ذکر و یاد خدا

موضوع بحث: ذکر و ياد خدا
تاريخ پخش: 11/11/69

بسم الله الرحمن الرحيم

موضوع برنامه‎، چند هفته راجع به نسيان و غفلت بود و جلسه قبل به دواي غفلت رسيد. دواي نسيان ذکر است و چون در آستانه ايام الله 22 بهمن هستيم، يک مقداري درباره ياد و ذکر مي‌خواهيم‎ صحبت کنيم.
موضوع: (ذکر) 1- آثار و نقش ذکر و ياد خدا 2- نعمت‌هاي ويژه
1- فطري بودن عشق به كمالات
انسان ذاتاً انس طلب است، اگر انسش طبيعي اشباع شد، كه مشكلي نيست. ولي اگر نشد با يک سگ، گربه، ميمون و. . . مأنوس مي‎شود. انسان موجودي عاشق است، اگر معشوق درست پيدا نكند، بدش را مي‎خواهد. مثل داروخانه‎‌ها که هر چه ندارند مي‎گويند: مشابه آن را داريم. منتهي مشكل اين است که ما سراغ مشابه خدا نمي‎رويم. چون خداوند «لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْ‌ءٌ»(شورى/11) است. خدا مشابه ندارد، ولي انسان مثل بچه موجودي انس طلب است. بچه وقتي به دنيا مي‎آيد مي‎خواهد بمکد، اگر شير نباشد و پستان نباشد، پستانک مي‎مکد. انسان موجودي غذاطلب است، اگر غذاي خوب گيرش نيايد غذاي فاسد مي‎خورد و به هر حال اين انس و عشق جزء ذات انسان است.
حالا بسياري از گناهاني که انسان مي‎کند؛ براي عقده حقارت است. عقده حقارت که در روانکاوي و روانشناسي مطرح است، در اين روايت آمده است که خيلي از افرادي که زور مي‎زنند، تکبر دارند و اين‌ها از درون پوسيده‌اند، احساس حقارت مي‎کنند، آن وقت احساس حقارتشان را مي‎خواهند به يک نحوي جبران کنند. مثلاً راه مي‎رود، مي‎بيند کسي محلش نمي‎گذارد سوت مي‎زند که بلکه با سوت زدن چهار نفر به او توجه كنند. يک مثالي است که مي‌گويد: ميمون هرچه زشت‌تر بازيش هم بيشتر است. اين يک مسأله رواني است، ميمون زشت چه کند که مردم نگاهش کنند؟ اين ميمون بازي در مي‎آورد. انسان هر چقدر از درون، تخصص، ابتکار، اختراع، هنر، نبوغ، علم و هرچه از کمالات معنوي کم داشته باشد، کمبود معنويش را با تجملات مادي جبران مي‎کند. اين قصه به مسجد‌ها هم سرايت کرده است. مسجدهايي که مستمعش کمتر است مي‎بيني که قيمت لوسترش بيشتر است، مسجد‌هاي شلوغ، اينطور نيست. چون او نياز ندارد که با لوستر مردم را جمع کند.
اين در مسائل مذهبي هم هست، به من هم سرايت کرده است. مهمان که خانه‎ام مي‎آيد من به فکر کتابخانه‎ام هستم، که مهمان نگاه کند و بگويد: چقدر قرائتي سواد دارد. نه که مايه ندارم، مي‎خواهم به زور کتاب کمبود سوادم را جبران کنم. اين يک مريضي است که انسان گاهي احساس حقارت مي‎کند. اگر کسي با خدا باشد، احساس حقارت نمي‎کند. ريشه گناه‌ها احساس حقارت است و انس با خدا و ياد خدا آن حقارت را از بين مي‎برد. اگر يک شخصيتي اينجا باشد، شما خيلي دوست داري که کنار او عکس بيندازيد، بعد هم قاب مي‎کني و مي‎گويي من با فلاني چاي خوردم. چرا به عکس يک نفر دل خوش كرده‌اي؟ حتي اگر آدم در يک اداره‎اي، کارخانه‎اي کار بکند و آن رئيس اداره يک آدم مهمي ‎ باشد و دلش خوش است كه من در فلان اداره هستم. کسي که بنده خداست، دلش خوش است که بنده خداست.
امام علي(ع) مي‎فرمايد: «كَفَى لِي فَخْراً أَنْ أَكُونَ لَكَ عَبْداً»(المناقب/ ج‌3/ ص‌104) براي من افتخار است که بنده تو باشم. بسياري از گناهان ما براي احساس پوچي و احساس حقارت است و کسي که بنده خدا شد نه احساس حقارت و نه احساس پوچي مي‎کند. وقتي پوچي و حقارت برطرف شد، ديگر تلاش كردن هم لازم نيست.
آثار نعمت‌ها:
2- آثار ياد خدا و توجه به مخلوقات
ياد مخلوقات رمز معرفت است، هر چه انسان در مخلوقات دقت کند بهتر است. اميرالمؤمنين(ع) درباره طاووس خطبه‎اي دارد , مي‎فرمايد: در طاووس فکر کن، در ملخ فکر کن، ملخ از ده تا حيوان چيزي جمع کرده است. کله‎اش مثل اسب، پايش مثل. . . بالش مثل. . . در مورچه فکر کن، هر چه فيل دارد مورچه هم دارد، درست مثل يک ساعت کوچك که هرچه ساعت بزرگ دارد ساعت کوچك هم دارد. «ما تَرى‌ في‌ خَلْقِ الرَّحْمنِ مِنْ تَفاوُتٍ»(ملك/3) يعني در آفرينش خدا تفاوتي نمي‎بينيد حالا ممکن است کوچک و بزرگ باشد اما تفاوت ندارد. «تفاوت» از «فوت» است. کرم کوچكي که داخل انار است، اگر چشم ندارد چون اصلاً به دردش نمي‎خورد، چه چيز را مي‎خواهد ببيند؟ آن خفاشي که روز نمي‌تواند پرواز کند با ايجاد موج در اطرافش جبران کمبود خودش را مي‎کند. هر چه پشه دارد، فيل هم دارد. علاوه بر اينکه بال دارد و فيل بال ندارد.
ياد مخلوقات رمز معرفت است، به همين خاطر سوره‎هاي قرآن همه‎اش سوره‎هاي مخلوقات است. سوره رعد، سوره نور، سوره نمل، اصلاً اسم سوره‎هاي قرآن اسم‌هايي است که انسان تحريک مي‎شود که برود ببيند مثلاً نمل چيست؟ عنکبوت چيست؟ اسرار زندگي موجود است.
ياد قدرت خدا رمز توکل است. ياد علم خدا رمز تقوي و حياء است، آدم بداند که اگر من گناهي مي‎کنم او مي‎بيند، ديگر گناه نمي‌كند. «إِنَّ اللَّهَ بَصيرٌ بِالْعِبادِ»(غافر/44) «أَ لَمْ يَعْلَمْ بِأَنَّ اللَّهَ يَرى‌»(علق/14) بشر نمي‎داند که خدا او را مي‎بيند.
نقل شد که علامه طباطبائي صاحب تفسير الميزان بعد از آنکه تحصيلاتش در نجف تمام مي‎شود و مي‎خواهد به ايران برگردد، نزد استادش مي‎رود که خداحافظي کند. مي‎گويد: يک مؤعظه‎اي به من بگو. مي‎گويد: موعظه من براي تو اين است که اين آيه هميشه راست چشمت باشد: «أَلَمْ يَعْلَمْ بِأَنَّ اللَّهَ يَرى‌» آيا بنده نمي‎داند که خدا او را مي‎بيند و زير نظر است. من اگر بدانم که زير نظر هستم خيلي حواسم را جمع مي‎کنم.
ياد لطف او رمز حجت است. خدا را دوست نداري؟ لطف‌هايي که به شما کرده را درنظر بياور، اينكه ما هيچ بوديم. «لَمْ يَكُنْ شَيْئاً مَذْكُوراً»(دهر/1) يعني قابل ذکر نبوديم. مي‎گويد: هيچ! مي‎گويد: قابل ذکر نيستي. مي‎گويد: «مِنْ ماءٍ مَهينٍ»(مرسلات/20) پست بودي. بعد مي‎گويد: «في‌ ظُلُماتٍ ثَلاثٍ»(زمر/6) در تاريکي‌هاي سه گانه بودي، همان وقتي که نه پدر يادت بود نه مادر، نه دوست و نه آشنا وقتي که هيچ کس ياد تو نبود، خدا ياد تو بود.
ياد نعمت‌ها رمز شکر است. ياد عدل خدا رمز خوف است. اگر انسان بداند خدا عادل است و مو را از ماست مي‎کشند؛ «وَ مَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ شَرًّا يَرَهُ»(زلزال/8) «فَحاسَبْناها حِساباً شَديداً»(طلاق/8)، «يَخافُونَ سُوءَ الْحِسابِ»(رعد/21) دقت در حساب، اگر انسان بداند که خداوند از چيزي نمي‎گذرد.
يک کسي مي‎گفت: ما هيچ گناهي نکرديم، اگر بخواهد خدا طبق عدلش هم با من رفتار کند، جاي من در بهشت است، خيلي مغرور بود. شب خواب ديد که يک چوب پنج يا شش متري بزرگ در شکمش کرده‎اند و اين را در هوا مي‎چرخانند و اين هم سر چوب بال بال مي‎زند و مي‎ترسد که روي زمين بيفتد، نعره‎ها کشيد تا بالاخره او را روي زمين گذاشتند. گفت: چرا چنين کاري کرديد؟ گفت: شما گفتيد كه من هيچ گناهي نکرده‎ام خدا اگر عادل هم باشد، جاي من در بهشت است، ولي شما يک روز مگس را گرفتي و يک چوب جارو در شکم مگس کردي و اين مگس هي بال بال مي‎زد و تو خوشحالي مي‎کردي و لذا در دعاها داريم که: «الهي عاملنا بِفَضلِکَ» خدايا ما را با فضل خود حساب کن «وَ لا تُعامِلْنا بِعَدْلِکَ» به عدل رفتار نکن.
مثلاً بگوئيد: آقا چقدر نماز خواندي؟ خوب من دو رکعت صبح خوانده‎ام و. . . جمعاً همه رکعات بيست دقيقه مي‎شود. ساعتي 100 تومان است كه بيست دقيقه‎اش30 تومان مي‎شود. شما روزي 30 تومان کار کرده‎اي. 30 تومان پول، چهار کيلو شلغم است. آقا بهشت هم مي‎خواهد. اگر خدا روي عدل باشد، ما چهار تا شلغم بيشتر نمي‎بريم.
اينکه خداوند ديد مردم راه افتادند و مرگ بر شاه گفتند، خدا يک امام به ما داد، امام که مزد ما نبود، امام لطف خدا بود. مگر پيروزي انقلاب کار ما بود؟ نه! لطف خدا بود. مگر بچه‎هاي فلسطين چقدر مرگ بر اسرائيل مي‎گويند و هنوز يک رهبر و يک گروه نظامي ‎نتوانستند در فلسطين تشکيل بدهند. چه چيز ما از فلسطيني‎ها بيشتر است؟ اين بنده‌هاي خدا افغاني‌ها، چقدر زجر کشيده‎اند و هنوز دستشان به جايي بند نيست. در طول تاريخ خيلي‎ها انقلاب کردند و لطفي که خدا به ما کرد به آن‌ها نکرد. پيروزي انقلاب لطف خدا بود، بهشت که مزد ما نيست. . . ياد اجر خدا عامل حرکت است. به هر حال اين ياد‌ها خيلي مي‎تواند مؤثر باشد و بخصوص ياد نعمت‌هاي ويژه بسيار مهم است. خداوند يک نعمت‌هايي را خصوصي گفته «وَ اذْكُرُوا اللَّه»(بقره/203) همه نعمت‌ها را خداوند فرموده است. يادت باشد10-12 نعمت را خداوند بيان كرده است كه بخصوصند.
3- يادآوري نعمت‌هاي ويژه الهي
نعمت‌هاي ويژه:
1- نعمت هدايت. قرآن مي‎فرمايد: «وَ اذْكُرُوهُ كَما هَداكُمْ»(بقره/198) ياد خدا باشيد. الان چند صد ميليون آدم روي کره زمين است که سوادش و تيپش و شکلش و زورش مثل ماست و يا در طراز ماست، اما از نظر فکر منحرف است؟ «وَ إِنْ كُنْتُمْ مِنْ قَبْلِهِ لَمِنَ الضَّالِّينَ»(بقره/198)، «الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذي هَدانا لِهذا»(اعراف/43) خدايا شکر که ما مسلمانيم.
کسي خدمت امام آمد و گفت: آقا ما وضعمان خيلي خراب است. پول هم نداريم، کوپن هم كه اعلام نشده است. ولي فلاني چقدر وضعش خوب است. امام فرمود: دين داري؟ گفت: بله! گفت: حاضري دينت را با زندگي او عوض کني. گفت: نه! گفت: پس تو يک چيزي داري که ارزشش از او بيشتر است. سلمان چيزي نداشت، ولي دين داشت. اميرالمؤمنين(ع) سرمايه نداشت، دين داشت. مگر امام تانک و توپ داشت؟ امام چيزي نداشت، يوسف در چاه چه داشت ولي زليخا همه چيز داشت. زليخا همه چيز داشت، ولي دين نداشت و يوسف هيچ نداشت ولي دين داشت. موسي چوپان بود و چيزي نداشت و فرعون همه چيز داشت. (اين نعمت هدايت است) منتهي چون ما هدايت شديم، قدر خودمان را نمي‎دانيم.
زمان شاه طلبه‎‌ها را براي سربازي گرفتند، تا حوزه علميه را خلوت کنند، يک طلبه‎اي سربازي رفت و آمد. ما براي ديدنش رفتيم. گفت: آقاي قرائتي تا به حال پيشانيت را خاراندي؟ گفتم: خيلي. گفت: الحمدلله گفتي؟ گفتم: نه! گفت براي هر دستي که تکان مي‎خورد، الحمدلله بگو. گفت: به من گفتند سيخ بايست، يک مگس آمد روي پيشانيم نشست، به قدري زجرم داد. مي‌ترسيدم دستم را بلند کنم و سيلي بخورم، اين مگس هم آنقدر به ما شکنجه داد، بعد وقتي مگس رفت، گفتم: الحمدالله.
در همين جلسه عزيزي نشسته است، چهارم دبيرستان كه بود اسير شد و 9 سال اسير بود پنج زبان را خوب ياد گرفته است. ايتاليايي، انگليسي، فرانسه، عربي و آلماني بعد هم مي‎گفت: ما کاغذ نداشتيم با کاغذ سيمان که کيسه سيمان است و گاهي جيره‎بندي بود يک خودکار و يک قرآن داشتيم 12 جزء را حفظ کرديم. نيم ساعت به نيم ساعت سهميه بود و يک نفر مسئول تنظيم ساعت بود و صدا مي‎زد 2 بامداد است از الآن تا30/2 وقت شماست. اگر بلند شدي قرآن خواندي که خواندي وگرنه تا پست روز ديگر سهميه‎ات است. اين طوري‎12 جزء را حفظ کرده و چهار زبان را به خوبي ياد گرفته است. ما همين طور راحت کاغذ را حرام مي‎کنيم. مي‎خواهي آدرس بدهي خوب آدرس را روي يک ذره کاغذ مي‎توانيد بنويسيد. کاغذ بزرگ را پاره مي‎كنيد، ما اصلاً قدر کاغذ را نمي‎دانيم، قدر قلم را نمي‎دانيم. بعضي از بچه مدرسه‎اي‎ها چند تا قلم در کيفشان است؟ با اينکه قلم پست است. يک ساعت روي مچ دستمان است يک ساعت هم در اداره است و يک ساعت هم در خانه است. خيلي ما خرج کرده‎ايم. انصافاً ولخرجي ما زياد است. من 10 -20 کشور رفتم. آدم‌هاي آنجا آنقدر گرسنه‎اند. شايد کشورهايي که سيرهستند 8 تا بيشتر نباشند، مصرف ما در آب و برق زياد است. اصلاً ما خيلي پرخوريم، شايد هم مقصر مادران ما باشند، اين مادران ما شکم بچه‎ها را با‌ آش رشته کش مي‎آورند، وگرنه آدم با يک لقمه نان و تخم مرغ شکمش سير مي‎شود، از بچگي معده‎ها را گشاد بار آورده‎اند. کدام ما هستيم که بين ده کيلو تا چهل کيلو لباس کهنه نداشته باشيم؟ مصرف برق، مصرف نفت، مصرف کتاب، کفش و. . . زياد است.
2- نعمت رهبري. نعمت رهبري از نعمت‌هاي مهم است. قرآن مي‎فرمايد: «اذْكُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ جَعَلَ فيكُمْ أَنْبِياءَ وَ جَعَلَكُمْ مُلُوكاً»(مائده/20) يادتان باشد كه ايران «اُم القري» شده است. ايران منطقه امن روي کره زمين شده است، دنيا همه‎اش آشوب است و ايران سالم است. کشور نمونه‎اي که به شرق و غرب وابسته نيست، ايران است. کشوري که به ابرقدرت‌ها سرسپرده نيست، ايران است. نعمت رهبري كه رهبري آن به دست امام، مقام معظم رهبري باشد.
3- نعمت قانون. نعمت قانون هم خيلي مهم است. قانون اساسي ما که خدا خبرگان اول آن مثل شهيد بهشتي را رحمت کند، نسبت به بسياري از کشور‌ها يک برجستگي‎ دارد، اينكه از قوانين مترقي است. اصول قانون و قوانيني که تصويب مي‎شود بايد توسط شواري نگهبان، چک شود. ممکن است يکي کسي رشوه بگيرد و همه را بهم بزند.
قرآن مي‎فرمايد: «وَ اذْكُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَ ما أَنْزَلَ عَلَيْكُمْ مِنَ الْكِتابِ وَ الْحِكْمَةِ»(بقره/231) به ياد نعمت‌هاي خدا باشيد. حالا اگر مسلماني نمي‎تواند يک صفحه‎اش را بخواند اين ضعف مسلمان و نه ضعف قرآن است. «أَنْزَلَ عَلَيْكُمْ مِنَ الْكِتابِ وَ الْحِكْمَةِ»
4- نعمت آزادي: راجع به آزادي قرآن يک آيه دارد. مي‎فرمايد: «اذْكُرُوا نِعْمَةَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ أَنْجاكُمْ مِنْ آلِ فِرْعَوْنَ»(ابراهيم/6) شما را از دست فرعون نجات داديم. اين فيلمي‎ را که نشان مي‎دهد که زني را زمان رضا شاه با چوب کتک مي‎زدند، اين واقعيت دارد و دروغ نيست. يک جلسه عزاداري که مي‎خواستند براي حضرت زهرا(س) يا امام حسين(ع) درست کنند، خانه‎ها را مي‎بستند و هر کسي مي‎خواست به روضه برود، داخل خانه‌ها و کوره‎هاي آب و آشپزخانه‎ها را سوراخ مي‎کردند، و از آنجا مي‌رفتند.
يادم نمي‎رود که يکي از علماء مي‎گفت: آيت الله خوانساري که در بازار تهران بودند، وقتي مي‎خواست عزاداري برود از چند خانه و آشپزخانه مي‎رفت و در يکي از آشپزخانه‎ها منقلب شد و غش کرد که من که مي‎خواهم براي امام حسين(ع) گريه کنم. انگار كه هروئين مي‌خواستند منتقل كنند.
من در زمان طاغوت براي تبليغ به شهري رفتم. در آن شهر يک نفر به ما علاقه‎مند شد و ما را به دبيرستانش دعوت کرد، خانمي ‎بود که رئيس دبيرستان بود. ما رفتيم و ديديم که دخترها بدون روسري و مقنعه هستند و‎ توپ بازي مي‎کنند. گفت: بفرماييد. گفتم: نمي‎آيم. گفت: چرا؟ گفتم: آخر اين‌ها چادر ندارند. گفت: خوب بيا و براي چادري‌ها سخنراني کن. بالاخره هر دو تا، سه تا دختر زير يک چادر رفتند. گفتند: حالا بفرماييد. داخل دفتر دبيرستان رفتيم. ديديم خانم دبير‌ها لخت نشسته‎اند و اين خانم‎ها روزنامه را برداشتند و روزنامه سر کرده‌اند. برگشتم و گفتم: من که مأمور دولت نيستم که مجبور باشم بيايم. بعد اين براي ما پاپوشي شد که قرائتي خلاف منعيات شاه عمل کرده، حالا ما انقلابي نبوديم، عادي بوديم. گفتند: که تو چرا رفتي توي دبيرستان و دخترها را زير چادر کردي و سر خانم‌ها را روزنامه کردي؟ گفتم: اول اينكه من که سرشان نکردم و خودشان سر کردند. دوم اينکه مگر فرح زن شاه با چادر براي زيارت در حرم امام رضا نمي‎رود؟ گفتم: من نماينده امام رضا هستم، شما نماينده فرح هستيد. رئيس شما پيش رئيس ما چادر سر مي‎کند، شما هم بايد پيش من چادر سر کنيد. يادمان نرود که چوب در سر زنان باحجاب مي‎خورد. در عين حال کاري که آن‌ها با باحجاب‌ها کردند، ما يک صدمش را هم با بي‎حجاب‌ها نکرديم.
5- نعمت هلاک طاغوت. قرآن مي‎فرمايد: «وَ اذْكُرُوا إِذْ جَعَلَكُمْ خُلَفاءَ مِنْ بَعْدِ عادٍ»(اعراف/74)، «وَ اذْكُرُوا إِذْ جَعَلَكُمْ خُلَفاءَ مِنْ بَعْدِ قَوْمِ نُوحٍ»(اعراف/69) قوم عاد را هلاک کرديم، قوم نوح را هلاک کرديم، همين نعمت است. حذف منافقين خيلي نعمت بود، حذف ليبرال‌ها، حذف گروهک‌ها نعمت بزرگي بود.
6- نعمت امنيت. قرآن مي‎فرمايد: «وَ اذْكُرُوا إِذْ أَنْتُمْ قَليلٌ مُسْتَضْعَفُونَ فِي الْأَرْضِ تَخافُونَ أَنْ يَتَخَطَّفَكُمُ النَّاسُ فَآواكُمْ وَ أَيَّدَكُمْ بِنَصْرِهِ وَ رَزَقَكُمْ مِنَ الطَّيِّباتِ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ»(انفال/26) يادتان باشد کم و مستضعف بوديد و مي‎ترسيديد «فَآواكُمْ وَ أَيَّدَكُمْ بِنَصْرِهِ» به شما مأوا داديم، تأييدتان کرديم.
7- نعمت جمعيت: اگر همه حزب اللهي بوديم ولي در مجموع يک ميليون نفر بوديم باز هم تو سري مي‎خورديم، کشور 50 ميليوني ما، براي ما يک ارزش است.
8- نعمت عزت: خيلي عزيز هستيم. تمام ابرقدرت‌هاي دنيا در يک نماينده مجلس نمي‎توانند اثر بگذارند و در کشور‌هاي ديگر صدام امير کويت را دو روزه بر مي‎دارد، آمريکا او را دوباره مي‎گذارد. اما تمام رده‌هاي ما را نمي‎توانند تغيير دهند، کسي نمي‎تواند در ما نفوذ کند.
9- نعمت برادري: با همه اختلاف‌ها و خط‌هاي سياسي که در مملکت است اما در عين حال وقتي خطري پيش مي‎آيد همه خط‌ها فراموش مي‎شود. گاهي وقت‌ها هر کس مي‎گويد: اسلام ناب محمدي من هستم. ولي وقتي عمليات مرصاد پيش آمد يک مرتبه تمام افرادي که اختلاف سليقه داشتند همه يک جا جمع مي‌شوند. افرادي که از نظر فکري و سياسي تضاد داشتند وقتي «قَدْ قَامَتِ الصَّلَاةُ» گفتند: همه اقتدا کردند. يعني اصل عدالت و تقوي را قبول دارند ولي فکر همديگر را ممکن است قبول نداشته باشند.
10- امداد غيبي. قرآن مي‎گويد: «جُنُوداً لَمْ تَرَوْها»(توبه/26) يک لشگرياني براي شما مي‎فرستيم که شما با چشم نمي‎بينيد و از غيب شما را کمک مي‌کنم.
اين‌ها نعمت‌هاي ويژه‎ است. حالا ميليون‌ها آدم گمراهند، «الحمدلله» که ما هدايت شديم. ميليون‌ها آدم رهبرشان يا فاسق يا فاخر است، «الحمدلله» که ما رهبرمان عادل است. ميليون‌ها آدم هنوز قانون اساسي ندارند، سال هاست در کشورشان انقلاب شده ولي هنوز قانون ندارند. ميليون‌ها آدم آزاد نيستند و تحت ستم هستند و در دلهره زندگي مي‎کنند. ميليون‌ها آدم گم هستند، ميليون‌ها آدم ذليلند، ميليون‌ها آدم تضاد‌هاي ريشه‎اي دارند، ميليون‌ها آدم هستند كه خداوند به آن‌ها لطف خاصي نکرده و ما نعمت‌هاي ويژه‎اي داريم و در دهه فجر بايد ياد اين نعمت‌ها باشيم.
4- آثار و شرايط ياد خدا
منتهي وقتي ما ياد خدا مي‎گوئيم دو آيه در قرآن در مورد آن است، كه يکي مي‎گويد: ياد خدا به انسان آرامش مي‎بخشد و يکي ديگر مي‎گويد: ياد خدا دل آدم را فرو مي‎ريزد. قرآن مي‎گويد مؤمن کسي است که وقتي مي‎گويد: «إِذا ذُكِرَ اللَّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ»(انفال/2) وقتي خدا را ياد مي‎کند مي‎ترسد. يک آيه داريم که مؤمن دلش براي خدا مي‎تپد. «أَلا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ»(رعد/28) بالاخره کدامشان درست است؟ مي‎لرزد يا آرام است. مثل بچه که دلش از پدر و مادر آرام است و هم اگر خلافي بکند مي‎ترسد، مانعي ندارد که هم «تَطْمَئِنُّ» باشد و هم «وَجِلَتْ» باشد.
وقتي ياد خدا مي‎گوييم چند تذکر در ميان است:
1- يكي اينكه بانشاط ياد خدا باشيم. اگر بناست چراغاني کنيم با نشاط چراغاني کنيم. آدم بايد از روي اعتقاد يک کاري انجام دهد، کاري که اعتقاد در آن نباشد قبول نيست.
خداوند به بني اسرائيل گفت: گاوي را بکشيد. اين‌ها خيلي نق زدند ولي آخر کشتند. قرآن مي‎گويد: «فَذَبَحُوها وَ ما كادُوا يَفْعَلُونَ»(بقره/71) گاو را ذبح کردند ولي نکشتند. چون کشتن از روي عشق نبود «وَ ما كادُوا يَفْعَلُونَ» انگار که کاري انجام نداده‎اند. يعني کاري که عشق در آن نباشد ارزش ندارد. قرآن مي‎گويد: «فَاذْكُرُوا اللَّهَ كَذِكْرِكُمْ آباءَكُمْ»(بقره/200) اگر مي‎خواهيد ياد خدا باشيد بانشاط باشيد. اگر مي‎خواهيد تسبيحات حضرت زهرا را بخوانيد، شمرده و با نشاط بگوئيد.
2- هميشه باشد. «الَّذينَ يَذْكُرُونَ اللَّهَ قِياماً وَ قُعُوداً وَ عَلى‌ جُنُوبِهِمْ»(آل عمران/191) ايستاده، نشسته و خوابيده ياد خدا هميشه بايد باشد و فقط وقت خطر نباشد. خيلي‎ها هستند تا وقتي آرام هستند مي‎گويند: «سبحان الله» و در هنگام گناه يادشان مي‎رود. مرد آن است که در وقت گناه ياد خدا بيفتد. «هَيْتَ لَكَ قالَ مَعاذَ اللَّهِ»(يوسف/23) و اين هم بايد بدانيم که ياد اولياي خدا، ياد خداست.
در هفته‌هاي قبل گفتيم که انسان گاهي وقت‌ها فراموش مي‎کند و غافل است و امروز بحث را کشانديم به اينجا که دواي غفلت چيست؟ دواي غفلت ياد خدا است. البته ياد مخلوقات خدا نيز معرفت ما را زياد مي‎کند. ياد قدرت خدا توکل ما را زياد مي‎کند. ياد علم خدا حياي ما را زياد مي‎کند. ياد لطف خدا عشق ما را به خدا زياد مي‎کند. ياد نعمت‌ها شکر ما را زياد مي‎کند. ياد عدل خدا خوف ما را زياد مي‎کند. ياد اجر خدا حرکت ما را زياد مي‎کند. اين يک سيمايي از اين است که ياد خدا چه مي‎کند.
گفتيم: انسان موجودي است که نياز به انس دارد، اگر مأنوس حقيقي پيدا نکند، دنبال مأنوس بدلي مي‎رود. زندگي اروپائي‌ها را ديده‌ايد! چون از خدا خالي شدند، با سگ و ميمون و گربه مأنوس مي‌شوند. بچه اگر شير را نمکد، پستانک را مي‎مکد. اگر غذا نخورد، غذاي فاسد مي‎خورد. انسان موجودي است كه مي‎خواهد معشوق داشته باشد و اگر معشوقه واقعي را پيدا نکند، دنبال معشوقه پوشالي مي‎رود. بسياري از گناه‎‌ها ريشه‎اش اين است که آدم احساس مي‎کند پست و ضعيف است. بنده خدا که شد ديگر احساس حقارت نمي‎کند.
گفتيم: يک سري نعمت‌ها عمومي‎ است، مثل نعمت خورشيد و باران و گياه ولي يک سري نعمت‌ها خصوصي است. از قرآن ده آيه خواندم. نعمت رهبري، نعمت هدايت، نعمت قانون، نعمت آزادي، نعمت امنيت، نعمت جمعيت، نعمت عزت، نعمت برادري، نعمت امداد‌هاي غيبي، كه خداوند به ايراني‌ها اين نعمت‌هاي ويژه‎ را داده است. مي‎گويند به اندازه نعمت‌هايي که خدا به شما داده دعا کنيد.

«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»

لینک کوتاه مطلب : https://gharaati.ir/?p=1918

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.