نظم و برنامه ریزی و تقسیم كار

موضوع بحث: نظم و برنامه ريزي و تقسيم كار
تاریخ پخش: 17/12/67

بسم الله الرحمن الرحيم

الحمد لله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا و نبينا محمد و علي اهل بيته

بحثي را مي‌خواهم بگويم كه قبل از آن بايد از خداوند عذرخواهي كنم كه ما را ببخشد و دوم از كساني كه از طرف من، به ايشان تركش بي نظمي خورده است چون مي‌خواهيم بحث امروز ما بحث نظم باشد و خود من در بسياري از عهدهايم بد قولي كردم. زود آمدم، دير آمدم و بي نظمي‌هايي در دقايقي از عمر من به خصوص در سخنراني‌ها بوده است. ولي اول فكر كردم اين بحث را مطرح نكنم، چون خودم بي نظمي زياد داشته‌ام. از اين طرف هم گفتم حالا مي‌گويم، بعد هم اعتراف مي‌کنم همه كارهاي من منظم نيست ولي دوست دارم منظم باشم.
قرآن هم مي‌گويد آنهايي كه دوست دارند آدم خوبي باشند، اين هم يك مرحله‌اي است. «يُحِبُّونَ أَنْ يَتَطَهَّرُوا»(توبه/108) يعني خوب نيستند، اما دوست دارند خوب باشند. بحث اين است كه من دوست دارم منظم باشم و اگر هم شما هستيد خوشا به حالتان، اگر هم مثل من هستيد، بياييد سعی کنيم اينچنين باشيم.
1- نظم در نظام تكوين و آفرينش
در بحث نظم اول نظم را دو شاخه كنيم. 1- نظم در آفرينش 2- نظم در دين.
اولی را مي‌گويند: «تكوين» دومی را هم مي‌گويند: «تشريع» در آفرينش نظم است. قرآن مي‌فرمايد: «وَ السَّماءَ رَفَعَها وَ وَضَعَ الْميزانَ»(الرحمن/7) خدا آسمان را برافراشت. «وَ وَضَعَ الْميزانَ» يعني خدا يك توازن را در آسمان‌ها قرار داده است. همين كه امروز مي‌گويند جاذبه و گريز از مركز و اين‌ها وجود دارد، يعني اين كرات «كُلٌّ في‌ فَلَكٍ يَسْبَحُونَ»(يس/40) يعني هر ستاره‌اي در مدارخود مي‌چرخد. قرآن مي‌فرمايد: «لاَ الشَّمْسُ يَنْبَغي‌ لَها أَنْ تُدْرِكَ الْقَمَرَ وَ لاَ اللَّيْلُ سابِقُ النَّهارِ وَ كُلٌّ في‌ فَلَكٍ يَسْبَحُونَ»(يس/40) نظام آفرينش طوري است كه خورشيد و ماه، هيچ وقت به هم نمي‌خورد. شب از روز جلو نمي‌افتد. شما چند روز ديگر وقتي مي‌خواهي بگويي سال تحويل مي‌شود، يعني چه؟ مي‌گويي در فلان ساعت و دقيقه سال تحويل مي‌شود يعني حركت زمين به دور خورشيد، تكميل مي‌شود. اگر نظم نباشد، حركت زمين به دور خورشيد را از کجا می گويی؟ شما 24 ساعت را چطور تنظيم مي‌كنيد؟
در حركت زمين نظم است. در حركت ماه نظم است. «كُلٌّ في‌ فَلَكٍ يَسْبَحُونَ» در آفرينش آسمان‌ها نظم است. كرات نظم دارند. قرآن درباره آفرينش آيات زيادي دارد. مي‌فرمايد: «وَ كُلُّ شَيْ‌ءٍ عِنْدَهُ بِمِقْدارٍ»(رعد/8) يعني هر چيزي نزد خدا اندازه دارد. اين طور نيست كه خوب حالا كمي باران بيايد، بعد ببينيم چطور مي‌شود؟ باراني كه خدا به زمين مي‌فرستد، اصلاً با آبي كه ما در سماور مي‌ريزيم، قابل قياس نيست. ما كه در سماور آب مي‌ريزيم، اگر بپرسند چند گرم شد؟ مي‌گوييم نمي‌دانيم. اما قطرات باران حساب دارند. خدا مي‌گويد: اين طور نيست كه دو ابر به هم بخورد و باران ببارد. قرآن مي‌فرمايد: «إِنَّا كُلَّ شَيْ‌ءٍ خَلَقْناهُ بِقَدَرٍ»(قمر/49) ما هر چيز را آفريديم اما به اندازه‌اي و هر چيز قدر و اندازه دارد. «قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِكُلِّ شَيْ‌ءٍ قَدْراً»(طلاق/3) قرآن مي‌گويد: هر چيزي اندازه دارد. برگ‌ها، ميوه‌ها، سلول‌ها، اتم‌ها و. . . قرآن مي‌فرمايد: «الشَّمْسُ وَ الْقَمَرُ بِحُسْبانٍ»(الرحمن/5) خورشيد و ماه در كارشان حساب هست. هر ثانيه چقدر نور از خورشيد صادر مي‌شود؟ چگونه توزيع مي‌شود؟ خلاصه اين كه در آفرينش برنامه ريزي است و اگر برنامه نبود، هيچ محققي نمي‌توانست تحقيق كند. اين كه محقق، تحقيق مي‌كند و چيزي را كشف مي‌كند و بعد آن چيز را در همه جا جاري مي‌كند، به خاطر اين است كه نظام فرمول دارد. اگر نظام فرمول نداشت، گيرم اينجا چيزي به دستش مي‌آمد، چيزي كه اينجا به دست مي‌آورد، به درد جاي ديگر نمي‌خورد. اما وقتي نظام فرمول داشت، مي‌شود قانوني را كه كشف مي‌كنيم، همه جا مفيد باشد. اين نظم در آفرينش است.
2- نظم در نظام تشريع و برنامه‌ريزي
حالا سراغ نظم در دين برويم. درباره نظم و برنامه ريزي در دين، وقتي بناست امام زمان(ع) غايب شود برنامه‌اش از زمان امام جواد شروع مي‌شود. امام جواد گاهي به مردم اجازه ملاقات نمي‌دهد. هرچه مي‌خواهند آقا را ببينند، مي‌گويد: ملاقات ممنوع است. امام دهم ديگر خيلي دير به دير اجازه ملاقات مي‌دهد. تنها سالي اجازه چند ملاقات می‌دادند. امام يازدهم به كلي ملاقات هايش را تعطيل مي‌كند و مردم را ذره ذره آماده مي‌كنند كه خودشان روي پاي خودشان بايستند و آماده باشند اگر امام زمان را نديدند به امامت معتقد باشند. يعني تا قبل از آن هميشه امامت در اختيار بود. امام را مردم مي‌ديدند. يك مرتبه مردم تحمل نديدن و جدايي را نداشتند، مثل بچه‌اي را كه مي‌خواهند از شير جدا كنند، كم كم جدا مي‌كنند. براي همين مسأله مثل غيبت از زمان امام جواد شروع مي‌شود براي اين كه فرهنگش بين مردم جا بيفتد.
اما قرآن هم برنامه دارد. يكي از اشكالاتي كه كفار مي‌كردند، مي‌گفتند: «لَوْ لا نُزِّلَ عَلَيْهِ الْقُرْآنُ جُمْلَةً واحِدَةً»(فرقان/32) چرا قرآن يك مرتبه نازل نشد؟ قرآن مي‌گويد: برنامه داشتيم. هر آيه‌اي در وقت و جاي خودش بايد نازل شود. اصولاً اگر هر آيه اين طور باشد، بيشتر تثبيت مي‌شود. شما مسأله‌اي را كه مورد نيازت است و به رساله حضرت امام مراجعه كردي و رفتي و برگشتي و ياد گرفتي، تا آخر عمر يادت مي‌ماند. اما مسأله‌اي كه مسأله¬گو همين طور شبي ده مسأله مي‌گويد، فراموش مي‌كني. آدم وقتي نياز دارد و به سراغش مي‌رود، يادش مي‌ماند. از خانه‌ات اگر به كتاب فروشي بروي تا كتاب بخري يادت هست كه در كتابخانه‌ات اين كتاب هست يا نه. اما همين طور كنار خيابان كتاب سبز و سرخ ديدي و خريدي گاهي شك مي‌كني اين كتاب را داري يا نه؟
زمان بندي در عبادات، طلوع و غروب، زوال، نمازهاي واجب، مستحب، افطار، سحر. همه فرمول دارند. يك دقيقه زودتر افطار كني، روزه‌ات باطل است. يك دقيقه قبل از ظهر نماز ظهر بخواني، نمازت باطل است. اين نشان دهنده اين است كه اسلام چقدر دقيق است. دعاي سه شنبه غير از چهارشنبه است. دعاي صبح غير ازدعاي شب است. وقتي آدم «قُلْ هُوَ اللَّهُ» مي‌خواند، مي‌تواند بگويد: «لَمْ يَلِدْ وَ لَمْ يُولَدْ»(اخلاص/3) در «وَ لَمْ يَكُنْ لَهُ كُفُواً أَحَدٌ»(اخلاص/4) مي‌شود گفت: «كَذَلِكَ اللَّهُ رَبِّي» (بحارالانوار،ج3،ص268) يك بنده خدا شنيده بود كه بعد از سوره مستحب است، آدم كه «لَمْ يَلِدْ وَ لَمْ يُولَدْ» را گفت، در ادامه بگويد: «كَذَلِكَ اللَّهُ رَبِّي» ايشان هم به عوض سوره توحيد «قُلْ يا أَيُّهَا الْكافِرُونَ»(كافرون/1) را مي‌خواند و پس از آنكه می¬گفت: «لَكُمْ دينُكُمْ وَ لِيَ دينِ»(كافرون/6) مي‌گفت: «كَذَلِكَ اللَّهُ رَبِّي» گاهي معناي يك دعا يك جا خيلي بالاست، همين دعا معنايش جاي ديگر غلط است. آدم بداند كه چه چيزي كجا مصرف شود. برادر حضرت علي جعفر طيار بود. به حبشه هجرت كرد. نجاشي گفت حرف حساب پيغمبر چيست؟ جعفر طيار گفت: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيم» شروع كرد آياتي را خواند كه به مريم و عيسي مربوط بود. نجاشي هم مسيحي بود و بعد از شنيدن اين آيات شروع به گريه كرد. تحت تأثير قرار گرفت و بالاخره مسلمان شد. همانجا اگر جعفر مي‌گفت: «تَبَّتْ يَدا أَبي‌ لَهَبٍ وَ تَبَّ»(مسد/1) نجاشي مي‌گفت: به به اين پيغمبر به عموي خود هم رحم نمي‌كند. يعني قرآن است اما اگر اين قرآن را بدون دقت مي‌خواند، يك كافر درست مي‌شد. يعني ما در قرآن آيه داريم كه اگر بي ربط بخواني مردم كافر مي‌شوند. آدم بايد بداند كجا چه بخواند و معناي برنامه ريزي اين است چه حرفي را كجا بزند. چه اعلاميه‌اي را كجا بچسباند و يا امضا كند.
در مورد صفوف در نماز جماعت حتي داريم كه اگر شما وارد مسجد شدي ومي خواهي به ركوع نماز برسي مي‌گويي: «يا الله» خوب تنها آخر صفوف مي‌گويي الله اكبر و به ركوع مي‌روي. بعد داريم درحين حركات ذره ذره حركت كن و خود را به صف ملحق كن. يعني اجازه دادند كه در نماز جماعت كمي راه بروي كه به صف ملحق شوي. اين خيلي دقيق است. نماز جماعتي كه گفته‌اند اگر مگس روي دماغت هم نشست بهتر اين است كه همين طور بايستي و دستت را تكان ندهي، در عين حال مي‌گويد كل بدنت را تكان بده به شرط اين كه بخواهي به صف ملحق شوي. اين ارزش است.
3- نظم در مديريت
در مورد جبهه‌ها قرآن وقتي تعريف مي‌كند مي‌گويد: خدا مجاهديني را دوست دارد كه «يُقاتِلُونَ في‌ سَبيلِهِ صَفًّا»(صف/4) اين يك ارزش است كه نشان دهنده نظم است. در جنگ بدر رسول اكرم سربازها را به صف مي‌كرد و اصلاً مانور مي‌داد. گاهي، سالي يك مرتبه سان مي‌ديد. تمام مردم مدينه و جوان‌ها مي‌آمدند و پيغمبر يكي يكي اينها را مي‌ديد بعد به اينها مي‌گفت: تو خيلي خوش هيكل هستي به جبهه برو. يكي مثلاً دست و پايش طوري بود مي‌گفت: بيا. تو جواني ولي به درد جبهه نمي‌خوري. تو مسؤول حفاظت از شهر باش. يعني تو بايد در حفاظت باشي منتهي آنها كه توان بيشتري دارند، به مرز بروند و آنها كه توانش كمتر است، در همان كوچه پشت خانه حفاظت كند. اينطور نيست كه بروي و بخوابي بايد تقسيم كار باشد.
امام صادق عليه السلام گردان‌های مختلفي داشت. به هر شاگردي مي‌گفت: تو يك كاري بكن. مي‌گفت: تو مسؤول چه و. . . يكي مسؤول فقه بود، يكي مسؤول تفسير بود، يكي مسؤول مسائل شيمي بود(مثل جابر بن حيان) يكي مسؤول مسائل اعتقادي بود(مثل هشام). امام صادق عليه السلام به هر شاگردي مسؤوليتي سپرده بود.
«رحم الله امرأ عرف قدره»(غررالحكم، ص‌233) حديث داريم: درود خدا بر كسي كه بداند بايد چه كند. اينها نمي‌دانند بايد چه كنند؟ چيزي شنيده وجوش آورده است. در تمام عبادات ترتيب شرط است. شما كه وضو مي‌گيري اگر اول دست چپ را بشويي، باطل است. اين نظم است. در نماز اول بايد بگويي: «إِيَّاكَ نَعْبُدُ وَ إِيَّاكَ نَسْتَعينُ»(فاتحه/5) و بعد بگويي: «مالِكِ يَوْمِ الدِّينِ»(فاتحه/4) تمام فرمولهايش بايد همان طور كه گفتم دقيق باشد. ترتيب در وضو، در نماز، در غسل، تمام كارها ترتيب دارد و اين نشان دهنده نظم است.
4- اعجاز نظم در كلمات قرآن
اما در قرآن چه نظمي هست؟ يك كتاب است كه ما اسمش را زمان طاغوت شنيده بوديم. معجزات عددي قرآن. حدود ده، بيست روز پيش به يك كتاب فروشي رفتيم و اين كتاب را ديديم و خوانديم. بعد تحقيقي هم روي اين كتاب كرديم. ديديم بعضي چيزهايش درست در نمي‌آيد. اما چند مطلب که درست است را برايتان مي‌خوانم. مثلاً مي‌دانيد 115 مرتبه كلمه دنيا در قرآن هست، 115 مرتبه كلمه آخرت؟
خيلي عجيب است. پيغمبر در 40 سالگي به پيغمبري رسيد. از چهل سالگي تا 63 سالگي 23 سال بريده بريده حرف مي‌زند. بعد در آخر حرفهايش وقتي دقت مي¬کنند، مي‌بينند سخنان پيغمبر همه فرمول دارد. شما در وزارت علوم هستيد. هيچ استاد دانشگاه و نابغه‌اي نمي‌تواند حتي در يك ساعت از كلاسهايش حرفهايش فرمول داشته باشد كه بگويد در اين یک ساعتي كه من در كلاس بودم، 9 بار گفتم: «من»، 7 بار گفتم: «شايد»، 3 بار گفتم: «بايد». هيچ استاد دانشگاه هرچه هم دقت كند حرفهايش در يك ساعت فرمول ندارد. پيغمبر درس نخوانده، حرفهاي 23 ساله‌اش فرمول دارد. 115 بار كلمه دنيا و 115 بار كلمه آخرت. در قرآن چند مرتبه كلمه حيات بكار برده شده است و به همان تعداد هم كلمه موت. خيلي عجيب است. اينها معجزه است. در قرآن 50 مرتبه كلمه نفع هست و 50 مرتبه كلمه فساد. اينها معجزه است. يك پيغمبر درس نخوانده 23 سال حرفهايش را جمع بندي مي‌كند، مي‌بينند همه آنها روي فرمول است. 24 بار كلمه غضب در قرآن است و 24 بار كلمه فاحشه در قرآن است. مي‌خواهد بگويد بيشتر كارهاي فحشاء با غضب ارتباط دارد. 25 بار كلمه «لسان» و «السنه» در قرآن است و 25 مرتبه كلمه موعظه است. يعني خدا كه به تو زبان داده است، با آن حرف خوب بزن. اينها فرمول دارد. 49 مرتبه كلمه عقل و مشتقاتش در قرآن است و 49 مرتبه كلمه نور. چه مي‌شود فهميد؟ معجزه اينهاست. 32 مرتبه در قرآن كلمه زكات است. 32 مرتبه كلمه بركات در قرآن است. مي‌خواهد بگويد زكات بركت است. خيال نكن كم مي‌شود از ظاهرش كم مي‌شود. مثل درخت انگور است. شاخه هايش را قيچي مي‌كنيم اما محصول و عمرش زياد مي‌شود.
5- تقسيم زكات در قرآن
حالا من اينجا مسأله‌اي را برايتان مي‌گويم. اين را براي اين مي‌گويم كه هرچه به عيد نزديك مي‌شويم، افرادي كه توان دارند، افرادي را زير پوشش بگيرند. گراني است. به فقرا و مستضعفين برسيم. از كفش و لباس گرفته تا چيزهاي ديگر. هر كس مي‌تواند هرچقدر مي‌شود بدهد. ما داريم اگر صد به پنج تقسيم شود، مي‌شود بيست. به صد مي‌گويند مقسوم! به پنج مي‌گويند مقسوم عليه! به 20 مي‌گويند خارج قسمت! قرآن مقسوم ومقسوم عليه دارد و خارج قسمتش را هم مي‌گويد شما پيدا كنيد. مقسوم قرآن اين است مي‌گويد: «إِنَّمَا الصَّدَقاتُ لِلْفُقَراءِ وَ الْمَساكينِ وَ الْعامِلينَ عَلَيْها وَ الْمُؤَلَّفَة قُلُوبُهُمْ وَ فِي الرِّقابِ وَ الْغارِمينَ وَ في‌ سَبيلِ اللَّهِ وَ ابْنِ السَّبيلِ فَريضَةً مِنَ اللَّهِ وَ اللَّهُ عَليمٌ حَكيمٌ»(توبه/60) صدقات در قرآن يعني زكات. بعد مقسوم عليهش اين است «لِلْفُقَراءِ وَ الْمَساكينِ وَ الْعامِلينَ عَلَيْها وَ الْمُؤَلَّفَةِ قُلُوبُهُمْ وَ فِي الرِّقابِ وَ الْغارِمينَ وَ في‌ سَبيلِ اللَّهِ وَ ابْنِ السَّبيلِ» فقرا و مساكين و در راه مانده‌ها «وَ الْغارِمينَ» ورشكسته‌ها «وَ في‌ سَبيلِ اللَّهِ» در راه خدا باشند «وَ الْعامِلينَ عَلَيْها» كارمنداني كه زكات را مي‌گيرند. «وَ الْمُؤَلَّفَةِ قُلُوبُهُمْ» براي تأليف دلها «وَ فِي الرِّقابِ» و برای برده‌ها.
البته آيه اين طور كه خواندم نيست. مضمونش اين است. مي‌گويد از پردرآمدها بگيريد و به اين گروه کم درآمد بدهيد. در اين آيه مقسوم و مقسوم عليه هست اما خارج قسمتش نيست. اين را بايد شما پيدا كنيد. صد تقسيم بر پنج مساوي با بيست. ماليات بگيرم و به فقرا و مساكين بدهيم. يعني طبقات به هم نزديك مي‌شود. تعادل اجتماعي پيش مي‌آيد. بين فاصله‌اي كه يك نفر سه جفت كفش نو دارد و يكي براي عيد كفش ندارد، تعادل برقرار شود. در راه با كاميونش در برفها گير كرده يا دانشجو در راه تحصيل مانده است، بگير و كمكش كن که راه بيفتد. ورشكست شده و رفته در خانه نشسته است، دستش را بگير و حركتش بده. وام به او بدهيد، قرضش را بدهد و دومرتبه بيايد و شما او را تشويق كنيد. در راه خدا، كتابخانه، زايشگاه، بيمارستان، درمانگاه، مدرسه، خدمات. كارمند، بالاخره گرفتن زكات، زحمت دارد. حفظش زحمت دارد. تقسيمش هم زحمت دارد. كارمندي كه مي‌رود مي‌گيرد و حفظ مي‌كند و تقسيم مي‌كند، او هم بايد تشويق شود.
گاهي با اين كه خودت هم نداري، بايد به ديگران براي محبوبيت بدهي. گاهي آدم در اتاق خودش روي نمد و موكت زندگي مي‌كند. در اتاق مهمانخانه‌اش قالي انداخته است. به خاطر اين كه آبرودار است. گاهي خود ايران هم ندارد ولي بايد مفت به كشورهايي مفت خور يا فقير بدهد. گاهي آدم ندارد ولي حالا مثلاً به دليل سياست خارجي، مسائل بين الملل، آبرو ريزي، آبروداري، هرچه هست، بايد به آنها داد.
تأليف دلها براي اين كه محبوبيت پيدا كنيم. برده‌ها را هم براي اين آزاد كنيم. پس ببينيد اين خارج قسمت است. از پردرآمدها بگير و به چند گروه بده. بر هشت گروه. مقسوم و مقسوم عليه در قرآن هست، «إِنَّمَا الصَّدَقاتُ» قرآن مي‌گويد: ماليات بگيريد و به اين 8 گروه بدهيد. وقتي داديد، خارج قسمتش اين مي‌شود. حالا در تقسيم مي‌گويند اگر خواستيد ببينيد تقسيم درست است، بايد خارج قسمت را در مقسوم عليه ضرب كنيم تا مقسوم بدست ‌آيد. بيست ضرب در پنج = صد مي‌شود. حالا شما خارج قسمت را در اينها ضرب كن باز مي‌شود «صدقات». اگر تعادل افتاد و ماشين آدم فقير در جوي افتاد و آن را بيرون كشيد، راه مي‌افتد و باز خودش پولدارمي شود و صدقه مي‌دهد. يعني باز 100= 5 *20. آن كه در راه مانده است، آن كارمند. اين خدمات اگر بشود ضربدر اينها بعد اينها باز خودشان راه مي‌افتند و همه صدقه مي‌دهند. اين خارج قسمت است. پس ببينيد 32 بارگفته است «زكات». 32 بار گفته است «بركات» يعني گرچه صد تومان از طلا و نقره و گندم و خرما و چيزهاي ديگر شما كم مي‌شود، اما وقتي كم شد و به اينها داديم و اينها راه افتادند، باز آدم راه افتاده توليد مي‌كند و باز زياد مي‌شود. 32 بار زكات و 32 بار بركات. خب اينها معجزه است.
6- توجه به نظم در قرآن و سيره پيامبر
عرض كنم چندين بار كلمه كافرين در قرآن است و درست به همان تعداد كلمه «نار وحريق». اين مناسبت ظرف و مظروف است. 17 مرتبه كلمه «ضال و مضل» آمده است و 17 مرتبه كلمه «موتي» آمده است. تعداد مرده‌ها و گمراهان برابر است. يك تناسب هست و همچنين كلمه قليل 75 بار و كلمه شكور هم 75 بار آمده است. يعني آدم‌هاي شكرگزار كم هستند. بيشتر مردم ناشكر هستند. «وَ قَليلٌ مِنْ عِبادِيَ الشَّكُورُ»(سبأ/13) قرآن مي‌گويد خيلي‌ها ناشكرند. چيزي كه نيست مرتب مي‌گويد.
البته انسان هم همين طور است. من زمان ديگري هم گفتم. گفتم اگر 29 شب سحري بخورد، به هيچ كس چيزي نمي‌گويد. اما واي به حال اين كه يك شب سحري نخورده، روزه بگيرد. دائم مي‌گويد: فهميدي چه شد؟ ما امروز سحري نخورديم. الان ما امامي داريم كه هيچ جاي دنيا چنين رهبري ندارند. يك امتي داريم كه هيچ جاي دنيا چنين امتي ندارند. چنان مقاومتي كرديم كه هيچ جاي دنيا سابقه‌اش را ندارند كه از زمين و دريا بمباران شوند و دست از خطشان برندارند. ما چيزهايي چنين پرارزش داريم. آنوقت يك موقع نايلون يا كاغذ يا سيب زميني گران مي‌شود. نگويم نوبت چيست. هر سال هم در چيزي كمبود و گراني هست. آن كمبود را مرتب مي‌گويد و آنهايي را كه داريم نمي‌گويد. 75 مرتبه كلمه قليل است و 75 مرتبه كلمه شكور. به هر حال اينها مسائلي است. مثلاً 7 مرتبه در قرآن كلمه «حرب» است و 7 مرتبه كلمه «اسيرگرفتن» آمده است. اينها فرمولي دارد. بطور خلاصه بگويم: بحث ما برنامه ريزي و نظم است.
حالا کمی درباره برنامه‌‌ريزي صحبت کنيم. حديث داريم كه: «فَإِذَا أَوَى إِلَى مَنْزِلِهِ جَزَّأَ دُخُولَهُ ثَلَاثَةَ أَجْزَاءٍ جُزْءٍ لِلَّهِ وَ جُزْءٍ لِأَهْلِه وَ جُزْءٍ لِنَفْسِهِ ثُمَّ جَزَّأَ جُزْءَهُ بَيْنَهُ وَ بَيْنَ النَّاسِ»(معاني‌الأخبار، ص‌79) پيغمبر كه وارد خانه مي‌شد، «جَزَّأَ دُخُولَهُ ثَلَاثَةَ أَجْزَاءٍ» زمان و مدت خانه بودنش را سه قسمت مي‌كرد. «جُزْءٍ لِلَّهِ» يك جزء خاص خدا و رابطه شبانه و روزانه و مناجات با خدا «وَ جُزْءٍ لِنَفْسِهِ» يك جزء خاص خودش بود «وَ جُزْءٍ لِأَهْلِه» يك جزء از عمرش را هم صرف زن و بچه‌اش مي‌كرد.
پيغمبر در خانه زمانش را تقسيم مي‌كرد. كاش ما چنين برنامه‌اي داشتيم. بسياري از مردم وارد خانه كه مي‌شوند، كنار زن و بچه، البته مي‌ترسم زن و بچه‌ها ناراحت شوند، ان شاء الله كه نمي‌شوند. ولي هر كس در خانه اتاقي دارد كه مي‌تواند شبي يك ساعت مطالعه كند، حيف است آدم يك ديپلم بگيرد و تا آخر عمر از مطالعه بيفتد. شبي يك ساعت برنامه مطالعه داشته باشيد. شما از ساعت 5/6 تا ساعت 5/10همين طور مي‌نشينيد و به تلويزيون خيره مي‌شويد همه برنامه‌هاي تلويزيون را مي‌خواهيد ببينيد. بحث‌هايي را كه فكر مي‌كنيد مفيد است ببينيد و الباقي را به خودتان برسيد. وقت نماز را بهترين وقت‌ها قرار بدهيد نه اين كه فيلمتان را ديديد، شامتان ار كه خورديد، با حالت خواب آلود نماز بخوانيد. حديث داريم بعضي بدترين وقت را براي نماز مي‌گذارند و حديث داريم اگر مي‌خواهي وقتت را تكه تكه كني، گل وقتت را براي نماز بگذار. بد است آدم براي خدا وقت مرده‌اش را بگذارد. اگر الان رهبر انقلاب به خانه شما بيايد، يك مشت آدم عادي هم بيايند، چايي بهتر را، مثلاً چايي كه كم رنگ شد، به امام مي‌دهي؟ خب اين بزرگترين توهين به يك مقام ملكوتي است كه مثلاً بدترين وقت را براي خداوند مي‌گذاري. اين بداست. هر تلفني جز تلفن خدا زنگ مي‌زند مي‌دويم و برمي داريم. ظهر زنگ مي‌زند و ما غروب گوشي را برمي داريم. بدترين برخورد ما با خداست. حيف است. نماز اول وقت بخوانيم.
اين را بايد با كمال تأسف بگويم. ما آفريقا رفتيم ديديم سحرها چطور مناجاتي است. مثل اين كه ماه رمضان است. پاكستان رفتيم ديديم اول اذان تمام كشور پاكستان اذان مي‌گويند. من نمي‌دانم در تهران، ساعت 5 نماز صبح هست يا نيست؟ غروب‌ها نمازجماعت هست اما نمي‌دانم چند نفر در تهران صبح برمي خيزند و نماز جماعت مي‌خوانند. بنده هم نمي‌خوانم. يك وقت نگوييد لابد اين آقا خودش عمل مي‌كند. حالا من هم بلند شوم كسي نيست با ما بخواند. اصلاً نماز جماعت صبح دارد از رونق مي‌افتد.
7- ضرورت برنامه‌ريزي و نظم در تمام كارها
حديث داريم: «فَإِذَا أَوَى إِلَى مَنْزِلِهِ جَزَّأَ دُخُولَهُ ثَلَاثَةَ أَجْزَاءٍ جُزْءٍ لِلَّهِ وَ جُزْءٍ لِأَهْلِهِ وَ جُزْءٍ لِنَفْسِهِ ثُمَّ جَزَّأَ جُزْءَهُ بَيْنَهُ وَ بَيْنَ النَّاسِ» (بحارالانوار،ج16،؛ص148) وقتي را هم كه در اختيار خودش بود در اختيار مردم مي‌گذاشت. پس ببينيد مهماني اندازه دارد. بعضي افراد دائم يا مهمان هستند يا مهماني مي‌روند. بعضي افراد نه مهماني مي‌روند، نه مهمان مي‌آورند، اين چه نوع است؟ ما نظم نداريم. مهماني اندازه دارد. بعضي وقت‌ها چنان رفيق مي‌شويم كه مي‌گوييم بيا باهم ناخن بگيريم. يعني اصلاً حاضر نيستيم جدا شويم. بعضي وقت‌ها هم مي‌بيني 2 سال است از هم جدا شده‌اند و يك نامه به هم نمي‌نويسند. اين افراط و تفريط‌ها هست. يك مرتبه مرتب درس مي‌خواند و يك مرتبه ميبيني چند ماه است نگاه به كتاب نكرده است.
نظم براي همه لازم است. خدا به عده‌اي از فرشته‌ها قسم خورده است. در صحيفه سجاديه چند دعا دارد، يكي از دعاها صلوات به فرشته هاست. امام زين العابدين مي‌گويد: سلام بر ملك و فرشته‌اي كه مأمور باران است. سلام بر فرشته‌اي كه مأمور زمين است. سلام بر فرشته‌اي كه مأمور روح هاست. سلام برفرشته‌اي كه. . . و 19 قشر فرشته را امام يكي يكي در صحيفه سجاديه در دعاي اول نام مي‌برد. و خود خدا در قرآن مي‌فرمايد: «فَالْمُقَسِّماتِ أَمْراً»(ذاريات/4) قسم به آن فرشته‌هايي كه كارها را تقسيم كردند. شما شبي يك ساعت تلويزيون مي‌بينيد، كافي است. به خصوص سفارش من اين است که دانشجوها غلط است حتی شبي يك ساعت تلويزيون ببينند. براي طلبه‌ها غلط است. فتوا نمي‌دهم. يك دانشجو با اين همه تخصص‌هايي كه بايد داشته باشد، شبي يك ساعت اخبار و فيلم كوچكي ديد، ديد، نديد هم نديد. ما بايد فيلمساز باشيم. نبايد شما را ديگران به بازي بگيرند. براي يك فيلم مفيد نيم ساعت كافي است. مي‌خواهي با خانمت صحبت كني، يك ساعت صحبت كردن كافي است بعد برو كتابخانه يك ساعت مطالعه كن و دو مرتبه براي شام بيا. اين طور نباشد كه آدم بيايد و از غروب تا ساعت11 اختلاط كند. غروب تا 1 بعد از نيمه شب به تلويزيون نگاه كند. آخر چشم و گوشت حساب ندارد. بايد يك زمانبندي براي وقتمان بكنيم.
جهنم را خدا مي‌فرمايد: «لِكُلِّ بابٍ مِنْهُمْ جُزْءٌ مَقْسُومٌ»(حجر/44) خدا نگفته آقا اين چند كاميون آدم را در جهنم بريز. حساب مي‌كند كه او از اين در برود و او از آن در برود. براي جهنمي‌ها خدا مي‌گويد: «لِكُلِّ بابٍ مِنْهُمْ جُزْءٌ مَقْسُومٌ» درهاي جهنم حساب دارد. «وَ كُلُّ شَيْ‌ءٍ عِنْدَهُ بِمِقْدارٍ»(رعد/8) كمي برنامه ريزي لازم است. خود خدا با اين كه در قرآن مي‌گويد: «كُنْ فَيَكُونُ»(بقره/117) در يك لحظه مي‌تواند همه چيز را بيافريند و در يک لحظه همه چيز را نابود کند، در عين حال مي‌گويد: اين قسمت را «في‌ يَوْمَيْنِ»(فصلت/12) دو روزه درست كردم. آن قسمت را «في‌ سِتَّةِ أَيَّامٍ»(اعراف/54) هفت روزه درست کردم. خدايي كه در يك لحظه مي‌تواند كارش را انجام دهد، مي‌گويد برنامه ريزي كردم. خداي قادر برنامه دارد. ما به خاطر اين بي برنامگي‌ها خيلي چوب خورديم. يك مرتبه مي‌خوريم. يك مرتبه رژيم مي‌گيريم. نه خوردن ما مثل آدم است و نه رژيم گرفتن ما اينطور است.
8- توجه به آثار نظم و پيامدهاي بي‌نظمي
شخصی آمد نزد دكتر و گفت: آقای دکتر ريشم درد مي‌كند. گفت چه خورده‌اي؟ گفت: نان يخ. گفت نه مرضت مثل مرض هاست نه خوراكت مثل خوراك هاست. گاهي مي‌خورد و گاهي رژيم مي‌گيرد. گاهي ده ساعت گيم بازي مي‌كند و گاهي دو هفته بازي نمي‌كند. عرض كردم، همه ما مبتلا هستيم. با كمال تأسف امير امؤمنين در آن روزهاي آخر فرمود: «وَ نَظْمِ أَمْرِكُمْ»(نهج‌البلاغه، نامه‌47) در عهدنامه مي‌فرمايد: «وَ أَمْضِ لِكُلِّ يَوْمٍ عَمَلَه»(نهج‌البلاغه، نامه 53) عمل هر روز را در روز خودش انجام بدهيد. پرونده‌ها را براي فردا نگذاريد. مرحوم شهيد مطهري مي‌فرمايد: رسول اكرم هفده منشي داشت. براي هر منشي يك برنامه داشت. يك منشي مسؤول صدقات، يكي مسؤول قراردادها و. . . يعني هفده منشي داشت هر منشي يك كار انجام مي‌داد. امير المؤمنين به استاندار مي‌فرمايد: «وَ اجْعَلْ لِرَأْسِ كُلِّ أَمْرٍ مِنْ أُمُورِكَ رَأْساً مِنْهُمْ»(نهج‌البلاغه، نامه 53) هر كسي را يك مسؤوليت بده تا كار ديگر انجام ندهد. وقتي حضرت موسي عصايش را به سنگ زد «فَانْفَجَرَتْ مِنْهُ اثْنَتا عَشْرَةَ عَيْناً»(بقره/60) چون بني اسراييل دوازده فرقه بودند. 12جوي آب جاري شد كه هر جوي خاص يك قوم باشد. و ما هم خيلي باج مي‌دهيم. مرد كه وارد خانه مي‌شود، جوراب هايش را جاي مشخصي نمي‌اندازد، آن وقت صبح بايد ده دقيقه به دنبالشان بگردد. اگر شب يك دقيقه حواسش را جمع كند، 9 دقيقه صرفه جويي كرده است.
كسي سوار الاغ شده بود. الاغ ذاه نمي‌رفت. همان طور سواره مرتب بغل پايش را مي‌زد به شكم الاغ. خسته شد و گفت: اينقدر كه پايم را از اين طرف حركت دادم، اگر از آن طرف حركت داده بودم، رسيده بودم. ما گاهي وقت‌ها به خاطر اين كه لباسمان را جاي خاصي نمي‌گذاريم صبح 10 دقيقه به دنبالش مي‌گرديم. چقدر ما براي بي نظمي باج مي‌دهيم؟ چقدر ضرر داديم؟ روايت از اميرالمؤمنين داريم كه مي‌فرمايد: «قِفْ عِنْدَ كُلِّ أَمْرٍ حَتَّى تَعْرِفَ مَدْخَلَهُ مِنْ مَخْرَجِهِ قَبْلَ أَنْ تَقَعَ فِيهِ»(تحف‌العقول، ص‌303) شما هر كاري مي‌خواهي بكني، وقتي که مي‌خواهي وارد آن کار شوي، آخرش را هم حساب كن و بيگدار به آب نزن. افراد زيادي مي‌گويند: آقاي قرائتي تو را در ايران همه مي‌شناسند، تلفن كن به افراد و شب عيدي پولي بگير و براي فقرا كاري بكن. در جواب مي‌گويم: آقا آن تاجري كه ده هزار تومان داد، فردا هم مي‌گويد آقاي قرائتي مي‌شود گمرك فلان وسيله مرا آزاد كني؟ بعد دختر عمه‌اش مي‌ميرد بايد بروم فاتحه. دخترش عروس مي‌شود، بايد بروم عقد بخوانم. آخر اين ده تومان‌ها را بايد صد تومان پس بدهم. بنابراين ما از اول از خيرش مي‌گذريم. همين طور مي‌گوييم آقا بدون هيچي اين صندوق‌هاي كميته امداد را شب عيدي بجاي يك توماني، پنج توماني بيندازيد. بگذار همه بچه‌ها لباس نويي داشته باشند. همين طور خودتان چك‌هايي بكشيد، ده تومان، بيست تومان، صد تومان هر كه هر چقدر مي‌تواند بدهد. خودتان بدهيد. آخر مردم همين طور هستند. فندق را جايي مي‌اندازند كه گردو برگردد. من چون گردو ندارم برگردانم از اول فندق تحويل نمي‌گيرم.
چون ما برنامه ريزي نداريم يك زمان سيب زميني و يك زمان پياز اين طور گران مي‌شوند. ما اين همه كامپيوتر داريم الان من طلبه‌اي كه هيچ نيستم، براي كتابخانه‌ام يك كامپيوتر خريدم كه مطالب را در كامپيوتر بريزم. يك كامپيوتر نيست معلوم شود چند متر زمين زير كشت سيب زميني است. چند متر زمين زير كشت پياز است. يك سال پياز فراوان است و سيب زميني نيست، يك سال سيب زميني فراوان است و پياز نيست. چون برنامه نداريم. بابا دكمه‌هاي پيراهن حساب دارد، چطور مي‌شود زمين‌هاي ما حساب نداشته باشد. اين يك مغزي مي‌خواهد كه بنشيند و برنامه بريزد و در تلويزيون اعلام كنند كه آقا ما امسال بايد اين مقدار را زير كشت ببريم. هر استان سهميه‌اش اين مقدار است، استاندار هم از طريق بخشدار به مردم بگويد: امسال بكاريد يا نكاريد. همين طور مي‌كارند. كشاورز بيچاره نمي‌داند سال ديگر يا مفلس مفلس است يا تاجر تاجر. اين مسائل با دو كامپيوتر و دو عقل سليم مي‌شود حل شود. ما برنامه ريزي نداريم كه سيب زميني را بايد به اين قيمت بخوريم.
9- نظم و برنامه‌ريزي واحد در طرح‌هاي فردي و اجتماعي
برنامه نداريم. يك سال كتاب نداريم سال ديگر كتاب مي‌آيد، قلم نداريم. سال ديگر قلم هست، مداد پاك كن نداريم. كار محالي نيست. امير المؤمنين به مانشان داد كه مي‌شود كار كرد. حالا چون شما در وزارت علوم هستيد، يا در حوزه‌ها يا در همين وزارت علوم چقدر كار تكراري شده است. خود بنده تا حالا 3، 4 جزوه نوشته‌ام. برده‌ام بدهم چاپ كنند در چاپخانه ديده‌ام مشابه جزوه مرا كس ديگري هم دارد. من دارم شرح مالك اشتر مي‌نويسم، مي‌بينم همان زمان 5 نفر ديگر هم دارند مي‌نويسند. علتش اين است كه ما از هم خبر نداريم. ‌اي كاش ارشاد، سازمان تبليغات، دفتر تبليغات، دانشگاه، حوزه، همه نويسنده‌ها را جمع مي‌كرد و مي‌گفت: كه من كه مي‌خواهم درباره گل بنويسم، بيايم و ببينم آيا كسي درباره گل چيزي نوشته يا ننوشته است. يك مرتبه مي‌بيني 10 نفر درباره گل مي‌نويسند. آن وقت از گلدان ديگر خبري نيست. گل را نمي‌دانيم كجا بگذاريم. بايد طوري باشد كه كارهاي علمي تكراري نشود. شاخه‌هايي از تحقيقات علمي را هيچ كس انجام نداده است. مثلاً ما صدها تفسير از قرآن داريم اما يك تفسير تا به حال خاص كودكان نوشته نشده است كه بابا اين بچه‌ها اگر خواستند با قرآن آشنا شوند، بتوانند.
در مورد برنامه‌هاي تبليغي مطلب زياد است. اگر در همين تهران يا شهرهاي ديگر برنامه‌ريزي مي‌شد كه عروس و دامادها به يك جلسه مي‌رفتند، چون مسائلي است مربوط به اين‌ها كه نه مي‌شود در تلويزيون گفت، نه مي‌شود در نماز جمعه و روي منبر و شب عاشورا گفت. عروس و دامادها بايد 20، 30 روز دوره‌اي از آيات و روايات ببينند كه مخصوص خودشان است كه اگر اينچنين نباشد خداي نكرده ممكن است بچه آن‌ها نابينا شود، فلج شود. اگر زن در حاملگي فلان نوع غذا مصرف كند، اين نوع بخوابد. در رابطه با همه اين‌ها حديث داريم. صدها حديث داريم كه نمي‌شود در تلويزيون گفت. بايد يك برنامه‌اي براي اين تنظيم شود.
مثلاً بايد يك برنامه خاص عشاير باشد. يک زمان مي‌بيني همه دارند يكجا قرآن چاپ مي‌كنند. اين را كه مي‌گويم همين طور نمي‌گويم. الآن چاپخانه دارد قرآن چاپ مي‌كند و حال آن كه عشاير ما يك ميليون و نيم هستند و هيچ كس يا براي اين‌ها كتاب چاپ نمي‌كند يا به اندازه نيست. آن وقت اينقدر كه قرآن چاپ كردند، مي‌بيني قرآن زياد شد، آن وقت مفاتيح نيست. بايد طوري شود كه اين‌ها با يك حساب و كتابي برنامه ريزي شود. از سيب زميني گرفته تا قرآن. «لَا عَقْلَ كَالتَّدْبِيرِ»(نهج‌البلاغه، حكمت 113) عقلي چون تدبير نيست. اگر در دنيايتان برنامه ريزي نداشته باشيد، خير نمي‌بينيد، مي‌سوزيد و مي‌سازيد. «من ساء تدبيره تعجل تدميره»(غررالحكم، ص‌354) اگر كسي برنامه ريزي نداشته باشد، سقوط مي‌كند. اين خيلي مهم است. شخصي آمد صحبت كند، كسي آمد گفت: با اجازه. پيغمبر گفت: صبر كن. ايشان مي‌خواهد صحبت كند. نوبتي است.
به هر حال اگر يك برنامه باشد، چقدر از مشكلات ما حل مي‌شود. آن وقت در برنامه ريزي‌ها هم بايد از همه كمك گرفت. نگوييد قرائتي چه ربطي به ترافيك دارد. ممكن است من شيخ هستم و از ترافيك چيزي سر در نمي‌آورم اما اگر در روزنامه بنويسند که اگر طرحي براي ترافيك داريد بنويسيد، ممكن است چيزي به ذهن من رسيده است كه به ذهن كارشناسان نرسيده است. تصميم را كارشناسان بگيرند اما در هر چيزي با ديگران مشورت كنند. آنقدر از دست كارخانه ايران ناسيونال غصه خوردم. مي‌خواست اسمش را عوض كند و بگويد آقا هر كس يك اسم خوب گفت ما به او يك جايزه مي‌دهيم. يك آقايي گفت بگذاريد «ايران خودرو». يك پيكان گرفت براي اين كه يك اسم را عوض كرد. براي تغيير يك تابلو يك پيكان جايزه مي‌دهند آن وقت گاهي پنج نفر در يك اتاق برنامه ريزي مي‌كنند و از ديگران استمداد فكري نمي‌شوند. ما در برنامه ريزي‌ها بايد در روزنامه‌ها اعلام كنيم كه ما در اين زمينه كتاب مي‌خواهيم. ممكن است افراد بسيار ساده گمنام بهترين طرح را بدهند كه به ذهن كارشناس‌ها هم نرسيده باشد.
نتيجه بحث اين باشد كه برادر و خواهري كه برنامه را مي‌بينيد، حداقل براي نمازمان برنامه داشته باشيم. تا مي‌گويند: «قَدْ قَامَتِ الصَّلَاةُ» برايش برنامه داشته باشيم. از نماز شروع كنيم. نمازمان را برايش برنامه داشته باشيم، بعد مطالعه و بعد. . . يك شب ساعت 10 شام مي‌خوريم و يك شب ساعت 8 اين معده بيچاره نمي‌داند چه كند؟ اگر روي نظم كار كنيم خيلي خوب است. خود زن‌ها هم مي‌دانند اگر استكان و قاشق و اين‌ها مخلوط شود، چقدر در آشپزخانه در عذاب هستند و به همين خاطر زن هادر آشپزخانه طرفدار نظم هستند. چراغ خاموش شود، مي‌دانند قوطي كبريت كجاست. ما بايد منظم باشيم. از نظم شروع كنيم و نظم را از نماز شروع كنيم. اميدوارم بحثمان مفيد بوده باشد.

«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»

لینک کوتاه مطلب : https://gharaati.ir/?p=1803

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.