بیت المال

بسم اللّه الّرحمن الّرحیم
«و صلی اللّه علی سیدنا و نبینا محمد و آل بیته و بعنه اللّه علی اعدائهم اجمعین من الآن الی قیام یوم الدین»

در ابتدا می‌خواهم به امام و رزمندگان و خانواده ‌های شهدا و جانبازان و اسیران سلام گرمی بکنم. «وَ الَّذینَ هُمْ لِأَماناتِهِمْ وَ عَهْدِهِمْ راعُونَ»(مومنون/8) مؤمن چند صفت دارد. «قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ»(مومنون/1)، «قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَکَّاها»(شمس/9) «وَ الَّذینَ هُمْ لِأَماناتِهِمْ وَ عَهْدِهِمْ راعُونَ» یکی از صفات مؤمنان این است که امانات و پیمان‌ها را مراعات می‌کنند. «الَّذینَ هُمْ فی‏ صَلاتِهِمْ خاشِعُونَ»(مومنون/2) مؤمنان کسانی هستند که در نماز حال دارند و خاشع هستند و از لغو دوری می‌کنند و حق الناس و زکات می‌دهند و نسبت به مسائل شهوانی خودشان را حفظ می‌کنند و اگر شهوتی در بین بود، فقط ازدواج می‌کنند و غیر از این نیست. امانات و عهد را مراعات می‌کنند. بیت المال امانت است و در حفظ بیت المال افراد کمی مراعات می‌کنند و کسانی که پشت ماشین خودشان می‌نشینند با زمانی که پشت ماشین بیت المال می‌نشینند فرق دارند. افراد زیادی هستند که ماشین خودشان را می‌خوابانند و از ماشین بیت المال استفاده می‌کنند. اگر ماشین شخصی باشد، در انتخاب جاده با ماشین بیت المال فرق می‌گذارند. در ماشین شخصی، جاده‌ی ناهموار را انتخاب نمی‌کنند، اما ما در استفاده از آب و برق و قیر و خودکار و گونی و میز و نیمکت و کتاب که جز اموال بیت المال است کوتاهی می‌کنیم.
امیرالمؤمنین در خطبه‌ی سوم می‌فرمایند: «یَخْضَمُونَ مَالَ اللَّهِ خِضْمَهَ الْإِبِلِ نِبْتَهَ الرَّبِیعِ»(نهج‏البلاغه، خطبه 3) بعضی‌ها طوری از بیت المال مصرف می‌کنند و آن قدر حیف و میل می‌کنند که انگار شتر به علف تازه رسیده است. مثلاً یک نفر سیگاری نیست و در جلسه‌ای سیگار می‌بیند و می‌کشد. به حضرت علی گفتند: برای این که بعضی‌ها را ساکت کنی به آن‌ها پول بده تا دور تو را گرفته و حکومتت زور پیدا کند. فرمود: باج بدهم؟ «أَ تَأْمُرُونِّی أَنْ أَطْلُبَ النَّصْرَ بِالْجَوْرِِ»(نهج‏البلاغه، خطبه 126) شما می‌گویید: با پای شرک به سراغ توحید بروم. شما می‌گویید: رشوه بدهم و پایه ‌های حکومت اسلامی را با رشوه تقویت کنم؟ «لَوْ کَانَ الْمَالُ لِی لَسَوَّیْتُ بَیْنَهُمْ فَکَیْفَ وَ إِنَّمَا الْمَالُ مَالُ اللَّهِ أَلَا وَ إِنَّ إِعْطَاءَ الْمَالِ فِی غَیْرِ حَقِّهِ تَبْذِیرٌوَ إِسْرَافٌ وَ هُوَ یَرْفَعُ صَاحِبَهُ فِی الدُّنْیَا وَ یَضَعُهُ فِی الْآخِرَه وَ یُکْرِمُهُ فِی النَّاسِ وَ یُهِینُهُ عِنْدَ اللَّهِ»(نهج‏البلاغه، خطبه 126) اگر مالی برای خودم بود مساوی تقسیم می‌کردم «فَکَیْفَ وَ إِنَّمَا الْمَالُ مَالُ اللَّهِ» تا چه رسد به این که بیت المال است و برای خداست. «أَلَا وَ إِنَّ إِعْطَاءَ الْمَالِ فِی غَیْرِ حَقِّهِ تَبْذِیرٌوَ إِسْرَافٌ» آگاه باشید به درستی که پول دادن در غیر حق تبذیر و اسراف است. اسراف از گناهان کبیره است. «إِنَّ الْمُبَذِّرینَ کانُوا إِخْوانَ الشَّیاطینِ»(اسراء/27) کسی که زیاد خرج می‌کند برادر آمریکا و برادر شیطان است. شما می‌گویید: برای سفت کردن پایه ‌های حکومتی به کسانی پول و مال و مقام بدهم تا با من مخالفت نکنند؟ پایه‌ی توحید را با پول و با رشوه سفت کنم؟ هرگز این کار را نمی‌کنم. «وَ هُوَ یَرْفَعُ صَاحِبَهُ فِی الدُّنْیَا وَ یَضَعُهُ فِی الْآخِرَه وَ یُکْرِمُهُ فِی النَّاسِ وَ یُهِینُهُ عِنْدَ اللَّهِ» کسی که می‌خواهد افراد را با پول از خود راضی گرداند، ممکن است در دنیا چند نفری از او راضی شوند ولی در آخرت باید جواب بدهد. یک نفر به امیر المؤمنین گفت: پولی به ما بده و امیرالمؤمنین فرمودند: «إِنَّ هَذَا الْمَالَ لَیْسَ لِی وَ لَا لَکَ وَ إِنَّمَا هُوَ فَیْ‏ءٌ لِلْمُسْلِمِینَ وَ جَلْبُ أَسْیَافِهِمْ فَإِنْ شَرِکْتَهُمْ فِی حَرْبِهِمْ کَانَ لَکَ مِثْلُ حَظِّهِمْ وَ إِلَّا فَجَنَاهُ أَیْدِیهِمْ لَا تَکُونُ لِغَیْرِ أَفْوَاهِهِمْ»(نهج‏البلاغه، خطبه 232) پول نه ارث پدر من و نه ارث پدر تو است. «وَ إِنَّمَا هُوَ فَیْ‏ءٌ لِلْمُسْلِمِینَ» این برای همه‌ی مسلمانان است «فشرکتهم فی حربهم» اگر در جبهه رفتی حق داری بخواه، ی ولی اگر نرفتی هیچ حقی نداری. «فَجَنَاهُ أَیْدِیهِمْ لَا تَکُونُ لِغَیْرِ أَفْوَاهِهِمْ» دستچین آن‌ها برای غیر دهانشان نیست. این پول حق رزمندگان است و حق رزمندگان را به تو نمی‌دهم. در یکی از جنگ‌ها تیری به یکی از اصحاب پیغمبر خورد و او شهید شد. مردم فوراً او را بر دست گرفتند و گفتند او شهید است. می‌خواستند تیرانداز را پیدا کنند که نتوانستند و او فرار کرده بود. پیغمبر فرمودند: به او شهید نگویید. مردم گفتند: برای چه؟ گفت: چون عبایی که بر دوش اوست از غنائم جنگی است. ضد انقلاب نیست و پیامبر فرمودند: چون عبای بیت المال را برداشته است، پس شهید نیست و پیامبر بر جنازه‌ی او نماز نخواند. کارهای خدا خیلی دقیق است. یکی از یاران پیامبر این قدر خوب بود و پیامبر او را دوست داشت که وقتی شهید شد، پیامبر جنازه‌اش را بر دوش گرفت. او را دفن کردند و مادرش گفت: خوشا به حال تو که پیامبر جنازه‌ات را بر دوش گرفت. مرگ بر تو گوارا باد. پیامبر گفت: این طور نگو. گفت: چرا نگویم؟ معلوم است خیلی خوب بوده است که شما او را تشییع جنازه‌ی کرده‌ای. فرمودند: چون این فرد با خانواده‌اش اخلاق خوب نداشته است، پس شب اول قبر عذاب و فشار قبر می‌بیند. پس کار من دلیل بر خوب بودن او نیست زیرا در خانه بد اخلاق بود. خداوند چیزهای دقیق و ظریفی را حساب می‌کند.
وزیر به چوپان راه نداد و امام کاظم نیز به وزیر راه نداد. پرسید: چرا؟ و امام کار خودش را به یادش آورد. امام می‌گویند: تازه اگر به مکه بروی، خدا هم به تو راه نمی‌دهد و لبیک تو را جواب نمی‌دهد. چون تو او را راه ندادی، خدا هم تو را راه نمی‌دهد. پس از مدینه برو و چوپان را راضی کن. ابن یقطین وزیر شیعه و با وفای امام کاظم(ع) بودند. از مدینه به کوفه رفت و از چوپان عذرخواهی کرد. او وزیر بود اما امام کاظم به خاطر راه ندادن چوپان، او را راه نداد و مجبور به عذر خواهی کرد.
رزمنده‌ها در جبهه پیروز شدند و شخصی لباس خوبی پیدا کرد و پوشید. حضرت علی(ع) دستور درآوردن آن لباس را داد. گفتند: جنگ است. امام نپذیرفت و آن‌ها نسبت به حضرت علی ناراحت شدند و نزد پیغمبر رفته و گفتند: حضرت علی همه چیزش خوب است، فقط یک خورده سخت گیر است. و اجازه نداد در جبهه لباس را بپوشیم و او خشک و خشن است. فرمودند: «فَوَ اللَّهِ إِنَّهُ لَخَشِنٌ فِی ذَاتِ اللَّهِ»(المناقب، ج‏2، ص‏110) آدم در مال خدا باید خشن باشد. اگر می‌خواهی ببخشی از مال خودت ببخش. مثلا در یک صفحه‌ی بزرگ، یک شماره تلفن یادداشت می‌کنید. خوب در صفحه‌ی کوچک هم می‌توان این را یادداشت کرد. نامه ‌های اداری و نامه ‌های حقوقی تقریباً نیم متر در نیم متر می‌باشند. یا اگر کسی سهمیه‌ی کوپن را بیش‌تر از افراد خانواده‌اش بگیرد، جایز نیست. با یک لیوان می‌توان وضو گرفت، آب زیادی نباید ریخت. یک نفر از آب دریا برداشت که بخورد، امیرالمؤمنین دیدند که نصف آب زیادی را بر زمین ریخت. به او گفت: اسراف است. اگر زیاد است باید به دریا ریخت نه به خشکی که اسراف می‌شود. به مشهد می‌رود، در راه در جنگل یا در کنار جاده، چای درست می‌کند و آب جوش را پای بوته می‌ریزد و بوته خشک می‌شود. آیا برای تفریح می‌توان هیزم روشن کرد؟ اگر بخاری روشن است و به مقدار کافی گرم شد، باید آن را خاموش یا کم کرد. یا این که پرده را می‌کشند و چراغ روشن می‌کنند. می‌توان پرده را کنار زد وچراغ را خاموش کرد. اجناس دولتی را می‌خرد و به بازار آزاد می‌فروشد، اگر خلاف مقررات دولت باشد شبهه دارد. گاهی افراد می‌خواهند با وضو باشند، آب می‌ریزند و این اسراف است و حرام است ولی وضو مستحب است.
یک افرادی هستند که خودشان را مقدس معرفی می‌کنند، ولی به جای یک لیوان یا دو لیوان آب، پنج یا ده لیتر آب مصرف می‌کنند تا وضو بگیرند و به جای مستحب، حرام می‌کنند. حق مردم که مشکل است، حق شخصی هم خیلی مشکل است. مثلاً در نماز می‌گویید «إِیَّاکَ نَعْبُدُ وَ إِیَّاکَ نَسْتَعینُ اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقیمَ»(فاتحه/6-5) یک نفر که از شما طلبکار است، طلبش را می‌خواهد و می‌گوید: راضی نیستم. شما باید نماز خود را قطع کنید، طلب او را بدهید و دوباره از اول شروع کنید. حدیث است که اگر داری و طلب مردم را ندهی، انگار هر شبی که می‌خوابی دزد جاده هستی و گناه دزد را کرده‌ای. مثل کسانی که خمس بچه ‌های سادات بر گردنشان هست و نمی‌دهند و کسی که بیت المال نمی‌دهد، یعنی مال همه را نمی‌دهد. امیرالمؤمنین دید دخترش گردنبند دارد و ابن رافع خزانه دار بود. پرسید: گردنبند از کجا آمده است؟ گفت: از خزانه دار گرفتم. خزانه دار را فراخواند و پرسید: چرا گردنبند خزانه را به دختر من داده‌ای؟ گفت: 1- دختر علی بود 2- شب عید قربان بود. 3- برای سه شب عاریه کرده بود 4- من ضامن هستم. امیرالمؤمنین فرمودند که نباید این کار را می‌کردی. «وَ اللَّهِ لَوْ وَجَدْتُهُ قَدْ تُزُوِّجَ بِهِ النِّسَاءُ وَ مُلِکَ بِهِ الْإِمَاءُ لَرَدَدْتُهُ»(نهج‏البلاغه، خطبه 15) به خدا قسم پول‌هایی که بی خودی به کار رفته باشد، حتی اگر با آن پول ازدواج هم شده باشد، برمی گردانم و ازدواج را به هم می‌زنم. اگر خرید و فروش هم شده باشد، آن را بر هم می‌زنم. دستمال کاغذی یکی کافیست، ولی چند تا بیرون می‌کشیم، چرا؟ می‌خواهد آب هویج را با آب میوه گیری بگیرد. هویج را که شست آیا می‌تواند آبش را در جوی بریزد؟ یا پای درخت بریزد؟ این حق همه‌ی جمعیت است و این دزدی و غصب است.
عده‌ای نزد امیرالمؤمنین آمدند و گفتند: به ما پول بده. فرمودند: ندارم. گفتند: به ما بده. گفتند: بیا فردا به دزدی برویم. من سهم خودم را به تو می‌دهم. گفتند: نه آقا. حضرت فرمودند: چطور من می‌خواهم حق یک نفر را بدزدم جواب منفی می‌دهید و حال می‌خواهید حق همه را بدزدم؟ یک نفر با میخ یا سیخ و ذغال یادگاری می‌نویسد. یعنی بعداً مردم بفهمند این فرد مثلاً محسن قرائتی خائن به مملکت است. یعنی این مسجد و دیوار پاک و سالم بود، از پایه درست بود و من آن را کثیف کردم. پارک‌ها باید تمیز باشد. آب در جوی ‌ها باید مثل اشک چشم تمیز باشد، ولی حالا این آب‌ها مثل ارده است. اگر ما مسلمان بودیم این طور نبود. خوب ما مسلمان هستیم ولی این که چه مسلمانی هستیم مهم است. روحیه و قلب و ایمان خوب است، اما کارهای ما چطور است؟ مثلاً یک نفر روی خاک نماز می‌خواند. می‌گویند: روی فرش نماز بخوان. می‌گوید: من خاکی هستم. ولی این لباس لباس بیت المال است، اگر می‌خواهد خاکی باشد باید لخت شده و روی خاک بغلتد. چون لباس برای بیت المال است و باید روی فرش یا کاغذ و مقوا بایستد. مثلا ما پرده‌هایی را که برای تشریف فرمایی و خیر مقدم می‌نویسیم باید طوری باشد که هر بار برای هر نفر پارچه‌ی جدیدی ننویسیم و هزینه‌ی بی خود مصرف نشود. می‌توانیم جای اسم‌ها را خالی بگذاریم تا هر بار برای هرکدام پارچه‌ی جدیدی نیاز نباشد. وقتی می‌توان نیم متر پارچه را عوض کرد، نباید 20 متر پارچه را عوض کرد. نوک قلمت را تیز کن و سطرها راتنگ‌تر بنویسید تا بیت المال حرام نشود. امیرالمؤمنین به اشعث بن قیس، عامل آذربایجان می‌نویسند: «وَ إِنَّ عَمَلَکَ لَیْسَ لَکَ بِطُعْمَهٍ وَ لَکِنَّهُ فِی عُنُقِکَ أَمَانَهٌ وَ أَنْتَ مُسْتَرْعًى لِمَنْ فَوْقَکَ لَیْسَ لَکَ أَنْ تَفْتَاتَ فِی رَعِیَّهٍ»(نهج‏البلاغه، نامه 5) این حکومت تو طعمه‌ی تو نیست. امانتی به گردن توست «و انت مسترعی» و تو رعایت کننده‌ای. تو حق نداری به رأی خودت عمل کنی. اگرخودکار بانک صادرات با بانک ملی برده شود، یا مهر این مسجد به آن مسجد برده شود، نماز باطل می‌شود. یک نفر زیلوی مسجد را به هیئت ابوالفضل برده بود و روی آن با کفش سینه می‌زدند. آیت الله محل به رئیس هیئت گفت: زیلوی مسجد را به هیئت می‌آوری حرام است. فرد گفت: ابوالفضل دست ‌های خود را برای خدا داد. حالا خدا زیلویش را برای ابوالفضل نمی‌دهد؟ ابوالفضل دست هایش را برای خدا داد که کسی خلاف شرع انجام ندهد. «وَ أَنْتَ مِنْ خُزَّانِهِ»(نهج‏البلاغه، نامه 5)‌ای خزینه دار مواظب باش که خوب تقسیم کنی. مسئله‌ی اصلی جنگ است و بعد از آن اقتصاد است. یک گندم یک فشنگ است. در بیت المال باید دقت کرد. اگر کمکی به دولت نمی‌کنند، ضرر نیز نباید بزنند. یخبندان است و به چرخ زنجیر بسته‌ای ولی بعد از آن باید زنجیر را باز کنی، زیرا برای آسفالت استهلاک به وجود می‌آورد.
ما سالی هزار نفر به خاطر بد رانندگی کردن دست و پا شکسته‌ی افراد داریم و این افراد که به بیمارستان می‌روند، دارو می‌خواهند و دارو باید از خارج آورده شود و این باعث وابستگی ما به آمریکا می‌شود. مثلاً اگر شما بادامی را با دندان بشکنید، دندان ترک می‌خورد و سیاه می‌شود و کرم می‌خورد و گود می‌شود. موادی که دندان را با آن پر می‌کنند، باید از خارج بیاید و این وابستگی است. با این چیزهاست که ارز و پولمان به خارج از کشور می‌رود. بعضی از شهرها لحاف چهل تکه می‌دوختند. با پارچه‌هایی که سر قیچی زیاد می‌آمد، لحاف درست می‌کردند. این خیلی خوب است و امیرالمؤمنین همین را می‌گفتند. در خود پادگان‌ها خیلی چیزها حرام می‌شود، چون چیزهای زیادی می‌پزند. در خود نهادها هم گاهی ولخرجی می‌شود. مردم ندارند و در صف می‌ایستند، ما در محاصره‌ی اقتصادی هستیم. آن‌هایی که به جنگ رفتند مسئله‌ی جنگ را حل می‌کنند، ولی اینهایی که هستند باید کم مصرف کنند. چراغ ‌های زیادی را خاموش کنند. سماور جوش آمد از برق بکشید. نباید هشت ساعت بجوشد. البته اگر اتوماتیک باشد خودش خاموش می‌شود. ولی اگر می‌توانیم حتی ده دقیقه مصرف را کم‌تر کنیم، باید این کار را بکنیم. پیغمبر مهمانی داشتند. وقتی مهمان‌ها رفتند ته بشقاب‌ها را پاک کردند و با زن و بچه‌شان همان را خوردند. چون دور ریختن اسراف است. بدون اجازه‌ی مسئولین نمی‌شود ماشین اداره را برداشت و استفاده کرد. یک نفر هست که برق و آب را مصرف می‌کند، می‌گوید: چشمم کور، پولش را می‌دهم، ولی باید بداند که او ضامن است، چون اگر زیاد مصرف کند به افرادی آب نمی‌رسد. مثل این که به چشمش بزند و بگوید چشم خودم است که اگر این کار را بکند به جهنم می‌رود و گناه کرده است. کشاورز نیست ولی به اسم کشاورز تراکتور گرفته و در بازار می‌فروشد و این گناه کرده است.
امام صادق(ع) فرمودند: «إِنَّ مِنْ بَقَاءِ الْمُسْلِمِینَ وَ بَقَاءِ الْإِسْلَامِ أَنْ تَصِیرَ الْأَمْوَالُ عِنْدَ مَنْ یَعْرِفُ فِیهَا الْحَقَّ وَ یَصْنَعُ فِیهَا الْمَعْرُوف»(کافى، ج‏4، ص‏25) اگر به فکر بقاء اسلام و مسلمین هستید، اموال را به کسانی بدهید که طرفدار حق باشند.
از امام علی اضافه خواستند، گفت: جمعه بیایید. جمعه او را به نماز جمعه برد و گفت: اینکه تو اضافه می‌خواهی، یعنی اینکه حق این مردم را بدزدم. آیا اجازه می‌دهی؟
امیرالمؤمنین(ع) فرمود: «دَخَلْتُ بِلَادَکُمْ بِأَشْمَالِی هَذِهِ وَ رِحْلَتِی وَ رَاحِلَتِی‌ها هِیَ فَإِنْ أَنَا خَرَجْتُ مِنْ بِلَادِکُمْ بِغَیْرِ مَا دَخَلْتُ فَإِنَّنِی مِنَ الْخَائِنِینَ»(المناقب، ج‏2، ص‏98) به شهر شما با این شمال و رحله و راحله وارد شدم. اگر به غیر آن چه با آن داخل شدم خارج شوم، من از خائنین هستم. اگر با ژیان آمدم و باپیکان رفتم، یا با پیکان آمدم و با بنز رفتم، یا با زیلو آمدم و با قالی می‌روم، معلوم می‌شود از جایی برداشتم و در قانون اساسی داریم که وکلا و وزرا وقتی به این مقام رسیدند، باید صورت اموالشان را به دولت نشان بدهند. وقتی استعفا دادند نیز انجام چنین کاری واجب است. ترقی مال شخصی طوری نیست، چون آجیل فروش هم در همین مدت ممکن است به مکه یا کربلا برود یا فرشی و یخچالی بخرد. زندگی در حد طبیعی‌اش اشکالی ندارد. نمی‌شود گفت: که چرا یخچال هفت فوت شما نه فوت شده است؟ چون این حالت ممکن است برای لبو فروش هم به وجود بیاید. اگر دیدیم که اگر این رئیس نبود به این درجه نمی‌رسید، این خائن است. «فَإِنَّ مِنْ فَنَاءِ الْإِسْلَامِ وَ فَنَاءِ الْمُسْلِمِینَ أَنْ تَصِیرَ الْأَمْوَالُ فِی أَیْدِی مَنْ لَا یَعْرِفُ فِیهَا الْحَقَّ وَ لَا یَصْنَعُ فِیهَا الْمَعْرُوفَ”(کافى، ج‏4، ص‏25) اگر فناء اسلام را خواستی، مال را به دست کسی که حق را نمی‌شناسد و به آن عمل نمی‌کند بسپار. رمز حیات اسلام این است که بیت المال باید دست عادل باشد. و رمز سقوط اسلام این است که بیت المال دست فاسق و فاسد باشد. این سخن از حضرت علی(ع) می‌باشد. «بَقَاءِ الْمُسْلِمِینَ وَ بَقَاءِ الْإِسْلَامِ» این است که مال در دست افراد عادل و صالح باشد. اگر می‌گذاشتند علی حکومت می‌کرد، اسلام به جاهای خیلی خوبی می‌کشید. بعد از امیرالمؤمنین امام حسن(ع) بود و بعد از امام حسن(ع)، امام حسین(ع) بود. امام سجاد(ع) و امام باقر(ع) و امام صادق(ع) و امام کاظم(ع) هم به ترتیب به امامت رسیدند. «أَیْنَ الْحَسَنُ أَیْنَ الْحُسَیْنُ أَیْنَ أَبْنَاءُ الْحُسَیْنِ صَالِحٌ بَعْدَ صَالِحٍ وَ صَادِقٌ بَعْدَ صَادِقٍ أَیْنَ السَّبِیلُ بَعْدَ السَّبِیلِ أَیْنَ الْخِیَرَهُ بَعْدَ الْخِیَرَهِ أَیْنَ الشُّمُوسُ الطَّالِعَه»(إقبال‏الأعمال، ص‏297) اگر می‌گذاشتند که اسلام در دست امامان معصوم باشد، نباید انتظار می‌داشتیم بعد از هزار سال بوی اسلام به دماغ ما بخورد. علامه امینی در الغدیر جلد هشتم فرمودند: صد و بیست و شش میلیون و هفت صد و هفتاد درهم و چهار میلیون وسیصد و ده دینار، بعضی از خلفایی که می‌گفتند خلیفه‌ی اسلام و مسلمانان هستند، قارون وار جمع کردند و به اطرافیانشان دادند و آمار جمع کردند که کدام خلیفه به چه کسی داد. راه آهن بیت المال است. راه آهن سالیانه حدود پنج میلیون نفر را به اطراف می‌برد. ساختمان راه آهن طوری است که در آن نمی‌توان‌اش رشته خورد و نمی‌توان در دستشویی استفاده‌ی زیادی از آب کرد. چون ظرفیتش کم است. رئیس شرکت واحد و قطار شهرداری‌ها گله دارند. کسانی که سر کلاس می‌نشینند معلم و کتابخانه از بیت المال است. اتو و بخاری از بیت المال است. کتاب‌هایی که چاپ می‌شود، حقوق معلم و آب و برق مدرسه برای بیت المال است و افرادی که خوب درس نمی‌خوانند، به بیت المال خیانت می‌کنند. بیت المال فقط به پاره کردن ورق اداره نیست. یک دانشجو و یک سرباز و محصلین کلی خرجشان می‌شود. یک نفر متخصص نیز کلی پول برایش صرف شده تا دکتر و مهندس شده است. شمایی هم که به آن انگی می‌زنید و یا خانه نشین و فلجش می‌کنید به بیت المال خیانت کرده‌اید. نباید گفت: من حزب اللهی هستم و این‌ها خطوطشان معلوم نیست و باید کنار بروند. درست است که شما حزب اللهی هستید ولی از شما پول گرفته شده که این فرد متخصص شده است. اگر می‌توانی او را به کار بگیری، نباید با انگ و فحش و لکه دار کردن و یا تهمت او را کنار بزنی، که اگر چنین کنی حزب اللهی نیستی. درست است پول حزب اللهی را خورده تا متخصص شده ولی باید حزب اللهی از آن حمایت لازم را بکند. گاهی این قدر فاسدند که عدس پاک کردن را هم نمی‌شود به آن‌ها سپرد. انسان می‌ترسد در عدس‌ها نفوذ کنند. گاهی اگر کار کلیدی نباشد، می‌توان از آن‌ها استفاده کرد. باید فرد را ارشاد کرد که اگر ارشاد نکنیم خیانت به بیت المال است.
 ما باید به سوی این برویم که در بیت المال دقت کنیم. گاهی افراد بیجا قرار می‌گیرند، این نیز خیانت به بیت المال است. مثلاً در غیر پست خود قرار می‌گیرد، این نیز خیانت است. نباید دل آدم بسوزد، باید برای مردم دلش بسوزد. در زمان پیامبر گفتند: آیه‌ای را بخوان، گفت: نمی‌توانم. به چند نفر دادند و نشد. در آخر به امیرالمؤمنین دادند، پیامبر نگفت: اگر از این فرد بگیریم در ذوقش می‌خورد. اگر پستی را بی جا دادید، باید آن را پس بگیرید. یک نفر پیرمرد از روحانیون در یک جای حساس دست و پا نداشت و نمی‌توانست صحبت کند ولی با تقوا هم بود. سخنران نبود و ضعیف بود که او را در جای حساسی پیش نماز کردند. گفتم: این نمی‌تواند سخنرانی کند. گفتند: حساب کردیم این سید 11پسر دارد و فقیر است و نمی‌تواند پول در بیاورد و خرج زن و بچه‌اش بکند، برای همین ما او را آوردیم. . . اما افکار جوان‌ها بیت المال است. نباید آدم برای دلسوزی جلوی رشد جمعیت را بگیرد. نسل و جمهوری اسلامی امانت است. «من تقدم علی قوم و هو فیهم و هو افضل فقد خان الله و رسوله و المؤمنین» اگر کسی در جایی ایستاده که می‌داند کسی هست که از او بهتراست، ولی کنار نرود، به خدا و رسول و مؤمنین خیانت کرده است. مثلاً شما نمره‌ی ده می‌گیری و می‌بینی که او 17 می‌گیرد اما باز هم کنار نمی‌روی. تو با این کار به خدا و رسول و مؤمنین خیانت کرده‌ای.
مواظب باشیم که رودربایستی نکرده و قاطع باشیم. سرایدار مدرسه، وقتی برف می‌آید برف طاق خانه‌اش را پایین می‌ریزد ولی بقیه را پایین نمی‌ریزد. می‌گوید: این جا زن و بچه‌ام هستند. این سرایدار متدینی نیست. به خاطر زن و دو فرزندش کاری به500 نفر دیگر ندارد. اگر کسی مکتبی بود، می‌گوید: چون آنجا تعداد بیش‌تر است، اول به آن جا می‌رسم. بیت المال باید دست کسی باشد که اگر گوسفند را دادند که تقسیم کند، قسمت ‌های کبابیش را برای خودش نبرد و شاید اصلاً چنین کسی موجود نباشد. امام فرمودند: حقش این است که مدرس‌ها به مجلس بروند. چون مدرس‌ها نیستند کسانی بروند که به مدرس‌ها بخورند و به آن درجه نزدیک باشد. اتلاف نیرو بیت المال است. اگر انسان از عمرش استفاده نکند، نه تنها برق و آب و آسفالت و غیره را حرام کرده است، خورشید را نیز معطل کرده است. چون خورشید به خاطر تو می‌تابد. تو که حرام شدی، خورشید هم حرام شده است. زمین و حیوان‌ها و انسان‌ها و جنگل‌ها و ابر و باد و خورشید و فلک همه معطل هستند. اگر در خط خدا نباشی، تمام فلک فلج می‌شود. ظلم به بیت المال، ظلم به آفرینش است. قرآن می‌گوید: «خَلَقَ لَکُمْ ما فِی الْأَرْضِ جَمیعاً»(بقره/29) هستی برای تو و برای نزدیکی تو به خداست. هر روز که تو معطل هستی، هستی معطل است. هستی برای نزدیکی تو به خداست. دنیا میدان رشد است و آخور و آبشخور و میکده نیست. بعضی از مردم حرکاتشان رو به جلو است. به قول قرآن «رَبِّ زِدْنی‏ عِلْماً»(طه/114) علمشان روز به روز زیاد می‌شود. «زِدْناهُمْ هُدىً»(کهف/13) هدایتشان زیاد می‌شود. «ثُمَّ اتَّخَذْتُمُ الْعِجْلَ»(بقره/51) «ثُمَّ تَوَلَّیْتُمْ»(بقره/64) مردم روز به روز به خدا نزدیک می‌شوند. بعضی «کَحِمَارِ الطَّاحُونَه» مانند الاغ که می‌گردد همیشه همین گونه است. مثلاً ده هزارتومان از مال من آتش گرفته است، اگر ده دقیقه دیر کند، سی هزار تومان از مالش از بین می‌رود و اگر بیست دقیقه دیر بیاد، چهل هزار تومان مالش از بین می‌رود. ماشین‌هایی که به ماشین آتش نشانی راه نمی‌دهند، ضامن مال ‌های اضافی سوخته‌ی من هستند. آن کسی که در جاده گاز می‌دهد و خاک روی عمامه‌ی من می‌نشیند ضامن پودر مصرف شده برای آن است. اگر کسی پوست هندوانه و و خیاری پرت کرد، ضامن است. یا اگر زباله انداخت، ضامن است. باید ظرف نان و بقیه‌ی آشغال‌ها جدا باشد. اگر یک سیر نان در سطل زباله بریزد به اقتصاد مملکت خیانت کرده است. گاز زیادی به ماشین بیت المال دادند باعث می‌شود که لنت آن ساییده شود و این وابستگی به آمریکا است. از اموال عمومی مسجد نمی‌توان استفاده کرد و نمی‌توان در مسجد میخ کوبید. اگر عزاداری موجب خراب شدن مسجد بشود، ضامن هستی.
دکتر در بیمارستان دارو می‌دهد. اگر مریض با هفت قرص خوب می‌شود اما دکتر 10 قرص بدهد و مریض هم به سفارش دکتر بخورد، این دکتر بیت المال را حرام کرده و ضامن است. باید صرفه جویی در اموال خودمان و بخصوص در اموال عمومی را بکنیم.
سلام و درود بر پدران و مادران قدیمی ما که لباس را پوشیده و بعد پشت و رو می‌کردند و می‌پوشیدند و بعد قیچی کرده و دستگیره درست می‌کردند و بعد تخته گیوه درست یا زیلو درست می‌کردند و تا آخر از آن استفاده می‌کردند و ما خیلی ولخرجی می‌کنیم. من دو بار کفشم پاره شد، دنبال واکسی و کفاشی می‌گشتم. حزب اللهی‌ها گفتند: رها کن و برایم کفش خریدند. رهبر ما فرمودند: این قدر لباسم را وصله کردم که از وصله کننده خجالت می‌کشم اما من بعد از دو بار جرأت نکردم و کفشم را دور انداختم.
 اسم یک نفر محرم بود. می‌گفت: دیوانه شده محرم در ماه محّرم از عشق حسین. رفیقش گفت: در ماه صفر هم، ده ماه دگر هم. در اتاق یک ساعت دیواری بس است. یک آینه و یک کفش بس است. فردی می‌گفت: در روستایی بچه ‌های مدرسه در کپر بوده و پا برهنه سر کلاس می‌آمدند. این‌ها خشک شده بودند. پسری بود که چیزی نداشت بخورد. گاهی وقتی انسان از خانه‌اش منتقل می‌شود، می‌فهمد چقدر چیز کهنه دارد. بسیاری از روستاها بخاری ندارند. در عیدها ولخرجی می‌شود. در عید لباس نپوشید، چیزی نمی‌شود. آسمان به زمین نمی‌آید. ما که با این همه مجروح و اسیر عید نداریم.
ان شاءالله عید ما روز سقوط صدام است. خدایا، به حق محمد و آل محمد گناهان کبیره‌ای را که بر اثر اسراف کرده‌ایم بیامرز. امام در تحریر اسراف را گناه کبیره اعلام می‌کند که همه‌ی ما آن را انجام می‌دهیم و از همه‌ی اسراف‌ها بالاتر، اسراف بر خودمان است. «أَسْرَفُوا عَلى‏ أَنْفُسِهِمْ»(زمر/53) از عمرمان استفاده نکردیم. روز قیامت حسرت می‌خوریم. رزمندگان عزیز کجا رفتند و ما کجا هستیم؟ مواظب باشیم خودمان هم حرام شدیم.
«والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته»

لینک کوتاه مطلب : https://gharaati.ir/?p=1558

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.