پرستاری

موضوع بحث: پرستاری
تاریخ پخش: 18/10/65

بسم اللّه الّرحمن الّرحیم

1- روز پرستار
در خدمت برادران و خواهران تربیت مدرس هستیم. کسانی که چند وقت دیگر در دانشگاه‌ها، پرستارها را تربیت می‌کنند. وقتی می‌گوییم پرستار نباید در ذهن ما فقط کسانی که در بیمارستان‌ها هستند، بیایند. پدران و مادرانی هستند که از جانبازان پرستاری می‌کنند، دختران و پسرانی هستند که از پدران خود پرستاری می‌کنند. مسأله‌ی پرستاری، یک مسأله‌ی عمومی است و من هم باور نمی‌کردم که در این زمینه این همه آیه و حدیث داشته باشیم. این چند روز خیلی چیزها پیدا کردم و مطالبی را خدمت شما عرض می‌کنم.
2- فاطمه زهرا و زینب کبری دو پرستار نمونه
اول اینکه چرا روز تولد حضرت زینب را روز پرستار نام گذاری کردند؟ چون زینب کبری در کربلا پرستار حضرت سجاد بود. نه تنها پرستار بود بلکه سرپرست بچه‌های شهدا و بچه‌های امام حسین و خاندان اسیران هم بود. بسیار روز جالبی است و در این روز هم باید در مورد زینب کبری و هم در مورد پرستار صحبت بکنیم. من بحث هایم را تند تند می‌گویم. پرستارها باید بدانند که همکارشان فاطمه‌ی زهرا بوده است. به حضرت فاطمه(س) خبر دادند که پدرت در جنگ است. فاطمه‌ی زهرا، چهارده زن دیگر را هم صدا کرد، خودش هم پانزدهمین نفر بود و به طرف جبهه حرکت کردند. فاطمه‌ی زهرا زن‌ها را برد و زن‌ها زخم‌های مجروحین را می‌بستند. فاطمه زهرا شروع به بستن زخم‌های پدر کرد، هر کاری کرد خون بند نیامد، فاطمه‌ی زهرا حصیر را آتش زد و با خاکستر آن حصیر جلوی خون را گرفت.
فاطمه‌ی زهرا در زمانی که پدرش خندق می‌کند، در کنار خندق نان برد و به پدرش می‌داد. پدر گفت: این نان از کجا آمده است؟ حضرت زهرا گفت: نانی برای بچه هایم پخته‌ام، چون دیدم شما مشغول کندن خندق هستید عوض بچه‌های کوچکم، برای شما آورده‌ام. پیغمبر نان را گرفت و فرمود: سه روز است که پدرت نان نخورده است. یک بار فاطمه‌ی زهرا وقتی حضرت امیر را دید که از جنگ برگشته و زخمی شده است، شروع کرد زخم‌های امیرالمؤمنین را بست، به او دلداری می‌داد و او را تشویق می‌کرد و می‌گفت: که خوب شد به جبهه رفتی. یک بار هم پیغمبر و حضرت علی، هر دو بزرگوار زخمی شده بودند، فاطمه‌ی زهرا شمشیر خونی هردو عزیز را شست و باز این‌ها را تشویق می‌کرد.
این دو سه نمونه از پرستاری فاطمه‌ی زهرا بود که برایتان گفتم. ما باید قداست پرستاری را بدانیم. پرستاران و پزشکان، گرچه ممکن است شما در مطب باشید اما تقاضا می‌کنم این بحث را گوش بدهید. فاطمه‌ی زهرا پرستاری می‌کرد. بعد از فاطمه‌ی زهرا شخصی به نام نصیبه است. علامه طباطبایی می‌فرماید: نصیبه مادر دو شهید است و در همه‌ی جنگ‌ها برای رزمندگان آب می‌برد. یک زن انقلابی در یکی از جنگ‌ها بود، کار به جای باریک رسید، مشک آب را به زمین گذاشت و شمشیر به دست گرفت و جنگید. در یکی از این جنگ‌ها سیزده تا زخم به بدن این خانم خورد که حتی یکی از زخم‌ها آنقدر طولانی شد که تا یک سال خوب نشد. پسرش عبدالله را تشویق کرد، او هم رفت جنگ کرد و شهید شد. هم آب آور بود، هم شمشیر زن بود، دو تا از پسرانش هم شهید شد. ‌
3- چند پرستار زن در صدر اسلام
ام ثنان در جنگ خیبر یک زن پرستار بود. این خانم پهلوی رسول خدا آمد، گفت: اجازه می‌دهی که من هم بجنگم، من می‌توانم از مجروحین پرستاری کنم، پیامبر اجازه داد. ‌ام ثنان با‌ ام سلمه، با هم در جنگ خیبر پرستاری کردند. دو تا خانم دیگر، ‌ام سلیم و‌ام عطیّه بودند. امام باقر می‌فرماید: این دو خانم پهلوی پیغمبر آمدند، خواستند مسئول پرستاری مجروحین بشوند. حضرت به این دو اجازه داد و این‌ها رفتند مشغول پانسمان شدند. اتفاقاً این دو خانم زخم‌های امیرالمؤمنین را می‌بستند. یک حدیث تازه هم برایتان بگویم: حضرت مهدی که تشریف می‌آورند، سی صد و سیزده یار مهم دارند، از این سی صد و سیزده نفر پنجاه نفر زن هستند. در بین این پنجاه نفر سیزده نفر آن‌ها مخصوص پرستاری هستند. این خیلی افتخار است. پرستاری از زهرا شروع می‌شود تا زنانی که در رکاب امام زمان پرستاری می‌کنند.
4- پیشرفت پزشکی در صدر اسلام
و اما در مورد بیمارستان باید بگویم که اولین بیمارستان در اسلام در کنار مسجد بنا شد. پیغمبر دستور داد تا در کنار مسجد یک خیمه‌ای بزنند. یک خانمی بود که پرستاری‌اش خوب بود. اسم این خانم رفیده بود. رفیده زنی بود که به دستور پیغمبر اسلام در کنار مسجد، مسئول پرستاری و درمان بیماران بود. در جنگ خندق یک نفر تیر خورد، حضرت فرمود: او را به خیمه‌ی رفیده ببرید، من در آینده‌ی نزدیک به عیادتش می‌آیم. در هزار و صد سال پیش، مسلمان‌ها در بغداد در سطح وسیعی گسترش پیدا کرده بودند. زکریای رازی در هزار و صد سال پیش می‌خواست یک بیمارستان بزند. یک کیلو گوشت را چهار قسمت کرد و گفت: این را به چهار طرف شهر بزنید، هر کجا که گوشت دیرتر فاسد شد، در آن محل کلنگ بیمارستان را می‌زنیم. هشت صد و شصت پزشک که برای طبابت مجوز داشتند در آن جا طبابت می‌کردند. داروخانه‌ی مجانی داشتند. تخصص داشتند. حمیده و اخت خانم‌هایی بودند که در طب متخصص بودند. هرکس می‌خواهد طبابت را در پزشکی بداند. تاریخ تمدن اسلام جلد سیزده نوشته ویلدورانت را مطالعه کند. بهترین کتابی که اخیراً در این مورد چاپ شده است، آداب الطبیه، جعفر مرتضی از علمای لبنان است و کتاب بسیار جالبی است.
قرآن می‌فرماید: «وَ نَکْتُبُ ما قَدَّمُوا وَ آثارَهُمْ»(یس/12) یعنی کاری که می‌کنند می‌نویسیم و اثرش را هم می‌نویسیم. پرستار و پزشک باید بداند بیماری را که با درمان خوب می‌کند، این بیمار که خوب شد، هر کاری که تا آخر عمرش بکند، ثواب کار خیرش را به پرستار و پزشک هم می‌دهند. بنابراین کار شما کار کلیدی است.
«مَنْ أَحْیَا نَفْساً فَکَأَنَّمَا أَحْیَا النَّاسَ جَمِیعاً»(کافى، ج‏4، ص‏57) یعنی اگر کسی یک نفر را زنده کند، انگار همه‌ی مردم کره‌ی زمین را زنده کرده است. در دنیا یکی مسئول شکم مردم است. یکی مسئول جاده سازی است. ولی طبابت و پرستاری مسئول جان مردم است. کار خیلی مقدسی است. شما تقاضا می‌کنید، اما دانشجو کم می‌آید، این به خاطر دید مردم است. وقتی دنیا پهلوی آدم بزرگ شد این گونه است. کار بزرگ است، حقوقش کم است. چون روز پرستار با روز تولد حضرت زینب یکی است، چند مسأله در مورد حضرت زینب بگویم.
5- پرستاری سخت ولی زیباست
وقتی زینب کبری می‌خواست از کربلا برود، بالای سر برادر آمد، زیر بدن برادر دست کرد و کمی بدن برادر را بلند کرد. امام حسین شهید شده، زینب می‌گوید: خدایا، این اندک را قبول کن. «هذا القلیل» یعنی حسین هم در راه تو کم است. حضرت زینب این همه سختی کشید. یزید گفت: دنیا را چگونه دیدی؟ گفت: «مَا رَأَیْتُ إِلَّا جَمِیلًا»(اللهوف، ص‏160) چیزی ندیدم الا زیبایی. سختی‌ها هم زیبایی است. پرستاری سخت است. اما زیباست. پرستار وقتی پیر می‌شود از وجدانش می‌پرسد که چه کردی؟ می‌گوید: روزی سی نفر را از بیماری نجات دادم. خیلی زیباست. ما همیشه یادمان باشد که انسان هستیم و شرافت شغل‌ها یادمان نرود. پرستارها، اگر یک وقت خواستید به کسی آمپول بزنید، یک لبخند بزنید. آخر بعضی از دکترها با اخم و قیافه بالای سر مریض می‌آیند. اصلاً می‌دانی چرا به طبیب می‌گویند: طبیب؟ چون درد از خداست، دوا هم از خداست. سه حدیث داریم که وقتی آدم طبیب را می‌بیند آرام می‌شود. یعنی طبیب و پرستار باید با لبخند باشند.
6- طبیب مهربان و آرامش دهنده باشد
در مکه هر آیه که نازل می‌شد، اسم آیه را به اسم آن مکان می‌گذاشتند. مثلاً سوره‌ی جن که نازل شد اسم مکان را جن گذاشتند، یا مثلاً آیه‌ی مباهله که در مسجد نازل شد اسم مسجد را مسجد مباهله گذاشتند.
اول انقلاب می‌خواستند اسم شاهرود را عوض کنند، اسم شهرها را که نباید عوض کرد، چون آدم صد سال دیگر یک کتاب می‌خواند و می‌فهمد که این کتاب در کتابخانه‌ی شاهرود است، اگر اسم‌ها عوض شده باشند، آدم نمی‌فهمد که شاهرود در کجای دنیا بوده است. اسم‌ها باید محفوظ بماند. خدا شاه را لعنت کند، ولی کلماتی که در آن شاه است اگر اسم یک جای علمی است نباید عوض شود. نباید جاهایی که اسم علمی، تاریخ، صنعتی، هنری، اختراع و تمدن و شخصیت در آن شهرها بوده عوض کنند. چیزهایی که خیلی ریشه ندارد مثلاً یک دبیرستان را عوض کنید.
وقتی طبیب می‌آید مریض باید نشاط پیدا کند، با لبخند باشد. وقتی می‌خواهد آمپول بزند بگوید: با اجازه! امام صادق می‌خواست بگوید که اسلام همه چیز دارد. حتی درباره‌ی سرخی روی پوست روایت شده که یک نفر کنار امام صادق بود. امام به او گفت: اجازه می‌دهی؟ گفت: من در خدمت شما هستم. بعد امام صادق پوست دست ایشان را گرفت و یک نیشگون گرفت و فشار داد. بعد فرمود: همین مقداری که سرخ شد دیه دارد. منتها امام صادق قبلاً از او اجازه گرفت. عربی‌اش هم این است «أَ تَأْذَنُ یَا أَبَا مُحَمَّدٍ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاکَ إِنَّمَا أَنَا لَکَ فَاصْنَعْ مَا شِئْتَ فَغَمَزَنِی بِیَدِهِ وَ قَالَ حَتَّى أَرْشُ هَذَا»(وسائل‏‌الشیعه، ج‏29، ص‏356) می‌خواست بگوید اسلام از مویی غفلت نکرده است. شما می‌خواهی آمپول بزنی بگویی با اجازه. در آمپول زدن باید مرد به مرد و زن به زن آمپول بزند، به جز در مواقعی که ضرورت دارد. معنای ضرورت چیست؟ یعنی واقعاً یا زن یا مرد نباشد.
پس یک مقدار حفظ تقوا و یک مقدار هم ضرورت هست و حد ضرورت هم مشخص باشد. ممکن است اگر یک پرستار بخواهد طبق رساله‌ی امام عمل کند به او بخندند، عیب ندارد، خندید که خندید، ما همیشه زنده نیستیم. بچه‌ی کوچک که چند سال بیشتر ندارد وقتی می‌خواهد داخل بیاید، می‌گوید: «یا الله» زن‌ها می‌گویند: بیا تو، هنوز مرد نشدی، بیا تو مسخره‌اش می‌کنند.
یکی از خصوصیات علی این است که یا علی تو کسی بودی که نیش و نوش در تو اثر نمی‌کرد. یکی از تذکرات به پرستارها این است که بین مریض‌ها فرق نگذارند. بین مریض‌های فقیر و مریض‌های پول دار فرق نگذارند. یک حدیث از امام رضا(ع) است که می‌فرماید: اگر کسی به پول دار سلام گرم بکند و به فقیر سلام ساده بکند، خدا روز قیامت بر او غضب خواهد کرد. مثلاً به فقیر بگوید: سلام. به پول دار بگوید: سلام، حال شما چه طور است؟ این مد، مد پول پرستی است. اتفاقاً بی پول نیاز به محبت بیش‌تری دارد. حضرت سلیمان روز به روز صبح‌ها، سان می‌دید، اما وقتی تمام می‌شد، می‌رفت پیش فقرا می‌نشست. غذایش با فقرا بود. امام رضا(ع) همان وقتی که ولیعهدی اجباری را پذیرفت روی حصیر زندگی می‌کرد و با غلامانش غذا می‌خورد و روزی که مسموم شده بود حالش بسیار بد بود، باز هم غلامان را دعوت کرد و غذا خوردند و هیچ به روی خودش نیاورد و وقتی رفتند، امام رضا روی زمین افتاد و گفت: خیلی اذیت شدم، اما برای این که غذا به دل این غلامان بچسبد، این مقدار زجر کشیدم که غذا به دل آن‌ها بچسبد.
7- اخلاق پرستاری
پرستارها، حافظ اسرار باشند. گاهی مریض‌ها وقتی بی هوش می‌شوند، یک چیزهایی را می‌گویند، یک حرف‌هایی را لو می‌دهند که گاهی آن حرف‌ها اسرار زندگی‌شان بوده است. گاهی وقت‌ها مریض پهلوی پرستار سفره‌ی دلش را باز می‌کند و یک چیزهایی را می‌گوید. پرستار باید حافظ اسرار باشد.
حضرت رسول فرمود: اگر کسی سر مردم را حفظ کند خدا آبرویش را حفظ می‌کند. اگر پرستار و دکتر نیش شنید، آیه داریم که «وَ إِذا خاطَبَهُمُ الْجاهِلُونَ قالُوا سَلاماً»(فرقان/63) مردان خدا کسانی هستند که اگر یک آدم جاهل، چرت و پرتی گفت، این‌ها سلام کنند. به پیغمبرها هم نیش می‌زدند، می‌گفتند: «إِنَّا لَنَراکَ فی‏ ضَلالٍ مُبینٍ»(اعراف/60) گمراه هستی. می‌گفت: «یا قَوْمِ لَیْسَ بی‏ ضَلالَهٌ»(اعراف/61) بگو نخیر من آمپول را درست زدم. دارو را درست دادم، ان شاءاللّه خوب می‌شوی. پرستار که لباس سفید می‌پوشد معنا دارد. لباس سفید یعنی پاکی، برادران و خواهران که در بیمارستان هستید، خدا می‌داند که مسیحیت، چقدر از این پرستاری و از این پزشکی کار کرده است. خدا می‌داند که این مسیحیت، ده به ده آفریقا، و شهر به شهر آفریقا، برای سیاه پوست‌ها درمانگاه ساخته است و پزشکان مسیحی را فرستاده که در آن جا ضمن درمان، مردم را به مسیحیت دعوت کنند. بد است که پزشک از آمریکا و اروپا بلند شود و به آفریقا برای جذب به مسیحیت برود. شما جوان رزمنده‌ی حزب اللهی را می‌بینید که فدای اسلام شده است، در مطب شخصی یا بیمارستان عمومی یک کاری کنید که وقتی بسیجی بیرون می‌آید، می‌گوید: خدا می‌داند در این بیمارستان‌ها چه خبر است. با هفت رنگ آرایش تلفن چی شده است. آخر جواب دادن به تلفن ساده ترین شغل است. آخر چه خبر است؟ یک بازی در می‌آورد. خدا رحم کرده که این هنری غیر از تلفن جواب دادن ندارد. آخر این همه آرایش برای چه؟ تا کی می‌خواهی عقده داشته باشی؟ تا کی از غرب تقلید می‌کنی؟
آخر عروس خانم می‌خواهی چه کار کنی که پشت در این همه آرایش کردی؟ می‌خواهی مشتری جمع کنی؟ دکتر اگرخوب باشد، خود به خود جمع می‌شوند، ولو پشت در پیرزن کچل نشسته باشد. گذشت زمانی که آرایش دلیل بر کمال بود. الان کمال چیز دیگری است. الان زن نمونه کس دیگری است. اگر می‌خواهید آرایش کنید در خانه برای شوهر آرایش کنید، خوب است زن در خانه برای شوهر عطر بزند.
برای امام حسن هدایایی آوردند، امام حسن فرمود: فقط عطرهایش را بدهید، عطرهایش را برداشت و پیغمبر پولی که برای عطر می‌داد بیش ازپولی بود که برای نان و آبش می‌داد. دلیل این که شما آرایش می‌کنی و بیرون می‌آیی چیست؟ هدفت چیست؟ انگیزه‌ات چیست؟ می‌خواهی بگویی من پول دارم؟ من سواد دارم؟ چه می‌خواهی بگویی؟ یک مقدار آرایش‌ها را کم کنیم، محبت‌ها را زیاد کنیم.
لباس سفید لباس پاکی است. ما پرستارهایی داریم که وقتی مریض خوب می‌شود. می‌گوید: خدا اجرش بدهد. ‌ای پرستارهای خوب، تمام مریض‌هایی که از زیر دست شما سالم شدند، دعایتان می‌کنند. بستگانشان به شما دعا می‌کنند. حافظ اسرار باشید، نیش زدند، تحمل کنید. از پرستارهای مسیحی عقب نباشید. اگر خواستید آمپول بزنید اجازه بگیرید. امام صادق خواست دست یک نفر را فشار بدهد، اجازه گرفت. خودتان را بالاتر ندانید. در یکی از دبیرستان‌ها سفارش کردند که دخترهای دبیرستانی، زندگی ملا صدرا را بنویسند، من هرچه فکر کردم نفهمیدم که نوشتن زندگی ملا صدرا برای یک دختر به چه درد می‌خورد؟
زندگی حضرت خدیجه، زنان نمونه، زنان مسلمان و. . . تاریخ زنان نمونه را بنویسید. آخر ملا صدرا فیلسوف مهمی است، اما به درد دخترهای دبیرستانی نمی‌خورد. پرستار باید احکام اسلامی را بلد باشد. ایدئولوژی پرستار این است که وضوی جبیره بلد باشد. باید نماز استثنایی و نماز اضطراری بلد باشد. پرستار باید، طهارت و نجاست بلد باشد. آخر پرستار یک رقم ایدئولوژی می‌خواهد، دانشکده‌ی الهیات یک رقم ایدئولوژی می‌خواهد. ما با کمال تأسف همان دینی که برای دانشکده‌ی الهیات نوشتیم، چهار اصل دیالکتیک، جهان بینی بر ایدئولوژی مقدم است یا ایدئولوژی بر جهان بینی مقدم است. و بعد پرستار ما درمریض خانه به هزارها مسأله‌ی فقهی و اخلاقی برخورد می‌کند که این‌ها را در دانشکده و دبیرستان نخوانده است. به امید روزی که یک مقدار ایدئولوژی‌ها، گزینش‌ها، سؤالات کتاب‌های درسی، یک مقدار در آن‌ها سنخیت بوجود بیاید.
پرستار باید تیمم بر سنگ مرمر، باطل کردن وضو در بیهوشی، گرفتن وضوی نیابتی و وصیت‌ها را بلد باشد. خلاصه ایدئولوژی پرستار با ایدئولوژی همه فرق می‌کند. گاهی پرستارها و پزشکان قلمبه حرف می‌زنند، آقا باید بگوید این را بخور، می‌گوید: مصرف کن. آقا در مملکت ما هنوز چند میلیون بی سواد هست، ممکن است بیمار وقتی تو کلمه‌ی مصرف را می‌گویی گیج شود. بهتر است بجای این کلمه به او بگویی: بخور. مثلاً می‌گوید: فلان چیز را استعمال نمایید، او نمی‌فهمد که این کلمه یعنی چه؟ گاهی وقت‌ها یک چیزی را باید ساده گفت. پرستارها درد مریض را گوش کنند. مریض‌هایی که ملاقاتی ندارند، پرستارها جمع شوند، دو سه دقیقه احوالش را بپرسند، تا توازن برقرار شود.
حرف هایم را جمع کنم. بحث ما به مناسبت تولد حضرت زینب است. زینب یعنی: «زین اًب»، یعنی زینت پدر و ضمن این که لقب آن را کبری گفته‌اند، «ام المصائب» هم گفته‌اند، چون حضرت امیر اسم تمام دخترانش را زینب گذاشت. زینب کبری، زینب صغری. زینب کسی است که امام حسین گفت: زینب در نماز شب‌ها به من که امام حسین هستم دعا کن. زینب کسی است که امام سجاد گفت: تو از طریق خدا با سواد شدی، علم تو علم لدنی است. شخصیت زینب خیلی مهم است و تولد آن هم دردآور است به طوری که وقتی خانه‌ی امیرالمؤمنین آمدم که بگویم: تبریک می‌گویم که زینب متولد شده است، دیدم حضرت امیر گرفته است. گفتم: یا امیر چرا گرفته‌ای؟ فرمود: این زینب، تاریخ مصیبت باری دارد.
در ادامه گفتیم: اصل طبابت و پرستاری مشمول این آیه می‌تواند باشد. «وَ نَکْتُبُ ما قَدَّمُوا وَ آثارَهُمْ»(یس/12) یعنی کاری که کردی آثار هم دارد. گفتیم قرآن می‌گوید: اگر کسی یک نفر را زنده کند، گویا همه‌ی مردم را زنده کرده است. فاطمه‌ی زهرا اولین پرستار است. رفیده زنی بود که به دستور پیغمبر برای اولین بار کنار مسجد خیمه‌ای زد و پرستاری می‌کرد. نصیبه مادر دو شهید و در جبهه پرستاری می‌کرد. ‌ام ثنان، ‌ام سلیم، ‌ام عطیه، نام پرستاران زن هستند و اسلام به این توجه دارد که کار پرستاری را بیش‌تر به دوش خواهران بیندازد، چون عاطفه‌ی خواهران بیشتر است. پرستار و پزشک باید با لبخندش آرام بخش باشد. پرستارها بین فقیر و پول دار فرق نگذارند. مسائل شرعی را باید بدانند، امکانت نماز خواندن را برای مریض‌ها فراهم کنید. و اما شغل، بسیار مقدس است. خوشا به حال پرستارهایی که وقتی می‌خواهند عمرشان را بررسی کنند می‌گوید: سی سال پرستاری و طبابت کردم، چند هزار نفر را از مرگ نجات دادم. چقدر در پیری آدم خوشحال می‌شود. مریض‌ها قدرپرستارها را داشته باشند، از پزشک و پرستار تشکر کنند. حق حیات به گردن مریض شما دارند. کارشان خیلی سخت است و به امید این که پرستار در جمهوری اسلامی بیشتر از این محبوبیت پیدا کنند. اگر ما یک زمانی پرستارهایمان به جبهه نروند، آمار شهدایمان دو برابر می‌شود. به خاطرخدماتشان نصف شهدا را نجات می‌دهند. این‌ها به گردن اسلام، انقلاب، شهدا حق دارند. اما با کمال تأسف دید جامعه نسبت به این‌ها خوب نیست.
امیرالمؤمنین برای شما و امثال شما یک پیامی داده است، می‌فرماید: کار حق را انجام بده، اگر امروز کسانی نیستند که از شما تشکر کنند در آینده کسانی از شما تشکر خواهند کرد.
خدا همه شما را حفظ کند. ‌ای همکاران فاطمه‌ی زهرا، ‌ای همکاران حضرت زینب، که پرستار امام سجاد بود. ‌ای همکاران فاطمه‌ی زهرا که پرستار پدرش بود و‌ای خواهران نصیبه و‌ای خواهران رفیده و شما با این شغلی که دارید، باید افتخار کنید.
خدایا! تو را به حق محمّد و آل محمّد همه‌ی بیماران ما را شفابده. خدایا! به همه‌ی پزشکان و پرستاران صبر مرحمت بفرما. خدایا! به ما توفیق شناخت این مخلصین را مرحمت، و قدردانی از این‌ها را مرحمت بفرما. خدایا! جان بازان را شفا بده. خدایا! پرستارهای عزیزی که برای مجروحین به جبهه رفتند، ولی خودشان شهید شدند، این‌ها را با امام حسین محشور فرما و ما را در روز قیامت شرمنده‌ی این‌ها قرار نده.
نکند پزشکان مسیحی در آفریقا مسیحیت را تبلیغ کنند و پزشکان ما با رفتارشان مردم را از اسلام زده کنند.
خدایا، خدایا، تا انقلاب مهدی خمینی را نگه دار.

«والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته»

لینک کوتاه مطلب : https://gharaati.ir/?p=1698

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.