امام حسن (ع)، رمضان 66

موضوع بحث: امام حسن(ع)، رمضان 66
تاریخ پخش: 24/02/66

بسم اللّه الرّحمن الرّحیم

پانزدهم ماه رمضان است. نیمی از ماه رمضان گذشت. ماه رمضان هر چه به آخرش نزدیک می‌شود، اهمیتش بیشتر می‌شود. شب نوزدهم خیلی مهم است، شب بیست و سوم مهم‌تر می‌شود و دهه آخر مهم‌تر می‌شود. حدیث داریم اگر کسی ماه رمضان تمام بشود و مورد لطف خدا قرار نگیرد، وضعش خیلی خراب است. خدواند انشاء الله هر لطف و خیری که در شب‌های قدر برای بندگان خوبش به خاطر لیاقتشان مقدر می‌کند، به ما هم یک لیاقتی بده تا مشمول الطاف خدا باشیم.
بحث ما قاعدتاً باید امام حسن مجتبی(ع) باشد. امسال یک کتاب پیدا کردیم به نام «تاریخ ابن عساکر» «ابن عساکر» شخصی دمشقی و شافعی است. از علمای اهل سنت است که کتاب مهمی درباره امام حسن(ع) نوشته است و از این کتاب ما چند نکته جالب و خاطره در آورده‌ایم.
به امید اینکه تمام مساجد ما کلاس بشود و اگر به مسجد می‌رویم به خاطر مراسم نرویم و گوینده و شنونده، یک خورده جلوتر باشیم تا پربارتر باشد.
1- اهمیت کمک به دیگران در ماه رمضان
منتها قبل از آنکه بحث را شروع کنم دو پیام باید بدهم. یکی اینکه نیمه ماه رمضان هفته کمک است. در این هفته‌هایی که نامگذاری می‌شود، یک تبلیغات و یک حرکت نویی به این نهادها داده می‌شود. هفته کمکی که کمیته امداد دارد، تاسیس آن چهاردهم اسفندماه است. اما زمان کمک ماه رمضان است. اصولا انسان اگر درماه رمضان هر کاری انجام بدهد، ثوابش بیشتر است. در حدیث داریم که اگر کسی در ماه رمضان یک آیه قرآن بخواند ثواب یک ختم قرآن را دارد. یا اینکه دعا مستجاب است و خوابیدن عبادت است. پس پول خرج کردن هم ثوابش چند برابر می‌شود. بنابراین یک برنامه بگذارید که همه کمک‌ها را شب بیست و سوم بکنید. چون شب بیست و سوم به احتمال قوی شب قدر است. قرآن می‌گوید: «إِنَّا أَنْزَلْناهُ فی‏ لَیْلَهِ الْقَدْرِ وَ ما أَدْراکَ ما لَیْلَهُ الْقَدْرِ لَیْلَهُ الْقَدْرِ خَیْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ»(قدر/3-1) شب قدر مساوی با هزار ماه است. آن وقت کار خیری را هم که آدم شب قدر انجام بدهد، به اندازه هزار مرتبه ثواب دارد. پس خوب است آن پولی که می‌خواهم خرج کنم، شب بیست و سوم خرج کنم. اگر آدم می‌خواهد در طول سال مهمانی بدهد بگذارد ماه رمضان مهمانی بدهد. هفته کمک است و عبادت شب قدر مساوی است با عبادت هزار ماه است. پس اسلام به کم و زیاد و فقیر و پولدار کار ندارد و بلکه به اخلاص کار دارد.
افرادی بودند در صدر اسلام، دو سه دانه خرما می‌آورند و می‌گفتند: این را به جبهه ببرید. بعد پولدارها این‌ها را مسخره می‌کردند. مهم این نیست که کم باشد یا زیاد، مهم این است که در شب بیست وسوم کمک کنید. این که می‌گویند مومن زرنگ و زیرک است، معنایش این است و این که می‌گویند: «اغتنم الفرصه» از فرصت‌ها استفاده کنید، معنایش این است.
مسأله دوم پیام امام به روحانیون است. اما چرا پیام را در حال حاضر می‌گویم، به خاطر این است که روحانیون، مساجدشان هیچ وقت به اندازه ماه رمضان شلوغ نمی‌شود. معمولاً شبهای قدر که مردم جمع می‌شوند، پول می‌گیریم که سقف مسجد را درست کنیم، وضوخانه و آشپزخانه بسازیم. اما ما نمی‌دانیم در ایران چنین مسجدی وجود دارد یا نه که روحانی عزیزش بیاید و بگوید: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ» در سرشماری سال قبل به اینجا رسیدیم که چهارده میلیون و نیم بیسواد بالای شش سال داریم و زشت است که در کشورهای امام زمان اینقدر بی سواد باشد. امام هم فرموده‌اند ائمه جماعات شهرستان‌ها و روستاها مردم را دعوت نمایند و در تکایا و مساجد افراد باسواد نوشتن و خواندن را به خواهران وبرادران خود یاد دهند و منتظر اقدام دولت نباشند. ماه رمضان که مسجد شلوغ می‌شود، از سوادآموزی تبلیغ کنند و یک نامه‌ای خدمت ائمه جماعات نوشته‌ایم.
2- خاطراتی از زندگی امام حسن مجتبی(ع)
یک حدیث داریم که برای پدرها و معلمین و امور تربیتی خوب است. زمانی که پیغمبر در مسجد بود، امام حسن(ع) هم کوچک بود. بر دوش پیغمبر می‌رفت و بازی می‌کرد. پیغمبر هم سجده‌اش را طول می‌داد، تا بازی امام حسن(ع) تمام شود. یک روز ابوهریره گفت: یا رسول الله، بچه را به من بسپار تا به خانه ببرم و به مادرش بدهم. پیغمبر فرمود: نه بگذار من نماز بخوانم و آن هم بر دوش من بازی کند. به امام حسن گفتند: خوشا به حال تو که پیغمبر مرکب تو شده است. پیغمبر فرمود: به این بچه نگو عجب مرکب خوبی دارد! به من بگویید که عجب راکب خوبی دارم. بچه افتخار نکند که پیغمبر دوشش گرفته است. من افتخار می‌کنم که همچنین کودکی را بر دوش گرفته‌ام. خیلی مقام برای امام حسن است که پیغمبر بفرماید من افتخار دارم که امام حسن را دوش گرفته‌ام. نیمه ماه رمضان تولد امام حسن است.
بعد از نماز گفتند. یا رسول الله سجده‌ات را طول دادی؟ فرمود: «إِنَّ ابْنِی هَذَا ارْتَحَلَنِی فَکَرِهْتُ أَنْ أُعَجِّلَهُ حَتَّى یَقْضِیَ حَاجَتَهُ»(المناقب، ج‏4، ص‏24) من ناراحت شدم از اینکه عجله کنم و این بچه در حال بازی در ذوقش بخورد. از این درس می‌گیریم که پدر و مادرها باید اجازه بدهند تا بچه‌ها در خانه بازی کنند، گاهی وقتها به من می‌گویند: آقای قرائتی به این جوان‌ها بگو شب‌ها در خیابان فوتبال بازی نکنند. من تا به حال نگفتم. بگذارید بازی کنند. منتها باید گفت: نکند بازی باعث شود که در امتحانات تجدید بشوند. یا می‌گویند که در مسجد بازی کردن خوب نیست و توهین به مسجد است. نمازتان را بخوانید بازی هم بکنید.
یک مقاله به دستم رسیده که در یکی از کشورها صد و پنجاه هزار محصل دارند که در مدرسه حتی حصیر ندارند. میز و نیمکت هم ندارند. یعنی روی خاک می‌نشینند. اما حدود هفتاد هزار دکتر و مهندس زیادی دارند. اما جوان ما هشتاد و دو کیلو است و یکسال که درس می‌خواند، شانزده تجدید می‌آورد. بازی زشت نیست، تجدیدی زشت است.
در حدیث داریم که پدر در خانه با بچه‌اش بازی کند. «من کان له صبی فلیتصاب له»(عوالی‌‏اللآلی، ج‏3، ص‏311) پدرها در خانه بازی کنند. برادران یوسف وقتی می‌خواستند یوسف را ببرند، گفتند: چگونه می‌توانند یوسف را از پدر بگیرند؟ گفتند: «أَرْسِلْهُ مَعَنا غَداً یَرْتَعْ وَ یَلْعَبْ»(یوسف/12) یوسف بیاید با ما برویم بازی. پسران یعقوب فکر کردند که قوی ترین دلیلی که می‌توانند یوسف را از بابا بگیرند نیاز یوسف به مساله بازی است. آیه بازی در قرآن هم همین است.
معاویه می‌گوید پیغمبر را دیدم که لبان امام حسن را می‌بوسید. پیغمبر امام حسین را لب وگلویش را می‌بوسید، من از بوسیدن گلوی امام حسین مساله کربلا در ذهنم آمد که این بوسیدن‌ها می‌خواهد به تاریخ پیام بدهد. یکجا لب و یکجا گلو و. . .
پیغمبر فرمود وقتی کسی از در وارد می‌شود، برایش بلند نشوید مگر برای امام حسن و امام حسین و بچه‌ها و ذریه این‌ها(احترام سادات) احترام سادات را خیلی باید نگه داشت. بر خلاف اینکه بعضی دلشان می‌خواهد با سادات ازدواج کنند، من عقیده دارم که این کار را نباید بکنند. چون سید احترام دارد و نمی‌توانند احترام سید را بگیرند. بهتر این است که با سادات ازدواج نکنند. بله آیت اله اشرفی خوب است که زن سادات بگیرد، چون غیر از موقع خواب هیچ وقت پایش را جلوی خانمش دراز نمی‌کرد. پیغمبر فرمود: سید وارد می‌شود احترم بگذارید. حتی در پیشمازی اگر یکی سید است و یکی سید نیست، اولویت با سید است. مگر اینکه آن شیخ سوادش یا تقوایش بیشتر باشد.
3- پیامبر و رعایت نوبت امام حسن
یک خاطره داریم که یک روز امام حسن تشنه‌اش بود و گفت: «آب». پیغمبر نگاه کرد. نگفت: فاطمه جان بلندشو بچه‌ات آب می‌خواهد. معمولاً وقتی بچه آب می‌خواهد ما به بچه‌ها می‌گوییم بلندشو برایش آب بیاور. (امیرالمؤمنین و حضرت زهرا هم خواب بودند.) اما پیغمبر تا شنید که امام حسن در خواب آب می‌خواهد، خودش بلند شد و آب تهیه کرد. تا رفت به امام حسن بدهد، امام حسین از خواب بیدار شد و دوید که آب را بگیرد. پیغمبر به امام حسین نداد. حضرت فاطمه در این میان از خواب بیدار شد. گفت حسن را بیشتر دوست داری؟ پیغمبر فرمود: نه هر دو را دوست دارم، اما نوبت باید رعایت بشود. بچه هستند اما نوبت باید رعایت شود.
حالا این نوبت را نگاه کنید و الآن این پارتی بازی‌هایی که هست را ببینید. البته این هم هست که گاهی وقت‌ها معنای پارتی را نمی‌دانیم. یک وقت یک معلم است و احترام معلم را می‌گیرند. احترام معلم پارتی بازی نیست. در یک دکان نانوایی اگر یک معلم آمد و زودتر به او نان دادند عیبی ندارد. معلم در مملکت احترام دارد. خلبان در مملکت ما محترم است. بنابراین اگر کسی بی امتیاز مقدم شد این پارتی بازی است و اگر کسی به خاطر یک دلیلی مقدم بود اگر مردم چیزی بگویند بد است. اگر یک پزشک قرار باشد که در صف بایستد، پنج تا مریض را کمتر می‌بیند. و ما وقتی پزشک از جای دیگر می‌آوریم، باید پزشک خودمان را احترام بگذاریم. پس یک سری افراد را به خاطر اهمیت شغلشان خود ما باید نوبت بدهیم. البته او باید داخل صف برود، اما ما هم به خاطر ارزش کاری که ایشان دارد، صف را بشکنیم.
4- امام حسن و نقش تربیت خانواده
پیغمبر فرمود: امام حسن یک مقامی دارد که احدی از نسل بشر یک چنین مقامی ندارد. حدیثی داریم که پرسیدند بهترین مردم از نظر پدر و مادر، جد و جده، عمو و عمه، خاله و دایی کیست؟ فرمود: امام حسن مجتبی(ع) است. امام حسن اشرف مخلوقات است. یعنی امام حسن مقامی دارد که در روی کره زمین از نظر پدر، مادر، جد، جده، خاله، دایی، عمو، عمه احدی به درجه امام حسن نمی‌رسد.
یک روز معاویه آمد و دید یزید به امام حسن می‌گوید که من فلان هستم و من فلان هستم. معاویه به یزید گفت: حیا کن! تومی دانی او کیست و تو چه کسی هستی.
یک روز امیر المؤمنین به امام حسن گفت: بلندشو و سخنرانی کن. این را به پدر‌ها می‌گوید. ما اینگونه هستیم. بچه که حرف می‌زند، می‌گوییم بچه که حرف نمی‌زند! اما قرآن می‌گوید بچه باید حرف بزند. لقمان می‌گوید: «یا بُنَیَّ أَقِمِ الصَّلاه وَ أْمُرْ بِالْمَعْرُوفِ وَ انْهَ عَنِ الْمُنْکَرِ»(لقمان/17) بلندشو و نمازت را بخوان. یعنی حضرت لقمان به بهترین نحو بچه تربیت می‌کند. به همان بچه‌ای که می‌گوید بلندشو و نماز بخوان، به همان بچه هم می‌گوید بلندشو و حرف بزن «وَ أْمُرْ بِالْمَعْرُوفِ» ما به بچه‌ها می‌گوییم بلندشو و نماز بخوان، اما تا حرف می‌زند، می‌گوییم که بچه حرف نمی‌زند. قرآن می‌گوید: بچه جان هم نماز بخوان و هم حرف بزن.
امیرالمؤمنین پدر نمونه است. گفت: پسرم بلند شو و سخنرانی کن. امام حسن هم پسر خوبی بود. گفت: خوب نیست که من در برابر شما صحبت کنم. عظمت شما من را می‌گیرد و من دست و پایم را گم می‌کنم. امیرالمومنین گفت: باشد من می‌روم. امیرالمؤمنین از مجلس رفت و یک کناری ایستاد که امام حسن او را نبیند، اما صدای او را بشنود و ببیند سخنرانی پسرش چگونه است. امام حسن رفت سخنرانی کرد و وقتی حضرت علی(ع) آمد فرمود: «ذُرِّیَّهً بَعْضُها مِنْ بَعْضٍ»(تهذیب‏کالأحکام، ج‏5، ص‏354) واقعا چه ذریه‌ای!
5- امام حسن و توجه ویژه به نیازمندان در حال عبادت
شخصی وارد مدینه شد و خدمت امام حسن مجتبی(ع) آمد و یک سری حرف‌های بد به او زد. خوب امام حسن هم کسی است که معروف و مشهور است. آن مرد جسارت کرده بود. امام حسن به جای اینکه خودش ناراحت باشد یا اینکه مردم را هیجانی کند. به آن مرد گفت: چه مشکلی داری؟ غریبی، مریضی، پول می‌خواهی؟ چنان برخورد کرد که این طرف مثل اسیران جنگی دست هایش را بالا گرفت. گاهی اینها یک تک‌هایی می‌زنند که طرف با همه دشمنی‌اش خلع صلاح می‌شود.
این را برای مقدس‌ها می‌گویم. ما یک مقدس‌هایی داریم که با کمال تاسف مثلاً می‌رود در مسجد دعا می‌خواند. تا یک کسی می‌خواهد حرف بزند، می‌گوید: آقا یک پولی بدهید و بگذارید دعایمان را بخوانیم. هر حادثه‌ای می‌شود می‌گویند: بگذارید دعایمان را بخوانیم. از این مقدس‌ها در حرف، در مساجد زیاد هستند.
یک بار امام حسن(ع) داشت طواف می‌کرد. یک کسی در طواف آمد و گفت: من یک کاری دارم. امام حسن طوافش را ول کرد و دنبال کار او رفت. گفتند: ‌ای امام حسن! داری طواف می‌کنی؟ امام حسن فرمود: من درد این را دوا کنم ثوابش خیلی بیشتر است. اگر آدم درد کسی را ارزش بدهد، خیلی مهم است.
و یک حدیث بگویم برای کسانی که سرپرست هستند. آخر بعضی وقت‌ها دکتر، پرستار، کمیته و ژاندارمری و کسانی که سرپست هستند خیلی ناراحت می‌شوند. می‌گویند امسال اصلاً سال خوبی نبود چون نه سال تحویل کنار زن و بچه‌مان بودیم و نه شب قدر در مسجد هستیم. این هم شغل نشد. کسانی که مسئولیت دارند و به مسئولیتشان عمل می‌کنند و در مسجد نیستند ثوابشان کمتر از کسانی که در مسجد هستند نیست. این با استناد برحدیث است.
حدیث داریم که یک عده مکه رفتند و یک نفر را مراقب کفش هایشان گذاشتند. گفتند کفش‌های ما را حفظ کن ما می‌رویم تا عمل حج انجام بدهیم. وقتی امام شنید امام فرمود: ثواب کفشداری او کمتر از ثواب حج آقایان نیست. حالا چه برسد به رزمنده‌ای که مملکت را حفظ می‌کند. رزمنده‌ها غصه می‌خورند که چرا به «الغوث» «الغوث» نرسیدند. هیچ غصه نخورید. یک حدیث دیگر داریم که یک عده از حاجی‌ها داشتند به مکه می‌رفتند. شخصی مریض شد و یکی ماند تا پرستاری او را کند. بقیه همراهان سر قبر پیغمبر رفتند. امام فرمود: ثواب پرستاری پرستار، از ثواب کسانی که به زیارت پیغمبر رفتند زیادتر است. برادری که جاده‌ها و بیابان‌ها و مرزها را حفظ می‌کنی، ثواب شما کمتر از ثواب دیگران نیست.
یکی از علمای اصفهان زمان قدیم به سمت کربلا حرکت کرد. در گمرک مسؤول گمرک با بدجنسی می‌گفت من می‌خواهم خانم شما را ببینم تا عکس خانمت را با خودش مقایسه کنم. گفت: من نمی‌گذارم خانم من را ببینی. گفت من هم نمی‌گذارم کربلا بروی. گفت نمی‌روم. سه روز پشت گمرک ماندند و آخر نگذاشتند کربلا بروند. این عالم برگشت اصفهان عده‌ای دیگر هم خانمشان را نشان رئیس گمرک دادند و کربلا رفتند. برگشتند و رفتند پیش عالم گفتند: آقا ما حاضریم ثواب کربلای رفته‌مان را به تو بدهیم و تو ثواب کربلای نرفته‌ات را به ما بدهی.
گاهی وقت‌ها همه مسجدی‌ها چند لیتر گریه می‌کنند، اما خداوند آن رزمنده‌ای را که لب مرز ایستاده کارش مهم‌تر است. دوستان عزیز شب‌های قدر روی رقابت به مسجد نرویم. حتی انتخاب مسجد هم روی هوا و هوس است. حساب کن خدا کجا راضی‌تر است. اگر بلندگوهای مسجد هم مزاحم دیگران باشد گناه است. آخر من صدای «سَمِعَ اللَّهُ لِمَنْ حَمِدَهُ» را من نمی‌خواهم بشنوم یک «قَدْ قَامَتِ الصَّلَاهُ» بگو هر کس بخواهد مسجد می‌آید. وای کاش آن اطاعتی که دیگران می‌کردند، حزب اللهی‌ها هم بکنند. صدای بلند گوی مسجد مزاحم دیگران نشود.
حرفهایم ناقص شد. گفتم هفته کمک است و شب قدر از هزار ماه بهتر است و کمک را شب قدر بکنید. پیشنماز‌های عزیز در شب قدر راجع به سواد آموزی بگویند. چند خاطره از کتاب ابن عساکر نقل کردم. و در آخر گفتم صدای بلندگوها کم باشد و مسجدی بروید که خدایی‌تر است و بعد هم گفتم آقایانی که این شب‌ها پست می‌دهند، غصه نخورند که ثواب کارشان کمتر از ثواب مسجدی‌ها نیست. رسیدن به درد مسلمان ثوابش کمتر ازطواف نیست. امام حسن مجتبی که امروز روز تولدش است طواف را رها کرد رفت که مشکل یک مسلمان را حل کند. به مشکل مسلمان‌ها برسید که همه ما به یک نحو در یک فشارهایی هستیم.
خدایا! ماه رمضان به نیمه رسید، اگر در این نصف ماه رمضان ما را مورد لطف قرار نداری به آبروی مولود امروز، الطاف غیبیه‌ات را به همه ما نثار بفرما.
خدایا! در شب قدر پیروزی حتمی رزمندگان ما را مقدر بفرما. خدایا! اسرا ما را آزاد کن، گناهان ما را ببخش، نیاکان و شهدایی که به گردن ما حق دارند روحشان را از ما راضی نگه دار و ما را روز قیامت شرمنده شهدا قرار مده. همه دعاهایی که همه مسلمان‌ها در همه مساجد می‌کنند مستجاب کن.
خدایا خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگه دار.

«والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته»

لینک کوتاه مطلب : https://gharaati.ir/?p=1713

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.