امام حسین (ع)، عاشورا

موضوع بحث: امام حسین(ع)، عاشورا
تاریخ پخش: 12/06/66

بسم الله الرحمن الرحیم

«السلام علیک یا اباعبدالله و علی الارواح التی حلت بفنائک علیک منی سلام الله ابداً ما بقیت و بقی الیل والنهار و لاجعله الله آخر العهد منی لزیارتک السلام علی الحسین و علی علی بن الحسین و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین»
1- عاشورا، درسها و برکات
شب عاشورا، شب آخر امام حسین، شب وداع، شب امتحان، شب قرآن، شب نماز، شب مهلت، خیلی شب عجیبی است. بینندگان حال سخنرانی شنیدن نیست. همه خاطرات کربلا را شنیده¬اند. کربلا برای ما گفت: از محاصره نظامی نترسید. هفتاد، هشتاد نفر در میان سی هزار نفر محاصره شدند. کربلا به ما می‌گوید: «هیهات منا الذله»(اللهوف، ص‏97) زیر بار ذلت نروید، گرچه تکه تکه بشوید. کربلا به ما می‌گوید: به نیزه‌ها سر بدهید اما تن به ذلت ندهید.
کربلا می‌گوید: اگرمحاصره اقتصادی به جایی رسید که حتی علی اصغر، آب خوردن گیرش نیامد، تسلیم نشوید. در محاصره نظامی اگر هفتاد ودو نفر از شما در سی هزار نفر گیر کردید، تسلیم نشوید. در محاصره اقتصادی اگر علی اصغر شما آب برای خوردن نداشت، تسلیم نشوید. اگر بدن شما تکه تکه شد، تسلیم نشوید.
کربلا به ما می‌گوید: اگر تلفنی از جایی آمد، مثلاً پسرعمو یا پسر عمه‌ای از پاریس گفت: من برایت دلار آماده می‌کنم، من برایت شغل درست می‌کنم و برایت ورقه فرستادند که اینجا بیا، قبول نکن. چون از این ورقه‌ها عصر عاشورا هم به ابوالفضل دادند. یکی از خویش و قومهای ابوالفضل عباس در لشکر یزید بود و برای ابوالفضل یک امان نامه فرستاد. ابوالفضل عباس قبول نکرد. بعضی‌ها هم در ایران هستند که یک خویش و قومی در خارج دارند و برایشان یک امان نامه می‌فرستد. شغلی، گذرنامه‌ای، بلیطی، ویزایی، امضائی، یک امان نامه‌هایی می‌آید. کربلا به ما می‌گوید: زیر بار نروید.
آدمهایی هستند که خیلی خوب نبودند، اما یک مرتبه عوض می‌شوند. عصر تاسوعا قرار بود جنگ شود امام حسین جنگ را عقب انداخت، اگر عصر تاسوعا جنگ می‌شد، حری نبود. امام حسین جنگ را عقب انداخت، تا یک نفر به کربلایی‌ها اضافه شود. یعنی گاهی افرادی ضد انقلاب هستند، اما این به آن معنا نیست که کج هستند و قابل صاف شدن نیستند.
پیرمردهایی بودند که ابروهایشان روی چشمشان افتاده بود. پنج نفر از اصحاب پیغمبر در کربلا بودند. ابرویشان را با دستمال به پیشانیشان بستند، یعنی پیرمردها هم می‌توانند کمک کنند.
در کربلا زنها شهید شدند. در کربلا حضرت زینب(س) امام حسین را نشناخت. وقتی بدن مبارک امام حسین را دید با مشکل شناسایی کرد. این‌ها همه برای کسانی که مدتها از فاجعه مکه گذشته و هنوز شهیدشان را شناسایی نکردند، تسکین است. در کربلا امام حسین شناخته نشد. در کربلا خیلی به ما درس می‌دهند. کربلا را باید زنده نگه داشت و مردم ایران خوب زنده نگه می‌دارند. وقتی وهابیان قبرستان بقیع را خراب کردند کشورها همه تکان خوردند ولی بیشترین عکس العمل از جانب ایرانی¬ها بود. امام حسین در مکه غریب است. شب عاشورا هیچ خبری نیست. فقط آنهایی که با اهل بیت رابطه دارند فقط دل آنها می‌تپد.
2- بزرگداشت عاشورا در تار و پود شیعیان
یک وقتی به آفریقا رفته بودم در این کشورهای آفریقایی یک کشوری به نام موزامبیک است. آنجا احوال مسلمانها را پرسیدم، مسلمانها زیاد بودند. گفتم: کدام فرقه هستند، بیشتر اهل سنت بودند؟ گفتند: یک زن و شوهر شیعه در اینجا هست. گفتیم: خیلی خوب. رفتیم مسجد مسلمانها، مسلمانها را دیدیم و گفتیم: برویم یک زن و شوهر شیعه را پیدا کنیم. گفتند: دکانی دارند. رفتیم لب دکانش دیدیم به خانه رفته است. با یک راهنما به خانه‌اش رفتیم. در را زدیم آمدند گفتیم: شما شیعه هستی؟ گفت: بله گفتیم: تنها هستی؟ گفت: نه من هستم با خانم و بچه هایم فقط یک خانواده شیعه هستیم. گفتم: خوب. شیعه شب عاشورا می‌خواهد گریه کند. شیعه آتش دارد، شب عاشورا منقلب می‌شود، شما شب عاشورا چه کار می‌کنی؟ گفت: من یک تقویمی دارم از روی تقویم شب عاشورا را پیدا می‌کنم، بعد بچه هایم و خانم می‌نشینند خودم روضه می‌خوانم و خانم و چهار تا بچه‌ام هم گریه می‌کنند. یعنی یک دانه زن و شوهر شیعه در کشور موزامبیک شب عاشورا آرام نیستند.
پارسال شب عاشورا و تاسوعا داشتم از روستاهای ایلام عبور می‌کردم. دیدم پشت بام هر خانه‌ای یک پرچم سیاه زدند. دو خانه در یک بیابان بود ولی دو پرچم سیاه بالای سرش بود. به عاشورا خیلی احترام می‌گذارند.
3- عزاداری علما و فقها
یکی از شاگردان امام می‌گفت: من دوبار امام را دیدم که داد می‌زند و گریه می‌کند یک روز مسجد سلماسی قم روضه خوانی بود. دسته از آنجا حرکت کرد که به تکیه برود، در یکی از محله‌های قم امام با دسته بلند بلند داد می‌زد و گریه می‌کرد. استاد حاج عبدالکریم حائری پا برهنه روز عاشورا جلوی دسته‌ها بود.
تمام فقهای ما به مرحوم جواهر بدهکار هستند. از فقهای حدود صد سال پیش است که کتابی نوشته که هرکس کتابش را بخواند مجتهد است. یک مداحی در سه بیت برای امام حسین شعر می‌گوید، ایشان وقتی شعرها را می‌فهمد می‌گوید: من حاضرم ثواب تمام درسها و کتابهایی را که خواندم را به تو بدهم و با ثواب این دو شعری که این مداح گفته است عوض کنم.
همه امامها کشتی نجات هستند. «کلهم سفن النجات» اما کشتی نجات امام حسین تندتر می‌رود. همه امامان خودشان برای امام حسین گریه می‌کردند. کسی برای حسین شعر می‌گفت چقدر از آن تجلیل می‌کردند.
میرزای شیرازی که تنباکو را حرام کرد، شاعری برای امام حسین شعری گفت او دست شاعر را بوسید. مرحوم آیت الله العظمی بروجردی روز عاشورا به پیشانی‌اش گل می‌مالید.
روز عاشورا روز عجیبی است و شب عاشورا شب عجیبی است. چهار فرسخی کربلا یک شهری به نام تویریج است. خدا به من لطفی کرده است و چهار عاشورا کربلا بوده‌ام. در هیئتها بودیم. یک هیئتی هست از چهار فرسخی کربلا از شهر تویریج می‌آیند و همه هیئتها زود عزاداری می‌کنند و استقبال این هیئت می‌روند و این هیئت خیلی هیئت عجیبی و قریبی است. من آیت الله مدنی شهید محراب را دیدم که بدون عمامه و پا برهنه حسین حسین می‌گفت. علمای نجف پا برهنه می‌شدند، طلبه‌های نجف پا برهنه می‌شدند و در این هیئت حسین حسین می‌کردند. من پرسیدم این هیئت چه هیئتی است که تمام علما و طلبه‌ها زودتر کارهایشان را می‌کنند تا به استقبال این هیئت بروند. بعد معلوم شد این هیئت خاطره دارد. خاطره این بود که مرحوم سید بحرالعلوم(از مراجع تقلید بود که جد آیت الله بروجردی است) در علما از آن علمای بسیار عالی مقام بود که خدمت حضرت مهدی(عج) می‌رسید. سید بحرالعلوم از مراجعی بود که به نجف می‌آید و برای عزاداری به طرف کربلا می‌رود و کنار جاده کربلا ایستاده و دسته‌ها را می‌بیند. ناگهان ایشان عمامه‌اش را برمی دارد. عبایش را می‌کند و عصایش را می‌اندازد و این پیرمرد می‌دود و حسین حسین می‌کند. آدمهایی که دور و بر آقا بودند می‌گویند: شما پیر مرد هستید خفه می‌شوید. نمی‌توانید. آخر اینها که اینطور عزاداری می‌کنند جوان هستند. می‌گوید: آقا بروید کنار خلاصه این پیرمرد در آستانه غش کردن سینه می‌زند و عزاداری می‌کند. بعد آقا را می‌گیرند و می‌برند می‌گویند: آقا شما مرجع تقلید بودی این چه کاری بود که کردی؟ گفت: من حضرت مهدی را می‌شناسم. ایستاده بودم و تماشا می‌کردم. در این هیئت تویریج امام زمان را دیدم. و دیدم امام زمان(عج) حسین حسین می‌کند. خجالت کشیدم که مهدی پا برهنه باشد، سر برهنه باشد و من که نایب او هستم کنار بایستم و تماشاچی باشم. تحمل از من گرفته شد. چون حضرت مهدی را در این عزاداری دیدم.
4- اعلام برائت از مشرکان یادبودی از شهدای مکه
عزاداری آنجا خیلی با صفاست. کاری با بیرق و طبل و دلنگ و دولونگ ندارند. دلنگ و دولونگ‌های ما آن آثار را از بین می‌برد. هرچه عزاداری بی دنگ و فنگ باشد با صفاتر است. شب عاشورا است و پیام امام را داریم که فرمود: مسأله مکه را باید گفت. حدیثی دیدم امروز «افضل البقاع»(وسایل الشیعه،ج1،ص122) مکه بهترین منطقه کره زمین است. حدیثی دیگر «لاتدخله بتکبّر» (کافی،ج4،ص401) هیچ احدی حق ندارد با تکبر وارد مکه بشود. اگر کسی احیاناً اسلحه‌ای دارد در مکه اسلحه‌اش را نشان ندهد و پنهان کند. از همان روزی که به زهرای ما سیلی زده شد، اشک‌های زهرا پخته شد تا زینب کبری و تا امروز. غصه نخورند کسانی که عزیزشان را، همسرانشان را، مادرانشان را در مکه از دست دادند. امروز حدیثی دیدم که می‌فرماید: «مَنْ مَاتَ فِی أَحَدِ الْحَرَمَیْنِ مَکَّهَ وَ الْمَدِینَهِ لَمْ یُعْرَضْ وَ لَمْ یُحَاسَبْ وَ مَنْ مَاتَ مُهَاجِراً إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ حُشِرَ یَوْمَ الْقِیَامَهِ مَعَ أَصْحَابِ بَدْرٍ»(کافى، ج‏4، ص‏548) اگر کسی که در مکه یا مدینه از دنیا برود(این مال از دنیا رفتن است تا چه برسد به شهادت) تازه اگر از دنیا می‌رفت شهید هم نمی‌شد، ببینید چقدر است. «لَمْ یُعْرَضْ وَ لَمْ یُحَاسَبْ» روز قیامت خدا از او حساب نمی‌کشد. یعنی بی حساب وارد محشر می‌شود. «وَ مَنْ مَاتَ مُهَاجِراً إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ حُشِرَ یَوْمَ الْقِیَامَهِ مَعَ أَصْحَابِ بَدْرٍ» در قیامت هم با اصحاب بدر است. این مال کسی است که در مکه و مدینه با مرگ طبیعی از دنیا برود. اگر با مرگ خدایی از دنیا برود با شهدای بدر است. اما اگر شهید بشود چه؟ وقتی که آیه برائت را می‌خواند چه؟
ما وظیفه داریم اظهار تولی وتبری داشته باشیم. اصلاً «لااله» تولی است و «الا الله» تبری است. «لا اله» یعنی مرگ بر آمریکا، مرگ بر بتها و. . . چون اله یعنی معبود. «لا اله» یعنی لامعبود. یعنی من تسلیم هیچ کس نیستم و تسلیم هم نمی‌شوم. اینکه پیغمبر فرمود: «قُولُوا لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ تُفْلِحُوا» (بحارالانوار،ج18،ص202) نه اینکه این حالا یک عبارتی است. امام حسین که کربلا آمد برای اینکه بگوید: یزید تو معبود من نیستی. قانون باید قانون خدا باشد. لا اله یعنی لا زور، لا پول، لا طاغوت، لا شرق، لا غرب. هر چیز و هر آدم و هر پست و هر عنوان و مقام و هرچیزی که برای آدم اله می‌شود، باید آدم بگوید: لا!
گاهی آدم خودش هم برای خودش اله است. من روضه نمی‌روم من فوق لیسانس هستم. این لیسانس هم برای تو بت شده است. روضه که می‌روید قاطی مردم بنشینید. امام حسین که کربلا آمد چون می‌خواست کلمه لا اله را پیاده کند. چون می‌خواستند با زور و پول و حکومت و وعده او را شکست دهند. به عمر سعد گفتند: حکومت ری را به تو می‌دهیم. حکومت ری معبود او شد. توحید عمر سعد می‌لنگید. اگر وقتی به عمرسعد گفتند: حسین را بکش حکومت ری را به تو می‌دهیم، می‌گفت: لا اله یعنی لا مقام، لا پست، لاریاست. یعنی من این ریاست را نمی‌خواهم و. . . چنین جنایاتی را در کربلا انجام نمی‌داد. بسیاری از افراد در دنیا هستند که مثل حر در کربلا، یک مرتبه عوض می‌شوند. چه آدمهایی هستند که عمری خوب بودند و در آخر عمر از همه چیز برگشتند.
یکی از اصحاب پیغمبر در هجده جبهه جزء فرماندهان بود. امام حسین گفت: آقاجان تو در جنگهای پیغمبر از اصحاب پیغمبر هستی. در زمان امیرالمؤمنین و امام حسن بودی. من حسین هستم. بیا؟ گفت: دیگر خسته شدم و نیامد. بعد امام حسین که شهید شد، توی سرش می‌زد و با خود می‌گفت: تو عمری در جبهه‌ها بودی و در آخرین امتحان رفوزه شدی. کسی که عمری آن طرف است در آخرین امتحان قبول می‌شود. کسی که عمری در جبهه‌ها است در امتحان آخر رفوزه می‌شود.
5- برائت در مکه، عبادت همراه با سپاس است
امام حسین(ع) در مکه استفاده سیاسی می‌کرد. چه کسی گفته است مکه جای استفاده سیاسی نیست؟ یک حدیث از امام حسین برایتان بخوانم. امام حسین(ع) به مکه رفت. منی پشت مکه است، امام حسین در سرزمین منی گفت: در چادرها بروید و تک تک چادرها را بگردید. ببینید کسی از اصحاب پیغمبر از صحابه یا از تابعین یا از بچه هایشان هست. اگر کسی هست، بگویید: امام حسین کارتان دارد. همه اینها را در منی پشت مکه جمع کرد و یک سخنرانی با عظمت علیه حکومت وقت کرد. پس ببینید امام حسین در مکه خون نمی‌ریزید و حتی از مکه بیرون می‌آید. می‌گویند: چرا بیرون می‌آیی؟ می‌گوید: یزید 30 نفر را فرستاده است که من را ترور کنند. از مکه بیرون می‌آیم، چون نمی‌خواهم در مکه خون ریخته شود. اما در مکه کار سیاسی می‌کند. تمام مهره‌های شناخته شده آن زمان را بیرون می‌کشد و امام حسین یک سخنرانی مهم مملو از آیه‌های قرآن می‌کند. در همان سخنرانی حکومت وقت را محکوم می‌کند. مکه جای کار سیاسی است.
ما در نمازمان برائت می‌کنیم. آخر برائت چیز تازه‌ای نیست. ما در جمهوری اسلامی رفته رفته آیه‌های قرآن را می‌فهمیم. مستکبر و مستضعف چیز تازه‌ای نیست. منتها زمان شاه نبود و بعد از جمهوری اسلامی وارد قرآن شدیم. در قرآن هم مستضعف و هم مستکبر هست. حزب الله چیز تازه‌ای نیست.
برائت جزء دین ماست. مگر شما در نماز نمی‌گویی «غَیْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَیْهِمْ»(فاتحه/7) یعنی مرگ بر مغضوبین. آخر در قرآن خدا یک گروهی را گفته که من اینها را غضب کرده¬ام و هر مسلمانی در نماز می‌گوید «غَیْرِ الْمَغْضُوبِ علیهم وَ لاَ الضَّالِّینَ»(فاتحه/7) یعنی مرگ بر ضالین مرگ بر مغضوبین. حالا مغضوبین چه کسانی هستند؟ قارون مغضوب است. چون خدا او را به خاک فرو برد. فرعون مغضوب است، چون خدا او را در آب فرو برد. ابولهب مغضوب است چون فرمود: «تَبَّتْ یَدا أَبی‏ لَهَبٍ وَ تَبَّ» (مسد/1) منافق، قاتل، عالم بی عمل، رباخوار مغضوب است. باید بگویی من غیر مغضوبین هستم، پس با چه کسانی خوب هستی؟ «صِراطَ الَّذینَ أَنْعَمْتَ عَلَیْهِمْ»(فاتحه/7) من با «انعمت ها» هستم و من با «صراط مستقیم ها» هستم. من «اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقیم»(فاتحه/6) هستم. من با مغضوبین نیستم.
ما در نمازمان برائت است. اصلاً مکه جای برائت است. در قرآن سوره‌ای به نام برائت داریم. در قرآن و در اول سوره برائت می‌گوید: «یَوْمَ الْحَجِّ الْأَکْبَر»(توبه/3). روایت داریم حج اکبر یعنی عید قربان. خدا در قرآن می‌گوید: همه حاجیها درعید قربان باید مرگ بر آمریکا بگویند. این جزو دین است. جزو متن وحی است. مسأله این نیست که چون جمهوری اسلامی شده به آنجا بروید و برائت کنید. نگویید چکار داریم، برویم و اعمال حج را انجام دهیم و برگردیم. اگر مسأله نماز و روزه بود که آدم در خانه‌اش نماز می‌خواند. «وَ عَلى‏ کُلِّ ضامِرٍ»(حج/27) یعنی چه؟ «مِنْ کُلِّ فَجٍّ عَمیقٍ»(حج/27) یعنی چه؟
6- عاشورا و روضه‌ها مصداق تولی و تبری
امام حسین که کربلا آمد جنگ کند. همین جنگ تبری است. زیارت عاشورا می‌خوانید «اللَّهُمَّ الْعَنْ»(المصباح‏ کفعمی، 484) اینها تبری و برائت است. «لا تَتَّخِذُوا الْیَهُودَ وَ النَّصارى‏»(مائده/51) تبری است. در قرآن کلی آیه در مورد برائت داریم، اصلا در مسلمانی ما اگر کسی عکس العملی نداشته باشد، فایده ندارد. باید برای عاشورا اشک بریزید و این ولایت ماست. روضه خوانی یعنی در برابر یزید عصبانی شوید، علیه طاغوت عصبانی شوید. یعنی بروید مظلومیت امام حسین را بشنوید و مظلوم یابی کنید. و ما باید مظلوم یاب و ظالم کوب بشویم و خاصیت روضه این است که انسان عزای امام حسین را می‌شنود که روح مظلوم یابی در او زیاد شود و در عین حال روح طاغوت کوبی هم در او زیاد شود و این روضه‌ها باعث شد که هیچ کشوری روی کره زمین اینقدر جوانانش زن و مردش عاشق شهادت نباشند. ما در ایران عاشق شهادت داریم و دنیا گیج است که عاشق شهادت چیست؟ چون ما در مکتب امام حسین هستیم. حالا زندگی می‌خواهی چه کار کنی؟
چند وقت پیش شنیدیم یکی از تجار تهران برای اینکه پسرش جبهه نرود و سربازی نرود چند صد هزار تومان خرج کرده است. پسرش را از فلان راه به فلان کشور فرستاد تا دانشجو شود و بعد هم رفته آنجا شنا و عیاشی کرده و غرق شده است و بعد لاشه پسرش را به ایران آوردند و حالا خجالت می‌کشد که حتی پسرش را تشییع جنازه کند. ما در عاشورا می‌خوانیم حضرت قاسم سیزده ساله بود. پسر امام حسن مجتبی گفت: مرگ از عسل شیرینتر است. یعنی باید بچه‌های شیعه اینطور سیاست داشته باشند.
بچه هایتان را به روضه ببرید که بچه هایتان یاد بگیرند که اگر حکومت یزید شد، ساکت ننشینند. جالب این است که امام حسین خود یزید را نمی‌گوید، بلکه می‌گوید: مثل یزید. امام می‌گوید: «وَ عَلَى الْإِسْلَامِ السَّلَامُ إِذْ قَدْ بُلِیَتِ الْأُمَّهُ بِرَاعٍ مِثْلِ یَزِید»(اللهوف، ص‏24) ‌ای اسلام خداحافظ! چرا امام حسین چنین می‌گوید؟ اگر رهبر جمعیت مثل یزید بود فاتحه اسلام را باید خواند. «إِذْ قَدْ بُلِیَتِ الْأُمَّهُ بِرَاعٍ مِثْلِ یَزِید» اینکه می‌گوید مثل یزید، جای دیگر نمی‌گوید: حسین مخالف یزید است. «مِثْلِی لَا یُبَایِعُ مِثْلَهُ»(اللهوف، ص‏22) این کلمه‌ها خیلی مهم است. یک وقت می‌گوید: منِ حسین مخالف شخص یزید هستم. در اینجا مسأله شخص با شخص نیست بلکه مکتب با مکتب است. «مِثْلِی لَا یُبَایِعُ مِثْلَهُ» امام حسین می‌فرماید: اگر مثل یزید حاکم شد همه بچه‌های سیزده ساله باید به جایی برسند که بگویند: مرگ از عسل برای ما شیرینتر است.
شب عاشورا است وقت سخنرانی و حال سخنرانی کردن و شنیدن نیست. شب گریه است و گریه کنیم. جزء دعاهایتان این باشد که امشب شب آخر امام حسین است، شب آخر عمر ما هم شب خوبی باشد، خوشا به حال کسانی که شب آخر عمرشان و لحظات آخرشان لحظات خوبی است. بعضی به آنها الهام می‌شود.
در شهدای مکه در کاروان زمانی که ما در خدمتشان بودیم یکی از دانشجوها و طلبه‌های بسیار خوب که می‌خواست راهپیمایی برود، همه دوستان خود را صدا کرد و از هر کدام هر چه طلب داشت داد، گفت: من در این راهپیمایی قرار گذاشتم که قرض‌هایم را بدهم و بروم. گفتند: بابا می‌رویم و بر می‌گردیم. گفت: نه، من می‌خواهم قرضهایم را بدهم خوشا به حال آنهایی که پاک آمدند و پاک رفتند و از جمله دعاهایتان این باشد. یک مرحله شهوت، بغض، پست، مقام و. . . آدم عوض می‌شود. دنیا چیزی است که همه در آن غرق می‌شوند. جز افرادی که خدا کمک‌شان کنند. می‌بینیم که در کربلا سی هزار نفر به عشق حکومت ری و پول و جایزه از یزید از دنیا رفتند. سی هزار نفر یک جا غرق شدند و فقط هفتاد و دو نفر نجات پیدا کردند و اگر شب عاشورا دعا می‌کنید جزء دعاهایتان این باشد که خدایا درگردابها غرق نشویم. حق و ناحق نکنیم. احتکار نباشد. دنیا غرق می‌کند. در گریه هایتان بخواهید گردابها غرقتان نکند.
ما از برادر عزیزمان که خودش و پدرش و خانواده‌اش سالهاست در مکتب امام حسین روضه خوان امام حسین هستند و در مکتب امام حسین هستند، استفاده می‌کنیم. چون من خودم بلد نیستم روضه بخوانم و از این جهت غصه می‌خورم. از امام حسین خواستم خدا به من کمک کند که من هم روضه خوان شوم. ننگ من است که من نمی‌توانم روضه بخوانم ولی خوب آقای کوثری را دعوت کردیم که آن کمبودی که در بحث ما وجود دارد، ایشان در شب عاشورا روضه بخواند و ایشان ما را به فیض رساند.

«والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته»

لینک کوتاه مطلب : https://gharaati.ir/?p=1725

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.