غم و شادی – 1
موضوع بحث: غم و شادی 1
تاریخ: 23/8/64
بسم الله الرحمن الرحیم
1- منزلت حضرت زهرا
یکی از پرستارها حضرت فاطمه(س) بود. چون در حدیث میخوانیم یک روز رسول الله(ص) در حالی به منزل آمدند که ضربهی شمشیر خورده بودند و حضرت فاطمه(س) خیلی تلاش کرد که جلوی خونریزی را بگیرد، هرچه تلاش کرد موفق نشد. حصیری در خانه بود. حضرت زهرا آن حصیر را آتش زد و خاکستر حصیر را خمیر کرد و روی آن زخم گذاشت. یک بار دیگر حضرت زهرا آبی آورد برای اینکه خون پدر را بشوید که پیغمبر(ص) فرمود: «فِدَاهَا أَبُوهَا»(المناقب، ج3، ص343) یعنی فدای تو دختر خوبم بشوم. فاطمه(س) در سه کلمه خلاصه میشود: دختر نبوت، همسر ولایت، مادر امامت. خداوند به خاطر فاطمه(س) فرمود: «إِنَّا أَعْطَیْناکَ الْکَوْثَرَ»(کوثر/1)
شخصی خیلی پسر داشت. به پیغمبر(ص) متلک میانداخت و می¬گفت: پیغمبر(ص) پسر ندارد. آدمی که پسر ندارد از دنیا میرود و سلسهاش خاموش میشود. دختر هم جز بچه آدم حساب نمیشود. خلاصه او را بسیار تحقیر کرد. میگفت: دختر چیزی نیست. او یک دختر است و تو تنها میمانی. آیه نازل شد: «إِنَّ شانِئَکَ هُوَ الْأَبْتَرُ»(کوثر/3) آن کس که پسر دارد بی عقبه است. «إِنَّا أَعْطَیْناکَ الْکَوْثَرَ» ما به تو کوثر دادیم. به کسی که دختر دارد، خیر کثیر میدهیم. ولی آن کسی که 10 پسر دارد و به پسرهایش مینازد را بی نام و نشان میکنیم. با همان یک دختر ما به تو نام و نشان میدهیم و تو را به همه جا میرسانیم و با داشتن ده پسر نام و نشانت را قطع میکنیم.
فاطمه(س) کسی است که پیغمبر(ص) دستش را میبوسید. وقتی پیغمبر(ص) میخواست به جایی برود، با آخرین کسی که خداحافظی میکرد فاطمه(س) بود. فاطمه(س) کسی است که در غمها و شادیها همراه پدرش بود. مادرش خدیجه(س) بود. تربیت زینب را خود به عهده داشت. تربیت پسرش حسین(ع) را خود بر عهده داشت. حتی یک لحظه هم من را ناراحت نکرد. در حمایت از رهبری و زن و مرد، خطبههای جالبی میخواند. باید به وجود یک چنین زنی افتخار کرد.
2- دنیا غم و شادی را با هم دارد
در بحث غم و شادی باید به چند نکته دقت کنیم:
دنیا جای خوشی نیست. خیلیها دست و پا میزنند که در این دنیا خوش باشند.
نوش و نیش جهان که پیش و پست است *** در دم و دم یک مگس است
کل جهان یا شادی و یا غم است. یا خوشی است، یا ناخوشی است. زنبور عسل هم مگسی است که از یک سمت نیش میزند و از یک سمت عسل درست میکند. شاعر میگوید: کل جهان یا نوش است یا نیش است و خداوند این عصاره نیش و نوش را در یک مگس جمع کرده است. دنیا همین است. حضرت امیر(ع) میفرماید: «دَارٌ بِالْبَلَاءِ مَحْفُوفَهٌ»(نهجالبلاغه، 226) همه میگویند چه وقت تمام میشود؟ چه وقت میشود راهنمایی تمام شود؟ چه وقت میشود دبیرستان تمام شود؟ چه وقت میشود دانشگاه تمام شود؟ همه چه وقتها میشود، آخرش باز هم آدم میگوید: چه وقت میشود؟ یعنی این پنبه را از گوش برداریم که خدا در قرآن از یک جهانی وعده داده است که در آنجا غصه نیست. «لا یَمَسُّهُمُ السُّوءُ»(زمر/61) آنجا غصه نیست. خیلیها هستند میگویند: فلانی خوش است. میگوییم: پهلویش بنشین، ببین خوش است یا ناخوش است. عیب ما این است که تلخی را میبینیم و شادی یادمان میرود. یعنی اگر 29 شب سحری بخوریم و روزه بگیریم، نمیگوییم: توجه! توجه! من 29 شب سحری خوردم و روزه گرفتم. اما اگر یک شب سحری نخوریم، میگوییم: ما امشب سحری نخوردیم. خصلت انسان این است. بعضیها مثل مگس هستند. همه جای بدن سالم است و یک جای بدن زخمی است، مگس تنها روی آن جای زخمی مینشیند. بلندش میکنی باز میاید و روی زخم مینشیند. یعنی خاصیت مگس این است که میآید و روی زخم مینشیند. وضع بشر این است که تلخیها یادش میماند و خوشیها از یادش میرود.
چند دقیقه پیش ما را بردند و اتاقی را به ما نشان دادند و گفتند: این آقایی که اینجاست «مری» ندارد. یعنی دهان و معده دارد ولی لولهای که غذا را از دهان به معده میبرد را ندارد. ما در عمرمان نگفتیم که خدا را شکر که ما مری داریم. ما از یک سری نعمتها غافل هستیم ولی یک سری چیزها در چشممان است. باید بدانیم دنیا جای خوشی نیست. باید بدانیم خیلیها از ما بیشتر غصه خوردهاند. فاطمه(س) 9 سال در خانه شوهر بود ولی در این 9 سال جز غصه چیزی ندید. به زمینی که به دریا نزدیکتر است، موج بیشتری میخورد. کسانی که به خدا نزدیکتر هستند، سختی بیشتری دارند. الان بیشترین سختی را حضرت مهدی(عج) دارد.
3- سختیها انسان سازند
باید توجه داشته باشیم که سختیها باعث رشد میشود و شخصیت ما را میسازد. اگر جنگ نبود ما چنین عزتی نداشتیم. جوانان زیادی شهید شدند. گرچه بسیار تلخ بود اما عزتی که الان ایران دارد با عزت سال اولش فرق میکند. قدرت الان ایران با سال اولش فرق میکند. ایثار مردم شکوفا شده است. یعنی جنگ تلخیهایی دارد و شیرینیهایی هم دارد. تعادل بین حزن و شادی کار خیلی مهمی است. اگر حزن آدم بر شادیاش غلبه کند، یک آدم عقدهای میشود. بدبین و گرفته میشود و نشاط ندارد. اگر حزن پیروز بشود، انسان و جامعه فلج میشوند. اگر شادی پیروز بشود، انسان یک آدم عیاشی میشود. هوس باز و اهل لهو و لعب و شادی میشود. باید بین حزن و شادی تعادل وجود داشته باشد. ما باید از این جهات دقت کنیم.
بعضیها میگویند: خوشا به حال فلانی که شاد است. «لَا خَیْرَ فِی لَذَّهٍ بَعْدَهَا النَّار»(منلایحضرهالفقیه، ج4، ص392) لذتی که بعد آن آتش باشد، خیری در آن نیست. اگر خواسته باشیم بدانیم فلانی خوش است یا ناخوش است، باید صبر کنیم، در روز قیامت معلوم شود. میگویند: آقا منبرت چطور بود؟ میگوید: صبر کن و ببین که اثرش چیست؟ شادی و غم را باید آخر حساب کرد. تا یک نفر پول زیادی دارد، نگوییم: خوشا به حال او! اگر یک کسی محروم است، نگوییم: او بدبخت است. باید صبر کنیم تا جاوید شاهها را با مرگ بر شاهها قاطی نکنیم. بالاخره بدانیم شاه برنده بود یا بازنده بود؟ میگویند: جوجه را باید آخر پاییز شمرد.
4- عیار شخصیت
اگر انسان شاد است به خاطر این است که خدا به او توفیق داده است. الحمدالله که خط امام حاکم شد. الحمدالله که با خدا رابطه دارم. الحمدالله که سواد دارم. اگر انسان به خاطر نعمتهای الهی شاد بود، توفیق دارد. انسان باید بداند که برای چه شاد میشود؟ چون هرکجا شاد شدیم و هرکجا غصه خوردیم نرخ ما همان مقدار است. اگر شما با صد تومان شاد شدی، نرخ شما صد تومان است. اگر با 10 هزار تومان شادی شدی، نرخ شما 10 هزار تومان است. شادی و غم میزان ارزش انسان است. ببین به چه چیزی شاد میشوی؟ چه چیزی شما را منحرف میکند؟ هرکجا افتادیم نرخ ما همان جا است. خدا سایهاش را از سر من کم نکند، ایشان دیروز پول بستنی ما را داد. یعنی طرف با پول یک بستنی زمین میخورد. من دیگر با ایشان حرف نمیزنم. مگر چه میشود؟ دیروز در اتاقش رفتم، به من محل نگذاشت. یعنی با یک برخورد سقوط میکند. ارزش هر انسانی به مقدار ظرفیت اوست. یک وقت آدم غصه میخورد که چرا گناه کرده است؟ غصه میخورد که چرا استعدادهایش تباه شده است؟ غصه خوب است به شرطی که این غصه و حزن به جایی نرسد که همهاش بنشیند و غصه بخورد. چون گاهی وقتها آدم 10 تومان گم میکند و همینطور میایستد و گریه میکند. خوب این 20تومان میشود. چون 10 تومان گم کردهای و 10 تومان هم معطل شدهای. نباید غصه به جایی برسد که مضر باشد، یعنی حالت حزن آدم زیاد بشود. حزن و غصه برای عمر بسیار خوب است. باید برای اینکه چرا دیگران ندارند، غصه بخورم. برای اینکه من در ماشین هستم اما دیگران زیر باران هستند، غصه بخورم. بنده کشاورز نیستم، اما غصه بخورم که چرا باران نیامده است. غصه بخورم برای اینکه چرا باید در مملکت ما این قدر بیسواد باشد؟ غصه بخورم که چرا مسلمانها در یک سری چیزها جلو نیستند؟ غصه بخورم که چرا جامعه آلوده شده است. این غصهها، غصههای ارزش داری است.
«لِکَیْلا تَأْسَوْا عَلى ما فاتَکُمْ»(حدید/23) اگر یک تکه از دنیا از دستتان رفت، غصه نخورید. رئیس بودی، معاون شدی. خوب معاون باش! هرچه میخواهی باش. مثل مامور بانک باشید. به مامور بانک میگویند: امروز در این باجه باش و10 میلیون بده، غصه نمیخورد. فردا میگویند: در آن باجه باش و10 میلیون بگیر، شاد نمیشود. چه پول دادن و چه پول گرفتن همهاش وظیفه است. اگر معتقد باشیم که «مَتاعُ الدُّنْیا قَلیلٌ»(نساء/77) کمتر غصه میخوریم. همانطور که از لحاظ مالی، بعضیها بی پول هستند و باید با انفاق کمکشان کرد. بعضیها هم محزونند و باید دلشان را بدست آورد.
امام رضا(ع) میفرماید: «مَنْ فَرَّجَ عَنْ مُؤْمِنٍ فَرَّجَ اللَّهُ عَنْ قَلْبِهِ یَوْمَ الْقِیَامَهِ»(کافى، ج2، ص200) اگر مسلمانی را خوشحال کنید، روز قیامت خدا شما را خوشحال میکند. حدیث داریم روز قیامت وجود شادی نزد شما میآید. به او میگویید: چه کسی هستید؟ میگوید: من آن شادی هستم که شما در دنیا، فلانی را شاد کردی. آن عمل تو را در اینجا نجات میدهد و فرشته نجات تو میشود. در بحار الانوار جلد 71، حدیث داریم که خداوند کمالاتی را برای بعضی ذخیره کرده است و یکی از کمالات و الطافی که ذخیره کرده است، برای افرادی است که مشکل مردم را حل میکنند. پیغمبر(ص) میفرماید: «مَنْ رَدَّ عَلَى قَوْمٍ مِنَ الْمُسْلِمِینَ عَادِیَهَ مَاءٍ أَوْ نَارٍ أُوجِبَتْ لَهُ الْجَنَّهُ»(بحارالأنوار، ج71، ص339) اگر آبی، آتشی جایی را خراب کند و شما طرف را نجات بدهید، خدا بهشت را بر شما واجب میکند.
5- اهمیت شاد کردن دیگران
امام کاظم(ع) میفرماید: «مَنْ سَرَّ مُؤْمِناً فَبِاللَّهِ بَدَأَ وَ بِالنَّبِیِّ(ص) ثَنَّى وَ بِنَا ثَلَّثَ»(بحارالأنوار، ج71، ص793) اگر مومنی را با عملی شاد کنی، خدا و رسول خدا و امام را شاد کرده¬ای و این خیلی ارزش دارد. «وَ بِالنَّبِیِّ ص ثَنَّى وَ بِنَا ثَلَّثَ» امام صادق(ع) فرمود: «مَنْ قَالَ لِأَخِیهِ مَرْحَباً کَتَبَ اللَّهُ لَهُ مَرْحَباً إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَهِ»(مصادقهالإخوان، ص78) اگر به کسی رسیدی و به او آفرین گفتی و او را شاد کردی، خداوند در روز قیامت میفرماید: «مَرْحَباً» من هم تو را شاد میکنم. این دنیا بازار است مواظب باشید. لحظه به لحظه میتوانید با لبخندتان، با برخوردتان و با کمکتان سود جمع کنید. پیغمبر(ص) فرمود: «مَنْ أَدْخَلَ عَلَى مُؤْمِنٍ فَرَحاً فَقَدْ أَدْخَلَ عَلَیَّ فَرَحاً وَ مَنْ أَدْخَلَ عَلَیَّ فَرَحاً فَقَدِ اتَّخَذَ عِنْدَ اللَّهِ عَهْداً وَ مَنِ اتَّخَذَ عِنْدَ اللَّهِ عَهْداً جَاءَ مِنَ الْآمِنِینَ یَوْمَ الْقِیَامَهِ»(فقهالرضا، ص373) هرکس مومنی را شاد کند، رسول خدا را شاد کرده است. کوچکها چون ضعیف ترهستند، نیاز به شاد کردن بیشتری دارند. روایت داریم که پیغمبر(ص) فرمود: در بهشت جایی است که به آن(دارالفرح) میگویند. در این منطقه کسی وارد نمیشود، مگر کسی که بچهها را شاد کند. من یادم میآید که بعضی از پیرمردهای کاشان وقتی راه میرفتند در جیبشان شکلات بود. در کوچه که بچهها را میدیدند، نفری یک شکلات به آنها میدادند. البته آن روز شکلات ارزان بود. حقوقها هم این قدر کم نبود. اما اگر کسی بخواهد، میتواند با لبخند و کلماتش کسی را شاد کند. بچهها را شاد کنید. دختر بچهها را بیشتر شاد کنید. حدیث داریم پدر که چیزی را در خانه میبرد اول به دخترها بدهد و بعد به پسرها بدهد.
6- شیوه برخورد رسول اکرم با کودکان
پیغمبر(ص) بچهها را در کوچه میدید و بغل میکرد. وقتی که بزرگ میشدند میگفتند: ما بچه که بودیم، پیغمبر ما را به دوش میگرفت و بغل میکرد و دست روی سر ما میکشید. در تاریخ ثبت شده است که بچهها را میآوردند برای اینکه حضرت دست روی سر آنها بکشد. یک روز بچهای را نزد پیغمبر(ص) آوردند تا برای تبرک در گوشش اذان بگوید و برای او اسم بگذارد. این بچه در دامن پیغمبر(ص) ادرار کرد. مادر بچه جیغ کشید. فرمود: چرا جیغ میکشی؟ گفت: آقا دامن پیغمبر نجس شده است. فرمود: خوب اشکالی ندارد نجس بشود. تو حق نداری سر بچه داد بکشی.
با اینکه بی پول هستی کسی را شاد کن. «أَیُّمَا مُؤْمِنٍ نَفَّسَ عَنْ مُؤْمِنٍ کُرْبَهً وَ هُوَ مُعْسِرٌ یَسَّرَ اللَّهُ لَهُ حَوَائِجَهُ فِی الدُّنْیَا وَ الْآخِرَهِ»(کافى، ج2، ص200) درد همه دلها با پول دوا نمیشود. اگر کسی با اینکه بی پول است تلاش کرد و لبخندی را بر لبی آورد «یَسَّرَ اللَّهُ لَهُ حَوَائِجَهُ فِی الدُّنْیَا وَ الْآخِرَهِ» خدا احتیاجاتش را در دنیا و آخرت تأمین میکند. با اینکه وضع مالیت خوب نبود، کسی را شاد کردی. سخاوت به پول کاری ندارد. قرآن میفرماید: گاهی که میخواهیم طرف را عذاب بدهیم به او مال میدهیم. اگر من به شما بگویم که فردا به هر کدام از شما دو میلیون میدهم، خواب را از شما گرفتهام. چه طوری امشب تا صبح بخوابید؟ همه به فکر میروید و میگویید: تلویزیون را رنگی کنیم. پیکان را پژو کنیم. گاهی وقتها به همان مقداری که میآید، عذاب هم میآید. این طور نیست که اگر کسی وضع مالیاش خوب است، گوشتش استخوان نداشته باشد.
امام باقر(ع) فرمود: «الْقَ أَخَاکَ بِوَجْهٍ مُنْبَسِطٍ»(کافى، ج2، ص103) وقتی برادرت را میبینی با یک روی باز برادرت را ببین. میدانید خداوند چه کسی را در قیامت نمیسوزاند؟ گفتند: نه! فرمود: آدمهایی که نرم هستند. خوش برخورد هستند. با مردم مأنوس میشوند. خداوند بدن اینها را بر جهنم حرام کرده است.
گاهی وقتها خیال میکنید اگر مردم از ما ترسیدند به خاطر قدرت ما است. میگویم: تا وارد یک جا میشوم، همه از من حساب میبرند. همه ماستها را کیسه میکنند. همه ماشینها را در گاراژ میزنند. بدترین آدم کسی است که مردم از او بترسند. این نشانه قدرت و قاطعیت تو نیست. این نشانه بدی تو است. بدترین شوهرها شوهری است که زنش از او بترسد. بدترین زنها زنی است که شوهرش از او بترسد.
شاد کردن خیلی مهم است. شاد کردن یتیم بسیار مهم است. «أَ لَمْ یَجِدْکَ یَتیماً فَآوى»(ضحى/6) پیغمبر(ص) هم یتیم بوده است. پس «فَأَمَّا الْیَتیمَ فَلا تَقْهَرْ»(ضحى/9) نکند به بچه یتیمها و بچه شهدا بد بگذرد. حضرت امیر(ع) وقتی یتیمها را میدید، میلرزید. با اینکه اگر در جنگ هزار نفر را میکشت، نمیترسید. یعنی در قدرت، آدم ضعیفی نبود. به بچه یتیمها خیلی عنایت کنید. فاطمه زهرا(س) را شاد نکردند. یکی از کتابهای تاریخ «وفاء الوفاء» است که حدود 500 سال پیش نوشته شده است. من اخیرا با این کتاب آشنا شدم. چیزهای جالبی در آن است. یکی از چیزهای جالب این بود که فاطمه زهرا(س)، بعد از رحلت پدرش خیلی غصه میخورد. خیلی گریه و بی تابی میکرد. حتی در قبرستان بقیع، جایی را به نام بیت الاحزان قرار داده بود. در هنگام حزن به آنجا میرفت و بر وضع مردم آنجا گریه میکرد و بسیار ناراحت بود.
آن وقت همان امتی که پیغمبرش میفرمود مردم را شاد کنید. همان امت دختر خودش را شاد نکردند. «إِنَّ اللَّهَ لا یُحِبُّ الْفَرِحینَ»(قصص/76) کسانی هستند که میگویند: باز تلویزیون یک فیلمی را نشان داد، که حالمان بهم خورد. البته نباید فیلمهای تلویزیون این طور باشد. چون ممکن است یک زن حامله تلویزیون تماشا کند و این فیلم در بچهاش اثر بگذارد. تلویزیون باید دقت بکند و برنامههای شادی را بگذارد. البته شادی که هدف داشته باشد. تفریح باید جهت داشته باشد. «کَثْرَهُ الضَّحِکِ تُمِیتُ الْقَلْبَ»(کافى، ج2، ص664) زیاد خندیدن قلب را میمیراند. ایمان را از بین میبرد. از خنده زیاد خیلی مزمت شده است. از امام کاظم(ع) پرسیدند: حسن خلق چیست؟ فرمود: حسن خلق این نیست که بلند بخندی. همین که برخوردت با مردم نرم باشد کافی است. قرآن میفرماید: «ذلِکُمْ بِما کُنْتُمْ تَفْرَحُونَ فِی الْأَرْضِ بِغَیْرِ الْحَقِّ وَ بِما کُنْتُمْ تَمْرَحُونَ»(غافر/75) گاهی بی خودی خوش هستید. آقا ما خوش هستیم، بیا ببینم دردی را دوا کردی؟ اختراعی کردی؟ کسی را نجات دادی؟ امروز روز خوشی است. آقا امروز ظهر جایت خالی بود، چه کبابی خوردیم. یعنی همین که به شکمش میرسد، میگوید: خوش گذشت.
7- انواع شادیها
اگر خانمی لباس قیمتی پوشید، نباید وقتی که به عروسی میرود، احساس کند که خیلی خوش است. خانم وقتی باید خوشی کند که لباسهایش را یک خورده ارزانتر تمام کند. 4 نفر برهنه را بپوشاند. ما دو نوع خوشی داریم: یک خوشی این است که زیلوها و موکتها را میفروشیم و قالی میکنیم. لامپها لوستر شود. تلویزیون رنگی شود. این یک خوشی است. یکی خوشی هم این است که برگردیم و یک خورده زندگی را ساده کنیم که 4 نفر دیگر هم به نوایی برسند. آن ماشینی که تند میرود، نباید خوشحال بشود. زنده باد ماشینی که آرام میرود و ماشین قراضهها را هم با خودش بکسل میکند. بعضیها بیخودی خوش هستند.
چند سال از انقلاب میگذرد؟ تو برای انقلاب و جمهوری اسلامی چه کار کردهای؟ برای خون شهدا چه کار کردهای؟ برای رشد علمی دانشگاه چه کار کردهای؟ در دبیرستان و مسائل تولیدی چه کار کردهای؟ اصلا چه کردی که خوش باشی؟
8- ملاک شادی
پس به چه خوش باشیم؟ «السُّرُورُ فِی ثَلَاثِ خِلَالٍ فِی الْوَفَاءِ وَ رِعَایَهِ الْحُقُوقِ وَ النُّهُوضِ فِی النَّوَائِبِ»(تحفالعقول، ص322) اگر خواسته باشید شاد باشید به اینها شاد باشید. «فِی الْوَفَاءِ» به پیمانهایی که دادی وفا کن. «وَ رِعَایَهِ الْحُقُوقِ» حقوق دیگران را مراعات کن. «وَ النُّهُوضِ فِی النَّوَائِبِ» حضرت امیر(ع) میفرماید: «سرور المؤمن بطاعه ربه و حزنه على ذنبه»(غررالحکم، ص181) اگر خواسته باشی شاد باشی، الحمدالله بگو. من امروز خوش هستم. برای اینکه نمازم تا امروز سه تا غلط داشت، غلطهایش را گرفتم. نگو امروز سنگ خانهام را مرمر کردم. بگو نمازم را درست خواندم. من تا حالا نماز میخواندم معنایش را نمیفهمیدم. امروز شاد هستم که معنای نماز را میفهمم. نگو: من گواهینامه نداشتم امروز گواهینامه گرفتم. اگر به کمال رسیدید، شاد باشید. باید شادی طوری باشد که نه خودت و نه دیگران و نه جامعه را خراب کنی. بعضیها خوش هستند اما در خوشی خودشان را خراب میکنند. حدیث میفرماید: وای به حال کسی که دروغ میگوید، تا مردم را بخنداند. یعنی خودش را به جهنم میاندازد که مردم شاد باشند. یک نفر را دست میاندازد که مردم را بخنداند. یعنی خودش را به جهنم میاندازد. در فدای مردم باید سرور و شادی تا جایی باشد که خودت به جهنم نروی و دیگران را تحقیر و سرزنش نکنی و جامعه را به فساد نکشی.
گاهی وقتها سرور است اما جامعه را به فساد میکشاند. موتورش را ویراژ میدهد. وقتی اگزوز ماشیناش خیابان را پر از دود میکند، راننده در آینه نگاه میکند و میخندد. اصلا کیف میکند و از اینکه خیابان را پر از دود کرده است لذت میبرد. همین که سطل آشغالش را در جوی آب میریزد لذت میبرد. امام حسین(ع) فرمود: «إِیَّاکَ وَ الِابْتِهَاجَ بِالذَّنْبِ فَإِنَّ الِابْتِهَاجَ بِهِ أَعْظَمُ مِنْ رُکُوبِهِ»(کشفالغمه، ج2، ص108) مواظب باش وقت گناه، لذت نبری. قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(ص): «مَنْ أَذْنَبَ ذَنْباً وَ هُوَ ضَاحِکٌ دَخَلَ النَّارَ وَ هُوَ بَاکٍ»(ثوابالأعمال، ص223) کسی که وقت گناه بخندد، به جهنم میرود در حالی که میگرید. مواظب آن گریهها هم باشید. مواظب باشید با گناه لذت نبرید. «فَإِنَّ الِابْتِهَاجَ بِهِ أَعْظَمُ مِنْ رُکُوبِهِ» لذت گناه، از خود گناه بدتر است. پشت فرمان مینشیند، بوق میزند. یک ذره بالا میپرد، کیف میکند و لذت میبرد برای اینکه مسلمان را ترسانده است. حدیث داریم اگر کسی، کسی را بترساند خدا هم در روز قیامت او را میترساند.
«کان رسول الله یمزح و لا یقول الحق» پیغمبر(ص) مزاح میکرد اما حق میگفت. انگیزه حزن باید چه باشد؟ «یَفْرَحُونَ لِفَرَحِنَا وَ یَحْزَنُونَ لِحُزْنِنَا»(غررالحکم، ص117) ایام حزن محزون باشید. باید احترام بگذاریم. اگر پدر یا مادر ما بمیرد، احترام میگذاریم. باید به ایام سوگواری توجه بسیار زیادی کرد.
9- احترام به ارزشها
چند وقت پیش یک جایی به مناسبت شهادت امام رضا(ع) مراسم سوگواری بود. دو سه جوان سراغ یک سری عیاشیها میرفتند. یک نفر گفت: آقا امروز شهادت امام رضا(ع) است، این کار را نکنید. او هم جملهای را گفت و بددهانی کرد. گفت: برو بابا! حالا امام رضا(ع) چند سال پیش شهید شده است، حالا ما برای او عزاداری کنیم. به دنبال مستیاش رفت. مشغول تفریح بودند که صاعقهای میآید و این دو جوان را میسوزاند و پودرشان میکند. باقی جوانها مریض میشوند، اما به این حالت در نمیآیند. فاطمه(س) برای چه مظلوم بود؟ امام حسین(ع) برای چه شهید شد؟ یک مقداری باید احترام انقلاب و احترام خونها را نگه داشت. نمیشود بعد از 100 هزار شهیدی که دادیم، باز هم رشوه باشد. بعد از 100 هزار شهید کم کاری باشد. بدکاری باشد. کج کاری باشد. ناراضی تراشی باشد. بنابراین سعی کنید که مردم را شاد کنید.
اگر رسول خدا چند تا دختر داشت و یکی از آنها را شهید میکردند، ما اینقدر ناراحت نبودیم. ولی رسول خدا یک دختر داشت. اگر فاطمه(س) پیر بود و شهیدش میکردند این قدر دلمان نمیسوخت. فاطمه(س) جوان بود. اگر حامله نبود و شهید میشد، اینقدر دلمان نمیسوخت. حتی اگر زهرا(س) را با شمشیر شهید میکردند، این قدر دلمان نمیسوخت. اگر داغدار نبود و شهید نمیشد دلمان نمیسوخت. این همه حدیث داشته باشیم که مردم را شاد کنید. اما آنها هنوز آب غسل خشک نشده است با فاطمه چنین کردند. ما امت پیغمبر هستیم. باید برنامه داشته باشیم. هر روز چند نفر را شاد کنیم. در ادارهمان، در ماشینمان، در هر جا که هستیم میتوانیم حداقل با کلمه مرحبا، آفرین، متشکرم کسی را شاد کنیم. در جامعهها دردمند و مستضعف زیاد است، به آنها کمک کنیم. دلمان برای دیگران بسوزد.
خدایا بحق محمد و آل محمد(ص) به ما توفیق بده که با ایمان و عمل صالح تو و جامعه را شاد کنیم. خدایا کسانی که برای پیغمبر(ص) و اهل بیت حزن بوجود آوردند و حق مظلومان را از بین بردند، عذابشان را زیاد بفرما. هرچه عمرمان را زیاد میکنی، توفیق اخلاص وخدمت و عبادت ما را زیاد بفرما. کمبودها را تامین، توطئه هارا خنثی و توطئه گران را نابود بفرما. اخلاص و امداد غیبی نثار رزمندگان عنایت بفرما. ما را پیروز بگردان. صدام و اسرائیل و حامیانش را سرنگون بفرما.
«والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته»