امنیت در قرآن – 2
موضوع بحث: امنیت در قرآن – 2
تار یخ: 15/05/62
بسم الله الرحمن الرحیم
بحثی که داریم درباره امنیت است. یک سخنرانی، یک کلاس و یک بحثی درباره امنیت داشتیم، امروز هم دنباله بحث را میخواهم برا یتان بگو یم. چون بحث، بحث مهمی است.
موضوع: دنباله بحث امنیت؛
1- اسلام و امنیت
چون یک جلسه درباره امنیت صحبت شد. امروز دنباله بحث امنیت را میگوئیم. اول این را بگو یم: اسلام یک منطقهای را مرکز امن قرار داده است، اسلام درباره مکه چنین میفرماید: «وَ مَنْ دَخَلَهُ کانَ آمِناً»(آل عمران/97) امروزه میگویند که فلان کشور مترقی، دموکراسی یک منطقهای را، فلکهای را، یک محوطهای را قرار داده است برای این که هر کس از دست هر کس نالهای دارد، برود و ناله سر دهد، فریاد مظلومیت سر دهد و کسی نیز متعرض او نمیشود و آن جاها را این کشورها مهد آزادی و دموکراسی و منطقهی امن معرفی میکنند و خیلی این را بر سر ما میزنند که چه طرح جالبی است.
در حالی که دین ما، نه دین ما و قبل از ما تمام ادیان آسمانی، حضرت ابراهیم(ع) وقتی مکه را بنا کرد، جملاتی فرمود و این آیه نیز در مورد مکه است که: «وَ مَنْ دَخَلَهُ کانَ آمِناً» حالا انشاءالله قسمت شما شود و بروید مکه میبینید که مکه و دور و بر مکه چند فرسخ راه است که منطقه امن است یعنی اگر کسی وارد آن جا شود دیگر متعرض او نمیشوند، حتی حیوان مکه را نیز نباید صید کرد و پرنده آن را نباید گرفت، شکار آن رانباید شکار کرد، گیاه آن منطقه نباید کند و اگر کسی پرندهای را شکار و یا گیاهی را بکند، جریمهاش این است که باید یک گوسفند بکشد. آن جا هیچ کس متعرض هیچ کس نباید بشود منطقهای امن است: «وَ مَنْ دَخَلَهُ کانَ آمِناً» کسی که داخل آن منطقه و حرم شود «کان امنا» (امنیت دارد).
2- امنیت مکه از طرحهای آسمانی است
منطقهی امن مکه از طرحهای ادیان آسمانی است. در عین این که این منطقه، منطقه امنی است قرآن میگوید: اگر کسی در آن جا خواست یاغیگری کند، جلو او را باید گرفت «وَ لا تُقاتِلُوهُمْ عِنْدَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ حَتَّى یُقاتِلُوکُمْ فیهِ فَإِنْ قاتَلُوکُمْ فَاقْتُلُوهُمْ کَذلِکَ جَزاءُ الْکافِرینَ»(بقره/191) «وَ لا تُقاتِلُوهُمْ» نکشید دشمن را «عِنْدَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ» نزد مسجدالحرام، در کنار مسجدالحرام در مکه دشمنان را نکشید، چون مکه منطقهی امن است اما «حَتَّى یُقاتِلُوکُمْ فیهِ» اگر دیدید شما را کشتند، آن وقت شما نیز بکشید«فَإِنْ قاتَلُوکُمْ فَاقْتُلُوهُمْ» فان پس اگر «قاتلوکم». . .
شخصیتی را رفتند در مکه ترور کنند که در ایران دسترسی به او پیدا نشده است. فهمیدند که ایشان مکه رفته است، رفتند به مکه تا او را ترور کنند، آن وقت میگوید: اگر کسی ظالم بود و امنیت را در محل امن محترم نشمرد، (در محلی که امن است پرنده و حشره و گیاه و هر انسان باید در آن جا امنیت داشته باشد) اگر دیدید «َإِنْ قاتَلُوکُمْ» آنها در آن منطقهی امن دست به ترور زدند، «فَاقْتُلُوهُمْ» شما هم آنها را بکشید «کَذلِکَ جَزاءُ الْکافِرینَ» بله جزای کافر چنین است که حتی در منطقه امن هم اگر دیدید او احترام نگرفت شما هم او را بکشید.
برای امنیت است که اسلام میگوید: اگر دزدی وارد خانهی شما شد، خواست به مال یا به ناموست حمله کند و شما چارهای جز قتل او نداشتی، میتوانی او را بکشی. چون امنیت را از بین برده است. از دیوار خانه میخواهد داخل بیاید، در را میشکند، برای حفظ امنیت کشتن جایز است.
قرآن در سوره حجرات میگوید: «فَإِنْ بَغَتْ إِحْداهُما عَلَى الْأُخْرى فَقاتِلُوا الَّتی تَبْغی»(حجرات/9) «ان» یعنی اگر «بغت» میان دو گروه از مسلمانها یکی یاغی شد، متجاوز شد، خواست ظلم کند «فَقاتِلُوا الَّتی تَبْغی» همان گروهی که یاغی هستند باید آنها را کشت. خلاصهاش این که اسلام به خاطر امنیت، منطقهای را روی کره زمین مستقر کرده به نام «مکان امن»، به نام مکه. در همین مکان امن فرموده است اگر کسی در مکان امن امنیت را از بین ببرد آن جا هم که مکان امن است شما دست به شمشیر بزنید به خاطر این که جلوی یاغی باید گرفته شود.
مسئلهی دیگر این که قرآن در سوره حجرات میفرماید: اگر میان دو مسلمان یکی متجاوز شد باید همه مسلمانها به پاخیزند «فَقاتِلُوا الَّتی تَبْغی» قاتلوا بکشید «الَّتی تَبْغی» آن گروهی را که یاغی هستند و ظلم میکنند.
مطلبی را از مرحوم شهید نقل کنیم. مسئله شهادت و این که روحانیون عزیز عموماً و بخصوص روحانیون شیعه در طول تاریخ دچار انواع شکنجهها بودند. اصولاً آخوند اصلش در این است که وابستگی به ابر قدرتی نداشته باشد. اصل این است. البته کسانی هم ممکن است آخوند درباری باشند. فرق بنی صدر و شیخ فضل الله نوری این جا معلوم میشود. ! شیخ فضل الله نوری وقتی تحت تعقیب قرار میگیرد، میگویند پناهندگی پیدا کن به سفارتخانه انگلستان، میگوید مگر مسلمان پناهنده میشود به کافر؟ مگر میشود کسی مسلمان باشد و پناهنده شود. من تکه تکه میشوم ولی پناهنده نمیشوم. این مسلمان است شیخ فضل الله نوری، اما میبینیم که دیگران به راحتی پناهنده میشوند مثل این که به خانهی پدرش میرود.
یکی از علمای شهید که حدود 700 سال پیش شهید شد به او شهید اول میگویند «شمس الدین محمدبن مکی» شهید اول است، او را ابتدا زندان کردند، 7 روز در زندان کتابی به نام «لمعه» نوشت کتاب لمعه کتابی است که از 700 سال پیش تا حال تمام باسوادهای روحانیون میخوانند و الان نیز کتاب رسمی و درسی حوزه علمیه است. تمام حوزههای علمیه، تمام مراجع، تمام مدرسین بدون استثناء از این کتاب استفاده میکنند. این کتاب را 7 روزه ایشان متن آن را در زندان نوشت. این عالم بزرگوار را از زندان بیرون آوردند و گردنش را زدند و او را کشتند جسم و جسد او را به دار آویزان کردند و مردم سنگ باران کردند، بعد از مدتی از دار پایین آوردند و آتش زدند. هم زندان، هم اعدام و هم سنگ باران و آتش زدن. ولی از آنجایی که خدا میخواهد نتیجه کار بماند و به عمری برکت بدهد، عوض آن برکت به کتاب لمعه داد.
رحمت خدا و رضوان خدا بر آنها که با این چنین سنگ سارها، شهادتها، زندانها، و حتی سوزاندنها اینچنین مبارزه میکنند و کارشان باقی میماند. یکی از کتابهایی که بیرون از زندان نوشته است، کتاب قواعد است. در قواعد بیانی دارد(می گوید تمام ادیان) شهید اول در کتاب قواعد میگوید: هدف تمام ادیان چیز است حفظ مکتب – حفظ عقل – حفظ جان که مربوط به امنیت است – حفظ مال که مربوط به امنیت است – حفظ آبرو و نسب
بیان مرحوم شهید را مقداری شرح بدهیم، شهید اول در کتاب قواعد میفرماید: تمام ادیان آسمانی، همه برنامههایشان برای این است که این پنج چیز حفظ شود. حفظ مکتب آسمانی، چون بنا است مکتب آسمانی حفظ شود و دائماً مبارزه با تحریف شده است و لذا مبارزه با التقاط این که با التقاطی فکر کرده یک تکه از اسلام گرفتن و یک تکه ازغیر اسلام گرفتن، اگر بنا باشد که هر کسی یک تکه از قرآن بگیرد و یک تکه از هوس خودش یا برداشت خودش، آن هم چه برداشتی، برداشت کسانی که درسی نخواندهاند از فقه کم اطلاع دارند یا اگر درس خواندهاند خیلی سطح معلوماتشان پایین است. التقاط، تحریف(مبارزه با تحریف) مبارزه با بدعت، مبارزه با کتمان که انسان حقیقت را میفهمد و کتمان میکند. چرا التقاط را حرام دانستهاند؟ تحریف قانون، حرام است، بدعت در قانون الهی حرام است تحریف یعنی مسیر قانون را عوض کردن. بدعت یعنی چیزی که جزو دین نیست جزو دین بیاوری.
یک وقت خاکی توی آب میریزی، یک وقت خاک در آب نمیریزی مسیر آب را عوض میکنی. اگر مسیر آب راعوض کنی میگویند: «تحریف» اگر چیزی که جزو آب نیست در آب ریختی، یک مقدار مرکب، شیره یا چیز دیگری درآب ریختی میگویند: «بدعت» یعنی چیزی که جزو آب نیست وارد آب کردی. بدعت یعنی چیزی را که جزو دین نیست جزو دین بیاوریم. تحریف یعنی مسیر دین را عوض کنیم. التقاط یک مقدار از دین بگیریم و یک مقدار از چیز دیگر.
اسلام سوسیالیستی ما نداریم اسلامی که نمازش از اسلام و مالکیت آن از سیستمهای دیگر، ما یک چنین اسلامی نداریم. اسلام خودش مالکیت دارد با حفظ حقوق. شما شعار برای مبارزه با استثمار میدهی، مبارزه با استثمار دراسلام وجود دارد، بدون این که نیاز داشته باشیم از این و آن کمک بگیریم. التقاط، تحریف، بدعت، کتمان، تفسیر به رأی، این که میگویند تفسیر به رأی حرام است و اگر کسی قرآن را به سلیقه شخصی خودش تفسیر کند قطعاً به جهنم میرود، علت این که التقاط و تحریف و بدعت و کتمان و تفسیر به رای حرام است، همه به خاطر این است که اگر بناباشد این مسائل مطرح باشد مکتب ما محفوظ نمیماند، چون دینی است که هر کسی طبق سلیقهی خودش چیزی قاطی آن میکند و یک سری از آن را عوض میکند، یک چیزهایی از آن را پنهان میکند و یک چیزهایی طبق سلیقهی شخصی خودش تفسیر میکند. برای حفظ مکتب تحریف و بدعت و تفسیر به رأی حرام است.
3- احکام اسلام همان احکام عقلی است
بد نیست خاطرهای برایتان بگویم، اگر کسی یک انگشت کسی را قطع کرد، ده شتر باید جریمه بدهد اگر کسی دو انگشت کسی را قطع کرد بیست شتر و اگر کسی سه انگشت کسی را قطع کرد سی شتر زن و مرد هم فرق نمیکند. اما اگر کسی چهار انگشت کسی را قطع کرد قاعدهاش این است که باید چهل شتر جریمه بدهد ولی اسلام میگوید بیست شتر، طبق عقل من قابل توضیح نیست، چون ما در اسلام سه برنامه داریم دستور در اسلام سه رقم است گاهی دستور فوق عقل است، گاهی دستور طبق عقل است و گاهی دستور ضد عقل است.
ما در اسلام دستور ضد عقل نداریم یعنی چیزی ضد عقل در اسلام نیست اما لازم هم نیست که تمام دستورات طبق عقل امروز ما باشد شاید دستوراتی باشد فوق عقل، مثل میزنم، این که میگویند قیاس، میگویند درخت گردو با آن بزرگی، درخت خربزه الله اکبر! یعنی اگر کسی بوته خربزه را ندیده باشد بیایند پیش فردی و بگویند این گردو است و این هم درخت آن است، میگوید عجب بزرگ است، بعد گردو را کنار میگذاریم و یک خربزه برمیداریم میگوییم درخت خربزه چقدر است؟ میگوید اگر گردو درختش به این بزرگی است، درخت خربزه الله اکبر! ولی یک وقتی میبینیم نه تنها درخت خربزه کوچک و اصلاً بوته است. البته اینطور نیست که بگوییم درخت کردگان با آن بزرگی درخت خربزه الله اکبر! نه گاهی درخت خربزه کوچکتر است.
گاهی میبینی کسی قدش کوچک است اما همتش بزرگ است یک کسی میبینی قدش بلند است، کلهاش بزرگ است ولی چیزی درونش نیست، اینها اینطور نیست، دستورات اسلامی نیز همین طور است، اینطور نیست که طبق پیش داوریهای ما باشد. قانونها یک سری مسائل عبودی است.
قرآن میگوید گاهی من چیزهایی میگویم تا ببینم نق نق، از کجا بلند میشود اصلاً من یک جوری حرف میزنم ببینم مقبول کیست.
مسلمانها نماز میخواندند یک دفعه وسط نماز دستور آمد که «فَأَیْنَما تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ»(بقره/115) داشتند نماز را به این طرف میخواندند یک دفعه آیه نازل شد. رکعت اول و دوم رو به این طرف نماز میخواندند، به پیغمبر وسط نماز وحی شد که جهت را تغییر دهید، همه صفهای نماز جماعت به هم ریخت. قرآن میگوید این گونه کردیم تا ببینیم چه میگویید، چطور شد! چرا این گونه شد! نباید هیچی بگویید. خوشمزه هستند اینهایی که در باره عبودیت نق نق میکنند. در همه مسائل تسلیم هستند؛ آقا بازی والیبال میکند در بازی والیبال فرمول دارد، که میگویند: کسی که توپ را گرفت دوباره نباید پاس بدهد، توپ را گرفتی بده به دیگری او پاس بدهد و شما آبشار بزن، اما خودت نمیتوانی هم بگیری و هم آبشار بزنی. دو بار دست به یک توپ نباید بخورد. دستت به تور نباید بخورد، از اول که سرویس را میزنی توپت به تور نخورد، خارج از مرز نرود، یا در بازی فوتبال دستت به توپ بخورد. . .
چطور در بازی فوتبال انگار وحی منزل است که دستت خورد، قبول نیست، خوب دستم بخورد. قانون این است که دست نخورد. در این بازیها آنچنان تسلیم فرمولهای بازی هستند اما تا خدا میگوید اینگونه عمل کن، چطور اینگونه شد؟ همه جا بله قربان میگوید، جز در برابر خدا! پزشک میرود، دکتر میگوید این قرص را نصف کن، در لیوان بینداز و حل کن و هر دو ساعت دو ساعت یک قاشق مرباخوری بخور، میگوید: چشم، خدا سایهات را از سر من کم نکند، اما هیچ حرف نمیزند که چرا 2 قرص و 6 قرص 9 و قرص و. . .
چرا گفتی در لیوان من میخواهم در دیگ بخورم چرا گفتی با قاشق من میخواهم با ملاقه بخورم، چرا گفتی آب نیم گرم من میخواهم توی آب سرد بریزم. چرا گفتی یک قاشق و دو ساعت یک بار، من میخواهم با ملاقه و هفتهای یک بار بخورم، تا میفهمد طرف دکتر است مثل موم در دست او تسلیم است. میگوید سر دو ساعت کپسول را بخوری، سر دو ساعت میگوید قرص را بیاور ده دقیقه گذشت. دستور پزشک را وحی میداند فرمول بازی را وحی میداند و. . .
غریب تر از همه خداست! خدا میگوید چنین عمل کن، روشنفکری او زود گل میکند، بالا و پایین میرود «وَ إِنَّها لَکَبیرَهٌ إِلاَّ عَلَى الْخاشِعینَ»(بقره/45) در باره نماز قرآن میگوید: بعضیها سنگین هستند، مگر کسانی که تسلیم هستند قرآن میگوید «وَ ما جَعَلْنَا الْقِبْلَهَ الَّتی کُنْتَ عَلَیْها إِلاَّ لِنَعْلَمَ مَنْ یَتَّبِعُ الرَّسُولَ مِمَّنْ یَنْقَلِبُ عَلى عَقِبَیْهِ»(بقره/143) ما که از این طرفی نماز میخواندیم، یک مرتبه دستور تغییر قبله آمد، فرمان ندادیم مگر «إِلاَّ لِنَعْلَمَ مَنْ یَتَّبِعُ الرَّسُولَ مِمَّنْ یَنْقَلِبُ عَلى عَقِبَیْهِ»(بقره/143) میخواستیم ببینیم چه کسی تابع است و چه کسی تابع نیست. یا جهنم میگوید «عَلَیْها تِسْعَهَ عَشَرَ»(مدثر/30) جهنم نوزده مأمور دارد، نوزده تا چرا؟ یکی رویش میگذاشتند تا بیست تا شود! میگوید: مخصوصاً گفتیم تا ببینیم چه کسی میگوید یکی دیگرش کو «عَلَیْها تِسْعَهَ عَشَرَ» بر جهنم نوزده مأمور شکنجه مستقر کردیم بعد میگوید «وَ ما جَعَلْنَا الْقِبْلَهَ» این عده را قرار ندادیم، الا این که ببینیم چه کسی نق نق، میکند، و چه کسی تابع است و میگوید اختیار با اوست، جهنم خودش است، و مأمورهایش نیز دست خودش است مگر خدا باید با شما مشورت کند که چند تا مأمور به نظر شما بفرستیم، مال خودش است و هر کاری میخواهد میکند «لا یُسْئَلُ عَمَّا یَفْعَلُ وَ هُمْ یُسْئَلُونَ»(انبیاء/23)
4- اهداف مشترک همه ادیان
شهید میفرماید: تمام ادیان برای چند هدف آمدهاند 1- حفظ مکتب، برای این که مکتب محافظت شود، همه دختر و پسر ایران و مسلمانها همه باید با التقاطها و تحریفها و بدعتها و کتمانها و تفسیر به رأیها با کمال جدیت مبارزه کنند.
2- برای حفظ عقل، چون بنابر حفظ عقل است، مشروبات الکلی حرام است، چون عقل را از بین میبرد، قدرت تفکر را میگیرد، عقل یک نیرویی است در انسان، اگر مستی یک ضربهی فنی تو سر کسی زد و با یک ضربه تفکر را از ایشان گرفت، عین این است که خودش را بکشد، اگر من یک نفر مسلمان را بکشم چندین مثقال طلا جریمه است، اگر با یک ضربه قدرت تفکر را از او بگیریم همان مقدار است یعنی گرفتن قدرت تفکر مساوی با کشتن یک انسان چون انسانیت انسان به تعقل اوست.
3- حفظ جان، برای حفظ جان دستورات زیادی داریم از چاقوکشی کردن «جَزاءُ سَیِّئَهٍ سَیِّئَهٌ مِثْلُها»(شورى/40) اگر کسی چاقویش را بیرون بیاورد، همین که چاقو را در آورد و توی کوچه و خیابان راه بیفتد و اعلام جنگ کند، چاقو بکشد و لو به کسی نزند همین فرد طبق روایات «مفسد فی الارض» است. «مفسدفی الارض» کسی است که اعلام جنگ مسلحانه کند گر چه به کسی حمله نکند، حمله ور نیز نشود، اظهار قلدری، چون امنیت را به هم میزند، این حکم را دارد و لذا حکم سیلی را گفتم، اگر کسی سیلی بزند و جای آن سرخ شود یک و نیم مثقال طلا، سیاه شود شش مثقال طلا و…
4- برای حفظ مال، اگر کسی دزدی کرد باید انگشت او را برید، البته این دست بریدن همه جا نیست شرایط زیادی دارد، اگر بنا باشد هرکسی که دزدی کرد دست او را قطع کنیم ممکن است نیمی از مردم بی دست باشند. باید در جمهوری اسلامی در هر شهری پنج سلاخ خانه داشته باشیم. نه هر کس دزدی کرد این حکم برایش اجرا نمیشود.
1- بایددزدی جایی اتفاق افتاده باشد که دیوار را خراب کرده باشد، شیشه بشکند، قفل را بشکند، سر دیوار برود یعنی باید یک ثغور و قلعهای را خراب کند باید تجاوزی اینگونه باشد.
2 – باید آدم گرسنه نباشد چون اگر آدم گرسنه پرید و نان کسی را گرفت و خورد او را کاری ندارند.
3 – شریک اگر از شریک دزدید دستش قطع نمیشود.
4 – پدر و پسر اگر بینشان دزدی اتفاق افتاد دستش قطع نمیشود.
یک وقت بنی صدر میگفت: ما شش رقم زندان نداریم(در میدان آزادی میگفت) ولی بررسی کردیم که ما هجده رقم زندان داریم، کسی که از اسلام اطلاع ندارد، فرق است بین کسی که اسلام را عمیق میشناسد و یا سطحی، اینها اسلام را مثل شبنم، یک تا «یا ایهاالذین امنوا، یا ایهاالناس، اتقوا واعبدوا» چهار تا لغت و چهار تا کلمه خواندهاند و خیال میکنند اسلام را میشناسند، آدمهایی نیز هستند از دختر و پسرها که نمیخواهند، زیر بار آخوند بروند، یعنی مطهری را تحمل نمیکنند. این هم ته دلش مسلمان است هم مطهری را نمیخواهد قبول کند به دنبال این اسلام شناسهای پلاستیکی میرود. و این اسلام شناسها میگویند: ما شش رقم زندان نداریم زندانهای مختلف داریم که بحث آن را ان شاءالله در جلسه آینده خواهم گفت، اگر عمری بود.
اگر کسی مال شریک و پدر و. . . . بدزدد از او میگیرند زندان تأدیبی نیز ممکن است داشته باشد اما دست او را قطع نمیکنند.
باید دزد حکم خدا را نیز بداند. اگر دزد را گرفتند و گفت من نمیدانستم، اگر میدانستم که دزد 4 تا انگشتش قطع میشود دزدی نمیکردم دست این را نیز قطع نمیکنند. دستی را که آگاه و دانا و عالم به مسائل اسلامی است دستش را قطع میکنند.
مرحوم شهید در کتاب قواعد میفرماید: پنج مسئله درتمام ادیان مطرح است نه این که ادیان برای این پنج مسئله آمدهاند. ادیان برای مسائل دیگر نیز آمدهاند، اما این پنج تا در همه ادیان هست برای حفظ مکتب، برای حفظ عقل، مشروبات الکلی در تمام ادیان حرام است. مسیحیها، ارمنیها مشروبات الکلی را استفاده میکنند، ولی این طبق مکتبشان نیست، و نسبت هم میدهند که در انجیل که فلان پیامبر به قدری شراب خورد که بیهوش شد و افتاد، یا حضرت لوط آنقدر شراب خورده است تا مست شد و با دختران خودش زنا کرد، این نسبتهای شراب خوردن و زنا را به پیغمبران اولوالعزم معصوم و پیغمبر غیر اولوالعزم و معصوم بزرگترین تهمت است و این خود دلیل بر این است که این تورات و انجیلها سالم نیست. یعنی بالاخره دچار تحریف شده است والا محال است، این حکم الهی باشد، زیرا مشروبات الکلی که برای همه چیز ضرر دارد، اسلام آن را حلال کند، یا هر دینی آن را حلال کند. محال است! چون این حلال کردن دستور ضد عقل است. و ما در هیچ دین آسمانی دستور ضدعقل نداریم.
و گاهی انسان غصه میخورد این همه میوه، آقا جان میوهی شیرین میخواهی توت، میوه ترش میخواهی لیمو، ترش و شیرین میخواهی انار، دیگر چه مرگت است؟ همه آنهایی که خدا گفته است بخور، نمیخورد، همین یکی را که اسلام میگوید نخور میخورد، این دیگر لجبازی است. و الا هیچ دلیلی ندارد.
برای حفظ دین، برای حفظ عقل، برای رشد عقل اسلام گفته است چه کن، تهذیب برای رشد عقل است. تفکر برای رشد عقل است، مشورت برای رشد عقل است، «سیرُوا فِی الْأَرْض» (انعام/11) برای رشد عقل است، آنچه مایهی رشد عقل است، از تدبر و تفکر و تحصیل و شور و «سیرُوا فِی الْأَرْض» آری، ولی آنچه عقل را میگیرد که یکی از جنایات بعضی از گروهکها بود که اعلام کرده کسی پای سخنان فلانی و فلانی و فلانی ننشیند و کتابهای این افراد و بعض دیگر را نخواند این بزرگترین خیانت است.
اصولاً گروهها در ایران تمام هدف انبیاء را از بین بردند، اگر انبیاء میخواستند دین و مکتب باشد، گروهها با التقاط و تحریف دین را به هم زدند. اگر اسلام میخواهد عقل رشد پیدا کند، گروهکها با این که ممنوع کردند پای سخنرانی فلانی رفتن و فلان کتابها را خواندن جلوی عقل بچهها را گرفتند، اگر اسلام و همه ادیان میخواهند جان مسلمانها سالم بماند، گروهکها با اعلام جنگ مسلحانه به جان مردم تجاوز کردند.
اگر همه ادیان میخواهند مال محفوظ بماند، گروهکها با سرقتهای مسلحانه، مال را نیز از بین میبرند. اگر ادیان میخواهند آبرو و نسب مسلمانها سالم بماند، گروهکها با تجاوزهایی که کردند، تجاوزهای ناموسی، مسئله حفظ آبرو را نیز خدشهدار کردند. یعنی آنچه تمام ادیان آسمانی، آنچه میخواستند حفظ کنند این گروهکها تمام آنها را از بین بردند و مکتب را با تحریف و التقاط، تفسیر به رأی، عقل را! با این که به پیروان و هوادارانشان گفتند فلان کتاب و سخنرانی را گوش ندهید. جان را! با اعلام جنگ مسلحانه، مال را! با سرقت مسلحانه، و آبرو را! با تجاوزات خودشان از بین بردند، آدم حال میفهمد که مسئله از کجا سر زده است. مسئله این نیست که اینها با جمهوری اسلامی مخالف هستند، خوب مخالف باشند. بنده با شما مخالفم و شما با بنده، زندگی بکنند مثل اینهایی که به باغ وحش برای دیدن میمون میروند، حال ممکن است اینها که رفتهاند هر کدام عقیدهای داشته باشند، خوب زندگی کنند، کار کنند، اما یک وقت میگوید من میخواهم واژگون کنم، بابا 100 هزار شهید دادهاند برای این که یک نظام نیم بندی درست شود، غیر ازمعلولین. حال یک نفری میگوید: نه! ما چیزی که ثمرهی هزار شهید است از بین میبری. م تجاوز به مال، مکتب، جان، ناموس و عقل، همه نوع تجاوز از این گروهکها سر زد.
5- تفاوت حد و تعزیر
درباره امنیت حفظ جان، مال، آبرو، برای حفظ آبرو حکم اسلام این است، اگر کسی به کسی فحش میدهد، فحشهایی که داده دو جور است نسبتها و فحشها دو جور است، یک وقت نسبت زنا و لواط است، برو تو که خودت یاخواهرت یا مادرت اهل زنا و لواط هستی اگر چنین جملهای را نسبت داد اسلام میگوید: فوری باید او را خواباند و هشتاد تا شلاق زد. تا در کوچه کسی دهانش را باز نکند و آبروی دیگری را بریزد، اما اگر کسی نسبت زنا و لواط نداد مثلاً توهین کرد، جملاتی مثل دیوس، فاسق، فاجر، برو مثل الاغی، مثل سگ میمانی اگر زنا و لواط نبود ولی تحقیر کرد وگفت: مثل حیوانی، فاسقی فاجری داد، آن را نیز اسلام میگوید: باید او را خواباند و چند تا شلاق زد. اولی را هشتاد تا کمتر نمیشود، حتی اگر حال ندارد هشتاد ضربه بخورد، او را در زندان نگه میدارند و روزی یا هشت تا به او میزنند که ضربه را بخورد و دیگر در کوچه آبروی پسر و دختری را نریزد. زحمت دارد یک عمر آدم جان میکند و آبرو برای خود کسب میکند حال دارد میرود میگوید آقا یادت میآید که. . .
مگر میشود آبروی با زحمت به دست آمده را اینگونه از بین برد، آدمهایی که هرزه هستند و آبروی مردم را از لحاظ تأمین عرضی و نسبی و آبرویی از بین میبرند، همه را باید جریمه کرد. حتی اگر عادل باشند اگر سه نفر آدم با تقوا به مرد و زنی نسبت بد دادند یا باید اینها یک شاهد چهارمی نیز بیاورند یا اگر نتوانستند آن سه آدم را میخوابانند و هشتاد ضربه به هر یک میزنند.
در جمهوری اسلامی عادل باید بخوابد و شلاق بخورد تا آبروی دیگری را نریزد گرچه آن فردی که فحش شنیده عادل نیست، آن کس که نسبت داده است، عادل است و به کسی که نسبت داده شده، عادل نیست. یک نفر که عادل نیست را سه نفرعادل به او میگویند که تو چنین کردی، اگر این سه عادل نتوانستند یک شاهد دیگر بیاورند باید شلاق بخورند. این برای حفظ امنیت است. یک قالیچه و آفتابه دزدیدن لازم نیست، یک مسلمان انگشتش به خاطر این آفتابه از بین برودولی چون همین آفتابه دزدی باعث میشود بقیهی زنهای محله دیگر شب خوابشان نبرد امنیت است، اگر دزدی آمددر خانه و چیزی برد امنیت به خطر میافتد. مال، جان، با زحمت پیدا شده، آبرو از همه زحمتش بیشتر است و نمیشود. کسی بیاید و بردارد و برود.
میگویند دزدی آمد خانه یک روضه خوانی، همه اثاثیههای او را جمع کرد و در یک چادر شب بست و میخواست به دوش بگیرد، گفت: یا علی، دوش گرفت و رفت، روضه خوان بیدار شد و گفت چه میگویی، من یک عمری اینها را با یاحسین، یا حسین جمع کردم و تو میخواهی با یک یا علی ببری، مگر میشود؟ حالا قصه از این قرار است یک عمری من آبرو کسب کردم و حال او در کوچه دهانش را باز میکند و هر چه میخواهد میگوید، مگر میشود؟ باید کتک بخورد، شلاق چیز خوبی است. چون اسلام هرچه میتواند نصیحت میکند «وَ تَواصَوْا بِالْحَقِّ وَ تَواصَوْا بِالصَّبْرِ»(عصر/3) و سفارش به حق کنید «وَ تَواصَوْا بِالصَّبْر» سفارش به صبر کنید «وَ تَواصَوْا بِالصَّبْرِ وَ تَواصَوْا بِالْمَرْحَمَهِ»(بلد/17) سفارش به مرحمت کنید سه سفارش در قرآن داریم «وَ تَواصَوْا بِالْحَقِّ وَ تَواصَوْا بِالصَّبْرِ» و در جای دیگر «وَ تَواصَوْا بِالْمَرْحَمَهِ» سفارش به مرحمت کنید «فَاعْفُوا وَ اصْفَحُوا»(بقره/109) عفو کنید و ببخشید، اغماض کنید از سر یکدیگر بگذرید «وَ الْکاظِمینَ الْغَیْظَ»(آل عمران/134) غیظ شما را گرفت، کظم غیظ کنید. همه این سفارشات را اسلام کرده است. اما به آدمهایی که هرزه هستند، و پابند اصالت و جان و مال و آبروی مردم نیستند، به افراد باید شدت عمل نشان داد کما این که در مقابل آدم حیلهگر باید حیلهگر باشیم چون «تَخَلَّقُوا بِأَخْلَاقِ اللَّهِ»(بحارالأنوار، ج58، ص129) به ما گفتهاند اخلاق خدا را داشته باشید و یکی از اخلاق خدا حیلهی خداست «وَ اللَّهُ خَیْرُ الْماکِرینَ»(آل عمران/54) چون خدا مکر میکند، مؤمن نیز باید اهل مکر باشد، منتها مکر برای خنثی کردن مکر دیگران! یک وقت آدم مکر میکند که کلاه سر کسی بگذارد این حرام است. یک وقت دیگران مکر میکنند که کلاه سر او بگذارند. ایشان نیز با مکر نقشههای آنها را خنثی میکند، مثل یاد داشتن سحر، گاهی کسی علم سحر یاد میگیرد برای این که با سحر و جادو مردم را متوجه خودش کند، این سحر حرام است. اما کسی سحر یاد میگیرد که اگر ساحری خواست مردم را اغفال کند این با سحر خود، جلوی سحر آن ساحر را بگیرد همه چیزها همین گونه است. گلوله سازی، شمشیرتیز کردن، یک وقت آدم شمشیر تیز میکند که مسلمانی را بکشد، یک وقت شمشیرش را تیز میکند که اگر اعلام جنگ مسلحانه کردند قدرت دفاع داشته باشد.
اولی ظلم و دومی عبادت!
خلاصه بحث تمام شد. در باره امنیت، اسلام تا دلت بخواهد عنایت دارد. حدیث و روایت در این زمینه زیاد است، شاید بحث دوم نیز بخشی در بارهی امنیت صحبت کردیم تا جلسه بعد همه را به خدا میسپارم.
«والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته»