نعمتهای خدا-4، عقل – 1

موضوع بحث: نعمتهاي خدا-4، عقل – 1
تاريخ پخش: 71/12/14

بسم الله الرحمن الرحيم

در رمضان 71 قبل از افطار چند دقيقه‌اي با بيننده‌هاي عزيز مسئله نعمتها را مطرح مي‌كنيم.
1- اسراري كه در شكل نعمت‌هاي خداست
نمي شود نعمتها را شمرد نمي‌شود فكرش را كرد نعمتها وقتي شناخته مي‌شود كه گرفته مي‌شود. ما تا حالا نگفته‌ايم «الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمينَ» (فاتحه/2) كه گوشمان چين و چروك دارد براي چين و چروكهاي گوشمان تا به حال شكر نكرده‌ايم چون نمي‌دانيم نقش آن چيست. اگر گوش ما – مثل پيشاني- صاف بود صدا را مي‌فهميديم اما نمي‌فهميديم از كدام طرف است. اين چين و چروكها باعث مي‌شود تنظيم امواج شود كه جهت صدا را هم تشخيص بدهيم. چين و چروكها نقش دارد. يك سري چيزها را ما خيلي خيال مي‌كنيم الكي است و حال آنكه اسرار زيادي دارد. نعمتهاي مادي را ما نمي‌دانيم. حالا نعمتهاي معنوي كه فهم آن مشكل است. ما چند روزي نگاهي كرديم به نعمت آب و باد و خورشيد ولي خب مگر مي‌شود. نامي از كوه برديم نامي از دريا برديم وارد غذا شديم مگر غذاها را مي‌شود شمرد. مگر غذا 10 رقم 20 رقم 30 رقم و 50 رقم است. مگر مي‌شود صحبت از آن كرد. فقط يك جملاتي راجع به شير گفتيم.
يكي از نعمتهاي خيلي مهم بعد از نعمت وجود و معرفت، نعمت عقل است. ما يك مقداري راجع به نعمت عقل صحبت مي‌كنيم. نگاهي به گوشه‌اي از نعمتها.
عقل:
2- امتياز انسان با عقل است
خداوند در قرآن مي‌فرمايد حرف من با آدمهاي عاقل است «لِأُولِي الْأَلْبابِ» (آل عمران/190)
آيات و نشانه‌هايي را مي‌گويد كه اين آيات را مي‌گويد مال اولوالالباب است.
مردم هم مأمورند با آدمهاي عاقل مشورت كنند. اموال هم قرآن گفته: «وَ لا تُؤْتُوا السُّفَهاءَ أَمْوالَكُمُ» (نساء/5) بيت المال را دست آدم عاقل بدهيد. امتياز انسان با عقل است. عقل به قدري ارزش دارد كه علماي ما كتابهاي حديث را كه مي‌نويسند اولين كتاب بحث عقل را مي‌كنند. شما اصول كافي را نگاه كنيد شما كتاب بحار را نگاه كنيد قبل از آنكه هر حديثي راجع به هر مسئله‌اي شود، اول بحث عقل مطرح مي‌شود.
اصول دين ما و فروع دين ما، اصول دين ما تقليدي نيست يعني هر كس بايد با عقل خود خدا را بشناسد. بايد با عقل خود رهبر تعيين كند نمي‌شود گفت بابايم گفته خدا يكي است مادرم گفته فلاني پيامبر است.
عقايد ما بر اساس عقل است يكي از دلائل احكام ما در كنار قرآن و حديث، عقل است. ما با هر كسي كه حرف مي‌زنيم مي‌گوييم كه «قُلْ هاتُوا بُرْهانَكُمْ» (بقره/111) استدلال عقلي بياور.
علماي ما اولين بحثشان عقل است ما ماموريم با عقلا مشورت كنيم خداوند مي‌فرمايد اين تذكر است مال اولوالالباب و مال عقلا است. با هر مخالفي بحث مي‌كنيم مي‌گوييم استدلال عقلي بياور.
به امام صادق (ع) گفتند: فلاني خيلي نماز مي‌خواند روزه مي‌گيرد. فرمود: «كَيْفَ عَقْلُهُ»(كافي، ج‌1، ص‌11) مخ او چقدر كار مي‌كند. چون ممكن است آدمي باشد خيلي عبادت كند اما كله‌اش كار نكند يك شخصي در يك مزرعه‌اي خيلي گريه و دعا و مناجات مي‌كرد، گفتند: خدايا پهلوي تو خيلي آبرو دارد، گفتند: برويم ببينيم مخش چقدر كار مي‌كند، رفتند گفتند: آرزويت چيست؟ گفت: آرزو مي‌كنم كه خدا يك خر خلق كند كه اين علفها را بخورد. گفت: ديديد مخش نمي‌كشد. يك كويري را اگر كسي ببيند يكي مي‌گويد عجب جايي است براي گل زدن. يكي مي‌گويد عجب جايي است براي تاسيس يك كارخانه. يكي مي‌گويد عجب جايي است براي ديم كاري. يكي مي‌گويد عجب جايي است براي باغ پسته و انار يكي مي‌گويد عجب جايي است براي دامداري. بايد ديد كه فكر چقدر كار مي‌كند.
افرادي وقتي پول پيدا مي‌كنند اول عكس خود را قاب مي‌كند در اتاقش مي‌زند. هيچي ندارد ولي عكس خود را در اتاق زده نه سواد دارد نه حال و روز دارد نه بچه دارد نه زن دارد نه ماشين دارد نه خانه دارد ولي اولين پولش را عكس خود را قاب مي‌كند. مي‌خواهيد بدانيد كه چه كسي كله‌اش چگونه كار مي‌كند؟ ببينيد چه نواري در ماشين خود گذاشته چه نواري گوش مي‌دهد مخ او در اختيار كدام رقاصه است. از نواري كه گوش مي‌دهد پيداست رهبر فكري او كيست. خودش را به چه مي‌فروشد. چون دنيا، دنياي خريد و فروش است من يك چيزي مي‌دهم شما يك چيزي مي‌گيري. امام كاظم(ع) فرمود: گوش به حرف هر كه بدهي عبد او هستي اگر پاي سخنراني كسي نشستي عبد او هستي. اگر حق بگويد از امام و پيامبر بگويد عبد امام و پيامبر هستي اگر حرفهايش در مورد هوي و هوس خودش است، عبد هوي و هوس او هستي. اگر از حق بگويد عبد حق هستي اگر از باطل بگويد عبد باطل هستي مواظب باشيد چه نواري گوش مي‌دهيد.
3- شخصيت و زينت انسان به عقلش است
اصلاً كار به حلالي و حرامي آن نداريم گيرم همه نوارها حلال. فرض كنيم اصلاً خدا حرام خلق نكرده اما شما مخ خود را در اختيار چه كسي مي‌گذاري؟ يك ساعت مي‌دهي چه مي‌گيري؟ بعد از يك ساعت چه قدر بالا آمدي؟ چقدر رشد كردي؟ چه مشكلي را حل كردي؟ چقدر از هم باز شدي؟ قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ (ع) : «العقل ثوب جديد لا يبلى»(غررالحكم، ص‌50) هر چيزي زياد شود ارزان مي‌شود عقل كه زياد شود ارزان نمي‌شود. امام مي‌فرمايد: لباسي است كه هيچ وقت كهنه نمي‌شود. در روايت داريم چراغ است، شمشير برنده است. شخصيت انسان با فكر و عقل او است. اصلاً كسي كه عقل ندارد دين ندارد چون نمي‌تواند دين داشته باشد يك كارهايي مي‌كند كه. . .
زينت انسان به عقل اوست. ما واقعاً فكر كنيم خودمان يك سري كارها را نمي‌كنيم. جواني زنجير طلا گردن كرده بود بعد هم زير پيراهنش اگر يك دليل بتواند بگويد، آدم حق دارد پول زنجير او را هم بدهد شما دليلي كه به خاطر آن زير پيراهنت زنجير طلا گردن خود كردي را بگو. كار به حلال و حرامي آن نداريم. پول زنجير آن را من بهت مي‌دهم. مي‌خواهي بگويي من دخترم؟ مي‌خواهي بگويي من پول دارم؟ اگر مي‌خواهي بگويي دخترم يك گوشواره هم در گوشت كن. اگر مي‌خواهي بگويي من پول دارم يك زنجير طلا چقدر ارزش دارد؟ اگر مي‌خواهي بگويي غربي‌ها گردن كرده‌اند، اصلاً مي‌خواهي بگويي من روشنفكر هستم. مي‌خواهي بگويي من مخترع هستم. مي‌خواهي بگويي من پهلوان هستم. اصلاً اين زنجير طلا نشانه چه مي‌تواند باشد؟ جز يك رقم خودباختگي، يك قرتي گردن كرد تو هم شل شدي.
يك چيزي براي مرد زيباست يك چيزي براي زن زيباست. يك چيزي براي مرد حرام است، براي زن حلال. آخر دختر كوچولو عروسك قنداق مي‌كند پسر كوچولو اسلحه مي‌خرد يعني اسباب بازي‌ها آنطور كه خدا خلق كرده دختر را براي تربيت خلق كرده پسر را براي توليد خلق كرده است. بازي‌هاي پسرانه و بازي‌هاي دخترانه با هم فرق مي‌كند به طور طبيعي خدا اينطور كرده. شما يك پسر 5 ساله سراغ نداري عروسك قنداق كند. يعني خداوند آن خطي را كه درست كرده يك خط فطري و طبيعي است طلا براي دختر زيباست آخر تو پسري. يك گناه دائمي آنوقت بدتر از اين، اينكه بعضي زنجيرها الله است. كلمه «الله» با بدن بي وضو در حال گناه. مي‌خواهي بگويي چه؟
4- كارهايمان بايد از روي عقل باشد
سيگار مي‌كشد. شما اگر يك لحظه دليل عقلي آوردي كه چرا سيگار مي‌كشي پول سيگارت را من مي‌دهم. سيگار اسراف نيست كه هست، تبذير نيست كه هست، ظلم به خودت هست، ظلم به ديگران است، آلوده كردن محيط زيست هست، اصلاً چه خاصيتي دارد؟ باعث تنگي سينه كه هست، مردم آزاري هست، يك سيگاري اگر پول سيگارش را جمع كند پول يك خانه مي‌شود براي بچه هايش، خودش در خانه مستاجري مي‌نشيند بچه هايش هم بدبخت هستند، آن وقت سيگار مي‌كشد و يك صدم آن مقداري كه پول دود مي‌دهد پول كتاب نمي‌دهد.
ما اگر در كارهايمان فكر كنيم. . . .
اصلاً بياييد بي دين شويم كارهايمان را از روي عقل انجام بدهيم. بعد اگر روي عقل انجام بدهيم عقل خودش ما را سراغ دين خواهد آورد. فكر كن مثلاً شما يك امام بود يك رهبر منافقين. اين رهبر منافقين چه داشت؟ امام، رهبر مسلمين و فلاني هم، رهبر منافقين.
مثلا آن كسي كه رهبر منافقين بود استدلال او چه بود؟ سواد او بيشتر بود؟ سابقه انقلابي او بيشتر بود؟ محبوبيت او بيشتر بود؟ استقلال فكري او بيشتر بود؟ يعني ما دين هم نداشته باشيم روي عقل حساب كنيم. دانشجو مي‌خواهد انتخاب شغل كند چه رشته‌اي انتخاب كند حتي طلبه‌ها.
من به طلبه‌ها گفتم طلبه عاقل طلبه‌اي است كه برود سراغ قرآن. از اول طلبگي اگر ما سراغ قرآن برويم از اول كه مي‌گوييم «ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً» (نحل/75) از روز اول با قرآن آشنا شويم. سال اول يك جور تفسير ببينيم سال دوم يك جور يعني وقتي 20 ساله طلبه هستيم 15 ساله طلبه هستيم 15 جزء قرآن را ديده باشيم. بعد اگر آيت الله هم شديم كه مسلط بر قرآنيم. اگر وسط راه بريديم نتوانستيم به آن درجات بالاتر برسيم باز يك آخوندي هستيم كه با قرآن آشنا هستيم. اما فقه و اصولي كه مي‌خواني اگر آيت الله شدي مفيدي اما اگر آيت الله نشدي، آنچه خواندي از بين رفته.
5- دوست خوب كسي است كه عيب‌هايت را بگويد
در انتخاب رشته در سيگار كشيدن در دوست گرفتن. چرا با ايشان دوست مي‌شويم. در روايت داريم: قَالَ الْبَاقِرُ (ع) : «اتَّبِعْ مَنْ يُبْكِيكَ»(كافي، ج‌2، ص‌638) رفيق شو با كسي كه گريه‌ات بيندازد. يعني ناراحتت كند يعني عيبهايت را بگويد، بعضي‌ها مي‌گويند برو بابا با اين رفيق نشو تا مي‌آيي حرف بزني مي‌گويد حرفت غلط است نمي‌گذارد، صفايمان را بهم مي‌زند. مي‌گويند رفيق نشو با هر كسي كه هر كاري كردي زير سبيلي رد كند، بخنداندت، رفيق شو با كسي كه عيب‌هايت را به تو بگويد ولو ناراحت شوي چون آن كسي كه عيبهايت را بگويد تو را بالا مي‌برد و هر كسي كه هر كاري كردي مي‌خندد تو را نگه مي‌دارد.
رهبر خوب رهبري نيست كه مردم را راضي نگه دارد. رهبر خوب رهبري است كه مردم را بالا ببرد. مدير خوب مديري نيست كه پرسنل از او راضي باشد مدير خوب مديري است كه پرسنل خود را ببرد بالا. گرچه گاهي پرسنل از او شاكي باشند. اگر شما رفتيد بالا رشد است. اگر ما همه از او راضي هستيم خوب اگر راضي هستيم پيداست ضعف است. يعني يك كاري مي‌كند كه شما دوستش داشته باشيد. ما حساب كنيم با چه كسي رفيق شويم. چه كسي رئيس ما باشد رهبر ما چه كسي باشد امام ما چه كسي باشد.
6- دين ندارد كسي كه عقل ندارد
ولذا مي‌گويد اگر عقل داشته باشيم دين داريم. قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص): «لَا دِينَ لِمَنْ لَا عَقْلَ لَهُ»(تحف‌العقول، ص‌54) از عقل اگر استفاده نكنيم خط دين كج مي‌شود.
مسئله ما خيال مي‌كرديم بت پرستي زمان حضرت ابراهيم (ع) بود كه بتها را شكست و در صدر اسلام بود كه بت هبل و عزي در مكه و كعبه بت بود و. . . شما مي‌دانيد كه الآن صدها ميليون بت پرست است. من چند سفر هندوستان رفته‌ام همينطور در خيابانهاي هند بيش از مسجدهاي ما بت خانه است. وارد بت خانه مي‌شوي يك مجسمه است مي‌آيند به آن سجده مي‌كنند به يك تكه سنگ.
بعد اعتقاد به قداستي دارد بعد مي‌نشيند سر اين بت يك كارهايي مي‌كند. بعد دستمال كاغذي دست مي‌گيرد آلودگي‌هاي گنجشك را پاك مي‌كند بعد جايش را مي‌بوسد آخر اين شد خدا. با اينكه خدا حليم است گاهي فحش مي‌دهد مي‌گويد: «أُفٍّ لَكُمْ» (انبياء/67) خاك بر سرتان كنم. به بت پرستها مي‌گويد شما عقل نداريد.
آن وقت جالب اينكه ما مي‌گوييم زمان علم و صنعت دنيا، دنياي علم، اف 14. اف 16. بعد مي‌بينيم در همين زمان علم مثلا مسجد بابري را مي‌گيرند بت در آن مي‌گذارند. اصلاً اين چيست گاهي وقتها آدم نگاه مي‌كند مي‌بيند كه. . .
بگذريم. «أُفٍّ لَكُمْ وَ لِما تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ» (انبياء/67) اگر دين داشته باشيم. . .
7- انسان عاقل قانع است و حرص نمي‌زند
قَالَ أَبُو الْحَسَنِ مُوسَى بْنُ جَعْفَرٍ (ع) : «مَنْ عَقَلَ قَنِعَ بِمَا يَكْفِيهِ»(كافي، ج‌1، ص‌17) اگر عقل باشد انسان حرص نمي‌زند قانع است، بخاطر اينكه بنده نيم كيلو مي‌ارزم، اگر نيم كيلو چيز دارم نيم كيلو غذا دارم، مي‌خورم دو دست لباس دارم مي‌پوشم فرشي دارم. . . اگر به همين خانه‌اي كه دارم حالا يا مستاجري يا رهني يا شخصي اگر عقل باشد به همين مقدار قانع است.
اگر حرص بزند آنوقت چقدر از خودش كم مي‌شود تا اضافه شود. بگذاريد من يك خرده قصه را باز كنم. روزي كه من داماد شدم به من گفتند: برو در بازار كاشان چند تا قالي بگير دور خانه قالي‌ها را آويزان كن كه عروس كه مي‌آوري خانه قالي بندان باشد. گفتم: باشد. عمامه‌ام را گذاشتم و لباسم را پوشيدم و رفتم در كوچه گفتم: حالا ما بايد برويم پهلوي يك تاجر بگوييم حاج آقا خدا سايه‌ات را از سر ما كم نكند چهار تا قالي به ما بده عروس مي‌آيد خانه‌مان، من بايد گردنم را پهلوي يك تاجر خم كنم، كه پهلوي عروس خانم پز بدهم كه من به خاطر ورود شما چهار تا قالي آويزان كرده‌ام. حالا نه كله‌ام را پهلوي او كج مي‌كنم نه كله‌ام را پهلوي او صاف مي‌كنم. يعني صاف كردن كله با كج كردن كله جمع و تفريق شود مي‌شود چي؟ مثل كسي كه يك خرده ماست مي‌خورد يك خورده خرما مي‌خورد يعني با آن كسي كه هيچكدام را نخورده راحت‌تر است. اگر آدم فكر كند كه گاهي وقتها به خاطر حرص چقدر شخصيت آدم پايين مي‌آيد گردن كجي يك خرده از اين وام بگير يك خرده از آن. يك كسي مي‌گفت: من از همه بانكها وام گرفته‌ام جز بانك خون يعني اين رقم دست و پا زدن براي چه؟ مي‌گويد: اگر فكر كنيد قانع هستيد.
قَالَ أَبُو الْحَسَنِ مُوسَى بْنُ جَعْفَرٍ (ع) : «مَنْ عَقَلَ قَنِعَ بِمَا يَكْفِيهِ وَ مَنْ قَنِعَ بِمَا يَكْفِيهِ اسْتَغْنَى وَ مَنْ لَمْ يَقْنَعْ بِمَا يَكْفِيهِ لَمْ يُدْرِكِ الْغِنَى أَبَداً»(كافي، ج‌1، ص‌17)
8- آدم وسواسي عقل ندارد و ضد پيامبر است
به امام صادق (ع) گفتند: فلاني بسيار آدم عاقلي است. فقط يك عيب دارد اينكه وسواسي است. فرمود: وسواسي «وَ‌اي عَقْلٍ لَهُ وَ هُوَ يُطِيعُ الشَّيْطَانَ»(كافي، ج‌1، ص‌12) مگر مي‌شود آدم عاقل وسواسي شود وسواسي ديوانه است. وَ‌اي عَقْلٍ لَهُ. مگر مي‌شود وسواسي عقل داشته باشد. اصلاً وسواسي ضد پيامبر(ص) است چون پيامبر (ص) مي‌گويد: پاك شد. وسواسي مي‌گويد: يا رسول الله! پاك نشده دروغ مي‌گويي. خدا مي‌گويد: پاك شد. وسواسي مي‌گويد: خدايا دروغ مي‌گويي پاك نشد. وسواسي به خدا و پيامبر مي‌گويد: دروغگو. منتها توجه ندارد. نه كه با زبان بگويد در معنا در دلش. نه كه در دلش بگويد عملش معنايش اين است يعني با زبان عمل اين حرف را مي‌زند. اين«كَيْفَ عَقْلُهُ».
9- عاقل دروغ نمي‌گويد و بلوف نمي‌زند
آدم عاقل دروغ نمي‌گويد. چون بالاخره، دروغ سبز مي‌شود. شما بگو آقا بنده خربزه كاشته‌ام. وقتي دو سه روز ديگر كه در مي‌آيد معلوم مي‌شود هندوانه است چون دروغ كشف مي‌شود لو مي‌رود خدا قول داده دروغگو را منافق را رسوا كند.
«وَ اللَّهُ مُخْرِجٌ ما كُنْتُمْ تَكْتُمُونَ» (بقره/72) رفته بود ميهماني يك ساعت قشنگي روي طاقچه اتاق بود دهانش پر آب شد دستش هم دله بود و آن را گذاشت در كيسه‌اش. صاحبخانه آمد، گفت: : ساعت كو؟ گفت: نمي‌دانم. بالاخره به بچه‌ها گفت: شما برداشتيد. گفتند: نه. يك مدتي گذشت و گذشت ساعت در كيسه ايشان صدا كرد. (لو مي‌رود قصه)
قَالَ الْكَاظِمُ (ع) : «إِنَّ الْعَاقِلَ لَا يُحَدِّثُ مَنْ يَخَافُ تَكْذِيبَهُ وَ لَا يَسْأَلُ مَنْ يَخَافُ مَنْعَهُ وَ لَا يَعِدُ مَا لَا يَقْدِرُ عَلَيْه»(كافي، ج‌1، ص‌20) آدم عاقل بلوف نمي‌زند در مهريه حساب مي‌كند من شغلم اين است وضعيت مالي من اين است اين قدر مي‌توانم مهريه بدهم. خواستيد ازدواج كنيد، بسم الله، نخواستيد اختيار با شما. دست و پايش را گم نمي‌كند. چيزهايي را نمي‌گويد كه عمل نمي‌تواند بكند.
10- عاقل از خودش حسابرسي مي‌كند و زمان شناس است
حضرت علي (ع) فرمود: «وَ عَلَى الْعَاقِلِ أَنْ يُحْصِيَ عَلَى نَفْسِهِ مَسَاوِيَهَا فِي الدِّينِ وَ الرَّأْيِ وَ الْأَخْلَاقِ وَ الْأَدَبِ فَيَجْمَعَ ذَلِكَ فِي صَدْرِهِ أَوْ فِي كِتَابٍ وَ يَعْمَلَ فِي إِزَالَتِهَا»(بحارالأنوار، ج‌75، ص‌6).
آدم عاقل از خودش حسابرسي مي‌كند. چون گران ترين چيزها خود انسان است. شما خانه‌تان را سركشي مي‌كني اموالتان را سركشي مي‌كنيد ماشين خود را سركشي مي‌كني همينطور كه هر چيزي را بازرسي مي‌كني گران ترين اشياء خود شما هستيد. و حضرت فرمود: آدم عاقل بايد از خودش بازرسي كند. من امروز دو تا گناه كردم. من امروز يك حرف زشت زدم. من امروز نگاه بد كردم. من امروز يك مومني را ترساندم. من امروز. . .
حديث داريم قَالَ الصَّادِقُ (ع): «فِي حِكْمَةِ آلِ دَاوُدَ عَلَى الْعَاقِلِ أَنْ يَكُونَ عَارِفاً بِزَمَانِهِ مُقْبِلًا عَلَى شَأْنِهِ حَافِظاً لِلِسَانِهِ»(كافي، ج‌2، ص‌116) امام صادق (ع) فرمود: آدم عاقل بايد زمان شناس باشد. الآن وقت چيست؟ اين عنصر زمان عنصر خوبي است. ببينيد دعاهاي ما را دم افطار شكم گرسنه امام دعا يك سطري مي‌گويد. چون آدم گرسنه را نمي‌شود گفت: بنشين دعا بخوان. و لذا مي‌گويد: يك دعا بخوان يك سطري.
قَالَ الْكَاظِمُ (ع): «اللَّهُمَّ لَكَ صُمْتُ وَ عَلَى رِزْقِكَ أَفْطَرْتُ وَ عَلَيْكَ تَوَكَّلْتُ يُكْتَبُ لَكَ أَجْرُ مَنْ صَامَ ذَلِكَ الْيَوْمَ»(إقبال‌الأعمال، ص‌117)
شكم گرسنه بيش از يك سطر نمي‌كشد. افطاري كه كردي مي‌گويد: خب حالا ميزان شدي حالا اگر خواستي دعا بخواني دعاي افتتاح بخوان. باز شكم پر هم بيش از يك ربع نمي‌كشد. يك چند ساعتي كه گذشت بعد از ساعت 12 معده يك خرده فشارش كم شده مي‌گويد حالا بنشين دعاي ابوحمزه ثمالي را بخوان در سحرها. و در شهرهاي ايران اصفهان درجه يك است از نظر اينكه دعاهاي ابو حمزه‌ي متعدد دارد. يعني مردمي هستند در اصفهان سي شب ماه رمضان هر شب دعاي ابوحمزه مي‌خوانند. و دعاي ابوحمزه را بايد خود امام زين العابدين (ع) بخواند. در عمرش آدم بخواند مي‌ارزد. بخوانيد و ترجمه‌اش را هم بخوانيد. ‌اي كاش! در هر شهري يك دعاي ابوحمزه بود كه چه مي‌گويد: دو ساعت امام زين العابدين (ع) چگونه حرف مي‌زند؟
عارف به زمان؛ الآن اين را بگوييم يا نه. معلم عاقل كيست. معلم عاقل كسي است كه وقتي نمره 20 به بچه مي‌دهد زير نمره 20 نصيحت كند فرزند عزيزم! شما كه در اين درس نمره 20 آورده‌اي دوست داشتم اين كار را هم انجام دهيد. نصيحت زير نمره 20 مي‌چسبد. اما وقتي معلم نمره صفر مي‌دهد، آن هم صفر قد در قوري بعد زير نمره صفر نصيحت مي‌كند. ورقه را بچه پاره مي‌كند مي‌گويد: برو. حالا نصيحتم مي‌كند. چون بچه‌ها نمي‌گويند: به من 20 داد مي‌گويند: 20 گرفتم. نمي‌گويد صفر گرفتم مي‌گويد: به من صفر داد. بچه هر وقت 20 گرفت مي‌گويد 20 گرفتم اما صفر مي‌گيرد نمي‌گويد صفر گرفتم مي‌گويد صفر به من داد. آدم بايد حساب كند. آن شبي كه براي دخترت گوشواره مي‌خري نصيحتش كن. حديث داريم: وقتي مرد مي‌رود مسافرت لب در خانه موعظه كند به خانمش، آنجا اگر نصيحت كند مي‌گيرد اثر مي‌گذارد.
حديث داريم كه: مرد وقتي مي‌خواهد سفارش به تقوا كند در وقت خداحافظي خانم خود را سفارش به تقوا كند. سفارشها وقت جدايي در ذهنها مي‌ماند لذا معمولاً وصيتها يادشان است كه آخرين كلام بابايم، آخرين كلام مادرم، چه بود. عارف به زمان در اين زمان كار حق چيست. عاقل، عارف به زمان باشد.
يك قصه برايتان بگويم احتمالاً قصه را شنيده باشيد.
11- اثر ترك مباحثه امام رضا با صائبي بخاطر نماز
در قرآن اسم چند گروه مطرح شده يكي از گروه‌هايي كه اسمشان مطرح شده يهودي‌ها هستند مسيحي‌ها هستند و يكي هم صابئين. كلمه صابئين در قرآن آمده. گروهي هستند با حضرت يحيي (ع) خيلي رابطه‌شان گرم است. رابطه‌شان با ستاره‌ها گرم است نمازي دارند برنامه‌اي دارند زندگيشان بايد كنار رودخانه باشد كه الآن هم در اهواز و بصره و اينها هستند عقيده به تبليغ ندارند. كاري نداريم. اسم صابئين در قرآن آمده زمان قديم عددشان زياد بود. يك شخصي رهبرشان شد به نام عمر، عمر صابئي، رهبر صابئين بود. ايشان خيلي دانشمند بود اين آقاي عمر يك دانشمند بسيار مغرور و لجباز بود. با امام رضا (ع) چند جلسه بحث كرد و خيلي آدم مغروري بود زير بار نمي‌رفت. در يكي از جلسات امام رضا (ع) ايشان را ضربه فني كرد. يعني يك كاري كرد كه گفت: درست است. حق با شماست. اسلام درست است تا در يكي از جلسات مباحثه امام رضا (ع) دليل آورد ايشان را ساكت كرد. اذان گفتند: امام رضا (ع) بلند شد براي نماز خواندن. گفتند: آقا! ايشان رهبر يك فرقه‌اي است يك چند دقيقه ديگر بنشين ايشان مسلمان مي‌شود، جلسه جلسه حساسي است. مهمترين جلسات تاريخ است. فرمود: الان مي‌خواهد مسلمان شود مي‌خواهد نشود. مهمترين جلسات تاريخ را امام رضا (ع) رها كرد رفت سراغ نماز. الآن چي؟ الآن كه در كتابخانه‌هاي ما اذان كه گفت تعطيل مي‌شود؟ بازار ما تعطيل مي‌شود؟ كارخانه ما تعطيل مي‌شود؟ كارگاه ما تعطيل مي‌شود. به ساده ترين چيز ما نماز را عقب مي‌اندازيم. عالم به زمان. امام حسين (ع) ظهر عاشورا گفت: الآن وقت نماز است. آقا! دشمن مسلح روبروي ماست. فرمود: الان وقت نماز است. استفاده كنيم از زمان توجه به زمان داشته باشيم.
خلاصه‌اش: درباره‌ي عقل روايات زيادي داريم و اشاره مي‌كنند وقت تمام شد چيزهايي كه عقل را رشد مي‌دهند: مطالعه عقل را رشد مي‌دهد مشورت عقل را رشد مي‌دهد، مسافرت عقل را رشد مي‌دهد. تحصيل عقل را رشد مي‌دهد.

«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»

لینک کوتاه مطلب : https://gharaati.ir/?p=2066

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.