آفات زبان 2

موضوع: آفات زبان 2- و ارزش سكوت
تاریخ: 12 / 7 / 69

بسم الله الرحمن الرحيم

الحمد لله رب العالمين. . .
چند جلسه هست كه ما درباره زبان صحبت مى‌كنيم. آفات زبان، نقش زبان. در گفتارهاي قبل رواياتي در مورد حرف زدن را گفتيم.
گفتيم گناهان زبان زياد است. چاپلوسى، پرگويى، بهتان و تهمت، ياوه گويى، جاسوسى بيجا، قطع سخن مردم، حرف شهيد را منع كردن، تنگ گوشى يا نجوا، نيش و طعنه، منت، نفرين، فحش، سخن چينى، بد حرف زدن، سؤال بيجا، مسخره، حرف زدن بدون علم، اهانت، جدال، اظهار فقر، فخر فروشى، القاء شبهه و تشكيك، تظاهر به كتمان، ترويج باطل، لاف زدن و ادعاى بيجا، سفارش بيجا، انتقاد بيجا، افشاگرى بيجا، بيان كمبودها، بلند حرف زدن، بيان عيوب، تبريك نابجا، برائت و آن چيزهايى كه در مباحث قبل گفتيم.
و اين يك چيز عمومى است. دانشمند و بى سواد و همه و همه. بين زن و شوهر.
شوهر يك چيزى مى‌گويد، چند هفته تلخ مى‌شود. زن يك كارى مى‌كند در زندگى طوفان مى‌شود. مسأله زبان مسأله مهمى است. بنابراين چون يك بلاى عمومى است من مى‌خواهم باز هم در مورد زبان صحبت كنم.
1- سخن گفتن و سكوت
يك مقدارى درباره‌ي گناهان زبان و يك مقدارى هم سكوت.
پس موضوع: گفتن يا سكوت
بحث بسيار آبكى است اما از نظر عمل تمام ريشه‌هاى خانواده‌ها را از هم متلاشى مى‌كند. زبان خيلى راحت به هر طرف مى‌گردد. گوشت نرم است، خرج ندارد. زحمت ندارد. دنده عوض كردن ندارد. اگر دنده ماشين را بخواهى عوض كنى يك تلاشى مى‌خواهد. همين مقدارى كه نرم است و به هر طرف مى‌گردد نفع و سود دارد. مثلاً در بلعيدن غذا، در تميز كردن دهان، در حرف زدن، نقش اساسى دارد. ولى خطر اين زبان بسيار زياد است و اين زبان كوچك چه فتنه‌هاى بزرگى را به همراه مى‌آورد.
2- تشويق مجرمان و بي‌احترامي به والدين
يكى از گناهان زبان مسأله تشويق و كمك زبانى است. قَالَ الصَّادِقُ (ع): «مَنْ أَعَانَ عَلَى مُؤْمِنٍ بِشَطْرِ كَلِمَةٍ جَاءَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَ بَيْنَ عَيْنَيْهِ مَكْتُوبٌ آيِسٌ مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ»(من‌لايحضره‌الفقيه/ ج‌4/ ص‌94) به كسي جنايتى مى‌شود و شما با سر زبانت تأييد مى‌كنى. ضمن اين كه مى‌گويى دستتان درد نكند، آفرين اگر با يك نوك زبان گناهى را تصديق كرديم امام صادق(ع) فرمود: روز قيامت وقتى آمد روى پيشانيش اين ثبت شده است. «آيِسٌ مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ» يعنى رحمت خدا شامل ايشان نمى‌شود.
روايت داريم روز قيامت قطره خونى مى‌ريزد روي سينه انسان. انسان نگاه مى‌كند و مى‌گويد اين چيست؟ مى‌گويد تو هم با يك تصديقت در همين اعدام نابجايى كه شد راضى بودى. و در روزنامه تبريك گفتى. به هر حال با زبانت توانستى. اين هم سهم تو.
بد زبانى نسبت به پدر و مادر: روايت و آيات زياد داريم. «فَلا تَقُلْ لَهُما أُفٍّ» (اسراء/23) امام(ع) فرمود: حتى اگر دو تا انسان به هم تشر بزنند و اف بگويند آن ولايت و محبتى كه بين اين دو تا هست قيچى مى‌شود. امام(ع) فرمود: اگر پدر و مادر احياناً كتك زدند، اف گفتن به پدر و مادر ممنوع، و صدايتان را بالاتر نكنيد.
3- امر به منكر و بدي‌ها
يكى از گناهان ديگر مسأله امر به منكر است. ما در اسلام امر به معروف داريم اما امر به منكر. يعنى مادر به دختر كوچكش دستور مى‌دهد كه حجابت را بردار. نمى‌خواهد نماز بخوانى. امر به منكر قرآن مى‌فرمايد: «الْمُنافِقُونَ وَ الْمُنافِقاتُ بَعْضُهُمْ مِنْ بَعْضٍ يَأْمُرُونَ بِالْمُنْكَرِ وَ يَنْهَوْنَ عَنِ الْمَعْرُوفِ» (توبه/67) منافقين با هم پيوند دارند. امر به منكر مى‌كند. يعنى طرف را به سمت فساد دعوت مى‌كند. بالخصوص استعدادهاى نابغه. من رفته بودم زندان ديدن معتادها ديدم بسيارى از آنها آدم‌هاى رده بالا هستند. در يك طبقه ممتازى هستند و آنها را معتاد كرده‌اند.
حاضر هستند كه به هر جوان ايرانى يك ويدئو بدهند به شرط اين كه جوان ايرانى ما از جبهه و جنگ و علم و كتاب قطع بشود. قرآن مى‌گويد: «إِنَّ الَّذينَ كَفَرُوا يُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمْ لِيَصُدُّوا عَنْ سَبيلِ اللَّهِ فَسَيُنْفِقُونَها ثُمَّ تَكُونُ عَلَيْهِمْ حَسْرَةً ثُمَّ يُغْلَبُونَ وَ الَّذينَ كَفَرُوا إِلى‌ جَهَنَّمَ يُحْشَرُونَ» (انفال/36) انفاق مى‌كنند پولهايشان. تا اين كه جلوى راه خدا را بگيرند. قرآن مى‌گويد: «ثُمَّ تَكُونُ عَلَيْهِمْ حَسْرَةً» انفاق كردند اما همه پولها حسرت بود. مثلاً كويت به صدام چقدر پول داد تا راه خدا را در ايران بشكند. آمريكا شاه را تقويت كرد. اما «ثُمَّ تَكُونُ عَلَيْهِمْ حَسْرَةً»
آيه اول سوره حشر آيه قشنگى است. «هُوَ الَّذي أَخْرَجَ الَّذينَ كَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْكِتابِ مِنْ دِيارِهِمْ لِأَوَّلِ الْحَشْرِ ما ظَنَنْتُمْ أَنْ يَخْرُجُوا وَ ظَنُّوا أَنَّهُمْ مانِعَتُهُمْ حُصُونُهُمْ مِنَ اللَّهِ فَأَتاهُمُ اللَّهُ مِنْ حَيْثُ لَمْ يَحْتَسِبُوا وَ قَذَفَ في‌ قُلُوبِهِمُ الرُّعْبَ يُخْرِبُونَ بُيُوتَهُمْ بِأَيْديهِمْ وَ أَيْدِي الْمُؤْمِنينَ فَاعْتَبِرُوا يا أُولِي الْأَبْصارِ» (حشر/2) خداوند قدرتى است كه اهل كفر را از خانه‌شان بيرون كرد. «ما ظَنَنْتُمْ أَنْ يَخْرُجُوا» شما گمان نمى‌كرديد كه اينها را بيرون روند. «وَ ظَنُّوا أَنَّهُمْ مانِعَتُهُمْ حُصُونُهُمْ» خودشان هم فكر مى‌كردند كه هيچ قدرتى نمى‌تواند آنها را بيرون كند. اما «فَأَتاهُمُ اللَّهُ» قهر خدا بر سر آنها ريخت. «مِنْ حَيْثُ لَمْ يَحْتَسِبُوا» از راهى كه حساب نمى‌كردند و رعب و ترس در وجودشان حاكم شد. «يُخْرِبُونَ بُيُوتَهُمْ بِأَيْديهِمْ» اسناد خودشان را با دست خودشان ريز ريز كردند. بافت خودشان را پنبه كردند. آثارى كه خودشان بايگانى داشتند، خودشان با دست خودشان خراب كردند. «وَ أَيْدِي الْمُؤْمِنينَ فَاعْتَبِرُوا يا أُولِي الْأَبْصارِ» عبرت بگيريد اگر خدا اراده كند، از راهى كه فكر نمى‌كرديد قهر خدا مى‌آيد.
امر به منكر. البته اين را بايد بگويم كه امر به منكر قدم به قدم دارد. شيطان يك سياست دارد بنام سياست گام به گام. قرآن مى‌گويد: «وَ لا تَتَّبِعُوا خُطُواتِ الشَّيْطانِ» (بقره/168) دنبال گام شيطان نرو.
جوانى آمد در زمان شاه پهلوى من و گريه كرد. گفتم چى شده؟ گفت: من هر سال در فلان استان شاگرد اول مى‌شدم و هميشه مطرح بودم ولى امسال من سقوط كرده‌ام. من دارم از غصه منفجر مى‌شوم. كسى كه هر سال شاگرد اول مى‌شد امسال سقوط كرد. براى چه؟ گفت: رفيقى داشتم و خلاصه كم كم من را برد دنبال يكسرى چيزها و علاقه ديگرى در ذهن من به وجود آورد. به جاى عشق به تحصيل عشق ديگرى بر من حاكم شد و لذا چشمم روى كتاب است اما فكرم كار نمى‌كند. يك مقدار گريه كرد و يك مقدار با او صحبت كردم. و او چون ناراحت بود از اين كارى كه مى‌كند خدا هم دست او را گرفت. بعد از انقلاب وارد جبهه شد و شيرينكارى خوبى در منطقه كرد و بالاخره هم به درجه شهادت رسيد و نگذاشت كه در شهوت فنا شود و به درجه شهادت نائل شد. آدم خيلى بايد مواظب باشد.
خدايا به حق محمد و آل محمد مغز ما، افكار ما، روحيات ما، نسل ما را حفظ بفرما.
4- انحراف و گمراهي ديگران و نفرين كردن
اضلال: يكى از گناهان هم اضلال است. يعنى منحرف كردن. با كتاب، سرود، فيلم، عكس. قرآن مى‌گويد: روز قيامت يكسرى آدم‌هايى كه گمراه شده‌اند، نفرين مى‌كنند. مى‌گويند خدايا عذاب اين افراد را دو برابر كن. «هؤُلاءِ أَضَلُّونا» (اعراف/38) خدايا اينها ما را اضلال كردند. ما را منحرف كردند. خدايا عذابشان را دوبله كن. براى خود شما هم دوبله است براى اين كه نبايد دنبالش برويد.
يك مردى يك روز بى پول شده بود. چون بى پول شده بود عوض اين كه برود و پول به دست بياورد شروع كرد به دين تراشى كردن و يك عده از مردم را منحرف كرد. افرادى هستند كه وقتى بى پول مى‌شوند مثلاً دلقك مى‌شوند براى اين كه مردم جمع شوند و پول به او بدهند. دست به همه كارى مى‌زند. ايشان آمد گفت: اى امام صادق(ع) بنده بى پول شده‌ام. براى كسب دست به يك سرى كارهاى بد زده‌ام و يك سرى از مردم را منحرف كرده‌ام. حالا من پشيمان هستم بايد چه كار كنم؟ امام(ع) فرمود: تمام افرادى كه گمراه كرده‌اى بايد به آنها بگويى كه من شما را گمراه كرده‌ام.
بعضى كارها با استغفار و توبه بخشيده مى‌شود اما اين نه. مثلاً يك آخوندى اگر يك چيزى را اشتباه بگويد بايد هفته ديگر بگويد ايها الناس غلط گفته‌ام. چون مسأله مسأله انحراف فكرى است.
خدا به كسى كه دزد است مى‌گويد ظالم اما كسى كه فكر مردم را بدزدد مى‌گويد: «أَظْلَمُ». «فَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرى‌ عَلَى اللَّهِ كَذِباً» (انعام/144) كسى كه بر خدا، دين سازى، بدعت گذارى انحراف بكند چه كسى از او ظالم‌تر است. بزرگترين دزد است.
يكى از گناهان مسأله نفرين است. متأسفانه نفرين در جامعه ما كم نيست. بسيار نفرين مى‌كنند. پيغمبر فرمود: «لَعْنُ المُؤمِنِ كَقَتْلِهَ»(الصوارم‌المهرقة/ ص‌223) كسى اگر به كسى نفرين كند انگار او را كشته است. خداوند من را مبعوث نكرده كسى را لعنت بكنم.
كسى كه زبانش با فحش و لعنت و نفرين مأنوس بشود، اين روز قيامت شفيع نمى‌شود. حتى پيغمبر فرمود به خودتان هم نفرين نكنيد. خدا مرگم بدهد. چرا مى‌گويى؟ به خودتان نفرين نكنيد به بچه هايتان به مالتان نفرين نكنيد. بعضى افراد مى‌گويند مرگ به اين سرمايه، سرمايه كه بد نيست.
روز نحس نيست، مال نحس نيست، بچه نحس نيست، خودمان نحس نيستيم، فقط بدى در انتخاب‌هاي ما است. انتخاب رفيق، انتخاب همسر. همه عيب‌ها دست خودمان است.
امام صادق(ع) فرمود: اگر كسى به بچه هايش نفرين كند دچار فقر مى‌شود. قَالَ الصَّادِقُ (ع): «أَيُّمَا رَجُلٍ دَعَا عَلَى وُلْدِهِ أَوْرَثَهُ الله الْفَقْرَ»(عدةالداعي/ ص‌89) فقر نفرين به بچه سبب فقر است.
5- قضاوت نابجا و شفاعت و واسطه‌گري گناه
يكى از گناهان، قضاوت نابجا است. قاضى چهار رقم داريم. سه رقم مى‌روند جهنم يك رقم خوب است.
انواع قضاوت: 1- نمى‌داند و كج مى‌گويد. نمى‌داند و درى ورى مى‌گويد. خبر ندارد قضاوت هم مى‌كند. 2- مى‌داند و كج قضاوت مى‌كند. 3- نمى‌داند ولى صحيح مى‌گويد. اين هم جهنم مى‌رود مثل كسى كه معمارى بلد نيست اما يك كارى مى‌كند درست و خوب. اين سه رقم اهل دوزخ هستند. فقط يك قاضى اهل بهشت است. آن كه مى‌داند و صحيح قضاوت مى‌كند. يعنى هم از نظر فنى كارش كامل است و هم از نظر ايمانى كم ندارد. من از يك ماما، بسيار لذت بردم. ششم مهر بچه متولد شد. چند روز پيش درتهران مى‌گفت رفتم گفتم اين را بنويس 29 شهريور براى اين كه در مدرسه يك سال عقب نيفتد. اين خانم پزشك گفت: دروغ نمى‌نويسم. يك همچنين كسى كم است. اينها عزيز هستند. اينها نفوذناپذير هستند. اينها مؤمن واقعى هستند.
به اميرالمؤمنين(ع) گفتند: اگر دروغ بگويى، حكومت را مى‌بريم در خط. گفت من دروغ نمى‌گويم. گفت: بگو من طبق كتاب خدا و سنت پيغمبرصلي الله عليه و آله و طبق حركتى كه خليفه اول و دوم كرده‌اند. گفت: من فرمان خدا را قبول دارم سنت پيغمبر صلي الله عليه و آله را قبول دارم اما حركت خليفه اول و دوم را قبول ندارم. فرمود: با دروغ روزه بگيرم؟ با الاغ دزدى به مكه بروم؟ اين كار را نمى‌كنم.
البته مردم ما بدانند اگر كسى با دروغ ششم مهر را 29 شهريور كرد بچه‌اش يك سال جلو مى‌افتد اما بچه‌اى كه روز تولدش بر اساس دروغ شد 5 سال پشت كنكور مى‌ماند.
آنقدر آدم هايى هستند كه با دروغ هميشه كم دارند و هشتشان گرو نهشان است و آنقدر آدم هايى هستند كه سعى مى‌كنند دروغ نگويند و خود خدا «ثُمَّ السَّبيلَ يَسَّرَهُ» (عبس/20). خود خدا كارهايشان را درست مى‌كند. «توَكَّلْتُ عَلَى اللَّه» همين است. كارهايشان را به خدا واگذار مى‌كنند.
به شاگردش گفت اگر مشترى آمد گفت: اين جنس را چند خريدى اگر ديدى من دروغ گفتم همانجا تف بينداز توى صورت من و اگر ساكت شدى بيرونت مى‌كنم. من مى‌خواهم سعى كنم دروغ نگويم. بله شد كه بدون دروغ زندگى كند.
يكى از گناهان دلالى است. درباره دلالى در قرآن دو تا آيه داريم. دلالى يعنى شفاعت. يك آيه داريم. مى‌فرمايد: «مَنْ يَشْفَعْ شَفاعَةً حَسَنَةً يَكُنْ لَهُ نَصيبٌ مِنْها وَ مَنْ يَشْفَعْ شَفاعَةً سَيِّئَةً يَكُنْ لَهُ كِفْلٌ مِنْها» (نساء/85) يكى كسى كه دلالى خوب بكند. كسى كه دلالى بد بكند. در مورد دلالى آيات زيادى داريم. مثلاً دو نفر مى‌روند يك دختر بد حجاب آن طرف خيابان است. يكى ديد و مى‌گويد ببين. نگاه كن. حديث داريم آن كسى كه گفت ببين و نفر بعد ديد گناهى كه دومى مى‌كند دوبله حساب مى‌شود. يكى گناه خودش يكى گناه دلال.
6- مسخره كردن ديگران
يك گناهان زبان هجو است. يعنى يك كسى را مسخره مى‌كنند وسبكش مى‌كنند.
يك كسى را پيدا مى‌كنند كه يك نقص داشته باشد مثلاً دماغش، دستش، قدش، و مسخره مى‌كنند. امير المؤمنين(ع) فرمود: كسى كه دلقك بازى ببيند با كسى كه دلقك مى‌كند گناهانشان يكى است و فرمود: هر كس كسى را هزل مى‌كرد امام على(ع) شلاقش مى‌زد.
آبروى مردم محترم هستند حتى بچه را نبايد مسخره كرد.
يك بچه‌اى را دادند دست پيغمبر (ص) كه برايش نام بگذارد. اذان بگويد. اين بچه ادرار كرد. لباس پيغمبر (ص) نجس شد. مادر يك شيون زد. پيغمبر (ص) گفت چه حقى داشتى شيون زدى؟ نجس بشود مى‌شويم. تو چه حقى داشتى داد بزنى.
مسلمان كيست؟ حديث داريم مسلمان كسى است كه مردم از دست و زبانش در امان باشند. از او نترسند.
خوب حالا يك خرده در مورد سكوت صحبت مى‌كنيم. درباره سكوت بسيار سفارش شده است.
7- اهميت و ارزش سكوت
اين حديث را از ابن ابى الحديد ديدم. قال علي (ع): «من وقي شر قبقبه و ذبذبه و لقلقه فقد وقي» (شرح‌نهج‌البلاغه/ج 10/ص136) قبقب: شكم. ذبذب: شهوت. لقلق: زبان. اگر كسى بتواند از شر شكم و شهوت و زبان حفظ شود اين اهل نجات است. يعنى مردم يا در شكم سقوط مى‌كنند يا در. .
اميرالمؤمنين(ع) را مهمان مى‌كردند، مى‌رفت خانه غذا مى‌خورد بعد مى‌رفت. مى‌گفتند على امشب مهمانى است. مى‌گفت چون گرسنه‌ام. . . . مى‌ترسم براى شكم به مهمانى بروم. مى‌روم خانه يك چيزى مى‌خورم كه وقتى مى‌روم مهمانى براى رضاى خدا به مهمانى بروم. من غذا مى‌خورم كه مهماني براى خدا باشد.
فرق عالم و حكيم چيست؟ عالم كسى است كه اطلاعات را بلد است. حكيم كسى است كه رشد فكرى دارد. ممكن است سواد خواندن و نوشتن هم نداشته باشد.
چهار تا حكيم يكى از روم، يكى از هند، يكى از چين، يكى از فارس، همه با هم نشسته بودند و صحبت مى‌كردند. يكى گفت كه من تا حالا پشيمان شده‌ام كه تا حالا گفته‌ام اما پشيمان نشده‌ام كه چرا نگفته‌ام. يكى گفت: من جاهايى كه نزدم حرف اسير من است جاهايى كه حرف زدم من اسير حرف هستم. يكى گفت: اين حرف‌ها كه مى‌زنيم اگر به خودمان برگردد ضرر نمى‌كنيم اما نفعى هم ندارد. يكى هم گفت: نگفته قابل جبران است. گفته قابل جبران نيست. و همه اينها نشان دهنده سكوت است.
قَالَ الصَّادِقُ (ع): «الصَّمْتُ شِعَارُ الْمُحَقِّقِين بِحَقَائِقِ مَا سَبَقَ وَ جَفَّ الْقَلَمُ بِهِ وَ هُوَ مِفْتَاحُ كُلِّ رَاحَةٍ مِنَ الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ وَ فِيهِ رِضَاءُ الرَّبِّ وَ تَخْفِيفُ الْحِسَابِ وَ الصَّوْنُ مِنَ الْخَطَايَا وَ الزَّلَلِ قَدْ جَعَلَهُ اللَّهُ سِتْراً عَلَى الْجَاهِلِ وَ زَيْناً لِلْعَالِم وَ مَعَهُ عَزْلُ الْهَوَى وَ رِيَاضَةُ النَّفْسِ وَ حَلَاوَةُ الْعِبَادَةِ وَ زَوَالُ قَسْوَةِ الْقَلْبِ وَ الْعَفَافُ وَ الْمُرُوَّةُ وَ الظَّرْفُ»(مصباح‌الشريعة/ ص‌101).
«الصَّمْتُ شِعَارُ الْمُحَقِّقِين» سكوت نشانه آدم محقق است كه كم حرف مى‌زند.
«مِفْتَاحُ كُلِّ رَاحَةٍ» كليد هر راحتى است. «رِضَاءُ الرَّبِّ» رضايت خدا در كم حرف زدن است. «تَخْفِيفُ الْحِسَابِ» آدم هايى كه كم حرف مى‌زنند روز قيامت حسابشان ساده است.
گاهى وقت‌ها آدم يك حقى را مى‌گيرد و يك چيزى را با آن قاطى مى‌كند.
اميرالمؤمنين(ع) سخنرانى مى‌كرد يك نفر هم حرفهايش را مى‌نوشت. گفت آقا؛ حرفهايت را يادداشت مى‌كنم و از روى آن سخنرانى مى‌كنم. فرمود: «هَذَا سَامِرِيُّ هَذِهِ الْأُمَّة»(احتجاج/ ج‌1/ ص‌171) تو همان سامرى هستى كه گوساله درست مى‌كرد. چون سامرى هم طلا را مى‌گرفت با هنر خودش قاطى مى‌كرد. گوساله درست كرد و مردم را دعوت به گوساله پرستى كرد. تو از اثرهاى رسول مى‌گيرى يعنى از حديث‌ها. از يادگاريهاى پيغمبر(ص) چيزهايى را مى‌گيرى و چيزهايى را با هوى و هوس خودت مخلوط مى‌كنى و يك چيزى مى‌شود.
سكوت «سِتْراً عَلَى الْجَاهِلِ» پوشاننده جاهل. «رِيَاضَةُ النَّفْسِ» خودسازى است. «حَلَاوَةُ الْعِبَادَةِ» اگر مى‌خواهى نمازت را با حال بخوانى لااقل نيم ساعت يك ساعت قبل از نماز حرف نزن. آدم پرحرف لذت عبادت را نمى‌برد. تيزهوشيش از بين مى‌رود.
در اين جلسه ما از گناهان زبان گفتيم و بعد راجع به سكوت هم صحبت كرديم.
خدايا تو را به حق محمد و آل محمد نسل ما را ناموس ما را از هر لغزش و انحراف حفظ بفرما.

«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»

لینک کوتاه مطلب : https://gharaati.ir/?p=1901

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.