدا شکسته شود بعد برود داخل. و این چین و چروکها برای این است که هم موج را بشکاند هم موج را بفرستد داخل. امیرالمومنین (ع) میفرماید: بشر خیلی گردن کلفتی نکن با زبان حرف میزنی با یک تکه گوشت، تازه همه عضوها خسته میشود جز زبان. کسی نگفته تا حالا زبانم درد آمده، تنها عضوی که خسته نمیشود زبان است. تمام عضوها یخ میکند جز چشم. این را یکبار دیگر هم گفتهام. کف پای ما یخ میکند با این که پوستش کلفت است به قدری پوستش کلفت است که با کیسه حمام تمیز نمیشود باید با سنگ پا تمیز شود، پوستی که کلفت است در چرم کلفت یخ میکند اما چشم نازک در برابر هوای یخ، یخ نمیکند. ما دماغمان یخ میکند گوشمان یخ میکند بدنمان یخ میکند همه جای بدنمان یخ میکند غیر از چشم، با اینکه نازکترین عضو ما چشم است. آب دهان درست تنظیم میشود اگر آب دهان ما زیاد تولید میشد هر که وارد جلسه میشد یک سطل هم زیر چانهاش بود اگر آب زیاد تولید میشود آبروریزی میشد اصلاً دائما باید کیسه هایمان پر دستمال کاغذی باشد. خیلی آبروریزی میشد. و اگر دهانمان خشک میشد چه مشکلی داشتیم اسکناس که میشماریم باید هی دستمان راتر کنیم و بزنیم به آن. موقع حرف زدن باید شلنگ میکشیدیم به دهانمان، عجب دردسری داشت.
ساختمان قیافه همه گرد است هیچ ساختمان چهار گوش در بدن ما نیست. یعنی ابرو منحنی است، چشم بادامی است دماغ منحنی است لب منحنی است چانه منحنی است اصلاً همه بدن ما منحنی است و این زیبایی بدن ماست حالا اگر چهارگوش، چهار گوش بود اصلاً یک آدم بدترکیبی میشدیم. اینها نعمتهایی است که اگر بنشینیم فکرش را کنیم جایگاه چشم، جایگاه ابرو، جوی پیشانی. . .
چه میگویم قرآن میگوید: خجالت بکشید مگر میتوانید نعمتهای خدا را بشمارید. حضرت امیر(ع) در نهج البلاغه میفرماید: حالا اگر زنی زایید بچهاش عوض مکیدن فوت میکرد پستان مادر را، حالا همه اساتید دانشگاه، علمای حوزه علمیه قم، کارشناسان را دعوت کن که زنمان زاییده، بچه به جای مکیدن، فوت میکند. بیا حالا درستش کن، فیلمبردارها، هنرمندان، نقاشها. . . محال است کار کنند. بچه هیچ چیز بلد نیست جز مکیدن، فوت کردن را بلد نیست ولی مکیدن را بلد است. از داخل رحم مادر ظلمات سه گانه تا آن طرف قبر، حیف خدا که این همه نعمت داده و حیف ما که غافلیم. میدانی خدا به آدم غافل چه گفته؟ خدا گفته: اینها مثل چهارپا هستند. «أُولئِکَ کَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُولئِکَ هُمُ الْغافِلُونَ» (اعراف/179) بلکه از چهارپا بدترند، چرا؟ میگوید: «أُولئِکَ هُمُ الْغافِلُونَ» آدم غافل از چهارپا بدتر است. نکند ما غافل باشیم، یک خرده نعمتهای خدا را زمزمه کنیم، درونی، بیرونی، زمینی، آسمانی، یک خرده نعمتهای معنوی.
بحث ما دربارهی نعمتهای معنوی است. نعمتهای معنوی را چند تا گفتیم. در جلسه قبل نعمت کرامت انسان، نعمت روح پاک، نعمت قناعت، و حیات طیبه، نعمت عشق به حق و یک سری نعمتهای دیگر، نعمتهای معنوی، پس تیتر بحث ما این باشد.
نگاهی به گوشهای از نعمتهای معنوی:
کرامت و فضیلت انسان که خداوند همه حیوانها را مسخر ما کرده. خدا اگر فقط ملخ را به جان ما بفرستد پدر ما را در میآورد. فقطه به پشهها بگوید بسیج، حالا ببینم چه میکنی؟ یکی از حیوانهای کوچولو را مامورش کند به طرف شما، خلاص.
حیات طیبه که گفتیم امام رضا (ع) میفرماید: رضا وقناعت است. روح پاک، قلب سلیم، عشق به خوبیها، حالا دنباله بحث یکی از نعمتها، نعمت پذیرفتن توبه.
4- پذیرش توبه از نعمتهای معنوی خدا
هیچ میدانید یکی از نعمتها این است که خداوند توبه ما را قبول میکند آن هم چه لحنی دارد یک بار میگوید: «قابِلِ التَّوْبِ» (غافر/3) من توبه را قبول میکنم. یک جا میگوید: «هُوَ یَقْبَلُ التَّوْبَهَ عَنْ عِبادِهِ» (توبه/104) بابا توبه را قبول میکنم. یک جا میگوید: «إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ التَّوَّابین» (بقره/222) نه اینکه توبهات را قبول میکنم اصلاً دوستت دارم. آخر گاهی وقتها مثلا توبه یک کسی را قبول میکنند اما دیگر در جمهوری اسلامی استخدام نمیکنند میگویند خیلی خب از زندان بیا بیرون ولی دیگر جایی استخدامت نمیکنیم. ولی خدا اینطور نیست خدا نه اینکه توبه را قبول میکند «یُحِبُّ التَّوَّابین» اصلاً دوستت هم دارد. این خیلی آدم را میسوزاند. خدایا! من توبه میکنم.
بگذارید من یک خرده دعا بخوانم:
قَالَ عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ (ع): «وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی تَحَبَّبَ إِلَیَّ وَ هُوَ غَنِیٌّ عَنِّی»(مصباحالمتهجد، ص582)، خدایا! شکر که هی به من محبت میکنی در حالی که هیچ نیازی به من نداری. خدایا هر چه گناه میکنم آبروی مرا نمیریزی اینقدر گناه دارم که اگر پدرومادرم بدانند از خانه بیرونم میکنند گناهانی که اگر دوسترین دوستمان بداند فتوکپی میکند آبروریزی میکنند. اینقدر گناهان بد دارم اما چنان میپوشانی، قَالَ عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ (ع): «وَ مِنْ عُقُوبَاتِ الْمَعَاصِی جَنَّبْتَنِی حَتَّى کَأَنَّکَ اسْتَحْیَیْتَنِی»(مصباحالمتهجد، ص587) که انگار خدایا! تو از من خجالت میکشی عوض اینکه من از تو خجالت بکشم. حالا اگر این نعمت نبود، هر کس اولین گناه را مینمود چوب میخورد. چه میکردیم؟ دعا داریم: قَالَ عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ (ع): «إِذْ کَانَ جَزَائِی مِنْکَ فِی أَوَّلِ مَا عَصَیْتُکَ النَّار»(صحیفه سجادیه، دعاى 16) امام میگوید: خدایا اولین گناهی که کردم باید بروم جهنم. گناه اول، شما دزدی اول دست را قطع میکنی، اما خداوند این همه گناه، بعد هم میاید میگوید: «لا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَهِ اللَّه» (زمر/53) از رحمت خدا نا امید نشوید.
5- نا امیدی از رحمت خدا گناه کبیره است
هیچ میدانید گناهان دو دستهاند؟ قرآن میگوید: گناه دو دسته است، کبیره و صغیره.
«إِنْ تَجْتَنِبُوا کَبائِرَ ما تُنْهَوْنَ عَنْهُ نُکَفِّرْ عَنْکُمْ سَیِّئاتِکُمْ وَ نُدْخِلْکُمْ مُدْخَلاً کَریماً» (نساء/31) گناه کبیره داریم و صغیره. گناه کبیره چند تا است؟ عددش مختلف است تمام علما گفتهاند اولین گناه کبیره یأس از رحمت خداست. مأیوس نشوید، نگویید من دیگر آدم بشو نیستم. چطور آدم بشو نیستی؟ -آخر من خیلی گناه کردهام. این حرفها چیست؟ خدا تو را میبخشد برگرد. همین امشب بلند شو وضو بگیر سرت را بگذار روی خاک، بگو خدایا! بیراهه رفتم درِ خانه غیر تو رفتم غیر تو نمیتوانند مگس خلق کنند، غیرتو مرا رها میکند. اولاد آدم برای مرگ آدم فقط یک بلوز سیاه میپوشد، آخر کاری هم نمیتواند بکند. یکبار من یک شوخی کردم به پاسدارمان گفتم: اگر مرا ترور کنند چی میکنید؟ گفت: یک خرده گریه میکنم بعد میروم سراغ کس دیگر. بعد من خندیدم بعد او گفت: حالا اگر مرا ترور کنند تو چه میکنی؟ گفتم: من هم همینطور، گفت: کاری دست کسی نیست اینکه قرآن میگوید: «یَوْمَ لا یَنْفَعُ مالٌ وَ لا بَنُونَ» (شعراء/88) نه فقط مال قیامت است البته آیه مال قیامت است اما در دنیا هم واقعا گاهی آدم به جایی میرسد که «لا یَنْفَعُ مالٌ وَ لا بَنُونَ» در دنیا هم گاهی مال و بچه به درد نمیخورد. آدمهایی هستند که آنقدر پسرهای خوبی دارند و آنقدر اسکناس دارند ولی هیچ مال و بچه به درد نمیخورد.
نعمت توبه: یک کسی آمده بود پرده کعبه را گرفته بود و میگفت: خدایا ببخش مرا. بعد میگفت: میدانم مرا نمیبخشی، آن مرد خدا جلویش را گرفت و گفت: چه میگویی؟ گفت: آخر نمیدانی من چه کردهام؟ گفت: من از آنهایی هستم که پول از یزید گرفتم رفتم کربلا امام حسین(ع) را بکشم. یعنی خدا مرا میبخشد؟ آن مرد خدا گفت: همین که از رحمت خدا مأیوس هستی میگویی خدا مرا نمیبخشد این یأس از رحمت خدا از گناه شرکت در لشکر یزید بیشتر است. هیچ کس نباید از رحمت خدا مأیوس باشد. آخر انسان یک جوری نیست که بگوید تا اینجا رفتهام. یک مرتبه آدم 180 درجه عوض میشود.
6- تحول و انقلاب در افراد
میخواهید یک انقلاب برایتان بگویم: خیلی قشنگ است. الله اکبر، خیلی قشنگ است انقلاب فرهنگی، این بحثها شنیدنش قبل از افطار قشنگ است. شیرین است که چطور آدم میتواند یک مرتبه زیرورو شود. موسیعلیه السلام وقتی آمد عصایش را انداخت، اژدها شد حالا این فرعون دید بدجوری است گفت: این سحر و جادوست من همه ساحران و جادوگرها را جمع میکنم آبروی موسی(ع) را میریزم. دستور داد از همه مناطق هر که سحر و جادو بلد هست آمد. به ساحرها گفت: یک کسی پیدا شده عصایش را میاندازد اژدها میشود حالا من میخواهم شمابا سحروجادو او را پاتک کنید. حالا قرآن بخوانم: «فَلَمَّا جاءَ السَّحَرَهُ قالُوا لِفِرْعَوْنَ أَ إِنَّ لَنا لَأَجْراً إِنْ کُنَّا نَحْنُ الْغالِبینَ قالَ نَعَمْ وَ إِنَّکُمْ إِذاً لَمِنَ الْمُقَرَّبینَ» (شعراء/42-41) یعنی اگر آبروی موسی را بریزیم پول هم میدهی؟ «قالَ نَعَمْ»، بله شما آبروی موسی(ع) را بریزید نه اینکه پول به شما میدهم اصلاً یک کارت میدهم که هر وقت خواستید بیایید داخل کاخ. «إِنَّکُمْ إِذاً لَمِنَ الْمُقَرَّبینَ» شما جزء مقربین درگاه ما میشوید. شما مرا از موسی(ع) نجات بدهید اصلاً نه سکه، گفتند: خیلی خب، وعده کجا؟ «مَوْعِدُکُمْ یَوْمُ الزِّینَه» (طه/59) یک روزی بود که همه میرفتند صحرا مثلا بیابانی یا مثلا روز زینتی بود. به موسی(ع) گفتند: اول تو یا اول ما. موسی(ع) گفت: اول شما. اینها همه طناب ریختند حالا طناب را با جیوه قاطی کرده بودند چه جوری بود آفتاب خورد واین طنابها شروع کردند به تکان خوردن. موسی(ع) یک مرتبه ترسید که مردم با این سحر و جادوها منحرف شوند خدا گفت: نترس عصا را بینداز. عصا یک مار بزرگ شد زبان زد همه طنابها را خورد. اینهایی که میگویم همهاش متن قران است. تا ساحرها دیدند موسی(ع) عصا انداخت اژدها شد. قرآن میگوید: «وَ أُلْقِیَ السَّحَرَهُ ساجِدینَ قالُوا آمَنَّا بِرَبِّ الْعالَمینَ» (اعراف/121-120) همه ساحرها به سجده افتادند. «فَأُلْقِیَ السَّحَرَهُ سُجَّداً قالُوا آمَنَّا بِرَبِّ هارُونَ وَ مُوسى» (طه/70) گفتند: ایمان آوردیم به خدای موسی و هارون(علیهما السلام) فرعون گفت: بله شما آمدهاید که پاتک بزنید حالا مرید موسی(ع) شدهاید؟
شاه میگفت: با داشتن ارتش قوی و مسلح هیچ کس نمیتواند به من بگوید بالای چشمت ابرواست. غافل از اینکه همین خلبانها، سرهنگها و تیمسارها میشوند مرید امام و میشوند بازوی امام. یعنی شاه اینها را تربیت کرد که بازوی خودش شود یک مرتبه اینها همهاش شدند بازوی اسلام. چون بچه مسلمان بودند و خودشان هم مسلمان بودند. در یک شرایطی تحت سیطره شاه شرایط که عوض شد فوری حقیقت خودشان را نشان دادند. چه خلبانهایی داریم ما! برای من یک خاطراتی از جنگ دو سه تا ا زخلبانها گفتند که اصلاً من گفتم: خدایا! به آبروی این، به ایمان این، به تقوای این، به تقوای این خلبان به ما رحم کن. چه عنصرها و چه استعدادهایی! آن رژیم این استعدادها را دفن کرده بود در یک مسیر باطل. حالا اینجا داستان را بگویم:
فرعون گفت: دستهایتان را قطع میکنم، دست راست را با پای چپ، دو تا دستتان را قطع نمیکنم که با پا راه بروید دو تا پاهایتان را قطع نمیکنم که با سینه بتوانید بروید. دست راست با پای چپ یا دست چپ با پای راست. بعد هم همهتان را تکه تکه میکنم به درخت خرما آویزان میکنم گفتند: دیگر چه میکنی؟ «فَاقْضِ ما أَنْتَ قاضٍ» (طه/72) زود باش. قضاوت کن. دستور بده ما را تکه تکه کنند «فَاقْضِ ما أَنْتَ قاضٍ» دستور بده هر کاری که میخواهی انجام بدهند، «إِنَّما تَقْضی هذِهِ الْحَیاهَ الدُّنْیا» (طه/72) تو فقط قضاوت میکنی، تو زورت همین دنیا بیشتر نیست. این را چه ساعتی حرف میزنند؟ ساعت 9-8 ، 8:30 میگفتند: یک سکه بده. ساعت 9 گفتند: کره زمین چیزی نیست. انسان کیست؟ (انسان شناسی) انسان چیست؟ انسان کسی است که 30: 8 یک سکه پهلویش بزرگ است اما ساعت 9 کره زمین پهلویش چیزی نیست. کوچک است. این را میگویند انقلاب فرهنگی، این میشود تحول و توبه، انسانی که در ساعت 8: 30 به فرعون میگوید یک سکه بده من آبروی پیامبر اولوالعزم را میریزم. برای یک سکه حاضر است پیامبر را رسوا کند چون نمیداند، با یک انقلاب فکری و فرهنگی که فهمید یک مرتبه عوض میشود.
ما خیلی غصه نمیخوریم از ماهواره، ماهواره باشد هر چه هم میخواهند سکس نشان دهند. بچههای ما که خوب اینها را دیدند یک مرتبه میفهمند دشمن سرسخت ما غرب است. بالاخره فطرت را نمیشود کاری کرد. گیرم با ویدئو یا عکس یا فیلم با سرود با هروئین با تریاک با شایعه با ترور شخصیتها و آبرو که همه کارها را کردید اما بالاخره هرچه چقدر کار کنید بیشتر از شاه نمیتوانید کار کنید. پهلوی و پسرش هر چه توانستند کار کردند، کار کردند که روضه امام حسین (ع) غدغن شد، حجاب ممنوع شد، سخنرانی ممنوع شد، هر چه عمامه بود برداشتند. اگر همه بسیج شوند ماهواره و غیرماهواره جمع شوند زورشان به اندازه زور رضا شاه که نیست که خانه به خانه با چماق چادرها را از سر برمی داشت در عین حال با یک تحول ممکن است همه برگردند.
ما اختیار دست خودمان است. انسان و طبیعت فرقش این است که طبیعت ثابت است ولی انسان خط دهنده هست انسان سنت شکن است. البته مشکل است ما نباید برنامه نداشته باشیم برای خطرات؟ ولی این را مطمئن هستیم «فَاقْضِ ما أَنْتَ قاضٍ».
یکی از نعمتهای خداوند توبه است. توبه را زود میپذیرد آن وقت توبه جوان را زودتر میپذیرد و حدیث داریم خداوند اشک جوان را خیلی دوست دارد اگر چشمان ما اشک ندارد به خصوص در دهه آخر ماه رمضان. دهه آخر ماه رمضان پیامبر(ص) دیگر رختخواب را برمی داشتند میگفت: دیگر شبها خواب بی خواب، دهه آخر است، «وَ لَیالٍ عَشْرٍ» (فجر/2) را بعضیها تفسیر کردهاند به دهه آخر ماه رمضان، شب قدر در دهه آخر ماه رمضان است. دارد تمام میشود و آدم هم نمیداند شاید سال دیگر در ماه رمضان، آخر ماه رمضان ما نبودیم. نگو ما حالا جوان هستیم. خیلی که آدم میرود مزار اموات برای فاتحه خوانی، عکس جوانها از عکس پیرها بیشتر است. شاید نبودیم بنابراین از این آخرین فرصتها باید بهترین استفاده را کنیم.
7- استجابت دعا از نعمتهای معنوی
یکی از نعمتهای معنوی، نعمت توبه است. یکی از نعمتهای معنوی، نعمت محبوبیت است و امنیت. یکی از نعمتهای معنوی نعمت استجابت دعا است. دعا میکنیم «ادْعُونی أَسْتَجِبْ لَکُمْ» (غافر/60) قرآن یک آیه دارد میگوید که: «ادْعُونی أَسْتَجِبْ لَکُمْ» آیه قرآن است دعا کنید من مستجاب میکنم. یک کسی آمد پهلوی امام گفت: آقا ما هر چه دعا میکنیم مستجاب نمیشود چرا دعا مستجاب نمیشود امام فرمود یا «اُدعو» ی آن لق است یا «نِی» آن لق است چون ادع یعنی دعا کن «نی» یعنی از من بخواه. دعا فقط از خدا، «اُدعُ» یعنی دعا کن «نِی» یعنی فقط از خودم بخواه. آنجاکه ما دعا میکنیم مستجاب نمیشود یا دعا نیست یا فقط از خدا نیست. دعا یعنی چه؟ دعا یعنی طلب خیر، دعا یعنی آدم از خدا خیر بخواهد خیلی وقتها که شما از خدا چیزی میخواهید واقعا خیر نیست راحتت کنم من اینقدر دعا کردم مستجاب نشده. بعد گفتهام چه خوب شد که مستجاب نشد مثل بچهای که میگوید بده بخورم ولی مادرش نمیدهد میگوید مامان مرا دوست نداری میگوید: دوستت دارم. میگوید: پس چرا به من ندادی؟ میگوید: باباجان! صلاحت نیست خیلی وقتها شما خیال میکنید فلان چیز به صلاح ماست. همین کم عقلی میدانید یک نعمتی است آقا! ! این بچهای که بدنیا میآید اگر عاقل بود میدانید چه مشکلی داشتیم. اول اینکه اگر بچه عاقل بود تا بدنیا میآمد اصلاً گیج میشد از یک جای تنگ و تاریک آمده به یک جهان پر از اسرار، در توحید مفضل در بحار جلد سوم امام صادق (ع) میگوید: اگر بچه عاقل بدنیا میآمد تا هستی را میدید عقل از سرش میپرید. شما اگر در تاریکی باشید یک مرتبه روشن کنند تا یک مدتی چشمهایت طاقت ندارد. مگر میشود یک مرتبه آدم با یک جهان پر از اسرار. . .
میدانید بیشتر مردهها که ماه شوال میمیرند چون یک ماه است نخوردهاند یک مرتبه بعد از عید فطر شروع میکنند به خوردن خوب این فشار است. میدانید چرا آهک متلاشی میشود؟ چون حرارت میبیند تا آب میریزی رویش متلاشی میشود از بس که آن را پختهاند، آب دیگر در این آهک نیست تا آب دید متلاشی میشود. اگر بچه عاقل بود وقتی او را بغل میکردی، مادر معذرت میخواهم خجالت میکشم. اصلاً شما را یک نفر کول کند چقدر شرمنده میشوید اگر بچه عاقل بود هر که او را بغل میکرد شرمندهاش میشد. همهاش این بچه زجر میکشید تازه صبح به صبح که مادر قنداق او را باز میکرد خجالت میکشید واقعاً بی عقلی یکی از نعمتهاست. الحمدالله که بچه عقل ندارد. بهترین چیزها عقل است و گاهی نبودن عقل هم به نفع انسان است. ما نمیدانیم اصلاً آدم گیج گیج میشود.)
من سفارش میکنم به برادرهای طلبه جوان این جلد سوم بحار را بخصوص این جملههای توحید مفضل خیلی عالیه. ترجمه هم شده این را بخوانند) «اُدْعُونی» آن چیزی را که دعا میکنی مستجاب نمیشود یا واقعا دعا نیست طلب خیر نیست خیال میکنی خیر است یا دعا هست واقعا خیر است ولی فقط از خدا نمیخواهی. به خدا میگویی اما جدی نمیگویی ما کسی را دعوت کردیم بیاید، خانهمان ولی نیامد. رفتیم گفتیم شما تشریف نیاوردید گفت: جدی نگفتی. هرچیزی باید جدی باشد قرآن میگوید: اگر دین هم داری جدی دین داشته باش. «خُذِ الْکِتابَ بِقُوَّهٍ» (مریم/12) یعنی سفت کتاب را بگیر. ما میگوییم حالا تا ببینم شد نماز میخوانیم نشد بعدش میخوانیم. جدی نیستیم.
8- خاطرهای از مسافرت هوایی
در هواپیما نشسته بودم در یکی از پروازهای خارجی این طرفم یک نفر نشست آن طرف هم یک نفر. خوب همه خارجی بودند من هم ایرانی یک مرتبه دیدم که دکمه را زد که آقا فلان رقم آبجو. اینهایی که مسئول پذیرایی بودند یک رقم این طرفیم، هم یک رقم ما دیدیم به این طرفمان یک رقم آبجو میخورد این طرفم یک رقم مشروبات الکی. خب اینجا جایی نیست که من بلند شوم بیایم پایین. آخر در جای دیگر اگر سفره شراب بود ولو نمیخورد باید بلند شود برود. نمیشود گفت آقا ما نمیخوریم باید بلند شوی بروی. حرام است در جلسهای که شراب است بنشینی. اگر نمیخوری نشستن در آنجا حرام است. باید بلند شد و رفت ولی در هواپیما که نمیشد بروم در عین حال، وقت نماز شد، خواستیم نماز بخوانیم. گفتم اینجا که نمیشود نماز خواند گفتیم حالا روز قیامت خدا و پیامبر گیرم کاری با ما ندارد من پیش خودم گفتم چرا این عرق خور در عرق خوردن جدی است اما تو در نماز خواندن جدی نیستی. گفتم من باید نمازم را بخوانم. پرسیدم از خلبان مکه کدام طرف است؟ حجاز؟ بعد هم گفتند این تروریست است میخواهد هواپیما را ببرد حجاز. گفتم: من میپرسم برای اینکه میخواهم نماز بخوانم عبادت کنیم فقط سمت آن را بگویید. رفت پرسید آمد و گفت. بلند شدم یک نایلون انداختم و نماز را خواندم اینه! ! ! به من نگاه کردند گفتم نگاه کنید چطور من به عرق خوردن شما نگاه کردم شما هم به ما نگاه کنید. ننگ من است که تو در عرق خوردنت سفتی و من در نماز خواندنم شل. تا جلسه عروسی میگویند نمیشود نماز خواند چرا نمیشود خواند. چطور او(البته عروسی گناه نیست) چطور او در عروسی کف میزند خوب من هم در عروسی نمازم را بخوانم. ما مسلمانهایمان عیب این است که مسلمانهای شلی هستیم. سفت باید باشیم. جدی باید باشیم. «وَ الَّذینَ آمَنُوا أَشَدُّ حُبًّا لِلَّهِ» (بقره/165) مومن حبش به خدا شدید است.
خب وقتمان تمام شد و حرفهایمان ماند.
بینندهها روزهای آخر ماه رمضان دارد سپری میشود مواظب باشید حدیث داریم: پیامبر (ص) فرمود: اگر ماه رمضان تمام شود و خدا کسی را نبخشد، خیلی آدم بدبختی است. که کسی کنار اقیانوس بود ولی صورت خود را نشست. خیلی خیط هست. خیلی زشت است که آدم ماه رمضان ماه رحمت، ماه عبادت، بگذرد و ما استفاده نکرده باشیم.
خدایا! ترا به آبروی آنهایی که از ماه رمضان خوب استفاده کردند به ما توفیق بده آنچه از عمرمان مانده خوب استفاده کنیم.
«وَ لِمَا فَسَدَ صَلَاحٌ، وَ فِیمَا أَنْکَرْتَ تَغْیِیرٌ»(صحیفه سجادیه، دعاى 20) در دعای مکارم اخلاق هست که خدایا! هر چه خراب کردیم و تو میتوانی عوض کنی تو آن خدایی هستی که آب زباله به زمین فرو میرود و گُل بیرون میآوری. زباله میرود زلال میاید کود به زمین میرود گل میاید بیرون، تو میتوانی تغییر بدهی «یُبَدِّلُ اللَّهُ سَیِّئاتِهِمْ حَسَناتٍ» (فرقان/70) خدایا! آنچه خراب کردیم تحویل به حسنه بفرما.
آنچه از عمر و نعمتها و استعدادها مانده در راهی که رضای توست قرار بده.
روح امام عزیز و شهدا را از ما راضی بفرما.
رهبر عزیز ما را به سلامت با عزت و قدرت پایدار تا حضور حضرت مهدی (ع) بدار.
طاغوت را در ایران شکستی طاغوتهای دنیا را بشکن.
قلب مطهر حضرت مهدی(ع) را از ما راضی بفرما.
آمریکا در ایران خوار شد در دنیا خوارش کن. ما در مقابل استکبار مقاوم و با صلابت قرار دادی همه محرومین و مستضعفین را در پناه اسلام در برابر استکبار با صلابت و مقاوم قرار ده. الهی آمین
دلهایمان را به هم مهربان کن.
«والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته»