قرض الحسنه
موضوع بحث: قرض الحسنه
تاریخ: 01/12/64
بسم اللّه الّرحمن الّرحیم
1- قرض الحسنه
در آستانه عید قرار داریم و موضوع بحث در این ایام توجه به محرومین است. یک هفته در مورد عیادت صحبت کردیم. دو هفته قبل دربارهی امداد و کمک رسانی بحث کردیم. این هفته دربارهی قرض الحسنه، عیادت بیماران، امداد به محرومین، وام دادن به کسانی که احتیاج دارند و مسائل اجتماعی، اخلاقی، اقتصادی صحبت میکنیم و باید همهی ما به این مسائل توجه کنیم. بحث جالبی است و تقریباً همه جا قرضالحسنه هست. هم در بانکها قرضالحسنه هست که شما در بانکها هستید و شما برادران دیوان محاسبات از آن اطلاع دارید. ما در شهرهای کوچک حدود دو هزار صندوق قرضالحسنه داریم و در جاهایی که صندوق نیست، مثل روستاها و مزرعهها نان به هم قرض میدهند، گندم به هم قرض میدهند، در دانشگاهها گاهی دانشجویان صد تومان به هم قرض میدهند. قرضالحسنه یک چیز عمومی است. ازدبیرستان و راهنمایی شروع میشود تا به دانشجو، روستا، مزرعه، شهر، بانک، شهرهای کوچک، بزرگ و استانها میرسد.
بنابراین یک بحثی است که اخلاقی، اجتماعی و اقتصادی است. قرآن هم در این جهت بسیار مایه گذاشته است. خدا علامه مجلسی را رحمت کند، دیشب در جلد 103 بحارالانوار حدیثهایش را میخواندم، درمورد قرضالحسنه بحث مفصلی را در مرآت العقول دارد. من مقداری از یادداشتهایم را خدمت شما میگویم، بحث جالبی برای عموم است.
اول این که بحث این جلسهی ما پنج تا شاخه دارد:
1- قرض دادن
2- قرض گرفتن
3- قرض دهنده چه کار کند؟
4- قرض گیرنده چه کار کند؟
5 – چه طوری قرض بدهم.
اول در مورد قرض دادن: در مورد قرض دادن چند حدیث میخوانم.
2- قرض دادن
قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(ص): «مَنِ احْتَاجَ إِلَیْهِ أَخُوهُ الْمُسْلِمُ فِی قَرْضٍ وَ هُوَ یَقْدِرُ عَلَیْهِ فَلَمْ یَفْعَلْ حَرَّمَ اللَّهُ عَلَیْهِ رِیحَ الْجَنَّهِ»(منلایحضرهالفقیه، ج4، ص15) اگر برادر دینیات به پول نیاز داشت و تو هم میتوانی به او پول بدهی، اگر ندهی «حَرَّمَ اللَّهُ عَلَیْهِ رِیحَ الْجَنَّهِ» خداوند بوی بهشت را بر شما حرام میکند. اگر داری بدهی، گفت: بده! چرا ندادی؟ نظیر این حدیث را در مورد مسکن داریم. اگر یک کسی اتاق خالی دارد و دانشجوی عزیزی که میتواند با دو سه سال درس خواندن پزشک و مهندس بشود، دردی را دوا کند و ما دیگر نیازی به دکترخارجی نداشته باشیم، طبقهی بالای خانهاش هم خالی است، فعلاً هم پسرش تا چهار سال دیگر نمیخواهد زن بگیرد، خوب اتاق خالیاش را به آن دانشجو بدهد تا بنشیند.
حالا بعضیها دلیل دارند و میگویند: دختر بزرگ دارم و نمیتوانم به جوان بدهم. اما شما که گیر این حرفها را نداری، طبقه خالی هست، دانشجو هم دنبال جا میگردد، وظیفه داری به او جا بدهی. حدیث داریم اگر کسی به اتاق خالی نیاز دارد و طرف دارد و نمیدهد خدا روز قیامت به فرشتهها میگوید: شاهد باشید من در روز قیامت به این جا نمیدهم، چون او به محروم جا نداد، اگر اتاق دارید بدهید. وقتی آدم یک ساختمان میسازد، دلش میخواهد سر در ساختمان یک جملهی خیلی جالب باشد. بهترین جاها بهشت است، سر در بهشت این نوشته است: «مَکْتُوبٌ عَلَى بَابِ الْجَنَّهِ الصَّدَقَهُ بِعَشَرَهٍ وَ الْقَرْضُ بِثَمَانِیَهَ عَشَرَ»(کافى، ج4، ص33) اگر وام بدهی هجده تا ثواب دارد، اگر ببخشی دو تا ثواب دارد، چرا؟ چون کسانی که بخشش را میگیرند، ممکن است گدایی عادت آنها شده باشد، حتی اگر زیاد نیازی هم نداشته باشند. فقرایی داریم که وضعشان خوب است، اما گدایی عادت آنها شده است. شغلشان گدایی است. اما کسی که میآید وام بگیرد معلوم است که درمانده است. ثواب قرض دادن از ثواب بخشیدن بیشتر است. و این جمله پلاکارد در سر در بهشت است.
قرآن میفرماید: «لا خَیْرَ فی کَثیرٍ مِنْ نَجْواهُمْ إِلاَّ مَنْ أَمَرَ بِصَدَقَهٍ أَوْ مَعْرُوفٍ أَوْ إِصْلاحٍ بَیْنَ النَّاس»(نساء/114) کارهای نجوا خوب نیست که دو نفر صحبت میکنند و سومی را کنار میزنند. چند جا نجوا خوب است. یک جا تنگ گوشی خوب این است که دو نفر تنگ گوشی صحبت کنند که برای کسانی وام درست کنند. خوب نیست آدم این را علنی بگوید. اگر میخواهید به شخصی پول بدهید، در نجوا بگویید.
پس نجوا بد است جز در چند مورد که یکی از آن «إِلاَّ مَنْ أَمَرَ بِصَدَقَهٍ أَوْ مَعْرُوفٍ» امام صادق ذیل تفسیر میفرماید، معروف چیست؟ معروف این است که قرض الحسنه بدهی. برای قرض الحسنه و تهیه وام، عیب ندارد که با نجوا حرف بزنی. قرض دادن خیلی کار مهمی است، هجده تا ثواب دارد. پلاکارد در بهشت است. اگر کسی بتواند قرض بدهد و ندهد، بوی بهشت نصیب او نمیشود. این مال قرض دادن است.
3- قرض گرفتن
قرض گرفتن: دربارهی قرض گرفتن چهار حدیث بخوانم. اول این که قرض نگیریم، اگر دم در صندوقهای قرض الحسنه و بانکها بایستیم، و از افراد بپرسیم که: آقا شما وام میخواهی برای چه؟ یکی میگوید: واللّه میخواهم طبقهی دوم خانهام را بسازم(خوب نساز) میخواهم روکاری کنم (خوب روکاری نکن) با آجر ساختی، کاهگل هم کردی بس است. میخواهم خانهام راتمام کنم(خوب نکن) میخواهم مدل ماشینم را عوض کنم(خوب نکن) بسیاری از قرضهایی که میکنیم بی خودی است. چه مانعی دارد؟ خانهی هرکس میروی سه رقم میوه جلویت میگذارند، اکثر خانهها اینطوری است. اکثر خانهها هم میگویند: قرض داریم. یک سیب بس است. یک پرتقال بس است. چرا دو رقم میوه میگذاری؟ هیچ مانعی ندارد که یک دانشجو با دمپایی دانشگاه برود و به دانشجوها بگوید: دانشجویان توجه، توجه! من با دمپایی به دانشگاه میآیم ولی اجازه نمیدهم که پدرم از صندوقها وام قرض بگیرد. خیال میکنیم به یک مقداری از وامهایی که میگیریم نیاز داریم، طوری نمیشود. نداشتن عیب نیست، بی پولی عیب نیست. علی بن ابیطالب بی پول بود. ما در کل صد و بیست و چهار هزار پیغمبر، فقط سه پیغمبر پول دار داشتیم. همهی آنها بی پول بودند. بی پولی عیب نیست. سعی کنیم وام نگیریم، اما اگر لازم شد وام بگیریم، حدیث داریم کسی که قرض میگیرد: «کُلُّ ذَنْبٍ یُکَفِّرُهُ الْقَتْلُ فِی سَبِیلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَّا الدَّیْنَ لَا کَفَّارَهَ لَهُ إِلَّا أَدَاؤُهُ أَوْ یَقْضِیَ صَاحِبُهُ أَوْ یَعْفُوَ الَّذِی لَهُ الْحَقُّ»(کافى، ج5، 94) اگر کسی در جبهه شهید شود، خدا همهی گناهانش را میبخشد، جز اینکه اگر بدهکار باشد و وام گرفته باشد، وام و بدهکاری مردم را باید داد. مشغول نماز هستم تا میروم بگویم: «مالِکِ یَوْمِ الدِّینِ»(فاتحه/4) بدهکار میآید، میگوید: فوری پول من را بده. اگر میتوانی در جیبت است، سرنماز بده. اگر نمیتوانی باید نمازت را بشکنی، بروی قرضت را بپردازی، بعد برگردی نمازت را از اول بخوانی. وام را باید داد. این که میگویند: خدا شهید را میبخشد، بله! خدا شهید را میبخشد چون از اهل بهشت است اما بدهی سر جای خود هست. باید قرض گرفتن از روی حساب باشد و اینکه باید پرداخت شود.
قَالَ عَلِیٌّ(ع): «إِیَّاکُمْ وَ الدَّیْنَ فَإِنَّهُ هَمٌّ بِاللَّیْلِ وَ ذُلٌّ بِالنَّهَارِ»(من لا یحضره الفقیه، ج3، ص182) سعی کنید وام نگیرید. کار تولیدی خوب است، سعی کنید وام بگیرید. چرا؟ «فَإِنَّهُ هَمٌّ بِاللَّیْلِ وَ ذُلٌّ بِالنَّهَارِ»، «إِیَّاکُمْ وَ الدَّیْنَ فَإِنَّهُ»: به درستی که وام، «هَمٌّ بِاللَّیْلِ»: یعنی شب که میخوابی و هم و غم تو را میگیرد، و نگران هستی و روز که میشود ذلیل هستی «وَ ذُلٌّ بِالنَّهَارِ» با وام گرفتن شب آدم در هم وغم است. در روز هم ذلیل است، یعنی گردنش پایین است، فقط شما در وقت اضطرار وام میگیری برای این که قالی بخری(خوب زیلو بخر) سفرهی ساده طوری نیست. چقدر جوانهای ما وام میگیرند، وقتی عروس میگیرند، بوق نزنند، این همه آدم عروسی کرد، بوق نزد طوری هم نشد. وام نگیرید.
«لَا تَزَالُ نَفْسُ الْمُؤْمِنِ مُعَلَّقَهً مَا کَانَ عَلَیْهِ دَیْنٌ»(عللالشرائع، ج2، ص528) «لَا تَزَالُ»: دائماً روح مؤمن آویزان است. آدمی که وام میگیرد آویزان است. یعنی احساس میکند وابسته است. امام صادق(ع) فرمود: «خَفِّفُوا الدَّیْنَ فَإِنَّ فِی خِفَّهِ الدَّیْنِ زِیَادَهَ الْعُمُرِ»(أمالى طوسى، ص667) کم وام بگیرید. «خفت»: اگر بدهی شما کم باشد عمر شما زیاد است. یعنی دیگر نگران هم و غم، معلقه و آویزان بودن نیستی. «ذل»: غصه خوردن شب، خوار بودن روز، احساس آویزانی، همه اینها عمرت را کم میکند.
4- حکایت
حضرت علی گوشت فروشی را دید، رفت که از او گوشت بخرد، دید در جیبش پول نیست. (آخر بعضی وقتها آدم فراموش میکند که در جیبش پول بگذارد). من یک وقت در زمان طاغوت، وقتی به تهران میآمدم، لباس نو میپوشیدم. قبایم را عوض کرده بودم، پول در جیبم نبود. وسط راه قم و تهران آمدند که پول بگیرند دیدم من قبایم را عوض کردم و در آن پول نگذاشتم. به راننده گفتم: آقا من را پیاده کن. گفت: چرا؟ گفتم: برای این که من قبایم را درآوردم و فراموش کردهام که در آن پول بگذارم. حالا آمدند پول بگیرند من یادم افتاد که پول ندارم. گفت: حالا عیب ندارد شما مهمان من باش. گفتم: من وارد تهران هم بشوم پول ندارم. یا همین جا پیادهام کن، یا پول کرایه ماشینم را بده. گفت: باشد. پول تاکسی را گرفتم و سر جایم نشستم. حضرت علی رفت که گوشت بخرد دید پول در جیبش نیست. قصاب گفت: بیا چرا نگرفتی؟ حضرت گفت: یادم آمد پول در جیبم نیست. خواهش میکنم، گوشت بگیر، فردا پولش را بیاور. حضرت گفت: عوض این که به شما بگویم فردا پول میدهم، به شکمم میگویم: فردا به تو گوشت میدهم. آخر این درست نیست که آدم پهلوی شکمش این قدر رودربایستی کند، که گردنش را جلوی مردم خم کند. وام نگیرید، تا میشود وام نگیرید. این هم برای وام گرفتن که خدمتتان عرض کردم.
شخصی از دنیا رفت به پیغمبر گفتند: بیا نماز بخوان. تا حضرت آمد نماز بخواند، فرمود: بدهی دارد؟ گفتند: بله. گفت: من نماز نمیخوانم. ببینید بدهیاش را چه کسی میدهد؟ اول روشن شود چه کسی بدهیاش را میدهد بعد من نماز بخوانم. البته این حدیثی نیست که اگر کسی بدهکار است، بر مردهی او نماز نخوانید. اما از این حدیث میتوان فهمید که پیغمبر چقدر به بدهی حساس است و چقدر اسلام حساس است. هر گناهی که آدم بکند اما در جبهه شهید شود، خدا او را میبخشد، اما بدهی را نمیبخشد.
5- ویژگیهای قرض دهنده
قرض دهنده: برادرانی که در بانک، صندوق قرضالحسنه، محاسبات، کسانی که دست اندرکار بده بستان، هستید این بحث را گوش کنید. اول این که آقایی که قرض میدهد اگر ندارد(البته این مال قرضهای شخصی است. یک قسمت قرض برای صندوق است. اگر همهی مردم از پولهای بانکها و صندوقها بردارند بعد بگویند: نداریم. اقتصاد فلج میشود. اگر پول برای مردم است یا خودت باید بدهی، یا ضامنت باید آن را بدهد، او حسابش جداست. اما فرد به فرد یک چیز دیگری است.) من به شما پنج تومان قرض دادم، قرآن میفرماید: «وَ إِنْ کانَ ذُو عُسْرَهٍ فَنَظِرَهٌ إِلى مَیْسَرَهٍ وَ أَنْ تَصَدَّقُوا خَیْرٌ لَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ تَعْلَمُونَ»(بقره/280) اگر بدهکار عسرت دارد و در مضیقه و فشار است «فَنَظِرَهٌ إِلى مَیْسَرَهٍ» صبر کنید تا پولدار شود. اگر کسی به شما وام قرض الحسنه نداد حق ندارم شما را زندان کنم. البته اگر یک وقت قرض کردی رفتی عیاشی کردی، اسراف و تبذیر و ولخرجی کردی، آن حسابش جداست. اما اگر برای یک کار لازم و ضروری قرض کردی، بعد هم بی پول شدی من نمیتوانم چون شما بیپول شدی، شما را زندان کنم.
بد نیست برای قرض دهندهها چند تا حدیث بخوانم. شخصی به نام ابن ابی عمیر که از اصحاب عالی امام صادق(ع) است. آن قدر عالی است که هر حدیثی که ایشان گفت، دیگر وارسی نکنید که حدیثش قوی است یا ضعیف است. گرچه نگوید: از چه کسی است؟ اگر از دو لب ایشان بیرون بیاید صحیح است. آن قدر این مرد بزرگوار است. ایشان مرد بزازی بود که مالش تلف شد و مفلس شد و در خانه نشست، ده هزار تومان از کسی میخواست، بدهکار خانهاش را فروخت و در خانهی ایشان آمد. آمد در را باز کرد. آقا شما ده هزار تومان از ما میخواستی این هم ده هزار تومان شما. این مرد بزرگوار، بزاز، راوی حدیث، پرسید: ده هزار درهم را از کجا آوردهای؟ به شما ارث رسیده است؟ گفت: نه. پس از کجا آوردی؟ گفت: خانهام را فروختم. چون دیدم بدهکار هستم خانهام را فروختم تا بدهکاریام را بدهم. ابن ابی عمیر گفت: به خدا قسم به یک درهم آن نیاز ندارم. اما امام صادق(ع) مولایم فرمودند: اجازه ندهید بدهکار به خاطر بدهی خانهاش را بفروشد. یک درهم آن را میخواهم، اما چون خانهات را فروختی از تو نمیگیرم. اینها تربیت شدگان مکتب امام صادق(ع) هستند، نباید بستانکار به بدهکار فشار بیاورد.
بد نیست یک قصه برایتان بگویم. بدهکار و بستانکار، قرض داده بودند. دینی بود، کسی از کسی طلب داشت، میگفت: طلب مرا بده. بدهکار گفت: فردا طلبت را میدهم. گفت: همین الان باید بدهی. بدهکار گفت: خوب صد تومانش را بگیر، صد تومانش باقی ماندهاش را هم فردا میدهم، گفت: نه دویست تومانش را باید با هم بدهی. بدهکار بلند شد و خانهی امام صادق آمد و گفت: خدا با این اصحابت پدرت را بیامرزد. یکی از طرفداران و شیعیان شما از من طلب دارد، پدر ما را درآورد. بدهکار شکایت بستانکار را به امام صادق کرد. همینطور که امام صادق نشسته بود گوش میداد، بستانکار آمد وگفت: سلام علیکم، به ایشان چه کردی؟ گفت: آقا کاری نکردم. از او طلب دارم، میگوید: برو فردا بیا. من هم نمیروم فردا بیایم. حرف مرد یکی است، باید بگیریم، الان هم بگیرم، باید تا یک قران آخرش را هم بگیرم. امام صادق دید این آدم پر رویی است، گفت: آقا، حقم را میخواهم. امام گفت: حقت است اما حق را هم نمیشود اینطوری گرفت. فرمود: قرآن خواندی؟ گفت: بله قرآن خواندم.
فرمود این آیه چیست؟ «وَ یَخافُونَ سُوءَ الْحِساب» (رعد/21) مردان مؤمن از بد حسابی خدا میترسند، مگر خدا بد حساب است؟ فرمود: دیگر تفسیرش را نمیدانم. گفت: بله کسانی که در دنیا از مردم بستانکار هستند(قرض دهنده) کسانی که مثل شما سخت میگیرند، خدا هم در روز قیامت به اینها سخت میگیرد. شما اگر خیلی میخواهی سخت گیری کنی درجوانیات سخت گیری کن. من چهار سال است مقیم تهران شدم. حساب کردم در این چهار سال که بعد از انقلاب به تهران آمدم، حدود 2400 ساعت جوانیام در ماشین گذشته است. بعد حساب کردم چند ساعت برابر این است که بنده میتوانم کتاب مطالعه کنم. یک خورده روی دقیقههای عمرت فکر کن. دقیقههایی که ما پای فیلم مرادبرقی نشستیم، چند برابر دقیقههایی است که آمریکا صرف ساختن آپولو کرد؟ 4 ساعت جوانیت میرود باکت نیست اما در این یک قران، دو ریال باک داری؟ اگر کیسهات سوراخ باشد و در آن پول بریزی، از کیسهات میریزد و تو حتما آن را میدوزی، اما عمرت سوراخ شده و تو عین خیالت نیست. از عمر خودت غافل هستی، در عمرت سخت گیری کن ولی با مردم سخت گیری نکن. قرض دهنده نمیتواند بدهکار را زندان کند. کسانی که در دنیا سخت بگیرند، خدا هم به آنها سخت میگیرد. البته در مال خودت سخت گیری نکن و در مال بیت المال سخت گیری کن. نگو حالا خودکار اداره است عیب ندارد، نخیر عیب دارد.
6- حکایت
امیرالمؤمنین از بیت المال جنس آورده بودند، یک بچهی کوچک یک چیزی دندان گرفت، امیرالمؤمنین تا آن را دید، دوید تا بگیرد. بچه که دید امیرالمؤمنین میدود آن هم دوید. امیرالمؤمنین رئیس حکومت اسلامی دنبال بچه میدود. زشت است تو رئیس حکومتی هستی، دنبال بچه میدوی؟ چه کار میکنی، زشت است. فرمود: آخر مال بیت المال دستش است. گفتند: برای بیت المال هم باشد، یک دانه سیب که به بچه میرسد. فرمود: میرسد ولی آخر از همه به او میرسد. این اول از همه برداشت. در بیت المال تا میتوانید سخت بگیرید، اما در مال شخصی سخت نگیرید.
حدیث داریم روز قیامت افرادی با صورتهای نورانی در آسایش مطلق هستند. میپرسند آیا اینها پیغمبر هستند؟ آیا اینها شهدا هستند؟ نه پس چرا اینها این قدر صورت هایشان نورانی است؟ حضرت فرمود: اینها کسانی هستند که به برادر دینی خود وام و قرض میدهند. میگویند: این پنج تومان باشد هر وقت داشتی آن را بپرداز. یک کاری میکنند که هم و غم و معلقه نداشته باشی.
پیغمبر فرمود: اگر کسی به کسی قرض بدهد و بگوید: هر وقت داشتی بده. فرشتهها به او صلوات میفرستند، این برای قرض دهنده است. «من أقرض ملهوفاً» (بحارالانوار/ج73/ص368) اگر کسی به یک آدم مستضعف پول بدهد، بعد هم اذیتش نکند، بگوید: هر طور که میخواهی بدهی، خدا همهی گناهانش را میبخشد. حدیث داریم: اگر کسی وام بدهد و آسان بگیرد روز قیامت از پل صراط راحت رد میشود. قرض دهندهها سعی کنید طرف را تحقیر نکنید. خوب میخواهی چه کنی؟ میخواهی داماد بشوی (به تو چه) پول که مال تو نیست، شما بگو ضامنت چه کسی است، میخواهی چه کنی؟ به تو ربطی ندارد. چنین پز میدهد، ژست میگیرد، آقا وام میدهید. اینطوری وام بدهید. خوب احوال شما چطور است. تو بیپولی، بنده هم بیپول هستم. منتها تو ایستادی، من نشستهام. یک وقت خیال نکنی شما بدبخت هستی، نه بنده هم قرض کردم. حالا تو هم یک دفعه قرض کن. ان شاءاللّه مبارک است. وقتی میخواهد برود از پشت میز بیرون بیا، دو سه قدم بزن، چون کسی که میآید قرض بگیرد خوار میشود، اما شما باید خواریاش را با بدرقه از بین ببری.
یک آدمهایی عقدهای هستند. ما یک وقت یک جایی رفتیم دیدیم یک کسی روی دماغش یک کلاه گذاشته است، یک چوب هم دست گرفته و در مستراح نشسته، چند آفتابه هم دستش است. هرکس که میآید برود. چوب را بلند میکند، میگوید: آن آفتابه را بردار. میگوید: آن یکی را بردار. ما هرچه نگاه کردیم. آفتابهها یک شکل است، اما میگوید: آن یکی آفتابه را بردار. ما گفتیم: این چه دردی دارد؟ فهمیدیم که این میخواسته رئیس بشود. نتوانسته است، ولی بالاخره در این جا رئیس شده است. آقاجان اگر به یک کسی وام میدهید خوارش نکنید. حالا اگر میبینی پر از عرق شده است، تحویلش بگیر.
یکی پیش پیغمبر آمد، شروع به لرزیدن کرد. یک مرتبه حضرت فرمود: چه شده من هم مثل تو شدم. آقای قرائتی خیلی دلم میخواهد شما را ببینم، نه آقا ما هم مثل شما هستیم، بنده را میشناسی، بنده از ترس پشه، در پشه بند میروم. آقا مگر ما چه کسی هستیم که از دیدن من خوشحال شدی. هیچ کس، بعدش هم هیچ کس، حالا هم هیچ کس.
آقایی که وام میدهی مواظب باش کسی که میآید وام بگیرد، او را کوچک نکنی. من سراغ دارم صندوق قرضالحسنهای که کسی به آن جا رفت و صحبت کرد جوابش را ندادند. گفت: آقا چرا جواب ندادی؟ گفت: سلام نکردی. من رفتم گفتم: آقا به تو چه که سلام نکرد. البته حدیث داریم هرکس وارد شد سلام کند. ولی حالا اگر کسی سلام نکرد تو چرا اینطوری برخورد میکنی؟ تحقیر نکنید، منت هم نگذارید، این هم برای قرض دهنده بود.
اما بیایم سراغ قرض گیرنده: «السُّرَّاقُ ثَلَاثَهٌ مَانِعُ الزَّکَاهِ وَ مُسْتَحِلُّ مُهُورِ النِّسَاءِ وَ کَذَلِکَ مَنِ اسْتَدَانَ دَیْناً وَ لَمْ یَنْوِ قَضَاءَهُ»(تهذیبالأحکام، ج10، ص153) امام صادق فرمود: سه رقم دزد داریم، (یک رقم آن را مردم میدانند که همان دزدهای معمولی هستند.) اما سه رقم دزد داریم:
1- «مَانِعُ الزَّکَاهِ» کسی که زکات مالش را ندهد، دزد است.
2 – «مُسْتَحِلُّ مُهُورِ النِّسَاءِ» کسی که مهر زنش را ندهد دزد است.
3- «وَ کَذَلِکَ مَنِ اسْتَدَانَ دَیْناً» کسی که وام بگیرد، نیت پرداخت نداشته باشد، دزد است.
یک کسی گفت: این جا وسط زمین است. بعد گفتند: به چه دلیل؟ گفت: برو ببین چه کسی میآید مترکند؟ کسی که وام بگیرد در فکر پرداخت آن نباشد. کسی که مهر خانمش را ندهد. کسی که زکات مالش را ندهد، اینها دزد هستند. حدیث است کسی که پول مردم را میتواند بدهد و نمیدهد. تاریخ چک را یک روزی میزند که به جمعه برسد، صفرهای چک را یک طوری مینویسد که به بانک برود و برگردد حدیث داریم که پیغمبر فرمود: «مَنْ یَمْطُلْ عَلَى ذِی حَقٍّ حَقَّهُ وَ هُوَ یَقْدِرُ عَلَى أَدَاءِ حَقِّهِ فَعَلَیْهِ کُلَّ یَوْمٍخَطِیئَهُ عَشَّارٍ»(منلایحضرهالفقیه، ج4، ص15) کسی که مال مردم را نگه دارد، کسی که میتواند پول مردم را بدهد و نمیدهد «فَعَلَیْهِ کُلَّ یَوْمٍخَطِیئَهُ عَشَّارٍ» هر روزی گناه دزد بیابانی را برایش مینویسند. قدیم دزدهایی سر گردنه بودند به آنها میگفتند: عشّار. یک به ده میگرفتند و رها میکردند. هر چیزی داری یک دهم آن را بده و برو. «عَشَّارٍ»، عشر بگیر، باج بگیر. «مَنْ یَمْطُلْ عَلَى ذِی حَقٍّ حَقَّهُ وَ هُوَ یَقْدِرُ عَلَى أَدَاءِ حَقِّهِ» یعنی دارد بدهد ولی تفره میرود. از این حدیث میگذریم، شک کردم چه طوری باید ترجمه کنم. امام صادق فرمود: کسی که مال مردم را برداشته میتواند بدهد و نمیدهد، نسیه گرفته است، قرض گرفته است، میتواند بدهد ولی نمیدهد، در روز قیامت خداوند 500 سال او را روی پا نگه میدارد. بعد هم منادی صدا میزند: «هَذَا الظَّالِمُ الَّذِی حَبَسَ عَنِ اللَّهِ حَقَّهُ»(کافى، ج2، ص367) این ظالمی است که مال مردم را متوقف کرد. بگذارید مال مردم در جریان بیفتد. شما که از صندوق و بانک پول میگیرید بپردازید تا آنها دلگرم بشوند.
7- حکایت
یک حدیث شیرین هم برایتان بخوانم. یک کسی از کفار پول گرفت بعد هم به مکه رفت، امام صادق را دید به امام صادق گفت: من از فلان کافر وام گرفتم، حالا به زیارت آمدم، میخواهم همین جا بمانم و پولش را ندهم. امام صادق فرمود: از مکه برگرد پول کافر را هم بده. نمیشود پول کافر را هم نداد، قرض کردی باید پرداخت کنی. بله یک وقت کافر طاغوت است و میشود مالش را مصادره کرد. اما نمیشود گفت: وام بده و بعد کلک زد. میشود گفت: آقا اعدام میکنم، مالت را هم مصادره میکنم. اما اگر گفتی: وام، باید مالش را به او بدهی. بعضی کارها نامردی است. زن بد راه میشود طلاق دارد. (اگر به هیچ نحوی آشتی کردن فایده نداشت، خیلی خوب جدا شوند. اما نمیشود آن موقع که طلاقش دادی نان و گوشت و آب را قطع کرد.) اگر اعدامی شب مریض شد باید او را به دکتر برد، آمپولش هم زد گرچه میخواهد فردا صبح اعدام شود.
بعضی چیزها نشانه مردانگی است. امیرالمؤمنین(ع) ضربت خورد. ابن ملجم قاتلش را گرفتند. شیر آوردند گفت: مقداری از آن را به ابن ملجم بدهید. گفتند: او قاتل است. فرمود: قاتل هست، مفسد فی الارض هست اما امشب مهمان ما است. آدم باید شرف داشته باشد، مرد باید باشد. جنگهای دوره ما، جنگهای در دنیای علم و صنعت، جنگها جنگ مردانگی نیست. همین طور یک شیرخوارگاه را میزند، یک هواپیمای مسافربری را میزند اینها که مردی نیست، مرد این است که جلو بیاید.
از کافر وام گرفته بود. رفت مکه بماند، اما امام صادق(ع) فرمود: برگرد وام کافر را بده، این هم مال قرض گیرنده بود که خدمتتان عرض کردم.
اما نحوهی قرض گرفتن: دربارهی نحوهی قرض باید بگویم که از وام غافل نشوید. پولهایی که در خانه دارید و زیر فرشها گذاشتهاید، در بیاورید و در صندوقهای قرضالحسنه بگذارید. من هفتهی گذشته گفتم: یک برگ زرد در دریا کشتی صد مورچه میشود. این ده تومان ده تومانها جمع که شود، پول بسیار زیادی خواهد شد.
روستایی بوده که خانوادهای که در آنجا زندگی میکردند تا دو سال پیش شیر برای خوردن نداشتند، اما چند روز پیش دو کامیون ماست به جبهه فرستادند، چرا؟ به خاطر این که چند گاو به اینها قرض داده شده است. جوانی آمد و گفت: دیشب از خواب پریدم از خوشی خوابم نمیبرد. چه شده است؟ الحمدلله با هزار تومان وام گرفتن من صاحب خانه شدم. از تشریفات کم کنیم، دیگران را راه بیندازیم. پول را حفظ کنید. بعضی از رانندگان تاکسی، پولها را لوله میکنند، مثل سیگار در سوراخهای ماشین میکنند، مچاله میکنند. بعد در بانک باید اسکناسهای از رده خارج را بسوزانند. هر اسکناسی که باید خارج برود دوباره چاپ شود یا در داخل دردسر دارد، پول را حفظ کنید. در خانه پول نگه ندارید. بگذارید از پول شمادردی دوا شود.
از قرضالحسنه عقب نمانید. آیهی قرضالحسنه این است، قرآن میفرماید: «مَنْ ذَا الَّذی یُقْرِضُ اللَّهَ قَرْضاً حَسَناً فَیُضاعِفَهُ لَهُ أَضْعافاً»(بقره/245) من از این آیه خیلی تعجب کردم برایم تازگی داشت. خدا میگوید: کیست که به خدا قرض بدهد. بچه شما از خود شما است، به او خانه میدهی، جهیزیه میدهی، موتور، ماشین، همه چیز به او میدهی، بعد میروی میگویی: که یک قندان قند به من قرض بدهید. بعد میگوید: نمیخواهم. چقدر باید خدا این جمله را پایین بیاورد تا خدا از ما وام بگیرد؟ مملکت است. اگر یک آدم عادی بگوید: وام بده، ما به او وام ندهیم، اما کسی که رئیس مجلس، رئیس دولت، رئیس جمهور است و در خانه شما بیاید بگوید: یکی، دو هزار تومان به من وام بدهید، میگوید: حتماً به او میدهم. بعد اگر امام به شما پیغام داد گفت: سلام من را به فلانی برسان، بگو: به من دوهزار تومان وام بدهید، دیگر هر طوری باشد برایش درست میکنی. اگر شخص امام زمان پیغام داد، پیراهنت را میفروشی برای امام زمان وام درست میکنی، اگر رسول خدا گفت. . .
این جا خدا میگوید: به من وام بدهید. یعنی وام دادن به خلق خدا، وام دادن به خداست. خیلی جمله عاطفی است. خدایی که عالم هستی و خالق هستی است، میگوید: به من وام بدهید بعد هم میگوید: «قَرْضاً حَسَناً» قرضالحسنه چیست؟ (حالا ما در مورد قرض الحسنه صحبت میکنیم) فردا تلفن نکنند بگویند: آقای قرائتی تو که خودت پای تلویزیون گفتی بیا، خودت عمل کن. بعضی چیزها را من نمیتوانم عمل کنم، چون پول ندارم. ما زندگیمان همان زندگی آخوندی قدیم است، با شانزده سال پیش فرقی نکردیم. بند به حقوقی هستیم که از قم به ما میدهند.
یک امتحان هوش بکنم. اگر به کسی ببخشی چند ثواب است؟ ده ثواب دارد. اگر به کسی قرض بدهیم چند ثواب است؟ هجده ثواب دارد. حالا یک زرنگی یادتان بدهم. آقایی که به کسی قرض دادی، اگر وضعت خوب است به غیر از صندوق قرضالحسنه، وام فردی به کسی دادی و آن فرد ندارد بدهد، تو که هجده ثواب بردی، حالا هم ببخش، در این صورت بیست و هشت ثواب میشود.
حالا بد نیست من برایتان یک لطیفه بگویم، حدیث داریم که هرکس از اول تا آخر قرآن بخواند، خدا یک دعایش را مستجاب میکند. من وقتی حدیث را خواندم، ماه رمضانی بود از اول قرآن تا آخر قرآن که خواندم، گفتم: خوب طبق قول امام صادق ما یک دعای مستجاب داریم چه دعایی کنیم؟ فکر کردم کدام دعا خیلی مهم است؟ دیدیم همهاش خوب است. دو سطر به آخر مانده بود قرآن خواندنم را نگه داشتم، یک چند دعایی کردم، دعا که تمام شد دو سطر آخر را هم خواندم، قرآن تمام شد. گفتم: یک دعای مستجاب داریم، دعای مستجاب این است که دعاهای چند دقیقه قبل من را مستجاب کن. چون هرچه فکر کردم در انتخاب این که کدام دعاها خوب است چیزی پیدا نکردم.
بنابراین اگر شما مال شخصیات را وام دادی، هجده ثواب داری. حالا اگر یک پسر مسلمانی، یک دختر مسلمانی قرض کرده و نمیتواند بدهد، حالا که شما هجده ثواب کردی، پول آن را ببخش، ده تای دیگر هم ثواب بکن.
قرضالحسنه چیست؟ این است که همین شب عیدی همین کار را بکنید. یک نامه بنویسید کهای برادر! دیشب قرائتی بحثی داشت، من برای سلامتی امام زمان و رهبر عزیز انقلاب و رزمندگان اسلام و. . . اینقدر تومانی که از تو گرفتم به تو بخشیدم. اگر وضعتان خوب است، ببخشید.
8- شرایط مال
قرض الحسنه چند شرط دارد:
1- از حلال باشد چون: «لَا یَقْبَلُ اللَّهُ تَعَالَى صَلَاهً بِغَیْرِ طَهُورٍ وَ لَا صَدَقَهً مِنْ غُلُولٍ»(عوالیاللآلی، ج1، ص155) حدیث داریم برد و باخت میکند، برنده میشود چهار تومان از آن را به فقیر قرض میدهد.
2- بی عیب باشد، یک چیزی که میخواهید بدهید خوبش را بدهید.
3- به آبرومندها بدهید.
4- منت نگذارید.
5- بی ریا باشد و «قربه الی اللّه» وام بدهید.
6- به کسی نگویید که فلانی از من قرض گرفته است، آبروی طرف را نبرید.
7- وامی که گرفتی برایت بزرگ نباشد. «ولا تمنن تستکبر» یعنی وام که میدهی از پارسال تا حالا به چند نفر وام دادیم، کارخوبت را کوچک بشمار، زیاد که پنداشتی غرور تو را میگیرد.
8- وام دهنده را ذلیل نکن
9- سریع وام بده، گاهی وقتها به بعضی از صندوقها میروی تا وام بگیری، مثل قضاوت زمان شاه میشود. گفت: زمستان برفهایش را منزل همسایه ریخت. وسط ماه مرداد به خانهی همسایه رفتم و شکایت کردم. قانون آمد که برفهایش را بردارد و بیرون ببرد. گفتم: برو خدا پدرت را بیامرزد، برفها خودش آب شد. گاهی وقتها کسی که میخواهد وام بگیرد به قدری طفره میرود که بیچارهاش میکنند.
خدا قیامت دارد و قیامت بهشت دارد. سردر بهشت پلا کاردی است که خدا انتخاب کرده است و آن پلاکارد در مورد مسئله وام است. حالا کسانی که وام ندارند دیگران آبرویشان را گرو بگذارند و بدانید که یک زمانی خیر خواهید دید.
9- خاطره
طلبهای از دوستان پیش من آمده بود، میگفت: ماشینی گیر کرده بود، رفتم که آن را بکسل کنم طناب نداشتیم، عمامهام را طناب کردم، ماشین را نجات دادم. عمامهام هم سیاه شد و خراب شد، بدون عمامه یک مدتی رفتم تا به عمامه رسیدم، بعد میگفت: چند شب پیش، خودم گیر کردم عمامه سرم نبود ماشینی آمد دیدیم طناب نداریم، بعد به خانمش گفت: یک چیزی دیگر روی سرت بینداز، چادرت را به من بده تا طناب کنم. اگر دردی را دوا کنید، خدا هم دردتان را دوا میکند. بیایید شب عیدی هرچه میتوانید کار خیر بکنید.
همدیگر را ببخشید، با هم آشتی کنید. به رزمندگان دعا کنید، نماز جمعه را شور بدهید. عیادت بیماران به خصوص مجروحین بروید. از پرستاران و دکترها تشکر کنید، قرض بدهید. اگر برای صندوق و دولت است، حتماً آن را پس بدهید، اگر برای خودت است و وضعت هم خوب است میبینی طرف مقابل نمیتواند بدهد تو هم ببخش. دگمه توی دنیا خیلی است تو یک دگمه را فشار بده، خدا صدها دگمه را فشار میدهد.
خدایا، خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگه دار.
«والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته»