نام و نامگذاری
موضوع بحث: نام و نامگذاری
تاریخ: 01/05/62
بسم الله الرحمن الرحیم
«الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا و نبینا محمدٍ و علی اهل بیته و لعنه الله علی اعدائهم أجمعین من الان الی قیام یوم الدین»
1- انتخابات و بازنده و برنده کیست؟
این شب جمعه الحمدلله انتخابات برگزار شد، عدهای از وکلا رأی آوردند. جملهای بگویم و بحث خود را پیش گیریم. من خود را کوچکتر از این میدانم که شما را نصیحت کنم، چون کسی نظیر امام باید نصیحت کند، نظیر آیت الله منتظری، نظیر آیت الله مهدوی. از این افراد خودساخته عالم بزرگوار و از قبیل اینها، زشت است من طلبه حرف بزنم ولی خب، از آن جا که دیروز حدیثی دیدم که امام رضا(ع) با غلام سیاهی مشورت کرد، گفتند: تو با این غلام سیاه مشورت میکنی؟ فرمود: چرا مرا منع میکنید، شاید ایشان حرف درستی بزند. این وکیلهای عزیز هر کدام انتخاب شدند، الحمدلله و هر کدام انتخاب نشدند، چه بسا برای خودشان مهم نباشد و من میشناسم که رأی نیاوردند و ناراحت هم نیستند. ولی مثل این که طرفداران اینها شکست خوردند و گاهی آنها که برنده شدهاند زخم زبان میزنند، که دیدی بالاخره کاندیدای ما برد. (اگر من حرف امام را نقل کنم شرمندگی زیادی ندارد، چون خودم که میخواهم حرف بزنم خجالت میکشم اما حرف امام را راحت میگویم.) زمانی امام ظاهراً به شهید رجایی وقتی رأی آورد گفت: آقای رجایی! رأی که آوردی مسئولیت تو بیشتر شد، حالا رئیس ایران شدی، ایران چیزی نیست، ایران جزئی است از قارهی آسیا، قارهی آسیا هم جزئی از کرهی زمین، کرهی زمین هم جزئی از منظومهی شمسی است و منظومهی شمسی هم جزئی از کهکشان راه شیری و ما چقدر کهکشان داریم؟ مسئلهی مهمی نیست و این را هم به شما بگویم، اگر خداوند بخواهد لطف کند، لطف میکند و اگر بخواهد نمایندهای را که رأی آورده ذلیل کند، اگر دو سه سال هم در مجلس زحمت بکشد، در دو سه خطبهی قبل از دستور چیزهای چرت و پرتی میگوید و وضعش خراب میشود و سقوط میکند، اگر خدا بخواهد ذلیلش کند همهی شما هم جمع شوید تا عزیزش کنید، خدا ذلیلش میکند با این که دو سه سال هم نماینده بوده باشد و خدا هم اگر بخواهد برایش خیر جاری کند، گمنام و درکناری باشد، به دستش خیر جاری میکند. یک بار دیگر هم جایی این را گفتهام.
یک شب که من نشستم تا مسئلهی این برادر عزیز بسیجی خود را، که اسیر بود در بغداد و در مصاحبه گفت: تا تو حجاب نداشته باشی، من مصاحبه نمیکنم و تلویزیون ایران هم نشان داد. وقتی من دیدم و شنیدم، مدتی گریه کردم، یعنی شک کردم این چند سال که ما در تلویزیون هستیم، آیا ثواب تبلیغات ما بیشتر است یا صواب آن چند لحظه حرف؟ تقریباً بین 2تا 3 دقیقه بیشتر حرف نزد. این2، 3 دقیقه حرف او برای اسلام عزت بود یا این چند سال حرف من؟ گاهی وقتها به یک حجه الاسلام درس خواندهی تلویزیونی برکت نمیدهد و گاهی به دو دقیقه و نیم یک بچه بسیجی در زندان عراق ممکن است برکت دهد. گاهی آن یک دقیقه ممکن است به اسلام و جمهوری اسلامی برکتی دهد که ده سال دیگر هم اگر من سخنرانی کنم، ممکن است آن عزت را نداشته باشد، غصه نخورید. خدا که نگاه نمیکند چه کسی در حوزه است، چه کسی بسیجی است و چه کسی رأی آورد و چه کسی رأی نیاورد، زمانی خدا اراده میکند و گره مهمی را به دست آدم گمنامی باز میکند. از قرآن برایتان بگویم؛
یک روز سلیمان نشسته بود و همهی موجودات را دید، دید هد هد نیست، گفت: «ما لِیَ لا أَرَى الْهُدْهُدَ»(نمل/20) چطور شد هدهد را نمیبینم، وقتی آمد به او بگویید که کجا بوده است. هدهد آمد، خداوند به سلیمان لطف کرده بود و زبان پرندهها را سلیمان میفهمید «عُلِّمْنا مَنْطِقَ الطَّیْرِ»(نمل/16) زبان پرندهها را هم بلد بود. به هدهد گفت: کجا بودی؟ هدهدگفت: داشتم میآمدم، در کشوری دیدم همه بت پرست هستند، حضرت سلیمان یک نامه داد. هدهد هم این نامه را به نوک گرفت و رفت به ملکه آن کشور بت پرست داد، خلاصه نامه را برد و آورد، دو سه بار هدهد رفت و برگشت ومقدمات مسلمان شدن یک کشور را فراهم کرد. گاهی ممکن است کسی صد بار هم مسافرت کند، یک آدم «تارک الصلوه» هم نماز خوان نشود. اگر خدا اراده کند، با سفر هدهد کشوری ایمان میآورد و اگر خدا اراده نکند، با صد هزار سخنرانی، یک تارک الصلوه هم مسلمان نمیشود! خلاصه اینها شرک است، اگر توحید ما قوی باشد، رأی آورد! الحمدلله. بنابراین به عنوان یک برادر خدمت شما عرض میکنم، آن کاندیداهایی که رأی آوردند، طرفداران آنها در چشم طرفداران دیگری که رأی نیاورده میخ نکوبند. بخصوص در شهرهای کوچک، مثل رودهی کوچک میمانند. هسته خرما در رودهی کوچک گیر میکند. در شهرهای کوچک هم مسئلهی کوچک مثل هستهی خرما میماند، ولی در شهرهای بزرگ مسئلهای نیست. در شهرهای کوچک این زنده باد و مرده بادها ایجاد حساسیت میکنند، دوم این که دیوارهای شهر را تمیز کنید تا شهر به خود حالتی طبیعی بگیرد و قلب هایمان با هم صاف باشد و به هرکس رأی آورده است، کمک کنیم.
پیغمبر ما برای جنگ احد مشورت کرد، در مدینه سنگربندی کنیم یا بیرون از شهر بجنگیم؟ رأی گرفت و بسیاری گفتند: بیرون برویم، عقیدهی خود پیغمبر این بود که در مدینه سنگر بندی کنند که کفار مکه که به مدینه میآیند، از پشت بامها کفار را بزنند. عدهای از جوانهای احساساتی گفتند: زشت است ما درشهر بمانیم باید به استقبالشان برویم، مرد آن است که جلو برود، پیغمبر به احترام افکار عمومی جلو رفت و بالاخره مسلمانان در جنگ احد شکست خوردند، دندان پیغمبر شکست، عموی پیغمبر شهید شد، بسیاری از یاران پیغمبر شهید شدند، وقتی برگشت، گفتند: که چه؟ اکثریت گفتند بیرون برویم و رفتیم و بالاخره شکست خوردیم. فوراً آیه نازل شد که: «وَ شاوِرْهُمْ فِی الْأَمْرِ»(آل عمران/159) از شورا، زده نشوید. اصل مشورت مقدس است، حالا گیرم جایی مشورت در ذوق شما هم بزند.
انتخابات مقدس است. حالا ممکن است که انتخابات به میل من و شما نباشد، اصلاً من و شما که هیچ، شاید به میل پیغمبر هم نبود و خدا به پیغمبر میگوید: حالا که انتخابات شد و حالا که رأی گرفتی و حالا که جمعیت گفتند، بیرون برویم و رفتید بیرون از شهر، دیگر چیزی نگو، حالا شکست هم خوردی، خوردی! اینطور نباشد که بگویی من دیگر در جنگ با اینها مشورت نمیکنم، یک بار مشورت کردم و پدرم درآمد. نگو من دیگر خودم را کاندیدا نمیکنم، من دیگر برای کسی تبلیغات نمیکنم، این همه تبلیغات کردیم و در آخر هم کاندیدای ما رأی نیاورد. برای خدا تبلیغات کردی و اگر چند سال دیگر باز لازم شد و کسی را اصلح دیدی، باز هم تبلیغات کن، مسئلهای نیست، تو اگر برای خدا تبلیغ کردی، صوابش را داری، چه کاندیدای شما رأی بیاورد یا نه. اگر هم از روی هوس بوده است، بر سرت بزن که نماینده کس دیگر شده است و تو حمالش شدهای. مثل کارگرهایی که برای این که صاحب کارشان به پولی برسد دروغ میگویند. دم دکان برای منفعت صاحب دکان دروغ میگوید. حدیث داریم: احمقتر ازهمهی احمقها کسی است که خود به جهنم برود برای این که دیگران به بهشت بروند. بالاخره اگر برای غیر از خدا زحمت کشیدی، غصه بخور که چرا حرام شدی. نه این که چرا کاندیدای شما رأی نیاورد.
اجمالاً مهمترین آدم روی کرهی زمین پیغمبر است و سستترین خانه روی کرهی زمین تار عنکبوت است، خدا اگر بخواهد مهمترین آدم یعنی پیغمبررا در غار، توسط تار عنکبوت حفظ میکند. پس خدا، خدایی است که اشرف مخلوقات را با سست ترین تار حفظ میکند. خدا اگر بخواهد به یک آدم گمنام پشت کوهی برکت میدهد و اگر بخواهد لطف نکند، به مهمترین پستها هم به لطف نظر نمیکند. خدا به دنیا گفته است «مَتاعُ الدُّنْیا قَلیلٌ»(نساء/77) اصلاً کل دنیا کم است. تا چه رسد به قارهی آسیا و ایران و چه رسد به فلان شهر و کاندیدای این شهر، مورچه چیست که کله پاچهاش باشد.
خلاصه با هم رفیق باشیم و به آن که رأی آورده است، برادرانه کمک کنیم و اگر خواسته باشیم در دل کینه داشته باشیم، خدای نکرده، زمستان تمام میشود و روسیاهی به زغال میماند، آنها میروند در مجلس مینشینند، تو به جهنم میروی و قلبت، قلب سالمی نیست و قرآن هم گفته است، همهی مردم به جهنم میروند مگر «إِلاَّ مَنْ أَتَى اللَّهَ بِقَلْبٍ سَلیمٍ»(شعراء/89) جز کسانی که قلبشان پاک باشد. بیایید با قلب پاک به افکار عمومی احترام بگذاریم و به آن که رأی آورده هم احترام بگذاریم. دیگر نگوییم، بیاییم و او را که رأی آورده است بکوبیم تا برای سال بعد، دیگر آبرویی نداشته باشد. ما این دفعه شکست خوردیم ولی بیایید و از حالا آستینهایمان را بالا بزنیم و با جلساتی حسابی زمینه سازی کنیم. اینها مصداق «وَ مَکَرُوا»(آل عمران/54) است و مواظب باشیم که «وَ مَکَرَ اللَّهُ» هم هست. البته این طور پیدا نمیشود ولی حالا میبینی کسی میخواهد این کار را بکند. سراغ بحث این هفته بیاییم. بحث این هفته در بارهی اسم است، چیزی که همه با آن سر و کار داریم. در بارهی نام گذاری میخواهم صحبت کنم. چون ما بعضی چیزها را که ساده میگیریم، خیلی هم ساده نیست. هیچ چیز در این عالم ساده نیست، این چیزهایی که به نظر ما ساده است، گاهی ممکن است ریشههایی داشته باشد. موضوع بحث ما نام گذاری است.
2- اسم و لقب در قرآن
بررسی نامها. نام بعد فرهنگی دارد، یعنی کسی که نامی برزبان میآورد، آدم به طرز تفکرش پی میبرد. مثلاً کسی اسمی که روی بچهاش میگذارد، از این اسم پیداست آرزوی او چیست؟ از عکس و نواری که دارد، از آرزوها و از نامها و از دعاها، از آمین گفتنها، از اینها میشود فهمید که اوطرفدار چه خط فکری است، یک بعد فرهنگی دارد، کسی که لباس فلان گروه را میپوشد، میخواهد بگوید من دلباخته و عاشق آن گروه هستم، یک بعد فرهنگی دارد و یکی بعد استعماری دارد. توسط نامها بسیاری ازمردم را استعمار کردند. الان مثلاً این همه حقوقدان نشستهاند، سازمان ملل، کنگره فلان، تمدن با اسم تمدن و سازمان و حقوقدانان افکار و افراد و ملتها را استعمار میکنند. بعد تبلیغاتی دارد مثلاً در مورد سیگار اسمهای زیبا، آزادی و بهمن. اصلاً اسم زیبا باعث میل به آن چیز میشود، جنبه روانی دارد، بعد اجتماعی دارد. خلاصه نمیشود نامها را خیلی ساده گرفت، قرآن در این زمینه بیاناتی دارد، میفرماید: «وَ لا تَنابَزُوا بِالْأَلْقابِ»(حجرات/11) لقبهای زشت بر هم نگذارید «وَیْلٌ لِکُلِّ هُمَزَهٍ لُمَزَهٍ»(همزه/1) «وَ قُولُوا لِلنَّاسِ حُسْناً»(بقره/83) اصلاً نام نیک برای بعد از مردن «وَ رَفَعْنا لَکَ ذِکْرَکَ»(انشراح/4) خداوقتی میخواهد بر پیغمبر منت بگذارد، میگوید: نام تو را در دنیا بزرگ کردیم، نام جزء شعائر است. اگر نام خوب باشد، شعائر، خوب تشویق میشود. باید در نامها و نام گذاریها دقت کنیم. نام بزرگواران را روی بچههایمان بگذاریم. حدیث داریم «رَحِمَ اللَّهُ مَنْ أَحْیَا أَمْرَنَا»(إختصاص مفید، ص29) خدا رحمت کند کسی را که امر ما را زنده کند.
یکی از راههای زنده کردن امور اهل بیت این است که نامهای اهل بیت را زیاد روی بچهها بگذاریم. امروز دنیا برای شرکتها، کارخانهها، ادارهها و وزارت خانهها کلی پول میدهد و طرح میخواهد. گاهی در روزنامه اعلام میکنند برای فلان مؤسسه مثلاً یک آرم میخواهیم، طرحی میخواهیم، چون گاهی وقتها یک نام و یک طرح و یک آرم گویای یک کتاب است. گاهی یک نشانه و یک علامت بسیار حرف دارد. وقتی وارد بیمارستان میشوی، یک عکس آن جاست گویای این که اینجا منطقهی سکوت است، یک علامت، یک آرم، یک نشانه و یک طرح، گاهی ممکن است یک یا دو صفحه مطلب باشد.
ما کتابهایی داشتیم که وقتی پشت کتاب را نگاه میکردی، از طرح پشت کتاب آدم میفهمد این کتاب چه خط و سیری را دنبال میکند. باید به نام دقت کرد! نام زشت خیلی اثر دارد.
3- جایگاه اجتماعی اسامی
شخصی است به نام اسحق بن ابراهیم، ایشان خیلی دانشمند است در رشتههای مختلف دانشمند است ولی صدای خوبی هم دارد. به خاطر صدای خوبی که داشت به او گفتند: مطرب، چون گفتند فلانی مطرب است، مأمون گفت: او خیلی دانشمند است اما چون در جامعه درمیان همه تخصصهایش به مطرب معروف شده است، خواننده است. وقتی به این معروف شده من دیگر نمیتوانم او را قاضی القضات کنم والا علمش از همهی قاضیهای شهر بیشتر است. ولی چون در جامعه نامش به عنوان مطرب سبک شد، دیگر نمیشد کاری کرد. گاهی وقتها انسان به چیزی معروف میشود و وقتی معروف شد، آن با حیثیتش بازی میکند. دیگر خیلی از فعایتهایش محدود میشود. نام گذاری بعد سیاسی هم دارد. این را هم بگویم.
امام حسین در زمانی میزیست که از طرف حکومت بخش نامه شده بود که کسی اسم علی را روی بچهاش نگذارد. نام علی یک مسئلهی سیاسی شده بود. امام حسین فرمود: «لَوْ وُلِدَ لِی مِائَهٌ لَأَحْبَبْتُ أَنْ لَا أُسَمِّیَ أَحَداً مِنْهُمْ إِلَّا عَلِیّاً»(کافى، ج6، ص19) حالا که نام گذاری به علی قدغن شده است من اگر صد تا پسر داشته باشم، اسم همه را علی میگذارم. برای این که زمانی نام گذاری بعد سیاسی دارد. وقتی آدم اسم بچهاش را علی میگذارد، این یک خط است،
حدیث داریم بدترین اسمها نزد خدا اسمی است که متکبرانه باشد. حدیث داریم بدترین و زشت ترین اسمها ملک الاملاک است. ملک الملوک است، یعنی شاهنشاه، چون شاهنشاه یعنی شاه شاهان، اسمهای متکبرانه بدترین اسمها هستند و باید سعی کنیم اسم خود را ساده بنویسیم، این مطلب را من باید این جا بگویم که یکی از دوستان از طرف آیت الله منتظری به هندوستان رفته بود و آن جا یک صندوق قرض الحسنه درست کرده بود و اسمش را صندوق قرض الحسنهی آیت الله منتظری گذاشته بود. آمد و به عنوان خبربه ایشان گفت، ایشان فرمود: خیلی بی خود کردی. بگذار صندوق قرض الحسنهی اسلامی امام صادق یا حضرت مهدی، چرا اسم من را گذاشتهای، یعنی هر چه انسان فدای بزرگ ترها شود ارزش خودش هم بیشتر میشود یعنی «إِلَهِی کَفَى بِی عِزّاً أَنْ أَکُونَ لَکَ عَبْداً»(خصال صدوق، ج2، ص420) افتخار ما این است که هر چه بیشتر بندهی خدا باشیم.
امام را میبینی، وقتی اسم حضرت مهدی را میبرد، میگوید: «روحی له الفدا» یک بار فرمود: «لمقدمه الفداء»بعضی وقتها میگویند: «لتراب مقدمه الفداء» «روحی له الفداء» یعنی خدا روح مرا فدای امام زمان کند. «روحی لمقدمه الفداء»یعنی جانم فدای قدم هایش. «روحی لتراب مقدمه الفداء» یعنی جان من فدای خاک زیر پای امام. تواضع نسبت به اولیای خدا مهم است. اسمها متواضعانه باشد، تواضع کنیم، هر چه میتوانیم از خود کم کنیم، بر عکس فرهنگ بعضی که سعی میکنیم بگوییم من کردم. در ماجرایی مثلاً آمده و در عروسی کسی دخالت کرده است، میگوید: او را زن دادم. حالا کس دیگری به خواستگاری رفته است، حالا ایشان در جلسهی عقد شرکت کرده است، دائم سعی میکند خودش را بزرگ کند، سعی کنیم و باید از بزرگان خود یاد بگیریم. «من تشبه بقوم فهو منهم»(عوالیاللآلی، ج1، ص165) حدیثی است منقول از اهل سنت، سنن ابی داود این حدیث را دارد. هر که خود را شبیه دیگری یا گروه دیگری کند، از آنهاست. چه دلیلی دارد شما بگویی مرسی، خب بگو متشکرم، خدا به تو جزای خیر دهد، اجرت با خدا، خب اینها از مرسی بهتر است. آقا مگر غرب بد است؟ نه! هواپیما سازی آنها خوب است، نه مرسی گفتن. اگر راست میگویی برو هواپیماسازی یاد بگیر با این نوع تقلید و مرسی گفتن که آدم به جایی نمیرسد. عبارتها را رها کن و مایهی اصلی را بگیر. خود باختگی در برابر الفاظ و ظواهر غلط است، اگر علم و صنعت بود، خب انسان یاد میگیرد، این را هم یاد میگیرد که باز زیر بار نرود. به رسول خدا گفتند: فلان گروه به نحو خاصی میجنگند، پیغمبر ده نفر را فرستاد و گفت بروید و یاد بگیرید و بیایید و بیاموزید تا ما مسلمانها از آنها عقب نباشیم. استفادهی علمی از شرق و غرب مانعی ندارد، اما خودباختگی که زلفم هم فلان طور باشد، زمان شاه جوانها که به آرایشگاه میرفتند، میپرسید چگونه درست کنم، میگفت سبیلم را ژاپنی بزن و زلفم را آلمانی بزن و چانهام را آمریکایی، یعنی اختیار ریش وسبیلش دست خودش نبود. یعنی نمیدانست چه کند تا خوشگل شود، اصلاً گیج بودند که چه کند هر گوشهی بدنش را به شکلی در میآورد، یعنی خودش را چنان باخته بود که به آرایشگر نمیگفت: ببین به من چطور میآید، ببین چطور خوشگلتر هستم، میگفت: ببین آمریکا چه کرده است؟ این را از خود بیگانگی میگویند «من تشبه بقوم فهو منهم» حدیث داریم، اگر کسی خود را باخت و به شکل گروهی درآمد جزء همانها میشود. هنوز هم در بعضی مناطق دور دست اسمهای بدی هست. اسم بچه را روزی میگذارند که به دنیا آمده است، مثلاً دوشنبه به دنیا آمده است اسم او را میگذارند دوشنبه. خب اگر فردا او وزیر شد میگویند دوشنبه به خانهی سه شنبه رفت و به همراه چهارشنبه و پنج شنبه سخنرانی کرد. اسمهای سبک روی بچههایتان نگذارید. ببینید زمان طاغوت چه اسمهایی میگذاشتند، مثلاً خیابان آیزن هاور، کندی، چرچیل، خیابان فلان و این نشانهی خودباختگی بود. ما خیلی میتوانیم از اسمها استفاده کنیم. الان دنیا از قوطی کبریت نمیگذرد، اگر بتواند روی آن تبلیغ کند. آن وقت شما میتوانی با اسم کارخانهات، مدرسهات خود و دختر و پسرت، میتوانی اسمهایی را زنده کنی و این خیلی جالب است، البته الان به کوری چشم دشمنان دیگر چنان اسمهایی نیست.
4- خاطرهای از نامگذاری یک آفریقایی
ما به آفریقا رفته بودیم، کسی پوست مار بزرگی را به من داد و گفت: به ایران که میروی، این را به خدمت امام ببر، من خندهام گرفت و بعد دیدم اگر بخندم او فکر خواهد کرد چیز بدی است، ما گفتیم چشم و تشکر کردیم، بعد هم گرفتیم و آن جا سر به نیست کردیم. سفیر یکی از کشورهای آفریقایی میگفت: یکی از این سیاه پوستان همهی بچههایش میمرد، یک سال که خدا به او بچهای میدهد، تصادفاً اسم رهبر انقلاب را میبرد به دل او برات میشود که اسم این بچه را روح الله بگذارد و اگر این بچه سالم بود، مرغهای خانهاش را به سفیر ایران بدهد و به ایران بفرستد، این بچه هم زنده میماند و سالم و سر حال و با نشاط است، میگفت مرغ هایش را به سفارت آورده و به من میگوید: تو باید به عنوان یک انسان مسلمان این مرغها را ببری و به امام بدهی. البته مرغ و پوست مار عشق است ولی مثلاً آدم که گل به کسی میدهد این گل چیزی نیست، این گل نشان دهندهی علاقههاست، میخواهد عمق علاقه را بگوید و ابراز کند.
الحمدلله در ایران اسلام افتخار شده است. سابق همه تلاش میکردند که بگویند ما دهاتی نیستیم، میگفتند الآن به شهر نزدیک شده است. حالا الحمدلله همه میخواهند کسی را به عنوان آشنا داشته باشند که کشاورز باشد. به هرکس میگویی چکاره هستی؟ تلاش میکند خود را به کشاورزان وصل کند. یعنی زمانی خود را به شهریها میچسباندند وحالا خود را به دهاتیها میچسبانند. ما خیلی میتوانیم از اسمها استفاده کنیم. حدیث داریم، در شعارها، عبارتهای زیبا خیلی کارساز است قرآن میگوید: «یُوحی بَعْضُهُمْ إِلى بَعْضٍ زُخْرُفَ الْقَوْلِ»(انعام/112) قرآن نقل میکند که بعضی به بعض دیگر کلمات زیبا میگویند، این آیه میخواهد بگوید افرادی با کلمات و شعارهای زیبا دیگران را گول میزنند. مجاهدین خلق چه کلمه زیبایی است! یعنی کسانی که جانشان را برای خلق میدهند. پیشگام، تودهای، مردمی، این کلمات خیلی زیباست. ما خواهان رفاه کارگران هستیم. رفاه کارگران خیلی خوب است. ما خواهان عدالت اجتماعی هستیم. ما خواهان حق اعتصاب، حق بیمه، حق مرخصی، ما طرفدار فلان هستیم. عبارات زیباست و با این عبارات میلیون میلیون از مردم گول میخورند و لذا از جاهایی که میشود غیبت کرد، از کسانی است که اسم بی مسمی روی خود میگذارند. اگر دیدی کسی میگوید بنده راننده هستم و راننده نیست، میشود از او غیبت کرد. کسی میگوید من آیت الله هستم. مگر میشود هر کس به دیگری بگوید آیت الله؟ تیمسار باید بگوید، ایشان سرهنگ شده است. دکتر را باید دانشگاه بگوید و آیت الله را هم باید حوزه بگوید. همین طور نمیشود که کسی از دیگری خوشش بیاید و بگوید آیت الله یا بگوید جناب دکتر. آن شبهای اول که تاریکی بود، در اوائل جنگ دیدیم کسی صدای خروس در میآورد و میرود. به او رسیدم گفتم: سلام علیکم، چرا صدای خروس در میآوری؟ گفت: خب دیدم تاریکی است و کسی به کسی نیست.
حالا در حقیقت از فلانی خوشش میآید و این القاب را به او میدهد. خلاصه سر اسمها بازی میکنیم. اسم خیلی مهم است، حتی در بعضی از جبههها به اسمها افتخار میکردند «أناالذی سمیتنی أمی حیدر» من آن کسی هستم که مادرم اسم مرا حیدر گذاشت، یعنی به نام گذاری افتخار میکردند اگر کسی اسم دیگری را به زشتی ببرد، او میتواند شکایت کند و او را شلاق بزنند. اگر مثلاً کسی به دیگری گفت(حسن درازه) میتواند برود و بگوید ایشان به من توهین کرد، بخوابانید و تعزیرش کنید. یعنی قانون اسلام میگوید اگر کسی اسم دیگری را سبک ببرد، قانون اسلام میگوید: او را بخوابانید و شلاق بزنید، ادبش کنید. اسم همدیگر را مؤدبانه ببرید. پیغمبر اسم بچهها را با کنیه میبرد و امیرالمؤمنین در جبهه که دید به دشمنان فحش میدهند فرمود: «إِنِّی أَکْرَهُ لَکُمْ أَنْ تَکُونُوا سَبَّابِینَ»(نهجالبلاغه، خطبه 206) زشت حرف نزنید، بکشید اما توهین نکنید، سبک حرف نزنید. اسلام میگوید: زن فاحشه را شلاق بزن، اما نگو خاک بر سرت کنند. میتواند شلاق را بخورد و بگوید: بنده به خاطر خلافم شلاق خوردم. اما ایشان را که به من توهین کرد، بخوابانید و او را شلاق بزنید، چرا به او توهین میکنی، از موارد غیبت برای کسی است که ادعای نسبت دروغ میکند. مثلاً من سید هستم، من آیت الله هستم، من دکتر هستم، خب این خیلی خطرناک است. چون اسم حریم آبروست و اسم بد آبرو را میریزد. اسم خوب آبرو را بالا میبرد و اگر کسی، آبروی کسی را ریخت. . .
نگوئید، آقای قرائتی انصافاً این شب جمعه بحث تو سبک بود، بحث بسیار سنگینی کردم، اگر توجه داشته باشید و ان شاءالله دارید. الان چند صد هزار نفر جوان هستند که میگویند کارنیست، کار هست اما اسم ندارد والا تولید سیب زمینی کار است، منتها میخواهند بگویند کارمند فلان اداره است، چون کاشتن سیب زمینی اسم ندارد و دنبال آن کار نمیرود، ما الان در جمهوری اسلامی کارهایمان اسم ندارد. به حضرت عباس کار زیاد است، پزش کم است، زیر بار نمیروند، پس نگویید اسم چیزی نیست.
بحث این شب جمعه بحث بسیار مهمی است. اسم ساده، باعث میشود صد هزار جوان بی کار میگویند کار نیست، چون آن کار را سبک میدانند، یعنی اسم در اقتصاد تأثیر دارد. جوانها صد هزار صد هزار دنبال کارهایی که اسم ساده ندارند نمیروند.
پیغمبر فرمود: «إذا أبردتم إلی بریدا فاجعلوه حسن الوجه حسن الاسم»(مجموعهورام، ج1، ص29) کسی را که برای جایی میفرستید، آدمی را بفرستید که هم اسمش قشنگ باشد و هم خودش خوش تیپ و خوشگل باشد. مثلاً از طرف جمهوری اسلامی یک گروه میخواهند به کشوری بروند، یک عده بروند که هم اسمهای خوبی داشته باشند و هم خوش تیپ باشند. در زمان شاه به این عمل میشد، فلذا مهماندارهای هواپیما را سعی میکردند خوشگل انتخاب کنند، فقط این جا به این حدیث عمل میشد، باید خوش تیپ باشند، چون وقتی یکی از جمهوری اسلامی وارد کشور دیگری میشود، او را که میبینند مثل این است که سیمای جمهوری اسلامی را میبینند. امام صادق(ع) به شاگردانش فرمود: طوری باشید که هرکه شما را دید یاد امام صادق بیفتد و بگوید: «رحم الله جعفربن محمد» درود بر امام صادق با این شاگردانش.
یک مسجد نشان دهندهی یک مکتب است. در زمان شاه میدانید سخنرانی را کجا میگذاشتند؟ آنها در صفحهی آخر و صفحهی تسلیتها چاپ میکردند، یعنی آشنایی با اسلام را کنار مرگ و میر گذاشته بودند. جا عوض کردن خیلی فرق میکند. اینها مهم است و لذا یکی از حقوق اولاد به گردن پدرش این است که اسمش را زیبا بگذارد و بگوید و بخصوص سفارش شده است اسم پیغمبر، اسم عبدالله، حمزه و مانند اینها را روی بچههایتان بگذارید.
«أجملوا فی الخطاب تسمعوا جمیل الجواب»(غررالحکم، ص436) این هم یک حدیث است که اگر خواستید مردم به حرف شماگوش بدهند، اسمهایشان را زیبا ببرید. اگر زیبا اسم ببری و مؤدب، بچهات به حرفت گوش میدهد. مثلاً بچهات خواب است. اگر گفتی یعنی اگر با درشتی او را صدا کردی، او برنمی خیزد تا نماز بخواند. اما اگر اسمش را زیبا بردی، گفتی حسن جان، حسن آقا، فاطمه خانم. ! حدیث داریم، امیرالمؤمنین میفرماید: اگر خواستید بچههایتان به حرفتان گوش بدهند، اسمشان را زیبا ببرید. من گاهی وقتها خستهام و هر کس سؤال میکند، میگویم: آقا تو را به خدا باشد برای بعد، در همین وقت اگر کسی مرا قشنگ صدا بزند، با این که خسته هستم تحمل میکنم، خیلی ارزش دارد. کسی که نامش زیبا برده میشود آمادگی پیدا میکند، حرف را بشنود. چون اسمش زیبا برده شود یک نوع تلقین است. بعضی دراسم گذاری منافق هستند، یعنی شناسنامهاش یک اسم دارد و در ظاهر اسم دیگری برگزیده است. اگر یک آخوند برای مهمانی که به خانهاش آمد، دخترش را فاطمه معرفی میکند و میگوید من به حضرت زهرا خیلی ارادت دارم، اما اگر یک شب یک سوپر دو لوکس به خانهاش آمد، اسم دیگرش را میگوید یعنی در اسم گذاری منافق هستند، در اسم نفاق دارند.
5- تأثیر اسم خوب و نیکو
پیغمبر فرمود: «مَنْ أَکْرَمَ أَخَاهُ الْمُسْلِمَ بِکَلِمَهٍ یُلْطِفُهُ بِهَا»(کافى، ج2، ص206) اگر کسی در برخوردها با کلمه زیبا برخورد کرد و خوب صحبت کرد، دائماً رحمت خدا بر اوست. حدیث داریم: «لا تحقرن أحدا من المسلمین فإن صغیرهم عند الله کبیر»(مجموعهورام، ج1، ص31) به بچههای کوچک احترام بگذارید چون نزد خدا بزرگ هستند. یک بار نگویید، چون او کوچک است، به او احترام نگذارید. گاهی در جلسه افرادی هستند و یک مشت بچه نشستهاند تا آدم بزرگ وارد شد میگویند بچهها برخیزید. حدیث داریم «لا تحقرن أحدا من المسلمین فإن صغیرهم عند الله کبیر»(مجموعهورام، ج1، ص31) بچهها نزد تو کوچک هستند، نزد خدا بزرگ هستند، تو حق نداری بچه را تحقیر کنی. حق نداری بچه را بلند کنی، تا یک بزرگ بنشیند. بچه وقتی وارد جلسه شد، هر کجا هست، باید بنشیند، البته بالای جلسه نرود، چون حدیث داریم کسی باید بالای جلسه بنشیند که هر چه از او پرسیدند، جواب بدهد. اگر کسی اینطور نیست پائینتر بنشیند. آنها یعنی بچهها بالا ننشینند اما هر جای دیگر نشستند، کسی حق ندارد آنها را بلند کند.
حدیث داریم: پیغمبر اسم بچهها را درست و قشنگ میبرد و بچهها هم او را دوست میداشتند. نام خیلی مهم است. شما اگر هنگام ذبح یک گوسفند نام خدا را نبری، آن گوسفند برای شما حلال نیست. نامگذاری خیلی هم ساده نیست، حالا بعضی همدیگر را تحقیر میکنند، صفیه یکی از همسران پیغمبر است، چون خویش و قومش یهودی بودند، زنان دیگر به او نیش میزدند، میگفتند صفیه، آن زن که پدرش یهودی بود. آمد نزد رسول الله و گفت: یا رسول الله من اجدادم یهودی بودند من مسلمان شدم و حالا هم زن تو شدم، بقیهی همسرانت به من نیش میزنند، فرمود: به آنها بگو پدرم هارون است، عمویم موسی است و شوهرم محمد است، حالا شما چه میگویید؟ بله من یهودی بودم و جدم به هارون میرسد، عمویم هم حضرت موسی میشود و شوهرم هم حضرت محمد است چرا تحقیر میکنید؟
اصولاً کسانی که اسم دیگران را سبک میشمارند، حسود هستند. مثلاً میگوییم: حاج احمد آقا آمد؟ میگوید: چه کسی؟ هان! پسر مشت عباس را میگویی؟ نمیتواند تحمل کند که فلانی حاج احمد آقا شده است. میچسباند که پسر مشت عباس را میگویی؟ بعضی هستند وقتی به آدم میرسند، آدم را خورد میکنند(الله اکبر) در تمام طبقات هم هستند. اول طلبگی به خانه حجه الاسلامها میرفتم تا آنها را ببینم، میگفتند: آقای قرائتی چه میخوانی؟ مثلاً میگفتم فلان کتاب، میگفتند: بگو ببینم «اشترتن» چه صیغهای است؟ خب نمیدانستم و گیج میشدم. دو سه لغت قلمبه از من میپرسیدند، میگفتند: پسر عموی زن برادر خواهر زن اگر همسرش مرده باشد بعد با زن دایی یا دخترعمو وصلت کند، نوهی خالهاش محرم است یا نامحرم؟ من را گیج میکردند، بعد من خیط شده بیرون میآمدم. الآن هنوز هم در تمام وجودم بغض آن آخوندها را دارم. بعد از بیست سال از او ناراحت هستم. بابا تو مسلمان هستی؟ من طلبه که به خانهات آمدهام ادب داشته باش. معنای ادب این است که برای مهمانی که برایت میآید احترام قائل شوی. تو من بچه طلبه را خیط میکردی. گاهی وقتها موتور میخرد و بعد حال همهی بچهها را میگیرد. ماشین میخرد و پز میدهد و لذا حدیث داریم، امام صادق(ع) فرمود: حاضر هستم دست در دهان مار بکنم ولی دست نزد آدمی که تازه به چیزی رسیده، دراز نکنم. آدمی که تازه به علم و موتور و چیزی رسیده است، سعی میکند نیش بزند، تا میبیند کسی ترقی کرد، به او نیش میزند که مثلاً پسر مشت عباس را میگویی؟ بله، مادرش زمانی میآمد منزل ما و لباس میشست، ما هم کمکی به او میکردیم ولی خب حالا دیگر مهندس شده است. یعنی نمیتواند تحمل کند که مهندس شده است. بالاخره میگوید: خالهاش لباس شوی خانهی پدر بزرگم بود. این تحقیرها نشانهی این است که ازحسادت میترکد. ضمناً بعضیها میخواهند کار انقلابی کنند، خراب میکنند. دیدم روی یک تابلو نوشته بود (پنچرگیری انقلاب) مثلاً میخواهد بگوید من خیلی انقلابی هستم. یک جای دیگر دیدیم نوشته است شیرخوارگاه آیت الله فلانی. بگو کتاب خانهی آیت الله، مثلاً پنچرگیری مردم. یک جای دیگر دیدم نوشته بود ایستگاه شکم، یک ساعت فروشی بود، تابلو زده بود که «وَ عِنْدَهُ عِلْمُ السَّاعَهِ»(زخرف/85) این آیهی قرآن است یعنی خدا میداند زمان و موعد قیامت چه وقت است. یعنی اینها میخواهند مکتبی شوند ولی نمیدانند چه کنند. آقا جان اسم گذاری مکتبی، خوب است به شرط این که یک جو عقل هم در کار باشد. من گفتم اسمِ خوب بگذارید، اما نه اسم آیت الله فلانی را روی شیرخوارگاه بگذارید. مثلاً اداره بیمه در یکی از شهرها تابلو زده بود که «امام حسین اسلام را بیمه کرد» خب این چه ربطی دارد به مثلاً این که شما ماشین مرا بیمه میکنی. خلاصه یک عده میخواهند بدون عقل یا تفکر یا مشورت مکتبی شوند. کمی در این نام گذاریها مواظب باشید.
آخر گفتند کسی تماماً سبز پوشیده بود، ریش هایش را هم سبز کرد، گفتند چرا دیگر ریشهایت را سبز کردی؟ گفت: من میخواهم چهارده معصوم شوم. یعنی از بس میخواست آدم خوبی شود، ریشهایش را هم سبز کرده بود.
6- چند نمونه از اسامی خوب و نیکو
حالا بعضی از مردم از هولاش در دیگ افتادهاند. میخواهند اسم خوب بگذارند، انقلاب و امام حسین و بیمه و همه را برمیدارند و روی ماشین و پنچرگیری و شیرخوارگاه میگذارند. مواظب باشید. خب حالا اسم خوب چیست؟ اول برای زنان حرف بزنم، مریم اسم خوبی است. این اسم چندین مرتبه در قرآن آمده است. مریم یعنی بلند مرتبه، مریم یعنی زن پارسا، یعنی گل خوشبو، فاطمه یعنی هیچ نوع انحراف در او راه ندارد. نقطه ضعفهای دیگران در او نیست. یعنی جدای از شر، جدای از عیب، فاطمه یعنی یک زن نمونه، فاطمه یعنی استثنایی، فاطمه، فاطمه است. یعنی نمیشود روی او اسم دیگری گذاشت. با هیچ معیاری قابل سنجش نیست. زهرا یعنی درخشنده. بتول باز یعنی نمونه و بی همتا، بریده از علائق دنیا. بریده از مردان با حجابش، بریده از زنان به خاطر امتیازاتی که دارد. بتول یعنی جدای از ریا و کلک. حلیمه، زنی که به پیغمبر شیر داد. حمیده، مادر امام کاظم. نجمه، مادر امام رضا، نرجس مادر حضرت مهدی، خدیجه، همسر رسول خدا، سمانه، مادرامام هادی. آمنه، مادر پیغمبر اکرم. ریحانه، مادر حضرت جواد. سوسن، مادر امام عسگری. سکینه به معنای با وقار، دختر امام حسین. منیره یعنی نوردهنده. محبوبه یعنی دوست داشتنی.
محمد یعنی ستوده و پسندیده، کسی که کمالات زیادی دارد. احمد یعنی پسندیده. کاظم یعنی کسی که در حوادث خودش را کنترل میکند. رضا یعنی کسی که مردم دوستش دارند. کسی که او هم خدا را دوست دارد. جواد یعنی بخشنده و سخاوتمند. مهدی یعنی هدایت شده در خط صحیح و هادی یعنی راهنما. تقی یعنی با تقوا. نقی یعنی پاکیزه.
حالا میگویند همهی اسمها را یکی یکی بگو. آخر نزد پیغمبر آمدند و گفتند: پدر ما مرده است زندهاش کن، گفت: حالا اگر من پدر تو را زنده کنم، او هم خواهد گفت پس مادر مرا هم زنده کن و دیگری خواهد گفت: پدر بزرگ مرا هم زنده کن. حالا یکی یکی به ما کاغذ میدهند میگویند اسم مرا هم بگو. نه ما دو سه نمونه عنوان میکنیم و عبورمی کنیم.
وقتی امیرالمؤمنین(ع) بچه دارشد، از پیغمبر خواست تا روی بچههایش اسم بگذارد. رسول خدا هم از خداخواست، خداوند وحی کرد که هارون دو بچه داشت، شبر و شبیر و چون علی در کنار تو به منزلهی هارون در کنارموسی است تو هم اسمشان را حسن و حسین بگذار. حسن یعنی نیکو، با بهجت، با ملاحت و فروغ، با جمال. اینهایی که نقل میکنم، مدرکم در معنا لغتنامهی دهخدا است که لغت نامهی دهخدا هم برای بررسی الفاظ و معانی کتاب مهمی است. انصافاً برای لغات تحقیقات جالبی کرده و خیلی زحمت کشیده است. محسن یعنی نیکوکار. مردی که با لیاقت کار میکند. تصادفاً گفت گاهی به کچلها هم میگویند زلف علی. حالا اسم ما محسن است شاید روی آن حساب باشد. جعفر یعنی نهر و چشمهی پر آب، چشم پر اشک، پر شیر، نام نهری است در بهشت. چرا میگویند جعفر صادق، چون در آن زمان یک جوان به نام جعفر کذاب بود به این خاطر گفتند جعفر صادق. سجاد یعنی کسی که سجده زیاد میکند. زین العابدین یعنی کسی که زینت عبادت کنندگان است. زینب یعنی گل خوشبو. یعنی پاکیزگی، یعنی زینت پدر. علی یعنی بلند مرتبه.
امیدوارم در نام گذاری کوچهها و خیابانها و افراد، اسامی انتخاب شود که هم انقلابی و مکتبی و محرک و آموزنده باشد و دیگر از این کلمات مرسی و قبیل این استفاده نکنیم. تلفن میکند، فرمایشی نیست، میگوید: مرسی، حالا گاهی آدم غیظ برمی دارد که کسانی این لفظ را به کار میبرند که بلد هم نیستند. باز اگر یک دیپلمه بگوید، لج آدم درنمیآید، زمانی میبینی از پشت کوه آمده و میگوید مرسی. آدم میخواهد خودش را بخورد که به تو چه ربطی دارد؟ این کلمات را دیگر کم کم نگوییم و سعی کنیم کلمات خودمان را بگوییم. در هر خانه که این اسمها هست خوشحال باشید و سعی کنیم روی بچههایمان اسم خوب بگذاریم و بعضی هم اسم هایشان را عوض کنند و اسم خوب بگذارند.
خدایا بعد از آن که اسم خوب روی ما گذاشتی توفیق انجام عمل خوب را هم مرحمت بفرما.
خدایا ظاهر و باطن ما را مرضی خودت قرار بده.
خدایا به محمد و آل محمد قسمت میدهیم همین طور که اسم نظام ما جمهوری اسلامی است، تمام نظام، بافت و افراد و افکار و نهادها و وزارت خانه هایش را در جزئیات و کلیاتش، مو به مو اسلامی قراربده.
همین طور که اسم مردم عزیز کشور ایران، زیباست، عمل و باطن ما را هم زیبا قرار بده و حدیث داریم، خوشا به حال کسی که باطنش از ظاهرش بهتر باشد و وای به حال کسی که ظاهرش از باطنش بهتر باشد.
خدایا باطن ما را ازظاهر ما بهتر قرار بده. بار دیگر میگویم: کاندیدای شما رأی آورد، الحمدلله، نیاورد، الله اکبر. کدورت نداشته باشید و رفیق باشید. حالا دنبال همین که رأی آورده بروید. دیگر کینهها را دور بریزید و بگذارید مملکت بچرخد.
«والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته»