انتقاد، غیبت
موضوع: انتقاد، غیبت
تاریخ: 04/08/68
بسم الله الرحمن الرحیم
در خانه معلم خدمت برادران و خواهران فرهنگى هستیم. اما این سالن زیبا براى معلمان فرانسه بوده است و به ما ارث رسیده است. و به آموزش و پرورش براى ساختمان مدارس و خانه براى فرهنگىها باید کمک کرد. بحث ما، بحث انتقاد است که بسیار کار مشکلى است و تهیه این بحث جان ما را به لبمان رساند. چون انتقاد و غیبت خیلى به هم نزدیک است و یکى حرام است و دیگرى جایز و تکان بخورى انتقاد مىشود غیبت و حرام است. پیرامون انتقاد چند مسأله وجود دارد: 1 – ارزش انتقاد 2 – انتقاد کننده باید چه کسى باشد 3 – مردم در برابر انتقاد دو دستهاند: یک عده پذیرش دارند و دسته دیگر خیر. 4 – روش انتقاد چون کار دقیق و روانى است. 5 – مورد انتقاد
سابق که طلا و مس مخلوط مىشد مىگفتند این را نقدش کن یعنى طلا را از مس جدا کن و نقادى یعنى مته به خشخاش گذاشتن.
1- ارزش انتقاد
انتقاد کلاس سیار است. اگر انسان دور میزى بنشیند که کلى کارشناس باشند گاهى آنقدر چیزى بدست نمىآورد تا نسبت به وقتى در میان مردم است.
انتقاد عامل اصلاح و رشد است و بدون انتقاد جامعه اصلاح نمىشود. انتقاد وسیله شناخت و نشانه آزادى در اسلام است. انتقاد نشانه سوز فرد و عدم بى تفاوتى اوست. انتقاد نشانه نظارت ملى است. انتقاد ضامن اجرا است و اگر نباشد قانون اجرا نمىشود.
البته وقتى من بحث انتقاد را بگویم شما خوش بینتر خواهید شد که اسلام چقدر نسبت به یک مسأله دقت داشته است.
و اما انتقاد کننده
2- انتقاد کننده و شرایط آن
على(ع) مىفرماید: «النُّصْحُ ثَمَرَهُ الْمَحَبَّهِ»(مستدرکالوسائل، ج12، ص429) کسى که محبت دارد انتقاد مىکند. «لا خیر فی قوم لیسوا بناصحین و لا یحبون الناصحین»(غررالحکم، ص225) جامعهاى که هر چه مىبیند چیزى نمىگوید جامعه مرده و بى چیزى است.
قَالَ أَمِیرُالْمُؤْمِنِینَ(ع): «مَنْ تَرَکَ إِنْکَارَ الْمُنْکَرِ بِقَلْبِهِ وَ یَدِهِ وَ لِسَانِهِ فَهُوَ مَیِّتٌ بَیْنَ الْأَحْیَاءِ»(تهذیبالأحکام، ج6، ص181)
آدمى که خوبیها را تشویق نکند و بدىها را انتقاد نکند «فَهُوَ مَیِّتٌ بَیْنَ الْأَحْیَاءِ» مردهاى عمودى است بین زندهها. شرایط انتقاد کننده
1- زیاد نباشد چون اگر زیاد شد طرف لجباز مىشود. «الْإِفْرَاطُ فِی الْمَلَامَهِ یَشِبُّ نِیرَانَ اللَّجَاجَه»(بحارالأنوار، ج74، ص212) آتش لجبازى بچه این است که پدر و مادر زیاد انتقاد کنند.
2- خود انتقاد کننده باید پاک باشد و آن عیب را نداشته باشد. پدر و معلم سیگارى نمىتواند منع از سیگار کند. معروف است که به حضرت گفتند بگو خرما نخور گفت برو فردا بیا من امروز خودم خرما خوردهام.
3- شناخت کامل داشته باشد یعنى انتقاد باید روى شناخت باشد. کسى امام باقر(ع) را در حال کشاورزى در هواى مدینه حجاز که بسیار داغ بود دید. گفت امام در این هواى داغ به دنبال پول است و جلو رفت و گفت چرا در این هوا کشاورزى مىکنى اگر الان بمیرى چه؟ امام فرمود در بهترین حال مردهام. او مىخواست انتقاد کند ولى شناخت نداشت. کسى نزد امام صادق آمد و از جنس عمامه و پول عمامه امام از ایشان سؤال کرد و سپس فرمود اسراف نکردهاى؟ امام فرمود نه. لباس اسراف نیست به خصوص اگر بخواهى میان مردم بیایى. ولى اگر لباس مهمانى را در خانه بپوشى حدیث داریم اسراف است.
امام رضا روى حصیر مىنشست ولى وقتى مىخواست بیاید میان مردم لباس خوب مىپوشید. کسى خانه امام صادق خرماى خوبى دید این آیه را خواند که «ثُمَّ لَتُسْئَلُنَّ یَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعیمِ» (تکاثر/8) یعنى روز قیامت از نعمتها سؤال مىشود ولى امام فرمود از این خرما سؤال نمىشود بلکه مىپرسند تو چه رهبرى و حکومتى را پذیرفتى و تأیید کردى. خدا نمىپرسد خرما را کیلویى چند خریدى؟ !
امام صادق در شهرها نماینده داشت مثل مقام رهبرى. نماینده امام در مدینه مفضل نام داشت و با آدمهاى لات رفیق شده بود. زراره یکى از شاگردان خوب امام به ایشان گفت مىشود این نماینده را عوض کنید چون با لاتها رفیق است و صلاح نیست. امام نامهاى نوشت و به زراره داد تا ببرد براى مفضل. زراره گمان مىکرد امام نوشته است با لاتها کارى نداشته باش ولى وقتى نامه را دید فهمید چنین خبرى نیست بلکه نوشته است مفضل 100 پتو و اینقدر بخارى و عدس و غیره مىخواهیم. زراره هم به مدینه رفت و نامه را به مفضل داد. مفضل هم نامه را گرفت و به لاتها داد و آنها نامه را بوسیدند و گفتند امام صادق از ما تقاضا کرده است. تا زراره نشسته بود و احوالپرسى مىکرد آنها بسیجى، تمام نیازهاى امام را فراهم کردند، بعد مفضل فرمود اگر من با این لاتها رفیق هستم اینها مرد هستند. خیال کردهاى خدا نیازى به نماز و روزه تو دارد، رفتى از من شکایت کردى نزد امام صادق. البته معلوم نیست مفضل از کجا فهمیده است.
پس زراره انتقاد مىکند از مفضل ولى خبر ندارد و ما افرادى را پست مىشماریم در حالى که نورانى هستند. قرآن مىفرماید: «وَ قالُوا ما لَنا لا نَرى رِجالاً کُنَّا نَعُدُّهُمْ مِنَ الْأَشْرارِ» (ص/62) روز قیامت عدهاى مىگویند چرا این لاتها به جاى بهشت در جهنم نیستند. مىگویند اینها ظاهرشان بد بود ولى باطنشان خوب بود.
در دعا داریم خدایا باطن من را بهتر از ظاهرم قرار بده ولى اگر برعکس بود فرد منافق است. البته این دستاویز نشود براى کسانى که ظاهرشان فلان است و اگر باطنت خوب است، ظاهرت را هم خوب کن.
پس نباید زیاد انتقاد کرد چون قَالَ عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ (ع): «کَثْرَهُ النُّصْحِ تَدْعُو إِلَى التُّهمه»(بحارالأنوار، ج72، ص66) زیاد که گفتى مىگویند تو مىخواهى طرف را خراب کنى و بکوبى. انتقاد کننده باید بر اساس سوز و اخلاص و قصد قربت انتقاد کند. امام کاظم (ع) فرمود: «إِنَّ مِنْ وَاجِبِ حَقِّ أَخِیکَ أَنْ لَا تَکْتُمَهُ شَیْئاً تَنْفَعُهُ بِهِ لِأَمْرِ دُنْیَاهُ وَ آخِرَتِهِ»(کافى، ج8، ص125) از واجبترین سفارشات این است که وقتى دیدى برادرت نقطه ضعفى دارد به او بگویى.
مسأله مردم در مقابل انتقاد:
3- برخى مردم انتقادپذیرند و برخى انتقاد پذیر نیستند
انتقادپذیر: امام صادق فرمود در بین دوستان من آن کسى را که بیشتر از همه از من انتقاد مىکند او را دوست دارم. البته انتقاد نباید، نیش، توهین، تضعیف، و. . . باشد. «أَحَبُّ إِخْوَانِی إِلَیَّ مَنْ أَهْدَى إِلَیَّ عُیُوبِی»(کافى، ج2، ص639) بهترین دوستان من کسى است که عیبهاى من را به من هدیه بدهد. علامه طباطبایى دوستى گرفته بود و خواهش کرده بود که از من انتقاد کن.
امیرالمؤمنین(ع) به مالک اشتر مىگوید در حکومت چند نفر را مسؤول قرار بده تا از تو انتقاد کنند. اگر بگوییم به توچه و یا چرا مردم به همدیگر کار دارند که مىشوند مثل دو آجر یا دو سیب زمینى که به همدیگر کار نداشته باشند. جامعه مثل یک کشتى است که حیات همه به هم وابسته است. یک گران فروش باید بداند که «إِنْ أَحْسَنْتُمْ أَحْسَنْتُمْ لِأَنْفُسِکُمْ وَ إِنْ أَسَأْتُمْ فَلَها» (اسراء/7) اگر دسته گل آب بدهید دودش در چشم همه مىرود و اگر گرانفروشى کسى بکند به خود او هم آسیبش خواهد رسید.
امام کاظم (ع) فرمود: «اجْتَهِدُوا فِی أَنْ یَکُونَ زَمَانُکُمْ أَرْبَعَ سَاعَاتٍ سَاعَهً لِمُنَاجَاهِ اللَّهِ وَ سَاعَهً لِأَمْرِ الْمَعَاشِ وَ سَاعَهً لِمُعَاشَرَهِ الْإِخْوَانِ وَ الثِّقَاتِ الَّذِینَ یُعَرِّفُونَکُمْ عُیُوبَکُمْ وَ یُخْلِصُونَ لَکُمْ فِی الْبَاطِنِ وَ سَاعَهً تَخْلُونَ فِیهَا لِلَذَّاتِکُمْ فِی غَیْرِ مُحَرَّمٍ»(تحفالعقول، ص409) عمر خود را برنامه ریزى کنید و ساعتى را براى «لِمُعَاشَرَهِ الْإِخْوَانِ وَ الثِّقَاتِ الَّذِینَ یُعَرِّفُونَکُمْ عُیُوبَکُمْ» رفیق خوب بگیرید و روزى چند دقیقه کنار کسى بنشینید و بگویید کسى اشکال من را بهم بگوید و انتقاد کردن را دوست داشته باشید. منافقین هستند که وقتى مىگویى «لا تُفْسِدُوا فِی الْأَرْض» (اعراف/56) مىگویند «إِنَّما نَحْنُ مُصْلِحُونَ» (بقره/11)، «زُیِّنَ لَهُمْ سُوءُ أَعْمالِهِمْ» (توبه/37) بله قربان مىگویند گمان مىکنند همه کارهایشان درست است. مثل شاه که نمىگذاشتند مسائل و مشکلات به گوشش برسد و او گمان مىکرد مملکت امن است و حتى تا این آخر ازهارى مىگفت اینها نوار است و نمىگذاشتند حتى بشنود.
قرآن مىفرماید: «وَ کَذلِکَ زُیِّنَ لِفِرْعَوْنَ سُوءُ عَمَلِهِ» (غافر/37) یعنى جنایت مىکرد ولى اینقدر بله قربان مىگفتند گمان مىکرد همه کارهایش درست است.
«أَخَذَتْهُ الْعِزَّهُ بِالْإِثْمِ» (بقره/206) قرآن مىفرماید تا به گروهى مىگویى این کار را نکن، جوش مىآورد. «وَ إِذا قیلَ لَهُ اتَّقِ اللَّهَ أَخَذَتْهُ الْعِزَّهُ بِالْإِثْمِ» (بقره/206) یعنى متکبر هستند و وقتى به اینها انتقاد مىکنى با حالت متکبرانهاى دست از گناهشان برنمى دارند. ریشه بدبختى این است که عدهاى دوست دارند افراد متملق باشند.
پس عدهاى انتقاد را نمىپذیرند و گروهى هم که مىپذیرند دو دستهاند یا با تلخى مىپذیرند و یا شیرین مىپذیرند مثل امام صادق(ع).
4- انگیزههاى انتقاد
گاهى انتقاد از روى سوز و محبت است مثل انتقاد پدر و مادر از فرزند. در این حالت آقازادهها انتقاد را بپذیرند. اما گاهى هم انتقاد از روى حسادت است. مىگوید مملکت دست بچهها افتاده است چون به خودش پستى ندادهاند. خدا رحمت کند شهید مظلوم بهشتى را که گفت ناشى مخلص را مىآوریم بعد از 2 سال مىشود متخصص ولى اگر تو را سر کار بگذاریم 30 سال دزدیدهاى بازهم مىخواهى بدزدى.
آقایى را آوردند کاشان سخنرانى کرد به او هزار تومان دادیم و 20 هزار نفر آمده بودند یعنى نفرى 10 شاهى، ولى اگر به تو 20 تومان هم بدهیم 20 نفر مىآیند یعنى نفرى 1 تومان. پس او با هزار تومان از تو ارزانتر تمام مىشود. الآن هم فرق این ناشى مخلص و این متخصص دزد همین طور است. البته گاهى هم کار دست بچهها افتاده است.
قرآن مىگوید برخى که انتقاد مىکنند ریگ به کفش دارند. «وَ مِنْهُمْ مَنْ یَلْمِزُکَ فِی الصَّدَقاتِ» (توبه/58) به پیامبر مىگفتند تو با این صدقات چه مىکنى؟ یعنى نیش مىزدند. «وَیْلٌ لِکُلِّ هُمَزَهٍ لُمَزَهٍ» (همزه/1) صدقات یعنى مالیات یعنى نیش مىزدند که پولها کجا مىرود. «فَإِنْ أُعْطُوا مِنْها رَضُوا» (توبه/58) البته اگر پول به او بدهى راضى است. یعنى انگیزهاش این است که چرا به من ندادى.
«أَ هذَا الَّذی بَعَثَ اللَّهُ رَسُولاً» (فرقان/41) این پیامبر است! از روى حسادت اینگونه مىگوید. گاهى هم از روى سوء ظن و بدبینى است. یعنى به طرف بدبین است و یک عینک سرخ به چشمانش زده است و همه شلغمها را لبو مىبیند.
مىگویند کسى آمد مغازه لیوان فروشى و لیوانها دمر بود. دست به لیوانها کشید گفت چرا در لیوانها بسته است و ته آنها سوراخ است. برخى هم که انتقاد مىکنند واقعیت این است که چیزى را غلط مىبینند و طبق دید خودشان قضاوت مىکنند.
4- گاهى هم انتقاد مىکند تا راه براى خودش باز بشود. على(ع) فرمود: «ذوو العیوب یحبون إشاعه معایب الناس لیتسع لهم العذر فی معایبهم»(غررالحکم، ص421) انتقاد مىکند که فلانى و فلانى خراب کردند تا بگوید اگر خودش هم خراب کرد طورى نیست و همه همین طور هستند.
5- موارد جواز انتقاد
عیبهاى جزئى و فردى و شخصى باید کتمان بماند و افشاگرى گناه است و غیبت است اما گاهى مسأله حکومت است و اگر افشا نکنیم، فردا وزیر و وکیل مىشود و حقوق مردم را پایمال مىکند. پس افشاگرى در مسائل شخصى گناه و در مسائل اجتماعى و حکومتى جایز است.
در مسائل علمى رسم علما انتقاد است و خود فقیه به فقیه اشکال مىکند پس نگویید مرگ بر ضد ولایت فقیه. و حتى نقل شده است امام(ره) در نجف درس مىگفت و اشکال نمىکردند و ایشان فرمود مگر روضه است که اشکال نمىکنید!
یا نقل شده عالمى که شاگردش جزوهاش را داد تا ایشان ببیند که خوب است یا نه، گفت جزوه خوب است ولى ایراد تو این است که از من اشکال نگرفتهاى! پس اشکال علمى جایز است. درباره سند حدیث کسى مىگوید فلانى نقل کرده من قبول ندارم، او را و دیگرى مىگوید من او را قبول دارم. پس نقادى و نقد کسانى که حدیث نقل مىکنند هم جایز است.
6- شیوه و روش انتقاد
1- باید با صفا و محبت باشد. حضرت رسول فرمود: «الْمُؤْمِنُ مِرْآهُ الْمُؤْمِنِ»(تحفالعقول، ص171) آنقدر آینه جلا دارد از روى صفا و صافى عیب تو را نشان مىدهد و مؤمن هم باید همین طور باشد چون على(ع) فرمود: «فَأَعِینُونِی بِمُنَاصَحَهٍ خَلِیَّهٍ مِنَ الْغِشِّ»(نهجالبلاغه، خطبه 118) کمکم کنید طورى که در انتقادتان غش و حیله و کلک نباشد.
2- انصاف. ذره بین انصاف ندارد و 1 سانتى متر را 10 سانتى متر مىکند اما آینه انصاف دارد و مو را طناب نمىکند. مىگوید مملکت پارتى بازى است و آقا 7 مورد پارتى بازى دیده است و آن را مىگذارد به حساب همه.
3- انتقاد مخفیانه باشد. على(ع) فرمود: «النصح بین الملأ تقریع»(شرح نهجالبلاغه ابنابىالحدید، ج20، ص341) اگر روبروى جمعیت انتقاد کنى طرف را شکستهاى. «الْقارِعَهُ مَا الْقارِعَهُ» (قارعه/2-1) یعنى کوبنده. آینه داد نمىزند. من نمىدانم چرا برخى انتقادها را به جامعه و روزنامه و مجلس مىکشند.
4 – با اشاره بگوید نه این که به اسم بگوید. رسول الله (ص) بود که ناراحت شد گفت نروید بگویید فلانى فلان کار را کرده است بگویید بعضى یا برخى. «ما بال أقوام یفعلون کذا و کذا و لا یعین»(کشفالریبه، ص15) اقوامى هستند که چنین کارى مىکنند.
5- زیبایىها را هم بگوید. آینه اگر مىگوید این طرف صورتت سیاه است مىگوید آن طرف صورتت هم زیباست. نباید مثل مگس فقط روى زخم نشست یا مثل زنبور عسل فقط روى گل خوشبو نشست و نه مثل آجر بى تفاوت بود و اگر این طور باشد اثر نمىکند. اگر به همسرتان فقط بگویید چرا سبزى گلى است و ایراد بگیرید او هم مىگوید مگر کلفت گرفتهاى ولى اگر خوبىها را هم بگویى بعد انتقاد کنى خواهد پذیرفت.
اصولاً اگر با اشاره بتوان جلوى منکرى را گرفت، آیا مىتوان فریاد زد؟ مثلاً شما که فرهنگى و معلم هستید نباید عیبى را فریاد بزنید یا جلوى همه به دانشآموز بگویید بلکه باید پنهانى، با محبت و بعد از گفتن خوبىها و با اشاره و کنایه بگویید تا اثر بکند. (اثر کند)
7- در انتقاد نباید تجسس کرد
کسى کتاب آقایى را برده بود نزد آقایى دیگر و مىگفت اشکالهایش را بگو من مىخواهم روى منبر آبرویش را بریزم. این خباثت است. اینقدر به ما مىگفتند آقاى قرائتى بگو اینقدر توى روزنامهها آیات قرآن را ننویسند. من گفتم چرا حضرت سلیمان به یک زن کافر نامه نوشت و در آن «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم» نوشت؟ اگر آیه قرآن دیدید نگذارید بى احترامى بشود اما نباید تجسس کرد.
«إِنَّ الَّذینَ یُحِبُّونَ أَنْ تَشیعَ الْفاحِشَهُ» (نور/19) قرآن مىگوید کسانى که دوست دارند اشکالات دیگران را به رخ بکشند عذاب دردناکى دارند.
امام باقر (ع) فرمود مىدانید کى آدم کافر مىشود: امام فرمود نزدیکترین راه کفر این است که مسلمان با مسلمان دیگر رفیق شود و زیر پایش را بکشد و عیبهایش را بیرون بکشد و نگهدارد تا یک زمان آبرویش را بریزد و امام فرمود این مسلمانى است که بسیار به کفر نزدیک است. «أَقْرَبُ مَا یَکُونُ الْعَبْدُ إِلَى الْکُفْرِ أَنْ یُوَاخِیَ الرَّجُلَ عَلَى الدِّینِ فَیُحْصِیَ عَلَیْهِ عَثَرَاتِهِ وَ زَلَّاتِهِ لِیُعَنِّفَهُ بِهَا یَوْماً مَا»(کافى، ج2، ص354).
8- انتقاد باید از عیب باشد نه از آدم
مسأله دیگر این است که انتقاد از عیب باشد نه از آدم. نگوید تو بدى بلکه بگوید تو خوبى و این عمل تو بد است. درباره انسان قرآن مىفرماید: «وَ إِذا خاطَبَهُمُ الْجاهِلُونَ قالُوا سَلاماً» (فرقان/63) نسبت به جاهل خوب است و با جهل بد است.
یک وقت اگر کسى به من بگوید تو به درد منبر نمىخورى من خرد مىشوم ولى اگر بگوید تو به درد منبر مىخورى ولى حدیثى که خواندى ضعیف بود من نمىشکنم.
کسى که مورد انتقاد سر دوراهى قرار مىگیرد، یک راه خود دوستى است و چون خودش رادوست دارد مىخواهد انتقاد را نپذیرد و از طرفى حق را دوست دارد و مىخواهد انتقاد را بپذیرد. راه چاره این است که شما او را از خود دوستى سیر کنى و بگویى من تو را دوست دارم و تو آدم خوبى هستى و. . . آن وقت در این حالت حق را خواهد پذیرفت.
9- انتقاد نباید باعث سوء استفاده دشمن شود
یکى از شیوهها این است که طورى انتقاد کنیم که سوژه در دست دشمن نشود و فردا رادیو آمریکا و رادیو بى بى سى توى بوق بکنند و نباید بهانه دست دشمن داد.
داستان:
رسول الله بالاى منبر بود و در حالى که به مردم مىنگریست مشغول سخنرانى بود. کسى پاى منبر نشسته بود و رسول الله به او نگاه نمىکرد. گفت: یا رسول الله «راعِنا، راعِنا» به ماهم نگاه کن. راعنا یعنى مراعات کن ما را ولى به زبان عبرى یعنى ما را خر کن. یهودىها گفتند مسلمانان به پیامبر پاى منبر مىگویند ما را خر کن. فوراً آیه نازل شد: «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تَقُولُوا راعِنا وَ قُولُوا انْظُرْنا وَ اسْمَعُوا وَ لِلْکافِرینَ عَذابٌ أَلیمٌ» (بقره/104) یعنى مسلمانان این لفظ را به کار نبرید چون اگر این طور انتقاد کنید یهودیان اینگونه مىگویند. «وَ قُولُوا انْظُرْنا» یعنى به ما نظر کن. پس باید در انتقاد کلماتى به کار ببرید که دشمن سوء استفاده نکند. مىگویند وقت تمام شد ولى خیلى از بحث باقى مانده است.
خدا وقتى از پیامبر انتقاد مىکند مىگوید «لِمَ أَذِنْتَ لَهُمْ» (توبه/43) یعنى چرا اجازه دادى یا «لِمَ تُحَرِّمُ ما أَحَلَّ اللَّهُ لَکَ» (تحریم/1) چرا این را حرام کردى ولى ضمن انتقاد مىگوید «إِنَّ اللَّهَ وَ مَلائِکَتَهُ یُصَلُّونَ عَلَى النَّبِیِّ یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَیْهِ وَ سَلِّمُوا تَسْلیماً» (احزاب/56) یعنى تعریف مىکند و مىگوید خدا و پیامبر بر تو صلوات مىفرستند و من فرمان مىدهم مردم بر تو صلوات بفریتند.
10- انتقاد غیر مستقیم و از طریق نمایش مؤثرتر است
انتقاد از طریق نمایش باشد بهتر است. امام حسن و امام حسین بچه بودند ولى براى این که پیرمرد از گفتن آنها ناراحت نشود، جنگ زرگرى راه انداختند و گفتند ما وضو مىگیریم و تو ببین و با نمایش به پیر مرد گفتند وضوى تو غلط است. پس انتقاد غیر مستقیم باشد.
چون اشاره مىکنند وقت تمام شده است من به فهرستها اشاره کنم. انتقاد باشد ولى توهین نباشد، البته اگر کسى توهین کرد باید به او توهین کرد. روزى معاویه به برادر حضرت على یعنى جعفر طیار که در جنگ شهید شد گفت ابولهب عموى توست که خدا فرمود: «تَبَّتْ یَدا أَبی لَهَبٍ وَ تَبَّ » (مسد/1) جعفر فورى گفت زن ابولهب هم عمه تو است و خدا فرموده «وَ امْرَأَتُهُ حَمَّالَهَ الْحَطَبِ» (مسد/4).
11- انتقاد از خود
انسان از خودش انتقاد کند که من یک رکعت نماز با توجه نخواندم. ما در اتوبان تهران – قم مىخواندیم نماز بخوانیم، نمازخانه نبود و مىاندازیم تقصیر دولت، بله دولت وظیفه دارد ولى شاید بسیارى مسائل به خاطر گناهان خود ما باشد و یکسرى مشکلات به خاطر گناه خود ما باشد. هم از گناهان خود، هم از ضعفهاى خود که چند روز است قرآن نخواندهایم یا چند روزى گذشته است و حرف یاوه نگفتهایم و نشنیدهایم.
«والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته»