انفاق، آثار و آداب -3
موضوع: انفاق، آثار و آداب (3)
تاریخ پخش: 70/01/10
بسم الله الرحمن الرحیم
بحث ما دربارهی کمک رسانى بود. هر کسى کمک کند همسایه به همسایه، در جاده، در مسافرت، در بیمارستان، در اداره، در بازار، در کارخانه،… کمک کردن خیلى خوب است. بحث عمومى است چون گاهى وقتها آدم سنگ دل و بىتفاوت مىشود راجع به کمک رسانى نکاتى را عرض کردیم و نکاتى هم ماند. حالا نکاتى را که مانده مىخواهیم خدمتتان بگوییم. در این جلسه آثار و آداب انفاق را مىخواهیم بگوییم. انفاق و کمک رسانى هم آثارى دارد، هم آدابى.
1- آثار انفاق
در قرآن داریم که «وَ ما أَنْفَقْتُمْ مِنْ شَیْءٍ فَهُوَ یُخْلِفُهُ وَ هُوَ خَیْرُ الرَّازِقینَ» (سبأ/39) هر چیزى که کمک کنى خدا جایش را پر مىکند. خیال نکنند آنهایى که نمىدهند پول دارند و آنهایی که مىدهند کم مىشود. خدا جایش را پر مىکند «وَ هُوَ خَیْرُ الرَّازِقینَ» خدا قول داده که من جایش را پر مىکنم.
دیشب در تفسیر برهان من حدیث جالبى گیرم آمد. خداوند فرشتگانى را مأمور کرده است و این طور دعا مىکنند «اللَّهُمَّ أَعْطِ کُلَّ مُنْفِقٍ خَلَفاً وَ کُلَّ مُمْسِکٍ تَلَفاً» (وسائلالشیعه/ج7/ص391) خدا به فرشتههایش مأموریت داده و گفته این طور دعا کنید. خدایا آنهایی که مىدهند جایش را پر کن. آنهایی که نمىدهند مالشان را آتش بزن.
مال آن کسى را که نمىدهد تلف کن. و مال آن کسى را که انفاق مىکند جایش را پر کن. این حدیث در تفسیر برهان است و از امام صادق(ع) است.
قَالَ الصَّادِقُ(ع): «إِنَّ الصَّدَقَهَ تَقْضِی الدَّیْنَ وَ تَخْلُفُ بِالْبَرَکَهِ» (کافی/ج4/ص9) افرادى بدهکارند و ندارند بدهند. امام(ع) مىفرماید: اگر اینها شروع کنند به کمک رسانى، خدا یک راهى برایشان باز مىکند که این مشکل آنها حل شود.
«وَ تَخْلُفُ بِالْبَرَکَهِ» خدا برکت به او میدهد. من به یک کسى گفتم: خدا طول عمرت دهد، گفت: خدا عرض عمرت دهد من اول خندیدم و خیال کردم متلک است، بعد دیدم عرض عمر مهم است، طول عمر مهم نیست. آدم هست که از یک روز فوائد زیادى دستش مىآید و آدم هست از عمرش قایدهاى گیرش نمىآید.
برکت: ممکن است مال کسى برکت داشته باشد. زمین در کرهی زمین خیلى است، اما خدا به این زمین جمکران یک نظرى کرده است به این حسینیه جمکران یک نظرى کرده است، آن زمینى که بدن امام(ره) در آن دفن مىشود در بهشت زهرا(س)، آن بدنى که تحویل گیرندهی بدن امام(ره) است با آن زمینی که تحویل گیرندهی هویدا و شاه است، هر دو زمین است، چوب، چوب است. یک چوب درب حرم امام(ع) مىشود، یک چوب درب طویلهی گاو. فرق مىکند که این چوب کجا به کار رفته باشد.
به ما گفتهاند که اگر در راه خدا بدهى، خدا به عمرت، به نسلت برکت مىدهد. خود سخنرانىهاى ما، گاهى وقتها ما پنج دقیقه با کسى حرف مىزنیم ممکن است سرنوشتش عوض شود. گاهى هم ممکن است ده ساعت یک جایى حرف بزنیم و کسى هم تکان نخورد. حدیث داریم «وَ تَخْلُفُ بِالْبَرَکَهِ».
آثار انفاق: 1 – «فَهُوَ یُخْلِفُهُ» جایش پر مىشود.
2 – «بِالْبَرَکَهِ» اگر هم مال است بارش زیاد مىشود. من بارها تار عنکبوت را مثال زدم. تار عنکبوت خیلى شل است، فوت کنى از بین مىرود، اما پیامبر(ص) شب هجرت وقتى در غار بود، محافظ غار، تار عنکبوت بود. تار عنکبوت شل است ولى وقتى خدا به آن نظر مىکند اشرف المخلوق را با «أَوْهَنَ الْبُیُوت» حفظ مىکند. تار عنکبوت قدرت ندارد، ولى وقتى خداوند اراده کند با یک چیز بى قدرت جلوى قدرتها را مىگیرد. این را مىگویند برکت.
برکت نه این که 100 تومان، 200 تومان شود. گاهى 100 تومان مىشود 80 تومان، اما این 80 تومان اثرى دارد.
فایدهی دیگر دفع مرگ ناگوار است قَالَ رَسُولُ اللَّهِ: «الصَّدَقَهُ تَدْفَعُ مِیتَهَ السَّوْءِ» (کافی/ج4/ص2) آدم اگر کمک کند، انفاق کند، بد مردن را از انسان دفع مىکند، آدم هایى که پول به کسى نمىدهند و اهل گذشت نیستند خیلى بد جان مىکنند.
حدیث دیگرى مىگوید: قَالَ الْبَاقِرُ(ع): «الْبِرُّ وَ الصَّدَقَهُ یَنْفِیَانِ الْفَقْرَ وَ یَزِیدَانِ فِی الْعُمُرِ وَ یَدْفَعَانِ تِسْعِینَ مِیتَهَ السَّوْءِ» (کافی/ج4/ص2) یعنى فقر را از بین مىبرد.
آثار صدقه:
در حدیث دیگر «یَزِیدُ فِی الْعُمُرِ» انفاق عمر را زیاد مىکند.
روایت داریم: دوا بدهید به مریضها قَالَ الصَّادِقُ(ع): «دَاوُوا مَرْضَاکُمْ بِالصَّدَقَهِ» (کافی/ج4/ص3) مریضهایتان را با انفاق از خدا شفایشان را بخواهید. پول بدهید، با پول دادن مریضهایتان شفا پیدا مىکنند.
«إِذَا أَمْلَقْتُمْ فَتَاجِرُوا اللَّهَ بِالصَّدَقَهِ» (نهجالبلاغه/حکمت 258) با خدا معامله کنید با صدقه حدیث دیگر داریم «تُهَوِّنُ الْحِسَابَ» (کافی/ج4/ص8) اگر شما صدقه بدهید خداوند روز قیامت با شما حساب آسان مىگیرد.
حدیث دیگر داریم «تَمْحُو الذَّنْبَ الْعَظِیم» (کافی/ج4/ص8) اگر شما صدقه بدهید گناهان شما محو مىشود.
اینها یک سرى آثار انفاق است. اینها آثار اجتماعى آن است. حدیث دیگر داریم مىگوید: کسى که صدقه مىدهد قَالَ أَمِیرُالْمُؤْمِنِینَ(ع): «من کثر إحسانه کثر خدمه و أعوانه» (غررالحکم/ص386) انفاق دوستان آدم را زیاد مىکند.
در یک روایت دیگر داریم برادرهایش (مومنان) خیلى دوستش دارند.
قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ(ع): «من أحسن إلى الناس استدام منهم المحبه» (غررالحکم/ص386) محبت عمیق و کشدار مىشود.
قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ(ع): «بالإحسان تملک القلوب» (غررالحکم/ص385) در یک روایت دیگر داریم. شما با بریز و بپاش قلوب مردم را تسخیر مىکنید. مالک قلوب مردم مىشوید.
هر یک از اینها حدیثى است در میان دهها حدیث.
آثار و آداب پول خرج کردن:
آثارش: 1 – خداوند جایش را پر مىکند. نترس اگر صد تومان هم پولت کم شد آن مقدارش که مانده برکت دارد.
گاهى وقتها آدم پنج ریال مىدهد یک مهر مىخرد. این مهر پنج ریالى بین او و خداوند در سجده رابطه برقرار مىکند. و گاهى وقتها هم یک دزد مىآید خانهاش را مىزند بعد هم آن کسى که دزدى کرد مىرود قمار مىکند. مىبینى یک وقت پول این طور هدر مىرود. یک وقت مال انسان نصیب دزد مىشود و دزد هم قمار باز در مىآید. گاهى وقتها هم صد تومان پول یک کتاب مىشود. از این کتاب کلى رشد پیدا مىکند و خط مىگیرد.
خداوند قول داده که اگر در راه خدا پول خرج کنى، خدا جایش را پر مىکند. مقدارش کم شود به کیفیتش اضافه مىشود. بد مردن برطرف مىشود. فقر برطرف مىشود. عمر اضافه مىشود. با صدقه مریض خوب مىشود. یک معاملهاى است با خدا. روز قیامت حساب را آسان مىکند. گناه را برطرف مىکند. یاران آدم در جامعه زیاد مىشود. علاقهها عمیق مىشود. آدم مالک دلها مىشود. اینها گوشهاى از آثار انفاق است.
2- اهداف انفاق
در پول خرج کردن گاهى هدفهاى مختلفى هست. گاهى هدفها مثبت است گاهی هدفها منفى است. ما انشاءالله در مورد این هدفها از متن روایات اسلام یک کمى صحبت مىکنیم.
3- اهداف خوب و مثبت و منفی
اهداف مثبت:
1 – پول خرج مىکند «لِوَجْهِ اللَّه» (انسان/9) کارى ندارد فقط مىخواهد خدا بداند.
زمان طاغوت کلاسى در تهران بود، اصول عقاید. یازده جوان در امتحان خوب امتحان دادند. یک کسى گفت: من این یازده جوان را با هواپیمای دوسره به مشهد مىفرستم، یک هفته پذیرایى شوند. گفتند: اجازه بدهید در روزنامههاى آن وقت روزنامههاى کیهان و اطلاعات از شما تشکر کنیم. گفت: مىترسم در روزنامه بنویسید و خدا روز قیامت پاک کند. بگوید تو پُزَت را در دنیا دادى. افرادى هستند «لِوَجْهِ اللَّه» نمىخواهند کسى بفهمد. این یک هدف مثبت است.
2- هدف بعضی رشد است: «تَثْبیتاً مِنْ أَنْفُسِهِمْ» (بقره/265) قرآن مىفرماید: پول که مىدهى شخصیت خودت را تثبیت مىکنى مثل کسی که مىرود خودش در بازار خرید مىکند میگوید: من مرد هستم. مىگوید: پول که خرج کنى یک رقم شخصیت انسانى خودت را ثابت کردى. یک رقم رشد درونى است.
3 – یکى دیگر از اهداف مثبت پر کردن خلأ. اصلاً به انفاق مىگویند انفاق. انفاق یعنى شکاف. پر کردن شکافهاى فقرى که در جامعه است. گاهی وقتها کاروان انسانیت مثل یک ماشین در جاده در حال حرکت است، در مسیر داریم مىرویم، یک وقت گذرمان مىافتد به جایى که مىبینیم این جا کمبود است. فورى با انفاق و خمس و زکات باید این پر شود.
مىرسى به این جا مىبینیم به دزد رسیدیم، فورى باید با شمشیرِ جهاد، دزد را برداریم. بعد مىرسیم به این جا مىبینیم دو سه نفر واماندند اینها را باید بکسل کنیم. باز مىبینم اینجا شکاف ایجاد شد، باز باید تعاون… اصلاً زندگى یک حرکتى است، یعنى کاروان انسانیت به سوى خدا دارد مىرود. زندگى در یک حرکت است ما جاده مىخواهیم «اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقیمَ» (فاتحه/6) رهبر مىخواهیم، امام است، هدف مىخواهیم «وَ أَنَّ إِلى رَبِّکَ الْمُنْتَهى» (نجم/42). «إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ» (بقره/156). هدف، خدا، رهبر، از طرف خدا، مسیر، راه مستقیم تنهایى هم نباید برویم. باید با هم برویم در کاروان هستیم.
گاهى باید در وسط جاده جمع شویم مشورت کنیم، چه کنیم؟ حج یک سمینار و یک کنگرهاى است که سال به سال در مسیر کاروان انسانیت مستطیعها جمع مىشوند مشکلات را بررسى مىکنند. حج سمینار این حرکت است. خمس و زکات پر کردن چالههاست. جهاد برداشتن دزدهاست.
امر به معروف و نهى از منکر. گاهى در کاروانی که در آن به سمت خدا مىرویم. یک نفر از آن طرف مىگوید بچه نیفتى. حداکثر سرعت 20 کیلومتر. آهسته، خطر، یواش، جاده لغزنده است. اینها امر به معروف و نهى از منکر است. یعنى بکن نکنها…
پس ببینید، کل ما همراه با هستى داریم در جاده راه خدا مىرویم. رهبر ولى خدا، تابلوى ما قرآن، پلیس راه علما، بازرس، محتسبین. در نظام اسلامى گروهى داریم به نام محتسب یا عریف که حضرت رسول(ص) براى هر ده نفرى یک عریف قرار داد. عریف یعنى بازرس. هر چند تاى اینها را به یک ده تاى دیگر، مثلاً اینها ده تا هستند یک بازرس دارند. اینها ده تا هستند. یک بازرس دارند. اینها ده تا هستند، یک بازرس دارند. باز خود این بازرسها را به هم گره مىزند. یک بازرس براى اینها و همین طور بازرس براى آن بازرسىها همین طور کارها تشکیلاتى است. یعنى زمان پیامبر(ص) براى تشکیل حکومت اسلامى یک نفر را مسئول مىکرد مىگفت: تو مسئول این 10 تا، بعد خود رؤساى این ده تا شبکه وار… بعد مىگفت: هر کس از دنیا رفت به من خبر بدهید. هر کس هم به دنیا آمد به من خبر بدهید. من همیشه آخرین اخبار را داشته باشم.
«وَ کَذلِکَ جَعَلْناکُمْ أُمَّهً وَسَطاً لِتَکُونُوا شُهَداءَ عَلَى النَّاسِ» (بقره/143) عدهاى از مسلمانها شاهد و ناظر هستند. مثل پلیس راه.
راه ما راه خدا «إِنَّ رَبِّی عَلى صِراطٍ مُسْتَقیمٍ» (هود/56) راه، راه مستقیم، رهبر، امام، ولى خداست. چالههایى که در مسیر راه است فقر و بدبختى است که باید با زکات و خمس پر شود. به دزدهایى که در مسیر راه مىرسیم با شمشیر جهاد حسابشان را مىرسیم. بکن نکنها تابلوهاى امر به معروف و نهى از منکر است. هدف نهایى، رسیدن به رضاى خدا. اصلاً کل کاروان این است.
4- یکى دیگر از اهداف مثبت انفاق دوستگیرى است.
چرا پول خرج مىکنى؟ مىخواهم با او رفیق شوم. البته دوستگیرى مثبت.
5- یکى دیگر از اهداف مثبت انفاق کنیه زدایى است. چرا پول خرج مىکنى؟ یک مهمانى مىدهیم براى آشتى کنان یا یک خرده از من بدش آمده با یک مهمانى که مىدهم مشکلات حل مىشود.
کینه زدایى هدف خوب و مثبتى است «وَ الْمُؤَلَّفَهِ قُلُوبُهُمْ» (توبه/60).
6- چرا سور مىدهى؟ مىخواهیم بگوییم، بخندیم. مسلمانها با هم بگویند بخندند یک ارزش است (ادخال سرور)
7- چرا سور مىدهى؟ براى رفع تهمت. از بس مردم گفتند: فلانى کنث و بخیل است گفتیم یک سور بدهیم.
اینها هدفهاى خوبى است. این خوبها یک جور خوب نیست درجه بندى دارد.
پشم را قالى مىکنند ولى یک قالى پالان خر مىشود و یک قالى را قاب مىکنند و به دیوار مىزنند. وجه الله، درجه یک است.
شکوفا کردن، یک کسى مىخواهد خودسازى کند. افرادى هستند مىگویند: آقاى قرائتى، ما چه کنیم که خودسازى کنیم؟ یکى از راههاى خودسازى این است که به هر کسى سلام کنیم. و هر چه دارى به دیگران بدهى. و… آقاى قرائتى یک کتاب عرفان براى من معرفى کن.
کتاب خیلى است و عرفان رشتهاى است که من سر در نمىآورم. اما این قدمهاى اولش را برو تا به آن کلاسهاى بالایش برسى. این آقا شنیده که مثلاً فلانى عارف است و مىخواهد روز اول عارف شود.
عرفان تو به این است که روح سخاوت را در خودت زنده کنى. مىترسى، برو جبهه. روح شجاعت را در خودت زنده کن. روح تحصیل را، روح عبادت را در خودت زنده کن. این اهداف مثبت بود.
اهداف منفى:
1 – چراخرج مىکنى؟ چطور خرج کرد؟ چشم هم چشمى.
تشریفات، قهرمان شدن، اصلاً یک سور و جشن و افطارى مىگیرد یک تالار عروسى راه مىاندازد که مىخواهد در شهر نمونهاش نباشد.
2- کلاه بردارى. یک افطارى مفصل مىدهد که فردا بتواند در بازار بچاپد.
سور مىدهد که بگویند حزب اللهى است که فردا یک پستى بگیرد.
3- دسته گلى آب داده مىخواهد سرپوشى کند. دسته گلى آب داده گفتند: آدم بدى است فورى یک پولى خرج مىکند، روضه خوانى مىکند که بگویند آدم خوبى است (سرپوشى)
اینها اهداف منفى است.
پس باید دانست هر پولى که آدم خرج مىکند به خدا نزدیک نمىشود. اگر هدف مثبت باشد یک اثر دارد، هدف منفى باشد… قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(ص): «إِنَّمَا الْأَعْمَالُ بِالنِّیَّاتِ» (تهذیبالأحکام/ج1/ص83)
چاقوکش و جراح هر دو شکم پاره مىکنند منتها از چاقوکش 30 هزار تومان مىگیرند ولى به دکتر 30 هزار تومان مىدهند. هر کس شکم پاره کرد ارزش ندارد.
هر کس سور داد مهم نیست. این سور بر چه اساسى است؟ بر اساس خدا و ایجاد سخاوت و پر کردن خلأ در جامعه و کینه زدایى و ادخال سرور و اگر بر اهداف مثبت باشد یک خاصیتى دارد. اگر بر اساس منفى باشد یک خاصیت دیگر دارد. خلاصه کارهایمان را با نیت مىتوانیم عوضش کنیم. گاهى یک کسى مىگوید: بخوریم خوشمزه است. یک وقت مىگوید: بخوریم که جان داشته باشیم. تازه جان داشته باشیم، یکى مىگوید: بخوریم جان داشته باشیم. جان داشته باشیم خوب خدمت کنیم. بعد حالا جان داشته باشیم، جان را براى چه میخواهد؟ اینها اهداف انفاق است.
در مورد آداب در این دو سه دقیقهی آخر مواردی را ذکر کنیم، در آن جلسه قبل چند تا آداب گفتیم؟ نه تا. براى انفاق آدابى و آثارى است که نه تای آن را در آن جلسه گفتیم. که منت در آن نباشد، برای خدا باشد. زیاد نباشد. کم نباشد. چون بعضى از افراد گاهى زیاد انفاق مىکنند. به حضرت رسول(ص) گفتند: فلانى هر چه پول داشته، در راه خدا داده. حضرت فرمود: اگر من مىدانستم نمىگذاشتم او را در قبرستان مسلمانها دفن کنید. مگر ایشان بچه ندارد؟ گفتند: چرا ایشان بچه دارد ولى همه را در راه خدا داده است. فرمود: بیخود کرده است. کسى که اولاد دارد، براى اولادش باید یک چیز بگذارد. حضرت در خانه نشسته بود، پیراهنى پوشیده بود. یک خانمى پسرش را فرستاد خانهی پیامبر(ص) گفت: برو سلام مرا به پیامبر(ص) برسان و بگو من یک زنى هستم در خانه، دوست دارم پیراهن پیامبر(ص) را به عنوان تبرک داشته باشم. پسرش آمد، به پیامبر سلام داد و پیغام مادرش را به ایشان داد.
پیامبر(ص) هم پیراهن خود را در آورد داد. پیراهن دیگر نداشت، برهنه شد. ظهر شد «حَیَّ عَلَى الصَّلَاهِ» پیامبر پیراهن نداشت در خانه ماند. آیه نازل شد یا رسول الله چه کسی گفت تو اینگونه پول خرج کنى؟! گفتیم: انفاق ولى نه این طور. «وَ لا تَجْعَلْ یَدَکَ مَغْلُولَهً إِلى عُنُقِکَ وَ لا تَبْسُطْها کُلَّ الْبَسْطِ فَتَقْعُدَ مَلُوماً مَحْسُوراً» (اسراء/29) نه دست به گردن باش که هیچ وقت در جیب نرود. «وَ لا تَبْسُطْها کُلَّ الْبَسْطِ فَتَقْعُدَ مَلُوماً مَحْسُوراً» این رقمى ما نگفتیم اندازه مىخواهد.
افرادى هستند وقتى رفیق مىشوند با هم مىروند سلمانى با هم مىروند حمام، با هم ساندویچ مىخورند، با هم مىگویند، با هم مىخندند. به قدرى با هم رفیق هستند که از هم جدا نمىشوند. یک وقت هم مىبینى 22 سال است که به هم نامه ننوشتند.
هر چیزى اگر کنترل شود این که ما مىگوییم «اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقیمَ» (فاتحه/6) راه مستقیم حتى در قدم به قدم جایگاه زندگیمان باید به آن آیند باشیم. رفیق شدن، دوست شدن هر کدام اندازه دارد. راجع به ترک انفاق هم روایاتى داریم. کسى اگر انفاق نکند حالا یا انفاق واجب یا مستحب.
از نظر عبادى که اگر کسى لباس بپوشد که دکمهی لباسش از پول خمس نداده باشد نمازش باطل است. یعنى لباس پوشیدى دکمهاش از پولى است که شما خمس آن را ندادى.
از نظر آثار وضعى، حضرت فرمود: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص): «إِذَا مُنِعَتِ الزَّکَاهُ مَنَعَتِ الْأَرْضُ بَرَکَاتِهَا» (کافی/ج3/ص505) همش ما مىگوییم آقا، این وزارت کشاورزى نمىتواند بیاید سمپاشى کند. آن وقت آن کشورهایى که سمپاشى مىکنند در آن جا ملخ و آفت و این چیزها پیدا نمىشود. والله بالله سمپاشى یک کانال است به خدا، به پیر، به پیغمبر(ص)، یک کانال دیگر هم هست. کسى که زکات ندهد خداوند اجازه نمىدهد زمین برکتش را صادر کند. رسول خداست ما که قبول داریم پیامبر (ص) را، پیامبر (ص) ما فرمود: «إِذَا مُنِعَتِ الزَّکَاهُ مَنَعَتِ الْأَرْضُ بَرَکَاتِهَا» زکات نمىدهیم، آن وقت برکت… آن وقت به دست و پا مىافتیم. آقا نان نیست. آب نیست بارندگى نشده ملخ خورده، آفت گرفته. همهی وزارتها را به هم مىزنیم یک کسى نمىگوید شاید گیر درخودمان است. شاید من زکات ندادم. گاهى وقتها خداوند بدبختى را براى کسى مقدر مىکند به خاطر آزمایش. اما چون طرف اهل بریز و بپاش هست خداوند حل مىکند. یادتان نرود قصهاى که از امام رضا(ع) شنیدید.
امام رضا(ع) یک قصهاى نقل کرد که فرمود: در بنى اسرائیل یک کسى بود آدم خوبى بود خواب دید که به او گفتند شما شصت سال عمرى که دارى سی سالش باید خوش باشى، سی سالش باید بدبخت باشى. حالا مىخواهى اول عمرت شاد باشى آخر عمرت به نکبت و بدبختى، مىخواهى سی سال اول بدبخت باش سی سال آخر خوب شوى.
او گفت: اجازه بدهید با خانم مشورت کنم. با خانمش مشورت کرد، خانمش گفت: فعلاً حالا سی سال اول خوش باشیم، جوانى است حالا تا آخرش. او گفت: خانم گفته سی سال اول. سی سال اول خوش بودند. سی سال بعد هم دیدند خوش هستند گفتند: چى شد؟
خداوند فرمود: ما سی سال اول که به او نعمت دادیم او خیلى بریز و بپاش داد. هر چه فقیر بود مىداد ما وقتى دیدیم او این قدر آدم سخىای است، گفتیم: حیف است چنین آدم خوبى را سی سالش را برایش تلخ کنیم.
گاهى خدا مىدهد چون شما مردانگى نشان مىدهى تا آخر لطف مىکند. گاهى مىدهد که از تو بگیرد.
اگر زکات ندهید. آن وقت هى دست و پا مىزنید کود شیمیایى و تراکتور و چى و چى… آقاجان تراکتور درست، کشاورزى هم درست، علم کشاورزى هم درست اما شکر هم هست. ناله هم هست. نماز و باران هم مهم هست. توبه هم هست. آخر بابا! ما قرآن را هم قبول داریم. قرآن مىگوید: شما اگر دیدید باران نمىآید گناه کردید توبه کنید خدا برایتان باران بفرستد. «ثُمَّ تُوبُوا إِلَیْهِ یُرْسِلِ السَّماءَ عَلَیْکُمْ مِدْراراً» (هود/52) قرآن که دروغ نیست. یک خرده برو در صف نماز جماعت شاید صف تخم مرغ کم شود. از آن صف نماز جماعت در مىآیى در صف نان مىایستى. جزاى کسى که در آن صف نباشد باید برود در این صف.
گاهى ما همهاش روى کانال یک هستیم تز، آنتى تز، سنتز. یک خرده فرمولهاى علمى درست است اما دو کانال دارد نظام هستى. یک کانال مادى، یک کانال معنوى. کانال معنوى این است که وقتى فلان گناه زیاد مىشود، فلان حادثه رخ مىدهد. ما باید برگردیم به سمت خدا.
حدیث است: اگر انسانها گناه تازهاى کنند خدا برایشان یک بلاى تازهاى مىفرستد. منکر علم و حقایق نیستم. اما ناراحتى من از این است که چرا علم زده شدیم و احساس نمیکنیم که در این عالم بین عمل من و بارندگى یک خطرى است که مىگوید: اگر تو دست از این عملت بردارى باران مىآید.
خدایا در همهی کارها، هدفهاى ما را هدفهاى مثبت و مقرب قرار بده.
حالا که عمرمان صرف مىشود، پولمان خرج مىشود، امیرالمؤمنین(ع) فرمود: دنیا بازار است، مجبورى در این بازار عمرت را بفروشى. ما فروشندهی اجبارى هستیم. بخواهیم یا نخواهیم باید عمرمان را در این بازار بدهیم. حالا که بنا است عمرمان صرف شود، پولمان صرف شود. نیرویمان صرف شود، خدایا ما را در اهداف مثبت توفیق بده نیرویمان و عمرمان را صرف کنیم. عمرمان را خرج خیال و وهم، چشم و هم چشمى، تشریفات، قهرمان شدن.
خدایا ما را در تمام کارها از اهداف مادى که روز قیامت یک مرتبه بگوییم اى کاش حیف شدم، خراب کردم. خدایا ما را اهل حسرت و خسارت در قیامت قرار نده.
«والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته»