امام علی (علیه السلام)، نامه به مالک اشتر – 27

موضوع بحث: امام علي(عليه السلام)، نامه به مالک اشتر-2
تاريخ پخش: 69/01/10

بسم اللّه الرحمن الرحيم

نامه اميرالمؤمنين است براى تشكيل حكومت، و روش حكومت دارى و مردم دارى.
1- امام علي(ع) فرمانروايي و تواضع
«هَذَا مَا أَمَرَ بِهِ عَبْدُ اللَّهِ عَلِيٌّ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ مَالِكَ بْنَ الْحَارِثِ الْأَشْتَرَ فِي عَهْدِهِ إِلَيْهِ حِينَ وَلَّاهُ مِصْرَجِبَايَةَ خَرَاجِهَا وَ جِهَادَ عَدُوِّهَا وَ اسْتِصْلَاحَ أَهْلِهَا وَ عِمَارَةَ بِلَادِهَا»(نهج‌البلاغه/ نامه 53)، «هَذَا» يعنى اين نامه «مَا أَمَرَ بِهِ عَبْدُ اللَّهِ» اين نامه اى است كه امر كرد. به او «أَمَرَ» يعنى آئين نامه بخش نامه يعنى اين نامه نصيحت و شوخى نيست و تو مأمورى كه به اين نامه عمل كنى «هَذَا مَا أَمَرَ به» اين امر به تو است. كى امر كرد، عبدالله على اميرالمؤمنين جالب اينست كه حكومت اسلامى حاكمش در ضمن اينكه امير است، خودش را عبد مي‌‌داند. و اين از امتيازات اسلام است كه بزرگان ما هر چه بزرگتر مي‌‌شوند عبوديت‌شان بيشتر مى‌شود. حضرت امام (ره) وقتى مرجع تقليد شد فرمود دست مراجع را مي‌‌بوسم مرجعيتش شكوفاتر شد فرمود دست بقالها را هم مي‌‌بوسم. گفتند: روح ‌منى خمينى، بت شكنى خمينى فرمود: به من رهبر نگوييد من خدمتگزارم، گفتند: تا خون در رگ ماست خمينى رهبر ماست. فرمود: رهبر من همان بچه 13 ساله‌اى است كه به خودش نارنجك مي‌‌بندد.
گفتند: خدايا خدايا تا انقلاب مهدى فرمود: اى كاش من يك پاسدار بودم هرچه عظمت بيشتر است، تواضع بيشتر است.
ماه‌ رمضان نگاه كنيد به مناجاتها، اولياي خدا چقدر اشك مى‌ريزند اين عبدالله وقتى آدم عبدالله شد پرواز مي‌‌كند قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص): «إِنَّ مَنْ توَاضَعَ لِلَّهِ رَفَعَهُ اللَّه»(كافي/ ج‌2/ ص‌122).
هرگز نخورد آب زمينى كه بلند است. كسى كه تواضع كند خدا او را بالا مي‌‌برد. «سُبْحانَ الَّذي أَسْرى‌» (اسراء/1) منتهى «بِعَبْدِهِ» چون عبد بود او را معراج بردند.
دو تا پيش نماز به هم تعارف مى‌كردند او مي‌‌گفت تو بخوان(برو جلو) او مي‌‌گفت تو برو جلو. يكى مي‌‌خواست با اينها شوخى كند، گفت آقا خيلى با هم شوخى نكنيد. حمد و سوره هر دوتان كه درست است عدالت هم كه هيچكدام نداريد.
دنيا كه چيزى نيست آخرت هم كه به اين پزها نيست بنابراين براى چه پز مي‌‌دهى براى دنيا يا براى آخرت اما دنيا قرآن مي‌‌گويد او مي‌‌رود «وَ اللَّهُ مُخْرِجٌ ما كُنْتُمْ تَكْتُمُونَ» (بقره/72) هر چه پز بدهى خدا تو را لو مى‌دهد. قيامت هم كه خدا مي‌‌گويد «يَوْمَ تُبْلَى السَّرائِرُ» (طارق/9) پس هم توى دنيا لو مي‌‌دهد و هم توى آخرت پس براى چى، پس همانى كه هستيم باشيم.
2- امام علي و مأموريت مالك اشتر
«هَذَا» اين عهدنامه (امر) مأموريت به تو داده مي‌‌شه بايد عمل كنى چى: «مَا أَمَرَ بِهِ عَبْدُ اللَّهِ» منتها اميرالمؤمنين خوب اين عهدنامه را اميرالمؤمنين به كى مي‌‌دهد مالك ابن حارث مالك اشتر.
گفتيم اشتر كسى است كه پلك چشمش پائين آمد. چون در يكى از جنگ‌ها تركشى به قول ما حادثه اى زخمى خورده بود كه چشم مالك اشتر كمى پائين بود شايد به اين دليل باشد.
اين نامه سيستم حكومت دارى و مردم دارى است كه اميرالمؤمنين به تو مي‌‌دهد كه «فِي عَهْدِهِ إِلَيْهِ» كى «حِينَ وَلَّاهُ مِصْرَ» چون به تو مي‌‌خواهم ولايت مصر را بدهم «وَلَّاهُ مِصْرَ» يعنى اميرالمؤمنين وليكن استاندار را بايد ولى امر تعين كند «وَلَّاهُ» يعنى والى مي‌‌كنم تو را والى مصر.
3- مأموريت جمع ماليات‌ها
مصر هم در آن زمان از مناطق پرجمعيت و متمدن. مصر غير از كوفه و نجف و اينها بود. مصر از مناطق بسيار حساس بود. مأموريت:
1- جبايه خراجها بايد ماليات جمع كنى. حكومت اسلامى مي‌‌گويد بايد ماليات بدهى، آخر اين يعنى چه آقاى قرائتى تو را خدا توى تلويزيون اين مالياتى‌ها اينقدر ما را اذيت نكنند. چشم مالياتى‌ها مردم را اذيت نكنيد. اما خوب مردم شما هيچى نمى‌خواهيد بدهيد يعنى حضرت عباسى شما مي‌‌آيى داخل مغازه، خيابان، بازار 500 تا1000تا 5000 هزار كمتر يا بيشتر گيرت مى‌آيد، مفت مفت گيرت مى‌آيد. آخر اين پاسبانى كه شب در خانه‌ات يا روى پشت بام خانه‌ات را باز كردى اين پول نمى‌خواهد، اين لوله كشى خانه‌ات پول نمى خواهد. اينكه كارمند شهردارى مى‌آيد پشت در خا‌‌نه‌ات و خيابان وجوى را تمييز مى‌كند اين پول نمى‌خواهد. پليسى كه جلوى ترافيك را مى‌گيرد پول نمى خواهد. همينطورى صبح بيايى در دكانت را باز كنى و دو هزار ببرى و برى بگى هيچى از ما نمى گيرند، نمى شود كه. آخر اين 500 تومانى كه تو گرفتى البته اذيت نبايد بكنى اما اينطور هم نيست اين 500 تومان تو بخاطر اينكه ديشب تو خوابيدى مرز را يك عده نگه داشته‌اند جاده‌ها را يك عده نگه داشته‌اند توى شهر بچه هاى كميته بوده‌اند بچه هاى شهربانى بوده‌اند پشت در خانه‌ات را رفتند پشت بام بازار پست داده‌اند آبش برقش امنيش و صبح هم تو پاشدى 500 تومان گيرت آمده 10 تومانش راه بده اين «جبايه» است منتهى من توى كلمه «جِبَايَةَ» چهار تا حرف دارم:
1- جبي از مجتبى است مي‌‌گويند امام حسن مجتبى(ع) جبي يعنى انتخاب «جِبَايَةَ خَرَاجِهَا» يعنى ماليات را انتخاب كن يعنى نگذار آشغال به تو بدهند پول حسابى از آنها بگير. اگر هم مي‌‌خواهى ذكات بگيرى گوسفند شاخ شكسته و دم بريده نگير(جبايه از مجتبى است) يعنى ماليات بايد يك چيز خوب باشد.
2- از اين جمله معلوم مي‌‌شود كه پول بايد در مركز جمع شود وگرنه نگو آقا پول بده خودت خرج خيابان‌ها كن مثل گندم‌ها در سيلو پولها بايد يكجا جمع شود. اين «جِبَايَةَ خَرَاجِهَا» چهار تا اصل توى اين هست: خراج يعنى ماليات.
1- تمركز ماليات در صندوق مركزى
2- انتخاب ماليات
3- مي‌‌گويد اگر خواسته باشى مردم بدهند نمى آيند بدهند، به مردم بگوئيم خودتان بيايد بدهيد. البته يك مشت ميوه‌ها وقتى رسيدند مي‌‌افتند اما بعضى ميوه‌ها تا درخت را تكان ندهى نمى افتد. ولذا مي‌‌گويد «جِبَايَةَ» برو بچين ميوه‌اش را «خُذْ مِنْ أَمْوالِهِمْ صَدَقَةً» (توبه/103) برو بگير. ماليات گرفتنى است پس برو بگير، خوبش را هم بگير، پول هم متمركز شو و مسئوليت تو يكى است.
حاكم وظيفه‌اش چيست؟ گرفتن ماليات چون توى جامعه سه رقم آدم داريم 1- پر درآمدها 2- كم درآمدها 3- بى درآمدها حكومت بايد از پر درآمدها بگيرد به كم درآمدها و بى درآمدها بدهد.
بعضى عقيده دارند كه از اول نگذاريم اين پر درآمد بشود چنان جيره بندى كنيم و نگذاريم كسى چيزى گيرش بيايد. اين سياست غلط است چون يك كسى نوآورى، ابتكار دارد، البته پر درآمدى چند رقم است، پر درآمد به حق، پر درآمد ناحق. اگر ناحق پر درآمد شده احتكار بگير جلويش را كم فروشى بگير، دزدى بگير، رشوه بگير، خيانت بگير، اگر به ناحق پردرآمد است جلويش را بگير اما يك وقت پر درآمد به حق است، خطاط است، خطش خوب است، ابتكار دارد، هنر دارد. جلوى هنرش را نگيريد بگذاريد رشد كند بعد از او ماليات بگيريد به نفع طبقه بى درآمد و كم درآمد. بگو آقا نمى شود مردم را به خودشان واگذار كنيم يكى از تجار مي‌‌گفت آقاى قرائتى شبهاى عيد شيرنى مي‌‌گرفتم پشت ماشين مي‌‌گذاشتم تمام بچه هاى روستايى را به آنها نقل مى‌دادم به همه يكى يك روسرى مي‌‌دادم كفش مي‌‌دادم گفتم خيلى خوب خودت را مطرح مي‌‌كردى اسلام نمى خواهد تاجر به فقير پول بدهد. براى اينكه فقير تا تاجر را ديد. مي‌گويد: سلام عليكم خدا سايه‌ات را از سر ما كم نكند، تو كه پول دارى به فقير، فقير بله قربان گو مي‌‌شود. بگذار پول يكجا جمع شود جهاد سازندگى برود مدرسه، برق، تلفن و. . . بگذار خدمات، حكومتى باشد به مردم تا فرد در مقابل فرد اظهار ذلت نكند.
«جِبَايَةَ خَرَاجِهَا» پول بايد يك جايى متمركز شود از مركز باشد ذلت در آن نباشد بله قربانى در آن نباشد «جِبَايَةَ» انتخاب باشد ماليات گرفتنى است.
4- درآمدهاي حكومت اسلامي
من درآمدهاى حكومت اسلامى را فشرده مي‌‌گوئيم:
1- انفال يكى از 114 سوره قرآن انفال است. «انفال» جمع «نفل» است و «نفل» يعنى زيادى و به نماز «نافله» مى‌گويند «نافله» يعنى نمازى كه زيادى است يعنى جز واجبات نيست. در خانه مى‌گويند غذا را نفله كرده يعنى زيادى دارد مصرف مي‌‌كند، نافله، نفل، انفال.
انفال، جنگلها، درياها، بيشه‌ها، معدن‌ها، اين‌ها همه جزء درآمد هاى حكومت اسلامى‌اند.
2- يكى از درآمدهاى حكومت اسلامى جزيه است حالا جزيه چيست؟
حكومت اسلامى خرج دارد وچون اقليت هاى مذهبى از امنيت حكومت استفاده مي‌‌كنند از طرفى در خرج هم كمك نمى‌كنند، اسلام گفته در عوضش اينها جزيه بدهند. مثلا مسلمان خمس مى‌دهد يهودى مى‌گويد من اصلا خمس مسلمان را قبول ندارم و خمس نمى‌دهم زكات را قبول ندارم، پس تو بايد يك پولى بدهى، چون بالاخره اگر بناست خيابانى آسفالت شود و پولى گرفته مي‌‌شود مسلمانه نامش خمس است و آن را جزيه مي‌گويند.
چرا مى‌گويند جزيه. كلمه جزيه يعنى مجزى يعنى اين پول مجزى از خمس است. يا يعنى جزاى كيفر كفرش است.
حالا اين از ديوانه و خل و زن و كودك گرفته نمى‌شود اما از ديگر افراد گرفته مى‌شود. اين مربوط به حكومت اسلامى است. يك وقت اقليت هاى مذهبى وضعشان خوب است بيشتر مى‌گيرد و مانند خمس نيست كه خمس 100 به بيست است. بنابراين جزيه را حكومت ممكن است هر سال يك تصميم بگيرد.
3- يكى ديگر از درآمدهاى حكومت اسلامي خمس است كه خمس بايد مصرف ايتام سادات شود و اين جا بايد اين مطلب را بگويم آقايان كسانى كه خمس نمى دهند مال يتيم مى‌خورند. چون قرآن مي‌‌فرمايد: «وَ اعْلَمُوا أَنَّما غَنِمْتُمْ مِنْ شَيْ‌ءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِي الْقُرْبى‌ وَ الْيَتامى‌ وَ الْمَساكينِ وَ ابْنِ السَّبيلِ» (انفال/41) بايد صرف يتيم‌ها بشود و كسى كه خمس نمى‌دهد. دم افطار دارد افطار مي‌‌كند اين دارد مال يتيم‌ها را مي‌‌خورد و قرآن مى‌گويد كسى كه مال يتيم بخورد در شكمش آتش است. يعنى مال يتيم روز قيامت بصورت تجس عمل اين لقمه اى كه مال يتيم در آن هست اين آتش است در شكمت با آتش افطار نكن. بگو آقا آيه خمس مربوط به غنائم جنگى است اتفاقا فخر رازى(عالم درجه يك اهل سنت) در تفسيرش دارد المنار دارد آلوسى دارد شيعه و سنى گفته‌اند خمس مخصوص غنائم جنگى نيست مربوط به «كُلِّ مَا أَفَادَ النَّاسُ» از ابوالحسن(ع) نقل شده در كافى كه فرمود: «فِي كُلِّ مَا أَفَادَ النَّاسُ مِنْ قَلِيلٍ أَوْ كَثِيرٍ»(كافي/ ج‌1/ ص‌545) هر چى كه گرد آمده هر كه پس انداز دارد توى صندوق قرض الحسنه يا پهلوى كسى بعضى مي‌‌گويند پولم دستم نيست خوب پهلوى كسى است. ولى اگر بگويند چى دارى مى‌گويد اينقدر دارم هركس پولى جمع كرده خمسش را بدهد. تكرار مي‌‌كنم كسى كه خمس ندهد مال يتيم در مالش است.
بعضى‌ها فكر مي‌‌كنند خمس مال ميلياردرها است نه يك كسى 150 هزار تومان پول توى بانك دارد ولى يكسال از آن گذشته بايد 30هزار تومانش را بدهد نگوييد كم مي‌‌شود. در نهج البلاغه مي‌‌فرمايد زكات كه مي‌‌دهيد كم نمى شود «وَ الزَّكَاةَ تَسْبِيباً لِلرِّزْقِ»(نهج‌البلاغه/ حكمت‌252) يعنى خيال نكن نه كات كه مي‌‌دهى كم مي‌‌شود اين رزقت اضافه مي‌‌شود مثل درخت انگور اگر شاخه‌اش را كم كنند بارش بيشتر مي‌‌شود قرآن مى‌فرمايد «وَ مَنْ قُدِرَ عَلَيْهِ رِزْقُهُ فَلْيُنْفِقْ» (طلاق/7) هركس درآم‌دش داغون است پول بدهد. هر وقت بى پول شديد پنج تومان بندازيد داخل صندوقهاى كميته امداد. حديث داريم كه هركس در مضيقه مالى قرار گرفت به فقير كمك كند، چون كمك تو راه كمك را باز مى‌كند.
4- يكى از درآمدها طسق است شايد اين كلمه را كم شنيده باشيد طسق چيه؟
خدا رحمت كند شهيد محمد باقر صدر در كتاب «اقتصادنا» مى‌گويد: طسق اين است كه گاهى طرف خمس وزكات را داده مثل همين ماليات هايى كه اداره دارايى مي‌‌گيرد طسق يعنى اينكه حكومت اسلامى مي‌‌بيند با خمس و زكات مملكت اداره نمى شود مي‌‌گويد خيلى خوب هر شينى ساليانه 20 تومان بگيريد عوارض نوسازى فلان مقدرا طسق يعنى اينكه بازار پر درآمد‌ها بنفع تعادل بگيريم. يكى از مالياتها فيع است به هر حال برويم سراغ عهدنامه.

5- مأموريت جهاد با دشمنان
هذا(اين عهدنامه) چيزى است كه امر كرده به او عبدالله اميرالمؤمنين به مالك اشتر «حِينَ وَلَّاهُ مِصْرَ» وقتى ولايت مصر را داد به او. مأموريت چيست 1- جمع كردن ماليات جنس خوب تمركز ماليات.
2- و «وَ جِهَادَ عَدُوِّهَا» درباره اين هم چند جمله اى صحبت كنم ولى براى اينكه در اين ماه رمضان امسال يك هديه اى نثار روح شهدا بشود چون ما حرفش را مي‌‌زنيم آنها جهاد را انجام دادند و چه چيز بهتر از هديه از اينكه ثواب صلواتى را هديه كنيم.
«وَ جِهَادَ عَدُوِّهَا» من در بحث جهاد اهميت جهاد را نمى خواهم بگويم اما فقط يك نكته بگويم اينهايى كه جبهه نمى روند پنج دسته هستند. پنج دسته را هم قرآن مي‌‌گويد 1- منافقان 2- ترسوها 3- رفاه طلب‌ها 4- شكاكها 5- واجب كفايى كه ما در سنگر ديگرى خدمت مي‌‌كنيم.
آيه در مورد منافقين «لَوْ خَرَجُوا فيكُمْ ما زادُوكُمْ إِلاَّ خَبالاً» (توبه/47) منافقين جبهه هم بيايند دسته گل آب مي‌‌دهند بهتر اين است كه نيايند. مي‌‌گويند يك آدم بسيار زشتى ديد بچه توى قنداق دارد گريه مي‌‌كند، بغلش گرفت و گفت جانم، جانم! بيشتر بچه گريه كرد چون خيلى قيافه‌اش زشت بود هر چه مي‌‌گفت جانم بچه بيشتر گريه مي‌‌كرد يك شخصى گفت: آقا صلاح ‌بر اين كه شما بچه را بر زمين بگذاريد و اگر اين كار را بكنيد آرام مي‌‌شود اتفاقا همين طور هم شد منافقين به قدرى زشت صفتند كه اگر بيايند توى جبهه جز اينكه با دشمنان ما اطلاعات رد و بدل كنند، كار ديگرى ندارند.
قرآن مي‌‌فرمايد: «لَوْ خَرَجُوا فيكُمْ ما زادُوكُمْ إِلاَّ خَبالاً»، «ما زادُوكُمْ» زياد نمى كنند براى شما، مگر اينها كار شما را كنند مي‌‌كند. درباره ترسوها قرآن مي‌‌گويد مسلمانند اما عجب مسلماني هستند «يَخْشَوْنَ النَّاسَ كَخَشْيَةِ اللَّهِ» (نساء/77) چنان مي‌‌ترسند از مدرم انگار از خدا مي‌‌ترسند.
رفاه طلب‌ها را قرآن مي‌‌فرمايد: مي‌‌خواهند بروند مرخصى تا وقتى مي‌‌بينند عمليات مي‌‌شود فورى بوى عمليات كه آمد مي‌‌گويند آقا من خواهرم عروس مي‌‌شود زنم مي‌‌خواهد وضع حمل كند. يك مرخصى به ما بده. على اى حال بعد هم مي‌‌گويد من رفتم جبهه گربه شاخم زده و اين جايم هم 16بخيه خورده به هر حال دست و پا مي‌‌زنند براى اينكه فرار كنند. قرآن مي‌‌فرمايد «يَسْتَأْذِنُك» (توبه/45) يعنى مرخصى مي‌‌گيرند «أُولُوا الطَّوْلِ» (توبه/86) يعنى رفاه طلب‌ها يك عده شكاكند مي‌‌گويند مي‌‌دانى اينها مي‌‌روند جبهه ولى معلوم نيست جنگى باشد اينها مانور است قرآن مي‌‌فرمايد «لَوْ نَعْلَمُ قِتالاً لاَتَّبَعْناكُمْ» (آل عمران/167) اگر بدانيم عمليات هست مي‌‌رويم ولى فعلا اينها مانور است. برويم عيادت، آن شبى كه عمل جراحى مي‌‌كنند مي‌‌رويم عيادتش آقا برويم مسجد نه وقتى قرآن سر بگيرند مي‌‌رويم حالا فعلا «الغوث، الغوثها» را بخوانند دم بزنگاه مي‌‌رويم. طفره مي‌‌روند «لَوْ نَعْلَمُ قِتالاً» فعلا هنوز زود است.
يك عده هم واجب كفايى آدم خوبى هستند اما مي‌‌گويند: خوب مگر نگفته‌اند حالا بيايد جبهه، اون كه رفت از من ديگه ساقط است يك كار ديگر مي‌‌كنيم كه قرآن در اينجا مي‌‌فرمايد «فَضَّلَ اللَّهُ الْمُجاهِدينَ عَلَى الْقاعِدينَ أَجْراً عَظيماً» (نساء/95).
مالك از مردم پول بگير براى اينكه بايد خرجى جنگ را داد اول مي‌‌گويد ماليات دوم مي‌‌گويد خرجى جنگ «جِبَايَةَ خَرَاجِهَا» ماليات را جمع كن حكومت پول مي‌‌گيريد براى چى براى اينكه «وَ جِهَادَ عَدُوِّهَا» حكومت از مردم پول مي‌‌گيرد براى اينكه اماكانات رزمى‌اش را تأمين كند و 3- «وَ اسْتِصْلَاحَ أَهْلِهَا» يعنى چى. كارهاى خدماتى معنايش (استصلاح‌اهل) است مثلاً سالم سازى جامع (استصلاح‌اهل) يعنى يك كارى بكنيم كه مردم صلاح‌ پيدا كنند.
6- مأموريت اصلاح و سالم‌سازي جامعه
راه سالم سازى جامعه.
1- تشويق و تنبيه يعنى اگر خواستيد جامعه اى خوب شود بايد خوبها را تشويق كرد. اگر بخواهيم جامعه را به خير بكشانيم بايد تشويق كرد بگويند آقا هر جوانى يك دوره قرآن حفظ كند يك ساختمان 3ميليون تومانى به اسمش مي‌‌كنيم.
خدا رحمت كند ايت الله شهيد سعيدى را گفت اگر بفهمم كسى كل قرآن را حفظ است مى‌روم محضر و خانه تهرانم را به اسمش ثبت مي‌‌كنم. يك روز از مسجد داشت بدون عبا مي‌‌آمد گفتند آقا عبايت كو؟ گفت داشتم از خيابان مي‌‌آمدم ديدم يكى مي‌‌لرزيد گفتم خدا روز قيامت مي‌‌گويد او داشت مي‌‌لرزيد تو هم عبا داشتى و هم قبا خوب يكى را به او مي‌‌دادى. اگر ما بياييم يك شهرك بسازيم براى آنهايى كه قرآن حفظ هستند تمام بچه‌هاي خوش استعداد ما عوض جدول و روزنامه مي‌‌روند قرآن حفظ كنند چونكه مي‌‌بينند پدرش هشتاد سال دويد يك خانه يك ميليون تومانى نتوانست بخرد مي‌‌گويد من كه جوان هستم استعدادم هم كه خوب است يك دوره قرآن حفظمى كنم يك خانه بنامم مي‌‌شود آنوقت خانه هم كه داشته باشم يك طبقه آنرا اجاره مي‌‌دهم زن هم مي‌‌گيرم درآمد هم دارم زندگى هم راه مي‌‌افتد اگر مي‌‌خواهيد جامعه را به سوى خير بكشانيد تشويق بستن مراكز فساد، جلوگيرى از بى حجابى، كشف و استخدام نيروهاى خوب توسعه مراكز فرهنگى براى كودكان يك برنامه براى جوانان يك برنامه ما نبايد بچه‌ها را رها كنيم بگوييد امور تربيتى مگر امور تربيتى چند نفرند 20 الى 30هزار نفر و بيست سى هزار نفر مگر مي‌‌توانند 12-13 ميليون را تربيت كنند و مگر دوات چقدر پول به امور تربيتى مي‌‌دهد پولى كه بدن به امور تربيتى براى تربيت بچه‌ها اگر تقسيم بر بچه‌ها و روز‌ها كنند هر بچه اى 10 ريال مي‌شود با 10 ريال مي‌‌شود آدم تربيت كرد!
(استصلاح‌اهل) يعنى چه: يعنى چهار نفر كه باغ دارند و استخر دارند به امور تربيتي بدهند و بگويند آقا باغ ما روزها شنبه دوشنبه، پنج ساعت در اختيار شما، امور تربيتى هم اينها را توى باغ بياورد.
اگر مي‌‌خواهيد بچه‌ها هرزه نشوند بايد بروند توى باغ بگردند. پدرشان كه باغ ندارد، مدرسه هم كه باغ ندارد پس آن تاجرى كه باغ دارد و درش را قفل مي‌‌كند و يك سگ را هم يم آورد و به باغبان هم مي‌‌گويد هر بچه‌اى سرو كله‌اش پيدا شد هم سگ را به جانش بنداز هم دسته بيل را اين رقمى استصلاح ‌اهل نمى شود.
اگر مي‌‌خواهيد نسل نو واقعا اصلاح‌شود بايد يك مقدارى توسعه كتابخانه‌ها نمايشگاها بكوشيد.
وقتى ريختند با مهمانهاى لوط لولط كنند حضرت لواط نگفت بى حيا پررو برو گم شو فرمود: «هؤُلاءِ بَناتي‌» (هود/78) بيايد من يك دختر دارم بهت مي‌‌دم بيا داماد خودم بشو من دخترم را به تو عقد مي‌‌كنم من دخترم را به شما ميدهم به شرطى كه شما لواط نكنيد. اگر خواستيد جلوى لواط را بگيريد بايد جلوى ازدواج را شل كنيد. خدا وقتى مي‌‌خواهد به حضرت آدم بگويد گندم نخور فرمود «وَ كُلا مِنْها رَغَداً حَيْثُ شِئْتُما وَ لا تَقْرَبا هذِهِ الشَّجَرَةَ» (بقره/35) آدم حوا هرچه دل تنگت مي‌‌خواهد بخور ولى اين يكى را نخور متاسفانه آخرش هم همان يكى را خوردند. يعنى اگر خواستى بگويى «لا تَقْرَبا» اول بايستى گفت «كُلا» اول گفت اين را بخور بعد گفت آنرا نخور اول بايستى گفت «هؤُلاءِ بَناتي‌» بيا ازدواج بكن بعد بگو لواط نكن. «اسْتِصْلَاحَ أَهْلِهَا» يعنى آقايانى كه باغ دارند باغشان را در اختيار بچه‌ها بگذارند براى جوانها چه كار كرده‌ايم؟ چه امكاناتى؟
7- توليد و زيباسازي و بهبود وضع ظاهري
4- بعد «وَ عِمَارَةَ بِلَادِهَا» يعنى شهر را آباد كنيد معادن استخراج كنيد. توليد را بالا ببريد اين طرح‌كار طرح‌خوبى بود. يعنى هركسى هنرى داشته باشد.
اشكال مملكت ما اين است كه هركسى ديپلم گرفت بيل را زمين مي‌‌گذارد، ديپلم ضد بيل و چكش است لااقل يك جوان اگر هيچ هنرى نداشته باشد بايد برق كشى بلد باشد هنرى ندارد بايد يك پيراهن بتواند بدوزد اگر الآن كسى بتواند 30كيلو برنج آب بدهد و بپزد هزار تومان بهش مي‌‌دهند.
يك جوان 82 كيلو وزنش است مي‌‌گويد يك 10 تومان بده مي‌‌خواهم سرم را اصلاح كنم اه! 82 كيلو و زنته پول سلمانى‌اش را از پدرش مي‌‌گيرد اين بى عرضگى جوان است «عِمَارَةَ بِلَادِهَا» يعنى برويم دنبال كار حضرت امير(ع) صد هزار هسته خرما را فرمود صد هزار خرما است «عِمَارَةَ بِلَادِهَا» يعنى همين كارى كه جهاد سازندگى مي‌‌كند يعنى برويم دنبال كار شهر سازى تعميرات مزرعه سعى كنيم كار خودمان را خودمان انجام دهيم كفش خودمان را خودمان وصله كنيم كارهاى خانه را خودمان انجام دهيم. آقا گرانيه؟ چي شده؟ مي‌گويد: رفتم يك آبگرمكن گرفتم آنرا بستند صد تومان گرفته صد تومان هنر او نيست هنر بى عرضگى خودت است 10 تومان حق آن كارگر است، 90 تومان چون تو بى عرضه‌اى ما پول بى عرضه‌گي‌مان را تقصير مردم مي‌‌گذاريم.
گفتيم 4 جمله مأموريت حاكم اسلامى است 1- گرفتن ماليات 2- مسئوليت امنيت منطقه 3- توسعه فرهنگ سازى و ايجاد اماكانات رشد فكرى و فرهنگى براى جامعه 4- توليد، كار، آباد كنيم، اصلاح‌كنيم.
آينده تمام كشورها به سراغ اين پيامها خواهند آمد. اگر مي‌‌خواهيم روى پاى خودمان بايستيم بايد خرج كنيم.

«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»

لینک کوتاه مطلب : https://gharaati.ir/?p=1882

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.