شایعه پراكنی

موضوع بحث: شايعه پراكني
تاريخ پخش: 21/5/61

بسم اللّه الرّحمن الرّحيم

الهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي

آيه‌اي كه امروز با آن برخورد كرديم و موجب جلب توجه شد اين است كه جامعه مسلمانان و امت اسلامي نبايد هرچيزي را شنيد سريع آن را پخش نمايد.
1- پخش خبر قبل از تحقيق
مركز خبر و گزارش‌ها: قرآن مي‌فرمايد: گاهي شايعه‌اي به وجود مي‌آيد و افراد ناآگاه سريع آن را پخش مي‌نمايند كه اين از جانب دشمنان است و دوستان ناآگاه آن را پخش مي‌كنند. قرآن مي‌فرمايد: اين‌ها را به يك مركز خبري واريز كنيد تا در مركز خبر اين اخبار جمع بندي شود و حق و باطل آن تفكيك شود و خبر حق را به شما گزارش بدهند و شما پخش نماييد و قبل از تحقيق خبري را پخش نكنيد. مي‌فرمايد: «وَ إِذا جاءَهُمْ أَمْرٌ مِنَ الْأَمْنِ أَوِ الْخَوْفِ أَذاعُوا بِهِ» (نساء/83) اين مقدارانتقادات است و اما وظيفه «وَ لَوْ رَدُّوهُ إِلَى الرَّسُولِ وَ إِلى‏ أُولِي الْأَمْرِ مِنْهُمْ لَعَلِمَهُ الَّذينَ يَسْتَنْبِطُونَهُ مِنْهُمْ» (نساء/83) درس اول اين آيه انتقاد از روش مسلمان هاست، يعني مسلمان‌ها بد مسلمان‌هايي هستند كه خبري را قبل از تحقيق وبررسي بين مردم پخش مي‌كنند. معناي انتقاد: وقتي به مردم خبري رسيد يا از امنيت كه مثلاً عراق ارتش خود را برده عقب نشيني كرده، شايد عراق مي‌خواهد به اين وسيله سرباز ما جلو برود تا نيروهاي ما را قيچي كند و از عقب حمله كند بايد ديد عقب نشيني از روي ضعف است يا خير. يا آتش بس اعلام كرد، يا اسرائيل تعهد داد، سرزمين‌هاي اشغالي را تخليه كند يا صدام خواستار صلح است. پس قرآن انتقاد مي‌كند كه چرا مسلمان‌ها وقتي خبري از امنيت ياخوف و دلهره آمد قبل از تحقيق خبر را پخش مي‌كنند.
حال وظيفه: يعني اگر خبر را به رسول يا اولي الامر بدهم، او مي‌داند كه خبر صادق است يا كاذب و او خبر را تعليم مي‌دهند به كساني كه خبر شناس هستند و اهل استنباط. آن‌هايي كه نوع خبر، شايعه ساز و دليل شايعه سازي و انگيزه‌ي شايعه سازي را مي‌دانند مي‌توانند به خوبي تشخيص دهند كه ريشه‌ي اين خبر از كجاست.
2- خبر را قبل از پخش بايد به كارشناس رساند
اگر كسي خبر را شنيد و به رسول يا اولي الامر و كارشناس و مستنبط رد كرد قبل از پخش آن، آن‌ها مي‌توانند صدق و كذب خبر را تشخيص دهند. استنباط از «سبط » مي‌ايد و سبط به معناي بيرون آوردن آب از دل زمين است. فقيه استنباط مي‌كند، يعني فقيه زحمت مي‌كشد و حكم خدا را از دل آيات و احاديث بيرون مي‌كشد. اين‌ها هم به همين صورت خبر صدق را از لابلاي اخبار استنباط مي‌كند و بيرون مي‌كشد. اين يك دستور سياسي اسلامي است كه از اين آيه فهميده مي‌شود. يعني هر كاري را به اهل آن واگذار كنيد و هر خبري شما را تحت تأثير قرار ندهد.
پس ارتش ما بايد يك قرارگاهي داشته باشد و جمهوري اسلامي ما بايد يك مركز خبري داشته باشد و هر كس خبري داشت به آن جا برساند و كسي از خودش خبري پخش نكند. در ميان سپاه و ارتش و عشاير و بسيج بايد يك نهاد خبرگزاري امين وجود داشته باشد و اين سيستم حكومت اسلامي و نيازهاي يك جامعه است.
و امروز خوشحاليم كه مهمانان ما عزيزان كردستان و كرد هستند و ان شاءالله نماينده اسلام در سرزمين و استان خودشان خواهند بود. و همين مقدار بس كه اگر جمهوري اسلامي نبود اين باغ‌ها و اردوها جاي ديگران بود، اردوگاهي كه شما در آن هستيد زمان شاه كساني ديگر مي‌آمدند و چه كارهايي مي‌كردند ولي الآن شما در سايه‌ي جمهوري اسلامي با دين آشنا مي‌شويد و سابق هر كس تهران مي‌آمد دينش كم رنگ مي‌شد. آن قدر كه در تهران مراكز فساد بود، ولي الآن در تهران نماز جمعه‌ي ميليوني هست و بهشت زهرا و هر كس به تهران مي‌ايد و با امام وشخصيت‌ها ملاقات مي‌كند تقويت مي‌شود و پيشگام تشكيل اردوهاي مفيد ملت ايران و امام بوده است.
حال درسي از علي بن الحسين بياموزيم.
درسي از اخلاق:
تفسيري از دعاي مكارم الاخلاق(خودسازي)
3- خودسازي در اسلام مهم است
مراحل خودسازي: خودسازي در اسلام بسيار مهم است. اين كه انسان خودش را از شرك، حسد، بخل، تكبر، و ازفسادهاي اخلاقي بيرون بيايد. ريشه‌ي تمام فسادهاي صدام خودخواهي است، چون انسان مغروري بود دست، به اين همه جنايت زد و ريشه‌ي تمام جنايت‌ها مسائل اخلاقي است. و اگر كسي توحيد را هم قبول ندارد ريشه‌ي اخلاقي دارد و از روي لجاجت دليل خداشناسي را قبول ندارد.
مسائلي از قبيل لجبازي و خباثت روح، بدجنسي، عقده‌ها و كينه‌ها مسائل اساسي خودسازي هستند اگر چه جزئي باشند. اگر خواستيد جامعه‌اي را آزاد كنيد كه به زنجير استبداد، استكبار، خفقان و استثمار بسته شده توسط قدرت‌هاي استعماري بايد ابتدا زنجيرهاي حسادت، تكبر، بخل و تن پروري را از پاي خودتان باز كنيد. آب تا خودش پاك نباشد چيز نجس را پاك نمي‌كند. قطب زاده يا بني صدر مي‌خواستند ايران آزاد بسازند اما چگونه، وقتي خودشان اسير هستند.
ملاك فضيلت در اسلام، عبارت است از خودسازي، آگاهي، جامعه سازي.
4- مراحل خودسازي
مرحله اول خودسازي، مبارزه با ريشه‌هاي فساد كه بسيار مهم است. 2 – مبارزه با ظواهر فساد 3 – رشد و تكامل
امام زين العابدين(ع)مي‌فرمايد: «اللَّهُمَّ لَا تَدَعْ خَصْلَةً تُعَابُ مِنِّي إِلَّا أَصْلَحْتَهَا»(صحيفه سجاديه، دعاى 20) خدايا خصلت‌هايي را كه از من عيب گرفته مي‌شود در من رها نكن. برخي از انسان‌ها خصلت و ريشه و جنسش خراب است حتي وقتي خيلي مؤدب نشسته. اگر ريشه‌هاي فساددر شما بود ابتدا بايد به سراغ ريشه‌ها برويد. امام هم مي‌فرمايد: اگر خصلت‌ها ريشه‌هاي خراب در من وجود دارد به من توفيق بده اين ريشه‌ها را از بين ببرم. اما گاهي ريشه خراب نيست، عيب دارد ولي عيب هايش ريشه‌اي نيست. پس مبارزه با ظاهر قدم دوم است «وَ لَا عَائِبَةً أُوَنَّبُ بِهَا إِلَّا حَسَّنْتَهَا» خدايا يا ريشه‌ها و خصلت خراب است كه ريشه‌ها رااصلاح كن. اما اگر ظاهر معيوب است ظاهر من را اصلاح كن و به حسن تبديل نما.
اما اگر هم خصلت و ريشه خوب بود و هم ظاهر، باز هم انسان بايد خودسازي نمايد. بايد روز به روز تكامل بيش‌تري پيدا نمايد. «وَ لَا أُكْرُومَةً فِيَّ نَاقِصَةً إِلَّا أَتْمَمْتَهَا» پس اگر هم ريشه خوب است و هم ظاهر و من واقعاً كرامت دارم، روز به روز كرامت من را بيش‌تر و كامل‌تر بنما.
بنابرين هيچ كس در هيچ مرحله‌اي نمي‌تواند بگويد خودسازي كردم. امام زين العابدين(ع)عبادت‌هاي بسياري كرده ولي وقتي به او مي‌گويند براي چه اين همه عبادت مي‌كني؟ مي‌گويد: عبادت علي ازمن بيشتر بود، اصحاب پيامبر در كار خوب مسابقه مي‌گذاشتند. در قرآن هم سارعوا داريم، هم استبقوا و هم سابقوا.
«حتى أسرح إليك في ميادين السابقين»(مصباح‏ المتهجد، ص‏849) در دعاي كميل مي‌خوانيم خدايا مرا در ميدان‌هاي مسابقه قرار بده. اگر كسي دو مرتبه رفته جبهه من هم دو مرتبه بروم. اگر سه ماه در جبهه بوده من ماه جبهه بروم يا اگر 10 نفر را هدايت كرده من هم 10 نفر راهدايت كنم. اگر فلاني به بابا سلام كرده من دستش را ببوسم يا در باز كردن در براي پدر سبقت بگيرم. يا دخترها برايكمك كردن به مادر سبقت بگيرند.
خدمت به مكتب و مردم و انقلاب و رهبر كرامت است و بايد سبقت جست و كسي نمي‌تواند بگويد من زكات دادم، پدر و مادرم هم راضي است به مردم هم خدمت كردم و ديگر برايم كافي است. حتي اگر به مقام پيامبر هم برسيد كافي نيست چون خدا به پيامبر مي‌گويد: «قُلْ رَبِّ زِدْني‏ عِلْماً» (طه/114) تو هم كه پيامبر هستي بايد روز به روز علمت بيش‌تر شود.
امروز، ارتش ما فشنگ، تفنگ، و تيربار مي‌سازد. ولي آيا درست است بگوييم خودكفا شده‌ايم؟ نه، صدور درست است. نه تنها بايد خودكفا باشيم بلكه به جاهاي ديگر هم بايد صادر كنيم. الآن انقلاب ما در حال صادر شدن است و ازاقصي نقاط دنيا از ما طرح مي‌گيرند. در گمرك جلوي جعبه را نمي‌گيرند و بگويند نمي‌گذاريم برود آن طرف. درخت گل كه بوي خوبي دارد چه مانع شويد و چه نشويد بوي خود را منتشر مي‌كند، انقلاب هم صادر مي‌شود و صادر شده است. الآن هم در اقصي نقاط دنيا انقلاب ما عاشق دارد. البته دشمن و بدخواه هم، هم انقلاب و هم امام در نقاط مختلف دارد ولي عاشق هم دارد.
5- مدارا خوب و مداهنه بد
«اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ، وَ أَبْدِلْنِي مِنْ بِغْضَةِ أَهْلِ الشَّنَآنِ الْمَحَبَّةَ»(صحيفه سجاديه، دعاى 20) خدايا به من «إِنَّ شانِئَكَ هُوَ الْأَبْتَرُ» (كوثر/3) كمك كن به جاي اين كه به اهل دشمني بغض نمايم، محبت كنم. ما در اسلام يك مدارا داريم، يك مداهنه.
مدارا خوب است ولي مداهنه بد است. مدارا يعني انسان دنيايش را براي آخرت بدهد و از دنيا و خودش براي دين وجامعه كوتاه كند يعني كوتاه بيايد. مدارا كردن يعني كوتاه آمدن از دنيا. اما مداهنه بر عكس است يعني از دين به خاطردنيا گذشتن.
پيامبر اسلام اين همه توسط كفار مكه آزار و اذيت شد ولي هنگام فتح مكه مدارا پيش گرفت. در حالي كه اصحابش مي‌گفتند: پيامبر اجازه بده تا ما از اين‌ها انتقام بگيريم. ولي پيامبر گفت مي‌بخشم چون خوب است انسان از خودش به خاطر دين بگذرد.
اما به پيامبر گفتند پيامبر تو در قبال بت‌هاي ما و خداي ما كوتاه بيا و ما هم در مقابل خداي تو همين كار را مي‌كنيم. «قُلْ يا أَيُّهَا الْكافِرُونَ لا أَعْبُدُ ما تَعْبُدُونَ وَ لا أَنْتُمْ عابِدُونَ ما أَعْبُدُ» (كافرون/3-1) اينها آمدند به پيامبر مي‌گويند با شرك مبارزه نكن تا با هم رفيق شويم و اين مداهنه است، چون بايد از دين خود بگذرد. مي‌گويند خوب قمار مي‌كنند شما كاري نداشته باش. اين مداهنه است چون انسان وقتي بساط قمار را ديد بايد آن را برچيند. هر جا گفتند از اين دست بكشيد، نپذيريد چون اين مي‌گويد سفت و محكم باشيد، اما از دنيا گذشتن اشكالي ندارد. ما آيه داريم «إِنَّمَا الصَّدَقاتُ لِلْفُقَراءِ وَ الْمَساكينِ وَ الْعامِلينَ عَلَيْها وَ الْمُؤَلَّفَةِ قُلُوبُهُمْ» (توبه/60) يعني مسلمانان بايد ماليات و زكات بدهند و در راه‌هاي مختلف صرف شود و يكي از اين راه‌ها اين است كه اين پول را به غير مسلمان بدهيد تا غير مسلمان نسبت به اسلام و شما علاقه پيدا كند و اين مدارااست و حتي نسبت به غير مسلمان جايز است اما مداهنه نسبت به نزديك ترين افراد هم جايز نيست.
6- مدارا از موضع قدرت و مداهنه از موضع ضعف
2 – مدارا از موضع قدرت است ولي مداهنه از موضع ضعف. يعني پيامبر در موضع قدرت است پس مي‌گويد «خُذِ الْعَفْوَ وَ أْمُرْ بِالْعُرْفِ وَ أَعْرِضْ عَنِ الْجاهِلينَ» (اعراف/199) پيامبر تو مردم را ببخش ولي مداهنه از موضع ضعف است، يعني نمي‌تواند وكوتاه مي‌آيد. اگر قدرت داري و مي‌تواني انتقام بگيري ولي به خاطر مصلحت جامعه و مكتب مدارا مي‌كني خوب است و اشكالي ندارد ولي اگر نه در موضع ضعف هستي، طاقت و قدرت نداري و مي‌گويي بيا با هم سازش كنيم اين مداهنه است. الآن صدام مي‌خواهد ما مداهنه كنيم. ولي ما مي‌خواهيم مدارا كنيم. صدام مي‌گويد حالا كه شهرتان راكوبيدم و جوان هايتان را كشتم و شهيد كردم بياييد صلح كنيم. ما اگر در اين حالت صلح كنيم در حالت شهر خراب شده و شهيد داده، اين از موضع ضعف است ولي ما مي‌خواهيم از موضع قدرت صلح كنيم. ما بايد تا جايي كه شهرهاي ما از تيررس توپ‌هاي شما دور است بگيريم و به قول آقاي رفسنجاني از پول نفتتان شهرهاي خراب شده‌ي‌مان را بسازيم، رژيم ظالم شما را هم سرنگون كنيم و آن وقت از مردم عراق، آن‌هايي كه ناآگاهانه در جنگ شركت كرده‌اند مي‌گذريم.
ما اگر الآن صلح كنيم مداهنه است از دهن و مداهنه يعني روغن مالي كه ما در فارسي مي‌گوييم شيره مالي يا ماست مالي. قرآن به پيامبر مي‌گويد شل نگيري(يعني سست نشوي) «وَدُّوا لَوْ تُدْهِنُ فَيُدْهِنُونَ» (قلم/9) دوست دارند سست شوي ولي تو نبايد سست شوي، محكم باش.
اول بايد پايگاه سياسي و نظامي خودت را تقويت كني، ستمگر را ادب كني تا دنيا بفهمد اگر ظالمي حمله كرد پدرش را در مي‌آوريم و عقب مي‌نشانيمش. وقتي قوي شدي آن وقت از هر كس خواستي بگذر. آن وقت ديگر طوري نيست آذربايجان، قصر شيرين را مي‌سازد. مشهد هويزه را مي‌سازد. ما براي ساختن جوان بسيار داريم. ولي وقتي حاضرمي شويم صلح كنيم كه از موضع قدرت باشد.
7- مدارا جايز است و مداهنه ممنوع
فرق سوم: مدارا نسبت به افراد ضعيف است اما مداهنه نسبت به افراد قوي است مثل زني كه آمد نزد حضرت زهرا و سؤالي كرد. حضرت زهرا دختر پيامبر جواب او را داد ولي زن نفهميد و گفت دوباره برايم بگو. باز هم نفهميد و سه بار گفت و تا 10 مرتبه فاطمه‌ي زهرا جواب داد. زن خجالت كشيد كه چرا نمي‌فهمد. فاطمه زهرا گفت هر مرتبه‌اي كه من براي تو باز گو مي‌كنم اجري بر اجرهاي من افزوده مي‌شود.
در كلاس درس هم همينطور است، شاگرداني هستند كه دير و كند مي‌فهمند آدم در برخورد با اين موارد بايد تكرار كند تا بفهمند. پيامبر هم گاهي مطلب را سه بار تكرار مي‌كرد و مي‌گفت اگر كساني مرتبه اول و دوم نفهميدند براي مرتبه سوم مي‌گويم تا بفهمند. به اين مي‌گويند مدارا. يعني انسان نسبت به شاگرد ضعيفش مدارا كند. مداهنه يعني اين كه چون از آمريكا مي‌ترسيم، بگوييم چشم. مداهنه ممنوع است. اما مدارا جايز است. رواياتي داريم، پيامبر فرمود: «أَمَرَنِي رَبِّي بِمُدَارَاةِ النَّاسِ كَمَا أَمَرَنِي بِأَدَاءِ الْفَرَائِض»(كافى، ج‏2، ص‏117) يعني خداوند همانطور كه من را به اقامه نماز و ساير فرائض فرمان داده به من دستور داده با مردم مدارا نمايم.
اگر كسي به ما ظلمي كرد و بعد گفت ببخشيد، اگر آدم ضعيفي بود او را مي‌بخشيم. ولي اگر آدم گردن كلفتي بود نه. ترحم بر پلنگ تيز دندان ستم كاري بود بر گوسفندان. رحم همه جا خوب نيست. قَالَ رَسُولُ اللَّهِ: «مُدَارَاةُ النَّاسِ نِصْفُ الْإِيمَانِ»(كافى، ج‏2، ص‏117) مدارا كردن با مردم نيمي از ايمان است. آيه‌ي قرآن است «وَ إِنْ أَحَدٌ مِنَ الْمُشْرِكينَ اسْتَجارَكَ فَأَجِرْهُ حَتَّى يَسْمَعَ كَلامَ اللَّه» (توبه/6) اگر يكي ازمشركين آمد گفت جنگ، آتش بس، ايست، من مي‌خواهم تحقيق كنم، فوري به او تحقيق بدهيد «فَأَجِرْهُ حَتَّى يَسْمَعَ كَلامَ اللَّه» يعني آن قدر به او مهلت بدهيد تا حكم، قانون و استدلال الهي را بشنود. يك نفر را گيج نكنيد.
صفوان يك آدم ضد انقلابي بود در فتح مكه فرار كرد و آمد به جده. به پيامبر نامه نوشت. من يك ضد انقلابي فراري هستم، مي‌ترسم مرا در مكه بگيرند 2 ماه به من مهلت بده. پيامبر عمامه‌اش را براي او فرستاد و گفت بر سر خود بگذار. مردم وقتي عمامه‌ي من را ببينند با تو كاري ندارند. تو 2 ماه مهلت خواستي اما من مدارا مي‌كنم و 4 ماه مهلت مي‌دهم.
شما كه در كردستان هستيد حرف ما را بگوييد، اسلام طرفدار مدارا است. اگر حزب كومله و دموكرات، اگر اين هاواقعاً نمي‌دانند حق با كيست و اگر واقعاً نمي‌دانند جهان بيني مادي درست است يا جهان بيني الهي و اگر اهل استدلال و منطق بيان هستند، قرآن مي‌گويد «قُلْ هاتُوا بُرْهانَكُمْ» (بقره/111) من طرفدار بحث و استدلال آزاد هستم.
خدا بني صدررا لعنت كند مي‌گفت مبتكر بحث آزاد من هستم. اگر واقعاً نمي‌دانيد حق با كيست ما اهل برهان و استدلال هستيم و به شما فرصت مي‌دهيم. اگر واقعاً نمي‌دانيد جمهوري اسلامي براي مستضعفان و محرومين چه كرده است. اما اگر مي‌خواهيد زور بگوييد، ما با زورگو كنار نمي‌آييم، كه شهادت افتخار ماست.

«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»

لینک کوتاه مطلب : https://gharaati.ir/?p=1529

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.