مجلس شورا، انتخابات

موضوع بحث: مجلس شورا، انتخابات
تاريخ: 5/3/64

بسم اللّه الّرحمن الّرحيم

ان شاءاللّه هفته‌ي آينده قرار است كه در مناطقي كه انتخابات آن‌ها به مرحله‌ي دوم كشيده شده است، انتخابات برگزار شود. من مطالبي را در دو شب جمعه در اين باره بيان كردم و چون در شب جمعه‌ي آينده هم انتخابات برگزار مي‌شود و اين شب جمعه آخرين فرصتي است كه مي‌توانيم درباره‌ي انتخابات صحبت كنيم. باز هم بايد مسئله‌ي انتخابات را مطرح كنيم و اهميت آن را برايتان بگوييم. اگر كسي بخواهد اهميت مجلس را بداند براي او مي‌گويم و بعد مردم را تشويق به حضور در انتخابات مي‌كنم. تذکراتي هم درباره حضور در انتخابات مي‌دهم.
1- اهمّيت انتخابات در كلام امام
در ابتدا چند جمله از كلمات امام را درباره‌ي انتخابات مي‌گوييم.
1- سرنوشت كشور با انتخابات است. 2- ما بايد سعي كنيم در مرتبه‌ي دوم مجلسي داشته باشيم. اين حرف خيلي عمق و مايه دارد. 3 – ميزان رأي ملت است. به خاطر اين كه خود مردم صاحب انقلاب هستند. 4- مجلس فراهم آمده، از اللّه اكبرهاي مردم است. 5- اگر در انتخابات مسامحه كنيم، مطمئن باشيد از راه مجلس به ما لطمه مي‌زنند. 6- انتخابات يك امتحان الهي است. 7- مجلس بايد انباشته از مطلعين و دانشمندان و متخصصان در هر رشته باشد. 8- مجلس اشخاص سياسي لازم دارد. شخص اقتصاددان لازم دارد. اشخاص سياسي مدار و مطلع از اوضاع جهان نياز دارد. 9- مجلس مي‌خواهد ايران را در مقابل جهان اداره كند. 10- نمايندگان مجلس بايد مسائل را تشخيص بدهند و از افرادي باشند كه اگر روس و آمريكا و يا قدرتي ديگر، تشري زد در برابرش بايستند و مقابله كنند. 11- سعي كنيد افرادي مثل مرحوم مدرس را انتخاب كنيد. 12- انتخابات يك محكي هم براي خودتان است كه ببينيد آيا مي‌خواهيد انتخابات اصلح براي خودتان و يا براي اسلام بكنيد؟ اگر براي خودتان باشد شيطاني است ولي اگر انتخاب اصلح براي مسلمانان است كي و كجا مطرح نيست. اين چند جمله از سفارشات امام بود كه قهراً به در و ديوارها هم آن‌ها را زياد ديده‌ايد. هركسي كانديدي را تعيين مي‌كند، تقريباً همه‌ي آن‌ها اين جمله را نوشته‌اند كه سعي كنيد مثل مدرس را به مجلس بفرستيد و عكس كانديدا را كنار آن مي‌اندازند.
2- اهميت مجلس و اختيار نمايندگان
قرآن درباره‌ي امانت‌هاي الهي بياناتي دارد. دولت مولود مجلس است. يعني اين مجلس است كه نخست وزير و وزير را تعيين مي‌كند، پس اگر مجلس خوب باشد، دولت هم خوب مي‌شود. تذكر، سؤال، استيضاح از كارهاي مجلس است. نماينده‌ي مردم است که به فلان وزير تذكر مي‌دهد و اگر به تذكرش اعتنا نشود، از وزير سؤال مي‌كند و وزير بايد جواب بدهد و اگر تذكر و سؤال هم به جايي نرسيد، وزير را استيضاح مي‌كند و آن مجلسي كه بتواند وزير را پاي ميز بكشاند، بايد قدرت بزرگي باشد.
تصويب بودجه كه سرمايه‌ي مملكت مي‌باشد. اگر تخصص و تعهد كم باشد مجلس با يك غفلت مي‌تواند دولت را مقروض كند و باعث آبروريزي دولت شود. تصويب بودجه كار مهمي است. عالي‌ترين مرجع براي رسيدگي به شكايات مردم، مجلس مي‌باشد. در مجلس كميسيون‌هاي متعددي وجود دارد كه مردم شكايات خود را به آن‌ها مي‌كنند. حالا اگر اين كميسيون‌ها قوي باشند، چه نقشي دارند و اگر ضعيف باشند چه اتفاقي مي‌افتد. اگر در كميسيون پزشكي چند پزشك متخصص باشند، همچنين اگر در كميسيون مخابرات افرادي متخصص وجود داشته باشند كه تعهد هم داشته باشند و متخصص مكتبي باشند، كارها خيلي پيشرفت مي‌كند و درمقابل اگر افراد بي خبر و كم خبر باشند، کار پيشرفت نمي‌کند. براي وكلاي مجلس حق تفحص در تمامي مسائل وجود دارد. وكيل حق دارد در تمام مسائل مملكت وارسي كند. شخصيت قانوني و حقوقي دارد. هر وكيلي به هر وزارتخانه‌اي و به هر اداره و فرمانداري و استانداري مي‌تواند وارد شود و از استاندار و فرماندار و بخشدار و مدير كل توضيح بخواهد. حق وارسي كردن هر چيزي را دارد.
مسئله‌ي قانون نويسي و تصويب قانون هم خيلي مهم است كه در زمينه‌هاي مختلف در مجلس انجام مي‌شود. مجلس تمام قراردادهايي كه بين ايران و غير ايران بسته مي‌شود را نظارت مي‌كند. انتخاب رئيس جمهور با مردم است اما اين كه رئيس جمهور باشد يا نباشد اختيارش با مجلس است. مجلس مي‌تواند به رئيس جمهور رأي عدم كفايت بدهد. به دليل عدم بي کفايتي بني صدر، مجلس به او راي عدم کفايت داد. تمام چيزها به مجلس برمي‌گردد. بودجه مملكت، رئيس جمهور مملكت، قانون مملكت، قراردادهاي بين مملكت و ديگر كشورها همه به مجلس برمي‌گردد. گاهي ممكن است اين ايستادن‌ها و نشستن‌ها در مجلس پنج ميليارد تومان، ده ميليارد تومان، بيست ميلياردتومان، دويست ميليارد تومان، ارزش داشته باشد و همه بند به نشستن و ايستادن نماينده باشند. خلاصه آن جا قهوه خانه‌ي قنبر نيست و مسئله خيلي مهم است.
من با بعضي از وكيل‌ها كه صحبت مي‌كردم، با اين كه از وكيل‌هاي خيلي خيلي قوي بودند يكي از آنها مي‌گفت: من از اين كار مي‌ترسم، چرا كه مجلس بايد بيست و پنج، شش كار مهم را انجام بدهد و در هر قانون آن بايد دقت شود.
در زمان شاه سعي مي‌شد تمام كارها را به اعلي حضرت بند كنند. ولي در جمهوري اسلامي سعي شده است كه تمام كارها از قدرت فرد گرفته شود و به قدرت ملت افزوده شود. در قانون خبرگان اول بهشتي كه خدا او را رحمت كند و صدوقي و دستغيب و. . . بودند. سعي كردند كه مهره‌ي خاص قدرت چنداني نداشته باشد و همه‌ي قدرت‌ها را گرفته‌اند و به مجلس داده‌اند. حالا كه مجلس اينقدر مهم است. اگر گفتند يك بار ديگر به پاي صندوق بياييد، نگوييد: دو سه ماه پيش رفته‌ايم و ديگر حال اين كار را نداريم. من براي افرادي كه بي حال هستند، چند تذكر مي‌دهم كه خسته نشويد.
اولاً وقتي امام مي‌گويد، تكليف است و بايد توجه كرد كه در تكليف تكرار وجود دارد. مگر نماز تكليف نيست؟ ظهر آن را مي‌خوانيد، بايد عصر و شب هم آن را بخوانيد. در سوره‌ي آل عمران آيه‌ي عجيبي مي‌باشد.
3- قرآن و بيان مسؤوليت
«الَّذينَ اسْتَجابُوا لِلَّهِ وَ الرَّسُولِ مِنْ بَعْدِ ما أَصابَهُمُ الْقَرْحُ لِلَّذينَ أَحْسَنُوا مِنْهُمْ وَ اتَّقَوْا أَجْرٌ عَظيمٌ»(آل عمران/172) در ذيل اين آيه حديثي داريم كه پيامبر در جنگ احد، حمزه و عده‌اي از اصحاب با وفاي خود را از دست دادند وعده‌اي نيز زخمي شدند و در مدينه مشغول مداوا شدند. در آن موقع جبرئيل آمد و آياتي را به پيامبر نازل كرد «يَا مُحَمَّدُ إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُكَ أَنْ تَخْرُجَ فِي أَثَرِ الْقَوْمِ وَ لَا يَخْرُجُ مَعَكَ إِلَّا مَنْ بِهِ جِرَاحَةٌ فَأَمَرَ رَسُولُ اللَّهِ (ص) مُنَادِياً يُنَادِي يَا مَعْشَرَ الْمُهَاجِرِينَ وَ الْأَنْصَارِ مَنْ كَانَتْ بِهِ جِرَاحَةٌ فَلْيَخْرُجْ»(تفسيرالقمي، ج‏1، ص‏123) يعني آن دشمناني كه به خاطر آن‌ها مشغول مداوا هستيد، دوباره مي‌خواهند حمله كنند. شما باهمين بدن‌هاي زخمي دوباره بايد به ميدان جنگ برويد «وَ لَا يَخْرُجُ مَعَكَ إِلَّا مَنْ بِهِ جِرَاحَةٌ» يعني افرادي بايد با تو براي جهاد خارج شوند كه بر آن‌ها جراحت وارد شده و زخمي هستند. مسلمانان به احد رفتند وشكست خوردند. در حال مداواي جراحات خود بودند كه جبرئيل نازل مي‌شود و به پيامبر مي‌گويد: همين زخمي‌ها يك بار ديگر بايد به ميدان بروند «فَأَمَرَ رَسُولُ اللَّهِ(ص) مُنَادِياً يُنَادِي يَا مَعْشَرَ الْمُهَاجِرِينَ وَ الْأَنْصَارِ مَنْ كَانَتْ بِهِ جِرَاحَةٌ فَلْيَخْرُجْ» يعني افرادي كه جراحت دارند يك بار ديگر بروند. سپس قرآن مي‌فرمايد كه اين‌ها چه افراد خوبي هستند «الَّذينَ اسْتَجابُوا لِلَّهِ وَ الرَّسُولِ مِنْ بَعْدِ ما أَصابَهُمُ الْقَرْحُ لِلَّذينَ أَحْسَنُوا مِنْهُمْ وَ اتَّقَوْا أَجْرٌ عَظيمٌ»(آل عمران/172) يعني افرادي كه به الله و رسول جواب مي‌دهند، با آن كه جاي شمشير در بدن دارند و زخمي هستند، دوباره به جبهه مي‌روند پاداش عظيمي داده مي‌شود.
برادران و خواهران ببينيد كه ما ديني داشتيم كه با بدن زخمي دوباره به جبهه مي‌رفتند. پريروز من سرهنگي را ديدم كه مي‌گفت: زماني كه در جبهه بوده است، نه ماه مرخصي نرفته و زن و بچه‌اش را نديده است. بعدآمده و چند روز مرخصي بوده و دوباره برگشته است. الآن ارتشي‌هاي ما چهل روز جبهه مي‌روند، ده روز مرخصي مي‌گيرند. تازه اين در شرايط عادي است و اگر شرايط حساس باشد، دو، سه ماه به مرخصي نمي‌روند. اينطور نيست كه رزمندگان و سپاهيان و بسيجي‌ها و ارتشي‌ها چهار سال جنگ را اداره كنند، آن وقت شما از خانه تا پاي صندوق رفتن برايتان مشكل باشد. اين نمك به حلالي است و خداي نكرده نمك به حرامي نيست. البته اين جمله براي يك درصد افراد است كه مي‌گويند: چقدر پاي صندوق برويم؟ بايد دقت كرد که آيه‌ي سوره‌ي آل عمران از يادمان نرود كه پيامبر به مجروحين كه تازه از جنگ برگشته بودند فرمود: دوباره به جنگ بروند و آن‌ها جواب خدا و رسول خدا را دادند و با بدن مجروح دوباره به جهاد رفتند. بنابراين رأي دادن خستگي ندارد.
قصه‌ي ديگري برايتان بگويم. اميرالمؤمنين علي(ع) هنگام غروب با دهان روزه در حالي كه از صبح تا غروب كار كرده بود و گندم و جو را با زحمت تهيه كرده بود به فاطمه داد تا آسياب کند و غذا مي‌پزد. نزديك افطار تا مي‌خواهند غذا بخورند، كسي در مي‌زند و مي‌گويد: مسكين است. اولياء ما نانشان را مي‌دهند و با آب افطار مي‌كنند. باز فردا شب تا مي‌خواهند افطار كنند، دوباره در مي‌زنند. اين بار اسيري مي‌آيد دوباره به اسير نان مي‌دهند و با آب افطار مي‌كنند. باز در شب سوم اين قضيه تكرار مي‌شود. تكرار، مسئله‌ي خيلي مهمي مي‌باشد. ممكن است فردي يك بار كاري را بكند اما قرآن از كساني تعريف مي‌كند كه «وَ يُطْعِمُونَ الطَّعامَ عَلى‏ حُبِّهِ مِسْكيناً وَ يَتيماً وَ أَسيراً»(دهر/8) كارشان اين است. يك وقت انسان كار مردانه‌اي مي‌كند. گاهي فردي براي مردانگي آماده شده است. بنابراين وقتي اولياء دين ما هر شب تا مي‌خواهند افطار كنند، مسكين و يتيم و اسير مي‌آيند و هر كدام در يك شب مي‌آيند و اين قضيه پشت سر هم تكرار مي‌شود. اگر رفتن به پاي صندوق براي شما سخت است چگونه با اين آيه برخورد مي‌كنيد؟
امام حسن مجتبي(ع) بيست مرتبه از مدينه پياده به مكه رفتند. اين خيلي مهم است. آن وقت شما تا پاي صندوق رأي رفتن برايتان مشكل است. مگر چقدر راه است؟
اگر شما مريضتان را پيش پزشك برديد و خوب نشد او را به شهر ديگر مي‌بريد و آن قدر اين دكتر و آن دكتر مي‌رويد تا بالاخره مريضتان خوب شود.
در انتخابات مرحله‌ي اول تعدادي از نامزدهاي ما رأي نياوردند و حالا حدود صد و سي وكيل ديگر مي‌خواهيم. چرا كه در مرحله‌ي اول همه‌ي دويست و چند وكيل رأي نياورده‌اند.
بالاخره همين طور كه مريضش خوب نشود، ده بار او را پيش دكتر مي‌برد، اين جا نيز بايد دوباره پاي صندوق برود. اگر شما بخواهيد قند سفت را بشكنيد، به آن قند شكن مي‌زنيد نمي‌شكند. دو بار سه بار مي‌زنيد تا بشكند و بالاخره ما بايد آن قدر پاي صندوق برويم تا دويست و چند وكيلمان درست شود. به چه كسي رأي بدهيم؟
4- اهميت دادن به سرنوشت كشور
قرآن مي‌فرمايد: «إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُكُمْ أَنْ تُؤَدُّوا الْأَماناتِ إِلى‏ أَهْلِها»(نساء/58) يعني به درستي كه خداوند به شما دستور داده است كه امانات را به اهل آن بدهيد. مجلس كليد كشور است. مي‌خواهيم اين كليد را به چه كسي بدهيم؟ اگر ما بخواهيم از دنيا برويم، اموالمان را به چه كسي مي‌سپاريم؟
جالب اين جاست فردي كه مي‌خواهد به مكه برود، سؤال مي‌كند كه با كدام كاروان برود. خدا نكند كه انسان اين قدر براي كاروان حجش دقت كند. ولي براي انتخابات كشورش بي دقت باشد. گاهي فردي مي‌خواهد خانه‌اي بخرد. براي اين كار چندين بنگاه دار و دلال را مي‌بيند و تحقيق مي‌كند. براي خريد ماشين معمولي مثل پيكان، گاهي همه‌ي ماشين‌ها را زير نظر مي‌گيرد. براي ازدواجش چندين جا مي‌رود تا يكي را انتخاب كند. چطور شد براي اين كارها تحقيق مي‌كنند. پس همين طور به انتخابات هم توجه كنيد.
در انتخابات مرحله‌ي اول مسائلي كه خلاف اخلاق بود ديده شد. البته انتخابات خيلي خوب بود. از نظر آزادي امام بهترين حرف را فرمودند كه اين انتخاباتي بود كه در دنيا بي نظير بود. واقعاً در دنيا بي نظير بود كه شانزده ميليون نفر به پاي صندوق‌هاي رأي بروند و هيچ تهديد و تطميعي در كار نباشد. امانات را به اهلش بدهيد. چه كساني اهل هستند؟ كميسيون پزشكي مجلس را بايد به چند پزشك متخصص بدهيم كه مكتبي هم باشند. همينطور در كميسيون مخابرات هم بايد افرادي كه اهل آن هستند، باشند. اگر بنده را در كميسيون مخابراتي بگذارند، درست نيست. چرا كه من از آن كار سر در نمي‌آورم. خلاصه هر چيزي اهل خودش را مي‌خواهد.
مسئله‌اي نيست كه چه كسي رأي بياورد. ممكن است فردي خيلي مشهور باشد و بيشترين رأي را هم بياورد ولي «بيني و بين اللّه » صلاحيت رفتن به مجلس را نداشته باشد. ممكن است فردي گم نام باشد اما از نظر عقل و بينش و سياست و تدبير و تخصص و تعبد خيلي قوي باشد ولي گم نام باشد. بايد افرادي زير كتف اين گمنام را بگيرند و او را مطرح كنند. در دوره‌هاي اول مجلس بايد قدرتش بيشتر از هميشه باشد. چرا كه قوانين زمان طاغوت مي‌خواهد تبديل به قوانين اسلامي شود. مثل روزهاي اولي كه يك بچه‌ي بازيگوش مي‌خواهد به مدرسه برود. پدر و مادر او بايد خيلي توجه كنند و با نصيحت او را جذب مدرسه كنند. معلم بايد خيلي هنر داشته باشد كه بتواند بچه‌اي را كه هميشه در كوچه بوده است را روزانه چند ساعت در كلاس بنشاند. ماشين هنگام حركت، دنده‌ي يك مي‌خواهد. يعني بايد ماشين زور داشته باشد. يعني انتقال از مرحله‌ي طاغوت به مرحله اسلامي، مثل دنده‌ي يك بايد خيلي قوي بود.
حالا من نمي‌دانم كه به اين فرمايش امام چه مقدار عمل شده است. چون روي همه شناخت ندارم ولي اجمالاً بايد خيلي قوي باشد.
5- اهميت سواد آموزي
اميرالمؤمنين به يكي از مسئولين مملكتي خود مي‌فرمايد: «إِنَّ عَمَلَكَ لَيْسَ لَكَ بِطُعْمَةٍ وَ لَكِنَّهُ فِي عُنُقِكَ أَمَانَةٌ»(نهج‏ البلاغه، نامه 5) يعني مسئوليت تو وسيله درآمد تو نيست و امانتي نزد تو است. مسئله‌ي ديگر در باره‌ي نويسنده هاست. من ديروز خدمت وزير كشور در وزارت كشور رسيدم. مسئولين انتخابات سميناري داشتند و بيش از صد نفر از بازرسين صندوق‌ها كه از مناطق مختلف بودند در آنجا حضور داشتند. من به آن‌ها گفتم: مي‌خواهم در برنامه خودم درباره‌ي انتخابات صحبت كنم. اگر حرف‌هايي داريد كه به كار ما بخورد به من بدهيد تا انعكاس پيدا كند. آن‌ها بيش از پنجاه نامه نوشتند و هر نامه از طرف بازرس اميني بود كه بر سر چند صندوق حاضر بوده است. حدود چهل و هفت، هشت نفر از آن‌ها اين مطلب را نوشته بودند كه بي سوادي مردم مي‌تواند ضربه‌اي به انتخابات وارد كند. چون چهارده، پانزده ميليون بي سواد در حال حاضر در ايران وجود دارد و من نمي‌دانم چرا اگر اين بي سوادها اتاقشان زيلو نداشته باشد، دردشان مي‌آيد. اگر اتاقشان برق نداشته باشد، دردشان مي‌آيد. اما اگر مغزشان سواد نداشته باشد، دردشان نمي‌آيد. يعني با اين كه در ملت ما خيلي آدم‌هاي خوبي هستند اما بايد باز به آن‌ها گفت كه بي سوادي عيب است. آن وقت افرادي پاي صندوق رأي مي‌آيند و سواد ندارند و به اين و آن مي‌گويند: كه اسامي را برايشان بنويسند. قرآن درباره‌ي دين مي‌گويد: «وَ لْيَكْتُبْ بَيْنَكُمْ كاتِبٌ بِالْعَدْلِ»(بقره/282) قرآن صدو چهارده سوره دارد وبزرگ ترين سوره‌ها سوره‌ي بقره است و در سوره‌ي بقره بزرگترين آيه‌ها، آيه‌اي است كه مربوط به حق مردم است. مي‌گويد: «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا إِذا تَدايَنْتُمْ بِدَيْنٍ إِلى‏ أَجَلٍ مُسَمًّى فَاكْتُبُوهُ وَ لْيَكْتُبْ بَيْنَكُمْ كاتِبٌ بِالْعَدْلِ وَ لا يَأْبَ كاتِبٌ أَنْ يَكْتُبَ كَما عَلَّمَهُ اللَّهُ فَلْيَكْتُبْ وَ لْيُمْلِلِ الَّذي عَلَيْهِ الْحَقُّ وَ لْيَتَّقِ اللَّهَ رَبَّهُ وَ لا يَبْخَسْ مِنْهُ شَيْئاً فَإِنْ كانَ الَّذي عَلَيْهِ الْحَقُّ سَفيهاً أَوْ ضَعيفاً»(بقره/282) يعني‌اي مؤمنين اگر به همديگر وام مي‌دهيد، آن را بنويسيد. بعد مي‌گويد: اگر كسي سواد ندارد و به تو که با سواد هستي مراجعه كرد «وَ لْيَكْتُبْ بَيْنَكُمْ كاتِبٌ بِالْعَدْلِ» به عدالت بنويس، نگو حالا كه اين ناشي است و چيزي نمي‌فهمد.
ما روستا داريم كه در آن هفت نفر باسواد وجود دارد و مابقي كه دوهزار نفر هستند بي سواد هستند. تمام سرنوشت اين دوهزارنفر به دست آن هفت نفر مي‌باشد.
بعد مي‌فرمايد: «كَما عَلَّمَهُ اللَّهُ» حالا كه خدا به تو سواد داده است، نبايد خيانت كني.
6- ضرر و زيان بي‌سوادي
بعضي از باسوادها براي خدا خيانت مي‌كنند. ما آدم داريم كه «قربة الي اللّه » خيانت مي‌كند. بي‌سوادي در كنارصندوق مي‌گويد: كه براي من اسم فلاني را بنويس. ولي اين باسواد مي‌گويد: اين بي‌سواد است و چيزي نمي‌فهمد، اسم فلاني را برايش مي‌نويسم. اسم فرد ديگري را مي‌نويسد. به نظر خودش هم دارد عبادت مي‌كند و دارد مردم بي‌سواد را به كانديداي بهتر راهنمايي مي‌كند. اما اين خيانت «قربة الي اللّه» جنايت است.
برادران و خواهراني كه سواد نداريد. بخصوص تهراني‌ها كه بايد هفده نفر را انتخاب كنيد. شما اسامي افراد را در ذهن خود داشته باشيد و يا در يادداشتي اسامي آن‌ها را داشته باشيد و وقتي شخصي برايتان اسامي را نوشت پيش دو سه نفر ديگر ببريد و سؤال كنيد كه مثلاً من گفتم: فلاني را بنويسيد. آيا اسم فلاني را نوشته است؟ چون در بعضي جاها خيلي حقه بازي شد و آدم‌هاي زرنگي از بي‌سوادي سوء استفاده مي‌كردند. مي‌ترسيديم كه پاي صندوق‌ها شلوغ شود به مسئولين نهضت سواد آموزي گفتيم: كه در حدود پنجاه يا پانصد متري مكان‌ها و خيابان‌هايي كه رأي گيري مي‌شود، مستقر شوند و از بي سوادها براي كلاس‌هاي نهضت اسم نويسي كنند. «والله» به همين قرآن قسم كه نهضت سوادآموزي مي‌تواند كه در مدت چهار ماه و نيم به شما خواندن ونوشتن را ياد بدهد. دو ميليون هم كتاب چاپ كرده‌ايم درجبهه‌ها، سربازها و بسيجي‌ها كتاب گرفته بودند و تك تك به هم درس مي‌دادند و در همان سه ماهي كه در جبهه بودند، اين كار را مي‌كردند. خلاصه اگر بناست كه در كشور ما طبق قانون اساسي اداره‌ي مملكت به عهده‌ي همه‌ي مردم باشد، براي اين كار همه مردم سالي چند بار به پاي صندوق بيايند و اگر بناست كه هر فردي شخصيت مستقلي داشته باشد، بايد سواد داشته باشد. چرا كه يكي دو بار مي‌شود به مردم رو انداخت.
كتاب هست. معلم هست. با سواد هست ولي همت نيست. دردمان نيامده است. اگر دردمان آمده بود تا به حال درس خوانده بوديم.
در زمان قديم اسراي جنگي را به بازار مي‌بردند و مي‌فروختند و هر اسيري كه هنري داشت قيمت بيشتري داشت. قيمت يكي از اسيران را پرسيدند. گفتند: كه قيمت اين اسير ده برابر اسراي عادي است. چرا كه اين اسير تشنه شناس است و با يك نگاه به افراد مي‌فهمد كه تشنه هستند يا نه؟ خريدار گفت: اين علم مهمي است و با خود گفت: تا به حال تشنه شناس نديده است و آن اسير را خريد و به خانه برد. غذاي چرب و شوري درست کرد و از مسئولين ومأمورين و سران قوم دعوت كرد که به مهماني بيايند. سفره‌ي باعظمتي به راه انداخت. يكي يكي غذاها را مي‌خوردند ولي آب سرسفره نبود. همينطور مي‌خوردند و آب طلب مي‌كردند. صاحب خانه هم از اسير مي‌پرسيد كه آيا واقعاً تشنه‌اند يا نه؟ اسير هم يكي يكي آن‌ها را نگاه مي‌كرد و مي‌گفت: تشنه نيستند و دروغ مي‌گويند و مي‌خواهند مرا امتحان كنند و اين مسئله تكرار شد تا جايي كه همه‌ي مهمان‌ها فرياد مي‌زدند: آب، آب. اسير به صاحبش گفت: كه تكان نخورد. چرا كه مهمانان مي‌خواهند او را امتحان كنند و مي‌خواهند با شايعه جو را عوض كنند و تو را گيج كنند. گفت: من تشنه شناس هستم. مطمئن باش كه هيچ كدام تشنه نيستند. يكي از مهمانان ظرف آب را برداشت و دويد و گفت: مرگ بر تشنه شناس! رفت كه خودش آب بردارد. فوري اسير گفت: اين تشنه‌ي واقعي است. ما هنوز درباره‌ي سواد آموزي تشنه نشده‌ايم. معلم داريم. كتاب داريم. راهنمايي داريم ولي بايد التماس كنيم.
مگر امام نفرموده است كه رأي دادن تكليف است و واجب است. پس اگر سواد آموزي، مقدمه رأي دادن است آيا سواد آموزي تكليف نيست؟
7- خيانت باسوادها
ببينيد كه پنجاه نامه از پنجاه بازرس داريم كه همگي نوشته‌اند كه ضرري كه به انتخابات مي‌خورد از ناحيه بي سوادي است. ما بايد بدانيم كه بعد از رهبر انقلاب، قوي ترين قدرت مجلس مي‌باشد و بي سوادي شما به قوي ترين قدرت ضرر مي‌زند. بي سوادهاي محترم شما فرهنگ وكمال داريد. حال كه اين چنين است، خواندن و نوشتن را هم ياد بگيريد.
«وَ لْيَكْتُبْ بَيْنَكُمْ كاتِبٌ بِالْعَدْلِ» اگر بي سوادي پيش شما آمد و گفت: اسم فلاني را بنويس. همان اسم را بنويس. چرا اسم کس ديگري را مي‌نويسي؟ آقا اين سرش نمي‌شود. به تو چه مربوط است كه سرش نمي‌شود. تو ضامن اشتباه ديگران نيستي و اگر دخالت كردي خيانت كرده‌اي.
شخصي پيش قصاب مي‌آيد و مي‌گويد: دو سير دنبه به من بدهيد. قصاب مي‌گويد: اين چيزي نمي‌فهمد. به تو چه مربوط يا گوشت مي‌خواهد يا دنبه مي‌خواهد. تو مأمور هستي كه هرچه مي‌خواهد به او بدهي.
اگر شخصي گفت: كه مي‌خواهد به شمربن ذي الجوشن راي بدهد، تو بايد اسم شمر را بنويسي. اگر گفت: بنويس شمر و تو نوشتي علي اكبر به او خيانت كرده‌اي. تعجب هم ندارد. براي اين كه او دلش مي‌خواهد كه به شمر رأي دهد به تو چه مربوط است. بنابراين بعضي افراد براي رضاي خدا جنايت مي‌كنند. بنابراين نويسنده‌ها بايد عدالت داشته باشند. قرآن مي‌فرمايد: «وَ لْيُمْلِلِ الَّذي عَلَيْهِ الْحَقُّ وَ لْيَتَّقِ اللَّهَ رَبَّهُ» يعني آن كس كه حق است. بايد بگويد كه بنويس و بايد تقواي الهي داشته باشيد.
گاهي مي‌گويند: اين جا صد و بيست نفر بي سواد است و ما در اين جا مي‌توانيم يك راي به نفع كانديداي مورد نظرمان بدهيم. معناي حرف امام كه مي‌فرمايد: انتخابات امتحان است، همين است. يك باسواد نشسته و مي‌بيند يك صف مشتري بي‌سواد ايستاده‌اند. مي‌گويد: همه‌ي رأي‌هاي آنها را به کسي مي‌دهم که مورد نظر خودم است و با اين کار كانديداي مورد نظرم رأي مي‌آورد. پس بايد مواظب باشيم.
قرآن آيه‌اي براي حاجيان دارد كه حاجياني كه به مكه مي‌روند، حق ندارند كه صيدي را شكار كنند و بعد در قرآن مي‌گويد: كه در اين حالت صيدها در دسترس حاجيان مي‌آيند. «تَنالُهُ أَيْديكُمْ وَ رِماحُكُمْ»(مائده/94) حالا كه مي‌گوييم: صيد نكنيد، اين آهوها نزديك چادرها مي‌آيند و به حاجيان نگاه مي‌كنند. به طوري كه دهان حاجيان پر آب مي‌شود ولي خدا مي‌گويد: مي‌خواهم شما را امتحان كنم كه وقتي گفتم: صيد نكن، صيد نكني.
قرآن درباره‌ي يهودي‌ها مي‌گويد: به آن‌ها گفته بوديم كه روز شنبه ماهي نگيريد. حالا نمي‌دانم با نظر غيبي خدا بود يا اين كه شعور خود ماهي‌ها بود كه روز شنبه احساس آزادي مي‌كردند و جلوي يهودي‌ها ملق مي‌زدند و با اين كار دهان يهوديان را آب مي‌انداختند. آهو در كنار چادر حاجي مي‌آيد، تا امتحان الهي باشد. ماهي در مقابل يهوديان در روز شنبه ملّق مي‌زند تا دهانشان پرآب شود.
اي با سوادها! يك صف بي سواد پيش خودكار شما مي‌آيند. يادت نرود كه خدا مي‌خواهد تو را امتحان كند. شما خيلي غصه نخوريد كه حالا چه كسي رأي مي‌آورد و چه كسي رأي نمي‌آورد. شما بايد مثل مأمور بانكي باشيد كه روزي در يك باجه مي‌ايستد و ده ميليون مي‌گيرد و فردا در آن باجه مي‌ايستد و ده ميليون مي‌دهد و نه آن روز كه مي‌گيرد خوشحالي مي‌كند و نه آن روزي كه مي‌دهد غصه مي‌خورد. افرادي كه پاي صندوق مي‌ايستند بايد چنين حالتي داشته باشند.
تقريباً سيصد هزار نفر پاي صندوق‌ها بودند و زحمت كشيدند و از خواب و خوراك گذشتند. بعضي از آن‌ها چند شبانه روز خانه و زن و بچه را رها كردند. اجرتان با خدا، دستتان درد نكند. معني «تَعاوَنُوا عَلَى الْبِرِّ وَ التَّقْوى»(مائده/2) اين است. وقتي رأي مردم «بر» است، شما كار كليدي كرديد. دستتان درد نكند.
مسئله‌ي ديگر اين است كه اين انتخابات اميدي را که ضد انقلاب نسبت به كردستان داشت، تبديل به يأس كرد. ضد انقلاب نسبت به كردستان خيلي اميد دارد. سلام و صلوات بر كردستان كه با رأي دادنشان، پوزه‌ي ضد انقلاب را به خاك ماليدند و اميدشان را نااميد كردند. يادتان باشد كه انتخابات اول روز تولد حضرت علي(ع) بود و من روز انتخابات گفتم: كه امروز از كعبه، علي بيرون مي‌آيد. ببينيم شما به چه كسي رأي مي‌دهيد و از صندوق‌ها، چه كسي را بيرون مي‌آوريد؟ اين انتخابات مرحله‌ي دوم در روز تولد امام زمان مي‌باشد. حساب كنيد اگر خود امام زمان باشد به چه كسي رأي مي‌دهد. البته اينطور نيست كه امام زمان حتماً به آخوندها رأي بدهد. نه، گاهي اوقات ممكن است امام زمان به آخوندها رأي ندهد. آخوند بودن يا غير آخوند بودن مهم نيست. مسأله اين است كه چه كسي مي‌تواند كشتي متلاطم را نجات بدهد. مغز و فكر چه كسي كار مي‌كند و چه كسي تقوا و تخصص و تعهد و علم دارد.
يكي از خوبي‌هاي انتخابات اين است كه وقتي کسي نماينده‌اي را كه خودش به او رأي داده است، در مجلس ببيند كارهايش را زيرنظر دارد و حرف هايش را زير نظر دارد، كه در مجلس چه چيزي را مي‌گويد. اين مسأله خيلي مهمي است. مثلا وقتي كه فرزند انسان در مسابقه دوچرخه سواري شركت مي‌كند، در اين جا پدر با دقت بيش‌تري، كارپسرش را زير نظر دارد و او را تشويق مي‌كند.
بايد اين آزادي، كه امام و اسلام در انتخابات به ما داده‌اند را مقدمه‌ي آزادي در خانه‌ها قرار داد. در بعضي خانه‌ها خفقان است. پدر در زلف پسرش دخالت مي‌كند. مي‌گويد: برو سرت را ماشين كن. خوب جوان است و مي‌خواهد زلف بگذارد. البته پسر خوب است كه ادب داشته باشد و به حرف پدرش گوش كند. اما آدم‌هايي هستند كه حتي در رنگ لباس، بچه هايشان را تحت فشار مي‌گذارند و اگر در موقع خريد، بچه بگويد: كه از فلان رنگ خوشش مي‌آيد. مي‌گويند: حرف نزن. بچه كه حرف نمي‌زند. وقتي در انتخابات به اين مهمي مي‌گويند: تو آزادي. پس در انتخاب لباس و غذا و. . . بايد آزاد بود.
مثلاً شوهر دستور پخت آب گوشت نخود را مي‌دهد و مي‌گويد كه نصف استكان عدس هم به آن اضافه كند و حتي دردانه‌هاي عدس هم نظارت مي‌كند. اجازه دهيد كه همسرتان آزادانه به كارهايش رسيدگي كند. پس آزادي در مسائل مهم بايد باعث شود كه در جايي كه خداوند راضي است زن و بچه را آزادتر كنيم.
اگر بعد از انتخابات فردي رأي نياورد، نبايد آن را بزرگ كرد و يا به او سوءظن داشت. چرا كه رأي آوردن دليل بر مهم بودن نيست و اگر خدا بخواهد كه كسي را ذليل كند در مجلس هم مي‌تواند او را ذليل كند. مثلاً در مجلس حرف چرت وپرتي مي‌زند و خوار مي‌شود. همين طور كه ديديم افرادي در دوره‌ي اول رأي آوردند و حالا خيلي خوار شده‌اند و خيلي از آن‌ها الان در پاريس هستند. پس اگر خدا بخواهد کسي را خوار كند، رأي هم كه بياورد خوار مي‌شود. اگر خدا بخواهد عزت بدهد، اگر رأي هم نياورد عزيز مي‌شود. اگر ما توحيدمان كمي قوي شود، زياد غصه نمي‌خوريم كه چه كسي رأي آورد وچه كسي رأي نياورد.
8- تجسّس و اسراف نكنيد
بعضي از افراد تجسس مي‌كنند و سرك مي‌كشند كه ديگران به چه كسي رأي مي‌دهند. قرآن مي‌فرمايد: «وَ لا تَجَسَّسُوا»(حجرات/12) قانون اساسي مي‌گويد: كه رأي بايد مخفي باشد. بعضي افراد تجسس مي‌كنند كه ديگران مي‌خواهند به چه كسي رأي دهند. بعد مي‌گويند: نمي‌خواهد به او رأي بدهي. آدم خوبي نيست. به اين يكي رأي بده. بعضي از افراد خيلي راحت به هم تهمت مي‌زنند. مواظب زبان باشيد. زمستان تمام مي‌شود و روسياهي به ذغال مي‌ماند. كانديداها يا به مجلس مي‌روند و يا نمي‌روند. جواب اين تهمت‌ها را تو بايد در روز قيامت بدهي.
در تبليغات اسراف مالي زياد شده است. در تبليغات مي‌گفتند: اين كانديدا درست در خط امام است و حال آن كه امام در رساله و تحرير الوسيله مي‌نويسد که اسراف حرام است و گناه كبيره است. اين همه اسراف براي چيست؟ اين همه عكس و پارچه براي چيست؟ در بعضي شهرها آن قدر پارچه‌هاي سفيد را براي كانديداها مصرف كردند كه اگريك بچه مي‌مرد دو متر پارچه‌ي كفني نبود. يك عكس اين جا بزن، بعد در پنجاه متري يك عكس ديگر بزن. همينطور مثل آجرهايي كه كنار هم مي‌چينند، عكس هايشان را رديف مي‌كردند. اين كارها اسراف و گناه كبيره مي‌باشد. اين فتواي امام است.
علاوه بر اين وقتي كه از چيزي زياد تبليغ مي‌كنند، ذوق آدم مي‌خورد. در زمان شاه همواره تبليغ مي‌كردند كه روغن نباتي قو طعم كره دارد و تصور مي‌شد كه چيز خوبي نيست والا اگر مثل روغن كرمانشاهي بود نياز به اين قدر تبليغ نبود.
ممكن است بعضي از وكلا وعده‌هاي نابجا بدهند. قرآن مي‌فرمايد: «يَعِدُهُمْ وَ يُمَنِّيهِمْ وَ ما يَعِدُهُمُ الشَّيْطانُ إِلاَّ غُرُوراً»(نساء/120) يعني وعده‌هاي نابجا كار شيطان است. آن وقت كانديدا مي‌گويد: اگر من وكيل شوم، در طول دو روز وضع آب را درست مي‌كنم. مگر شما بابك زهرايي هستيد؟ بابک زهرايي فردي چپي بود و مي‌گفت: من در دو شب وضع ايران را درست مي‌كنم. اين آقا مي‌خواهد رأي بگيرد. مي‌گويد: من در همين هفته آب و برق و نانتان را درست مي‌كنم. وكيل ما وكيل همه‌ي ايران است و وكيل يك منطقه نيست. ممكن است وكيلي براي منطقه‌ي خود موفق نشده كه آب و برق و آسفالت ببرد ولي از نظر عقل ودين خيلي خوب است. گرچه پشت خانه‌ي ما را آسفالت نكرده باشد و براي ده ما جاده نکشد. در زمان بني صدر تعدادي از روزنامه نگارها پيش من آمدند و خواستند با من مصاحبه‌اي بكنند. آن زمان سر و صدا وتضادهاي گوناگوني در اوضاع سياسي وجود داشت. من قبول نكردم و گفتم كه طلبه و معلمي بيشتر نيستم و جزء هيچ دار و دسته‌اي نيستم. تو را به خدا مرا رها كنيد ولي آن‌ها دست بردار نبودند و با خواهش و التماس مرا براي انجام مصاحبه راضي كردند. چند سؤالي از من كردند و من هم به طور كلي پاسخ آن‌ها را دادم. بعد از مدتي روزنامه نگارها به يكديگر گفتند: كه بلند شويم و برويم. چرا كه در حرف‌هاي آقاي قرائتي نان نمي‌باشد. گفتم: مگر شما نان مي‌خواستيد؟ گفتند: مي‌خواستيم چيزي در مورد مرحوم بهشتي و بني صدر لعنتي بگوييد و ما آن را بزرگ كنيم و به عنوان نظر شما مطرح كنيم. آن وقت فرض كنيد صد هزار روزنامه، فروش مي‌رفت و صد هزار تا 5 ريال به ما مي‌رسيد. گفتم: اگر اينطور است و مصاحبه‌ي من براي شما نان نداشت ولي براي خودم نان داشت. چون از اين پس با مثل شما مصاحبه نمي‌كنم و چشم و گوشم باز شد و خيلي چيزها را ياد گرفتم. پس ممكن است وكيل شما براي دهتان مفيد نباشد و آب و برق نياورد ولي ممكن است براي ديگران مفيد باشد.
بعضي از افراد مي‌خواهند كه با زرنگي نماينده شوند. كارها با زرنگي درست نمي‌شود. حديث داريم بعضي افراد خيلي زرنگ هستند و هميشه هم سرشان به سنگ مي‌خورد و بعضي افراد هم به طور طبيعي پيش مي‌روند و موفق هم مي‌شوند «وَ أَرادُوا بِهِ كَيْداً»(انبياء/70) «وَ مَكَرُوا وَ مَكَرَ اللَّهُ»(آل عمران/54) با حيله و كلك كارها درست نمي‌شود.
9- چند توصيه انتخاباتي
بايد توجه داشته باشيم كه كاري كه خلاف مقررات جمهوري اسلامي باشد، انجام آن كار گناه است. دوباره تأكيد مي‌كنم كه تبليغات انتفاعي نكنيد و نگوييد كه من از فلاني حمايت مي‌كنم. براي اين كه فلان كار را برايم كرده و خواهد كرد. تبليغات انتفاعي خلاف است. تبليغات نبايد انتفاعي باشد. مثلاً بگويد من از بغض آقاي(الف) به آقاي(ب) رأي مي‌دهم و بداند كه(الف) بهتر است. نبايد تبليغات عاطفي باشد. مثلاً بگويد چون فلاني بچه‌ي محل ماست يا هم شهري و يا خويش و قوم ماست به او رأي مي‌دهم. نبايد تبليغات تقليدي باشد. مثلاً زن بگويد چون شوهرم به فلاني رأي داد من هم به او رأي مي‌دهم. نبايد در تبليغات منت و پشيماني وجود داشته باشد و نبايد موجب آبروريزي كسي شود. به هر حال بايد توحيدمان كمي قوي باشد. اگر خدا اراده كند كه كسي عزيز باشد. بدون تقلاي شما هم خدا او را به عزت مي‌رساند و اگر نخواهد با اين سر و صداها كار درست نمي‌شود و اگر او را بالا هم نشاني، دست گلي به آب مي‌دهد و او را به پايين مي‌اندازند.
اميدوارم كه همه در انتخابات شركت كنند. چرا كه اگر آمار انتخابات پايين باشد راديوهاي بيگانه مي‌گويند: مردم ايران خسته شدند و مي‌گويند: دو ماه پيش شانزده ميليون شركت كرده بودند و حالا چهارده ميليون شد و براي كور شدن چشم دشمنان هم كه شده بايد ده نفر بيش‌تر رأي دهند.
گفته بودند كه كسي اسم بچه‌اش را علي نگذارد. امام حسين(ع) هم از بغض آن‌ها فرمود كه: اگر صد پسر داشته باشد، نام همه‌ي آن‌ها را علي مي‌گذارد. علي شماره يك، علي شماره دو. . . چرا كه دشمن نمي‌خواست نام علي زنده بماند. پس حالا هم كه دنياي ابر قدرت‌ها و شاخك‌هاي آن‌ها مي‌خواهند وانمود كنند كه مردم خسته شده‌اند و كم‌تر شركت كرده‌اند ما بايد براي كوري چشم آن‌ها مواظب باشيم. با سوادها عادلانه بنويسند. بي سوادها هم در راه حضرت عباس بروند و باسواد شوند. روز قيامت اگر كسي يقه‌ي خودم را نگيرد من يقه‌ي شما را مي‌گيرم و مي‌گويم صد بار درتلويزيون گفتم. دو ميليون جلد كتاب اضافه چاپ كرديم تا زن و شوهرها و خواهر و برادرها و سربازها و بسيجي‌ها به يكديگر آموزش دهند. زشت است كه در كشور رسول الله، پانزده ميليون بي سواد باشند. خيلي بد است كه بي سوادها پاي صندوق بروند وهمواره سرشان كلاه رود و اين در انتخابات‌هاي گوناگون تكرار شود. حالا كه به قول امام انتخابات از لحاظ آزادي بهترين انتخابات بود، بايد از هر جهت بهترين انتخابات باشد. ان شاءالله كه موفق باشيد.
سي بحث براي ماه رمضان ضبط شده است. خودمان را آماده كنيم كه نيمه شعبان شب خيلي مهمي است. بعضي گفته‌اند: شب قدر است و داريم كسي كه شب تولد امام زمان و امام صادق(ع) نخوابد و احيا بگيرد، دل او زنده مي‌شود در حالي كه همه‌ي دل‌ها مرده است. شب عبادت و مناجات و شب بسيار خوب و عالي است.
خدا به حق محمّد و آل محمّد راه كربلا را براي رزمندگان باز بدار. ظهور امام زمان را نزديك بفرما. توطئه‌هاي دشمنان را خنثي كن. توطئه گران نابود بفرما. نايب امام زمان رهبر انقلاب را به سلامت بدار.
خدايا، خدايا، تا انقلاب مهدي خميني را نگه دار.

«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»

لینک کوتاه مطلب : https://gharaati.ir/?p=1756

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.