نظم و برنامه ریزی و تقسیم کار
موضوع بحث: نظم و برنامه ریزی و تقسیم کار
تاریخ پخش: 17/12/67
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمد لله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا و نبینا محمد و علی اهل بیته
بحثی را میخواهم بگویم که قبل از آن باید از خداوند عذرخواهی کنم که ما را ببخشد و دوم از کسانی که از طرف من، به ایشان ترکش بی نظمی خورده است چون میخواهیم بحث امروز ما بحث نظم باشد و خود من در بسیاری از عهدهایم بد قولی کردم. زود آمدم، دیر آمدم و بی نظمیهایی در دقایقی از عمر من به خصوص در سخنرانیها بوده است. ولی اول فکر کردم این بحث را مطرح نکنم، چون خودم بی نظمی زیاد داشتهام. از این طرف هم گفتم حالا میگویم، بعد هم اعتراف میکنم همه کارهای من منظم نیست ولی دوست دارم منظم باشم.
قرآن هم میگوید آنهایی که دوست دارند آدم خوبی باشند، این هم یک مرحلهای است. «یُحِبُّونَ أَنْ یَتَطَهَّرُوا»(توبه/108) یعنی خوب نیستند، اما دوست دارند خوب باشند. بحث این است که من دوست دارم منظم باشم و اگر هم شما هستید خوشا به حالتان، اگر هم مثل من هستید، بیایید سعی کنیم اینچنین باشیم.
1- نظم در نظام تکوین و آفرینش
در بحث نظم اول نظم را دو شاخه کنیم. 1- نظم در آفرینش 2- نظم در دین.
اولی را میگویند: «تکوین» دومی را هم میگویند: «تشریع» در آفرینش نظم است. قرآن میفرماید: «وَ السَّماءَ رَفَعَها وَ وَضَعَ الْمیزانَ»(الرحمن/7) خدا آسمان را برافراشت. «وَ وَضَعَ الْمیزانَ» یعنی خدا یک توازن را در آسمانها قرار داده است. همین که امروز میگویند جاذبه و گریز از مرکز و اینها وجود دارد، یعنی این کرات «کُلٌّ فی فَلَکٍ یَسْبَحُونَ»(یس/40) یعنی هر ستارهای در مدارخود میچرخد. قرآن میفرماید: «لاَ الشَّمْسُ یَنْبَغی لَها أَنْ تُدْرِکَ الْقَمَرَ وَ لاَ اللَّیْلُ سابِقُ النَّهارِ وَ کُلٌّ فی فَلَکٍ یَسْبَحُونَ»(یس/40) نظام آفرینش طوری است که خورشید و ماه، هیچ وقت به هم نمیخورد. شب از روز جلو نمیافتد. شما چند روز دیگر وقتی میخواهی بگویی سال تحویل میشود، یعنی چه؟ میگویی در فلان ساعت و دقیقه سال تحویل میشود یعنی حرکت زمین به دور خورشید، تکمیل میشود. اگر نظم نباشد، حرکت زمین به دور خورشید را از کجا می گویی؟ شما 24 ساعت را چطور تنظیم میکنید؟
در حرکت زمین نظم است. در حرکت ماه نظم است. «کُلٌّ فی فَلَکٍ یَسْبَحُونَ» در آفرینش آسمانها نظم است. کرات نظم دارند. قرآن درباره آفرینش آیات زیادی دارد. میفرماید: «وَ کُلُّ شَیْءٍ عِنْدَهُ بِمِقْدارٍ»(رعد/8) یعنی هر چیزی نزد خدا اندازه دارد. این طور نیست که خوب حالا کمی باران بیاید، بعد ببینیم چطور میشود؟ بارانی که خدا به زمین میفرستد، اصلاً با آبی که ما در سماور میریزیم، قابل قیاس نیست. ما که در سماور آب میریزیم، اگر بپرسند چند گرم شد؟ میگوییم نمیدانیم. اما قطرات باران حساب دارند. خدا میگوید: این طور نیست که دو ابر به هم بخورد و باران ببارد. قرآن میفرماید: «إِنَّا کُلَّ شَیْءٍ خَلَقْناهُ بِقَدَرٍ»(قمر/49) ما هر چیز را آفریدیم اما به اندازهای و هر چیز قدر و اندازه دارد. «قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِکُلِّ شَیْءٍ قَدْراً»(طلاق/3) قرآن میگوید: هر چیزی اندازه دارد. برگها، میوهها، سلولها، اتمها و. . . قرآن میفرماید: «الشَّمْسُ وَ الْقَمَرُ بِحُسْبانٍ»(الرحمن/5) خورشید و ماه در کارشان حساب هست. هر ثانیه چقدر نور از خورشید صادر میشود؟ چگونه توزیع میشود؟ خلاصه این که در آفرینش برنامه ریزی است و اگر برنامه نبود، هیچ محققی نمیتوانست تحقیق کند. این که محقق، تحقیق میکند و چیزی را کشف میکند و بعد آن چیز را در همه جا جاری میکند، به خاطر این است که نظام فرمول دارد. اگر نظام فرمول نداشت، گیرم اینجا چیزی به دستش میآمد، چیزی که اینجا به دست میآورد، به درد جای دیگر نمیخورد. اما وقتی نظام فرمول داشت، میشود قانونی را که کشف میکنیم، همه جا مفید باشد. این نظم در آفرینش است.
2- نظم در نظام تشریع و برنامهریزی
حالا سراغ نظم در دین برویم. درباره نظم و برنامه ریزی در دین، وقتی بناست امام زمان(ع) غایب شود برنامهاش از زمان امام جواد شروع میشود. امام جواد گاهی به مردم اجازه ملاقات نمیدهد. هرچه میخواهند آقا را ببینند، میگوید: ملاقات ممنوع است. امام دهم دیگر خیلی دیر به دیر اجازه ملاقات میدهد. تنها سالی اجازه چند ملاقات میدادند. امام یازدهم به کلی ملاقات هایش را تعطیل میکند و مردم را ذره ذره آماده میکنند که خودشان روی پای خودشان بایستند و آماده باشند اگر امام زمان را ندیدند به امامت معتقد باشند. یعنی تا قبل از آن همیشه امامت در اختیار بود. امام را مردم میدیدند. یک مرتبه مردم تحمل ندیدن و جدایی را نداشتند، مثل بچهای را که میخواهند از شیر جدا کنند، کم کم جدا میکنند. برای همین مسأله مثل غیبت از زمان امام جواد شروع میشود برای این که فرهنگش بین مردم جا بیفتد.
اما قرآن هم برنامه دارد. یکی از اشکالاتی که کفار میکردند، میگفتند: «لَوْ لا نُزِّلَ عَلَیْهِ الْقُرْآنُ جُمْلَهً واحِدَهً»(فرقان/32) چرا قرآن یک مرتبه نازل نشد؟ قرآن میگوید: برنامه داشتیم. هر آیهای در وقت و جای خودش باید نازل شود. اصولاً اگر هر آیه این طور باشد، بیشتر تثبیت میشود. شما مسألهای را که مورد نیازت است و به رساله حضرت امام مراجعه کردی و رفتی و برگشتی و یاد گرفتی، تا آخر عمر یادت میماند. اما مسألهای که مسأله¬گو همین طور شبی ده مسأله میگوید، فراموش میکنی. آدم وقتی نیاز دارد و به سراغش میرود، یادش میماند. از خانهات اگر به کتاب فروشی بروی تا کتاب بخری یادت هست که در کتابخانهات این کتاب هست یا نه. اما همین طور کنار خیابان کتاب سبز و سرخ دیدی و خریدی گاهی شک میکنی این کتاب را داری یا نه؟
زمان بندی در عبادات، طلوع و غروب، زوال، نمازهای واجب، مستحب، افطار، سحر. همه فرمول دارند. یک دقیقه زودتر افطار کنی، روزهات باطل است. یک دقیقه قبل از ظهر نماز ظهر بخوانی، نمازت باطل است. این نشان دهنده این است که اسلام چقدر دقیق است. دعای سه شنبه غیر از چهارشنبه است. دعای صبح غیر ازدعای شب است. وقتی آدم «قُلْ هُوَ اللَّهُ» میخواند، میتواند بگوید: «لَمْ یَلِدْ وَ لَمْ یُولَدْ»(اخلاص/3) در «وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ کُفُواً أَحَدٌ»(اخلاص/4) میشود گفت: «کَذَلِکَ اللَّهُ رَبِّی» (بحارالانوار،ج3،ص268) یک بنده خدا شنیده بود که بعد از سوره مستحب است، آدم که «لَمْ یَلِدْ وَ لَمْ یُولَدْ» را گفت، در ادامه بگوید: «کَذَلِکَ اللَّهُ رَبِّی» ایشان هم به عوض سوره توحید «قُلْ یا أَیُّهَا الْکافِرُونَ»(کافرون/1) را میخواند و پس از آنکه می¬گفت: «لَکُمْ دینُکُمْ وَ لِیَ دینِ»(کافرون/6) میگفت: «کَذَلِکَ اللَّهُ رَبِّی» گاهی معنای یک دعا یک جا خیلی بالاست، همین دعا معنایش جای دیگر غلط است. آدم بداند که چه چیزی کجا مصرف شود. برادر حضرت علی جعفر طیار بود. به حبشه هجرت کرد. نجاشی گفت حرف حساب پیغمبر چیست؟ جعفر طیار گفت: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم» شروع کرد آیاتی را خواند که به مریم و عیسی مربوط بود. نجاشی هم مسیحی بود و بعد از شنیدن این آیات شروع به گریه کرد. تحت تأثیر قرار گرفت و بالاخره مسلمان شد. همانجا اگر جعفر میگفت: «تَبَّتْ یَدا أَبی لَهَبٍ وَ تَبَّ»(مسد/1) نجاشی میگفت: به به این پیغمبر به عموی خود هم رحم نمیکند. یعنی قرآن است اما اگر این قرآن را بدون دقت میخواند، یک کافر درست میشد. یعنی ما در قرآن آیه داریم که اگر بی ربط بخوانی مردم کافر میشوند. آدم باید بداند کجا چه بخواند و معنای برنامه ریزی این است چه حرفی را کجا بزند. چه اعلامیهای را کجا بچسباند و یا امضا کند.
در مورد صفوف در نماز جماعت حتی داریم که اگر شما وارد مسجد شدی ومی خواهی به رکوع نماز برسی میگویی: «یا الله» خوب تنها آخر صفوف میگویی الله اکبر و به رکوع میروی. بعد داریم درحین حرکات ذره ذره حرکت کن و خود را به صف ملحق کن. یعنی اجازه دادند که در نماز جماعت کمی راه بروی که به صف ملحق شوی. این خیلی دقیق است. نماز جماعتی که گفتهاند اگر مگس روی دماغت هم نشست بهتر این است که همین طور بایستی و دستت را تکان ندهی، در عین حال میگوید کل بدنت را تکان بده به شرط این که بخواهی به صف ملحق شوی. این ارزش است.
3- نظم در مدیریت
در مورد جبههها قرآن وقتی تعریف میکند میگوید: خدا مجاهدینی را دوست دارد که «یُقاتِلُونَ فی سَبیلِهِ صَفًّا»(صف/4) این یک ارزش است که نشان دهنده نظم است. در جنگ بدر رسول اکرم سربازها را به صف میکرد و اصلاً مانور میداد. گاهی، سالی یک مرتبه سان میدید. تمام مردم مدینه و جوانها میآمدند و پیغمبر یکی یکی اینها را میدید بعد به اینها میگفت: تو خیلی خوش هیکل هستی به جبهه برو. یکی مثلاً دست و پایش طوری بود میگفت: بیا. تو جوانی ولی به درد جبهه نمیخوری. تو مسؤول حفاظت از شهر باش. یعنی تو باید در حفاظت باشی منتهی آنها که توان بیشتری دارند، به مرز بروند و آنها که توانش کمتر است، در همان کوچه پشت خانه حفاظت کند. اینطور نیست که بروی و بخوابی باید تقسیم کار باشد.
امام صادق علیه السلام گردانهای مختلفی داشت. به هر شاگردی میگفت: تو یک کاری بکن. میگفت: تو مسؤول چه و. . . یکی مسؤول فقه بود، یکی مسؤول تفسیر بود، یکی مسؤول مسائل شیمی بود(مثل جابر بن حیان) یکی مسؤول مسائل اعتقادی بود(مثل هشام). امام صادق علیه السلام به هر شاگردی مسؤولیتی سپرده بود.
«رحم الله امرأ عرف قدره»(غررالحکم، ص233) حدیث داریم: درود خدا بر کسی که بداند باید چه کند. اینها نمیدانند باید چه کنند؟ چیزی شنیده وجوش آورده است. در تمام عبادات ترتیب شرط است. شما که وضو میگیری اگر اول دست چپ را بشویی، باطل است. این نظم است. در نماز اول باید بگویی: «إِیَّاکَ نَعْبُدُ وَ إِیَّاکَ نَسْتَعینُ»(فاتحه/5) و بعد بگویی: «مالِکِ یَوْمِ الدِّینِ»(فاتحه/4) تمام فرمولهایش باید همان طور که گفتم دقیق باشد. ترتیب در وضو، در نماز، در غسل، تمام کارها ترتیب دارد و این نشان دهنده نظم است.
4- اعجاز نظم در کلمات قرآن
اما در قرآن چه نظمی هست؟ یک کتاب است که ما اسمش را زمان طاغوت شنیده بودیم. معجزات عددی قرآن. حدود ده، بیست روز پیش به یک کتاب فروشی رفتیم و این کتاب را دیدیم و خواندیم. بعد تحقیقی هم روی این کتاب کردیم. دیدیم بعضی چیزهایش درست در نمیآید. اما چند مطلب که درست است را برایتان میخوانم. مثلاً میدانید 115 مرتبه کلمه دنیا در قرآن هست، 115 مرتبه کلمه آخرت؟
خیلی عجیب است. پیغمبر در 40 سالگی به پیغمبری رسید. از چهل سالگی تا 63 سالگی 23 سال بریده بریده حرف میزند. بعد در آخر حرفهایش وقتی دقت می¬کنند، میبینند سخنان پیغمبر همه فرمول دارد. شما در وزارت علوم هستید. هیچ استاد دانشگاه و نابغهای نمیتواند حتی در یک ساعت از کلاسهایش حرفهایش فرمول داشته باشد که بگوید در این یک ساعتی که من در کلاس بودم، 9 بار گفتم: «من»، 7 بار گفتم: «شاید»، 3 بار گفتم: «باید». هیچ استاد دانشگاه هرچه هم دقت کند حرفهایش در یک ساعت فرمول ندارد. پیغمبر درس نخوانده، حرفهای 23 سالهاش فرمول دارد. 115 بار کلمه دنیا و 115 بار کلمه آخرت. در قرآن چند مرتبه کلمه حیات بکار برده شده است و به همان تعداد هم کلمه موت. خیلی عجیب است. اینها معجزه است. در قرآن 50 مرتبه کلمه نفع هست و 50 مرتبه کلمه فساد. اینها معجزه است. یک پیغمبر درس نخوانده 23 سال حرفهایش را جمع بندی میکند، میبینند همه آنها روی فرمول است. 24 بار کلمه غضب در قرآن است و 24 بار کلمه فاحشه در قرآن است. میخواهد بگوید بیشتر کارهای فحشاء با غضب ارتباط دارد. 25 بار کلمه «لسان» و «السنه» در قرآن است و 25 مرتبه کلمه موعظه است. یعنی خدا که به تو زبان داده است، با آن حرف خوب بزن. اینها فرمول دارد. 49 مرتبه کلمه عقل و مشتقاتش در قرآن است و 49 مرتبه کلمه نور. چه میشود فهمید؟ معجزه اینهاست. 32 مرتبه در قرآن کلمه زکات است. 32 مرتبه کلمه برکات در قرآن است. میخواهد بگوید زکات برکت است. خیال نکن کم میشود از ظاهرش کم میشود. مثل درخت انگور است. شاخه هایش را قیچی میکنیم اما محصول و عمرش زیاد میشود.
5- تقسیم زکات در قرآن
حالا من اینجا مسألهای را برایتان میگویم. این را برای این میگویم که هرچه به عید نزدیک میشویم، افرادی که توان دارند، افرادی را زیر پوشش بگیرند. گرانی است. به فقرا و مستضعفین برسیم. از کفش و لباس گرفته تا چیزهای دیگر. هر کس میتواند هرچقدر میشود بدهد. ما داریم اگر صد به پنج تقسیم شود، میشود بیست. به صد میگویند مقسوم! به پنج میگویند مقسوم علیه! به 20 میگویند خارج قسمت! قرآن مقسوم ومقسوم علیه دارد و خارج قسمتش را هم میگوید شما پیدا کنید. مقسوم قرآن این است میگوید: «إِنَّمَا الصَّدَقاتُ لِلْفُقَراءِ وَ الْمَساکینِ وَ الْعامِلینَ عَلَیْها وَ الْمُؤَلَّفَه قُلُوبُهُمْ وَ فِی الرِّقابِ وَ الْغارِمینَ وَ فی سَبیلِ اللَّهِ وَ ابْنِ السَّبیلِ فَریضَهً مِنَ اللَّهِ وَ اللَّهُ عَلیمٌ حَکیمٌ»(توبه/60) صدقات در قرآن یعنی زکات. بعد مقسوم علیهش این است «لِلْفُقَراءِ وَ الْمَساکینِ وَ الْعامِلینَ عَلَیْها وَ الْمُؤَلَّفَهِ قُلُوبُهُمْ وَ فِی الرِّقابِ وَ الْغارِمینَ وَ فی سَبیلِ اللَّهِ وَ ابْنِ السَّبیلِ» فقرا و مساکین و در راه ماندهها «وَ الْغارِمینَ» ورشکستهها «وَ فی سَبیلِ اللَّهِ» در راه خدا باشند «وَ الْعامِلینَ عَلَیْها» کارمندانی که زکات را میگیرند. «وَ الْمُؤَلَّفَهِ قُلُوبُهُمْ» برای تألیف دلها «وَ فِی الرِّقابِ» و برای بردهها.
البته آیه این طور که خواندم نیست. مضمونش این است. میگوید از پردرآمدها بگیرید و به این گروه کم درآمد بدهید. در این آیه مقسوم و مقسوم علیه هست اما خارج قسمتش نیست. این را باید شما پیدا کنید. صد تقسیم بر پنج مساوی با بیست. مالیات بگیرم و به فقرا و مساکین بدهیم. یعنی طبقات به هم نزدیک میشود. تعادل اجتماعی پیش میآید. بین فاصلهای که یک نفر سه جفت کفش نو دارد و یکی برای عید کفش ندارد، تعادل برقرار شود. در راه با کامیونش در برفها گیر کرده یا دانشجو در راه تحصیل مانده است، بگیر و کمکش کن که راه بیفتد. ورشکست شده و رفته در خانه نشسته است، دستش را بگیر و حرکتش بده. وام به او بدهید، قرضش را بدهد و دومرتبه بیاید و شما او را تشویق کنید. در راه خدا، کتابخانه، زایشگاه، بیمارستان، درمانگاه، مدرسه، خدمات. کارمند، بالاخره گرفتن زکات، زحمت دارد. حفظش زحمت دارد. تقسیمش هم زحمت دارد. کارمندی که میرود میگیرد و حفظ میکند و تقسیم میکند، او هم باید تشویق شود.
گاهی با این که خودت هم نداری، باید به دیگران برای محبوبیت بدهی. گاهی آدم در اتاق خودش روی نمد و موکت زندگی میکند. در اتاق مهمانخانهاش قالی انداخته است. به خاطر این که آبرودار است. گاهی خود ایران هم ندارد ولی باید مفت به کشورهایی مفت خور یا فقیر بدهد. گاهی آدم ندارد ولی حالا مثلاً به دلیل سیاست خارجی، مسائل بین الملل، آبرو ریزی، آبروداری، هرچه هست، باید به آنها داد.
تألیف دلها برای این که محبوبیت پیدا کنیم. بردهها را هم برای این آزاد کنیم. پس ببینید این خارج قسمت است. از پردرآمدها بگیر و به چند گروه بده. بر هشت گروه. مقسوم و مقسوم علیه در قرآن هست، «إِنَّمَا الصَّدَقاتُ» قرآن میگوید: مالیات بگیرید و به این 8 گروه بدهید. وقتی دادید، خارج قسمتش این میشود. حالا در تقسیم میگویند اگر خواستید ببینید تقسیم درست است، باید خارج قسمت را در مقسوم علیه ضرب کنیم تا مقسوم بدست آید. بیست ضرب در پنج = صد میشود. حالا شما خارج قسمت را در اینها ضرب کن باز میشود «صدقات». اگر تعادل افتاد و ماشین آدم فقیر در جوی افتاد و آن را بیرون کشید، راه میافتد و باز خودش پولدارمی شود و صدقه میدهد. یعنی باز 100= 5 *20. آن که در راه مانده است، آن کارمند. این خدمات اگر بشود ضربدر اینها بعد اینها باز خودشان راه میافتند و همه صدقه میدهند. این خارج قسمت است. پس ببینید 32 بارگفته است «زکات». 32 بار گفته است «برکات» یعنی گرچه صد تومان از طلا و نقره و گندم و خرما و چیزهای دیگر شما کم میشود، اما وقتی کم شد و به اینها دادیم و اینها راه افتادند، باز آدم راه افتاده تولید میکند و باز زیاد میشود. 32 بار زکات و 32 بار برکات. خب اینها معجزه است.
6- توجه به نظم در قرآن و سیره پیامبر
عرض کنم چندین بار کلمه کافرین در قرآن است و درست به همان تعداد کلمه «نار وحریق». این مناسبت ظرف و مظروف است. 17 مرتبه کلمه «ضال و مضل» آمده است و 17 مرتبه کلمه «موتی» آمده است. تعداد مردهها و گمراهان برابر است. یک تناسب هست و همچنین کلمه قلیل 75 بار و کلمه شکور هم 75 بار آمده است. یعنی آدمهای شکرگزار کم هستند. بیشتر مردم ناشکر هستند. «وَ قَلیلٌ مِنْ عِبادِیَ الشَّکُورُ»(سبأ/13) قرآن میگوید خیلیها ناشکرند. چیزی که نیست مرتب میگوید.
البته انسان هم همین طور است. من زمان دیگری هم گفتم. گفتم اگر 29 شب سحری بخورد، به هیچ کس چیزی نمیگوید. اما وای به حال این که یک شب سحری نخورده، روزه بگیرد. دائم میگوید: فهمیدی چه شد؟ ما امروز سحری نخوردیم. الان ما امامی داریم که هیچ جای دنیا چنین رهبری ندارند. یک امتی داریم که هیچ جای دنیا چنین امتی ندارند. چنان مقاومتی کردیم که هیچ جای دنیا سابقهاش را ندارند که از زمین و دریا بمباران شوند و دست از خطشان برندارند. ما چیزهایی چنین پرارزش داریم. آنوقت یک موقع نایلون یا کاغذ یا سیب زمینی گران میشود. نگویم نوبت چیست. هر سال هم در چیزی کمبود و گرانی هست. آن کمبود را مرتب میگوید و آنهایی را که داریم نمیگوید. 75 مرتبه کلمه قلیل است و 75 مرتبه کلمه شکور. به هر حال اینها مسائلی است. مثلاً 7 مرتبه در قرآن کلمه «حرب» است و 7 مرتبه کلمه «اسیرگرفتن» آمده است. اینها فرمولی دارد. بطور خلاصه بگویم: بحث ما برنامه ریزی و نظم است.
حالا کمی درباره برنامهریزی صحبت کنیم. حدیث داریم که: «فَإِذَا أَوَى إِلَى مَنْزِلِهِ جَزَّأَ دُخُولَهُ ثَلَاثَهَ أَجْزَاءٍ جُزْءٍ لِلَّهِ وَ جُزْءٍ لِأَهْلِه وَ جُزْءٍ لِنَفْسِهِ ثُمَّ جَزَّأَ جُزْءَهُ بَیْنَهُ وَ بَیْنَ النَّاسِ»(معانیالأخبار، ص79) پیغمبر که وارد خانه میشد، «جَزَّأَ دُخُولَهُ ثَلَاثَهَ أَجْزَاءٍ» زمان و مدت خانه بودنش را سه قسمت میکرد. «جُزْءٍ لِلَّهِ» یک جزء خاص خدا و رابطه شبانه و روزانه و مناجات با خدا «وَ جُزْءٍ لِنَفْسِهِ» یک جزء خاص خودش بود «وَ جُزْءٍ لِأَهْلِه» یک جزء از عمرش را هم صرف زن و بچهاش میکرد.
پیغمبر در خانه زمانش را تقسیم میکرد. کاش ما چنین برنامهای داشتیم. بسیاری از مردم وارد خانه که میشوند، کنار زن و بچه، البته میترسم زن و بچهها ناراحت شوند، ان شاء الله که نمیشوند. ولی هر کس در خانه اتاقی دارد که میتواند شبی یک ساعت مطالعه کند، حیف است آدم یک دیپلم بگیرد و تا آخر عمر از مطالعه بیفتد. شبی یک ساعت برنامه مطالعه داشته باشید. شما از ساعت 5/6 تا ساعت 5/10همین طور مینشینید و به تلویزیون خیره میشوید همه برنامههای تلویزیون را میخواهید ببینید. بحثهایی را که فکر میکنید مفید است ببینید و الباقی را به خودتان برسید. وقت نماز را بهترین وقتها قرار بدهید نه این که فیلمتان را دیدید، شامتان ار که خوردید، با حالت خواب آلود نماز بخوانید. حدیث داریم بعضی بدترین وقت را برای نماز میگذارند و حدیث داریم اگر میخواهی وقتت را تکه تکه کنی، گل وقتت را برای نماز بگذار. بد است آدم برای خدا وقت مردهاش را بگذارد. اگر الان رهبر انقلاب به خانه شما بیاید، یک مشت آدم عادی هم بیایند، چایی بهتر را، مثلاً چایی که کم رنگ شد، به امام میدهی؟ خب این بزرگترین توهین به یک مقام ملکوتی است که مثلاً بدترین وقت را برای خداوند میگذاری. این بداست. هر تلفنی جز تلفن خدا زنگ میزند میدویم و برمی داریم. ظهر زنگ میزند و ما غروب گوشی را برمی داریم. بدترین برخورد ما با خداست. حیف است. نماز اول وقت بخوانیم.
این را باید با کمال تأسف بگویم. ما آفریقا رفتیم دیدیم سحرها چطور مناجاتی است. مثل این که ماه رمضان است. پاکستان رفتیم دیدیم اول اذان تمام کشور پاکستان اذان میگویند. من نمیدانم در تهران، ساعت 5 نماز صبح هست یا نیست؟ غروبها نمازجماعت هست اما نمیدانم چند نفر در تهران صبح برمی خیزند و نماز جماعت میخوانند. بنده هم نمیخوانم. یک وقت نگویید لابد این آقا خودش عمل میکند. حالا من هم بلند شوم کسی نیست با ما بخواند. اصلاً نماز جماعت صبح دارد از رونق میافتد.
7- ضرورت برنامهریزی و نظم در تمام کارها
حدیث داریم: «فَإِذَا أَوَى إِلَى مَنْزِلِهِ جَزَّأَ دُخُولَهُ ثَلَاثَهَ أَجْزَاءٍ جُزْءٍ لِلَّهِ وَ جُزْءٍ لِأَهْلِهِ وَ جُزْءٍ لِنَفْسِهِ ثُمَّ جَزَّأَ جُزْءَهُ بَیْنَهُ وَ بَیْنَ النَّاسِ» (بحارالانوار،ج16،؛ص148) وقتی را هم که در اختیار خودش بود در اختیار مردم میگذاشت. پس ببینید مهمانی اندازه دارد. بعضی افراد دائم یا مهمان هستند یا مهمانی میروند. بعضی افراد نه مهمانی میروند، نه مهمان میآورند، این چه نوع است؟ ما نظم نداریم. مهمانی اندازه دارد. بعضی وقتها چنان رفیق میشویم که میگوییم بیا باهم ناخن بگیریم. یعنی اصلاً حاضر نیستیم جدا شویم. بعضی وقتها هم میبینی 2 سال است از هم جدا شدهاند و یک نامه به هم نمینویسند. این افراط و تفریطها هست. یک مرتبه مرتب درس میخواند و یک مرتبه میبینی چند ماه است نگاه به کتاب نکرده است.
نظم برای همه لازم است. خدا به عدهای از فرشتهها قسم خورده است. در صحیفه سجادیه چند دعا دارد، یکی از دعاها صلوات به فرشته هاست. امام زین العابدین میگوید: سلام بر ملک و فرشتهای که مأمور باران است. سلام بر فرشتهای که مأمور زمین است. سلام بر فرشتهای که مأمور روح هاست. سلام برفرشتهای که. . . و 19 قشر فرشته را امام یکی یکی در صحیفه سجادیه در دعای اول نام میبرد. و خود خدا در قرآن میفرماید: «فَالْمُقَسِّماتِ أَمْراً»(ذاریات/4) قسم به آن فرشتههایی که کارها را تقسیم کردند. شما شبی یک ساعت تلویزیون میبینید، کافی است. به خصوص سفارش من این است که دانشجوها غلط است حتی شبی یک ساعت تلویزیون ببینند. برای طلبهها غلط است. فتوا نمیدهم. یک دانشجو با این همه تخصصهایی که باید داشته باشد، شبی یک ساعت اخبار و فیلم کوچکی دید، دید، ندید هم ندید. ما باید فیلمساز باشیم. نباید شما را دیگران به بازی بگیرند. برای یک فیلم مفید نیم ساعت کافی است. میخواهی با خانمت صحبت کنی، یک ساعت صحبت کردن کافی است بعد برو کتابخانه یک ساعت مطالعه کن و دو مرتبه برای شام بیا. این طور نباشد که آدم بیاید و از غروب تا ساعت11 اختلاط کند. غروب تا 1 بعد از نیمه شب به تلویزیون نگاه کند. آخر چشم و گوشت حساب ندارد. باید یک زمانبندی برای وقتمان بکنیم.
جهنم را خدا میفرماید: «لِکُلِّ بابٍ مِنْهُمْ جُزْءٌ مَقْسُومٌ»(حجر/44) خدا نگفته آقا این چند کامیون آدم را در جهنم بریز. حساب میکند که او از این در برود و او از آن در برود. برای جهنمیها خدا میگوید: «لِکُلِّ بابٍ مِنْهُمْ جُزْءٌ مَقْسُومٌ» درهای جهنم حساب دارد. «وَ کُلُّ شَیْءٍ عِنْدَهُ بِمِقْدارٍ»(رعد/8) کمی برنامه ریزی لازم است. خود خدا با این که در قرآن میگوید: «کُنْ فَیَکُونُ»(بقره/117) در یک لحظه میتواند همه چیز را بیافریند و در یک لحظه همه چیز را نابود کند، در عین حال میگوید: این قسمت را «فی یَوْمَیْنِ»(فصلت/12) دو روزه درست کردم. آن قسمت را «فی سِتَّهِ أَیَّامٍ»(اعراف/54) هفت روزه درست کردم. خدایی که در یک لحظه میتواند کارش را انجام دهد، میگوید برنامه ریزی کردم. خدای قادر برنامه دارد. ما به خاطر این بی برنامگیها خیلی چوب خوردیم. یک مرتبه میخوریم. یک مرتبه رژیم میگیریم. نه خوردن ما مثل آدم است و نه رژیم گرفتن ما اینطور است.
8- توجه به آثار نظم و پیامدهای بینظمی
شخصی آمد نزد دکتر و گفت: آقای دکتر ریشم درد میکند. گفت چه خوردهای؟ گفت: نان یخ. گفت نه مرضت مثل مرض هاست نه خوراکت مثل خوراک هاست. گاهی میخورد و گاهی رژیم میگیرد. گاهی ده ساعت گیم بازی میکند و گاهی دو هفته بازی نمیکند. عرض کردم، همه ما مبتلا هستیم. با کمال تأسف امیر امؤمنین در آن روزهای آخر فرمود: «وَ نَظْمِ أَمْرِکُمْ»(نهجالبلاغه، نامه47) در عهدنامه میفرماید: «وَ أَمْضِ لِکُلِّ یَوْمٍ عَمَلَه»(نهجالبلاغه، نامه 53) عمل هر روز را در روز خودش انجام بدهید. پروندهها را برای فردا نگذارید. مرحوم شهید مطهری میفرماید: رسول اکرم هفده منشی داشت. برای هر منشی یک برنامه داشت. یک منشی مسؤول صدقات، یکی مسؤول قراردادها و. . . یعنی هفده منشی داشت هر منشی یک کار انجام میداد. امیر المؤمنین به استاندار میفرماید: «وَ اجْعَلْ لِرَأْسِ کُلِّ أَمْرٍ مِنْ أُمُورِکَ رَأْساً مِنْهُمْ»(نهجالبلاغه، نامه 53) هر کسی را یک مسؤولیت بده تا کار دیگر انجام ندهد. وقتی حضرت موسی عصایش را به سنگ زد «فَانْفَجَرَتْ مِنْهُ اثْنَتا عَشْرَهَ عَیْناً»(بقره/60) چون بنی اسراییل دوازده فرقه بودند. 12جوی آب جاری شد که هر جوی خاص یک قوم باشد. و ما هم خیلی باج میدهیم. مرد که وارد خانه میشود، جوراب هایش را جای مشخصی نمیاندازد، آن وقت صبح باید ده دقیقه به دنبالشان بگردد. اگر شب یک دقیقه حواسش را جمع کند، 9 دقیقه صرفه جویی کرده است.
کسی سوار الاغ شده بود. الاغ ذاه نمیرفت. همان طور سواره مرتب بغل پایش را میزد به شکم الاغ. خسته شد و گفت: اینقدر که پایم را از این طرف حرکت دادم، اگر از آن طرف حرکت داده بودم، رسیده بودم. ما گاهی وقتها به خاطر این که لباسمان را جای خاصی نمیگذاریم صبح 10 دقیقه به دنبالش میگردیم. چقدر ما برای بی نظمی باج میدهیم؟ چقدر ضرر دادیم؟ روایت از امیرالمؤمنین داریم که میفرماید: «قِفْ عِنْدَ کُلِّ أَمْرٍ حَتَّى تَعْرِفَ مَدْخَلَهُ مِنْ مَخْرَجِهِ قَبْلَ أَنْ تَقَعَ فِیهِ»(تحفالعقول، ص303) شما هر کاری میخواهی بکنی، وقتی که میخواهی وارد آن کار شوی، آخرش را هم حساب کن و بیگدار به آب نزن. افراد زیادی میگویند: آقای قرائتی تو را در ایران همه میشناسند، تلفن کن به افراد و شب عیدی پولی بگیر و برای فقرا کاری بکن. در جواب میگویم: آقا آن تاجری که ده هزار تومان داد، فردا هم میگوید آقای قرائتی میشود گمرک فلان وسیله مرا آزاد کنی؟ بعد دختر عمهاش میمیرد باید بروم فاتحه. دخترش عروس میشود، باید بروم عقد بخوانم. آخر این ده تومانها را باید صد تومان پس بدهم. بنابراین ما از اول از خیرش میگذریم. همین طور میگوییم آقا بدون هیچی این صندوقهای کمیته امداد را شب عیدی بجای یک تومانی، پنج تومانی بیندازید. بگذار همه بچهها لباس نویی داشته باشند. همین طور خودتان چکهایی بکشید، ده تومان، بیست تومان، صد تومان هر که هر چقدر میتواند بدهد. خودتان بدهید. آخر مردم همین طور هستند. فندق را جایی میاندازند که گردو برگردد. من چون گردو ندارم برگردانم از اول فندق تحویل نمیگیرم.
چون ما برنامه ریزی نداریم یک زمان سیب زمینی و یک زمان پیاز این طور گران میشوند. ما این همه کامپیوتر داریم الان من طلبهای که هیچ نیستم، برای کتابخانهام یک کامپیوتر خریدم که مطالب را در کامپیوتر بریزم. یک کامپیوتر نیست معلوم شود چند متر زمین زیر کشت سیب زمینی است. چند متر زمین زیر کشت پیاز است. یک سال پیاز فراوان است و سیب زمینی نیست، یک سال سیب زمینی فراوان است و پیاز نیست. چون برنامه نداریم. بابا دکمههای پیراهن حساب دارد، چطور میشود زمینهای ما حساب نداشته باشد. این یک مغزی میخواهد که بنشیند و برنامه بریزد و در تلویزیون اعلام کنند که آقا ما امسال باید این مقدار را زیر کشت ببریم. هر استان سهمیهاش این مقدار است، استاندار هم از طریق بخشدار به مردم بگوید: امسال بکارید یا نکارید. همین طور میکارند. کشاورز بیچاره نمیداند سال دیگر یا مفلس مفلس است یا تاجر تاجر. این مسائل با دو کامپیوتر و دو عقل سلیم میشود حل شود. ما برنامه ریزی نداریم که سیب زمینی را باید به این قیمت بخوریم.
9- نظم و برنامهریزی واحد در طرحهای فردی و اجتماعی
برنامه نداریم. یک سال کتاب نداریم سال دیگر کتاب میآید، قلم نداریم. سال دیگر قلم هست، مداد پاک کن نداریم. کار محالی نیست. امیر المؤمنین به مانشان داد که میشود کار کرد. حالا چون شما در وزارت علوم هستید، یا در حوزهها یا در همین وزارت علوم چقدر کار تکراری شده است. خود بنده تا حالا 3، 4 جزوه نوشتهام. بردهام بدهم چاپ کنند در چاپخانه دیدهام مشابه جزوه مرا کس دیگری هم دارد. من دارم شرح مالک اشتر مینویسم، میبینم همان زمان 5 نفر دیگر هم دارند مینویسند. علتش این است که ما از هم خبر نداریم. ای کاش ارشاد، سازمان تبلیغات، دفتر تبلیغات، دانشگاه، حوزه، همه نویسندهها را جمع میکرد و میگفت: که من که میخواهم درباره گل بنویسم، بیایم و ببینم آیا کسی درباره گل چیزی نوشته یا ننوشته است. یک مرتبه میبینی 10 نفر درباره گل مینویسند. آن وقت از گلدان دیگر خبری نیست. گل را نمیدانیم کجا بگذاریم. باید طوری باشد که کارهای علمی تکراری نشود. شاخههایی از تحقیقات علمی را هیچ کس انجام نداده است. مثلاً ما صدها تفسیر از قرآن داریم اما یک تفسیر تا به حال خاص کودکان نوشته نشده است که بابا این بچهها اگر خواستند با قرآن آشنا شوند، بتوانند.
در مورد برنامههای تبلیغی مطلب زیاد است. اگر در همین تهران یا شهرهای دیگر برنامهریزی میشد که عروس و دامادها به یک جلسه میرفتند، چون مسائلی است مربوط به اینها که نه میشود در تلویزیون گفت، نه میشود در نماز جمعه و روی منبر و شب عاشورا گفت. عروس و دامادها باید 20، 30 روز دورهای از آیات و روایات ببینند که مخصوص خودشان است که اگر اینچنین نباشد خدای نکرده ممکن است بچه آنها نابینا شود، فلج شود. اگر زن در حاملگی فلان نوع غذا مصرف کند، این نوع بخوابد. در رابطه با همه اینها حدیث داریم. صدها حدیث داریم که نمیشود در تلویزیون گفت. باید یک برنامهای برای این تنظیم شود.
مثلاً باید یک برنامه خاص عشایر باشد. یک زمان میبینی همه دارند یکجا قرآن چاپ میکنند. این را که میگویم همین طور نمیگویم. الآن چاپخانه دارد قرآن چاپ میکند و حال آن که عشایر ما یک میلیون و نیم هستند و هیچ کس یا برای اینها کتاب چاپ نمیکند یا به اندازه نیست. آن وقت اینقدر که قرآن چاپ کردند، میبینی قرآن زیاد شد، آن وقت مفاتیح نیست. باید طوری شود که اینها با یک حساب و کتابی برنامه ریزی شود. از سیب زمینی گرفته تا قرآن. «لَا عَقْلَ کَالتَّدْبِیرِ»(نهجالبلاغه، حکمت 113) عقلی چون تدبیر نیست. اگر در دنیایتان برنامه ریزی نداشته باشید، خیر نمیبینید، میسوزید و میسازید. «من ساء تدبیره تعجل تدمیره»(غررالحکم، ص354) اگر کسی برنامه ریزی نداشته باشد، سقوط میکند. این خیلی مهم است. شخصی آمد صحبت کند، کسی آمد گفت: با اجازه. پیغمبر گفت: صبر کن. ایشان میخواهد صحبت کند. نوبتی است.
به هر حال اگر یک برنامه باشد، چقدر از مشکلات ما حل میشود. آن وقت در برنامه ریزیها هم باید از همه کمک گرفت. نگویید قرائتی چه ربطی به ترافیک دارد. ممکن است من شیخ هستم و از ترافیک چیزی سر در نمیآورم اما اگر در روزنامه بنویسند که اگر طرحی برای ترافیک دارید بنویسید، ممکن است چیزی به ذهن من رسیده است که به ذهن کارشناسان نرسیده است. تصمیم را کارشناسان بگیرند اما در هر چیزی با دیگران مشورت کنند. آنقدر از دست کارخانه ایران ناسیونال غصه خوردم. میخواست اسمش را عوض کند و بگوید آقا هر کس یک اسم خوب گفت ما به او یک جایزه میدهیم. یک آقایی گفت بگذارید «ایران خودرو». یک پیکان گرفت برای این که یک اسم را عوض کرد. برای تغییر یک تابلو یک پیکان جایزه میدهند آن وقت گاهی پنج نفر در یک اتاق برنامه ریزی میکنند و از دیگران استمداد فکری نمیشوند. ما در برنامه ریزیها باید در روزنامهها اعلام کنیم که ما در این زمینه کتاب میخواهیم. ممکن است افراد بسیار ساده گمنام بهترین طرح را بدهند که به ذهن کارشناسها هم نرسیده باشد.
نتیجه بحث این باشد که برادر و خواهری که برنامه را میبینید، حداقل برای نمازمان برنامه داشته باشیم. تا میگویند: «قَدْ قَامَتِ الصَّلَاهُ» برایش برنامه داشته باشیم. از نماز شروع کنیم. نمازمان را برایش برنامه داشته باشیم، بعد مطالعه و بعد. . . یک شب ساعت 10 شام میخوریم و یک شب ساعت 8 این معده بیچاره نمیداند چه کند؟ اگر روی نظم کار کنیم خیلی خوب است. خود زنها هم میدانند اگر استکان و قاشق و اینها مخلوط شود، چقدر در آشپزخانه در عذاب هستند و به همین خاطر زن هادر آشپزخانه طرفدار نظم هستند. چراغ خاموش شود، میدانند قوطی کبریت کجاست. ما باید منظم باشیم. از نظم شروع کنیم و نظم را از نماز شروع کنیم. امیدوارم بحثمان مفید بوده باشد.
«والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته»