برنامه درسهائی از قرآن، کیفیت تهیه
موضوع بحث: چگونگی تشکیل درسهایی از قرآن
تاریخ پخش: 16/11/65
بسم اللّه الّرحمن الّرحیم
ان شاءاللّه قرار است یک دورهی فشرده و کوتاه اصول عقاید را خیلی روان یاد بدهیم. و قبل از این که وارد شوید تا اصول عقاید را بگوییم، باید حساب کنیم و ببینیم، این آگاهیها و شناختها لازم است یا نه؟ دنیا صاحب دارد یا بی صاحب است و اگر صاحب دارد، صاحبش خواب است یا بیدار؟ ناظر دارد یا بیناظراست؟ وضع خانه طوری است که بشود چیزها را بیرون برد یا دزدید. این خانه یا صاحب و حساب دارد یا صاحب و حساب ندارد؟ هرکسی وارد خانه شود آگاهانه یا غیر آگاهانه این کار را میکند. چرا؟ چون اگر خانه صاحب و حساب داشت فرم کارش فرق میکرد، اگر هم نداشت طور دیگر میشد. اگر خانه صاحب و حساب دارد، باید رفتار و کردار هم یک طور دیگر باشد. اما اگر صاحب و حساب ندارد، در خانهی بی صاحب و بیحساب هرچه را ندزدیم از جیبمان رفته است.
پس اولین کار این است که باید ببینیم خانه صاحب و حساب دارد یا نه؟ این خانه را کرهی زمین فرض کنید. آیا این دستگاه آفرینش صاحب دارد؟ یعنی این دستگاه آفرینش شعور و تدبیری دارد یا نه؟ آیا این دستگاه آفرینش آفریننده و حساب و کتاب و معادی دارد یا نه؟ آیا رفتار و کردار ما. . .
صحبت مجری: امروز افتخار نصیب ما شد که سؤالاتی را از حضور ایشان مطرح کنیم.
آقای قرائتی: من دههی فجر را تبریک عرض میکنم و ان شاء الله خدا این شادی را با پیروزی رزمندگان توأم کند.
1- چگونگی ورود حاج آقا به تلویزیون
سؤال: شما چه موقع و چطور به تلویزیون آمدید و اولین برنامهای که پخش شد چه برنامهای بود؟
پاسخ: من هشت سال پیش، اول انقلاب بود خرداد 58. الان هشت سال است. و این فیلم هم که الان نشان داد اولین برنامهی ما بود. و مؤسس ورود ما که خدا او را رحمت کند، شهید مطهری بود. ایشان به من فرمود: تو به تلویزیون برو. گفتم: من آشنایی ندارم و باید بالاخره یک کسی مدتی پشتیبانی بکند و ما را معرفی کند. چون مرحوم مطهری زمان طاغوت کلاسهای ما را در اهواز دیده بود و ذوق و سلیقهی ما را میدانست. من را به جام جم آورد. پیش استاد رفتم. استاد گفت: این جا جای آخوند نیست، فقط دو روحانی این جا باشند عیبی ندارد. یکی امام و یکی هم آیت اللّه طالقانی، دیگران را معذور هستیم. گفتیم: خوب اگر نمیشود برمیگردیم. بعد گفتم ما را مرحوم مطهری فرستاد. گفت: آخر شما نمیتوانی در تلویزیون با مردم حرف بزنی. گفتم: چرا نمیتوانم؟ من هیجده سال است که در همهی شهرها با مردم حرف زدهام. گفت: خوب، تلویزیون جای هنر است و شما باید از نظر هنری تشخیص داده شوی. گفتم: حالا چه کار کنم؟ گفت: شما طبقهی چندم جام جم برو. آن جا تعدادی هنر شناس و هنر یاب هستند. به آنجا رفتم، همه به ما نگاه کردند. نشستم گفتم: مطهری ما را فرستاده است که برنامه اجرا کنیم، بالاخره اجازه میدهید یا نه؟ گفتند: تلویزیون جای هنر است. گفتم: خوب من هم هنرمند هستم. گفتند: هنرت چیست؟ گفتند: برنامهی شاد. گفتم: من ساعت میگذارم به اندازهی دو ساعت شما را با حرف حسابی میخندانم، طوری که هر کاری بکنید لبتان را جمع کنید، نتوانید. گفتند: باشد، ما شروع کردیم، چند دقیقه حرف زدیم. اینها گفتند: نه ما پیش بینی میکنیم برنامهی شما موفق خواهد بود. اما یک تقاضا داریم که شما عمامهتان را بردارید. گفتم: بنده همین هستم اگرمی خواهید بخواهید، اگر نه که هیچ. اما اگر بیرون بروم خواهم گفت: که مطهری گفت برو. اینها نگذاشتند و خلاصه چند برنامه گرفتند و مورد استقبال قرار گرفت. در این هشت سال هم به لطف خدا برنامهی ما چهارم یا پنجم شده است و برنامهی موفقی بوده است.
2- موفق بودن برنامه
سؤال: الان هشت سال از این برنامهها گذشته و خیلی صحبتها شده است، شما تا چه حد خودتان را درسنجش افکار ارزیابی میکنید و برنامهی خودتان را تا چه حد موفق میدانید؟
پاسخ: از اثر عملیاش که میشنویم، موفق بوده است. حرف حق است، چون که قرآن و حدیث است، حق است. خودم هم چون پایم را از درگیریهای سیاسی بیرون میکشم، کسی که میبیند نمیگوید: با او هست یا با این هست. و این رمز موفقیت ما است. البته سیاست میفهمم ولی خودم را دخالت نمیدهم.
سؤال: شما در طول این هشت سال در مورد ضبط این برنامه با چه مشکلاتی روبرو شدید؟
پاسخ: تلویزیون شناخته نشده است، تلویزیون باید یک خانهای به نام خانهی دانشمندان داشته باشد. تمام دانشمندان، شعرا، خطاطها، نویسندهها، آنجا بیایند. چون امام فرمود: تلویزیون دانشگاه عمومی است. اما این دانشگاه ما استاد دانشگاه کمی دارد.
سؤال: چه مراحلی را میگذرانید تا درسهایی از قرآن هر هفته پخش میشود؟
3- سطح مباحث و سادهگویی
پاسخ: اولاً بحثهای تلویزیون چند تا خصوصیت دارد. یکی این که هر سه دقیقه یک حرف تازه باشد. چون یکی روشن میکند، باید هر سه دقیقه یک بحث تازه و یک حرف تازه باشد که مردم یک چیزی یاد بگیرند. مثل ساندویچ که هر جایش را گاز میزنی، یک خورده تخم مرغ و خیارشور دارد. یعنی باید تخم مرغ و خیار شور چنان پهن شود که هر جایش را گاز میگیریم، یک خورده در دهانمان بیاید. دوم این که تلویزیون، هر یک ربع، یک بار باید یک خنده داشته باشد. سوم این که بحث تلویزیون باید مثل آب جوش باشد که به همهی معدهها بخورد. یعنی باید یک طوری باشد که عوام بفهمد و خواص بپسندد.
(نظر خواهی از مردم)
آقا قرائتی: عرض کنم که آن برادر عزیز اولی که دانشجو بود، فرمود: استدلالهای ایشان عامیانه است. به حضور ایشان عرض کنم که در تلویزیون نمیشود بحثی کرد و فقط یک قشر را در نظر گرفت. این آقایی که الان نمایندهی ایران در سازمان بین الملل است، آقای رجایی خراسانی، حدود 13 سال پیش در زمان طاغوت، کلاس ما تشریف میآورد. یک روز با یکی از بچه هایش آمد گفت: من میخواهم تبریک بگویم. گفت: یک پسری دارم کلاس دوم ابتدایی است، خودم هم استاد دانشگاه هستم. او که کلاس دوم ابتدایی است و من که استاد دانشگاه هستم، هر دو حرفت را فهمیدیم و اگر کسی بخواهد یک طوری حرف بزند که همه بفهمند، نمیتواند استدلال قوی بیاورد و من هم که مطالعه میکنم، نصفی از آنها را در تلویزیون میگویم. مثل غذایی که آدم میپزد و قسمت آبکی آن را به مریض میدهد. ته دیگ و آن جاهایی که سفت میشود را هم باید بدهیم به آنهایی که دندان دارند. ما در همین سرشماری اخیر فهمیدیم که چند میلیون بیسواد داریم. وقتی چند میلیون بیسواد داریم، خوب حرفها نمیتواند عمیق باشد. البته حرف سست، غیر از حرف ساده است. من ساده میگویم، نه اینکه سست میگویم.
سؤال: چند بار در برنامههایتان دیدهایم که شما میگویید، فرهنگ اسلام بسیار غنی است. در مورد داستانهایی که میتوان به صورت نمایشنامه و فیلم سینمایی و غیره تبدیل کرد. البته این کارها شده ولی شما انتظار بیشتری دارید وخودتان پیشنهاد کردید که من طرحش را میدهم تا نویسندهها بنویسند. شما فکر میکنید که ما تا چه حد میتوانیم موفق شویم، تا این کارها را به صورت کارهای هنری به مردم منتقل کنیم؟
4- نقش کارگردان در تهیه داستانهای اسلامی
پاسخ: ممکن است هر چیزی را زیبا و یا زشت کرد، این به آن هنرمند و سازنده مربوط است. ولی ما در اسلام هنر داریم و خود حضرت رسول، گاهی یک چیزی را نمایش میداد. مثلاً یک وضوی پیرمردی غلط بود، امام حسن و امام حسین(ع) دو بچهی کوچک بودند، دیدند که پیرمرد وضویش غلط است، دیدند اگر مستقیم بگویند، ناراحت خواهد شد، آمدند درگیری راه انداختند، نمایش وضو گرفتن را ایجاد کردند. امام حسن گفت: برادر ببین که چگونه وضو میگیرم، امام حسین هم گفت: حسن من هم وضو میگیرم و تو نگاه کن. روبروی هم وضو گرفتند، به پیرمرد به طور غیر مستقیم آموزش وضو دادند. یا مثلاً وقتی عقیل برادر امیرالمؤمنین میآید که گندم اضافه بگیرد، حضرت علی آهن داغ را به او میزند تا بگوید: جهنم هم داغ است. بعد میگوید: من نمیتوانم تحمل جهنم را بکنم. نمایش خوب است، اگر نمایش ساز خرابش نکند. یک نفر باید پهلوی کسانی که فیلم میسازند باشد که سه ویژگی داشته باشد. 1- اسلام شناس 2- مردم شناس 3- هنر شناس. اگر یک چنین کسی باشد بسیاری از شأن نزولها را میتوان به صورت نمایش در آورد. چند وقت پیش یک حدیث دیدم که افراد مشهور در دورهی آخرالزمان، عارشان میشود که اذان بگویند. زشت نیست، عیب ندارد، ما باید خط شکن باشیم. من در یک جایی سخنرانی میکردم اعلامیهی خودم را خودم میچسباندم. مرحوم آقای ربانی املشی، خیلی خندهاش گرفت، گفت: تو خودت اعلامیهی خودت را میچسبانی؟ زشت است که گوینده خودش اعلامیهی خودش را بچسباند. گفتم: چون من معتقد هستم که این کلاس مفید است، طوری نیست، یک خورده جرأت میخواهد.
سؤال: شما گفتید از نظر موفقیت برنامهتان رتبه چهارم یا پنجم را دارد؟ از چه نظر؟
پاسخ: از نظر تعداد بیننده و علتش این است که ما روان صحبت میکنیم.
سؤال: ارتباط شما با مردم چگونه ایجاد میشود؟
5- راه های ارتباط شما با مردم چگونه است؟
پاسخ: ارتباط ما خیلی زیاد است. تقریباً چند روز پیش بود، مسئول دفتر ما آمد و گفت: این ماه ما ششصد نامه داشتهایم. از میان این نامهها سه مدل نامه را دقت میکنم، یکی مسائلی که مربوط به نهضت سواد آموزی است، نامههایی که مربوط به اشکالات درسهایی از قرآن است. یکی هم پیشنهاداتی که مردم دارند. ارتباط من با مردم کم نیست. مثلاً من در این هفت، هشت سالی که نماز جمعه بوده است، شاید من فقط پنج جمعه بوده که نماز جمعه نرفتهام. یادر شهرها هستم، یا در استانها هستم، یا در تهران هستم. در کنار مردم هستم، من تقریباً سالی دو مرتبه همهی ایران را دور میزنم. به خاطر این که نهضت سواد آموزی، چهار صد دفتر داریم. البته شاید هم باید بیشتر باشد. البته مملکت ما چند چیز کم دارد. یکی از چیزهایی که کم دارد، این است که باید یک سازمانی باشد که واقعاً پاسخ به سؤالات بدهند.
سؤال: با توجه به این که هشت سال است برنامهی شما پخش میشود، برنامههایی که هفتگی پخش میشود مثل برنامههای سیاسی، خبر، یا برنامههایی که مطالبشان همان روز اتفاق افتاده است، یا در طی هفته، اینها هر موقع برنامهشان پخش میشود، اینها یک بحث جدیدی را به مردم میدهند. شما هشت سال است که صحبت میکنید و گاهی خیلی کم اتفاق افتاده که تکراری شده باشد. البته این حسن خوبی است، شما از چه شیوهای استفاده میکنید که تا حالا این مسأله برای شما اتفاق نیفتاده است؟ برای آینده چه فکر کردید که این مسأله اتفاق نیفتد؟
پاسخ: اگر خدا عمر بدهد و تلویزیون را هم بدهد، تا صد سال دیگر هم حرف دارم که بزنم، چون پشتیبان حرفهای من قرآن و حدیث است. من هر شب که مطالعه میکنم، حرف نو و تازه میبینم و تازه بخشی از حرفها را نمیگویم. اخیراً به جان کتابهای اهل سنت افتادهایم، و بنابراین حرف من تمام شدنی نیست، چون قرآن و سنت تمام شدنی نیست و اما چگونه مطالعه میکنم؟ در این یک دقیقه این را عرض میکنم. 1- سلام و درود، به روستاها و شهرهایی که برادران و خواهران آوارهشان را پناه دادند. قرآن میگوید: کسانی که آوارگان جنگی را پناه بدهند «أُولئِکَ هُمُ الْمُؤْمِنُونَ حَقًّا»(انفال/74) یعنی کسی که دید برادرش بمباران شد، آن را در خانهی خودش آورد، این مؤمن واقعی است. 2- در یکی دو روز پیش از این تلویزیون و رادیو در مورد سنگر سازی صحبت میکرد، مراد از سنگر سازی، این است که هرکس در زیرزمینش بشکه و ذغال است، اینها را بیرون بیاورد، آن جا را خالی کند و سنگر بسازد. یا آب حوض خانه را خالی کند. چون حوض خانه سنگر خوبی است و در سنگر رفتن اشکال ندارد. قرآن میگوید: از ترس طاغوتیان در سنگر بروید. بنابراین در سنگر رفتن لازم است و این را میدانیم، اگر صدام با بمباران دیوار خانه و شهر ما را خراب کند، نباید دیوار صبر ما خراب شود و همین دلیل بر این است که حکومت ولایت فقیه حق است. صدام، میخواهد بمباران کند تا مردم نق بزنند. اما مردم با صبرشان دماغ صدام را به خاک میمالند که ان شاءالله بافرمان امام پیروزی نزدیک است.
سؤال: به عنوان حسن ختام برنامه یک خاطره برای ما بگویید.
پاسخ: من به جای خاطره یک آیه میخوانم. میفرماید: «وَ ما أَرْسَلْنا فی قَرْیَهٍ مِنْ نَبِیٍّ إِلاَّ أَخَذْنا أَهْلَها بِالْبَأْساءِ وَ الضَّرَّاءِ لَعَلَّهُمْ یَضَّرَّعُونَ»(اعراف/94) یعنی در قدیم پیغمبر که میآمد، مردم گرفتاریشان بیشتر میشد، چرا؟ «لَعَلَّهُمْ یَضَّرَّعُونَ» تا خوب بفهمند که پیغمبر حق است. هر کس غنیمت خواهد باید غرامت بپردازد. بمباران شدن تلخ است، ولی این تلخی را میچشیم، چرا؟ هرکس غنیمت ولایت خواهد، باید غرامت طاغوت را بپردازد. در کربلا غنیمت امام حسین را خواستند و لذا صبر کردند. ولی «وَ الْعاقِبَهُ لِلتَّقْوى»(طه/132)
«والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته»