انسانهای مردود
موضوع: انسانهای مردود
تاریخ پخش: 70/02/19
بسم الله الرحمن الرحیم
1- اعمال مقبول و اعمال مردود
در محضر مبارک معلمین و فرهنگیانی هستیم که در آستانه استخدام، هستند. درباره مقام معلم من به مناسبت روز معلم جملاتی را گفتم. بحث امروز ما درباره انسانهای برگزیده و انسانهای مردود است. چون یک انسان قبول و یک انسان مردود داریم که در کنکور و مصاحبه و گزینشهاست و یک قبول و مردود قرآنی هم داریم. انسانهایی هستند که در دادگاه قرآن قبول میشوند و انسانهایی هم هستند که در دادگاه قرآن مردود میشوند. بنابراین عنوان درس ما «انسانهای مردود» است. این بحث در آستانه ماه خرداد و اردیبهشت، بحث خوبی است. چون مطالعه بچهها اوج میگیرد و میخواهند مردود نشوند. منتها حالا ممکن است بحث رد و قبولی آموزش و پرورش را بگوییم که به درد زنهای خانه دار نخورد و زن و مردی که مدرسه نمیروند، بگویند: «این بحث به درد ما نمیخورد» من انشاءالله بحث را آنگونه بیان کنم که به در همه بخورد.
این مسأله از جنبههای مختلفی مطرح است. داریم که: «إِنَّهُ لَیْسَ مِنْ أَهْلِک» (هود/46) نوح گفت: خدایا! حالا که بناست کفار را غرق کنی، پسرم را غرق نکن. پسرم اهل من است. آیه نازل شد: «إِنَّهُ لَیْسَ مِنْ أَهْلِک» پسر تو از تو نیست. شعرش را هم میدانید:
پسر نوح با بدان بنشست *** خاندان نبوتش گم شد
«إِنَّهُ لَیْسَ مِنْ أَهْلِک» او مردود است. داریم که: «وَ مَنْ یَتَوَلَّهُمْ مِنْکُمْ فَإِنَّهُ مِنْهُمْ» (مائده/51) کسی از بین شما که کفار را دوست داشته باشد و دلش از عشق کفار پر باشد، «فَإِنَّهُ مِنْهُمْ» او کافر است و از ما نیست. کسی که روحش عشق به کفار دارد، مسلمان نیست. محکم باید گفت: «مرگ بر آمریکا» واقعاً در دنیای پر از توحشی زندگی میکنیم. حیف که اسمش را «تمدن» گذاشتهاند. من نگران هستم که روز قیامت گرگ ها شکایت کنند که چرا به ما وحشی گفتهاید و به غرب متمدن گفتهاید؟ (اگر قیامتی برای گرگ ها باشد)
اخبار رادیو را گوش میکردم. دیدم میگوید که هواپیماهای کشور غربی، برای یک میلیون کرد، علف خشک، بسیکویت خراب، کنسرو ماهی تاریخ مصرف گذشته و… فرستادند و تازه لباسهایی که فرستادند لباسهایی است که مربوط به قطب شمال است. من با چشم خودم در اروپا دیدم آرایشگاههایی را آنچنان مفصل برای آرایش سگ است و کسانی را که برای اصلاح زلف سگش پنجاه دلار میدهند و برای انسانهای مظلوم، علف خشک میفرستند. (مرگ بر این تمدن! مرگ بر این تخصص! مرگ بر این حقوقدانها! مرگ بر این متخصصین!)
عجب قرآنی داریم. گاهی میپرسند: آقای قرائتی چرا اسلام گفته است، کفار نجس هستند؟ من میگویم که نجاست برای کفار کم است. باید یک چیزی بالاتر گفت. منتها چون ما بالاتر از نجس واژهای نداشتیم گفتیم کفار نجس هستند. اگر کلمهای بالاتر از این بود، حتماً به کفار میگفتیم.
قرآن میگوید: «وَ مَنْ یَتَوَلَّهُمْ مِنْکُمْ»، «مِنْکَمْ» یعنی از شما مسلمانها اگر کسی دلش از کفار و ولایت و حکومت آنها پر باشد، پس او از آن هاست. دنیایی که ما در آن زندگی میکنیم، جنگل است. قرآن میفرماید: «وَ قَرْنَ فی بُیُوتِکُنَّ وَ لا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجاهِلِیَّهِ الْأُولى» (احزاب/33) زنان! جلوه گری و کرشمه نداشته باشید، آرام باشید و در خانههایتان قرار بگیرد و جلوه جاهلیت اولی را پیش نکشید. این آیه قرآن است.
امام باقر(ع) میفرماید: وقتی حرف از «جاهلیت اول» است، پیداست که یک جاهلیت دوم هم در کار هست. اگر من آمدم منزل شما گفتم ایشان چه کسی است. شما گفتی فرزند اول من است، یعنی یک فرزند دومی هم شما دارید. و اگر نه کوه هیمالیا را کسی نمیگوید: این کوه هیمالیای اول است، چون دومی وجود ندارد و یا مثلاً این اقیانوس اطلس اول است. مگر اقیانوس اطلس دوم هم داریم؟ چیزی که دوم ندارد کلمه اول هم ندارد. اینکه میگوید: «الْجاهِلِیَّهِ الْأُولى» امام باقر میفرماید که از این آیه میفهمیم، یک جاهلیت دوم هم هست.
این جاهلیت دوم است که به صدامی که عراق را نابود کرد، ایران را نابود کرد، کردها را نابود کرد، کویت را نابود کرد، پول مسلمانها را گرفت، جان مسلمانها را گرفت «وَ یُهْلِکَ الْحَرْثَ وَ النَّسْل» (بقره/205) همه چیز را از بین برد، تازه جمع میشوند و به او مدال میدهند. الآن وقت مدال گرفتن صدام است؟
بگذار من همان طلبه خودم باشم و از قرآن برایتان بگویم. موضوع بحث این است که قرآن، مسلمانانی را که با خط کش اسلام جور در نمیآیند، بیرون میکند. میفرماید: «فَمَنْ شَرِبَ مِنْهُ فَلَیْسَ مِنِّی» (بقره/249) فرمانده نظامی (طالوت) به لشکریانش گفت: جبهه میرویم. گفتند: تا خون در رگ ماست، ما همه سرباز تو هستیم. گفت: یک آزمایش محاصره اقتصادی در پیش است. میان راه که جبهه میرویم، یک نهر آبی است، خدا خواسته که شما از این آب نخورید. «إِنَّ اللَّهَ مُبْتَلیکُمْ بِنَهَرٍ» (بقره/249) خدا شما را با یک نهر آب، آزمایش میکند. «فَمَنْ شَرِبَ مِنْهُ فَلَیْسَ مِنِّی» هر که بخورد از ما نیست. می توانید؟ مرد آن هستید که از آب بگذرید و نخورید؟ «وَ مَنْ لَمْ یَطْعَمْهُ فَإِنَّهُ مِنِّی» (بقره/249) هر که از این آب نخورد از ماست. گفتند: باشد. قول می دهیم که از این آب نخوریم. قرآن میگوید، به آب که رسیدند به جز تعداد معدودی همه از آب خوردند. «فَشَرِبُوا مِنْهُ إِلاَّ قَلیلاً» (بقره/249)
شکموها، فاسدها، دلباختگان و شکم پرستان مرخصاند. من از بحث امروز وحشت دارم و نگرانم. ممکن است این بحث که تمام شود، بگوئید: کسی باقی نمیماند. قرآن میفرماید: «لا یَتَّخِذِ الْمُؤْمِنُونَ الْکافِرینَ أَوْلِیاءَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنینَ وَ مَنْ یَفْعَلْ ذلِکَ فَلَیْسَ مِنَ اللَّهِ فی شَیْءٍ» (آلعمران/28) باز شبیه آیه «یَتَوَلَّهُمْ مِنْکُمْ» است. «إِنَّ الَّذینَ فَرَّقُوا دینَهُمْ وَ کانُوا شِیَعاً» (انعام/159) در روایت هم داریم: «لَیْسَ مِنَّا مَنْ غَشَّ مُسْلِماً وَ لَیْسَ مِنَّا مَنْ خَانَ مُسْلِماً» (عیونأخبارالرضا/ج2/ص50) هر که مکر و خیانت کند، از ما نیست.
از شما که پای تلویزیون نشستهاید خیلی معذرت میخواهم. برای کسی نقشه نکشیدهای؟ مکر و کلکی نداری؟ کلاه سر کسی نمیگذاری؟ اگر به یک کسی بگوئی دوستت دارم، دروغ نمیگوئی؟ اگر به یک کسی بگوئی من مخلص هستم، دروغ نمیگویی؟ کلک، مکر و خیانت همه جا هست. آدم از اول سر بچهاش کلاه میگذارد.
2- تواضع آیتالله بروجردی
غش معلم چیست؟ مکر معلم چیست؟ خیانت معلم چیست؟ خیانت معلم این است که وقتی سؤال میکنند باید بگوید: بنشین! چرا بنشینند؟ بسمه تعالی، بلد نیستم! فردا برایت میگویم، حرف تو از من بهتر است تمام شد و رفت.
سیمین سالگرد آیت الله العظمی بروجردی بود. خدا ایشان را رحمت کند. نقل میکنند که شخصی آمد و یک اشکالی کرد. همه علمایی که در منزل ایشان بودند، نظر دیگری دادند، فقط ایشان که از تهران رفته بود و در قم مهمان بود، نظری متفاوت می داد. وقتی ایشان از قم به تهران آمد، بررسی کردند و دیدند که آن مهمان حرفش از همه درستتر بوده است. آیت الله العظمی بروجردی هم به همین مضمون یک نامه نوشت.
کلک نزنید، راستش را بگویید. چه مانعی دارد یک کسی سنش از آدم کمتر باشد و آدم خودش را به او عرضه دارد؟
از یکی از اخلاق های آیت الله العظمی گلپایگانی خیلی لذت می برم. یک جوان مصری قم منزل ایشان آمده بود. گفتند: ایشان حافظ و قاری قرآن است. آیت الله العظمی گلپایگانی گفت: حالا که شما قرائت و تجویدتان خوب است، میشود من سوره حمد را بخوانم و ببینید چطور است؟ ما تعجب کردیم. من که جای پسر آقا هم حساب نمیشوم، خجالت می کشم که این کار بکنم. می گویم: من چهل است که حمد میخوانم، و از اینکه آن را پهلوی یک پسر بیست ساله بخوانم، عارم میشود.
ما خیلی مشغول دکورسازیها شدهایم. حالا یکوقت مال خودمان است، اگر مال خودمان باشد، طوری نیست. اما مال دولت را نمیشود دکورسازی کرد. متأسفانه اخیراً در وزارتخانهها باب شده است که میزها را عوض میکنند، مبلها را عوض میکنند، چه خبر است؟ دکور سازی برای چیست؟ مگر ما نمیگوییم حکومت امیرالمؤمنین؟ مگر اسلام با پرستیژ پیش رفت؟ پرستیژ ما کمالات ما است. پرستیژ ما صفای ما است.
به مناسبت سیمین سالگرد آیت الله العظمی بروجردی من این خاطره را بگویم. مرحوم آیت الله العظمی بروجردی، مریض شد. شاه ملعون برای تظاهر یک پزشک متخصص از خارج به ایران آوردند و با جمعی از هیئت پزشکی وارد قم شدند. گفتند ایشان رهبر شیعیان جهان است. پزشک خودش را جمع کرد. چون او پاپ را دیده بود. به خانه ایشان آمد. نگاهی به اتاق هایش میکرد و با تعجب به اطرافش مینگریست. وقتی بیرون رفت، گفت: سادگی زندگی آیت الله بروجردی در من تحولی بوجود آورد. اگر ما کسی را منقلب کردیم، کمالات داریم. پُزمان کسی را منقلب نمیکند. کمالات مهم است.
معلم اگر با دمپایی سر کلاس برود و بچهها بفهمند که دانشمند است، گوش به حرفش میدهند ولی اگر معلم با لباس بسیار شیک سر کلاس برود، اما وقتی بفهمند در کلهاش چیزی نیست، گوش به حرفش نمیدهند. مسجدها هم همینطور است. اگر مسجدهای نبش خیابان که گلدسته و صد هزار تومان کاشی کاری دارد، روحانیش ضعیف باشد، خلوت است. مسجدهای داخل کوچه و پس کوچه اگر عالمی که در آن جا نماز میخواند، مایه دار باشد، شلوغ میشود. مسجدهای داخل کوچه گاهی شلوغ است و در مسجدهای نبش خیابان خبری نیست. مکر و حلیه، دکورسازی دفترکار، دکورسازی و… اینها دکور سازی نمیخواهد. باید صاف و راحت باشیم.
پریشب، یکی از علمای قم، بنام آیت الله ستوده مریض بود. ما به دیدنش رفیتم. من دیدم تعداد کمی کتاب دارد. ایشان درس میدهد، سالی هم حدوداً هزار تا طلبه پای درس ایشان مینشینند. گفتم: کتابهای شما خیلی کم است؟ شاید در مجموع پنجاه جلد کتاب داشت. گفتم: شما همین کتابها را داری؟ یک چیزی گفت که ما ساکت شدیم. گفت: آقای قرائتی! آقا ضیاء عراق کسی بوده است که مراجع تقلید شاگردش بودند. به آقای ضیاء عراقی گفتند: کتابهایت همین است؟ شما خیلی کم کتاب دارید! گفت: و الله از همین چند کتابی هم که دارم شرمنده هستم. یعنی آدم هر چه تو خالیتر باشد پوز و دکورش را بیشتر حفظ میکند.
3- کارهایی که ائمه آنها را مذمت کردهاند
در مورد مکر و حیله داریم: «مَنْ ضَیَّعَ حَقَّ جَارِهِ فَلَیْسَ مِنَّا» (منلایحضرهالفقیه/ج4/ص13) هر کس که ضایع کند «حَقَّ جَارِهِ» حق همسایهاش را «فَلَیْسَ مِنَّا» از ما نیست. همسایه آزار از ما نیست. حالا یا خودمان را، یا با پارک کردن بی جا، یا با بوق ماشینشان ما را اذیت کنند. مثلاً آقا پیاده نمیشود که در بزند، بوق میزند تا در را برایش باز کنند. کسی که حق همسایهاش ضایع کند از ما نیست.
دیگر چه کسی از ما نیست؟ «لَیْسَ مِنَّا مَنْ لَمْ یَمْلِکْ نَفْسَهُ عِنْدَ غَضَبِهِ» (کافى/ج2/ص637) کسی که در هنگام خشم و غضب خودش را نگه ندارد، از ما نیست میگوید. آقا من که غیض گرفتم، دیگر دست خودم نیست. بیخود که دست خودت نیست. با بحث امشب میترسم آخرش بفهمیم که اصلش هیچ کس مسلمان نیست.
قَالَ الصَّادِقُ(ع): «لَیْسَ مِنْ شِیعَتِنَا مَنْ یَظْلِمُ النَّاسَ» (تحفالعقول/ص303) امام صادق فرمود: هر کس مسلمانی را اذیت کند از ما نیست. آدمی که مردم آزار باشد، مثلاً بیخود به بازار میرود، به بزاز میگوید: این پارچه را بده، اون پارچه را بده، بعد هم میگوید: ببخشید من بروم ببینم شوهرم اجازه میدهد بخرم یا نه؟ همینطور هی بزاز را اذیت میکند، طلا فروش را اذیت میکند، میوه فروش را اذیت میکند. یا میوه فروش مردم را اذیت میکند، جنسش را بر سر راه میگذارد و انواع دیگر اذیتها…
قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(ص): «لَیْسَ مِنِّی مَنِ اسْتَخَفَّ بِالصَّلَاهِ لَا یَرِدُ عَلَیَّ الْحَوْضَ لَا وَ اللَّه» (عللالشرائع/ج2/ص356) کسی اگر نماز را سبک بشمارد از ما نیست. نماز نزد شما مقام و منزلتش چه اندازه است؟ اگر صدای اذان بلند شود، مردم محله بیشتر ناراحت هستند و یا بوق ماشینی که عروس میبرند؟ اگر هر شب یک عروس ببرند بوق بزنند این ناراحت نیست، اما صدای «أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ» را میشنود، میگوید: خدا پدر مردم آزار را بیامرزد، با این «اذانی» که میگویند. «وَ إِذا ذُکِرَ اللَّهُ وَحْدَهُ اشْمَأَزَّتْ قُلُوبُ الَّذینَ لا یُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَهِ» (زمر/45) وقتی «لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ» میگویی، قلوب ناراحت میشود.
َقَالَ النَّبِیُّ(ص): «مَنِ اسْتَأْسَرَ مِنْ غَیْرِ جِرَاحَهٍ مُثْقِلَهٍ فَلَیْسَ مِنِّی» (تهذیبالأحکام/ج6/ص172) اگر در جنگ ساده اسیر شدی، باز هم مسلمان نیستی. مسلمان اینست که آخرین فشنگ را هم به سوی دشمن شلیک کند. ببین در جنگ کربلا سه تا آخرین بود. بهترین جنگ این است که آخرین نفر، آخرین فشنگ، آخرین نفس داشته باشد. باید تا آدم نفر و فشنگ و نفس دارد، دفاع کند و وقتی اسیر شود که دیگر نفسی و فشنگی نداشته باشد. آخرین نفر علی اصغر بود. آخرین فشنگ سنگ بود، حتی در گودی قتلگاه که نفسی نداشت، آنجا پیام داد. رسول اکرم میفرمود: «مَنِ اسْتَأْسَرَ مِنْ غَیْرِ جِرَاحَهٍ مُثْقِلَهٍ فَلَیْسَ مِنِّی» اگر کسی سرباز بیمصرفی بود و راحت اسیرش کردند، این هم مسلمان نیست. باید وقتی اسیر شود که دیگر هیچی ندارد. تا وقتی نفس داری، حق نداری اسیر شوی.
اگر کسی زن و بچهاش را انکار بکند. در اتاق دیگری بخوابد. دیر خانه بیاید یا اصلاً خانه نیاید، زن و بچهاش از دست او آه بکشند و در مجموع مردهایی که بد زن داری میکنند، فرمود: اینها هم مسلمان درست و حسابی نیستند. خیلی خوب! دیگر چه کسانی مسلمان نیستند؟ «مَنْ بَاتَ وَ فِی قَلْبِهِ غِشٌّ لِأَخِیهِ الْمُسْلِمِ بَاتَ فِی سَخَطِ اللَّهِ وَ أَصْبَحَ کَذَلِکَ وَ هُوَ فِی سَخَطِ اللَّهِ حَتَّى یَتُوبَ وَ یُرَاجِعَ وَ إِنْ مَاتَ کَذَلِکَ مَاتَ عَلَى غَیْرِ دِینِ الْإِسْلَامِ» (ثوابالأعمال/ص284) اگر کسی کلک نمیزند، اما در فکر کلک زدن است، حضرت فرمود: اگر بمیرد من به عنوان یک مسلمان کامل قبولش ندارم. اگر هم بخوابد تا صبح در غضب خداست. برای اینکه در فکرش، خیر اندیش نیست و شر اندیش است. مسلمان کسی است که نه کلک بزند و فکر کلک هم نداشته باشد.
امام صادق فرمود: «لَیْسَ مِنَّا مَنْ لَمْ یُوَقِّرْ کَبِیرَنَا وَ یَرْحَمْ صَغِیرَنَا» (کافى/ج2/ص165) اگر کسی احترام بزرگترها را نگیرد، مسلمان درست و حسابی نیست. بالاخره مادر شوهر، مادر خانم، پدر خانم، پدر داماد، پدر بزرگ، برادر بزرگتر، چون بزرگ هستند، احترام بزرگ را باید گرفت. میگویند: یک پیرمرد نود ساله بسیار زشت را، دامادش کردند. بعد از داماد شدن از او پرسیدند: احوال شما با عروس خانم چطور است؟ گفت: هم او احترام میگیرد و هم من احترام میگیرم. گفتند: چطور؟ گفت: او احترام من را میگیرد، چون من از او خوشگلتر هستم. من هم احترام عروس را میگیرم چون او از من بزرگتر است. ببینید چه از آب در میآید. داریم «لَیْسَ مِنَّا مَنْ لَمْ یُوَقِّرْ کَبِیرَنَا وَ یَرْحَمْ صَغِیرَنَا» در خانههایی که ادب حکومت نمیکند، هر کس هر چه میخواهد میگوید، زبان آزاد است، اخلاق آزاد است. هر طوری میخواهد مینشیند، هر کاری میخواهد میکند، حریمی قائل نمیشوند، راحت هرچه میخواهد میگویند. حالا کاش در خانه بگویند. متأسفانه در بعضی از شهرها، هرچه میخواهند در کوچه به هم میگویند. اصلاً لقبهای زشتی به هم میدهند. اسم مستعار بد برای همدیگر میگذارند. در مجموع کسی که ادب نداشته باشند، احترام بزرگ و کوچک را نگیرند. «لَیْسَ مِنَّا» اینها هم از ما نیستند.
دیگر چه کسانی از ما نیستند. رسول اکرم(ص) فرمود: اگر کسی رهبری تعیین کند، که آن رهبر در خط رسول اکرم نباشد، بله قربان گوی رهبری باشد که در خط رسول اکرم نباشد. پیغمبر فرمود: «لَیْسَ مِنَّا» او هم از ما نیست. کسی که در خط رهبری منحرف شود، از ما نیست. ما که در خط رهبری هستیم باید مواظب باشیم.
چند تا خاطره داغ برای شما بگویم. داغ ولی تلخ است. افرادی هستند که اول در خط رهبری هستند، بعد از رهبر جدا میشوند. ما رهبری بهتر از امیرالمؤمنین(ع) نداشتهایم. چند تا از نمایندگان ایشان را برایتان میگویم که نمایندههای حضرت امیر بودند و چطور منحرف شدند. شخصی به نام منظر نماینده امیرالمؤمنین(ع) در استان فارس است. چهارصد هزار درهم اختلاص و از بیت المال میدزدد. امیرالمؤمنین تا متوجه میشود استاندار را اذل و زندان میکند. بعد هم که از زندان آزاد میشود و یا فرار میکند، منزوی میشود، ضد رهبری، امیرالمؤمنین، امام حسن و ضد امام حسین میشود. امام حسین که به کربلا میرفت، یک نامهای به یک نفر مینویسد و میگوید: برو به مردم بصره بگو که دارم به کربلا میروم. هرکه میخواهد کمک کند. اسلام او انسانی نیست. دارم قیام میکنم، مردم بصره بدانید. نامهی امام حسین را به یک کسی میدهد که وارد بصره میشود. نامه رسان با خود میگوید که کجا بروم؟ خبر ندارد که این آقای منظری که در بصره هست، استاندار اذل شده است. از خدا غافل شده، به خانه ایشان میرود به خاطر اینکه از دوستان قدیمی است. او هم میگوید که حالا وقت آن است که آن انتقام زندان را بگیرم. فوری به حکومت وقت دستور میدهد، نامه و نامه رسان را میگیرند و اعدامش میکنند. یعنی مثل اینکه مسلم بن عقیل رسول امام حسین را در کوفه گرفتند و میکشتند یک مسلم ابن عقیل دیگر هم برای بصره میفرستند. یعنی میگوید: حالا که آبروی من را ریختند و امیرالمؤمنین(ع) من را اذل کرد، من هم رسول امام حسین و مردم بصره را لو میدهم.
داستان دیگر در مورد شخصی است که نماینده امیرالمؤمنین بود. چقدر علی(ع) مظلوم بود. از نزدیک ترین افراد سیلی خورد. امیرالمؤمنین یک مسئول برای منطقه ری تعیین میکند، ری که میگوییم حضرت عبدالعظیم نیست. در جغرافیای قدیم وقتی میگویند «ری»، شامل منطقههای ورامین و تهران تا نزدیک سمنان و منطقه وسیعی بوده است. امیرالمؤمنین برای این منطقه نماینده و امیر و حاکم میفرستد. بعد معلوم میشود که ایشان علاوه بر میزان مقرر، یک چیزی هم اضافه گرفته است. مثلاً مالیات تومانی یک قرون را سی شاهی گرفته است. هرچه مالیات خراج و مالیات عمومی بوده، دستور آئیننامه حکومتی امیر را رعایت نکرده است و یک چیزی اضافه گفته است. الآن هم بعضی شهرداریها هستند که تهران یک چیزی میگوید، آن شهردار در شهر خود یک کار دیگر میکند. نماینده امیرالمؤمنین در یک منطقهای میرود، مالیات را روی مصلحتی که خودش میداند خرج میکند. حالا شهرداری جمهوری اسلامی میگوید که مصلحت این است که این شهر را گرد کنیم و یا دراز کنیم. معلوم میشود آن مصلحت، شکمش بوده است. یک همچنین فرقی دارد. حیف و میل خودش بوده است. اضافه مالیات را میگیرد و باقی را بر میدارد و میرود. حالا شهردارهای ما بر نمیدارند بروند، از ریشش میکنند به سبیلش میچسبانند. از اینجا میگیرند و خرج آنجا میکنند. امیرالمؤمنین(ع) متوجه میشود و حاکم را زندان میکند. به یک حزب اللهی میگوید: مأمور باش که از زندان فرار نکند. امان از این حزب اللهها! همینطور که تفنگ روی دوشش است خوابش میگیرد. پشت در زندان خوابش میگیرد و این آقا از زندان در میرود. میرود و به معاویه ملحق میشود و علیه امیرالمؤمنین(ع) شعر میگوید. کسی که تا دیروز بازوی رهبری بود، امروز برای دنیا ضد رهبر میشود. حالا امیرالمؤمنین(ع) چه میکند؟ امیرالمؤمنین هم بعد از نماز واجب به مردم میگوید: مردم دستها بالا، مردم دستها را بلند میکنند، و به او نفرین میکنند و از این معلوم میشود که از نماز جماعت باید استفاده نفرین هم بکنیم. یکی از این پیشنمازهای قدیمی بلند شده بود، گفته بود آقا بین نماز خواندن، سه بار «الله اکبر» بگویید. بعد هم سی و چهار بار الله اکبر، سی و سه بار الحمدالله، سی و سه بار سبحان الله بگویید. این مرگ بر آمریکا و مرگ بر اسرائیل که در مفاتیح نیست. مگر همه جور دعایی در مفاتیح است؟ امیرالمؤمنین(ع) برای کسی که به دشمن ملحق شد و از نظام اسلامی بیرون رفت. فرمود: دست هایتان را بلند کنید و نفرین کرد و مردم آمین میگفتند. بنابراین از نماز جماعت برای مرگ بر آمریکا و مرگ بر… گفتن، و حتی بصورت دعا استفاده میشود.
شخص دیگری بود که امیرالمؤمنین به او حکم داد. متأسفانه باز دسته گل آب داد. تا دسته گل به آب داد از علی کناره گرفت و باز به تشکیلات معاویه ملحق شد، امیرالمؤمنین(ع) دستور داد خانهاش را خراب کنند. چرا خانه را خراب میکنند؟ خانه حیف نیست؟ میتوانند به یک مستضعف بدهند. نه اینطور نیست. گاهی باید خانه خراب بشود، ولو اگر خانه صد میلیون نفر ارزش داشته باشد. اسراف نیست، چون گاهی جریمه نقدی موج به وجود نمیآورد ولی وقتی آمدند خانه را خراب کردند، ولوله میشود. نماینده امیرالمؤمنین(ع) چه کسی است؟ اختلاص کرده است. دزدی کرده است. در چند جا امیرالمؤمنین خانه خراب کرد. یک جا امیرالمؤمنین(ع) یک خیمه را با خرما هایش آتش زد. یک کسی بود سد معبر میکرد. وسط جاده خیمه میزد و خرما فروشی میکرد. امیرالمؤمنین(ع) آمد و گفت: آقا اینجا راه مسلمانان است، جاده مسلمانان است. ترافیک کردهای و جای مناسبی نیست. گوش نداد. چند دفعه که تذکر داد و او گوش نکرد. بعد امیرالمؤمنین آمد و گفت: خیمهاش را با خرماهایش آتش بزنید. شاید بعضی بگویند: آقا! «النَّاسُ مُسَلَّطُونَ عَلَى أَمْوَالِهِمْ» (نهجالحق/ص572) انسان مالک است. بله، مالکیت محترم است به شرطی که سد معبر نکند. خانه ابوموسی اشعری را امیرالمؤمنین(ع) فرمود که خراب کنند. بعضیها از پول دولت جشن، سرور و مراسم افطاری میگیرند و بسیار بریز و بپاش میکنند. ولی باید دید که از دولت اجازه گرفته است یا نه؟
یک قصه در مورد گشاده دستی از پول دولت برایتان بگویم. این حدیث را هم امروز صبح دیدم. در یکی از جبههها، مسلمانان پانصد اسیر را گرفتند. یک نفر آدم که اظهار مردانگی میکرد گفت: آقا من همه را خریدم. پانصد اسیر را به پانصد هزار در هم خرید و آزاد کرد. خوب اسیرها مال چه کسی هستند؟ مال حکومت اسلامی یا باید اسیر اسلام باشند و یا کسی که میفروشد، باید پولش را تحویل صندوق بدهد. ایشان خرید و آزاد کرد. وقتی آمد پول بدهد، گفت: ندارم و کم آورد. دویست هزار درهم را به حضرت امیر داد و فرمود: شما که میدانی، ما جزو کارمندهای شما هستیم و حالا یک خورده بریز و بپاش کردهایم. یک خورده جایزه دادهایم، نمیدانم آنجا را تعمیر کردهایم، آنجا را خرج کردهایم، آنجا را تشویق کردهایم، ارتقای رتبه بوده، بالاخره بریز و بپاشهای حکومتی بوده است و… فرمود: با من که مطرح نکردی؟ شما اجازه نداشتید و باید پولش را تا آخر بدهید. گفت: من همین را دارم. ولی حضرت امیر گفت که باید پول را تمام و کمال بدهد. این هم رفت. دویست هزار درهم را در خانهاش زیر خاک پنهان کرد. بعد هم فرار کرد و رفت به معاویه ملحق شد. امیرالمؤمنین(ع) فرمود: خانهاش را خراب کنید.
یکی دیگر برای ازدواج، دسته گل به آب داد. مسئول مملکتی بود، عاشق یکی کسی شده بود که آن در حد ایشان نبود. یعنی صلاحش نبود که این را بگیرد. اصلاً مسلمان نبود، یک زن غیر مسلمان را به حساب عشق به شکلش گرفت. آن هم چون فهمید، طرف عاشقش شده است مهر را صد هزار درهم تعیین کرد. بالاخره یک مسئول مملکتی بود و او را گرفتند. امیرالمؤمنین تا متوجه شد فوری ایشان را اذل کرد و بالاخره برای اینکه مورد مؤاخذه قرار نگیرد، به لشکر یزید ملحق شد. حتی زمانی که مردم جمع شدند ابن زیاد فرماندار کوفه را بکشند. ایشان حامی ابن زیاد شد. به هر حال بد عاقبتی چه میکند.
حرف هایم را جمع کنم. بحث ما چه بود؟ ماه اردیبهشت و خرداد بحث قبولی و رد در کنکورها، دبیرستانها، تربیت معلمها و… است. بازار چه کسی رد و چه کسی قبول داغ است. ما گفتیم از نظر قرآن و حدیث چه کسی رد و چه کسی قبول است. مسلمانان مردود را شمردیم. کسی که از نظر اخلاق مردود است گرچه پسر پیامبر باشد. بعضیها میگویند: آقا من سید هستم. میدانم تو سید هستی، اما کدام کارت به جدت شباهت دارد؟ اگر من روحانی هستم شما باید به من نگاه کردی یک کمالی از روحانیت در من ببینی. اسم بی مسما که تأثیری ندارد. اگر اینطور باشد که ما هم مثل همین دنیای متمدن و حقوق بشر میشویم. برای یک میلیون کرد علف خشک میفرستند.
اگر کسی عقربک روحش به سمت کفر بگردد، علاقه و ولایت و حکومت و خط کفر را در زندگیش پیدا کند او هم از آن هاست. دختر دار میشود عارش میشود اسم دخترش را زهرا بگذارد. یک اسم شرقی وغربی میگذارد. «وَ مَنْ یَتَوَلَّهُمْ مِنْکُمْ فَإِنَّهُ مِنْهُمْ» (مائده/51) افراد شکم پرست از ما نیستند. کسی که یا کلک بزند و یا در فکر کلک باشد از ما نیست. کسیکه همسایه آزار باشد،؟ از ما نیست. کسی که احترام پیر و کوچک را در مدرسه و در خانواده نداشته باشد، از ما نیست.
سید رضی، کسی که خطبههای نهج البلاغه را جمع کرد، از جایی رد میشد. (سید رضی مقام بالایی دارد. آیت الله العظمی بود و من با دو چشم خودم دیدم که امام در کاظمین به قبر سید رضی فاتحه خواند و بعد در کنار خیابان مثل قنوت نماز دعا کرد. من تعجب کردم که چرا امام رهبر انقلاب در کنار خیابان دعا میکند. بعداً حدیث دیدم که دعا در کنار قبر عالم، مستجاب میشود. سید رضی کسی است که امام سر قبرش دعا میکند.) به یک قبرستان رسید. پیاده شد و پیاده به مسیر ادامه داد. گفتند: چرا پیاده شدی؟ میگفت: اینجا قبر استاد من است. استاد من مسلمان هم نیست اما چوم معلم من بوده و الآن مرده به احترام مرده معلم از اسب پیاده میشوم. چه چیزهای قشنگی در دین ماست. همسایه آزار از ما نیست و اگر کسی اسیر شود قبل از اینکه نفس و فشنگش تمام بشود، یعنی اگر سرباز شلی باشد، از ما نیست.
خدایا هر عیب و گناه و لغزشی که ما را از مدار توحید و ولایت بیرون میاندازد و خطاب «لَیْسَ مِنّا» «تو هم از ما نیستی» به گوش میرسد.
خدایا صفات و گناهها و لغزشها و زشتیهایی را که ما را از مدار تو، دور میکند، انها را از ما دور بفرما. هر چه ما را به تو نزدیک میکند، به ما مرحمت بفرما.
خدایا به همه ما بخصوص به معلمین عزیز ما توفیق بده که هم خودشان را کشف کنند و استخراج کنند و ذوب کنند و هم نسل آینده را کشف کنند و استخراج کنند و ذوب کنند. خدایا! ما را نسبت به نسل گذشته و شهدا و نسبت به نسل آینده خائن قرار نده. هر چه به عمر ما اضافه میکنی، به ایمان و علم و عمل و اخلاص و عمق و برکت کارها بیفزار. از همه شما شرکت کنندگان تشکر میکنم.
«والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته»