امام جواد (ع)

موضوع: غیرت دینی
تاریخ: 27/11/67

بسم الله الرحمن الرحیم

شب جمعه‌ای است که ده سال از انقلاب می‌گذرد و شب تولد امام جواد(ع) است. ما باید به مناسبت تولد امام جواد(ع) این روز را گرامی بداریم. بحثی را که داریم درباره غیرت دینی است. این بحث به خاطر، کتاب توهین آمیز و هجو کننده‌ای که در غرب چاپ شد، و ابرقدرت‌ها لذت بردند، تکثیر کردند، به نویسنده‌اش جایزه دادند، و معلوم شد که مسأله کتاب و منطق نیست، هم مطالب کتاب مسخره کننده است و هم جوایز و تأییدات، نشان دهنده این است که مسأله اسلام کوبی در این کتاب مطرح بوده است. و رهبر کبیر انقلاب از فتوای بی نظیر خودش فرمود: هرکس او را می‌شناسد، هرکجای دنیا هست، باید او اعدام شود. من هم امشب به عنوان یک طلبه می‌خواهم بحث‌هایی را داشته باشم. گر چه در این زمینه، علمایی هم در قم، در تهران، در تلویزیون، دانشمندانی، صحبت‌هایی کردند اما حرف در این زمینه زیاد است. من سی، چهل حدیث ناب پیدا کرده‌ام، راجع به توهین به مقدسات، و این‌ها را می‌گویم و ان شاءالله فردا هم امام جمعه‌ها در این زمینه هر کدام به سهم خود صحبت‌هایی خواهند کرد.
1- ادب و احترام بزرگان و مقدسات
موضوع بحث ما غیرت دینی است. لازم است هرکسی بداند احترام به بزرگان یک ارزش است. ما در اسلام هم داریم: «أَکْرِمُوا کَرِیمَ کُلِّ قَوْمٍ»(المناقب، ج‌‌4، ص‌‌48) یعنی بزرگ هر قومی را احترام کنید. اگر رهبر چپی‌ها هم آمد، چون رهبر چپی‌ها محترم است، شما نسبت به او احترام قائل شوید. رهبر یهودی‌ها، رهبر مسیحی‌ها، «أَکْرِمُوا کَرِیمَ کُلِّ قَوْمٍ» ادب یک ارزش است. رهبر کبیر انقلاب وقتی برای رهبر شوروی نامه می‌نویسد، در یک جمله‌اش می‌گوید: «حضرت آقای گورباچف» ادب برای اسلام ارزش است. خود خدا به مقدسات احترام گذاشته است. «سَلامٌ عَلى‌‌ نُوحٍ فِی الْعالَمینَ»(صافات/79) خدا سلام به نوح می‌کند «سَلامٌ عَلى‌‌ مُوسى‌‌ وَ هارُونَ»(صافات/120) خدا سلام می‌کند. خدا بر پیغمبر صلوات می‌فرستد و می‌گوید: «إِنَّ اللَّهَ وَ مَلائِکَتَهُ یُصَلُّونَ عَلَى النَّبِیِّ یا ای‌ها الَّذینَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَیْهِ وَ سَلِّمُوا تَسْلیماً»(احزاب/56) بعد به ما می‌گوید: «یا أَیُّها الَّذینَ آمَنُوا» پس شما مردم با ایمان هم «آمَنُوا صَلُّوا عَلَیْهِ وَ سَلِّمُوا تَسْلیماً» (احزاب/33) اول، قبل از آنکه خدا به ما بگوید صلوات بفرستد، می‌گوید: من که خدا هستم، بر پیغمبر صلوات می‌فرستم «إِنَّ اللَّهَ وَ مَلائِکَتَهُ»، ادب و تجلیل، یک مسأله‌ای است. بی ادبی خیلی خطرناک است. رمز اینکه حر، روز عاشورا توبه کرد، این بود که ادب داشت. به امام حسین(ع) گفت: من دشمن تو هستم. ولی به خاطر اینکه مادرت زهرا(س) است، ادب می‌کنم. ادب رمز این شد که خداوند به او توفیق توبه داد. و اگر حر، بی‌حیا بود، جسور بود، شکست خورده بود و توفیق توبه هم چه بسا پیدا نمی‌کرد.
2- ضعف تبلیغ دینی و هجوم فرهنگی دشمن
دین ما دین جهانی است. دین جهانی، دشمن جهانی دارد. چطور یک کتابی که ضد اسلام است، همه کشور‌ها چاپ می‌کنند؟ به نویسنده‌اش جایزه می‌دهند؟ این‌ها دلشان به حال فرهنگ سوخته و انقلاب ما در این ده سال افکار دانشمندان را به خودش مشغول کرده است. صد‌ها نامه از کشور های مختلف، (این را که می‌گویم با سند می‌گویم، حالا آدرسش را لازم نیست در تلویزیون بگویم، با سند عرض می‌کنم از دانشگاه‌های دنیا) برای حوزه علمیه قم آمده، که آقا ما متوجه شدیم، نظام سرمایه داری آمریکا را دیدیم. ما الان می‌خواهیم بینیم که اسلام چه می‌گوید. اما ما کتاب‌هایی که به زبان‌های دنیا ترجمه شده باشد، به اندازه کافی نداریم. دنیا متوجه اسلام شده است و ابر قدرت‌ها رنگ باخته‌اند. نمی‌خواهند جوان‌ها متوجه شوند. چه کار کنند؟ برمی‌دارند یک چیزی درست می‌کنند. مثل بچه‌ای که میل دارد شیر بخورد، مادرش هم نمی‌خواهد شیر بخورد. این بر میدارد سر پستانش را فلفل می‌مالد، که تا بچه میرود شیر بخورد، زبانش بسوزد، دهانش بسوزد، دست از شیر بکشد. جوان‌ها می‌خواهند شیر بخورند، یعنی می‌خواهند بدانند اسلام چه می‌گوید. بعضی وقت‌ها از طریق نظامی، سیاسی، و یا از طریق‌های دیگر با ما مقابله می‌کنند، یکی از این راه‌ها هم راه فرهنگی است، بیاییم به این اسلام فلفل بمالیم با یک سری چرندیات مخلوطش کنیم، که وقتی می‌خواهند گرایش به اسلام پیدا کنند، بگویند: اسلام این است، وحشت کنند. بیایید اسلام را بد معرفی کنیم. یک دنیا توجه به اسلام پیدا کرده است. برای اینکه جلوی این توجه را بگیرند، لازم است یک خورده فلفل بمالند به اسلام و این کتاب، فلفل بود. و به هر حال شکستن مقدسات، یکی دو سالی است که شروع شده است. اول گامش در مکه شد. قداست مکه شکسته شد. عمال آمریکا، تنها چهار صد نفر از ایران شهید کردند. قداست حرم شکسته شد. بعد از حرم می‌آید قداست پیغمبر و قرآن شکسته می‌شود. و اگر مسلمان‌ها، غیرت دینی نداشته باشند، باید ناظر این باشند که دینشان و حیثیتشان ازبین برود.
3- توهین به مقدسات حربه دشمنان
دو تا مسأله جهانی و بین المللی هم داریم یکی اعلامیه حقوق بشر است و دیگری آن میثاق نامه است. اعلامیه حقوق بشر را که همه کشور‌ها امضاء کردند، یک چیز اخلاقی است. آن میثاق بین المللی، این قانون است که حیثیت افراد باید محترم بماند و جسارت به عقاید هر کس، جسارت به حیثیتش است. به هر حال، ما به عنوان غیرت دینی می‌خواهیم صحبت کنیم. مسأله شکستن قداست هاست، این یک چیز تازه‌ای نیست. قدیمی است. مثلاً ابرهه می‌آید در یمن کعبه می‌سازد، به مردم می‌گوید: نمی‌خواهد بروید دور مکه طواف کنید. بیایید دور کعبه‌ای که من ساخته‌ام طواف کنید. که سرانجامش ابابیل می‌آید «تَرْمیهِمْ بِحِجارَهٍ مِنْ سِجِّیلٍ فَجَعَلَهُمْ کَعَصْفٍ مَأْکُولٍ»(فیل/5-4) یعنی کعبه سازی، در مقابل کعبه خداوند. مسجد اموی می‌سازند، برای اینکه افکار متوجه مسجد اموی شود و توجه از مسجد النبی برداشته شود. این یک قانون است. در مقابل حوزه علمیه امام صادق(ع) حوزه علمیه درست می‌کنند. این رقیب تراشی، یک اصل است.
در همان صدر اسلام افرادی را می‌فرستادند به کشور‌ها، گروهی از قصه‌های ایران، رستم و اسفندیار، را یاد می‌گرفتند، می‌آمدند در حجاز می‌گفتند: که مردم از شنیدن آیات قرآن منصرف شوند. تغییر مسیر افکار، یک اصل است. خود ما گاهی در خانه این کار را می‌کنیم. داریم مطالعه می‌کنیم، بچه می‌آید مزاحم ما می‌شود و نمی‌گذارد ما مطالعه کنیم. ما به خاطر اینکه حواسمان جمع کار خودمان شود و این را مشغولش کنیم، یک انگشتری از دستمان در می‌آوریم و آنطرف اتاق می‌پرانیم و می‌گوییم برو بیاور. باید جوان‌ها متوجه چیزی بشوند که ابر قدرت‌ها، حواسشان جمع باشد. چون دینی که می‌گوید: مفسد نباید رهبر باشد و همه شاه و رئیس جمهور‌ها مفسد هستند. دینی که می‌گوید، البته همه که میگویم باید داخلش یک الا بگذاریم. دینی که میگوید: مفسد نباید رهبر باشد، گناهکار نباید رهبر باشد، طاغوت نباید رهبر باشد. (دینی که جزو اصولش این است که امام و رهبر باید معصوم باشد و در زمانی که امام نیست، باید عادل باشد، یا عصمت باشد و یا عدالت و باقی مانده‌ها و با هم چنین تفکری باید مبارزه شود.) و اسلام که چراغش روشن شده است، باید این طرح‌ها پیاده شود. حالا از این درد دل‌ها زیاد است.
4- محفوظ بودن قرآن در همه جهات
در مورد غیرت دینی، اول از قرآن شروع کنیم که جسارت به قرآن شده است. قرآن چند مسأله دارد: نزول قرآن، گیرندگی، حفظ، بیان، محیط و. . . اما درباره نزول قرآن می‌فرماید: «نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْأَمینُ عَلى‌‌ قَلْبِکَ لِتَکُونَ مِنَ الْمُنْذِرینَ»(شعراء/194-193) یعنی قرآن را جبرئیل نازل کرد «عَلى‌‌ قَلْبِکَ» بر قلب مطهر رسول اکرم. پیغمبر خوب توانست تحویل بگیرد یا نه؟ خوب تحویل گرفت «وَ إِنَّکَ لَتُلَقَّى الْقُرْآنَ مِنْ لَدُنْ حَکیمٍ عَلیمٍ»(نمل/6) پیغمبر! تو قرآن را خوب تحویل گرفتی، حالا که پیغمبر قرآن را تحویل گرفت، حفظ کرد یا یادش رفت؟ می‌گوید: نه! حفظ کرد «سَنُقْرِئُکَ فَلا تَنْسى‌‌»(اعلی/6) ما همچین برایت می‌خوانیم، که تو دیگر فراموش نکنی، ممکن است کسی خوب بگیرد، خوب هم حفظ کند، اما در مقام ابلاغ و بیان ناقص باشد. می‌گوید: نه! خوب هم ابلاغ کردی «وَ ما یَنْطِقُ عَنِ الْهَوى‌‌ إِنْ هُوَ إِلاَّ وَحْیٌ یُوحى‌‌»(نجم/4-3) حالا ممکن است قرآن بر قلب پیغمبر نازل بشود. که پیغمبر خوب بگیرد، خوب حفظ کند، خوب بیان کند. اما بستگان پیغمبر ممکن است یک خلأای در قرآن بوجود بیاورند. می‌گوید: نه! «إِنَّما یُریدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهیراً»(احزاب/33) محیط و خانواده‌ام، محیط معصومی است. فاطمه است و امیرالمؤمنین، امام حسن و امام حسین(ع). ممکن است در خانواده سالم باشد ولی از خانواده که رفت بیرون، دست بخورد. باز هم می‌گوید: نه! «إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّکْرَ وَ إِنَّا لَهُ لَحافِظُونَ»(حجر/9) ما قرآن را در جامعه هم حفظ می‌کنیم. پس ببینید، شش مرحله است. خوب ممکن است از آسمان که قرآن نازل می‌شود، در راه‌ها، درآسمان‌ها، خللی ایجاد شود. می‌گوید: نه! در آسمان‌ها هم سالم است. به خاطر اینکه «بِأَیْدی سَفَرَهٍ کِرامٍ بَرَرَهٍ»(عبس/16-15) قرآن از اول از طرف خدای سبحان و خدای منزه است، بعد در راه که می‌آید، فرشتگان معصوم، بعد وقتی وارد قلب مطهر پیغمبر می‌شود، پیغمبر هم «لَتُلَقَّى الْقُرْآنَ» خوب می‌گیرد. «سَنُقْرِئُکَ فَلا تَنْسى‌‌»(اعلی/6) حالا هم که گرفت، فراموش نمی‌کند. وقتی هم گرفت و فراموش نکرد، در مقام بیان درست بیان می‌کند. در خانه، خانه اهل بیت است. «یُطَهِّرَکُمْ» و در جامعه خدا قول داده است قرآن محفوظ باشد.
حال کسی به چنین قرآنی جسارت بکند، مردم عکس العمل نشان ندهند، باید به غیرت دینیشان شک کرد. و الحمدلله، اولین کشوری که غیرت دینی را از خودش نشان داد، پاکستان بود. و ما باید از مردم پاکستان تشکر کنیم. که مردم پاکستان از مردم ایران در این کار جلو افتادند. گرچه فتوا را رهبر کبیر انقلاب داد. اگر این فتوای امام نبود، ما عقب افتاده بودیم. امام یک فتوایی دادند که این فتوا، رفت جلو و ما را رو سفید کرد.
خدا شهید نواب صفوی را رحمت کند. من وقتی اسم غیرت را می‌برم چاره‌ای ندارم جز اینکه اسم نواب صفوی را ببرم. در نجف طلبه‌ای بود، شنید که مردی در ایران به اسلام جسارت کرده است. با اینکه طلبه در ایران زیاد بوده اما نمی‌دانم چطور شد غیرت او به جوش آمد. از مراجع تقلید آن زمان در نجف اجازه گرفت و به اینجا آمد. پول نداشت کلت بخرد. کلت هفتصد تومان بود. رفت خانه مرحوم آقای شیخ عباس علی اسلامی از وعاظ خوب تهران بود. گفت من می‌خواهم این نامرد را بکشم، پول ندارم. یک کلت به من بدهید. ایشان گفت: ما دویست تومان به تو می‌دهیم. دویست تومان به او داد. پانصد تومان را هم قرض کرد. البته هفتصد تومان آن زمان هم خیلی بود. یک کلت خرید. بعد ترسید آنرا بیرون بکشد. اول دو تا سگ را امتحانی با آن کشت. دید که کلت خوبی است. بعد رفت آن نامرد کسروی را بکشد، تا تیر اندازی کرد. این تیر به سگ فرو رفت به این فرو نرفت. بالاخره خیلی ناراحت شد. جمع شدند و آمدند نواب صفوی(رحمه الله علیه)را گرفتند، با کسروی هر دو را داخل درشکه گذاشتند، تا به کلانتری ببرند. نواب صفوی گفت: حالا من را ببرند کلانتری، وارد پرونده و کارهای اجرایی خواهد شد و من از نجف آمده‌ام که این را بکشم. حالا چه کار کنم؟ کلت ندارم، دستم هم بسته است، این طرف و آن طرف هم مأمورین ایستاده‌اند. چه کار کنم؟ غیرت دینی را ببینید. می‌گفت: فکر کردم با دندان هایم شاهرگش را پاره کنم. داخل درشکه افتادم روی کسروی، شاهرگش را گاز گرفتم، هر چه جویدم بلکه بتوانم با دندان شاهرگش را پاره کنم، نشد.
شهید نواب صفوی، چنین غیرت دینی داشت و در زمان ما هم رهبر و مرجع تقلیدمان همه را به غیرت وا میدارد. مگر می‌شود، کسی جسارت به قرآن بکند؟ قرآنی که «بِأَیْدی سَفَرَهٍ» نازل شد. «عَلى‌‌ قَلْبِکَ» نازل شد. پیغمبر در گیرندگی قرآن را عالی فهمید «لَتُلَقَّى الْقُرْآنَ» در حفظ «فَلا تَنْسى‌‌» هم خوب فهمید و هم خوب حفظ کرد. هم در بیان «وَ ما یَنْطِقُ عَنِ الْهَوى» هم در محیط خانواده «اهل البیت» هم درجامعه «إِنَّا لَهُ» این چنین قرآنی را که از اول تا آخر دامنش پاک است، نمی‌شود ابرقدرت‌ها برای حفظ منافعشان بیایند و به بازی بگیرند. باید غیرت نشان داد.
5- بازتاب غیر دینی در تاریخ
بگذارید یک خاطره بگویم: زمان رسول اکرم(ص) زن مسلمانی دکان زرگری رفته بود طلا بخرد. زرگر یهودی بود. می‌خواست شکل این زن را ببیند. هرچه گفت خانم، رویت را کنار بزن ببینم این گردنبند برای گردنت خوب است یا نه، زن مسلمان هم خودش را حفظ کرده بود. یک زرگر دیگر آمد، زن مسلمان را با یک چیزی گره زد به یک جایی که زن وقتی بلند شد، بدنش نمایان شود. زن وقتی بلند شد یهودی‌ها بدن زن مسلمان را دیدند، همه خندیدند. یک مسلمان دیگر در آنجا بود. آن زرگر یهودی را زد و آن کسی را که گره زده بود کشت و بعد که خبر به پیامبر اسلام رسید. پیغمبر اسلام(ص) فرمود: من اجازه نمی‌دهم به زن مسلمان عملی انجام شود که یهودی‌ها به او بخندند. دستور جنگ داد. و جنگ بنی قینقا بوجود آمد. جنگ بنی قینقا، انگیزه‌اش توهین به یک زن مسلمان بود. چرا یهود به مسلمان توهین کرد؟ پس ببینید غیرت دینی، انگیزه و جریان یک جنگ می‌شود. و بسیاری ازجنگ‌ها، جنگ‌های آسمانی، ریشه‌اش غیرت بوده است.
یادمان نرود. حرکت انقلاب به خاطر توهینی بود که در زمان شاه، در روزنامه به امام شده بود. یک نویسنده در زمان شاه، در روزنامه به حضرت امام جسارتی کرده بود. امام در نجف تبعید بودند. طلبه‌های قم بلند شدند راه افتادند و راهپیمایی کردند. مدرسین حمایت کردند. ماجرا به دی کشیده شد، تیراندازی شد. هفتاد – هشتاد نفر طلبه و غیر طلبه کشته شدند. تبریز جوش آمد، غیرت مردم آذربایجان به جوش آمد. برای قمی‌ها، اربعین گرفتند. تبریز شهید داد. غیرت یزد به جوش آمد. یزدی‌ها برای اربعین شهدای تبریز، و بعد آمل و بابل، همینطور یکی یکی اربعین بعد از اربعین، انقلاب شد. حرکت ما، سقوط شاه و ورود امام و حاکمیت حزب اللهی‌ها بخاطر این شد که حزب اللهی‌ها غیرتشان به جوش آمد. به امامشان جسارت شد.
6- منطق در مقابل منطق، برخورد در مقابل جسارت
حالا اگر جسارت به رهبر انقلاب و یک مرجع تقلید مردم را به موج وادار می‌کند، جسارت به رسول الله باید چه کار کند؟ همه چیز که با منطق نیست. ما اهل هستیم. چون یک نامردی در مصاحبه، از این فراری‌های ایران، در مصاحبه گفته که این فتوای امام برای اعدام که منطقی نیست. آدم نمی‌داند چی بگوید. گاهی وقت‌ها به من می‌گویند: که مواظب زبانت باش! آدم گاهی نمی‌داند چه بگوید، قرآن دائم می‌گوید: «قالُوا»، «قُلْ» ببینید چقدر «قُلْ» در قرآن است. یعنی آن‌ها گفتند تو جواب بده. اصلاً دین ما این است که او بگوید و تو بگویی. اما جسارت ممنوع است. اگر مثلاً سؤال میکرد و می‌گفت: من ده سؤال از اسلام دارم، ما هم جواب میدادیم. «قالُوا»، «قُلْ»، «وَ یَسْئَلُونَکَ عَنِ الرُّوحِ قُلِ»(اسراء/85)، «قُلْ هاتُوا بُرْ هانَکُمْ»(بقره/111) برهان باشد، طوری نیست. ما به بت پرست‌ها نمی‌گوییم: حتماً باطل هستید. می‌گوییم بنشینید حرف بزنیم. «وَ إِنَّا أَوْ إِیَّاکُمْ لَعَلى‌‌ هُدىً أَوْ فی‌‌ ضَلالٍ مُبینٍ»(سبأ/24) یا شما، یا ما، یا حق هستیم، یا باطل، بنشینید بحث کنیم. به اهل کتاب می‌گوید بنشینید مجادله کنیم «وَ جادِلْهُمْ بِالَّتی‌‌ هِیَ أَحْسَن»(نحل/125) یعنی خوب بحث کنید. «قالُوا»، «قُلْ» گفت و گو، راه و روش ماست. راه و روش ما منطق است. راه و روش ما برهان است. اما جسارت حسابش جداست. پیغمبران ما اینطور نبوده است که بیایند توی مسجد، مسأله بگویند. حضرت ابراهیم قرآن می‌فرماید: «فَجَعَلَهُمْ جُذاذاً»(انبیاء/58) تبر برداشت و بت‌ها را تکه تکه کرد. حضرت ابراهیم غیرت دینی داشت. گفت: «وَ تَاللَّهِ لَأَکیدَنَّ أَصْنامَکُمْ»(انبیاء/57) به خدا بت‌های شما را می‌شکنم. حضرت موسی همین که دید با دینش بازی شده است ریش برادرش را گرفت و کشید(با اینکه برادرش پیغمبر بود و هیچ حسابی برای هیچکس نداشت) گفت چرا ساکت نشسته‌ای؟ باید داد بزنی! البته آن جواب داد که دلیل سکوت من چه بود. و حضرت موسی گفت سامری با درست کردن گوساله شما را منحرف کرده، «لَنُحَرِّقَنَّهُ ثُمَّ لَنَنْسِفَنَّهُ فِی الْیَمِّ نَسْفاً»(طه/97) گوساله‌اش را آتش میزنم. «ثُمَّ» اینهایی که می‌خوانم قرآن است «ثُمَّ لَنَنْسِفَنَّهُ فِی الْیَمِّ نَسْفاً» آتش میزنم بر طلا‌ها، آقا طلا قیمتی است! مثقالی است! طلا هر قیمتی باشد، اگر طلای قیمتی گوساله شد. و این گوساله جلوی راه خدا را گرفت، گوساله را باید آتش زد.
بعضی‌ها در خراب کردن قبر رضا شاه می‌گفتند: آقا رضا شاه بد بود، ساختمانش که خوب است. اصلاً بودن قبر رضا شاه در ایران غلط است. سنگ‌ها قیمتی است، هر چه هست، باید خورد شود. طاغوت زدایی یک مکتب است. مگر حضرت ابراهیم بت‌هایی را که شکست، قیمت نداشت؟ خدا می‌داند که چقدر پول داده بودند که از سنگ، یک بتی ساخته بودند، مگر گوساله طلایی را که موسی می‌گوید: آتش میزنم خاکسترش را در دریا می‌ریزم، ارزش نداشت. طلا ارزش دارد. موسی گفت: می‌سوزانم. بت ارزش دارد، ابراهیم شکست. مگر بت‌هایی که داخل کعبه بود و امیرالمؤمنین پایین ریخت، این بت‌ها ارزش نداشت؟ مسأله این نیست که فلان ساختمان قیمت دارد. گاهی ساختمان قیمتی باید منفجر شود. این خاصیت، غیرت دینی است. مسأله طاغوت زدایی است.
7- مجازات توهین به پیامبر
حدیث‌هایی که می‌خوانم، هم ازشیعه است و هم از سنی. این متن شرایع است. کسی که جسارت به رسول الله کرد، باید کشته شود نه یک کلمه کمتر، نه یک کلمه بیشتر. «عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(ع) أَنَّهُ سَأَلَ عَمَّنْ شَتَمَ رَسُولَ اللَّهِ ص فَقَالَ یَقْتُلُهُ الْأَدْنَى فَالْأَدْنَى قَبْلَ أَنْ یَرْفَعَهُ إِلَى الْإِمَامِ»(کافى، ج‌‌7، ص‌‌259) به امام صادق گفتند: کسی به پیامبر جسارت کرده است، فرمود: «یَقْتُلُهُ الْأَدْنَى فَالْأَدْنَى» فرمود: هر کس دم دستش است، فوری او را بکشد. هیچ نیازی به پرونده و شاهد ندارد. کسی اگر جسارت به رسول اکرم(ص) کرد، بکشیدش.
آیت الله العظمی خوانساری، در جامع المدارک این را نقل کرده است. در تهذیب و روضه المتقین هم هست. «مَنْ سَمِعَ أَحَداً یَذْکُرُنِی فَالْوَاجِبُ عَلَیْهِ أَنْ یَقْتُلَ مَنْ شَتَمَنِی وَ لَا یُرْفَعُ إِلَى السُّلْطَانِ»(کافى، ج‌‌7، ص‌‌266) البته به شما بگویم پیغمبر یک شخصیت حقیقی دارد، یک شخصیت حقوقی، شخص پیامبر یعنی بدن پیغمبر زود می‌بخشد. پیغمبر را سنگ زدند، دندانش را شکستند، سرش خاکستر ریختند. به پیغمبر هر ظلمی کردند، که اگر به بدنش بود، همه را بخشید، اما توهین به قانون خدا، ممنوع است. ولی خدا، قانون خدا، کتاب خدا، حساب آن جداست.
یکوقت یک کسی می‌آید در مسجد، کفش شما را می‌دزدد، بعد هم می‌گوید: ببخشید، می‌گویید: خوب، بخشیدمت. ولی یک وقت کسی می‌آید در مسجد آب دهان پرتاب می‌کند. این قابل بخشش نیست. فرق می‌کند. کفش بردن، دزدی است. حساب جسارت جداست. امام حسین(ع) در کربلا قطعه قطعه شد. اما زینب کبری می‌گوید: شام به من بد گذشت. چون در شام جسارت کردند. در کربلا کشتند، در شام جسارت کردند. حساب جسارت جداست.
خدا همه گناهکارها را جهنم می‌برد. اما به هیچ کدام نمی‌گوید: چخِ! چخِ! چخِ صدایی است که به سگ می‌گویند. اما وقتی عده‌ای از جهنمیان می‌گویند: خدایا ما را از جهنم بیرون بیاور. خدا می‌گوید: «قالَ اخْسَؤُا فیها وَ لا تُکَلِّمُونِ»(مومنون/108) «اخْسَؤُا» یعنی چخِ، شما در دنیا به مؤمنین جسارت میکردید. هر کس هر گناهی در دنیا کند، اگر پیغمبر دعایش کند، خداوند می‌بخشدش. شما هر گناهی بکنی، رسول الله بگوید: خدایا این امت من گناه کرد، ببخش، خدا در قرآن می‌گوید: گناهکاری را که تو دعا کنی، می‌بخشم. اما کسی را که توهین به مسلمانان کند هفتاد بار هم رسول الله دعا کند، نمی‌بخشم. خیلی مهم است.
این مطالبی که می‌گویم همه وحی است. یعنی همه آیه قرآن است. «وَ لَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جاؤُکَ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ وَ اسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّاباً رَحیماً»(نساء/64) قرآن می‌گوید: مجرم را پیغمبر در حقش دعا کند، می‌بخشم. اما به کسی که مسخره می‌کند، می‌گوید: «إِنْ تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ سَبْعینَ مَرَّهً»(توبه/80) هفتاد بار درحقشان دعا کند، من نمی‌بخشم. توهین حسابش جداست. زینب کبری می‌گوید: شام بدتر از کربلا بود. با اینکه در شام کسی کشته نشد، می‌گوید: آنجا به من توهین کردند، قتل ضرر به جسم است، توهین ضرر به روح است و شخصیت کوبی ساده نیست. «إِنَّ رَجُلًا مِنْ هُذَیْلٍ کَانَ یَسُبُّ رَسُولَ اللَّهِ ص فَبَلَغَ ذَلِکَ النَّبِیَّ(ص) فَقَالَ مَنْ لِهَذَا فَقَامَ رَجُلَانِ مِنَ الْأَنْصَارِ فَقَالَا نَحْنُ یَا رَسُولَ اللَّهِ فَانْطَلَقَا حَتَّى أَتَیَا عَرَبَهَ فَسَأَلَا عَنْهُ فَإِذَا هُوَ یَتَلَقَّى غَنَمَهُ فَلَحِقَاهُ بَیْنَ أَهْلِهِ وَ غَنَمِهِ فَلَمْ یُسَلِّمَا عَلَیْهِ فَقَالَ مَنْ أَنْتُمَا وَ مَا اسْمُکُمَا فَقَالَا لَهُ أَنْتَ فُلَانُ بْنُ فُلَانٍ فَقَالَ نَعَمْ فَنَزَلَا وَ ضَرَبَا عُنُقَهُ»(کافى، ج‌‌7، ص‌‌267) یک مردی فحش داد، به پیامبر جسارت کرد. «فَبَلَغَ ذَلِکَ النَّبِیَّ(ص)» پیامبر مطلع شد. فرمود: «مَنْ لِهَذَا» کیست که برود این را ترور کند و برگردد؟ «فَقَامَ رَجُلَانِ مِنَ الْأَنْصَارِ فَقَالَا نَحْنُ یَا رَسُولَ اللَّهِ» دو نفرگفتند: ما می‌رویم، «فَانْطَلَقَا» پا شدند، رفتند توی بیابان و پیداش کردند «وَ ضَرَبَا عُنُقَهُ» گردنش را زدند، این فتوای امام ریشه‌اش این حدیث هاست. (کافی،ج 7،ص267)
8- توهین و جسارت منفورتر از آزار جسمی
پیغمبر در چهل سالگی به پیغمبری رسید. سیزده سال هم در مکه بود، می‌شود پنجاه و سه سال. سیزده سال خیلی مشرکین مکه جسارت کردند. بالاخره آمد مدینه، هفت، هشت سال در مدینه ماند و حکومت اسلامی تشکیل داد. قدرت پیدا کرد. رفتند مکه را گرفتند. روز فتح مکه فرمود: همه را بخشیدم. فقط آن‌هایی که با شعر و طنز، جوک گفتند و دین مرا مسخره کردند. آن‌ها را نمی‌بخشم. گر چه این‌ها، دستشان به پرده کعبه باشد. بروید این‌ها را بکشید. گفتند: چند نفر هستند؟ فرمود: یازده نفر، شش مرد بودند، چهار زن، این‌ها شعر می‌گفتند. آبروی دین مرا می‌بردند. این یازده تا را بکشید. تمام مردم مکه را که به من ظلم کرده‌اند و یاران من را شکنجه کردند، همه را بخشیدم. تمام مردم مکه را بخشیدم، ولی آن‌هایی که توهین کردند نمی‌بخشم. چند نفرهستند؟ یازده نفر! خوب گوش دهید. توهین به رسول الله شده است. آدرس این حرف از اهل سنت است، (سنن بیهقی/ج8/ص205 و جواهر/ج4/ص434) یعنی شیعه در جواهر گفته است و بیهقی از کتاب‌های بسیار درجه یک اهل سنت است. شیعه و سنی گفته‌اند که پیغمبر همه را می‌بخشد. اهانت، هجو، مسخره کردن را نمی‌بخشد.
یک شخصی بود بنام «کعب» دری وری می‌گفت. پیغمبر را متلک می‌گفت و مسخره میکرد، پیغمبر تا زمانی که مکه بود متلک‌ها را شنید و هیچ نگفت. ولی همین که قدرت پیدا کرد، در مدینه گفت: میخواهم یک گروه چریک بفرستی در مکه، فلانی را که اسلام و مکتب را هجو می‌کند، بکشی.
دین ما دین عقلی است. استدلال دارید بیایید بحث بکنیم. هزارها کتاب ضد اسلام نوشته شده است و هزارها جواب داده شده است. بحث علمی اشکال ندارد. همین الان دو تا عالم بسیار خوب ما، که هر دو از علمای خوب ما هستند، مقاله‌های علمی می‌نویسند، او می‌نویسد، او هم جواب می‌دهد. اشکال هم ندارد. در مجله‌ها هم چاپ می‌شود. نقد علمی هم اشکال ندارد. عالمی در شوشتر مقاله‌ای می‌نویسد تحت عنوان «اخبار دخیله»، عالمی دیگر از شورای نگهبان جوابش را می‌دهد. منطق حسابش جداست، هرزه گویی هم حسابش جداست. بعد هم بعضی وقت‌ها آدم می‌فهمد که این از چه کسی آب می خورد، با چه پولی، با چه امکاناتی، پیداست مسأله نقشه است. نقشه خطرناک است. چون گاهی یک کسی پایش را می‌گذارد روی پای شما، می‌گوید: آقا ببخشید، نفهمیدم، طوری نیست. یکوقت می‌گوید: که از آن طرف برو!
9- جرم با برنامه‌ریزی سنگین‌تر و غیر قابل بخشش
برنامه ریزی می‌کند، برنامه ریزی قابل دفاع نیست، زیادی گوش دهید. دو تاحدیث ناب می‌خوانم، ناب ناب. فرق این دو تا حدیث را ببینید. دو تا حدیث می‌خوانم دو تا مثل هم است. یکی امام صادق(ع) فرمود: «آفرین» یکی امام صادق فرمود: «احبط» چطور شد دو نفر دو تا کار مثل هم کردند، یکی آفرین، یکی مرگ بر تو؟ چرا یکی زنده باد و دیگری مرده باد؟ امام صادق(ع) صد تومان داد به یک نفر گفت: برو یک گوسفند بخر! ایشان هم رفت گوسفند را خرید تا برای امام صادق بیاورد. توی راه که می‌آمد یک کسی علاقمند به این گوسفند شد. گفت: من اینرا از تو می‌خرم. گفت: چند؟ گفت دویست تومان. گفت: می‌فروشم. گوسفندی را که برای امام صادق(ع) می‌آورد، فروخت. دو مرتبه برگشت آن منطقه‌ای که گوسفندها را می‌فروشند. یک گوسفند خرید صد تومان. آمد هم گوسفند و هم صد تومان را به امام صادق (ع) داد. امام صادق (ع) فرمود: چه کار کردی؟ گفت: شانس است، گوسفند خریدم صد تومان، مشتری پیدا کرد، فروختم دویست تومان. دو مرتبه برگشتم یک گوسفند صد تومانی خریدم. حالا هم گوسفند داری و هم صد تومان. امام فرمود: «بَارَکَ اللَّهُ لَکَ»(عوالی‌‌اللآلی، ج‌‌3، ص‌‌205) یعنی مبارک است. یعنی دستت با برکت است، آفرین، خوب معامله‌ای کردی. اینجا دوبله فروخته است، امام می‌گوید: «بَارَکَ اللَّهُ».
در جای دیگر دوبله فروخته است، امام کیسه پول را با عصبانیت پرت می‌کند. اینجا هم برای تقریب به ذهن می‌گویم هزار تومان می‌دهد به یک نفر، میگوید: برو جنس بخر، بفروش. یک چیزی تو بردار، یک چیزی هم ما. یعنی سرمایه از من، دست از تو. ایشان هم مثلاً هزار تومان را نخود می‌خرد، می‌برد بفروشد. نخود‌ها را از منطقه‌ای که وارد یک منطقه می¬کنند، دم دروازه می‌پرسد وضع نخود چه جوری است؟ می‌گویند: آقا شانس داری، الان نخود در این منطقه نیست، هر قیمتی ببری، می‌خرند. ایشان هم با بقیه نخود فروش‌ها یک برنامه ریزی می‌کنند که جنس نخود را بالا ببرند. این مهم است که با برنامه ریزی قیمت نخود را دوبله می‌کنند. دو برابر پول برای امام صادق(ع) بر می‌گردد. امام صادق(ع) فرمود: چرا این قدر گران فروختی؟ گفت: آقا شانس آوردیم. گفت: فهمیدیم جنس کم است. نشستیم با بقیه نخود فروش‌ها توطئه کردیم، قرارداد بستیم، جنس را دوبرابر فروختیم. امام فرمود: من این پول را نمی‌خواهم، این پول برای من گوارا نیست. گوسفند دو برابر «بارک الله» نخود دو برابر «مرگ بر تو» چرا یکجا بارک الله و یکجا مرگ بر تو؟ چون اولی تصادف بود و دومی توطئه بود.
پس ببینید گاهی یک اشتباهی رخ می‌دهد و یک کسی یک کتاب می‌نویسد. ولی گاهی می‌بینی آمریکا و انگلیس وکجا و کجا و کجا همه می‌نشینند یک کتاب را با جایزه و دلار و ترجمه و تبلیغات، کتاب سال و. . . . این پیداست که مسأله کتاب اینطور نیست که یک نفر، یک تیغ توی پایش رفته است. گفته‌اند: تیغ‌ها را بریزید جلوی پایش. خیلی تیغ به پای پیغمبر رفت. اما قرآن می‌گوید: «وَ امْرَأَتُهُ حَمَّالَهَ الْحَطَبِ»(مسد/4) چرا این تیغ را قرآن نفرین می‌کند؟ می‌گوید: چون این زن، ابولهب تیغ را می‌آورد جلوی پا، می‌گفت: تیغ‌ها را بریز تا تیغ‌ها به پای پیغمبر برود. فرق است بین کسی که تیغی انداخته، تصادفاً هم این تیغ فرو رفته است به پای پیغمبر، با کسی که می‌گوید: برویم، این تیغ را بریزیم تا به پای پیغمبر فرو رود، اینجا را قرآن می‌گوید: «وَ امْرَأَتُهُ حَمَّالَه الْحَطَبِ» چون این با برنامه تیغ‌ها را ریخته است، با برنامه نخود را دوبرابر کردند.
گاهی وقت‌ها مثلاً یک کسی یک خانه‌ای کنار خانه پدر و مادرش می‌خواهد بخرد، صاحب این خانه که کنار خانه مادرش است، این فهمیده است که این عاشق این خانه شده است، قیمت این خانه را بالا می‌برد. البته این کار بدی است. اما حالا یک وقت یک کسی عاشق یک تابلو می‌شود، عاشق یک باغی می‌شود، عاشق یک خانه‌ای می‌شود، عاشق یک انگشتری میشود، گاهی آدم‌هایی هستند مثلاً دلشان می‌خواهد که رنگ ماشینشان، شماره ماشینشان با شماره پلاک خانه‌شان، با شماره تلفن منزلشان یکجور باشد. خوششان می‌آید بگوید شماره منزل ما 22222، شماره ماشین ما هم 22222 است، یک همچین آدم‌هایی پیدا میشوند، عقلشان را به این چیز‌ها می‌بازند. یک زرنگی هم پیدا می‌شود، این‌ها را فریب می‌دهد و پول هاشون را می‌گیرد. خوب آن حماقت، آن شکار، یک همچین شکارچی لازم دارد.
10- مجازات اهانت به پیامبر
بنابراین گاهی وقت‌ها، تصادفاً یک چیزی قیمتش بالا می‌رود. خوب این یک حسابی دارد، یکوقت با برنامه ریزی بالا می‌رود، آن حسابش جداست. البته برنامه ریزی خوب، خوب است. برنامه ریزی غلط بد است. حالا ما بیاییم سراغ این توهینی که به پیغمبر شده است. آیا دانشمندی تصادفاً کتابی نوشته است؟ نخیر! با برنامه ریزی نوشته شده است.
دو نفر با هم بحث می‌کردند، یکی چنگ انداخت صورت دیگری را خونی کرد، این‌ها آمدند دادگاه، رئیس دادگاه گفت: بروید امام صادق(ع) را بیاورید. امام صادق را آوردند. گفتند: آقا این‌ها با هم دعوایشان شد، این با انگشت هایش صورت اینرا خونی کرده است. امام فرمود: خوب، چرا خونی کردی؟ گفت: آقا ایشان می‌گوید: پیامبر از بنی امیه بهتر نیست، من تحمل شنیدنش را نداشتم. امام صادق(ع) فرمود اگر او را می‌کشتی هم طوری نبود. (کافی،ج7،ص269)
کتاب کافی از کتاب‌های درجه یک ماست. امام صادق(ع) فرمود: اگر یک مسلمانی از اسلام برگشت. البته کافر است، نه اینکه کسی کافر است کاری با او نداریم. اگر مسلمان شد، خواست برگردد، به حسابش می‌رسیم. شما پای سخنرانی من نیایی مهم نیست، اما اگر آمدی، وسط سخنرانی من بلند شدی، پیداست می‌خواهی مرا تضعیف کنی. خب از اول نیا، کسی کار به کسی ندارد که، گاهی وقت‌ها می‌گویند: برویم، وسط سخنرانیش بلند شویم، این تضعیف است. تا ارتش نیامدی مهم نیست، اما اگر لباس مقدس ارتشی را پوشیدی، بعد فرار کردی، تحت تعقیب هستی. اگر مسلمان شد و مرتد شد، امام صادق(ع) فرمود: «کُلُّ مُسْلِمٍ بَیْنَ مُسْلِمَیْنِ ارْتَدَّ عَنِ الْإِسْلَامِ وَ جَحَدَ رَسُولَ اللَّهِ ص نُبُوَّتَهُ وَ کَذَّبَهُ فَإِنَّ دَمَهُ مُبَاحٌ لِمَنْ سَمِعَ ذَلِکَ مِنْهُ وَ امْرَأَتَهُ بَائِنَهٌ مِنْهُ یَوْمَ ارْتَدَّ وَ یُقْسَمُ مَالُهُ عَلَى وَرَثَتِهِ وَ تَعْتَدُّ امْرَأَتُهُ عِدَّهَ الْمُتَوَفَّى عَنْ‌ها زَوْجُ‌ها وَ عَلَى الْإِمَامِ أَنْ یَقْتُلَهُ إِنْ أَتَوْهُ بِهِ وَ لَا یَسْتَتِیبَهُ»(کافى، ج‌‌6، ص‌‌174) «فَإِنَّ دَمَهُ مُبَاحٌ» خونش مباح است. «وَ امْرَأَتَهُ بَائِنَهٌ» خانمش باید از او جدا شود. «یُقْسَمُ مَالُهُ» مالش باید بین ورثه تقسیم شود «تَعْتَدُّ امْرَأَتُهُ عِدَّهَ الْمُتَوَفَّى» زنش باید فرض کند شوهرش مرده است، برای یک شوهر دیگر عده نگه دارد. «وَ عَلَى الْإِمَامِ أَنْ یَقْتُلَهُ إِنْ أَتَوْهُ بِهِ وَ لَا یَسْتَتِیبَهُ» امام آن را بکشد. توبه‌اش قبول نیست.
یک عده از مخالفین اسلام گفتند: بیایید یک توطئه. گفتند: چه توطئه‌ای؟ گفت: صبح می‌رویم کنار پیغمبر اسلام می‌گوییم مسلمان شدیم. یک مدتی که مسلمان شدیم. غروب بر می‌گردیم. میگوییم: بابا اسلام فایده‌ای ندارد. این، دو تا خوبی دارد: یکی اینکه، باقی یهودی‌ها هوس مسلمان شدن نمی‌کنند، می‌گویند آن‌هایی که صبح رفتند، شب برگشتند. یکی هم مسلمانان متزلزل می‌شوند. می‌گویند معلوم می‌شود دین ما دین خوبی نیست. این توطئه را کردند. بر پیغمبر آیه نازل شد که پیغمبر! امروز یک عده هستند، خواهند آمد، مسلمان می‌شوند، غروب هم بر خواهند گشت. نه به آمدن آن‌ها دل خوش کن و نه از رفتنشان ناراحت باش. این‌ها یک برنامه است. می گویند: برویم پای سخنرانی یک کسی، وسط سخنرانی بلند شویم برویم. «آمَنُوا وَجْهَ النَّ هارِ وَ اکْفُرُوا آخِرَهُ»(آل عمران/72) صبح برویم ایمان بیاوریم، غروب بیاییم کافر شویم. برنامه ریزی است.
11- رأفت و خشونت هر دو لازم است
امام در آخر فتوایش فرمود: چنانچه کسی در اعدام این نویسنده کشته شود، شهید است. این حدیث است. (حدیث آن در بحار/ج76/ص225 آمده است) امام کاظم(ع) فرمود: «یَکُونُ عَلَیْکَ وِزْرُهُ أَضْعَافاً مُضَاعَفَهً مِنْ غَیْرِ أَنْ یَنْقُصَ مِنْ وِزْرِهِ شَیْ‌‌ءٌ أَ مَا عَلِمْتَ أَنَّ أَفْضَلَ الشُّهَدَاءِ دَرَجَهً یَوْمَ الْقِیَامَهِ مَنْ نَصَرَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ بِظَهْرِ الْغَیْبِ وَ رَدَّ عَنِ اللَّهِ وَ عَنْ رَسُولِهِ(ص)»(رجال‌‌ الکشی، ص‌‌482) گناه همان نویسنده را پای همان کسی می‌نویسند که قدرت دارد و نمی‌کشد. امام کاظم(ع) فرمود: بهترین شهدا کسانی هستند که در یاری دین خدا شهید بشوند. در یک زمانی، یک کسی به پیغمبر جسارت کرد، امام باقر(ع) گفت: بروید او را بکشید، اما اگر خواستی کسی نفهمد، یک جوری کن که این برود در دریا، در استخر، برو در دریا خفه‌اش کن. بعد امام باقر(ع) فرمود: چون ایشان به رسول الله جسارت می‌کند، اگر می‌توانی علنی او را بکش، اگر نمی‌توانی ساختمان را رویش خراب کن. ما این چیزها را هم در اسلام داریم. خیلی وحشت نکنید که امام فرمود هر کجا که هست باید او را کشت.
بیاید بگوید آقا من سؤال دارم. هزارها کتاب تا حالا نوشته شده که از اسلام سؤال کرده‌اند. و ما جواب دادیم. سؤال و جواب مانعی ندارد. مسأله بی حیایی است. قرآن گفته است: به بت پرست‌ها فحش ندهید. «وَ لا تَسُبُّوا الَّذینَ یَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ»(انعام/108) برای اینکه آن هم جسور میشود. ما به بت پرست‌ها اجازه توهین نداریم. هر یک از انبیاء برای ما محترم هستند، حضرت عیسی، حضرت موسی، تمام انبیاء برای ما محترم هستند. و «سبّ» اهل بیت هم همینطور است. جسارت به اهل بیت هم همینطور است.
به هر حال در دنیا ما باید غیرت دینی داشته باشیم و افتخار کنیم ما ایرانی‌ها که در کشوری زندگی می‌کنیم که رهبرش غیرتی دارد و حسابش با بقیه رهبرها جداست. سکوت بعضی از کشورها را ببینید. چطور آن‌ها که به اسم حاکم اسلامی حکومت می‌کنند، خم به ابرو نیاوردند. ببینید غیرت ایرانی را و سکوت مرگبار بعضی جاهای دیگر را. چطور است که ما اگر مرگ بر آمریکا بگوییم، باید شهید بدهیم. اما مرگ بر اسلام گفته شد، این‌ها خفه شده‌اند؟ باید بگویم خاک بر سرشان و زنده باد ما و زنده باد پاکستانی‌ها و زنده باد مسلمان‌های غیور.

«والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته»

لینک کوتاه مطلب : https://gharaati.ir/?p=1800

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.