قرآن، کتاب هدایت – 1
موضوع: قرآن، کتاب هدایت (1)
تاریخ پخش: 70/09/28
بسم الله الرحمن الرحیم
1- درباره قرآن
در خدمت برادران و خواهران دانشجو هستیم، بحث به مناسبت روز وحدت حوزه و دانشگاه پخش میشود، آذر سال هفتاد، خوب در خدمت برادران من فکر میکردم که چه مسئلهای را مطرح کنم که مربوط به حوزه باشد و دانشگاه را یکی از دوستان و عزیزان مطرح کرد، دیدم پیشنهاد خوبی است، آن پیشنهاد این است که حضرت امام فرموده در باره حوزه و دانشگاه، بیانی است از حضرت امام (ره) گر چه توی بیان، من فتوکپیاش را آوردهام، پشت مجله حوزه هم این چاپ شده بود و یک جمله در آن است که من زبانم نمیگردد بگویم ولی معذرت میخواهم از همه امت حزب الله و از روح مقدس حضرت امام، از همه مردم معذرت میخواهم من حرف امام را میخوانم منتها حالا یک کلمهای است که من اگر خودم باشم نباید بخوانم، منتها چون حرف امام است میخوانم.
(هان، ای حوزههای علمیه و دانشگاهها)، این خطاب امام به حوزه و دانشگاه است، (هانای حوزههای علمیه و دانشگاههای اهل تحقیق به پا خیزید و قرآن کریم را از شر جاهلان متنسک وعالمان که از روی علم و عمد به قرآن و اسلام تاخته و میتازند، نجات دهید، به پا خیزید و قرآن را نجات دهید، حالا اینجاست که عرض کردم نمیتوانم بگویم، یکبار دیگر از همه بینندگان و شنوندهها معذرت میخواهم و اگر نه خودم من همچین عقیدهای ندارم و اینجانب، امام میفرماید: (و اینجانب از روی جد و نه تعارف معمولی میگویم، از عمر به باد رفته خود حسرت میخورم، از عمر به باد رفته خود در راه اشتباه و جهالت تأسف میخورم.
عقیده ما اینست که بعد از امام زمان (عج) آبروتر از حضرت امام نیست، اما خودش، خودش را اینطور پایین میبیند، مثل امیرالمؤمنین، امیرالمؤمنین، بعد از رسول اکرم(ص) بهترین فرد کره زمین است، اما مناجاتهایی که میکند، آدم احساس میکند، اینقدر به درگاه خدا التماس میکند و خودش را کوچک میکند و شماای فرزندان برومند اسلام، حوزه و دانشگاه از توجه به شئون قرآن، به شئونات قرآن و ابعاد بسیار مختلف آن و تدریس قرآن در هر رشتهای از آن، آن را تحت نظر و مقصد اعلای خود قرار دهید، تا خدای ناخواسته در آخر عمر، ضعف و پیری بر شما هجوم کرد، از کردهها پشیمان و تأسف بر ایام جوانی نخورید، همچون نویسنده، این جملهای است از امام راجع به حوزه و دانشگاه در رابطه با اینکه قرآن مظلوم است.
یک خورده میخواهم در باره قرآن صحبت کنم، این قرآن چی است، چرا مظلوم است، الآن ده، سیزده سال از انقلاب میگذرد، چقدر قرآن در حوزهها آمده، چقدر قرآن وارد دانشگاه شده است، لیسانس و مهندس فارغ التحصیل دانشگاه در جمهوری اسلامی، چقدر انسش با قرآن بیشتر از لیسانس و مهندس زمان شاه است، چی شد؟ چقدر هست؟ کجا هستیم؟ یک مقدار در باره عظمت قرآن، ابعاد قرآن، یک نکاتی را میخواهیم بگویم،
و از خداوند میخواهم که به من و همه شما عزیزان توفیق بدهد، خودمان حداقل بتوانیم کاری بکنیم که قرآن پهلوی ما مهجور و متروک نباشد، جملهای هم از مقام معظم رهبری است راجع به قرآن که آن را میخوانم.
2- نامها و اسامی قرآن
حالا قبل از هر چیز، راجع به قرآن و نامهای قرآن صحبت کنم، قرآن لقبهایی دارد، یک آیات، القاب قرآن، آیات «أَحْسَنَ الْحَدیثِ» (زمر/23) یعنی این کلماتی که میگویم همه آنها در قرآن هست، قرآن به خودش گفته من آیه هستم یعنی نشانه «أَحْسَنَ الْحَدیثِ» بهترین حدیث هستم «أَحْسَنَ الْقَصَص» (یوسف/3) بهترین قصهها هستم، دویست و شصت وهشت قصه در قرآن است، بعضی از آنها کاملا قابل فیلمبرداری است، یعنی یک سناریو است منتها داستانهای واقعیت دارد، نه رمانهای خیالی، طراحان این قصهها، انبیاء بودهاند یا طاغوتها، «أُمُّ الْکِتاب» (آلعمران/7) برهان، «بُرْهانٌ» (نساء/174)، «بُشْرى» (بقره/97)، قرآن میگوید من بشارت میدهم. این القابی است که در قرآن آمده است، «بَصائِرُ» (جاثیه/20)، بصیرت، دید، برای شما دید میدهم، بیان هستم کلمه بیان هم در قرآن آمده است «هذا بَیانٌ لِلنَّاسِ» (آلعمران/138)، «بَیِّنَهٌ» (انعام/157) معجزه هستم، «تِبْیاناً لِکُلِّ شَیْء» (نحل/89) روشنگرم، تفصیل، باز میکنم جملات پیچیده را برای شما، حکمت هستم.
حکمت غیر از علم است، علم محفوظات است حکمت دید است، ممکن است یک کسی سواد خواندن و نوشتن نداشته باشد اما دید داشته باشد. حق است، ذکر مبارک است، رحمت است،، «صُحُفاً مُطَهَّرَهً» (بینه/2) است «صُحُفٍ مُکَرَّمَهٍ» (عبس/13) است، « صراط مستقیم» است، تمام این کلمات در خود قرآن آمده است، «الْعُرْوَهِ الْوُثْقى» (بقره/256) است، ریسمان محکم است، عزیز است، نفوذ ناپذیر، علم است، قرآن حکیم است، عظیم است، کریم است، مبین است، مجید است، قیم است، کوثر است، مبارک است، مصدق است، یعنی تصدیق میکند، کتابهای پیشین را، یعنی نیامده زیراب تورات و انجیل را بزند، بارها گفته است: قرآنم آمدهام برای تکمیل ادیان، نیامدهام که خراب کنم ادیان قبل را، مصدق است، مؤذه است، مهمین است، نور است.
این القاب قرآن که مقداریش را هم نخواندم، حالا این چی است، بحث ما امروز اینست چیست این امامی که نفر دوم است، پهلوی ما بعد از امام زمان (عج) آبرومندترین افراد است، امامی که میلیونها ترسو را شجاع کرد. سلطنت دوهزاروپانصد ساله را ریشه کن کرد، تحولی خداوند به دست او در ایران بوجود آورد. امام میفرماید: غصه میخورم چرا با قرآن بیش ازاین نبودهام.
یک دانشجو هست هم سن شماها، سال سوم دانشگاهش است، ایشان همه قرآن را حفظ است، بنام آقای پرهیزکار، که روزهای دوشنبه که ما در رادیو تفسیر میگوییم، ساعت یک تا دو، اول آن با صوت قرآن میخواند بعد من تفسیر میگویم، صوت آن، بارها مقام معظم رهبری به این آقای پرهیزکار که دانشجو است و حافظ قرآن، چندبار تا حالا فرموده: حاضرم خداوند عضوی از من را قطع کند و فلج کند که مثل تو حافظ قرآن باشم.
3- عظمت قرآن
قرآن چیست؟ کی است؟ که رهبر انقلاب میخواهد ناقص الخلقه شود که با آن مأنوس شود، ما باید فکر کنیم چیست؟ معلوم میشود ما توی باغ نیستیم، بیننده جوان وقتی بالغ شد حاضر است یک فیلم را دو ساعت ببیند برای یک لحظهای که دوستش دارد، یعنی دو ساعت حاضر است بنشیند برای اینکه یک دقیقه آن را ببیند، حتی اگر از دستش برود، یک ده، بیست تومان دیگه میدهد، یک، دو ساعت دیگه مینشیند، که یک لحظه یکبار دیگر… اما شما به بچه سه ساله بگو آقاجون، شهوت، همینجور نگاهت میکند، شهوت، چون بالغ نیست هر چی بهش بگی نگاهت میکند.
ما نسبت به قرآن هر چی او بگوید ما نگاه میکنیم، ما نسبت به قرآن بالغ نیستیم، ما بالغ نشدهایم، و اگر نه، امامی که آخه امام میفرماید من از عمر خود تأسف میخورم.
چرا، رهبر انقلاب میگوید میخواهم فلج شود عضوم که من مثل تو حافظ قرآن شود، این چیست؟ این مسأله چیست؟ یا باید بگوییم آنها نمیدانند و یا باید بگوییم ما بالغ نشدهایم، حالا آنها مسأله امیرالمؤمنین هم هست، بگذارید از امیرالمؤمنین بخوانم برایتان که قرآن چی است، آدم دیوانه میشود، امیرالمؤمنین میفرماید: قرآن «نُوراً لَا تُطْفَأُ مَصَابِیحُهُ» (نهج البلاغه/خطبه 198) نوری است که هیچ وقت خاموش نمیشود، هر چی دنیای علم پیش برود جلوه قرآن بیشتر میشود، علامه طباطبایی صاحب تفسیر المیزان، استاد شهید مطهری فرمود: قرآن دوسال به دو سال باید تفسیرش عوض شود، چون هرچه دنیا علم پیش میرود جلوهای پیدا میشود، عجب، تازه بعد از نشر کامپیوتر، حروف قرآن را که میدهند به کامپیوتر، مثلا میگویند آن سوره را که اولش میگوید بسم الله الرحمن الرحیم، قاف سر و کار آن با «قاف» بیشتر است، این چیست؟ چه کتابی است که اول و آخرش یکجور است. معمولا سخنران اولین دفعه که حرف میزند و مقاله مینویسد آبکی است، کم کم، کم کم بهتر میشود، معمار خانه اولش با خانه پانصدمش فرق میکند، هر کسی اول کار ناشی است، و بعد متخصص میشود، قرآن چه کتابی است که آیه اولش با آیه آخرش یکجور است، فقر و غنا، جنگ و صلح، شهرت و گمنامی، تمام حوادث بیست وسه سال، اول و آخر اصلا مسأله یکجور است؟ میفرماید: «وَ سِرَاجاً لَا یَخْبُو تَوَقُّدُهُ وَ بَحْراً لَا یُدْرَکُ قَعْرُهُ» (نهج البلاغه/خطبه 198) قرآن دریایی است که قعرش درک نمیشود،
علامه طباطبایی در تفسیر آیه صد سوره بقره میفرماید: این آیه، یک میلیون و دویست هزار رقم معنا دارد، چیست؟ دریایی است که درک نمیشود، «وَ شُعَاعاً لَا یُظْلِمُ ضَوْءُهُ» (نهج البلاغه/خطبه 198) شعاعی است که ظلمانی نمیشود، نورش خاموش نمیشود، «وَ شِفَاءً لَا تُخْشَى أَسْقَامُهُ» (نهج البلاغه/خطبه 198) مرحمی و شفاعی است که «لَا تُخْشَى» آدم وحشتی ندارد از «أَسْقَامُهُ» معمولا یک آمپول و قرصی که آدم را خوب میکند، دردی را خوب میکند ولی همین موجب یک درد دیگه میشود، لذا حدیث داریم «شرب الدواء للجسد کالصابون للثوب ینقیه و لکن یخلقه» (شرحنهجالبلاغهابنابىالحدید/ج20/ص300) دواء مثل صابون است، صابون لباس را تمیز میکند اما استحکام لباس را کم میکند یک کسی که دوهزارتا قرص بخورد، دیگه آن استخوان بندی و دستگاهش آن دستگاه قبلی، درست است قرصها درد آن را موقتا آرام کردهاند مثل صابون تمیز میکند اما استحکام نخ را از بین میبرد، ولی میفرماید این شفاعی است که که اینطور نیست که قرصی را بخوری شفا پیدا کنی ولی یک مرض دیگه دنبالش باشد. ماجرا چیست؟ ما هنوز به سراغ قرآن نرفتهایم، ببینیم قرآن چی میگوید.
امیرالمؤمنین در باره قرآن میفرماید: از هر چیزی «الْقُرْآنُ أَفْضَلُ کُلِّ شَیْءٍ دُونَ اللَّهِ» (بحارالانوار/ج89/ص17) باز من همه را نمیخوانم،
قرآن میفرماید «لَوْ أَنْزَلْنا هذَا الْقُرْآنَ عَلى جَبَلٍ لَرَأَیْتَهُ خاشِعاً مُتَصَدِّعاً مِنْ خَشْیَهِ اللَّهِ» (حشر/21) قرآن مواد منفجره است، آیهاش هم این است «لَوْ أَنْزَلْنا هذَا الْقُرْآنَ عَلى جَبَلٍ لَرَأَیْتَهُ خاشِعاً مُتَصَدِّعاً مِنْ خَشْیَهِ اللَّهِ» اگر قرآن را بر کوه نازل کنیم کوه تکه تکه میشود، بعد میگوید: این قرآن را بر انسان نازل کردیم، تکان نخورد، این چیست؟ باید ببینیم این قصه چیست؟ میارزد که بعداز ده، سیزده سال، بنشینیم ببینیم چی چی است؟ که حضرت امیرالمؤمنین میگوید، خوب، «فِیهِ خَبَرُکُمْ وَ خَبَرُ مَنْ قَبْلَکُمْ وَ خَبَرُ مَنْ بَعْدَکُمْ وَ خَبَرُ السَّمَاءِ وَ الْأَرْضِ وَ لَوْ أَتَاکُمْ مَنْ یُخْبِرُکُمْ عَنْ ذَلِکَ لَتَعَجَّبْتُمْ» (کافى/ج2/ص599) اخبار شما در قرآن است و اخبار پشینیان هست، عوامل سقوط ملتها و عزت ملتها، فلسفه تاریخ در آن است، چطور یک امت عزیز شدند، یک امت ذلیل شدند، «وَ خَبَرُ مَنْ بَعْدَکُمْ» خبر کسانی است که بعد از شما هستند، هم اخبار روز دارد، هم اخبارگذشته و هم اخبار آینده، امیرالمؤمنین میفرماید: «وَ خَبَرُ السَّمَاءِ» اخبار آسمانها هم دارد، قرآن وقتی میگوید «ِرَبِّ الْمَشارِقِ وَ الْمَغارِبِ» (معارج/40) قدیم میگفتند مشرقها و مغربها چیست؟ یک مغرب است و یک مشرق، خلاص، این بعد از این که کروی بودن زمین وحرکت زمین روشن شد، معلوم شد، که هر لحظه برای گوشهای هر مشرقی «رَبِّ الْمَشارِقِ وَ الْمَغارِبِ» خدای مشرقها و مغربها، بعد معلوم شد، «یُخْرِجُ الْخَبْءَ فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ» (نمل/25) آیه قرآن است «خَبء» یعنی گیاه، آسمان «یُخْرِجُ الْخَبْءَ فِی السَّماواتِ»، قرآن میفرماید که «وَ کَأَیِّنْ مِنْ آیَهٍ فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ یَمُرُّونَ عَلَیْها وَ هُمْ عَنْها مُعْرِضُونَ» (یوسف/105) «وَ کَأَیِّنْ» یعنی چه بسا «مِنْ آیَهٍ» چه بسا آیاتی است که «وَ کَأَیِّنْ مِنْ آیَهٍ فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ یَمُرُّونَ عَلَیْها» درحالی که «وَ هُمْ عَنْها مُعْرِضُونَ» این آیه در قرآن است چه بسیاری آیههای در آسمانهاست که بشر مرور میکند بر آن، اما غافل است، قدیم که هواپیما نبود، مینشستیم میگفتیم در آسمانها آیاتی است انسان مرور میکند بر آنها، مراد از مرور یعنی نگاه، مرور میکند یعنی نگاه میکند آخه نگاه کردن یعنی مرور است. شما اگر نگاه کردی به یک جا، باید بگی مرور کردم، بشر سوار هواپیما که شد، وقتی رفت از توی ابرها و بالای ابرها و اینها میشه گفت واقعا «وَ کَأَیِّنْ»، «یَمُرُّونَ» حالا میشود «یَمُرُّونَ عَلَیْها» تا آدم سوار نشود هواپیما معنیاش را نمیفهمد، هر چی علم پیش میرود حالا آدم میفهمد.
4- معجزه قرآن
انسان تقصیری ندارد، به مقدار اطلاعاتش چیز میفهمد بگذار یک مثل بزنم، پنجاه سال پیش توی بازار، عدسی، حلیم، آبگوشت کله و… بود، اینقدر ساندویچ نبود، معجون نبود، بنابر این چون ساندویج و آب میوه و معجون نبود، پنجاه سال پیش اگر کسی به پدربزرگها میگفت بیرون غذا خوردم، ذهن ما به سمت ساندویج، نمیرفت، بعد که یک چیزی کشف شد، ذهن توسعه پیدا میکند، یعنی آیات قرآن هم همینطور است براساس «وَ کَأَیِّنْ مِنْ آیَهٍ» «ِرَبِّ الْمَشارِقِ وَ الْمَغارِبِ»
سعدی میگوید در هر نفسی که فرو میرود ممد حیات است و چون بر میگردد مفرح ذات است، پس در هر نفسی دو نعمت موجود است.
امام صادق میفرماید: نه خیر درهر نفسی الاف چند هزار، بالاخره سعدی درست میگوید یا امام صادق، سعدی هم مرد دانشمندی است، سعدی میگوید در هر نفس دو تا، امام صادق گفتیم، میگوید چندهزار تا، حالا مثلا دویست سال پیش، ما میگفتیم، میگوید چندهزار تا، چند هزار تا نشد، یکی، دو تا، ما چند سال پیش اگر مینشستیم یک نفس میبردیم، میگفتیم: امام صادق چرا میگوید: نمیفهمیدیم، میگفتیم به نظرم سعدی درست گفته است، چون بالاخره هر چی شما هن و هن کنی، در هر یک منی چند هزار نفس نیست، یعنی چی که آدم در هر نفسی چند هزار نعمت، گیج میشدیم، حالا میگویند انسان، نفس که میکشد، اکسیژن میگیرد و کربن پس میدهد، برگ درخت، البته این برگ پلاستیک است. برگ درخت ما اکسیژن میگیریم کربن میدهیم، برگ درخت کربن میگیرد اکسیژن پس میدهد و اگر این برگ درخت با من همکاری نکند فردا شب من خفه میشوم، پس در هر نفسی، هر برگی، در اکسیژن سازی کمک میکند، توی اقیانوسها، هر روز چند هزار ماهی میمیرند، نهنگها ماهی مردهها را میخورند، ماهی مردهها را که خوردند آب اقیانوسها خوب میشود، اگر نهنگها بگن از فردا گوشت تازه، اصلا ماهی مرده نمیخوریم، اگر نهنگها این ماهی مردهها را نخورند، این ماهی مردهها آب اقیانوس را بدبو میکنند آب اقیانوس بدبو شود، تنفس برای شما مشکل میشود، پس، در هر نفسی، هر نهنگی و هر برگ درختی، توی قرآن هر کلمهاش اینست.
پریروز مهمان داشتیم از کانادا آمده بود، ایشان فوق لیسانساش را اینجا گرفته، رفته کانادا، دکترای تبلیغات و ارتباط بگیرد، بهش گفتم: چی چی میخوانید شما آنجا؟ بالاخره، ما چند سال مبلغیم، دکتریم، آمپول زنیم، نمیدونم لیسانس، چی چی، برای ما، آخر من خودم چند سال مبلغم دیگر، شما که رفتهای دکترای تبلیغ بگیری، مثلا تو چی چی بلدی که ما بلد نیستیم؟ گفت: نه روش ایجاد ارتباطات که هر کسی مخاطبش را، یعنی باهر مخاطبی یک جوری برخورد میکنیم. یک خورده از این حرفهای استاندارد زد، خوب از کانادا برگشته است و تحصیل کرده است، ما هم یک شیخ شبون و نشستیم نگاهش کردیم که مثلا این آقا رفته دکترای تبلیغات بگیره مثلا چه خواهد کرد، گفتم: آقا میشود بگویی ارتباطات چیست؟ بالاخره یک خورده که حرف زد.
گفتم خوب اینها را که ما بلدیم، منتها شما اسم رویش میگذاری، آنوقت میگی دکتر شد، اینها مایههاش توی قرآن هست، بگذارید یک مثل بزنم، حضرت موسی عصایش را که میانداخت چی میشد، مار میشد، یک جا میگوید «کَأَنَّها جَانٌّ وَلَّى مُدْبِراً» (نمل/10) «جَانٌّ» یعنی مار باریک، یک جا میگوید وقتی عصایش را انداخت «حَیَّهٌ تَسْعى» (طه/20) «حَیَّهٌ» یعنی مار معمولی، مار عادی، «حَیَّهٌ» یک جا میگوید وقتی عصایش را انداخت «هِیَ ثُعْبانٌ مُبینٌ » (اعراف/107) ثُعبان یعنی اژدها، بالاخره عصا انداخت مار باریک شد، مار عادی شد، مار بزرگ شد، چی چی شد؟ قرآن را که وارسی میکنیم میبینیم، سه مرحله است، اولین دفعه که خدا به موسی گفت: موسی الآن پیغمبر شدی، به چه دلیل؟ عصایت را بیانداز، عصاش را انداخت، لحظه اول مار باریک بود، چون اصلا اگر همان لحظه اول اژدها میشد خود موسی غش میکرد، آنجا برای دفعه اول، مار باریک بود، برای مردم عادی که آمد گفت مردم توجه توجه، من اکنون پیغمبر شدهام، معجزه، عصا انداخت، مار عادی شد، طاغوت زمان، فرعون چون خیلی قلدر بود زیربار نمیرفت مار را که انداخت اژدها شد، خوب این هر مخاطبی، یکجوری، من خلاصهاش را به شما بگویم، کلمهای در قرآن نیست مگر اینکه چند تا نکته توش باشد. حیف که جدی نرفتیم سراغ قرآن، این که ما رفتیم سراغش «إِذَا الشَّمْسُ کُوِّرَتْ» (تکویر/1) «کُوِّرَتْ» نمیدانم تجوید و فلان، این پوست قرآن است. روح قرآن چی است؟
5- قرآن از دیدگاه علی
اخبار طبیعی، اخبار غیبی، بخصوص که اگر آدم بتواند در قرآن شیرجه برود، یعنی آیات را بتواند به هم پیوند بزند یک چیزهایی خیلی نوی در میآید «ذَلِکَ الْقُرْآنُ فَاسْتَنْطِقُوهُ» (نهجالبلاغه/خطبله 158) امیرالمؤمنین فرمود این قرآن است، بنشین فکر کن از آن نکته در بیاور، من یک چیزی را چند سال پیش، شاید پنج، شش سال پیش یکوقت گفتهام.
یکوقت من تو خانه نشسته بودم این حدیث را دیدم «الْمُؤْمِنُ مِرْآهُ الْمُؤْمِنِ» (تحفالعقول/ص171) مؤمن آینه مؤمن است، آینه که جیبتان نیست هیچ کدام، مؤمن آینه مؤمن است، یک آینه برداشتم گفت مؤمن آینه مؤمن است یعنی چه؟ فرض کنید این آینه، نگاه کردم و گفتم مؤمن آینه مؤمن است یکخورده فکر کنم، آینه عیب را بزرگ نمیکند، مثل ذره بین، تو هم عیب مردم را بزرگ نکن. 2- آینه وقتی عیب را میگوید داد نمیزنه، تو هم داد نزن، یواش بگو،
3- آینه از صفایی که دارد عیب من را میگوید: غرض و مرض و کینه و عقدهای ندارد، تو هم از صفا انتقاد کن، نه رو خط بازیهای سیاسی و عقدههای شخصی.
آینه عیب را روبرو میگوید، پشت سر نمیگوید، شماهم عیب را به خودش بگو، پشت سرش نگو، آینه مراعات پست و مقام را نمیکند، هر که باشد عیب را میگوید، تو هم حرفت را بزن نترس.
آینه را بزنی بشکنی، ریزهاش بکنی، تکه هایش را هم برداری باز میگوید: این عیب را داری، مؤمن اگر تکه تکهاش هم بکنی، آینه وقتی خودش عیب را میگوید که گلی و خاکی و غبارزده نباشد، هی، ما چیزی را نگاه کردیم تو آینه، یه چیزی از در آمد، بعد هم با دوستانمون که صحبت کردیم تا بیست و شش نکته شد، همین که میگویم، «الْمُؤْمِنُ مِرْآهُ الْمُؤْمِنِ» (بحارالانوار/ج71/ص268) مؤمن آینه مؤمن است همین!!
بسم الله الرحمن الرحیم، بنام خداوند بخشنده مهربان، امیرالمؤمنین میفرماید: من در تفسیر بسم الله اگر نکات علمی بگویم، چند بار شتر دفاترش پر میشود و آخرش تمام نمیشود، دروغ که نیست، جنگل چیست؟ همین درختهای بیخودی، ولی جنگل شناس که میآید میبیند، صدها نوع مواد از این درختها.
نفت چیست؟ همین که توی چرا غ است، ما عوام هستیم یعنی که به ما که میگویند قرآن، مثل این که به عوام میگویند، جنگل، نفت، به یک عوام که میگویی نفت، میگوید همین که در چراغ است، جنگل، درختهای بیخودی، الآن ما نسبت به قرآن عوام هستیم، ببخشید، از عوام، چی بگم، دروغ بگم یا راست، از عوام، این قرآن یک چیزی درونش است، باید کشف کرد.
6- توصیهای به حوزه و دانشگاه
مطلب چهارم اینست که در عین حال که اساس در حوزهها فقاهت است، به مناسب هفته حوزه و دانشگاه است. قرآن هم باید بیاید توی دانشگاه، هم باید، معطل این کتابهای معارف نشوید کتابهای معارف را برای ترم، واحد و نمره بخوانید و نمره بگیرید یک عقیدتی، ایدئولوژی، چیزی، که رفوزه نشوید، اما اگر بار علمی خواسته باشید، باید خودتان علاوه بر کتابهای دانشگاه، خودتون مطالعه کنید، بچههای دبیرستانی هم همینطور هستند، این درسهایی که میخوانیم، برای نمره است که مدرک دیپلم را بگیریم اما با دیپلم آدم دانشمند نمیشود، با لیسانس هم نمیشود، باید اضافه، درسهای حوزه همینطور است حوزه تعطیلاتش را که حذف کنیم، تابستان است، ماه رمضان است، محرم است، مثل دانشگاه، تعطیلات زیاد است، آن طلبههایی ملا هستند که در ایام تعطیلی هم برای خودشان…. باید از تو بجوشد، چیزی که آدم از بیرون میگیرد، کم است، باید مایه از تو باشد، میفرماید که مطلب چهارم اینست که در عین حال که اساس درحوزهها فقاهت است ولیکن از دیگرعلوم اسلامی نباید غفلت شود یا مثلأ ازقرآن مقام معظم رهبری به حوزه فرمود، تلویزیون هم پخش کرد، ازقرآن نباید غافل شویم، علم قرآن یا شناختن قرآن، فهم قرآن، حالا علم قرآن هم یا گاهی علوم قرآن هست، من الآن درکتابخانهام شمردم، حدود پنجاه تا کتاب دارم درباره علم قرآن، قرآن چند تا تشدید دارد مد دارد، قرا، خطاط، تجوید یعنی مثل اینکه ادم برود مسجدالحرام، پایهها و بلندگوها و سنگها را بشمارد، مسجدالحرام این نیست، علم قرآن باز غیر از روح قرآن است، علم قرآن شناخت قرآن، فهم قرآن، انس با قرآن است.
یک حدیث بخوانم برایتان، هر چی از امام رضا سؤال میکردند با قرآن جواب میداد ضرت زهرا(س) خادمی داشت بنام فضه، بیست سال از آن سؤال کردند با قرآن جواب میداد، بیست سال هر چی از آن پرسیدند با قرآن جواب میداد، میگفتند: اسم شما چیست؟ یک آیهای از قرآن میخواند.
مطلب چهارم اینست که در عین حال که اساس در حوزهها فقاهت است، لیکن از دیگر علوم اساسی نباید غفلت شود مثلا از قرآن نباید غافل شویم، علم قرآن، شناختن قرآن، فهم قرآن، انس با قرآن، باید به عنوان یک رشته در حوزهها وجود داشته باشد، طلاب ما باید همه و یا لااقل بخشی از قرآن را حفظ کنند، باید با آن مأنوس باشند، بسیاری از مفاهیم اسلام در قرآن است، ما اگر تنها در فقه بخواهیم بحث کنیم به فکر آنها نمیافتیم، انزوای قرآن در حوزههای علمیه و عدم انس ما با قرآن، ما را تنگ نظر خواهد کرد. باز ایشان میفرماید آنقدر که در روایت کار میکنیم در قرآن کار نمیکنیم، باز ایشان هم یک کلمه متاسفانه دارد، پیام مفصلی ایشان در باره قرآن داده، انس با قرآن.
برادرهای دانشجو، ما تقاضا میکنیم، برای حفظ این سفارشاتی که خود قرآن میگوید: من نورم و برهانم و معجزه هستم، ذکرم و تذکره هستم و کتاب مجید و کریم هستم وآن سفارشاتی هم که حضرت امیر میکند، آن سفارشاتی هم که رسول اکرم(ص) میکند و آن سفارشاتی که بنیانگذار جمهوری اسلامی میکند و آن سفارشاتی که مقام معظم رهبری میکند و با این همه سفارش باید لااقل شک کنیم که نکند اسراری است که ما محروم هستیم.
برویم به سراغ قرآن، چه جوری، نه بعنوان درس و واحد و ترم، بعنوان عشق به قرآن، بعد از نماز صبحمان یک سطر بخوانیم، شبها خیلی طولانی است من به شما عرض میکنم، شما حیف هستید وقتتان را صرف فیلم کنید و شما فیلم ساز هستید نه فیلم بین، برادرها در مقرهایی که مستقر هستید، خوابگاهها، در میان شما عزیزانی هستند روخوانی قرآن را راحت بلد هستند. افرادی ضعیف هستند، دوره خوبی است، دوره دانشجویی، میتوانید چند لحظه شبی یک ربع، عارتون هم نشود، عارمان هم نشود، شبی یک ربع ان آقا بشود معلم، اصلا همسایهها، ساعت پنج غروب میشود تقریبا شبهای زمستانی پنج و شش غروب میشود و ساعت ده تقریبا میخوابند، این پنج ساعت خوب آدم یک ساعت با خانوادهاش میگوید و میشنود، یک ساعت هم شامی و یک ساعت هم اخباری و بالاخره هر کاریش بکنیم دو ساعتی میماند. همه همسایهها مردم ایران قرآن را بلد نیستیم، ضعف است یک زمستان امسال تصمیم بگیرید تو هر کوچه، یک نفر قرآن بلد است و صداش بزنید بگوید آقا، چون شما قرآن بلد هستی، ما شبی یک ربع بدون پذیرایی، شبی یک ربع ما میآییم خونه شما و یا شما تشریف بیاور خانه ما. ما پنج نفریم یاد بگیریم، نکند اگر اتاقهایمان کثیف شد سراغ رنگ کاری میرویم، دربمان تاب برداشت سراغ نجارمی رویم، شیشه شکست دنبال شیشه بر میرویم، اما عمری قرآن بلد نیستیم، در خانهای که این آقا قرآن بلد است نمیزنیم.
الآن ما در ایران افرادی را داشتهایم که در دنیا اول شدهاند، استعداد ایرانی زیاد است اگر شما تصمیم بگیرید، لااقل قدم اول، آخه، ما این حرفها را که میزنیم مال کلاس چندم است که قرآن «بحری» نوری است که خاموش نمیشود، دریایی است که به قعرش نمیرسیم، شعاعی است که تا مهتابش کم نمیشود، شفاهی است که هیچ مرضی دنبالش نیست، افضل از هر چیزی است اینها که دروغ نیست، که آنوقت ما، حالا توی روخوانی قرآن گیریم، این زشت است.
قرآن اینقدر اسرار دارد، که رهبر انقلاب میفرماید: حاضرم عضوی از بدنم فلج شود و انسم با قرآن بیشتر شود، این قرآن اینقدر اسرار داشته باشد، آنوقت ما روخوانی قرآن را هم بلد نباشیم.
خطاب به حوزه و دانشگاه، حوزههای علمیه بحمدالله برخلاف حوزه علمیه نجف که قرآن در آن کم بود، در قم اخیرا، این دو سه ساله، قرآن اوجی گرفته است، امیدوارم حوزه ما برسد به جایی که، التبه من طلبه هستم ممکن است حرفی که میزنم از طرف علما و مدرسین حوزه و جامعه به من بگویند، به توچه؟ تو چه کاره هستی؟
بسم الله الرحمن الرحیم، من هیچ کاره هستم اما حرفی را میتوانم بزنم، و این حرف اینست، چه مانعی دارد یک مقداری از حقوقی که به طلاب داده میشود بر اساس قرآن باشد، همینطور که درسهای حوزه درجه بندی است یک درس مثلا ماهی دو تومان میدهند تا ماهی شش تومان. بیشترین حقوق حوزه هفت تومان است. یعنی از ماهی هزارتومان طلبهها دارند تا ماهی هفت تومان، آنهایی که ده، دوازده سال سابقه دارندامتحان کتبی و شفاهی و ازدواج کرده باشند، از هفت خان رستم که رد شوند ماهی هفت تومان دارند، بندگان خدا، حالا چه مانعی دارد که قرآن یکخورده جدیتر باشد، بحمدالله حوزه نسبت به قرآن تکان خوبی خورده حوزه قم، حوزه شهرستانها، بعضیهایشان هیج تکان نخوردهاند، دنبال همان درسهای قدیمی هستند، مثل همان زمان ناصرالدینشاه، به امید اینکه اصلا ما ادبیات، اول که میخواستند به ما فاعل و مفعول درس بدهند، به ما گفتند «ضرب زید عمروا» خوب این را میگفتند: «ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً کَلِمَهً طَیِّبَهً» (ابراهیم/24) آیه قرآن داریم، میشد ادبیات ما یکجوری برنامه ریزی بشود که اُنسمان با قرآن بیشتر شود، برادرهای دانشجو، استادی را بگیرید در خوابگاهتان، از نژاد و از تیپ و هم سن سالهای خودتان، شبی یک ربع درس قرآن بخوانید بعد ترجمه قرآن، بعد تفسیر قرآن، ما باید راجع به قرآن مأنوس باشیم، آدم خجالت میکشد که به ما بگویند مثلا در کشور پاکستان، پانصدهزار جوان حافظ قرآن است درجمهوری اسلامی کم، ما بحمدالله در ایران دختر 9 سالهای پیدا کردیم که حافظ باشد، بحمدالله پسر دوساله پیدا کردیم که تمام قرآن را حفظ باشد، بحمدالله خانمی پیدا کردیم که تمام قرآن را حفظ باشد. دانشجو پیداکردیم و داریم که همه قرآن را حفظ باشد. در میان طلاب بحمدالله جمعیتی هستند، بخش عظیمی از قرآن را حفظ هستند، ما از رفقای تفسیر نمونه بعضی از رفقایمان همه قرآن راحفظ هستند.
7- قرآن را همگانی کنیم
بحمدالله جمهوری اسلامی ما در این چند ساله که وزرایی بودند، چند تا وزیر بودند که همه قرآن را حفظ هستند، در شورای نگهبان داریم که همه قرآن را حفظ است حافظ قرآن در خیلی جاها داریم، در حوزه داریم، در دانشگاه داریم، در بازار داریم، در سپاه داریم، بنا را من دیدم، بنا که یک پایش هم در جبهه قطع شده بود، تمام قرآن را حفظ است، بنا هم هست. این پیداست که میشود حالا این رو خوانی قرآن است بعد ترجمه قرآن، یک مقداری مسأله قرآن زنده بشود، آخر حرفم هم نه قرآن، اذان هم همینطور، بیاییم تو خونهمان اذان بگوییم، یک جا پیدا شود که اینجا خوابگاه دانشجوهای مسلمان است خوابگاه دانشجوهای آلمانی و فرانسوی نیست، دویست سیصد تا جوان است یکی از شما اذان بگوید، و اگر شما الآن الله اکبر نگویی فردا، به هرحال روی اذان عنایت شوید.
من آخر حرف یکبار دیگه حرفهایم را میزنیم. ای حوزههای علمیه و دانشگاههای اهل تحقیق، به پا خیزید و قرآن کریم را از دست جاهلان متنسک و علمای که از روی علم و عمد به قرآن و اسلام میتازند، نجات دهید، حوزهها و دانشگاه را از توجه به شئونات قرآن و ابعاد بسیار مختلف آن بیدار کنید. تدریس قرآن در هر رشتهای از آن، صحت نظر و مقصد اعلی خود قرار دهید، مقصد اعلی، اینکه میگویم صحت نظر و مقصد اعلی، یعنی حوزه هنوز به حرف امام نرسیده است چون حوزه تفسیر اسم آن را گذاشته درس جنبی، قرآن و ابعاد بسیار مختلف آن را تدریس قرآن در هر رشتهای، مهندس راه و ساختمان میخواهد بشود. پزشک میخواهد بشود، اقتصاد دان میخواند بشود، قرآن در هر رشتهای از آن را صحت نظر و مقصد اعلی خود قرار دهید.
امید اینکه این بحث امشب ما، به فکر بیندازد، بسیاری از زنان با سوادی که قرآن بلد نیست در خانه همسایه را بزنند و خواهری که قرآن بلد است بگویید خواهر، شبی یک ربع بیا درس بده، منتها تشکیلاتی نکنید، پذیرایی و میوه و شام را حذف کنید، خیلی تعاونی حساب کنید که مشتریش زیاد بشود بدون زنگ و ننگ، خدا میداند که اگر در هر کوچهای، مردمی جمع شوند، خانه یک نفر قرآن یاد بگیرند، این معلم چقدر محبوب میشود، چون مردم وقتی میبینند ما قرآن را از این یاد گرفتهایم خدا اجرت بدهد فرهنگیان ما آنهایی که قرآن بلد نیستند. پهلوی آن دبیری که بلد است، دانشجوهای ما پهلوی آن که بلد است، تو ارتش آن، سربازی که قرآن بلد است بشود معلم، آن سربازی که بلد نیست. یک حرکتی بکنیم روی قرآن را بتوانیم بخوانیم. این کلاس اول است شما که حافظ قرآن هستید توی همین دانشگاه علم و صنعت گفتند بیشترین شهید را شما دادهاید، شما محافظ قرآن که هستید بیاید حافظ قرآن هم باشید.
کشورهای دیگه حافظ قرآن دارند، محافظ قرآن نیست، یعنی قرآن را حفظ هستند، اما در کنفراس مادرید هم شرکت میکنند، کمر هم پهلوی ابر قدرتها خم میکنند، آنها حافظ قرآن هستند اما محافظ قرآن نیستند، و ما محافظ قرآنیم. حافظ قرآن کم هستیم، بنابراین حالا که ما به مغز قرآن، به متن قرآن، و عنایات قرآن، عنایت داریم، روخوانی قرآن توجه به قرآن، تظاهر به اذان، خدا میداند دانشجوها اگر همت کنند و همه شما در خوابگاه یک اذان قشنگ بگویید بعد مسجد بغل دانشگاه، مسجد بغل خوابگاه، را احیا کنید. این ارتباط میشود حوزه و دانشگاه اینست، منتها عرض کردم، روحانی و هیات امناء و اینها هم باید برنامهشان را یکجوری کنند که توافق بشود، خدایا من که نمیفهمم قرآن چیست. ولی حضرت امیر میگوید: دریایی است که احدی به عمقش نمیرسد، ما نفهمیدیم مثل بچه دو ساله که میگویند شهوت چون بالغ نشده اصلا نمیفهمد یعنی چه؟ ولی یک مزهای دارد قرآن، خدایا آن مزهای را که قرآن دارد، آن مزهای که عرفان و معرفت دارد، آن مزهای که مناجات و نماز دارد، چون امام میگوید: مزه «حلاوت» یعنی شیرینی «حلوا»، حلوا و حلاوت خدایا شیرینی عبادت را به ما بچشان، معلوم میشود قرآن و عرفان و معرفت و مناجات یک شیرینی دارد، که ما نچشیدهایم، خدایا آن مزه معنویت را که به اولیائت چشاندی، برای همیشه به همه ما بچشان، به ما توفیق بده قرآن رااز مهجوریت بیاوریم بیرون. که رسول الله روز قیامت از ما شکایتی و قرآن از ما شکایتی و مسجد از ما شکایتی نداشته باشد. چون حدیث داریم روز قیامت هم مسجد شکایت میکند و هم قرآن شکایت میکند، خدایا ما را مورد شکایت رسول الله، اولیاء و شهدا و انبیاء قرار نده.
«والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته»